سهل برادر عثمان بن حُنیف فرماندار بصره بود.وقتی اهل جمل به بصره حمله و عثمان را دستگیر وشکنجه دادند از کشتن او ترس داشتند[ نامه ۴۵] بخاطر سهل حاکم مدینه که برادر عثمان بن حنیف بود.از کشتن عثمان دست کشیدند..
⛔️ نامه ۷۰ در جریان یک واقعه ای اتفاق افتاد،زمانیکه سهل در مدینه بود عده ای از یاران و شیعیان بآرامی سمت معاویه کشیده شدند.
عده ای که نبود آنها برای مردم محسوس بود و شبهاتی بوجود آورده بود.
چه شده بر حکومت که گروهی پشت به حکومت می کنند.
❌ یکی از سیاست های کثیف معاویه، پول پاشی برای خرید افراد بود.
او عده ای را با تهدید، عده ای را با تطمیع می خرید و از آنها بهره برداری میکرد، یکی از آنها عمروعاص بود که به قیمت مصر خودش را فروخت که خود عمروعاص گفت: " مِصْرَ طُعْمَة " مصر طعمه خوبی ست برای دین فروشی.
🚫 در ذیل نامه ۳۶ نهج البلاغه گفته شد که عقیل نامه ای به امیرالمومنین نوشت و گفت:
شما با ما عداوتی دیرینه دارید و میخواهید نور خدا را خاموش کنید.
📌 این نشان میدهد عده ای مخفیانه به سمت معاویه حرکت میکرده اند.
یعنی سیاست معاویه در تمام دوران حکومت حضرت، خرید عده ای بود مخصوصا در زمان امام مجتبی عبید الله بن عباس را خرید.
🔴 ابن خبر برای مردم سوال ایجاد کرد چه اتفاقی افتاده که چهل نفر از بیعت کنندگان با امیرالمومنین، بصورت دسته جمعی ، پشت به حکومت نموده بسمت معاویه رفتند.
برای حکومت ،خاصه برای سهل بن حنیف که دور از کوفه و حضرت بود سخت گران آمد.
امام این نامه را نوشت ،یک دلجویی از سهل کرده باشند.اگر عده ای رفتند نگرانی بخود راه نده.
سهل ، بمن خبر رسیده عده ای از اطراف تو فرارکرده به معاویه پیوستند[یَتَسَلَّلُونَ]
❌ یکی از افرادی که در این جریانات به معاویه پیوست "نعمان بن بشیر" است. او از صحابی رسول الله است که خدمات زیادی به جریان خلفا داشت و از نور چشمی های عثمان بود. بعد از قتل عثمان لباس خونین عثمان را به شام برد و با این کار خودش را در درگاه معاویه عزیز کرد.
نعمان بن بشیر در زمان یزید حاکم کوفه شد ولی با حضور مسلم بن عقیل در کوفه، یزید او را عزل کرد و کار را به عبید الله ابن زیاد سپرد که فردی خشن بود.
⛔️ خطبه ۳۹ نهج البلاغه در مورد حمله نعمان بن بشیر از طرف معاویه به حکومت امیرالمومنین است.
اطرافیان معاویه انسان های دنیا طلبی بودند که برای رسیدن به حکومت هر ذلتی را می پذیرفتند.
ای پیامبر از همراه نشدن منافقین ناراحت نباش اگر آنها همراه شما به سوى میدان جهاد خارج مى شدند جز اضطراب و تردید و فساد چیزى بر شما نمى افزودند و به سرعت در بین شما به فتنه انگیزى مى پرداختند.
🚫 از همراهی نکردن ناهمراهان خوشحال باش. در نامه ۴ فرمود:
برای گمراهی و ضلالت آنها همین بس که از هدایت و حق فرار کرده و به باطل پیوستند.
عده ای رفتند نوید خوبی بود می توانستند روزانه تنش ، مخالفت ،دلسردی ایجاد کنند.در واقع شفایی ست برای تو که بالقوه یک خطری دفع شد. دردی در جامعه بود که قطع شد.
🔷 وَ إِیضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ
و به سرعت به سمت کوری و جهل تاختند؛ آنها بسوی کوری و جهالت خیلی سرعت گرفتند[إِیضَاعُهُمْ]
در سمتی که علی نباشد ،هر طرفی باشد، هر کسی باشد ضلالت است.
⛔️حضرت دلیل گمراهی این افراد را دو چیز میداند:
۱.فاصله گرفتن از حق.
۲.سرعت در پیوستن به باطل.
همانگونه که شفای بیمار به ریشه کن کردن عامل بیماری و فساد است،
شفای جامعه نیز به حذف و بی اثر کردن افراد فاسد است.
وقتی این افراد فاسد از حکومت اسلامی خارج شوند عملا راه را برای اصلاح جامعه باز کرده اند.
🚫 بعضی افراد خود، درد هستند، نه درمان در خطبه ۱۲۱ فرمود:
أُرِیدُ أَنْ أُدَاوِیَ بِکُمْ
مى خواهم درد خود را به شما درمان کنم.
وَ أَنْتُمْ دَائِی
و حال آنکه شما عین درد من هستید.
کَنَاقِشِ الشَّوْکَةِ بِالشَّوْکَةِ
همانند کسى که بخواهد با نوک خار، خارى را از پاى بیرون کشد.
اینطور نبود که آنها عدالت را نشناسند و ظلم معاویه را ندیده باشند.
عذر آنها پذیرفته نیست ،هم حق و عدالت علوی را دیده ، شنیده، و شناخته بودند.و هم ظلم و خیانت معاویه را.
عامل از راه بدر شدن انان دنیا طلبی بود.
در حالی که به خوبی حق و عدل را شناخته بودند، آن را دیده [رَأَوْهُ] شنیده و حفظ کرده بودند،[وَعَوْهُ]
❌ خیلی از اوقات افراد دانسته در مسیر انحراف قدم می گذارند، اینگونه نیست که ندانسته وارد شوند.
حق را و عدل را به طور کامل دریافته اند و با آن آشنا هستند ولی به خاطر سختی های آن یا پولهایی که در مسیر باطل ریخته شده دست از حق میکشند.
(بسیاری از مومنین که دچار عصیان میشوند نیز به همین صورت است، هم به حکم حرمت نگاه به نامحرم علم دارند، هم به موضوع علم دارند که این صحنه را نباید ببینند ولی با این حال نگاه می کنند و دچار عصیان میشوند)
💮 جمله "اهل الدنیا" صفت مهمی است که با بررسی آن در نهج البلاغه و ... به نکات بسیار زیبایی دست پیدا می کنیم:
اهل دنیا با بودن در دنیا، با هم فرق دارند. هر کسی در دنیا زندگی کند اهل دنیا نیست. خطبه ۲۳۰ آمده:
می دانستند همه در نگاه علی از مساوات برخور دارند.ولی آنان به این مساوات[أُسْوَةٌ] راضی نبودند.زیاده خواهی آنان را به معاویه ملحق کرد.
🔷فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ
علی را رها کرده با تمام وجود به کسی پیوستند که رای او استبداد است.خود رای است ولو خلاف قرآن باشد پافشاری می کند.برای همین فرار کردند[فَهَرَبُوا] به سمت انحصار طلبی و سود شخصی،
🔷فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً
آنها از رحمت الهی دور باشند و زیر عذاب الهی لِه شوند.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۸/۲۰ - ۲۶ربیع الثانی
💢 نامه ۷۰ 💢
مخاطب نامه : سهل بن حُنیف
⭕️إلى سَهْلِ بْنِ حُنَیْفِ الاْنْصارِی وَهُوَ عامِلُهُ عَلى الْمَدینَةِ فی مَعْنى قَوْم مِنْ أهْلِها لَحِقُوا بِمُعاوِیَةَ:
سهل برادر عثمان بن حُنیف فرماندار بصره بود.وقتی اهل جمل به بصره حمله و عثمان را دستگیر وشکنجه دادند از کشتن او ترس داشتند[ نامه ۴۵] بخاطر سهل حاکم مدینه که برادر عثمان بن حنیف بود.از کشتن عثمان دست کشیدند..
