پخش و دانلود صوت بخش بیست و یکم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و دوم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و سوم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و چهارم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و پنجم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و یکم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و دوم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و سوم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و چهارم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و پنجم
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۲۸ - ۳ربیع الاول
💢بخش دو نامه۵۳💢
🔴 خلاصه ای از جلسه قبل:
حضرت به مالک نامه حکومتی نوشتند زمانیکه او را به فرمانداری مصر انتخاب کردند بهنگام عزیمت به مصر این نامه را با او همراه کردند.
خدای متعال تضمین کرده اگر کسی دین خدا را یاری کند خدا او را یاری میکند و کسی دین خدا را عزیز بدارد خدا او را عزیز میدارد.
♦️واَمرَهُ اَن یَکسِرَ نفسَهُ عِندَ الشَّهَواة
مالک تو را توصیه میکنم ،خواهشها و تمایلات نفسانی خود رادر هم بشکن.[یَکسِر] مبادا این خواسته ها و شهوات برتو غالب شود ،تو بر آنها غالب باش.
♦️ویَزَعَها عندَ الحَجَمات
و نفس را سر جای خویش بنشان،وقتی آن خواسته ها افسار گسیخته شدند، در هنگام سرکشی [حَجَمات] آنها را پایین بکش.[بَزَعَها]
مصر بر خود فرعون های زیاد دیده ، تو به مصر نمیروی فرعونیت تو رو کند در خدمت مردم گرهگشایی کن ،نه اینکه گره بر مشکلات مردم باشی. که تو را هم احترام ،عزت و اکرام کنند.
♦️فَاِنَّ النَّفسَ لَاَمارَةٌ بِالسُّوءِ اِلّا ما رَحِمَ الله
ویژگی نفس سرکشی ست. انسان با رحمت خدا میتواند از چنگال نفس بیرون بیاید.
مالک ، در مسئولیت و مقام یک زمینهٔ فساد هست.تا دیروز بفکر بعضی از گناهان نبودی امروز که در مسئولیت قرار گرفتی امضای تو حکم بسیاری از کارها را دارد. [ اختلاس، عزل ، نصب اقوام، تسلط ]
⏪شهوات جمع و عام است فقط مسئله جنسی نیست. مجموعه ای از خواهش های نفسانی را شامل میشوند.( جاه طلبی، حب ریاست، شهرت ، جمع اوری مال، تکبر ، شهوات جنسی )
علاقه شدید نفسانی شهوت است باید مجموع هوا شکسته شود و انسان بتنهایی نمیتواند غلبه کند.هیچ راهی جزاستعانت از خدا در مقابل نفس و شیطان نیست:
انسان اگر خود را مستغنی از این قضیه بداند قطعا به زمین خواهد خورد.
شیطان سابقه مبارزه چند هزار ساله با فرزندان آدم دارد.
در بحث شهوات باید زحمت ، خودسازی ، مبارزه کرد ولی بخش مهم آن توفیق الهی و دستگیری است . [الّا ما رَحمَ ربّی]
✳️مناجات الشاکین خمسه عشراز امام سید الساجدین علیه السلام :
إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً
خدایا من به سوى تو شکایت مى کنم از نفسى که مرا همواره به بدى وا مى دارد
وَإِلَى الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً
و با سرعت به سوى گناه مى فرستد.
وَبِمَعَاصِیکَ مُولَعَةً
و به نافرمانى هایت حریص است.
اگر کمک خدا نباشد چه کسی میتواند حریف نفس شود.
✅ بطور کلی همه ی انسانها و بطور خاص مسئولین در معرض آسیب بیشتری هستند ، چون قدرت و ثروت فساد زاست. حاکم و مسئول هم قدرت دارد و هم ثروت ، بیشتر در آسیب و خطر قرار دارد و باید بیشتر به خدا پناه ببرد.
♦️ثُمَ اِعلَم یا مالِک اِنّّی قَد وَجَهتُکَ اِلی بِلادٕ قَد جَرَت عَلَیها دُوَلَ قبلَکَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ
مالک بدان ،من تو را به حکومت سرزمینی فرستادم [وَجَّهتُک]که قبل از تو حاکمان زیادی در این سرزمین بودند.
عدالت و حکومت عدل یوسف ع را دیده اند. وظلم و جور، بی عدالتی فراعنه را هم دیده اند.
مردم این سرزمین هر گونه انسانی را با هر عقایدی تجربه کردند.
( مصر باستان گهوارهٔ تمدن بشریت است.)
♦️وَ أَنَّ النَّاسَ یَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِکَ فِی مِثْلِ مَا کُنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَکَ
مردم همانگونه در کارهای تو نگاه میکنند که تو در امور قبلی ها نگاه میکردی
مردم بکار تو توجه دارند.
همانگونه که دیروز حاکم مصر نبودی ،بر حاکم مصر توجه می کردی، کدام عمل او صحیح و کدام غلط بود.
انتصابات او بجا بود یا نابجا.
وضع قوانین را بررسی میکردی که خوب است یا بد.
امروز هم مردم تورا در این مسند بررسی و قضاوت خواهند کرد.
♦️ویَقولُونَ فِیکَ ما کُنتَ تَقولُ فِیهِم
همانطور که تو در مورد گذشتگان اظهار می کردی او عادل است یا ظالم ، در مورد توهم مردم خواهند گفت.
همانگونه که ما حاکمان قبلی را به بی عرضگی و خیانت و پارتی بازی متهم میکنیم، اگر ما هم همین کارها را انجام دهیم مردم در مورد ما قضاوت خواهند کرد.
♦️و اِنما یُستَدَلُ علیَ الصالحین بما یَجرِی اللهُ بهم علیٰ اَلسُنِ عبادَه
مالک بدان،خداوند حجت ودلیل می آورد[یَستدِلُّ] بر علیه حاکمان اگر چه صالح باشند،به آنچه انسانهای مومن در مورد آنها میگویند.[اَلسُن عباده]
⏪ به تعبیر برخی بزرگان:
ألْسِنَةُ الْخَلْقِ أقْلامُ الْحَقِّ
زبان مردم قلم حق است.
وقتی مردم در مورد کسی ناراضی باشند، قلم خداوند هم همراه آن زبانها میشود.
اینکه بگوییم :
"حرف مردم باد هواست"
"مردم هر چه میخواهند بگویند"
این جملات دو رو دارد،
اگر انسانهای بی دین به انسان اعتراض کنند جای ملال نیست. ولی اگر مومنین از انسان ابراز ناراحتی کردند چه؟
✳️مرحوم شیخ عباس در مفاتیح (آداب و ادعیه متعلق به اموات) می آورد:
در حدیث معتبر از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نقل شده: اول چیزى که در نامه مؤمن پس از مرگش مى نویسند، آنچیزى است که مردم در حق او مى گویند، اگر نیک مى گویند، نیک مى نویسند، و اگر بد مى گویند بد مى نویسند
شهادت چهل مومن اثر گذار است(روایت است)
✳️ امام صادق سلام الله علیه فرمود:
کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ عَابِدٌ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ مُرَاءٍ در میان بنی اسرائیل عابدی بود خداوند به داود پیامبر وحی کرد که عابد اهل ریاست
قَالَ ثُمَّ إِنَّهُ مَاتَ فَلَمْ یَشْهَدْ جِنَازَتَهُ دَاوُدُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ.
بعد از مدتی عابد مرد و داوود نبی بر تشیع او حاضر نشد.
قَالَ فَقَامَ أَرْبَعُونَ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالُوا اَللَّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاَّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا فَاغْفِرْ لَهُ
چهل نفر از قوم بر خوبی او گواهی دادند که غیر از خوبی از او چیزی ندیدند.
قَالَ فَلَمَّا غُسِّلَ أَتَى أَرْبَعُونَ غَیْرُ اَلْأَرْبَعِینَ اَلْأَوَّلِ وَ قَالُوا اَللَّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاَّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا فَاغْفِرْ لَهُ
بعد از غسل او ، چهل نفر دیگر گواهی دادند خدایا توداناتر از ما بحال او هستی او را ببخش.
فَلَمَّا وُضِعَ فِی قَبْرِهِ قَامَ أَرْبَعُونَ غَیْرُهُمْ فَقَالُوا اَللَّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاَّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا فَاغْفِرْ لَهُ
گروه سوم بهنگام ورود به قبر شهادت دادند
قَالَ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَیْهِ
خداوند به داوود وحی کرد چرا بر او نماز نخواندی!!
فَقَالَ دَاوُدُ بِالَّذِی أَخْبَرْتَنِی مِنْ أَنَّهُ مُرَاءٍ
فرمود: خدایا مرا خبردادی که او اهل ریا ست.
قَالَ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّهُ شَهِدَ لَهُ قَوْمٌ فَأَجَزْتُ لَهُمْ شَهَادَتَهُمْ وَ غَفَرْتُ لَهُ مَا عَلِمْتُ مِمَّا لاَ یَعْلَمُونَ
وحی کرد ،چون عدهاى به نیکوکارى او شهادت دادند،من شهادتشان را تجویز کردم و آنچه را که من مىدانم و آنان نمىدانند،برایش آمرزیدم.
🔻نکته:
_ کلام حضرت در جایی صادق است که تبلیغات دروغین دشمن افکار عمومی را تخریب نکرده باشد.
_ افکار عمومی قاضی خوبی هستند.بشرطی که جامعه دچار یک آسیب و بیماری رسانه زدگی نشده باشند.
_ ظاهر سازی ، نفاق یک حاکم است و رسانه او را طوری بلند میکند که افکار عمومی فریب خورده دچار اشتباه می شوند. اگر افکار عمومی دچار این بیماری نباشد بهترین قاضی هستند.
ولی اگر افکار عموم بیمار باشد ،رسانه دشمن بر او کار کرده ، نمیتواند ملاک و معیار باشد.
_ در اینصورت بندگان صالح که پشت پرده را می فهمند و دشمن بر آنها نفوذ ندارد ، نظر چنین مردم صالح را بعنوان قاضی توجه کن که در مورد حکومت تو چه می گویند.
_ نقش اخبار دروغ در انحراف امت ها بسیار جدی است. در جریان صفین، تبلیغات معاویه ذهن مردم را نسبت به امیرالمومنین دگرگون کرده بود:
_ جوان شجاعی چنان می جنگید وقتی از او سوال کردند چطور اینگونه مبارزه میکند پاسخ داد:
فَإِنِّی أُقَاتِلُکُمْ لِأَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی
با شما می جنگم چون علی نماز نمیخواند
کَمَا ذُکِرَ لِی وَ أَنَّکُمْ لَا تُصَلُّونَ
چون بمن گفتند که شما نماز نمی خوانید
وَ أُقَاتِلُکُمْ أَنَّ صَاحِبَکُمْ قَتَلَ خَلِیفَتَنَا
باشما جنگ میکنم چون مولای شما خلیفه ما عثمان را کشته،
وَ أَنْتُمْ وَازَرْتُمُوهُ عَلَى قَتْلِه
و شما هم او را یاری کردید.
(به او گفته اند )
تبلیغات رسانه افکار را تحت تاثیر قرار داده .
♦️فَلیَکُن اَحَبُ الذَخائر ِاِلیکَ ذَخیرةٌ عَملُ الصّالِح
بهترین عمل برای تو ، عمل صالح است.
اگر بیشترین ذخائر دنیا را هم داشته باشی باز بهترین عمل صالح است.
تو مالک هوای نفس باش . نه! هویٰ مالک تو باشد.
مالکیت نفس و مدیریت بر نفس زمانیست که پیوسته در حال پیکار و جهاد با نفس باشی.
《فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً؛ اسری - 》
در غررالحکم فرمود :
أنفع الذّخائر صالح الأعمال
پر منفعت ترین ذخیره و گنجینه اعمال صالح است.
♦️و شُحَّ لِنفسِکَ عَمَلُ لا یَحِلُ لَکَ
مالک بمال مردم حرص نداشته باش ،حرص و بخل[شُحَ] تو نسبت به محرمات الهی باشد.
همت و قوت خود را در بخل و تنگ نظری به گناه قرار بده.
♦️فَاِنَ الشُحَّ بِالنَّفسِ اَلاِنصافُ مِنها فِیمَا أَحَبَّتْ أَوْ کَرِهَت
بخل ورزیدن تو بر نفس اینست که انصاف را رعایت کنی. بخل بر ترک حرام یعنی انصافی درونی داشته باش در مورد آنچه دوست داری[اَحبَّت] و یا از آن ناراحتی [کرِهَت]
در امور خوشایند تو، (فامیل ، رفقا، و...) زیاده روی نکن و بی مهابا، بی تخصص کسی را مسئول نکن.(منصف باش)
در اموری که ناپسند و بیزاری توست،(حزب مخالف) بی دلیل و بدون منصف بودن حُسن دیگران را نادیده نگیر.
بخل ورزیدن بر محرمات انصاف را به همراه دارد.
بخل بر ترک حرام یعنی انصافی درونی داشته باش در مورد محبتهاو کراهتها.
⏪ برخی الفاظ اگر چه ظاهری منفی دارند ولی گاهی اهل بیت از همانها در معنای مثبت استفاده می کنند ( بخل ، طمع ، حرص)
امیرالمومنین در خطبه ۵۵ فرمود:
أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی
من طمع دارم که گروهی هدایت شده و بما ملحق شوند.
یا
وَ شُحَّ بِنَفْسِکَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَکَ
چرا به دنیا بخل داری؟ به پاکی و اخلاص و ایمان بخل داشته باش.
طمع بد است اما در هدایت خوب است.
بخل بد است ولی بر ترک حرام خوب است.
✳️ امیرالمومنین در مورد دلسوزی برای خود در خطبه ۲۲۳ فرمودند:
أَمَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِکَ
چرا بر حال نفس خود دلسوزی نمی کنی
فَلَرُبَّمَا تَرَى الضَّاحِیَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ
چه بسا افرادی را در آفتاب داغ عرق ریزان می بینی و بر او دلسوزی میکنی.
أَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِأَلَمٍ یُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْکِی رَحْمَةً لَهُ
یا بیماری که کنار او باشی تو را دلشکسته و تحت تاثیر قرار میدهد
وَ جَلَّدَکَ عَلَى مُصَابِکَ وَ عَزَّاکَ عَنِ الْبُکَاءِ عَلَى نَفْسِکَ وَ هِیَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَیْکَ.
حضرت با این دو مثال می فرماید:
همانطور که بفکر دیگران هستی بفکر خود هم باش. این نفس در آتش گناه می سوزد.(بخل بر گناه داشته باش)
انصاف یعنی نصف کردن، مسئول باید امکانات را نصف کند همانقدر که به دوستان و هم حزبی های خود کمک می کند و آنها را تحویل میگیرد باید احزاب مخالف را نیز تحویل بگیرد و امکانات در اختیار آنها بگذارد.
♦️و أَشْعِرْ قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ المَحَبَّةَ لَهُم وَ اللُّطْفَ بِهِم
لطف و مخبت کردن به مردم را ملازم خودت قرار بده[اَشعِر] بگونه ای عادت و خلق و خوی تو باشد.
خادم ملت باش نه خان ملت.
✳️ رسول مکرم (ص ) فرمود:
لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ
هیچ کسی صلاحیت حاکمیت ندارد مگر در او سه خصلت باشد.
۱. وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ
تقوای شدیدی که مانع گناه شود.
۲. وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ
حلم و بردبارى که مانع غضب گردد .
۳. وحُسْنُ الْوِلَایَةِ عَلَى مَنْ یَلِی
خوش رفتاری به زیر دستانی که در کنار او هستند.
حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ.
حاکم چنان نسبت به رعایا نیکى کند که همچون پدرى مهربان در جامعه باشد.
✳️ أَبِی مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ کُنْتُ أَضْرِبُ غُلَاماً لِی
ابی مسعود نقل میکند :
غلامی خطا کرد و بشدت او را تنبیه و ضربه میزدم
فَسَمِعْتُ مِنْ خَلْفِی صَوْتاً: اعْلَمْ أَبَا مَسْعُودٍ إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرُ عَلَیْکَ مِنْکَ عَلَیْهِ
صدایی از پشت سرم آمد که ابی مسعود
خدا هم قدرتش بر تو بیشتر است.
فَالْتَفَتُّ فَإِذَا هُوَ النَّبِیُّ ص فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَى
متوجه شدم سخنگو پیامبر است گفتم این غلام را در راه خدا آزاد کردم.
فَقَالَ أَمَا لَوْ لَمْ تَفْعَلْ لَلَفَعَتْکَ النَّار
فرمود: اگر او را آزاد نمی کردی آتش جهنم تو را می سوزاند.
ازاد کردی خدا تو را از جهنم رها میکند.
♦️وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ
مالک، نسبت به مردم محروم و مظلوم مانند حیوان درنده [سَبُعا] و تندخو نباش
که خوردن آنها را[اُکلُهم] غنیمت بشماری.
از اذیت و ناراحتی مردم همیشه دلگیر و خادم و مهربان مردم باش.
در نهج البلاغه فرمود : وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ
مسئولیت طعمه نیست که بهر شکلی آنرا ببلعی ولیکن امانتی ست که باید ادا و برگردانده شود.
♦️فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ،
مردم دو دسته اند: یا برادران دینی تواند و یا در خلقت شبیه تو هستند.
همه ی انسانها با هم، یا هم دین یا هم نوع هستند در تعاملات، قضاوتها، معاملات، این دو تذکر را بیاد داشته باشیم بدبینی و اختلاف از بین میرود.
♦️یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ
از مردم زیاد لغزش سر میزند [زلَل] و در موقعیتی بر آنها اسباب گناه[عِلُل] ظاهر میشود[تَعرِض]
♦️وَ یُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ
کارهای خلافی به دست آنها انجام میشود
با وجود خطایی که از انها سر میزند مالک با آنها خوب و مهربان باش.
و عمدا خطایی انجام دادند تو حاکمی باید با آنها بسازی ، تا وقتی دست به سلاح نبرده و امنیت را بخطر نیانداخته اند. مهربانی کن.
گاهی علت ها و اسباب خطاکاری برای آنها فراهم میشود و آنها نیز مرتکب میشوند،اگر چه روحیه فساد طلبی نداشته باشند.
♦️فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ
مالک از گذشت [عَفوِک] و چشم پوشی [صَفحِک]به مردم دریغ نکن و این دو صفت را به انها عطا کن.
⏪ تفاوت عفو و صفح در این است که عفو یعنی در گذشتن از خطای کسی هر چند شاید هنوز دل انسان از او مکدر باشد ولی صفح یعنی گذشتنی که حتی اثر آن هم در دل باقی نمانده باشد.
《فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُم؛ آل عمران - ۱۷۹ 》
به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن
♦️ مِثْلَ الَّذِی تُحِبُّ أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ
مالک، همانگونه که دوست داری خدا از گناه تو درگذرد از خطای مردم درگذر .
آنقدر که دوست داری خداوند به تو عفو و صفحش را عطا کند، تو هم عطاکن.
《وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَّحیمٌ؛ نور - ۲۲ 》
آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است .
(شما هم بخشنده و مهربان باشید)
✳️در کتاب کافی از امام صادق صلوات الله علیه نقل است :
وقتی جعفر بن ابی طالب در حبشه بود پیش نجاشی رفت در حالی که روی خاک نشسته بود و لباس زاهدانه ای داشت: فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ أَیُّهَا الْمَلِکُ فَمَا لِی أَرَاکَ جَالِساً عَلَى التُّرَابِ وَ عَلَیْکَ هَذِهِ الْخُلْقَانُ
جعفر حاکم را زاهدانه دید تعجب کرد و قضیه راجویا شد چه شده برخاک نشسته.
فَقَالَ إِنَّا نَجِدُ فِیمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى عِیسَى ع أَنَّ مِنْ حَقِّ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ أَنْ یُحْدِثُوا لَهُ تَوَاضُعاً عِنْدَ مَا یُحْدِثُ لَهُمْ مِنْ نِعْمَةٍ
نجاشی گفت: در انجیل عیسی دیدم ، هرگاه خدا نعمتی بتو داد باید جواب او را با تواضع بدهی.
فَلَمَّا أَحْدَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِی نِعْمَةً- بِمُحَمَّدٍ ص أَحْدَثْتُ لِلَّهِ هَذَا التَّوَاضُعَ
خدا مرا با نعمت پیامبر آشنا کرد و من در این شناخت و نعمت تواضع کردم.
فَلَمَّا بَلَغَ النَّبِیَّ ص قَالَ لِأَصْحَابِهِ
وقتی این خبر به پیامبر رسیدفرمود:
وَ إِنَّ الْعَفْوَ یَزِیدُ صَاحِبَهُ عِزّاً فَاعْفُوا یُعِزَّکُمُ اللَّهُ.
اگر بلند مرتبگی، عزت و محبوبیت می خواهید تواضع کنید. خود را برتر از دیگران نبینید.
مهربانی ثمره تواضع است و عصبانیت ثمره تکبر.
♦️فاِنَّک فَوقَهُم، وَ والِی الاَمرِ علَیکَ فَوقَک، والّلهُ فوقَ مَن وَلّاکَ
مالک تو فوق مردم هستی ،
من فوق تو هستم، و خدا فوق ما.
باید این سلسله طولی را با زیر دستان رعایت کرد. خدا هم آنچنان رفتار می کند.
اگر تو با مردم مهربانی کردی ،امام با تو مهربانی می کند. خدا هم با ما مهربانی می کند.
♦️وَ قَدِ اسْتَکْفَاکَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاکَ بِهِمْ
خدا از تو خواسته امور مردم را کفایت کنی و تو را با این مردم امتحان خواهد کرد.[اِبتَلاک]
✳️اسحاق بن عمار از امام صادق نقل میکند.
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ فِی مَمْلَکَةِ جَبَّارٍ مِنَ الْجَبَّارِینَ أَنِ ائْتِ هَذَا الْجَبَّارَ
خدا بر پیامبری از پیامبران وحی کرد بسوی حاکم جباری در فلان سرزمین برو
فَقُلْ لَهُ إِنَّنِی لَمْ أَسْتَعْمِلْکَ عَلَى سَفْکِ الدِّمَاءِ وَ اتِّخَاذِ الْأَمْوَالِ
به او بگو: اگر بتو نعمت حکومت دادم برای خونریزی و حق خوری نبود.
وَ إِنَّمَا اسْتَعْمَلْتُکَ لِتَکُفَّ عَنِّی أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِینَ
بلکه تو را حکومت دادم که بتوانی صدای مظلوم را قطع کنی.
باید طوری حکومت کنی که مردم به دادگاه تو رجوع کنند و مشکلشان حل شود نه اینکه مدام دست به دعا بردارند و بگویند خدایا چنین و چنان کن
فَإِنِّی لَمْ أَدَعْ ظُلَامَتَهُمْ وَ إِنْ کَانُوا کُفَّارا من مظلومیت این مردم را نادیده نمی گیرم اگر چه کافر باشند.
✅ امتحان مسئولین به حکومت داری خوب است، به رفع مشکلات مردم است. امتحانی که از مسئولین گرفته میشود امتحان خدمت به خلق است.
اللهم اجعل ذنوبنا مغفوره
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۲۹ - ۴ ربیع الاول
💢بخش سه نامه۵۳💢
🔴خلاصه جلسات قبل :
همانطور که گفته شد نامه ۵۳نامه حکومتی امیر المومنین است که به مالک اشتر نوشته شده است و حضرت کیفیت حکومتداری را ذکر کرده است.
به مالک فرمود: محبت و رافت و ملاطفت نسبت به مردم را سرلوحه کارهای خود قراربده. واگر احیانا از مردم خطایی صادر شد با عفو با آنها برخورد کن همانگونه که دوست داری خدا نسبت به تو عفو و بخشش داشته باشد.
خداوند تو را مبتلا کرده وامتحان تو به همین است که مردم را چگونه اداره کنی، مشکلات جامعه را چطور برطرف کنی. و مدیریت خوب جامعه امتحان تو می باشد.
♦️وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ لِحَرْبِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَا یَدَ لَکَ بِنِقْمَتِهِ
هرگز خودت را در مقام جنگ با خدا قرار نده، زیرا تو قدرت و توان عذاب او را نداری.( ید )نشانه قدرت است. تو هیچ قدرتی در مقابل عذاب ونقمت او و گرفتاری را نداری.
♦️وَ لَا غِنَى بِکَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ
و از عفو و رحمتش بی نیاز نیستی.
◀️حرب خدا چیست؟
از سیاق کلام "وَ قَدِ اسْتَکْفَاکَ أَمْرَهُمْ"
بر میآید که حضرت در این بخش خدمت نکردن مسئولین به مردم را جنگ با خدا میداند. البته محاربه با خدا شامل گناهان دیگری نیز میشود.
در روایات وآیات قران موارد دیگری از گناهان که حرب با خدا هستند را داریم از جمله:
۱.️یکی از گناهانی که در قرآن جنگ با خدا شمرده شده است ، بحث ربا است. امور اقتصادی باید سالم باشد.
خداوند در آیه ۲۷۹ سوره بقره می فرماید: فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ
اگر ربا بگیرید به جنگ با خدا برخاسته اید.چه شخص ربا بدهد وبگیرد و یا حاکمیت ربا را ترویج کند.
۲. یکی دیگر از اموری که در روایات جنگ با خدا گفته شده است، دشمنی با اهل بیت است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ نَاصَبَ عَلِیّاً حَارَبَ اللَّهَ وَ مَنْ شَکَّ فِی عَلِیٍّ فَهُوَ کَافِرٌ.
پیامبر خدا ص فرمود: کسی که با علی به دشمنی برخیزد، با خدا به جنگ بر خاسته است وکسی که در ولایت و محبت و مقام علی ع شک کند، او از دین خارج شده است.
✅️محبت امیر المومنین، ابراز صلح ودوستی با خداست.
_ انکار ولایت امیر المومنین، جنگ با خداست.
_ ولایت امیر المومنین ، معیار و میزان است.
_ مسئولیت باید در راستای ترویج ولایت و نشر معارف علوی خرج شود.
۳. یکی دیگر از موارد که حرب با خدا بر شمرده شده ، دلسوزی نکردن برای مردم است. در️فقه الرضاآمده است:
مَنْ مَشَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ فَلَمْ یُنَاصِحْهُ کَانَ کَمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَه
هر مؤمنى که براى برآوردن حاجت و خواسته برادر و دوست مؤمن خود قدمى بردارد و او را نصحیت خالصانه و دلسوزانه نکند به جنگ با خدا و پیامبربرخاسته.
۴. ظلم به مردم محاربه با خداست.
پیغمبر اکرم فرمود: هنگامى که پروردگارم مرا به معراج برد از پشت حجاب هاى معنوى به من آنچه را که مى بایست وحى کرد و در حضور نیز آنچه باید بگوید فرمود تا آنجا که به من گفت:
یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَذَلَّ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ مَنْ حَارَبَنِی حَارَبْتُهُ
اى محمد کسى که ولىّ مرا خوار و ذلیل دارد در مقام جنگ با من بر آمده است و کسى که با من به محاربه برخیزد با او محاربه مى کنم و او را در هم مى شکنم.
♦️وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ
هرگز از عفوی که کرده ای پشیمان نباش[لاتَندَمنَّ]
♦️وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ
و از کیفری که داده ای خوشحال[تبجَحَنَّ] نباش
نوعا مجازات و تنبیه اثر کوتاه مدت دارد ولی عفو اثر ماندگار و بلند مدت.
اگر عفو کردی جامعه را میسازی و جای خوشحالی دارد. اگر مجازات کردی خوشحال نباش بلکه ناراحت باش که چرا نتوانسته ای این افراد را هدایت کنی و آنها به بیراهه رفته اند.
⏪️تبصره:برای برخی از افراد. اجرا کردن حد، عین رحمت و عطوفت است چون ما باید با هر کسی متناسب با حال و روز او برخورد کنیم. کسی که نمی خواهد دینداری را بپذیرد، شرایط و هنجارهای جامعه رابپذیرد، ما باید با او برخورد کنیم.
اگر چه قانون کلی عفو است؛ ولی در مورد برخی افراد شرور،لطف کردن خیانت است
ترحم بر پلنگ تیز دندان /
جفاکاری بود بر گوسفندان/
باید عفو کنیم چون دیگران عیوب آشکاری دارند و ما عیوب پنهانی.
✴️روایتی از امام جواد الائمه ع است .
عبدالعظیم حسنی به امام جواد عرض میکند:
حَدِّثْنِی بِحَدِیثٍ عَنْ آبَائِکَ ع
حدیثی برای من بگویید که این حدیث پله به پله، نسل به نسل در بین شما اهل بیت دست به دست شده وامروز به شما رسیده است.
فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ
امام جواد فرمود: از پدرم شنیدم که او از پدرش شنید تا رسید به امیر المومنین،
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَکُوا
مردم تا وقتی این تفاوت ها را دارند رشد میکنند ولی اگر همه یک دسته و حزب شوند هلاکت قطعی است.
✅️خیر جامعه به وجود احزاب مختلف درجامعه است.
وجود گروههای ضد و نقیض از لحاظ اندیشه، و نقد و زد وخوردهای علمی، باعث روشن و مشخص شدن حق می شود.
قَالَ قُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم
عبد العظیم حسنی می گوید عرض کردم ، یا امام جواد ، احادیثی که نسل به نسل رسیده باز هم ادامه دهید و برای من بازگویید.امام فرمود ازپدرم، از جدم امیر المومنین شنیدم که فرمود: اگر اسرار بر شما آشکار میشد، همدیگر را دفن هم نمی کردید.
♦️وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ
در گرفتن تصمیمات عجولانه[بادِرَه] از روی عصبانیت شتاب نکن .
♦️وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً
در حالی که میتوانی راه چاره ای و راه وسیعی [مندوحه] برای آن پیدا کنی .
چه در تصمیمات خرد و کلان، چه در مواجهه با مردم از روی عصبانیت تصمیم نگیر و برخورد نکن. خود مقابله به مثل نکردن با آدم عصبانی و تصمیم نگرفتن در حالت خشم نوعی عفو است.
تصمیمات از روی عصبانیت باعث پشیمانی و شرمندگی است.
✳️امیر المومنین در غررالحکم فرمود: الْغَضَبُ یُرْدِی صاحِبَهُ وَیُبْدی مَعایِبَهُ
غضب صاحبش را به هلاکت مى افکند و عیوبش را آشکار مى سازد.
_ درغررالحکم آمده است:
بِئْسَ الْقَرِینُ الْغَضَبُ یُبْدِی الْمَعَائِبَ وَیُدْنِی الشَّرَّ وَیُبَاعِدُ الْخَیْرَ
غضب بد همنشینى است عیوب انسان را آشکار مى سازد شر را نزدیک و خیر را دور مى کند.
♦️وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ،
مالک مبادا این جمله یک بار از تو صادر شود (إِنِّی مُؤَمَّرٌ)
در اصطلاح فارسی، یعنی من مامورم و معذور.
♦️آمُرُ فَأُطَاعُ
و هیچگاه نگو، من دستور میدهم و شما هم باید از من اطاعت کنید،
برداشتی که میشود از این قسمت کرد این است که:
1️⃣مامور و معذور بودن حرف اشتباهی است؛ اگر روسا بر خلاف دستورات دینی به ما چیزی بگویند ما حق نداریم اطاعت کنیم.
امیر مومنان در نامه ۳۸ در مورد مالک فرمود: فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ
مردم مصر، من یکی از بندگان خدا را به سمت شما می فرستم که از دشمن هیچ ابائی ندارد، در لحظات سخت خواب به چشم او نمی رود.
وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ
از هر آتشی بر دشمنان سوزنده تر است،
وَ هُوَ مَالِکُ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَق.
این شخص مالک است، حرفش را بشنوید، هر جایی مطابق حق گفت از او اطاعت داسته باشید.
_در مورد والدین هم نگو من مامورم و معذور: خداوند در قرآن نسبت به والدین احترام قائل است و در باره آنها فرمود:
وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا ۖ وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ
فَلَا تُطِعْهُمَا،
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو مشرک باشند و تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن!
( اطاعت بی قید وشرط نداریم. )
2️⃣غرور نداشته باش که بگویی هر چه من گفتم باید اطاعت کنید.
اطاعت بی قید وشرط ، و غرور بی جا برای امیران سه مشکل پیش می آورد که عبارت است از:
♦️فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ
الف) باعث وارد شدن فساد به قلب توست.
[اذغال، وارد شدن چیزی در چیز دیگر است. مثلا نمک را در آب بریزید ادغال می گویند. ] مرکز ادراک انسان، قلب اوست.
♦️وَ مَنْهَکَةٌ لِلدِّینِ
ب) و موجب تضعیف و ضایع شدن دین است.
♦️وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیَرِ
ج) و باعث نزدیک شدن تغییر و زوال حکومت توست؛
✅ اطاعت بی چون و چرا از طاغوت، علت عذاب الهی است.
"بله قربان" گویی و "مغرور" شدن آفاتی دارد:
۱. فساد به قلب انسان راه پیدا میکند و حقیقت انسان تبدیل به موجودی بی اندیشه و فکر میشود.
۲. دین ضایع میشود: مردم میگویند اگر دین این است که چشم و گوش بسته به خلاف مبانی عمل کنیم تا یک لقمه نان در بیاوریم، اصلا دین را نخواستیم. اگر حاکم اسلامی اینقدر مغرور و مستبد است ما دین نخواستیم.
۳. حکومت رو به زوال میرود: دوام حکومت به خرد ورزی، مشورت و مشاوره، حرکت بر مبانی دینی است نه استبداد و گوش به فرمانی.
⏪ اطاعت طاغوت علت جهنمی شدن و عذاب الهی.
مَرَّ عیسَى بنُ مَریَمَ علیه السلام عَلى قَریَةٍ قَد ماتَ أهلُها وطَیرُها و دَوابُّها ،
عیسى بن مریم علیه السلام بر آبادى اى گذشت که مردمان و مرغان و چارپایان آن ، همگى مرده بودند.
فَقالَ : أما إنَّهُم لَم یَموتوا إلاّ بِسَخطَةٍ، ولَو ماتوا مُتَفَرِّقینَ لَتَدافَنوا
فرمود: «قطعاً اینها بر اثر خشم الهى مرده اند، که اگر جدا جدا مرده بودند ، حتما یکدیگر را دفن مى کردند»
فَقالَ الحَوارِیّون : یا روح اللّه وکَلِمَتَهُ ، ادعُ اللّه َ أن یُحیِیَهُم لَنا
حواریان گفتند: اى روح و کلمه خدا! دعا کن که خداوند ، آنها را برایمان زنده گرداند.
فَیُخبِرونا ما کانَت أعمالُهُم فَنَجتَنِبَها
تا به ما بگویند که چه اعمالى داشته اند ، تا ما از آنها دورى گزینیم.
فَدَعا عیسى علیه السلام رَبَّهُ فَنودِیَ مِنَ الجَوِّ : أن نادِهم
عیسى به درگاه پروردگارش دعا کرد. از آسمان ندا آمد که: آنان را صدا بزن.
فَقامَ عیسى علیه السلام بِاللَّیلِ عَلى شَرَفٍ مِنَ الأَرضِ ، فَقالَ: یا أهلَ هذِهِ القَریَةِ !
عیسى شب هنگام ، بر تپّه اى از زمین ایستاد و گفت: «اى اهالى این آبادى!»
فَأَجابَهُ مِنهُم مُجیبٌ : لَبَّیکَ یا روحَ اللّه ِ وکَلِمَتَهُ .
از میان آنان ، یکى پاسخش را داد که: بله، اى روح خدا و کلمه او!
فَقالَ : وَیحَکُم ما کانَت أعمالُکُم؟
گفت: «واى بر شما! اعمالتان چه بود که به این روز افتادید؟
قالَ : عِبادَةُ الطّاغوتِ وحُبُّ الدُّنیا ، مَعَ خَوفٍ قَلیلٍ ، وأمَلٍ بَعیدٍ ، وغَفلَةٍ فی لَهوٍ و لَعِبٍ .
گفت: پرستش طاغوت و دنیادوستى، و ترس اندک [از خدا]، و آرزوى دراز، و غفلت و فرو رفتن در لهو و لعب.
فَقالَ : کَیفَ کانَ حُبُّکُم لِلدُّنیا؟
عیسى گفت: «دنیادوستى تان چگونه بود؟»
قالَ : کَحُبِّ الصَّبِیِّ لاُِمِّهِ ؛ إذا أقبَلَت عَلَینا فَرِحنا وسُرِرنا ،
جواب داد: همانند علاقه مندى کودک به مادرش. هر گاه دنیا به ما رو مى آورد ، شاد مى شدیم
وإذا أدبَرَت عَنّا بَکَینا وحَزَنّا .
دنیا پشت میکرد اندوهناک شده گریه مى کردیم
قالَ : کَیفَ کانَت عِبادَتُکُم لِلطّاغوتِ؟
عیسى گفت: «طاغوت پرستى شما چگونه بود؟
قالَ : الطّاعَةُ لاِءَهلِ المَعاصی
گفت: از گناهکاران اطاعت مى کردیم.
⏪ راه درمان غرور:
♦️وَ إِذَا أَحْدَثَ لَکَ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ سُلْطَانِکَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِیلَةً
هرگاه این مسئولیتی که داری برای تو بزرگی و عظمتی [ابُهَّه] یا
کبر و غروری را [مَخِیلَةً]ایجاد کرد.
♦️فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْکِ اللَّهِ فَوْقَکَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْکَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ نَفْسِکَ
نگاه کن به عظمت وقدرت خدا، آن قدرتی که تو بر خود نداری ولی او بر تو دارد.
توجه به عظمت ملک و قدرت الهی باعث میشود انسان قدرت و حکومت خودش راچیزی به حساب نیاورد و غرورش در هم بشکند.
درخطبه ۱۴۷ فرمود:
إِنَّهُ لَا یَنْبَغِی لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ أَنْ یَتَعَظَّمَ
سزاوار نیست بر کسی که عظمت خدا را شناخت برای خودش عظمتی قائل باشد.
فَإِنَّ رِفْعَةَ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ یَتَوَاضَعُوا لَهُ
کسی که بفهمد عظمت خدا چقدر است، سر به زیر، و متواضع میشود.
وَ سَلَامَةَ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ مَا قُدْرَتُهُ أَنْ یَسْتَسْلِمُوا لَهُ
کسی که قدرت خدا رابفهمد تسلیم او می شود.
♦️فَإِنَّ ذَلِکَ یُطَامِنُ إِلَیْکَ مِنْ طِمَاحِکَ
اگر توجه به قدرت و عظمت خدا کنی،تو را از آن سرکشی و عصیان[طِماحِک] پایین می آورد.[یُطَامِن]
♦️وَ یَکُفُّ عَنْکَ مِنْ غَرْبِکَ
و شدت و تندی تو را نگه میدارد و کنترل میکند.
♦️وَ یَفِیءُ إِلَیْکَ بِمَا عَزَبَ عَنْکَ مِنْ عَقْلِکَ آنچه از عقلت را که از تو دور شده باز میگرداند.
جمله " یُطَامِنُ إِلَیْکَ" توجه به عظمت خداپایین می آورد به سمت تو، سرکشی عصیان را.
معلوم است فطرت انسان فطرت متواضع و الهی است ولی آن روحیه ثانویه است که انسان را به کبر و غرور میکشاند.
⏪️ توجه به سلطنت و قدرت الهی سه اثر دارد:
۱. انسان را از مرکب چموش غرور و خود خواهی پایین می آورد.
۲.کند کردن تیغ تیز غرور و از اثرانداختن آن و دفع آفاتی که در تصمیمات مغرورانه هست.
۳.بازگرداندن عقل از دست رفته بر اثر غرور. (غرور بی عقلی است.)
♦️إِیَّاکَ وَ مُسَامَاةَ اللهِ فِی عَظَمَتِهِ، وَالتَّشَبُّهَ بِهِ فِی جَبَرُوتِهِ
مبادا و هرگز خود را با خدا همطراز و مساوی[مُساماه] قرار دهی .
♦️فَإِنَّ اللهَ یُذِلُّ کُلَّ جَبَّار وَ یُهِینُ کُلَّ مُخْتَال
چون خدا هرمتکبری را خوار میکند.
مالک، مبادا خود را در عظمت همطراز خداو در جبروت شبیه خدا بدانی، خدای متعال هر گردنکشی را به ذلت می کشاند. وهر انسان متکبری را خوار میکند.
✅️غرور ادعای همسنگی با خداست.
حضرت در ابتدی خطبه قاصعه فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکِبْرِیَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ
حمد وستایش مختص خداوندى است که کسوت عزّت و بزرگى پوشید و آن دو را خاص خود گردانید.
دُونَ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَیْرِهِ
نه برای آفریدگانش، و آن دو را بر دیگران ممنوع و حرام نمود.
وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِیهِمَا مِنْ عِبَادِه
عزّت و بزرگى را تنها براى جلالت شأن خویش برگزید و لعنت را نصیب کسى نمود که در عزّت و بزرگى با او به منازعه برخاست.
✅️تکبر مخصوص مسئولین، اغنیا و افراد بزرگ نیست، گاهی شخص فرومایه نیز متکبر است.
مرحوم کلینی در کافی، باب الکبر حدیثی از پیامبر اکرم ص آورده است.حدیث اول : إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرَّ فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَةِ وَ سَوْدَاءُ تَلْقُطُ السِّرْقِینَ
پیامبردر راه میرفتند که یک زن بی دین و سیاه پوست سرگین جمع کن، راه را بر پیامبر بست
فَقِیلَ لَهَا تَنَحَّیْ عَنْ طَرِیقِ رَسُولِ اللَّهِ
به او گفتند راه را باز کن پیامبر عبور کند.
فَقَالَتْ إِنَّ الطَّرِیقَ لَمُعْرَضٌ
آن زن گفت راه باز است هر کاری میخواهید بکنید
فَهَمَّ بِهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ یَتَنَاوَلَهَا
اصحاب آمدند او را تادیب کنند.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَةٌ.
پیامبر فرمود: او را رهاکنید او یک شخص جبار است. یک شخص مهمی نیست چنین می کند، او اگر فرعون بود چه می کرد.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۹۲/۶/۳۰ - ۶ربیع الاول
💢بخش چهار نامه۵۳💢
حضرت در ادامه نامه به مالک اشتر می فرمایند که:
♦️اَنْصِفِ اللّهَ
در مورد خدا انصاف را رعایت کن .
با بررسی آیات و روایات ،انصاف در دو بعد ذکر شده است :
1⃣ انصاف در بخش اندیشه و فکر
در بعد عقاید باید موحد باشیم تا انصاف را رعایت کرده باشیم.
در حدیث داریم جبرئیل بادامی برای پیامبر آورد که وقتی آن را شکست روی آن نوشته بود:
مَا أَنْصَفَ اللَّهَ مِنْ نَفْسِهِ مَنِ اتَّهَمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ وَ اسْتَبْطَأَهُ فِی رِزْقِهِ
کسی که خدا را در تصمیماتش متهم کند و روزی خدا را دور بشمارد نسبت به خدا بی انصافی کرده است
✅این بی انصافی در امور شخصی یعنی اگر خدا بیماری داد یا فقر داد خدا را متهم به بی عدالتی نکن .
و در اموراجتماعی یعنی حاکمی که درست مدیریت نکند و جان مردم به خطر بیفتد و بعد بگوید خواست خدا اینگونه بود .
یا اقتصاد را اصلاح نکند بعد بگوید خدا کم روزی داد؛ این شخص انصاف با خدا را رعایت نکرده است .
2⃣ انصاف دربخش عمل :
رعایت انصاف با خدا به معنای تقسیم مال، استعداد، فرصت ها و همه داشته ها با خداست.
.انصاف از نصف کردن است یعنی به خدا بگوییم نصف استعداد من خرج زندگی و عیال و ...و نصف دیگر آن را خرج دین تو می کنم .
انسان وقت خود را بخشی برای عبادت ، بخشی برای خدمت به خلق، بخشی را برای زندگی عادی و خوراک و خانواده و.. صرف کند .
♦️وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ
در مواجهه با مردم نیز انصاف را رعایت کن،این انصاف را از نفس خودت شروع کن .حق مردم را از خودت بگیر .
♦️وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِکَ
خانواده ات نیز در مواجهه با مردم انصاف را رعایت کنند.
♦️وَ مَنْ لَکَ فِیهِ هَوًى مِنْ رَعِیَّتِکَ
اطرافیان و کسانی که به آنها علاقه داری، وبه تو منتسب هستند نیز انصاف با مردم را رعایت کنند.به نام تو کسی حق اجحاف به مردم را ندارد .
✳️حدیث از امام صادق علیه السلام در اهمیت انصاف :
سَیِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ
سرور اعمال سه کار هستند ،در برخی نسخه ها دارد:
أَشَدُّ اَلْأَعْمَالِ ثَلاَثَةٌ
سخت ترین کارها سه کار هستند :
إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ حَتَّى لَا تَرْضَى بِشَیْءٍ إِلَّا رَضِیتَ لَهُمْ مِثْلَهُ
اول:انصاف با مردم آنگونه که هر چه برای خود میخواهی برای او هم بخواهی.
وَ مُوَاسَاتُکَ الْأَخَ فِی الْمَالِ
دوم :در راه خدا هر وقت برادران،رفیقان گرفتار بودند از مال خود دل بکن و بگذر.
سوم: وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ.
در هر حال ذکر خدا گفتن .
لَیْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقَطْ
ذکر خدا فقط به گفتن لفظ اذکار مانند«سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ نیست.
وَ لَکِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ شَیْءٌ، أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ، أَخَذْتَ بِهِ
بلکه ذکر خدا یعنی در برابر اوامر و نواهی خدا مطیع باشی .
أَوْ إِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ شَیْءٌ نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ، تَرَکْتَهُ.
این است که گاهی فردی ذکر لفظی می گوید ولی در حین آن عمل گناهی هم انجام میدهد ،او در حقیقت مشغول ذکر نبوده است .
هر شخص و مسئولی باید در سه مرحله با مردم اهل انصاف باشد، هم خودش رعایت کند، هم خانواده اش را در مدار انصاف قرار دهد هم دوستان نزدیکش را.
در واقع غیر از خود مسئول؛ خانواده و نزدیکان او هم امکان استفاده از رانت و حق خوری را دارند که حضرت میفرماید تو باید مواظب باشی آنها هم خلاف نکنند.
✳️ قِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَسْرَعَ إِلَیْکَ الشَّیْبُ
به پیامبر گفته شد شما چرا زود پیر شدی و موهای سرت سفید شد
قَالَ: شَیَّبَتْنِی سُورَةُ هُود:
رسول خدا صلی آله علیه و آله فرمود مرا سوره هود پیر کرد که خداوند فرموده :
ایه: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ
«ای پیغمبر. هم خود باید در مسیر عدالت ،خدا پرستی ،ثابت قدم باشی هم باید مردم را اداره کنی و استقامت را به جامعه بیاوری.
✅ترجیح دادن اطرافیان ظلم است.
⏪ روایت :
إِنَّ عَلِیّاً (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) یَوْمَ اَلْبَصْرَةِ لَمَّا صَفَّ اَلْخَیْلَ، قَالَ لِأَصْحَابِهِ:
وقتیکه امیرالمومنین علیه السلام در جنگ جمل سواره نظام را به خط کرد به یاران خود فرمود:
لاَ تَعْجَلُوا عَلَى اَلْقَوْمِ حَتَّى أُعْذَرَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَیْنَهُمْ،
در حمله به این گروه تعجیل نکنید تا من در باره آنچه بین خود، آنان و خداست اتمام حجت کنم.
فَقَامَ إِلَیْهِمْ
سپس بسوی آنان حرکت کرد.
فَقَالَ: یَا أَهْلَ اَلْبَصْرَةِ ، هَلْ تَجِدُونَ عَلَیَّ جَوْراً فِی حُکْمٍ؟
پس فرمود :ای مردم بصره، آیا در حکومتداری ستمی از من مشاهده کرده اید؟
قَالُوا: لاَ.
گفتند: نه.
قَالَ: فَحَیْفاً فِی قَسَمٍ؟
فرمود: ظلمی در تقسیم مال صورت گرفته؟
قَالُوا: لاَ
گفتند: نه.
قَالَ: فَرَغْبَةً فِی دُنْیَا أَخَذْتُهَا لِی وَ لِأَهْلِ بَیْتِی دُونَکُمْ ،
فرمود: آیا از اموال دنیوی چیزی به من و خانواده ام رسیده که به شما نرسیده
فَنَقِمْتُمْ عَلَیَّ فَنَکَثْتُمْ بَیْعَتِی؟
و شما بر من خشم گرفتید و بیعت مرا نقض نمودید؟
قَالُوا: لاَ
گفتند: نه.
قَالَ: فَأَقَمْتُ فِیکُمُ اَلْحُدُودَ، وَ عَطَّلْتُهَا عَنْ غَیْرِکُمْ؟
فرمود: ایا من در میان شما حدود الهی را اجرا کردم و در مورد دیگران نکردم؟
قَالُوا: لاَ.
گفتند: نه.
قَالَ: فَمَا بَالُ بَیْعَتِی تُنْکَثُ، وَ بَیْعَةُ غَیْرِی لاَ تُنْکَثُ
فرمود: پس چرا بیعت من نقض شد اما بیعت دیگران نقض نگردید؟
♦️فَاِنَّکَ اِلاّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ
اگر تو و خانواده و دوستانت در مورد خدا و خلق انصاف را رعایت نکنید,ظلم کرده اید.
رعایت نکردن انصاف مساوی ظلم است
♦️مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ کَانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ
و کسی که به بندگان ظلم کند، خدا قبل از بندگان دشمن اوست،فبل از قیامت اولین شاکی خدا می شود
♦️وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ
و کسی که خدا دشمن او باشد حجتش باطل شده [اَدحَض] هیچ حرفی از او پذیرفته نمی شود ،خدا طلبکار می شود
♦️ وَ کَانَ لِلَّهِ حَرْباً
و پیوسته در مقام جنگ با خداست.
✅حرب با خدا انواعی دارد که در بخش قبل گفته شد، یکی از آنها نیز ظلم به مردم است،که اعلام جنگ با خداست
♦️حَتَّى یَنْزِعَ أَوْ یَتُوبَ
تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند
♦️وَ لَیْسَ شَىْءٌ اَدْعى اِلى تَغْییرِ نِعْمَةِ اللّهِ، وَ تَعْجیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقامَة عَلى ظُلْم،
و هیچ چیز مؤثر تر از ظلم در تغییر نعمت یا تعجیل در عذاب ،نمی باشد
✅ ما یک "اقامه الظلم" داریم یعنی بر پا داشتن نظام ظلم که با توجه به اینکه ، حکومت اسلامی است حضرت میفرماید «اقامه علی الظلم»
اقامه یک یا چند ظلم هم تاثیر خودش را دارد.
رابطه ظلم و تعجیل نقمت:
هرچه ظلم بیشتر تسریع در عقوبت است.
وقتی از عقوبت ظلم سخن گفته می شود منظور فقط در قیامت نمی باشد تاکید شده که در همین دنیا اثر ظلم آشکار می شود
✳️غررالحکم:
مَنْ عَمِلَ بِالْجَوْرِ عَجَّلَ اللهُ هُلْکَه
کسى که ستم کند خداوند در هلاکت او تسریع مى کند
⏪ روایت:
امام باقر علیه السلام به زراره فرمود :
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ یَظْلِمُ بِمَظْلِمَةٍ إِلَّا أَخَذَهُ اللَّهُ بِهَا فِی نَفْسِهِ وَ مَالِهِ
اگر کسی به دیگری ظلم کند باید در مال و جان تقاص آن را بدهد.
وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ فَإِذَا تَابَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ.
واگرکسی به خدا ظلم کند با توبه و طلب عفو ،خدا می بخشد
✳️در قران :
《فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا؛ نمل - ۵۱》
«پس این خانههاى آنهاست که به خاطر ظلمى که کردند ویران و خالى شده است»
حضرت علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند که
الحَجَرُ الغَصبُ فی الدّارِ رَهنٌ عَلی خَرابِها وجود یک آجر غصبی در بنای یک خانه، تضمین بر ویرانی آن خانه خواهد بود.
♦️فَاِنَّ اللّهَ یَسْمَعُ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدینَ، وَ هُوَ لِلظّالِمینَ بِالْمِرْصـادِ.
مواظب باش دست از پا خطا نکنی (ظلم نکنی) خداوند شنوای ناله انسان مظلوم است و در کمینگاه با قناصه ایستاده که ظالم را بزند .
✅خدا که در مورد همه سمیع است ولی به طور خاص در مورد دو گروه سمیع است یعنی به حرف آنها ترتیب اثر میدهد:
۱. دعای خاضعانه با خشوع و اخلاص :
《هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاء؛ آل عمران - ۳۸ 》
«آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت پروردگارا از جانب خود فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن که تو شنونده دعایى»
قرآن یاد می دهد که یکی از راههای فرزند صالح داشتن دعا است
۲. نفرین مظلوم :
در همین قسمت نامه ۵۳ نهج البلاغه: :
فَإِنَّ اللهَ سَمِیعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِینَ
پبامبر فرمود: اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَانِّها تَصْعَدُ الی السَّماءِ کانَّها شَرارَةٌ
«از نفرین مظلوم بترس که آن همانند پاره ای آتش به سوی آسمان میرود»
✳️ ازحضرت علیه السلام پرسیدندفاصله بین آسمان و زمین چقدر است؟ فرمود: َ
بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ مَدُّ الْبَصَرِ وَ دَعْوَةُ الْمَظْلُوم
اگر منظور آسمان عادی است تا جایی که چشم کار می کند ولی اگر منظور آسمان حقیقت و باطن است فقط آنجا که مظلوم آه بکشد ،آسمان و عرش خداست .
_ قال رسول اللَّه ص : اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلومِ وَانْ کانَ کافِراً فَانَّهُ لَیسَ دُوَنَهُ حِجابٌ
از نفرین مظلوم هر چند کافر باشد بترس زیرا که برای استجابت آن حجابی نیست
_ خداوند به یکی از انبیای خود فرمود نزد فلان خاکم جبار برو و به او از طرف من بگو «من تو را حاکم کردم که مظلوم نزد تو آید و حق خود را بستاند اگر اینطور نیستی حکومت تو را زیر و رو می کنم »
♦️وَلْیَکُنْ أَحَبَّ الاْمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ
باید محبوب ترین کارها نزد تو میانه روی در حق باشد
اوسط امور همان حق است.
برخی شاید در مقام عمل به خاطر وجود قوانین یا رسانه ای شدن کارها مجبور باشند به حق و میانه روی عمل کنند ولی در قلب هیچ علاقه ای به میانه روی در امور ندارند. ولی حضرت میفرماید بالاتر از "عمل به میانه روی" باید به آن عشق ورزید. حتی بدون دوربین های نظارتی هم عاشق میانه روی بود.
✳️میانه روی نکردن نشانه جهل است
حکمت ۷۰:
لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا.
«همیشه جاهل را یا افراط گر مى بینى و یا تفریط کار»
انسان عاقل جاده مستقیم را طی می کند و میانه رو است
✳️در مورد محبت اهل بیت علیهم السلام هم نباید افراطی عمل کرد
خطبه ۱۲۷ :
وَ سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ
دو گروه نسبت به من هلاک مى گردند:
مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ
دوستى ومخبتی که افراط کند و به غیر حق کشانده شود،
وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ
و دشمنى که در کینه توزى با من زیاده روى کرده به راه باطل در آید
وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوه
بهترین مردم نسبت به من گروه میانه رو هستند
♦️و َأَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ
کاری و مسیری را دوست داشته باش که عدالت عمومی و همگانی را ایجاد میکند
مسئول باید علاقه قلبی اش انجام کارهای عام المنفعه باشد، و طبعا کاری که همه ی اقشار مردم را خوشحال کند کار حساب شده و سنگینی خواهد بود. ولی باید شانه زیر بار مسولیت های سنگین برد تا عدالت اجتماعی را به معنای واقعی پیاده کرد.
♦️وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِیَّةِ
کاری را دوست داشته باش که جامع ترین کار برای رضایت مردم باشد
_در نظام سیاسی اسلام، بحث دموکراسی و توده ها یک اصل است . باید به نفع عموم مردم کار کرد نه اینکه اشراف، سرمایه داران و خواص را راضی نگه داشت و در حق عموم مردم اجحاف کرد.
وقتی شکل گیری حکومت به خاطر حضور توده هاست، طبعا تصمیمات نیز باید برای رضایت آنان باشد
✳️ در خطبه۳ شقشقیه فرمود:
لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ
اگر مردم نیامده بودند . من خلافت را نمی پذیرفتم (حضرت حتی خانه نشین هم بودن امام بودند و وقتی مردم به ایشان جهت خلافت روی آوردند ،این مطلب را می فرمایند)
أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا
حال که به خلافت رسیدم باید کاری کنم که خیر به این مردم رسد .
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۷/۱ - ۷ربیع الاول
💢بخش پنج نامه۵۳💢
مخاطب نامه : مالک اشتر
🔴خلاصه جلسات قبل:
یک نکته کلی در مورد دو جریان خواص و توده مردم
مالک ، محبوبترین کار، بهترین قانون گذاری در نزد تو، باید با سه ویژگی باشد.
۱- بهترین کاری که اجرا کنندهٔ حق باشد.
آن کاری برای تو اولویت داشته باشد که نسبت به حق و امور فطری را در جامعه نهادینه می کند..
۲- مالک، بدنبال کاری باش که گسترهٔ عدل را به تمام اقشار میرساند.
فقط مشمول یک عده خواص نباشد.موجب فراگیری عدل باشد.آن عمل برای تو در اولویت باشد.
۳- جامع ترین کاری که برای رضایت عموم مردم باشد.
عموم مردم بیشتر احساس امنیت میکنند. مردم با چه کاری حکومت تو را بهترین حکومت می دانند آن کار را در اولویت قرار ده.
مالک باید این سه کار در نزد تو محبوب باشد.
♦️فَاِنَّ سُخطَ العامَّةِ یُجحِفُ بِرِضیَ الخاصَّهِ
مالک ، اگر در کاری مردم خشمگین [سُخطَ] شوند، سیل نارضایتی عمومی، رضایت خواص را با خود میبرد و بی اثر میکند.[یُجحِف]
اگر تو نتوانی مردم را تامین و به آرامش برسانی ومردم از تو دلخور باشند این خواص ( رانتی ، پرتوقع ، اقلیت، ویژه ها ) از کار تو خوشنود میشوند. چون از آشفته بازار نان میخورند و نفع میبرند.
اگر در ناآرامی یک موجی از عموم مردم راه بیفتد رضایت همان خواص را هم از بین میبرد. پس بدنبال رضایت توده مردم باش نه خواص.
♦️وَاِن سُخطَ الخاصَّةَ یُغتَفَرُ معَ رِضیَ العامَّهِ
اگر در امور حکومتی تو ،خواص خشمگین باشند و عموم مردم راضی باشند،نارضایتی اقلیتها قابل چشم پوشی [یُغتَفَر] است. تعداد قلیل آنها بحساب نمی آید.با رضایت مردم جبران میشود.
پشتوانه عظیم حکومت تو توده مردم باشد. توده مردم را با رضایت برای خود نگهدار نه اقلیت خواص را.
اما خوشنودی مردم اثری دارد که حال خواص را در خود می بلعد.
✅ درهمه جامعه این دو طیف وجود دارند، واین دو در تعارضند.
طیف اشراف، ثروتمندان، صاحبان زر و زور و قدرت؛ که نبض اقتصاددست انها می چرخد.و طیف متوسط و پایین جامعه که عموم مردم راتشکیل میدهند.
توجه به خواص و فراموشی مردم یعنی خالی کردن پشتوانه حکومت، در حالی که اگر توده ها راضی باشند، اصلا نباید به حاشیه سازی های خواص توجه کرد و از گفتار آنها تحت تاثیر قرار گرفت.
⏪ چند ویژگی اقلیت های اشرافی و خواص پر توقع :
♦️ولَیسَ اَحدٌ مِنَ الرَّعیَّةِ اَثقَلَ علیَ الوالِی مَؤُونَةً فِی الرَّخاءِ
۱. هیچیک از توده مردم در صلح و آرامش، ثبات ، برای حکومت زحمت و هزینه تراشی انان بیشتر از اهل خواص نیست.
خواص در صلح هر روز یک هزینه بر دوش حکومت تحمیل می کنند.
پر توقع هستند دنبال منافع خود ، یارانه ارزی بیشتری بگیرند.
تجارت خود را در مشکلات مردم میبینند (با فروش گرانتر) در ایام صلح و آسایش بیشترین هزینه ها را برای والی دارند.
♦️واَقَلَّ مَعُؤُنةً لَهُ فِی البَلاءِ
۲. خواص در بلا و سختی جامعه، و مشکلات حاکم کمترین یاری را از خود نشان نمی دهند.
در زمان جنگ ، حوادث ، فشار ، گرما ، حاضر به فداکاری نیستند.
گذرنامه شأن آماده س فی الفور فرار می کنند. در سختیها کمترین کمک را به والی ندارند.
♦️واَکرَهَ لِلاِنصَافِ
۳. ویژگی خواص اقلیت اینست که در مقابل انصاف تو ،خشنود نیستند.
بعنوان حاکم منصف باشی بر علیه تو مقالهو در روزنامه می نویسند.و قیام میکنند.
✅ اصلی ترین زمینه شکل گیری جنگ جمل، زیاده خواهی اصحاب جمل بود. علت اصلی و مهم طلحه و زبیر با آنهمه سابقه خوب اینگونه شدند یکی از دلایل انحراف آنها بی انصافی بود به حق خود راضی نبودند می خواستند به آنها با یک نگاه دیگری و با یک دید خاصی نگریسته شوند.
✳️ حضرت در روز دوم خلافت خود خطبه خواند.
أَلَا وَ أَیُّمَا رَجُلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص یَرَى أَنَّ الْفَضْلَ لَهُ عَلَى مَنْ سِوَاهُ لِصُحْبَتِهِ
هرکدام از انصار و مهاجر که در خدمت پیامبر بودند، رفاقت و تقرب باعث دو برابر شدن سهمیه نمیشود.
فَإِنَّ لَهُ الْفَضْلَ النَّیِّرَ غَداً عِنْدَ اللَّهِ وَ ثَوَابُهُ وَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ
هر کسی سابقه مصاحبت و دوستی با پیامبر داشته اجرش را در آخرت بگیرد
وَ أَیُّمَا رَجُلٍ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ فَصَدَّقَ مِلَّتَنَا وَ دَخَلَ فِی دِینِنَا
هرکس خدا و رسول را اجابت کرد و امروز وارد اسلام شد
فَقَدِ اسْتَوْجَبَ حُقُوقَ الْإِسْلَامِ وَ حُدُودَهُ
ما برای او حقوق مسلمانی قائلیم مانند یک مسلمان کهنه کار.
(همه مسلمانان در حقوق برابر هستند)
فَأَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ وَ الْمَالُ مَالُ اللَّهِ یُقْسَمُ بَیْنَکُمْ بِالسَّوِیَّةِ
همه بندگان خدا هستند. و در بیت المال مساوی تقسیم می کنیم
لَا فَضْلَ فِیهِ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ وَ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ اللَّهِ غَداً أَحْسَنُ الْجَزَاءِ وَ أَفْضَلُ الثَّوَابِ
فصل و برتری نیست مگر بر متقین و کسانی که تقوا و ایمان خالصی دارند که باید در قیامت دنبال جزای آن باشند نه در دنیا.
_ حضرت به عبید الله بن ابی رافع فرمود به هر نفری سه دینار از بیت المال بدهد. فَقَالَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا غُلَامِی بِالْأَمْسِ وَ قَدْ أَعْتَقْتُهُ الْیَوْمَ فَقَالَ نُعْطِیهِ کَمَا نُعْطِیکَ
سهل بن حنیف انصاری معترض شد که غلام من که او را روز قبل آزاد کردم با من که مولای او بودم به یک اندازه دریافت کنیم !!
فَأَعْطَى کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا ثَلَاثَةَ دَنَانِیرَ وَ لَمْ یُفَضِّلْ أَحَداً عَلَى أَحَدٍ
هریک سه دینار مساوی بگیریم یکی بر دیگری برتری ندارد!!
وَ تَخَلَّفَ عَنْ هَذَا الْقَسْمِ یَوْمَئِذٍ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ وَ سَعِیدُ بْنُ الْعَاصِ وَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَکَمِ وَ رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ...
و این اشخاص مخالفت کردند.(طلحه، زبیر، عبدالله بن عمر، مروان بن حکم و مردانی از قریش)
مخالفت آنها در مورد انصاف بود چون خود را اشراف زاده و در اولویت اول می دانستندو با حضرت مخالفت کردند و جریان جمل براه افتاد.
♦️و اَساَلُ بِالاِلحافِ
۴. در هنگام درخواست چیزی، اصرار می ورزند.[اِلحاف]
درخواست خود را با اصرار بیان میکنند.
هر روز ملاقات ، فشار، رفت و آمد ، از طرق مختلف بر حاکم فشار می آورند که درخواستشان عملی شود.
در حالیکه آحاد مردم اینگونه نیستند.هم برای آنها دستیابی نیست و هم از روی حجب و حیا اهل اصرار نیستند.
✅ شارحان گفته اند: اصرار بر چیزی توسط اشراف و خواص دو علت دارد:
۱. طلبکار دانستن خود، و بدهکار دانستن حکومت.
ابو موسی اشعری به امام گفت:
من حاکم کوفه هستم در جمل شرکت نمی کنم، از کوفه خارج میشوم و آن کسی که ضرر میکند شما هستید.
حکومت تو مرا از دست میدهد
خیال میکرد طلبکار حکومت است حضرت او را عزل کرد.
۲. نزدیکی و قرابت شدید با حاکمان دارند بخاطر یک سلسله عقاید به قدرتها نزدیک می شوند و در عالم رفاقت و اینکه اصرار را زشت نمی پندارند با پافشاری هدف خود را اجرایی می کنند.
♦️و اَقَلًَ شُکراً عِندَ الاِعطاء
۵. اگر از طرف حاکمیت به آنها رسیدگی و توجه شود در خواست آنها اعمال بشود.
(مجوزتجارت ، ارز نیمایی را گرفتند، در رسانه دیده و بزرگ جلوه داده شدند) کمترین شکر گذاری را هم بجا نمی آورند.
چون طلبکار هستند حق خود میدانند .
هرچه بیشتر از سفره انقلاب بخورند کمتر شاکرند.
اگر از طرف حکومت هم به آنها نرسد خود دست درازی می کنند. بیشتر لگد پرانی و بیشتر طرف دشمن را می گیرند.و بیشترین آسیب را میزنند.
مالک در جامعه قانونی وضع کن به درد توده ی مردم جامعه بخورد نه اینکه موجب منفعت بیشتر انها بشود.
♦️اَبطَاَ عُذراً عندَ المَنع
۶. اگر خواسته آنان داده نشد، عذر پذیر نیستند.با پیشنهاد آنان مخالفت کنی راضی نمیشوند.
این جماعت خواص عذر تو را نمی پذیرند.
عدم مصلحت در تصویب قانون پیشنهادی خود را پذیرا نیستند و در روزنامه بر ضد تو تبلیغ میکنند.
✅ خواص چون وجودشان را علت حیات جامعه میدانند، تمام خدمات حکومت و ملت به خودشان را به حساب جبران زحمات میگذارند در حالی که اینها جز سنگینی و بار، دست آوردی برای جامعه نداشته و ندارند.
و هیچ عذری را برای برآورده نشدن خواسته هایشان نمی پذیرند ولی در قبال خدمت به جامعه هزار توجیه نامربوط ارائه میکنند.
♦️وَأَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ
۷. در برابر ناملایمات کم صبور هستند. در حادثه ناگوار (سیل، زلزله ، مشکلات) از همه کم طاقت تر و فریاد خواهی آنها بیشتر است.
✅ جمله " مِن اهلِ الخاصَّه " به جمله اول برمی گردد در واقع جمله اینگونه بوده :
وَلَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِی مَؤُونَةً فِی الرَّخَاءِ... مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ
هیچ کس بار به دوش حکومت نمی گذارد مگر همین خواص با این هفت ویژگی ، که از سفره انقلاب به نان و نوا رسیدندو به تمام آرمانهای انقلاب پشت پا زدند
_ مالک هیچگاه عدالت عمومی رافدای چندنفر زیاده خواه نکن، حکومت ارزش معطلی چند نفر بی خواص را ندارد.
_ روحیه اشرافیت روحیه تن پروری است، روحیه استئثار است نه ایثار، خودخواهی است نه دستگیری.
_ اشراف در دوران صلح با ادعای ایجاد امکانات رفاهی و برخورداری از حقوق شهروندی و ...
مدام در حال بهتر کردن اوضاع رفاهی خود هستند، ماشین بهتر، اینترنت پر سرعت تر، ساخته شدن بیمارستان در نزدیک خانه آنها، اایجاد مراکز تفریحی با محوریت محله آنها؛ تا می توانند به بهانه حقوق شهروندی از حکومت اخاذی می کنند.
_ ولی همین که حکومت به آنها احتیاج پیدا کرد و ایام جنگ یا سیل شد، همینها به جای ایثار و بخشش و دست گیری، نه تنها در جبهه ها حاضر نمی شوند، نه تنها به کمک مظلومین نمی روند بلکه با احتکار کالا به مشکلات دامن میزنند،
_ خودشان دلال میشوند تا اجناس با قیمت بیشتری به دولت یا ملت برسد و از خون مردم سرمایه به دست بیاورند.
_ پر و بال دادن به اشراف و محروم کردن محرومین خطای راهبردی حکومت هاست.هر حکومتی افراد قدرت و ثروتمند را نورد توجه خاص قرار دهد و بقیه مردم را نادیده بگیرد قطعا ضرر می کند.
✳️ مرحوم کلینی در کافی ج۴ ص۳۱ :
أَتَى أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ رَهْطٌ مِنَ الشِّیعَةِ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ
بزرگان شیعه نزد امیرالمومنین آمدند و به حضرت مثلا مشورت دادند و گفتند:
لَوْ أَخْرَجْتَ هَذِهِ الْأَمْوَالَ فَفَرَّقْتَهَا فِی هَؤُلَاءِ الرُّؤَسَاءِ وَ الْأَشْرَافِ
اگر بیت المال را بین روسای قبایل و اشراف تقسیم کنی آنها مردم را با خود همراه میکنند تا تو را یاری دهند.
وَ فَضَّلْتَهُمْ عَلَیْنَا حَتَّى إِذَا اسْتَوْسَقَتِ الْأُمُورُ عُدْتَ إِلَى أَفْضَلِ مَا عَوَّدَکَ اللَّهُ مِنَ الْقَسْمِ بِالسَّوِیَّةِ وَ الْعَدْلِ فِی الرَّعِیَّةِ
به جای پرداخت کردن بیت المال به ما، اموال را به اشراف بدهید تا کار حکومت رو به راه بشود و اینها کمتر چوب لای چرخ حکومت بگذارند.
✳️ حضرت در پاسخ این افراد خطبه ۱۲۶ را فرمود:
أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ؟!
آیا شما از من می خواهید که از طریق گناه به پیروزی برسم!!
من ولیّ آنها هستم باید مدیریت کنم. به خدا قسم من هرگز چنین کاری نمی کنم.
لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ-
اگر این پول اموال شخصی خودم بود هرگز چنین کاری نمی کردم درحالیکه اموال بیت المال است چگونه به اشراف داده مردم را محروم کنم.
[ثُمَّ قَالَ ع] أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ إِسْرَافٌ
اگر مال عمومی را ناحق به دیگران بدهم هم اسراف است هم تبذیر.
(معنای تبذیر: پاشیدن بذر به زمین سنگلاخ است. مصرف در جای بیهوده.)
(پرداخت بودجه های عمومی به اشخاص و اشراف پول را در جوب ریختن است)
وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَةِ! وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ
آنها در دنیا ممکن است تجلیل میکنند ولی در آخرت خدا او را پایین می کشد.
وَ لَمْ یَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُکْرَهُمْ
اگر کسی به اشراف پول ناحق داد، خدا کاری میکند که اینها قدردانش نباشند.
وَ کَانَ لِغَیْرِهِ وُدُّهُمْ. فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ
اگر روزی جامعه و حاکم با مشکلی روبرو شد و به کمک نیاز داشت.
فَشَرُّ خَلِیلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِین
همانهایی که روزی بناحق سرسفره ها نشسته و خورده بودند، در گرفتاری بدترین دوست و پست ترین رفیق خواهند بود.
چون حق خود میدانند و طلبکار هستند، بنابراین در مقابل می ایستند.
⏪ در مقابل خواص ،
ویژگی های توده مردم:
♦️و اِنَّما عَمُودُ الدِّین
۱- تنها و تنها [اِنّما]مردم ستون دین هستند.
در مقابل خواص بی خواص، توده های مردم دارای صفات پسندیده ای هستند که خدمت به آنها سزاوار است:
مردم رکن جامعه و دین هستند.و بار دین را به دوش می کشند.
♦️و جِماعُ المسلمین
۲- اجتماعات مسلمین بعهدهٔ آنهاست.
همین مسلمانها هستند که اجتماع اصلی مسلمین را تشکیل میدهند. باید به این جمع و اجتماع اعتماد و به انها حسن ظن داشت. این اجتماع نباشد جامعه اسلامی هم نیست.
♦️والعُدَةُ للاَعداء
۳- در مقابل هجوم دشمن آحاد مردمند که قد علم می کنند. در روز جنگ و حمایت همین مردم عادی پیشگام هستند.در زمان سختی ها تنها گروهی که حاضرند از خود گذشتگی کنند و پای آرمانهای انقلاب و اسلام بمانند همین توده های مردم هستند.
اینها بیشترین سود را به حکومت میرسانند و کمترین توقع را دارند. در هنگام عطا شاکرند و در هنگام منع عذر پذیر.
⏪ حضرت برای عموم مردم سه ویژگی که ذکر میکند ، اول آن ستون دین بودن است توضیحاتی در مورد عمود دین چه هستند. در روایات چند چیز به عنوان عماد و عمود الدین (ستون دین معرفی شده اند)
۱. اهل بیت: پیامبر گرامی فرمود :
وَ نَحْنُ أَفْضَلُ النَّاسِ أَنْفَاساً، وَ نَحْنُ عِمَادُ الدِّین
ما اهل بیت افضل مردم و ستون دین هستیم
عَلِیٌّ سَیِّدُ الْمُؤْمِنِینَ، عَلِیٌّ عَمُودُ الدِّین
علی سید همه مومنین و علی عمود دین است.
۲. نماز: الصَّلَاةُ عِمَادُ الدِّینِ.
نماز بعنوان عمود دین معرفی شده ، دین بدون نماز چیزی از آن باقی نمی ماند.
۳. دعا:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ وَ عِمَادُ الدِّینِ
پیامبر(ص) فرموده سلاح مومن دعا کردن است و دعا عماد دین است.
۴. روح:
قَالَ الْبَاقِرُ: الرُّوحُ عِمَادُ الدِّینِ وَ الْعِلْمُ عِمَادُ الرُّوحِ
روح عمود دین وعلم عمود روح است.
حقیقت دینداری آن است که روح و نیت و باطن دیندار شود نه ظاهری و ریائی دیندار شویم.
۵. جهاد :امیرالمومنین فرمود
الْجِهَادُ عِمَادُ الدِّینِ وَ مِنْهَاجُ السُّعَدَاء
جهاد با آن عظمت بابی از جنت رکن و ستون دین است. دینی که یک عده جان بر کف نداشته باشد ان دین ماندگاری ندارد. و آن از اثر جهاد است.
۶. شیعیان: امام صادق فرمود:
أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ عِمَاداً وَ عِمَادُ الدِّینِ الشِّیعَةُ
هر چیزی ستونی دارد وستون دین شیعیان هستند.
أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ سَیِّداً وَ سَیِّدُ الْمَجَالِسِ مَجْلِسُ شِیعَتِنَا
وهرچیزی آقا و سیدی دارد و سید مجالس جایی ست که شیعیان دور هم اجتماع کنند.
سید مجالس به رقص نور، به غدای رنگارنگ اعیانی نیست .
۷. ورع و تقوا : در شب معراج خدا به پیامبر فرمود: ِ
إِنَّ الْوَرَعَ رَأْسُ الْإِیمَانِ وَ عِمَادُ الدِّین
تقوا راس ایمان و ستون دین است.
۸. در کنار این هفت مورد حضرت فرمود مردم هم ستون دین اند، همانگونه که نماز و جهاد را باید در عمل به پا داشت، در عمل باید مشکل مردم را حل کرد. اینها ستون های دین اند.
✅ خدمت به خلق مستحب نیست، همانگونه که حفظ دین واجب است، حفظ ستون دین که مردم هستند نیز واجب است.
♦️فَلیَکُن صِغوُکَ لَهُم و مَیلُکَ مَعَهُم
مالک ، علاقه و تمایل تو[صفوُک] به سمت این گروه باشد، میل و علاقه تو با آنها باشد.
اعوان خود را از این گروه مردم قرار بده.
ببین میل ، علاقه ، نیاز، آنها به چیست، تو هم مطابق با خواسته و نیاز آنها برنامه ریزی کن .چند درصد مردم از برنامه ریزی تو سود میبرند.
معیار وضع قانون و اجرای آن سود بردن عموم مردم باشد، وگرنه فریاد خواص بلند است چون رسانه دست آنهاست.
اللهم اجعل الیقین فی قلبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم اللَّهِ الرّحمن الرّحیم
شرح نامه ها
١۴٠٢/٧/٢ - ٨ ربیع الاول
💢بخش شش نامه۵۳💢
مخاطب نامه : مالک اشتر
🔴موضوع:نحوه حکومتداری
حضرت در جلسه قبل فرمودند: برخلاف یک عده از خواص که فقط سنگینی و بارشان بر دوش جامعه هست، عموم مردم ستون دینند.
در ادامه این بحث میخوانیم :
♦️وَلْیَکُنْ أَبْعَدَ رَعِیَّتِکَ مِنْکَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَکَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَائِبِ النَّاسِ
دورترین و منفورترین مردم نزد تو، عیب جو ترین آنها برای عیوب مردم باشد.
باید دور ترین مردم نزد حاکم کسی باشد که دنبال عیب جویی و بی آبرو کردن مردم است.
کار این افراد جاسوسی کردن است.باید از این اشخاص دوری جست، چرا که فضای جامعه باید با حسن ظن اداره شود.
🔺عیب جویی عیب است: خطبه ۱۷۶
یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاس
خوشا به حال کسی که به دنبال بر طرف کردن عیب خودش هست.
✅عده ای از بی هنرها که هیچ تخصص و نقطه برجسته ای ندارند که به سبب آن خودشان را به حاکمان نزدیک کنند، سر در زندگی دیگران فرو میبرند، عیوب دیگران را نزد حاکمان افشا میکنند تا خودشان را دلسوز جلوه دهند. حضرت میفرماید اینها باید هیچ جایگاهی در سیستم حاکمیت نداشته باشند تا مبادا عیب جویی تبدیل به یک اخلاقه حسنه شود.
🔻جاسوسی خلاف قرآن است:
ابن ابی ارحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می آورد: :
أنّ عمر بنَ الخطّاب کانَ یَعُسُّ بالمدینة من اللّیل
عمر بن خطاب برخی از شبها براى مسائل امنیتى در مدینه گشت مى زد.
فسمِعَ صوتَ رجلٍ فی بیتٍ یَتغَنَّى
از درون خانه اى صداى مردى را شنید که مشغول آواز خوانى بود.
فتَسوَّرَ علیه، فوجدَ عنده امرأةً وعنده خمرٌ
«عمر» از دیوار بالا رفت و دید که یک زن و مقداری شراب هم در خانه این شخص موجود است.
فقال:یا عدوَّ الله؛أظننتَ أنّ اللهَ یسترُک وأنتَ على معصیتِه؟
گفت: اى دشمن خدا؛ آیا گمان کردى تو مشغول گناهى و خداوند تو را مستور داشته است؟
فقال:وأنتَ یا أمیرَ المؤمنین لا تعجَلْ علیَّ، إنْ أکُنْ عصیتُ اللهَ واحدةً،فقد عصیتَ اللهَ فی ثلاثٍ
آن مرد به «عمر» گفت: اى خلیفه عجله مکن! اگر من یک گناه کرده ام تو سه گناه کرده اى.
قال : وَ لاَ تَجَسَّسُوا ( الحجرات:۱۲) ، و قد تَجسَّسْتَ ،
اول اینکه قرآن میفرماید :تجسس نکنید، ولی تو تجسس کردی.
وقال الله عزّ وجلّ: وَ لَیْسَ البِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا البُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا (البقرة:۱۸۹)، و قد تَسَوَّرْتَ علیَّ ،
دوم اینکه قرآن میفرماید:بدون اجازه وارد خانه ای نشوید، درحالی که تو از دیوار خانه من بالا رفتی.
و دخلتَ علیَّ مِن ظهرِ البیتِ بغیرِ إذنٍ،
وبدون اجازه من در خانه من سرک کشیدی.
وقال الله عزّ وجلّ: لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا (النّور:۲۷)، فقد دخلتَ بغیرِ سلامٍ.
و سوم اینکه قرآن میفرماید : به خانه ای وارد نشوید مگر این که به اهل آن خانه احترام و سلام کنید، ولی تو بدون سلام وارد خانه ما شدی.
( در نهایت عمر دید حق با اوست برای اینکه اشتباهش دامنش را نگیرد گفت
اگر تو را ببخشم اصلاح خواهی شد. خلاصه از گناه هم گذشتند تا مسئله ی پیش آمده فراموش شود).
♦️ فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا
سزاوارترین شخص در پوشاندن عیوب، حاکم است.
♦️فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا
مبادا عیوبی که نزدتو از آنها پنهان بوده را آشکار کنی.
✅ لفظ " الناس" همانها هستند که در بخش قبل فرمود: وَإِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلاَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الاُمَّةِ
مردم همان عمود دین و اجتماع مسلمین و... هستند.
✅ با توجه به لفظ "سترها" پیداست که این عیوب آشکار و واضح نیستند، عیوب پنهانی هستند که از هر طریقی برای حاکم آشکار شده اند.
لذا حاکم در قبال عیوب آشکار یا منکرات اجتماعی وظیفه مقابله و تذکر و ... دارد ولی در مقابل عیوب پنهان وظیفه ستاریت دارد. و حق ندارد آنها را آشکار کند. لذا حضرت میفرماید:
♦️فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ
تنها و تنها وظیفه تو آن است که آنچه بدون جستجو بر تو آشکار شده را اصلاح کنی،
♦️وَ اللّهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ
در مورد آنچه از تو پنهان است خدا داوری میکند،
✅حاکمیت وظیفه اصلاحی دارد، اگر جایی حجاب، عفاف، حقوق عامه، منابع طبیعی یا هر چیزی مورد خیانت آشکار قرار گرفت ، حاکمیت باید ورود کند و اصلاح کند.
البته بحث اصلاح یک بحث کلی است که هم میتواند نصیحت و دلسوزی و گرفتن یک تعهد را شامل شود، هم دستگیری و زندان، اجرای حدود و تعزیرات را که این اصلاح بسته به میزان جرم، و تعداد دفعات تکرار میتواند متفاوت باشد.
لازمه حکومت اسلامی همین است.باید راه جهنم رفتن را برای مردم سخت کرد و راه بهشت رفتن را هموار.
✳️قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا یُبْلِغُنِی أَحَدٌ مِنْکُمْ عَنْ أَصْحَابِی شَیْئاً
هیچ یک از شما عیوب پنهانى یاران مرا براى من نقل نکند،
فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ إِلَیْکُمْ وَ أَنَا سَلِیمُ الصَّدْرِ
زیرا من دوست دارم به همه شما خوش بین باشم
♦️فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ
تا جایی که میتوان عیوب مردم را بپوشان
♦️یَسْتُرِ اللهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیَّتِکَ
تا خدا بپوشاند عیوب تو را، همانها که دوست داری از مردم پوشیده باشد.
_ پوشاندن عیوب مردم مانند رفو گری زیباست.
اگر دوست داریم خدا عیوب ما را بپوشاند باید عیوب دیگران را بپوشانیم.
از هر دست بدهیم از همان دست میگیریم:
✳️پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند:
مَنْ سَتَرَ أَخاهُ فی فاحِشَة رَآها عَلَیْهِ سَتَرَهُ اللهُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ
کسى که کار بدى از برادر مسلمانش ببیند و آن را مستور دارد خداوند عیب او را در دنیا و آخرت مستور خواهد داشت.
_ همچنین در حدیثی دیگر میفرمایند:
کَانَ بِالْمَدِینَةِ أَقْوَامٌ لَهُمْ عُیُوبٌ فَسَکَتُوا عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ
در مدینه گروه هایى بودند که عیوبى داشتند ولى عیوب دیگران را پوشاندند.
فَأَسْکَتَ اللهُ عَنْ عُیُوبِهِمُ النَّاسَ فَمَاتُوا وَلاَ عُیُوبَ لَهُمْ عِنْدَ النَّاس
خداوند هم عیوب آنها را از مردم پوشاند، لذا هنگامى که از دنیا رفتند مردم هیچ عیبى بر آنها نمى گرفتند.
♦️أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ کُلِّ حِقْد
گره[عُقْدَةَ] هر کینه ای را از مردم باز کن،
این جمله دو معنا دارد:
1️⃣خودت از کسی کینه به دل نداشته باش و گره کینه ها را باز کن (مخصوصا کینه های شخصی که برای ایام قبل از مسئولیت بوده را در دوران مسئولیت دخالت نده) و به تعبیر حضرت "انصف الناس" ؛ با همه منصف باش.
2️⃣مردم با یکدیگر اختلافاتی دارند که یکی از وظایف حاکمیت ایجاد گروه های ریش سفیدی و حل اختلاف است تا گره کور کینه ها باز شوند و صلح و صفا در جامعه ایجاد شود.
♦️وَ اقْطَعْ عَنْکَ سَبَبَ کُلِّ وِتْر
عوامل دشمنی را از خودت جدا کن.
دشمنیهایی که نسبت به حاکم هست، علل و عواملی مختلفی دارد:
1️⃣ بعضی از آنها علت های دینی و عدالتی حاکم است، کفار و مشرکین و رانت خوار و اشراف با حاکم عادل دشمن اند، این دشمنی ها قابل اصلاح نیست و اتفاقا اگر حل بشوند باید به حاکمیت شک کرد:《لَنْ تَرْضَىٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ》
هرگز از تو راضی نمیشود تا از کیش و آیین آنها پیروی کنی
2️⃣ ولی بعضی از دشمنی ها به خاطر بی عدالتی و به خاطر بد اخلاقی حاکم است، به خاطر بی انصافی خانواده و اطرافیان حاکم است؛ در اینگونه موارد باید حاکم خودش و اطرافیانش را اصلاح کند تا عوامل دشمنی از بین بروند.
✅گاهی بر طرف کردن ناراحتی مردم با دست کشیدن از آرمانهای حکومت است که نباید از آن ها دست کشید و غیر ممکن است، گاهی با تغییر در چینش کارگزاران مشکل برطرف میشود که باید انجام داد.
♦️وَتَغَابَ عَنْ کُلِّ مَا لاَ یَضِحُ لَکَ
از آنچه بر تو واضح نیست تغافل کن[تَغَابَ]
در اموری که برای انسان واضح است و به عبارتی عیب ظاهر است، وظیفه حاکم مشخص است.
ولی آنجا که عیوب واضح نیستند به جای تجسس باید تغافل به خرج داد.
✅تغافل یکی از امور مهم تربیتی است که در امور اجتماعی و خانوادگی نقش مهمی دارد(تا جایی اهمیت دارد که در میانه چنین بحثی بر این امر تاکید دارند) :
🔺حکمت ۲۲۲:
مِنْ اَشْرَفِ اَعمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ
یکى از باارزش ترین کارهاى کریمان، «تغافل» از چیزهایى است که از آن آگاهند و سرپوش گذاشتن بر آن لازم است.
🔺امیرالمومنین:
إِنِّی وَجَدْتُ جَمِیعَ مَا یَتَعَایَشُ بِهِ النَّاسُ وَ بِهِ یَتَعَاشَرُونَ مِلْءَ مِکْیَالٍ ثُلُثَاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُل
دو سوم زندگی آسوده با مردم در زیرکی است و یک سوم آن در تغافل.
🔺امام صادق:
ثَلاثَةٌ تَجِبُ على السُّلطانِ لِلخاصَّةِ و العامَّةِ :
سه چیز است که بر زمامدار واجب است درباره خواص و عوام رعایت کند:
مُکافأةُ المُحسِنِ بالإحسانِ لِیَزدادُوا رَغبَةً فیهِ ،
پاداش نیکوکار را به نیکى دادن تا رغبت مردم به کارهاى نیک افزون شود،
و تَغَمُّدُ ذُنوبِ المُسیءِ لِیَتُوبَ و یَرجِعَ عَن غَیِّهِ،
پوشاندن گناهان بدکار تا توبه کند و از گمراهى و انحراف خود برگردد.
و تَألُّفُهُم جَمیعا بالإحسانِ و الإنصافِ
و ایجاد الفت میان همه آنان از طریق احسان و رعایت انصاف و داد.
✅تغافل در آنجایی معنا دارد که شخصی مرتکب خلافی میشود که خودش از آن خلاف احساس ناراحتی دارد، اگر اینجا ما گناه را به روی او بیاوریم باعث شکستن قبح گناه و خطا شده ایم و او این کار را راحت تکرار خواهد کرد.
جایگاه تغافل برای حفظ حریم ها و نشکستن قبح گناه است.
♦️وَلاَ تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِیقِ سَاعٍ
هیچ عجله ای برای تایید حرف سخن چین نمام[سَاعٍ] نداشته باش.
♦️ فَإِنَّ السَّاعِیَ غَاشٌّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِینَ
سخن چین خیانت کار[غَاشٌّ] است، اگرچه ادای ناصحان را در بیاورد.
❇️سعایت و خبر چینی در روایات:
در روایتی در بحار الانوار چنین آمده :
أَنَّ مُوسَى ع اسْتَسْقَى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ حِینَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ
حضرت موسی برای طلب باران در زمان قحطی به بیابان رفته بود.
فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ أَنِّی لَا أَسْتَجِیبُ لَکَ وَ لَا لِمَنْ مَعَکَ
خدا وحی فرستاد من جواب شما را نمی دهم.
وَ فِیکُمْ نَمَّامٌ قَدْ أَصَرَّ عَلَى النَّمِیمَةَ
در حالی که یک سخن چین جاسوس در بین شماست.
فَقَالَ مُوسَى ع یَا رَبِّ مَنْ هُوَ حَتَّى نُخْرِجَهُ مِنْ بَیْنِنَا
حضرت موسی گفت خدایا او را معرفی کن تا بیرونش کنیم.
فَقَالَ یَا مُوسَى أَنْهَاکُمْ عَنِ النَّمِیمَةِ وَ أَکُونُ نَمَّاماً فَتَابُوا بِأَجْمَعِهِمْ فَسُقُوا
خدا فرمود من از سخن چینی نهی میکنم چگونه خودم جاسوسی کنم؟ همه توبه کنید تا باران بیاید.
🔺 امام صادق علیهالسلام میفرمایند :
اِنَّ مِن اَکبَرِ السِّحرِ النَّمیمَةَ
از بزرگترین جادو، سخنچینى است؛
یُفَرَّقُ بِها بِینَ المُتَحابَّینِ وَ یُجلَبُ العَداوَةُ عَلَى المُـتَصافِیَینِ
زیرا با سخنچینى، میان دوستان جدایى مىافتد، دوستان یکدل با هم دشمن مىشوند،
وَ یُسفَکُ بِها الدِّماءُ وَ یُهدَمُ بِها الدُّورُ وَ یُکشَفُ بِها السُّتورُ
به واسطه آن خونها ریخته مىشود، خانهها ویران مىگردد و پردهها دریده مىشود.
وَ النَّمّامُ اَشَرُّ مَن وَطىءَ عَلَى الارضِ بِقَدَمٍ
سخنچین، بدترین کسى است که روى زمین راه مىرود.
🔺رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
ثلاثٌ یَقْبَحُ فیهِنَّ الصِّدْقُ:
در سه چیز راستگویى زشت است:
اَلنِّمیمَةُ،
سخنچینى،
وَ اِخبارُکَ الرَّجُلَ عَنْ اَهلِهِ بِما یَکْرَهُهُ،
خبر ناخوشایند دادن به مردى درباره زن و فرزندش
وَ تَکذیبُکَ الرَّجُلَ عَنِ الخَبَرِ
و تکذیب کردن خبر کسى.
🔺حضرت على علیه السلام میفرمایند:
عَذَابُ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِیمَةِ وَ الْغِیبَةِ وَ الْکَذِبِ.
عذاب قبر به خاطر سخن چینى و غیبت و دروغ است.
اللهم اجعل الیقین فی قلبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۷/۳ - ۹ربیع الاوال
💢بخش هفت نامه۵۳💢
مخاطب نامه: مالک اشتر
🔴خلاصه جلسه قبل :
انسان سخن چین نمّام،برای به هدف رساندن امور خود، پشت دیگری سخن چینی میکند.دنبال خیانت است.گر چه خود را شبیه ناصحین نشان بدهد.
اگر فرد در امور شخصی و خانگی عیوبی دارد [ مستی در خانه] حاکم نباید دخالت کند.اما همین خلاف خانگی او تبدیل خلاف در جامعه و یک معضل اجتماعی شد ،جای تغافل و ندید گرفتن نیست.
حد بین چشم پوشی ،و ترتیب اثر دادن ،و فرق بین این دو، در شخصی یا اجتماعی بودن است.در شخصی حاکم چشم پوشی ولی در امر اجتماعی حاکم دخالت می کند.
⏪ صفات مشاوران حاکم:
♦️ولا تَدخُلَنَّ فی مشورتِک
حاکم مشاوران صالحی دارد که در امور مختلف او را یاری کنند.
مالک این سه گروه را از حلقه مشاوران خود بیرون کن.
حضرت در این بخش به «اصل مشاوره» اشاره نمیکنند چرا که حاکمیت چاره ای جز مشاوره ندارد و اگر مشاوره را کنار بگذارد تبدیل به حکومت استبدادی خواهد شد.
_ درحکمت ۱۶۱ فرمود:
مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا
کسی که خود رای باشد و مشاوره نگیرد هلاک میشود و کسی که مشورت میگیرد عقول دیگران را هم در کار خود شریک کرده.
_ حکمت ۱۱۳ : َ
لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَة
حاکمان نبایداین پشتوانه قوی و مستحکم را از خودشان و جامعه دریغ کنند.
_ در منابع دینی چند اصل کلی را به عنوان پیش فرض مشاور مورد تاکید قرار داده اند:
امام صادق: اِنَّ الْمَشْوِرَةَ لاتَکُونُ اِلاّ بِحُدودِها الاَرْبَعَةِ ...
مشورت تنها با چهار شرط سودمند است،
فَاَوَّلُها اَنْ یَکُونَ الَّذى تُشاوِرُهُ عاقِلا،
نخست اینکه مشاور تو عاقل باشد،
وَ الثّانى اَنْیَکُونَ حُرّاً مُتَدَیِّناً،
دوّم آزاده و با ایمان باشد
وَ الثّالثُ اَنْیَکُونَ صَدیقاً مُؤاخِیاً،
سوّم دوست علاقمند و دلسوز باشد
وَ الرّابِعُ اَنْتُطْلِعَهُ عَلى سِرَّکَ فَیَکُونَ عِلْمُهُ بِهِ کَعِلْمِکَ
چهارم اینکه او را بر سرّ خود آگاه سازى تا آگاهى او نسبت به موضوع مورد مشورت همچون آگاهى تو باشد.
♦️بخیلاً یَعدلُ بِکَ عنِ الفضل و یَعِدُکَ الفقر
۱- با بخیل مشورت نکن ،تو را از بخشش ، فضل ، ایثار منع میکند.
بتو وعدهٔ فقر و تمام شدن می دهد همان کاری که شیطان میکند.
⏪ بخل به معنای خساست است، منع کردن در جایی که سزاوار منع نیست. بخل مخصوصا برای حاکم مصادیق گسترده ای دارد: جایی که باید خرج کند، خرج نکند. جایی که باید قانون تصویب کند، قانون تصویب نکند. جایی که با رفتن او یک جریان فرهنگی یا علمی تقویت میشود، نرود. جایی که با حضورش یک دعوا تمام میشود، نرود.
⏪ چند نکته از کلام حضرت:
_ اولا حضرت توصیه شدید به فضل میکنند، حاکم باید برای درمان مشکلات جامعه اهل تفضل باشد و به حداقل ها اکتفا نکند.
_ثانیا بخیل چون خودش همیشه از فقیر شدن میترسد، حاکمیت را از فقر میترساند و هیچ گاه اجازه نمیدهد سرمایه ها در زمان خودش هزینه شود و رفاه عمومی را در پی داشته باشد.
( بخیل یک عمر فقیرانه زندگی میکند از ترس اینکه مبادا روزی فقیر شود)
_ ثالثا وعده ی فقر کار شیطان است:
《 الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ ۖ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ بقره - ۲۶۸ 》
شیطان، شما را به هنگام انفاق، وعده فقر و تهیدستی میدهد؛ و به فحشا و زشتیها امر میکند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما میدهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و به هر چیز داناست. (به همین دلیل، به وعدههای خود، وفا میکند.)
_در ذیل همین آیه روایت پیامبر:
لِلْقَلْبِ لَمَّتَانِ لَمَّهٌ مِنَ الْمَلَکِ إِیعَادٌ بِالْخَیْرِ وَ تَصْدِیقٌ بِالْحَقِّ
در قلب دو نجوا و وسوسه وجود دارد. یکی ندای فرشتهای است که به خیر وعده داده و حق را تصدیق میکند.
فَمَنْ وَجَدَ ذَلِکَ فَلْیَعْلَمْ أَنَّهُ مِنَ اللَّهِ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ
هرکه آن را دریابد، باید بداند که آن، از جانب خداست و خدا را شکر کند.
وَ لَمَّهٌ مِنَ الْعَدُوِّ إِیعَادٌ بِالشَّرِّ وَ تَکْذِیبٌ بِالْحَقِّ وَ نَهْیٌ عَنِ الْخَیْرِ
و ندای دیگر ندای دشمن (شیطان) است که به شر وعده داده، حق را تکذیب کرده و از خیر نهی میکند.
فَمَنْ وَجَدَ ذَلِکَ فَلْیَتَعَوَّذْ مِنَ الشَّیْطَانِ ثُمَّ تَلَا الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ.
هرکه آن را دریابد، باید از شرّ شیطان به خدا پناه برد. الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ ...)
_ رابعا وظیفه مشاوران خیرخواهی و صداقت است:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى گوید:
مَنِ اسْتَشَارَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ یَمْحَضْهُ النَّصِیحَةَ سَلَبَهُ اللهُ لُبَّهُ،
کسى که برادر مؤمنش از او مشورت بخواهد و او در مقام مشورت خالصانه خیرخواهى نکند خدا عقل او را از وى خواهد گرفت.
✅نهی از مشورت با بخیل به معنای امر به مشورت با جواد و بخشنده است.
_ مرحوم ملا مهدی نراقی در جامع السعادت نقل میکند:
پیامبر در حال طواف خانه خدا بود، مردى را مشاهده کرد که به پرده خانه کعبه در آویخته و مى گوید:
خداوندا! به حرمت این خانه سوگندت مى دهم که گناهان مرا ببخش. رسول خدا خطاب به آن مرد فرمودند: مگر گناه تو چیست؟
آن را توصیف کن. عرض کرد:
بزرگتر از آن است که بتوانم توصیف کنم. حضرت فرمودند: واى برتو! گناه تو بزرگتر است یا خشکى ها؟!.
عرض کرد: گناه من بزرگتر است اى رسول خدا!.
حضرت فرمودند: گناه تو بزرگتر است یا دریاها؟!.
عرض کرد: گناه من اى رسول خدا!. حضرت فرمودند: گناه تو بزرگتر است یا آسمانها؟!.
عرض کرد: گناه من. باز حضرت فرمودند: گناه تو بزرگتر است یا عرش خدا؟!
عرض کرد: گناه من بزرگتر است اى رسول خدا!.
حضرت فرمودند: (بگو ببینم) گناه تو بزرگتر است یا خداوند؟!.
عرض کرد: خدا بزرگتر و بالاتر و گرامى تر است.
حضرت فرمودند: واى بر تو! بگو ببینم چه گناهى کرده اى [که از آن به این بزرگى یاد مى کنى؟]
عرض کرد: اى رسول خدا! من آدم ثروتمندى هستم؛ ولى هنگامى که نیازمندى به سراغم مى آید، گویى شعله آتشى را در برابر من قرار داده اند [آرى! من از دیدن نیازمندان وحشت دارم و متنفّرم].
پیامبر فرمودند: از من دور شو و مرا به آتش خود نسوزان. سوگند! به خدایى که مرا به هدایت و کرامت مبعوث کرده، اگر در میان رکن و مقام [گرامی ترین نقاط روى زمین در کنار خانه خدا] بایستى و دو هزار سال عبادت کنى و گریه کنى، به حدى که از چشمت نهر آب جارى شود و درختان را سیراب کند، سپس بمیرى، در حالى که لئیم و بخیل هستى،
خداوند تو را به صورت در آتش خواهد افکند،
آیا نمى دانى که خداوند مى گوید:
وَمَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ ۚ
هر کس بخل کند، درباره خود بخل کرده است.
♦️ولا جِباناً یُضَّعِفُکَ عنِ الاُمورُ
۲- با انسانهای ترسو [جِباناً]مشورت نکن.
امور و روحیه شما را تضعیف میکند.[یُضّعفک] حکومتی که قدرت بازدارندگی نداشته باشد، هر کسی بر سر او می کوبد.
انسان ترسو جنگ را به مذاکره می کشاند.زود تطمیع میشود.
_ ترسو ها مشاوران خوبی نیستند چون با اندک تهدیدی مصالح را زیر پا میگذارند.
_امیرالمومنین فرمودند:
لا تُشرِکَنَّ فی رأیکَ جَبانا ، یُضَعِّفُکَ عنِ الأمرِ و یُعظِّمُ علَیکَ ما لَیسَ بعَظیمٍ
با آدم ترسو رایزنى مکن ؛ که او تو را در تصمیم و اراده ات سست مى گرداند و آنچه را بزرگ نیست ، در نظر تو بزرگ نشان مى دهد.
_ترس معنای وسیعی دارد: ترس از تهدید دشمن، ترس از ریسک پذیری، ترس از مقابله با بی عدالتی و...
⏪ نکته مهم آنکه تنها کسانی شجاع اند که از خدا میترسند:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ خَافَ اللَّهَ أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْءٍ
فرمود: کسی که از خدا ترس داشته باشد، هرچیزی در عالم از او میترسند.
وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ.
وکسی که خدا ترسی نداشته باشد ،او از هر چیزی میترسد.
♦️ولا حَریصٌ یُزَیِنُّ لکَ الشَرَةَ بالجَور
۳- با انسان حریص هم مشورت نکن .
منافع را از هر راهی جایز میداند ولو ظلم به دیگران باشد.
حرص و طمع را در نگاه تو زینت میکند تا برای رسیدن به آن ظلم کنی؛
⏪ حرص به معنای میل شدید است. که معنای گسترده ای دارد و از مسائل مالی دایره وسیع تری دارد:
قرآن کریم در مورد یهود میفرماید:
《وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ و منَ الذین اَشرَکُوا؛ بقره - ۹۶ 》
و به یقین آنها را حریصترین مردم به زندگى دنیا خواهى یافت [حتّى حریصتر] از کسانى که شرک ورزیدند،
_ شخص حریص منفعت طلب است و همه چیز را برای خود میخواهد. در مشاوره کردن با او فقط منفعت شخصی را در نظر میگیرد.این شخص نمی تواند مصالح عامه را تامین کند.
_ آفات حرص فراوان است، یکی از پیامدهای منفی حرص فقر است:
امیرالمومنین فرمود:
الْحِرْصِ یُورِثُ الْفَقْر
چرا مشاوران حکومت حریص ها باشند که جامعه را به فقر بکشانند.
_ یکی از آفات حرص کم طاقتی است:
《إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ الخْیرُ مَنُوعًا؛ معارج - ۱۹》
به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است هنگامى که بدى به او رسد بیتابى مى کند و هنگامى که خوبى به او رسد مانع دیگران مى شود و بخل مى ورزد.
♦️فَاِنَّ الْبُخلَ وَالْجُبنَ وَالْحِرصَ غَرَائِزُ شَتَّى یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ.
انسان بخیل، ترسو ، حریص صفات متفاوتی هستند[غَرائِز] اما هر سه گروه یک ویژگی مشترک دارند.
وآن سوء ظن بخداست. گویا خدا نمیتواند جای بخشش را پر کند.
⏪ یکی از نکات بسیار مهمی که حضرت در این بخش اشاره میکند رابطه ی باورها با عملکردها است.
اگر کسی بخیل است، علتش آن است که در توحید مشکل دارد خدا را حلّال مشکلات نمیداند، خیال میکند اگر جمع کند برایش می ماند، یا اگر فقیر را تامین نکند خدا نمی تواند او را تامین کند.
_ اگر کسی ترسو است در توحید مشکل دارد چرا که همه کاره عالم را خدا نمی بیند. کسی که حیات و ممات را قبض قدرت خدا ببیند دلیلی برای ترس ندارد. ترس یعنی توکل نکردن به خدا.
_ اگر کسی حرص دارد و مدام میخواهد جمع کند، این شخص خدا را رزاق نمی داند و اعتمادش به خودش بیشتر از خداست، فکر میکند هر چه بدود بیشتر به دنیا میرسد در حالی که اشتباه میکند.
_ در حکمت ۴۳۱ فرمود:
مَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى یُخْرِجَهُ عَنْهَا
کسی که طالب دنیا شد پیوسته بدنبال دنیا بدود ،مرگ بدنبال او میدود.
این تعقیب و گریز( انسان دنبال دنیا و مرگ بدنبال انسان) ادامه دارد ،تا اینکه باحسرت و افسوس ،دست خالی از دنیا خارج شود.
و مَن طلَبَ الاخرةَ طلَبَتهُ الدنیاحتّیٰ یَستَوفیَ رزقَهُ منها
کسی طالب آخرت باشد.دنیا بسمت او می رود.آنچه از دنیا برای او مقدر شده ،دنیا خود را به او میرساند.
و همه اینها به معنای سوء ظن به خداست.
⏪ ما شبیه این توصیه را از پیامبر خطاب به امیرالمومنین نیز داریم:
پیامبر اکرم-صلی الله علیه و اله:
یَا عَلِیُّ لاَ تُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ یُضَیِّقُ عَلَیْکَ اَلْمَخْرَجَ
رسول خدا(ص)فرمود: یا علی، حتما با آدم ترسو مشورت مکن که راه نجات را بر تو می بندد
وَ لاَ تُشَاوِرَنَّ اَلْبَخِیلَ فَإِنَّهُ یَقْصُرُ بِکَ عَنْ غَایَتِکَ
و با شخص بخیل مشورت مکن که تو را از مقصد باز میدارد
وَ لاَ تُشَاوِرَنَّ حَرِیصاً فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ شَرَهاً
و با حریص مشورت مکن که مفاسد کار را در نظر تو جلوه گر سازد
وَ اِعْلَمْ یَا عَلِیُّ أَنَّ اَلْجُبْنَ وَ اَلْبُخْلَ وَ اَلْحِرْصَ غَرِیزَةٌ وَاحِدَةٌ یَجْمَعُهَا سُوءُ اَلظَّنِّ یا علی بدان که ترس و بخل و حرص از یک سرشتند و منشا آنها بدگمانی به خداست.
اللهم اجعل الیقین فی قلبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۷/۴ - ۱۰ ربیع الاول
💢بخش هشتم نامه۵۳💢
موضوع:بدترین وزیران
(وزیران برخلاف مشاوران صاحب منصب هستند و وظایفی به عهده دارند.)
🔵خلاصه جلسه قبل:
در ادامه نصایح حضرت به مالک اشتر در مورد حکومتداری، اصل مشورت را برای هر حکومتی ضروری دانسته، در عین حال مالک را از مشاوره با سه گروه (بخیل و حریص و ترسو)منع کردند چرا که این سه رزیله ذیل سوءظن به خدا جمع میشوند.
♦️إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً،
مالک ، بدترین وزرای تو کسانی هستند که برای حاکمان شرور قبل از تو، کار و وزارت میکردند.
♦️وَمَنْ شَرِکَهُمْ فِی الآْثَامِ
و درگناهان قبلی ها شریک بوده اند.
♦️فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً
چنین شخصی به هیچ وجه نباید محرم اسرار[بِطَانَةً] مهم حکومت تو باشد.
♦️فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَثَمَةِ
چرا که آنها کمککار گناهکاران اند،
♦️وَإِخْوَانُ الظَّلَمَةِ
گروه و برادران ظالمان اند.
با توجه به بخش قبلی که فرمود در کار مردم تجسس نکن، حضرت یک استثناء میزند و آن هم کسانی که می خواهند در مقام وزارت و محرم اسرار حاکمان باشند.
در این جایگاه باید با حساسیت خط و ربط ها را بررسی کرد و کسی که کمترین ارتباط و همکاری با حاکمان ظالم قبل داشته باشد را از کار برکنار کرد.
❇️قاعده ی کلی در اینگونه موارد آیه قرآن است:
《وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا؛ کهف - ۵۱》
هرگز گمراه کنندگان را به مددکاری نگرفتم.لذا در مصادیق مختلف باید مواظب بود افراد مضل و گمراه را به راس امور نیاورد چرا که باعث خسارت هستند.
کسانی که کوچکترین همکاری با حاکمان ظالم داشتند در قیامت عذاب میشوند:
🔺پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
إِذا کانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ نادى مُناد أَیْنَ الظَّلَمَةُ؟ وَ أَعْوانُ الظَّلَمَةِ؟
هنگامى که روز قیامت بر پا شود، منادى ندا در مى دهد کجا هستند ستمکاران؟
وَ أَشْباهُ الظَّلَمَةِ؟
و کجا هستند یاوران آنها؟ و کسانى که خود را شبیه به آنها ساخته اند؟
حَتّى مَنْ بَرَءَ لَهُمْ قَلَماً وَ لاقَ لَهُمْ دَواتاً؟
حتى کسانى که براى آنها قلمى تراشیده اند و یا دواتى را لیقه کرده اند؟
قالَ: فَیُجْتَمَعُونَ فِى تابُوت مِنْ حَدِیْد ثُمَّ یُرْمى بِهِمْ فِى جَهَنَّمَ
همه آنها را در تابوتى از آهن قرار مى دهند سپس آنها را در میان جهنم پرتاب مى کنند.
همچنین نقل است که ابوذر در لحظه آخر گفت من دوست ندارم اعوان ظلمه در تجهیز من حاضر باشند.
_شاید سوال شود که اگر حکومت را از چنین اشخاص با تجربه ای بگیریم به چه کسی بدهیم⁉️
که حضرت در ادامه پاسخ میدهند
♦️وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ
در حالی که تو می توانی شخصی را که جانشین خوبی برای آنان باشد پیدا کنی.
♦️مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ
کسی که اندیشه و نفوذ آنها را داشته باشد،
♦️وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ
با این تفاوت که بر دوش این شخص گناهان آنها[آصَارِهِمْ] ، سنگینی بار گناه [أَوْزَارِهِمْ] و خطاهای آنان[آثَامِهِمْ] نیست.
♦️مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ، وَلاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ،
کسی را وزیر کن که هیچگونه معاونتی در ظلم و همراهی در گناه حاکمان ظالم نداشته باشد.
🔻نامه ۲۷ : لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ، فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِهِ.
محمد بن ابی بکر مبادا خدا رو به خشم بیاوری تا رضایت دیگران را به دست بیاوری، زیرا خوشنودى خدا جایگزین هر چیزى بوده امّا هیچ چیز جایگزین خوشنودى خدا نمى شود.
خدا همیشه گزینههای مناسبی در آستین دارد برای روز مبادا، مهم آن است که ما دنبال چنین افرادی باشیم.
_ حضرت دو ویژگی برای مسئولان ذکر میکنند:
1️⃣ تخصص: او باید صاحب اندیشه و نفوذ کلام باشد، در کار خود صاحب تجربه باشد و بتواند بار سنگین حکومت را به دوش بکشد.
2️⃣ تعهد: او باید به اصول پایبند باشد و هیچ نقطه سیاهی در کارنامه او نباشد چه گناهکاری و عدم تقوا، چه همراهی با بیگانگان و تحت تاثیر آنان بودن.
♦️ أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً
این افراد کمترین بار را بر دوش تو دارند،
♦️وَأَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً
بهترین کمک را به تو میدهند،
♦️وَأَحْنَى عَلَیْکَ عَطْفاً
علاقه و پیوندشان[عطفاً] به تو بیشتر،
♦️و َأَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفاً
محبتشان[إِلْفاً] برای غیر تو کمتر است،
♦️فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَحَفَلاَتِکَ
در مجالس و محافل خصوصی خود آنها را با خود همراه کن.
چهار نقطه قوت برای وزرای خوش سابقه متعهد:
1️⃣آن ها هزینه کمترى بر والى دارند، زیرا قبلاً منافع نامشروعى از حاکمان ظلم به آنها نرسیده تا پرتوقع باشند، یا با اندیشه های باطل و موضع گیری های غلط برای حکومت هزینه تراشی کنند.
2️⃣ یارى آنها بهتر و بیشتر است، چرا که نیّاتشان خالص است و کمک هایشان مخلصانه. اجتماع تخصص و تعهد بسیار کار ساز و کمک حال خواهد بود.
3️⃣ آنها محبّتشان بیشتر است، زیرا اتحاد فکر و سلیقه و هماهنگى در صفات و نیّات سبب جوشش محبّت آنها مى گردد.
4️⃣ آنها با بیگانگان سر و سرّى ندارند تا چشم و دلشان به سمت آنها باشد. تنها تو را مى بینند و تو را مى خواهند. انها را نمی توان با تهدید و تطمیع به سمت خودشان جلب کنند.
در ادامه نحوه رتبه بندی بین وزرا را از نگاه حضرت بررسی خواهیم کرد:
♦️ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ
از بین چنین وزرایی، کسانی را مقدم بدار که؛
♦️ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ
در گفتن حقایق تلخ به تو صریح اللهجه باشند.
✅مسئول خوب کسی است که به خاطر مسئولیت چشم روی حقاق نمی بندد، و به خاطر از دست دادن موقعیت و جایگاه حاضر نیست در اشتباه حاکمان شریک شود.
حقیقت تلخ است:
حکمت ۳۷۶: إِنَّ الْحَقَّ ثَقِیلٌ مَرِیءٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِیفٌ وَبِیء
حق سنگین است ولی گواراست، باطل آسان و سبک است ولی وبا خیز است.
شنیدن حرف حق نباید بر انسان سخت باشد.
♦️وَأَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِیمَا یَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللهُ لاَوْلِیَائِهِ
کمترین کمک را به تو بکنند در آنچه خدا برای اولیائش نمی پسندد.
♦️وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ هَوَاکَ حَیْثُ وَقَعَ
اگر چه گفتن این حقایق مخالف میل تو باشد و تو را ناراحت کند.
وزیر خوب کسی است که استقلال در رای دارد و ملاکش "ما کره الله" است.
🔺 در بخش های قبل حضرت فرمود:
وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ
کسی نگوید من مامورم و معذور، هر مسئولی باید حق در نظر بگیرد.
حضرت نفرمود هر کسی نظر شخصی خودش را ملاک قرار دهد چون در این صورت سنگ روی سنگ بند نمی شود؛ فرمود اگر جایی حرام است و خلاف شرع در بین است نباید تبعیت کرد.
♦️وَالْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَالصِّدْقِ،
با اهل متقی و راستگو ارتباط داشته بگیر.
حضرت به حاکم دستور میدهد که به سراغ خوبان برود،چرا که چنین افرادی از رسیدن به پست و مقام فراری هستند و به خاطر روحیاتی که دارند خودشان را در معرض دید قرار نمی دهند.
🔺حضرت در حکمت ۵۰ میفرمایند:
قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْه.
قلب مردان خدا وحشی است، تنها به کسی رو میکنند که به آنها انس بگیرد. (با آنها در رفت و آمد باشد)
♦️ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ یُطْرُوکَ
آنها را به اینکه از تو تعریف و تمجید بیجا نکنند، ریاضت بده(عادت بده)،
💠 وَلاَ یَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ
و(آنها را عادت بده) تو را به خاطر کارهای باطلی که انجام نداده ای مدح نکنند که خوشحال شوی.
✅ یکی از وظایف حکومت ها تربیت کادر است. حاکمیت باید بتواند برای دهه های بعد مدیرانی متقی و دیندار تربیت کند.
تعریف و تمجید دو صورت دارد:
1️⃣ به خاطر کارهای خوبی که انجام شده است.
2️⃣ به خاطر کارهای بدی که در دوره های قبل انجام شده و این مسئول انجام نداده است.
⏪تعریف و تمجید نکردن در مقابل مسئول مد نظر است به طوری که او مغرور شود ولی در زمان ما که جنگ رسانه ای به شدید ترین حد خود رسیده است، یکی از ارکان جهاد تبیین بیان دستاوردهای انقلاب است.
♦️فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْو
تعریف و تمجید بیجا عجب و خود پسندی
♦️وَتُدْنِی مِنَ الْغِزَّةِ
تو را به تکبر نزدیک میکند[تُدنِی]
_ خطبه متقین:
إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ فَیَقُولُ
هرگاه یکى از آنان را بستایند، از آنچه در تعریف او گفته شد در هراس افتاده مى گوید:
أَنَا عْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی
من خود را از دیگران بهتر مى شناسم و خداى من، مرا بهتر از من مى شناسد،
اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُون
بار خدایا، مرا بر آنچه مى گویند محاکمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده که مى گویند، و گناهانى که نمى دانند بیامرز.
✅سیره عملی حضرت در مورد مشورت و کراهت از مدح و ثناء:
خطبه ۲۱۶ : (حضرت در این خطبه در مورد حقوق حاکمیت و ملت سخن میگفتند که شخصی شروع به مدح و ثنای حضرت کرد و حضرت در پاسخ فرمود:)
وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلَاءِ
اگر بنا باشد کسی را مدح کنند بعد از اتمام کار است نه در میانه راه.
فَلَا تُثْنُوا عَلَیَّ بِجَمِیلِ ثَنَاءٍ
با مدح و ثنا با من حرف نزنید
فَلَا تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ
آنگونه که از پادشاهان خشمگین خود را دور میکنید، از من دور نشوید
وَ لَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی
خیال نکنید من دنبال بزرگ کردن خودم هستم.
اللهم اجعل النور فی بصری
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۵ - ۱۱ربیع الاول
💢بخش نهم نامه۵۳💢
موضوع: حفظ سنت های حسنه
🔴خلاصه جلسات قبل :
همانطور که گفته شد نامه ۵۳ را امیرالمومنین به مالک اشتر نوشته اند. آنوقتی که مالک رابرای فرمانداری مصر اعزام کردند، اگر چه مالک در میانه راه ترور شد و هیچگاه به حکومت مصر نرسید. حضرت در این نامه ویژگیهای وزیران در حکومت اسلامی را بیان فرمودند که باید اهل ورع، و صادق ، متخصص و متعهد باشند.
همچنین وزیران باید مواظب انسانهای اطراف خود باشندکه اهل تملق و چاپلوسی نباشند چون باعث کبر وغرور و عجب آنها خواهد شد.
♦️وَلاَ یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَالْمُسِیءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَة سَوَاء،
ای مالک، مبادا انسان محسن ونیکوکار، با انسان خطاکار[مسیء] پیش تو مثل هم باشند.
♦️فَإِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِیداً لاَهْلِ الاِحْسَانِ فِی الاِحْسَانِ،
در حالت تساوی، این کار باعث میشود که انسانهای محسن در انجام دادن کارهای خوب بی رغبت شوند. [تَزهیدا]
✅️هر تساوی به معنای عدالت نیست.
عدالت یعنی به هر کسی به اندازه تلاش و استحقاقش حقوق داده شود.
♦️وَتَدْرِیباً لاَهْلِ الاِسَاءَةِ عَلَى الاِسَاءَةِ،
وانسانهای گناهکار هم به این مسیر عادت میکنند.[تَدریباً]
♦️وَأَلْزِمْ کُلاًّ مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ
با هرکدام آنگونه برخورد کن که خودشان خواسته اند.
✅️در مدیریت باید با هر کسی متناسب با کارکرد برخورد کرد چرا که پیشرفت هر مجموعه نیاز دارد به تشویق خوبان و توبیخ بدان.
_ احسان به محسن علاوه برارج نهادن به فعل او، تشویقی میشود برای دیگران تا مسیر درست را انتخاب کنند.
_ توبیخ گناهکار نیز علاوه بر اینکه انگیزه خود شخص خطاکار را از بین میبرد، آینه عبرتی نیز برای دیگران درست میکند که دست به خطانزنند.
_ پیشرفت هر مجموعه ای به آنست که انسانهای پر تلاش تشویق شوند و انسانهای کم کار توبیخ وازمجموعه حذف شوند.
⏪ حضرت در حکمت ۱۷۷ فرمودند:
ازْجُرِ الْمُسِیءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِن
انسانهای خطاکار و گناهکار را با پاداش دادن به آدمهای نیکو کار وتشویق کردن آنهازجر بده.
(با خوبی و پاداش دادن به خوبان، خطاکاران را از انجام کار بد بازدارید.)
♦️وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاع بِرَعِیَّتِهِ
بدان هیچ چیزی برای جلب اعتماد و حسن ظن حاکم نسبت به وفاداری مردم بهتر نیست ،
♦️مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَیْهِمْ،
از احسان و خوبی حاکم به مردم.
♦️وَتَخْفِیفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَیْهِمْ
و از سبک کردن هزینه های زندگی بر دوش آنها،
♦️وَتَرْکِ اسْتِکْرَاهِهِ إِیَّاهُمْ عَلَى مَا لَیْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ
حاکم چیزی را که از عهده مردم خارج است و برایشان سنگین است[اِستِکراهه] طلب نکند.
مجبور نکردن مردم به کاری که وظیفه ای در مقابل آن ندارندو طاقت انجام آن را ندارند.
⏪ در بخش قبل وقتی حضرت بحث مشاوران را مطرح کرد، فرمود با کسی که سوء ظن به خدا دارد مشورت نکن (با افرادی که اهل بخل، ترس و حرص هستند)، مشاوره نگیر.
در این بخش میفرماید حاکمیت برای ایجاد حسن ظن سه وظیفه دارد.
۱. برای مردم احسان و فضل کن.
۲. سبک کردن بار زندگی و هزینه هااز مردم.
۳. مجبور نکردن مردم به کاری که وظیفه ای در مقابل آن نداشته یا طاقت آن را ندارند.
✳️ حضرت درحکمت ۳۵ میفرماید:
مَنْ أَسْرَعَ إِلَى اَلنَّاسِ بِمَا یَکْرَهُونَ قَالُوا فِیهِ بِمَا لاَ یَعْلَمُونَ
اگر حاکم مردم را وادار به کارهای سخت کند،مردم نیز علیه او شایعه پراکنی کنند.
_ قران کریم از جریان شایعه سازی به مُرجفه یاد میکند. (رجف، یعنی زمین لرزه، لرزش) هر شایعه ای که در فضای مجازی و حقیقی ، دهان به دهان، سینه به سینه می چرخد، زلزله است.
_ اگر چه ظاهر کلام باید اینگونه باشد
" هیچ چیز بیش از این سه کار موجب حسن ظن مردم به حاکم نخواهد شد. "
ولی حضرت میفرماید: حسن ظن مردم به حاکم مرحله اول است، آنقدر این حسن ظن قوی شود که حاکم نیز نسبت به وفاداری مردم اطمینان کامل داشته باشد.
_ در کلام حضرت، مسئول ایجادحسن ظن حاکمیت است. یعنی عملکرد حاکمیت است که باعث حسن ظن مردم به مسئولان و در ادامه اعتماد مسئول به مردم خواهد شد.
♦️فَلْیَکُنْ مِنْکَ فِی ذَلِکَ أَمْرٌ یَجْتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِیَّتِکَ
تو باید در این راه آنقدر تلاش کنی تا خیالت از وفاداری مردم راحت شود.
امر به معنای کار است، در راه جلب اعتماد عمومی و حسن ظن مردم به حاکمیت باید کار کرد و اعتماد اکثریت افراد را جلب کرد. جلب اعتماد به شعار نیست و عمل میخواهد .
♦️فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ یَقْطَعُ عَنْکَ نَصَباً طَوِیلاً
چرا که حسن ظن، سختی و خستگی زیادی را از تو دور میکند.
✅️اگر مردم به اصل حکومت و برنامه های حکومت خوشبین باشندو اعتماد داشته باشند، مسئولین در اجرای قوانین زحمت کمتری می کشند و هزینه کمتری پرداخت میشود.
_وقتی مردم هم دل هستند و معضلات و شکاف های اجتماعی کمتر است ، همگرایی و اتحاد در برابر دشمنان خارجی بیشتر خواهد بود.
_ وقتی اجرای قانون آسان، شکاف اجتماعی کم و اتحاد عمومی زیاد باشد حکومت بار کمتری به دوش دارد.
_ اگر حاکمیت دنبال آسایش خودش است باید بیشتر تلاش و بیشتر خدمت کند. کار زیاد نه تنها زندگی مردم را آباد میکند بلکه موجب بقاء اصل حکومت نیز میشود.
♦️وَإِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّکَ بِه
سزاوارترین کسی که باید مورد حسن ظن تو قرار گیرد.
♦️لَمَنْ حَسُنَ بَلاَؤُکَ عِنْدَه ُ
کسی که تو به او خدمت بیشتری کرده ای ، یا به تعبیر دیگر کسی که تو از او در امتحان نمره ی قبولی گرفته ای ،
(بلاء در اینجا هم به معنای نعمت و تفضل و خدمت است و هم به معنی امتحان)
♦️وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّکَ بِهِ
و سزاوار ترین کسی که باید نسبت به او سوء ظن داشته باشی.
♦️لَمَنْ سَاءَ بَلاَؤُکَ عِنْدَهُ
کسی است که مورد بد رفتاری تو واقع شده است وکسی که پیش او وظایفت را انجام نداده ای.
_ حضرت میفرماید هر چه تو به مردم بیشتر خدمت کنی، آنها به تو حسن ظن بیشتری پیدا میکنند و در نتیجه تو هم میتوانی روی آنها حساب کنی.
_ و اگر کسی از خدمات اجتماعی و امکانات محروم شد نسبت به تو سوء ظن پیدا میکند و تو همیشه نگران باش که از سمت چنین شخصی ضربه ای به حکومت وارد شود.به تعبیر دیگراین افراد مارزخم خورده هستند که دنبال نیش زدن است.
_ به کسی سوء ظن داشته باش که به او خیر نرسانده ای.
✳️حضرت در حکمت ۲۱۱ میفرمایند: اَلْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ
دوستی باعث ایجاد قوم و خویشی است.
وَ لاَ تَأْمَنَنَّ مَلُولاً و مَلوماً
و اگر کسی را خسته( ملول) ویا ملامت (ملوم )کرده ای از دست او احساس آرامش نکن و خودت را در پرده امنیت نبین.
⏪ وظایف حکومت: حفظ یا ایجاد سنت های خوب، و مقابله با سننت های بد.
♦️وَ لاَ تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الاُمَّةِ،
مالک، آن سنتهای صالحه و روشهای حسنه گذشتگان راکه قلب مردم از ابتدا با او بوده را نقض نکن و آنها را حفظ کن.
[ صدور،جمع صدر، هم به معنی قلب وسینه است و هم به معنی گذشتگان و پیشگامان است ]
♦️وَاجْتَمَعَتْ بِهَا الاُلْفَةُ
که موجب اجتماع و الفت جامعه شده است،
♦️وَصَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّةُ
مردم به سبب آن اصلاح شده اند.
♦️وَ لاَ تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَیْء مِنْ مَاضِی تِلْکَ السُّنَنِ
سنت و روشی ایجاد نکن[لاتُحدِثَّنَ] که به آن سنت های حسنه گذشته ضرر برساند،
♦️فَیَکُونَ الاَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا
اجر و ثواب برای کسی است که آن سنت خوب راپایه گذاری کرد،
♦️وَالْوِزْرُ عَلَیْکَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا
وزر و گناه بر تو است که سنت خوب رانقض کردی .
✳️ پیغمبر اکرم فرمودند:
مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً عَمِلَ بِها مَنْ بَعْدَهُ کسى که سنّت نیکى را پایه گذارى کند و بعد از وى به آن عمل شود پاداش آن و پاداش کسانى که به آن عمل کرده اند براى او خواهد بود بى آنکه چیزى از پاداش آنها کم شود و کسى که سنّت بدى را پایه گذارى کند و بعد از او به آن عمل شود گناه آن و گناه کسانى که به آن عمل کرده اندنصیب او خواهد بود بى آنکه از گناهان آنها چیزى کاسته شود.
✅️هر چیزی که باعث وهن دین شود، باید در مقابلش ایستاد.
قرض الحسنه، یکی از سنتهای خوب است.
⏪ برخی سنت های خوب که باید آنها را احیا کرد:
1⃣ صله رحم: عمر را زیاد میکند. باعث ازدیاد رزق میشود.
_ رابطه صله رحم و ازدواج
حضرت در حکمت ۳۰۸ فرمود:
مَوَدَّةُ اَلْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ اَلْأَبْنَاءِ
دوستی و رفت و آمد بین بزرگترها باعث ازدواج فرزندان میشود. هرچه شما صله رحم انجام دهیدازدواج فرزندانتان راحتتر می شود.
_ رابطه صله رحم و ازدیاد نسل
حضرت در حکمت ۲۵۲ فرمود:
فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ ... وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَد
خداوند ایمان را برای پاک شدن از شرک، و نماز را برای منزه شدن از کبر واجب کرد...وصله رحم را واجب کرد تا جمعیت شما زیاد شود.
2⃣ کار کردن: مردی نزد امام صادق امد.
فَقالَ : إنّی لا اُحسِنُ أن أعمَلَ عَمَلاً بِیَدی ولا اُحسِنُ أن أتَّجِرَ وأنَا مُحارَفٌ مُحتاجٌ .
و گفت : نمى توانم کارى با دستم انجام دهم و تجارت هم بَلَد نیستم . من مردى محروم و نیازمندم
فَقالَ : اِعمَل فَاحمِل عَلى رَأسِکَ وَاستَغنِ عَنِ النّاسِ .
امام صادق علیه السلام فرمود : کار کن و بر روى سر بار ببر و از مردم، بى نیاز شو.
✅️نباید عادت به پشت میز نشینی داشت. بیکاری، عیبی بزرگ وننگ وعار است. اصل کار اینست که تولید باشد.
3⃣ تفریح سالم: پیامیر فرمود :
اُلهُوا وَ الْعَبُوا فَإنّی أَکرَهُ أن یُرى فِی دینِکُم غِلظَةٌ
مسافرت بروید، به تفریح و سرگرمى بپردازید ؛ زیرا دوست ندارم در دین شما سخت گیرى دیده شود.
4️⃣ وساطت در گره گشایی ازمردم:
پیامبر با امیر المومنین برای خریدن لباس به بازار رفتند. کنیزى را دید در کنار راه نشسته مىگرید رسول خدا باو فرمود ترا چه شده است؟
عرض کرد یا رسول اللّٰه ، من کنیزم. مولایم چهار درهم بمن دادند تا چیزى که مورد نیازشان بود براى آنان خریدارى کنم پول گم شد دیگر جرات بازگشتن بسوى آنان را ندارم .
رسول خدا چهار درهم به کنیز داد و فرمود پیش مولای خود برگرد و رسول خدا به بازار رفت پیراهنى به چهار درهم خرید و آن را پوشید و خداى عز و جل را حمد گفت پس مرد برهنهئى را دید که میگوید هر کس که مرا بپوشاند خدا از جامههاى بهشتى باو بپوشاند رسول خدا پیراهنى را که خریده بود از تن درآورد و به آن سائل پوشانید سپس ببازار بازگشت و با چهار درهم باقیمانده پیراهن دیگرى خرید و آن را پوشید و حمد خداى عز و جل را بجاى آورد و به سوى خانهاش بازگشت به همان کنیز برخورد که در کنار راه نشسته و گریه میکند.
رسول خدا به او فرمود ترا چه شد که به پیش مولای خود نمىروى؟
گفت: یا رسول اللّٰه مرا دیر شده است و میترسم مولایم مرا اذیت کند.
رسول خدا فرمود:پیشاپیش من راه برو و مرا به مولای خود راهنمائى کن تا وساطت کنم .
رسول خدا آمد تا بر در خانۀ آنان ایستاد
فرمود: سلام بر شما اى اهل خانه پاسخش ندادند
دوباره سلام داد پاسخش ندادند
دفعه سوم صاحب خانه بیرون آمد و عرض ادب کردو گفت سلام بر تو باد یا رسول اللّٰه ،
حضرت فرمود: چرا در بار اول و دوم پاسخ مرا نگفتید
عرض کرد :یا رسول اللّٰه سخن شما را شنیدم دوست داشتم که هر چه بیشتر صدای شما را بشنوم.و شما بیشتر اینجا بمانید که باعث برکت خانه ماست.
رسول خدا فرمود:این کنیز دیر کرده است آزارش نکنید .
گفت :یا رسول اللّٰه به احترام تشریف فرمائى شما آن کنیز را آزاد کردم.
رسول خدا فرمود:حمد خدا را که هیچ دوازده درهمى پر برکتتر از این درهمها ندیدهام که خداوند دو برهنه را با آن پوشانید و یک بنده را آزاد کرد.
5️⃣ وساطت در ازدواج: امام على علیه السلام فرمو :
اَفْضَلُ الشَّفاعاتِ اَنْ تَشْفَعَ بَیْنَ اثْنَینِ فى نِکاحٍ حَتّى یَجْمَعَ اللّه بَیْنَهُما
بهترین وبالاترین وساطت، وساطت میان دو نفر براى ازدواج است تا این که خداوند آن دو را به یکدیگر برساند.
6️⃣ کمک به خانواده پر جمعیت:
جَبرئیلُ علیه السلام به پیامبر ص فرمود: یا محمّدُ، لَو کانَت عِبادَتُنا على وَجهِ الأرضِ لَعَمِلْنا ثَلاثَ خِصالٍ :
اگر قرار بود ما در روى زمین عبادت کنیم، سه کار مى کردیم:
سَقیَ الماءِ لِلمُسلِمینَ،
۱-آب دادن و سیراب کردن مسلمان،
و إغاثَةَ أصحابِ العِیالِ،
۲-کمک کردن به مردان عیالوار
و سَترَ الذُّنوبِ
۳- پوشاندن گناهان دیگران.
اللهم کمِّل دیننا بالقران
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم اله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۶ - ۱۲ربیع الاول
💢بخش دهم نامه۵۳💢
🔴خلاصه ای از قبل :
حضرت به پایدار بودن حسن ظن حاکم به مردم اشاره نمودند و اینکه آنقدر این حسن ظن باید پایدار باشدکه حاکم به وفاداری مردم اطمینان یابد .
و بیان فرمودند وقتی حسن ظن حاصل می گردد که حاکم وظایف خود را نسبت به مردم درست انجام داده باشد.
در ادامه نامه حضرت می فرمایند :
♦️وَ اَکْثِرْ مَدارَسَةَ الْعُلَماءِ، وَ منافَثَةَ الْحُکَماءِ
منافَثَةَ(ریز بینی ،دقت)
مالک اکنون که به مسئولیت رسیدی مبادا اشتغال به حکومت داری تو را از همنشینی [مُدارسهَ]علما و حکما محروم کند . ومسائل جزیی را با ریزبینی و دقّت [منافَثَهَ] با انسانهای حکیم بررسی نما .
🔻حکیم چه کسی است؟
کسی که روش را می شناسد ،هم علم دارد که چه قوانینی باید باشد هم چطور آنها را به مرحله اجرا در آورد .
اگر چه حاکمیت یک کار اجرایی است ولی پشتوانه هر کاری باید علم و حکمت باشد،
_ اگر حاکمان با صاحبان علم و اندیشه همنشین نباشد و فقط به افکار خودشان بسنده کند در تنگناهای مختلف کم میآورد و تصمیمات اشتباه میگیرد و جامعه را دچار خلل می کند
_ این نشست و برخاست با علما و حکما تشریفاتی نیست ,باید هدف و برنامه دقیق داشته باشی اصلاحات زیر بنایی باید صورت دهی که بتوانی قوانین و راهبردهای اجرایی از آن بیرون آوری.
_اصلاحات باید ریشه ای و پایدار باشد.
باید در خوبی های حکومت های قبلی اندیشید که چه عواملی باعث استقامت و پایداری حکومت ها شده است، به همانها پایبند بود.
_ (حضرت در مورد استفاده از افرادی که از حکومت های قبل مانده اند نهی میکند، در مورد سنت های بدی که از آنها مانده نهی میکند ولی در مورد سنت های خوبی که باعث پایداری مردم و حکومت شده است استقبال میکند)
♦️فى تَثْبیتِ ما صَلَحَ عَلَیْهِ اَمْرُ بِلادِکَ، وَ اِقامَةِ مَا اسْتَقامَ بِهِ النّاسُ قَبْلَکَ.
این جلسات باید بر اساس دو پایه باشد.
۱. گفتگو در مورداموری که مردم را قبل از حکومت تو اصلاح کرده است.
۲. در مورد اموری که به سبب آن امورات جامعه به ثبات و پایداری میرسد.
برای مردم عادی هم نشست و برخاست با علما ارزشمند است .
✳️مرحوم کلینی در جلد ۱ اصول کافی در باب همنشینی با علما «بابُ مُجالَسَةِ الْعُلَماءِ وَصُحْبَتِهِمْ» از امام صادق علیه السلام آورده است که ؛
لَمَجْلِسٌ أَجْلِسُهُ إِلَى مَنْ أَثِقُ بِهِ أَوْثَقُ فِی نَفْسِی مِنْ عَمَلِ سَنَة
فرمود: مجلسى که در کنار شخص مورد اطمینانى بنشینم و از او علم و دانشى فرا گیرم از یک سال عبادت اطمینان بخش تر است.
✳️دعاى معروف ابوحمزه ثمالى:
أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی
شاید تو مرا در مجالس علما نیافتى و دست از یارى من برداشته اى
یکی از عوامل عدم توفیق و موفقیت، دوری از مجالس علماست.
⏪ از این جا به بعد حضرت وارد مبحث جدیدی می شوند و از اقشار مختلف جامعه ، ویژگی و کارکردهای هر کدام در هفت دسته جدا سخن به میان می آورند .
در دوره ای که ما هستیم نیازها مختلف شده و یک نفر از عهده برآوردن همه نیازهای خود بر نمی آید لذا فرد به جامعه رجوع می کند نکته اینست که دراین ارتباطات، انسان مستعمره دیگران می شود.
استعمار دو نوع است :
1⃣استعمار بد ؛
مستعمره دیگری بودن و او سوء استفاده مالی سیاسی و... نماید مانند مستعمره انگلیس بودن .
2⃣ استعمار خوب
مستعمره خدا بودن، که همان زندگی اجتماعی است .
《 هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها؛ هود - ۶۱》
«او خدایی است که شما را از زمین بیافرید و برای عمارت و آباد ساختن آن برگماشت»
وقتی انسان ها مستعمره خداهستند از آنجا که انسان مدنی بالطبع است هر انسانی در موقعیتی خدمتگزار دیگری می شود و جایی به خودش خدمتی می شود .
♦️وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّعِیَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ یَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض
بدان که افراد جامعه طبقات مختلفی هستند که اصلاح امور هر کدام وابسته به دیگری است.
♦️وَلاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض
و هیچ کدام از دیگری بی نیاز نیست .
♦️فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ،
دسته اول ،نظامیان ،جندالله هستند
✅حضرت لفظ "الله" در "جنودالله" به کار می برند
وقتی اسناد یک لشکر به خداست پس باید روش و منش آنها نیز خدایی باشد. اسناد به خدا برای شرافت است: بیت الله ، شهر الله، کتاب الله و...
وظیفه این گروه تامین امنیت است.
♦️وَ مِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ،
دسته دوم کسانی که می نویسند .نویسندگان عام و نویسندگان خاص
کتّاب عام کسانی که صاحب سواد اند و در حساب و کتابهای اداری و دولتی، ورودی ها و خروجی های بیت المال، تنظیم آمار و... مشغول به فعالیت هستند، ولی کتاب خاص مسولیت سنگین تری دارند چون نزد حاکم حاضر هستند و در تنظیم قراردادها و پیمان نامه ها و... نقش دارند.
♦️وَمِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ
دسته سوم :قاضیان عادل
کسانی که به امور مردم رسیدگی می کنند،قاضی هستند و صفت عدل را دارا باشند
♦️وَمِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَالرِّفْقِ
دسته چهارم ،کسانی که کارگزارن حکومت هستند ، افرادی که باید با مردم با انصاف و مهربانی برخورد کنند و کار آنها را انجام دهند.
♦️وَمِنْهَا أَهْلُ الْجِزْیَةِ وَالْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُسْلِمَةِ النَّاسِ،
دسته پنجم جزیه دهندگان اهل ذمه : اهل کتابی که در سایه حکومت اسلامی زندگی میکنند و باید در قبال امنیت به حکومت اسلامی مبلغی پرداخت کنند.
_ (یکی از اقشار جامعه اقلیت های مذهبی است به شرطی که اولا دارای دین و مذهبی شناخته شده و مورد قبول باشند و ثانیا قوانین جامعه را بپزیرند و با حاکمیت به مقابله بر نخیزند)
_ خراج دهندگان از مسلمانان: کشاورزانی هستند که روی زمینهای فتح شده کارمی کنند و مال الاجاره به حکومت می پردازند
_ حضرت جریان اقلیت مذهبی که دین او مشخص باشد را به دو شرط می پذیرد که دو مورد از جانب آنها رعایت گردد ؛
۱. پذیرفتن قوانین جامعه اسلامی
۲. پردلخت پول به عنوان جزیه
_ بنابراین اقلیتی که دین مشخص ندارند مانند بهائیت ،پذیرفته نیست و پیروان آن را باید در بند کشید .
♦️وَمِنْهَا التُّجَّارُ
دسته ششم تاجر ،صاحب صنعت ؛
کسانی که به هر نحوی در تجارت و تولید سهیم هستند .
تجارت قبلاً در مورد کالاها بوده اکنون تجارت الکترونیک هم داریم
از ارکان مهم اجتماع تاجران و صنعتگران اند.
♦️مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِی الْحَاجَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ
گروهی از مردم که به خاطر معلولیت، پیری ، یا فقر، توان انجام هیچ کدام از مسئولیت های اجتماعی را ندارند و به عنوان نیازمندان و فقرا شناخته میشوند.
حضرت در قبال تاجران و ثروتمندان، فقرا را نیز یکی از گروه های اجتماعی معرفی میکند تا از یادها نروند و در برنامه ریزی
ها به آنها نیز اهمیت داده شود.
♦️وَکُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ حَدِّهِ فَرِیضَةً فِی کِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِیِّهِ (صلى الله علیه وآله)
خدا برای هر کدام از این هفت گروه که نام برده شد سهمی و حد وحدودی در قرآن با سنت نبوی مشخص کرده است
♦️عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً.
مالک !این حرف ها شعارنیست اینها عهد خدا با ماست
ما باید به این مقررات خدا پایبند باشیم.
《أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ؛ یس - ۶۰ 》
آیا به شما [اى فرزندان آدم] سفارش نکردم که شیطان را نپرستید؟ زیرا او آشکارا دشمنی براى شما است
⏪ اولین ویژگی جندالله :
♦️فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِیَّةِ
نظامی همیشه برای جنگ نیست بلکه دژ است، بودن آنها باعث ترس دشمن میشود و یک امنیت و آرامش برای مردم است.
✳️در نامه۱۳ به مردم مصر در مورد مالک فرمود: َ
فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّا
مالک را یک نیروی نظامی به عنوان سپر و زره مردم معرفی میکند و خطاب به مردم مصر می فرماید ای مردم مالک را به سمت شما می فرستم ،زره شماست شما را در پشت سر خود در حصار محکم نگه میدارد
✅مالک باید کسانی را به عنوان نیروی نظامی انتخاب کنی که این ها مصون الرعیه باشند ،در مقابله دشمن خود را عاجز نبینند .
⏪ دومین ویژگی جنودالله
♦️وَزَیْنُ الْوُلاَةِ
ویژگی دیگر نیروی نظامی این است که زینت حکومت باشند . باید موضع گیریشان، برخورد و اقتدارشان باعث افتخار حاکمیت باشد. نباید یک نیروی ضعیف تو سری خوری را به عنوان نیروی نظامی انتخاب کرد.
⏪ سومین ویژگی جنودالله:
♦️وَ عِزُّ الدِّینِ
نیروی نظامی باید عزت دین در مقابل دشمنان باشند .
عزت دین در حفظ و عمل به دین است و این دو ممکن نیست به وجود بیایند مگر بعد از اینکه مرزها و شهرها ، مراکز دینی و فرهنگی در امنیت و آرامش باشند.
⏪چهارمین ویژگی جنودالله :
♦️سُبُلُ الاَمْنِ
نظامیان راه های امنیت هستند.
کشوری که نیروی نظامی متعهد ورزیده نداشته باشد امنیتش عاریه ای است و هر لحظه ممکن است به هم بریزد مانند بعضی کشورها که امنیتشان توسط کشور دیگر تامین می شود لذا هر کشوری باید امنیتش بردوش سربازان خود باشد.
🔻نکته:
همه مواردی که حضرت در مورد نظامی ها فرمود درواقع هم خبر از جایگاه مهم آنها در حکومت دارد، هم اخبار به داعیه انشاء است یعنی اگر نظامی ها حالت بازدارندگی ندارند (دژ نیستند) معتقد و متدین نیستند، زینت حکومت اسلامی نیستند، اگر باعث ایجاد امنیت نباشند باید خودشان را به این مرحله و مرتبه برسانند.
♦️لَیْسَ تَقُومُ الرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِهِمْ
امور مردم بدون تکیه[تَقُوم] به نیروهای نظامی درست نمیشود.
بدون امنیت امکان فراهم کردن رفاه و آسایش مطلقا وجود ندارد و جامعه روی آرامش را نخواهد دید.
♦️ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلاَّ بِمَا یُخْرِجُ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ
ثباتی برای نیروهای نظامی نیست مگر اینکه از همان پولی که مردم به عنوان خراج و مالیات می دهند ،تامین شوند
حضرت به هم تنیده بودن جامعه را مطرح می کنند.
♦️الَّذِی یَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ
به سبب همان پولی که نظامی ها در جهاد با دشمنان تقویت می شوند
♦️وَ یَعْتَمِدُونَ عَلَیْهِ فِیمَا یُصْلِحُهُمْ
در اصلاح امورشان نظامی ها به آن تکیه میکنند. [یَعتمدون]
اصلاح امور نظامی مثل اسلحه و..
باید از پول بیت المال باشد تا آنها در مواجهه با دشمن کمترین آسیب ر ا ببینند و توان بهره برداری بیشتری داشته باشند.
♦️وَ یَکُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ
همان پولی که احتیاجات آنان را برطرف میکند
علاوه بر احتیاجات نظامی آنها احتیاجات شخصی نیز دارند که باید برطرف شود.
✳️در دعای مرزداران صحیفه سجادیه آمده :
...وَ أَسْبِغْ عَلَیْهِ فِی النَّفَقَةِ ،
(خدایا مرزداران )درآمدش را کامل فرما.
