بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۱۴۰۳/۵/۲۳ . ۸صفر
💢 حکمت۲۱۸ 💢
🔷وَ قَالَ (علیه السلام): حَسَدُ الصَّدِیقِ، مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ. حسادت به دوست دلیل ضعف و بیمارى دوستى است. حسادت کردن نسبت به دوست از بیماری مودت است. محبت او لنگان و بیمار است.
🔵 امید زوال نعمت از دیگران حسادت است. مودت در رفاقت، کمترین حق رفاقت نسبت به رفیق ، آنچه برای خود دوست دارد برای رفیق خود بخواهد و آنچه را خود بد میدارد بر رفیق بد بداند. حسادت با مودت سازگاری ندارد و هرگز در یک جا جمع نمیشوند.
🔸 در کتاب نزهه الناظر آمده است: الْعُجْبُ یَکْلُمُ الْمَحَاسِنَ خود پسندی به خوبی ها لطمه میزند ، وَ الْحَسَدُ لِلصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ وَ لَنْ تَمْنَعَ النَّاسَ مِنْ عِرْضِکَ هیچ چیزی مردم را از اسائه ادب و توهین به تو باز نمیدارد. إِلَّا بِمَا تَنْشُرُ عَلَیْهِمْ مِنْ فَضْلِکَ مگر آنچه که از خوبی های تو به آنها رسیده باشد.
🔹 محبت با حسادت جمع شدنی نیست. وقتى دوستی سالم و خالى از غل و غش باشد، انسان آنچه را براى خود مى خواهد براى دوستش نیز میخواهد و آنچه را براى خویش نمی پسندد براى دوستش نیز نمی پسندد. در حالی که معنای حسادت یعنی طلب زوال نعمت از دوست
🔸تفاوت حسادت و حسرت وغبطه: حسد به معناى انتظار زوال نعمت از دیگرى، و انتظار لغزش و افتادن دیگران است و تفاوت آن با رقابت و تنافس این است که حسود، خواهان زوال نعمت از دیگرى است; ولى در رقابت، تنافس و غبطه، شخص سعى مى کند خود را به پاى دیگرى برساند بى آنکه بخواهد چیزى از او کاسته شود. امام صادق علیه السلام فرمود : إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لاَ یَحْسُدُ وَ اَلْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لاَ یَغْبِطُ . مومن غبطه می خورد ولی حسادت نمی کند، اما منافق نساردت می کند ولی غبطه نمی خورد.
🔹انسان به خودش حسادت نمی کند. ابن ابی الحدید می گوید : قیلَ لحکیمٍ ما الصَّدیق؟! به کسی گفتند دوست کیست؟ فقال إنسانٌ هو أنت إلّا أنَّه غیرُک. گفت خود انسان است با این تفاوت او غیر از تو هستی.
🔸تفاوت محبت با مودت: صرف دوست داشتن و محبت، مودت بحساب نمی آید. مودت مرحلهٔ عملیاتی شدن محبت است. در دل دوست داشتن محبت است ، ظهور آن در عمل نشان دادن مودت است. در مورد اهل بیت محبت باید به درجهٔ اطاعت برسد تا مودت نایل شود. اجر رسالت مودت است نه محبت. 《 قل لا اسئلُکم علیهِ اجراً الاَ المودةَ فیِ القربیٰ 》 در مقابل رسالت اجرو مزدی طلب نشده الا مودت که باید در عمل نشان داده شود. محبت خوب است اما مشکل گشا نیست و مزد رسالت هم نیست. محبت مقدمه است اما مرتبه بالاتر مودت ذی القربی ست.
🔹دوست باید دنبال ترقی دوست باشد. از آنجایی که حضرت حسادت که مانع بزرگی برای پیشرفت دوست است را مذمت کرد، معلوم میشود دوست واقعى کسى است که خواهان پیشرفت و ترقى دوست خود باشد، هرچند تلاش کند خودش نیز به پیشرفت و ترقى برسد، بنابراین آن کس که چنین نیست دوست واقعى نیست و یا به بیان امام دوستى او گرفتار بیمارى است.
🔸کمترین حد دوستی، حسادت نکردن است. در کتاب کافی امده بَابُ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَخِیهِ وَ أَدَاءِ حَقِّهِ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ قَالَ لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ فرمود:براى او هفت حق واجب است مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَیْهِ وَاجِبٌ که همه آنها بر شخص واجب است إِنْ ضَیَّعَ مِنْهَا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ وِلَایَةِ اللَّهِ و اگر یکى از آنها را تباه و بىاجر گذارد از ولایت و اطاعت خدا بیرون است وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ فِیهِ مِنْ نَصِیبٍ و براى خداوند هیچ بهرهاى از بندگى و اطاعت در او نیست. قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا هِیَ به او گفتم:قربانت، آن چیست؟ قَالَ یَا مُعَلَّى إِنِّی عَلَیْکَ شَفِیقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَیِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ فرمود:اى معلى،به راستى من بر تو نگرانم و مىترسم که آنها را تباه گردانى و نگهدارى نکنى و بدانى و به کار نبندى. قَالَ قُلْتُ لَهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ به او گفتم:لا حول و لا قوة الا باللّه، قَالَ أَیْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ فرمود:آسانترین آنها این است آنچه براى خود دوست مىدارى براى دوستت هم دوست بدارى وَ تَکْرَهَ لَهُ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ و آنچه براى خود نپسندى براى دوستت هم نپسندى. وَ الْحَقُّ الثَّانِی أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِیعَ أَمْرَهُ از خشم او کنارهگیرى کنى و خشنودى او را بخواهى و فرمان او را ببرى. وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِینَهُ بِنَفْسِکَ وَ مَالِکَ وَ لِسَانِکَ وَ یَدِکَ وَ رِجْلِکَ با جان و مال و دست و زبان خود، او را یارى نمائى. وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَکُونَ عَیْنَهُ وَ دَلِیلَهُ وَ مِرْآتَهُ چشم و راهنما و آئینه او باشى. وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ یَجُوعُ حق پنجم ؛ سیر نباشى و او گرسنه باشد. وَ لَا تَرْوَى وَ یَظْمَأُ وَ لَا تَلْبَسَ وَ یَعْرَى سیراب باشى و او تشنه بماند،پوشیده باشى و او برهنه باشد. وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ یَکُونَ لَکَ خَادِمٌ وَ لَیْسَ لِأَخِیکَ خَادِمٌ اگر براى تو خدمتکارى است و براى برادرت نیست، فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَکَ فَیَغْسِلَ ثِیَابَهُ وَ یَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ یَمْهَدَ فِرَاشَهُ خدمتکار خود را بفرستى تا جامه او را بشوید و خوراک او را درست کند و بستر او را پهن نماید. وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِیبَ دَعْوَتَهُ هفتمین حق؛ به سوگند او وفادار باشى،دعوت او را بپذیرى، وَ تَعُودَ مَرِیضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ اگر بیمار شد به دیدارش روى و در جنازۀ او حاضر شوى وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَ لَا تُلْجِئُهُ أَنْ یَسْأَلَکَهَا و هرگاه بدانى او را حاجتى است حاجت او را برآورده سازى و او را ناگزیر نسازى که از تو بخواهد بلکه پیشدستى کنى فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ وَصَلْتَ وَلَایَتَکَ بِوَلَایَتِهِ وَ وَلَایَتَهُ بِوَلَایَتِکَ و هرگاه چنین کردى دوستى خود را به دوستى او پیوسته ساختهاى و دوستى او را به دوستى خود.
🔸دوست خوب بخشنده است نه حسود. در لحظات پایانی حیات مبارک امام مجتبی، شخصی از حضرت توصیه ای خواست، فرمود: فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ با کسى دوستى کن که دوستى با او زینت تو باشد. وَإِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ، وَإِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَکَ و هنگامى که به او خدمت مى کنى از تو مراقبت میکند و هرگاه که از او کمکى بخواهى یارى ات کند، وَإِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ اگر سخنى بگویى از روى اعتمادى که به تو دارد گفتار تو را تصدیق کند، وَإِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ و اگر در جایى برای خدا به کسی حمله کنى تو را تقویت نماید، وَإِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْل مَدَّهَا و اگر دست خود را براى حاجتى به سوى او دراز کنى او دستش را به سوى تو دراز میکند، وَإِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَإِنْ رَأَى مِنْکَ حَسَنَةً عَدَّهَا و هرگاه نقطه ضعفى از تو ظاهر شود آن را بپوشاند و اگر کار نیکى از تو ببیند آن را بشمارد و آشکار سازد، وَإِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاکَ و اگر چیزى از او بخواهى به تو بدهد، وَإِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَکَ حتى اگر سکوت کنى ولى نیازمند باشى بدون مقدمه کمک کند، وَإِنْ نَزَلَتْ إِحْدَى الْمُلِمَّاتِ بِهِ سَاءَک و اگر مشکلى براى او پیش آید تو را ناراحت سازد.
🔹قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی وَصِیَّتِهِ لاِبْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَنَفِیَّةِ : امیرالمومنین در وصیتی به محمد حنفیه فرمود: إِیَّاکَ وَ اَلْعُجْبَ وَ سُوءَ اَلْخُلُقِ وَ قِلَّةَ اَلصَّبْرِ از خود بینى و بد خلقى و کم صبرى دور باش. فَإِنَّهُ لاَ تَسْتَقِیمُ لَکَ عَلَى هَذِهِ اَلْخِصَالِ اَلثَّلاَثِ صَاحِبٌ که اگر این سه خصلت را داشته باشى هیچ رفیقى با تو همراه نمیشود. وَ لاَ یَزَالُ لَکَ عَلَیْهَا مِنَ اَلنَّاسِ مُجَانِبٌ و مردم از تو دوری میکنند. وَ اِلْزَمْ نَفْسَکَ اَلتَّوَدُّدَ وَ صَبِّرْ عَلَى مَئُونَاتِ اَلنَّاسِ نَفْسَکَ خود را به اظهار دوستی عادت بده و بر سختی های معاشرت با مردم صبر کن وَ ابْذُلْ لِصَدِیقِکَ نَفْسَکَ وَ مَالَکَ جان و مالت را در راه دوستانت صرف کن. وَ لِمَعْرِفَتِکَ رِفْدَکَ وَ مَحْضَرَکَ و بخشش و دیدارت را از آشنایان دریغ نکن. وَ لِلْعَامَّةِ بِشْرَکَ وَ مَحَبَّتَکَ خود را به اظهار دوستى وادار کن. وَلِعَدُوِّکَ عَدْلَکَ وَ إِنْصَافَکَ عدل و انصاف را با دشمنان به کار ببر. وَ افْتَتِنْ بِدِینِکَ وَ عِرْضِکَ عَنْ کُلِّ أَحَدٍ فَإِنَّهُ أَسْلَمُ لِدِینِکَ وَ دُنْیَاکَ . تنها در مورد ازدست دادن دینت بخل داشته باش آن هم برای هر کسی میخواهد باشد چرا که بخل در حفظ دین باعث میشود که دین و دنیایت سالمتر خواهد بود.
اللهم الحقنا بالصالحین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۳/۵/۲۳ . ۸صفر
💢 حکمت۲۱۸ 💢
🔷وَ قَالَ (علیه السلام): حَسَدُ الصَّدِیقِ، مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ.
حسادت به دوست دلیل ضعف و بیمارى دوستى است.
حسادت کردن نسبت به دوست از بیماری مودت است. محبت او لنگان و بیمار است.
🔵 امید زوال نعمت از دیگران حسادت است. مودت در رفاقت، کمترین حق رفاقت نسبت به رفیق ،
آنچه برای خود دوست دارد برای رفیق خود بخواهد و آنچه را خود بد میدارد بر رفیق بد بداند.
حسادت با مودت سازگاری ندارد و هرگز در یک جا جمع نمیشوند.
🔸 در کتاب نزهه الناظر آمده است: الْعُجْبُ یَکْلُمُ الْمَحَاسِنَ
خود پسندی به خوبی ها لطمه میزند ،
وَ الْحَسَدُ لِلصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ وَ لَنْ تَمْنَعَ النَّاسَ مِنْ عِرْضِکَ
هیچ چیزی مردم را از اسائه ادب و توهین به تو باز نمیدارد.
إِلَّا بِمَا تَنْشُرُ عَلَیْهِمْ مِنْ فَضْلِکَ
مگر آنچه که از خوبی های تو به آنها رسیده باشد.
🔹 محبت با حسادت جمع شدنی نیست.
وقتى دوستی سالم و خالى از غل و غش باشد، انسان آنچه را براى خود مى خواهد براى دوستش نیز میخواهد و آنچه را براى خویش نمی پسندد براى دوستش نیز نمی پسندد. در حالی که معنای حسادت یعنی طلب زوال نعمت از دوست
🔸تفاوت حسادت و حسرت وغبطه: حسد به معناى انتظار زوال نعمت از دیگرى، و انتظار لغزش و افتادن دیگران است و تفاوت آن با رقابت و تنافس این است که حسود، خواهان زوال نعمت از دیگرى است; ولى در رقابت، تنافس و غبطه، شخص سعى مى کند خود را به پاى دیگرى برساند بى آنکه بخواهد چیزى از او کاسته شود. امام صادق علیه السلام فرمود :
إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لاَ یَحْسُدُ وَ اَلْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لاَ یَغْبِطُ .
مومن غبطه می خورد ولی حسادت نمی کند، اما منافق نساردت می کند ولی غبطه نمی خورد.
🔹انسان به خودش حسادت نمی کند. ابن ابی الحدید می گوید :
قیلَ لحکیمٍ ما الصَّدیق؟!
به کسی گفتند دوست کیست؟
فقال إنسانٌ هو أنت إلّا أنَّه غیرُک.
گفت خود انسان است با این تفاوت او غیر از تو هستی.
🔸تفاوت محبت با مودت:
صرف دوست داشتن و محبت، مودت بحساب نمی آید.
مودت مرحلهٔ عملیاتی شدن محبت است.
در دل دوست داشتن محبت است ،
ظهور آن در عمل نشان دادن مودت است.
در مورد اهل بیت محبت باید به درجهٔ اطاعت برسد تا مودت نایل شود.
اجر رسالت مودت است نه محبت.
《 قل لا اسئلُکم علیهِ اجراً الاَ المودةَ فیِ القربیٰ 》
در مقابل رسالت اجرو مزدی طلب نشده الا مودت که باید در عمل نشان داده شود.
محبت خوب است اما مشکل گشا نیست و مزد رسالت هم نیست.
محبت مقدمه است اما مرتبه بالاتر مودت ذی القربی ست.
🔹دوست باید دنبال ترقی دوست باشد.
از آنجایی که حضرت حسادت که مانع بزرگی برای پیشرفت دوست است را مذمت کرد، معلوم میشود دوست واقعى کسى است که خواهان پیشرفت و ترقى دوست خود باشد، هرچند تلاش کند خودش نیز به پیشرفت و ترقى برسد، بنابراین آن کس که چنین نیست دوست واقعى نیست و یا به بیان امام دوستى او گرفتار بیمارى است.
🔸کمترین حد دوستی، حسادت نکردن است. در کتاب کافی امده
بَابُ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَخِیهِ وَ أَدَاءِ حَقِّهِ
عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ به امام صادق علیه السّلام عرض کردم:حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ قَالَ لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ
فرمود:براى او هفت حق واجب است
مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَیْهِ وَاجِبٌ
که همه آنها بر شخص واجب است
إِنْ ضَیَّعَ مِنْهَا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ وِلَایَةِ اللَّهِ
و اگر یکى از آنها را تباه و بىاجر گذارد از ولایت و اطاعت خدا بیرون است
وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ فِیهِ مِنْ نَصِیبٍ
و براى خداوند هیچ بهرهاى از بندگى و اطاعت در او نیست.
قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا هِیَ
به او گفتم:قربانت، آن چیست؟
قَالَ یَا مُعَلَّى إِنِّی عَلَیْکَ شَفِیقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَیِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ فرمود:اى معلى،به راستى من بر تو نگرانم و مىترسم که آنها را تباه گردانى و نگهدارى نکنى و بدانى و به کار نبندى.
قَالَ قُلْتُ لَهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
به او گفتم:لا حول و لا قوة الا باللّه،
قَالَ أَیْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ
فرمود:آسانترین آنها این است آنچه براى خود دوست مىدارى براى دوستت هم دوست بدارى
وَ تَکْرَهَ لَهُ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ
و آنچه براى خود نپسندى براى دوستت هم نپسندى.
وَ الْحَقُّ الثَّانِی أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِیعَ أَمْرَهُ
از خشم او کنارهگیرى کنى و خشنودى او را بخواهى و فرمان او را ببرى.
وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِینَهُ بِنَفْسِکَ وَ مَالِکَ وَ لِسَانِکَ وَ یَدِکَ وَ رِجْلِکَ
با جان و مال و دست و زبان خود، او را یارى نمائى.
وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَکُونَ عَیْنَهُ وَ دَلِیلَهُ وَ مِرْآتَهُ
چشم و راهنما و آئینه او باشى.
وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ یَجُوعُ
حق پنجم ؛ سیر نباشى و او گرسنه باشد.
وَ لَا تَرْوَى وَ یَظْمَأُ وَ لَا تَلْبَسَ وَ یَعْرَى
سیراب باشى و او تشنه بماند،پوشیده باشى و او برهنه باشد.
وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ یَکُونَ لَکَ خَادِمٌ وَ لَیْسَ لِأَخِیکَ خَادِمٌ
اگر براى تو خدمتکارى است و براى برادرت نیست،
فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَکَ فَیَغْسِلَ ثِیَابَهُ وَ یَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ یَمْهَدَ فِرَاشَهُ
خدمتکار خود را بفرستى تا جامه او را بشوید و خوراک او را درست کند و بستر او را پهن نماید.
وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِیبَ دَعْوَتَهُ
هفتمین حق؛ به سوگند او وفادار باشى،دعوت او را بپذیرى،
وَ تَعُودَ مَرِیضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ
اگر بیمار شد به دیدارش روى و در جنازۀ او حاضر شوى
وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَ لَا تُلْجِئُهُ أَنْ یَسْأَلَکَهَا
و هرگاه بدانى او را حاجتى است حاجت او را برآورده سازى و او را ناگزیر نسازى که از تو بخواهد بلکه پیشدستى کنى
فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ وَصَلْتَ وَلَایَتَکَ بِوَلَایَتِهِ وَ وَلَایَتَهُ بِوَلَایَتِکَ
و هرگاه چنین کردى دوستى خود را به دوستى او پیوسته ساختهاى و دوستى او را به دوستى خود.
🔸دوست خوب بخشنده است نه حسود.
در لحظات پایانی حیات مبارک امام مجتبی، شخصی از حضرت توصیه ای خواست، فرمود:
فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ
با کسى دوستى کن که دوستى با او زینت تو باشد.
وَإِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ، وَإِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَکَ
و هنگامى که به او خدمت مى کنى از تو مراقبت میکند و هرگاه که از او کمکى بخواهى یارى ات کند،
وَإِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ
اگر سخنى بگویى از روى اعتمادى که به تو دارد گفتار تو را تصدیق کند،
وَإِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ
و اگر در جایى برای خدا به کسی حمله کنى تو را تقویت نماید،
وَإِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْل مَدَّهَا
و اگر دست خود را براى حاجتى به سوى او دراز کنى او دستش را به سوى تو دراز میکند،
وَإِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَإِنْ رَأَى مِنْکَ حَسَنَةً عَدَّهَا
و هرگاه نقطه ضعفى از تو ظاهر شود آن را بپوشاند و اگر کار نیکى از تو ببیند آن را بشمارد و آشکار سازد،
وَإِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاکَ
و اگر چیزى از او بخواهى به تو بدهد،
وَإِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَکَ
حتى اگر سکوت کنى ولى نیازمند باشى بدون مقدمه کمک کند،
وَإِنْ نَزَلَتْ إِحْدَى الْمُلِمَّاتِ بِهِ سَاءَک
و اگر مشکلى براى او پیش آید تو را ناراحت سازد.
🔹قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی وَصِیَّتِهِ لاِبْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَنَفِیَّةِ :
امیرالمومنین در وصیتی به محمد حنفیه فرمود:
إِیَّاکَ وَ اَلْعُجْبَ وَ سُوءَ اَلْخُلُقِ وَ قِلَّةَ اَلصَّبْرِ
از خود بینى و بد خلقى و کم صبرى دور باش.
فَإِنَّهُ لاَ تَسْتَقِیمُ لَکَ عَلَى هَذِهِ اَلْخِصَالِ اَلثَّلاَثِ صَاحِبٌ
که اگر این سه خصلت را داشته باشى هیچ رفیقى با تو همراه نمیشود.
وَ لاَ یَزَالُ لَکَ عَلَیْهَا مِنَ اَلنَّاسِ مُجَانِبٌ
و مردم از تو دوری میکنند.
وَ اِلْزَمْ نَفْسَکَ اَلتَّوَدُّدَ وَ صَبِّرْ عَلَى مَئُونَاتِ اَلنَّاسِ نَفْسَکَ
خود را به اظهار دوستی عادت بده و بر سختی های معاشرت با مردم صبر کن
وَ ابْذُلْ لِصَدِیقِکَ نَفْسَکَ وَ مَالَکَ
جان و مالت را در راه دوستانت صرف کن. وَ لِمَعْرِفَتِکَ رِفْدَکَ وَ مَحْضَرَکَ
و بخشش و دیدارت را از آشنایان دریغ نکن.
وَ لِلْعَامَّةِ بِشْرَکَ وَ مَحَبَّتَکَ
خود را به اظهار دوستى وادار کن.
وَلِعَدُوِّکَ عَدْلَکَ وَ إِنْصَافَکَ
عدل و انصاف را با دشمنان به کار ببر.
وَ افْتَتِنْ بِدِینِکَ وَ عِرْضِکَ عَنْ کُلِّ أَحَدٍ فَإِنَّهُ أَسْلَمُ لِدِینِکَ وَ دُنْیَاکَ .
تنها در مورد ازدست دادن دینت بخل داشته باش آن هم برای هر کسی میخواهد باشد چرا که بخل در حفظ دین باعث میشود که دین و دنیایت سالمتر خواهد بود.
اللهم الحقنا بالصالحین