بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۳/۴/۷ . ۱۹ذیحجه
💢 حکمت ۱۹۱ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا انسان در این دنیا هدفى است که تیرهاى[غَرَضٌ] مرگ همواره به سوى او نشانه گیرى مى کند. (غَرَضٌ: هدفى است که به آن تیر مى اندازند . «تَنْتَضِلُ» از ریشه «نضل» (بر وزن عزل): غلبه در مبارزه. «منایا» جمع «مُنیة»: به معناى مرگها «نهب» به معنای آنچیزی است که به غارت میرود.)
💠وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ و ثروتى است که مصائب، در غارت آن شتاب دارند[نَهْبٌ] و بر یکدیگر سبقت مى گیرند.
🔹در این حکمت حضرت، انسان را به دو چیز تشبیه میکند: اول :سیبلی که تیر انداز ماهری مثل مرگ آن را نشانه گرفته و قطعا تیر او به هدف می نشیند. دوم: مالی که مورد هجوم راهزنان قرار گرفته و هر کدام از آنها تلاش می کنند این مال را به غارت ببرند و سهم بیشتری از آن خود کنند.
🔸نکته مهم آنکه حضرت میفرماید: " إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا " منایاجمع است یعنی مرگ ها. عوامل مرگ از هر طرف و در هر لحظه به انتظار انسان نشسته اند و میخواهند زودتر انسان را از پا در بیاورند. در مقابل این عوامل مرگ آفرین انسان هیچ پناهی جز خداوند ندارد که او را از شر اشرار و آفات حفظ کند.
💠وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ همراه هر جرعه اى گلوگیر شدنى و همراه هر لقمه اى نیز گلوگرفتنى است. ( «شَرَق» آبی است که گلوى انسان را مى گیرد.و «غَصَص» غذایى است که گلوگیر مى شود.) این دو لفظ از فصاحت و بلاغت کلام امیر علیه السلام است که هر دو را آورده اند
🔹ذات دنیا قرار گرفتن نیش و نوش در کنار هم است، هیچ آب خوشی از گلوی انسان پایین نمی رود مگر اینکه یه زحمت و رنجی برای انسان به ارمغان می آورد. انسان بداند در چه مسیری قرار گرفته که این سختی ها برایش آسان شود
🔸همراه هر عیشی نوشی است در کتب تاریخی آمده است که بعد از "عمر بن عبدالعزیز"، یزید بن عبدالمک که شخصیت عیاشی بود به حکومت رسید. او کنیزی داشت که تمام ایام با او غرق هوس بود و هیچ رسیدگی به امور مردم نمی کرد. یک وقتی یزید بن عبد الملک گفت من میخواهم ثابت کنم همراه هر عیشی نوشی نیست. دستور داد باغی برای او فراهم کردند و تمام وسایل عیش را مهیا ساختند. دستور داد در این چند روز هیچ خبر و نامه ی ناراحت کننده ای به من ندهید. ولی وقتی با این کنیز خلوت کرد اناری به حلق کنیز گیر کرد و جان او را گرفت. نوشته اند تا چند روز یزید بن عبدالمک اجازه دفن کنیز را نمیداد و سرانجام خودش نیز کمتر از یکماه به خاطر عفونت و آلودگی از دنیا رفت.
💠 وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى انسان جز با فراق نعمت دیگر ،به نعمتى نمى رسد
🔹مثال : کسى که فرزند ندارد واقعاً در زحمت است; اما هنگامى که خدا این نعمت را به او ارزانى مى دارد مشکلات زیادى براى نگهدارى و اداره و تربیت فرزند به سراغ او مى آید و نعمت آسایش و آرامش و عدم مشغله را از دست میدهد.
🔸هنگامى که مرکبى ندارد در زحمت است و وقتى صاحب مرکبى شد مجبور به حفظ و نگهداری و پیدا کردن پارکینگ و.. میشود و آسودگى هایی را از دست مى دهد.
🔹هنگامى که نام و نشان و شهرتى پیدا مى کند به نعمتى رسیده اما نعمت هاى دیگرى را به سبب این شهرت از دست مى دهد.
💠 وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ به استقبال هیچ روز از عمرش نمى رود جز این که از روز دیگرى از عمرش جدا مى شود
🔸درحکمت ۷۴ فرمود : نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ نفس هاى انسان گام هاى او به سوى پایان عمر است
🔹بسیارند کسانى که از این نکته غافلند; گویى عمر خود را در این دنیا جاویدان مى دانند به همین سبب به سادگى روزها و ماه ها و سال هایى را به هدر مى دهند بى آنکه چیزى در برابر این سرمایه عظیم دریافت دارند.
🔸قرآن مجید مى فرماید: « وَالْعَصْرِ * إِنَّ الاِنسَانَ لَفِى خُسْر» سوگند به عصر که انسان در زیان کارى است چه زیانى از این بالاتر که هر روز که مى گذرد بخشى از سرمایه گرانبهاى عمر او کاسته مى شود.
🔹وصیت نامه امیرالمومنین در خطبه ۱۴۹ بیان میدارند: أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ ای مردم هر کدام از شما که از مرگ فرار می کند به مرگ میرسد. الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ اجل دنبال شما است فرار کردن از آن ممکن نیست . کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَه من خیلی سعی کردم بدانم عمر انسان چقدر است ولی خدا اراده کرده کسی میزان عمر را نفهمد.
🔸مولوی در مثنوی جریانی را از حضرت سلیمان نقل میکند: گویند بامدادِ روزی مردی وحشت زده خدمت حضرت سلیمان علی نبیّنا وآله و علیه الصّلاة و السّلام رسید. حضرت سلیمان دید از شدّت ترس رویش زرد و لبانش کبود گشته، سؤال کرد: ای مرد مؤمن! چرا چنین شدی ؟ سبب ترس تو چیست ؟ مرد گفت: عزرائیل بر من از روی کینه و غضب نظری کرده و مرا چنانکه میبینی دچار دهشت ساخته است. حضرت سلیمان فرمود: حالا بگو حاجتت چیست ؟ عرض کرد: یا نبیّ الله! باد در فرمان شماست؛ به او امر فرمائید مرا از اینجا به هندوستان ببرد، شاید در آنجا از چنگ عزرائیل رهائی یابم! حضرت سلیمان به باد امر فرمود تا او را شتابان بسمت کشور هندوستان ببرد. روز دیگر که حضرت سلیمان در مجلس ملاقات نشست و عزرائیل برای دیدار آمده بود گفت: ای عزرائیل برای چه سببی در بندۀ مؤمن از روی کینه و غضب نظر کردی تا آن مرد مسکین، وحشت زده دست از خانه و لانۀ خود کشیده و به دیار غربت فراری شد ؟ عزرائیل عرض کرد: من از روی غضب به او نگاه نکردم؛ او چنین گمان بدی دربارۀ من برد. داستان از این قرار است که حضرت ربّ ذوالجلال به من امر فرمود تا در فلان ساعت جان او را در هندوستان قبض کنم. قریب به آن ساعت او را اینجا یافتم، و در یک دنیا از تعجّب و شگفت فرو رفتم و حیران و سرگردان شدم؛ او از این حالت حیرت من ترسید و چنین فهمید که من بر او نظر سوئی دارم در حالیکه چنین نبود، اضطراب از ناحیۀ خود من بود. باری با خود میگفتم در این زمان کوتاه نمیتواند به هندوستان برود، من چگونه این مأموریّت خدا را انجام دهم؟ با خود گفتم من به سراغ مأموریّت خود میروم، بر عهدۀ من چیز دگری نیست. به امر حقّ به هندوستان رفتم ناگهان آن مرد را در آنجا یافتم و جانش را قبض کردم.
🔸حضرت فرمودند : «ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیکَ فَاَیْنَ؟ قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین» آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه میآید کجاست؟ برخیز و فرصت میانِ دو نیستی را دریاب.
💠 فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ بنابراین ما اعوان و یاران مرگیم
💠 وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ و جانمان هدف عوامل مرگبار است.
💠فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ و با این حال چگونه مى توانیم امید بقا وزندگی همیشگی در دنیا را داشته باشیم («منون» از ریشه «منّ» به معناى قطع و نقصان گرفته شده و از آنجا که مرگ عمر انسان را قطع مى کند و مایه نقصان عدد انسان ها مى گردد به آن «منون» گفته شده است. حتُوف جمع «حَتف» به معناى مرگ.)
🔹انسان کمک کار مرگ است: اولا طی کردن روزهای عمر، خودش باعث کم شدن باقی مانده حیات و عمر خواهد شد. عمر انسان مانند مجموعه خانه های خالی است که با طی شدن هر روزی یکی از این خانه ها تیک میخورد و پر میشود و تبعا یک روز از عمر انسان کم میشود.
🔸ثانیا انسان وقتی دنیا را نشناسد، از سختی ها و دردهای دنیا بی اطلاع باشد یا برای خودش یک زندگی بدون دردسر بخواهد، طبیعتا در طول زندگی دچار غصه و ناراحتی و درد میشود و همین ناراحتی از عوامل موثر در پیری و مرگ است. الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَان بى تابى کردن از یاوران روزگار، بر آزار آدمى است .
🔸درحکمت ۱۴۷ فرمود: هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ صاحبان ثروت تا وقتی زنده اند، مرده اند کسی که فقط حیات مادی دارد، مرده است وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ تا روزگار باقی است عالم زنده هستند حیات به علم و شهادت است . أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَة
🔹درخطبه ۲۳ فرمود: وَ لِسَانُ الصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِی النَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ یَرِثُهُ غَیْرُه انسان یک نام نیک به یادگار بگذارد بهتر از این است که مال بسیاری را از خود به جا بگذارد حیات اصلی به این است که نام نیک از انسان بماند عالم شدن حیات است شهادت حیاتی است که مرگ در آن نیست
💠 وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّةَ فِی هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا این شب و روز هرگز ارزش چیزى را بالا نبرده اند مگر اینکه در تکرار نابود کردن بنیاد آنچه ساخته اند،سرعت گرفته اند و آنچه جمع کرده اند،پراکنده کردند
🔸حضرت علی علیه السلام هم فرمودند من را پایین آوردند مرا پایین آوردند ... تا اینکه مرا با معاویه هم سطح کردند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله : وَقَدْ رَأیْتُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ کَیْفَ یُبْلِیانِ کُلَّ جَدید وَیُقَرِّبانِ کُلَّ بَعید شما مردم شب و روز را دیده اید که چگونه هرچیز نو و جدیدى را کهنه و هر دورى را نزدیک مى سازند
🔹در خطبه ۹۰ امده : وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دائِبانِ فی مَرْضاتِهِ یُبْلِیانِ کُلَّ جَدید وَیُقَرِّبانِ کُلَّ بَعید... شب و روز می چرخند تا کهنه ها را نو و نوها را کهنه کنند .
🔸در خطبه ۱۴۵ فرمود : أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا أَنْتُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا، اى مردم! شما در این جهان هدفى هستید در برابر تیرهاى مرگ که یکى پس از دیگرى به سوى شما پرتاب مى شود مَعَ کُلِّ جَرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ همراه هر جرعه اى بیم گلوگیر شدن است. و با هر لقمه اى بیم گرفتن راه نفس وجود دارد. لَا تَنَالُونَ مِنْهَا نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى به هیچ نعمتى از دنیا نمى رسید، جز این که نعمت دیگرى را از دست مى دهید. وَ لَا یُعَمَّرُ مُعَمَّرٌ مِنْکُمْ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِهَدْمِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ و هیچ کس از شما یک روز عمر نمى کند، مگر این که از جمع زندگى وى یک روز کاسته مى شود. وَ لَا تُجَدَّدُ لَهُ زِیَادَةٌ فِی أَکْلِهِ إِلَّا بِنَفَادِ مَا قَبْلَهَا مِنْ رِزْقِهِ، غذایى بر او افزوده نمى گردد، مگر این که از آن روزیى که برایش تعیین شده بهمان اندازه کم مى شود
🔻نکته 1: مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی این حکمت را با تغییرات اندکی ذکر کرده مخصوصا در بخش پایانی که نتیجه گیری است: أَیُّهَا النَّاسُ أَصْبَحْتُمْ أَغْرَاضاً تَنْتَضِلُ فِیکُمْ الْمَنَایَا اى مردم شب را به صبح رساندید درحالى که هدفهایى هستید که آماج تیرهاى مرگ قرار گرفتهاید وَ أَمْوَالُکُمْ نَهْبُ الْمَصَائِبِ ثروتهاى شما در معرض تاراج مصیبتهاست.
🔻نکته 1: مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی این حکمت را با تغییرات اندکی ذکر کرده مخصوصا در بخش پایانی که نتیجه گیری است: أَیُّهَا النَّاسُ أَصْبَحْتُمْ أَغْرَاضاً تَنْتَضِلُ فِیکُمْ الْمَنَایَا اى مردم شب را به صبح رساندید درحالى که هدفهایى هستید که آماج تیرهاى مرگ قرار گرفتهاید وَ أَمْوَالُکُمْ نَهْبُ الْمَصَائِبِ ثروتهاى شما در معرض تاراج مصیبت هاست. وَ مَا طَعِمْتُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ طَعَامٍ فَلَکُمْ فِیهِ غُصَصٌ، وَ مَا شَرِبْتُمُوهُ مِنْ شَرَابٍ فَلَکُمْ فِیهِ شَرَقُ. در هر طعامى که در دنیا برگرفتید ناگوارى و در هرنوشیدنى که آشامیدید اندوهى وجود داشت. وَ أَشْهَدُ بِاللَّهِ مَا تَنَالُونَ مِنَ الدُّنْیَا نِعْمَةً تَفْرَحُونَ بِهَا إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى تَکْرَهُونَهَا خدا را گواه مىگیرم که به هیچ نعمتى در دنیا شادمان نمىگردید مگر آنکه به خاطر از دست دادن نعمت دیگرى ناخوش مىشوید.
💠 فَتَزَوَّدُوا لِمَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ وَ خَالِدُونَ فِیهِ، وَ السَّلَامُ.. پس براى سرایى که به سوى آن روى آورده و درآن جاودانهاید توشه برگیرید.و السلام. حالا که دنیا سختی و رنج دارد و انسان مردنی است باید برای آخرت کار کرد.
🔹طبق نقلی که علامه مجلسی در بحار آورده است، بخشی از این حکمت در وصیت امیرالمومنین به امام حسین علیهما السلام آمده است: یَا بُنَیَّ بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ فِی کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أُکْلَةٍ غَصَصٌ لَنْ تُنَالَ نِعْمَةٌ إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى... خوش به حال کسی که میداند آن سرا باید پاسخ دهد ،اخلاص را سرلوحه ی خود قرار میدهد لازمه ی باور به قیامت اخلاص در جمیع امور است فَطُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ عَمَلَهُ وَ عِلْمَهُ وَ حُبَّهُ وَ بُغْضَهُ وَ أَخْذَهُ وَ تَرْکَهُ وَ کَلَامَهُ وَ صَمْتَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَوْلَه حالا که دنیا سرای سختی و رنج است و انسان از دنیا میرود. خوب است که انسان به درجه ی اخلاص برسد و همه کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد نه برای رضای این و آن کار انجام دهد . ثمره ی اعتقاد به معاد اخلاص و ثمره اعتقاد به معاد، برداشتن توشه برای آخرت است .
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۴/۷ . ۱۹ذیحجه
💢 حکمت ۱۹۱ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا
انسان در این دنیا هدفى است که تیرهاى[غَرَضٌ] مرگ همواره به سوى او نشانه گیرى مى کند.
(غَرَضٌ: هدفى است که به آن تیر مى اندازند .
«تَنْتَضِلُ» از ریشه «نضل» (بر وزن عزل): غلبه در مبارزه.
«منایا» جمع «مُنیة»: به معناى مرگها
«نهب» به معنای آنچیزی است که به غارت میرود.)
💠وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ
و ثروتى است که مصائب، در غارت آن شتاب دارند[نَهْبٌ] و بر یکدیگر سبقت مى گیرند.
🔹در این حکمت حضرت، انسان را به دو چیز تشبیه میکند:
اول :سیبلی که تیر انداز ماهری مثل مرگ آن را نشانه گرفته و قطعا تیر او به هدف می نشیند.
دوم: مالی که مورد هجوم راهزنان قرار گرفته و هر کدام از آنها تلاش می کنند این مال را به غارت ببرند و سهم بیشتری از آن خود کنند.
🔸نکته مهم آنکه حضرت میفرماید:
" إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا "
منایاجمع است یعنی مرگ ها. عوامل مرگ از هر طرف و در هر لحظه به انتظار انسان نشسته اند و میخواهند زودتر انسان را از پا در بیاورند. در مقابل این عوامل مرگ آفرین انسان هیچ پناهی جز خداوند ندارد که او را از شر اشرار و آفات حفظ کند.
💠وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ
همراه هر جرعه اى گلوگیر شدنى و همراه هر لقمه اى نیز گلوگرفتنى است.
( «شَرَق» آبی است که گلوى انسان را مى گیرد.و «غَصَص» غذایى است که گلوگیر مى شود.)
این دو لفظ از فصاحت و بلاغت کلام امیر علیه السلام است که هر دو را آورده اند
🔹ذات دنیا قرار گرفتن نیش و نوش در کنار هم است، هیچ آب خوشی از گلوی انسان پایین نمی رود مگر اینکه یه زحمت و رنجی برای انسان به ارمغان می آورد. انسان بداند در چه مسیری قرار گرفته که این سختی ها برایش آسان شود
🔸همراه هر عیشی نوشی است
در کتب تاریخی آمده است که بعد از "عمر بن عبدالعزیز"، یزید بن عبدالمک که شخصیت عیاشی بود به حکومت رسید. او کنیزی داشت که تمام ایام با او غرق هوس بود و هیچ رسیدگی به امور مردم نمی کرد. یک وقتی یزید بن عبد الملک گفت من میخواهم ثابت کنم همراه هر عیشی نوشی نیست. دستور داد باغی برای او فراهم کردند و تمام وسایل عیش را مهیا ساختند. دستور داد در این چند روز هیچ خبر و نامه ی ناراحت کننده ای به من ندهید. ولی وقتی با این کنیز خلوت کرد اناری به حلق کنیز گیر کرد و جان او را گرفت. نوشته اند تا چند روز یزید بن عبدالمک اجازه دفن کنیز را نمیداد و سرانجام خودش نیز کمتر از یکماه به خاطر عفونت و آلودگی از دنیا رفت.
💠 وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى انسان جز با فراق نعمت دیگر ،به نعمتى نمى رسد
🔹مثال : کسى که فرزند ندارد واقعاً در زحمت است; اما هنگامى که خدا این نعمت را به او ارزانى مى دارد مشکلات زیادى براى نگهدارى و اداره و تربیت فرزند به سراغ او مى آید و نعمت آسایش و آرامش و عدم مشغله را از دست میدهد.
🔸هنگامى که مرکبى ندارد در زحمت است و وقتى صاحب مرکبى شد مجبور به حفظ و نگهداری و پیدا کردن پارکینگ و.. میشود و آسودگى هایی را از دست مى دهد.
🔹هنگامى که نام و نشان و شهرتى پیدا مى کند به نعمتى رسیده اما نعمت هاى دیگرى را به سبب این شهرت از دست مى دهد.
💠 وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ
به استقبال هیچ روز از عمرش نمى رود جز این که از روز دیگرى از عمرش جدا مى شود
🔸درحکمت ۷۴ فرمود :
نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ
نفس هاى انسان گام هاى او به سوى پایان عمر است
🔹بسیارند کسانى که از این نکته غافلند; گویى عمر خود را در این دنیا جاویدان مى دانند به همین سبب به سادگى روزها و ماه ها و سال هایى را به هدر مى دهند بى آنکه چیزى در برابر این سرمایه عظیم دریافت دارند.
🔸قرآن مجید مى فرماید:
« وَالْعَصْرِ * إِنَّ الاِنسَانَ لَفِى خُسْر»
سوگند به عصر که انسان در زیان کارى است
چه زیانى از این بالاتر که هر روز که مى گذرد بخشى از سرمایه گرانبهاى عمر او کاسته مى شود.
🔹وصیت نامه امیرالمومنین در خطبه ۱۴۹ بیان میدارند:
أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ
ای مردم هر کدام از شما که از مرگ فرار می کند به مرگ میرسد.
الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ
اجل دنبال شما است فرار کردن از آن ممکن نیست .
کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَه
من خیلی سعی کردم بدانم عمر انسان چقدر است ولی خدا اراده کرده کسی میزان عمر را نفهمد.
🔸مولوی در مثنوی جریانی را از حضرت سلیمان نقل میکند: گویند بامدادِ روزی مردی وحشت زده خدمت حضرت سلیمان علی نبیّنا وآله و علیه الصّلاة و السّلام رسید.
حضرت سلیمان دید از شدّت ترس رویش زرد و لبانش کبود گشته، سؤال کرد:
ای مرد مؤمن! چرا چنین شدی ؟ سبب ترس تو چیست ؟
مرد گفت: عزرائیل بر من از روی کینه و غضب نظری کرده و مرا چنانکه میبینی دچار دهشت ساخته است.
حضرت سلیمان فرمود: حالا بگو حاجتت چیست ؟
عرض کرد: یا نبیّ الله! باد در فرمان شماست؛ به او امر فرمائید مرا از اینجا به هندوستان ببرد، شاید در آنجا از چنگ عزرائیل رهائی یابم!
حضرت سلیمان به باد امر فرمود تا او را شتابان بسمت کشور هندوستان ببرد.
روز دیگر که حضرت سلیمان در مجلس ملاقات نشست و عزرائیل برای دیدار آمده بود گفت: ای عزرائیل برای چه سببی در بندۀ مؤمن از روی کینه و غضب نظر کردی تا آن مرد مسکین، وحشت زده دست از خانه و لانۀ خود کشیده و به دیار غربت فراری شد ؟
عزرائیل عرض کرد: من از روی غضب به او نگاه نکردم؛ او چنین گمان بدی دربارۀ من برد. داستان از این قرار است که حضرت ربّ ذوالجلال به من امر فرمود تا در فلان ساعت جان او را در هندوستان قبض کنم. قریب به آن ساعت او را اینجا یافتم، و در یک دنیا از تعجّب و شگفت فرو رفتم و حیران و سرگردان شدم؛
او از این حالت حیرت من ترسید و چنین فهمید که من بر او نظر سوئی دارم در حالیکه چنین نبود، اضطراب از ناحیۀ خود من بود.
باری با خود میگفتم در این زمان کوتاه نمیتواند به هندوستان برود، من چگونه این مأموریّت خدا را انجام دهم؟
با خود گفتم من به سراغ مأموریّت خود میروم، بر عهدۀ من چیز دگری نیست. به امر حقّ به هندوستان رفتم ناگهان آن مرد را در آنجا یافتم و جانش را قبض کردم.
🔸حضرت فرمودند :
«ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیکَ فَاَیْنَ؟ قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین»
آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه میآید کجاست؟ برخیز و فرصت میانِ دو نیستی را دریاب.
💠 فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ
بنابراین ما اعوان و یاران مرگیم
💠 وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ
و جانمان هدف عوامل مرگبار است.
💠فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ
و با این حال چگونه مى توانیم امید بقا وزندگی همیشگی در دنیا را داشته باشیم
(«منون» از ریشه «منّ» به معناى قطع و نقصان گرفته شده و از آنجا که مرگ عمر انسان را قطع مى کند و مایه نقصان عدد انسان ها مى گردد به آن «منون» گفته شده است.
حتُوف جمع «حَتف» به معناى مرگ.)
🔹انسان کمک کار مرگ است:
اولا طی کردن روزهای عمر، خودش باعث کم شدن باقی مانده حیات و عمر خواهد شد. عمر انسان مانند مجموعه خانه های خالی است که با طی شدن هر روزی یکی از این خانه ها تیک میخورد و پر میشود و تبعا یک روز از عمر انسان کم میشود.
🔸ثانیا انسان وقتی دنیا را نشناسد، از سختی ها و دردهای دنیا بی اطلاع باشد یا برای خودش یک زندگی بدون دردسر بخواهد، طبیعتا در طول زندگی دچار غصه و ناراحتی و درد میشود و همین ناراحتی از عوامل موثر در پیری و مرگ است.
الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَان
بى تابى کردن از یاوران روزگار، بر آزار آدمى است .
🔸درحکمت ۱۴۷ فرمود:
هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ
صاحبان ثروت تا وقتی زنده اند، مرده اند
کسی که فقط حیات مادی دارد، مرده است
وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ
تا روزگار باقی است عالم زنده هستند
حیات به علم و شهادت است .
أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَة
🔹درخطبه ۲۳ فرمود:
وَ لِسَانُ الصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِی النَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ یَرِثُهُ غَیْرُه
انسان یک نام نیک به یادگار بگذارد بهتر از این است که مال بسیاری را از خود به جا بگذارد
حیات اصلی به این است که نام نیک از انسان بماند
عالم شدن حیات است شهادت حیاتی است که مرگ در آن نیست
💠 وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّةَ فِی هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا
این شب و روز هرگز ارزش چیزى را بالا نبرده اند مگر اینکه در تکرار نابود کردن بنیاد آنچه ساخته اند،سرعت گرفته اند و آنچه جمع کرده اند،پراکنده کردند
🔸حضرت علی علیه السلام هم فرمودند من را پایین آوردند مرا پایین آوردند ... تا اینکه مرا با معاویه هم سطح کردند
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله :
وَقَدْ رَأیْتُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ کَیْفَ یُبْلِیانِ کُلَّ جَدید وَیُقَرِّبانِ کُلَّ بَعید
شما مردم شب و روز را دیده اید که چگونه هرچیز نو و جدیدى را کهنه و هر دورى را نزدیک مى سازند
🔹در خطبه ۹۰ امده :
وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دائِبانِ فی مَرْضاتِهِ یُبْلِیانِ کُلَّ جَدید وَیُقَرِّبانِ کُلَّ بَعید...
شب و روز می چرخند تا کهنه ها را نو و نوها را کهنه کنند .
🔸در خطبه ۱۴۵ فرمود :
أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا أَنْتُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا،
اى مردم! شما در این جهان هدفى هستید در برابر تیرهاى مرگ که یکى پس از دیگرى به سوى شما پرتاب مى شود
مَعَ کُلِّ جَرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ
همراه هر جرعه اى بیم گلوگیر شدن است. و با هر لقمه اى بیم گرفتن راه نفس وجود دارد.
لَا تَنَالُونَ مِنْهَا نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى
به هیچ نعمتى از دنیا نمى رسید، جز این که نعمت دیگرى را از دست مى دهید.
وَ لَا یُعَمَّرُ مُعَمَّرٌ مِنْکُمْ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِهَدْمِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ
و هیچ کس از شما یک روز عمر نمى کند، مگر این که از جمع زندگى وى یک روز کاسته مى شود.
وَ لَا تُجَدَّدُ لَهُ زِیَادَةٌ فِی أَکْلِهِ إِلَّا بِنَفَادِ مَا قَبْلَهَا مِنْ رِزْقِهِ،
غذایى بر او افزوده نمى گردد، مگر این که از آن روزیى که برایش تعیین شده بهمان اندازه کم مى شود
🔻نکته 1:
مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی این حکمت را با تغییرات اندکی ذکر کرده مخصوصا در بخش پایانی که نتیجه گیری است:
أَیُّهَا النَّاسُ أَصْبَحْتُمْ أَغْرَاضاً تَنْتَضِلُ فِیکُمْ الْمَنَایَا
اى مردم شب را به صبح رساندید درحالى که هدفهایى هستید که آماج تیرهاى مرگ قرار گرفتهاید
وَ أَمْوَالُکُمْ نَهْبُ الْمَصَائِبِ
ثروتهاى شما در معرض تاراج مصیبتهاست.
🔻نکته 1:
مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی این حکمت را با تغییرات اندکی ذکر کرده مخصوصا در بخش پایانی که نتیجه گیری است:
أَیُّهَا النَّاسُ أَصْبَحْتُمْ أَغْرَاضاً تَنْتَضِلُ فِیکُمْ الْمَنَایَا
اى مردم شب را به صبح رساندید درحالى که هدفهایى هستید که آماج تیرهاى مرگ قرار گرفتهاید
وَ أَمْوَالُکُمْ نَهْبُ الْمَصَائِبِ
ثروتهاى شما در معرض تاراج مصیبت هاست.
وَ مَا طَعِمْتُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ طَعَامٍ فَلَکُمْ فِیهِ غُصَصٌ، وَ مَا شَرِبْتُمُوهُ مِنْ شَرَابٍ فَلَکُمْ فِیهِ شَرَقُ.
در هر طعامى که در دنیا برگرفتید ناگوارى و در هرنوشیدنى که آشامیدید اندوهى وجود داشت.
وَ أَشْهَدُ بِاللَّهِ مَا تَنَالُونَ مِنَ الدُّنْیَا نِعْمَةً تَفْرَحُونَ بِهَا إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى تَکْرَهُونَهَا
خدا را گواه مىگیرم که به هیچ نعمتى در دنیا شادمان نمىگردید مگر آنکه به خاطر از دست دادن نعمت دیگرى ناخوش مىشوید.
💠 فَتَزَوَّدُوا لِمَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ وَ خَالِدُونَ فِیهِ، وَ السَّلَامُ..
پس براى سرایى که به سوى آن روى آورده و درآن جاودانهاید توشه برگیرید.و السلام.
حالا که دنیا سختی و رنج دارد و انسان مردنی است باید برای آخرت کار کرد.
🔹طبق نقلی که علامه مجلسی در بحار آورده است، بخشی از این حکمت در وصیت امیرالمومنین به امام حسین علیهما السلام آمده است:
یَا بُنَیَّ بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ فِی کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أُکْلَةٍ غَصَصٌ لَنْ تُنَالَ نِعْمَةٌ إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى...
خوش به حال کسی که میداند آن سرا باید پاسخ دهد ،اخلاص را سرلوحه ی خود قرار میدهد
لازمه ی باور به قیامت اخلاص در جمیع امور است
فَطُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ عَمَلَهُ وَ عِلْمَهُ وَ حُبَّهُ وَ بُغْضَهُ وَ أَخْذَهُ وَ تَرْکَهُ وَ کَلَامَهُ وَ صَمْتَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَوْلَه
حالا که دنیا سرای سختی و رنج است و انسان از دنیا میرود. خوب است که انسان به درجه ی اخلاص برسد و همه کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد نه برای رضای این و آن کار انجام دهد .
ثمره ی اعتقاد به معاد اخلاص و ثمره اعتقاد به معاد، برداشتن توشه برای آخرت است .
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین