بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۳/۳/۸ . ۱۹ذیالقعده
💢 حکمت ۱۶۵ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): امام علی علیهالسلام میفرمایند: 💠لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.
✅در این حکمت حضرت همه افراد را به توحید حقیقی فرا میخوانند. توحید علاوه بر اصل پذیرش خدا، در پرستش و طاعت و محبت و دعا و... نیز هست. انسان باید به مرتبه ای از توحید و خدا باوری برسد که حاضر نباشد معصیت کند هر چند رضایت مردم در معصیت باشد. این جمله حضرت جمله ای توحیدی است توحید به این معناست که ما خدا را در تمام شئون زندگی ببینیم، برخی از ما توحید را به گفتن عبارت لا اله الا الله محدود میدانیم در حالی که این تازه اولین مرحله از توحید است. وقتی دیگران را بر خدا ترجیح دهیم توحید ما لنگ میزند، در این صورت ما توحید در طاعت نداریم، و با وجود توحید زبانی و اقامه نماز ولی در عمل از غیر خدا اطاعت میکنیم. در هیچ موردی نیاید رضایت خدا کنار گذاشته شود و رضایت دیگران در نظر گرفته شود.
❇️علت عمده ای که گاهی انسان حرف خدا را زمین میگذارد و حرف مردم را عمل میکند آن است که ما خدا را همه کاره عالم نمی دانیم. بلکه برای خلق هم یک مقداری قدرت و توان قائل هستیم. ولی حقیقت آن است که: لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاَّ اللهُ جز وجود خدا کسی موثر نیست، برگی از درختی نمیافتد مگر به اذن خدا.
⏪وقتی کسی غیر از خدا را موثر بدانیم متناسب با آن جایگاهی که برایشان قائل میشویم به خدمت گذاری آنها مشغول میشویم. در حالی که اینها هیچ کاره اند و قدرت و ثروت و عظمت تنها از آن خداست، اگر به این باور برسیم دیگر هیچگاه معصیت نمیکنیم برای رضایت مخلوق و گناه از زندگی ما پاک خواهد شد.
✅معصیت خدا هرگز: 🔺 قرآن برای والدین احترام فوق العاده ای قائل است : وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ.. و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هرگاه یکی از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیری رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوی
_ولی وقتی بحث انحراف پیش می آید که باید خدا را رها کرد و به حرف دیگران عمل کرد میفرماید: وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِى مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا و اگر آن دو مشرک باشند و تلاش کنند که براى من همتایى قائل شوى که از آن آگاهى ندارى، از آنها پیروى مکن.
🔺در حکمت ۳۹۹ آمده است: إنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً فرزند را بر پدر حقى است و پدر را نیز بر فرزند حقى. فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ یُطِیعَهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ إِلَّا فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ ... حق پدر بر فرزند این است، که فرزندش در همه حال، فرمانبردار باشد و مگر در معصیت خداى سبحان ... ⏪البته اگر پدر و مادری با خواسته های نابجایشان موجب به گناه انداختن فرزندان شوند ،مثلا مانع ازدواج آنها شوند ،در این جا اطاعت جایی ندارد.
✳️در کافی بابی است با نام بَابُ مَنْ أَطَاعَ الْمَخْلُوقَ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق/باب کسانی که مردم را اطاعت میکنند و خدا را معصیت ،که در ادامه روایاتی را از این باب خواهم خواند: 🔺پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله وسلم میفرمایند: مَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ جَعَلَ اللَّهُ حَامِدَهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً هر که خشنودى مردم را به خشم خدا طلب کند ،خداوند همان شخص را مذمت کننده اش قرار میدهد.
⏪معصیت خالق برای جلب رضایت رئیس و ثروتمند و.. است در حالی که خداوند کاری میکند همین افراد بد انسان را بگویند. پس در معصیت خالق نه عزت دنیا هست نه ثواب آخرت.
🔺در روایت است: کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى الْحُسَیْنِ ص عِظْنِی بِحَرْفَیْنِ کسی به امام حسین علیهالسلام نامه نوشت که مرا به دو حرف نصیحت کن. فَکَتَبَ إِلَیْهِ مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِیءِ مَا یَحْذَر حضرت در پاسخ نوشت ،کسى که با نافرمانى خدا دنبال کارى باشد ، آنچه را امید از دست بدهد و آنچه را بد میداند زودتر سرش می آید.
