بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۲/۹/۳۰. ۸جمادی الثانی
💢بخش دوم حکمت۳۱💢
🔶 وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنِ الْإِیمَانِ، فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ.
از حضرت پرسیدند که ایمان را برای ما شرح بدهید فرمود ایمان چهارستون سنگین دارد که بقیه دیواره ها و سقف بر این ستونها تکیه دارند.
_صبر
_ یقین ،
_ عدل ،
_ جهاد،
⛔️بعد از بیان ستون های اصلی ایمان، حضرت هر ستون را به چهار شعبه و شاخه تقسیم میکند. در واقع ستون صبر، خود چهار شاخه دارد که به سقف خورده اند و باعث استحکام و تقویت آن سقف میشوند:
یعنی شانزده رکن یا شاخه ایمان را در این حکمت حضرت شرح فرمودند ؛
🔶وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ
الشَّوْقِ (اشتیاق)
الشَّفَقِ: روشنایی و تاریکی آمیخته به هم ، به اشتیاق آمیخته با ترس شفق میگویند. ترسی که در آن امیدی، اشتیاقی باشد .
التَّرَقُّبِ (انتظار _غیر مترقبه:غیر منتظره_
در معنای انتظار یک مراقبتی هم هست،کسی که منتظر چیزی باشد برای رسیدن به آن مراقبت میکند
✳️برای صبر تقسیم بندی های متفاوتی بیان شده است که یکی از معروف ترین آنها تقسیم سه گانه صبر است
💮 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند ؛صبر سه قسم است ؛
صبر بر طاعت ،
صبر بر مصیبت ،
صبر بر معصیت ،
_که کوچکتر از همه صبر بر مصیبت مرتبه ی بعد صبر بر طاعت و بعد صبر بر معصیت است.
🔻 حضرت امیر علیه السلام صبر را به چهار قسم تقسیم کرده است:
"شوق".
🔶فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ.
اگر کسی اشتیاق به بهشت داشت از همه شهوات دل می کند [سَلَا]
شهوت اقسام دارد :شهوت پول ،پست و مقام و ...
✳️ انسان های عاشق خیلی صبورند.
کسی که اشتیاق رسیدن به بهشت دارد بر هر ناهمواری صبر می کند
کسی که هدف مقدسی دارد باید برای رسیدن به آن نتیجه شور انگیز استقامت به خرج بدهد.
❌کم حوصلی، راحت طلبی، عجله، خستگی و ...نشانه ی عدم اشتیاق ،
نشانه ی عدم استقامت برای رسیدن به هدف است که خود نشانه بی ایمانی است.
❌شهوات جمع است و انواع و اقسام خواسته ها و تمایلات را شامل میشود. ایمان هر کسی بستگی دارد به میزان جدایی و فراموشی خواسته های نفسانی
کسی که صبر عاشقانه دارد یک پله را طی کرده وارد وادی ایمان شده است.
دومین تقسیم صبر " شفق "
🔶وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ
کسی که از آتش جهنم ترس دارد از محرمات و گناهان دوری می کند.
✳️ شفقت و ترس: انسان مومن اهل ترس عاقلانه است. آنجایی که باید بترسد می ترسد.
کسی که اهل ترس باشد با صبر از سختی ها میگذرد.
کسی که اهل ترس از جهنم باشد، اهل ترس از خشم خدا باشد در مقابل گناه و فساد مقاومت میکند. این فرد در مقابل محرمات استقامت می ورزد
در خطبه متقین فرمود:
فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ
مومنین واقعی کسانی هستند که زینت بهشت را در همین دنیا می بینند، و چون زیبایی را میبینند با اشتیاق کارهای خوب انجام میدهند.
وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُون
انها شعله ور شدن جهنم را می بینند و چون میبینند از ترس به سوی گناه نمی روند
✅بهشت و جهنم دو حقیقت هستند که باعث مقاومت و صبر میشوند.
سومین تقسیم صبر "زهد"
🔶وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ
زهد ،نداشتن نیست دل نیستن است
کسی که اهل زهد باشد و دلبستگی نداشته باشد بر مصیبت ها صبر می کند مصیبت ها بر او آسان میشود نمی توان او را تطمیع و تهدید کرد
.
💮 به خاطر از دست رفتن عزیزان، مال ، مسولیت و ... بی تابی و بی قراری نمی کند. جزع و فزع، بی تابی و... نشانه ی بی ایمانی فرد است و انسان مومن در برابر مصیبت ها مقاوم است. اراده انسان را در آن مصیبت می بیند
عشق به بهشت شوق به طاعت و ترس از جهنم صبر بر معصیت می آورد
🔻نکته :
مصیبات جمع است و نشان میدهد که انواع و اقسام مصیبت و گرفتاری و ناهمواری را شامل میشود.
چهارمین تقسیم صبر "ترقب"
🔶وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَیْرَاتِ.
کسی که مرگ را نزدیک بشمارد ،انتظار مرگ داشته باشد رفتن به سمت خیرات را به تاخیر نمی اندازد .
✳️منتظر مرگ بودن انسان را آماده می کند ،حواس جمع و صبور میکند.
کسی که برای یک امر بزرگ انتظار نکشد، طبعا آماده آن نیست و برای آن خود را آماده نمی کند.
ولی کسی که به یاد مرگ باشد در اعمال خیر و حسنه صبر به خرج میدهد و با انجام دادن حسنات خود را بهشتی میکند.
خطبه ۸۴ فرمود:
أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَیَمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ
آنچه باعث شده علی علیه السلام لهو لعب و بازی نداشته باشد یاد مرگ است مرگ را میبیند.
وَ إِنَّهُ لَیَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْیَانُ الْآخِرَةِ
ولی عمرو عاص چون یاد معاد را فراموش کرده هر حرفی که میخواهد میگوید دروغ و دغل کاری می کند
🔻نکته :
کشیدن انتظار مرگ، برای کسانی مطرح است که شوق شهادت داشته باشند وگرنه به صورت عادی کسی شوق مرگ ندارد. کسی که شوق مرگ ندارد هزار سال میخواهد عمر کند .عاشقان شهادت ، سختی های زندگی را به جان میخرند. صبور هستند ولی کسی که عاشق شهادت نیست اینطور نمی باشد .
✳️ درخطبه ۱۵۶ فرمود:
فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ بَعْدِی.
پیامبر فرمود: «اى على پس از من امّت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند».
فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ
گفتم اى رسول خدا مگر جز این است که در روز «احد» که گروهى از مسلمانان به شهادت رسیدند
مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ حِیزَتْ عَنِّی الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَیَّ
و شهادت نصیب من نشد و سخت بر من گران آمد،
فَقُلْتَ لِی أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ؟
به من فرمودى: اى على مژده باد تو را که شهادت در پى تو خواهد آمد.
فَقَالَ لِی إِنَّ ذَلِکَ لَکَذَلِکَ فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذاً؟
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به من فرمود: «همانا این بشارت تحقّق مى پذیرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است»؟
فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّکْرِ.
گفتم اى رسول خدا چنین موردى جاى صبر و شکیبایى نیست بلکه جاى شنیدن مژده و شکر گزارى است.
↩️ خلاصه:
ایمان چهار ستون دارد ستون اول ایمان، صبر است:
و صبر بر چهار قسم است
۱.صبر اشتیاق: صبر برای رسیدن به خواسته های مقدس
۲. صبر شفق و ترس :صبر بر حرام به خاطرترس از جهنم
۳. صبر زهد :صبر در مقابل از دست رفتن و مصیبت ها
۴. صبرانتظار :صبر بر سختی کارهای نیک به خاطر نزدیکی مرگ و حساب و کتاب
✅ نکاتی در مورد صبر:
ایمانی که در آن صبر نباشد ، اصلا ایمانی وجود ندارد
1⃣ صبر در لغت به معنای شیره یک درخت که بسیار تلخ است. و در صبر همیشه این حالت تلخی و سختی وجود دارد. کسی که می خواهد مسیری را طی کند باید خود را برای سختی های این مسیر آماده کند و از راه حق خارج نشود. ایستادگی همراه با زحمت و تلخی.
صبر یعنی تلخی هایی که در زندگی برای انسان رخ میدهد .
صبر یعنی سختی که باید به جان خرید.
❌به خلاف معنایی که در ذهن ما هست و صبر را یک حالت انفعال و خمودگی در مقابل اتفاقات میدانیم،
امیرالمومنین در حکمت ۴ فرمود: َ
الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ
صبر شجاعت است
صبر حالت فعال بودن است، حالت تحرک و ایستادگی است. باید تحرک داشته باشی نه خموده شوی .
آنجا که تند باد حوادث شروع به وزیدن گرفته، انسان با صبر و ایستادگی به پیروزی میرسد.
💮 از نشانه های مومن آن است که تلخی صبر را به جان می خرد ولی هرگز از پا نمی نشیند و دچار کسلی نمی شود. صبر روح به جلو حرکت کردن است .صبر وسط معرکه بودن است .
در میانه معرکه بودن شجاعت است ، نه از پا نشستن.
2⃣ واژه صبر و اهمیت صبر:
✳️ حضرت در خطبه۱۷۳ و خطبه ۲۰۵ یک دعای مشترک دارد:
ْ أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِکُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیَّاکُمُ الصَّبْر
خداوند قلب من و شما را به سوی حق ببرد و صبر را در وجود ما الهام کند .
💮خطبه ۷۶ دارد:
رَحِمَ اللَّهُ امْرَأ....جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ نَجَاتِه
کسی که صبر را به عنوان مرکب نجات خویش برگزیده است،خدا او را رحمت کند.
✅ انسان مومن در شوق و شفق وزهد وترقب، صبر دارد
3⃣ انسان ها در مقابل مشکلات و حوادث که جزء لا ینفک زندگی انسان است دو گروه بیشتر نیستند:
الف. صابرند
ب. جازعند :اهل جزء و فزع و بی قراری
_جازع همیشه شکست خورده است
_صبور همیشه پیروز است
✳️حکمت ۱۵۳ فرمود:
لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَوَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ.
شخص صبور و با استقامت پیروزى را از دست نخواهد داد هرچند زمانى طولانى بگذرد.
💮حضرت علی علیه السلام فرمود اگر میخواهید بر خدا پناه ببرید، از مضلات فتن (فتنهای گمراه کننده ) بخدا پناه ببرید، در این دنیای به بلا آمیخته نمیتوانیم بگوییم خدا بلا نده
✳️امیرالمومنین:
الصبر مفتاح الظفر
کلید پیروزی صبر است
حکمت ۱۸۹ :
مَنْ لَمْ یُنْجِهِ الصَّبْرُ، أَهْلَکَهُ الْجَزَعُ
کسى که صبر و شکیبایى او را نجات ندهد بى تابى او را از پاى در مى آورد.
4⃣دو نوع صبر :
صبرشخصی و صبر اجتماعی:
گاهی صبر در طاعت ، معصیت ، مصیبت است، که صبر شخصی است .
گاهی اتفاقاتی در جامعه می افتد که گذر از آنها نیازمند صبر اجتماعی است.
《 أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ آل عمران - ۲۰۰ 》
ای اهل ایمان اهل صبر باشید و همدیگر را به صبر سفارش کنید و اهل ارتباط باشید .
💮 امام باقر علیه السلام فرمود:
َ رابِطُوا إِمَامَکُمُ الْمُنْتَظَر
امام در ذیل این آیه فرمود ارتباط با امام منتظر داشته باشید .
❌در جریان صفین که فتنه ی سختی بود، امیرالمومنین همگان را به صبر اجتماعی توصیه میکند .
بدانید این پرچمی است که کسی نمیتوانداو را بلند کند، مگر آنکه اهل صبر باشد. اجتماع باید صبر داشته باشد
✳️ در خطبه ۲۷۳ فتنه ای که در صفین رخ داد فرمود :
...لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ،
کسانی که سه ویژگی داشته باشند اهل بصیرت اهل صبر و حق شناس باشند می توانند پرچم را بلند کنند واز این فتنه به سلامت گذر کنند.
فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ
به انچه امر شدید گذر کنید و از آنچه نهی شدید بایستید.
5⃣ چه کنیم صبور باشیم؟
الف. توجه به عواقب صبر و عواقب جزع:
پیروزی از آن صبور است و شکست از آن جازع است
ب. توجه به نعمت هایی که خدا به انسان داده: اگر انسان دقت کند، در مقابل یک نعمت که از دست او رفته هنوز ده ها و صدها نعمت دانه درشت در او هست که می تواند به خاطر آنها صبوری کند.
ج.توجه به همگانی بودن مشکلات:
نباید فقط ظاهر زندگی دیگران را دید.
✳️حکمت ۳۵۷:
وَ عَزَّى قَوْماً عَنْ مَیِّتٍ مَاتَ لَهُمْ، فَقَالَ (علیه السلام): إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیْسَ لَکُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَیْکُمُ انْتَهَى
امام علیه السلام به گروهى از بازماندگان میت اینگونه تسلیت گفت: این امر (مرگ) نه آغازش از شما بوده و نه با شما پایان خواهد یافت.
د. کوچک دیدن مشکلات:
بزرگ پنداشتن مشکلات باعث واقعا بزرگ شدن مشکلات می گردد
حکمت ۴۴۸:
مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ، ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِکِبَارِهَا
کسى که مصیبت هاى کوچک را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا مى سازد.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۰/۲ ۱۰جمادی الثانی
💢بخش سوم حکمت۳۱💢
خلاصه قبل :
🔶وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنِ الْإِیمَانِ، فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ.
سوال شد از حضرت مفهوم ایمان چیست!!!
فرمود ایمان چهار رکن دارد.
_صبر
_یقین
_ عدل
_ جهاد
🔶وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛
وصبرکه رکن ایمان است خود بر چهار شعبه است.
_شوق و اشتیاق
_ شفق و ترس
_زهد وعدم وابستگی بدنیا
_ترقب، انتظار و مراقبت
🔶 وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ
یقین که دومین رکن ایمان است ان هم بر چهار شعبه و پایه است.