⛔️ نامه ۷۰ در جریان یک واقعه ای اتفاق افتاد،زمانیکه سهل در مدینه بود عده ای از یاران و شیعیان بآرامی سمت معاویه کشیده شدند.
عده ای که نبود آنها برای مردم محسوس بود و شبهاتی بوجود آورده بود.
چه شده بر حکومت که گروهی پشت به حکومت می کنند.
❌ یکی از سیاست های کثیف معاویه، پول پاشی برای خرید افراد بود.
او عده ای را با تهدید، عده ای را با تطمیع می خرید و از آنها بهره برداری میکرد، یکی از آنها عمروعاص بود که به قیمت مصر خودش را فروخت که خود عمروعاص گفت: " مِصْرَ طُعْمَة " مصر طعمه خوبی ست برای دین فروشی.
🚫 در ذیل نامه ۳۶ نهج البلاغه گفته شد که عقیل نامه ای به امیرالمومنین نوشت و گفت:
إِنِّی قَدْ خَرَجْتُ إِلَی مَکَّةَ مُعْتَمِراً
من برای عمره خارج شدم
فَلَقِیتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِی سَرْحٍ
با عبدالله ابی سرح ملاقات کردم .
(از قریش بود، برادر رضاعی عثمان بود، ابتدا کاتب وحی بود ولی عمدا قرآن را اشتباه کتابت میکرد و پیامبر او را از کتابت منع کرد،
پس از مدتی مرتد شد، جزء مهدور الدم های فتح مکه است که البته به وساطت عثمان و کوتاهی مسلمانان مجازات نشد.)
شَابّاً مِنْ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ فَعَرَفْتُ الْمُنْکَرَ فِی وُجُوهِهِمْ
جوانانی از ابناء الطلقاء که من زشتی را در صورت آنها دیدم
فَقُلْتُ إِلَی أَیْنَ یَا أَبْنَاءَ الشَّانِئِینَ
گفتم ای افراد پست به کجا می روید
أَ بِمُعَاوِیَةَ تَلْحَقُون؟
ایا به معاویه ملحق می شوید؟
عَدَاوَةً وَ اللَّهِ مِنْکُمْ قَدِیماً غَیْرَ مُسْتَنْکَرَةٍ تُرِیدُونَ بِهَا إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ
شما با ما عداوتی دیرینه دارید و میخواهید نور خدا را خاموش کنید.
📌 این نشان میدهد عده ای مخفیانه به سمت معاویه حرکت میکرده اند.
یعنی سیاست معاویه در تمام دوران حکومت حضرت، خرید عده ای بود مخصوصا در زمان امام مجتبی عبید الله بن عباس را خرید.
🔴 ابن خبر برای مردم سوال ایجاد کرد چه اتفاقی افتاده که چهل نفر از بیعت کنندگان با امیرالمومنین، بصورت دسته جمعی ، پشت به حکومت نموده بسمت معاویه رفتند.
برای حکومت ،خاصه برای سهل بن حنیف که دور از کوفه و حضرت بود سخت گران آمد.
امام این نامه را نوشت ،یک دلجویی از سهل کرده باشند.اگر عده ای رفتند نگرانی بخود راه نده.
🔷أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَکَ یَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِیَةَ
بعد از حمد وثنای الهی ،
سهل ، بمن خبر رسیده عده ای از اطراف تو فرارکرده به معاویه پیوستند[یَتَسَلَّلُونَ]
❌ یکی از افرادی که در این جریانات به معاویه پیوست "نعمان بن بشیر" است. او از صحابی رسول الله است که خدمات زیادی به جریان خلفا داشت و از نور چشمی های عثمان بود. بعد از قتل عثمان لباس خونین عثمان را به شام برد و با این کار خودش را در درگاه معاویه عزیز کرد.
نعمان بن بشیر در زمان یزید حاکم کوفه شد ولی با حضور مسلم بن عقیل در کوفه، یزید او را عزل کرد و کار را به عبید الله ابن زیاد سپرد که فردی خشن بود.
⛔️ خطبه ۳۹ نهج البلاغه در مورد حمله نعمان بن بشیر از طرف معاویه به حکومت امیرالمومنین است.
اطرافیان معاویه انسان های دنیا طلبی بودند که برای رسیدن به حکومت هر ذلتی را می پذیرفتند.
🔷فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا یَفُوتُکَ مِنْ عَدَدِهِم
اینکه عده ای فرار کردند.
از تعداد نیروهای تو کاسته شد تاسف نخور.
🔷 وَ یَذْهَبُ عَنْکَ مِنْ مَدَدِهِمْ
از اینک آنها دیگر به تو کمک نمی کنند ناراحت نباش.
تاسف بر رفتن کافر و منافق نخور .
قرآن کریم فرمود:
《وَلَا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا؛ آل عمران ۱۷۶ 》
کسانی که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانی به خداوند نمیرسانند.
《یُرِیدُ اللَّهُ أَلَّا یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ 》
خدا میخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد؛ ) در نتیجه، بهرهای برای آنها در آخرت قرار ندهد. و برای آنها مجازات بزرگی است!
🛑 از همراهی نکردن منافق خوشحال باش. قرآن مجید نسبت به کارشکنى منافقان براى پیغمبر اکرم میفرماید:
《لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً وَلاَ َوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ؛ توبه - ۴۷ 》
ای پیامبر از همراه نشدن منافقین ناراحت نباش اگر آنها همراه شما به سوى میدان جهاد خارج مى شدند جز اضطراب و تردید و فساد چیزى بر شما نمى افزودند و به سرعت در بین شما به فتنه انگیزى مى پرداختند.
🚫 از همراهی نکردن ناهمراهان خوشحال باش. در نامه ۴ فرمود:
إِنَّ الْمُتَکَارِهَ مَغِیبُهُ خَیْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِه
جنگ کراهت دارد بهتر است که شرکت نداشته باشد، و شرکت نکردنش از یارى دادن اجبارى بهتر است.
عده و عُده ملاک نیست، یاران همفکر و پا در رکاب ملاک است، درنامه ۳۶ فرمود:
لَا یَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً.
نه فراوانى مردم در اطراف من مرا توانمند مى کند، و نه پراکندگى آنان مرا هراسناک مى سازد،
🛑 در خطبه ۹۷ فرمود :
أَیُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ
اى کسانى که به تن حاضرید و عقل و خرد شما غایب است،
الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ
هر یک از شما عقیده های متفاوت دارید.
الْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ
فرمانروای شما به شما گرفتار شده. (شما خود درد من هستید)
صَاحِبُکُمْ یُطِیعُ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ
فرمانرواى شما، خدا را اطاعت مى کند،
و شما نافرمانی مى نمایید
وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ یَعْصِی اللَّهَ وَ هُمْ یُطِیعُونَهُ
و فرمانرواى شام ( معاویه) خدا را نافرمانى مى کند و مردم بر فرمان او اطاعت دارند.
لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِیَةَ صَارَفَنِی بِکُمْ صَرْفَ الدِّینَارِ بِالدِّرْهَمِ
دلم مى خواهد معاویه با من معامله ای کند چون صرافى که به دینار و درهم معاوضه میکند
فَأَخَذَ مِنِّی عَشَرَةَ مِنْکُمْ وَ أَعْطَانِی رَجُلًا مِنْهُم
ده تن از شما (سست عنصر)را از من بستاند و یک تن از مردان خود را (با انگیزه و پر شور) به من بدهد.
🔷فَکَفَى لَهُمْ غَیّاً وَ لَکَ مِنْهُمْ شَافِیاً فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ
کافی است برای گمراهی آنان و برای شفا وآرامش تو؛
برای گمراهی و ضلالت آنها همین بس که از هدایت و حق فرار کرده و به باطل پیوستند.
عده ای رفتند نوید خوبی بود می توانستند روزانه تنش ، مخالفت ،دلسردی ایجاد کنند.در واقع شفایی ست برای تو که بالقوه یک خطری دفع شد. دردی در جامعه بود که قطع شد.
🔷 وَ إِیضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ
و به سرعت به سمت کوری و جهل تاختند؛ آنها بسوی کوری و جهالت خیلی سرعت گرفتند[إِیضَاعُهُمْ]
در سمتی که علی نباشد ،هر طرفی باشد، هر کسی باشد ضلالت است.
⛔️حضرت دلیل گمراهی این افراد را دو چیز میداند:
۱.فاصله گرفتن از حق.
۲.سرعت در پیوستن به باطل.
همانگونه که شفای بیمار به ریشه کن کردن عامل بیماری و فساد است،
شفای جامعه نیز به حذف و بی اثر کردن افراد فاسد است.
وقتی این افراد فاسد از حکومت اسلامی خارج شوند عملا راه را برای اصلاح جامعه باز کرده اند.
🚫 بعضی افراد خود، درد هستند، نه درمان در خطبه ۱۲۱ فرمود:
أُرِیدُ أَنْ أُدَاوِیَ بِکُمْ
مى خواهم درد خود را به شما درمان کنم.
وَ أَنْتُمْ دَائِی
و حال آنکه شما عین درد من هستید.
کَنَاقِشِ الشَّوْکَةِ بِالشَّوْکَةِ
همانند کسى که بخواهد با نوک خار، خارى را از پاى بیرون کشد.
وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا
و مى داند که خار به خار متمایل است.
اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِی
بار خدایا، پزشکان این درد بیدرمان از علاج ملول شده اند
🔷فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْیَا، مُقْبِلُونَ عَلَیْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَیْهَا
کسانیکه علی را رها کرده به معاویه می پیوندند مشکل عمده آنها دنیا طلبی ست.
با اقبال به دنیا، با سرعت بسوی دنیا در حال حرکتند.
نتیجه دنیا طلبی این شد که از ولایت و از علی جدا شدند.
🔷وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ
اینطور نبود که آنها عدالت را نشناسند و ظلم معاویه را ندیده باشند.
عذر آنها پذیرفته نیست ،هم حق و عدالت علوی را دیده ، شنیده، و شناخته بودند.و هم ظلم و خیانت معاویه را.
عامل از راه بدر شدن انان دنیا طلبی بود.
در حالی که به خوبی حق و عدل را شناخته بودند، آن را دیده [رَأَوْهُ] شنیده و حفظ کرده بودند،[وَعَوْهُ]
❌ خیلی از اوقات افراد دانسته در مسیر انحراف قدم می گذارند، اینگونه نیست که ندانسته وارد شوند.
حق را و عدل را به طور کامل دریافته اند و با آن آشنا هستند ولی به خاطر سختی های آن یا پولهایی که در مسیر باطل ریخته شده دست از حق میکشند.
(بسیاری از مومنین که دچار عصیان میشوند نیز به همین صورت است، هم به حکم حرمت نگاه به نامحرم علم دارند، هم به موضوع علم دارند که این صحنه را نباید ببینند ولی با این حال نگاه می کنند و دچار عصیان میشوند)
💮 جمله "اهل الدنیا" صفت مهمی است که با بررسی آن در نهج البلاغه و ... به نکات بسیار زیبایی دست پیدا می کنیم:
اهل دنیا با بودن در دنیا، با هم فرق دارند. هر کسی در دنیا زندگی کند اهل دنیا نیست. خطبه ۲۳۰ آمده:
کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ لَیْسُوا مِنْ أَهْلِهَا
عده ای هستند که در دنیا هستند ولی اهل دنیا نیستند بلکه اهل آخرت اند
💮 اهل دنیا از مرگ جسم می ترسند، خطبه ۲۳۰ بیان فرمود:
وَ یَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ،
اهل دنیا از مرگ جسم میترسند.
وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْیَائِهِم.
ولی مومنین واقعی که اهل آخرت اند از مرگ دل میترسند.
💮 اهل دنیا بهره ای از آخرت ندارند، در نامه ۲۷ آمده :
أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ
بدانید، اى بندگان خدا، پرهیزگاران هم در این دنیاى زودگذر سود میبرند و هم در جهان آخرت.
فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ
آنها با مردم دنیا در کارهاى دنیوى شریک شدند
وَ لَمْ یُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِم
و مردم دنیا با ایشان در کارهاى اخروى شریک نشدند.
💮 سگ صفتی اهل دنیا، در نامه ۳۱ :
إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا
مبادا که فریب بخورى از دلبستگى دنیا طلبان، و کشاکش آنها بر سر دنیا.
وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا
دنیاطلبان چون سگانى هستند که بانگ مى کنند و چون درندگانى هستند که بر سر طعمه از روى خشم زوزه مى کشند.
💮 اهل دنیا خواب اند، در حکمت ۶۴ آمده:
أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَام
اهل دنیا همچون مرکب سوارارانی هستند که در خواب او را می رانند و حرکت می دهند.
🔷 وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِی الْحَقِّ أُسْوَةٌ
می دانستند همه در نگاه علی از مساوات برخور دارند.ولی آنان به این مساوات[أُسْوَةٌ] راضی نبودند.زیاده خواهی آنان را به معاویه ملحق کرد.
🔷فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ
علی را رها کرده با تمام وجود به کسی پیوستند که رای او استبداد است.خود رای است ولو خلاف قرآن باشد پافشاری می کند.برای همین فرار کردند[فَهَرَبُوا] به سمت انحصار طلبی و سود شخصی،
🔷فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً
آنها از رحمت الهی دور باشند و زیر عذاب الهی لِه شوند.
🔷إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ یَفِرُّوا / یَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ یَلْحَقُوا بِعَدْلٍ
بخدا قسم اگر انسان عاقل و فهمیده باشد ،از حکومت جور فرار و به حکومت عدل پناه میبرد.
اما در جریان آنها کاملا برعکس شد ، ظلمی از حکومت ما سر نزده بود.اما رفتند. آنها از ظلم فرار نکردند و به حق نپیوستند.
🔷وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِی هَذَا الْأَمْرِ
و ما در این مشکل، با همه این اوصاف به خدا امید داریم .
🔷 أَنْ یُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ یُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ
که سختی هایش را بر ما آسان و ناهمواری اش را هموار کند.
🔷إِنْ شَاءَ اللَّهُ، وَ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
⛔️ معرفی سهل بن حنیف انصاری
سهل از صحابی خاص پیامبر و امیرالمومنین است و برادر عثمان بن حنیف انصاری است.
سهل در زمان جاهلیت ( مانند ابراهیم بت شکن بود) بحارالانوار ج۱۹ ص۷۹ آمده :
أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَزَلَ بِقُبَاءَ ... وَقْتَ الْهِجْرَةِ لَیْلَتَیْنِ أَوْ ثَلَاثاً
امیرالمومنین در زمان هجرت از مکه به مدینه دو سه شب در منطقه قبا مهمان خانه ای بود.
فَرَآهَا تَخْرُجُ کُلَّ لَیْلَةٍ نِصْفَ اللَّیْل إِلَى طَارِقٍ وَ تَأْخُذُ مِنْهُ شَیْئاً
حضرت دید نیمه شب یک نفر می آید در خانه را میزند، چیزی میدهد و میرود. فَسَأَلَهَا عَنْ ذَلِکَ فَقَالَتْ
از موضول سوال کرد خانم صاحب خانه جواب داد:
هَذَا سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ قَدْ عَرَفَ أَنِّی امْرَأَةٌ لَا أَحَدَ لِی فَإِذَا أَمْسَى عَدَا عَلَى أَوْثَانِ قَوْمِهِ فَکَسَرَهَا ثُمَّ جَاءَنِی بِهَا وَ قَالَ احْتَطِبِی بِهَذَا
چون من توان جمع آوری هیزم ندارم
بی سر پرست هستم .سهل بن حنیف بت های قبیله اش را میشکند و چوبش را مخفیانه برای من می آورد که بسوزانم
فَکَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَحْتَرِمُهُ بَعْدَ ذَلِکَ امیرالمومنین بعد از این جریان احترامش به سهل بسیار زیاد شد.
🛑 سهل در صدر اسلام :
در جنگ های صدر اسلام حضور موثر داشته و در جنگ احد جزء چند نفری بوده که تا لحظه آخر پیامبر را تنها نگذاشته اند:
الارشاد شیخ مفید:
زَیْدُ بْنُ وَهْبٍ قُلْتُ لِابْنِ مَسْعُودٍ انْهَزَمَ النَّاسُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى لَمْ یَبْقَ مَعَهُ إِلَّا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ أَبُو دُجَانَةَ وَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ.
در روز جنگ احد اصحاب و یاران رسول خدا ص از صحنه کارزار گریختند و با آن حضرت غیر از على بن ابىطالب و ابو دجانه باقى نماند،
⛔️ سهل در زمان خلفا طبق نقل علامه مجلسی در بحار :
دوازده نفر با خلافت ابوبکر مخالفت کردند که یکی ازآنهاسهل بن حنیف انصاری بود:
کَانَ الَّذِینَ أَنْکَرُوا عَلَى أَبِی بَکْرٍ جُلُوسَهُ فِی الْخِلَافَةِ وَ تَقَدُّمَهُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ خَالِدُ بْنِ سَعِیدِ
وَ الْمِقْدَادُ
وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ
وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ
وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ
وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ
وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ
وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ
وَ کَانَ مِنَ الْأَنْصَارِ
خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ
وَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ وَ
أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیُّ
وَ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَان
🚫 سهل در زمان حکومت امیرالمومنین،فرماندار حضرت در شام بود.
دینوری در اخبار الطوال (به نقل از بهج الصباغه):
أنّ علیّا علیه السلام لمّا بایعه النّاس استعمل عمّاله،
هنگامى که على(علیه السلام) زمام خلافت را به دست گرفت،
و استعمل سهلا على الشام...
سهل بن حنیف را به عنوان والى شام به سوى آنجا فرستاد
استقبله خیل لمعاویة فردّوه،
هرچند طرفداران معاویه جلوى او را گرفتند و اجازه ندادند وارد شام شود
فانصرف إلى علی.
و او بسوی علی برگشت
با توجه به شرایط عجیب شام میتوان نتیجه گرفت حضرت بسیار به سهل اعتماد داشته که حکومت شام را به او پیشنهاد داده است.
⛔️ وفات سهل بن حنیف :
در سال ۳۸ هجری ابعد از صفین:
درحکمت 111 فرمود :
وَ قَدْ تُوُفِّیَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ الْأَنْصَارِیُّ بِالْکُوفَةِ
هنگامى که سهل بن حنیف انصارى، که یکى از دوستان امام (ع) بود،
بَعْدَ مَرْجِعِهِ مِنْ صِفِّینَ مَعَهُ (امیرالمومنین)
پس از آنکه با او از صفین بازگشت، در کوفه وفات کرد،
وَ کَانَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیْهِ: لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَت
در باره او فرمود: اگر کوهى هم علی را دوست بدارد، فرو ریزد.
🚫 بحار/ ذَکَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
سَهْلَ بْنَ حُنَیْفٍ فَقَالَ کَانَ مِنَ النُّقَبَاءِ فَقُلْتُ لَهُ مِنْ نُقَبَاءِ نَبِیِّ اللَّهِ الِاثْنَیْ عَشَرَ
همانگونه که بنی اسرائیل نقباء دوازده گانه داشتند، یکی از نقباء پیامبر هم سهل بن حنیف بود
❌ حضرت پنج مرتبه بر سهل بن حنیف نماز میت خواندند.
درقاموس الرجال شوشتری آمده:
أدرکه الناس،قالوا:یا أمیر المؤمنین لم ندرک الصلاة على سهل
حضرت یک نماز میت خواند، جنازه را بلند کردند.عده ای دیگر آمدند و گفتند ما نماز نخوانده ایم،
فیضعه، فیکبّر علیه خمسا،حتّى انتهى إلى قبره خمس مرّات وَ صَلَّى عَلَیْهِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ
حضرت مجدد نماز خواند و پنج بار این کار تکرار شد.
اللهم سهِّل علینا کلّ العُسر