⭕️و من کتاب له (علیه السلام) إلى أهْلِ مِصْرَ مَعَ مالِکِ الاْشْتَرِ لَمّا وَلاّهُ إمارَتَها
این نامه را امیرالمومنین برای مردم مصر نوشته است
زمانی که حضرت حکومت مصر را به مالک اشتر دادند (اگرچه مالک هیچگاه به مصر نرسید و در میانه ی راه توسط معاویه ترور شد ) نامه در واقع فضای کلی جریان خلافت است منظور خلفای سه گانه و بعد جریان معاویه .
خدای متعال پیغمبر را مبعوث کرد در حالی که پیغمبر نذیر و هشدار دهنده ی برای کل عالم است.
و انحصارا مختص مسلمانها نبوده و نذیر العالمین است برای همه ی عالم حتی کافر.
✳️ دین پیامبر دینی جهانی است و خطابات دین هم مختص به مومنین نیست. امر "اقم الصلاه" به آن کافر هم تعلق میگیرد. برای همین است که اگر کسی بعد از مدتی اسلام آورد بحث نمازهای گذشته اش مطرح میشود که چه وظیفه ای دارد.
یعنی خطابات دین به کافر هم تعلق میگیرد و وظیفه ی همه این است که خدا و پیغمبر را بشناسند و دین اسلام همگانی است کما اینکه با ظهور امام زمان عج این اتفاق خواهد افتاد
✳️ لفظ مُهَیْمِناً به دو معنی است :
۱_پیامبر اسلام شاهد همه پیامبران است (یعنی حجت الهی است که آنها وظایفشان را به درستی انجام دهند)
۲_هم نگهبان پیامبران دیگر است
( پیامبر اسلام به حقانیت همه پیامبران گواهی داده و بلکه نام آنها را زنده نگه داشته است. اگر اسلام نیامده بود امروز خبری از مسیحی و یهودی هم نبود)
و خیال نمیکردم که خلافت رابعد از پیامبر از من دور کنند؛[مُنَحُّوهُ]
⚛ در این جمله حضرت برعلیه خلفا استشهاد حجت می آورد .
اینکه حضرت میفرماید من به فکرم خطور نمیکرد این از باب علم غیب نیست چون حضرت علم غیب داشت و کاملا میداند در آینده چه اتفاقی می افتد
پیغمبر هم به امیر المؤمنین فرموده بود بعد از تو اتفاقاتی می افتد و غصب خلافت میشود و بایدصبر کرد و دست به شمشیر نبرد.
⚛همه را هم پیامبر گفته بود و هم حضرت علم غیب داشت
به خدا قسم بطور طبیعی بدون علم غیب و بدون گفتار پیامبر اصلا به ذهن انسان نمیرسید که شما چنین خیانتی انجام دهید
⚛ حضرت در این بخش دو دلیل برای خلافت خود بیان میکند:
۱. اگر بخواهید طبق نص قرآن و حدیث عمل کنید، اولویت با من است، اگر بخواهید طبق عقل بسنجید، اولویت حکومت با من است و نوبت به دیگران نمیرسد.
۲. حتی اگر بر همین روش جاهلی عرب هم نگاه کنید باز اولویت حکومت با من است چرا که عرب قائل به حکومت موروثی بود و هر شخصی به حاکم قبلی نزدیکتر بوده باشد، بعد از او حاکم میشود. حتی روی همان تعصبات جاهلی خود، باز نباید حکومت به خلفا برسد.
موسی از غفلت و ضلالت مردم ترسید مبادا چند سحر و جادو مردم را در جهالت فرو ببرد. دشمن بر انان پیروز شود ترس او این بود که مبادا نادانان غلبه بیاورند و سلطه گران ظالم وگمراه پیروز شوند.
✴️ امیر المؤمنین که ترس در قامت او راه ندارد در جریان خلافت ترسید
امیر المؤمنین ترسید از اینکه حکومت دست جاهلان و انسان های گمراه بیفتد.
✴️ و چرا نترسد
مگر با حضور خلفا چه اتفاقی در دین میافتاد؟! در نامه ۵۳ فرمود :
این دین در دست اشرار اسیر است از روی هوی و هوس عمل می کنند و از دین دنیا را طلب می کنند
⚛حضرت در حالیکه در نامه ۵۳ به جناب مالک فرمود :
تا میتوانی خوب کار کن، جامعه را اصلاح کن این دین سالهاست اسیر دست اشرار است و به اسم دین هر چه خواستند فساد و بدعت گذاردند
⚛ میفرماید اینکه خلافت را از من گرفتند ترسی نداشتم ولی اینکه خودشان را حاکم گردند در حالی که من جایگاه انان را میدانستم این برای من ترسناک بود.
فَأَمْسَکْتُ یَدِی
من دستم را از بیعت نگه داشتم، با ابوبکر بیعت نکردم.
مستحضرید که امیر المؤمنین با خلیفه ی اول بیعت نکرد و جریان خلفا این است که آمدند امیرالمومنین را بردند برای بیعت و اینکه حضرت خود بخواهد بیعت کند هرگز این اتفاق نیفتاد
💮 یکی از استدلالات مهم ما بر علیه خلفا آن است که اگر شما بر حق بودید چرا علی علیه السلام با شما بیعت نکرد و به زور او را برای بیعت بردید؟
طناب دور گردن انداختند، کشیدند و برای بیعت حضرت را به مسجد بردند.
مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند.مظلوم بودن بهتر از ظالم بودن است.
🔷حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قد رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ
من کلا با خلفا کناره گیری کردم تا اینکه دیدم مردم بر میگردند مردم از اسلام بر میگردند.
🔷یَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ (صلى الله علیه وآله)
انها حرکت میکنند و دعوت میکنند به سمت اینکه دین پیغمبر را محو و نابود کنند [مَحق]
من از حکومت و دین غاصبان جدا شدم ولی دیدم آنها با تصمیمات اشتباه خود جامعه را به سمتی میبرند که اسلام از بین برود و دین پیغمبر نابود شود.
🔷 فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ
ترسیدم، که باید یک اقدامی کنم و به اسلام و مسلمانها نصدت بدهم.
🔷و أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً
تا در دین شکافی[ثَلْماً] ایجاد نشود و این دین پیامبر منهدم[هَدْماً] نشود.
✳️ اگر در بعضی موارد امیرالمومنین به خلفا مشورت داد ( اگرچه این مشورت ها محدود و معدود بود و در موارد خاصی بود ) ولی اینکه حضرت دست به شمشیر نبرد و مستقیما وارد مقابله ی با انها نشد چون اصل اسلام نابود میشد.
مجبور شدم برای حفظ اصل دین با اینها یک مقداری راه بیام و مشورتی بدهم .
✳️ اینکه جریان برگشتن مردم دقیقا اشاره به چیست ؟!
جریان ارتداد و بازگشت از دین را هم میتوان به یک قضیه خاص تفسیر کرد هم به رویکرد عمومی جامعه در زمان خلفا:
۱. جریان اهل ردّه: عده ای بعد از پیامبر مرتد شدند و با همگرایی قصد تصرف مدینه را داشتند که با اجتماع مسلمانها و مبارزه با آنان این جریان شکست خورد.
۲. ولی از طرفی نیز با دور شدن حکومت از احکام اسلام و جریان بدعت در دین، اعتقادات مردم رو به ضعف گذاشت وآرام آرام دین در جامعه رو به فراموشی رفت و حضرت میفرماید من در چنین شرایطی مصلحت را بر این دیدم که به خلفا مشورت هایی بدهم تا حداقل نام اسلام باقی بماند و از بین نرود.
دیدم دین در حال نابودی است و این مصیبت برای من سنگین تر از مصیبت حکومت نکردن بر شماست.
✴️ اگر امیرالمومنین در مقابل خلفا دست به شمشیر نبرد و در برخی برهه ها به آنها مشاوره داد به خاطر حفظ اصل اسلام بود، حضرت از خلافت گذشت تا اسلام را حفظ کند.
آنچه از آن حکومت باشد به زودی زائل میشود همانگونه سراب به زودی نابود میشود.
🔷أَوْ کَمَا یَتَقَشَّعُ السَّحَابُ
یا مانند ابری که به زودی در آسمان پراکنده[یَتَقَشَّعُ] میشود؛
✴️ حضرت میفرماید آنچه از دست دادم حکومت ظاهری دنیا بود، وگرنه امامت که غصب شدنی نیست. امیرالمومنین در تمام ۲۵ سال خانه نشینی امام بود، ولی خلافت را ترک کرد تا اسلام را حفظ کند.
✴️در خطبه ی شقشقیه میفرماید خلافتی که شما میخواهید بین مستراح و آشپزخانه در حرکت بودن است . برای شما مسئولیت چاپیدن است و چاپیدن زود تمام میشود ولی اگر خدمتگذار باشید آنقدر سخت است که به سادگی نمیگذرد باید موی سر و صورت سفید شود .
به خلافت رسیدید
چقدر طول کشید ؟
خلافت که شما میخواهید زود میگذرد ولی حساب و کتابش را روز قیامت باید پس دهید.
🔷فَنَهَضْتُ فِی تِلْکَ الْأَحْدَاثِ
من در این مشکلات بپا خواستم[فَنَهَضْتُ] و به حاکمان وقت کمک کردم ،و اصل اسلام را حفظ کردم.