🔻نکته۱ :
در حکمت ۳۱ نهج البلاغه در واقع عمل به آیه قرآن است که فرمود:
《 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا...نساء - ۱۳۶》
درواقع ما یک ایمان ابتدایی و مختصر به خدای متعال داریم ولی برای اینکه از مرحله ایمان حداقلی بگذریم و به چهار ستون مستحکم ایمان برسیم باید به حکمت ۳۱ عمل کنیم.
🔻نکته ۲ :
امیرالمومنین در حکمت ۲۵۲ فرمود:
فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْک
خود ایمان هدف نهایی نیست، بلکه ایمان مقدمه ای است که انسان از شرک پاک بشود، لذا نهایت ایمان به توحید محض ختم میشود.
تا وقتی که انسان درگیر غیر خدا باشد به هدف از ایمان که توحید است نرسیده و باید مسیر را به سمت ایمان ادامه دهد.
به تعبیر جناب صائب:
از خودی تا ذرهای باقی است سالک در ره است/
هرکجا افتد زدوش این بار، منزل میشود/
نقد جانش خرج ره میگردد از بیتوشگی / از سرانجام سفر هر کس که غافل میشود/
کسی که نداند مقصدی دارد، هدفی دارد همه سرمایه را در مسیر مصرف میکند، یا به مقصد نمی رسد یا دست خالی میرسد.
🔻نکته ۳ :
از آنجایی که رسیدن به حق و توحید وظیفه و هدف ما است، باید سیر آفاقی و سیر انفسی داشته باشیم تا به آن هدف و نتیجه برسیم.
《سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ؛ فصلت - ۵۳ 》
به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است.
💮 برای رسیدن به علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین باید سلوک در آفاق و انفس کرد، به عجایب جهان و جان پی برد تا به حق رسید.
🔶وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ
یقین که برچهار پایه است یک پایه ی آن
بینا شدن هوشیارانه[الْفِطْنَةِ] است.
🔶 وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ
دومین شعبه یقین پی بردن به نکات دقیق[تَأَوُّلِ] حکیمانه است.
🔶وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ
سومین شعبه یقین پند گرفتن از عبرت هاست.
🔶 وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ
چهارمین شعبه یقین اقتدا کردن به سنت نیک گذشتگان است.
🔶 تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ
بینا شدن زیرکانه و هوشیارانه:
یقین یعنی اینکه انسان از بصر به بصیرت برسد و باطن امور را ببیند، زیرک باشد و از حداقل ها بیشترین استفاده را ببرد. در حکمت ۴۳۲ فرمود :
إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْیَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا
دوستان خدا همان کسانى هستند که باطن دنیا را مى نگرند در حالى که دیگر مردم به ظاهر دنیا چشم دوخته اند، و به آینده و فرجام دنیا مشغولند در حالى که سایر مردم به نقد و امروز آن سرگرمند.
پس کسی که فقط ظاهر بین بود، کسی که از استعدادها به اندازه کامل استفاده نکند نمی تواند به یقین برسد.
⭕️ عوامل متعددی جهت ایجاد بصیرت در نهج البلاغه ذکر شده، از جمله:
💮 ۱. ذکر خدا:
إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی جَعَلَ اَلذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ
خداوند سبحان، یاد خود را روشنی دل ها ساخت .
تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ اَلْوَقْرَةِ
که به پرتو آن شنوا شوند، هر چند پیش از آن ناشنوا بوده اند،
وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ اَلْعَشْوَةِ
و بینا گردند، هر چند پیش از آن نابینا بوده اند.
💮 ۲. تدبّر در قرآن
کتَابُ اللهِ تُبْصِرُونَ بِهِ، وَ تَنْطِقُونَ بِهِ، وَ تَسْمَعُونَ بِهِ
این قرآن کتاب خداست که با آن می توانید [راه حق را] بنگرید، و با آن سخن گویید، و به وسیله آن بشنوید.
💮 ۳. عبرت گیری
وَ مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ،
هر که به دیده عبرت به دنیا نگریست او را بینا کرد،
وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَیْها اَعْمَتْهُ
و هر کس به چشم خریداری به آن نظر نمود او را به نابینایی دچار ساخت.
❌ زیرکی یقین با زیرکی های مرسوم که فریب دادن و حق خوری است متفاوت است. در غرر الحکم فرمود :
لَا تَجْتَمِعُ الْفِطْنَةُ وَ الْبِطْنَة
هوشیاری و فطانت با شکم پرستی و سور چرانی جمع شدنی نیست.
🔶وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ
پی بردن به نکات دقیق حکیمانه.
حکمت شیء گرانبهایی است قرآن آن را خیر کثیر میداند:
《 وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیرا؛ بقره - ۲۶۳》
به هرکس حکمت داده شده قطعا خیر کثیری به او رسیده.
⭕️در معنای حکمت و حکیم تعاریف متعددی گفته شده:
۱. قرار دادن هر چیزی در جای خودش
۲. اتقان و احکام در کارها
۳. امور حکیمانه اموری هستند که مطابق با واقع هستند و سعادت انسان را در بر دارد.
کسانی که به این امور حقیقی و سعادت بخش دست پیدا کنند به یقین میرسند.
🔶وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ
پند گرفتن از عبرت ها
خواندن تاریخ به نحوی که از زوائد آن بپرهیزیم و صرفا به مواردی که سنت و همیشگی هستند استناد کنیم، و آن باعث ایجاد یقین میشود.
⭕️ یقین به آن است که بدانیم در طول تاریخ در مقابل تمام گردن کشان و سفاکان، قدرت قاهره ای بوده است که آنها را به زمین زده است و نام آنها را از صفحه روزگار پاک کرده است.
خدای متعال فرمود:
الظالم سیفى؛ أنتقم به و أنتقم منه
ظالم شمشیر من است. انتقام میگیرم از او و بواسطه ظالمان دیگر از او انتقام می گیرم.
دیدن تاریخ یعنی خداوند به سبب برخی ظالمین، از دیگر ظالمین انتقام میگیرد.
💮 حضرت در خطبه ۱۸۲ فرمود:
إِنَّ لَکُمْ فِی الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً أَیْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ أَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ
هر آینه مایه هاى عبرت در قرنهاى پیشین، فراوان است: کجایند عمالقه و فرزندان عمالقه؟ کجایند فراعنه و فرزندان فراعنه؟
أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِینَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ
صاحبان شهرهاى «رسّ» کجا رفتند؟ آنان که پیامبران را مى کشتند و چراغ سنتهاى پیامبران را خاموش مى کردند و سنّتهاى جباران را زنده مى ساختند.
🔶وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ
اقتدا کردن به سنت نیک گذشتگان؛
⭕️یکی از ستون های ایمان، یقین است. یقینی که از راه اقتدا کردن به سنت های صالح انبیاء و اولیاء به دست می آید. کسی که مسیر و روش خوبان را پیروی کند به یقین و ایمان دست پیدا میکند.
⏪ آیت الله مکارم این چهار بخش را در واقع چهار علم و رشته علمی میداند:
تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ، علوم تجربی و آزمایشگاهی
تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ، علوم نظری و فلسفی
مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ، علوم تاریخ
سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ، علوم نقلی و وحیانی
⭕️ کسی که از طریق تجربه و آزمایشگاه، نظری و عقلی، تاریخی و نقلی، به تحقیق در مورد یک مطلب بپردازد به یقین به مرتبه ای از یقین خواهد رسید و شک او برطرف میشود.
⭕️ اگر کسی در مورد خدا تحقیق های تجربی و نظری و تاریخی و نقلی داشته باشد اصل وجود خدا را باور میکند .
همانگونه که برخی دانشمندان غیر مسلمان اعتراف کرده اند که خدا را در لابراتورهای آزمایشگاهی مشاهده کرده اند و در واقع این یقین به وجود خداست.
🔶فَمَنْ تَبَصَّرَ فِی الْفِطْنَةِ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ
کسی که بینایی زیرکانه داشته باشد
کسی که دنبال باطن امور باشد، زرنگی کند و به کم قانع نشود، راه سعادت را پیدا خواهد کرد.
🔶 وَ مَنْ تَبَیَّنَتْ لَهُ الْحِکْمَةُ عَرَفَ الْعِبْرَةَ
کسی که سعادت را شناخت، از تاریخ عبور میکند و به عبرتهای تاریخ دست پیدا میکند.
🔶وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَکَأَنَّمَا کَانَ فِی الْأَوَّلِینَ
کسی که به عبرتهای تاریخ دست پیدا کرده و از آن عبور کند، گویا با همه گذشگان زندگی کرده و تجربه آنها را دارد.
کسی که با چشم باز، زیرکی به خرج داد و راه سعادت را شناخت و تاریخ را با دید عبرت نگاه کرد، گویا با تمام خوبان تاریخ زندگی کرده است.
💮 علی علیه السلام امیرالمومنین و امام المتقین است و به همین فرمایشات عمل کرده است:و در نامه ۳۱ فرمود:
أَیْ بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی
پسرم! درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکردهام،
فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ
امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثار شان سیر کردم
حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ
تا آنجا که گویا یکى از آنان شدهام،
بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ
بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام،
فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ
پس قسمتهاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم،
وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ
و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیان بارش شناسایى کردم.
🔻چند نکته در مورد یقین در نهج البلاغه: حکمت ۹۷ :
نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ، خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَکٍ
خواب یک شخص اهل یقین بهتر است از عبادت فرد شکاک.
💮 ارزش اعمال انسان به آن است که همراه یقین باشد. یقین نیز یکی از چهار ستون ایمان است.خطبه ۱۵۷ :
وَ بِالْیَقِینِ تُدْرَکُ الْغَایَةُ الْقُصْوَى
با یقین میتوان به برترین مرحله مقصود رسید.
به سبب یقین می توان راه طولانیرا طی کرد و به آن هدف بندگی دست پیدا کرد.
💮 آثار یقین درملائکه خطبه ۹۱ :
وَصَلَتْ حَقَائِقُ الْإِیمَانِ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ
حقیقت ایمان، ملائکه را به معرفت خدا پیوند داده
وَ قَطَعَهُمُ الْإِیقَانُ بِهِ إِلَى الْوَلَهِ إِلَیْه
و یقین به پروردگار، آنها را تا سر حدّ عشق به او پیش برده است.
وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَى مَا عِنْدَ غَیْرِهِ
و به جهت علاقه اى که به آنچه نزد خداست دارند به چیزى نزد غیر او نمى اندیشند.
قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ وَ شَرِبُوا بِالْکَأْسِ الرَّوِیَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ
آنها شیرینى معرفت خدا را چشیده و از جام محبتّش سیراب شده اند
وَ تَمَکَّنَتْ مِنْ سُوَیْدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَشِیجَةُ خِیفَتِهِ
و در عین حال خوف او در اعماق جانشان جایگزین شده است.
💮در خطبه متقین فرمود :
فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ
از نشانه هاى هر یک از آنها (اهل یقین)این است
أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ
که او را در دین خود قوى مى بینى
وَ حَزْماً فِی لِینٍ
و در عین قاطعیت، نرم خوست
وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ
و داراى ایمانى مملوّ از یقین هستند.
اللهم اجعل الیقین فی قلبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۰/۳ .۱۱جمادی
💢بخش چهارم حکمت۳۱💢
🔴خلاصه جلسات قبل:
🔶 وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ
صبر اولین رکن ایمان بر پایه :
شوق _ شفق _ زهد _ ترقب(انتظار)
🔶 وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ
یقین دومین رکن ایمان هم بر چهار پایه استوار است.
بصیرت تیزهوشانه _ پی بردن به نکات دقیق _عبرت گیری از تاریخ _ پیروی از سنت نیکوی گذشتگان .
🔶وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ:
یکی از ارکان ایمان عدل است که این عدل بر چهار شعبه استوار است.
🔶عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ
فهم عمیق و غواصانه [غَائِصِ]
🔶وَ غَوْرِ الْعِلْمِ
فرو رفتن در علم
🔶وَ زُهْرَةِ الْحُکْمِ
قضاوت روشن و آشکار
🔶 وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ
بردباری راسخ و رسوخ[رَسَاخَةِ]حلم
💮 سومین پایه ایمان عدالت است که خودش بر چهار شعبه استوار است:
فهم دقیق، علم و دانش عمیق، قضاوت صحیح و روشن و حلم و بردبارى
مومنی که اهل عدالت نباشد از دایره ایمان خارج است، شرط و رکن ایمان عدالت است. هر چه انسان از عدالت دور باشد از ایمان دور است. و عدالت یعنی دوری از افراط و تفریط
✴️ حضرت در این حکمت به طور خاص به قاضیان و کسانی که مسئول صدور حکم هستند سفارش میکند که ایمان شما در گرو عدالت شماست.
ولی به طور عمومی همه افراد جامعه شبانه روز در حال قضاوت دیگران هستند، اعمال و رفتار دیگران را می بینند و افراد را مطابق با آنها قضاوت میکنند،
💮حضرت میفرماید همگان مراقب باشند که به بی عدالتی کشیده نشوند که از ایمانشان چیزی باقی نمی ماند.
در نامه ۵۳ در مورد قضات فرمود:
ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ
سپس از میان رعایاى خود برترین فرد را در نزد خود براى قضاوت در میان مردم برگزین.
مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ الاُمُورُ وَلاَ تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ
کسى که امور مختلف آنها را در تنگنا قرار ندهد و برخورد مخالفان و خصوم با یکدیگر او را به خشم و لجاجت وا ندارد. وَلاَ یَتَمَادَى فِی الزَّلَّةِ وَلاَ یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ
و در لغزش و اشتباهات خود پافشارى نکند و هنگامى که خطا بر او روشن شود بازگشت به سوى حق بر او مشکل نباشد. وَلاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَع
و نفس او به طمع تمایل نداشته باشد.
وَلاَ یَکْتَفِی بِأَدْنَى فَهْم دُونَ أَقْصَاهُ
و در فهم مطالب به اندک تحقیق اکتفا نکند و تا پایان پیش رود.
وَأَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ وَآخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ
و در شبهات از همه محتاط تر باشد و در تمسک به حجت و دلیل از همه بیشتر پافشارى کند.
وَأَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ وَأَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ الاُمُورِ
و با مراجعه مکرر اطراف دعوا کمتر خسته شود و در کشف حقایق امور شکیباتر باشد.
وَأَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُکْمِ
و به هنگام آشکار شدن حق در انشاى حکم از همه قاطع تر باشد.
مِمَّنْ لاَ یَزْدَهِیهِ إِطْرَاءٌ
او باید از کسانى باشد که ستایش فراوان، او را مغرور نسازد و فریب ندهد.
وَلاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ
و مدح و ثناى بسیار او را به ثنا خوان و مدح کننده متمایل نکند.
وَ أُولَئِکَ قَلِیلٌ
و البته این گونه افراد کم اند....
فَانْظُرْ فِی ذَلِکَ نَظَراً بَلِیغاً
در این کار، نیکو نظر کن
فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ
که این دین در دست بدکاران اسیر است.
یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا
از روى هوا و هوس در آن عمل مى کنند و آن را وسیله طلب دنیا قرار داده اند.
⏪ چهار شعبه عدالت:
🔶 عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ
۱. فهم عمیق و غواصانه
فهم مربوط به شناخت موضوع است؛ ایمان ایمان نمی شود مگر اینکه انسان درست موضوعات را بشناسد و بعد قضاوت کند.
❌حکم شراب حرمت است، ولی این لیوانی که دست شخص است آیا شراب است یا دلستر؟
❌حکم ارتباط با نامحرم حرام است، ولی این خانمی که دارد با فلانی راه میرود دختر اوست، خاله اوست یا نامحرم است؟
❌حکم ربا حرمت است ولی این پولی که فلان بدهکار اضافه داده آیا ربا است یا هدیه ای است که مستحب است قرض گیرنده در هنگام باز پرداخت پول به طلبکار بدهد؟
❌بی عفتی بد است ولی اینکه فلانی به زنش تهمت میزند حساسیت بیجا است، شکاک بودن است یا بی عفتی؟
به تعبیر نامه۳۱ نباید غیرت بیجا داشت:
در سفارش به فرزند خود امام حسن علیه السلام ـ فرمود :
إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَةٍ،
از غیرت نابجا [نسبت به زنان ]بپرهیز
فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَةَ إِلَى السَّقَمِ
که آن، زن سالم را به بیمارى مى کشاند
وَ الْبَرِیئَةَ إِلَى الرِّیَبِ
و پاکدامن را به بدگمانى (اندیشه گنهکارى)
بلکه درباره آنان محکم کارى کن. آن گاه اگر عیبى دیدى در مجازات کوچک و بزرگ درنگ مکن.
🔶 وَ غَوْرِ الْعِلْمِ
۲. (فرو رفتن در علم)
علم مربوط به حکم است. یعنی وقتی موضوع تشخیص داده شد باید حکم هم دقیق صادر شود.
گاهی به خاطر جهل و بی اطلاعی ، کسی در جایگاه قضاوت می نشیند ولی سوادش را ندارد و قضاوت درستی ندارد و فردای قیامت برای خودش وزر و وبال درست میکند.
💮 عدالت رکن ایمان است، عدالت یعنی دوری ازافراط و تفریط. در حکمت ۷۰ فرمود:
لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً.
جاهل را نمی بینی مگر یا در افراط است یا در حال تفریط.
🔶 وَ زُهْرَةِ الْحُکْمِ
۳. قضاوت روشن و آشکار[زُهْرَةِ]
قاضی باید در مواجهه با موافق و مخالف بدون لکنت حکم عادلانه را اعلام کند به نحوی که ابهام و ایرادی نداشته باشد.
❌به تعبیر رهبر انقلاب در دفاع از انقلاب تقیه نکنید.
دو پهلو حرف زدن ها، رفیق دزد و شریک قافله بودن، با ایمان نمی سازد. آنجا که انسان باید حرف حقی را بزند مراعات کردن معنا ندارد.
قُلِ الْحَقَّ فِی الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ لَا تَخْشَ إِلَّا اللَّه
همیشه در ترس و امنیت حرف حق را بگو و از کسی غیر خدا نترس.
🔶 وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ
بردباری راسخ؛
همیشه در مقابل حکم حق و عادلانه، عده ای به خاطر فهم کم، علم کم یا منافع از دست رفته خویش به مخالفت می پردازند و موضع میگیرند.
💮 عدالت آن است که انسان در مقابل این افراد هم صبر و تحمل و بردباری داشته باشد و از دایره حق و انصاف و عدالت خارج نشود.
✴️ در مورد رسوخ علم ،اگر چه در حکمت ۲۰۷ فرمود:
إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّم،
اگر در امور زندگی بردبار نیستی خود را به حلم بزن( ادای بردباری درآوردن تا شبیه به آن شدن)
اگر حلم ندارید خود را به حلم بزن ، که یک مرحله برای شروع خوب است. ولی کسی بخواهد بگوید مومن هستم و عدالت دارم، اینجا دیگر نمیتواند بگوید من خود را به حلم زدم . باید حلیم و بردبار باشد.
💮 ولی رسیدن به ایمان کار سختی است و باید حلم در وجود انسان رسوخ کند، ثابت و مستقر شود.
حلم که نباشد عصبانیت و خشم جای آن را می گیرد. در نامه ۶۹ به حارث همدانی فرمود :
وَ احْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیس
حارث از غضب بپرهیز، که غضب از لشکر بزرگ شیطان است.
❌ چطور ممکن است کسی لشکر عظیم شیطان را در جان داشته باشد و ادعای ایمان کند.
شیطان که آمد معنویت و ایمان میرود. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:
لَوْ لَا أَنَّ الشَّیَاطِینَ یَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِی آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ.
گر شیاطین انسى و جنى دل آدمى را رها میکردند و در اطراف قلب انسان با این ابزار و دامهاى شهوات در گردش نبودند انسان بمقام و مرحلهاى میرسد که حقائق و ملکوت آسمانها در قلبش جلوهگر شده و همه چیز را میدید.
✴️ عدالت پایه ایمان است در حکمت ۴۵۸ فرمود :
الْإِیمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَى الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ،
ایمان آن است که راستگویى را در جایی که به زیان توست بردروغگویى در آنجایی که به سود توست مقدم بدارى
وَ أَلَّا یَکُونَ فِی حَدِیثِکَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِکَ،
و این که گفتارت بیش از عملت نباشد.
وَ أَنْ تَتَّقِیَ اللَّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِکَ.
و به هنگام سخن گفتن درباره دیگران تقواى الهى را پیشه کنى.
⏪حضرت بعد از بیان چهار رکن، ارتباط چهار رکن را با هم بیان میکند
🔶فَمَنْ فَهِمَ، عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ
کسی که درست بفهمد، اعماق علم را می شناسد .
ما تا به فهم نرسیم به علم نمیرسیم
گاهی علم ها سطحی هستند که ما با آن کاری نداریم بلکه علم آن فرو رفتن است دست یافتن به مرواریدهای کف اقیانوس است .علم دست یافتن به آن معارفی است که دست نخورده باقی مانده است
💮 فهم آن استعدادی است که خداوند به انسان داده و از آن طریق می تواند به اعماق علم برسد.
با علم های سطحی، با علم هایی که چهار اصطلاح را انسان یاد بگیرد نمی توان به باطن و حقیقت و ایمان رسید.
شناخت و فهم عمیق نیاز است
🔶 وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُکْمِ
کسی به اعماق علم برسد از سرچشمه احکام سیراب میشود.
کسی که شنا کردن، ورا و عمق علم رابشناسد، که اگر کسی شناخت به جایی میرسد که از سرچشمه ی احکام و شریعت سیراب میشود.
✴️احکام و حکم به معنای قوانین محکم و ثابتی هستند که ازجانب خدای متعال وضع شده اند تا تشنگی روحی افراد برطرف شود.
🔻نکته۱ :
برخلاف آنچه که برخی خیال میکنند احکام الهی صرفا یک اموری هستند تا میزان بود افراد نسبت به خدا سنجیده شود و هیچ مصلحتی ندارند،
حضرت احکام شریعت را دارای استحکام میداند و تمام احکام تابع مصالح و مفاسد هستند.
🔻نکته۲:
عمل به احکام سودی برای خدا ندارد بلکه باعث رفع تشنگی، عطش و نیاز خود انسان میشود. پس این ما نیستیم که به خاطر عمل به احکام باید از خدا طلبکار باشیم، بلکه خداست که منت گذاشته و راه برطرف کردن تشنکی درونی را به ما آموخته است
🔻نکته۳ :
یکی از راه های متعبد کردن افراد به احکام شرعی، توجه دادن آنها به همین دو اصل فوق است:
اولا ، احکام الهی طبق قاعده و معیار هستند .
ثانیا ، انسان فطرتا به پرستش نیاز دارد و باید به این عطش درونی پاسخ صحیح و در خور داده شود.
🔶 وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِی أَمْرِهِ
کسی که بردبار باشد دچار تفریط کوتاهی نمی شود.
🔶وَ عَاشَ فِی النَّاسِ حَمِیداً
و در بین مردم با آبرومندی و نام نیک ، پسندیده زندگی خواهد کرد.
حضرت میفرماید طوری زندگی کنید که اگر هستید مردم تمایل به ارتباط با شما را داشته باشند و اگر رفتید مردم برای شما گریه کنند و راهش این است که عادل باشید.
❌اگر چه عده ای با ظلم میخواهند محبوب بشوند ولی عدالت است که باعث پسندیده شدن در درگاه الهی و در بین مردم است.
🔻نکاتی در مورد عدالت:
✴️ عدالت برتر از جوداست در حکمت ۴۳۷ فرمود:
وَ سُئِلَ (علیه السلام) أَیُّهُمَا أَفْضَلُ، الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ؟
از امام علیه السلام سؤال شد که کدام یک از این دو برترند: «عدالت» یا جود و بخشش؟
فَقَالَ (علیه السلام): الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛
در جواب فرمود: عدل، هرچیزى را در جاى خود قرار مى دهد ولى سخاوت و بخشش آن را از مسیرش فراتر مى برد.
وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛
(اضافه بر این) عدالت، قانونى است همگانى ولى جود و بخشش جنبه خصوصى دارد
فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا.
بنابراین، عدل، شریف تر و برتر است.
💮 امیر المومنین خود، معیار عدالت و دوری از افراط و تفریط است.در حکمت ۱۰۹ فرمود :
نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا یَلْحَقُ التَّالِی وَ إِلَیْهَا یَرْجِعُ الْغَالِی
معیار و میزان میانه روی و عدالت ما هستیم و اگر کسی جلو یا عقب افتاد باید خود را به ما برسانند وگرنه از بحث عدالت جدا میشوند .
🔻نکاتی در مورد حلم:
✴️حلم از صفات بالایی است که اگر کسی نداشته باشد عدالت ندارد و چهارمین بخش عدالت حلم است
پیامبرخدا ص فرمود :
کَادَ الْحَلِیمُ أَنْ یَکُونَ نَبِیّاً
آدم بردبار نزدیک است به مقام نبوت برسد.
💮 امیرمؤمنان صلواه الله علیه فرمود:
تَعَلَّمُوا الْحِلْمَ فَإِنَّ الْحِلْمَ خَلِیلُ الْمُؤْمِنِ وَوَزِیرُه
حلم و بردبارى را بیاموزید (و آن را تمرین کنید) زیرا دوست مؤمن و وزیر اوست.
💮 امام صادق در صفات مؤمن مى فرماید:
لاَ یُرَى فِی حِلْمِهِ نَقْصٌ وَلاَ فِی رَأْیِهِ وَهْنٌ
مومن واقعی کسی است که نه در بردبارى او کاستى است و نه در اندیشه اش سستى میبینید.
اللهم لا تجعلِ الدنیا اکبر همّنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۰/۴ .۱۲جماد الثانی
💢بخش پنجم حکمت۳۱💢
🔴خلاصه قبل :
🔶وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ
صبر یکی از رکن ایمان خود بر چهار پایه:
شوق_ شفق_ زهد _ انتظارو مراقبت
🔶 وَ الْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِکْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِینَ
یقین دومین رکن ایمان برچهار شعبه :
بصیرت تیزهوشانه_ فهم حکمت عمیق_عبرت گرفتن تاریخی _ تابع نیکی گذشتگان.
🔶وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَةِ الْحُکْمِ وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ؛
سومین رکن ایمان عدل که بر چهار شاخه است:
فهم عمیق و غواصانه_فرو رفتن در علم_
قضاوت روشن و آشکار_بردباری راسخ.
🔶وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ:
چهارمین ارکان ایمان جهاد است که خود بر چهار پایه استوار است.
🔶عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ
امر بمعروف و نهی منکر با بیان صریح و صداقت در میدان های جنگ_همه میدان ها.
🔶 وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ
بیان صریح و اعلام انزجار (دشمنی) با فاسقان؛
💮 گستره جهاد :
جهاد یک معنای وسیع دارد که هر گونه مقابله با دشمن را شامل میشود و یک معنای خاص دارد که به معنای جهاد نظامی است.
✴️هدف جهاد:
در حکمت ۲۵۲ حضرت هدف جهاد را عزت اسلام معرفی کردند:
فَرَضَ اللهُ ...الْجَهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ
هر کاری که باعث عزت و سربلندی اسلام و قطع شدن سلطه کفار از مسلمانان باشد به عنوان جهاد شناخته میشود و جهاد اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی ، امنیتی و علمی و... به معنای واقعی کلمه جهاد هستند چون موجب عزت اسلام میشوند.
💮 سر تا سر زندگی انسان جهاد است. در حکمت ۴۳ در مورد خبّاب بن ارت فرمود:
عَاشَ مُجَاهِدا زندگی او مجاهدانه بود.
✴️ مسلط نشدن کفار بر مومنین به شرط جهاد است . قرآن کریم میفرماید: 《 ولَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا؛ نساء - ۱۳۶ 》
خدا نخواسته که کفار بر مومنین مسلط شوند.
