ادامه اسلاید قبل:
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۱/۹ . ۱۷رجب
💢 حکمت ۷۸ 💢
🔴در این حکمت یک مکالمه بین امام و شخص سوال کننده در مورد جبر و اختیار ، قضا و قدر بوجود آمده پاسخ می دهد.
🔴وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِلسَّائِلِ الشَّامِیِّ لَمَّا سَأَلَهُ أَ کَانَ مَسِیرُنَا إِلَى الشَّامِ بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ بَعْدَ کَلَامٍ طَوِیلٍ هَذَا مُخْتَارُهُ:
بعد از جریان جنگ صفین امام که به کوفه برگشتند مرد سالخورده ای از امام سوال کرد.
ما از کوفه به مسیر شام رفتیم ،جنگ صورت گرفت حکمیت امضا شد و اکنون برگشتیم .آیا کل این جریان در قضا و قدر الهی بود؟
آیا خدا اراده کرده بود ما این مسیر را طی کنیم بجنگ معاویه برویم ، یا خود ما اینگونه خواستیم و انجام دادیم ؟
📕بخش ابتدایی کلام حضرت که درکافی آمده ودر نهج البلاغه نیامده :
کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ جَالِساً بِالْکُوفَةِ بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ صِفِّینَ إِذْ أَقْبَلَ شَیْخٌ فَجَثَا بَیْنَ یَدَیْهِ
امیر المؤمنین پس از بازگشت از جنگ صفین در کوفه نشسته بود که پیر مردى آمد و در برابر آن حضرت زانو زد و سپس عرضکرد.
ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنَا عَنْ مَسِیرِنَا إِلَى أَهْلِ اَلشَّامِ أَ بِقَضَاءٍ مِنَ اَللَّهِ وَ قَدَرٍ
اى امیر مؤمنان، بفرمائید که آیا رفتن ما بجنگ اهل شام بقضا و قدر خدا بود؟
فَقَالَ أَمِیرُاَلْمُؤْمِنِینَ أَجَلْ یَا شَیْخُ مَا عَلَوْتُمْ تَلْعَةً وَ لاَ هَبَطْتُمْ بَطْنَ وَادٍ إِلاَّ بِقَضَاءٍ مِنَ اَللَّهِ وَ قَدَرٍ
حضرت فرمود: آرى اى پیرمرد از هیچ تپه ای بالا نرفتید و به هیچ درهاى سرازیر نشدید مگر بقضا و قدر خدا بود.
فَقَالَ لَهُ اَلشَّیْخُ عِنْدَ اَللَّهِ أَحْتَسِبُ عَنَائِی یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ
پیر مرد گفت: اى امیر مؤمنان رنجى که من در این راه بردم بحساب خدا گذارم؟ یعنى چون رفتن من بقضاء و قدر خدا بوده است پس من اجرى نخواهم داشت.
فَقَالَ لَهُ مَهْ یَا شَیْخُ فَوَ اَللَّهِ لَقَدْ عَظَّمَ اَللَّهُ اَلْأَجْرَ فِی مَسِیرِکُمْ وَ أَنْتُمْ سَائِرُونَ وَ فِی مُقَامِکُمْ وَ أَنْتُمْ مُقِیمُونَ وَ فِی مُنْصَرَفِکُمْ وَ أَنْتُمْ مُنْصَرِفُونَ
حضرت فرمود: ساکت باش اى پیرمرد بخدا سوگند که خدا اجر بزرگى نسبت برفتن آنجا و اقامت در آنجا و بازگشت از آنجا بشما داده است.
وَ لَمْ تَکُونُوا فِی شَیْءٍ مِنْ حَالاَتِکُمْ مُکْرَهِینَ وَ لاَ إِلَیْهِ مُضْطَرِّینَ
و شما نسبت به هیچ یک از حالات خود مجبور و ناچار نبودید.
