بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمت ها ۴۰۲/۱۲/۱۰. ۱۹شعبان
💢 حکمت ۱۰۸ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ. هِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ وَذَلِکَ الْقَلْبُ به درستی که آویخته شده به رگ مخصوصی در درون انسان (یک تکه گوشتی که این تکه گوشت عجیب ترین اعضای انسان که همان قلب است)
🔷امیرالمومنین در این حکمت به مجموعه ای از عواطف و احساسات انسان توجه میدهند که هر کدام اگر به افراط و تفریط کشیده شوند، انسان را به گرفتاری می اندازند.
🔶مرکز این فعل و انفعالات و احساسات، قلب انسان است که همه این عواطف از قلب انسان نشات میگیرند.
🔷در حکمت ۸ فرمود این انسان خیلی موجود عجیبی است: اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ یَتَکَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم این انسان عجیب است با یک تکه چربی می بیند با یک تکه گوشت صحبت می کن. با یک تکه استخوان می شنود و از یک شکاف نفس می کشد.
🔶ولی در این حکمت ۱۰۸ میفرماید : عجیب ترین عضو این انسان قلب اوست.علت این که عجیب ترین است چون:
🔷مرکز فعل و انفعالات و احساسات، قلب انسان است که همه این عواطف از قلب انسان نشات میگیرند.هر کدام اگر به افراط و تفریط کشیده شوند، انسان را به گرفتاری می اندازند. اگر ناراحت شود تمام وجود او دچار خمودگی می گردد
💠 وَ ذَلِکَ و این شگفتی به خاطر آن است که
💠أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا در درون قلب اصولی از حکمت و اموری خلاف حکمت قرار دارد حکمت یعنی کار با برنامه ریزی
🔶 قلب انسان میتواند منبعی برای حکمت، کار با برنامه و هدفمند و در یک جمله فضائل اخلاقی باشد و میتواند مرکزی برای ضد حکمت، کار بیهوده و عبث، بدون برنامه زندگی کردن و در یک کلمه رذائل اخلاقی باشد .
🔷حضرت ده موردی که انسان را میتواند از حالت اعتدال خارج کند ومواردی از بی حکمتی و رذائل اخلاقی در قلب انسان را بیان میفرماید : ۱) رجاء افراطی:
💠 فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ ، وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ اگربرقلب کسی امیدواری افراطی [الرَّجَاءُ] (دلبسته مال ،پست و مقام ،استعدادها و ..) عارض شد [سَنَحَ] این قلب را طمع ذلیل می کند اگر طمع در او به خروش آید انسان به حرص میرسد و حرص او را هلاک می کند .
🔶طبق نظر مرحوم نراقی در معراج السعاده: تفاوت طمع و حرص در آن است که: طمع صرف آرزو داشتن است، آرزوی داشتنِ افراطی؛ ولی حرص به ظهور رساندن آن آرزوست عمل کردن برای رسیدن به آنچه از روی طمع می باشد یعنی غرق در جمع آوری کردن، افراط در جمع آوری.
🔷حضرت در این بخش میفرماید اگر قلب انسان دچار امیدواری افراطی به غیر خدا شد، چشم امیدش به مقام و موقعیت خود یا دیگران، به سرمایه سرمایه داران و ... شد، این امیدواری او را به طمع میکشاند که ای کاش من هم داشته باشم. و طمع یکی از عوامل قطعی ذلت است:
🔶حضرت می فرماید : الطَّامِعُ فِی وِثَاقِ الذُّل انسان طمع کار در بند ذلت است ولی انسان طماع که ذلیل هم شده چیزی برای از دست دادن ندارد و تمام تلاش خود را میکند تا از هر راهی شده به خواسته ها و طمع هایش دست پیدا کند و حلال و حرام هم برای او فرقی ندارد؛ در چنین حالتی هلاکت او قطعی است.
🔷هلاکت هم میتواند هلاکت معنوی باشد که شخص حیات طیبه ندارد ، هم به معنای هلاکت جسمی باشد . به عنوان مثال کسی که تمام همتش را برای جمع آوری پول و سرمایه بگذارد و مدام برای آنها حرص بزند به طور محسوسی عمر او کم میشود
۲) یأس افراطی:
💠 وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ اگر ناامیدی افراطی بر قلب او قالب شود تاسف خوردن او را به قتل میرساند
🔶اینجا هم هلاکت میتواند معنوی و مادی باشد :اگر کسی از همه چیز و همه کسی ناامید شود از خدا نباید ناامید شد ، چنین کسی استعداد و توانایی خود را نادیده بگیرد و همه راهها را بر خود بسته ببیند، از خدا نامید میشود. بزرگترین گناه کبیره مرتکب میشود حیات طیبه ندارد و هلاکت مادی مانند اینکه . تاسف و افسوس و حسرتی که انسان را به افسردگی و مرگ تدریجی یا مرگ دفعی (سکته) میرساند
یأس افراطی موجب ⬅️ تاسف زیاد موجب ⬅️ هلاکت
🔷هلاکت هم میتواند به معنای هلاکت قلب باشد یعنی نامیدی از خدا و احساس بسته بودن راه ها قلب را به سکون و سکوت و انزوا میکشاند. نشانه انسان زنده اثر گذاری است، کسی که هیچ تحرکی نداشته باشد مرده است.
🔶هلاکت هم میتواند به معنای مرگ جسم باشد، چه بسیار ناامید شدنهایی که به خود کشی و پیری زودرس و سکته ختم شده اند.
۳) خشم افراطی:
💠وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ هنگامی که از چیزی عصبانی شودخشم بر او شدید میشود و دست به هر کاری میزند
🔷 غضب و غیظ هر دو به معنای عصبانیت هستند با این تفاوت که مرحله ی غیظ شدیدتر و تندتر از غضب است. اوج غضب را غیظ می گویند.
🔶وقتی که حالت غضب بر قلب عارض شود و از چیزی عصبانی شود، خشم بر او شدید میشود به نحوی که دیگر متوجه خوب و بد نیست و امکان انجام هر خلافی از او هست.همان که در ضرب المثل فارسی می گوییم "خون جلوی چشم او را گرفت" و کسی که جلوی چشمش بسته باشد ممکن است به هر جایی و چیزی اصابت کند.
✳️ در حکمت ۲۵۵ فرمود : الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِم انسان عصبانی بخشی از دیوانگی را دارد زیرا تندخو از کرده خود پشیمان است و اگر پشیمان نشود، دیوانگیش حتمى است.
۴) رضایت افراطی:
💠وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِیَ التَّحَفُّظَ اگر بیش از حد نسبت به کسی یا چیزی راضی شود و اطمینان کندمراقبت و احتیاط را از دست میدهد
🔷قلب اگر حالت اطمینان افراطی نسبت به کسی پیدا کند، حالت احتیاط را در مقابل او از دست میدهد.در حد وسط افراط و تفریط در خشم و رضایت آن است که انسان بر خود مسلط باشد، عصبانی نشود و اگر عصبانی شد تا در حالت عصبانیت است دست به اقدامی نزند. و از طرفی نیز اطمینان بی جا و افراطی، یا زود اعتماد کردن نداشته باشد و همیشه یک بخشی را به رعایت احتیاط اختصاص دهد.حکمت ۲۶۸: أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً در حالی که حضرت میفرماید حتی به نزدیکترین دوستانت نیز همه چیز را نگو، شاید که او یک روز دشمن تو شود .
۵) ترس افراطی:
💠وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ هنگامی که ترس افراطی بر او غالب شود احتیاط های بیجا او را به خود مشغول میکند و محافظه کار میشود
🔷 ترس افراطی که بر قلب عارض شد، او همه حواسش را به آن ترس میدهد و از امور دیگر غافل میشود. در حالی که چه بسا این ترس کاذب را دشمن برای او ایجاد کرده باشد تا او را به خود مشغول کند و از جای دیگر به او ضربه بزند.
🔶چنین ترس افراطی یکی از رذائل اخلاقی است که قوه شجاعت و جهاد را از انسان سلب میکند. نامه ۵۳: إِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه بخل ،ترس زیاد و حرص در یک نقطه ی سوءظن به خدا مشترک هستند
🔷 ترس افراطی و از سایه خود ترسیدن و از تهدید ابرقدرتها ترسیدن نتیجه موحد نبودن است. کسی که خدا را نشناسد و به قدرت و احاطه و علم و حکمت او اطمینان نداشته باشد از تهدید میترسد و می هراسد ولی انسان موحد احتیاط دارد ولی ترس و دل مشغولی ندارد
۶)امنیت و رفاه افراطی:
💠وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ اگر قلب در زندگی دچار آسانی، رفاه و امنیت افراطی شودغفلت و بی خبری او را می رباید
🔷قلب باید همیشه متوجه خطرات و ناامنی ها باشد، دشمن را فراموش نکند و برای آنها برنامه ریزی داشته باشد. انسان باید دشمن و خطرات راه را ببیند و برای آنها برنامه ریزی کند ولی از آنها هراس نداشته باشد.
🔶در پایان نامه ۶۲ فرمود: وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ. و مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ برادران جنگ همیشه بیدارندکسی که از دشمن و خطرات غافل شود، دشمن از او غافل نخواهد شد
✅ نکته: گناه بالاترین ناامنی است زیرا انسان در معرض غضب خدا قرار میگیرد، وقتی قلب احساس امنیت کرد، غفلت بر او عارض میشود و هر گناهی میکند. ولی اگر خودش را در ایمنی از غضب خدا قرار نداد، دست به گناه هم نمی زند.
۷) احساس بی نیازی افراطی:
💠 وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى اگر مالی به دست بیاورد، ثروت او را به طغیان میکشاندقرآن کریم میفرماید: 《إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ؛ علق - ۶》 همین که انسان احساس بی نیازی کند سر به طغیان می گذارد
🔷قلب انسان به نحوی است که وقتی احساس نیاز به خدای متعال داشت، در برابر او به خضوع و خشوع میپردازد ولی اگر قلب او احساس بی نیازی کرد، دلیلی برای خضوع نمی بیند و این آغاز انحراف اوست.
🔶اینکه خدای متعال در آیه ۱۵ سوره فاطر میفرماید: 《یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛》 اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بى نیاز ستوده است هم یک حقیقت را بیان میکند هم به انسان این نکته را تذکر میدهد که فریب احساس بی نیازی را نخورید، شما واقعا محتاج و نیازمند هستید. انسان احتیاج محض است و خدا ذو الفضل العظیم است، دائم الفضل است
۸) بی تابی افراطی:
💠 وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ ، وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ اگر مصیبتی بر او وارد شود، جزع او را رسوا میکند اگر فقر او را گاز بگیرد[عَضَّتْهُ] بلا و گرفتاری [الْفَاقَةُ] او را به خود مشغول میکند
🔷قلب انسان مرکز عواطف است، ولی بنا نیست ما اختیار خود را به دست عواطف بدهیم. از پول، از فقر بگذر، قلب میتواند انسان را به مقام بالای حکمت برساند
🔶در واقع در مقابل بخش هفتم که بی نیازی بود، در این بخش حضرت هم به مصیبت ها اشاره میکند که یا مصیبت خانوادگی است، یا مصیبت مالی و فقر است.
🔷اگر کسی در برابر مصیبت و فقر استقامت و پایداری نکند وارد مرحله جزع و بی تابی افراطی میشود که نتیجه آن رسوایی است، نتیجه آن مشغولیت به بلا و غفلت از خدا است. 《لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُو؛ حدید - ۲۳》 «هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما میدهد مغرور و دلشاد نگردید، و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست»
۹)گرسنگی افراطی:
💠وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ و قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ و اگر گرسنگی او را خسته کند ضعف، او را از انجام وظایف باز میدارد و زمین گیر می کند
🔷اگر انسان خود را در نخوردن به زحمت بیندازد، قلب او دچار ضعف میشود و نمی تواند به خوبی تکلیفش را ادا کند.
🔶از همینجا معلوم است که اسلام موافق فقر و نداری نیست چرا که از نگاه امیرالمومنین فقر شدید و گرسنگی مفرط انسان را از انجام وظایف باز میدارد. حتی با اینکه حضرت در مورد خود فرمود : «به من میگویند با این غذای اندک چطور میتوانی جلوی دشمنان بجنگی؟!»
۱۰) پرخوری افراطی:
💠 وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ و اگر سیری[الشِّبَعُ] افراطی به دست بیاورد، پرخوری راه نفس او را میبندد[کَظَّتْهُ] و او را به زحمت می اندازد
🔷پرخوری افراطی نیز یکی از رذائل اخلاقی است ، اینکه انسان دلبسته غذا و خواب باشد، شهوت خوردن داشته باشد و طبعا با پر خوری هم روح را از انجام صحیح عبادات و وظایف باز میدارد و هم باعث ایجاد مشکلات و بیماری های فراوانی در جسم میشود.
🔶الهی نامه علامه حسن زاده: الهی آزمودم تا شکم دائر است، دل بائر است. (تا وقتی انسان در پرخوری و بریز و بپاش است قلب او بائر است ).
💠فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِد قاعده کلی : به طور کلى هرگونه کمبود و تفریط به او زیان مى رساند و هرگونه افراط او را فاسد مى سازد. انسان باید میانه رو باشد.
🔷خداوند قلب انسان را منبعی برای رشد او قرار داده است به شرطی که از افراط و تفریط دوری کند. قلب که شریف ترین عضو بدن انسان است به محض گرفتار شدن در افراط و تفریط کارکرد خود را از دست میدهد و موجود مضری خواهد شد.
🔶حضرت فرمود : لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا . نادان را نبینى، مگر افراط گر یا تفریط گر. بعضی روزی انقلابی شدید و روزی مخالف صد در صد انقلاب هستند این نشانه جهل است
✅نکته1: کلام حضرت اشاره دارد به همین قلب ، و این سوال پیش می آید که آیا واقعا محل درک احساسات و عواطف است؟
توضیح: روح مرکز ادراکات است، وقتی روح چیزی را درک کرد مثل ترس و نشاط و احساس نیاز و...، اولین جایی که تحت تاثیر قرار میگیرد قلب است و قلب با ضربان خود؛ این ادراک را تحویل میگیرد و بر همه اعضای بدن انتقال میدهد. لذا قلب خودش مرکز احساسات نیست، ولی بروز احساسات و عواطف بر قلب اثر میگذارد.
✅نکته 2: خود این که حضرت در مورد آناتومی بدن و اینکه قلب به رگی آویزان است صحبت میکند، دلالت بر معجزه دارد چرا که در آن زمان علم به چنین مطالبی نرسیده بود.
✅نکته3: شان صدور. این جملات بخشی از خطبة الوسیله است. مرحوم کلینی در جلد۸ کافی آن را نقل کرده اگر چه در نهج البلاغه نیست: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِینَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَیَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَلِکَ حِینَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِیفِه... ااین جملات هفت روز بعد از رحلت پیامبر و جریان سقیفه از امیرالمومنین صادر شده است...
❌برخی از شارحان نهج البلاغه قائل اند حضرت با بیان صفات و ویژگی های قلب در واقع به مردم میگوید حاکمان برای سوار شدن بر شما و سوء استفاده از شما، قلب شما را تحت تاثیر قرار میدهند با افراط و تفریط، با ترس و غضب و .... . تصرف قلب این حکمت علاوه بر معنای مستقلی که در هر فقره آمده، معنای مهمی نیز با توجه به شان صدور دارد.
غفرالله لی و لکم الحمد لله رب العامین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمت ها
۴۰۲/۱۲/۱۰. ۱۹شعبان
💢 حکمت ۱۰۸ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ. هِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ وَذَلِکَ الْقَلْبُ
به درستی که آویخته شده به رگ مخصوصی در درون انسان (یک تکه گوشتی که این تکه گوشت عجیب ترین اعضای انسان که همان قلب است)
🔷امیرالمومنین در این حکمت به مجموعه ای از عواطف و احساسات انسان توجه میدهند که هر کدام اگر به افراط و تفریط کشیده شوند، انسان را به گرفتاری می اندازند.
🔶مرکز این فعل و انفعالات و احساسات، قلب انسان است که همه این عواطف از قلب انسان نشات میگیرند.
🔷در حکمت ۸ فرمود این انسان خیلی موجود عجیبی است:
اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ یَتَکَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ یَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم
این انسان عجیب است با یک تکه چربی می بیند با یک تکه گوشت صحبت می کن. با یک تکه استخوان می شنود و از یک شکاف نفس می کشد.
🔶ولی در این حکمت ۱۰۸ میفرماید :
عجیب ترین عضو این انسان قلب اوست.علت این که عجیب ترین است
چون:
🔷مرکز فعل و انفعالات و احساسات، قلب انسان است که همه این عواطف از قلب انسان نشات میگیرند.هر کدام اگر به افراط و تفریط کشیده شوند، انسان را به گرفتاری می اندازند. اگر ناراحت شود تمام وجود او دچار خمودگی می گردد
💠 وَ ذَلِکَ
و این شگفتی به خاطر آن است که
💠أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا
در درون قلب اصولی از حکمت و اموری خلاف حکمت قرار دارد
حکمت یعنی کار با برنامه ریزی
🔶 قلب انسان میتواند منبعی برای حکمت، کار با برنامه و هدفمند و در یک جمله فضائل اخلاقی باشد
و میتواند مرکزی برای ضد حکمت، کار بیهوده و عبث، بدون برنامه زندگی کردن و در یک کلمه رذائل اخلاقی باشد .
🔷حضرت ده موردی که انسان را میتواند از حالت اعتدال خارج کند ومواردی از بی حکمتی و رذائل اخلاقی در قلب انسان را بیان میفرماید :
۱) رجاء افراطی:
💠 فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ ، وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ
اگربرقلب کسی امیدواری افراطی [الرَّجَاءُ]
(دلبسته مال ،پست و مقام ،استعدادها و ..) عارض شد [سَنَحَ] این قلب را طمع ذلیل می کند اگر طمع در او به خروش آید انسان به حرص میرسد و حرص او را هلاک می کند .
🔶طبق نظر مرحوم نراقی در معراج السعاده:
تفاوت طمع و حرص در آن است که: طمع صرف آرزو داشتن است، آرزوی داشتنِ افراطی؛ ولی حرص به ظهور رساندن آن آرزوست عمل کردن برای رسیدن به آنچه از روی طمع می باشد یعنی غرق در جمع آوری کردن، افراط در جمع آوری.
🔷حضرت در این بخش میفرماید اگر قلب انسان دچار امیدواری افراطی به غیر خدا شد، چشم امیدش به مقام و موقعیت خود یا دیگران، به سرمایه سرمایه داران و ... شد، این امیدواری او را به طمع میکشاند که ای کاش من هم داشته باشم.
و طمع یکی از عوامل قطعی ذلت است:
🔶حضرت می فرماید :
الطَّامِعُ فِی وِثَاقِ الذُّل
انسان طمع کار در بند ذلت است
ولی انسان طماع که ذلیل هم شده چیزی برای از دست دادن ندارد و تمام تلاش خود را میکند تا از هر راهی شده به خواسته ها و طمع هایش دست پیدا کند و حلال و حرام هم برای او فرقی ندارد؛ در چنین حالتی هلاکت او قطعی است.
امید افراطی قلب ⬅️طمع ⬅️ ذلت ⬅️ حرص ⬅️ هلاکت.میشود.
.
🔷هلاکت هم میتواند هلاکت معنوی باشد که شخص حیات طیبه ندارد ، هم به معنای هلاکت جسمی باشد . به عنوان مثال کسی که تمام همتش را برای جمع آوری پول و سرمایه بگذارد و مدام برای آنها حرص بزند به طور محسوسی عمر او کم میشود
۲) یأس افراطی:
💠 وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ
اگر ناامیدی افراطی بر قلب او قالب شود تاسف خوردن او را به قتل میرساند
🔶اینجا هم هلاکت میتواند معنوی و مادی باشد :اگر کسی از همه چیز و همه کسی ناامید شود از خدا نباید ناامید شد ، چنین کسی استعداد و توانایی خود را نادیده بگیرد و همه راهها را بر خود بسته ببیند، از خدا نامید میشود. بزرگترین گناه کبیره مرتکب میشود حیات طیبه ندارد و هلاکت مادی مانند اینکه . تاسف و افسوس و حسرتی که انسان را به افسردگی و مرگ تدریجی یا مرگ دفعی (سکته) میرساند
یأس افراطی موجب ⬅️ تاسف زیاد موجب ⬅️ هلاکت
🔷هلاکت هم میتواند به معنای هلاکت قلب باشد یعنی نامیدی از خدا و احساس بسته بودن راه ها قلب را به سکون و سکوت و انزوا میکشاند. نشانه انسان زنده اثر گذاری است، کسی که هیچ تحرکی نداشته باشد مرده است.
🔶هلاکت هم میتواند به معنای مرگ جسم باشد، چه بسیار ناامید شدنهایی که به خود کشی و پیری زودرس و سکته ختم شده اند.
۳) خشم افراطی:
💠وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ
هنگامی که از چیزی عصبانی شودخشم بر او شدید میشود و دست به هر کاری میزند
🔷 غضب و غیظ هر دو به معنای عصبانیت هستند با این تفاوت که مرحله ی غیظ شدیدتر و تندتر از غضب است. اوج غضب را غیظ می گویند.
🔶وقتی که حالت غضب بر قلب عارض شود و از چیزی عصبانی شود، خشم بر او شدید میشود به نحوی که دیگر متوجه خوب و بد نیست و امکان انجام هر خلافی از او هست.همان که در ضرب المثل فارسی می گوییم
"خون جلوی چشم او را گرفت" و کسی که جلوی چشمش بسته باشد ممکن است به هر جایی و چیزی اصابت کند.
✳️ در حکمت ۲۵۵ فرمود :
الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِم
انسان عصبانی بخشی از دیوانگی را دارد زیرا تندخو از کرده خود پشیمان است و اگر پشیمان نشود، دیوانگیش حتمى است.
۴) رضایت افراطی:
💠وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِیَ التَّحَفُّظَ
اگر بیش از حد نسبت به کسی یا چیزی راضی شود و اطمینان کندمراقبت و احتیاط را از دست میدهد
🔷قلب اگر حالت اطمینان افراطی نسبت به کسی پیدا کند، حالت احتیاط را در مقابل او از دست میدهد.در
حد وسط افراط و تفریط در خشم و رضایت آن است که انسان بر خود مسلط باشد، عصبانی نشود و اگر عصبانی شد تا در حالت عصبانیت است دست به اقدامی نزند.
و از طرفی نیز اطمینان بی جا و افراطی، یا زود اعتماد کردن نداشته باشد و همیشه یک بخشی را به رعایت احتیاط اختصاص دهد.حکمت ۲۶۸:
أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً
در حالی که حضرت میفرماید حتی به نزدیکترین دوستانت نیز همه چیز را نگو، شاید که او یک روز دشمن تو شود .
۵) ترس افراطی:
💠وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ
هنگامی که ترس افراطی بر او غالب شود احتیاط های بیجا او را به خود مشغول میکند و محافظه کار میشود
🔷 ترس افراطی که بر قلب عارض شد، او همه حواسش را به آن ترس میدهد و از امور دیگر غافل میشود.
در حالی که چه بسا این ترس کاذب را دشمن برای او ایجاد کرده باشد تا او را به خود مشغول کند و از جای دیگر به او ضربه بزند.
🔶چنین ترس افراطی یکی از رذائل اخلاقی است که قوه شجاعت و جهاد را از انسان سلب میکند. نامه ۵۳:
إِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه
بخل ،ترس زیاد و حرص در یک نقطه ی سوءظن به خدا مشترک هستند
🔷 ترس افراطی و از سایه خود ترسیدن و از تهدید ابرقدرتها ترسیدن نتیجه موحد نبودن است. کسی که خدا را نشناسد و به قدرت و احاطه و علم و حکمت او اطمینان نداشته باشد از تهدید میترسد و می هراسد ولی انسان موحد احتیاط دارد ولی ترس و دل مشغولی ندارد
۶)امنیت و رفاه افراطی:
💠وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ
اگر قلب در زندگی دچار آسانی، رفاه و امنیت افراطی شودغفلت و بی خبری او را می رباید
🔷قلب باید همیشه متوجه خطرات و ناامنی ها باشد، دشمن را فراموش نکند و برای آنها برنامه ریزی داشته باشد. انسان باید دشمن و خطرات راه را ببیند و برای آنها برنامه ریزی کند ولی از آنها هراس نداشته باشد.
🔶در پایان نامه ۶۲ فرمود:
وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ. و مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ
برادران جنگ همیشه بیدارندکسی که از دشمن و خطرات غافل شود، دشمن از او غافل نخواهد شد
✅ نکته:
گناه بالاترین ناامنی است زیرا انسان در معرض غضب خدا قرار میگیرد، وقتی قلب احساس امنیت کرد، غفلت بر او عارض میشود و هر گناهی میکند. ولی اگر خودش را در ایمنی از غضب خدا قرار نداد، دست به گناه هم نمی زند.
۷) احساس بی نیازی افراطی:
💠 وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى
اگر مالی به دست بیاورد، ثروت او را به طغیان میکشاندقرآن کریم میفرماید:
《إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ؛ علق - ۶》
همین که انسان احساس بی نیازی کند سر به طغیان می گذارد
🔷قلب انسان به نحوی است که وقتی احساس نیاز به خدای متعال داشت، در برابر او به خضوع و خشوع میپردازد ولی اگر قلب او احساس بی نیازی کرد، دلیلی برای خضوع نمی بیند و این آغاز انحراف اوست.
🔶اینکه خدای متعال در آیه ۱۵ سوره فاطر میفرماید:
《یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛》
اى مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بى نیاز ستوده است
هم یک حقیقت را بیان میکند هم به انسان این نکته را تذکر میدهد که فریب احساس بی نیازی را نخورید، شما واقعا محتاج و نیازمند هستید.
انسان احتیاج محض است و خدا ذو الفضل العظیم است، دائم الفضل است
۸) بی تابی افراطی:
💠 وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ ، وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ
اگر مصیبتی بر او وارد شود، جزع او را رسوا میکند
اگر فقر او را گاز بگیرد[عَضَّتْهُ] بلا و گرفتاری [الْفَاقَةُ] او را به خود مشغول میکند
🔷قلب انسان مرکز عواطف است، ولی بنا نیست ما اختیار خود را به دست عواطف بدهیم. از پول، از فقر بگذر، قلب میتواند انسان را به مقام بالای حکمت برساند
🔶در واقع در مقابل بخش هفتم که بی نیازی بود، در این بخش حضرت هم به مصیبت ها اشاره میکند که یا مصیبت خانوادگی است، یا مصیبت مالی و فقر است.
🔷اگر کسی در برابر مصیبت و فقر استقامت و پایداری نکند وارد مرحله جزع و بی تابی افراطی میشود که نتیجه آن رسوایی است، نتیجه آن مشغولیت به بلا و غفلت از خدا است.
《لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُو؛ حدید - ۲۳》
«هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما میدهد مغرور و دلشاد نگردید، و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست»
۹)گرسنگی افراطی:
💠وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ و قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ
و اگر گرسنگی او را خسته کند ضعف، او را از انجام وظایف باز میدارد و زمین گیر می کند
🔷اگر انسان خود را در نخوردن به زحمت بیندازد، قلب او دچار ضعف میشود و نمی تواند به خوبی تکلیفش را ادا کند.
🔶از همینجا معلوم است که اسلام موافق فقر و نداری نیست چرا که از نگاه امیرالمومنین فقر شدید و گرسنگی مفرط انسان را از انجام وظایف باز میدارد.
حتی با اینکه حضرت در مورد خود فرمود :
«به من میگویند با این غذای اندک چطور میتوانی جلوی دشمنان بجنگی؟!»
۱۰) پرخوری افراطی:
💠 وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ
و اگر سیری[الشِّبَعُ] افراطی به دست بیاورد، پرخوری راه نفس او را میبندد[کَظَّتْهُ] و او را به زحمت می اندازد
🔷پرخوری افراطی نیز یکی از رذائل اخلاقی است ، اینکه انسان دلبسته غذا و خواب باشد، شهوت خوردن داشته باشد و طبعا با پر خوری هم روح را از انجام صحیح عبادات و وظایف باز میدارد و هم باعث ایجاد مشکلات و بیماری های فراوانی در جسم میشود.
🔶الهی نامه علامه حسن زاده:
الهی آزمودم تا شکم دائر است، دل بائر است. (تا وقتی انسان در پرخوری و بریز و بپاش است قلب او بائر است ).
💠فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِد
قاعده کلی :
به طور کلى هرگونه کمبود و تفریط به او زیان مى رساند و هرگونه افراط او را فاسد مى سازد. انسان باید میانه رو باشد.
🔷خداوند قلب انسان را منبعی برای رشد او قرار داده است به شرطی که از افراط و تفریط دوری کند. قلب که شریف ترین عضو بدن انسان است به محض گرفتار شدن در افراط و تفریط کارکرد خود را از دست میدهد و موجود مضری خواهد شد.
🔶حضرت فرمود :
لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا .
نادان را نبینى، مگر افراط گر یا تفریط گر.
بعضی روزی انقلابی شدید و روزی مخالف صد در صد انقلاب هستند این نشانه جهل است
✅نکته1:
کلام حضرت اشاره دارد به همین قلب ، و این سوال پیش می آید که آیا واقعا محل درک احساسات و عواطف است؟
توضیح: روح مرکز ادراکات است، وقتی روح چیزی را درک کرد مثل ترس و نشاط و احساس نیاز و...، اولین جایی که تحت تاثیر قرار میگیرد قلب است و قلب با ضربان خود؛ این ادراک را تحویل میگیرد و بر همه اعضای بدن انتقال میدهد.
لذا قلب خودش مرکز احساسات نیست، ولی بروز احساسات و عواطف بر قلب اثر میگذارد.
✅نکته 2:
خود این که حضرت در مورد آناتومی بدن و اینکه قلب به رگی آویزان است صحبت میکند، دلالت بر معجزه دارد چرا که در آن زمان علم به چنین مطالبی نرسیده بود.
✅نکته3: شان صدور.
این جملات بخشی از خطبة الوسیله است. مرحوم کلینی در جلد۸ کافی آن را نقل کرده اگر چه در نهج البلاغه نیست:
إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِینَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَیَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَلِکَ حِینَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِیفِه...
ااین جملات هفت روز بعد از رحلت پیامبر و جریان سقیفه از امیرالمومنین صادر شده است...
❌برخی از شارحان نهج البلاغه قائل اند حضرت با بیان صفات و ویژگی های قلب در واقع به مردم میگوید حاکمان برای سوار شدن بر شما و سوء استفاده از شما، قلب شما را تحت تاثیر قرار میدهند با افراط و تفریط، با ترس و غضب و .... . تصرف قلب
این حکمت علاوه بر معنای مستقلی که در هر فقره آمده، معنای مهمی نیز با توجه به شان صدور دارد.
غفرالله لی و لکم الحمد لله رب العامین