بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ها ۴۰۲/۸/۲۴ - ۱جمادی الاولی
💢 نامه ۷۳💢
⭕️ و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویة: از جمله نامه های امیر المومنین به معاویه: سیزدهمین نامه حضرت به معاویه است. از محتوای نامه بر می آید که این جزء آخرین نامه های حضر ت به معاویه است .یعنی بعد از این از معاویه قطع امید کرده وهیچ امید و راهی برای بازگشت و صلاح وفلاح او پیدا نکرد.
♦️أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی عَلَى التَّرَدُّدِ فِی جَوَابِکَ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَى کِتَابِکَ لَمُوَهِّنٌ رَأْیِی وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِی بعد از حمد وثنای الهی، در اینکه من مکرر[التَّرَدُّدِ] به نامه های تو پاسخ بدهم، تو نامه بنویسی ومن به حرفهایی که تو می زنی گوش بسپارم، قطعا خود را سرزنش می کنم واندیشه ام را ضعیف [لَمُوَهِّنٌ] نموده ام، وفراست وزیرکی خودم را به خطا می کشانم.
اگر چه هدایت و روشنگری یکی از وظایف مهم ائمه است، ولی گاهی طرف مقابل نمی خواهد حق را بپزیرد و این سوال و جواب ها دیگر هدایتگری ندارند. حضرت میفرماید در چنین جایگاهی باید دست از طرف مقابل کشید و او را به حال خود رها کرد.
✅️ جای جای نهج البلاغه دلسوزی امیر المومنین برای هدایت مردم است، ولی وقتی طرف مقابل نمی خواهد حق رابپذیرد، از سرمایه درونی ، از زیرکی وفراست وبصیرت و عقل وهوش خود خرج می کنی، نباید خرج کرد .اصل خود انسان است و بعد دیگران.
✳️حضرت دو آسیب مهم بحث کردن با کسی که نمی خواهد حق را بپذیردرا بیان می کند: الف. سست شدن نظر و اندیشه ب. به خطا رفتن بصیرت و نور باطن (فراست)
✳️ همنشینی و هم کلامی با اشخاص دین گریزی که نمی خواهند نصیحت را بشنوند باعث شومی است.
✅️ کثرت گفت وشنود، نامه کسی را خواندن، پاسخ به او دادن، یک مدل مصاحبت و همنشینی است.با نامه او، با حرفها و مکتب اشتباه او انس می گیری، واین مصاحبت با اوست. امیرالمومنین فرمود: مُجَالَسَةُ الْأَحْمَقِ شُؤْم مجالست با احمق شومی دارد.
✳️از همینجا معلوم میشود شنیدن سخنرانی کسی، خواندن کتاب کسی، انس با برنامه ی کسی تاثیرات فراوانی را در انسان میگذارد . امام جواد علیه السلام فرمود: مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، هر که گوش به گویندهای دهد به راستی که او را پرستیده، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده. وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ. و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستی که ابلیس را پرستیده است.
🔻نکته: در نهج البلاغه ۱۴ نامه از امیرالمومنین خطاب به معاویه موجود است (که در غیر نهج البلاغه این عدد بیشتر است)، علت نامه های حضرت به معاویه دو چیز است: الف. دلسوزی برای معاویه و تلاش برای برگشتن او به مسیر حق. ب. نامه های حضرت اولا جنبه عمومی داشتند و دیگر محدود به معاویه نبود بلکه به دست همه می رسیدند، ثانیا صرفا در مورد ادعاهای باطل معاویه نبود بلکه بخش زیادی از مظلومیت های امیرالمومنین و ظلم خلفا و ... و نیز در همین نامه ها مورد توجه قرار گرفته است. شاهد این مطلب نامه ۲۸ است که فرمود: وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ تو گفته اى که مرا همچون شتر افسار زده اى مى کشیدند تا بیعت کنم. وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ به خدا سوگند خواسته اى مذمت کنى ولى (ناخود آگاه) مدح و ثنا گفته اى وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ و خواسته اى رسوا کنى ولى خودت رسوا شده اى. وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ این امر براى یک مسلمان عیب نیست که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته باشد. وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ و در یقین خود شک نکند. وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَى غَیْرِکَ قَصْدُهَا این دلیل و حجت من است در برابر غیر تو وَ لَکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا به همین مقدار که بیان آن پیش آمد براى تو اشاره کردم.
✅️ در بسیاری از نامه هایی که حضرت جواب معاویه را داده است، چند جمله ی کوتاه در پاسخ حرف های معاویه نوشته و بقیه را به روشنگری عمومی پرداخته است . مثلا در نامه ۶۴ که خطاب به معاویه است : وَ ذَکَرْتَ أَنِّی قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرَ وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ در نامه خود ذکر کردی طلحه را کشته ام و عایشه را آواره کردم وَ نَزَلْتُ بَیْنَ الْمِصْرَیْنِ و بین بصره و کوفه سکونت کرده ام. وَ ذَلِکَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ این امری است که تو از آن غائب بودی. فَلَا عَلَیْک َ و ارتباطی به تو ندارد. وَ لَا الْعُذْرُ فِیهِ إِلَیْکَ و نه من تو را شایسته میدانم که دلیل و عذرم را برای تو بیان کنم.
✅️ در مواجهه با انسان هایی که دنبال ایراد گرفتن هستند، نه فهمیدن حق. جواب را نقضی بدهید نه حلی. سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): مَنْ أَفْصَحُ النَّاسِ از حضرت پرسیدند فصیح ترین افراد کیست؟ قَالَ: الْمُجِیبُ الْمُسْکِتُ عِنْدَ بَدِیهَةِ السُّؤَالِ. فرمود کسی که در پاسخ سوالات واضح، جواب حلّی نمی دهد بلکه جواب های کوتاه نقضی میدهد.
♦️وَ إِنَّکَ إِذْ تُحَاوِلُنِی الْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِی السُّطُورَ وهمانا تو که مدام از من حکومت[ امر] را طلب میکنی [تُحاوِلُنی] و نامه های [السُّطُورَ] فراوان می نویسی
♦️کَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَکْذِبُهُ أَحْلَامُهُ تو مثل آدمی هستی که خوابی [النَّائِمِ] آنهم خواب سنگینی، که خوابهای آشفته أَحْلَامُهُ] به او دروغ می گویند.
✅️ حضرت تشبیه میکند حکومت خواستن معاویه را به انسانی که عمیقا به خواب فرو رفته و در خواب به آرزوهایش رسیده است. وگرنه معاویه کجا و خلافت پیامبر کجا؟؟
❇️ ابن ابی الحدیددر ذیل این جمله می گوید: هذا أعجب من العجب أن یجاهد النبی ص قوما بسیفه و لسانه ثلاثا و عشرین سنة- این خیلی عجیب است که کسی تا فتح مکه مخالف پیامبر باشد،با پیامبر بجنگد، و یلعنهم و یبعدهم عنه بر علیه پیامبر جنگ به راه بیندازد، خود و پدر و برادرش مورد لعنت پیامبر قرار بگیرند فوضح أن معاویة فیما یراجعه و یکاتبه به کصاحب الأحلام. و بعد از رحلت پیامبر ادعای جانشینی و خلافت پیامبر را داشته باشد. این همان معاویه ای است که پیامبرگرامی ص در مذمت او فرمود: إذا رَأَیْتُمْ مُعاوِیَةَ عَلى مِنْبَری فَاقْتُلُوهُ; هنگامى که معاویه را بر منبر من ببینید او را به قتل برسانید.
❇️طبرى در جلد یازدهم تاریخ خود نقل مى کند که پیغمبر اکرم روزى ابوسفیان را دید که سوار بر الاغى است و معاویه زمام آن را گرفته و یزید فرزندش آن حیوان را از پشت سر مى راند. پیغمبر فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْقائِدَ وَالرّاکِبَ وَالسّائِقَ; خداوند آن کس که زمام را به دست گرفته و آن کس که سوار است و آن کس که از پشت سر حیوان را مى راند همه را لعن کند»
♦️وَ الْمُتَحَیِّرِ الْقَائِمِ یَبْهَظُهُ مَقَامُهُ، لا یَدْرِی أَ لَهُ مَا یَأْتِی أَمْ عَلَیْهِ حضرت معاویه را به شخصی تشبیه میکند که سر پا متحیر ایستاده و میخواهد کاری انجام بدهد ولی نمی داند[لا یَدْرِی] کجا برود، سرگردان است. آن حالت اورا به رنج وزحمت انداخته. نمی داند آنچه پیش می آید به نفع اوست یا به ضرر اوست.
✅ معاویه نمی داند چه می کند یک وقت از عثمان مایه میگذارد، یک وقت از دموکراسی حرف میزند، یک وقت تهدید به جنگ میکند، یک وقت دعوت به حکمیت میکند!!! و خود هم نمی داند این مطالبی که می نویسد بسیاری از آن به ضرر خودش تمام خواهد شد.
♦️وَ لَسْتَ بِهِ غَیْرَ أَنَّهُ بِکَ شَبِیهٌ. البته تو شبیه به آدم خواب زده متحیر نیستی، بلکه آدم خواب زده متحیر شبیه توست.
✅️ همیشه مشبه به، قوی تر است تا مشبه. مثل زیدُ کالاسد (اصل اسد است، و زید تشبیه شده به شیر) حضرت میفرماید: المعاویه کالنائم المتحیر اشتباه است؛ النائم المتحیر کالمعاویه! یعنی اصل گیجی، اصل خوا ب آلود بودن، اصل و اساس این توهمات معاویه است ، بقیه مثل او هستند. بالاترین مجازات احمق، جواب او را ندادن است.
✳️مرحوم شیخ مفیددر امالی نقل می کند، یک شخصی به قنبر ناسزا گفته بود. قنبر خواست به او پاسخ بدهد. امیرالمومنین به قنبر که خواست به او ناسزایی بگوید فرمود: لِقَنْبرٍ و قد رامَ أن یَشتِمَ شاتِمَهُ : مَهْلاً یا قَنبرُ ! دَعْ شاتِمَکَ مُهانا آرام باش قنبر! دشنام گوىِ خود را خوار و سرشکسته بگذار، تُرْضِ الرَّحمنَ و تُسخِطُ الشَّیطانَ و تُعاقِبُ عَدُوَّکَ ، تا خداى رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشى . فَوَالذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ قسم به خدایى که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید ، ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ ، مؤمن، پروردگار خود را با چیزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نکرد. و لا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ ، و شیطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نیاورد. و لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ . و احمق به چیزى مانند سکوت در مقابل او مجازات نشد .
♦️وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاءِ، من به خدا قسم می خورم( قسم برای اهمیت موضوع است)، اگر ملاحظاتی برای باقی بودن نبود، ◀️ بقاء در اینجا هم به معنای بقاء معاویه است، هم به معنای بقاء اسلام است. من بنا بر ملاحظاتی تصمیم بر کشتن تو نگرفته ام، چرا که نمی خواهم در این کشتار اصل دین از بین برود، حسنین در این ماجرا کشته میشدند و جریان امامت از بین میرفت.
✅️ اینکه معاویه چرا باید باشد، مثل این است که چرا شیطان باید باشد.چون عالَم، عالَم اختیار است، خدا انسان را مختار آفرید. یک انگیزه انحراف، ویک انگیزه هدایت باید باشد وما در این دوراهی باید یک راه را انتخاب کنیم. معاویه، نماد شیطان در روی زمین است.
♦️لَوَصَلَتْ [مِنِّی إِلَیْکَ] إِلَیْکَ مِنِّی قَوَارِعُ از جانب من به تو یک حادثه های کوبنده ای [قَوَارِعُ] می رسید
♦️تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَ [تَنْهَسُ] تَهْلِسُ اللَّحْمَ. که استخوان تو را له کند، بکوبد [تَقرَعُ] و گوشت تو را آب کند. [تَهْلِسُ]
✴️برخی شارحان در اینجا مقصود از ضربات کوبنده را همین جنگ و زد و خورد دانسته اند. ولی ابن ابی الحدید میگوید مقصود از این ضربات کوبنده مطالبی است که امیرالمومنین در مورد بنی امیه می توانست بگوید و آنها را بی آبرو کند ولی چنین کاری نکرد.
❇️ ابن ابی الحدید به طور خاص میگوید: طبق نظر شیعه امام علی میتوانست همسران پیامبر را بعد از پیامبر طلاق دهد و اگر علی علیه السلام ام حبیبه همسر پیامبر که خواهر معاویه بود را طلاق میداد،، و به نحوی او را از "ام المومنین" خلع میکرد و تبعا معاویه نیز دیگر نمی توانست ادعای "خال المومنین" دایی امیر المومنین، داشته باشد و در این صورت آبرویی برای حکومت اموی باقی نمی ماند که بخواهد بر اساس آن حکومت تشکیل بدهد.
✅در اینجا دو مطلب قابل بحث است: ۱- چطور اهل سنت معاویه را《خال المومنین》می دانند ولی امثال محمد ابن ابی بکر را خال المومنین نمی دانند. مگر نمی گویند هر کدام از برادران همسران پیامبر خال المومنین هستند. ام حبیبه یکی از همسران پیامبر است و برادرش معاویه است. عایشه هم یکی از همسران پیامبر است، برادرش هم محمد بن ابی بکر است. چرا با او بد هستند؟ علت اینست که محمد بن ابی بکر، علی دوست است، در خانه امیر المومنین پرورش یافته است. با اینکه عایشه در نگاه شما از همه زنان پیامبر برتر است برادرش را خال المومنین نمی دانید. پس معلوماست که انها به دین کار ندارند واغراض سیاسی دارند .