وَ مَتِّعْهُ بِالنَّشَاطِ ،
او را به نشاط و خرّمی بهرهمند ساز.
وَ أَطْفِ عَنْهُ حَرَارَةَ الشَّوْقِ ،
آتش شوق به دنیا و مال و منال را از او فرو نشان.
وَ أَجِرْهُ مِنْ غَمِّ الْوَحْشَةِ ،
وانان را از اندوه تنهایی پناه بده.
وَ أَنْسِهِ ذِکْرَ الْاَهْلِ وَ الْوَلَدِ
و یاد زن و فرزند را از خاطرشان بزدای.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم اله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۸ - ۱۴ ربیع الاول
💢بخش یازدهم نامه۵۳💢
🔴خلاصه ای از قبل :
طبق فرمایش مولا علی (ع) به مالک اشتر: بدان که اقشار جامعه در هفت صنف(گروه) هستند که همه این گروها باهم مرتبط و به هم پیوسته هستند.هیچ گروهی را نمیتوان از دیگری جدا کرد و اصلا امور یک گروه در گروه اصلاح امور دیگری است و حاکمیت اسلامی وظیفه مدیریت این گروه ها را برعهده دارد
_گروه اول : نظامی ها
_گروه دوم: جزیه پردازان
_گروه سوم :قضات
وقتی در جامعه مشکلی پیش امد این قضات هستند که حکم صادر کرده و عدالت برقرار می شود.
_گروه چهارم: کارگزاران و کارمندان حاکمیت هستند که باید منافع حکومت(مالیات و خمس و زکات ) را از گوشه کنار جمع کنند.
_گروه پنجم: کُتاب و برنامه ریزان
که وظیفه ثبت قرادادهای همگانی و خاص را دارند.همچنین امار جامعه اسلامی را جهت پرداخت و تقسیم مالیات و خمس و... ارایه میدهند
_گروه ششم: تاجران و صنعتگران،
که منافع و وسایل معاش جامعه را تامین میکنند.
_گروه هفتم سفلی هستند.افرادی که در حاکمیت بنا به معلولیت یا سالمندی مستحق کمک هستند.
⏪عملکرد صنف دوم ، پرداخت کنندگان مالیات
♦️ثمَ لا قِوام للجنودِ الا بنا یُخرجُ الله لهم منَ الخراج
اگر مردم مالیات ، زکات ، خمس ،خراج پرداخت نکنند ، غنائم یکسان تقسیم نشود.دست نیروی نظامی از مال خارج باشد، لشکری شکل نمی گیرد .
سپاه و ارتش وابسته به پشتوانه مالی هستند و آن از مالیات بیت المال تامین میشود.
پولی که به لشکریان میرسد در سه جهت استفاده میشود.
♦️الذَّی یَقوَونَ علی جهادِ عدوِهِم
الف) در جهت خرید صلاح و تجهیزات ، تامین مرکب و موشک، نیازهای میدان رزم ، مرز بندی و دیوار کشی مرزها استفاده میشود.
♦️و یَعتمدونَ علی فیما یُصلِحهُمُ
ب) سربازان تکیه می کنند بر آن ، در اموری که به صلاحشان است.
احتیاجات زندگی سرباز باید تامین شود تا خیال او از بابت احتیاج خانواده راحت باشد.
♦️و یَکونُ مِن وراءِ حاجَتِهِم
نه تنها حداقل احتیاج زندگی تامین باشد، بلکه این مال سبب شود از حاجتهای بعدی هم بی نیاز شود.
نیروی نظامی از حد معمول مقداری درآمد بیشتر داشته باشد که احتیاجات پیش رو را بر طرف کند.
♦️ ثم لا قوامَ لِهذینِ الصنفینِ الا بالصنفِ الثالث منَ القضاة و الکُتاب و العُمال
هیچکدام از این دو گروه [ لشکریان و پرداخت مالیات] به صلاح و قوام نمی رسند مگر به صنف سوم که
اهل قضاوت[القُضاهَ] زیر مجموعه دادگستری ، کُتاب عموی و خصوصی[الکُتّاب] کارمندان بیت المال[عُمّال] هستند.
اگر نیروی نظامی فعال ، پرداخت مالیات بموقع باشد اما قاضی حکم اشتباه صادر کند.حسابدار در اموال خیانت، دزدی ، به ثبت نادرست اقدام کند دو گروه قبل کارشان مختل میشود.
این دسته افراد باید امانتدار و پاکدست باشند مردم بی امنیتی ببینند به پرداخت مالیات بی رغبت میشوند.
علت مهم بودن این گروه :
♦️لِما یُحکمون منَ المَعاقِد
این گروه قرارداد ، معاهده و پیمان نامه محکم می کنند.
در ضعیف بودن تعهد، پیمان نامه و قرارداد اشتباه پول بیت المال به هدر میرود. بجای نفع عموم نفع خواص را در نظر می گیرند.
♦️و یَجمعُون مِنَ المنافع
عمالی هستند که مسئول جمع آوری منافع ، مالیات ، زکات هستند.
♦️و یُوتَمَنُون عَلیهِ مِن خواصِ الاُمور و عَوامِها
کاتبانی که مردم به آنها در قرار دادهای خصوصی اعتماد میکنند[یوتمَنُون]
چون محرم اسرار حکومت هستند. نباید اعتماد مردم از آنها از بین برود.
صرف حفظ مرز و تامین حقوق و اسلحه نظامی ها کافی نیست، این تازه ابتدای راه است. بعد از تامین امنیت ، باید نیروی نظارتی در کار باشد که اگر کسی تخلفی کرد او را مجازات کند (قاضی)، باید نیروهای دولتی باشند که خراج و بیت المال را جمع آوری کنند، باید ببرنامه ریزان و کاتبان و آمار گیرانی باشند تا دقیق ببینند، آمار بگیرند و قرارداد ببندند.
♦️ولا قِوام بهم الا بالتجار و ذَوِی الصناعاتُ
کار سه گروه قبل به قوام و فلاح نمی رسد مگر به تجار و تولید کنندگان که اهل تجارت و چرخ گردان تولیدات هستند.
و اصل و پایه برای برقراری اصناف قبل تولید است که با تمام ظرفیت باید چرخ آن بچرخد.
♦️فیما یَجتَمعونَ علیه مِن مَرافِقِهم و یُقیمونَهُ فی اَسواقِهِم
تجار از سراسر جهان نیاز مردم را از هر قسم کالا را جمع آوری ، با مرکبی به بازار حکومت مرکزی وارد می کنند. [مَرافقهم]متناسب با نیاز و زمان و فصل به بازار [اَسواقِهم]عرضه می کنند.
جامعه ای که به سبب تجار نتواند بازار را اداره کند تمام تلاش گروههای قبل مختل میشود.
♦️و یَکُفونَهُم منَ التَرَفُقِ بایدیهم مما لا یبلُغُه رِفقُ غیرِهِم
تمجیدی برای تولید کنندگان !!
تجار از استعدادی بهره مند هستند ، میتوانند مکانیزمی را طراحی کنند که از دست کسی بر نمی آید.
صنعت گر به سبب استعداد و سر انگشت مهارت خود مردم جامعه را بی نیاز می کنند.[یَکفونَهم] در حالیکه مردم بر این فناوری و استعداد توانایی ندارند.
این گروه تولید کننده ، مهمترین پایه و اصل پنج صنف قبل میتواند باشد.
♦️ثم طبقةُ السُقلیٰ من اهلِ الحاجة و المسکَنَهِ الذَّینَ یَحِقُّ رِفدُهُم و مَعُونَتِهم
اهل کار و درآمد هستند ولی کافی نیست . همانهایی که مستحق هستند.
مردم و حکومت باید به آنان مساعدت [رِفدُهم] و کمک کنند و مؤنه آنها را به عهده بگیرند.
کسانی که نه نظامی اند، نه سرمایه دار، نه دولتی ،نه قاضی ، نه صنعتگر ، و نه تاجر، اهل جامعه هستند،باید توسط حکومت تامین شوند.
♦️و فی الله لکلِ سَعَةٌ
در خلقت و حکمت خداوند برای هر کدام از این گروه ها گشایش و توانی مقرر شده است.
خدا قانونی دارد ، استعداد ها را متفاوت توزیع کرده و حکمت آن هم از دست بشر بدور است.
✅ سعه یعنی قدرت، قانونی که خداوند برای حکومت و حکومت داری وضع کرده است این قدرت و پتانسیل را دارد که همه اقشار را به نحو احسن اداره کند.
_ قانون اقتصادی اسلام قانون کامل و جامعی است که به معنای واقعی میتواند جامعه را اداره کند ولی گاهی مشکلات موجود در جامعه به خاطر ناقص اجرا کردن قوانین اسلام یا مماشات با متخلفان است.
وقتی در یک سال ۱۳۰ هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی داریم مشخص است که اقتصاد اسلامی متهم میشود.
_ هر کسی از دو طریق رزقش را میگیرد:
۱. تکوین: خدای متعال برای هر کسی رزق مقدری قرار داده که به او میرسد:
الرِّزْقَ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاک
رزق دو نوع است. رزقی که تو را طلب میکند و بدنبال تو می آید .
و رزقی که انسان باید بدنبال آن برود.
۲. تشریعی:
الف. ثرتمندان در حکمت ۳۲۸ فرمود:
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ
خداوند قوت نیازمندان را در اموال اغنیا قرار داده ، و فقیر گرسنه نمی ماند مگر اینکه اغنیا از او منع کنند.
ب. حاکمان، بر حاکمان لازم است رزق انسانهای گرفتار مستمند را تامین کنند.
♦️ولِکلِ علیَ الوالی حقٌ بقدَرٕ ما یُصلِحُهُ
حکومت و والی وظیفه دارند از تمام استعدادها ، نخبگان، مخترع و مبتکر حمایت کند. و آنها را سرو سامان دهد.
استعدادها مختلف است ولی آنچه ثابت است حمایت حکومت از نخبگان است
♦️و لیس یُخرجُ الوالی من حقیقةِ ما الزمَهُ اللهُ من ذالک الّا باِهتِمام والاِستِعانهِ بِالّله و تَوطِینِ نفسِهِ علیَ لُزُومِ الحَقِّ
هیچ حاکمی نمی تواند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند .
باری که بر دوش می کشد به مقصد نمی رسد مگر با:
الف ) به اهتمام تلاش و زحمت [اِهتِمام]
ب) استعانت جستن از خدا برای راهی که عقل به آن نمیرسد خدا آن را آسانتر و کوتاهتر کند.[اِستِعانه]
ج) حاکم خود را وادار کند[تَوطین] که حق و حقوق را پرداخت کند .[لزوم الحق]
♦️والصبرِ علیه فیما خَفَ علیه اَو ثَقُل
در راه رسیدن به اهداف در برابر مشکلات کوچک و بزرگ باید صبور باشد. صبر بر رعایت حقوق چه آسان باشد چه سخت
🔻نکته :
"وَالاِسْتِعَانَةِ بِاللهِ" انجام کارهای بزرگ فقط و فقط با استعانت از خداوند ممکن خواهد بود.
در نامه ۴۶ فرمود:
فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّک
در اموری که برای تو مهم است از خدا کمک بخواه.
🔻نکته ۲ :
حاکم برای تامین اقشار مستضعف سه وظیفه دارد:
۱. سعی و تلاش و کوشش وسیع و همه جانبه، اولویت بندی
۲. کمک خواستن از خدا در انجام وظیفه
۳. آماده کردن خود برای سختی های پیش رو.
_ این سختی ها گاهی سختی بزرگی کار است، گاهی سختی مواجهه با برخی افراد و گروه های خاص است. حاکم باید برای ادای حقوق محرومین و همه اقشار جامعه در مقابل اقوام یا افراد زیاده خواه بایستند و این کار سختی است.
⏪ ویژگی های گروه اول (فرماندهان نظامی ها)
مالک بر گروه نظامیان خود فرمانده گماشتی به چند نکته در مورد انتخاب فرمانده توجه داشته باش.
♦️فَوَلِّ مِن جُنودِکَ اَنصَحَهُم بِی نفسِکَ
لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لاِمَامِکَ،
۱. برای سربازان کسی را فرمانده قرار بده که خود تو به او شناخت و اطمینان داری که ناصحترین افراد است و نسبت به سه موضوع حساس است..
برای دین خدا، شریعت پیامبر و برای پیروزی امام دلسوزی میکند.
فرمانده تو حتما سابقه نظامی داشته و اینکه تو او را یک ادم دلسوز به خدا و رسول خدا و امام بدانی.
اگر کسی جایی خلاف امام را عنوان کرد این شخص طرف امام تو را بگیرد نه شخص عنوان کننده را.
✅دلسوزی (نصیحت) برای خدا و رسول خدا و امام به معنای اجرای فرامین انهاست.
در نصیحت معمولی شخص نصیحت کننده سودی نمی برد ولی در نصیحت برای خدا و رسول خدا و امام شخصی که نصیحت میکند سود می برد.این شخص فرمان خدا را اجرا می کند
♦️ وَ أَنْقَاهُمْ جَیْباً
۲. یقه و قلب [جَیب]او از همه پاک تر باشد.
با توجه به معنای جیب، بعضی این کلمه را کنایه از قلب گرفته اند یعنی کسی باید فرمانده نظامی باشد که قلب پاکی داشته باشد. خوش قلب و مهربان باشد نسبت به مردم
(به دلیل نزدیکی یقه به قلب)
ولی برخی پاکی یقه را کنایه از دست پاکی و ندزدیدن اموال عمومی دانسته اند (چیزی در یقه اش قایم نکند). رییس نظامی نباید از موقعیت خود استفاده کرده و دزدی کند
♦️وَأَفْضَلَهُمْ حِلْماً
۳. از همه عاقل و صبور تر باشد.
فرمانده نظامی در عین قدرت داشتن باید بسیار متواضع و ارام باشد
✅حلم به معنای عقل و صبر است که فرمانده نظامی هم باید بسیار عاقل بوده و در لحظات حساس تصمیمات عاقلانه بگیرد و هم بسیار صبور باشد تا عصبانی نشود چرا که موقع خطر اگر بخواهد عصبانی شود تصمیماتش به کشت و کشتار ختم می شود
♦️مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ
۴. کسی که دیر و کند [یُبطِیُ] به خشم می آید،
هر وقت شرایط برای غضب فراهم شد میگوید حالا که فرصت هست، فعلا دست نگه میداریم، بعدا غضب میکنیم.
حضرت در نامه ۳۱ فرمود:
أَخِّرِ اَلشَّرَّ فَإِنَّکَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَه
(فرمانده)غضب و عصبانیتش از همه کمتر باشد بسیار دیر عصبانی شود چرا که وقت برای انجام کار اشتباه همیشه هست-، شخصی باشد که انجام کار اشتباه را به تعویق بیاندازد.
♦️ وَیَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ
۴. راحت تر از همه عذر میپذیرد
شخص فرمانده باید راحت عذر پذیر باشد[یَستَریح] در صورت خطا و اشتباه در میدان جنگ بر اثر عذر موجهه ،در حالی که قدرتمند است عذر را بپذیرد.
♦️و یَراَفُ بالضُعَفاء و یَنبُوَ علیَ الاَغنیاء
۶. نسبت به مردم ضعیف و مظلوم مهربان باشد [یَراَف] و نسبت به ادم های گردنکش قدرتمند و جسور باشد[یَنبُوَ]
اگر دشمن ضعیف است به حالش ترحم کند و اگر دوست گردنکش است در مقابلش با قدرت بایستد.
♦️ وَ مِمَّنْ لاَ یُثِیرُهُ الْعُنْفُ وَلاَ یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْفُ
۷. بد اخلاقی و زورگویی [عُنفُ]دیگران او را هیجانی و زیر و رو نمی کند،[لایُثیروا] ضعف او را به زانو در نمی آورد.[لاَ یَقْعُد]
بداخلاقی دیگران او را به هیجان نیاورد، اگر کسی به او ناسزا گفت هیجان زده نشود و تحمل کند و ضعف او را هیچ گاه از پا درنیاورد.
در یک جمله، فرمانده نظامی خوب صاحب قدرت و اقتدار است ولی اهل حوصله و مدارا و مهربانی است. طرفدار مظلوم است ولی از کمبود امکانات به زانو در نمی آید.
حضرت در نامه ۳۳ فرمود :
فَأَقِمْ عَلَى مَا فِی یَدَیْک
فرماندهان بالاخره با کمبودها و نقصهایی مواجهه هستند ولی فرمانده خوب کسی است که منتظر امکانات نمی ماند و دچار ضعف نمی شود.
اللهم اجعل النصیحةَ فی صدرنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۹ - ۱۵ ربیع الاول
💢بخش دوازدهم نامه۵۳💢
🔴خلاصه ای از جلسه قبل: امیرالمؤمنین به مالک برای انتخاب فرمانده هان سپاه یکسری معیارها و میزان هایی را میفرماید:
کسی که فرماندهی سپاه را به عهده میگرد در عین حال که توانمند، شجاع و صاحب قدرت است باید بسیار انسان مهربانی باشد و نسبت به زیر دست نهایت رحمت داشته باشد و همچنین نسبت به نیروهای خودش عذر پذیر باشد.
⏪ ویژگی حاکم و فرماندهان لشکر:
♦️ثَّم اَلصِق بِذَویِ المُرُوعاتِ و الاَحسَابِ
مالک درمجالست با افراد، فرماندهانی انتخاب کن از جهت درونی و هم از جهت نفس انسان های با شخصیت باشند و صاحب حسب و نسب ، خانواده دار باشند
و همچنین برای مشورت گرفتن و مسئولیت دادن به ایشان به دنبال آنها بروی و دعوتشان کنی
♦️و اَهلِ البُیُوتاتِ الصَّالِحَه و السَّوابِقِ الحََسنَه
کسانی که اهل خانه و خانواده های صالحند، کسانی که سابقه ی نیکویی دارند.
هرگز با افراد حکومت های ظالم سابق همکاری کردند و یاری رساندند مشورت نکن و آنان را به عنوان وزیر خود انتخاب نکن .
سوال ⁉️
نقش حسب و نسب در انتخاب مسئولین چیست ؟
۱_حضرت در این بخش معیار کلی رو بیان میفرمایند که یکی از معیارهایی که نمیشود از آن اغماض کرد بحث وراثت و محیط میباشد و منظوراینست فردی که انتخاب میشود آیا خاندان و خانواده ای دارد که خدمت گذار مردم بودند یا سابقه ی خوبی ندارد .
(البته که این قاعده ی کلی استثنا هم دارد و افرادی هستند با خانواده ی بد اما خودشان خوب و یا برعکس )
۲_حضرت در مورد بحث حکومتی صحبت میکنند و منظور اینست فردی که انتخاب میشود به عنوان مسئول باید دارای سابقه ای باشد که مردم از او تبعیت کنند نه اینکه از سوی مردم مورد تنفر باشد .
⏪ نقش حسب و نسب درانتخاب مسئولین :
حضرت در بخش های دیگر نهج البلاغه مثل حکمت ۲۳ میفرماید:
مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ
کسی که عمل درستی نداشته باشد، حسب و نسب به درد او نمی خورد، ولی در اینجا فرمود به سراغ افراد خانواده دار شناخته شده برو، آیا این پارتی بازی نیست؟
_ اولا حضرت دراین بخش معیارهای کلی را بیان میکند، تاثیروراثت در اخلاق یکی از امور غیر قابل انکار است.
پس با دیدن صفات و عملکرد خانوادگی میتوان به یک سلسله اخلاق و اعتقادات افراد رسید. البته این قاعده کلی نیست، چه بسا گروهی که در خانواده بدی پرورش پیدا کرده باشند ولی خودشان انسانهای محترمی باشند. چه بسا کسانی در خانواده های شریفی بزرگ شده باشند ولی بی ارزش باشند.
_ ثانیا به طور کلی انتخاب افراد برای مسئولیت های اجتماعی، باید با حساسیت بالا صورت بگیرد، کسی که بناست مردم از او حرف شنوی داشته باشند و تحت فرمان او باشند نباید شخصیت منفوری داشته باشد.
(چه از جهت خود، چه خانواده)
همانگونه که در مورد انبیاء که جایگاه اجتماعی دارند در علم کلام بحث "منفرات" مطرح است. پیامبر باید از جهت ظاهری، اخلاقی، خانوادگی دارای یک عیب وعامل تنفر نباشد چون نقض غرض میشود و کسی دنبال او نمیرود. فرماندهی که خانواده پست و لاابالی داشته باشد مورد طعن سربازان هست و کسی حرف او را نمی شنود.
♦️ ثم اهلِ النَّجدَةِ و الشُّجاعه والسَّخاءِ والسَّماحَه
مالک، کسی را به عنوان فرمانده انتخاب کن که دارای شخصیت اجتماعی خوبی[النَجده] باشد و مردم او را قبول داشته باشند و در جایگاه تخصص داشته باشد و دارای شخصیت متناسب باشد
و همچنین اهل دست ودل بازی[الَسخاء] و سعه ی صدر باشد. [سَماحه]
♦️فاِنَّهُم جِماعٌ مِنَ الکَرَم و شُعَبٌ مِنَ العُرف
میفرمایند:اگر کسی از نظر خانوادگی و از جهت شخصیت فردی اینگونه یافتی بدان این افراد محل اجتماع و کانون[جِماعُ] کرامت و بزرگواری هستند
اینان شاخه های درخت [شُعَب]عرف اند یعنی انسانهای نیک و شایسته و بزرگی هستند
💮حضرت از کلمه ی عرف استفاده میکنند که همان چیزی هست که امر به معروف و نهی از منکر می گوییم.
یعنی علاوه بر آنچه در قرآن و روایت هست ،عقل ، وجدان ، فطرت آن معروف (شناخته شده ) را خوب میداند و آن منکر(شناخته نشده )را بد میداند .
و قرآن هر آنچه را که بدان سفارش یا نهی کرده ،عقل و فطرت هم پذیرفته است.
♦️ثُّمَ یَتَفَقَد مِن اُمورِهم ما یَتَفَقَدَ
حضرت میفرمایند:مالک نسبت به امور نظامی به دقت بررسی و از اوضاع و احوال انان دلجویی کن[یَتَفقَد]
♦️مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا
آنگونه که پدر و مادر مشکلات فرزند را بررسی و اصلاح میکنند،
🔻نکته :
_فرمانده خوب فرمانده ای است که از مشکلات شخصی و کاری نیروهای زیر دستش آگاه است و همه تلاشش را برای رفع این نیازها به کار می بندد.
_ نمونه ی بارز اینگونه فرماندهان در این دوران میتوان به سردار حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد که چگونه در جهت رفع مشکل سربازان و خانواده هایشان تلاش میکردند .
_حاج قاسم سلیمانی سالها بعد از شهادت نیروهایش، دفترچه تلفنی داشت که مادران و همسران شهدا را نوشته بود و مدام به آنها زنگ میزد و احوال آنها را پرس و جو میکرد، نوه یکی از شهدا دچار مشکلی شده بود ایشان شخصا تا به هوش آمدن بچه بعد از عمل در بیمارستان ماندند و گفتند اگر آن شهید الان بود همین کار را میکرد.
♦️ولا یَتَفاقَمَنَّ فی نفسِک شئٌ قَوَیتَهُم به
نباید در نگاه تو بزرگ جلوه کند[لایَتَفاقَمنَّ] کاری را که برای تقویت نیروهایت انجام داده ای [قَوَّیتَهم]
مالک مبادا مشکلی از نیروها برطرف کردی، برایشان کاری کردی این کار در چشم تو بزرگ جلوه کند، بدان که تو مسئول هستی و خدمتی که انجام میدهی وظیفه است .
♦️ولا تحقِرَنَ لُطفاً تَعاهَدتَهُم به و اِن قَلَّ
و اگر کار کوچکی از دست تو بر می آید انجام بده [تَعاهَدتُم] مبادا به خاطر کوچک بودن آن را انجام ندهی و یا آن را به تعویق بیاندازی، شاید آن کارکوچک[قلَّ] تو مشکل بزرگی از آن فرد را حل کند.
♦️فاِنهُ داعیةٌ بهم الی بَذلِ النصیحةِ لک و حُسنُ ظَنِ بِکَ
انجام وظیفه و خدمت رسانی به زیر دست ایجاد انگیزه میکند[داعِیهُ] تا آنان دلسوز تو و حکومت شوند و به تو حسن ظن پیدا کنند .
_ محبت تو به نیروها مشوقی میشود برای زیردستان وسربازان که راز خود باتو بگویند
صلاح کار تو را صلاح کار خود ببینند.
لطف تو باعث حسن ظن بتو میشود و حسن ظن سبب قوام حکومت میشود.
_ برای پیشرفت هر مجموعه ای انگیزه نیاز است، انگیزه گاهی در مسائل معنوی و اخلاقی و شجاعت است، گاهی رسیدگی های مالی، گاهی صرف پرس و جو و احوالپرسی و...
اگر انگیزه ایجاد شد نیروها دلسوزتر میشود و اعتمادشان بیشتر میشود.
♦️ولا تَدَع تفَقُدَ لطیفِ امورِهم اتِکالاً علی جَسیمِها
ترک و رها نکن [لاتَدَع]رسیدگی به کارهای کوچک را ، به پشتوانه و تکیه [اِتکالاً]بر اینکه بخواهی کارهای بزرگ انجام بدهی.
مالک ، رها کردن و پیگیری کار کوچک آنها با اتکا به کارهای بزرگ و سنگین که در پیش رو داری ، اشتباه است.
حکومت باید برنامه ریزی کوتاه مدت و ابتدایی ،و برنامه ریزی بلند مدت، آینده نگری داشته باشد.
مشکل و نیاز ابتدایی امروز آنها را بجای برطرف کردن، بوعدهٔ کار بزرگ آینده موکول نکن. اینکه صبر کنند تا در آینده ثمره نهایی برنامه سنگین تو را ببینند.
هم نیاز امروز و هم نیاز آینده را برنامه ریزی کن.
♦️فاِنَ لِلیُسرِمِن لُطفِک مَوضِعاً یَنتَفِعُونَ بِه
کارهای کوچک و کارهای لطیف یک جایگاهی دارد که مردم از آن سود میبرند [یَنتَفعون]
♦️ولِلجَسیمِ مَوقِعَاً لا یَستَغنُونَ عَنه
کارهای بزرگ [جَسیم]هم یک جایگاهی دارد، زیر دستان و مردم از آن بی نیاز نیستند[لا یَستَغنون] و آن ها را هم باید انجام دهید.
برنامه های عظیم آینده هم جایگاهی دارد که هر کدام در جای خود نفع رسانی دارد. مانع امروز آنها را برطرف کن ،تااز کار بزرگ آینده تو خود را بی نیاز ندانند.
⏪ درجه بندی فرماندهان :
♦️ولیَکن أثَرَ رؤسِ جُندِک عندک مَن واساهُم فی مَعونتِهِ
مالک ،مقدم ترین و ارشدترین نیروهای نظامی نزد تو باید کسانی باشند که با زیر دستان خود اهل مساوات باشند .
♦️واَفضَلَ علیهِم مِن جِدَتِهِ
و بیش از همه با سپاهیان خود جود و بخشش داشته باشند و فکر نکند سرباز غلام و نوکر او میباشد و کسی رو انتخاب کن که نسبت به زیر دست دلسوز باشد.
♦️بما یَسَعَهُم و یَسَعُ من وراءَهم مِن خُلوفِ اَهلیهِم
فرمانده ی خوب کسی هست،
آنچنان که برای خود این نظامی و برای خانواده ی او که در پشت جبهه است[خُلُوف] وسعت و گشایش ایجاد کند،
مانند خود حضرت و پیغمبر که همیشه در دل میدان جنگ بودند اما هیچ بهره ای برای خودشان نداشتند اما همیشه به سربازهایشان و حتی خانواده های آن ها کمک میرساندند .
♦️حَتُی یَکونَ هَمُهُم هَمَّاً واحِداً فِی جِهادِ العَدوّ
هرگاه بتوانی برای نیرو ها و خانواده هایشان در پشت جبهه گشایش و وسعت ایجاد کنی و تامین اقتصادی شان کنی
اینان هم واحد میشوند و فقط یک هدف دارند و آن جهاد و جنگیدن در جبهه میباشد .
_ مهمترین عامل پیروزی بر دشمن، داشتن هدف و انگیزه واحد است. وقتی خانواده و نیروهای رزمنده از جهت اعتقادی و اقتصادی تامین باشند، هیچ نگرانی وجود نخواهد داشت و هدف مبارزه با دشمن خواهد شد.
♦️فانَ عطفَک علیهِم یَعطِفُ قلوبَهم علیکَ
مهربانی کردن تو با سپاهیان باعث مهربانی آنها با تو میشود.
ای مالک اگر تو به عنوان فرمانده ی نظامی عطوفت و مهربانی بر این نظامی ها داشته باشی مطمئن باش قلبشان به سمت تو متمایل می شود[یَعطِف]
✅ به خلاف دنیای امروز که مسائل نظامی را مسائلی خشن و به دور از احساسات تلقی میکند، در نگاه حضرت امور نظامی آمیخته ای از مسائل اعتقادی ، اخلاقی، اقتصادی، خانوادگی و نظامی است.
هر کدام از اینها را نادیده بگیریم به طور محسوس پیروزی در میدان نبرد کم میشود.
♦️وانَ اَفضل قُرةُ عینِ الوُلاة استِقامةُ البِلاد
بالاترین چشم روشنی [قُرهُ عینِِ] و لذت بخش ترین مسئله برای یک مسئول و حاکم این است که خیمه ی عدالت در همه جا برافراشته شود
♦️وظُهورِ مودةِ رعیة
و هم چنین چشم روشنی حاکمان بر این است که محبت مردم به آنها ظهور پیدا کند .و محبت مردم زمانی ظهور پیدا میکند که به آنها خیر رسیده باشد.
✅ ابراز محبت با سختگیری و اعمال زور حاصل نمی شود بلکه هر چه عدالت در جامعه بیشتر شود، محبت به حاکمان بیشتر میشود.
♦️و اِنَه لا تُظهره بموَدَتهِم إِلاَّ بِسَلاَمَةِ صُدُورِهِمْ
و بدان هیچ گاه محبت مردم ابراز نمیشود مگر به اینکه دلشان سالم باشد.
مالک آنقدر خدمت کن به این مردم و عدالت بگستران و رضایت این مردم را جلب کن تا مردم این رضایت و دلبستگی شان را به حاکم و حکومت اظهار کنند.
✅ تنها زمانی مردم محبت دارند که دل آنها از ظلم و بی عدالتی و رانت و پارتی بازی و... به خشم نیامده باشد. ولی اگر دلها از کینه لبریز شد دیگر محبتی باقی نمی ماند.
_علاوه بر اجزای عدالت که باعث شفای قلب است، حاکمیت باید روی اخلاق جامعه نیز کار کند که آنها را به مرتبه ای از صحت و سلامت دل برساند.
♦️وَلاَ تَصِحُّ نَصِیحَتُهُمْ إِلاَّ بِحِیطَتِهِمْ عَلَى وُلاَةِ الاُْمُورِ
مالک بدان و آگاه باش به هیچ وجه نصیحت مردم صحیح نمیشود[لاتَصِّح] مگر اینکه با میل و رغبت دور حاکمان جمع شوند و احاطه کنند [حیطَتِهم]
♦️وَقِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ،
و حکومت ها بار سنگین بر دوش مردم نگذاشته باشد.[اِستِثقال]
♦️وَتَرْک اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ
و مردم آرزوی تمام شدن حکومت را نکشند .
راه بقاء و ماندگاری حکومت بدست آوردن دل های مردم می باشد
وقتی مردم مهربانی و عدالت گستری ببینند آنان دور تو جمع میشوند و آنگاه مطمئن باش حکومت هیچگاه از بین نخواهد رفت
✅ اجتماع دلها و بقاءحکومتها به دو امر بستگی دارد:
۱- بار سنگین معاش و ناامنی و... از دوش مردم برداشته شود.
زمانی که مردم بر دوش خود سنگینی احساس کنند برای از بین رفتن حکومت روزشماری خواهند کرد .
۲- خوبی دیدن از حکومت، انتظار استمرار حکومت را دارند.
♦️فَافْسَحْ فِی آمَالِهِمْ
مالک وسعت ایجاد کن و امیدرا در دل لشکریان گسترش بده .
✅در اینجا آمال دو معنا دارد :
۱- از نظر معیشت آنان را در رفاه قرار بده و هرچه میتوانی گسترش ایجاد کن که هر چه آنان در رفاه نسبی باشند بیشتر در خدمت تو هستند .
۲- انگیزه ها :از نظر معنوی و باطنی ایجاد انگیزه کن.
اللهم قوِّ علی خدمتک جوارحی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۱۰ - ۱۶ربیع الاول
💢بخش سیزدهم نامه۵۳💢
ضرورت تشویق در مدیریت
🔴 خلاصه از جلسه قبل:
حضرت امیرالمومنین به مالک فرمودند:
اگر حکومتی بخواهد که مردم خود را نسبت به حاکمیت موظف بدانند و آنگونه که باید دلسوزی کنند ؛برای بقای حکومت،باید بار معیشتی مردم را کم کند و تا جایی که می تواند مسیر را برای مردم هموار کند و امید به زندگی را در بین افراد جامعه بالا ببرد ،تا آنجا که امکان دارد مردم آنگونه که میخواهند زندگی کنند تا جامعه به طغیان کشیده نشود.
♦️وواصِل فِی حُسنِ الثَّناءِ عَلیِهم
مالک مکرراً و پیوسته[وواصِل]خوبی ها و نیکی های مردم را بازگو کن و از آنها تجلیل و تمجید کن[الثناءِ].
-حاکمیت باید زبان و لسان گویایی برای تشویق کردن افراد و نشان دادن کارهای خوب در جامعه داشته باشد و از افراد تجلیل کند و از آنها الگو سازی کند.
♦️ وتَعدیدِ مَا اَبلیٰ ذَوْوِ البَلاءِ مِنهُم
مالک از افرادی که از مشکلات و سختی ها و امتحانات [اَبلیٰ] سربلند بیرون آمدند تجلیل کن و آنها را به دیگران معرفی کن.
-وظیفه حاکمیت است که با پول بیت المال الگوهای موفق رابه دیگران معرفی کند
🔴نص کلام امیرالمومنین(ع)، برگزاری یادواره شهداست.
♦️فاِن کثرَةَ الذِکرِ لِحُسنِ اَفعالِهم تَهُزُ الشُّجَاعِ
مالک تو اگر آن فعل و کار خوب را مکرراً در جامعه بیان کنی [کثرَةَ الذِکرِ]شجاعان و بقیه افراد را برای آن کار خوب تحریک می کنی [تَهُزُ].
♦️و تُحَرِضُ النَّاکِل
و موجب تشویق کم کاران و تنبل ها نیز می شود.
اگر حاکمیت در انجام این وظیفه تشویقی خوب عمل کند، شجاعان برای انجام کارهای خوب تحریک و کم کاران تشویق می شنود آن فعل در جامعه نهادینه می شود.
- بجای تاکید بر اشخاص،که سبب حسادت دیگران خواهد شد. تاکید بر افعال او شود. تاکید بر حسن افعال او سبب اسوه پذیری میشود.
♦️ثم اعْرف لِکلِ امْرئٕ منهم ما اَبلیٰ
مالک زیر مجموعه نیروی خود را بشناس ،
بیخبر از احوال آنان نباشی، قدر شناس انان باش.
- مشکلات و امتحاناتی را که هر شخص گذرانده است رابشناس. از هر شخص باید به هر مقدار که امتحان داده است، تقدیر نمود و حاکمیت باید اطلاعات دقیق از این زحمات داشته باشد و قدردانی و قدرشناسی کند.
♦️ولا تُضَمَنَ بلاء امْرِئٕ الیٰ غیرهِ
مبادا زحمت یک نفر را به دیگری بچسبانی؛ زحمت و امتحان و پیروزی کسی را به دیگری نسبت نده.
-نباید در این مسئله غارت و سرقت ایجاد شود برای مثال همانگونه که ثروت یک تاجر نباید غارت شود علم یک عالم یا دانشمند نیز نباید غارت شود و شخص دیگری آن را به نام خود بزند.
♦️ولا تُقّصِرَنَ بهِ دُونَ غایَةَ بَلائِهِ
مالک به هیچ وجه ارزش کار مردم را از آنچه که هست کمتر نشان نده و زحمت آنهارا به همان اندازه که هست ببین؛ اجازه نده دیگران آن را به نام خود مصادره کنند و به اسم خود بزنند.
کار کسی را از ارزش و جایگاه خود کم نکن.
ارج و قرب کار نیک اورا پایین نکش
هم بنام او ثبت باشد و هم اندازه قدر او محفوظ باشد.
□ از لحاظ قانونی باید مدیریت جامعه به گونه ای باشد که حق هیچ کس در این امور ضایع نشود .
♦️ولا یَدعُوَنَکَ شَرفُ امْرِئٕ الی اَن تُعَّظِم ...
مبادا کسی تو را وادار کند ، عناوین ، مقامی ، سبب شود کار کوچک او بواسطه یک عنوان بزرگ شمرده شود.
زحمت کم انسان های دارای شخصیت وجایگاه و اسم و رسم و ثروت و شهرت [شَرفُ امْرِئٕ] تورا به بزرگ جلوه دادن کار آنها دعوت نکند [لا یَدعُوَنَکَ]. مبادا به خاطر مقام و جایگاه افراد از آنها تقدیر کنی.
♦️ولا ضَعَةُ امْرِئٕ الی اَن تَستَصغِرَ مِن بَلائِه مَا کانَ عَظیِماً
اگر کسی شخصیت ، جایگاه ، اسم و رسم ، ثروت و شهرت ندارد ولی کار مهمی انجام داد، کار او را بزرگ ببین و به خاطر فقر شخص، کار بزرگ اورا کوچک نشمار؛[تَستصغِر] هرکس را باید با کارش سنجید.
◻به جای شخصیت و جایگاه افراد باید حرف و عمل آنها مورد ارزیابی قرار گیرد.
🟠تا اینجا امیرالمومنین(ع) درمورد نیروهای نظامی که اولین قشر از آن هفت گروه موجود در جامعه هستند فرمودند.(گفته شد که بین شارحان نهج البلاغه اختلاف وجود دارد؛میتوان ضمایر را هم به نیروهای نظامی معنی کرد هم به عموم مردم.)
🔻نکته:
مالک تو در جایگاه حاکم و حاکمیت قرار گرفته ای و حاکمیت با مشکلاتی مواجه است و مسائل جدیدی به وجود آمده و پیچیده تر می شود؛ باید این مشکلات را با اجتهاد حل کنی.
♦️وَارْدُد اِلیَ اللهِ و رَسُولهِ ما یُضلِعُکَ مِنَ الخُطُوبِ و یَشتَبهَ ...
مالک درکارهای سخت و مهم [الخُطوب] که بردوش تو سنگینی می کند [یُضلِعُکَ] باید حکم را از خدا بگیری و به قرآن رجوع کنی و در سنت پیغمبر بنگری [وَارْدُد الی اللهِ و رسولهِ] و آن مسیر که درست است را انتخاب کنی.
🔻موضوع: در مسائل مستحدثه اجتهاد کن.
در مسائل حکومتی هم باید اجتهاد کرد ، نباید اجتهاد را محدود به مسائل فقهی دانست.
- حضرت در نامه ۵۳ که نامه حکومتی است فرمودند: باید در همه مسائل حکومتی و... اجتهاد کرد.
- عهدنامه مالک اشتر کتاب سیاسی نهج البلاغه است.
♦️فَقَدْ قَالَ اللهُ تَعَالَى لِقَوْم أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ
خداوند متعال خطاب به مردمانی که دوست داشت آنها را هدایت کند فرمود:
♦️«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاْمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ»
ای کسانی که ایمان آوردید از خدا و رسول اطاعت کنید.
پس وقتی در مسائل سخت و سنگین منازعه شد و درمانده شدیدحکم را به خدا و رسول بازگردید، یعنی به قرآن و سنت پیامبر(ص) بازگردید.
♦️ فَالرَّدُّ إِلَى اللهِ الاَخْذُ بِمُحْکَمِ کِتَابِهِ
امر مشتبه را به خدا برگردانید و به آیات محکم قران.
(محکمات قرآن نه متشابهات آن)،
الف) اجتهاد با آیات قرآن: اگر کسی میخواهد اجتهاد کند باید با محکمات قرآن این کار را انجام دهد یا متشابهاتی که از طریق اهل بیت تفسیر شده است.
آیات قران به دو دسته تقسیم می شوند:
۱-محکمات: آیاتی است که قابل تاویل و تفسیر نیست و معانی چندگانه ندارد و صریح و واضح است.
۲- متشابهات:آیاتی است که هر گروه آن را به نوعی تفسیر می کنند و جای اختلاف است.
مفسر و مبین آیات قرآن کریم اهل بیت هستند.
♦️وَالرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الاَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ
و امر مشتبه را به پیامر برگردانید با گرفتن سنت جامعه.( که این سنت نه یک مورد بلکه مورد اجماع و اتفاق که در همه جای زندگی پیامبر بوده باشد.)
♦️ غَیْرِ الْمُفَرِّقَةِ
نه سنت غیر قطعی.
ب) اجتهاد با سنت پیامبر(ص):
اگر کسی می خواهد با استفاده از سنت پیامبر اجتهاد کند و حکم را استخراج کند باید از سنت های الجامعه و غیرالمفرقه استفاده کند.
۱. الجامعه: سنتی که در همه جای زندگی پیامبر و اهل بیت میبینیم .
۲. غیرالمفرقه: سنتی که در آن تمامی روایات مثل هم هستند و یکدیگر را نقص یا رد نمی کنند و آیاتی از قرآن برخلاف آن سنت نباشد.
🔻 سوال⁉️
چگونه می توان اجتهاد کرد؟؟
🔺جواب سوال:
آنچه در ذهن ما جا افتاده آنست که در امور فقهی از طریق آیات و روایات، باید حکم شرعی را استنباط کرد ولی در مسائل حکومتی، اقتصادی و بانکداری چه؟
حضرت در نامه ۵۳ که نامه حکومتی است به مالک که میخواهد حاکم جامعه شود و طبعا در این مسیر به امور مختلف حکومتی احتیاج پیدا میکند میفرماید؛
از طریق قرآن و سنت جواب این سوالات را هم پیدا کن.
هر جایی مساله ای برای ما لاینحل باقی مانده به خاطر کم کاری ما در تحقیق است.
🔴نکته:
۱. اجتهاد در زمان معصوم:
در زمان امیرالمومنین(ع) ،حضرت مالک را مجتهد دانستند و به مصر فرستادند . اینگونه نیست که برخی فکر می کنند مسئله اجتهاد بعداز زمان معصومین است و بدعت محسوب میشود ؛سابقه اجتهاد به سابقه اسلام برمی گردد.
در آن زمان نمیشدرسانه و ارتباطات نبود که هر شخص براحتی و فی الفور نزد امام برود و سوالاتش را بپرسد بلکه امام به آنها دستور اجتهاد دادند. با گذشت زمان اجتهاد قانون مندتر شد اما از زمان ائمه اطهار مسئله اجتهاد یعنی نظردادن در دین وجود داشت.
۲. در مواجه با آیات و روایات نباید به یک آیه و روایت بسنده کرد؛ ما باید به خانواده احادیث مراجعه کنیم. به تعبیر حضرت باید به سنت جامع عمل کنیم ،سنتی که درهمه جای زندگی پیامبر و اهل بیت آن را می بینیم.
۳. آیه اولی الامر بسیار مهم است.این آیه علاوه بر اثبات امامت امام علی(ع)و اهلبیت، عصمت اهل بیت را نیز نشان میدهد.
قرآن فرمود: اَطیعوالله و اَطیعوالرسول و اولی الاَمرِ مِنکُم فَاِنَ تَنازَعتُم فی شَیءِِ...
در این آیه دوبار کلمه اطیعو آمده ، از خدا اطاعت کنید چون اطاعت از خدا اطاعتی استقلالی است؛
از رسول و اولی الامر اطاعت کنید چون خداوند فرموده است و اطاعت از اولی الامر با اطاعت از پیامبر فرقی ندارد.
برای اولی الامر اطیعو نیامده است زیرا باید همراه اطاعت از رسول از اولی الامر نیز اطاعت کنیم.
هرکسی که به زور جانشین پیامبر شد نمی توان آن را اولی الامر دانست و اطاعت کرد؛کسی را باید اطاعت کرد که مانند پیامبر باشد.
با این تفاسیر اولی الامر کسی جز امام علی (ع) و ائمه اطهار نمی توانند باشند.
⏪ درمورد آیه اولی الامر:
الف)مسئله اول اثبات اطاعت از اولی الامر همان اطاعت از رسول است.
ب)مسئله دوم اثبات عصمت اهل بیت است، اولی الامر باید معصوم باشد زیرا فرد غیر معصوم ممکن است گناه کند و دستور به گناه دهد و خداوند فرموده است از اولی الامر باید تبعیت کنید؛ پس نتیجه می گیریم که اولی الامر نمی تواند یک فرد غیر معصوم باشد چون تناقضاتی به وجود می آید.
در ادامه آیه می فرماید :باید در مواقع نزاع و درگیری و بحث به حرف قرآن و رسول(ص)و اولی الامر مراجعه کرد و حرف را استنباط کرد [فَاِنَ تَنازَعتُم فی شَیءِِ].
حضرت از بین چهار منبع استخراج احکام فقط به قرآن و سنت اشاره کرد، بحث عقل و اجماع ذکر نشد که البته حجیت این دو هم از قرآن و سنت قابل استنباط است.
اللهّم اکرمنا بنور الفهم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۱۱ - ۱۷ربیع الاول
💢بخش چهاردهم نامه ۵۳💢
🔴خلاصه ای جلسه قبل:
امیرالمؤمنین مسائلی راجب حکومتداری بیان کردند و بطور خاص فرمودند که هر جامعه ای از هفت صنف تشکیل شده
گروه های مختلفی که در جامعه هستند را به تفکیک بیان کردند یکی از آن گروه ها نیروهای نظامی و امنیتی بود که بیانات حضرت در مورد جایگاه و اینکه فرمانده خوب چه خصوصیاتی دارد و چه خدماتی باید به جامعه بدهند و حاکمیت در برابر انها چه وظایفی دارد .
در جلسه ی قبل به مالک فرمودند اگر کسی کار خوبی انجام داد از او تقدیر کن تا دیگران به انجام کار خوب تشویق شوند. مبادا کار خوب یک فرد به پای دیگران حسای کنی و هر کسی را متناسب با عملش تقدیر و یا توبیخ کن.
و در پایان هم در مورد اجتهاد فرمود: مالک الان تو از ما دور هستی به مصر میروی (اگرچه عرض کردیم مالک هیچگاه به مصر نرسید و هیچگاه این نامه ۵۳ توسط مالک اجرایی نشد)
خیلی از حکم ها را تو صریحا از من نشنیده ای ولی اسلام کلیاتی دارد که از آن قوانین کلی میتوانی امور جزئی و فرعیات را استنباط و استخراج کنی که همان اجتهاد وتو مالک مجتهدانه برخورد کن .
در این جلسه حضرت درمورد قضات صحبت میکنند و صنف بعدی کارمندان دولت و همینطور هفت گروه را ذکر میکنند و ...
♦️ثُمَّ اِخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ اَلنَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ
مالک برای حکم کردن و قضاوت کسانی رو انتخاب کن که دارای فضائل باشند.
در ادامه حضرت ملاک افضل بودن را بطور جزئی بیان میکنند .
♦️مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ اَلْأُمُورُ
باید از مردمی باشد که امور سخت و کارهای مشکل او را در تنگنا قرار ندهد[لاتَضیق] بتواند سختی ها را تحمل و چاره جویی کند و بتواند کلاف در هم پیچیده را درست و اصلاح کند.
حقیقت و واقعیت را از میان ادله های متعدد و متفاوتی که از میان دو گروه دعوا بیان میشود را استنباط کند .
♦️ وَ لاَ تُمَحِّکُهُ اَلْخُصُومُ
ویژگی دیگری که قاضیان در جامعه ی اسلامی باید داشته باشند آن است که نبایداین مسائل پیچیده او را به عصبانیت[تُمَحِّکُهُ] وا دارد و یا دعواها او را از میدان عدالت و خوش رفتاری بیرون کند.
بطور کلی کسی قاضی شود که عصبانی نشود و به خشم نیاید و تحملش کم نباشد و انسان صبوری باشد .
✳️ امیرالمؤمنین در حکمت ۲۵۵ فرمودند
الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِم
عصبانیت جزئی از دیوانگی است.
که اگر صاحب ان پشیمان نشود جنون او دائمی است.
(نمیشود قضاوت را به دست دیوانه ها داد.) لجاجت و عصبانیت از آفات مهم اخلاقی است. تو نمیتوانی قضاوت را به دیوانگان بسپری
♦️وَ لاَ یَتَمَادَى فِی اَلزَّلَّةِ
مالک قضاوت باید برای کسی باشد که در مسیر اشتباه پافشاری نکند [لایَتَمادی]
بعضی ها این پافشاری را دارند و در امور باطل لجاجت خاصی دارند که هرچه شما سعی میکنید آن ها را از مسیر باطل برگردانید نمشود.
《 وَلَوْ رَحِمْناهُمْ وَکَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرّ لَّلَجُّوا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ; مومنون - ۷۵》
اگر به آنان رحم کنیم و ناراحتى و مشکلات آنان را برطرف سازیم (نه تنها بیدار نمى شوند بلکه) در طغیانشان لجاجت مى ورزند و سرگردان مى شوند.
✳️ امیرالمومنین فرمود:
الِّجاجُ یُفْسِدُ الرَّأْىَ; لجاجت فکر انسان را خراب مى کند.
اللِّجاجُ أکْثَرُ الاْشْیاءِ مَضَرَّةً فِى الْعاجِلِ وَالاْجِلِ; لجاجت زیان بارترین امور در دنیا و آخرت است.
♦️وَ لاَ یَحْصَر مِنَ اَلْفَیْءِ إِلَى اَلْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ
کسی برای قضاوت انتخاب شود که منعی نداشته باشد[یَحْصَر] از برگشتن به سمت حق[ اَلْفَیْ]
زمانی که حق را یافت مانعی نداشته باشد و راحت بتواند به سمت حق برگردد.
✅ گاهی، منع درونی هست مثل رشوه گرفتن ،ضعیف النفس بودن، ترس از آبرو، و توکل نداشتن به خدا .
و یا منع خارجی از اینکه بترسد اخراج شود.
پس قاضی منعی برای برگشت نداشته ، اشتباهش را و تبعات اشتباه را نیز بپذیرد قاضی باید آزاده باشد و به دنبال حق باشد و اشتباهش را اصلاح و جبران کند
اگر کسی این روحیه را نداشته باشد شأنیت و لیاقت قضاوت را ندارد.
♦️وَ لاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَعٍ
یکی دیگر از ویژگی های مهم قاضی آن است که نفس او بر طمع چشمداشت نداشته باشد[تشْرِفُ]
کلمه تشرف معانی مختلفی دارد:
۱_ یکی از معانی شریف و بلند مرتبه و بالا رفتن است .
۲_ اشراف داشتن و نگاه از بالا به پایین است
مالک کسی شأنیت و افضلیت قضاوت را نردبان بالا رفتن برای رسیدن به طمع خودش نبیند بررسی کن آیا قاضی دنیا طلب هست و تمام نگاهش به پرونده مالی هست ؟
✅ قاضی بطور کلی باید کسی باشد که بتواند از راه های دیگر غیراز قضاوت درآمد بدست آورد و به قضاوت به دیدگاه پول و سرمایه نگاه نکند و قضاوتش به خاطر استعداد و حکم وظیفه باشد باید آزاده باشد و تن به فروش حکم و قضاوتش ندهد .
✳️ یکی دیگر از آفات طمع بی عقلی میباشد حضرت میفرمایند
أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ; بیشترین قربانگاه عقل در زیر برق طمع هاست.
(در جریان وکالت نیز همین. وکیل نباید بگوید من هر طور شده این پرونده را به نتیجه میرسانم، بالاخره اگر حق با موکل تو نبود چه؟ )
بسیاری از اوقات اگر عقل زایل میشود به سبب بالا رفتن طمع میباشد و اگر طمع کاری باشد دیگر عقلی نمیماند که بخواهد حکم صادر کند
و انسان طماع و حریص و دنیا طلب به درد قضاوت نمیخورد.
♦️وَ لاَ یَکْتَفِی بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ
قاضی خوب کسی هست که در تحقیقات و در فهم به کم[اَدنی] اکتفا نکند
قاضی نباید در قضاوت نزدیک و به دنبال مستند و دلیل ضعیف باشد بلکه باید بدنبال دلایل دور دست [أَقْصَاهُ] برای آشکار شدن حق باشد.
_ قاضی در دو بخش نباید به کم اکتفا کند :
۱_ تحقیقات (بطور مفصل تحقیق کند و از هیچ چیز و هیچ جایگاه حقیقی و حقوقی و سختی کار هراسی نداشته باشد)
۲_ در فهم و مسائل دینی (قضاوت یکی از ابواب مهم فقهی میباشد ) بعضی قضات به فهم حداقلی اکتفا و با قیاس ، قضاوت میکنند در حالی که حکم شرعی قاعده دارد و با قیاس نمیشود کار را پیش برد و باید فهم فقهی باشد و در درک مسائل پیگیر باشد و به کم اکتفا نکند.
♦️وَ أَوْقَفَهُمْ فِی اَلشُّبُهَاتِ
میفرماید:قاضی افضل، هر گاه شبهه ایی برایش ایجاد شد توقف میکند و تا رفع شبهه حکم صادر نمیکند و محتاط عمل میکند .
زیرا فقه به مال و ناموس ، جان و عرض خیلی اهمیت میدهد.
♦️ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ
قاضی خوب بر روی حجت ها و دلایل قطعی تکیه میکند. پس حکم بر اساس مدارک باید صادر شود، نه از روی ظاهر و مظلوم نمایی دچار احساسات شود
قاضی باید از صحبت ها و طرفین دعوا حجت ها را بیرون بکشد .
در جریانی آمده است که جوانی خدمت امیرالمؤمنین رسیدند و از قاضی شکایت کرد که به اشتباه حکم صادر کردند
جوان گفت پدرم به همراه چند نفر برای تجارت رفته بودند که هنگام بازگشت از سفر به من گفتند پدرم مرده در حالی که میدانم آنها دروغ میگویند و پدرم را کشته اند و مالش را تصاحب کردند
امیرالمؤمنین به قاضی گفت نظر تو چیست او هم گفت بدلیل گواه چند شاهد پس پدر این جوان مرده .
اما حضرت هر یک را بطور جداگانه مورد بازرسی قرار داد و چون در اظهارات شاهدان تناقض بود فرمود این شاهدان دروغ میگویند.
✅ وظیفه ی قاضی زیرک بودن است.
زیرا اولا: تکیه بر حجت و دلیل قطعی ملاک است نه احساسات.
ثانیا : قاضی باید بتواند حجت را از بین گفت و گو ها استخراج کند
♦️وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ اَلْخَصْمِ
قاضی از رفت و آمد طرفین دعوا که گاها مستندات جدیدی می آورند و روز بعد شاید مسئله ی جدیدی به ذهن و خاطرش آمده و خواستار به حضور رسیدن قاضی است او را خسته و ناراحت نکند [تَبَرُّماً]
♦️وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ اَلْأُمُورِ
قاضی باید صابرترین افراد و بردبارباشد تحقیق میکند و از کشف حق و گرفتن از ظالم و برگرداندن آن به مظلوم خسته نمیشود.
♦️وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اِتِّضَاحِ اَلْحُکْمِ
یکی دیگر از ویژگی که حضرت برای قاضی خوب بیان میکند.
لبه ی تیز قلم قاضی برای نوشتن حکم محکم [أَصْرَمَهُمْ] به هیچکس رحم تمیکند
زمانی که امر واضح و مشخص[اِتِّضَاحِ] شد که حق با کدام است از نوشتن حکم دست او نمی لرزد .
حریت و قاطعیت در قضاوت خیلی مهم است البته که باید این قاطعیت از روی علم و فهم باشد نه از روی لجاجت .
♦️مِمَّنْ لاَ یَزْدَهِیهِ إِطْرَاءٌ
مدح و ثنای [إِطْرَاء] دیگران او را دچار عُجب و تکبر[یَزْدَهِیهِ] نمیکند.
یعنی در دادگاه گاهی طرفین با لفاظی میخواهند کاری کنند که حکم به نفعشان صادر شود که باید در اینجا قاضی دچار این لفاظی ها نشود .
♦️ وَ لاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ
قاضی خوب کسی است که تشویق و تحریک [إِغْرَاءٌ] باعث نشود به یک سمت متمایل شود و به نفع کسی که قشنگ صحبت میکند رای دهد .
♦️وَ أُولَئِکَ قَلِیلٌ
مالک چنین قضاتی در جامعه خیلی کم هستند و به ندرت پیش می آید. پس پیگیر و بدنبال چنین افرادی باش و چنین قضاتی را پرورش بده .
♦️ثُمَّ أَکْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ
مالک چنین افرادی را پیدا کردی و قضاوت را بر عهده اش گذاشتی آن را رها نکن و بسیار بر قضاوت آن نظارت کن .[تَعَاهُدَ قَضَائِه]
♦️ وَ اِفْسَحْ لَهُ فِی اَلْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ
هر گاه تمام این مقدمات در او حاصل شد و بی رغبتی او را بدنیا دیدی در حقوق و مال[البذل] به او دست و دلباز باش .
[اِفْسَحْ] برای او گسترش بده.
او را بی نیاز کن که فقر او [عِلَّتَهُ] زایل و احتیاجات او رفع شود .
زیرا حضرت میفرمایند فقر انسان را به بیماری نفس میکشاند.
ودر روایت آمده به قاضی باید خوب رسیدگی شود که اصلا انگیزه ی رشوه گرفتن نداشته باشد.
♦️ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى اَلنَّاسِ
آنچنان قاضی حقوق بده که نیاز به مردم نداشته باشد. کمترین چشمداشت را به پول و سرمایه و محبت مردم داشته باشد .
♦️وَ أَعْطِهِ مِنَ اَلْمَنْزِلَةِ لَدَیْکَ مَا لاَ یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ
به او ارزش و جایگاه بده و او را نزد خود محترم بشمار [منزلهِ لدیک]و مثل چشم به او اعتماد داشته باش که دیگران به طمع نیفتند و نخواهند او را ریشه کن کنند.
آنقدر به او نزدیک باش که تمام اسرار را بدانی و بین حاکم و قاضی هیچ کس نتواند فاصله بیاندازد و رابط بین شما باشد تا جایی که هیچ اموری در بین شما پنهان نباشد .
♦️ مِنْ خَاصَّتِکَ لِیَأْمَنَ بِذَلِکَ اِغْتِیَالَ اَلرِّجَالِ لَهُ عِنْدَکَ،
اگر بتوانی قضات رو خوب به خودت نزدیک کنی و ارتباط قوی و تنگاتنگ داشته باشی نیروهای اطرافت نمیتوانند فریب ناگهانی [اِغْتِیَالَ] داشته باشند.
(یا به معنای ترور ناگهانی داشته باشند)
♦️ فَانْظُرْ فِی ذَلِکَ نَظَراً بَلِیغاً
مالک نکاتی که گفتم عمیقا فرا گیر و با تمام جان حرف ها را توجه و عملیاتی کن.
