بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۱۴۰۳/۵/۲۰ . ۵صفر
💢 حکمت ۲۱۵ 💢
♦️وَ قَالَ علیهالسلام اَلْخِلاَفُ یَهْدِمُ اَلرَّأْیَ اختلاف، اندیشه و تصمیم گیرى را نابود مىکند
🛑انما سمی النظریه و الحکم فی القضایا رایا، اندیشه و فکر را رای می گویند. لانه یَراه ذو اللُّب الصافی و الفکر الثاقب، چون افکار زلال آن را مشاهده میکند. فاذا واجه الخلاف و الاختلاف صار کمرآه اظلمته الصدی، ولی اختلاف باعث غبار آلود شدن آینه فکر میشود فلا یصل الی الحق و الهدی. و هدف و مسیر درست تشخیص داده نمیشود.
❌ اختلاف، مشاجره و بگو مگو باعث تحریک و شعله ور شدن قوه غضب میشود و طبعا آنجا که خشم و عصبانیت بر انسان غالب شد، توان تفکر از دست میرود و نمی توان به درستی تصمیمی اتخاذ کرد. لذا تصمیم گیری ها باید در شرایطی همراه با آرامش باشد تا به مقصود دلخواه اصابت کند.
⭕️امیرالمومنین در این حکمت به آفات اختلاف اشاره کرده، گاهی اختلاف در اصل تصمیم، پیش می آید. چه بسا در مجلس تصمیم گیری که یک نفر نظری اشتباه بدهد و کل اندیشه ها را به اشتباه بیندازد و اندیشه درست در این اختلاف و زد و خورد از بین برود و ذهن ها منحرف بشوند. (رای درست در نطفه خاموش شود)
⭕️گاهی اختلاف در اجرای تصمیم روی میدهد. چه بسا تصمیم درستی گرفته شود ولی با ایجاد شبهه و اختلاف در آن تصمیم صحیح، پیگیری و به مقصود رسیدن آن هدف ناکام بماند و مقصود حاصل نشود.(رای درست در رسیدن به مقصود ناکام بماند)
⏪جریان حدیث قرطاس لَمَّا احْتُضِرَ النَّبِیُّ ص وَ فِی بَیْتِهِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ حدیث قرطاس: پیامبر در روزهای پایانی عمر خود در خواست کاغذی کردند، فَقَالَ النَّبِیُّ ص هَلُمُّوا أَکْتُبْ لَکُمْ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً تا وصیتشان در مورد جانشینی بعد از خود را بر آن مکتوب نمایند که امت بعد از ایشان گمراه نشوند فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِنَّ النَّبِیَّ ص قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَکُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُکُمْ کِتَابُ رَبِّکُمْ. عمر بن خطاب گفت : بر رسولخدا ترس عالب شدهو نزد ما قران هست و کتاب خدا برای ما کفایت می کند. فقَالَ عُمَرُ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ در روایت از ابن عباس آمده : )» فرعون این امت مانع این کار شد و گفت که پیامبر هذیان میگوید. عمر در مورد پیامبری که قرآن درمورد او میفرماید : «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إن هو الّا وحیٌ یوحی» این گونه بیان میدارد که این مرد هذیان میگوید.
⛔️ در جریان جنگ احد، نظر پیامبر این بود که لشکر از شهر خارج نشود ولی و در مدینه به مقابله بپردازد، ولی عده ای مخالفت کردند و تصمیم بر این شد که در منطقه احد به مقابله بپردازند و بعد هم عده ای طمع کردند و عده ای خیانت کردند و سرانجام جنگ تا نزدیکی شهادت پیامبر پیش رفت که با رشادت امیرالمومنین پیامبر از خطرات در امان ماند.
📕قطب راوندی میفرماید: خلافُ الرعیهِ یَبطُلُ صوابَ رایِک مخالفت مردم، درستی نظر حاکمان را از بین میبرد.
🔻نکته: یکی ازدستورات مهم نهج البلاغه و امیرالمومنین بحث مشورت و مشاوره است. ولی حضرت در بحث مشاوره دلسوزی و علم و تجربه را شرط میداند. در خطبه ۳۵ فرمود: فَإِنَّ مَعْصِیَةَ النَّاصِحِ الشَّفِیقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَة نـافـرمـانـى خـیـرخـواه مـهـربـان و دانـاى کـاردان ، حـسـرت و پـشـیـمـانـى بـه دنبال دارد. آنجایی که کسی بدون علم و تجربه و دلسوزی نظری بدهد، بدون تفکر و علم ابراز نظر کند باعث اختلاف و به انحراف کشیده شدن مسیر درست مشورت میشود.
📕در خطبه ۲۷ هم فرمود: یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ، اى مرد نمایانى که در حقیقت مرد نیستید! حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ آرزوهاى شما مانند آرزوهاى کودکان است! و عقل و خرد شما مانند عروسان حجله نشین! که جز به زر و زیور و عیش و نوش، به چیزى نمى اندیشند، لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً دوست داشتم که هرگز شما را نمى دیدم و نمى شناختم، همان شناختى که سرانجام، به خدا سوگند! پشیمانى بار آورد و خشم آور و غم انگیز بود. قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً خداوند شما را بکشد و از رحمتش دور سازد! که این همه، خون به دل من کردید، وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً سینه مرا پر از خشم ساختید و کاسه هاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید! وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَانِ، حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ با نافرمانى و ترک یارى، نقشه هاى مرا براى سرکوبى دشمن تباه کردید تا آنجا که امر بر دوست و دشمن مشتبه شد و قریش گفتند. إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ پسر ابوطالب، مرد شجاعى است، ولى از فنون جنگ آگاه نیست! لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی؟ خدا پدرشان را حفظ کند! آیا هیچ یک از آنها، از من با سابقه تر و پیشگام تر در میدان هاى نبرد بوده اند؟ لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ من آن روز که آماده جنگ شدم و گام در میدان نهادم هنوز بیست سال از عمرم نگذشته بود و الآن، از شصت سال هم گذشته ام، ولى چه کنم؟ وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع آن کس که فرمانش را اطاعت نمى کنند طرح و نقشه تدبیرى ندارد و هر اندازه صاحب تجربه و آگاه باشد، کارش به جایى نمى رسد.
⏪اختلافات بی مورد باعث تسلط باطل میشود. پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله فرمود: ما اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ أهْلُ باطِلِها عَلى أهْلِ حَقِّها هیچ امتى بعد از پیامبر خود اختلاف نکردند مگر این که اهل باطل بر اهل حق در میان آنها پیروز شدند.
❌اختلاف اگر شدید شد به لجاجت میکشد. درحکمت ۱۷۹ فرمود: اللِّجاجَةُ تَسُلُّ الرَّاْىَ لجاجت فکر و رأى انسان را نابود مى کند.
⏪اتحاد در فکرو عمل آقایی می آورد و اختلاف فلاکت بار است. در خطبه ۱۹۲ فرمود : فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانُوا حَیْثُ کَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً بنگرید اقوام پیشین در آن هنگام که جمعیّتهایشان متّحد، وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً خواسته ها هماهنگ، وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً اندیشه ها معتدل بود. وَ الْأَیْدِی مُتَرَادِفَةً دستها پشتیبان هم، وَ السُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً شمشیرها یارى کننده یکدیگر، وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً دیده ها نافذ، وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً؛ و تصمیم ها یکى بود. أَ لَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِی أَقْطَارِ الْأَرَضِینَ وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِینَ؟ چگونه بودند آیا در آن روز آنها زمامدار اقطار زمین نبودند و بر مردم جهان حکومت نمى کردند. فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ فِی آخِرِ أُمُورِهِمْ حال بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید. حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ در آن هنگام که در میان آنها جدایى افتاد; وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ الفتشان به پراکندگى، وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ و اهداف و دلهایشان از هم دور شد، وَ الْأَفْئِدَةُ وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ و به گروه هاى مختلفى تقسیم شدند. وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِینَ، و در پراکندگى به نبرد با هم پرداختند. وَ قَدْ خَلَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ کَرَامَتِهِ وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ در این هنگام بود که خدا لباس کرامت خود را از تنشان بیرون کرد. وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ و وسعت و شادابى نعمت را از آنها گرفت، وَ بَقِیَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِیکُمْ عِبْرَةً لِلْمُعْتَبِرِینَ تنها چیزى که از آنها باقى ماند سرگذشتشان در میان شما بود که درس عبرتى است براى عبرت گیرندگان.
♦️وَ قَالَ علیهالسلام اَلْخِلاَفُ یَهْدِمُ اَلرَّأْیَ اختلاف، اندیشه و تصمیم گیرى را نابود مىکند.
اللهم ثبّت اَقدامنا والقولِ الثّابت
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۳/۵/۲۰ . ۵صفر
💢 حکمت ۲۱۵ 💢
♦️وَ قَالَ علیهالسلام اَلْخِلاَفُ یَهْدِمُ اَلرَّأْیَ
اختلاف، اندیشه و تصمیم گیرى را نابود مىکند
🛑انما سمی النظریه و الحکم فی القضایا رایا،
اندیشه و فکر را رای می گویند.
لانه یَراه ذو اللُّب الصافی و الفکر الثاقب،
چون افکار زلال آن را مشاهده میکند.
فاذا واجه الخلاف و الاختلاف صار کمرآه اظلمته الصدی،
ولی اختلاف باعث غبار آلود شدن آینه فکر میشود
فلا یصل الی الحق و الهدی.
و هدف و مسیر درست تشخیص داده نمیشود.
❌ اختلاف، مشاجره و بگو مگو باعث تحریک و شعله ور شدن قوه غضب میشود و طبعا آنجا که خشم و عصبانیت بر انسان غالب شد، توان تفکر از دست میرود و نمی توان به درستی تصمیمی اتخاذ کرد.
لذا تصمیم گیری ها باید در شرایطی همراه با آرامش باشد تا به مقصود دلخواه اصابت کند.
⭕️امیرالمومنین در این حکمت به آفات اختلاف اشاره کرده،
گاهی اختلاف در اصل تصمیم، پیش می آید. چه بسا در مجلس تصمیم گیری که یک نفر نظری اشتباه بدهد و کل اندیشه ها را به اشتباه بیندازد و اندیشه درست در این اختلاف و زد و خورد از بین برود و ذهن ها منحرف بشوند. (رای درست در نطفه خاموش شود)
⭕️گاهی اختلاف در اجرای تصمیم روی میدهد. چه بسا تصمیم درستی گرفته شود ولی با ایجاد شبهه و اختلاف در آن تصمیم صحیح، پیگیری و به مقصود رسیدن آن هدف ناکام بماند و مقصود حاصل نشود.(رای درست در رسیدن به مقصود ناکام بماند)
⏪جریان حدیث قرطاس
لَمَّا احْتُضِرَ النَّبِیُّ ص وَ فِی بَیْتِهِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ
حدیث قرطاس: پیامبر در روزهای پایانی عمر خود در خواست کاغذی کردند،
فَقَالَ النَّبِیُّ ص هَلُمُّوا أَکْتُبْ لَکُمْ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً
تا وصیتشان در مورد جانشینی بعد از خود را بر آن مکتوب نمایند که امت بعد از ایشان گمراه نشوند
فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِنَّ النَّبِیَّ ص قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَکُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُکُمْ کِتَابُ رَبِّکُمْ.
عمر بن خطاب گفت : بر رسولخدا ترس عالب شدهو نزد ما قران هست و کتاب خدا برای ما کفایت می کند.
فقَالَ عُمَرُ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ
در روایت از ابن عباس آمده :
)» فرعون این امت مانع این کار شد و گفت که پیامبر هذیان میگوید.
عمر در مورد پیامبری که قرآن درمورد او میفرماید :
«وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إن هو الّا وحیٌ یوحی»
این گونه بیان میدارد که این مرد هذیان میگوید.
⛔️ در جریان جنگ احد، نظر پیامبر این بود که لشکر از شهر خارج نشود ولی و در مدینه به مقابله بپردازد، ولی عده ای مخالفت کردند و تصمیم بر این شد که در منطقه احد به مقابله بپردازند و بعد هم عده ای طمع کردند و عده ای خیانت کردند و سرانجام جنگ تا نزدیکی شهادت پیامبر پیش رفت که با رشادت امیرالمومنین پیامبر از خطرات در امان ماند.
📕قطب راوندی میفرماید:
خلافُ الرعیهِ یَبطُلُ صوابَ رایِک
مخالفت مردم، درستی نظر حاکمان را از بین میبرد.
🔻نکته:
یکی ازدستورات مهم نهج البلاغه و امیرالمومنین بحث مشورت و مشاوره است. ولی حضرت در بحث مشاوره دلسوزی و علم و تجربه را شرط میداند.
در خطبه ۳۵ فرمود:
فَإِنَّ مَعْصِیَةَ النَّاصِحِ الشَّفِیقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَة
نـافـرمـانـى خـیـرخـواه مـهـربـان و دانـاى کـاردان ، حـسـرت و پـشـیـمـانـى بـه دنبال دارد.
آنجایی که کسی بدون علم و تجربه و دلسوزی نظری بدهد، بدون تفکر و علم ابراز نظر کند باعث اختلاف و به انحراف کشیده شدن مسیر درست مشورت میشود.
📕در خطبه ۲۷ هم فرمود:
یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ،
اى مرد نمایانى که در حقیقت مرد نیستید!
حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ
آرزوهاى شما مانند آرزوهاى کودکان است! و عقل و خرد شما مانند عروسان حجله نشین! که جز به زر و زیور و عیش و نوش، به چیزى نمى اندیشند،
لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً
دوست داشتم که هرگز شما را نمى دیدم و نمى شناختم، همان شناختى که سرانجام، به خدا سوگند! پشیمانى بار آورد و خشم آور و غم انگیز بود.
قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً
خداوند شما را بکشد و از رحمتش دور سازد! که این همه، خون به دل من کردید،
وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً
سینه مرا پر از خشم ساختید و کاسه هاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید!
وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَانِ، حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ
با نافرمانى و ترک یارى، نقشه هاى مرا براى سرکوبى دشمن تباه کردید تا آنجا که امر بر دوست و دشمن مشتبه شد و قریش گفتند.
إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ
پسر ابوطالب، مرد شجاعى است، ولى از فنون جنگ آگاه نیست!
لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی؟
خدا پدرشان را حفظ کند! آیا هیچ یک از آنها، از من با سابقه تر و پیشگام تر در میدان هاى نبرد بوده اند؟
لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ
من آن روز که آماده جنگ شدم و گام در میدان نهادم هنوز بیست سال از عمرم نگذشته بود و الآن، از شصت سال هم گذشته ام، ولى چه کنم؟
وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع
آن کس که فرمانش را اطاعت نمى کنند طرح و نقشه تدبیرى ندارد و هر اندازه صاحب تجربه و آگاه باشد، کارش به جایى نمى رسد.
⏪اختلافات بی مورد باعث تسلط باطل میشود.
پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله فرمود:
ما اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ أهْلُ باطِلِها عَلى أهْلِ حَقِّها
هیچ امتى بعد از پیامبر خود اختلاف نکردند مگر این که اهل باطل بر اهل حق در میان آنها پیروز شدند.
❌اختلاف اگر شدید شد به لجاجت میکشد. درحکمت ۱۷۹ فرمود:
اللِّجاجَةُ تَسُلُّ الرَّاْىَ
لجاجت فکر و رأى انسان را نابود مى کند.
⏪اتحاد در فکرو عمل آقایی می آورد و اختلاف فلاکت بار است.
در خطبه ۱۹۲ فرمود :
فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانُوا حَیْثُ کَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً
بنگرید اقوام پیشین در آن هنگام که جمعیّتهایشان متّحد،
وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً
خواسته ها هماهنگ،
وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً
اندیشه ها معتدل بود.
وَ الْأَیْدِی مُتَرَادِفَةً
دستها پشتیبان هم،
وَ السُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً
شمشیرها یارى کننده یکدیگر،
وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً
دیده ها نافذ،
وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً؛
و تصمیم ها یکى بود.
أَ لَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِی أَقْطَارِ الْأَرَضِینَ وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِینَ؟
چگونه بودند آیا در آن روز آنها زمامدار اقطار زمین نبودند و بر مردم جهان حکومت نمى کردند.
فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ فِی آخِرِ أُمُورِهِمْ حال بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید.
حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ
در آن هنگام که در میان آنها جدایى افتاد;
وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ
الفتشان به پراکندگى،
وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ
و اهداف و دلهایشان از هم دور شد،
وَ الْأَفْئِدَةُ وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ
و به گروه هاى مختلفى تقسیم شدند.
وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِینَ،
و در پراکندگى به نبرد با هم پرداختند.
وَ قَدْ خَلَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ کَرَامَتِهِ وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ
در این هنگام بود که خدا لباس کرامت خود را از تنشان بیرون کرد.
وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ
و وسعت و شادابى نعمت را از آنها گرفت،
وَ بَقِیَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِیکُمْ عِبْرَةً لِلْمُعْتَبِرِینَ
تنها چیزى که از آنها باقى ماند سرگذشتشان در میان شما بود که درس عبرتى است براى عبرت گیرندگان.
♦️وَ قَالَ علیهالسلام اَلْخِلاَفُ یَهْدِمُ اَلرَّأْیَ اختلاف، اندیشه و تصمیم گیرى را نابود مىکند.
اللهم ثبّت اَقدامنا والقولِ الثّابت