۲- در مورد اجازه پیامبر به امیرالمومنین در مورد طلاق همسرانشان مطالب زیادی قابل بیان است. مرحوم علامه شوشتری در پاسخ به ابن ابی الحدید می گوید: اینها حرفهای باطلی است .ما به عنوان امامیه وشیعه این حرفها را قبول نداریم.
✴️روایتی که شیخ صدوق در کمال الدین آورده است، شخصی از امام عصر (ع) پرسید: ما روایت شنیده ایم که علی (ع) اجازه داشت که همسران پیامبر را طلاق دهد؟ آیا این درست است؟ امام عصر فرمود: قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَقَدَّسَ اسْمُهُ عَظَّمَ شَأْنَ نِسَاءِ النَّبِیِّ بِشَرَفِ الْأُمَّهَاتِ فرمود: خداوند متعال مقام زنان پیغمبر(ص) را بزرگ داشت و آنها را به شرف مادرى مؤمنان فائز گردانید، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ هَذَا الشَّرَفَ بَاقٍ لَهُنَّ مَا دُمْنَ لِلَّهِ عَلَى الطَّاعَةِ پیامبر(ص) نیز به امیر المؤمنین(ع) فرمود: یا على! این شرافت براى آنان تا وقتى است که اطاعت میکنند، فَأَیَّتُهُنَّ عَصَتِ اللَّهَ بَعْدِی بِالْخُرُوجِ عَلَیْکَ فَأَطْلِقْ لَهَا فِی الْأَزْوَاجِ امّا هر کدام بعد از من نافرمانى خداوند کردند و علیه تو سر به شورش برداشتند، آنها را آزاد بگذار تا اگر بخواهند با دیگرى ازدواج کنند وَ أَسْقِطْهَا مِنْ شَرَفِ أُمُومَةِ الْمُؤْمِنِینَ و از مقام امّ المؤمنینى ساقط گردند.
✅️ امام عصر طلاق را اینطور معنا می کند که مقام امهات المومنین بودن را از آنها بگیرد.نه آن طلاق مرسومی که ما داریم. انسان وقتی از دنیا می رود طلاق دیگر معنایی ندارد . خداوند متعال برای همسران پیامبر این قاعده را وضع کرده است که بعد از پیامبر شما حق ازدواج ندارید. از طرفی هم امهات المومنین هستید اگر خلاف کنید از ام المومنینی بر کنار می شوید .
♦️ وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ثَبَّطَکَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِکَ وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ [نَصِیحِکَ] نَصِیحَتِکَ، وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ. وبدان شیطان تو را از اینکه به بهترین راههایت برگردی، باز داشته است [ثَبَّطَکَ] و نمی گذارد نصیحت واندرزی که به سود توست بشنوی[تَاذَنَ]
✅️انسان باید گاهی نصیحت خود را بشنود و به ندای درون خود گوش فرا بدهد. ما باید موعظه گری از درون داشته باشیم.واعظ نفس خودباشیم . قرآن می فرماید: 《بَلِ الانسان عَلی نُفسِهِ بَصیرَة؛ قیامه - ۱۴》 انسان به نفس خود آگاه است. اگر نصیحت کننده درونی فعال نباشد، نصیحتهای بیرونی بر ما اثر نمی کند.
✅️اگر کسی دلسوز خود نبود و به حرف دل خود گوش نداد، حرف پیامبر هم در او اثر گذار نخواهد بود. قران کریم فرمود: 《 إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ نمل - ۸۰ 》 مسلماً تو نمى توانى صداى خود را به گوش مردگان ، و نه سخن خود را به گوش کران برسانی که روى برگردانند و دور میشوند!
♦️ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ. تو دیگر مخاطب من نیستی که به تو سلام کنم، ضمنا تو اهلیت سلام را نداری.
سلام به معنای سلم است، به معنای صلح و دوستی است .من هیچ دوستی با تو ندارم و سلامی بر تو نیست.
اللهم اسلمنا و الحقنا بالصالحین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۸/۲۴ - ۱جمادی الاولی
💢 نامه ۷۳💢
⭕️ و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویة:
از جمله نامه های امیر المومنین به معاویه: سیزدهمین نامه حضرت به معاویه است.
از محتوای نامه بر می آید که این جزء آخرین نامه های حضر ت به معاویه است .یعنی بعد از این از معاویه قطع امید کرده وهیچ امید و راهی برای بازگشت و صلاح وفلاح او پیدا نکرد.
♦️أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی عَلَى التَّرَدُّدِ فِی جَوَابِکَ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَى کِتَابِکَ لَمُوَهِّنٌ رَأْیِی وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِی
بعد از حمد وثنای الهی، در اینکه من مکرر[التَّرَدُّدِ] به نامه های تو پاسخ بدهم، تو نامه بنویسی ومن به حرفهایی که تو می زنی گوش بسپارم، قطعا خود را سرزنش می کنم واندیشه ام را ضعیف [لَمُوَهِّنٌ] نموده ام، وفراست وزیرکی خودم را به خطا می کشانم.
اگر چه هدایت و روشنگری یکی از وظایف مهم ائمه است، ولی گاهی طرف مقابل نمی خواهد حق را بپزیرد و این سوال و جواب ها دیگر هدایتگری ندارند. حضرت میفرماید در چنین جایگاهی باید دست از طرف مقابل کشید و او را به حال خود رها کرد.
✅️ جای جای نهج البلاغه دلسوزی امیر المومنین برای هدایت مردم است، ولی وقتی طرف مقابل نمی خواهد حق رابپذیرد، از سرمایه درونی ، از زیرکی وفراست وبصیرت و عقل وهوش خود خرج می کنی، نباید خرج کرد .اصل خود انسان است و بعد دیگران.
✳️حضرت دو آسیب مهم بحث کردن با کسی که نمی خواهد حق را بپذیردرا بیان می کند:
الف. سست شدن نظر و اندیشه
ب. به خطا رفتن بصیرت و نور باطن (فراست)
✳️ همنشینی و هم کلامی با اشخاص دین گریزی که نمی خواهند نصیحت را بشنوند باعث شومی است.
✅️ کثرت گفت وشنود، نامه کسی را خواندن، پاسخ به او دادن، یک مدل مصاحبت و همنشینی است.با نامه او، با حرفها و مکتب اشتباه او انس می گیری، واین مصاحبت با اوست.
امیرالمومنین فرمود:
مُجَالَسَةُ الْأَحْمَقِ شُؤْم
مجالست با احمق شومی دارد.
✳️از همینجا معلوم میشود شنیدن سخنرانی کسی، خواندن کتاب کسی، انس با برنامه ی کسی تاثیرات فراوانی را در انسان میگذارد .
امام جواد علیه السلام فرمود:
مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ،
هر که گوش به گویندهای دهد به راستی که او را پرستیده،
فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ
پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده.
وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ.
و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستی که ابلیس را پرستیده است.
🔻نکته:
در نهج البلاغه ۱۴ نامه از امیرالمومنین خطاب به معاویه موجود است (که در غیر نهج البلاغه این عدد بیشتر است)، علت نامه های حضرت به معاویه دو چیز است:
الف. دلسوزی برای معاویه و تلاش برای برگشتن او به مسیر حق.
ب. نامه های حضرت اولا جنبه عمومی داشتند و دیگر محدود به معاویه نبود بلکه به دست همه می رسیدند،
ثانیا صرفا در مورد ادعاهای باطل معاویه نبود بلکه بخش زیادی از مظلومیت های امیرالمومنین و ظلم خلفا و ...
و نیز در همین نامه ها مورد توجه قرار گرفته است.
شاهد این مطلب نامه ۲۸ است که فرمود:
وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ
تو گفته اى که مرا همچون شتر افسار زده اى مى کشیدند تا بیعت کنم.
وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ
به خدا سوگند خواسته اى مذمت کنى ولى (ناخود آگاه) مدح و ثنا گفته اى
وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ
و خواسته اى رسوا کنى ولى خودت رسوا شده اى.
وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ
این امر براى یک مسلمان عیب نیست که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته باشد.
وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ
و در یقین خود شک نکند.
وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَى غَیْرِکَ قَصْدُهَا
این دلیل و حجت من است در برابر غیر تو
وَ لَکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا
به همین مقدار که بیان آن پیش آمد براى تو اشاره کردم.
✅️ در بسیاری از نامه هایی که حضرت جواب معاویه را داده است، چند جمله ی کوتاه در پاسخ حرف های معاویه نوشته و بقیه را به روشنگری عمومی پرداخته است .
مثلا در نامه ۶۴ که خطاب به معاویه است :
وَ ذَکَرْتَ أَنِّی قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرَ وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ
در نامه خود ذکر کردی طلحه را کشته ام و عایشه را آواره کردم
وَ نَزَلْتُ بَیْنَ الْمِصْرَیْنِ
و بین بصره و کوفه سکونت کرده ام.
وَ ذَلِکَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ
این امری است که تو از آن غائب بودی. فَلَا عَلَیْک َ
و ارتباطی به تو ندارد.
وَ لَا الْعُذْرُ فِیهِ إِلَیْکَ
و نه من تو را شایسته میدانم که دلیل و عذرم را برای تو بیان کنم.
✅️ در مواجهه با انسان هایی که دنبال ایراد گرفتن هستند، نه فهمیدن حق.
جواب را نقضی بدهید نه حلی.
سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): مَنْ أَفْصَحُ النَّاسِ
از حضرت پرسیدند فصیح ترین افراد کیست؟
قَالَ: الْمُجِیبُ الْمُسْکِتُ عِنْدَ بَدِیهَةِ السُّؤَالِ.
فرمود کسی که در پاسخ سوالات واضح، جواب حلّی نمی دهد بلکه جواب های کوتاه نقضی میدهد.
♦️وَ إِنَّکَ إِذْ تُحَاوِلُنِی الْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِی السُّطُورَ
وهمانا تو که مدام از من حکومت[ امر] را طلب میکنی [تُحاوِلُنی] و نامه های [السُّطُورَ] فراوان می نویسی
♦️کَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَکْذِبُهُ أَحْلَامُهُ
تو مثل آدمی هستی که خوابی [النَّائِمِ] آنهم خواب سنگینی، که خوابهای آشفته أَحْلَامُهُ] به او دروغ می گویند.
✅️ حضرت تشبیه میکند حکومت خواستن معاویه را به انسانی که عمیقا به خواب فرو رفته و در خواب به آرزوهایش رسیده است. وگرنه معاویه کجا و خلافت پیامبر کجا؟؟
❇️ ابن ابی الحدیددر ذیل این جمله می گوید:
هذا أعجب من العجب أن یجاهد النبی ص قوما بسیفه و لسانه ثلاثا و عشرین سنة-
این خیلی عجیب است که کسی تا فتح مکه مخالف پیامبر باشد،با پیامبر بجنگد،
و یلعنهم و یبعدهم عنه
بر علیه پیامبر جنگ به راه بیندازد،
خود و پدر و برادرش مورد لعنت پیامبر قرار بگیرند
فوضح أن معاویة فیما یراجعه و یکاتبه به کصاحب الأحلام.
و بعد از رحلت پیامبر ادعای جانشینی و خلافت پیامبر را داشته باشد.
این همان معاویه ای است که پیامبرگرامی ص در مذمت او فرمود:
إذا رَأَیْتُمْ مُعاوِیَةَ عَلى مِنْبَری فَاقْتُلُوهُ; هنگامى که معاویه را بر منبر من ببینید او را به قتل برسانید.
❇️طبرى در جلد یازدهم تاریخ خود نقل مى کند که پیغمبر اکرم روزى ابوسفیان را دید که سوار بر الاغى است و معاویه زمام آن را گرفته و یزید فرزندش آن حیوان را از پشت سر مى راند. پیغمبر فرمود:
«لَعَنَ اللهُ الْقائِدَ وَالرّاکِبَ وَالسّائِقَ;
خداوند آن کس که زمام را به دست گرفته و آن کس که سوار است و آن کس که از پشت سر حیوان را مى راند همه را لعن کند»
♦️وَ الْمُتَحَیِّرِ الْقَائِمِ یَبْهَظُهُ مَقَامُهُ،
لا یَدْرِی أَ لَهُ مَا یَأْتِی أَمْ عَلَیْهِ
حضرت معاویه را به شخصی تشبیه میکند
که سر پا متحیر ایستاده و میخواهد کاری انجام بدهد ولی نمی داند[لا یَدْرِی] کجا برود، سرگردان است.
آن حالت اورا به رنج وزحمت انداخته. نمی داند آنچه پیش می آید به نفع اوست یا به ضرر اوست.
✅ معاویه نمی داند چه می کند
یک وقت از عثمان مایه میگذارد، یک وقت از دموکراسی حرف میزند، یک وقت تهدید به جنگ میکند، یک وقت دعوت به حکمیت میکند!!!
و خود هم نمی داند این مطالبی که می نویسد بسیاری از آن به ضرر خودش تمام خواهد شد.
♦️وَ لَسْتَ بِهِ غَیْرَ أَنَّهُ بِکَ شَبِیهٌ.
البته تو شبیه به آدم خواب زده متحیر نیستی، بلکه آدم خواب زده متحیر شبیه توست.
✅️ همیشه مشبه به، قوی تر است تا مشبه.
مثل زیدُ کالاسد (اصل اسد است، و زید تشبیه شده به شیر)
حضرت میفرماید:
المعاویه کالنائم المتحیر اشتباه است؛ النائم المتحیر کالمعاویه!
یعنی اصل گیجی، اصل خوا ب آلود بودن، اصل و اساس این توهمات معاویه است ، بقیه مثل او هستند.
بالاترین مجازات احمق، جواب او را ندادن است.
✳️مرحوم شیخ مفیددر امالی نقل می کند، یک شخصی به قنبر ناسزا گفته بود. قنبر خواست به او پاسخ بدهد. امیرالمومنین به قنبر که خواست به او ناسزایی بگوید فرمود:
لِقَنْبرٍ و قد رامَ أن یَشتِمَ شاتِمَهُ : مَهْلاً یا قَنبرُ ! دَعْ شاتِمَکَ مُهانا
آرام باش قنبر! دشنام گوىِ خود را خوار و سرشکسته بگذار،
تُرْضِ الرَّحمنَ و تُسخِطُ الشَّیطانَ و تُعاقِبُ عَدُوَّکَ ،
تا خداى رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشى .
فَوَالذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ
قسم به خدایى که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید ،
ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ ،
مؤمن، پروردگار خود را با چیزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نکرد.
و لا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ ،
و شیطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نیاورد.
و لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ .
و احمق به چیزى مانند سکوت در مقابل او مجازات نشد .
♦️وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاءِ،
من به خدا قسم می خورم( قسم برای اهمیت موضوع است)، اگر ملاحظاتی برای باقی بودن نبود،
◀️ بقاء در اینجا هم به معنای بقاء معاویه است، هم به معنای بقاء اسلام است.
من بنا بر ملاحظاتی تصمیم بر کشتن تو نگرفته ام، چرا که نمی خواهم در این کشتار اصل دین از بین برود، حسنین در این ماجرا کشته میشدند و جریان امامت از بین میرفت.
✅️ اینکه معاویه چرا باید باشد، مثل این است که چرا شیطان باید باشد.چون عالَم، عالَم اختیار است، خدا انسان را مختار آفرید. یک انگیزه انحراف، ویک انگیزه هدایت باید باشد وما در این دوراهی باید یک راه را انتخاب کنیم.
معاویه، نماد شیطان در روی زمین است.
♦️لَوَصَلَتْ [مِنِّی إِلَیْکَ] إِلَیْکَ مِنِّی قَوَارِعُ
از جانب من به تو یک حادثه های کوبنده ای [قَوَارِعُ] می رسید
♦️تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَ [تَنْهَسُ] تَهْلِسُ اللَّحْمَ.
که استخوان تو را له کند، بکوبد [تَقرَعُ] و گوشت تو را آب کند. [تَهْلِسُ]
✴️برخی شارحان در اینجا مقصود از ضربات کوبنده را همین جنگ و زد و خورد دانسته اند.
ولی ابن ابی الحدید میگوید مقصود از این ضربات کوبنده مطالبی است که امیرالمومنین در مورد بنی امیه می توانست بگوید و آنها را بی آبرو کند ولی چنین کاری نکرد.
❇️ ابن ابی الحدید به طور خاص میگوید: طبق نظر شیعه امام علی میتوانست همسران پیامبر را بعد از پیامبر طلاق دهد و اگر علی علیه السلام ام حبیبه همسر پیامبر که خواهر معاویه بود را طلاق میداد،،
و به نحوی او را از "ام المومنین" خلع میکرد و تبعا معاویه نیز دیگر نمی توانست ادعای "خال المومنین" دایی امیر المومنین، داشته باشد
و در این صورت آبرویی برای حکومت اموی باقی نمی ماند که بخواهد بر اساس آن حکومت تشکیل بدهد.
✅در اینجا دو مطلب قابل بحث است:
۱- چطور اهل سنت معاویه را《خال المومنین》می دانند ولی امثال محمد ابن ابی بکر را خال المومنین نمی دانند.
مگر نمی گویند هر کدام از برادران همسران پیامبر خال المومنین هستند.
ام حبیبه یکی از همسران پیامبر است و برادرش معاویه است.
عایشه هم یکی از همسران پیامبر است، برادرش هم محمد بن ابی بکر است.
چرا با او بد هستند؟
علت اینست که محمد بن ابی بکر، علی دوست است، در خانه امیر المومنین پرورش یافته است.
با اینکه عایشه در نگاه شما از همه زنان پیامبر برتر است برادرش را خال المومنین نمی دانید.
پس معلوماست که انها به دین کار ندارند واغراض سیاسی دارند .
۲- در مورد اجازه پیامبر به امیرالمومنین در مورد طلاق همسرانشان مطالب زیادی قابل بیان است. مرحوم علامه شوشتری در پاسخ به ابن ابی الحدید می گوید:
اینها حرفهای باطلی است .ما به عنوان امامیه وشیعه این حرفها را قبول نداریم.
✴️روایتی که شیخ صدوق در کمال الدین آورده است، شخصی از امام عصر (ع) پرسید: ما روایت شنیده ایم که علی (ع) اجازه داشت که همسران پیامبر را طلاق دهد؟
آیا این درست است؟
امام عصر فرمود:
قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَقَدَّسَ اسْمُهُ عَظَّمَ شَأْنَ نِسَاءِ النَّبِیِّ بِشَرَفِ الْأُمَّهَاتِ
فرمود: خداوند متعال مقام زنان پیغمبر(ص) را بزرگ داشت و آنها را به شرف مادرى مؤمنان فائز گردانید،
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ هَذَا الشَّرَفَ بَاقٍ لَهُنَّ مَا دُمْنَ لِلَّهِ عَلَى الطَّاعَةِ
پیامبر(ص) نیز به امیر المؤمنین(ع) فرمود: یا على! این شرافت براى آنان تا وقتى است که اطاعت میکنند،
فَأَیَّتُهُنَّ عَصَتِ اللَّهَ بَعْدِی بِالْخُرُوجِ عَلَیْکَ فَأَطْلِقْ لَهَا فِی الْأَزْوَاجِ
امّا هر کدام بعد از من نافرمانى خداوند کردند و علیه تو سر به شورش برداشتند، آنها را آزاد بگذار تا اگر بخواهند با دیگرى ازدواج کنند
وَ أَسْقِطْهَا مِنْ شَرَفِ أُمُومَةِ الْمُؤْمِنِینَ
و از مقام امّ المؤمنینى ساقط گردند.
✅️ امام عصر طلاق را اینطور معنا می کند که مقام امهات المومنین بودن را از آنها بگیرد.نه آن طلاق مرسومی که ما داریم. انسان وقتی از دنیا می رود طلاق دیگر معنایی ندارد .
خداوند متعال برای همسران پیامبر این قاعده را وضع کرده است که بعد از پیامبر شما حق ازدواج ندارید.
از طرفی هم امهات المومنین هستید اگر خلاف کنید از ام المومنینی بر کنار می شوید .
♦️ وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ثَبَّطَکَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِکَ وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ [نَصِیحِکَ] نَصِیحَتِکَ، وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.
وبدان شیطان تو را از اینکه به بهترین راههایت برگردی، باز داشته است [ثَبَّطَکَ] و نمی گذارد نصیحت واندرزی که به سود توست بشنوی[تَاذَنَ]
✅️انسان باید گاهی نصیحت خود را بشنود و به ندای درون خود گوش فرا بدهد.
ما باید موعظه گری از درون داشته باشیم.واعظ نفس خودباشیم .
قرآن می فرماید:
《بَلِ الانسان عَلی نُفسِهِ بَصیرَة؛ قیامه - ۱۴》
انسان به نفس خود آگاه است.
اگر نصیحت کننده درونی فعال نباشد، نصیحتهای بیرونی بر ما اثر نمی کند.
✅️اگر کسی دلسوز خود نبود و به حرف دل خود گوش نداد، حرف پیامبر هم در او اثر گذار نخواهد بود.
قران کریم فرمود:
《 إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ نمل - ۸۰ 》
مسلماً تو نمى توانى صداى خود را به گوش مردگان ، و نه سخن خود را به گوش کران برسانی که روى برگردانند و دور میشوند!
♦️ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.
تو دیگر مخاطب من نیستی که به تو سلام کنم،
ضمنا تو اهلیت سلام را نداری.
سلام به معنای سلم است، به معنای صلح و دوستی است .من هیچ دوستی با تو ندارم و سلامی بر تو نیست.
اللهم اسلمنا و الحقنا بالصالحین