🔺 جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ از پیامبر نقل میکند: مَنْ أَرْضَى سُلْطَاناً بِسَخَطِ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ دِینِ اللَّهِ هرکس سلطانى را با خشم خداوند خشنود سازد،از دین خدا بیرون رفته است. _این رذیله در بسیاری از ما هست که برای خوش آمد دیگران کارهایی را میکنیم که خدا از ما نخواسته و انتظار ندارد.
🔺حضرت در نامه ۳۸ از مالک تعریف میکند و در انتها به مردم میفرماید از مالک هم فقط تا وقتی اطاعت کنید که...: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ ... پس از ستایش پروردگار من بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم، که در روزهاى وحشت، نمى خوابد، و در لحظه هاى ترس از دشمن روى نمى گرداند، بر بدکاران از شعله هاى آتش تندتر است، او مالک پسر حارث است.... فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَق آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید.
🔺همچنین حضرت در نامه ۲۷ نهجالبلاغه میفرماید: لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِه خدا را در راضى نگهداشتن مردم به خشم نیاور، زیرا خوشنودى خدا جایگزین هر چیزى بوده امّا هیچ چیز جایگزین خوشنودى خدا نمى شود.
🔺همانگونه که در خطبه ۱۳۰ آمد: در هنگام تبعید ابوذر، عثمان دستور داد هیچ کسی به بدرقه ابوذر نرود. امیرالمومنین، حسنین، عقیل و عمار به بدرقه رفتند. در میانه راه عثمان دامادش مروان بن حکم را فرستاد تا جلوی حضرت را بگیرد ولی حضرت بدون توجه به او ابوذر را بدرقه کرد. فَلَمَّا رَجَعَ عَلِیٌّ اسْتَقْبَلَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْکَ غَضْبَانُ لِتَشْیِیعِکَ أَبَا ذَرٍّ!. هنگامی که علی بازگشت، مردم به پیشواز او رفته و گفتند: عثمان بخاطر اینکه ابوذر را بدرقه کرده ای از تو خشمگین است. فَلَمَّا کَانَ بِالْعَشِیِّ وَ جَاءَ عُثْمَانُ قَالَ: مَا حَمَلَکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ بِمَرْوَانَ؟ وَ لِمَ اجْتَرَأْتَ عَلَیَّ وَ رَدَدْتَ رَسُولِی وَ أَمْرِی؟ هنکام اذان مغرب عثمان آمد، گفت: چه چیز تو را بر آن داشت که با مروان چنین کنی؟ و چرا بر من جسارت نمودی و فرستاده مرا و فرمان مرا رد نمودی؟ فَقَالَ: أَمَّا مَرْوَانُ فَاسْتَقْبَلَنِی بِرَدِّی فَرَدَدْتُهُ عَنْ رَدِّی، وَ أَمَّا أَمْرَکَ لَمْ أَرُدَّهُ پس امام فرمود: اما مروان با رد کردن من به پیش رویم آمد و من نیز او را از بازداشتن خود، بازداشتم و اما فرمان تو را رد ننمودم. فَقَالَ عُثْمَانُ: أَ لَمْ یَبْلُغْکَ أَنِّی قَدْ نَهَیْتُ النَّاسَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ وَ شَیَّعَه ؟ عثمان گفت: آیا نشنیدی که مردم را از ابوذر و همراهی وی نهی کرده بودم. فَقَالَ عَلِیٌّ (ع): أَ وَ کُلَّ مَا أَمَرْتَنَا بِهِ مِنْ شَیْءٍ نَرَى طَاعَةَ اللَّهِ وَ الْحَقَّ فِی خِلَافِهِ اتَّبَعْنَا فِیهِ أَمْرَکَ، لَعَمْرُ اللَّهِ مَا نَفْعَلُ. پس علی علیه السلام فرمود: آیا می پنداری هر آنچه که تو دستور دهی و ما اطاعت از خدا و حق را در خلاف آن می بینیم، امر تو در آن را رعایت می کینم؟ به خدا سوگند که چنین نمی کنیم.