🔷حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ
باطل ازمیان رفت [زَاحَ]
(یعنی نابودشدن حداقلی و ازاثر افتادن) و باطل نابود شد[زَهَقَ]
(کامل نابود شدن و از بین رفتن )
بپا خواستم تا باطل از بین رفت
🔷وَ اطْمَأَنَّ الدِّینُ وَ تَنَهْنَهَ
دین آرام گرفت و از تزلزل بازایستاد.[تَنَهْنَهَ]
⚛در تمام ۲۵ سال میفرماید کسی نگوید من خانه نشین بودم، زحمت میکشیدم و اگر من نبودم که این اسلام منهدم شده بود و خلفا نابود کرده بودند
در تمام این مدتی که این حادثه ها و بلایا این خلافت روی سر مردم بود من سرپا زحمت کشیدم تا اینکه باطل رفت
_
⚛تعبیر حضرت نسبت به خلفا، باطل است. اینها باطل بودند و امیرالمومنین حق بود. "علی مع الحق و الحق مع علی"
❌((مرحومه سید رضی رصوان الله علیه مینویسد "منه" یعنی من بخشی از این نامه را حذف کردم و بخش دیگر این نامه را اوردم ))
حضرت در بخش دوم اشاره میکندبه جریان معاویه
♻️ اکنون که حضرت مالک را به سوی مصر میفرستد یعنی جریان صفین، جنگ جمل و نهروان تمام شده و آخر حکومت امیر المؤمنین است معاویه مدام حمله میکند تا حکومت را بگیرد .
حضرت چهار مورد را میفرماید: چرا از گذشته!!! امروز چه کنیم ؟!
به خدا قسم اگر من ملاقات کنم با آنها در حالی که تنها باشم،و آنها روی زمین را پر کرده باشند.[طِلَاعُ]
🔷مَا بَالَیْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ
نه برای من اهمیتی دارد ،نه من وحشت زده میشوم؛
وحشت برای کسی است که با خدا نیست مسیرم و راهم درست و پیغمبر خبرهایی به من داده است، چرا ناراحت بشوم و چرا دست و پایم بلغزد اگر همه بطرف معاویه بروند مهم نیست .
روایت معروف به امام خمینی گفتند: همه جمه شدند و درود بر خمینی می گویند. امام میفرماید اگر همه ی انها بگویند مرگ بر خمینی، برای من اهمیتی ندارد چون مسیرم درست است .
♻️حضرت میفرماید همه بر ضد من شوند مهم نیست چون مسیرم درست است و ایستادگی میکنم
این مسئله واقعا ایمان مستحکمی میخواهد که به مسیرش اعتقاد داشته باشد .
من کاملا بصیرت و آگاهی دارم نسبت به آن. گمراهی که آنان بر آن هستند و هدایتی که من بر آن هستم و من به خدا یقین کامل دارم.
🔷 وَ إِنِّی إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ
من از مبارزه با آنان نمی ترسم چرا که مشتاق شهادتم.
🔷وَ لِحُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ
و به ثواب نکو خدا امیدوار [رَاجٍ]و منتظرم؛
اگر انسان با چشم بصیرت حقیقت را ببیند و به خدا یقین داشته باشد در مقابل حرف دیگران نباید دلش بلرزد
✳️شهادت هدف نیست و ما قرار نیست هر کاری کنیم که شهید شویم بعضی ها برای فرار از مسئولیت شهید میشوند شهید میشود که دیگه باری روی دوشش نباشد اینکه شهادت نیست
حضرت میفرماید من خیلی عاشق شهادت هستم ولی چون ناراحتم می ایستم و با معاویه میجنگم .
✳️نباید عشق به شهادت مانع از انجام وظیفه شود. برخی شهادت میخواهند تا از سختی مسئولیت راحت شوند. بعضی برای انجام بهتر مسئولیت شهادت میخواهند یعنی میخواهند شهادت آنها هم مسیر خدمت را آسوده تر کند و هدف آنها را محقق سازد.
همان فاسقانی که در بین شما شراب خورد و او را حد زدیم،[جُلِدَحَدّاً]
⚛،منظور ولید بن عقبه از طرف عثمان فرماندار کوفه بود و با حالت مستی پیش نماز شد و به جای دو رکعت چهار رکعت نماز صبح خواند و عثمان از اجرای حد بر او استنکاف میکرد و حتی عایشه نسبت به اجرای حد با عثمان درگیر شد. با فشارهای امیرالمومنین، عثمان مجبور به اجرای حد شد ولی کسی جرات نمی کرد حد را اجرا کند که امیرالمومنین شلاق را به دست امام حسن دادند و حد اجرا شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۰۸/۰۷ - ۱۴ربیع الثانی
💢 نامه ۶۲ 💢
⭕️و من کتاب له (علیه السلام) إلى أهْلِ مِصْرَ مَعَ مالِکِ الاْشْتَرِ لَمّا وَلاّهُ إمارَتَها
این نامه را امیرالمومنین برای مردم مصر نوشته است
زمانی که حضرت حکومت مصر را به مالک اشتر دادند (اگرچه مالک هیچگاه به مصر نرسید و در میانه ی راه توسط معاویه ترور شد ) نامه در واقع فضای کلی جریان خلافت است منظور خلفای سه گانه و بعد جریان معاویه .
🔷أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ مُهَیْمِناً عَلَى الْمُرْسَلِینَ
اما بعد از حمد و ثنای الهی
خدای متعال پیغمبر را مبعوث کرد در حالی که پیغمبر نذیر و هشدار دهنده ی برای کل عالم است.
و انحصارا مختص مسلمانها نبوده و نذیر العالمین است برای همه ی عالم حتی کافر.
✳️ دین پیامبر دینی جهانی است و خطابات دین هم مختص به مومنین نیست. امر "اقم الصلاه" به آن کافر هم تعلق میگیرد. برای همین است که اگر کسی بعد از مدتی اسلام آورد بحث نمازهای گذشته اش مطرح میشود که چه وظیفه ای دارد.
یعنی خطابات دین به کافر هم تعلق میگیرد و وظیفه ی همه این است که خدا و پیغمبر را بشناسند و دین اسلام همگانی است کما اینکه با ظهور امام زمان عج این اتفاق خواهد افتاد
✳️ لفظ مُهَیْمِناً به دو معنی است :
۱_پیامبر اسلام شاهد همه پیامبران است (یعنی حجت الهی است که آنها وظایفشان را به درستی انجام دهند)
۲_هم نگهبان پیامبران دیگر است
( پیامبر اسلام به حقانیت همه پیامبران گواهی داده و بلکه نام آنها را زنده نگه داشته است. اگر اسلام نیامده بود امروز خبری از مسیحی و یهودی هم نبود)
🔷فَلَمَّا مَضَى تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ
وقتی پیامبر از دنیا رفت[مَضَى]مردم در موردحکومت بعد از او دچار نزاع شدند.
✴️ لفظ امر در جاهای مختلفی از نهج البلاغه به معنای حکومت و خلافت آمده است.، جریان دوم خلافت خلفا میباشد
و اختلافی که بین خلفا ایجاد شد.
✴️ در حکمت ۳۱۷:
وَ قَالَ لَهُ بَعْضُ الْیَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِیَّکُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ
بعضی از یهود بعد از دفن پیامبر به امیرالمومنین گفتند، شما بعد از پیامبر خود به اختلاف افتادید
فَقَالَ ع لَهُ إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِیهِ
فرمود: ما برای انتخاب جانشین او اختلاف کردیم نه در نبوت او.
وَ لَکِنَّکُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُکُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمْ-
ولیکن شما یهود بمحض نجات از دریا هنوز آب آن خشک نشده از پیامبر خود خواستید
اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون
که برای ما هم خدایی مثل بت پرستان قرار بده تا ما هم مثل آنان پرستش کنیم.
شما در حقانیت پیامبرتان شک کردید.
حال در اینجا چه کسی باید جانشین پیامبر شود ؟؟
🔷فَوَاللَّهِ مَا کَانَ یُلْقَى فِی رُوعِی
وَ لَا یَخْطُرُ بِبَالِی
به خدا قسم هرگز به قلبم[ رُوعِی ] نمی گذشت به فکرم خطور نمیکرد.
🔷 أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ (صلی الله علیه وآله) عَنْ أَهْلِ بَیْتِهِ،
عرب حکومت را از اهل بیت علیهم السلام برگرداند[ تُزْعِجُ]
🔷 وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّی مِنْ بَعْدِهِ
و خیال نمیکردم که خلافت رابعد از پیامبر از من دور کنند؛[مُنَحُّوهُ]
⚛ در این جمله حضرت برعلیه خلفا استشهاد حجت می آورد .
اینکه حضرت میفرماید من به فکرم خطور نمیکرد این از باب علم غیب نیست چون حضرت علم غیب داشت و کاملا میداند در آینده چه اتفاقی می افتد
پیغمبر هم به امیر المؤمنین فرموده بود بعد از تو اتفاقاتی می افتد و غصب خلافت میشود و بایدصبر کرد و دست به شمشیر نبرد.
⚛همه را هم پیامبر گفته بود و هم حضرت علم غیب داشت
به خدا قسم بطور طبیعی بدون علم غیب و بدون گفتار پیامبر اصلا به ذهن انسان نمیرسید که شما چنین خیانتی انجام دهید
⚛ حضرت در این بخش دو دلیل برای خلافت خود بیان میکند:
۱. اگر بخواهید طبق نص قرآن و حدیث عمل کنید، اولویت با من است، اگر بخواهید طبق عقل بسنجید، اولویت حکومت با من است و نوبت به دیگران نمیرسد.
۲. حتی اگر بر همین روش جاهلی عرب هم نگاه کنید باز اولویت حکومت با من است چرا که عرب قائل به حکومت موروثی بود و هر شخصی به حاکم قبلی نزدیکتر بوده باشد، بعد از او حاکم میشود. حتی روی همان تعصبات جاهلی خود، باز نباید حکومت به خلفا برسد.
🔷فَمَا رَاعَنِی إِلَّا انْثِیَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ یُبَایِعُونَهُ
اینکه مردم سمت دیگری رفتند مرا به وحشت [رَاعَنِی] نینداخت ،مگر آن لحظه که دیدم مردم به سمت ابوبکر میروند تا با او بیعت کنند؛
✳️حضرت از تنهایی و نداشتن خلافت نمیترسد:
در نامه ۳۶ به عقیل برادر خود فرمود:
لاَ یَزِیدُنِی کَثْرَةُ اَلنَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً
اگر تمام مردم در اطراف من باشند به عزت من افزوده نمیشود و اگر همه را ترک و رها کنند من وحشت نمی کنم.
بلکه در خطبه ۲۰۱ به همه ما فرمود ازتنهایی نترسید:
أَیُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ اَلْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ
مردم در طریق هدایت از تعداد کم حق طلب نهراسید
فَإِنَّ اَلنَّاسَ قَدِ اِجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیلٌ
مردم دور سفره ای جمع می شوند که رنگین تر است.ولی نمیدانند سیری این سفره کم و کوتاه، و گرسنگی در این مسیر زیاد است.
✳️ ولی حضرت از انحراف امت میترسد،
خطبه ۴ فرمود:
لَمْ یُوجِسْ مُوسَى (علیه السلام) خِیفَةً عَلَى نَفْسِهِ
در قضیه موسی و سحره قرآن میفرماید :
《اوجسَ فی نفسه خیفةً موسی 》
موسی علیه السلام ترسید.
ترس یک ضعف است انبیای عظام چگونه ضعف دارند. در حالیکه برئ از نقص هستند
بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَالِ
موسی علیه السلام برای خودش نترسید.
موسی از غفلت و ضلالت مردم ترسید مبادا چند سحر و جادو مردم را در جهالت فرو ببرد. دشمن بر انان پیروز شود ترس او این بود که مبادا نادانان غلبه بیاورند و سلطه گران ظالم وگمراه پیروز شوند.
✴️ امیر المؤمنین که ترس در قامت او راه ندارد در جریان خلافت ترسید
امیر المؤمنین ترسید از اینکه حکومت دست جاهلان و انسان های گمراه بیفتد.
✴️ و چرا نترسد
مگر با حضور خلفا چه اتفاقی در دین میافتاد؟! در نامه ۵۳ فرمود :
إِنَّ هَذَا اَلدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی اَلْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ اَلدُّنْیَا
این دین در دست اشرار اسیر است از روی هوی و هوس عمل می کنند و از دین دنیا را طلب می کنند
⚛حضرت در حالیکه در نامه ۵۳ به جناب مالک فرمود :
تا میتوانی خوب کار کن، جامعه را اصلاح کن این دین سالهاست اسیر دست اشرار است و به اسم دین هر چه خواستند فساد و بدعت گذاردند
⚛ میفرماید اینکه خلافت را از من گرفتند ترسی نداشتم ولی اینکه خودشان را حاکم گردند در حالی که من جایگاه انان را میدانستم این برای من ترسناک بود.
فَأَمْسَکْتُ یَدِی
من دستم را از بیعت نگه داشتم، با ابوبکر بیعت نکردم.
مستحضرید که امیر المؤمنین با خلیفه ی اول بیعت نکرد و جریان خلفا این است که آمدند امیرالمومنین را بردند برای بیعت و اینکه حضرت خود بخواهد بیعت کند هرگز این اتفاق نیفتاد
💮 یکی از استدلالات مهم ما بر علیه خلفا آن است که اگر شما بر حق بودید چرا علی علیه السلام با شما بیعت نکرد و به زور او را برای بیعت بردید؟
طناب دور گردن انداختند، کشیدند و برای بیعت حضرت را به مسجد بردند.
💮در نامه ۲۸ در پاسخ به بی ادبی های معاویه فرمود:
وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَایِعَ
معاویه، گفته اى که مرا همچون شتر افسار زده اى مى کشیدند تا بیعت کنم
وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ
به خدا سوگند خواسته اى مذمت کنى ولى (ناخود آگاه) مدح و ثنا گفته اى
وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ
خواستی رسوا کنى ولى خودت رسوا شده اى.
وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً
این امر براى یک مسلمان عیب نیست که مظلوم واقع شود
مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِه
مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند.مظلوم بودن بهتر از ظالم بودن است.
🔷حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قد رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ
من کلا با خلفا کناره گیری کردم تا اینکه دیدم مردم بر میگردند مردم از اسلام بر میگردند.
🔷یَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ (صلى الله علیه وآله)
انها حرکت میکنند و دعوت میکنند به سمت اینکه دین پیغمبر را محو و نابود کنند [مَحق]
من از حکومت و دین غاصبان جدا شدم ولی دیدم آنها با تصمیمات اشتباه خود جامعه را به سمتی میبرند که اسلام از بین برود و دین پیغمبر نابود شود.
🔷 فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ
ترسیدم، که باید یک اقدامی کنم و به اسلام و مسلمانها نصدت بدهم.
🔷و أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً
تا در دین شکافی[ثَلْماً] ایجاد نشود و این دین پیامبر منهدم[هَدْماً] نشود.
✳️ اگر در بعضی موارد امیرالمومنین به خلفا مشورت داد ( اگرچه این مشورت ها محدود و معدود بود و در موارد خاصی بود ) ولی اینکه حضرت دست به شمشیر نبرد و مستقیما وارد مقابله ی با انها نشد چون اصل اسلام نابود میشد.
مجبور شدم برای حفظ اصل دین با اینها یک مقداری راه بیام و مشورتی بدهم .
✳️ اینکه جریان برگشتن مردم دقیقا اشاره به چیست ؟!
جریان ارتداد و بازگشت از دین را هم میتوان به یک قضیه خاص تفسیر کرد هم به رویکرد عمومی جامعه در زمان خلفا:
۱. جریان اهل ردّه: عده ای بعد از پیامبر مرتد شدند و با همگرایی قصد تصرف مدینه را داشتند که با اجتماع مسلمانها و مبارزه با آنان این جریان شکست خورد.
۲. ولی از طرفی نیز با دور شدن حکومت از احکام اسلام و جریان بدعت در دین، اعتقادات مردم رو به ضعف گذاشت وآرام آرام دین در جامعه رو به فراموشی رفت و حضرت میفرماید من در چنین شرایطی مصلحت را بر این دیدم که به خلفا مشورت هایی بدهم تا حداقل نام اسلام باقی بماند و از بین نرود.
✳️ امام باقرعلیه السلام فرمود :
إِنَّ النَّاسَ لَمَّا صَنَعُوا مَا صَنَعُوا إِذْ بَایَعُوا أَبَا بَکْر لَمْ یَمْنَعْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْ یَدْعُوَ إِلَى نَفْسِهِ إِلاَّ نَظَراً لِلنَّاسِ
اگر امیرمؤمنان سکوت فرمود و مردم را به سوى خویش دعوت نکرد تنها به این سبب بود که ملاحظه حال مردم را فرمود
وَتَخَوُّفاً عَلَیْهِمْ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنِ الاِسْلاَمِ
فَیَعْبُدُوا الاَوْثَانَ
که مبادا از اسلام مرتدّ بشوند و به سوى بت پرستى روى آورند.
وَلاَ یَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ
و شهادت به وحدانیت خداوند و نبوّت پیغمبر اسلام را ترک گویند
وَکَانَ الاَحَبَّ إِلَیْهِ أَنْ یُقِرَّهُمْ عَلَى مَا صَنَعُوا مِنْ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ جَمِیعِ الاِسْلاَم
و آن حضرت مصلحت در این دید که آنها را بر انحرافى که در امر خلافت داشتند رها سازد مبادا تمام اسلام را ترک گویند.
🔷 تَکُونُ الْمُصِیبَةُ بِهِ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَایَتِکُمُ
دیدم دین در حال نابودی است و این مصیبت برای من سنگین تر از مصیبت حکومت نکردن بر شماست.
✴️ اگر امیرالمومنین در مقابل خلفا دست به شمشیر نبرد و در برخی برهه ها به آنها مشاوره داد به خاطر حفظ اصل اسلام بود، حضرت از خلافت گذشت تا اسلام را حفظ کند.
أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَهُمْ بَایِعُوا فَإِنَّ هَؤُلَاءِ خَیَّرُونِی أَنْ یَأْخُذُوا مَا لَیْسَ لَهُمْ
امیرالمومنین به اطرافیانشان فرمود:
خلفا مرا مخیر کرده اند که یا غصب خلافت کنند
أَوْ أُقَاتِلَهُمْ وَ أُفَرِّقَ أَمْرَ الْمُسْلِمِین
یا من دست به شمشیر ببرم و موجب اختلاف و کشتار شوم و من این را هرگز نمی خواهم.
کدام خلافت را از ما گرفتند ؟
🔷الَّتِی إِنَّمَا هِیَ مَتَاعُ أَیَّامٍ قَلَائِلَ
همان حکومتی که متاع ایام کوتاه زودگذر است.
🔷 یَزُولُ مِنْهَا مَا کَانَ کَمَا یَزُولُ السَّرَابُ
آنچه از آن حکومت باشد به زودی زائل میشود همانگونه سراب به زودی نابود میشود.
🔷أَوْ کَمَا یَتَقَشَّعُ السَّحَابُ
یا مانند ابری که به زودی در آسمان پراکنده[یَتَقَشَّعُ] میشود؛
✴️ حضرت میفرماید آنچه از دست دادم حکومت ظاهری دنیا بود، وگرنه امامت که غصب شدنی نیست. امیرالمومنین در تمام ۲۵ سال خانه نشینی امام بود، ولی خلافت را ترک کرد تا اسلام را حفظ کند.
✴️در خطبه ی شقشقیه میفرماید خلافتی که شما میخواهید بین مستراح و آشپزخانه در حرکت بودن است . برای شما مسئولیت چاپیدن است و چاپیدن زود تمام میشود ولی اگر خدمتگذار باشید آنقدر سخت است که به سادگی نمیگذرد باید موی سر و صورت سفید شود .
به خلافت رسیدید
چقدر طول کشید ؟
خلافت که شما میخواهید زود میگذرد ولی حساب و کتابش را روز قیامت باید پس دهید.
🔷فَنَهَضْتُ فِی تِلْکَ الْأَحْدَاثِ
من در این مشکلات بپا خواستم[فَنَهَضْتُ] و به حاکمان وقت کمک کردم ،و اصل اسلام را حفظ کردم.
🔷حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ
باطل ازمیان رفت [زَاحَ]
(یعنی نابودشدن حداقلی و ازاثر افتادن) و باطل نابود شد[زَهَقَ]
(کامل نابود شدن و از بین رفتن )
بپا خواستم تا باطل از بین رفت
🔷وَ اطْمَأَنَّ الدِّینُ وَ تَنَهْنَهَ
دین آرام گرفت و از تزلزل بازایستاد.[تَنَهْنَهَ]
⚛در تمام ۲۵ سال میفرماید کسی نگوید من خانه نشین بودم، زحمت میکشیدم و اگر من نبودم که این اسلام منهدم شده بود و خلفا نابود کرده بودند
در تمام این مدتی که این حادثه ها و بلایا این خلافت روی سر مردم بود من سرپا زحمت کشیدم تا اینکه باطل رفت
_
⚛تعبیر حضرت نسبت به خلفا، باطل است. اینها باطل بودند و امیرالمومنین حق بود. "علی مع الحق و الحق مع علی"
❌((مرحومه سید رضی رصوان الله علیه مینویسد "منه" یعنی من بخشی از این نامه را حذف کردم و بخش دیگر این نامه را اوردم ))
حضرت در بخش دوم اشاره میکندبه جریان معاویه
♻️ اکنون که حضرت مالک را به سوی مصر میفرستد یعنی جریان صفین، جنگ جمل و نهروان تمام شده و آخر حکومت امیر المؤمنین است معاویه مدام حمله میکند تا حکومت را بگیرد .
حضرت چهار مورد را میفرماید: چرا از گذشته!!! امروز چه کنیم ؟!
🔷إِنِّی وَ اللَّهِ لَوْ لَقِیتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلَاعُ الْأَرْضِ کُلِّهَا
به خدا قسم اگر من ملاقات کنم با آنها در حالی که تنها باشم،و آنها روی زمین را پر کرده باشند.[طِلَاعُ]
🔷مَا بَالَیْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ
نه برای من اهمیتی دارد ،نه من وحشت زده میشوم؛
وحشت برای کسی است که با خدا نیست مسیرم و راهم درست و پیغمبر خبرهایی به من داده است، چرا ناراحت بشوم و چرا دست و پایم بلغزد اگر همه بطرف معاویه بروند مهم نیست .
روایت معروف به امام خمینی گفتند: همه جمه شدند و درود بر خمینی می گویند. امام میفرماید اگر همه ی انها بگویند مرگ بر خمینی، برای من اهمیتی ندارد چون مسیرم درست است .
♻️حضرت میفرماید همه بر ضد من شوند مهم نیست چون مسیرم درست است و ایستادگی میکنم
این مسئله واقعا ایمان مستحکمی میخواهد که به مسیرش اعتقاد داشته باشد .
🔷وَ إِنِّی مِنْ ضَلَالِهِمُ الَّذِی هُمْ فِیهِ وَ الْهُدَى الَّذِی أَنَا عَلَیْهِ لَعَلَى بَصِیرَةٍ مِنْ نَفْسِی وَ یَقِینٍ مِنْ رَبِّی
من کاملا بصیرت و آگاهی دارم نسبت به آن. گمراهی که آنان بر آن هستند و هدایتی که من بر آن هستم و من به خدا یقین کامل دارم.
🔷 وَ إِنِّی إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ
من از مبارزه با آنان نمی ترسم چرا که مشتاق شهادتم.
🔷وَ لِحُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ
و به ثواب نکو خدا امیدوار [رَاجٍ]و منتظرم؛
اگر انسان با چشم بصیرت حقیقت را ببیند و به خدا یقین داشته باشد در مقابل حرف دیگران نباید دلش بلرزد
✳️شهادت هدف نیست و ما قرار نیست هر کاری کنیم که شهید شویم بعضی ها برای فرار از مسئولیت شهید میشوند شهید میشود که دیگه باری روی دوشش نباشد اینکه شهادت نیست
حضرت میفرماید من خیلی عاشق شهادت هستم ولی چون ناراحتم می ایستم و با معاویه میجنگم .
✳️نباید عشق به شهادت مانع از انجام وظیفه شود. برخی شهادت میخواهند تا از سختی مسئولیت راحت شوند. بعضی برای انجام بهتر مسئولیت شهادت میخواهند یعنی میخواهند شهادت آنها هم مسیر خدمت را آسوده تر کند و هدف آنها را محقق سازد.
🔷وَ لَکِنَّنِی آسَى أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا
ولیکن مرا اندوهگین میکند.[آسَى] به خلافت و حکومت برسد بر این مردم سفیهان و جاهلان و بیت المال را دست به دست کنند.[دُوَلًا]
🔷وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِینَ حَرْباًوَ الْفَاسِقِینَ حِزْباً
بندگان خدا را به بردگی[خَوَلًا] بکشانند با صالحان بجنگند، وفاسقان را در حزب و گروه خود راه دهند؛
⚛ مقصود از فجار معاویه است و مقصود از سفهاء مردم ناآگاهی که فریب معاویه را خوردند:
در خطبه ۵۱ فرمود :
أَلَا وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ وَ عَمَّسَ عَلَیْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ أَغْرَاضَ الْمَنِیَّة
از نشانه های حکومت فاسقان و جاهلان آن است که بیت المال تلف میشود، آزادی عمل از مومنین و بندگان خدا گرفته میشود (به اسارت در می آیند)
با صالحان برخورد میشود و فاسقان به مسئولیت های مهم میرسند.
🔷فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِی قَدْ شَرِبَ فِیکُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِی الْإِسْلَامِ
همان فاسقانی که در بین شما شراب خورد و او را حد زدیم،[جُلِدَحَدّاً]
⚛،منظور ولید بن عقبه از طرف عثمان فرماندار کوفه بود و با حالت مستی پیش نماز شد و به جای دو رکعت چهار رکعت نماز صبح خواند و عثمان از اجرای حد بر او استنکاف میکرد و حتی عایشه نسبت به اجرای حد با عثمان درگیر شد. با فشارهای امیرالمومنین، عثمان مجبور به اجرای حد شد ولی کسی جرات نمی کرد حد را اجرا کند که امیرالمومنین شلاق را به دست امام حسن دادند و حد اجرا شد.
🔷 وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ
همانهایی که مسلمان نشدند مگر بعد از اینکه عطای قلیلی[رُضِخَتْ] از اموال بیت المال به آنها داده شد؛[الرَّضَائِخُ]
💮ابن ابی الحدید میگوید مقصود ابوسفیان و معاویه است که با گرفتن مالی به عنوان "مولفه القلوب" مسلمان شدند.
🔷فَلَوْ لَا ذَلِکَ مَا أَکْثَرْتُ تَأْلِیبَکُمْ وَ تَأْنِیبَکُمْ
اگر خطر حکومت فاسق و فاجر نبود
اینقدر شما را به جهاد تشویق نمی کردم[تَأْلِیبکم] اینقدر شما را بر ترک جهاد سرزنش نمی کردم[وَ تَأْنِیبَکُمْ]
🔷وَ جَمْعَکُمْ وَ تَحْرِیضَکُمْ
اینقدر بر اجتماع و جهاد شما اصرار نمی کردم[تَحْرِیضَکُمْ]
🔷 وَ لَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَیْتُمْ وَ وَنَیْتُمْ
و اگر از جهاد ابا میکردید[أَبَیْتُمْ]و سستی به خرج میدادید شمارا رها میکردم[وَنَیْتُمْ]
🔷أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِکُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ
آیا به اطراف خود نگاه نمی کنید[أَلَاتَرَوْنَ] سرزمین های شما کم شده و به دست دشمن افتاده است[انْتَقَصَتْ]
حضرت میفرماید از تمام جامعه ی اسلامی فقط کوفه در دست من مانده است بگیرم یا رها کنم ؟؟
🔷وَ إِلَى أَمْصَارِکُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ
و شهرهایتان[أَمْصَارِکُمْ] توسط دشمن فتح شده.
🔷وَ إِلَى مَمَالِکِکُمْ تُزْوَى وَ إِلَى بِلَادِکُمْ تُغْزَى
و شهرهایتان گرفته شده [تُزْوَى] و سرزمین شما مورد حمله دشمن قرار گرفته است[تُغْزَى]
🔷اِنْفِرُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّکُمْ
( دشمن دین دشمن بشریت است) حضرت میفرماید به جنگ با معاویه بروید[اِنْفِرُوا] که او نه تنها دشمن دین، دشمن خود شماست.
🔷وَ لَا تَثَّاقَلُوا إِلَى الْأَرْضِ فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ
به زمین نچسبید [لَاتَثَّاقَلُوا] که اگر چنین کنید بزودی به ذلت و بلعیده شدن[بِالْخَسْفِ] خود اعتراف خواهید کرد
🔷وَ تَبُوءُوا بِالذُّلِّ وَ یَکُونَ نَصِیبُکُمُ الْأَخَسَّ
به ذلت جاهلیت باز میگردید[تَبُوءُوا]
و پست ترین[الْأَخَسَّ]زندگی ها نصیب شما خواهد شد؛
❌ پا در رکاب امام نبودن نه تنها آخرت انسان را خراب میکند، بلکه در دنیا هم انسان را دچار ذلت و خواری خواهد کرد.
🔷وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ
کسی که برادر جنگ است همیشه بیدار است،
در جاهای دیگر همین مضمون را با لفظ دیگری به کار برده:
إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْیَقْظَان
برادر جنگ در حالت بیداری است.
🔷وَ مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ
و کسی که بخوابد دشمن او نمیخوابد و از او غافل نمیشود.
🔷 وَ السَّلَامُ.
⚛ در نامه ۳۸ در وصف مالک فرمود:
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ
کسی را بسوی شما روانه کردم که در ایام خوف و جنگ خواب به چشم ندارد
وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِث
و هیچ ترسی از دشمن ندارد و بر دشمنان از شعله ی آتش تند و تیزتر است .
✳️در نامه ۱۱ فرمود:
وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَةً.
نخوابید مگر اندک، چونان آب در دهان چرخاندن و بیرون ریختن.
❌چه در جنگ نظامی چه در جنگ با نفس باید این اصل را رعایت کرد.
واز غفلت و خواب فاصله گرفت .
اللهم الهمنا بنور الفهم