فَقَالَ لَهُ اَلشَّیْخُ وَ کَیْفَ لَمْ نَکُنْ فِی شَیْءٍ مِنْ حَالاَتِنَا مُکْرَهِینَ وَ لاَ إِلَیْهِ مُضْطَرِّینَ وَ کَانَ بِالْقَضَاءِ وَ اَلْقَدَرِ مَسِیرُنَا وَ مُنْقَلَبُنَا وَ مُنْصَرَفُنَا
پیر مرد گفت: چگونه مىشود که ما در هیچ یک از حالات مجبور و ناچار نباشیم با آنکه رفتن و حرکات و بازگشت ما بقضا و قدر خدا باشد.
فَقَالَ لَهُ
برای او توضیح داد که از اینجا در حکمت ۷۸ ذکر شده.
⏪ شرح حکمت ۷۸
♦️ وَیْحَکَ، لَعَلَّکَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً!
شاید تو گمان کرده ای منظورم از قضا و قدر،قضا و قدر حتمی و جبر است.
♦️ و لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِیدُ.
اگر ماجرا اینچنین باشد، همه ثواب و عقاب ، وعده و وعید باطل خواهد بود.
💮 حضرت در ابتدای مکالمه با پیرمرد و در پاسخ به او فرمود:
مَا عَلَوْتُمْ تَلْعَةً وَ لاَ هَبَطْتُمْ بَطْنَ وَادٍ إِلاَّ بِقَضَاءٍ مِنَ اَللَّهِ وَ قَدَرٍ
از هیچ تلى بالا نرفتید و به هیچ درهاى سرازیر نشدید مگر بقضا و قدر خدا؛
این پیرمرد خیال کرد که مقصود حضرت از قضا و قدر، قضا و قدر حتمی است.
در حالی که حضرت در مورد قضا و قدر تشریعی صحبت میکردند نه قضا و قدر تکوینی.
⏪ قضا و قدر تکوینی:
خدا اراده میکند کاری انجام دهد و شخصا آن را انجام میدهد.
⏪قضا و قدر تشریعی:
خداوند نماز را دوست دارد و آن را واجب کرده ولی عمل کردن یا عمل نکردن را به اختیار انسان واگذار کرده است. اگر ما عمل کردیم ثواب میبریم و اگر عمل نکردیم مجازات میشویم.
❌در تمام احکام و تشریعیات، قضا و قدر تشریعی جاری است یعنی خدا عبادت را دوست دارد و از گناه ناراحت است ولی هیچ کسی را مجبور به اطاعت یا معصیت نمی کند چرا که دراین صورت دیگر نه عبادت ارزش دارد، نه گناه قبح دارد چرا که هر دو از روی جبر بوده اند.
↩️ حضرت برای جبر، دو تالی فاسد برشمردند:
۱. لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ
ثواب و عقاب باطل میشود.
۲. وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِیدُ.
وعده و وعید ساقط میشود
ولی در نسخه کافی، حضرت موارد بیشتری از تالی فاسدهای جبر ذکر کردند:
1⃣لَوْ کَانَ کَذَلِکَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ وَالاَمْرُ وَالنَّهْیُ وَالزَّجْرُ مِنَ اللَّهِ
اگر این گونه باشد که تو پنداشتى، یعنى مردم در کارهایشان مجبور باشند،پس ثواب و عقاب ، امر و نهى از سوى خداوند باطل مى شود.
2⃣وَسَقَطَ مَعْنَى الْوَعْدِ وَالْوَعِیدِ
و وعد و وعید ساقط مى گردد.
3⃣ فَلَمْ تَکُنْ لاَئِمَةٌ لِلْمُذْنِبِ وَلاَ مَحْمَدَةٌ لِلْمُحْسِنِ
نه هیچ گنهکارى درخور سرزنش و نه هیچ نیکوکارى شایسته ستایش است.
4⃣وَلَکَانَ الْمُذْنِبُ أَوْلَى بِالاِحْسَانِ مِنَ الْمُحْسِنِ
بلکه گنهکار سزاوارتر به نیکوکار است. انسان گناهکار در دنیا هیچ قید و بندی نداشت هر ظلمی کرد دنیای خوشی داشت و آخرتش هم که چون جبر بوده اوضاعش خوب است.
5⃣ وَلَکَانَ الْمُحْسِنُ أَوْلَى بِالْعُقُوبَةِ مِنَ الْمُذْنِبِ
و نیز نیکوکار شایسته تر به کیفر از گنهکار است. زیرا انسان نیکوکار خودش را به زحمت انداخته و تکالیف را انجام داده در حالی که نیاز به چنین کاری نبوده، هم دنیا خودش را به زحمت انداخته هم ثمره ای برایش در آخرت نداشته.
.
⤵️ ادامه حکمت ۷۸ :
♦️إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْیِیراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِیراً
خدای متعال بندگان را امر کرده و به آنها اختیار داده.و آنها را نهی کرده و بر حذر داشته.
خدا امر به نماز میکند و اختیار نماز خواندن و نخواندن میدهد. نهی از گناه میکند و آنها را ترسانده ولی اختیار فعل یا ترک میدهد.
♦️وَ کَلَّفَ یَسِیراً وَ لَمْ یُکَلِّفْ عَسِیر
آنان را به امور آسانی امر کرده و تکلیف سخت که از عهده آنان خارج باشد، به عهده آنان نگذاشته،
خدا انسان را تکلیف به ما لایطاق نمیکند:
به او بگوید واجب است نماز بخوانی ولی اجازه نماز خواندن ندهد و بعد او را جهنم ببرد.
به او بگوید واجب است گناه را ترک کنی ولی او را به گناه بیندازد و او را به جهنم ببرد.
♦️وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِیلِ کَثِیراً
در برابر عمل اندک،پاداش زیادی قرار داده، قرآن میگوید:
《مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها》
یعنی تو باید اختیار داشته باشی یک عمل کنی تا ده تا به تو برگردد. ولی اگر جبر باشد نه اجازه میدهند یک عمل انجام دهی نه اگر انجام دهی جزایی دارد چون جبر بوده.
♦️وَ لَمْ یُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ یُطَعْ مُکْرِهاً
کسی از روی غلبه و اجبار او را معصیت نکرده (اجبار به معصیت نکرده) و از روی کراهت و اجبار،اطاعت نکرده،
انسان مجبور نه عصیان دارد ونه اطاعت، و کار اجباری نه جزا دارد نه عقاب.
خوردن شراب در حالت اجبار گناه ندارد، نماز خواندن از روی اجبار هم ثواب ندارد.
♦️وَ لَمْ یُرْسِلِ الْأَنْبِیَاءَ لَعِباً وَ لَمْ یُنْزِلِ الْکُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً
خدا انبیاء را برای بازی نفرستاده،و کتب آسمانی را برای لغو و بیهودگی نازل نکرده،
اگر در عالم جبر باشد لازمه اش عبث بودن انزال کتب و ارسال رسل است.
همه انبیاء و کتب آسمانی گفتند شما عادل باشید، متقی باشید، مهربان باشید و ... ولی اگر انسان بد مجبور به بدی باشد و انسان خوب مجبور به خوبی باشد اینجا دیگر آمدن کتاب و پیامبر و توصیه و... بی معناست.
♦️وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا
و آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست باطل و بى هدف نیافریده است.
اگر ما مجبور باشیم، نباید اعمال ما در نظام هستی تاثیر گذار باشد در حالیکه اعمال ما تاثیر داد.
⭕️وقتی حضرت در خطبه ۱۴۳ میخواهد نمار باران بخواند فرمود:
أَلَا وَ إِنَّ الْأَرْضَ الَّتِی تُقِلُّکُمْ وَ السَّمَاءَ الَّتِی تُظِلُّکُمْ مُطِیعَتَانِ لِرَبِّکُمْ
آگاه باشید زمینى که شما را بر دوش خود حمل کرده، و آسمانى که بر سر شما سایه افکنده، هر دو مطیع فرمان پروردگار شما هستند.
