بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۲/۱۱/۸ . ۱۶رجب
💢 حکمت ۷۷ 💢
♦️وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ ضَمْرَةَ الضَّابِیِ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِیَةَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)، خبر از ضرار بن ضَمره از یاران صدیق امام امیرالمومنین آمده ،بعد از شهادت امام در ایام حج بین او و معاویه مواجهه ای حاصل شده، و معاویه از او خواسته که از فضائل مولایت بگو؛
♦️ وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ ضرار گفت شهادت میدهم در برخی مواقع او را میدیدم.
♦️وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ در حالی که شب، پرده اش[سُدُولَهُ] را پایین انداخته بود.[ارخی]
♦️ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ، قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ در حالیکه در محراب ایستاده و محاسن مبارک را در دست گرفته بود،
♦️یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِینِ وَ یَقُولُ: به خود می پیچید[یَتَمَلْمَلُ] مثل مارگزیده، و گریه های محزون داشت و می گفت:
//////////////////////
🔴 جریان حکمت ۷۷ از بحارالانوار علامه مجلسی:
دَخَلَ ضِرَارُ بْنُ ضَمْرَةَ اَلْکِنَانِیُّ عَلَى مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ یَوْماً ضرار بن ضمرۀ کنانى روزى نزد معاویة بن ابى سفیان رفت ، فَقَالَ لَهُ یَا ضِرَارُ صِفْ لِی عَلِیّاً و معاویه باو گفت:اى ضرار وصف کن براى من على(علیه السّلام) را. فَقَالَ أَ وَ تُعْفِینِی مِنْ ذَلِکَ قَالَ لاَ أَعْفُوکَ گفت:آیا مرا از آن معاف میدارى؟ قَالَ أَمَّا إِذْ لاَ بُدَّ گفت:معاف نمیدارم. گفت:اکنون که چاره نیست بشنو . ۱. فَإِنَّهُ کَانَ واَللَّهِ بَعِیدَ اَلْمُدَى بخدا سوگند که او را همتى بلند بود ۲. شَدِیدَ اَلْقُوَى و سخت نیرومند بود. ۳. یَقُولُ فَصْلاً گفتارش قاطع بود. ۴. وَ یَحْکُمُ عَدْلاً و قضاوتش عادلانه بود. ۵. یَتَفَجَّرُ اَلْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ از همه سو دانشش جوشان بود. ۶. وَتَنْطِقُ اَلْحِکْمَةُ عَلَى لِسَانِهِ و زبانش بحکمت گویا. ۷. یَسْتَوْحِشُ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ زَهْرَتِهَا از دنیا و شکوفایى آن هراس داشت. ۸. وَ یَأْنَسُ بِاللَّیْلِ وَ ظُلْمَتِهِ با شب و تاریکى آن دل آرام بود، ۹. کَانَ وَ اَللَّهِ غَزِیرَ اَلدَّمْعَةِ بخدا سوگند اشک فراوان میریخت. ۱۰. طَوِیلَ اَلْفِکْرَةِ و اندیشه طولانى داشت، ۱۱. یُقَلِّبُ کَفَّهُ وَ یُخَاطِبُ نَفْسَهُ دستش را زیر و رو میکرد و با خود گفتگو میکرد، ۱۲. یُعْجِبُهُ مِنَ اَللِّبَاسِ مَا قَصُرَ از جامه کوتاه خوشش مىآمد. ۱۳. وَ مِنَ اَلطَّعَامِ مَا جَشَبَ خوراک درشت و ناهموار را خوش داشت. ۱۴. کَانَ وَ اَللَّهِ مَعَنَا کَأَحَدِنَا بخدا با ما چون یکى از ما بود. ۱۵. یُدْنِینَا إِذَا أَتَیْنَاهُ چون نزد او می آمدیم بما نزدیک میشد و ما را بخود راه میداد. ۱۶. وَ یُجِیبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ و چون از او پرسش میکردیم بما پاسخ میگفت. ۱۷. وَ یُقَرِّبُنَا إِذَا زُرْنَاهُ هنگامی که به زیارتش می رفتیم با ما خودمانی بود . ۱۸. لاَ یُغْلَقُ لَهُ دُونَنَا بَابٌ در بروی ما نمی بست ۱۹. وَ لایَحْجُبُنَا عَنْهُ حَاجِبٌ و کسی مانع دیدار او نمیشد. ۲۰. وَ کَانَ مَعَ دُنُوِّهِ لَنَا وَ قُرْبِهِ مِنَّا لاَ نُکَلِّمُهُ هَیْبَةً لَهُ و با اینکه بما نزدیک و همنشین میشد از هیبت او یاراى سخن نداشتیم، ۲۱. فَإِنْ تَبَسَّمَ فَعَنْ مِثْلِ اَللُّؤْلُؤِ اَلنَّظِیمِ چون لبخند میزد دندانهاى برشته کشیده نمایان میکرد. ۲۲. یُعَظِّمُ أَهْلَ اَلدِّینِ مردم دیندار را بزرگ میداشت. ۲۳. وَ یُحِبُّ اَلْمَسَاکِینَ و مستمندان را دوست بود، ۲۴. لاَ یَطْمَعُ اَلْقَوِیُّ فِی بَاطِلِهِ ثروتمندان امیدی به بی عدالتی اش نداشتند. ۲۵. وَ لاَ یَیْأَسُ اَلضَّعِیفُ عَنْ عَدْلِهِ و مظلومان از عدالت او ناامید نبودند. .
⏪ادامه حکمت ۷۷:
بعد از اینکه معاویه از ضرار، یار صدیق امام خواست که فضائل مولایت بگو؛
♦️لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ شهادت میدهم د برخی مواقع او را میدیدم، زمانی که شب، پرده خود را پایین انداخته بود.
♦️ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ، قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ در محراب عبادت ایستاده ومحاسن را در دست گرفته بود،مثل مارگزیده به خود می پچید. می گریست و می گفت:
♦️یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا، إِلَیْکِ عَنِّی ای دنیا دست از سرمن بردار و از من دور شو.
♦️أَ بِی تَعَرَّضْتِ؟ آیا خودت را بر من عرضه میکنی! ایاعلی خام است فریب تو بخورد. تو با جلوه گری خواهی قلب علی را تسخیر کنی اِلیک عنّی از من دور شو.
♦️ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ؟ اشتیاق خودت را به من نشان میدهی؟! آیا اشتیاق مرابسمت خود جلب میکنی! آیا علی دل از خدا بکشد بسمت تو کشیده شود؟
♦️ لَا حَانَ حِینُکِ (یک نوع نفرین) زمان تو نرسد که علی را در دام خود بگیری . هرگز آن موقع تو نرسد که علی گرفتار تو باشد.
♦️هَیْهَاتَ، غُرِّی غَیْرِی؛ لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ؛ هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد که دل علی جذب کنی. دنیا برو دیگران را فریب بده. علی فریفته تو نمیشود. من حاجتی بتو ندارم.
♦️ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا من تو را سه طلاقه کردم که دیگر امکان بازگشتی در آن نیست؛ هیچ پیوند و علقه از تو در دل علی نیست.
❌ جمله "لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ" هیچ حاجتی بتو نیست. امیرالمومنین نیز به غذا و آب و مسکن امور طبیعی دنیا احتیاج دارد، اینکه فرمود من هیچ احتیاجی به تو ندارم یعنی زر و زیور دنیا، پست و مقام دنیا، زیاده خواهی دنیا و...
////////////////////
📕 مرحوم مغنیه در کتاب فی ضلال نهج البلاغه خود میگوید: اگر مردی بخواهد زنش را طلاق دهد درحالی که این زن خیلی فامیل دار باشد، حتما دعوا درست میشود. خانواده زن به این مرد حمله میکنند که چرا میخواهی این دختر را طلاق بدهی. وقتی حضرت دنیا را سه طلاقه کرد، دنیا همه اعوان و انصارش را به جنگ با امیرالمومنین آورد، دشمنی هاو جنگ های با امیرالمومنین از همینجاست.
⭕️همان که در خطبه ۱۳۰ به ابوذر فرمود: فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک رنج های ابوذر به خاطر سه طلاقه کردن دنیا بود، دنیا هم همه خانواده و دوستانش را به مبارزه و تبعید ابوذر فرستاد.
⏪ بیان علت، چرا امیرالمومنین دل به دنیا نبسته است؟ سه دلیل دارد :
♦️فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ زندگی تو کوتاه است هیچ آدم عاقلی ابدیت خود را فدای چهار صباح زندگی دنیوی نمیکند .
♦️وَخَطَرُکِ یَسِیرٌ ارزش و مقام تو اندک است من انسان اشرف مخلوقاتم و من نباید فدای تو شوم بلکه تو باید فدای من شوی و وای از انسانی که خودش را فدای دنیا کند و عظمت و قیمت خودش را نداند.
♦️ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ آرزوی تو بی ارزش است . نباید آرزومند شیء بی ارزش بود.
⭕️از نگاه امیرالمؤمنین اگر انسان دلبستگی به دنیا در آن ایجاد شد چه کند ؟ درمان دنیاطلبی چیست؟؟
❌توجه به قیامت انسان را به دنیا بی رغبت میکند:حضرت در اینجا چهار آه میکشد.
♦️آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِیقِ آه از کم بودن توشه ی قیامت و آه از طولانی بودن مسیر .
♦️ وَ بُعْدِ السَّفَر وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ آه ازدوری مقصود. آه از عظمت آنچه بر آن وارد میشویم(قیامت) آه از آنجایگاهی که میخواهیم به آن وارد شویم و بسیار عظیم است .
🚫اگر حواسمان نباشد و دلبسته ی دنیا شویم چهار افسوس نصیب ما میشود ولی اگر حواسمون جمع بود و توجه به قیامت داشتیم دیگر قیامت برای ما یوم الحسرت نیست . یوم الحسرت برای کسانی نیست که بارشان را از دنیا برداشتند بلکه قیامت روز عیش و نوش آنها است .
⛔️حضرت میفرماید ما مسافر قیامت هستیم . ابدیت از آن تعابیری است که فهمش خیلی سخت است و ما انسان های تاریخ انقضا هستیم ولی ابد یعنی انتها نداشته باشد. و اگر ما خودمان را دلبسته ی این چهار صباح دنیا کردیم خودمان ضرر کردیم درصورتی که مقصد ما طولانی است و ما میخواهیم به قرب الله، و به بهشت برسیم. اینها کالای دم دستی نیست که در هر سوپر مارکتی بفروشند، برای آنها باید تلاش کرد تا به آن رسید.
⭕️ما میخواهیم به یک جایگاه عظیم و به یک تعبیری به یک جایگاه وحشتناکی وارد شویم و قیامت عظیم و وحشتناک است و قیامت برای آن توصیفاتی که کردند مو به تن آدمی سیخ میکند و در همین نهج البلاغه امیرالمومنین فرمود: در دنیا هرچیزی را وصف کنی وصف دنیا بهتر از خود دنیا است. مثلا یک لیوان آب چقدر لذت دارد حال همین آب را در زمان تشنگی کسی توصیف کند دلت میرود. دنیا اینگونه است هرچیزی را توصیف کنی بهتر از خودش میشود. ولی قیامت برعکس است هرچیزی را ببینی بهتر از توصیفش است .
⛔️ مومنین کسانی هستند که به آیات جهنم و قیامت میرسند تنشان میلرزد خوب حالا اینها نسبت به دیدنش خیلی کم است و وقتی ببینیم قصه ی دیگری است و آنجا جایگاه عظیمی است و اگر کسی متوجه ی مرگ باشد و متوجه ی معاد باشد بخواهد به اهداف عالیه که قرب به خداست برسد این راه طولانی را باید برود و دل به دنیا نبندد
❌ما مسافر ابدیت هستیم، و مقصودمان قرب الی الله است و میدانیم قیامت جایگاه عظیمی و وحشتناکی است که با بهانه نمی توان از خطرات آن جان سالم به در برد. نیاز به توشه است.
////////////////
↩️جمله دنیا از من دور شو، در نامه ۴۵ حضرت به عثمان بن حنیف انصاری فرمود: إِلَیْکِ عَنِّی یَا دُنْیَا، فَحَبْلُکِ عَلَى غَارِبِکِ اى دنیا! از من دور شو، افسارت را بر گردنت انداختم و تو را رها ساختم، قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِکِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِکِ من از چنگال تو رهایى یافته ام و از دام تو رسته ام. وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِکِ. و از لغزشگاه هایت دورى گزیده ام. وَ اللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً وَ قَالَباً حِسِّیّاً اى دنیا به خدا سوگند اگر تو شخصى قابل رؤیت و جسمى محسوس بودى، لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُودَ اللَّهِ حدود الهى را بر تو جارى مى ساختم. فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِیِّ تو را حد میزدم در مورد بندگانى که آنها را با آرزوها فریفتى . وَ أُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی و امت هایى که به هلاکت افکندى. وَ مُلُوکٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ و سلاطینى که آنها را تسلیم مرگ کردى و در آبشخور بلا وارد ساختى. .
⏪ انتهای جریان ضِرَارِ بْنِ ضَمْرَةَ:
ادامه ی جریان هم خیلی عجیب و جالب است و در نهج البلاغه نیست و از بحار مرحوم مجلسی میخوانیم به این قسمت از فضایل حضرت که رسید. فَوَکَفَتْ دُمُوعُ مُعَاوِیَةَ عَلَى لِحْیَتِهِ وَ جَعَلَ یَسْتَقْبِلُهَا بِکُمِّهِ اشکهاى معاویه بر ریشش موج گرفتند و آنها را با آستین خود پاک میکرد. وَ اِخْتَنَقَ اَلْقَوْمُ جَمِیعاً بِالْبُکَاءِ و همه مردم حاضر گریه میکردند. وَ قَالَ هَکَذَا کَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ یَرْحَمُهُ اَللَّهُ و معاویه گفت:ابو الحسن چنین بود خدایش رحمت کند. فَکَیْفَ وَجْدُکَ عَلَیْهِ یَا ضِرَارُ اى ضرار بگو که سوز دلت براى علی چگونه است؟ فَقَالَ وَجْدَ أُمِّ وَاحِدٍ ذُبِحَ وَاحِدُهَا فِی حَجْرِهَا پاسخ داد: مانند سوز دل مادرى که یکتا فرزندش را در دامنش سر ببرند. فَهِیَ لاَ یَرْقَى دَمْعُهَا وَ لاَ یَسْکُنُ حُزْنُهَا که از اشک خوددارى نتواند و سوز دلش آرام نگیرد. فَقَالَ مُعَاوِیَةُ لَکِنَّ هَؤُلاَءِ لَوْ فَقَدُونِی لَمَا قَالُوا وَ لاَ وَجَدُوا بِی شَیْئاً مِنْ هَذَا معاویه گفت:ولى این یاران من اگر مرا از دست بدهند نه چنین در بارۀ من گویند و نه سوز دلى چنین برایم دارند. ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ معاویه رو به یارانش کرد و گفت: بِاللَّهِ لَوِ اِجْتَمَعْتُمْ بِأَسْرِکُمْ هَلْ کُنْتُمْ تُؤَدُّونَ عَنِّی مَا أَدَّاهُ هَذَا اَلْغُلاَمُ عَنْ صَاحِبِهِ بخدا اگر شما همه جمع شوید، از من سخنى بپردازید ایا مانند سخن این پسر بچه از یار خود، على خواهید توانست که بگویید؟ فَیُقَالُ إِنَّهُ قَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ اَلْعَاصِ اَلصَّحَابَةُ عَلَى قَدْرِ اَلصَّاحِبِ .عمرو بن عاص در پاسخ او گفت: صحابه هموزن صاحب و سرور خود می باشند. تو هرچه باشی یاران همان خواهند بود.
نکته 1⃣ :
⭕️ آیا معاویه دنبال شناخت امیرالمومنین بود؟ علت گریه معاویه چیست؟ در کتاب شریف منهاج البراعه در ذیل این حکمت یک جمله ی قابل تاملی دارد و یک تحلیل بسیار زیبایی دارد چرا معاویه از اطرافیان میخواهد از فضائل علی بگویند؟ و چرا گریه میکند؟ مِنْ أَخْبَثِ مَکَائِدِ مُعَاوِیَةَ بَعْدَ تَسَلُّطِهِ عَلَى اَلْکُوفَةِ وَ سَیطَرَتِهِ عَلَى أَصْحَابِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ از مکرهای خبیث معاویه است ، بعد از تسلط او بر کوفه و سیطره او بر اصحاب حضرت أَنْ یَجْلِبَهُمْ إِلَى الشَّامِ بِشَتَّى الوَسائِلِ... تا با حیله های مختلف آنها را بسمت شام بکشد. ثُمَّ یَسْأَلُهُمْ عَنْ وَصْفِ عَلِیٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَتَّى یَذْکُرُوا لَهُ عَیْباً بِحَضْرَةِ اَلنَّاسِ وَ یتَّهِمُوهُ از اوصاف علی سوال کرد، تا حضرت را متهم و از او عیوبی ذکرکند. فَیَسْتَفِیدُ مِنْ کَلامِهِمْ لِتَأْیِیدِ سِیَاسَتِهِ تا از کلام آنها استفاده کند برای پیشبرد سیاست های کثیف خود. وَ أَظُنُّ أَنَّ بُکاءَ مُعاوِیَةَ لَمْ یَکُنْ عَنْ خَوْفٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِذْعَانٍ لِلْحَقِّ گریه معاویه از خوف خدا و برای اذعان حق نبود. بَلْ کَانَ کَمَا یَبْکِى اَلصَّبِىُّ مِنْ أَلَمِ الاَبرَةِ إِذَا نَفَذَت فِی جِسْمِهِ بلکه گریه ی او ، مانند گریه کودکی که از درد زخم که به جانش نفوذ کرده و می نالد ، اینچنین بود.
❌یکی از بدترین کارهایی که معاویه کرد وقتی حکومت مستقر شد وکوفه و غیر کوفه را گرفت هر از چندگاهی یکی از اصحاب امیرالمؤمنین را به شام میکشید با تهدیدو با تطمیع جلسه تشکیل میداد و از آنها میخواست فضائل علی را نقل کنند و اجازه سکوت هم نمیداد. چرا ؟؟
⭕️ زیرا در بین صحبت ها یک دفعه از بدی علی گفته شود و یا در بین این صحبت ها کلمه ای گفته شود که به نفع معاویه باشد . من به گمانم نمی آید که معاویه بخواهد در فضائل علی گریه کند و یا به خاطر دلسوزی نسبت به علی علیه السلام اینکار را انجام دهد
جملات و اوصافی که ضرار بن ضمره گفت تیری بود به قلب معاویه و اگر اینگونه معاویه گریه کرد به خاطر این بود که وجودش آتش گرفته بود و انصافا کلام ایشان هم درست است. زیرا در نامه های نهج البلاغه امیرالمؤمنین به معاویه گفت که کار تو تمام و دیگر برگشت پذیر نیستی و هر کاری کردم برای اصلاح تو نشد که نشد. کسی را که حضرت تصریح دارد و پیغمبر هم لعن کرده، آیا یک دفعه دلش برای حضرت بسوزد ؟
❌ اینهمه روایت داریم، کسی که علی را دوست دارد مومن است حال معاویه کجا و حب علی کجا ؟! کسانی که با دین وامامت و تشیع مشکل دارند، چگونه یک باره بخواهند سنگ دین راربه سینه بزنند . سنگ دین به سینه نمیزنند بلکه انها از یک جایی درد کشیدند و از جایی تیر دین به قلب انها نشسته و به حال و روز خود گریه میکنند و کاری به دین و دیانت ندارند.
نکته 2⃣ :
حرف زدن با دنیا،ملاقات امیرالمومنین با دنیا: امام حسین میفرماید: حَدَّثَنِی أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ إِنِّی کُنْتُ بِفَدَکَ فِی بَعْضِ حِیطَانِهَا وَ قَدْ صَارَتْ لِفَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ قَالَ فَإِذَا أَنَا بِامْرَأَةٍ قَدْ هَجَمَتْ عَلَیَّ من در ملک فاطمه، در فدک بودم که ناگاه زنی آمد و بر من هجوم آورد. وَ فِی یَدِی مِسْحَاةٌ وَ أَنَا أَعْمَلُ بِهَا ...وَ کَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ نِسَاءِ قُرَیْشٍ من بیلی در دست داشتم و سرگرم کار بودم....زن از نظر زیبایی از بهترین زنان قریش به حساب می آمد پس گفت: فَقَالَتْ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ هَلْ لَکَ أَنْ تَتَزَوَّجَ بِی فَأُغْنِیَکَ عَنْ هَذِهِ اَلْمِسْحَاةِ وَ أَدُلَّکَ عَلَى خَزَائِنِ اَلْأَرْضِ فَیَکُونَ لَکَ اَلْمُلْکُ مَا بَقِیتَ وَ لِعَقِبِکَ مِنْ بَعْدِکَ ای پسر ابی طالب! آیا میل ازدواج با من داری که تو را از بیل زدن بی نیاز کنم و به سوی گنجینه های زمین راهنمایی ات که تا وقتی زنده ای، از آنِ تو و فرزندانت شود؟ فَقَالَ لَهَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ أَنْتِ حَتَّى أَخْطُبَکِ مِنْ أَهْلِکِ از او پرسیدم: «تو کی هستی که تو را از خانواده ات خواستگاری کنم؟ قَالَتْ أَنَا اَلدُّنْیَا گفت: «من دنیا هستم.» قَالَ قُلْتُ لَهَا فَارْجِعِی وَ اُطْلُبِی زَوْجاً غَیْرِی فَلَسْتِ مِنْ شَأْنِی وَ أَقْبَلْتُ عَلَى مِسْحَاتِی وَ أَنْشَأْتُ به او گفتم: «برو شوهری غیر من بخواه که تو هم شأن من نیستی.» سپس بیلم را برداشتم و این شعر را گفتم: لَقَدْ خَابَ مَنْ غَرَّتْهُ دُنْیَا دَنِیَّةٌ کسی که دنیای پست او را فریب دهد ضرر کرده است، وَ مَا هِیَ إِنْ غَرَّتْ قُرُوناً بِبَاطِلٍ/ زیرا اگر دنیا کسی را فریب داد، زمانش محدود است و به قرن ها نمی رسد. أَتَتْنَا عَلَى زِیِّ الْعَرُوسِ بُثَیْنَةُ وَ زِینَتُهَا فِی مِثْلِ تِلْکَ الشَّمَائِل دنیا با قیافه ای زیبا و لباس فاخر پیش من آمد. به دنیا گفتم، دیگری را گول بزن، زیرا من از دنیا سیر شده ام و نادان نیستم .
❌من به دنیا چه نیازی دارم؟! بدون تردید محمّد صلّی اللّه علیه و آله در میان سنگ و ریگ های بیابان در قبر آرمیده است. فکر کن که تمام گنج های دنیا و جواهرات آن، اموال قارون و ریاست ملت ها در اختیار من باشد. مگر مسیر تمام اینها به نابودی ختم نمی شود؟! و مگر به زور از صاحبان آنها نمی گیرند؟! ای دنیا غیر مرا فریب بده من میل به عزت، ریاست و عطای تو ندارم. ای دنیا من خود را به آنچه رزق من است قانع ساخته ام تو باید دنبال حادثه جویان بروی و با آنها سرگرم باشی. جای تردید نیست که من از روز دیدار خدا وحشت دارم و از کیفری که ابدی است می ترسم. سپس بیرون می شود از دنیا و حق هیچ کسی در گردن او نیست تا خدا را دیدار می کند در حالی که پسندیده است نه ملامت شده و نه نکوهش گردیده، و امامان پس از او هم پیرو او شدند که به شما رسیده که به چیزی از بدیهای دنیا آلوده نشدند، بر همه ایشان درود و جایگاهشان نیکو باد .
💮 این از مقام علی علیه السلام است که دنیا با تمام زر و زیور به حضرت اقبال کند حضرت اصلا متوجه آن نمیشود.
↩️دیدن دنیا توسط حضرت عیسی: إِنِّی أَرَى اَلدُّنْیَا فِی صُورَةِ عَجُوزٍ هَتْمَاءَ عَلَیْهَا کُلُّ زِینَةٍ من دنیا را به صورت پیرزنى دیدم که دندانهاى ثنایا افتاده، و به هر نوع آرایشى خود را آراسته است، قِیلَ لَهَا کَمْ تَزَوَّجْتِ قَالَتْ لاَ أُحْصِیهِمْ کَثْرَةً از او سؤال شد: چند شوهر کردهاى؟ جواب داد:آن قدر زیادند که شمار آنها را نمىدانم. قِیلَ أَ مَاتُوا عَنْکِ أَمْ طَلَّقُوکِ سؤال شد:آیا همه آنها مرده اند،و یا تو را طلاق دادند؟ قَالَتْ بَلْ قَتَلْتُهُمْ کُلَّهُمْ جواب داد:بلکه همه آنها را کشته ام. قِیلَ فَتَعْساً لِأَزْوَاجِکِ اَلْبَاقِینَ کَیْفَ لاَ یَعْتَبِرُونَ بِأَزْوَاجِکِ اَلْمَاضِینَ وَ کَیْفَ لاَ یَکُونُونَ مِنْکِ عَلَى حَذَرٍ گفتند:واى به حال همسران ماندهات، چگونه از شوهران گذشتهات عبرت نمىگیرند،و از تو نمىترسند؟
⭕️ در یک کلام اگر ما دنبال رو حکمت ۷۷ که بحث دنیا را مطرح کرده اگر. ما از عینک امیرالمؤمنین به دنیا نگاه کنیم خواهیم دید که دنیا جای دوست داشتنی نیست و دنیا جای دل بستن نیست و. دنیا جایی نیست که عمر و استعدادمان و ابدیت مان را خرج آن کنیم. اگر نگاه ما از عینک امیرالمؤمنین باشد و اگر به زر و زیور دنیا و خوش گذرانی نگاه کنیم خیلی ها گرفتار شدند گرفتاران که در نهایت گرفتار خاک شدند
❌ما نیز اگر دنیا را آنچنان که هست بشناسیم، دلبسته او نخواهیم شد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۱/۸ . ۱۶رجب
💢 حکمت ۷۷ 💢
♦️وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ ضَمْرَةَ الضَّابِیِ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِیَةَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)،
خبر از ضرار بن ضَمره از یاران صدیق امام امیرالمومنین آمده ،بعد از شهادت امام در ایام حج بین او و معاویه مواجهه ای حاصل شده، و معاویه از او خواسته که از فضائل مولایت بگو؛
♦️ وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ
ضرار گفت شهادت میدهم در برخی مواقع او را میدیدم.
♦️وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ
در حالی که شب، پرده اش[سُدُولَهُ] را پایین انداخته بود.[ارخی]
♦️ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ، قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ
در حالیکه در محراب ایستاده و محاسن مبارک را در دست گرفته بود،
♦️یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِینِ وَ یَقُولُ:
به خود می پیچید[یَتَمَلْمَلُ] مثل مارگزیده، و گریه های محزون داشت و می گفت:
//////////////////////
🔴 جریان حکمت ۷۷ از بحارالانوار علامه مجلسی:
دَخَلَ ضِرَارُ بْنُ ضَمْرَةَ اَلْکِنَانِیُّ عَلَى مُعَاوِیَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ یَوْماً
ضرار بن ضمرۀ کنانى روزى نزد معاویة بن ابى سفیان رفت ،
فَقَالَ لَهُ یَا ضِرَارُ صِفْ لِی عَلِیّاً
و معاویه باو گفت:اى ضرار وصف کن براى من على(علیه السّلام) را.
فَقَالَ أَ وَ تُعْفِینِی مِنْ ذَلِکَ قَالَ لاَ أَعْفُوکَ
گفت:آیا مرا از آن معاف میدارى؟
قَالَ أَمَّا إِذْ لاَ بُدَّ
گفت:معاف نمیدارم.
گفت:اکنون که چاره نیست بشنو .
۱. فَإِنَّهُ کَانَ واَللَّهِ بَعِیدَ اَلْمُدَى
بخدا سوگند که او را همتى بلند بود
۲. شَدِیدَ اَلْقُوَى
و سخت نیرومند بود.
۳. یَقُولُ فَصْلاً
گفتارش قاطع بود.
۴. وَ یَحْکُمُ عَدْلاً
و قضاوتش عادلانه بود.
۵. یَتَفَجَّرُ اَلْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ
از همه سو دانشش جوشان بود.
۶. وَتَنْطِقُ اَلْحِکْمَةُ عَلَى لِسَانِهِ
و زبانش بحکمت گویا.
۷. یَسْتَوْحِشُ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ زَهْرَتِهَا
از دنیا و شکوفایى آن هراس داشت.
۸. وَ یَأْنَسُ بِاللَّیْلِ وَ ظُلْمَتِهِ
با شب و تاریکى آن دل آرام بود،
۹. کَانَ وَ اَللَّهِ غَزِیرَ اَلدَّمْعَةِ
بخدا سوگند اشک فراوان میریخت.
۱۰. طَوِیلَ اَلْفِکْرَةِ
و اندیشه طولانى داشت،
۱۱. یُقَلِّبُ کَفَّهُ وَ یُخَاطِبُ نَفْسَهُ
دستش را زیر و رو میکرد و با خود گفتگو میکرد،
۱۲. یُعْجِبُهُ مِنَ اَللِّبَاسِ مَا قَصُرَ
از جامه کوتاه خوشش مىآمد.
۱۳. وَ مِنَ اَلطَّعَامِ مَا جَشَبَ
خوراک درشت و ناهموار را خوش داشت.
۱۴. کَانَ وَ اَللَّهِ مَعَنَا کَأَحَدِنَا
بخدا با ما چون یکى از ما بود.
۱۵. یُدْنِینَا إِذَا أَتَیْنَاهُ
چون نزد او می آمدیم بما نزدیک میشد و ما را بخود راه میداد.
۱۶. وَ یُجِیبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ
و چون از او پرسش میکردیم بما پاسخ میگفت.
۱۷. وَ یُقَرِّبُنَا إِذَا زُرْنَاهُ
هنگامی که به زیارتش می رفتیم با ما خودمانی بود .
۱۸. لاَ یُغْلَقُ لَهُ دُونَنَا بَابٌ
در بروی ما نمی بست
۱۹. وَ لایَحْجُبُنَا عَنْهُ حَاجِبٌ
و کسی مانع دیدار او نمیشد.
۲۰. وَ کَانَ مَعَ دُنُوِّهِ لَنَا وَ قُرْبِهِ مِنَّا لاَ نُکَلِّمُهُ هَیْبَةً لَهُ
و با اینکه بما نزدیک و همنشین میشد از هیبت او یاراى سخن نداشتیم،
۲۱. فَإِنْ تَبَسَّمَ فَعَنْ مِثْلِ اَللُّؤْلُؤِ اَلنَّظِیمِ چون لبخند میزد دندانهاى برشته کشیده نمایان میکرد.
۲۲. یُعَظِّمُ أَهْلَ اَلدِّینِ
مردم دیندار را بزرگ میداشت.
۲۳. وَ یُحِبُّ اَلْمَسَاکِینَ
و مستمندان را دوست بود،
۲۴. لاَ یَطْمَعُ اَلْقَوِیُّ فِی بَاطِلِهِ
ثروتمندان امیدی به بی عدالتی اش نداشتند.
۲۵. وَ لاَ یَیْأَسُ اَلضَّعِیفُ عَنْ عَدْلِهِ
و مظلومان از عدالت او ناامید نبودند.
.
⏪ادامه حکمت ۷۷:
بعد از اینکه معاویه از ضرار، یار صدیق امام خواست که فضائل مولایت بگو؛
♦️لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ
شهادت میدهم د برخی مواقع او را میدیدم، زمانی که شب، پرده خود را پایین انداخته بود.
♦️ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ، قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ
در محراب عبادت ایستاده ومحاسن را در دست گرفته بود،مثل مارگزیده به خود می پچید. می گریست و می گفت:
♦️یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا، إِلَیْکِ عَنِّی
ای دنیا دست از سرمن بردار و از من دور شو.
♦️أَ بِی تَعَرَّضْتِ؟
آیا خودت را بر من عرضه میکنی!
ایاعلی خام است فریب تو بخورد. تو با جلوه گری خواهی قلب علی را تسخیر کنی اِلیک عنّی از من دور شو.
♦️ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ؟
اشتیاق خودت را به من نشان میدهی؟!
آیا اشتیاق مرابسمت خود جلب میکنی! آیا علی دل از خدا بکشد بسمت تو کشیده شود؟
♦️ لَا حَانَ حِینُکِ (یک نوع نفرین)
زمان تو نرسد که علی را در دام خود بگیری . هرگز آن موقع تو نرسد که علی گرفتار تو باشد.
♦️هَیْهَاتَ، غُرِّی غَیْرِی؛ لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ؛
هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد که دل علی جذب کنی.
دنیا برو دیگران را فریب بده. علی فریفته تو نمیشود. من حاجتی بتو ندارم.
♦️ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا
من تو را سه طلاقه کردم که دیگر امکان بازگشتی در آن نیست؛
هیچ پیوند و علقه از تو در دل علی نیست.
❌ جمله "لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ" هیچ حاجتی بتو نیست. امیرالمومنین نیز به غذا و آب و مسکن امور طبیعی دنیا احتیاج دارد، اینکه فرمود من هیچ احتیاجی به تو ندارم یعنی زر و زیور دنیا، پست و مقام دنیا، زیاده خواهی دنیا و...
////////////////////
📕 مرحوم مغنیه در کتاب فی ضلال نهج البلاغه خود میگوید:
اگر مردی بخواهد زنش را طلاق دهد درحالی که این زن خیلی فامیل دار باشد، حتما دعوا درست میشود.
خانواده زن به این مرد حمله میکنند که چرا میخواهی این دختر را طلاق بدهی. وقتی حضرت دنیا را سه طلاقه کرد، دنیا همه اعوان و انصارش را به جنگ با امیرالمومنین آورد، دشمنی هاو جنگ های با امیرالمومنین از همینجاست.
⭕️همان که در خطبه ۱۳۰ به ابوذر فرمود:
فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک
رنج های ابوذر به خاطر سه طلاقه کردن دنیا بود، دنیا هم همه خانواده و دوستانش را به مبارزه و تبعید ابوذر فرستاد.
⏪ بیان علت، چرا امیرالمومنین دل به دنیا نبسته است؟
سه دلیل دارد :
♦️فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ
زندگی تو کوتاه است هیچ آدم عاقلی ابدیت خود را فدای چهار صباح زندگی دنیوی نمیکند .
♦️وَخَطَرُکِ یَسِیرٌ
ارزش و مقام تو اندک است
من انسان اشرف مخلوقاتم و من نباید فدای تو شوم بلکه تو باید فدای من شوی و وای از انسانی که خودش را فدای دنیا کند و عظمت و قیمت خودش را نداند.
♦️ وَ أَمَلُکِ حَقِیرٌ
آرزوی تو بی ارزش است .
نباید آرزومند شیء بی ارزش بود.
⭕️از نگاه امیرالمؤمنین اگر انسان دلبستگی به دنیا در آن ایجاد شد چه کند ؟
درمان دنیاطلبی چیست؟؟
❌توجه به قیامت انسان را به دنیا بی رغبت میکند:حضرت در اینجا چهار آه میکشد.
♦️آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِیقِ
آه از کم بودن توشه ی قیامت و آه از طولانی بودن مسیر .
♦️ وَ بُعْدِ السَّفَر وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ
آه ازدوری مقصود.
آه از عظمت آنچه بر آن وارد میشویم(قیامت) آه از آنجایگاهی که میخواهیم به آن وارد شویم و بسیار عظیم است .
🚫اگر حواسمان نباشد و دلبسته ی دنیا شویم چهار افسوس نصیب ما میشود ولی اگر حواسمون جمع بود و توجه به قیامت داشتیم دیگر قیامت برای ما یوم الحسرت نیست .
یوم الحسرت برای کسانی نیست که بارشان را از دنیا برداشتند بلکه قیامت روز عیش و نوش آنها است .
⛔️حضرت میفرماید ما مسافر قیامت هستیم .
ابدیت از آن تعابیری است که فهمش خیلی سخت است و ما انسان های تاریخ انقضا هستیم ولی ابد یعنی انتها نداشته باشد. و اگر ما خودمان را دلبسته ی این چهار صباح دنیا کردیم خودمان ضرر کردیم درصورتی که مقصد ما طولانی است و ما میخواهیم به قرب الله، و به بهشت برسیم.
اینها کالای دم دستی نیست که در هر سوپر مارکتی بفروشند، برای آنها باید تلاش کرد تا به آن رسید.
⭕️ما میخواهیم به یک جایگاه عظیم و به یک تعبیری به یک جایگاه وحشتناکی وارد شویم و قیامت عظیم و وحشتناک است و قیامت برای آن توصیفاتی که کردند مو به تن آدمی سیخ میکند و در همین نهج البلاغه امیرالمومنین فرمود:
در دنیا هرچیزی را وصف کنی وصف دنیا بهتر از خود دنیا است.
مثلا یک لیوان آب چقدر لذت دارد حال همین آب را در زمان تشنگی کسی توصیف کند دلت میرود.
دنیا اینگونه است هرچیزی را توصیف کنی بهتر از خودش میشود.
ولی قیامت برعکس است هرچیزی را ببینی بهتر از توصیفش است .
⛔️ مومنین کسانی هستند که به آیات جهنم و قیامت میرسند تنشان میلرزد خوب حالا اینها نسبت به دیدنش خیلی کم است و وقتی ببینیم قصه ی دیگری است و آنجا جایگاه عظیمی است و اگر کسی متوجه ی مرگ باشد و متوجه ی معاد باشد بخواهد به اهداف عالیه که قرب به خداست برسد این راه طولانی را باید برود و دل به دنیا نبندد
❌ما مسافر ابدیت هستیم، و مقصودمان قرب الی الله است و میدانیم قیامت جایگاه عظیمی و وحشتناکی است که با بهانه نمی توان از خطرات آن جان سالم به در برد. نیاز به توشه است.
////////////////
↩️جمله دنیا از من دور شو، در نامه ۴۵ حضرت به عثمان بن حنیف انصاری فرمود:
إِلَیْکِ عَنِّی یَا دُنْیَا، فَحَبْلُکِ عَلَى غَارِبِکِ
اى دنیا! از من دور شو، افسارت را بر گردنت انداختم و تو را رها ساختم،
قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِکِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِکِ
من از چنگال تو رهایى یافته ام و از دام تو رسته ام.
وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِکِ.
و از لغزشگاه هایت دورى گزیده ام.
وَ اللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً وَ قَالَباً حِسِّیّاً
اى دنیا به خدا سوگند اگر تو شخصى قابل رؤیت و جسمى محسوس بودى،
لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُودَ اللَّهِ
حدود الهى را بر تو جارى مى ساختم.
فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِیِّ
تو را حد میزدم در مورد بندگانى که آنها را با آرزوها فریفتى .
وَ أُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی
و امت هایى که به هلاکت افکندى.
وَ مُلُوکٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ
و سلاطینى که آنها را تسلیم مرگ کردى و در آبشخور بلا وارد ساختى.
.
⏪ انتهای جریان ضِرَارِ بْنِ ضَمْرَةَ:
ادامه ی جریان هم خیلی عجیب و جالب است و در نهج البلاغه نیست و از بحار مرحوم مجلسی میخوانیم به این قسمت از فضایل حضرت که رسید.
فَوَکَفَتْ دُمُوعُ مُعَاوِیَةَ عَلَى لِحْیَتِهِ وَ جَعَلَ یَسْتَقْبِلُهَا بِکُمِّهِ
اشکهاى معاویه بر ریشش موج گرفتند و آنها را با آستین خود پاک میکرد.
وَ اِخْتَنَقَ اَلْقَوْمُ جَمِیعاً بِالْبُکَاءِ
و همه مردم حاضر گریه میکردند.
وَ قَالَ هَکَذَا کَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ یَرْحَمُهُ اَللَّهُ
و معاویه گفت:ابو الحسن چنین بود خدایش رحمت کند.
فَکَیْفَ وَجْدُکَ عَلَیْهِ یَا ضِرَارُ
اى ضرار بگو که سوز دلت براى علی چگونه است؟
فَقَالَ وَجْدَ أُمِّ وَاحِدٍ ذُبِحَ وَاحِدُهَا فِی حَجْرِهَا
پاسخ داد: مانند سوز دل مادرى که یکتا فرزندش را در دامنش سر ببرند.
فَهِیَ لاَ یَرْقَى دَمْعُهَا وَ لاَ یَسْکُنُ حُزْنُهَا
که از اشک خوددارى نتواند و سوز دلش آرام نگیرد.
فَقَالَ مُعَاوِیَةُ لَکِنَّ هَؤُلاَءِ لَوْ فَقَدُونِی لَمَا قَالُوا وَ لاَ وَجَدُوا بِی شَیْئاً مِنْ هَذَا
معاویه گفت:ولى این یاران من اگر مرا از دست بدهند نه چنین در بارۀ من گویند و نه سوز دلى چنین برایم دارند.
ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ
معاویه رو به یارانش کرد و گفت:
بِاللَّهِ لَوِ اِجْتَمَعْتُمْ بِأَسْرِکُمْ هَلْ کُنْتُمْ تُؤَدُّونَ عَنِّی مَا أَدَّاهُ هَذَا اَلْغُلاَمُ عَنْ صَاحِبِهِ
بخدا اگر شما همه جمع شوید، از من سخنى بپردازید ایا مانند سخن این پسر بچه از یار خود، على خواهید توانست که بگویید؟
فَیُقَالُ إِنَّهُ قَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ اَلْعَاصِ اَلصَّحَابَةُ عَلَى قَدْرِ اَلصَّاحِبِ
.عمرو بن عاص در پاسخ او گفت:
صحابه هموزن صاحب و سرور خود می باشند. تو هرچه باشی یاران همان خواهند بود.
نکته 1⃣ :
⭕️ آیا معاویه دنبال شناخت امیرالمومنین بود؟
علت گریه معاویه چیست؟
در کتاب شریف منهاج البراعه در ذیل این حکمت یک جمله ی قابل تاملی دارد و یک تحلیل بسیار زیبایی دارد
چرا معاویه از اطرافیان میخواهد از فضائل علی بگویند؟ و چرا گریه میکند؟
مِنْ أَخْبَثِ مَکَائِدِ مُعَاوِیَةَ بَعْدَ تَسَلُّطِهِ عَلَى اَلْکُوفَةِ وَ سَیطَرَتِهِ عَلَى أَصْحَابِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ
از مکرهای خبیث معاویه است ، بعد از تسلط او بر کوفه و سیطره او بر اصحاب حضرت
أَنْ یَجْلِبَهُمْ إِلَى الشَّامِ بِشَتَّى الوَسائِلِ...
تا با حیله های مختلف آنها را بسمت شام بکشد.
ثُمَّ یَسْأَلُهُمْ عَنْ وَصْفِ عَلِیٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَتَّى یَذْکُرُوا لَهُ عَیْباً بِحَضْرَةِ اَلنَّاسِ وَ یتَّهِمُوهُ
از اوصاف علی سوال کرد، تا حضرت را متهم و از او عیوبی ذکرکند.
فَیَسْتَفِیدُ مِنْ کَلامِهِمْ لِتَأْیِیدِ سِیَاسَتِهِ
تا از کلام آنها استفاده کند برای پیشبرد سیاست های کثیف خود.
وَ أَظُنُّ أَنَّ بُکاءَ مُعاوِیَةَ لَمْ یَکُنْ عَنْ خَوْفٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِذْعَانٍ لِلْحَقِّ
گریه معاویه از خوف خدا و برای اذعان حق نبود.
بَلْ کَانَ کَمَا یَبْکِى اَلصَّبِىُّ مِنْ أَلَمِ الاَبرَةِ إِذَا نَفَذَت فِی جِسْمِهِ
بلکه گریه ی او ، مانند گریه کودکی که از درد زخم که به جانش نفوذ کرده و می نالد ، اینچنین بود.
❌یکی از بدترین کارهایی که معاویه کرد وقتی حکومت مستقر شد وکوفه و غیر کوفه را گرفت هر از چندگاهی یکی از اصحاب امیرالمؤمنین را به شام میکشید با تهدیدو با تطمیع جلسه تشکیل میداد و از آنها میخواست فضائل علی را نقل کنند و اجازه سکوت هم نمیداد.
چرا ؟؟
⭕️ زیرا در بین صحبت ها یک دفعه از بدی علی گفته شود و یا در بین این صحبت ها کلمه ای گفته شود که به نفع معاویه باشد .
من به گمانم نمی آید که معاویه بخواهد در فضائل علی گریه کند و یا به خاطر دلسوزی نسبت به علی علیه السلام اینکار را انجام دهد
جملات و اوصافی که ضرار بن ضمره گفت تیری بود به قلب معاویه و اگر اینگونه معاویه گریه کرد به خاطر این بود که وجودش آتش گرفته بود و انصافا کلام ایشان هم درست است.
زیرا در نامه های نهج البلاغه امیرالمؤمنین به معاویه گفت که کار تو تمام و دیگر برگشت پذیر نیستی و هر کاری کردم برای اصلاح تو نشد که نشد.
کسی را که حضرت تصریح دارد و پیغمبر هم لعن کرده، آیا یک دفعه دلش برای حضرت بسوزد ؟
❌ اینهمه روایت داریم، کسی که علی را دوست دارد مومن است حال معاویه کجا و حب علی کجا ؟!
کسانی که با دین وامامت و تشیع مشکل دارند، چگونه یک باره بخواهند سنگ دین راربه سینه بزنند .
سنگ دین به سینه نمیزنند بلکه انها از یک جایی درد کشیدند و از جایی تیر دین به قلب انها نشسته و به حال و روز خود گریه میکنند و کاری به دین و دیانت ندارند.
نکته 2⃣ :
حرف زدن با دنیا،ملاقات امیرالمومنین با دنیا: امام حسین میفرماید:
حَدَّثَنِی أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ إِنِّی کُنْتُ بِفَدَکَ فِی بَعْضِ حِیطَانِهَا وَ قَدْ صَارَتْ لِفَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ قَالَ فَإِذَا أَنَا بِامْرَأَةٍ قَدْ هَجَمَتْ عَلَیَّ
من در ملک فاطمه، در فدک بودم که ناگاه زنی آمد و بر من هجوم آورد.
وَ فِی یَدِی مِسْحَاةٌ وَ أَنَا أَعْمَلُ بِهَا ...وَ کَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ نِسَاءِ قُرَیْشٍ
من بیلی در دست داشتم و سرگرم کار بودم....زن از نظر زیبایی از بهترین زنان قریش به حساب می آمد پس گفت: فَقَالَتْ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ هَلْ لَکَ أَنْ تَتَزَوَّجَ بِی فَأُغْنِیَکَ عَنْ هَذِهِ اَلْمِسْحَاةِ وَ أَدُلَّکَ عَلَى خَزَائِنِ اَلْأَرْضِ فَیَکُونَ لَکَ اَلْمُلْکُ مَا بَقِیتَ وَ لِعَقِبِکَ مِنْ بَعْدِکَ
ای پسر ابی طالب! آیا میل ازدواج با من داری که تو را از بیل زدن بی نیاز کنم و به سوی گنجینه های زمین راهنمایی ات که تا وقتی زنده ای، از آنِ تو و فرزندانت شود؟
فَقَالَ لَهَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ أَنْتِ حَتَّى أَخْطُبَکِ مِنْ أَهْلِکِ
از او پرسیدم: «تو کی هستی که تو را از خانواده ات خواستگاری کنم؟
قَالَتْ أَنَا اَلدُّنْیَا
گفت: «من دنیا هستم.»
قَالَ قُلْتُ لَهَا فَارْجِعِی وَ اُطْلُبِی زَوْجاً غَیْرِی فَلَسْتِ مِنْ شَأْنِی وَ أَقْبَلْتُ عَلَى مِسْحَاتِی وَ أَنْشَأْتُ
به او گفتم: «برو شوهری غیر من بخواه که تو هم شأن من نیستی.» سپس بیلم را برداشتم و این شعر را گفتم:
لَقَدْ خَابَ مَنْ غَرَّتْهُ دُنْیَا دَنِیَّةٌ
کسی که دنیای پست او را فریب دهد ضرر کرده است،
وَ مَا هِیَ إِنْ غَرَّتْ قُرُوناً بِبَاطِلٍ/
زیرا اگر دنیا کسی را فریب داد، زمانش محدود است و به قرن ها نمی رسد.
أَتَتْنَا عَلَى زِیِّ الْعَرُوسِ بُثَیْنَةُ
وَ زِینَتُهَا فِی مِثْلِ تِلْکَ الشَّمَائِل
دنیا با قیافه ای زیبا و لباس فاخر پیش من آمد.
به دنیا گفتم، دیگری را گول بزن، زیرا من از دنیا سیر شده ام و نادان نیستم .
❌من به دنیا چه نیازی دارم؟!
بدون تردید محمّد صلّی اللّه علیه و آله در میان سنگ و ریگ های بیابان در قبر آرمیده است.
فکر کن که تمام گنج های دنیا و جواهرات آن، اموال قارون و ریاست ملت ها در اختیار من باشد.
مگر مسیر تمام اینها به نابودی ختم نمی شود؟! و مگر به زور از صاحبان آنها نمی گیرند؟!
ای دنیا غیر مرا فریب بده من میل به عزت، ریاست و عطای تو ندارم.
ای دنیا من خود را به آنچه رزق من است قانع ساخته ام تو باید دنبال حادثه جویان بروی و با آنها سرگرم باشی.
جای تردید نیست که من از روز دیدار خدا وحشت دارم و از کیفری که ابدی است می ترسم.
سپس بیرون می شود از دنیا و حق هیچ کسی در گردن او نیست تا خدا را دیدار می کند در حالی که پسندیده است نه ملامت شده و نه نکوهش گردیده، و امامان پس از او هم پیرو او شدند که به شما رسیده که به چیزی از بدیهای دنیا آلوده نشدند، بر همه ایشان درود و جایگاهشان نیکو باد .
💮 این از مقام علی علیه السلام است که دنیا با تمام زر و زیور به حضرت اقبال کند حضرت اصلا متوجه آن نمیشود.
↩️دیدن دنیا توسط حضرت عیسی:
إِنِّی أَرَى اَلدُّنْیَا فِی صُورَةِ عَجُوزٍ هَتْمَاءَ عَلَیْهَا کُلُّ زِینَةٍ
من دنیا را به صورت پیرزنى دیدم که دندانهاى ثنایا افتاده، و به هر نوع آرایشى خود را آراسته است،
قِیلَ لَهَا کَمْ تَزَوَّجْتِ قَالَتْ لاَ أُحْصِیهِمْ کَثْرَةً
از او سؤال شد: چند شوهر کردهاى؟
جواب داد:آن قدر زیادند که شمار آنها را نمىدانم.
قِیلَ أَ مَاتُوا عَنْکِ أَمْ طَلَّقُوکِ
سؤال شد:آیا همه آنها مرده اند،و یا تو را طلاق دادند؟
قَالَتْ بَلْ قَتَلْتُهُمْ کُلَّهُمْ
جواب داد:بلکه همه آنها را کشته ام.
قِیلَ فَتَعْساً لِأَزْوَاجِکِ اَلْبَاقِینَ کَیْفَ لاَ یَعْتَبِرُونَ بِأَزْوَاجِکِ اَلْمَاضِینَ وَ کَیْفَ لاَ یَکُونُونَ مِنْکِ عَلَى حَذَرٍ
گفتند:واى به حال همسران ماندهات، چگونه از شوهران گذشتهات عبرت نمىگیرند،و از تو نمىترسند؟
⭕️ در یک کلام اگر ما دنبال رو حکمت ۷۷ که بحث دنیا را مطرح کرده
اگر. ما از عینک امیرالمؤمنین به دنیا نگاه کنیم خواهیم دید که دنیا جای دوست داشتنی نیست و دنیا جای دل بستن نیست و.
دنیا جایی نیست که عمر و استعدادمان و ابدیت مان را خرج آن کنیم.
اگر نگاه ما از عینک امیرالمؤمنین باشد و اگر به زر و زیور دنیا و خوش گذرانی نگاه کنیم خیلی ها گرفتار شدند گرفتاران که در نهایت گرفتار خاک شدند
❌ما نیز اگر دنیا را آنچنان که هست بشناسیم، دلبسته او نخواهیم شد.