🟠شان صدور حکمت: در وقعه صفین دارد: فَإِذَا نَحْنُ عَنْ أَیْمَانِنَا بِقُبُورٍ سَبْعَةٍ أَوْ ثَمَانِیَةٍ فَقَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا هَذِهِ اَلْقُبُورُ امیرالمومنین وقتی از صفین برگشتند، بیرون از دروازه های شهر قبرستان کوچکی را دیدند که قبل از آن نبود. فَقَالَ لَهُ قُدَامَةُ بْنُ اَلْعَجْلاَنِ اَلْأَزْدِیُّ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِنَّ خَبَّابَ بْنَ اَلْأَرَتِّ تُوُفِّیَ بَعْدَ مَخْرَجِکَ فَأَوْصَى أَنْ یُدْفَنَ فِی اَلظَّهْرِ حضرت ماجرا را پرسیدند. مردم پاسخ دادند وقتی خباب بن ارت از دنیا رفت وصیت کرد به جای دفن داخل خانه خود، بیرون از شهر دفن شود. وَ کَانَ اَلنَّاسُ یُدْفَنُونَ فِی دُورِهِمْ وَ أَفْنِیَتِهِمْ فَدُفِنَ اَلنَّاسُ إِلَى جَنْبِهِ و بقیه مردم هم به خاطر جایگاه خباب مسیر او را ادامه داند و یک قبرستان کوچک شکل گرفت. فَقَالَ رَحِمَ اَللَّهُ خَبَّاباً فرمود: خدا خباب را رحمت کند.
🟢 امیرالمومنین در این ماجرا حکمت ۴۳، ۴۴و ۱۳۰ را بیان کردند. دو حکمت در مورد خباب و یکی صفات مومنین و یک حکمت در مورد مرگ.
🟡خباب بن الارتّ که بود!! او از صحابی بزرگ پیامبر است و جزء اولین کسانی است که اسلام را پذرفت. بر اساس نقل اُسد الغابه او ششمین فردی است که ایمان آورده است و در راه ایمان بسیار شکنجه دید.
🔵روایاتی از خباب بن ارت نقل شده از جمله: أَنَّ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ عَلِیُّ بن أبی طالب. اول کسی که اسلام اوردعلی بن ابیطالب بود.
🔵عبدالله بن خباب ابن ارت: عبدالله در زمان حیات پیامبر به دنیا آمد و به نحوی از صحابه شمرده شده است. از یاران صدیق امیرالمومنین بود و در جمل و صفین در رکاب حضرت حضور داشت. در ان زمان که عده ای خواستند حضرت را مجبور به پذیرش حکمیت کنند افرادی خطبه خواندند و از حضرت دفاع کردند از جمله عبد الله بن خباب بود
🔴شهادت عبدالله بن خباب: در مسیر بصره به کوفه خوارج جلوی او و همسرش را گرفتند و بازجویی کردند. گفتند نظرت در مورد علی علیه السلام بعد از حکمیت چیست؟ (خوارج حضرت را بعد از حکمیت کافر میدانستند) قَالُوا فَمَا تَقُولُ فِی أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَأَثْنَى خَیْراً گفتند: نظر تو در مورد ابوبکر و عمر چیست کدام بهتر است. قَالُوا فَمَا تَقُولُ فِی عَلِیٍّ بَعْدَ التَّحْکِیمِ وَ فِی عُثْمَانَ فِی السِّنِینَ السِّتِّ الْأَخِیرَةِ فَأَثْنَى خَیْراً پرسیدند نظر تو در مورد علی بعد از حکمیت و در مورد عثمان چیست!! کدام بهتر است. قَالُوا فَمَا تَقُولُ فِی التَّحْکِیمِ وَ الْحُکُومَةِ نظرتو در مورد حکمیت و حکومتداری چیست. قَالَ إِنَّ عَلِیّاً أَعْلَمُ بِاللَّهِ مِنْکُمْ وَ أَشَدُّ تَوَقِّیاً عَلَى دِینِهِ وَ أَنْفَذُ بَصِیرَةً گفت: بخدا قسم علی اعلم است از شما، بر دین خود مستحکم و بصیرت نافذی دارد. فَقَالُوا إِنَّکَ لَسْتَ بِمُتَّبِعِ الْهُدَى خوارج به او گفتند تو بر هدایت تابع نیستی إِنَّمَا تَتَّبِعُ الرِّجَالَ عَلَى إِیمَانِهِمْ ثُمَّ قَرَّبُوهُ إِلَى النَّهْرِ فَأَضْجَعُوهُ وَ ذَبَحُوه بعد هم همسر عبدالله بن خباب را کشتند، شکمش را پاره کردند و جنین را نیز سر بریدند. در هنگام کشتن این سه نفر خرمایی از درخت پایین افتاد و یکی ز خوارج آن را خورد، بقیه به او اعتراض کردند که چرا بی اجازه صاحب ملک چنین کردی و...) و حضرت بعد از شهادت عبدالله با خوارج وارد جنگ شد.
♦️یَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً خدا رحمت کند خباب بن ارَت را، او با شوق و رغبت اسلام آورد، اگرچه عده ای از روی ترس و عده ای به طمع، ایمان آوردند ولی خباب بن ارت به عشق و اشتیاق ایمان آورد
🟠انسان باید کارهایش را از روی رغبت اجام دهد.در حکمت ۲۳۷ فرمود: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ مردمى بشوق بهشت خدا را پرستیدند،این عبادت بازرگانانست، وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وگروهی از مردم از ترس خدا را پرستیدند این عبادت بندگانست. وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار و راستى مردمى هم از شکر و قدردانى او را پرستیدند این پرستش آزادگانست و بهترین عبادتست.
🟡 دعای ۲۲ صحیفه سجادیه: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی الرَّغْبَةَ فِی الْعَمَلِ لَکَ لآِخِرَتِی خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و برای آخرتم میل و رغبت در عمل، آنهم عمل برای خودت، روزیام کن. حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِی تا جایی که درستی این عمل را از قلبم بیابم ، وَ حَتَّى یَکُونَ الْغَالِبُ عَلَیَّ الزُّهْدَ فِی دُنْیَایَ؛ و به گونهای که بیرغبتی نسبت به دنیایم بر من چیره شود. وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً و به صورتی که از سر شوق خوبیها را به جا آورم.
♦️ وَ هَاجَرَ طَائِعاً خباب برای اطاعت از خدا هجرت کرد، همانند اصل اسلام، هجرت از مکه به مدینه نیز انگیزه های مختلفی داشت. عده ای به خاطر ترس از مشرکان و عده ای به طمع آینده اسلام هجرت کردند ولی خباب فقط اطاعت از خدا و رسول را در سر داشت و هجرت کرد.
🟢 همه ما باید اهل هجرت باشیم. در ذیل بخش چهارم نامه ۴۷ مطالب مفصلی در مورد انواع هجرت بیان شد. پیامبر گرامی فرمود : الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیِّئَاتِ وَ تَرَکَ مَا حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ. مهاجر کسی است که از گناهانش هجرت کند و آنچه را که خدا بر او حرام کرده را ترک نماید.
♦️ وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ به حد کفاف از زندگی راضی شد، خباب بن ارت در همه عمر به حالت فقر زندگی کرد. او در آهنگری مهارت عجیبی داشت و در ساخت و تعمیر شمشیر زبانزد بود ولی قبل از هجرت و بعد از هجرت زندگی سختی داشت.
♦️وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ همیشه از خدا راضی بود. اگر چه خباب در مسیر دینداری زحمات زیادی کشید و زحمت های فراوانی متحمل شد ولی هیچ گاه از خدا ناراضی و طلبکار نشد.
🟣 شکنجه هایی که به خباب وارد شد ولی دست از دینداری نکشید: انساب الاشراف بلاذری: وقتی خباب مسلمان شد، برده ی یک زن مشرک بود که از مسلمان شدن او ناراحت بود: فَکَانَتْ تَأْخُذُ اَلْحَدِیدَةَ وَ قَدْ أَحْمَتْهَا فَتَضَعُهَا عَلَى رَأْسِهِ آهنی را داغ میکرد و بر سر خباب قرار میداد. فشکا ذلک إلى النبیّ-صلّى اللّه علیه و آله-فقال:«اللّهم انصر خبّابا» به رسولخدا ص شکایت برد ، و پیامبر در حق او دعا کرد، خدایا خباب را نصرت بده. فَکَانَ خَبَّابٌ یَأْخُذُ اَلْحَدِیدَةَ قَدْ أَحْمَاهَا فَکَانَ یَکْوِی بِهَا رَأْسَهَا این زن دچار بیماری شد که باید آهن داغ روی سرش میگذاشت تا آرام بگیرد؛ خباب آهن را داغ میکرد و بر سر زن قرار میداد.
🔵شخصی می گوید: أتَیتُ خَبّابا ـ خدمت خباب آمدم وقَدِ اکتَوى سَبعا فی بَطنِهِ هفت بخش از شکم او را با آتش سوزانده بودند ـ
🟣 در وقعه صفین دارد که حضرت در ادامه حکمت ۳۴ فرمود: اُبْتُلِیَ فِی جَسَدِهِ أَحْوَالاً وَ لَنْ یُضِیعَ اَللَّهُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَل
♦️ وَ عَاشَ مُجَاهِداً خباب سراسر عمر خود را در جهاد گذراند. در حالات خباب ابن ارت نوشته اند او در بسیاری از جنگ ها از جمله بدر، احد و خندق شرکت داشت و از مجاهدان با فضیلت صدر اسلام است.
🟢 فضیلتی برای خباب بن ارتّ نصرت خداوند به مومنین مقاوم. تفسیر منسوب به امام عسکری _ بحارالانوار: وَ أَمَّا خَبَّابُ بْنُ الْأَرَتِّ فَکَانُوا قَدْ قَیَّدُوهُ بِقَیْدٍ وَ غُلٍّ خبّات بن أرتّ را در زنجیر بسته و غل بر گردن او انداخته بودند. فَدَعَا اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِمَا پس خداوند را به حق محمد و علی و خاندان پاکشان خواند. فَحَوَّلَ اللَّهُ الْقَیْدَ فَرَساً رَکِبَهُ و خداوند آن زنجیر را به اسبی تبدیل کرد که بر آن سوار شد. وَ حَوَّلَ الْغُلَّ سَیْفاً و آن غلّ را شمشیری گردانید که حمایل خود ساخت. بِحَمَائِلَ یُقَلِّدُهُ فَخَرَجَ عَنْهُمْ مِنْ أَعْمَالِهِمْ که حمایل خود ساخت.و از محل آنها بیرون رفت. فَلَمَّا رَأَوْا مَا ظَهَرَ عَلَیْهِ مِنْ آیَاتِ مُحَمَّدٍ لَمْ یَجْسُرْ أَحَدٌ أَنْ یَقْرَبَهُ وَ جَرَّدَ سَیْفَهُ چون کافران آن معجزات را در مورد او مشاهده کردند احدی از آنها جرأت نکرد که نزدیک او بیاید و شمشیر بکشد. وَ قَالَ مَنْ شَاءَ فَلْیَقْرُبْ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا او گفت: هرکس می خواهد به من نزدیک شود، که من به حق محمد و علی صلی الله علیهما از خدا طلب یاری کرده ام. أَنْ لَا أُصِیبَ بِسَیْفِی أَبَا قُبَیْسٍ إِلَّا قَدَدْتُهُ نِصْفَیْنِ فَضْلًا عَنْکُمْ و اگر (با این عقیده) شمشیر خود را بر کوه ابوقبیس فرود آورم بی تردید آن را به دو نیم خواهم کرد چه برسد به شما. فَتَرَکُوهُ فَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّه پس به او نزدیک نشدند و او به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت.
اللهم انصُر علی من عادانا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۰/۱۶ . ۲۴جمادالثانی
💢 حکمت ۴۳ 💢
🔴وَ قَالَ (علیه السلام) فِی ذِکْرِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ:
🟠شان صدور حکمت:
در وقعه صفین دارد:
فَإِذَا نَحْنُ عَنْ أَیْمَانِنَا بِقُبُورٍ سَبْعَةٍ أَوْ ثَمَانِیَةٍ فَقَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا هَذِهِ اَلْقُبُورُ
امیرالمومنین وقتی از صفین برگشتند، بیرون از دروازه های شهر قبرستان کوچکی را دیدند که قبل از آن نبود.
فَقَالَ لَهُ قُدَامَةُ بْنُ اَلْعَجْلاَنِ اَلْأَزْدِیُّ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِنَّ خَبَّابَ بْنَ اَلْأَرَتِّ تُوُفِّیَ بَعْدَ مَخْرَجِکَ فَأَوْصَى أَنْ یُدْفَنَ فِی اَلظَّهْرِ
حضرت ماجرا را پرسیدند. مردم پاسخ دادند وقتی خباب بن ارت از دنیا رفت وصیت کرد به جای دفن داخل خانه خود، بیرون از شهر دفن شود.
وَ کَانَ اَلنَّاسُ یُدْفَنُونَ فِی دُورِهِمْ وَ أَفْنِیَتِهِمْ فَدُفِنَ اَلنَّاسُ إِلَى جَنْبِهِ
و بقیه مردم هم به خاطر جایگاه خباب مسیر او را ادامه داند و یک قبرستان کوچک شکل گرفت.
فَقَالَ رَحِمَ اَللَّهُ خَبَّاباً
فرمود: خدا خباب را رحمت کند.
🟢 امیرالمومنین در این ماجرا حکمت ۴۳، ۴۴و ۱۳۰ را بیان کردند.
دو حکمت در مورد خباب و یکی صفات مومنین و یک حکمت در مورد مرگ.
🟡خباب بن الارتّ که بود!!
او از صحابی بزرگ پیامبر است و جزء اولین کسانی است که اسلام را پذرفت. بر اساس نقل اُسد الغابه او ششمین فردی است که ایمان آورده است و در راه ایمان بسیار شکنجه دید.
🔵روایاتی از خباب بن ارت نقل شده از جمله:
أَنَّ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ عَلِیُّ بن أبی طالب.
اول کسی که اسلام اوردعلی بن ابیطالب بود.
🔵عبدالله بن خباب ابن ارت:
عبدالله در زمان حیات پیامبر به دنیا آمد و به نحوی از صحابه شمرده شده است.
از یاران صدیق امیرالمومنین بود و در جمل و صفین در رکاب حضرت حضور داشت.
در ان زمان که عده ای خواستند حضرت را مجبور به پذیرش حکمیت کنند افرادی خطبه خواندند و از حضرت دفاع کردند از جمله عبد الله بن خباب بود
🔴شهادت عبدالله بن خباب:
در مسیر بصره به کوفه خوارج جلوی او و همسرش را گرفتند و بازجویی کردند.
گفتند نظرت در مورد علی علیه السلام بعد از حکمیت چیست؟
(خوارج حضرت را بعد از حکمیت کافر میدانستند)
قَالُوا فَمَا تَقُولُ فِی أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَأَثْنَى خَیْراً
گفتند: نظر تو در مورد ابوبکر و عمر چیست کدام بهتر است.
قَالُوا فَمَا تَقُولُ فِی عَلِیٍّ بَعْدَ التَّحْکِیمِ وَ فِی عُثْمَانَ فِی السِّنِینَ السِّتِّ الْأَخِیرَةِ فَأَثْنَى خَیْراً
پرسیدند نظر تو در مورد علی بعد از حکمیت و در مورد عثمان چیست!!
کدام بهتر است.
قَالُوا فَمَا تَقُولُ فِی التَّحْکِیمِ وَ الْحُکُومَةِ
نظرتو در مورد حکمیت و حکومتداری چیست.
قَالَ إِنَّ عَلِیّاً أَعْلَمُ بِاللَّهِ مِنْکُمْ وَ أَشَدُّ تَوَقِّیاً عَلَى دِینِهِ وَ أَنْفَذُ بَصِیرَةً
گفت: بخدا قسم علی اعلم است از شما، بر دین خود مستحکم و بصیرت نافذی دارد.
فَقَالُوا إِنَّکَ لَسْتَ بِمُتَّبِعِ الْهُدَى
خوارج به او گفتند تو بر هدایت تابع نیستی
إِنَّمَا تَتَّبِعُ الرِّجَالَ عَلَى إِیمَانِهِمْ ثُمَّ قَرَّبُوهُ إِلَى النَّهْرِ فَأَضْجَعُوهُ وَ ذَبَحُوه
بعد هم همسر عبدالله بن خباب را کشتند، شکمش را پاره کردند و جنین را نیز سر بریدند.
در هنگام کشتن این سه نفر خرمایی از درخت پایین افتاد و یکی ز خوارج آن را خورد، بقیه به او اعتراض کردند که چرا بی اجازه صاحب ملک چنین کردی و...)
و حضرت بعد از شهادت عبدالله با خوارج وارد جنگ شد.
♦️یَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً
خدا رحمت کند خباب بن ارَت را، او با شوق و رغبت اسلام آورد،
اگرچه عده ای از روی ترس و عده ای به طمع، ایمان آوردند ولی خباب بن ارت به عشق و اشتیاق ایمان آورد
🟠انسان باید کارهایش را از روی رغبت اجام دهد.در حکمت ۲۳۷ فرمود:
إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ
مردمى بشوق بهشت خدا را پرستیدند،این عبادت بازرگانانست،
وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ
وگروهی از مردم از ترس خدا را پرستیدند این عبادت بندگانست.
وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار
و راستى مردمى هم از شکر و قدردانى او را پرستیدند این پرستش آزادگانست و بهترین عبادتست.
🟡 دعای ۲۲ صحیفه سجادیه:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی الرَّغْبَةَ فِی الْعَمَلِ لَکَ لآِخِرَتِی
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و برای آخرتم میل و رغبت در عمل، آنهم عمل برای خودت، روزیام کن.
حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِی
تا جایی که درستی این عمل را از قلبم بیابم ،
وَ حَتَّى یَکُونَ الْغَالِبُ عَلَیَّ الزُّهْدَ فِی دُنْیَایَ؛
و به گونهای که بیرغبتی نسبت به دنیایم بر من چیره شود.
وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً
و به صورتی که از سر شوق خوبیها را به جا آورم.
♦️ وَ هَاجَرَ طَائِعاً
خباب برای اطاعت از خدا هجرت کرد،
همانند اصل اسلام، هجرت از مکه به مدینه نیز انگیزه های مختلفی داشت. عده ای به خاطر ترس از مشرکان و عده ای به طمع آینده اسلام هجرت کردند ولی خباب فقط اطاعت از خدا و رسول را در سر داشت و هجرت کرد.
🟢 همه ما باید اهل هجرت باشیم.
در ذیل بخش چهارم نامه ۴۷ مطالب مفصلی در مورد انواع هجرت بیان شد.
پیامبر گرامی فرمود :
الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیِّئَاتِ وَ تَرَکَ مَا حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ.
مهاجر کسی است که از گناهانش هجرت کند و آنچه را که خدا بر او حرام کرده را ترک نماید.
♦️ وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ
به حد کفاف از زندگی راضی شد،
خباب بن ارت در همه عمر به حالت فقر زندگی کرد.
او در آهنگری مهارت عجیبی داشت و در ساخت و تعمیر شمشیر زبانزد بود ولی قبل از هجرت و بعد از هجرت زندگی سختی داشت.
♦️وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ
همیشه از خدا راضی بود.
اگر چه خباب در مسیر دینداری زحمات زیادی کشید و زحمت های فراوانی متحمل شد ولی هیچ گاه از خدا ناراضی و طلبکار نشد.
🟣 شکنجه هایی که به خباب وارد شد ولی دست از دینداری نکشید:
انساب الاشراف بلاذری: وقتی خباب مسلمان شد، برده ی یک زن مشرک بود که از مسلمان شدن او ناراحت بود: فَکَانَتْ تَأْخُذُ اَلْحَدِیدَةَ وَ قَدْ أَحْمَتْهَا فَتَضَعُهَا عَلَى رَأْسِهِ
آهنی را داغ میکرد و بر سر خباب قرار میداد.
فشکا ذلک إلى النبیّ-صلّى اللّه علیه و آله-فقال:«اللّهم انصر خبّابا»
به رسولخدا ص شکایت برد ، و پیامبر در حق او دعا کرد، خدایا خباب را نصرت بده.
فَکَانَ خَبَّابٌ یَأْخُذُ اَلْحَدِیدَةَ قَدْ أَحْمَاهَا فَکَانَ یَکْوِی بِهَا رَأْسَهَا
این زن دچار بیماری شد که باید آهن داغ روی سرش میگذاشت تا آرام بگیرد؛
خباب آهن را داغ میکرد و بر سر زن قرار میداد.
🔵شخصی می گوید:
أتَیتُ خَبّابا ـ
خدمت خباب آمدم
وقَدِ اکتَوى سَبعا فی بَطنِهِ
هفت بخش از شکم او را با آتش سوزانده بودند ـ
🟣 در وقعه صفین دارد که حضرت در ادامه حکمت ۳۴ فرمود:
اُبْتُلِیَ فِی جَسَدِهِ أَحْوَالاً وَ لَنْ یُضِیعَ اَللَّهُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَل
♦️ وَ عَاشَ مُجَاهِداً
خباب سراسر عمر خود را در جهاد گذراند.
در حالات خباب ابن ارت نوشته اند او در بسیاری از جنگ ها از جمله بدر، احد و خندق شرکت داشت و از مجاهدان با فضیلت صدر اسلام است.
🟢 فضیلتی برای خباب بن ارتّ
نصرت خداوند به مومنین مقاوم.
تفسیر منسوب به امام عسکری _ بحارالانوار:
وَ أَمَّا خَبَّابُ بْنُ الْأَرَتِّ فَکَانُوا قَدْ قَیَّدُوهُ بِقَیْدٍ وَ غُلٍّ
خبّات بن أرتّ را در زنجیر بسته و غل بر گردن او انداخته بودند.
فَدَعَا اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِمَا
پس خداوند را به حق محمد و علی و خاندان پاکشان خواند.
فَحَوَّلَ اللَّهُ الْقَیْدَ فَرَساً رَکِبَهُ
و خداوند آن زنجیر را به اسبی تبدیل کرد که بر آن سوار شد.
وَ حَوَّلَ الْغُلَّ سَیْفاً
و آن غلّ را شمشیری گردانید
که حمایل خود ساخت.
بِحَمَائِلَ یُقَلِّدُهُ فَخَرَجَ عَنْهُمْ مِنْ أَعْمَالِهِمْ
که حمایل خود ساخت.و از محل آنها بیرون رفت.
فَلَمَّا رَأَوْا مَا ظَهَرَ عَلَیْهِ مِنْ آیَاتِ مُحَمَّدٍ لَمْ یَجْسُرْ أَحَدٌ أَنْ یَقْرَبَهُ وَ جَرَّدَ سَیْفَهُ
چون کافران آن معجزات را در مورد او مشاهده کردند احدی از آنها جرأت نکرد که نزدیک او بیاید و شمشیر بکشد.
وَ قَالَ مَنْ شَاءَ فَلْیَقْرُبْ فَإِنِّی سَأَلْتُهُ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا
او گفت: هرکس می خواهد به من نزدیک شود، که من به حق محمد و علی صلی الله علیهما از خدا طلب یاری کرده ام.
أَنْ لَا أُصِیبَ بِسَیْفِی أَبَا قُبَیْسٍ إِلَّا قَدَدْتُهُ نِصْفَیْنِ فَضْلًا عَنْکُمْ
و اگر (با این عقیده) شمشیر خود را بر کوه ابوقبیس فرود آورم بی تردید آن را به دو نیم خواهم کرد چه برسد به شما. فَتَرَکُوهُ فَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّه
پس به او نزدیک نشدند و او به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت.
اللهم انصُر علی من عادانا