غفرالله لی ولکم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۳/۳/۸ . ۱۹ذیالقعده
💢 حکمت ۱۶۵ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام):
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
💠لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ
اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.
✅در این حکمت حضرت همه افراد را به توحید حقیقی فرا میخوانند.
توحید علاوه بر اصل پذیرش خدا، در پرستش و طاعت و محبت و دعا و... نیز هست.
انسان باید به مرتبه ای از توحید و خدا باوری برسد که حاضر نباشد معصیت کند هر چند رضایت مردم در معصیت باشد.
این جمله حضرت جمله ای توحیدی است توحید به این معناست که ما خدا را در تمام شئون زندگی ببینیم،
برخی از ما توحید را به گفتن عبارت لا اله الا الله محدود میدانیم در حالی که این تازه اولین مرحله از توحید است.
وقتی دیگران را بر خدا ترجیح دهیم توحید ما لنگ میزند، در این صورت ما توحید در طاعت نداریم، و با وجود توحید زبانی و اقامه نماز ولی در عمل از غیر خدا اطاعت میکنیم.
در هیچ موردی نیاید رضایت خدا کنار گذاشته شود و رضایت دیگران در نظر گرفته شود.
❇️علت عمده ای که گاهی انسان حرف خدا را زمین میگذارد و حرف مردم را عمل میکند آن است که ما خدا را همه کاره عالم نمی دانیم. بلکه برای خلق هم یک مقداری قدرت و توان قائل هستیم.
ولی حقیقت آن است که:
لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاَّ اللهُ
جز وجود خدا کسی موثر نیست، برگی از درختی نمیافتد مگر به اذن خدا.
⏪وقتی کسی غیر از خدا را موثر بدانیم متناسب با آن جایگاهی که برایشان قائل میشویم به خدمت گذاری آنها مشغول میشویم.
در حالی که اینها هیچ کاره اند و قدرت و ثروت و عظمت تنها از آن خداست، اگر به این باور برسیم دیگر هیچگاه معصیت نمیکنیم برای رضایت مخلوق و گناه از زندگی ما پاک خواهد شد.
✅معصیت خدا هرگز:
🔺 قرآن برای والدین احترام فوق العاده ای قائل است :
وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ..
و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هرگاه یکی از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیری رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوی
_ولی وقتی بحث انحراف پیش می آید که باید خدا را رها کرد و به حرف دیگران عمل کرد میفرماید:
وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِى مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا
و اگر آن دو مشرک باشند و تلاش کنند که براى من همتایى قائل شوى که از آن آگاهى ندارى، از آنها پیروى مکن.
🔺در حکمت ۳۹۹ آمده است:
إنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً
فرزند را بر پدر حقى است و پدر را نیز بر فرزند حقى.
فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ یُطِیعَهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ إِلَّا فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ ...
حق پدر بر فرزند این است، که فرزندش در همه حال، فرمانبردار باشد و مگر در معصیت خداى سبحان ...
⏪البته اگر پدر و مادری با خواسته های نابجایشان موجب به گناه انداختن فرزندان شوند ،مثلا مانع ازدواج آنها شوند ،در این جا اطاعت جایی ندارد.
✳️در کافی بابی است با نام بَابُ مَنْ أَطَاعَ الْمَخْلُوقَ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق/باب کسانی که مردم را اطاعت میکنند و خدا را معصیت ،که در ادامه روایاتی را از این باب خواهم خواند:
🔺پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله وسلم میفرمایند:
مَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ جَعَلَ اللَّهُ حَامِدَهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً
هر که خشنودى مردم را به خشم خدا طلب کند ،خداوند همان شخص را مذمت کننده اش قرار میدهد.
⏪معصیت خالق برای جلب رضایت رئیس و ثروتمند و.. است در حالی که خداوند کاری میکند همین افراد بد انسان را بگویند. پس در معصیت خالق نه عزت دنیا هست نه ثواب آخرت.
🔺در روایت است:
کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى الْحُسَیْنِ ص عِظْنِی بِحَرْفَیْنِ
کسی به امام حسین علیهالسلام نامه نوشت که مرا به دو حرف نصیحت کن.
فَکَتَبَ إِلَیْهِ مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِیءِ مَا یَحْذَر
حضرت در پاسخ نوشت ،کسى که با نافرمانى خدا دنبال کارى باشد ، آنچه را امید از دست بدهد و آنچه را بد میداند زودتر سرش می آید.
