بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۳/۳/۱۲ . ۲۳ذیقعده
💢 حکمت ۱۷۱ 💢
💠وَ قَالَ(علیه السلام): کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ مَنَعَتْ أَکَلَاتٍ چه بسا یک خوردن که انسان را از خوردنهاى بسیار منع کند. چه بسا یک خوردن انسان را برساند به جاهایی که دیگر نتواند از خوردنی ها لذت ببرد .
🔹برای فرمایش حضرت یک معنای خاص و یک معنای عام قابل ذکر است. ➖معنای خاص: این حکمت از جهت پزشکی و طبی یک دستور العمل مهم و حیاتی است. که می فرماید چه بسا یک وعده یا یک برهه پر خوری و بد خوری باعث شود انسان در ادامه زندگی از غذاهای پر منفعت و پر سودی محروم باشد. مانند این که شخصی عادت کند به غذاهای فست فود و نگهدارنده های شیمیایی، وقتی معده اش دچار آسیب شد. از بسیاری غذاها محروم میشود و چه بسا غذایی را که میخورد به خاطر دردهای بعدی ان لذتی برای او نداشته باشد.
🔸خوردن شما حساب و کتاب داشته باشد متاسفانه در این روزگار اخیر به این موضوع توجه نداریم، چطور بخوریم و چه و چه زمانی بخوریم و به چه آدابی بخوریم همه ی این ها مهم است .
🔹ابن ابی الحدید در این بخش موارد زیادی از پرخوری های افراد را بیان میکند که واقعا شگفت انگیز است: 1⃣ شخصی به نام «ابی خارجة» به پر خوری معروف بود. دیدند یک شخص جاهلی کنار کعبه ایستاده و دعا میکند خدایا مرگ مرا مثل ابن خارجه قرار بده. گفتند مگر او چگونه مرگی داشت؟ گفت:یک بره بریان خورد و یک مشک دوغ نوشید و چون حوضی پر شد و در آفتاب خوابید و مرد و در حالی که سیر و سیراب و گرم شده بود، خدا را دیدار کرد. اینکه فردی اینقدر باید پست باشد که چنین مرگی طلب کند را کاری نداریم عرضمان آن پرخوری است حضرت فرمود با یک پرخوری دستگاه هاضمه را از بین بردی و تو معلوم نیست بعد آن زندگی سالمی داشته باشی
2⃣ تاریخ میگوید معاویه هر روز چهار بار غذا می خورد که آخرین خوراکش از همه بیشتر بود، و آغاز شب غذای پر روغنی میخورد. "و کان أکله فاحشا " بسیار زشت هم غذا می خورد چنان غذا می خورد که به پشت می افتاد و می گفت: ای غلام غذا را از جلویم بردار "و الله ما شَبِعتُ و لکن مَلِلتُ" به خدا سوگند سیر نشدم، ولی خسته شدم.
3⃣ در مورد حجاج بن یوسف نیز در تاریخ آمده است که وقتی دستور به پخت غذا میداد، هشتاد ماهی بریان را با هشتاد قرص نان میخورد و از سر سفره بلند میشد. هر کس یک مدتی این گونه باشد مشکلات جسمی و طبی برای او عارض میشود باید انسان مراقب باشد درست خوردن، به اندازه خوری سلامت انسان را به مدت طولانی حفظ خواهد کرد .
🔸ابن ابی الحدید موارد متعددی را در اینجا نقل میکند که علاوه بر عجیب بودن آنها، زشت بودن و مسمئز کننده بودن زندگی این افراد را نیز در بر دارد.
🔹البته توجه به کلام حضرت ما را به این نکته میرسانند که تاکید حضرت بر روی یک بار خوردن است " کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ" چه بسا یک بار لقمه ای را خوردن انسان را محروم کند از خوردنی های بعدی و این خیلی عجیب است. غذای بی حساب و کتاب مانند زهر است که یک بار آن هم اثرات مخرب خود را به جا میگذارد. علاوه بر اینکه انسان را از مشکلات جسمی و مشکلات ظاهری حضرت منع میکند بلکه چه بسا مشکلات معنوی برای انسان هم به وجود بیاورد .
🔶 یک غذا میتواند جلو پیشرفت انسان را بیگیرد " کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ مَنَعَتْ أَکَلَاتٍ " علاوه بر اینکه غذای بد و پرخوری جلوی سلامتی جسمی انسان را میگیرد چه بسا یک غذا جلوی ورود نعمت های دیگر بر انسان را نیز بگیرد.
🔹در خطبه ۱۳۰ به ابوذر فرمود: فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک اگر ابوذر یک وعده غذا را مهمان خلفا میشد دیگر ابوذر نبود و به این جایگاه نمیرسید. در لحظات تبعید ابوذر به او فرمود: تو در برابر سختی مقاومت کن و با خدا معامله کن خدا حتماً هوای تو را دارد. اگر یک لقمه از دنیای عثمان را برمیداشتی ابوذر نبودی. چون لقمهای با آنها همراه نشدهای و با آنها همنشینی نکردهای وسر سفره گناه آنها ننشستهای ابوذر شدهای.
🔸امام حسین در روز عاشورا به لشکر دشمن فرمود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ به تحقیق که شکمهای شما از حرام پر شده و به قلبهای شما مُهر قساوت زده شده است. لقمه حرام باعث میشود که هرچه طرف مقابل از قرآن استدلال میآورد تاثیری ندارد چرا که انسانیت آن خاموش شده است نه دین میفهمد نه انسانیت میفهمد این اثر لقمه حرام است بحث فقط بدخوردن نیست چه چیز خوردن هم هست . حرام گرچه خوشمزه ولذیذ است اما نباید به آن نزدیک شد چون انسان را در مقابل امام قرار میدهد.
🔹مسعودی در مروج الذهب مینویسد: مهدی عباسی،سومین خلیفه عباسی به شریک بن عبدالله نخعی (قاضی مشهور، که از دانشمندان نامی اهل تسنن بود ) گفت یکی از سه کار را انتخاب کند: ۱. منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد، ۲. یا به فرزندان خلیفه علم و حدیث بیاموزد، ۳.و یا یک وعده غذا با او صرف کند.
🔸شریک از تماس زیاد با دربار و رجال دولت اعراض میجست و سعی میکرد به هر نحو شده خود را در دستگاه آنها وارد نسازد و دامن او آلوده نگردد؛ از آموزش فرزندان او هم دوری میکرد که مبادا اشخاصی مانند مهدی عباسی تربیت شوند. و لذا از پذیرش هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست؛ ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت: حتماً یکی از آنها را اختیار کن. شریک فکری کرد و بعد پیش خود گفت: خوردن غذا آسانتر از تقبل آن دو کار دیگر است. از اینرو، آمادگی خود را برای صرف غذا با خلیفه اعلام داشت. خلیفه هم دستور داد غذای بسیار لذیذ تهیه کنند، سپس سفره گستردند و انواع غذای رنگارنگ بر آن نهادند و شریک و خلیفه مشغول صرف آن شدند. بعد از صرف غذا، ناظر آشپزخانه دربار رو به خلیفه کرد و گفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!
🔹فضل بن ربیع گوید: مطلب همینگونه شد، و شریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت. پس از آنکه مستمری او را به دفتر نویس حسابدار دربار حواله دادند، درباره مبلغ آن چانه میزد، دفتر نویس گفت: مگر پارچه فروختهای. گفت: به خدا مهمتر از پارچه فروختهام، دینم را فروختهام.
🔸امیرالمومنین میفرماید: " کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ مَنَعَتْ أَکَلَاتٍ" علاوه بر معنای خاصش که توجه به کم خوری و حلال خوری است یک معنای عام هم داد.
🔹معنای عام: در این معنا توجه صرفا به مسائل پزشکی نیست بلکه خوردن به عنوان یک کار مطرح شده است، چه بسا اسراف و زیاده رویی و بی مبالاتی هایی که انسان راداز امور مهم و لذیذ دیگری باز دارد
🔹 همه ی ضرب المثل ها اینگونه است هر که بامش بیش برفش بیشتر . صحبت فقط سر برف نیست که میخواهند بگویند که یه وقتی اگر شما بزرگ شدی این بزرگی تبعاتی دارد درست است که لفظ بام و لفظ برف آمده ولی این معنی، معنای گسترده ای است انسان باید از این ضرب المثل ذهنش به جاهای دیگه ای هم برود .
🔸کلام حضرت همینطور است در معنای کلام حضرت اگر یک جمله را بخواهیم بگوییم این است که اگر انسان حد درست ،بازم، و واجب را ،رعایت نکند ،زیاده روی شایدیک بار باشد ولی یک عمر پشیمانی به بار می آورد
⬅️در این معنا مصادیق مختلف را میتوان جا داد:
1⃣ چه بسا ورزشکاری که به خاطر فشار آوردن بیش از حد در برهه ای ، دچار آسیب هایی شود که در آینده حتی از حرکات عادی هم محروم شود (کما اینکه نوعا ورزش های حرفه ای چنین سرانجامی دارند و بزرگترین ورزشکاران در پایان عمر به مشکلات جسمی زیادی مبتلا خواهند شد)
2⃣چه بسا کسی که در اعمال عبادی زیاده روی کند و چنان در این مسیر پیش برود که از عبادت زده شود و به طور کلی عبادت را کنار بگذارد چون از آن خاطره بدی دارد (معمولا فرزندانی که در سن طفولیت از طرف والدین به کارهای سخت تشویق و اجبار میشوند بعد از مدتی دینداری برای آنهاتبدیل به خاطره تلخ میشود و کلا از فضای مسجد و قرآن و هیئت و ... فاصله میگیرند.
🔹 به بچه زور نگویید چرا اینقدر بزرگان تاکیید میکنند بچه ها را اصرار نکنید. چون پسر فلانی قرآن حفظ کرد بچه ی من هم باید قرآن حفظ کند چند سال شما بر او تحکم میکنی که قرآن حفظ کند و ظرفیت وجود او را پر میکنی و فردا او قرآن را منکر میشود .
🔸 یک مقدار باید این جمله حضرت در زندگی ما کاربرد داشته باشد طوری زندگی کنیم چه خود وچه فرزندان پیوسته و معتدل باشیم.
🔹شاعر عرب مى گوید: وَکَمْ مِنْ أکْلَة مَنَعَتْ أخاها * بِلَذَّةِ ساعَة أکَلاتِ دَهْرِى و چه بسیار یک وعده غذا از وعده های دیگر منع مى کند و چه بسیار که لذت یک ساعت یک عمر انسان را محروم مى سازد. وَکَمْ مِنْ طالِبٍ یَسْعى بِشَىْءٍ * وَفیهِ هَلاکُهُ لَوْ کانَ یَدْرِى و چه بسیار کسانى که براى رسیدن به چیزى تلاش مى کنند در حالى که هلاکشان در آن است.
⤵️ توجه به لقمه حلال و تاثیر مهمی در تربیت فرزند دارد: روزی پدر جناب مقدس اردبیلی در کنار نهر آبی نشسته بود. دید سیبی بر روی آب روان است. سیب را برداشته و از آن قدری تناول کرد؛ اما ناگهان پشیمان شد که چرا بدون اجازه صاحبش در آن تصرف کرده است. بدین جهت در مسیر آب حرکت کرد تا ببیند این سیب از کجا آمده است. بالاخره به باغی رسید که درخت سیب داشت و آب از آن باغ بیرون میآمد. مالک آن را یافت و ماجرا را شرح داد و از او طلب رضایت کرد. آن مرد رضایت نداد. گفت: قیمتش را میدهم. گفت: راضی نمیشوم. بالاخره بعد از اصرار زیاد صاحب باغ گفت: من با یک شرط از شما راضی میشوم. دختری دارم کر و کور و کچل و لال و مفلوج. اگر با او ازدواج مینمایی، رضایت میدهم. پدر مقدس اردبیلی که دید چارهای جز این ندارد، پذیرفت و تن به این ازدواج داد. عقد را جاری کردند. شب زفاف داخل حجله شد و دختر خوش جمال و صحیح و سالمی را در حجله دید. از حجله بیرون آمد و نزد پدر عروس رفت و گفت: آن دختری که برای من وصف کردی، این نیست! گفت: این همان است؛ اما اینکه گفتم کور است؛ چون چشمش نامحرمی را ندیده، و اینکه گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرمی ندیده. گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم مفلوج است؛ یعنی از خانه بیرون نرفته است. من مدتها انتظار داشتم که این دختر را به همسری مثل شما بدهم و چون جدیت شما را در رضایت گرفتن برای خوردن یک سیب دیدم، این شرط را قرار دادم.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۳/۱۲ . ۲۳ذیقعده
💢 حکمت ۱۷۱ 💢
💠وَ قَالَ(علیه السلام): کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ مَنَعَتْ أَکَلَاتٍ
چه بسا یک خوردن که انسان را از خوردنهاى بسیار منع کند.
چه بسا یک خوردن انسان را برساند به جاهایی که دیگر نتواند از خوردنی ها لذت ببرد .
🔹برای فرمایش حضرت یک معنای خاص و یک معنای عام قابل ذکر است.
➖معنای خاص: این حکمت از جهت پزشکی و طبی یک دستور العمل مهم و حیاتی است. که می فرماید
چه بسا یک وعده یا یک برهه پر خوری و بد خوری باعث شود انسان در ادامه زندگی از غذاهای پر منفعت و پر سودی محروم باشد.
مانند این که شخصی عادت کند به غذاهای فست فود و نگهدارنده های شیمیایی، وقتی معده اش دچار آسیب شد. از بسیاری غذاها محروم میشود و چه بسا غذایی را که میخورد به خاطر دردهای بعدی ان لذتی برای او نداشته باشد.
🔸خوردن شما حساب و کتاب داشته باشد متاسفانه در این روزگار اخیر به این موضوع توجه نداریم، چطور بخوریم و چه و چه زمانی بخوریم و به چه آدابی بخوریم همه ی این ها مهم است .
🔹ابن ابی الحدید در این بخش موارد زیادی از پرخوری های افراد را بیان میکند که واقعا شگفت انگیز است:
1⃣ شخصی به نام «ابی خارجة» به پر خوری معروف بود. دیدند یک شخص جاهلی کنار کعبه ایستاده و دعا میکند خدایا مرگ مرا مثل ابن خارجه قرار بده. گفتند مگر او چگونه مرگی داشت؟
گفت:یک بره بریان خورد و یک مشک دوغ نوشید و چون حوضی پر شد و در آفتاب خوابید و مرد و در حالی که سیر و سیراب و گرم شده بود، خدا را دیدار کرد.
اینکه فردی اینقدر باید پست باشد که چنین مرگی طلب کند را کاری نداریم عرضمان آن پرخوری است حضرت فرمود با یک پرخوری دستگاه هاضمه را از بین بردی و تو معلوم نیست بعد آن زندگی سالمی داشته باشی
2⃣ تاریخ میگوید معاویه هر روز چهار بار غذا می خورد که آخرین خوراکش از همه بیشتر بود، و آغاز شب غذای پر روغنی میخورد. "و کان أکله فاحشا " بسیار زشت هم غذا می خورد
چنان غذا می خورد که به پشت می افتاد و می گفت: ای غلام غذا را از جلویم بردار "و الله ما شَبِعتُ و لکن مَلِلتُ"
به خدا سوگند سیر نشدم، ولی خسته شدم.
3⃣ در مورد حجاج بن یوسف نیز در تاریخ آمده است که وقتی دستور به پخت غذا میداد، هشتاد ماهی بریان را با هشتاد قرص نان میخورد و از سر سفره بلند میشد.
هر کس یک مدتی این گونه باشد مشکلات جسمی و طبی برای او عارض میشود باید انسان مراقب باشد درست خوردن، به اندازه خوری سلامت انسان را به مدت طولانی حفظ خواهد کرد .
🔸ابن ابی الحدید موارد متعددی را در اینجا نقل میکند که علاوه بر عجیب بودن آنها، زشت بودن و مسمئز کننده بودن زندگی این افراد را نیز در بر دارد.
🔹البته توجه به کلام حضرت ما را به این نکته میرسانند که تاکید حضرت بر روی یک بار خوردن است " کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ" چه بسا یک بار لقمه ای را خوردن انسان را محروم کند از خوردنی های بعدی و این خیلی عجیب است.
غذای بی حساب و کتاب مانند زهر است که یک بار آن هم اثرات مخرب خود را به جا میگذارد.
علاوه بر اینکه انسان را از مشکلات جسمی و مشکلات ظاهری حضرت منع میکند بلکه چه بسا مشکلات معنوی برای انسان هم به وجود بیاورد .
🔶 یک غذا میتواند جلو پیشرفت انسان را بیگیرد " کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ مَنَعَتْ أَکَلَاتٍ " علاوه بر اینکه غذای بد و پرخوری جلوی سلامتی جسمی انسان را میگیرد چه بسا یک غذا جلوی ورود نعمت های دیگر بر انسان را نیز بگیرد.
🔹در خطبه ۱۳۰ به ابوذر فرمود:
فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک
اگر ابوذر یک وعده غذا را مهمان خلفا میشد دیگر ابوذر نبود و به این جایگاه نمیرسید.
در لحظات تبعید ابوذر به او فرمود:
تو در برابر سختی مقاومت کن و با خدا معامله کن خدا حتماً هوای تو را دارد.
اگر یک لقمه از دنیای عثمان را برمیداشتی ابوذر نبودی. چون لقمهای با آنها همراه نشدهای و با آنها همنشینی نکردهای وسر سفره گناه آنها ننشستهای ابوذر شدهای.
🔸امام حسین در روز عاشورا به لشکر دشمن فرمود:
فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِکُمْ
به تحقیق که شکمهای شما از حرام پر شده و به قلبهای شما مُهر قساوت زده شده است.
لقمه حرام باعث میشود که هرچه طرف مقابل از قرآن استدلال میآورد تاثیری ندارد چرا که انسانیت آن خاموش شده است نه دین میفهمد نه انسانیت میفهمد این اثر لقمه حرام است بحث فقط بدخوردن نیست چه چیز خوردن هم هست .
حرام گرچه خوشمزه ولذیذ است اما نباید به آن نزدیک شد چون انسان را در مقابل امام قرار میدهد.
🔹مسعودی در مروج الذهب مینویسد: مهدی عباسی،سومین خلیفه عباسی به شریک بن عبدالله نخعی (قاضی مشهور، که از دانشمندان نامی اهل تسنن بود ) گفت یکی از سه کار را انتخاب کند:
۱. منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد،
۲. یا به فرزندان خلیفه علم و حدیث بیاموزد،
۳.و یا یک وعده غذا با او صرف کند.
🔸شریک از تماس زیاد با دربار و رجال دولت اعراض میجست و سعی میکرد به هر نحو شده خود را در دستگاه آنها وارد نسازد و دامن او آلوده نگردد؛
از آموزش فرزندان او هم دوری میکرد که مبادا اشخاصی مانند مهدی عباسی تربیت شوند. و لذا از پذیرش هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست؛
ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت: حتماً یکی از آنها را اختیار کن. شریک فکری کرد و بعد پیش خود گفت: خوردن غذا آسانتر از تقبل آن دو کار دیگر است. از اینرو، آمادگی خود را برای صرف غذا با خلیفه اعلام داشت. خلیفه هم دستور داد غذای بسیار لذیذ تهیه کنند، سپس سفره گستردند و انواع غذای رنگارنگ بر آن نهادند و شریک و خلیفه مشغول صرف آن شدند. بعد از صرف غذا، ناظر آشپزخانه دربار رو به خلیفه کرد و گفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!
🔹فضل بن ربیع گوید: مطلب همینگونه شد، و شریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت. پس از آنکه مستمری او را به دفتر نویس حسابدار دربار حواله دادند، درباره مبلغ آن چانه میزد، دفتر نویس گفت: مگر پارچه فروختهای. گفت: به خدا مهمتر از پارچه فروختهام، دینم را فروختهام.
🔸امیرالمومنین میفرماید:
" کَمْ مِنْ أَکْلَةٍ مَنَعَتْ أَکَلَاتٍ" علاوه بر معنای خاصش که توجه به کم خوری و حلال خوری است یک معنای عام هم داد.
🔹معنای عام: در این معنا توجه صرفا به مسائل پزشکی نیست بلکه خوردن به عنوان یک کار مطرح شده است، چه بسا اسراف و زیاده رویی و بی مبالاتی هایی که انسان راداز امور مهم و لذیذ دیگری باز دارد
🔹 همه ی ضرب المثل ها اینگونه است هر که بامش بیش برفش بیشتر .
صحبت فقط سر برف نیست که میخواهند بگویند که یه وقتی اگر شما بزرگ شدی این بزرگی تبعاتی دارد درست است که لفظ بام و لفظ برف آمده ولی این معنی، معنای گسترده ای است انسان باید از این ضرب المثل ذهنش به جاهای دیگه ای هم برود .
🔸کلام حضرت همینطور است
در معنای کلام حضرت اگر یک جمله را بخواهیم بگوییم این است که اگر انسان حد درست ،بازم، و واجب را ،رعایت نکند ،زیاده روی شایدیک بار باشد ولی یک عمر پشیمانی به بار می آورد
⬅️در این معنا مصادیق مختلف را میتوان جا داد:
1⃣ چه بسا ورزشکاری که به خاطر فشار آوردن بیش از حد در برهه ای ، دچار آسیب هایی شود که در آینده حتی از حرکات عادی هم محروم شود (کما اینکه نوعا ورزش های حرفه ای چنین سرانجامی دارند و بزرگترین ورزشکاران در پایان عمر به مشکلات جسمی زیادی مبتلا خواهند شد)
2⃣چه بسا کسی که در اعمال عبادی زیاده روی کند و چنان در این مسیر پیش برود که از عبادت زده شود و به طور کلی عبادت را کنار بگذارد چون از آن خاطره بدی دارد (معمولا فرزندانی که در سن طفولیت از طرف والدین به کارهای سخت تشویق و اجبار میشوند بعد از مدتی دینداری برای آنهاتبدیل به خاطره تلخ میشود و کلا از فضای مسجد و قرآن و هیئت و ... فاصله میگیرند.
🔹 به بچه زور نگویید چرا اینقدر بزرگان تاکیید میکنند بچه ها را اصرار نکنید.
چون پسر فلانی قرآن حفظ کرد بچه ی من هم باید قرآن حفظ کند چند سال شما بر او تحکم میکنی که قرآن حفظ کند و ظرفیت وجود او را پر میکنی و فردا او قرآن را منکر میشود .
🔸 یک مقدار باید این جمله حضرت در زندگی ما کاربرد داشته باشد طوری زندگی کنیم چه خود وچه فرزندان پیوسته و معتدل باشیم.
🔹شاعر عرب مى گوید:
وَکَمْ مِنْ أکْلَة مَنَعَتْ أخاها *
بِلَذَّةِ ساعَة أکَلاتِ دَهْرِى
و چه بسیار یک وعده غذا از وعده های دیگر منع مى کند و چه بسیار که لذت یک ساعت یک عمر انسان را محروم مى سازد.
وَکَمْ مِنْ طالِبٍ یَسْعى بِشَىْءٍ *
وَفیهِ هَلاکُهُ لَوْ کانَ یَدْرِى
و چه بسیار کسانى که براى رسیدن به چیزى تلاش مى کنند در حالى که هلاکشان در آن است.
⤵️ توجه به لقمه حلال و تاثیر مهمی در تربیت فرزند دارد:
روزی پدر جناب مقدس اردبیلی در کنار نهر آبی نشسته بود. دید سیبی بر روی آب روان است. سیب را برداشته و از آن قدری تناول کرد؛ اما ناگهان پشیمان شد که چرا بدون اجازه صاحبش در آن تصرف کرده است. بدین جهت در مسیر آب حرکت کرد تا ببیند این سیب از کجا آمده است. بالاخره به باغی رسید که درخت سیب داشت و آب از آن باغ بیرون میآمد. مالک آن را یافت و ماجرا را شرح داد و از او طلب رضایت کرد. آن مرد رضایت نداد. گفت: قیمتش را میدهم.
گفت: راضی نمیشوم.
بالاخره بعد از اصرار زیاد صاحب باغ گفت: من با یک شرط از شما راضی میشوم. دختری دارم کر و کور و کچل و لال و مفلوج. اگر با او ازدواج مینمایی، رضایت میدهم.
پدر مقدس اردبیلی که دید چارهای جز این ندارد، پذیرفت و تن به این ازدواج داد. عقد را جاری کردند. شب زفاف داخل حجله شد و دختر خوش جمال و صحیح و سالمی را در حجله دید. از حجله بیرون آمد و نزد پدر عروس رفت و گفت:
آن دختری که برای من وصف کردی، این نیست! گفت: این همان است؛ اما اینکه گفتم کور است؛ چون چشمش نامحرمی را ندیده، و اینکه گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرمی ندیده.
گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم مفلوج است؛ یعنی از خانه بیرون نرفته است.
من مدتها انتظار داشتم که این دختر را به همسری مثل شما بدهم و چون جدیت شما را در رضایت گرفتن برای خوردن یک سیب دیدم، این شرط را قرار دادم.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا