بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۳/۴/۲۰ . ۴محرم
💢 حکمت۱۹۸ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام) -لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ-: هنگامى که حضرت این سخن خوارج را که مى گفتند حکم مخصوص خداست شنید فرمود:
💠کَلِمَةُ حَقٍّ، یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ سخن حقى است که معنى باطلى از آن اراده شده است .
📌نکاتی در باره این حکمت:
🔻نکته 1: خوارج گروهی خشک مغز و ظاهر بین بودند که اول بدون تامل کاری انجام میدادند و بعد از آن پشیمان میشدند . ظاهر الصلاح و دینداربودند، اهل ریاضت، اهل قران، اهل نماز شب ، ولی از جهت خردی، بسیار کم خِرد بودند، نا بِخرد بودند. و با راهکارهای نابخردانه در صدد جبران آن بودند. که جبران ان هم آفات بسیاری داشت.به ظاهر اکتفا میکردند، باطن امور را نمی دیدند. حقایق ، کینه ها، نیرنگهای دشمن را نمی توانستند ببینند.
🛑در جریان حکمیت در جنگ صفین وقتی معاویه شکست را قطعی دید، به کمک عمر و عاص و نفوذی هایی که در لشکر امیرالمومنین داشت مانند اشعث بن قیس، بحث قرآن به نیزه کردن و حکمیت قرآن را مطرح کرد. این افراد ساده،حکم وفرمان امیرالمومنین را نادیده گرفته و شمشیر به گردن حضرت گذاشتند که حکمیت را بپذیرد. حضرت بر اثر فشار این حکمیت را پذیرفت ولی پس از مدتی خوارج از توطئه معاویه با خبر شدند و گفتند ما گناه کردیم که حکمیت را پذیرفتیم، و گناه نیز انسان را کافر میکند. و گفتند علی علیه السلام هم گناه کرده و کافر شده، چون حکمیت را پذیرفته است.
🟢اگرچه حضرت پاسخ آنها را داد که حکمیت گناه نیست بلکه قرآن آن را تایید میکند و گناه نیز کفر و خارج شدن از دین نیست. ولی این افراد در همان مسیر باطل خودپافشاری کردند واز لشکر امام جدا شدندو یک گروه شورشی به اسم خوارج شکل گرفت. یکی از آفات جنگ صفین، خوارج است. از دل صفین خوارج بیرون آمد.
🔻نکته ۲: شعار" لا حکم الا لله "شعار رسمی خوارج شده بود و به عنوان یک شعار سیاسی از آن بر علیه حضرت استفاده میکردند. در روایت داریم: أَنَّهُ خَطَبَ بِالْکُوفَةِ فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ فَقَالَ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ فَسَکَتَ عَلِیٌّ بعد از جریان صفین حضرت در مسجد مشغول خطبه خواندن بودند که شخصی از خوارج شعار دارد و حضرت پاسخی نداد. ثُمَّ قَامَ آخَرُ وَ آخَرُ فَلَمَّا أَکْثَرُوا عَلَیْهِ قَالَ بعد از او شخص دیگری همین شعار را داد و ناگاه جمعی هم صدا شعار میدادند. حضرت در پاسخ آنها فرمود: کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ این جمله درستی است که از آن اراده باطل شده است. لَکُمْ عِنْدَنَا ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا نَمْنَعُکُمْ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ تُصَلُّوا فِیهَا وَ لَا نَمْنَعُکُمُ الْفَیْءَ مَا کَانَتْ أَیْدِیکُمْ مَعَ أَیْدِینَا وَ لَا نَبْدَؤُکُمْ بِحَرْبٍ حَتَّى تَبْدَءُونَا بِهِ حضرت به این خوارج فرمود شما سه ویژگی نزد ما دارید: اجازه اقامه نماز با ما را دارید، تا وقتی همراه ما باشید حق بیت المال شما را میدهیم، و تا زمانی که جنگ را شروع نکرده باشید ما جنگ را شروع نمی کنیم. وَ أَشْهَدُ لَقَدْ أَخْبَرَنِی النَّبِیُّ الصَّادِقُ عَنِ الرُّوحِ الْأَمِینِ عَنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَّهُ لَا یَخْرُجُ عَلَیْنَا مِنْکُمْ فِرْقَةٌ قَلَّتْ أَوْ کَثُرَتْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ حَتْفَهَا عَلَى أَیْدِینَا به خدا قسم پیامبر از طریق روح الامین و از جانب خداوند به من خبر داده که از شما خوارج هیچ گروه کم و زیادی بر علیه ما خروج نمی کند مگر اینکه مرگ آنها به دست ما خواهد بود. وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ جِهَادُکُمْ وَ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ مَنْ قَتَلْتُمُوهُ وَ أَفْضَلَ الْمُجَاهِدِینَ مَنْ قَتَلَکُمْ بالاترین شهدا، شهدایی هستند که با شما بجنگند، مجاهدت با شما، بالاترین مجاهدت است.