وَ مَا أَصْبَحَتَا تَجُودَانِ لَکُمْ بِبَرَکَتِهِمَا تَوَجُّعاً لَکُمْ وَلَا زُلْفَةً إِلَیْکُمْ وَلَالِخَیْرٍ تَرْجُوَانِهِ مِنْکُمْ
این دو برکات خودرا همواره به شما مى بخشند، ولى نه به خاطر ترس از شماست، نه براى تقرّب به شما و نه از جهت انتظار نیکى و پاداشى از طرف شما،
وَ لَکِنْ أُمِرَتَا بِمَنَافِعِکُمْ فَأَطَاعَتَا، وَ أُقِیمَتَا عَلَى حُدُودِ مَصَالِحِکُمْ فَقَامَتَا
بلکه از سوى خدا مأمور رساندن منفعت به شما هستند.
❌آسمان و زمین که بی حساب و کتاب عمل نمی کنند، شما چه کرده اید که آسمان بر شما سخت رفته؟!!!
《اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا؛ نوح - ۱۲》
به درگاه خدای خود توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار خدای آمرزندهای است. اسمان پر نعمت و باران را بر شما می فرستد.
《وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ؛ اعراف - ۹۸》
اگر اهل شهر و آبادىها، ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم;
چون اختیار است تاثیر دارد، ولی اگر جبر بود این تاثیرات هم نبود.
♦️ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛
و ما آسمان و زمین و هر چه را بین آنهاست بازیچه و باطل خلق نکردهایم، این گمان کافران است، و وای بر کافران از آتش دوزخ!
❌این اندیشه کفار است که نه به معاد باور دارند و نه بحساب و کتاب و نه ارسال رسل و نه انزال کتب .
ویژگی کفار است که عالم را جبر می بینند.
⏪ خلاصه ماجرا:
شخص میپرسد آیا حرکت ما به سمت شام از روی قضا و قدر الهی بوده؟
حضرت پاسخ میدهد بله.
پیرمرد میگوید پس دیگر نه برای ما ثوابی است نه برای اهل شام عقابی چون همه ما مجبور به این کار بوده ایم.
❌حضرت موضوع را باز میکنند که خیر، قضا و قدر دو معنا دارد،
یکی قضای تکوینی،
یکی قضای تشریعی.
خدا حق و باطل را مشخص کرد و به همه ما دستور داد از حق دفاع کنیم ولی کسی مجبور به دفاع از حق نیست.
اگر کسی به حق عمل کرد ثواب میبرد و اگر کسی خلاف آن عمل کرد باید مجازات شود.
////////////////////
⏪ پایان قصه ی پیرمرد:
⭕️وقتی حضرت به طور کامل بحث جبر و اختیار را برای او باز کردند:
فَقَامَ اَلشَّیْخُ فَقَبَّلَ رَأْسَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَنْشَأَ یَقُولُ
پیرمرد برخاست مقابل حضرت ایستاد و گفت :
أَنْتَ الاِمَامُ الَّذِی نَرْجُو بِطَاعَتِهِ، یَوْمَ النَّجَاةِ مِنَ الرَّحْمَنِ غُفْرَاناً
تو امامى هستى که به وسیله اطاعت تو آمرزش خداوند رحمان را در روز نجات آرزو داریم.
أَوْضَحْتَ مِنْ أَمْرِنَا مَا کَانَ مُلْتَبِساً
آنچه از امر دین ما پیچیده و مشتبه بود بر ما واضح ساختى.
جَزَاکَ رَبُّکَ بِالاِحْسَانِ إِحْسَانا
پروردگارت در برابر این احسان که به ما کردى به تو احسان کند.
نکته1⃣ :
⛔️ملاک قضا و قدر تکوینی و تشریعی چیست؟
اگر فاعلِ قضا و فاعلِ قدرخدا باشد این میشود قضا و قدر تکوینی.
خدا اراده کرده که خورشید از مشرق طلوع کند.
اراده با خداست، انجام این عمل هم با خداست. این تکوین است و جبر است.
در جریان فوت حضرت سلیمان فرمود:
《فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ؛ سبا - ۱۴ 》
خدا مرگ را نوشت و خدا مرگ را محقق ساخت. این جبر است.
_اگر فاعلِ قضا خدا باشد و فاعلِ فعل انسان باشد، میشود قضا و قدر تشریعی
خدا اراده کرده که شما نماز بخوانید، شما گناه نکنید.
《وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً؛ اسری - ۲۳ 》
خدا اراده کرده که ما جز او را نپرستیم، ما احسان کنیم پس اراده از خداست و عمل با ما .
نکته 2⃣ :
⛔️ آخر مقدس بازیِ بیجا، سر از کفر در می آورد. عده ای هستند که هر اتفاقی پیش می آید آن را به پای خدا می نویسند و می گویند راضی هستیم به رضای خدا.
بله، راضی بودن به رضای الهی یک مقام بسیار بالا است ولی؛
اگر من فقیرم و فقرم بر اثر بیعاری ، بی تدبیری ، بی عقلی خودم است، آیا خدا راضی به این فقر است؟ خیر.
اگر من بیمارم وابن بیماری دراثر رعایت نکردن یکسری موارد است، در اثر پر خوری و بد خوری ،
آیا خدا به بیماری من راضی است که من بگویم خدایا راضی ام به رضای تو؟
خیر راضی نیست.
_کسانی که چهار صباحی با این حرفها روزگار می گذرانند یک جایی از خدا شاکی میشوند که خدایا چرا با من این کار را میکنی، چرا هر چه سنگ است برای پای لنگ است.
اولش مقدس بازی و راضی ام به رضای خداست، آخرش کفر و بی دینی.
《ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا》خواهد بود.
نکته3⃣ :
⛔️ نه جبر نه تفویض :
به خلاف برخی مذاهب اسلامی که قائل به جبر مطلق با اختیار مطلق شده اند، اهل بیت مسیر حق را به ما نشان داده اند. امام صادق ع فرمودند:
لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن
نه در عالم جبر مطلق است نه اختیار مطلق. یعنی هم جبر است هم اختیار.
انسان در برخی امور هیچ اختیاری ندارد مثل ولادت، وفات، دختر، پسر بودن، در چه خانواده ای بودن و...
و در برخی امور هم اختیار دارد و می تواند تصمیم بگیرد و اقدام کند.
_ انسان در برابر اختیار جزا و پاداش دارد ولی در مورد جبر خیر.
کسی را به خاطر اصل مردن مجازات نمی کنند و پاداش نمی دهند چون جبر است ولی در مورد کیفیت مردن چرا، اینکه انسان خود کشی کند یا شهید شود اختیار است پس جزا دارد.
نکته 4⃣ :
⛔️گفتاری چهارگانه از امیرالمومنین در جبر و اختیار که بیان می گردد.
⏪ادامه گفتار چهارگانه امیرالمومنین:
📕مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار به نقل از کتاب طرائف سید بن طاوس نقل میکند که:
حجاج بن یوسف نامه هایى به چهار نفر از علماى معروف آن زمان نوشت:
حسن بصرى، عمرو بن عبید،
واصل بن عطا و عامر شعبى،
که بهترین مطلبی را که درباره قضا و قدر به آنها رسیده است براى او بنویسند.
⭕️حسن بصرى چنین نوشت:
بهترین چیزى که (در این زمینه) به من رسیده سخنى است که از امام امیر مؤمنان شنیده ام که فرمود:
أَتَظُنُّ أَنَّ الَّذِی نَهَاکَ دَهَاکَ
آیا گمان مى کنى کسى که تو را از کارى نهى کرده به آن تشویق نموده است
وَإِنَّمَا دَهَاکَ أَسْفَلُکَ وَأَعْلاَکَ وَاللَّهُ بَرِیءٌ مِنْ ذَاکَ
در حالىکه آنچه تو را به کارهاى خلاف تشویق مى کند خود تو هستی .
بالا و پایین یعنی بی عقلی و شهوت،
و خداوند از آن بیزار است.
⭕️ نفر دوم واصل بن عطا نیز نوشت: بهترین چیزى که در قضا و قدر شنیده ام سخن امام امیر مؤمنان على بن ابى طالب است که فرمود:
«لَوْ کَانَ الزُّورُ (الوزر) فِی الاَصْلِ مَحْتُوماً کَانَ الْمُزَوَّرُ فِی الْقِصَاصِ مَظْلُوماً;
هرگاه گناه اجبارى باشد اگر کسى که اجبار بر گناه شده قصاص شود مظلوم است».
⭕️نفر سوم شعبى براى حجاج نوشت: «بهترین چیزى که در قضا و قدر شنیده ام سخن امام على بن ابى طالب است:
«أ َیَدُلُّکَ عَلَى الطَّرِیقِ وَیَأْخُذُ عَلَیْکَ الْمَضِیقَ;
آیا خداوند راه را به تو نشان مى دهد ولى سر راه را بر تو مى گیرد».
⭕️نفر چهارم عمرو بن عبید نیز این کلام حضرت را نوشت:
«کُلُّ مَا اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ مِنْهُ فَهُوَ مِنْکَ وَکُلُّ مَا حَمِدْتَ اللَّهَ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْهُ;
هرچیزى که تو از خدا نسبت به آن طلب
آمرزش مى کنى (بدان) آن کار از سوى توست و هرچیزى که خدا را بر آن شکر مى گویى از ناحیه اوست».
خوبی خدا از روی جبر است ولی مجازات خدا بر اساس اعمال انسانهاست.
⭕️ هنگامى که این نامه هاى چهارگانه به حجاج رسید و از مضمون آن آگاهى یافت گفت:
«به یقین این کلامها را از چشمه صاف و زلالى گرفته اند»
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین
:
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمت ها
۴۰۲/۱۱/۶ . ۱۴رجب
💢 حکمت ۷۶ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ
امام علی علیه السلام میفرمایند :
کارها وقتی مشتبه و مبهم شدند،
💠اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا
آخر آنها با اولش سنجیده میشود.
📝شرح حکمت:
کلام حضرت در باب سنجش امور است، اگر کاری بر شما مشتبه شد فقط کافیست اول آن را ببینید تا انتهای آن برای شما مشخص شود.
حضرت در نامه ۵۳ میفرمایند :
اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کَانَ، فَإِنَّ الاُمُورَ أَشْبَاهٌ
با آنچه در گذشته واقع شده است نسبت به آنچه واقع نشده استدلال کن، زیرا امور جهان شبیه به یکدیگرند.
❌ اگر کاری از ابتدا درست باشد امید است که پایان درستی نیز داشته باشد؛ «سالى که نکوست از بهارش پیداست»
و اگر آغاز آن در مسیر نادرستى قرار گرفته باید بدانیم که عاقبت آن نیز نادرست و خطرناک است:
خشت اول چون نهد معمارکج /
تـا ثـریـا مـىرود دیــوار کــج!
🔺سخن حضرت نشان از اهمیت آغاز کار است چرا که بر نتیجه کار تاثیر گذار است و تا پایان کار ادامه خواهد داشت.
عرب به گناه ذنب میگوید، ذنب در لغت به معنای دم و دنباله است، وجه نام گذاری گناه به ذنب همین دنباله و ادامه داشتن اثر گناه است. همانگونه که ثواب هم به دنبالش خیر و نیکی است.
❌مسجد ضرار آخرش آتش است، مسجد قُبا آخرش طهارت است:
قرآن کریم میفرماید:
《وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ... لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا؛ توبه - ۱۰۷》
گروهی از منافقان مسجدی برای زیان به اسلام برپا کردند و مقصودشان کفر و عناد و تفرقه کلمه بین مسلمین و ساختن کمینگاهی برای دشمنان دیرینه خدا و رسول بود، و با این همه قسمهای مؤکّد یاد میکنند که ما جز قصد خیر غرضی نداریم، و خدا گواهی میدهد که محققا دروغ میگویند. ای پیامبر هرگز در آن مسجد به عبادت نایست!
《لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ ۚ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ؛ توبه 》
آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایستهتر است که در آن به عبادت بایستی؛ در آن، مردانی هستند که دوست میدارند پاکیزه باشند؛ و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
✴️ توصیه به "بسم الله" گفتن و
"ان شاء الله" گفتن برای به سرانجام رسیدن کار است.
(در کارها نمیتوان با یاد شیطان و بدون یاد خدا به سرانجام نیکی دست یافت.)
📚علامه مجلسی در بحار بابی دارد به نام "الافتتاح بالتسمیة عند کل فعل و الاستثناء بمشیة الله فی کل أمر" هر کاری را باید با بسم الله شروع کرد و هر تصمیم را مشروط به ان شاء الله کنید، که چند مورد آن در ادامه ذکر میشود:
↩️ ترک بسم الله در ابتدای کار و ضربه خوردن :
امام صادق علیه السلام میفرمایند :
وَ لَرُبَّمَا تَرَکَ فِی افْتِتَاحِ أَمْرٍ بَعْضُ شِیعَتِنَا- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فَیَمْتَحِنُهُ اللَّهُ بِمَکْرُوهٍ
چه بسا که یک شیعه در آغاز کارش «بسم الله الرحمن الرحیم» را نگوید و خدا او را با پیشامد بدی امتحان کند.
وَ یُنَبِّهُهُ عَلَی شُکْرِ اللَّهِ تَعَالَی وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ وَ یَمْحُو فِیهِ عَنْهُ وَصْمَةَ تَقْصِیرِهِ عِنْدَ تَرْکِهِ قَوْلَ بِسْمِ اللَّهِ
و او را به شکر و ستایش خدا تعالی آگاهی دهد و عیب تقصیر ترک «بسم الله» را از او محو کند.
(در ادامه حضرت مثالی را برای روشن شدن کلامشان بیان میکنند)
📚 عبدالله بن یحیی نزد امیر مؤمنان علیه السّلام آمد، جلوی آن حضرت یک تخت بود و به او فرمود که بر آن بنشیند و نشست،
آن تخت چرخید تا به سر بر زمین خورد و سرش زخم استخوان نمایی برداشت و خون جاری شد.
آن حضرت آبی خواستند و خون را شستند و دست بر جای زخم گذاشتند در حالی که او درد توانفرسایی داشت.
حضرت دست بر آن زخم کشیدند و آب دهن بر آن مالیدند. زخم فورا به هم چسبید، گویا هیچ آسیبی به سر او نرسیده است.
ثُمَّ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَا عَبْدَ اللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ تَمْحِیصَ ذُنُوبِ شِیعَتِنَا فِی الدُّنْیَا بِمِحَنِهِمْ
سپس فرمود: ای عبدالله! سپاس خدا را که پاک شدن گناهان شیعه ما را در دنیا به وسیلهی گرفتاری آنها قرار داد
لِتَسْلَمَ لَهُمْ طَاعَاتُهُمْ وَ یَسْتَحِقُّوا عَلَیْهَا ثَوَابَهَا
تا طاعتشان سالم بماند و مستحق ثواب آن باشند.
فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ أَفَدْتَنِی وَ عَلَّمْتَنِی
عبدالله گفت: ای امیر مؤمنان! به من فایده رساندی و به من آموختی،
فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تُعَرِّفَنِی ذَنْبِیَ الَّذِی امْتُحِنْتُ بِهِ فِی هَذَا الْمَجْلِسِ حَتَّی لَا أَعُودَ إِلَی مِثْلِهِ
اگر میخواهی به من آن گناهی را که برایش در این مجلس گرفتار بلا شدم بشناسان تا دوباره به آن باز نگردم؟
قَالَ تَرْکُکَ حِینَ جَلَسْتَ أَنْ تَقُولَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ-
فرمود: آن این بود که هنگام نشستن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» نگفتی
فَجَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ لِسَهْوِکَ عَمَّا نُدِبْتَ إِلَیْهِ تَمْحِیصاً بِمَا أَصَابَکَ
و خدا این بی ادبی و ترک وظیفه تو را چنین نمود و با این اتفاق ، تو را پاک کرد،
أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَدَّثَنِی عَنِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ أَنَّهُ قَالَ کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یُذْکَرْ فِیهِ بِسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ
آیا نمیدانی که رسول خدا به من گفت از خدا عزوجل که فرمود: هر کار مهمی که در آن «بسم الله» گفته نشود، دنباله بریده شود؟
عبدالله گفت: پدر و مادرم به قربانت! از این پس آن را ترک نمیکنم.
حضرت فرمود: در این صورت از آن بهره مند میشوی و خوشبخت می گردی.
🔻بیان این نکته در مورد این حدیث نبوی لازم است که در اینجا:
1️⃣ گفتن لفظ بسم الله الرحمن الرحیم شرط ادامه دار شدن کار است .
2️⃣ اسم از "وَسَم" گرفته شده و در گذشته به نشانه گذاری گوسفندان در گله هایی که چند مالک داشت به نحوی که گوسفندان هر شخص از دیگری متمایز شود،گفته میشد؛
و همچنین به نام اشخاص که موجب تمایز آن ها از دیگران میشود هم اسم گفته میشود.
3⃣در" بسم الله ارحمن الرحیم" هم که بیان نشانه ای مختص خدا است لفظ اسم به کار رفته و البته در این حدیث میتواند به این معنا باشد که کار باید با نشانه های خدایی همراه باشد مثلا وضو داشتن یا کار ثواب انجام دادن.
مثلااوردن نام خدا برای انجام گناه نتیجه بخش نیست چرا که آن کار رنگ و بو و نشانه خدایی ندارد.
.
❌ حضرت آدم ان شاء الله نگفت و گرفتار شد:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: أَنَّ آدَمَ علیه السلام لَمَّا أَسْکَنَهُ اللَّهُ الْجَنَّهَ فَقَالَ لَهُ
امام باقر علیه السّلام میفرمایند:چون خدا آدم علیه السّلام را در بهشت جا داد، به او فرمود:
یَا آدَمُ- لَا تَقْرَبْ هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَقَالَ نَعَمْ یَا رَبِّ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ
امام باقر علیه السّلام میفرمایند:چون خدا آدم علیه السّلام را در بهشت جا داد، به او فرمود: ای آدم! به این درخت نزدیک مشو. گفت: بسیار خوب پروردگارا، و «ان شاء الله» نگفت.
فَأَمَرَ اللَّهُ نَبِیَّهُ فَقَالَ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ
و خدا به پیغمبرش فرمود: زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر آنکه خدا بخواهد،
وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ وَ لَوْ بَعْدَ سَنَهٍ
و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن. گرچه پس از یک سال باشد.
💮 عَنْ حَمْزَهَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ
از حمزه بن حمران نقل است که:از امام صادق علیه السّلام درباره تفسیر این قول خدا «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ» پرسیدم.
قَالَ أَنْ تَسْتَثْنِیَ ثُمَّ ذَکَرْتَ بَعْدُ فَاسْتَثْنِ حِینَ تَذْکُرُ
فرمود: یعنی چون «ان شاء الله» را فراموش کردی و پس از آن یادت آمد، بگو «ان شاء الله.»
⭕️دست به قلم شدن امام صادق برای نوشتن "ان شاء الله" :
امام صادق علیه السّلام روزی به خانه شخصی درآمد. او قصد عمره داشت در کاغذی مطالبی برای عمویش نوشته بود درباره سهمیه خرج خاندان و آنچه باید به آنها داد و در آن بود که برای فلان و فلان چه و چه
وَ لَیْسَ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ
و «ان شاء الله» نداشت.
فرمود: چه کسی این صورت را نوشته که «ان شاء الله» ندارد؟
کَیْفَ ظَنَّ أَنَّهُ یَتِمُّ ثُمَّ دَعَا بِالدَّوَاهِ
چگونه گمان برده که آن درست می شود؟ سپس دوات خواست و فرمود:
فَقَالَ الْحَقْ فِیهِ فِی کُلِّ اسْمٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ
دنبال هر نامی «ان شاء الله» بنویسید.
اللهم بحق بسم الله الرحمن الرحیم
واجعل عواقب امورنا خیراً
.