بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۳/۳/۲۴ . ۷ذیحجه
💢 حکمت ۱۸۳ 💢
💠وَ قَالَ علیهالسلام مَا اِخْتَلَفَتْ دَعْوَتَانِ إِلاَّ کَانَتْ إِحْدَاهُمَا ضَلاَلَةً هیچ گاه دو دعوت متضاد وجود ندارد مگر این که یکى از آن دو در ضلالت و گمراهى است.
🔵اختلاف واقعی بین دو نقیض روی میدهد . هرگاه دو دعوت وجود داشته باشد که یکی به حق و دیگری به باطل باشد، قطعا یکی از انها باطل است دعوت میتواند به منظور جریان عقیده ،فتوا باشد .
⏪دو دعوت ازچهار حالت خارج نیست:
1⃣هر دو حق باشند: هیچگاه اختلاف پیش نمی آید. مانند دعوت انبیاء الهی .
2⃣ هر دو باطل باشند: این مورد اگر چه ممکن الوقوع است ولی تخصصا از ذیل حکمت خارج است. و موضوع این حکمت نیست در حکمت یک نهج البلاغه حضرت فرمود کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ... در جریان فتنه مانند شتر دوساله باشید مواظب باشید از شما سواری نگیرند ... قطعا این در مورد دو عقیده یا جریانی که یک طرف حق است و دیگری باطل نمی باشد. مانند اختلاف بین اموی ها و عباسی ها
3⃣ الف حق باشد، ب باطل، یا ب حق باشد، الف باطل. مصداق حکمت ۱۸۳ این دو مورد است
❌ابن ابی الحدید میگوید این حکمت در اصول دین فقط جاری میشود. دو عقیده ضد هم درست نیستند و قطعا یکی از آنها باطل است ولی در فروع و احکام ممکن است دونظر ضد هم باشند و همه هم حق باشند. مقصود ابی الحدید آن است که ما امامت را از اصول دین نمیدانیم و جزء فروع است و اختلاف در اصول است که حتما یکی از آنها باطل است ولی در فروع میتوان دو بحث ضد هم باشند و هر دو هم حق باشند.یعنی هم علی حق است ، هم خلفا.
❌دو ایراد به حرف ابن ابی الحدید وارد است: ↙️ اولا، امامت جزء اصول دین است نه فروع دین. علت اینکه شیعه میگوید امامت جزء اصول است پیامبرصلی الله علیه وآله : مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است ، طبق این حدیث نبوی نشناختن امام مساوی است با کفر و شرک ولی انجام ندادن فروع مثل نماز و روزه و ... انسان را به شرک نمیرساند.
↙️ثانیا ابن ابی الحدید خودش هم میداند که بحث چیست ولی از روی تعصبات مذهبی که دارد و نمی خواهد بحث غصب خلافت را بپذیرد و بگوید خلفا باطل هستند، میگوید این بحث مربوط به اصول است.
🔵مرحوم خوبی در شرح منهاج میفرماید این حکمت سیاسی و اجتماعی است. یعنی در امور سیاسی وقتی دو نفر ضد هم باشند قطعا یکی از آنها باطل است. در امور قضاوت که دو نفر بر علیه هم شکایت کرده اند نیز یا هر دو باطل اند یا یکی از آنها. حتی در امور فقهی نیز وقتی دو فقیه به دو حکم مخالف هم فتوا میدهند، قطعا یکی از این دو باطل است ولی طبق روایات درباب فروعات دین، مجتهدی که تلاش کند و فتوای او موافق حق باشد دو اجر میبرد و مجتهدی که فتوای اشتباه داده باشد فقط اجر زحمت و تلاش را میبرد.
🔹اگر چه طبق روایات وجود اختلاف سلیقه و اختلاف روش یک نعمت و رحمت است برای امت ولی اختلاف داشتن در اموری که یک طرف حق است و یک طرف باطل، آسیب و مشکلات فراوانی به بار می آورد
🔵 انتقاد امیرالمومنین از اختلاف ، در خطبه ۱۸ فرمود: تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ الْأَحْکَامِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ، گاه مسأله و دعوایى مطرح مى شود و قاضى به رأى خود در آن جا حکم مى کند; ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَى غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ سپس شبیه همان دعوا نزد قاضى دیگرى عنوان مى گردد، او درست برخلاف اوّلى حکم مى کند. ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِکَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً سپس همه این قضات با آن آراى ضدّ و نقیض نزد پیشوایشان که آنان را به قضاوت منصوب کرد، گرد مى آیند و او رأى همه آنها را تصدیق و تصویب مى کند وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ در حالى که خداى آنها یکى و پیامبرشان یکى و کتابشان نیز یکى است! أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ [تَعَالَى] سُبْحَانَهُ بِالاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ، أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟ آیا خداوند سبحان به آنها دستور اختلاف و پراکندگى داده است و آنها اطاعت فرمان او کرده اند! چگونه ممکن است این همه آراى ضدّ و نقیض در مسأله واحد، حکم خداوند باشد! أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ یا این که دین ناقصى نازل کرده و در تکمیل آن از آنها کمک خواسته است! أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَى؟ یا این که آنها شریکهاى خدایند و حق دارند بگویند و حکم صادر کنند و قانون بنویسند و برخدا لازم است رضایت دهد! أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً، فَقَصَّرَ الرَّسُولُ (صلی الله علیه وآله) عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ؟ یا این که خداوند سبحان دین کاملى نازل کرده، ولى پیامبر در تبلیغ و اداى آن کوتاهى نموده است!
🔵ثمره اختلاف، نصیب شیطان شدن است. در خطبه ۱۲۷ فرمود: و الْزَموا السَّوادَ الأعْظَمَ ، فإنَّ یَدَ اللّه ِ مَع الجَماعةِ ، با جریان دین دار همراه شوید ؛ زیرا دست خدا با جماعت است . و إیّاکُم و الفُرْقَةَ ، از پراکندگى بپرهیزید. فإنَّ الشّاذَّ مِن النّاسِ للشَّیطانِ ، کما أنّ الشّاذَّ مِن الغَنَمِ فرد جدا شده از مردم، طعمه شیطان است، همچنان که گوسفند جدا شده از رمه، طعمه گرگ است .
🔹اتحاد و اجتماع به استحکام ختم میشود. امام حسن علیه السلام : إنَّهُ لَم یَجْتَمِعْ قَومٌ قَطُّ على أمرٍ واحِدٍ إلاّ اشْتَدَّ أمْرُهُم و اسْتَحْکَمَتْ هرگز گروهى در کارى یکدست و متّحد نشدند، مگر آن که کارشان استحکام یافت و پیوندشان استوار گشت.
❌تفرقه و اختلاف عامل هلاکت پیشینیان. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: أذَهَبتُم مِن عِندی جَمیعا و جِئْتُم مُتَفَرِّقینَ ؟! از نزد من، یکپارچه رفتید و پراکنده برگشتید ؟! إنّما أهْلَکَ مَن کانَ قَبْلَکُمُ الفُرقَةُ پیشینیان شما را، همین تفرقه نابود کرد
🔹امیرالمومنین علیه السلام أیْمُ اللّه ِ ، ما اخْتَلَفتْ اُمّةٌ قَطُّ بَعدَ نَبِیّها به خدا سوگند یاد مى کنم که هیچ امتى پس از پیامبر خود دچار اختلاف نشد إلاّ ظَهرَ أهْلُ باطِلِها على أهْلِ حَقِّها إلاّ ما شاءَ اللّه ، جز آن که باطل گرایانِ آن امّت بر حقّ خواهانش چیره گشتند، مگر آن جا که خدا نخواست.
🔹 درخطبه ۱۹۲ فرمود: وَ تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِینَ ... فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانُوا حَیْثُ کَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً بنگرید اقوام پیشین در آن هنگام که جمعیّتهایشان متّحد، وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً خواسته ها هماهنگ، اندیشه ها معتدل، وَ الْأَیْدِی مُتَرَادِفَةً وَ السُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً دستها پشتیبان هم، شمشیرها یارى کننده یکدیگر، وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً دیده ها نافذ و تصمیم ها یکى بود چگونه بودند. أَ لَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِی أَقْطَارِ الْأَرَضِینَ وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِینَ؟ آیا در آن روز آنها زمامدار اقطار زمین نبودند و بر مردم جهان حکومت نمى کردند، فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ فِی آخِرِ أُمُورِهِمْ حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ در آن هنگام که در میان آنها تفرقه ایجاد و همین عامل باعث شد بین آن دو جدایى افتاد... وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ الفت و همبستگی از هم پاشید و دروحدت کلمه اختلاف افتاد. اگر میخواهید. عزت داشته باشید اتحاد خود را حفظ کنید.با جامعه همراه شوید ؛ زیرا دست خدا با جماعت است . از پراکندگى بپرهیزید که جدا شده از مردم، طعمه شیطان است، همچنان که گوسفند جدا شده از رمه، طعمه گرگ است .
غفر الله لی و لکم الحمد لله رب العالمین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۳/۲۴ . ۷ذیحجه
💢 حکمت ۱۸۳ 💢
💠وَ قَالَ علیهالسلام مَا اِخْتَلَفَتْ دَعْوَتَانِ إِلاَّ کَانَتْ إِحْدَاهُمَا ضَلاَلَةً
هیچ گاه دو دعوت متضاد وجود ندارد مگر این که یکى از آن دو در ضلالت و گمراهى است.
🔵اختلاف واقعی بین دو نقیض روی میدهد .
هرگاه دو دعوت وجود داشته باشد که یکی به حق و دیگری به باطل باشد، قطعا یکی از انها باطل است
دعوت میتواند به منظور جریان عقیده ،فتوا باشد .
⏪دو دعوت ازچهار حالت خارج نیست:
1⃣هر دو حق باشند:
هیچگاه اختلاف پیش نمی آید. مانند دعوت انبیاء الهی .
2⃣ هر دو باطل باشند:
این مورد اگر چه ممکن الوقوع است ولی تخصصا از ذیل حکمت خارج است. و موضوع این حکمت نیست در حکمت یک نهج البلاغه حضرت فرمود
کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ...
در جریان فتنه مانند شتر دوساله باشید مواظب باشید از شما سواری نگیرند ...
قطعا این در مورد دو عقیده یا جریانی که یک طرف حق است و دیگری باطل نمی باشد. مانند اختلاف بین اموی ها و عباسی ها
3⃣ الف حق باشد، ب باطل،
یا ب حق باشد، الف باطل.
مصداق حکمت ۱۸۳ این دو مورد است
❌ابن ابی الحدید میگوید این حکمت در اصول دین فقط جاری میشود.
دو عقیده ضد هم درست نیستند و قطعا یکی از آنها باطل است ولی در فروع و احکام ممکن است دونظر ضد هم باشند و همه هم حق باشند.
مقصود ابی الحدید آن است که ما امامت را از اصول دین نمیدانیم و جزء فروع است و اختلاف در اصول است که حتما یکی از آنها باطل است ولی در فروع میتوان دو بحث ضد هم باشند و هر دو هم حق باشند.یعنی هم علی حق است ، هم خلفا.
❌دو ایراد به حرف ابن ابی الحدید وارد است:
↙️ اولا، امامت جزء اصول دین است نه فروع دین.
علت اینکه شیعه میگوید امامت جزء اصول است پیامبرصلی الله علیه وآله :
مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً
کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است ،
طبق این حدیث نبوی نشناختن امام مساوی است با کفر و شرک ولی انجام ندادن فروع مثل نماز و روزه و ... انسان را به شرک نمیرساند.
↙️ثانیا ابن ابی الحدید خودش هم میداند که بحث چیست ولی از روی تعصبات مذهبی که دارد و نمی خواهد بحث غصب خلافت را بپذیرد و بگوید خلفا باطل هستند، میگوید این بحث مربوط به اصول است.
🔵مرحوم خوبی در شرح منهاج میفرماید این حکمت سیاسی و اجتماعی است.
یعنی در امور سیاسی وقتی دو نفر ضد هم باشند قطعا یکی از آنها باطل است.
در امور قضاوت که دو نفر بر علیه هم شکایت کرده اند نیز یا هر دو باطل اند یا یکی از آنها.
حتی در امور فقهی نیز وقتی دو فقیه به دو حکم مخالف هم فتوا میدهند، قطعا یکی از این دو باطل است ولی طبق روایات درباب فروعات دین، مجتهدی که تلاش کند و فتوای او موافق حق باشد دو اجر میبرد و مجتهدی که فتوای اشتباه داده باشد فقط اجر زحمت و تلاش را میبرد.
🔹اگر چه طبق روایات وجود اختلاف سلیقه و اختلاف روش یک نعمت و رحمت است برای امت ولی اختلاف داشتن در اموری که یک طرف حق است و یک طرف باطل، آسیب و مشکلات فراوانی به بار می آورد
🔵 انتقاد امیرالمومنین از اختلاف ، در خطبه ۱۸ فرمود:
تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ الْأَحْکَامِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ،
گاه مسأله و دعوایى مطرح مى شود و قاضى به رأى خود در آن جا حکم مى کند;
ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَى غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ
سپس شبیه همان دعوا نزد قاضى دیگرى عنوان مى گردد، او درست برخلاف اوّلى حکم مى کند.
ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِکَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً
سپس همه این قضات با آن آراى ضدّ و نقیض نزد پیشوایشان که آنان را به قضاوت منصوب کرد، گرد مى آیند و او رأى همه آنها را تصدیق و تصویب مى کند
وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ
در حالى که خداى آنها یکى و پیامبرشان یکى و کتابشان نیز یکى است!
أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ [تَعَالَى] سُبْحَانَهُ بِالاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ، أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟
آیا خداوند سبحان به آنها دستور اختلاف و پراکندگى داده است و آنها اطاعت فرمان او کرده اند! چگونه ممکن است این همه آراى ضدّ و نقیض در مسأله واحد، حکم خداوند باشد!
أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ
یا این که دین ناقصى نازل کرده و در تکمیل آن از آنها کمک خواسته است!
أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَى؟
یا این که آنها شریکهاى خدایند و حق دارند بگویند و حکم صادر کنند و قانون بنویسند و برخدا لازم است رضایت دهد!
أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً، فَقَصَّرَ الرَّسُولُ (صلی الله علیه وآله) عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ؟
یا این که خداوند سبحان دین کاملى نازل کرده، ولى پیامبر در تبلیغ و اداى آن کوتاهى نموده است!
🔵ثمره اختلاف، نصیب شیطان شدن است. در خطبه ۱۲۷ فرمود:
و الْزَموا السَّوادَ الأعْظَمَ ، فإنَّ یَدَ اللّه ِ مَع الجَماعةِ ،
با جریان دین دار همراه شوید ؛ زیرا دست خدا با جماعت است .
و إیّاکُم و الفُرْقَةَ ،
از پراکندگى بپرهیزید.
فإنَّ الشّاذَّ مِن النّاسِ للشَّیطانِ ، کما أنّ الشّاذَّ مِن الغَنَمِ
فرد جدا شده از مردم، طعمه شیطان است، همچنان که گوسفند جدا شده از رمه، طعمه گرگ است .
🔹اتحاد و اجتماع به استحکام ختم میشود. امام حسن علیه السلام :
إنَّهُ لَم یَجْتَمِعْ قَومٌ قَطُّ على أمرٍ واحِدٍ إلاّ اشْتَدَّ أمْرُهُم و اسْتَحْکَمَتْ
هرگز گروهى در کارى یکدست و متّحد نشدند، مگر آن که کارشان استحکام یافت و پیوندشان استوار گشت.
❌تفرقه و اختلاف عامل هلاکت پیشینیان. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
أذَهَبتُم مِن عِندی جَمیعا و جِئْتُم مُتَفَرِّقینَ ؟!
از نزد من، یکپارچه رفتید و پراکنده برگشتید ؟!
إنّما أهْلَکَ مَن کانَ قَبْلَکُمُ الفُرقَةُ پیشینیان شما را، همین تفرقه نابود کرد
🔹امیرالمومنین علیه السلام
أیْمُ اللّه ِ ، ما اخْتَلَفتْ اُمّةٌ قَطُّ بَعدَ نَبِیّها
به خدا سوگند یاد مى کنم که هیچ امتى پس از پیامبر خود دچار اختلاف نشد
إلاّ ظَهرَ أهْلُ باطِلِها على أهْلِ حَقِّها إلاّ ما شاءَ اللّه
، جز آن که باطل گرایانِ آن امّت بر حقّ خواهانش چیره گشتند، مگر آن جا که خدا نخواست.
🔹 درخطبه ۱۹۲ فرمود:
وَ تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِینَ ... فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانُوا حَیْثُ کَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً
بنگرید اقوام پیشین در آن هنگام که جمعیّتهایشان متّحد،
وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً
خواسته ها هماهنگ، اندیشه ها معتدل،
وَ الْأَیْدِی مُتَرَادِفَةً وَ السُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً
دستها پشتیبان هم، شمشیرها یارى کننده یکدیگر،
وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً
دیده ها نافذ و تصمیم ها یکى بود چگونه بودند.
أَ لَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِی أَقْطَارِ الْأَرَضِینَ وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِینَ؟
آیا در آن روز آنها زمامدار اقطار زمین نبودند و بر مردم جهان حکومت نمى کردند،
فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ فِی آخِرِ أُمُورِهِمْ حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ
در آن هنگام که در میان آنها تفرقه ایجاد و همین عامل باعث شد بین آن دو جدایى افتاد...
وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ
الفت و همبستگی از هم پاشید و دروحدت کلمه اختلاف افتاد.
اگر میخواهید. عزت داشته باشید اتحاد خود را حفظ کنید.با جامعه همراه شوید ؛ زیرا دست خدا با جماعت است . از پراکندگى بپرهیزید که جدا شده از مردم، طعمه شیطان است، همچنان که گوسفند جدا شده از رمه، طعمه گرگ است .
غفر الله لی و لکم الحمد لله رب العالمین