🔻نکته ۳: در سه جای قرآن آیه"ان الحکم الا لله" آمده است . مثلا در آیه ۴۰ از سوره «یوسف» در پاسخ بت پرستان که اسم هاى بى مسمایى را بر بت ها نهاده بودند مى فرماید: 《 ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطان إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ 》 آنچه غیر از خدا مى پرستید، جز اسم هایى بى مسمّا که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده اید، نیست; خداوند هیچ دلیلى بر آن نازل نکرده; حکم تنها از آن خداست; فرمان داده که غیر از او را نپرستید. این است آیین ثابت و پایدار; ولى بیشتر مردم نمى دانند. (در این آیه حکم به معنای فرمان الهى در امر توحید و مبارزه با شرک و مانند آن است.) لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ هنگامى که حضرت این سخن خوارج را که مى گفتند حکم مخصوص خداست شنید فرمود: کَلِمَةُ حَقٍّ، یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ سخن حقى است که معنى باطلى از آن اراده شده است».
◀️معنای درست آیه چیست و اراده باطل خوارج چه بود؟!!! قرآن می فرماید: حاکمیت خدا در قانون گذاری خدا است.خدا حکم صادر می کند، قانون می نویسد وشما موظفید این قانون را انجام دهید. این آیه در صدد بیان "قانون گذار" است. هیچ قانونگذاری جز خداوند در عالم نیست.
🟢معنی درست آیه این است که: حکم، یعنی قانون گذاری، قانون گذاری و شریعت و تشریع مختص به خداست. خوارج در معنی آیه چه می گفتند؟ در حالی که خوارج میگفتند هیچ کسی نباید جز خدا حکومت کند. باید خدا در روزی زمین باشد و حکومت کند و علی علیه السلام حق حکومت ندارد.
🟣حکمت ۱۹۸ بخشی از خطبه ۴۰ است. من کلام له (علیه السلام) فی الخوارج لما سمع قولهم «لا حکمَ إلا لله»: قَالَ (علیه السلام): کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ، خوارج میگویند امیر وحاکم باید خدا باشد. در حالی که خدا جسم نیست که بیاید به عنوان مسئول و وزیر برای شما ایفای مسولیت کند. وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، جامعه حاکم میخواهد. چه حاکم خوب چه حاکم بد. از این بخش ضرورت وجود حاکم به دست می آید. همانگونه که قانون بد از بی قانونی بهتر است، حاکم بد هم از بی حاکمی بهتر است.
⏪ ویژگیهای حکومت دینی: یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ ویژگی حکومت مومنان آن است که اختیار عمل به دست مومنین است. کاردان و مسئولین از بین مومنین انتخاب میشود نه فاسد و فاجر، ولی چون حکومت مومنانه اداره میشود و دین و دنیا با هم لحاظ میشود، حتی کافران بی دین هم در حکومت مومن میتوانند بهره ی دنیایی خود را ببرند. وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ در حکومت مومنان عمرها طولانی میشود چون از جهت روحی و جسمی شرایط مساعدتر است. بهداشت بیشتر است، آسایش روحی بیشتر است، تغذیه مناسب تر است پس عمرها طولانی تر میشوند. وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ در حکومت مومنان عدالت مالی برقرار است مالیات از همه افرادی که بدهکار هستند گرفته میشود و به صورت درست بین افراد تقسیم میشود و به کسی ظلم نخواهد شد. وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ در حکومت مومنان امنیت که زیر بنای اقتصاد و فرهنگ است تامین میشود. چه دشمنان خارجی در مرزها و چه دشمنان و اشرار داخلی در خیابان ها و جاده ها وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ. وظیفه حکومت مومنان آن است که مبارزه با ظلم و فساد داشته باشد. با ظالم بجنگد و حق مظلوم را از چنگال او بیرون بیاورد و باعث آسایش و راحتی مظلوم بشود.
📌 سرانجام خوارج چه شد؟ در خطبه ۶۰ نهج البلاغه فرموده: و قال ع لما قتل الخوارج فقیل له یا أمیر المؤمنین هلک القوم بأجمعهمکَلَّا وَ اللَّهِ در پایان جنگ با خوارج، در سال ۳۸ هجرى شخصی پرسید، یا امیرالمؤمنین آیا خوارج همه نابود شدند. فرمود: سوگند به خدا نه ! هرگز ! إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ آنها نطفه هایى در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت، إ کُلَّمَا نَجَمَ إ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ هر گاه که شاخى از آنان سر برآورد قطع مى گردد. حَتَّى یَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِین تا اینکه آخرینشان به راهزنى و دزدى تن در مى دهند.
🔻نکات خطبه ۶۰ : اولا ؛ تفکر از بین رفتنی نیست و همیشه می ماند. کما اینکه الان هم تفکر خوارجی داریم. تفکری که از سر نادانی و جهل خطایی میکند بعد امام و حاکم جامعه را متهم میکند. ظاهر بین است و از پشت پرده ها و نقشه های شوم دشمن ناآگاه است و به گفتار دانایان نیز توجهی نمی کند. ثانیا ؛ سرانجام افراط، تفریط است. همین خوارجی که یک روز داعیه دین داشتند و حتی خودشان را بالاتر از امیرالمومنین می دیدند در پایان کار به دزدی و راه زنی افتادند.
🔵 جالب اینکه ابن ابی الحدید در شرحش مواردی از سران خوارج که بعدها دچار دزدی و راهزنی شدند را نام میبرد.
💠 وَ قَالَ (علیه السلام) لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ هنگامى که حضرت این سخن خوارج را که مى گفتند حکم مخصوص خداست شنید فرمود
💠کَلِمَةُ حَقٍّ، یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ سخن حقى است که معنى باطلى از آن اراده شده است.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۴/۲۰ . ۴محرم
💢 حکمت۱۹۸ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام) -لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ-:
هنگامى که حضرت این سخن خوارج را که مى گفتند حکم مخصوص خداست شنید فرمود:
💠کَلِمَةُ حَقٍّ، یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ
سخن حقى است که معنى باطلى از آن اراده شده است .
📌نکاتی در باره این حکمت:
🔻نکته 1:
خوارج گروهی خشک مغز و ظاهر بین بودند که اول بدون تامل کاری انجام میدادند و بعد از آن پشیمان میشدند . ظاهر الصلاح و دینداربودند، اهل ریاضت، اهل قران، اهل نماز شب ، ولی از جهت خردی، بسیار کم خِرد بودند، نا بِخرد بودند. و با راهکارهای نابخردانه در صدد جبران آن بودند.
که جبران ان هم آفات بسیاری داشت.به ظاهر اکتفا میکردند، باطن امور را نمی دیدند. حقایق ، کینه ها، نیرنگهای دشمن را نمی توانستند ببینند.
🛑در جریان حکمیت در جنگ صفین وقتی معاویه شکست را قطعی دید، به کمک عمر و عاص و نفوذی هایی که در لشکر امیرالمومنین داشت مانند اشعث بن قیس، بحث قرآن به نیزه کردن و حکمیت قرآن را مطرح کرد.
این افراد ساده،حکم وفرمان امیرالمومنین را نادیده گرفته و شمشیر به گردن حضرت گذاشتند که حکمیت را بپذیرد. حضرت بر اثر فشار این حکمیت را پذیرفت ولی پس از مدتی خوارج از توطئه معاویه با خبر شدند و گفتند ما گناه کردیم که حکمیت را پذیرفتیم، و گناه نیز انسان را کافر میکند.
و گفتند علی علیه السلام هم گناه کرده و کافر شده، چون حکمیت را پذیرفته است.
🟢اگرچه حضرت پاسخ آنها را داد که حکمیت گناه نیست بلکه قرآن آن را تایید میکند و گناه نیز کفر و خارج شدن از دین نیست. ولی این افراد در همان مسیر باطل خودپافشاری کردند واز لشکر امام جدا شدندو یک گروه شورشی به اسم خوارج شکل گرفت.
یکی از آفات جنگ صفین، خوارج است. از دل صفین خوارج بیرون آمد.
🔻نکته ۲:
شعار" لا حکم الا لله "شعار رسمی خوارج شده بود و به عنوان یک شعار سیاسی از آن بر علیه حضرت استفاده میکردند.
در روایت داریم:
أَنَّهُ خَطَبَ بِالْکُوفَةِ فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ فَقَالَ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ فَسَکَتَ عَلِیٌّ
بعد از جریان صفین حضرت در مسجد مشغول خطبه خواندن بودند که شخصی از خوارج شعار دارد و حضرت پاسخی نداد.
ثُمَّ قَامَ آخَرُ وَ آخَرُ فَلَمَّا أَکْثَرُوا عَلَیْهِ قَالَ بعد از او شخص دیگری همین شعار را داد و ناگاه جمعی هم صدا شعار میدادند. حضرت در پاسخ آنها فرمود:
کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ
این جمله درستی است که از آن اراده باطل شده است.
لَکُمْ عِنْدَنَا ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا نَمْنَعُکُمْ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ تُصَلُّوا فِیهَا وَ لَا نَمْنَعُکُمُ الْفَیْءَ مَا کَانَتْ أَیْدِیکُمْ مَعَ أَیْدِینَا وَ لَا نَبْدَؤُکُمْ بِحَرْبٍ حَتَّى تَبْدَءُونَا بِهِ
حضرت به این خوارج فرمود شما سه ویژگی نزد ما دارید:
اجازه اقامه نماز با ما را دارید، تا وقتی همراه ما باشید حق بیت المال شما را میدهیم، و تا زمانی که جنگ را شروع نکرده باشید ما جنگ را شروع نمی کنیم.
وَ أَشْهَدُ لَقَدْ أَخْبَرَنِی النَّبِیُّ الصَّادِقُ عَنِ الرُّوحِ الْأَمِینِ عَنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَّهُ لَا یَخْرُجُ عَلَیْنَا مِنْکُمْ فِرْقَةٌ قَلَّتْ أَوْ کَثُرَتْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ حَتْفَهَا عَلَى أَیْدِینَا
به خدا قسم پیامبر از طریق روح الامین و از جانب خداوند به من خبر داده که از شما خوارج هیچ گروه کم و زیادی بر علیه ما خروج نمی کند مگر اینکه مرگ آنها به دست ما خواهد بود.
وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ جِهَادُکُمْ وَ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ مَنْ قَتَلْتُمُوهُ وَ أَفْضَلَ الْمُجَاهِدِینَ مَنْ قَتَلَکُمْ
بالاترین شهدا، شهدایی هستند که با شما بجنگند، مجاهدت با شما، بالاترین مجاهدت است.
🔻نکته ۳:
در سه جای قرآن آیه"ان الحکم الا لله" آمده است .
مثلا در آیه ۴۰ از سوره «یوسف» در پاسخ بت پرستان که اسم هاى بى مسمایى را بر بت ها نهاده بودند مى فرماید:
《 ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطان إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ 》
آنچه غیر از خدا مى پرستید، جز اسم هایى بى مسمّا که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده اید، نیست; خداوند هیچ دلیلى بر آن نازل نکرده; حکم تنها از آن خداست; فرمان داده که غیر از او را نپرستید. این است آیین ثابت و پایدار; ولى بیشتر مردم نمى دانند.
(در این آیه حکم به معنای فرمان الهى در امر توحید و مبارزه با شرک و مانند آن است.)
لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ
هنگامى که حضرت این سخن خوارج را که مى گفتند حکم مخصوص خداست شنید فرمود:
کَلِمَةُ حَقٍّ، یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ
سخن حقى است که معنى باطلى از آن اراده شده است».
◀️معنای درست آیه چیست و اراده باطل خوارج چه بود؟!!!
قرآن می فرماید: حاکمیت خدا در قانون گذاری خدا است.خدا حکم صادر می کند، قانون می نویسد وشما موظفید این قانون را انجام دهید.
این آیه در صدد بیان "قانون گذار" است. هیچ قانونگذاری جز خداوند در عالم نیست.
🟢معنی درست آیه این است که:
حکم، یعنی قانون گذاری، قانون گذاری و شریعت و تشریع مختص به خداست.
خوارج در معنی آیه چه می گفتند؟
در حالی که خوارج میگفتند هیچ کسی نباید جز خدا حکومت کند. باید خدا در روزی زمین باشد و حکومت کند و علی علیه السلام حق حکومت ندارد.
🟣حکمت ۱۹۸ بخشی از خطبه ۴۰ است.
من کلام له (علیه السلام) فی الخوارج لما سمع قولهم «لا حکمَ إلا لله»:
قَالَ (علیه السلام): کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ،
خوارج میگویند امیر وحاکم باید خدا باشد. در حالی که خدا جسم نیست که بیاید به عنوان مسئول و وزیر برای شما ایفای مسولیت کند.
وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ،
جامعه حاکم میخواهد. چه حاکم خوب چه حاکم بد.
از این بخش ضرورت وجود حاکم به دست می آید. همانگونه که قانون بد از بی قانونی بهتر است، حاکم بد هم از بی حاکمی بهتر است.
⏪ ویژگیهای حکومت دینی:
یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ
ویژگی حکومت مومنان آن است که اختیار عمل به دست مومنین است. کاردان و مسئولین از بین مومنین انتخاب میشود نه فاسد و فاجر، ولی چون حکومت مومنانه اداره میشود و دین و دنیا با هم لحاظ میشود، حتی کافران بی دین هم در حکومت مومن میتوانند بهره ی دنیایی خود را ببرند.
وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ
در حکومت مومنان عمرها طولانی میشود چون از جهت روحی و جسمی شرایط مساعدتر است. بهداشت بیشتر است، آسایش روحی بیشتر است، تغذیه مناسب تر است پس عمرها طولانی تر میشوند.
وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ
در حکومت مومنان عدالت مالی برقرار است مالیات از همه افرادی که بدهکار هستند گرفته میشود و به صورت درست بین افراد تقسیم میشود و به کسی ظلم نخواهد شد.
وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ
در حکومت مومنان امنیت که زیر بنای اقتصاد و فرهنگ است تامین میشود.
چه دشمنان خارجی در مرزها و چه دشمنان و اشرار داخلی در خیابان ها و جاده ها
وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ.
وظیفه حکومت مومنان آن است که مبارزه با ظلم و فساد داشته باشد.
با ظالم بجنگد و حق مظلوم را از چنگال او بیرون بیاورد و باعث آسایش و راحتی مظلوم بشود.
📌 سرانجام خوارج چه شد؟
در خطبه ۶۰ نهج البلاغه فرموده:
و قال ع لما قتل الخوارج فقیل له یا أمیر المؤمنین هلک القوم بأجمعهمکَلَّا وَ اللَّهِ
در پایان جنگ با خوارج، در سال ۳۸ هجرى شخصی پرسید، یا امیرالمؤمنین آیا خوارج همه نابود شدند. فرمود:
سوگند به خدا نه ! هرگز !
إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاءِ
آنها نطفه هایى در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت،
إ کُلَّمَا نَجَمَ إ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ
هر گاه که شاخى از آنان سر برآورد قطع مى گردد.
حَتَّى یَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِین
تا اینکه آخرینشان به راهزنى و دزدى تن در مى دهند.
🔻نکات خطبه ۶۰ :
اولا ؛ تفکر از بین رفتنی نیست و همیشه می ماند. کما اینکه الان هم تفکر خوارجی داریم. تفکری که از سر نادانی و جهل خطایی میکند بعد امام و حاکم جامعه را متهم میکند. ظاهر بین است و از پشت پرده ها و نقشه های شوم دشمن ناآگاه است و به گفتار دانایان نیز توجهی نمی کند.
ثانیا ؛ سرانجام افراط، تفریط است. همین خوارجی که یک روز داعیه دین داشتند و حتی خودشان را بالاتر از امیرالمومنین می دیدند در پایان کار به دزدی و راه زنی افتادند.
🔵 جالب اینکه ابن ابی الحدید در شرحش مواردی از سران خوارج که بعدها دچار دزدی و راهزنی شدند را نام میبرد.
💠 وَ قَالَ (علیه السلام) لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ
هنگامى که حضرت این سخن خوارج را که مى گفتند حکم مخصوص خداست شنید فرمود
💠کَلِمَةُ حَقٍّ، یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ
سخن حقى است که معنى باطلى از آن اراده شده است.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا