بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۳/۶/۱۹ . ۵ربیع الاول
💢 حکمت ۲۲۷ 💢
🔷وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ، فَقَالَ (علیه السلام): الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ از امام درباره تفسیر ایمان سؤال کردند فرمود: ایمان معرفت با قلب ( عقل) و اقرار به زبان و عمل به ارکان است.
📘علامه شوشتری میفرماید: این حدیث در کتب روایی شیعه و سنی از امیرالمومنین و به نقل از پیامبر نقل شده است. بعد میفرماید از اباصلت هروی پرسیدند این حدیثی که از امام رضا نقل کردی صحیح است؟! گفت: سلسه سند (تک تک اهل بیت) چنان مستحکم است که: لو قُری ءَ هذا الإسناد علی مجنونٍ لبَریء ! این سلسله سند را آدم دیوانه ببیند، می فهمد درست است و عاقل میشود و اگر کسی این حدیث را نپذیرد دیوانه ای بیش نیست.
🌀 ولی باید توجه داشت بحث تفصیلی در مورد ایمان در حکمت ۳۱ آمده است. آنجا که فرمود: فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ. ایمان بر چهار ستون استوار است صبر، یقین، عدل، جهاد و هر ستون را به چهار بخش تقسیم کرد. و یکی از سنگین ترین بخش های نهج البلاغه فهم عمق همان حکمت ۳۱ است.
🌀در این حکمت حضرت سه رکن برای ایمان واقعی بیان می کنند: معرفت و شناخت عقلی / قلبی: مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ اقرار و اعتراف زبانی / وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ عمل با ارکان / وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ
🔹 مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ/ معرفت عقلی یا قلبی؟ اگر چه در موارد متعددی قلب و عقل به جای هم استفاده میشوند ولی چه بسا در این حکمت لفظ قلب به معنای قلب بودن باشد.
🔸معرفت عقلی: شناخت خدا، و اعتقادات بر مبنای برهان و استدلال به نحوی که انسان بتواند عقایدش را اثبات کند و در مقابل شبهات، پاسخ قانع کننده داشته باشد و دچار لغزش نشود. پس بخشی از ایمان شناخت عاقلانه است. و از همینجا معلوم میشود آنها که اسلام را متهم به "پذیرش بی چون و چرا" میکنند، حقیقت دین و ایمان را نشناخته اند.
🔹معرفت قلبی: معرفت قلبی به معنای شهود است. به معنای دیدن است. خدا را از طریق عقل میشود ثابت کرد و از طریق قلب و دل میتوان دید. البته ذات و صفات الهی دیدنی نیستند ولی افعال الهی و نور الهی با دل قابل روئیت است که به آن مکاشفه نیز میگویند.
🔸درخطبه ۱۷۹ حضرت می فرماید: و قد سأله ذعلب الیمانی فقال هل رأیتَ ربّکَ یا أمیر المؤمنین؟ ذعلب یمانی درمجلسی وقتی حصرت فرمود : "سلونی قبلَ اَن تفقِدونی" این شخص از امام سوال پرسید که شماخدا را دیده ای؟ فقال (علیه السلام) أفَأعبدُ ما لا أرى؟! فرمود :آیا چیزی را که نمی بینم پرستش کنم ؟! فقال و کیف تراه؟ تعجب ذعلب و حاضرین برانگیخته شد که حضرت فرمودند : فقال: لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان خدا را نمی توان با چشم دید .دیدن خدا مثل دیدن اجسام [العیان] نیست ولی خدا را با قلب (روح ،فطرت) میتوان دید بشرطی که به حقیقت ایمان رسیده باشند. حقیقت ایمان ؛ (به آنچه که ایمان دارد عمل می کند )
📘علامه شوشتری در کتاب خود آورده: الایمان معرفه بالقلب فما لم یکن معتقدا بالقلب، لم یکن مومنا ایمان داشتن معرفت قلبی است ، کسی که با قلب معتقد به ان نباشد مومن نیست.
🔹 وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ/ ایمان باید به زبان آورده شود.
🌀مقصود از اقرار زبانی دو چیز است: اولا: وقتی کسی به مطلبی معرفت پیدا کرد و اعتقاد راسخی برای او به وجود آمد، دیگر دلیلی برای کتمان و خجالت کشیدن و ... وجود ندارد.
🔸انسان باید اعتقادات حقش را اعلام کند و خود این اعلام دو اثر دارد: هم باعث دلگرمی دیگر مومنین میشود که تعداد آنها زیاد است. هم باعث ترس دشمنان میشود از این اظهار ایمان و تشکیل صف در مقابل مخالفان
🔹ثانیا: اگر کسی معرفت قلبی پیدا کرد باید زبان او هم گواهی بدهد به این ایمان یعنی گفتار او، نوع حرف زدن او، بلندی و یواشی صدای او و... همه و همه دلالت کند بر اینکه او مومن است. قرآن کریم میفرماید: 《قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ》
🔻نکته: اظهار ایمان لسانی به تنهایی کافی نیست. 《وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ؛ حج - ۱۱》 بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است. 《 فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ》 همین که دنیا به آنها رو کند و نفع و خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند. 《 وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ 》 اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون میشوند و به کفر رومیآورند. 《 خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ》 به این ترتیب هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!
🔸 اینکه انسان باید اقرار لسانی داشته باشد درست است، و این لازمه ایمان است ولی کافی نیست و ایمان باید ریشه دار و با معرفت باشد.
🔹 چه بسیار کسانی که در لسان مومن هستند و در قلب کافر.در بحار الانوار امده : فِی اَلسَّنَةِ اَلثَّانِیَةِ مَاتَ أُمَیَّةُ بْنُ اَلصَّلْتِ وَ کَانَ قَدْ قَرَأَ اَلْکُتُبَ اَلْمُتَقَدِّمَةَ وَ رَغِبَ عَنْ عِبَادَةِ اَلْأَوْثَانِ در سال دوم امیّه بن الصلت درگذشت. او کسی بود که کتابهای پیشین را خوانده بود و از عبادت بتها روی برتافته بود. وَ أُخْبِرَ أَنَّ نَبِیّاً یَخْرُجُ قَدْ أَظَلَّ زَمَانُهُ وَ کَانَ یُؤَمِّلُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ اَلنَّبِیَّ و به او خبر داده بودند که پیامبری ظهور میکند و زمان ظهورش نزدیک است و او امیدوار بود که خود، آن پیامبر باشد. فَلَمَّا بَلَغَهُ خُرُوجُ رَسُولِ اَللَّهِ کَفَرَ بِهِ حَسَداً هنگامی که خبر ظهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او رسید از روی حسادت به آن حضرت کفر ورزید. وَ لَمَّا أَنْشَدَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شِعْرَهُ قَالَ آمَنَ لِسَانُهُ وَ کَفَرَ قَلْبُهُ و چون شعر او را برای رسول خدا خواندند فرمود: زبانش ایمان آورد و قلبش کافر شد.
🔸یقین به دل و انکار با لسان؛ قران می فرماید: 《وَ جَحَدُوا بِهَا و َاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا و َعُلُوًّا؛ نمل - ۱۴ 》 فرعون و فرعونیان حضرت موسی و معجزاتش را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند در حالی که در دل به آن یقین داشتند! 《فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ 》 پس بنگر سرانجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود!
📙علامه شوشتری در مورد اقرار لسانی میفرماید: فمن لم یَقِرُّ باللسان، لم یکن مومنا و لو تیقن بالقلب کسی که به زبان اقرار نکند مومن نیست اگر چه به قلب یقین داشته باشد .
🌀ایمان بدون اقرار کافی نیست. در روایت داریم در یکی از قزوات، شخص به اسارت در آمد و حکم او قتل بود. پیامبر جلو آمد و به او فرمود تو دیگر چرا؟ از طرق مختلف حجت بر تو تمام شده بود و حتی قبل از بعثت من میدانستی چنین پیامبر مبعوث خواهد شد و او فرستاده خداست، چرا با این حال مخالفت میکنی؟ او گفت: لَوْ لاَ أَنَّ اَلْیَهُودَ یُعَیِّرُونِّی أَنِّی جَبَنْتُ عِنْدَ اَلْقَتْلِ لَآمَنْتُ بِکَ وَ صَدَّقْتُکَ، من از آن میترسم که یهود مرا سرزنش کنند که از مرگ ترسیدم وگرنه قطعا به تو ایمان مىآوردم و تو را تصدیق میکردم وَ لَکِنِّی عَلَى دِینِ اَلْیَهُودِیَّةِ عَلَیْهِ أَحْیَى وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ ولى من بردین یهودان زیستم بر همان زنده بودم و بر همان میمیرم رسول خدا نیز دستور داد او را بکشند.
🔹 وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ / عمل به ارکان: اگرچه اکثر شارحان ارکان را به معنای اعضا و جوارح گرفته اند ولی آیت الله مکارم میفرماید مقصود از عمل بالارکان، عمل به ارکان و اصول و مبانی دین است. ایمان وقتی کامل میشود که معرفت قلبی و عقلی باشد، لسان معترف باشد و اعمال انسان هم همسو با اعتقاد و زبان او باشند.
🔸علامه شوشتری می گوید : فما لم یکن له عمل، لم یکن له ایمان کسی که عمل ندارد اصلا برای او ایمانی نبست و لو کان مقرا باللسان و معتقدا بالجنان اگر چه به زبان اقرار کند و در قلب معتقد باشد.
🔹انجام حج نشانه ایمان است و ترک آن کفر عملی. قرآن کریم می فرماید: 《و َلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ؛ آل عمران - ۹۲ 》 و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. 《و َمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ》 و هر کسی کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است.
🔸 باید در عمل ایمان را ثابت کرد. قرآن کریم میفرماید: 《إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ؛ انفال - ۲》 مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان مى گردد. 《 وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً 》 و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود، ایمانشان فزونتر مى گردد 《 وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ 》 و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. 《 الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ 》 آنها که نماز را برپا مى دارند. 《وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ 》 و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق مى کنند. 《أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ》 آرى، مؤمنان حقیقى آنها هستند; براى آنان درجاتى والا نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزى پرارزش است.
🔹در جای دیگر میفرماید: 《وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ فرقان - ۶۳ 》 بندگان خاص خداوند رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گویند، به آنها سلام میگویند و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند. 《 وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا》 کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام میکنند. 《.. وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ 》 و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند.
🌀راوی میگوید: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِیمَانِ. فَقَالَ الْإِیمَانُ أَنْ یُطَاعَ اللَّهُ فَلَا یُعْصَى ایمان آن است که انسان خدا را اطاعت کند پس هیچ معصیتى به جا نیاورد.
اللهم الرزقنا الامن و الایمان بک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۶/۱۹ . ۵ربیع الاول
💢 حکمت ۲۲۷ 💢
🔷وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ، فَقَالَ (علیه السلام): الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ
از امام درباره تفسیر ایمان سؤال کردند فرمود: ایمان معرفت با قلب ( عقل) و اقرار به زبان و عمل به ارکان است.
📘علامه شوشتری میفرماید:
این حدیث در کتب روایی شیعه و سنی از امیرالمومنین و به نقل از پیامبر نقل شده است. بعد میفرماید از اباصلت هروی پرسیدند این حدیثی که از امام رضا نقل کردی صحیح است؟!
گفت: سلسه سند (تک تک اهل بیت) چنان مستحکم است که:
لو قُری ءَ هذا الإسناد علی مجنونٍ لبَریء ! این سلسله سند را آدم دیوانه ببیند، می فهمد درست است و عاقل میشود و اگر کسی این حدیث را نپذیرد دیوانه ای بیش نیست.
🌀 ولی باید توجه داشت بحث تفصیلی در مورد ایمان در حکمت ۳۱ آمده است. آنجا که فرمود:
فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ.
ایمان بر چهار ستون استوار است
صبر، یقین، عدل، جهاد
و هر ستون را به چهار بخش تقسیم کرد. و یکی از سنگین ترین بخش های نهج البلاغه فهم عمق همان حکمت ۳۱ است.
🌀در این حکمت حضرت سه رکن برای ایمان واقعی بیان می کنند:
معرفت و شناخت عقلی / قلبی:
مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ
اقرار و اعتراف زبانی /
وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ
عمل با ارکان /
وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ
🔹 مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ/ معرفت عقلی یا قلبی؟
اگر چه در موارد متعددی قلب و عقل به جای هم استفاده میشوند ولی چه بسا در این حکمت لفظ قلب به معنای قلب بودن باشد.
🔸معرفت عقلی: شناخت خدا، و اعتقادات بر مبنای برهان و استدلال به نحوی که انسان بتواند عقایدش را اثبات کند و در مقابل شبهات، پاسخ قانع کننده داشته باشد و دچار لغزش نشود. پس بخشی از ایمان شناخت عاقلانه است.
و از همینجا معلوم میشود آنها که اسلام را متهم به "پذیرش بی چون و چرا" میکنند، حقیقت دین و ایمان را نشناخته اند.
🔹معرفت قلبی: معرفت قلبی به معنای شهود است. به معنای دیدن است.
خدا را از طریق عقل میشود ثابت کرد و از طریق قلب و دل میتوان دید.
البته ذات و صفات الهی دیدنی نیستند ولی افعال الهی و نور الهی با دل قابل روئیت است که به آن مکاشفه نیز میگویند.
🔸درخطبه ۱۷۹ حضرت می فرماید:
و قد سأله ذعلب الیمانی فقال هل رأیتَ ربّکَ یا أمیر المؤمنین؟
ذعلب یمانی درمجلسی وقتی حصرت فرمود : "سلونی قبلَ اَن تفقِدونی" این شخص از امام سوال پرسید که شماخدا را دیده ای؟
فقال (علیه السلام) أفَأعبدُ ما لا أرى؟!
فرمود :آیا چیزی را که نمی بینم پرستش کنم ؟!
فقال و کیف تراه؟
تعجب ذعلب و حاضرین برانگیخته شد که حضرت فرمودند :
فقال: لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان
خدا را نمی توان با چشم دید .دیدن خدا مثل دیدن اجسام [العیان] نیست ولی خدا را با قلب (روح ،فطرت) میتوان دید بشرطی که به حقیقت ایمان رسیده باشند.
حقیقت ایمان ؛ (به آنچه که ایمان دارد عمل می کند )
📘علامه شوشتری در کتاب خود آورده:
الایمان معرفه بالقلب فما لم یکن معتقدا بالقلب، لم یکن مومنا
ایمان داشتن معرفت قلبی است ، کسی که با قلب معتقد به ان نباشد مومن نیست.
🔹 وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ/
ایمان باید به زبان آورده شود.
🌀مقصود از اقرار زبانی دو چیز است:
اولا: وقتی کسی به مطلبی معرفت پیدا کرد و اعتقاد راسخی برای او به وجود آمد، دیگر دلیلی برای کتمان و خجالت کشیدن و ... وجود ندارد.
🔸انسان باید اعتقادات حقش را اعلام کند و خود این اعلام دو اثر دارد:
هم باعث دلگرمی دیگر مومنین میشود که تعداد آنها زیاد است.
هم باعث ترس دشمنان میشود از این اظهار ایمان و تشکیل صف در مقابل مخالفان
🔹ثانیا: اگر کسی معرفت قلبی پیدا کرد باید زبان او هم گواهی بدهد به این ایمان یعنی گفتار او، نوع حرف زدن او، بلندی و یواشی صدای او و... همه و همه دلالت کند بر اینکه او مومن است.
قرآن کریم میفرماید:
《قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ》
🔻نکته:
اظهار ایمان لسانی به تنهایی کافی نیست.
《وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ؛ حج - ۱۱》
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است.
《 فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ》
همین که دنیا به آنها رو کند و نفع و خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند.
《 وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ 》
اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون میشوند و به کفر رومیآورند.
《 خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ》
به این ترتیب هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!
🔸 اینکه انسان باید اقرار لسانی داشته باشد درست است، و این لازمه ایمان است ولی کافی نیست و ایمان باید ریشه دار و با معرفت باشد.
🔹 چه بسیار کسانی که در لسان مومن هستند و در قلب کافر.در بحار الانوار امده :
فِی اَلسَّنَةِ اَلثَّانِیَةِ مَاتَ أُمَیَّةُ بْنُ اَلصَّلْتِ وَ کَانَ قَدْ قَرَأَ اَلْکُتُبَ اَلْمُتَقَدِّمَةَ وَ رَغِبَ عَنْ عِبَادَةِ اَلْأَوْثَانِ
در سال دوم امیّه بن الصلت درگذشت. او کسی بود که کتابهای پیشین را خوانده بود و از عبادت بتها روی برتافته بود.
وَ أُخْبِرَ أَنَّ نَبِیّاً یَخْرُجُ قَدْ أَظَلَّ زَمَانُهُ وَ کَانَ یُؤَمِّلُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ اَلنَّبِیَّ
و به او خبر داده بودند که پیامبری ظهور میکند و زمان ظهورش نزدیک است و او امیدوار بود که خود، آن پیامبر باشد.
فَلَمَّا بَلَغَهُ خُرُوجُ رَسُولِ اَللَّهِ کَفَرَ بِهِ حَسَداً هنگامی که خبر ظهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او رسید از روی حسادت به آن حضرت کفر ورزید.
وَ لَمَّا أَنْشَدَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شِعْرَهُ قَالَ آمَنَ لِسَانُهُ وَ کَفَرَ قَلْبُهُ
و چون شعر او را برای رسول خدا خواندند فرمود: زبانش ایمان آورد و قلبش کافر شد.
🔸یقین به دل و انکار با لسان؛
قران می فرماید:
《وَ جَحَدُوا بِهَا و َاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا و َعُلُوًّا؛ نمل - ۱۴ 》
فرعون و فرعونیان حضرت موسی و معجزاتش را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند در حالی که در دل به آن یقین داشتند!
《فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ 》
پس بنگر سرانجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود!
📙علامه شوشتری در مورد اقرار لسانی میفرماید:
فمن لم یَقِرُّ باللسان، لم یکن مومنا و لو تیقن بالقلب
کسی که به زبان اقرار نکند مومن نیست اگر چه به قلب یقین داشته باشد .
🌀ایمان بدون اقرار کافی نیست.
در روایت داریم در یکی از قزوات، شخص به اسارت در آمد و حکم او قتل بود. پیامبر جلو آمد و به او فرمود تو دیگر چرا؟ از طرق مختلف حجت بر تو تمام شده بود و حتی قبل از بعثت من میدانستی چنین پیامبر مبعوث خواهد شد و او فرستاده خداست، چرا با این حال مخالفت میکنی؟ او گفت:
لَوْ لاَ أَنَّ اَلْیَهُودَ یُعَیِّرُونِّی أَنِّی جَبَنْتُ عِنْدَ اَلْقَتْلِ لَآمَنْتُ بِکَ وَ صَدَّقْتُکَ،
من از آن میترسم که یهود مرا سرزنش کنند که از مرگ ترسیدم وگرنه قطعا به تو ایمان مىآوردم و تو را تصدیق میکردم
وَ لَکِنِّی عَلَى دِینِ اَلْیَهُودِیَّةِ عَلَیْهِ أَحْیَى وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ
ولى من بردین یهودان زیستم بر همان زنده بودم و بر همان میمیرم
رسول خدا نیز دستور داد او را بکشند.
🔹 وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ /
عمل به ارکان:
اگرچه اکثر شارحان ارکان را به معنای اعضا و جوارح گرفته اند ولی آیت الله مکارم میفرماید مقصود از عمل بالارکان، عمل به ارکان و اصول و مبانی دین است.
ایمان وقتی کامل میشود که معرفت قلبی و عقلی باشد، لسان معترف باشد و اعمال انسان هم همسو با اعتقاد و زبان او باشند.
🔸علامه شوشتری می گوید :
فما لم یکن له عمل، لم یکن له ایمان
کسی که عمل ندارد اصلا برای او ایمانی نبست
و لو کان مقرا باللسان و معتقدا بالجنان
اگر چه به زبان اقرار کند و در قلب معتقد باشد.
🔹انجام حج نشانه ایمان است و ترک آن کفر عملی. قرآن کریم می فرماید:
《و َلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ؛ آل عمران - ۹۲ 》
و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند.
《و َمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ》 و هر کسی کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است.
🔸 باید در عمل ایمان را ثابت کرد.
قرآن کریم میفرماید:
《إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ؛ انفال - ۲》
مؤمنان، تنها کسانى هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان مى گردد.
《 وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً 》
و هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مى شود، ایمانشان فزونتر مى گردد
《 وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ 》
و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.
《 الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ 》
آنها که نماز را برپا مى دارند.
《وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ 》
و از آنچه به آنها روزى داده ایم، انفاق مى کنند.
《أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ》
آرى، مؤمنان حقیقى آنها هستند; براى آنان درجاتى والا نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزى پرارزش است.
🔹در جای دیگر میفرماید:
《وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ فرقان - ۶۳ 》
بندگان خاص خداوند رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گویند، به آنها سلام میگویند و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند.
《 وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا》
کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام میکنند.
《.. وَالَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ 》
و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند.
🌀راوی میگوید: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِیمَانِ. فَقَالَ الْإِیمَانُ أَنْ یُطَاعَ اللَّهُ فَلَا یُعْصَى
ایمان آن است که انسان خدا را اطاعت کند پس هیچ معصیتى به جا نیاورد.
اللهم الرزقنا الامن و الایمان بک