⭕️ و من کتاب له (علیه السلام) إلى أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلى البصرة: در آستانه جنگ جمل، ابوموسی اشعری که فرماندار کوفه بود با این ادعا که جنگ جمل فتنه است و ما باید در فتنه ها خاموش باشیم، مردم را از پیوستن به حضرت منع میکرد.
_ ابوموسی عنوان میکرد که جنگ جمل جنگ بین دو مسلمان و برادرکشی است و وظیفه مردم کوفه گوشه نشینی و اعلام بیطرفی است.
⚛ همانگونه که در ذیل نامه ۴۶ آوردیم، ابوموسی بالای منبر میگفت: أَیُّهَا النَّاس هَذِهِ فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ صَمَّاءُ این فتنه ایی که شروع شده فتنه ی خطرناک است. تَطَأُ فِی خِطَامِهَا در زیر گامهایش لگد مال میشوید. النَّائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَاعِدِ هرکس در این فتنه خواب باشد بهتر از نشستن است. وَ الْقَاعِدُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَائِمِ دراین فتنه اگرنشسته باشید بهترازآن است که ایستاده باشید. وَ الْقَائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْمَاشِی ایستاده بهتر از کسی است که حرکت میکند. وَ الْمَاشِی خَیْرٌ مِنَ السَّاعِی وکسی که آرام حرکت کند بهتر از کسی هست که سریع حرکت میکند. وَ السَّاعِی خَیْرٌ مِنَ الرَّاکِبِ وکسی که پیاده است بهتر از سواره است.
⚛ امیرالمومنین نامه ای توسط امام حسن و عمار یاسر به مردم کوفه میفرستد تا آنها را به جهاد با دشمن دعوت کند و فتنه انگیزی های ابوموسی را خاموش کند.
♦️أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی خَرَجْتُ مِنْ حَیِّی هَذَا فرمودند: بعد از حمد و ثنای الهی من از شهر و دیار و مقصدخود [حَیِّی]خارج شدم
♦️إِمَّا ظَالِماً وَ إِمَّا مَظْلُوماً وَ إِمَّا بَاغِیاً وَ إِمَّا مَبْغِیّاً عَلَیْهِ یا ستمکار هستم یا ستم دیده، یا سرکشى کردم [بَاغِیاً]یا از فرمان من سرباز زدند.[مَبْغِیّاً]
♦️ وَ إِنِّی أُذَکِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَیَّ همانا من خدا را به یاد کسى مى آورم که این نامه به دست او رسد،[بَلَغَهُ] تا به سوى من کوچ کند[نَفَرَ]
♦️فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِی وَ إِنْ کُنْتُ مُسِیئاً اگر مرا نیکوکار یافت یارى کند، و اگر گناهکار بودم مرا به حق بازگرداند.
✳️ حضرت در این بخش میفرماید مردم در هر صورت وظیفه دارند به سمت من بیایند، حال یا به خاطر طرفداری از مظلوم (یعنی خود حضرت که مورد هجوم اهل جمل قرار گرفته) یا احیانا به خاطر مقابله با ظالم (به فرض محال که حضرت ظالم باشد).
_ این استدلال نقض حرفهای ابوموسی است که مردم را به قعود و نشستن دعوت میکرد در حالی که حضرت میفرماید وظیفه شما قیام است، خواه برای دفاع از من، خواه برای مقابله با من باشد.
💮 اینکه حضرت تقسیم بندی ظالم و مظلوم را مطرح میکند به معنای تایید مظلوم بودن نیست، بلکه یکی از راه های جلب توجه مردم مردد است. قرآن کریم از زبان پیامبر میفرماید: 《وَإِنّا أَوْ إِیّاکُمْ لَعَلى هُدًى أَوْ فِى ضَلال مُّبین؛ سبا - ۲۴》 ما یا شما در طریق هدایت، یا در گمراهى آشکار هستیم (در حالی که میدانیم در واقع هم پیامبر بر حق بود هم خود را بر حق میدید.)
🚫در جنگ بین ظالم و مظلوم بی طرفی معنایی ندارد ابن ابی الحدید در مورد این تقسیم حضرت می گوید: ما أحسن هذا التقسیم و ما أبلغه فی عطف القلوب علیه و استمالة النفوس إلیه. امام براى جلب توجّه مردم کوفه (که در حیرت و سرگردانى وسوسه هاى ابو موسى به سر مى بردند) چه تقسیم زیبایى کرده است قال لا یخلو حالی فی خروجی من أحد أمرین إما أن أکون ظالما أو مظلوما از این دو حالت و دو امر خارج نیست یا ظالم و یا مظلوم . و بدأ بالظالم هضما لنفسه و لئلا یقول عدوه بدأ بدعوى کونه مظلوما فأعطى عدوه من نفسه ما أراد. و نهایت تواضع و حزم نفس را به خرج داده و نخست تعبیر به ظالم و بعد تعبیر به مظلوم نموده و آنچه را دشمنش طالب آن بوده در اختیارش گذاشته است. وگرنه طبق کلام معمول باید اول مظلوم را می آورد بعد ظالم را.
♦️وَ إِنِّی أُذَکِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی هَذَا این نامه به دست هرکسی برسد من او را به یاد خدا می اندازم همهی نامههای امیرالمومنین، مخاطبین را به یاد خداوند می اندازد.
♦️فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِی وَ إِنْ کُنْتُ مُسِیئاً اگر نیکوکار هستم که مرایاری کنید و اگر ظالمم از من طلب بازگشت کنید(نهی از منکر) وظیفه مسلمان دستگیری(نهی از منکر)است
⚛ پیامبر اکرم(ص)فرمود: أُنْصُرْ أخاکَ ظالِماً أوْ مَظْلُوماً. برادر دینى خود را یارى کن خواه ظالم باشد یا مظلوم. قیلَ یا رَسُولَ اللهِ هذا نَنْصُرهُ مَظْلُوماً فَکَیْفَ نَنْصُرُهُ ظالِماً؟ اصحاب عرضه داشتند: اگر مظلوم باشد باید یارى اش کنیم ولى اگر ظالم باشد چگونه؟ قالَ: تَمْنَعَهُ مِنَ الظُّلْمِ فرمود: منع کردن او از ظلم یاری اوست.
↩️ طبری، ادامه نامه حضرت را اینگونه ذکر میکند:
♦️وَاللَّهِ إِنَّ طَلْحَةَ وَالزُّبَیْرَ لأَوَّلُ مَنْ بَایَعَنِی،وَأَوَّلُ مَنْ غَدَرَ، بخدا قسم طلحه و زبیر اولین بیعت کننده با من بودند. واولین کسانی که خیانت کردند.
♦️ فَهَلِ اسْتَأْثَرْتُ بِمَالٍ آیا من مالی را به انحصار خودم در آوردم
♦️ أَوْ بَدَّلْتُ حُکْمًا یا احکام الهی را تغییر دادم.
♦️ فَانْفُرُوا، فَمُرُوا بِمَعْرُوفٍ وَانْهَوْا عَنْ مُنْکَرٍ حرکت کنید [فَانْفُرُوا]برای امر به معروف و نهی از منکر.
✳️علامه شوشتری در بهج الصباغه به نقل از الامامه و السیاسه ابن قتیبه میگوید وقتی امام حسن و عمار به کوفه رفتند: فقال عمار و قال:أیها الناس إنّ أبا موسى ینهاکم عن الشخوص إلى هاتین الجماعتین عمار گفت: ای مردم ابوموسی اشعری به منبر می رود و میگوید نه طرفدار حضرت علی باشید نه طرفدار طلحه و زبیر. و ما صدق فیما قال او راست نمیگوید چرا فکر نمیکنید. قال عز و جل 《وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا حجرات - ۹》 هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست میدارد. فلم یرض من عباده خدا به این گوشه نشینی راضی نیست بما ذکر أبو موسى من أن یجلسوا فی بیوتهم و یخلوا الناس فیسفک بعضهم دماء بعض ، که ذکر میکند در خانه های خود بنشینید و مباد که گروهی خون گروه دیگر را بریزند فسیروا معنا إلى هاتین الجماعتین ای مردم با ما بسوی این دو گروه برای چهاد حرکت کنید. و اسمعوا من حججهم و انظروا من أولى بالنصرة فاتبعوه ، حجتها را بشنوید، اولویت یاری دادت را ببینید و پیروی کنید. فان أصلح اللّه أمرهم رجعتم مأجورین و قد قَضَیتم حق اللّه ، اگر دو گروه مسلمان به اختلاف می افتند بین انها صلح ایجاد کنید اگر صلح نکردند طرف حق رو بگیرید و با ظلم مباره کنید و اگر در این راه کشته شدید فی سبیل الله شهید هستید. و ان بغى بعضهم على بعض نظرتم إلى الفئة الباغیة فقاتلتموها حتى تفىء إلى أمر اللّه کما أمرکم اللّه و افترض علیکم. اگر صلح نکردند طرف حق رو بگیرید و با ظلم مباره کنید و اگر در این راه کشته شدید فی سبیل الله شهید هستید.
✅ کار عمار روشن گیری است.شبهه را پیدا میکرد و جواب میداد پس از سخنرانی عمار عده ای در دفاع از ابوموسی اشعری گفتند:
وَ قَامَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ فَقَالَ لِعَمَّارٍ اسْکُتْ پس از سخنرانی عده ای منقلب شده ولی یک نفر بلند شد و گفت ای عمار ساکت باش. أَیُّهَا الْعَبْدُ أَنْتَ أَمْسِ مَعَ الْغَوْغَاءِ وَ تُسَافِهُ أَمِیرَنَا الْیَوْمَ تا دیروز مخالف ما بودی و باعث کشته شدن خلیفه ما شدی و الان با فرمانده ما مخالفت میکنی(در اینجا سعی در ایجاد شبهه بود ) وَ ثَارَ زَیْدُ بْنُ صُوحَانَ وَ طَبَقَتَهُ فَانْتَصَرُوا لِعَمَّارٍ که یکی دیگر از یاران امام علی بنام ثار از عمار دفاع میکند
⚛ نتیجه نامه حضرت و حرکت مردم کوفه به یاری مولا: عن محمد بن الحنفیة قال أقبلنا من المدینة بسبعمائة رجل ما با ۷۰۰ نیرو از مدینه حرکت کردیم. وخرج إلینا من الکوفة سبعة آلاف هفت هزار نفر از کوفه به ما پیوست. وانضم إلینا من حولنا ألفان دو هزار نیرو هم در میان راه اضافه شد. أکثرهم بکر ابن وائل ویقال ستة آلاف و بعضی گفته اند شش هزار نیرو در میان راه اضافه شد.
✴️ پیغام تشکر امیرالمومنین از مردم کوفه در نامه ۲ اینچنین آمده : وَ جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ خدا جزای خیر بشما بدهد که از اهل بیت دفاع کردید . اَحسَنَ ما یَجزِیِ العامِلیِنَ بِطاعَتِه بهترین جزایی که خدا به مطیعان می دهد. وَالشّاکِریِنَ لِنِعمَتِه بهترین پاداشی که به شاکرین می دهد.نصیب شما مردم کوفه باشد. فقد سَمِعتُم و اَطَعتُم حرف مرا شنیدید و اطاعت کردید. و دُعِیتُم فَاَجَبتُم شما را دعوت کردم و اجابت کردید
اللهم النصُر الاسلام و المسلمین والنصر من نصرَ الدین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
💢 نامه ۵۷ 💢
خطاب ب مردم کوفه
⭕️ و من کتاب له (علیه السلام) إلى أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلى البصرة:
در آستانه جنگ جمل، ابوموسی اشعری که فرماندار کوفه بود با این ادعا که جنگ جمل فتنه است و ما باید در فتنه ها خاموش باشیم، مردم را از پیوستن به حضرت منع میکرد.
_ ابوموسی عنوان میکرد که جنگ جمل جنگ بین دو مسلمان و برادرکشی است و وظیفه مردم کوفه گوشه نشینی و اعلام بیطرفی است.
⚛ همانگونه که در ذیل نامه ۴۶ آوردیم، ابوموسی بالای منبر میگفت:
أَیُّهَا النَّاس هَذِهِ فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ صَمَّاءُ
این فتنه ایی که شروع شده فتنه ی خطرناک است.
تَطَأُ فِی خِطَامِهَا
در زیر گامهایش لگد مال میشوید.
النَّائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَاعِدِ
هرکس در این فتنه خواب باشد بهتر از نشستن است.
وَ الْقَاعِدُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْقَائِمِ
دراین فتنه اگرنشسته باشید بهترازآن است که ایستاده باشید.
وَ الْقَائِمُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْمَاشِی
ایستاده بهتر از کسی است که حرکت میکند.
وَ الْمَاشِی خَیْرٌ مِنَ السَّاعِی
وکسی که آرام حرکت کند بهتر از کسی هست که سریع حرکت میکند.
وَ السَّاعِی خَیْرٌ مِنَ الرَّاکِبِ
وکسی که پیاده است بهتر از سواره است.
⚛ امیرالمومنین نامه ای توسط امام حسن و عمار یاسر به مردم کوفه میفرستد تا آنها را به جهاد با دشمن دعوت کند و فتنه انگیزی های ابوموسی را خاموش کند.
♦️أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی خَرَجْتُ مِنْ حَیِّی هَذَا
فرمودند: بعد از حمد و ثنای الهی من از شهر و دیار و مقصدخود [حَیِّی]خارج شدم
♦️إِمَّا ظَالِماً وَ إِمَّا مَظْلُوماً وَ إِمَّا بَاغِیاً وَ إِمَّا مَبْغِیّاً عَلَیْهِ
یا ستمکار هستم یا ستم دیده، یا سرکشى کردم [بَاغِیاً]یا از فرمان من سرباز زدند.[مَبْغِیّاً]
♦️ وَ إِنِّی أُذَکِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی هَذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَیَّ
همانا من خدا را به یاد کسى مى آورم که این نامه به دست او رسد،[بَلَغَهُ] تا به سوى من کوچ کند[نَفَرَ]
♦️فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِی وَ إِنْ کُنْتُ مُسِیئاً
اگر مرا نیکوکار یافت یارى کند، و اگر گناهکار بودم مرا به حق بازگرداند.
✳️ حضرت در این بخش میفرماید مردم در هر صورت وظیفه دارند به سمت من بیایند، حال یا به خاطر طرفداری از مظلوم (یعنی خود حضرت که مورد هجوم اهل جمل قرار گرفته)
یا احیانا به خاطر مقابله با ظالم (به فرض محال که حضرت ظالم باشد).
_ این استدلال نقض حرفهای ابوموسی است که مردم را به قعود و نشستن دعوت میکرد در حالی که حضرت میفرماید وظیفه شما قیام است، خواه برای دفاع از من، خواه برای مقابله با من باشد.
💮 اینکه حضرت تقسیم بندی ظالم و مظلوم را مطرح میکند به معنای تایید مظلوم بودن نیست، بلکه یکی از راه های جلب توجه مردم مردد است. قرآن کریم از زبان پیامبر میفرماید:
《وَإِنّا أَوْ إِیّاکُمْ لَعَلى هُدًى أَوْ فِى ضَلال مُّبین؛ سبا - ۲۴》
ما یا شما در طریق هدایت، یا در گمراهى آشکار هستیم (در حالی که میدانیم در واقع هم پیامبر بر حق بود هم خود را بر حق میدید.)
🚫در جنگ بین ظالم و مظلوم بی طرفی معنایی ندارد
ابن ابی الحدید در مورد این تقسیم حضرت می گوید:
ما أحسن هذا التقسیم و ما أبلغه فی عطف القلوب علیه و استمالة النفوس إلیه.
امام براى جلب توجّه مردم کوفه (که در حیرت و سرگردانى وسوسه هاى ابو موسى به سر مى بردند) چه تقسیم زیبایى کرده است
قال لا یخلو حالی فی خروجی من أحد أمرین إما أن أکون ظالما أو مظلوما
از این دو حالت و دو امر خارج نیست یا ظالم و یا مظلوم .
و بدأ بالظالم هضما لنفسه و لئلا یقول عدوه بدأ بدعوى کونه مظلوما فأعطى عدوه من نفسه ما أراد.
و نهایت تواضع و حزم نفس را به خرج داده و نخست تعبیر به ظالم و بعد تعبیر به مظلوم نموده و آنچه را دشمنش طالب آن بوده در اختیارش گذاشته است.
وگرنه طبق کلام معمول باید اول مظلوم را می آورد بعد ظالم را.
♦️وَ إِنِّی أُذَکِّرُ اللَّهَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی هَذَا
این نامه به دست هرکسی برسد من او را به یاد خدا می اندازم
همهی نامههای امیرالمومنین، مخاطبین را به یاد خداوند می اندازد.
♦️فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِناً أَعَانَنِی وَ إِنْ کُنْتُ مُسِیئاً
اگر نیکوکار هستم که مرایاری کنید و اگر ظالمم از من طلب بازگشت کنید(نهی از منکر) وظیفه مسلمان دستگیری(نهی از منکر)است
⚛ پیامبر اکرم(ص)فرمود:
أُنْصُرْ أخاکَ ظالِماً أوْ مَظْلُوماً.
برادر دینى خود را یارى کن خواه ظالم باشد یا مظلوم.
قیلَ یا رَسُولَ اللهِ هذا نَنْصُرهُ مَظْلُوماً فَکَیْفَ نَنْصُرُهُ ظالِماً؟
اصحاب عرضه داشتند: اگر مظلوم باشد باید یارى اش کنیم ولى اگر ظالم باشد چگونه؟
قالَ: تَمْنَعَهُ مِنَ الظُّلْمِ
فرمود: منع کردن او از ظلم یاری اوست.
↩️ طبری، ادامه نامه حضرت را اینگونه ذکر میکند:
♦️وَاللَّهِ إِنَّ طَلْحَةَ وَالزُّبَیْرَ لأَوَّلُ مَنْ بَایَعَنِی،وَأَوَّلُ مَنْ غَدَرَ،
بخدا قسم طلحه و زبیر اولین بیعت کننده با من بودند. واولین کسانی که خیانت کردند.
♦️ فَهَلِ اسْتَأْثَرْتُ بِمَالٍ
آیا من مالی را به انحصار خودم در آوردم
♦️ أَوْ بَدَّلْتُ حُکْمًا
یا احکام الهی را تغییر دادم.
♦️ فَانْفُرُوا، فَمُرُوا بِمَعْرُوفٍ وَانْهَوْا عَنْ مُنْکَرٍ
حرکت کنید [فَانْفُرُوا]برای امر به معروف و نهی از منکر.
✳️علامه شوشتری در بهج الصباغه به نقل از الامامه و السیاسه ابن قتیبه میگوید وقتی امام حسن و عمار به کوفه رفتند:
فقال عمار و قال:أیها الناس إنّ أبا موسى ینهاکم عن الشخوص إلى هاتین الجماعتین
عمار گفت: ای مردم ابوموسی اشعری به منبر می رود و میگوید نه طرفدار حضرت علی باشید نه طرفدار طلحه و زبیر.
و ما صدق فیما قال
او راست نمیگوید چرا فکر نمیکنید.
قال عز و جل
《وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا حجرات - ۹》
هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست میدارد.
فلم یرض من عباده
خدا به این گوشه نشینی راضی نیست
بما ذکر أبو موسى من أن یجلسوا فی بیوتهم و یخلوا الناس فیسفک بعضهم دماء بعض ،
که ذکر میکند در خانه های خود بنشینید و مباد که گروهی خون گروه دیگر را بریزند
فسیروا معنا إلى هاتین الجماعتین
ای مردم با ما بسوی این دو گروه برای چهاد حرکت کنید.
و اسمعوا من حججهم و انظروا من أولى بالنصرة فاتبعوه ،
حجتها را بشنوید، اولویت یاری دادت را ببینید و پیروی کنید.
فان أصلح اللّه أمرهم رجعتم مأجورین و قد قَضَیتم حق اللّه ،
اگر دو گروه مسلمان به اختلاف می افتند بین انها صلح ایجاد کنید اگر صلح نکردند طرف حق رو بگیرید و با ظلم مباره کنید و اگر در این راه کشته شدید فی سبیل الله شهید هستید.
و ان بغى بعضهم على بعض نظرتم إلى الفئة الباغیة فقاتلتموها حتى تفىء إلى أمر اللّه کما أمرکم اللّه و افترض علیکم.
اگر صلح نکردند طرف حق رو بگیرید و با ظلم مباره کنید و اگر در این راه کشته شدید فی سبیل الله شهید هستید.
✅ کار عمار روشن گیری است.شبهه را پیدا میکرد و جواب میداد
پس از سخنرانی عمار عده ای در دفاع از ابوموسی اشعری گفتند:
وَ قَامَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ فَقَالَ لِعَمَّارٍ اسْکُتْ
پس از سخنرانی عده ای منقلب شده ولی یک نفر بلند شد و گفت ای عمار ساکت باش.
أَیُّهَا الْعَبْدُ أَنْتَ أَمْسِ مَعَ الْغَوْغَاءِ وَ تُسَافِهُ أَمِیرَنَا الْیَوْمَ
تا دیروز مخالف ما بودی و باعث کشته شدن خلیفه ما شدی و الان با فرمانده ما مخالفت میکنی(در اینجا سعی در ایجاد شبهه بود )
وَ ثَارَ زَیْدُ بْنُ صُوحَانَ وَ طَبَقَتَهُ فَانْتَصَرُوا لِعَمَّارٍ
که یکی دیگر از یاران امام علی بنام ثار از عمار دفاع میکند
⚛ نتیجه نامه حضرت و حرکت مردم کوفه به یاری مولا:
عن محمد بن الحنفیة قال أقبلنا من المدینة بسبعمائة رجل
ما با ۷۰۰ نیرو از مدینه حرکت کردیم. وخرج إلینا من الکوفة سبعة آلاف
هفت هزار نفر از کوفه به ما پیوست.
وانضم إلینا من حولنا ألفان
دو هزار نیرو هم در میان راه اضافه شد. أکثرهم بکر ابن وائل ویقال ستة آلاف
و بعضی گفته اند شش هزار نیرو در میان راه اضافه شد.
✴️ پیغام تشکر امیرالمومنین از مردم کوفه در نامه ۲ اینچنین آمده :
وَ جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ
خدا جزای خیر بشما بدهد که از اهل بیت دفاع کردید .
اَحسَنَ ما یَجزِیِ العامِلیِنَ بِطاعَتِه
بهترین جزایی که خدا به مطیعان می دهد.
وَالشّاکِریِنَ لِنِعمَتِه
بهترین پاداشی که به شاکرین می دهد.نصیب شما مردم کوفه باشد.
فقد سَمِعتُم و اَطَعتُم
حرف مرا شنیدید و اطاعت کردید.
و دُعِیتُم فَاَجَبتُم
شما را دعوت کردم و اجابت کردید
اللهم النصُر الاسلام و المسلمین
والنصر من نصرَ الدین