بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۲/۱۰/۱۸ . ۲۶جمادالثانی
💢 حکمت ۴۶ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ کار بذی که موجب ناراحتی و رنجش تو بشود در نزد خدا بهتر از کار خوبی است که باعث عجب و غرور شود.
⚛ گناه اگر همراه با پشیمانی و توبه شد، سکوی پروازی است که انسان میتواند گذشته اش را جبران کند و بالا برود. ولی عمل صالحی که همراه با خودبرتر بینی باشد، انسان را در پرتگاه شرک قرار میدهد زیرا انسان دارای عجب، دیگر خدا را نمی بیند و فقط خودش را می بیند.
✳️ البته بحث محدود به ثواب و گناه نیست، شکست شغلی که باعث شود شخص متنبه شود بهتر از پیروزی است که دست از تلاش بردارد و متوقف شود.
❇️ اینکه انسان بیمار آزمایش بدهد و معلوم شود رو به بهبود است، بهتر از سالمی است که آزمایشات او بیماری را نشان میدهند و سرانجام این بیماری هم معلوم نیست.
✴️ پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: مَنْ رَأى أنَّهُ مُسىءٌ فَهُوَ مُحْسِنٌ کسى که خود را بدکار مى داند او نیکوکار است. مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه در شرح کلام پیامبر میفرماید: عکس این مطلب نیز صادق است و آن اینکه گفته شود . مَنْ رَاى إنَّهُ مُحْسِنٌ فَهُوَ مَسىءٌ کسى که خود را نیکوکار بداند بدکار است. زیرا عُجب و غرور احسانش را تباه کرده و چه بسا سخنانى که ایمان را نیز از اساس متزلزل سازد.
✅ این حکمت ،قانونی همیشگی در تاریخ بشریت و تاریخ انبیاء بوده، محدود به زمین نیست و در ملکوت نیز همین قاعده جاری است: درکافی باب العجب امده : قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِدَاوُدَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ خدای عزّ و جلّ به داود ع وحی فرستاد. یَا دَاوُدُ بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّیقِینَ گنهکاران را بشارت و صدیقین را انذار بده. قَالَ کَیْفَ أُبَشِّرُ اَلْمُذْنِبِینَ وَ أُنْذِرُ اَلصِّدِّیقِینَ داود نبی پرسید: چگونه بر گنهکار بشارت دهم!! قَالَ یَا دَاوُدُ بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِینَ أَنِّی أَقْبَلُ اَلتَّوْبَةَ وَ أَعْفُو عَنِ اَلذَّنْبِ فرمود: یا داود، چون گنهکار بسوی توبه اقبال نشان میدهد و من از گناه او می گذرم. وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّیقِینَ أَلاَّ یُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ و صدیق را انذار بدت چون او را عجب و غرور می گیرد.
✳️ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: از امام صادق ع نقل است که: أَتَى عَالِمٌ عَابِداً فَقَالَ لَهُ کَیْفَ صَلَاتُکَ دانشمندى نزد عابدى رفت و به او گفت:چطور نماز مىخوانى؟ فَقَالَ مِثْلِی یُسْأَلُ عَنْ صَلَاتِهِ وَ أَنَا أَعْبُدُ اللَّهَ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا گفت از مثل من سوال میکنی ؟ من از آغاز،چنین و چنان خدا را عبادت مىکنم، قَالَ فَکَیْفَ بُکَاؤُکَ گفت: چگونه است گریۀ تو؟ قَالَ أَبْکِی حَتَّى تَجْرِیَ دُمُوعِی گفت:به اندازهاى مىگریم که اشکم روان شود. فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ فَإِنَّ ضَحِکَکَ وَ أَنْتَ خَائِفٌ أَفْضَلُ مِنْ بُکَائِکَ آن عالم گفت:براستى اگر بخندى و از خدا ترسان باشى بهتر است که گریه کنى و به خود ببالى، وَ أَنْتَ مُدِلٌّ إِنَّ الْمُدِلَّ لَا یَصْعَدُ مِنْ عَمَلِهِ شَیْءٌ راستى هرکس بر خود ببالد،هیچ کردارى از او بالا نرود.