🔺 جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ از پیامبر نقل میکند:
مَنْ أَرْضَى سُلْطَاناً بِسَخَطِ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ دِینِ اللَّهِ
هرکس سلطانى را با خشم خداوند خشنود سازد،از دین خدا بیرون رفته است.
_این رذیله در بسیاری از ما هست که برای خوش آمد دیگران کارهایی را میکنیم که خدا از ما نخواسته و انتظار ندارد.
🔺حضرت در نامه ۳۸ از مالک تعریف میکند و در انتها به مردم میفرماید از مالک هم فقط تا وقتی اطاعت کنید که...:
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ ...
پس از ستایش پروردگار من بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم، که در روزهاى وحشت، نمى خوابد، و در لحظه هاى ترس از دشمن روى نمى گرداند، بر بدکاران از شعله هاى آتش تندتر است، او مالک پسر حارث است....
فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَق
آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید.
🔺همچنین حضرت در نامه ۲۷ نهجالبلاغه میفرماید:
لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِه
خدا را در راضى نگهداشتن مردم به خشم نیاور، زیرا خوشنودى خدا جایگزین هر چیزى بوده امّا هیچ چیز جایگزین خوشنودى خدا نمى شود.
🔺همانگونه که در خطبه ۱۳۰ آمد: در هنگام تبعید ابوذر، عثمان دستور داد هیچ کسی به بدرقه ابوذر نرود. امیرالمومنین، حسنین، عقیل و عمار به بدرقه رفتند. در میانه راه عثمان دامادش مروان بن حکم را فرستاد تا جلوی حضرت را بگیرد ولی حضرت بدون توجه به او ابوذر را بدرقه کرد.
فَلَمَّا رَجَعَ عَلِیٌّ اسْتَقْبَلَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْکَ غَضْبَانُ لِتَشْیِیعِکَ أَبَا ذَرٍّ!.
هنگامی که علی بازگشت، مردم به پیشواز او رفته و گفتند: عثمان بخاطر اینکه ابوذر را بدرقه کرده ای از تو خشمگین است.
فَلَمَّا کَانَ بِالْعَشِیِّ وَ جَاءَ عُثْمَانُ قَالَ: مَا حَمَلَکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ بِمَرْوَانَ؟ وَ لِمَ اجْتَرَأْتَ عَلَیَّ وَ رَدَدْتَ رَسُولِی وَ أَمْرِی؟
هنکام اذان مغرب عثمان آمد، گفت: چه چیز تو را بر آن داشت که با مروان چنین کنی؟ و چرا بر من جسارت نمودی و فرستاده مرا و فرمان مرا رد نمودی؟
فَقَالَ: أَمَّا مَرْوَانُ فَاسْتَقْبَلَنِی بِرَدِّی فَرَدَدْتُهُ عَنْ رَدِّی، وَ أَمَّا أَمْرَکَ لَمْ أَرُدَّهُ
پس امام فرمود: اما مروان با رد کردن من به پیش رویم آمد و من نیز او را از بازداشتن خود، بازداشتم و اما فرمان تو را رد ننمودم.
فَقَالَ عُثْمَانُ: أَ لَمْ یَبْلُغْکَ أَنِّی قَدْ نَهَیْتُ النَّاسَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ وَ شَیَّعَه ؟
عثمان گفت: آیا نشنیدی که مردم را از ابوذر و همراهی وی نهی کرده بودم.
فَقَالَ عَلِیٌّ (ع): أَ وَ کُلَّ مَا أَمَرْتَنَا بِهِ مِنْ شَیْءٍ نَرَى طَاعَةَ اللَّهِ وَ الْحَقَّ فِی خِلَافِهِ اتَّبَعْنَا فِیهِ أَمْرَکَ، لَعَمْرُ اللَّهِ مَا نَفْعَلُ.
پس علی علیه السلام فرمود: آیا می پنداری هر آنچه که تو دستور دهی و ما اطاعت از خدا و حق را در خلاف آن می بینیم، امر تو در آن را رعایت می کینم؟ به خدا سوگند که چنین نمی کنیم.
غفرالله لی ولکم