اینجا یک بحث فقهی دارد که نباید دختر را به مخالف داد چون بر او مسلط میشود و جلوی دینداری او را میگیرد.
ولی یک بحث مقاومتی و مبارزه ای هم دارد که مومنین باید چنان قوی بشوند، مجاهد بشوند که دشمن نتواند بر آنها مسلط شود.
پایه ایمان جهاد است و جهاد یعنی قوی شدن در مقابل دشمن.
🔶فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ
کسی که امر به معروف را اقامه کند قامت مومنین را استوار و محکم کرده.
🔶 وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ
کسی که دیگران را نهی از منکر کند.به خاک مالیده [أَرْغَمَ] بینی کفار ومنافقین را.
🔻نکته:
امر به معروف باید موجب تقویت جامعه ایمانی شود.
در کیفیت امر به معروف هم این نکته نهفته است، اگر طوری نهی از منکر کردیم که به جای تقویت جبهه حق، دشمن از آن سوء استفاده کرد با آن هدف نهی از منکر جور در نمی آید.
باید جبهه حق تقویت شود.
💮 امر به معروف و نهی از منکر درغررالحکم از امیرالمومنین:
قِوامُ الشَّریعَةِ الاْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْىُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَإقامَةُ الْحُدُودِ
اساس شریعت و دین امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود الهى است.
الاَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ أَفْضَلُ أَعْمَالِ الْخَلْقِ
امر به معروف برترین اعمال بندگان خداست.
💮 در مورد نهی از منکر امام صادق فرمود:
کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذَا مَرَّ بِجَمَاعَة یَخْتَصِمُونَ
امام صادق هنگامى که از کنار گروهى عبور مى کرد که با یکدیگر در حال پرخاش بودند مى ایستاد.
لاَ یَجُوزُهُمْ حَتَّى یَقُولَ ثَلاَثاً اتَّقُوا اللَّهَ یَرْفَعُ بِهَا صَوْتَهُ
و با صداى بلند فریاد مى زد: از خدا بترسید، از خدا بترسید، از خدا بترسید تا شرمنده شوند و دست از نزاع بردارند.
❌جامعه ای که نسبت به این دو امر مقدس بی تفاوت باشد مرده است، در حکمت ۳۷۴ فرمود:
تَارِکٌ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاء
کسی که از زشتی منکر در هیچ مرحله ای ناراحت نشود مرده متحرک است.
❌فاتحه جامعه بدون نهی از منکر را باید خواند، در خطبه ۱۲۹ فرمود:
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». ظَهَرَ الْفَسَادُ
«إنّا للهِ وإنّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ». آرى! فساد آشکار شده، و همه جا را فرا گرفته.
فَلَا مُنْکِرٌ مُغَیِّرٌ
نه انکارکننده اى دیده مى شود که براى تغییر آن برخیزد،
وَ لَا زَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ،
و نه نهى کننده اى که خود نهى را پذیرفته باشد،
أَ فَبِهَذَا تُرِیدُونَ أَنْ تُجَاوِرُوا اللَّهَ فِی دَارِ قُدْسِهِ وَ تَکُونُوا أَعَزَّ أَوْلِیَائِهِ عِنْدَهُ،
آیا با این حال مى خواهید در سراى قدس پروردگار، و جایگاه رحمتش منزل گزینید وعزیزترین اولیاى خدا نزد او باشید؟!
هَیْهَاتَ، لَا یُخْدَعُ اللَّهُ عَنْ جَنَّتِهِ وَ لَا تُنَالُ مَرْضَاتُهُ إِلَّا بِطَاعَتِهِ.
هیهات! هرگز نمى توان خدا را در مورد بهشت جاویدانش، فریب داد و رضاى او جز با اطاعتش به دست نمى آید.
لَعَنَ اللَّهُ الْآمِرِینَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِکِینَ لَهُ،
خدا لعنت کند، کسانى را که «امر به معروف» مى کنند و خود آن معروف را ترک مى گویند،
وَ النَّاهِینَ عَنِ الْمُنْکَرِ الْعَامِلِینَ بِهِ
و «نهى از منکر» مى کنند و خود مرتکب آن مىشوند.
🔶وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ، قَضَى مَا عَلَیْهِ
کسی که صادقانه در میدان نبرد بایستد، وظیفه اش را انجام داده است.
مواطن هم می تواند به معنای میدان نبرد باشد :
《 لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَة؛ توبه، ۳۶》
خداوند شما را در مواضع بسیارى یارى کرد تا بر دشمن پیروز شدید.
و هم میتواند مواطن مطلق میادین زندگی باشد.
💮ما وظیفه داریم و باید این وظیفه را انجام دهیم. با صراحت صحبت کردن در مقابل صاحبان ثروت و قدرت،
_ نلرزیدن،
_ تحت تاثیر تهدید و تطمیع واقع نشدن همه از مصادیق این صداقت است که از نشانه های ایمان است.
✴️روایت: أَنَّهُ وَجَدَ فِی قَائِمَةِ سَیْفٍ مِنْ سُیُوفِهِ
علىّ علیه السّلام گفت: در قبضه یکى از شمشیرهاى پیامبر ورقهاى یافته است
صَحِیفَةً فِیهَا ثَلاَثَةُ أَحْرُفٍ
که سه جمله بر این گونه در آن نوشته بوده است:
«صِلْ مَنْ قَطَعَکَ
هر که از تو ببرد به او بپیوند.
وَ قُلِ اَلْحَقَّ وَ لَوْ عَلَى نَفْسِکَ
و حقّ را بگوى اگر چه بزیان خودت باشد،
وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ"
و در باره کسى که با تو بدى کند نیکى کن»
🔶وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
کسی که بغض فاسقان را به دل داشته باشد. با فاسقان دشمنى کند و براى خدا خشم گیرد، خدا هم براى او خشم آورد، و روز قیامت او را خشنود سازد.
⭕️عده ای شاید در جامعه مسئولیت داشته باشند، ولی فسق آنها آشکار است. ایمان یعنی با این افراد نیز به جهاد برخیز از راحت طلبی و نتبلی دوری کن تا به ایمان برسی.
تا وقتی که فاسقان و کافران در جامعه هستند باید به نهی از منکر ادامه داد، باید مبارزه کرد.
درخطبه ۱۳۰ به ابوذر هنگامى که عثمان او را به ربذه تبعید کردفرمود :
یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ،
اباذر تو براى خدا خشمگین شدى،
فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛
پس، امید به کسى ببند که براى او خشمگین شده اى.
إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ
انان به خاطر دنیایشان از تو ترسیده اند.
وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ
و تو به خاطر دینت از آنان ترسیده اى.
✴️ اینکه پیامبر فرمود:
إنَّ اللّه َ یَغضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ و یَرضى لِرِضاها؛
اگر ما هم به درجه ایمان برسیم، مثل فاطمه مجاهد بشویم و اهل غضب برای خدا باشیم، خدا برای ما غضب میکند.
🔻نکته:
غضب کردن خدا به نفع کسی، شاید ظهور و بروز آن در دنیا نباشد و در قیامت باشد .
🔻 نکاتی در مورد نهی از منکر:
جامعه باید نسبت به حلال و حرام الهی حساس باشد .امام صادق از قول جد خود زین العابدین میفرماید:
قَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَا رَبِّ مَنْ أَهْلُکَ؟
موسى بن عمران علیه السّلام عرض کرد:پروردگارا اولیاى تو چه کسانى هستند!!
اَلَّذِینَ تُظِلُّهُمْ فِی ظِلِّ عَرْشِکَ
که عرشت بر آنان سایه افکنده است
یَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّکَ
روزى که هیچ سایه اى جز سایه ات نیست.
قَالَ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَیْهِ اَلطَّاهِرَةُ قُلُوبُهُمْ وَ اَلْبَرِیئَةُ أَیْدِیهِمْ
خداوند به او وحى کرد: آنان کسانی اند که قلبهائى پاک و دستانى تهى دارند،
اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ ذَا اَلْجَلاَلِ إِذَا ذَکَرُوا
که هر گاه متذکر شوند ذکر خدا گویند.
وَ هُمُ اَلَّذِینَ یَکْتَفُونَ بِطَاعَتِی
و آنها کسانی اند که به بندگى من دلخوشند.
کَمَا یَکْتَفِی اَلصَّبِیُّ اَلصَّغِیرُ بِاللَّبَنِ
همان طور که بچۀ کوچک به شیر مادر دل بسته است،
وَ اَلَّذِینَ یَأْوُونَ إِلَى مَسَاجِدِی کَمَا تَأْوِی اَلنُّسُورُ إِلَى أَوْکَارِهَا
و کسانی اند که به مساجد من پناه مى آورند همان طور که بازهاى شکارى به لانه هایشان پناه مى برند.
وَ اَلَّذِینَ یَغْضَبُونَ لِمَحَارِمِی
و کسانی اند که هر گاه حرام من حلال شود غضبناک شوند،
إِذَا اُسْتُحِلَّتْ مِثْلَ اَلنَّمِرِ إِذَا حَرِدَ
مانند پلنگى که مجروح و خشمناک شود.
⭕️ درکافی بَابُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَر آمده است.
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مَلَکَیْنِ إِلَى أَهْلِ مَدِینَةٍ لِیَقْلِبَاهَا عَلَى أَهْلِهَا
خداوند دو فرشته را براى اهالى شهرى فرستاد که شهر را بر اهالى آن واژگون نمایند.
فَلَمَّا انْتَهَیَا إِلَى الْمَدِینَةِ وَجَدَا رَجُلًا یَدْعُو اللَّهَ وَ یَتَضَرَّعُ
همین که به شهر رسیدند مردى را یافتند که با خدا مناجات و زارى مىکرد.
فَقَالَ أَحَدُ الْمَلَکَیْنِ لِصَاحِبِهِ أَ مَا تَرَى هَذَا الدَّاعِیَ
یکى از فرشتهها به دیگرى گفت: آیا نمىبینى این مرد را، که چگونه خدا را مىخواند؟
فَقَالَ قَدْ رَأَیْتُهُ وَ لَکِنْ أَمْضِی لِمَا أَمَرَ بِهِ رَبِّی
آن دیگرى گفت: بلى او را دیدم، ولى آنچه را که پروردگارم دستور داده است انجام مىدهم.
فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ لَا أُحْدِثُ شَیْئاً حَتَّى أُرَاجِعَ رَبِّی
اوّلى گفت: و لیکن من کارى انجام نمىدهم تا نزد پروردگارم باز گردم،
فَعَادَ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَقَالَ یَا رَبِّ إِنِّی انْتَهَیْتُ إِلَى الْمَدِینَةِ
چون بازگشت گفت: پروردگارا! موقعى که به شهر رسیدم،
فَوَجَدْتُ عَبْدَکَ فُلَاناً یَدْعُوکَ وَ یَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ
بندهات فلانى را دیدم که تو را مىخواند و به درگاه تو زارى مىکرد.
فَقَالَ امْضِ بِمَا أَمَرْتُکَ بِهِ
خداوند فرمود: آنچه را که به تو دستور دادم اجرا کن،
فَإِنَّ ذَا رَجُلٌ لَمْ یَتَمَعَّرْ وَجْهُهُ غَیْظاً لِی قَط
چون او مردى است که هیچگاه صورت خود را براى من در مقابل گناهان و منکرات جامعه برنمی گرداند و اظهار خشم نکرده است.
🔻نکات جهاد:
نگاه ما به جهاد نگاه عبادتی است، بلکه بالاترین عبادت هاست.
أنَّ رجُلاً أتى جَبَلاً لِیَعْبُدَ اللّه َ فیهِ ، فجاءَ بهِ أهلُهُ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله
مردى براى عبادت خدا به کوهى رفت و خانواده اش او را نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آوردند.
فنَهاهُ عَن ذلکَ ، وقالَ له :
پیامبر او را از این کار نهى کرد و فرمود:
إنَّ صَبرَ المسلمِ فی بعضِ مَواطِنِ الجِهادِ یَوما واحدا خَیرٌ لَهُ مِن عِبادَةِ أربعینَ سنةً اگر مسلمان یک روز در میدانى از میدانهاى جهاد پایدارى ورزد برایش از چهل سال عبادت کردن بهتر است.
✴️خطبه ۲۷ فرمود :
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَةُ. فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ
🔻نکته:
پس اگر کسی ادعای ایمان و عرفان داشت ولی اهل جهاد و مبارزه بر اسرائیل نبود، گول ظاهر و باطن بینی اش را نخوریم. عارف را باید از نهج البلاغه شناخت.
💮 جهاد امیرالومنین در خطبه ۱۹۲:
أَلَا وَ قَدْ أَمَرَنِیَ اللَّهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْیِ وَ النَّکْثِ وَ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ
آگاه باشید! خداوند مرا به نبرد با ستمگران، پیمان شکنان و مفسدان در ارض امر فرموده ؛
فَأَمَّا النَّاکِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ،
با ناکثین و پیمان شکنان (اشاره به اصحاب جمل) نبرد کردم و آنها را در هم شکستم
و با قاسطین (ستمگران شام و اصحاب معاویه) جهاد نمودم و ضعف و زبونى آنها را نشان دادم
وَ أَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ
و مارقین (خوارج نهروان) را بر خاک مذلت نشاندم)،
وَ أَمَّا شَیْطَانُ الرَّدْهَةِ فَقَدْ کُفِیتُهُ بِصَعْقَةٍ سُمِعَتْ لَهَا وَجْبَةُ قَلْبِهِ وَ رَجَّةُ صَدْرِهِ
و اما شیطان ردهه (اشاره به ذوالثدیه) با فریادی که بر او فرود آمد به گونه که تپش قلب و لرزش سینه اش شنیده شد، شرّ او از من دفع گردید.
اللهم اجعل عواقب امرنا خیرا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۰/۴ - ۱۲جمادی الثانی
💢بخش ششم حکمت٣۱💢
⭕خلاصه جلسه قبل:
سُئِلَ عَنِ الْإِیمَان
شخصی در مورد ایمان از حضرت سوال کرد؛ حضرت در پاسخ
پایه های ایمان را در چهار مورد معرفی کردند (صبر، یقین، عدل، جهاد) بعدهر یک از این پایههای ایمان را به چهار شاخه تقسیم کردند، که در مجموع شانزده بخش شد.
⭕️اگر کسی میخواهد ایمان علوی داشته باشد باید به این شانزده بخش عمل نماید و در زندگی خود جاری سازد چرا که این حکمت یک حکمت نظری صرف نیست بلکه باید آن را عملیاتی کرد.
با توجه به شانزده موردی که نامبرده شد (جهاد، امر به معروف و نهی از منکر....) ایمان همین زندگی روزمره ما را شامل میشود.
↩️در ادامه بعد از بیان شاخه ها و بخش های ایمان حضرت به توضیح و تشریح کفر میپردازد.
🔶وَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ:
کفر هم چهار شاخه و ستون دارد:
🔶عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاقِ
۱. فرو رفتن و عمیق شدن در امور ممنوع[التَّعَمُّقِ]
۲.ستیزه جویی و جدال[التَّنَازُعِ]
۳.انحراف از حق[الزَّیْغِ]
۴. دشمنی و لجاجت با حق[الشِّقَاقِ]
🔻نکات مهم:
👈نکته١:
علت بحث از شرک در کنار توحید، کفر در مقابل ایمان، جهنم در مقابل بهشت، ابلیس در مقابل خدا و... چیست؟
بر مبنای قاعده ی " تُعرَفُ الاشیاءُ باَضدادِها " هر چیزی را با ضد خوش می شناسیم.
_تا پایین را نفهمیم بالا برای ما معنایی نخواهد داشت.
_تا ارکان کفر را نشناسیم و از آن دوری نکنیم نمی توانیم به حقیقت ایمان برسیم.
_ تا شرک و ظرائف آن را نشناسیم نمی توانیم به توحید واقعی که باریک تر از مو هست دست پیدا کنیم.
_ تا دوران جاهلیت را نشناسیم نمی توانیم عظمت کار پیامبر را دریابیم.
_ تا شرایط جامعه بعد از غصب خلافت را نشناسیم نمی توانیم عظمت حکومت امیرالمومنین را متوجه شویم.
⏪ اگر حضرت پایه ها کفر را بیان نمی کردند، آرام آرام شرک ، شک و نفاق ، کفر وارد زندگی انسان میشد و او متوجه آن نبود و پس از مدتی از ایمان او چیزی باقی نمی ماند.
👈نکته٢:
همانگونه که ایمان می تواند در وجود انسان رسوخ کند و ریشه دار شود، کفر هم می تواند در وجود انسان ریشه بدواند و تبدیل به سرطان بد خیم شود که در این صورت از بین بردن آن سخت است. هدف از بیان این مطالب توسط حضرت، جلوگیری از ریشه دار شدن کفر در وجود انسان است.
👈نکته ٣:
کفر و کافر و کفران و کفاره همه از یک ریشه هستند و به معنای پوشاندن هستند.
کافر حقایق و حق را می پوشاند، خدا را انکار میکند. دستور الهی را نادیده می گیرد. پس مقصود از کافر در این کلمات کافر اصطلاحی نیست، بلکه هر کدام از مومنین نیز میتوانند درجه ای از کفر را داشته باشند و نسبت به دستورات الهی کوتاهی و انکار داشته باشند.
👈نکته۴:
مرحوم سید رضی چون نمی خواسته مباحث طولانی شوند، بخش از این کلام را حذف کرده است.
بر مبنای فرمایش مرحوم کلینی در کافی، کلام نهج البلاغه حضرت اینگونه بوده است:
بُنِیَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ- الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّکِّ وَ الشُّبْهَة
وَ الْغُلُوُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَب
( حکمت نهج البلاغه که چهار رکن کفر بیان شده ، در واقع چهار رکن غلو است):
عَلَى التَّعَمُّقِ
فرو رفتن و عمیق شدن در امور ممنوعه
وَ التَّنَازُعِ
ستیزه جویی و جدال
وَ الزَّیْغِ
انحراف از حق
وَ الشِّقَاقِ
دشمنی و لجاجت با حق
در ادامه این چهار ریشه غلو و کفر را بررسی می کنیم:
🔶التَّعَمُّقِ
فرو رفتن و عمیق شدن در امور ممنوعه:
اگر چه تعمق در امور صحیح و دینی بسیار پسندیده است و ما را به فهم عمیق در همه مسائل فرا خوانده اند.
ولی اگر بنا باشد این تعمق به جای اوج گرفتن، ما را به پایین بکشد بسیار خطرناک است و نباید در اموری که از اسرار هستند تعمق کرد:
💮 حضرت در خطبه ۹۱ (خطبه اشباح) فرمود:
وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ هُمُ الَّذِینَ أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُیُوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ
راسخون در علم کسانی هستند که به آنچه مستور و پوشیده است اعتراف اجمالی کرده اند.
مَا جَهِلُوا تَفْسِیرَهُ مِنَ الْغَیْبِ الْمَحْجُوبِ
و دنبال فهم بیش از آن نبوده اند
فَمَدَحَ اللَّهُ تَعَالَى اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ یُحِیطُوا بِهِ عِلْماً
و خداوند راسخون را به خاطر همین پیش نرفتن در علوم ممنوعه مدح کرده است
وَ سَمَّى تَرْکَهُمُ التَّعَمُّقَ فِیمَا لَمْ یُکَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ کُنْهِهِ رُسُوخاً
و خداوند همین ترک تعمق را، رسوخ در علم نامیده است.
⏪ راسخون در علم اهل بیت هستند، ولی بخشی از رسوخ در علم به دانستن هاست، بخشی نیز اعترافکردن به ندانستن هاست.
❌تعمق به معنای "مته به خشخاش گذاشتن" و حساسیت بیش از حد در برخی امور ممنوع است:
1️⃣در مسائل توحیدی که مربوط به کنه ذات خدا است.
_شناخت خدا در مرتبه افعال به طور کامل،
_در مرحله صفات تا حد زیادی قابل فهم است.
_ولی در مرحله ذات و کنه ذات برای ما غیر قابل فهم است.
✴️ از آنجایی که انسان موجودی محدود، دارای سابقه نیستی، محتاج و... است نمی تواند درک کند موجودی که خلق نشده، همیشه بوده، به کسی احتیاج ندارد، گنجینه های او تمام شدنی نیست و...
💮لذا برای افراد متفاوت سطح تفکر در مورد خدا متفاوت است ولی برای همگان تفکر عمیق در محدوده ذات ممنوع است.
امام باقرعلیه السلام فرمودهاند:
تَکَلَّمُوا فِی خَلْقِ اللَّهِ
درباره آفرینش خداوند سخن بگویید و بیندیشید
وَلاَ تَتَکَلَّمُوا فِی اللَّهِ
و درباره ذات او سخن مگویید و نیندیشید.
فَإِنَّ الْکَلاَمَ فِی اللَّهِ لاَ یَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلاَّ تَحَیُّراً
زیرا بحث و گفتگو در این باره چیزى جز بر حیرت انسان نمى افزاید.
💮 درحکمت ۲۸۷ فرمود:
وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ
در رابطه با قدَر ازحضرت سوال شد،
فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُکُوهُ
حضرت در پاسخ فرمودند: راه تاریکى است در آن پا ننهید.
وَبَحْرٌ عَمِیقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ
و دریاى ژرفى است در آن وارد نشوید.
وَسِرُّ اللَّهِ فَلاَ تَتَکَلَّفُوهُ
و سرّ الهى است، براى پى بردن به آن خود را به زحمت نیفکنید.
🔺امام سجادصلواه الله علیه فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ
خداوند متعال مى دانست در آخر الزمان اقوامى مى آیند که در مسائل مربوط به ذات و صفات خدا تعمق و دقت مى کنند،
فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَالاْیَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِیدِ إِلَى قَوْلِهِ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
از این رو سوره «توحید» ۶ آیه ابتدایی سوره حدید را نازل فرمود.
فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَکَ
پس هرکس ماوراى آن را بطلبد هلاک مى شود.
که این آیات ما را به برخی صفات الهی و برخی افعال الهی راهنمایی میکند.
2️⃣ در احکام شرعی نیز حساسیت بیجا و وسواس از ما خواسته نشده:
قرآن کریم میفرماید:
《یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ؛ مائده - ۱۰۱》
از امورى سؤال نکنید که اگر براى شما آشکار گردد شما را به زحمت مى افکند و ناراحت مى کند.
❌شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد شاید این پنیرها با مایه ای نجس و غیر شرعی درست شده باشند، حضرت فرمود:
اشْتَرِ مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ وَ لَا تَسْأَلْهُ عَنْ شَیْء
از مرد مسلمان بخر و در موردش اینقدر سؤال نکن.
❌ وسواس در امور دینی و پرس و جوی زیاد ممنوع :
از حضرت علی علیه السلام سؤال شد: وضو گرفتن از باقیمانده آبی که گروهی مسلمان از آن وضو گرفتهاند نزدت محبوب تر است یا وضو گرفتن از دلو سفید سرپوشیده؟
فَقَالَ لَا
فرمود:خیر،
بَلْ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ
بلکه از باقیمانده گروهی مسلمان (محبوب تر است)،
فَإِنَّ أَحَبَّ دِینِکُمْ إِلَى اللَّهِ الْحَنِیفِیَّةُ السَّمْحَةُ السَّهْلَة
زیرا محبوب ترین دین شما نزد خداوند ، حنیفیه آسان و سازگار است.
🔺 خدای متعال به بنی اسرائیل فرمود گاو را بکشید، ولی آنها سوالات بیجا پرسیدند و خودشان را به زحمت انداختند.
💮 در مورد غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز فلسفه هایی برای غیبت بیان شده ولی حقیقت آن است که علت اصلی غیبت به عنوان سر و رمزی است که بر ما مکشوف نیست. امام عصر در روایتی فرمود:
وَ أَمَّا عِلَّهُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَهْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ...
امادر مورد علت وقوع غیبت : خداوند میفرماید ای کسانی که ایمان آوردهاید از چیزی سوال نکنید که اگر برای شما آشکار شود، غمگینتان کند.
⏪ اولین رکن کفر (غلو) آن است که انسان در اموری که نباید زیاد بررسی کند، عمیق شود و در این صورت چون به نتیجه نمی رسد مجبور است وهم و خیال را دخیل کند و به جای رسیدن به حقیقت، به وهم میرسد.
🔶 وَ التَّنَازُعِ
یکی از پایه های غلو، ستیزه جویی و جدال است:
کسانی که مدام به دنبال بحث و جدال و نزاع باشند، پس از مدتی دیگر به دنبال پیدا کردن حق نیستند بلکه به دنبال برتری جویی و به کرسی نشاندن حرف خود هستند و این با روح ایمان سازگار نیست و پوشاندن حق (کفر) است.
🔶وَ الزَّیْغِ
پایه بعدی غلو انحراف از حق است:
کسی که ظرف و کاسه اش رو به آسمان است برزمین بیفتد این ظرف کج شده و وارونه برزمین میافتد و دیگر آب در آن جمع نمیشود، انحراف از حق هم به همین صورت است.
قرآن کریم میفرماید:
《رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً ۚ إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ؛ آل عمران - ۸》
پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آن که ما را هدایت کردى، از راه حق منحرف مگردان; و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تویى بخشنده!
❌انحراف از حق به معنای تبعیت از هوا و هوس هاست.
کسانی که حق را به کناری بگذارند و به دنبال خواسته های نفسانی بروند دچار کفر میشوند. از ایمان خارج شده و ستون های کفر در وجود آنها بنا خواهد شد.
قرآن کریم میفرماید:
《ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَکانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ؛ روم - ۱۰ 》
سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند.
💮 در نهج البلاغه امیرالمومنین از قول پیامبر فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ
خطرناک ترین چیزى که بر شما از آن بیمناکم دو چیز است:
اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الاَمَلِ
پیروى از هواى نفس و آرزوهاى دور و دراز،
فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ
زیرا پیروى از هوا انسان را از حق باز مى دارد
وَأَمَّا طُولُ الاَمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَة
و آرزوهاى دور و دراز سبب فراموشى آخرت مى گردد.
🔶وَ الشِّقَاقِ
آخرین پایه غلو که یکی از ارکان کفر است، دشمنی و لجاجت با حق:
❌لجاجت یکی از پایه های کفر است. انسان های لجوج هیچ گاه به حقیقت دست پیدا نمی کنند.
این چهار پایه کفر به دنبال هم می آید، _ _ شخص با تعمق نابجا نظریه اشتباهی میدهد.
_ به وسیله جدال به دنبال اثبات نظرش میرود،
_ کم کم به خاطر اثبات حرفش از حق منحرف میشود.
_ و در نهایت دچار دشمنی و لجاجت با حق میشود.
❌لجاجت موجب انکار حق میشود انسان باید یک درصدی حرف خود را ناحق بپندارد تا اگر دچار اشتباه شده متوجه اشتباهش بشود و با لجاجت به دنبال اثبات نظر اشتباه خود نرود.
✴️در کافی شریف آمده است:
انسان هر نظری داشت در پایان بگوید:
اَلْقَوْلُ مِنِّی فِی جَمِیعِ اَلْأَشْیَاءِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ...
گفتار من نسبت بهر موضوعی گفتار آل محمد است.....
در این صورت اگر اشتباهش ثابت شود به راحتی میپذیرد.
🔺به تعبیر قرآن عده ای از سر لجاجت به پیامبر میگفتند اگر کارهای عجیب و غریب انجام دهی ما ایمان می آوریم:
《وَقَالُوا لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الاْرْضِ یَنبُوعاً؛ اسری - ۹۰ 》
و گفتند ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم مگر این که چشمه اى از این سرزمین (خشک و سوزان) براى ما خارج سازى *
یا باغى از نخل و انگور در اختیار تو باشد و نهرها در لابلاى آن به جریان اندازى....
💮 درخطبه ۱۹۲ معجزه درخت:
نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ،
ما از تو چیزى مى خواهیم که اگر بپذیرى و به ما نشان بدهى،
عَلِمْنَا أَنَّکَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ،
دانیم که تو پیامبر و فرستاده او هستى
وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّکَ سَاحِرٌ کَذَّابٌ.
اگر نکنى دانیم که جادوگر و دروغگویى.
پیامبر خواسته آنها را انجام داد ولی آنها همچنان ایمان نیاوردند.
⏪ انها میخواهند بهانه تراشی کنند، وقتی پیامبر به آنها معجزه نشان میدهد به خاطر لجاجت حاضر نیستند بپذیرند.
✴️مومن زیغ و شقاق ندارد:
حضرت در غرر الحکم میفرماید:
الْمُؤْمِنُ مُنَزَّهٌ عَنِ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاق
مومن از انحراف و لجاجت پاک و منزه است:
🔶فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ
کسی که در عمق باطل فرو برود به سمت حق باز نمی گردد.
کسانی که در چاه جهل و وهم بیفتند و مدام در این چاه شناور بشوند، هیچگاه امکان بیرون آمدن ازتخیلات را ندارند.
🔶وَ مَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ
کسی که به سبب جهل بسیار ستیزه جویی کند کوری او از دیدن حق دائمی خواهد بود.
💮 مباحثه ی علمی انسان را به حق میرساند به شرط اینکه عالمانه باشد و برای پیدا کردن حق باشد ولی اگر نزاع جاهلانه باشد و هدف نیز دنبال کشف حق نباشد، اینجا چشم کور میشود و حق را نمی بیند.
🔶وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُوَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَةُ
کسی که از حق منحرف و واژگونه شود
خوبی در نگاه او بدی ، و بدی در نگاه او خوبی میشود.
🔶وَ سَکِرَ سُکْرَ الضَّلَالَةِ
و مست میشود به مستی گمراهی.
❌ چه کسانی بدی را خوبی و خوبی را بدی می بینند؟ خطبه ۱۷۶:
وَ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللَّهُ بِالْبَلَاءِ وَ التَّجَارِبِ
آن کس که از آزمایش ها و تجربه هاى خدا دادى سودى نبرد
لَمْ یَنْتَفِعْ بِشَیْءٍ مِنَ الْعِظَةِ
از هیچ پند و اندرزى سود نخواهد برد
وَ أَتَاهُ التَّقْصِیرُ مِنْ أَمَامِهِ
و کوته فکرى دامنگیر او خواهد شد
حَتَّى یَعْرِفَ مَا أَنْکَرَ وَ یُنْکِرَ مَا عَرَفَ.
تا آنجا که بد را خوب، و خوب را بد مى نگرد.
❌منحرفان از حق در همین حالت جهل و نادانی، یک لذت کاذبی برای خودشان دست و پا کردند و در دنیایی سیر میکنند. ولی همه آنها مستی است، وقتی اثر آن شراب رفت، مستی هم از سر آنها می پرد و می فهمند که چه خبر است.
🔶 وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ
کسی که به لجاجت و دشمنی با حق برخیزد راه بازگشت و اصلاح او ناهموار و سخت میشود.
🔶وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ
کارش گره خورده و معضل میشود.
🔶وَ ضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُهُ
و راه برون رفت برای او تنگ و سخت میشود.
❌ کسانی که در مسیر کفر پیش بروند تا آنجایی که به لجاجت و مقابله با حق برخیزند دیگر پلهای پشت سر را تخریب و هلاکت خودشان را قطعی کرده اند.
⏪ مراقب باشیم این چهار آفت به باغ ایمان ما نخورد که از ایمان ما جز کفر چیزی باقی نمی ماند.
اللهم اهدنا الی سواء السبیل
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۴۰۲/۱۰/۶ .۱۳جمادی الثانی
💢بخش هفتم حکمت۳۱💢
⭕️خلاصه جلسات گذشته:
شخصی از حضرت در مورد ایمان پرسید ولی حضرت به جای ایمان به ارکان ایمان اشاره فرمودند زیرا ایمان اگر عاریه ای و موقت باشد سود چندانی ندارد. ایمان باید مستقر و ریشه دار باشد تا بتوان از آن سود برد.
💮 حضرت بعد از بیان چهار پایه ایمان و چهار شعبه هر پایه، بحث کفر را نیز مطرح کردند که کفرچهار پایه دارد و هر پایه چهار شعبه. که چهار پایه کفر و چهار پایه هرشعبه کفر را بشناسید تا منحرف نشویدکه طبق نقل کافی فرمود:
🔶️بُنِیَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ- الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّکِّ وَ الشُّبْهَةِ.
فرمود: چهار رکن کفر عبارت است از: فسق، غلوّ، شک، وشبهه
🔶️وَ الشَّکُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى التَّمَارِی وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ ؛
وشک بر چهارشعبه است:
جدال و مراء، [التَّمَارِی]
ترس از آشکار شدن حقایق [الْهَوْلِ]
شک ودودلی[التَّرَدُّدِ]
تسلیم و خود باختگی [اسْتِسْلَامِ]
🔻نکاتی در مورد شک:
یکی از ستونهای کفر شک است ، شک دقیقا مقابل یقین است.
اگر بخواهیم چهار پایه ایمان را در مقابل چهار پایه کفر قرار دهیم، ایمان و شک در مقابل یکدیگر قرار دارند.
اگر انسان به ایمان نرسید و چهار پایه ایمان را تقویت نکرد، به شرک میرسد.
لذا شک در اینجا به معنای شک در اعتقادات و حقایق است (نه شک و شکاکیتی که در گفتگوهای روزمره است که به معنای سوء ظن است.)
اگر انسان کفر را نشناسد، نمی تواند حقانیت دین را تشخیص دهد.
❌شک، سَمّ کشنده
امیر المومنین در غرر الحکم فرمود:
علَیکَ بِلُزُومِ الیَقینِ و تَجَنُّبِ الشَّکِّ ،
بر تو باد ملازمت با یقین و دورى جستن از شکّ ؛
فلَیسَ للمَرءِ شَیءٌ أهْلَکَ لِدِینِهِ مِن غَلَبَةِ الشَّکِّ على یَقینِهِ
زیرا براى دینِ انسان، چیزى نابود کننده تر از چیره آمدن شکّ بر یقین او نیست .
✅️ شک اگر در وجود انسان رخنه کند سر از بی دینی در می آورد.
مرحوم کلینی درکافی ج2 بابی بنام " بَابُ الشَّک" دارد که روایات زیادی در آن جمع کرده است.
⭕️بهانه تراشی برای شک ممنوع
عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ:
حسین بن حکم گوید:
کَتَبْتُ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع أُخْبِرُهُ أَنِّی شَاکٌّ
به امام کاظم علیه السّلام نوشتم و به او خبر دادم که من دچار شک و تردید شدهام
وَ قَدْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ ع- رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى
همانطور که ابراهیم علیه السّلام هم گفته است:«پروردگارا به من بنمایان که چگونه مردهها را زنده مىکنى(بقره - ۲۶۰)
وَ أَنِّی أُحِبُّ أَنْ تُرِیَنِی شَیْئاً
و من دوست دارم که شما معجزهاى به من بنمایانى.
فَکَتَبَ ع إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ مُؤْمِناً
امام در پاسخم نوشت:به درستى ابراهیم مؤمن و معتقد بود
وَ أَحَبَّ أَنْ یَزْدَادَ إِیمَاناً
و دوست داشت که بر ایمان او افزوده شود
وَ أَنْتَ شَاکٌّ وَ الشَّاکُّ لَا خَیْرَ فِیهِ
و تو در شکى و در شککننده خیری وجود ندارد.
✴️ مرحوم مجلسى میفرماید: غرض از نقل داستان حضرت ابراهیم در این روایت عذرتراشى براى شک بوده ولى حضرت آن را ابطال کرده به اینکه ابراهیم شک نداشت زیرا او علم یقین داشت و مىخواست به عین الیقین برسد و تو شک دارى و خیرى در شک نیست زیرا هرچه خیر است در ایمان است و ایمان جز با یقین به دست نمىآید.
💮 عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع
ابا بصیر از امام صادق (ع) سوال کرد.
عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- "الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ"
که تاویل این آیه قران ( مومنین کسانی هستند که ایمانشان با ظلم مخلوط نشده) چیست؟
قَالَ بِشَکٍّ.
امام صادق فرمود: ظلم در اینجا به معنی شک است.
اگر ایمان دچار شک شد انسان به خودش ظلم کرده، به خدا ظلم کرده.
❌شک، ظلم است، هم ظلم به خود، وهم ظلم به خدا.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الشَّکَّ وَ الْمَعْصِیَةَ فِی النَّارِ لَیْسَا مِنَّا وَ لَا إِلَیْنَا.
امام صادق ع فرمودند: دوچیز است که نه از ما هستند ونه ما از آنهاییم، یکی شک ، دیگری معصیت.
✴️شک میتواند انسان را هبوط دهد.
درخطبه یک نهج البلاغه در مورد جریان حضرت آدم، وقتی جریان هبوط حضرت ادم را بیان می کند، می فرماید:
ثُمّ أسکَنَ سبحانَهُ آدَمَ دارا أرغَدَ فیها عَیشَهُ ،
سپس ، خداوند سبحان ، آدم را در سرایى جاى داد که زندگیش را در آن جا فراخ و پر نعمت گردانید .
و آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ ،
و جایگاهش را در آن سراى ایمن ساخت.
و حَذَّرَهُ إبلیسَ و عَداوَتَهُ ،
و او را از ابلیس و دشمنی [نسبت به آدم] بر حذر داشت .
فَاغتَرَّهُ عَدُوُّهُ ؛ نَفاسَةً علَیهِ بدارِ المُقامِ ، و مُرافَقَةِ الأبرارِ ،
پس دشمن آدم (ابلیس) از این که او را مقیم سراى جاویدان و همنشین نیکوکاران مى دید حسادت ورزیده آدم را فریفت
فَباعَ الیَقینَ بِشَکِّهِ
و در نتیجه ، آدم یقین را به شکّ و عزم و استوارى را به سستى فروخت.
⭕️شک نکردن در حق یکی از فضائل امیرالمومنین
درخطبه ۴ نهج البلاغه امیرالمومنین فرمود:
الیومَ اُنطِقُ لَکُمُ العَجْماءَ ذاتَ البَیانِ !
امروز آشکار و رسا با شما سخن مى گویم ؛
عَزَبَ رَأیُ امرِئٍ تَخَلَّفَ عَنّی ،
دور از رحمت خدا باشد اندیشه کسى که از من سر پیچی کند .
ما شَکَکتُ فی الحَقِّ مُذ اُرِیتُهُ .
از زمانى که حق به من نمایانده شده، در آن شکّ نکرده ام .
💮 برخی فضائل امیرالمومنین برای ما قابل دست یابی نیست ولی خوب است در این بخش ها خودمان را به حضرت نزدیک کنیم.
🔶️عَلَى التَّمَارِی
(جدال و مراء)
مراء به معنای گفتگو بر سر مساله ای است که در آن شک و شبهه وجود دارد و این گفتگو هیچ وقت به نتیجه نمی رسد.
_جدال به معنای گفتگویی است که حق در آن گم شده و هر کسی می خواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند ولو اینکه بداند حرفش باطل است.
❌ یکی از عواملی که باعث ایجاد کفر می شود، شک است ویکی از پایه های شک، تماری یا مراء است. گفتگویی که هیچوقت به نتیجه نمی رسد. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّا.
انسانی که ورع دارد، بلکه با ورع ترین افراد کسی است که مراء را ترک می کند ولو اینکه حق با اوست.
✴️مرحوم مجلسی در جلد ۲ بحار الانوار نقل می کند:
أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام اجْلِسْ حَتَّی نَتَنَاظَرَ فِی الدِّینِ
مردی به امام حسین علیه السلام گفت: بنشین تا درباره دین گفتگو کنیم.
فَقَالَ یَا هَذَا أَنَا بَصِیرٌ بِدِینِی مَکْشُوفٌ عَلَیَّ هُدَایَ
فرمود: من دینم را می شناسم، هدایت برایم کشف شده
فَإِنْ کُنْتَ جَاهِلًا بِدِینِکَ فَاذْهَبْ
و اگر تو جاهل به دینت هستی، برو آن را بخواه و جستجو کن.
وَ اطْلُبْهُ مَا لِی وَ لِلْمُمَارَاهِ
من چه کار دارم با جدال در دین؟ )
وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ لَیُوَسْوِسُ لِلرَّجُلِ وَ یُنَاجِیهِ وَ یَقُولُ
شیطان انسان را وسوسه نموده و در گوشش می گوید:
نَاظِرِ النَّاسَ فِی الدِّینِ کَیْلَا یَظُنُّوا بِکَ الْعَجْزَ وَ الْجَهْلَ
با مردم در دین مناظره کن تا مردم گمان نکنند تو در مناظره عاجز و نادان هستی.
✴️ ثُمَّ الْمِرَاءُ لَا یَخْلُو مِنْ أَرْبَعَهِ أَوْجُهٍ
پس مراء از چهار قسم بیرون نیست.
إِمَّا أَنْ تَتَمَارَی أَنْتَ وَ صَاحِبُکَ فِیمَا تَعْلَمَانِ
یا تو با کسی جدال می کنی، در حالی که هر دو شما دانا هستید،
فَقَدْ تَرَکْتُمَا بِذَلِکَ النَّصِیحَهَ
پس با این کار خیرخواهی را رها نموده اید .
وَ طَلَبْتُمَا الْفَضِیحَهَ وَ أَضَعْتُمَا ذَلِکَ الْعِلْمَ
و رسوائی نموده و آن علم را ضایع ساخته اید.
✅️وقتی حق مشخص است و شما هم آن را میدانید جدال چرا؟
أَوْ تَجْهَلَانِهِ فَأَظْهَرْتُمَا جَهْلًا وَ خَاصَمْتُمَا جَهْلًا یا شما آن علم را نمی دانستید، پس اظهار نادانی کرده و با هم از روی نادانی دشمنی کردید.
✅️ اگر در مورد آن مطلب هیچ کدام نمی دانید، گفتگو چرا؟
أَوْ تَعْلَمُهُ أَنْتَ
یا خود تنها می دانی،
فَظَلَمْتَ صَاحِبَکَ بِطَلَبِکَ عَثْرَتَهُ
پس بر رفیقت به سبب آشکار کردن لغزش های او ستم می کنی.
أَوْ یَعْلَمُهُ صَاحِبُکَ
و یا تو نمی دانی و دوستت آن را می داند،
فَتَرَکْتَ حُرْمَتَهُ
در این صورت حرمت رفیقت را نگه نداشته ای
وَ لَمْ تُنْزِلْهُ مَنْزِلَتَهُ وَ هَذَا کُلُّهُ مُحَالٌ
و منزلتش را پایین آورده ای که همه اینها محال است.
✅️وقتی به جهل خود عالم هستی، اذیت کردن دیگران چرا؟
فَمَنْ أَنْصَفَ وَ قَبِلَ الْحَقَّ وَ تَرَکَ الْمُمَارَاهَ
پس هر کس انصاف دهد و حق را قبول کند و مراء را ترک نماید،
فَقَدْ أَوْثَقَ إِیمَانَهُ
به راستی ایمانش را محکم کرده
وَ أَحْسَنَ صُحْبَهَ دِینِهِ
و رفتار دینی اش را نیکو کرده
وَ صَانَ عَقْلَهُ
و عقلش را نگهداری کرده است.
💮خداوند در قران کریم در سوره نجم در جریان معراج پیامبر میفرماید:
《 مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا یَرَىٰ 》
آیا در آنچه به حقیقت می بینید با او به سختی مجادله و ستیزه می کنید؟
✴️ قرآن به مسلمانان میگوید در مورد آنچه پیامبر در معراج دیده و شنیده با پیامبر مراء نکنید و حالت انکار و جحود نگیرید.
✴️ در تفسیر نور الثقلین در تفسیر این آیات امده است از پیغمبر اکرم در موردآن چیزهایی که در معراج برایش وحی شد پرسیدند. جالب آنکه خود پیامبر محتوای معراج را اینگونه بیان میکند:
أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّ عَلِیّاً سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ
به من وحی شد که علی آقای اوصیاء وپیشوای پرهیزکاران است،
وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ-
و رهبر کسانی که چهره آنان به خاطر وضو درخشان است،
وَ أَوَّلُ خَلِیفَةٍ یَسْتَخْلِفُهُ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ ...
واولین جانشین است که خاتم پیامبران را جانشینی می کند.
أُمِرْتُ أَنْ أَنْصِبَهُ لِلنَّاسِ- وَ أَقُولَ لَهُمْ هَذَا وَلِیُّکُمْ مِنْ بَعْدِی-
من مامور شدم علی را به عنوان خلیفه خودم نصب کنم وبه همه بگویم این شخص سرپرست شما بعد از من است.
وَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ السَّفِینَةِ یَوْمَ الْغَرَقِ-
وعلی مثل کشتی است در روزی که آب همه جا را می گیرد.
مَنْ دَخَلَ فِیهَا نَجَا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهَا غَرِق
هر کس در این کشتی داخل شود نجات یافته است وهر کس از آن خارج شود غرق می شود.
✅️ در معراج، هرچه حرف بود، حرف علی (ع) بود
🔺نتیجه: اولین شعبه شک، مراء و جدال است.
🔶️وَ الْهَوْلِ
دومین شعبه شک ترس از آشکار شدن حقایق است .(هول یعنی احتیاط بیجا)
❌ترس گاهی مذموم است و گاهی ممدوح و در واقع معیار مذموم یا ممدوح بودن آن نیز بحث وظیفه است. آنجا که انسان وظیفه دارد با دشمن بجنگد، باید به میدان برود، آنجا که وظیفه نیست باید بترسد و جان خودش را حفظ کند.
❌رابطه ترس و شک آن است که برخی افراد دنبال فهم و کشف حقایق نمی روند، مطالعه نمی کنند، با عالم صحبت نمی کنند و همیشه در شک می مانند چون می دانند اگر حق بر آنها واضح شد از امتثال آن می ترسند.
اگر مشخص شد حجاب حق است، از دوست و رفیق و هم دانشگاهی میترسد که نکند حرفی بزنند، نکند مسخره کنند و... پس دنبال کشف حق نمی رود به خاطر ترس های بیجا.
🔶️وَ التَّرَدُّدِ
سومین شاخه کفر، دودلیو تصمیم قاطع نگرفتن است.
تردد در واقع نوعی وسواس است که انسان در هنگامی که باید تصمیم بگیرد، مدام افکار و آراء سست و ضعیف به سمت او می آیند و او را از انجام کار منصرف میکنند. که خود این حالت یکی از شعبه های شک و کفر است.
❌ اینکه انسان دنبال ایراد تراشی باشد به واضحات و بدیهیات نیز ایراد بگیرد و آنها را زیر سوال ببرد نوعی بیماری است، شک و کفر است
🔶️وَ الِاسْتِسْلَامِ
چهارمین شاخه کفر تسلیم شدن و خود باختگی است.
استسلام که به معنای تسلیم شدن است، معنای ممدوح و مذموم دارد:
۱.تسلیم شدن در مقابل خدا و اولیاء الهی بسیار پسندیده است و اصلا اسلام و مسلمانی همین تسلیم شدن است.
✴️سَأَلَ زَیْدُ بْنُ صُوحَانَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
زید بن صوحان از امیر المومنین سوال کرد، کدام عمل پیش خدا از همه بالاتر است؟
قَالَ التَّسْلِیمُ وَ الْوَرَعُ.
حضرت فرمود: تسلیم محض خدا بودن و ورع داشتن ونزدیک گناه نرفتن.
💮 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَدْرِی بِمَا أُمِرُوا
میدانید شما به چه چیزی امر شده اید أُمِرُوا بِمَعْرِفَتِنَا وَ الرَّدِّ إِلَیْنَا
بازگرداندن آن چیزی که نمی دانید به ما و پیدا کردن جوابش نزد ما
قَالَ التَّسْلِیمُ وَ الْوَرَعُ.
وآن تسلیم و ورع همان درجه اعلای تقوا
امام صادق(ع) فرمودند: اهل معرفت ما باشید.۱- و چیزی را که نمی دانید به ما باز گر دانید، از ما سوال کنید. و در مقابل ما تسلیم محض باشید.
۲. ولی تسلیم شدن مذموم، تسلیم شدنی است که شخص قدرت تشخیص حق و باطل را ندارد و هر کسی چیزی بگوید او قبول میکند و تسلیم آن میشود.
💮 در واقع حضرت روحیه مبارزه با شک و شبهه، پاسخ به شبهات را یکی از ارکان ایمان میداند و اگر کسی این روحیه را نداشته باشد طبعا گرفتار شبهات خواهد شد.
⏪️در نامه ۳۱ نهج البلاغه نیز حضرت یکی از اصولی که باید در تربیت فرزند لحاظ شود را آماده کردن و تقویت ذهن او در مقابل شبهاتی که در آینده با آن مواجه میشود بیان کردند.
🔻نکته بسیار مهم، برداشتی از سخنان امیر المومنین (ع):
شیطان برای هر کسی متناسب با احوال و اوضاعش یک برنامه ی خاص دارد.
عده ای آدم های شجاع و جسوری هستند، شیطان انها را در وادی غلو می اندازد.
انها سر از تعمق در می آورند، آنجایی که نباید فکر کنند هم فکر میکنند.
❌ولی عده ای آدم های ترسویی هستند و جرات اقدام ندارند، شیطان انها را به وادی شک میکشاند.
مدام کاسه چه کنم چه کنم دستشان است، ترس، دو دلی، خود باختگی دارند، دنبال هر فکر و صدایی حرکت میکنند و در یک کلام از ایمان به دور هستند.
🔶️فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَیْدَناً لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ
کسی که جدال را عادت خود قرار دهد[دَیدَنا]هرگز از تاریکی شک به روشنایی صبح یقین وارد نمیشود.
❌کسانی که از بگو مگو لذت ببرند در حالی که دنبال کشف حق نیستند و فقط میخواهند خودشان را ثابت کنند، انها همیشه در ظلمت شک باقی می مانند.
🔶️وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ
کسی که از حقایق پیش روی خود بترسد[هالَ] عقبگرد و به قهقرا باز میگردد
[نَکَصَ]
( کسی که از حقایق پیش روی خود بترسد، به قهقرا باز می گردد.)
❌کسی که از مواجهه شدن با حقایق روبرو بترسد (نخواهد احکام و اعتقادات صحیح را یاد بگیرد و از آنها تبعیت کند) هیچ گاه طعم پیشرفت را نمی چشد بلکه مدام عقبگرد دارد و این جزء مسلمات است که مومنین باید بدون توقف و ایستایی حرکت رو به جلو داشته باشند.
امام کاظم( ع) فرمود:
مَن استَوى یَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ
کسى که دو روزش با هم برابر باشد، زیان کار است.
و مَن کانَ آخِرُ یَومَیهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلعونٌ کسى که امروزش بدتر از دیروزش باشد، از رحمت خدا به دور است.
و مَن لَم یَعرِفِ الزِّیادَةَ فی نَفسِهِ فَهُوَ فی نُقصانٍ
کسى که رشد و بالندگى در خود نیابد، به سوى کاستىها مىرود.
و مَن کانَ إلَى النُّقصانِ فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاةِ
و آن که در راه کاستى و نقصان گام بر مىدارد مرگ برایش بهتر از زندگى است.
🔶️وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ
کسی که در تردید، دو دلی و شک باشد.
🔶️وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ
سُم [سَنَابِکُ] شیاطین او را لگد مال خواهد کرد.
(سَنابِک قسمت جلویی سُم اسب است. اسب در حالت دویدن و سرعت گرفتن فقط قسمت جلوی سم را روی زمین میگذارد تا سرعتش بیشتر باشد.)
⭕️ حضرت میفرماید کسی که اهل دودلی باشد شیطان با بیشترین سرعت و بیشترین قدرت از روی او رد میشود و او را زیر پای خود له میکند.
🔶️وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ هَلَکَ فِیهِمَا
کسی که در مقابل عوامل هلاکت دنیا و آخرت تسلیم باشد و مبارزه نکنددر دنیا و آخرت به هلاکت می رسد.
💮 انسان باید به یقین برسد و در مقابل مکاتب غرب و شرق سر فرود نیاورد. عظمت انسان به این است که مبنا داشته باشد و در راه اهداف و مبانی مبارزه کندو دیگران را به مسیر خود بکشاند ولی خود به مسیر باطل دیگران گرایش پیدا نکند.
✴️[قال الرضی [رحمه الله تعالى] و بعد هذا کلام ترکنا ذکره خوف الإطالة و الخروج عن الغرض المقصود فی هذا الکتاب].
مرحوم سید رضی در پایان حکمت ۳۱ فرمود:
بعد از این کلام حضرت، جملات حضرت باز ادامه داشت ولی ما آنها را ذکر نکردیم، چون ترسیدیم بحث طولانی شود. وما غرضمان در این بخش کتاب ، حکمتها و کلمات قصار است.
⭕️عظمت ایمان و لزوم عمل به حکمت ۳۱ :
حضرت در خطبه ۵۲ نهج البلاغه راجع به ایمان می فرماید:
وَ تَاللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُکُمُ انْمِیَاثاً
به خدا سوگند اگر دلهاى شما در این مسیر آب شود.
وَ سَالَتْ عُیُونُکُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَیْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً
و چشمهایتان از شدّت شوق به خدا یا از خوف او خون ببارد.
ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِی الدُّنْیَا مَا الدُّنْیَا بَاقِیَةٌ
سپس تا پایان دنیا زنده بمانید و تا آنجا که در توان دارید در اطاعت خداوند تلاش و کوشش کنید .
مَاجَزَتْ أَعْمَالُکُمْ عَنْکُمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَیْئاً مِنْ جُهْدِکُمْ أَنْعُمَهُ عَلَیْکُمُ الْعِظَامَ
باز اعمال شما پاسخگوى نعمت هاى عظیم الهى بر شما نیست.
وَ هُدَاهُ إِیَّاکُمْ لِلْإِیمَان
به ویژه نعمت هدایت شما به سوى ایمان.
اللهم اجعلنا وقفاً علی طاعتک
تقی خانی:
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح حکمتها
۱۴۰۲/۹/۲۹ .۶جمادالثانی
💢بخش اول حکمت ۳۱💢
🔶️وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنِ الْإِیمَانِ....
از امیرالمومنین (ع) در مورد ایمان سوال شد. حضرت ستونهای ایمان را چهار چیز برشمرده و فرمودند:
هر کدام از این ستونها چهار بخش یا چهار شعبه دارد.
چند نکته به عنوان مقدمه:
1️⃣ این حکمت ۳۱ و حکمت ۲۶۶ درواقع ارتباط معنایی و کلامی واضحی دارند. و در واقع یک کلام بوده است.
🔺️حکمت ۲۶۶نهج البلاغه:
وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ یُعَرِّفَهُ الْإِیمَانَ،
کسى از آن حضرت تقاضا کرد که ایمان را برایش توصیف کند؛
فَقَالَ إِذَا کَانَ الْغَدُ فَأْتِنِی حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ،
فرمود: فردا نزد من بیا تا در حضور جمع، تو را از آن آگاه سازم
فَإِنْ نَسِیتَ مَقَالَتِی حَفِظَهَا عَلَیْکَ غَیْرُکَ؛
که اگر گفته ام را فراموش کنى دیگرى آن را براى تو حفظ کند،
فَإِنَّ الْکَلَامَ کَالشَّارِدَةِ یَنْقُفُهَا هَذَا وَیُخْطِئُهَا هَذَا.
زیرا سخن همچون شترِ فرارى است که بعضى ممکن است آن را پیدا کنند و بعضى آن را نیابند.
🔻نکته:
با توجه به اهمیت موضوع که ایمان است، امیرالمومنین سوال کننده را حواله میدهد به فردا که جمع زیادی شنونده این کلام باشند و شاید برخی که ظرفیت و فهم بیشتری دارند بتوانند به طور بهتری این کلام حضرت را فهم کنند و به دیگران انتقال دهند.
2️⃣حضرت در این حکمت به جای پاسخ به سوال در مورد مفهوم ایمان به ارکان ایمان اشاره میکند. در تعریف ایمان فرمودند:
اَلْإِیمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ،
ایمان اقرار به زبان است.
وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ،
و شناخت با قلب است.
وَ عَمَلٌ بِالْجَوَارِحِ
و عمل به جوارح است.
این سه مرتبه حاصل شد طرف اهل ایمان است.
✅️ علت اینکه حضرت به جای معنای ایمان، ارکان ایمان را بیان میکند شاید آن است که معنای ایمان برای مردم آشنا بوده، ولی تطبیق ایمان در زندگی افراد محل ابهام است و حضرت در این حکمت بحث اجرا و پیاده کردن ایمان در زندگی را بیان میکنند.
3️⃣ تفاوت اسلام و ایمان:
با توجه به مضمون حکمت ۳۱ که در مورد ایمان است، ابتدا باید مشخص شود که بین ایمان و اسلام تفاوت اساسی وجود دارد. مفهوم اِسلام و ایمان کاملا از هم جداست.
💮خداوند در قران کریم در آیه
۱۴ سوره حجرات می فرماید:
《قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ 》
عربهای بادیهنشین گفتند: «ایمان آوردهایم» بگو: «شما ایمان نیاوردهاید، بلکه بگویید اسلام آوردهایم، چون هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است!
اسلام ظاهر است و ایمان باطن .
💮 پیامبراکرم (ص) فرمود:
الْإِسْلَامُ عَلَانِیَةٌ بِاللِّسَانِ وَ الْإِیمَانُ سِرٌّ بِالْقَلْب
اسلام امر آشکارى است، ولى جاى ایمان دل است.
_ اسلام، شهادت به یگانگی خدا ورسالت پیامبر است.
_جایگاه ایمان در زبان نیست، در قلب است. اعتقادات و باور است.
_ به تعبیر امیرالمومنین ایمان نور است. ولی اسلام گفتن یک جمله است، بیان یک سخن است.
🔆 سید رضی در غرائب نهج البلاغه بابی دارد که در آن امیرالمومنین می فرماید:
إِنَّ الْإِیمَانَ یَبْدُو لُمْظَةً فِی الْقَلْبِ
ایمان، نخست به صورت نقطه سفید و درخشانى در دل آشکار مى شود.
کُلَّمَا ازْدَادَ الْإِیمَانُ ازْدَادَتِ اللُّمْظَة
و هرقدر ایمان افزایش مى یابد آن نقطه سفید و نورانى گسترده تر مى شود.
💮 ثواب و جزا به ایمان است.
امام صادق(ع) فرمود:
الْإِسْلَامُ یُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ
با اسلام خون انسان محفوظ،
وَ تُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ
و اداى امانت او لازم،
وَ تُسْتَحَلُّ بِهِ الْفُرُوجُ
و ازدواج با او حلال مى شود،
وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِیمَانِ
ولى ثواب بر ایمان است.
✅️ ثمره اسلام تنها دفن شدن در قبرستان مسلمین و پاک بودن دست و... است ولی آنچه برای قیامت انسان چاره ساز است آن ایمان و اعتقاد قلبی و باطنی است.
💮در روایت امده، نشانه ایمان، عمل است . امام باقر فرمود:
الْإِیمَانُ إِقْرَارٌ وَ عَمَلٌ وَ الْإِسْلَامُ إِقْرَارٌ بِلَا عَمَل
در اسلام ظاهری شاید کسی اسم مسلمانی را یدک بکشد ولی در عمل به هیچ کدام از لوازم آن عمل نکند، ولی اگر کسی مومن شد و ایمان به قلب او وارد شد حتما اهل عمل و التزام به لوازم دینداری و مسلمانی است.
✅️در جامعه مسلمان زیاد است ولی مومن کم است.
4️⃣ افزایش و کاهش ایمان
در سوره انفال داریم:
《وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا 》
هنگامیکه آیات بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد.
پس ایمان قابل ارتقاء است.
❌ازطرفی تخریب و نزول ایمان هم هست. یک عده ای ممکن است ایمان داشته باشند، ولی انجام بعضی گناهان باعث می شود که ایمان آنها از دست برود.
بحث ایمان عاریه و مستودع همین است.در روایات ایمان عاریتی وایمان مستقرداریم. بعضی از ایمانها ثابت و پایدار می مانند.وبعضی از ایمانها عاریه است، چند روزی به شما می دهند ، بعد از شما می گیرند.
4️⃣ افزایش و کاهش ایمان
در سوره انفال داریم:
《وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا 》
هنگامیکه آیات بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد.
پس ایمان قابل ارتقاء است.
❌ازطرفی تخریب و نزول ایمان هم هست. یک عده ای ممکن است ایمان داشته باشند، ولی انجام بعضی گناهان باعث می شود که ایمان آنها از دست برود.
💮 بحث ایمان عاریه و مستودع همین است.در روایات ایمان عاریتی وایمان مستقرداریم. بعضی از ایمانها ثابت و پایدار می مانند.وبعضی از ایمانها عاریه است، چند روزی به شما می دهند ، بعد از شما می گیرند.
❌ ایمان عاریتی جایی مطرح می شود که ایمانی هست ولی متناسب با آن عمل نیست ورشد ندارد وکم کم رو به تمامی و ایمان گرفته میشود.
پس ایمان را میشود تقویت کرد ومی شود از دست داد.
💮 بحث ایمان مستقر و ایمان عاریه ای نیز همینجا مطرح است.
یعنی میتوان ایمان را رشد داد تا به مرحله ثبوت رساند، میتوان هم مدتی دارای ایمان بود ولی بعد از مدتی به خاطر برخی اعمال ایمان از انسان سلب شود.
همانطور که ایمان قابل افزایش است، درجاتی هم برای آن ذکر شده است.ایمان ذو مراتب است.
5️⃣ درجات ایمان:
مرحوم کلینی در جلد ۲ کافی روایاتی دارد تحت عنوان "بَابُ السَّبْقِ إِلَى الْإِیمَان"
و "بَابُ دَرَجَاتِ الْإِیمَان"
یعنی مسابقه برای رشد، مسابقه برای کسب درجات بالاتر ایمانی.
⭕️ شخصی از امام صادق میپرسد:
إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ، یَتَفَاضَلُ الْمُؤْمِنُونَ فِیهَا عِنْدَ اللَّهِ؟
(آیا برای ایمان درجاتی هست؟)
قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: صِفْهُ لِی رَحِمَکَ اللَّهُ حَتَّى أَفْهَمَهُ.
امام فرمود: «آرى».
گفتم: رحمت خدا بر شما باد! برایم توضیح دهید تا بدانم.
قَالَ: إِنَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ کَمَا یُسَبَّقُ بَیْنَ الْخَیْلِ یَوْمَ الرِّهَانِ،
حضرت فرمود: خداوند، میان مؤمنان مسابقه گذاشت، همانگونه که در روز مسابقه، اسبان را به مسابقه میگذارند.
ثُمَّ فَضَّلَهُمْ عَلَى دَرَجَاتِهِمْ فِی السَّبْقِ إِلَیْهِ،
سپس آنها را برحسب درجهای که بسوی او پیش افتادند، برترى بخشید.
فَجَعَلَ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ عَلَى دَرَجَةِ سَبْقِهِ لَا یَنْقُصُهُ فِیهَا مِنْ حَقِّهِ،
و هر یک از آنان را در درجهی سبقتش قرار داد که از حقّ او در آن درجه، کاسته نمیشود.
وَ لَا یَتَقَدَّمُ مَسْبُوقٌ سَابِقاً، وَ لَا مَفْضُولٌ فَاضِلًا
نه هیچ عقبافتادهای بر جلو افتادهای پیشى میگیرد، و نه هیچ کمترى بر آنکه برتر است.
(درجات ایمان مثل نردبان است.)
💮 قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا عَبْدَ اَلْعَزِیزِ
عبد العزیز قراطیسى گوید:امام صادق(علیه السّلام)بمن فرمود:
إِنَّ اَلْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ اَلسُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ اَلْمِرْقَاةِ
اى عبد العزیز براستى که ایمان ده درجه است بمانند نردبان که مىبایست پله پله از آن بالا رفت.
فَلاَ تَقُولَنَّ صَاحِبُ اَلْوَاحِدِ لِصَاحِبِ اَلاِثْنَیْنِ لَسْتَ عَلَى شَیْءٍ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى اَلْعَاشِرَةِ
پس کسى که داراى یک درجه از ایمان است به آنکه داراى دو درجه است نباید بگوید تو را ایمانى نیست و همین طور(دومى بسومى)تا بدهمى برسد.
وَ لاَ تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَیُسْقِطَکَ اَلَّذِی هُوَ فَوْقَکَ
و آن را که در درجۀ پائین از تو است نباید ساقط از ایمانش پندارى(که اگر چنین باشد)آنکه در درجۀ بالاتر از تو است مىبایست تو را ساقط پندارد.
فَإِذَا رَأَیْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْکَ فَارْفَعْهُ إِلَیْکَ بِرِفْقٍ
بلکه پائینتر از خود را که دیدى با مهربانى بدرجه خودت برسان .
وَ لاَ تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لاَ یُطِیقُ فَتَکْسِرَهُ
و آنچه را که توانائی ندارد بر او بار مکن که کمرش خواهد شکست.
فَإِنَّهُ مَنْ کَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَیْهِ جَبْرُهُ
و حقا کسى که دل مؤمنى را بشکند بر او لازم است که جبران کند و بهبودش سازد.
وَ کَانَ اَلْمِقْدَادُ فِی اَلثَّامِنَةِ وَ أَبُو ذَرٍّ فِی اَلتَّاسِعَةِ وَ سَلْمَانُ فِی اَلْعَاشِرَةِ
(و مقداد در درجۀ هشتم بود و ابوذر در نهم و سلمان در دهم.)
🔶️وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ، فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ : عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ.
شخصی از امیرالمومنین پرسید ایمان را برای ما مشخص کن.امام فرمود: ایمان چهار ستون دارد:
۱- صبر ۲- یقین ۳-عدل ۴-جهاد
چهار ستون ایمان:
1️⃣صبر :
یعنی مقاومت و ایستادگی . کسی که صبر و ایستادگی ندارد ایمان ندارد.
_ در حکمت ۸۲ فرمود:
أُوصِیکُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلًا...
پنج مطلب به شما میگویم که اگر مدتها سوار بر شتر شوید و سختی ها را تحمل کنید می ارزد که اینها را یاد بگیرید.
همچنین فرمود:
عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ
اهل صبر و استقامت و مقاومت باشید.
فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ
نسبت ایمان وصبر،مثل نسبت سر است به تن انسان.
اگر بدنی سر نداشته باشد خیری ندارد،
وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ
اگر بدنی سر نداشته باشد خیری ندارد،
وَ لَا خَیْرَ فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَه
اگر ایمان هم صبر نداشته باشد خیری در آن نیست و مثل خانه ای است که ستون ندارد وبا هر تکانی فرو می ریزد.
2️⃣ یقین:
یعنی باورهای شدیدی که با وجود آنها شک و شبهه و ندانستن در وجود انسان نباشد.
باور باعث ارزش عمل میشود .
امام صادق(ع) :
وَ اعْلَمْ أَنَّ الْعَمَلَ الدَّائِمَ الْقَلِیلَ عَلَى الْیَقِینِ وَ الْبَصِیرَةِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْکَثِیرِ عَلَى غَیْرِ الْیَقِین.
فرمود: عمل کردن به دستورات الهی اگر کم و پیوسته وبر پایه یقین باشد بهتر است از عمل زیاد بدون یقین.
💮امام صادق(ع) فرمود :
أَنَّهُ قَالَ لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَقّاً حَتَّى یَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُخْطِئَهُ
کسی مزه ایمان را نمی چشد مگر اینکه باور داشته باشد آنچه برای او اتفاق افتاد چه خوب و چه بد، باید اتفاق می افتاد
وَ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَه
و آن خطری که از سر او گذشته است باید می گذشته و تقدیر این بوده است.
3️⃣ عدالت:
از ارکان ایمان آن است که مومن اهل رعایت عدالت شود، عدالت چه نسبت به دوستان چه دشمنان.
چه نسبت به خود، چه خلق، چه خالق.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَکُونَ فِیهِ ثَمَانِی خِصَال... لَا یَظْلِمُ الْأَعْدَاء امام صادق علیه السلام فرمود:
سزاوار است مومن هشت صفت داشته باشد، ...حتی به دشمن هم ظلم نکند.
💮 خداوند در قران درآیه ۸ سوره مائده فرمود:
《وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ》
نباید دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید، عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیکتر است.
اگر کسی اهل عدالت نبود و ظلم کرد، به میزان ظلمی که مرتکب شده است از ایمان او کاسته شده است.
4️⃣ جهاد:
جهاد، یک معنای وسیعی دارد که مطلق مجاهدت و تلاش و کوشش را شامل میشود و به طور خاص در معنای جهاد نظامی و سخت نیز به کار میرود.
امام صادق(ع) فرمود:
الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ
مومن مجاهد است.
لِأَنَّهُ یُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فِی دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِیَّةِ
زیرا که او در دولت باطل با تقیه تلاش ومجاهده می کند
وَ فِی دَوْلَةِ الْحَقِّ بِالسَّیْفِ.
ودر دولت حق،با شمشیر.
❌اگر کسی دنبال مجاهده نبود، یک رکن از ارکان ایمان را از دست داده است.
مومن، وسط میدان و مجاهده است.
🔶️ وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ
امیر المومنین فرمود: هر کدام از این چهار ستون ، خودچهار شعبه دارند.
وصبر هم چهار شعبه دارد:
_آرزومند بودن،
_ترسیدن،
_ پارسایی،
_ امیدوار بودن
اللهّم ثبّت اقدامنا علی الایمان
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️