❇️ دَخَلَ رَجُلاَنِ اَلْمَسْجِدَ أَحَدُهُمَا عَابِدٌ وَ اَلْآخَرُ فَاسِقٌ دو نفر وارد مسجد شدند یکى عابد بود و دیگرى فاسق. فَخَرَجَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ اَلْفَاسِقُ صِدِّیقٌ وَ اَلْعَابِدُ فَاسِقٌ اما هنگامى که از مسجد خارج مى شدند فاسق، جزء صدیقان شده بود و عابد از فاسقان. وَ ذَلِکَ أَنَّهُ یَدْخُلُ اَلْعَابِدُ اَلْمَسْجِدَ مُدِلاًّ بِعِبَادَتِهِ یُدِلُّ بِهَا فَتَکُونُ فِکْرَتُهُ فِی ذَلِکَ سپس فرمود: این بدان رو است که چون عابد وارد مسجد شد به عبادت خود مى بالید و در این فکر بود وَ تَکُونُ فِکْرَةُ اَلْفَاسِقِ فِی اَلتَّنَدُّمِ عَلَى فِسْقِهِ وَ یَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا صَنَعَ مِنَ اَلذُّنُوبِ و فاسق هنگامى که وارد شد فکرش در پشیمانى بود و پیوسته از گناهان خویش استغفار مى کرد.
⚛ خدای متعالی به رسول الله وحی فرستاد: إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ یَجْتَهِدُ فِی عِبَادَتِی فَیَقُومُ مِنْ رُقَادِهِ بعضى از بندههاى من در پرستش من کوشا و در رنج است، وَ لَذِیذِ وِسَادِهِ فَیَتَهَجَّدُ لِیَ اللَّیَالِیَ از خواب و بستر بالذت،برمىخیزد و در شبها براى من نماز مىخواند. فَیُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی عِبَادَتِی و خود را در عبادت من،به رنج اندازد فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّیْلَةَ وَ اللَّیْلَتَیْنِ نَظَراً مِنِّی لَهُ و من یک شب و دو شب چرت را بر او مستولى مىسازم. وَ إِبْقَاءً عَلَیْهِ فَیَنَامُ حَتَّى یُصْبِحَ فَیَقُومُ تابامداد بخوابد سپس از خواب برخیزد وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارِئٌ عَلَیْهَا و خود را دشمن دارد و زبون شناسد وَ لَوْ أُخَلِّی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَا یُرِیدُ مِنْ عِبَادَتِی لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ و اگر او براى هرآنچه از عبادت من خواهد رها کنم ، خودبین گردد مِنْ ذَلِکَ فَیُصَیِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَیَأْتِیهِ مِنْ ذَلِکَ مَا فِیهِ هَلَاکُهُ و خودبینى او را به فتنه کشد و از این راه بدو حالتى دست دهد که هلاک شود لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ حَتَّى یَظُنَّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِینَ بخاطر عجب او به کردارهایش و از خودراضى بودنش تا آنجا که گمان برد بر عابدان برترى داشته وَ جَازَ فِی عِبَادَتِهِ حَدَّ التَّقْصِیرِ و از تقصیر در عبادت خود وارهیده فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ نباید آنها که عمل مىکنند به اعمال خود تکیه کنند، وَ أَفْنَوْا أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی همان اعمالى که براى درک ثواب از من مىکنند، کَانُوا مُقَصِّرِینَ غَیْرَ بَالِغِینَ زیرا اگر آنها خود را در رنج اندازند و عمرشان را در عبادت من به سربرند فِی عِبَادَتِهِمْ کُنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یَطْلُبُونَ و به کنه عبادت من نرسند در آنچه جویند عِنْدِی مِنْ کَرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ دَرَجَاتِیَ الْعُلَى فِی جِوَارِی از کرامت و نعمت من در بهشت و درجات بلند در جوار من وَ لَکِنْ فَبِرَحْمَتِی فَلْیَثِقُوا وَ بِفَضْلِی فَلْیَفْرَحُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیَطْمَئِنُّوا ولى باید به رحمت من اعتماد کنند و به فضل و بخشش من شاد باشند فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِکَ تَدَارَکُهُمْ زیرا در این صورت رحمت من آنان را جبران کند وَ مَنِّی یُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ مَغْفِرَتِی تُلْبِسُهُمْ عَفْوِی و بخشش من بهمراه رضوانم به آنها برسد و آمرزش من به آنها جامه عفو بپوشاند، فَإِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ بِذَلِکَ تَسَمَّیْتُ زیرا منم خداى بخشاینده و مهربان و بدان نامیده شدم.
✴️ خطبه قاصعه(کبر شکن) است: و اعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ از کارى که خداوند با ابلیس کرد عبرت بگیرید إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ زیرا اعمال طولانى و کوششهاى بسیارش را بر باد داد وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَى در حالى که خدا را شش هزار سال عبادت کرده بود، أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ عَنْ کِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ سالهایى که معلوم نیست از سالهاى دنیا بود یا آخرت. فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ (آرى) همه آنها را به سبب ساعتى تکبّر نابود ساخت.چگونه ممکن است کسى بعد از ابلیس همان نافرمانى او را انجام دهد ولى در برابر (خشم) خدا سالم بماند؟ کَلَّا، مَا کَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً نه، هرگز چنین نخواهد بود هیچ گاه خدا انسانى را با داشتن صفتى وارد بهشت نمى کند که بر اثر همان صفت فرشته اى را از بهشت بیرون کرده است. إِنَّ حُکْمَهُ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِد وَ مَا بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ حکم او درباره اهل آسمان و زمین یکسان است و خدا با هیچ یک از خلق خود دوستى خاصى ندارد.
💠 وَ قَالَ (علیه السلام): سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ نه ظاهر الصلاحی و عبادت باید انسان را دچار عجب کند، نه معصیت و خطا باید انسان را از رحمت و بخشش خدا نا امید کند.
اللهم اغفر ذنوبنا به مغفوره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۰/۱۸ . ۲۶جمادالثانی
💢 حکمت ۴۶ 💢
💠وَ قَالَ (علیه السلام): سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ
کار بذی که موجب ناراحتی و رنجش تو بشود در نزد خدا بهتر از کار خوبی است که باعث عجب و غرور شود.
⚛ گناه اگر همراه با پشیمانی و توبه شد، سکوی پروازی است که انسان میتواند گذشته اش را جبران کند و بالا برود. ولی عمل صالحی که همراه با خودبرتر بینی باشد، انسان را در پرتگاه شرک قرار میدهد زیرا انسان دارای عجب، دیگر خدا را نمی بیند و فقط خودش را می بیند.
✳️ البته بحث محدود به ثواب و گناه نیست، شکست شغلی که باعث شود شخص متنبه شود بهتر از پیروزی است که دست از تلاش بردارد و متوقف شود.
❇️ اینکه انسان بیمار آزمایش بدهد و معلوم شود رو به بهبود است، بهتر از سالمی است که آزمایشات او بیماری را نشان میدهند و سرانجام این بیماری هم معلوم نیست.
✴️ پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود:
مَنْ رَأى أنَّهُ مُسىءٌ فَهُوَ مُحْسِنٌ
کسى که خود را بدکار مى داند او نیکوکار است.
مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه در شرح کلام پیامبر میفرماید:
عکس این مطلب نیز صادق است و آن اینکه گفته شود .
مَنْ رَاى إنَّهُ مُحْسِنٌ فَهُوَ مَسىءٌ
کسى که خود را نیکوکار بداند بدکار است.
زیرا عُجب و غرور احسانش را تباه کرده و چه بسا سخنانى که ایمان را نیز از اساس متزلزل سازد.
✅ این حکمت ،قانونی همیشگی در تاریخ بشریت و تاریخ انبیاء بوده، محدود به زمین نیست و در ملکوت نیز همین قاعده جاری است: درکافی باب العجب امده :
قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِدَاوُدَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ
خدای عزّ و جلّ به داود ع وحی فرستاد.
یَا دَاوُدُ بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّیقِینَ
گنهکاران را بشارت و صدیقین را انذار بده.
قَالَ کَیْفَ أُبَشِّرُ اَلْمُذْنِبِینَ وَ أُنْذِرُ اَلصِّدِّیقِینَ
داود نبی پرسید: چگونه بر گنهکار بشارت دهم!!
قَالَ یَا دَاوُدُ بَشِّرِ اَلْمُذْنِبِینَ أَنِّی أَقْبَلُ اَلتَّوْبَةَ وَ أَعْفُو عَنِ اَلذَّنْبِ
فرمود: یا داود، چون گنهکار بسوی توبه اقبال نشان میدهد و من از گناه او می گذرم.
وَ أَنْذِرِ اَلصِّدِّیقِینَ أَلاَّ یُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ
و صدیق را انذار بدت چون او را عجب و غرور می گیرد.
✳️ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
از امام صادق ع نقل است که:
أَتَى عَالِمٌ عَابِداً فَقَالَ لَهُ کَیْفَ صَلَاتُکَ
دانشمندى نزد عابدى رفت و به او گفت:چطور نماز مىخوانى؟
فَقَالَ مِثْلِی یُسْأَلُ عَنْ صَلَاتِهِ وَ أَنَا أَعْبُدُ اللَّهَ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا
گفت از مثل من سوال میکنی ؟ من از آغاز،چنین و چنان خدا را عبادت مىکنم،
قَالَ فَکَیْفَ بُکَاؤُکَ
گفت: چگونه است گریۀ تو؟
قَالَ أَبْکِی حَتَّى تَجْرِیَ دُمُوعِی
گفت:به اندازهاى مىگریم که اشکم روان شود.
فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ فَإِنَّ ضَحِکَکَ وَ أَنْتَ خَائِفٌ أَفْضَلُ مِنْ بُکَائِکَ
آن عالم گفت:براستى اگر بخندى و از خدا ترسان باشى بهتر است که گریه کنى و به خود ببالى،
وَ أَنْتَ مُدِلٌّ إِنَّ الْمُدِلَّ لَا یَصْعَدُ مِنْ عَمَلِهِ شَیْءٌ
راستى هرکس بر خود ببالد،هیچ کردارى از او بالا نرود.
❇️ دَخَلَ رَجُلاَنِ اَلْمَسْجِدَ أَحَدُهُمَا عَابِدٌ وَ اَلْآخَرُ فَاسِقٌ
دو نفر وارد مسجد شدند یکى عابد بود و دیگرى فاسق.
فَخَرَجَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ اَلْفَاسِقُ صِدِّیقٌ وَ اَلْعَابِدُ فَاسِقٌ
اما هنگامى که از مسجد خارج مى شدند فاسق، جزء صدیقان شده بود و عابد از فاسقان.
وَ ذَلِکَ أَنَّهُ یَدْخُلُ اَلْعَابِدُ اَلْمَسْجِدَ مُدِلاًّ بِعِبَادَتِهِ یُدِلُّ بِهَا فَتَکُونُ فِکْرَتُهُ فِی ذَلِکَ
سپس فرمود: این بدان رو است که چون عابد وارد مسجد شد به عبادت خود مى بالید و در این فکر بود
وَ تَکُونُ فِکْرَةُ اَلْفَاسِقِ فِی اَلتَّنَدُّمِ عَلَى فِسْقِهِ وَ یَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا صَنَعَ مِنَ اَلذُّنُوبِ
و فاسق هنگامى که وارد شد فکرش در پشیمانى بود و پیوسته از گناهان خویش استغفار مى کرد.
⚛ خدای متعالی به رسول الله وحی فرستاد:
إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ یَجْتَهِدُ فِی عِبَادَتِی فَیَقُومُ مِنْ رُقَادِهِ
بعضى از بندههاى من در پرستش من کوشا و در رنج است،
وَ لَذِیذِ وِسَادِهِ فَیَتَهَجَّدُ لِیَ اللَّیَالِیَ
از خواب و بستر بالذت،برمىخیزد و در شبها براى من نماز مىخواند.
فَیُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی عِبَادَتِی
و خود را در عبادت من،به رنج اندازد
فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّیْلَةَ وَ اللَّیْلَتَیْنِ نَظَراً مِنِّی لَهُ
و من یک شب و دو شب چرت را بر او مستولى مىسازم.
وَ إِبْقَاءً عَلَیْهِ فَیَنَامُ حَتَّى یُصْبِحَ فَیَقُومُ
تابامداد بخوابد سپس از خواب برخیزد
وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارِئٌ عَلَیْهَا
و خود را دشمن دارد و زبون شناسد
وَ لَوْ أُخَلِّی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَا یُرِیدُ مِنْ عِبَادَتِی لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ
و اگر او براى هرآنچه از عبادت من خواهد رها کنم ، خودبین گردد
مِنْ ذَلِکَ فَیُصَیِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَیَأْتِیهِ مِنْ ذَلِکَ مَا فِیهِ هَلَاکُهُ
و خودبینى او را به فتنه کشد و از این راه بدو حالتى دست دهد که هلاک شود
لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِهِ حَتَّى یَظُنَّ أَنَّهُ قَدْ فَاقَ الْعَابِدِینَ
بخاطر عجب او به کردارهایش و از خودراضى بودنش تا آنجا که گمان برد بر عابدان برترى داشته
وَ جَازَ فِی عِبَادَتِهِ حَدَّ التَّقْصِیرِ
و از تقصیر در عبادت خود وارهیده
فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ
نباید آنها که عمل مىکنند به اعمال خود تکیه کنند،
وَ أَفْنَوْا أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی
همان اعمالى که براى درک ثواب از من مىکنند،
کَانُوا مُقَصِّرِینَ غَیْرَ بَالِغِینَ
زیرا اگر آنها خود را در رنج اندازند و عمرشان را در عبادت من به سربرند
فِی عِبَادَتِهِمْ کُنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یَطْلُبُونَ
و به کنه عبادت من نرسند در آنچه جویند
عِنْدِی مِنْ کَرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ دَرَجَاتِیَ الْعُلَى فِی جِوَارِی
از کرامت و نعمت من در بهشت و درجات بلند در جوار من
وَ لَکِنْ فَبِرَحْمَتِی فَلْیَثِقُوا وَ بِفَضْلِی فَلْیَفْرَحُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیَطْمَئِنُّوا
ولى باید به رحمت من اعتماد کنند و به فضل و بخشش من شاد باشند
فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِکَ تَدَارَکُهُمْ
زیرا در این صورت رحمت من آنان را جبران کند
وَ مَنِّی یُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ مَغْفِرَتِی تُلْبِسُهُمْ عَفْوِی
و بخشش من بهمراه رضوانم به آنها برسد و آمرزش من به آنها جامه عفو بپوشاند،
فَإِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ بِذَلِکَ تَسَمَّیْتُ
زیرا منم خداى بخشاینده و مهربان و بدان نامیده شدم.
✴️ خطبه قاصعه(کبر شکن) است:
و اعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ
از کارى که خداوند با ابلیس کرد عبرت بگیرید
إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ
زیرا اعمال طولانى و کوششهاى بسیارش را بر باد داد
وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَى
در حالى که خدا را شش هزار سال عبادت کرده بود،
أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ عَنْ کِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ
سالهایى که معلوم نیست از سالهاى دنیا بود یا آخرت.
فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ
(آرى) همه آنها را به سبب ساعتى تکبّر نابود ساخت.چگونه ممکن است کسى بعد از ابلیس همان نافرمانى او را انجام دهد ولى در برابر (خشم) خدا سالم بماند؟
کَلَّا، مَا کَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً
نه، هرگز چنین نخواهد بود هیچ گاه خدا انسانى را با داشتن صفتى وارد بهشت نمى کند که بر اثر همان صفت فرشته اى را از بهشت بیرون کرده است.
إِنَّ حُکْمَهُ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِد وَ مَا بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ
حکم او درباره اهل آسمان و زمین یکسان است و خدا با هیچ یک از خلق خود دوستى خاصى ندارد.
💠 وَ قَالَ (علیه السلام): سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ
نه ظاهر الصلاحی و عبادت باید انسان را دچار عجب کند، نه معصیت و خطا باید انسان را از رحمت و بخشش خدا نا امید کند.
اللهم اغفر ذنوبنا به مغفوره