♦️فَإِنَّ هَذَا اَلدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی اَلْأَشْرَارِ
زیرا این دین سالهاست اسیر دست اشرار بوده
♦️یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى
و هر کسی هر طوری خواسته حکم صادر کرده .
♦️ وَ تُطْلَبُ بِهِ اَلدُّنْیَا
و دین برای آنان وسیله ی خورد و چپاول وبرای دنیای بهتر انان بوده است.
مالک ما این دوران تلخ رو پشت سر گذاشتیم و اکنون حکومت اسلامی شده و جامعهی اسلامی ،
پس نظارت دقیق بر قضات داشته باش.
اللهم اَخرج حبّ الدنیا من قلوبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۱۲ - ۱۸ربیع الاول
💢بخش پانزدهم نامه۵۳💢
موضوع: وظایف کارمندان دولت
🔴خلاصه جلسه قبل:
امیر المومنین فرمودند: هرجامعه ای هفت صنف دارد.گروهی نظامیند. گروهی قضات و گروه سوم کارگزاران،اداری، کارمندان حکومت هستند.
حضرت ابتدا لزوم گزینش را مطرح می کند و میفرماید کسی که به عنوان کارمند، کارگزار، نیروی دولت میخواهد مشغول به کار شود، باید امتحان وگزینش شود.
⏪ لزوم گزینش کارگزاران،
♦️ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً
مالک، در اعمال کارگزاران خو دقت کن و آنها را بعد از امتحان و آزمایش به کار بگیر،[استَعْمِلْهُم]
(نظر،یعنی متفکرانه و بادقت نگاه کردن)
♦️ وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً
نه اینکه آنها را از روی تمایلات شخصی[محاباة] و خودرایی[اَثَرَه] یا از روی فشار یک گروه بکار بگیری .
♦️ فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَالْخِیَانَةِ
زیرا خودخواهی و خودرایی مجموعه ای [جِماعُ]از شاخهای [شُعب]ظلم و خیانت اند.
✅️ نتیجه گزینش نشدن ظلم و خیانت است. استخدام کارمندان باید با گزینش باشد ، آن هم گزینش دقیق و از روی امتحان نه اینکه صرفا سوالهایی بی مورد پرسیده شود.
_ حضرت دو آفت گزینش را "تمایلات شخصی" و "خودرایی" میداند. نباید کسی از روی رفاقت و پارتی بازی، یا بدون امتحان و آزمودن استخدام شود.
_ نتیجه استخدام بدون ضابطه چیزی جز ظلم و خیانت نیست.
کسی که بدون رد شدن از فیلتر، استخدام شده است، میگوید حتما نظارتی نیست، اگر ظلمی هم بکنم و حق دیگران را بخورم مورد بازخواست قرار نمی گیرم.
_ وقتی با زد و بند به مسئولیت رسیده است او هم می خواهد با زد و بند دیگران را به مسئولیت برساند و به اعتماد عمومی خیانت کند.
_ گفتار حضرت اگرچه برای همیشه است ولی به طور محسوس و ملموس اشاره به جریان انتخاب خلفا، مخصوصا خلیفه سوم می کند.همانطور که در پایان بخش قبل گفته شد،
_ فرمودکه انتخاب افراد از روی فامیل بوده و نهایت مشورت که شخص خائن و فاسدی مثل مروان بن حکم انتخاب و نتیجه این گزینش ها، فراوانی ظلم و خیانت در جامعه شده بود.
✅️حضرت فرمود: مالک، در زمان خلفا ضابطه نبود که کار را جلو میبرد، رابطه ها، فامیل بازی کار را پیش میبرد.این مسیر اشتباه است. باید مسیر را عوض کنیم.ضابطه ها در کار باشدو مردم طبق قاعده، طبق استعداد و تخصص و تعهد وارد مسیر خدمت شوند.
⬇️ مواردی که باید در گزینش مورد توجه قرار بگیرند:
♦️وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیَاءِ
از بین همه افراد،
الف. اهل تجربه
ب. و اهل حیا باشد. به مسئولیت انتخاب کن.
✅️حیا ملکه ای است درونی که انسان را از انجام خطا و گناه باز میدارد وخجالت زده میکند. آنگونه که از سرزنش شدن توسط خوبان ترس دارد.
_ حیا، یکی از ویژگیهایی است که شخص را از درون کنترل می کند و افسار نفس را می کشد تا سمت گناه نرود.
_حیا، از امهات صفات اخلاقی است.
✳️ امام کاظم ع فرمود:
ما بَقیَ مِن أمْثالِ الأنْبیاءِ علیهم السلام إلاّ کَلِمَةُ : «إذا لَم تَسْتَحیِ فاعْمَلْ ما شِئتَ» . أمَا إنّها فی بَنی اُمیَّةَ.
یکی از جملات انبیاء آنقدر گفته شد تا تبدیل به ضرب المثل شد این جمله است: اگر حیا نداشتى، هر کارى مى خواهى بکن. آگاه باشید که این جمله درباره بنى امیّه است .
در هر دوره ای هر کسی عنان نفس را رها کند وسمت گناه رود ، این شخص بی حیا است و امثال بنی امیه می باشد.
♦️مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ ،
ج. از خانواده های صالح باشد.
♦️وَ الْقَدَمِ فِی الاِسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ
د. سابقه طولانی در اسلام داشته باشد.
(پیشگامان با سابقه در اسلام)،
✅️ انتخاب از خانواده های صالح، پارتی بازی نیست. در امر گزینش، در کنار ویژگیهای شخصی، ویژگیهای خانوادگی را هم باید در نظر گرفت. وراثت هم مهم است.
⬇️ اصول گزینش:
۱. تجربه و تخصص در مسولیت مورد نظر.
۲. حیا: کنترل درونی
۳. از خانواده های صالح (وراثت)
۴. سابقه در اسلام داشته باشند (دینداری آنها برای کسب پست و مقام نباشند)
⬇️ نتیجه گزینش صحیح:
♦️فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً
۱. زیرا چنین افرادی دارای اخلاق کریمانه ترند. چون اخلاق دارند، کرامت دارند.
⚛ اخلاق ثمره تکرار است و کرم یعنی:
الَّذِی لَا یَأْکُلُ وَ یُعْطِی ، اکرم اخلاقا
یعنی سابقه بلندی در دستگیری از مردم دارند.کریم کسی است که خودش نمی خورد ولی به فقیر ومحتاج می دهد.
♦️ وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً
۲. آنان کسانی هستند که با آبرو[اَعراضاً] هستند.
برای حفظ آبروی خود هم که شده دست به خطا نمی زند.
♦️وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً
۳. طمع کمتر [مَطامع]توجه آنها را به خود جلب میکند.[اِشراقاً]
(اشراق نور افشانی که نتیجه آن جلب نظر است)دنیا و مادیات توجه آنها را به خود جلب نمی کنند.
♦️وَ أَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الاُمُورِ نَظَراً
۴.در همه امور عاقبت اندیش باشند.
اول گزینش خوب، بعد نظارت
⬇️ وظایف حاکمیت در قبال کارمندان گزینش شده:
♦️ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَیْهِمُ الاَرْزَاقَ
امور مالی و رفاه را بر آنها گسترش بده،
✅️ همانگونه که در مورد قضات فرمود:
وَافْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ
در امور مالی بر آنها وسعت بده و تامین کن تا احتیاج و فقر قضات از بین برود.
به انها درآمد خوبی بده که دستشان جلوی دیگران دراز نباشدو زمینه خیانت ورشوه گیری نباشد.
در مورد کارمندان هم فرمود : حکومت باید طوری انها را تامین کند که کمتر احتیاج داشته باشند .
♦️فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ
بی نیازی مادی موجب فرصت و فراغت برای خودسازی است،
✴️حضرت ️در شروع نامه ۵۳ به همین نکته اشاره فرموده است:
هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِیٌّ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ
حضرت در پیمانی که با مالک بسته
حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَایَةَ خَرَاجِهَا
هنگام جمع آوری کردن مالیات.
وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا
وجهاد با دشمنان
وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا
اصلاح حال مردم.
حضرت اولین وظیفه حاکمیت را اخذ اموال میداند، ولی در مرحله بعدی این اموال باید در خدمت تامین امنیت مردم، اصلاح اوضاع فرهنگی و اقتصادی مردم، و ایجاد رفاه در محل سکونت قرار بگیرند.
✅️ هرچه رفاه متعادل تر باشد، دینداری مردم بهتر است.بعضی از افراد خاص، در اوج فقر، در اوج دینداری هستند.
_ بعضی از افراد برخوردار، اگر وضع مالیشان بهتر شود طغیان میکنند.
إِنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی،
اینها هم استثناء هستند. ولی به طور کلی عموم مردم این طور هستند که وقتی خیالشان از زندگی مرسومشان راحت باشد دینداری بهتر و عمیقتری خواهند داشت.
⚛ امام صادق ع به شخص صوفی مسلکی فرمود: بعد از پیامبراکرم، زاهدتر از سلمان و ابوذر که نداشتیم.
فَأَمَّا سَلْمَانُ فَکَانَ إِذَا أَخَذَ عَطَاهُ رَفَعَ مِنْهُ قُوتَهُ لِسَنَتِهِ حَتَّى یَحْضُرَ عَطَاؤُهُ مِنْ قَابِل سلمان هنگامى که سهمیه خود را از بیت المال مى گرفت قوت سال خود را (به صورت زاهدانه) از آن برمى داشت تا سال دیگر فرا رسد.
فَقِیلَ لَهُ یَا أَبَاعَبْدِاللهِ أَنْتَ فِی زُهْدِکَ تَصْنَعُ هَذَا وَأَنْتَ لاَ تَدْرِی لَعَلَّکَ تَمُوتُ الْیَوْمَ أَوْ غَداً
کسى به او گفت: سلمان تو با وجود اینکه زاهدى چنین مى کنى، نمى دانى شاید مرگ تو امروز یا فردا فرا رسد؟
أَ مَا عَلِمْتُمْ یَا جَهَلَةُ أَنَّ النَّفْسَ قَدْ تَلْتَاثُ عَلَى صَاحِبِهَا
آیا شما جاهلان نمى دانید که نفس آدمى گاه بر صاحبش مى پیچد (و او را در فشار قرار مى دهد)
إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهَا مِنَ الْعَیْشِ مَا یَعْتَمِدُ عَلَیْهِ
هرگاه وسیله زندگى قابل اعتمادى نداشته باشد;
فَإِذَا هِیَ أَحْرَزَتْ مَعِیشَتَهَا اطْمَأَنَّت
اما هنگامى که معیشت خود را فراهم ساخت آرامش پیدا مى کند!!
✳️ پیامبراکرم فرمودند:
إِنَّ النَّفْسَ إِذَا أَحْرَزَتْ قُوتَهَا اسْتَقَرَّتْ
نفس آدمى هنگامى که قوت خود را به دست آورد آرامش مى یابد.
♦️وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَیْدِیهِمْ وآنها را از چنگ انداختن به اموال زیر دستان بی نیاز میکند،
♦️وَ حُجَّةٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَکَ
و دلیل محکمی است بر علیه آنها اگر با دستورات تو مخالفت کنند یا امانت تو را خدشه دار کنند.
⬇️ سه ثمره ی تامین مالی کارمندان:
۱. شرایط برای اصلاح نفس مهیاتر میشود (البته این رفاه باید به گونه ای نباشد که فرد را به طغیان بیندازد)
۲. دنبال چاپیدن اموال زیر دست خود نیست (کم شدن اختلاس و زیر میزی و فساد اداری)
۳.اقامه حجت بر علیه آنها به شرط خیانت یا مخالفت .
✅️حضرت حجت داشتن بر علیه خائنین را بعد از انجام تکالیف در مورد آنها بیان فرمودند.
اول باید وظایف را انجام دهیم، بعد از آنها انتظار داشت.
⏪ لزوم نظارت مستمر بر کارمندان:
♦️ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ
به اعمال کارگزاران دقت کن.
در بخش گزینش، حضرت روی حیا تاکید کردند، برای ترک اعمال ناشایست،باید شخص نیروی درونی داشته باشد، ولی بعد از بیان همه این نکات ظریف بلاشک باید برای آنان نظارت بیرونی هم گذاشت تا احیانا کارمندان بعد از گزینش منحرف نشوند، یا حتی به فرض اشتباه در گزینش امکان انجام خلاف برای آنها میسر نباشد.
♦️وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ
جاسوسانی[عُیُون] راستگو و وفادار برای خبر گرفتن از اعمال آنها قرار بده.
خود جاسوس ها باید اشخاصی امتحان داده باشند که صداقت و وفاداری آنها تایید شده باشد. تا اخبار دروغ نیاورند، یا به خاطر اغراض شخصی دنبال ضربه زدن به مسئول نباشند.
✅️یکی از جاهایی که مجاز است جاسوس ها نظارت داشته باشند، نظارت بر کارمندهاست.
⬇️ ثمره نظارت:
♦️ فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لاُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ
زیرا نظارت دائمی مخفیانه و بازرسی[تَعاهَدَک] در آنها ایجاد انگیزه می کند[حُدوَهُ]
(حُدی: آهنگ برای حرکت، عرب وقتی میخواهد شترش را حرکت دهد حُدی میخواندو شتر با شنیدن این آواز شروع به دویدن می کند) در آنهاایجاد انگیزه میکند
♦️عَلَى اسْتِعْمَالِ الاَمَانَةِ وَالرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ
تا رعایت امانتداری مدارا و مهربانی با مردم رفتار کنند .
⏪ مبارزه با فساد و خیانت:
♦️وَ تَحَفَّظْ مِنَ الاَعْوَانِ
یاران را حفظ کن،
این جمله را به دو شکل میشود ترجمه کرد:
۱- با گزینش صحیح و نظارت دقیق، خودت را از داشتن یاران خائن حفظ کن .
۲- یاران خوب به این سادگی به دست نمی آیند آنها را حفظ کن ، حفظ خوبان به مجازات بدهاست.
♦️ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَى خِیَانَةٍ
اگر یکی از کارگزارانت دست به خیانت زد.
♦️اجْتَمَعَتْ بِهَاعَلَیْهِ عِنْدَکَ أَخْبَارُ عُیُونِکَ
اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً
در حالی که همه جاسوسان تو خیانتی را بر علیه مسئولی گزارش دادند، همین گزارش برای اثبات خیانت کافی است،[اِکتفَیتَ]
✅️ در امور مهم نمی شود به یک گزارش اکتفا کرد، ولی اگر چند نفر یک خبر را برسانند دیگر نباید دنبال اسناد و مدارک بود چون در شرایط جاسوسی امکان گرد آوری مدارک نیست.
_ خود حضرت در مواردی که در نامه های نهج البلاغه آمد با عنوان ،
" قد بلغنی عنک " چون معمولا اخبار واحد بوده اند، حضرت صد در صد اتهام را وارد نمی کردند بلکه شرایط دفاع و توضیح را برای طرف مورد اتهام قرار میدادند.
⏪ مجازات خائن:
♦️فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ
باید حد و تعزیر را در بدن او اجرا کنی،
♦️فَإِنْ أَحَدٌ مِنْه بَسَطَ یَدَهُ إِلَى خِیَانَةٍ
اگر کسی دست به خیانت باز کرد، تو هم دست برای مجازات کردن و عقوبت باز کن.
✅️ یک عقوبت، عقوبت جسمی است، حد و تعزیر دارد.آنچه که جسم عمل انجام داده، متناسب با آن مجازات باید اجرا شود.
♦️وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ
و جزای عملش را به او بدهی،
♦️ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ
سپس او را از جهت روحی تنبیه و او را به ذلت بکشان،
♦️وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَةِ
داغ و مُهر [وَسَمَتهُ]خیانتکاری در پیشانی او بزن،
♦️وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ
و قلاده ننگ [عارَ]متهم بودن به گردن او بینداز.
اللهّم الهمنیِ التّقویٰ
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۱۳ . ۲۰ربیع الاول
💢بخش شانزدهم نامه۵۳💢
موضوع : خراج دهندگان
🔴 خلاصه ای از بخش قبل :
حضرت به خیانت کارگزاران دولتی اشاره نموده و بیان کردند که هم تنبیه بدنی و هم تنبیه روحی (بی آبرو کردن )در مورد آنها باید انجام شود تا دیگران درس بگیرند
_ادامه نامه _
♦️وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا یُصْلِحُ أَهْلَهُ
در بحث جمع آوری پول آنچنان که صلاح خراج دهندگان است ریز بین باش[تَفَقَّدْ] و دقت نما. به گونه ای که صلاح اهل خراج رعایت شود[بِمایُصلِح]
در نامه ۲۵ حضرت نوع مناسب رفتار ماموران جمع آوری کننده زکات را بیان فرمودند که ناگهانی وارد زمین مردم نشوند به هر چه مردم گفتند اعتماد کنند ...
انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ،
حرکت کن ،اما این رفتن تو بنا بر تقوا باشد تقوای خدایی که شریکی بر او نیست. همراه با احساس مسئولیت باشد.
وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً
در این مسیر مبادا مسلمانی را آزار رسانی و بترسانی .
وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ کَارِهاً
مبادا از باغ و زراعت مردم عبور کنی.
وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِی مَالِهِ؛
مبادا بیش از حق واجب [ خمس، زکات ] چیزی بگیری.
فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَیِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْیَاتَهُمْ،
وقتی باگروه خودواردآبادی شدی داخل خانهٔ هرکس اطراق نکن در محل اجتماع مردم در کنارچشمه گاه آب خیمه برپا کن
ثُمَّ امْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَیْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ
هر گاه میان مردم رفتی با وقار و طمانینه
حرکت کن .حالت اضطراب و حمله در تو نباشد.
وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِیَّةِ لَهُمْ.
در ادای محبت و تحیت به مردم آنرا ناقص ترسان ،
⏪خراج به دو معنا:
1⃣معنای اصطلاحی خراج :
بحث خراج مربوط به زمین هایی است که گاه با جنگ به دست مسلمانها می افتند، گاه کفار بدون جنگ زمین ها را به مسلمانها تحویل میدهند. به اجاره ای که حکومت اسلامی از کشاورزان این زمین ها میگیرد خراج میگویند.
2⃣معنای عام : تمام درآمدهای حکومت اعم از خمس ،زکات ،جزیه ،مالیات را به معنای خراج قرار می دهند .
♦️فَإِنَّ فِی صَلاَحِهِ وَصَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ
یکی از آداب و احکام گرفتن خراج و مالیات آن است که آن شخص متضرر نشود به نحوی که سرمایه اش از بین برود و نتواند برای سالهای بعد کشت کند. یا کلا قید زراعت را بزند و زمین را بایر رها کند.
♦️وَلاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلاَّ بِهِمْ لاَِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ.
صلاح قضات ، نظامیان ، کارگران، و... حکومت در اینست که خراج دهندگان خراج بپردازند .
_ همه اصناف مردم به خراج دهندگان وابستگی مستقیم دارند. و همه نانخور خراج دهندگان حساب میشوند. به تعبیری مردم، نانخور حکومت اند و حکومت مخارج خود را از طریق خراج به دست می آورد.
♦️وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الاَْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ
توجه تو به آبادانی زمین بیش از توجه تو به گرفتن خراج باشد
♦️ لاَِنَّ ذَلِکَ لاَ یُدْرَکُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ
افزایش پول وقتی ممکن است که آیادانی باشد ،تو آباد کن ،شغل درست کن ،خود به خود پول خراج می آید.
✅خدمت به خلق مساوی پایداری حکومت است
_ یکی از وظایف مهم حکومت، حفظ زیرساخت های محیط زیستی، تجاری، اقتصادی و کشاورزی است به نحوی که درآمد ثابت داشته باشد. هر چه زیر ساخت ها بیشتر باشد، اشتغال و تولید بیشتر است و طبعا علاوه بر اینکه عده ای از اهل جامعه مستقیما صاحب درآمد میشوند و هزینه ای بر حاکمیت ندارند، مالیات و خراج اینها نیز بیشتر میشود واوضاع مالی طبقات دیگر خوب میشود.لذا خراج دهندگان به نحوی سرپرستی جامعه را بر عهده دارند
✳️در نامه ۲۴ که وصیت نامه مالی امیرالمومنین است حضرت فرمود:
وَ یَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِی یَجْعَلُهُ إِلَیْهِ أَنْ یَتْرُکَ الْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ وَ یُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَیْثُ أُمِرَ بِهِ
به کسی که متولی موقوفات من است شرط مى کنم که اصل مال را به همان گونه که هست باقى گذارد
وَ یُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَیْثُ أُمِرَ بِهِ وَ هُدِیَ لَهُ
و از ثمره آن بین فقرا هزینه کند،به شیوه اى که بدان مأمور شده و راهنمایى گشته است.
♦️وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَة أَخْرَبَ الْبِلاَدَ،
کسی که پول از مردم بگیرد خدمات ندهد و زیر ساخت را فراهم نکند سرزمین ها را نابود کرده
♦️وَ أَهْلَکَ الْعِبَادَ،
و مردم را هلاک می کند
هلاکت دو نوع :
1⃣هلاکت ظاهری (فقر) از غصه ی نداری فرد بمیرد
2⃣هلاکت دینی :
به طور مثال بگوید این چه دینی است پول میگیرد و خدمات نمی دهد لذا رفته رفته دین را زیر سوال ببرد
♦️ وَلَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِیلاً.
اگر میخواهی حکومت پایدار داشته باشی ،به مردم خدمات بده ، اشتیاق برای کار در آنها ایجاد کن.
✅سه اثر سوء خراج گرفتن بدون آبادانی :
۱.خراب شدن آبادی ها: وقتی کشاورز ببیند هر چه بیشتر زحمت میکشد دولت سهم بیشتری از او میگیرد و او هر روز فقیرتر میشود انگیزه ای برای کار کردن ندارد لذا زمین ها و کارخانه ها راکد و ویران میشوند.
۲.هلاکت مردم : هلاکت یا به معنای مرگ است که بر اثر گرسنگی و غصه خوردن حاصل میشود، یا به معنای از بین رفتن اعتقادات است که ارتباط مستقیم با فقر دارد.
۳.زوال حکومت: بی اعتمادی مردم به حکومت و دفاع نکردن از او یکی از مهمترین عوامل زوال حکومت هاست.
♦️فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً
اگر مردم از سنگینی مالیات [ثِقلاً]شکایت کردند یا گفتند بیماری [عِلَّةً] به محصول زده
♦️ أَوِ انْقِطَاعَ شِرْب أَوْ بَالَّة،
با بیان کردند سهمیه آب به کشاورزان داده نشده ، یا باران کم شده [بَالَّة]
♦️أَوْ إِحَالَةَ أَرْض اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ،
یا گفتند. آنقدر آب جمع شد که زمین در آب فرو رفت[اِغتَمَر]
♦️ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ،
یا گفتند زمین در خشکی مطلق[اَجحَف] بود آب به آن نمی رسید .
♦️خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ یَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ
آنقدر که اوضاع نابسامان آنها سامان بگیرد، به انها تخفیف بده.
⬇️عوامل مختلف در ضرر و زیان کشاورزان :
حاکمیت همانگونه که در گرفتن مالیات باید جدی باشد، باید در میزان گرفتن مالیات نیز دقت کند و توان مردم را در نظر بگیرد.
در برخی موارد مالیات کمی بگیرد، در برخی موارد کلا مالیات نگیرد، در برخی موارد حتی به آنان کمک کند تا از گرفتاری نجات پیدا کنند؛
✳️ ابن شعبه حرانی در تحف العقول یک جمله اضافه در این بخش دارد:
إِنْ سَأَلُوا مَعُونَةً عَلَى إِصْلاَحِ مَا یَقْدِرُونَ عَلَیْهِ بِأَمْوَالِهِمْ فَاکْفِهِمْ مَؤُونَتَه
هرگاه آنها کمکى از تو خواستند براى اصلاح کردن چیزى که با اموال خود قادر بر آن نیستند به آنها کمک کن.
تخفیف امروز باعث میشود آنها برای سال بعد سرمایه لازم را داشته باشند و بتوانند زمین را بکارند.
⚛ کاشت زمین دو ثمره مهم دارد:
۱. آباد ماندن زمین و ویران نشدن آن . ۲.استمرار خراج در سالهای آینده.
♦️وَلاَ یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ،
هرگز بر تو سخت و سنگین نباشد[لایَثقُلَنَّ] مبادا اینکاربه ذهن تو ،سنگین خطور کند که آن تخفیفی که در زندگی اهل خراج[المَؤُونَةَ]داده ای
(با خود بگویی من، پول به اینها بدهم)
♦️فَإِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بِهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَةِ بِلاَدِکَ
زیرا این تخفیف یک ذخیره است که آن را در آبادانی کشور به تو بر میگردانند.
♦️فَإِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بِهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَةِ بِلاَدِکَ
کمک به ضرر دیدگان در واقع ذخیره ای[ذُخْرٌ] برای توست که، تو پول را نزد آنها نگه داشتی آنها زمین کشاورزی یا کارخانه را سامان دهند و روزی با خراج و مالیات پول را به تو بازگردانند و تو می توانی خرج آبادانی نمایی.
□در نگاه حضرت هزینه حاکمیت برای زیر ساخت، خرج نیست بلکه اندوخته و ذخیره است .
♦️وَتَزْیِینِ وِلاَیَتِکَ
و زینت بخشیدن حکومت می باشد.
□ زینت هر حکومتی به آبادانی و شکوفایی جامعه و مردم آن است. حکومت وقتی توانست در شرایط بحرانی کمک حال مردم باشد ضمن اینکه به تولید و اشتغال کمک کرده، دل آنها را نیز به دست آورده است.
♦️مَعَ اسْتِجْلاَبِکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ
ضمن اینکه در همه جا خوبی تو را خواهند گفت،جلب کردن[اسْتِجْلاَبِک] رضایت دل آنها هم هست
✅ وقتی حاکم " اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ" نداشت (دنبال جلب خراج نبود)، استجلاب ثناء دارد( جلب مدح و محبت مردم می کند
♦️وَ تَبَجُّحِکَ بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِیهِمْ
وخود تو نیز از اینکه عدالت را گسترش داده ای[اسْتِفَاضَة] خوشحال خواهی شد[تُبَحِجُک]
،
□خوشحالی حاکمیت نیز در گرو گسترش عدالت است و با مراعات حال اهل خراج نشاط و خوشحالی در حاکمیت ایجاد میشود.
♦️مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ
وقتی مردم از تو خوبی دیدند دستور تورا روی چشم می گذارند ،می توانی به قدرت سرشار آنها تکیه کنی .
♦️بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ لَهُمْ
چرا که تو به خاطر آرامشی [إجمامِ]که به آنها داده ای وسیله ای نزد آنان ذخیره کرده ای
♦️وَالثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ به
عَلَیْهِمْ وَرِفْقِکَ بِهِمْ
به سبب اطمینان و مهربانی که از طریق عدالت برای آنها فراهم کرده است
□حسن ظن مردم به حاکمیت وقتی حاصل میشود که حاکمیت بتواند به درستی به مردم خدمت کند.
♦️ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ
مالک ، همیشه اینطور نیست آنها گرفتار باشند حکومت (تو)به آنها کمک کنی گاهی هم اتفاقات ناگواری برای حکومت رخ می دهد که؛
♦️ما إِذَا عَوَّلْتَ فِیهِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَیِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ;
اگر در این مشکلات بر مردم تکیه کنی
بارضایت خاطر[طیب انفسُهم] آن بار را به دوش میکشند[احْتَمَلُوهُ]
□ همانطور که گاهی مردم دچار مشکل میشوند، گاهی حاکمیت دچار مشکل میشود و مثلایک محصول بازار به هم میخورد، چنانچه اعتماد بین دو طرف شکل گرفته باشد در این گونه موارد نیز مردم دست به دست یکدیگر میدهند و با رعایت و احتیاط بیشتر به حکومت یاری میرسانند.
مردم تکیه گاه مستحکمی برای حکومت هستند به شرط اینکه:
۱.ایجاد آرامش روانی برای آنها (با پرداخت وام، بلاعوض، کمک به کشت، کمک به فروش محصول، خرید تضمینی و ...)
۲.ایجاد عدالت برای آنها
۳.رفق و مدارا با آنان
♦️فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ
عمران و آبادانی چنان مستحکم است که هر چیزی روی آن قرار دهی تاب تحمل آن را دارد.اگر آبادانی باشد ،هر مشکلی قابل حل است .
♦️و إِنَّمَا یُؤْتَى خَرَابُ الاَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا
و انحصارا ویرانی زمین به خاطر فقر و احتیاج[إعوَاز]اهل زمین حاصل میشود.
□ تولید و آفرینش، ایجاد و رشد ،در ذات آدم نهادینه است، آنچه باعث میشود تولید و کار راکد شود فقر است
✅حضرت در مورد خرابی که منجر به فقر، و در مورد آبادانی که منتهی به تولید میشود اشاره فرمودند .
اگر آبادانی به معنای تولید و اشتغال وجود داشت، بقیه امور قابل تحمل است
♦️إِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ
مردم فقیر میشوند [یُعوِز]چون حاکمان حرص به جمع آوری دارند.
¤ وقتی حاکمیت دچار فساد اقتصادی شد، همه سرمایه ها به مصرف شخصی در می آید و طبعا برای زیر ساخت ها مصرف نمیشود و همین عاملی نابودی است.
♦️وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ،
امید نداشتن به استمرار حکومتشان
وقتی حاکمیت به جای محبوبیت میخواهد با حربه اقتصاد مردم را ساکت نگه دارد تا بر علیه او شورش نکنند، مجبور است همه سرمایه ها را انحصارا به اختیار خودش در بیاورد.
⚛ یکی دیگر از دلایل چاپیدن حاکمان و گرفتاری جامعه این است که حاکمان به عبرت های گذشته توجه نمی کنند و درس نمی گیرند . چه بسیار حاکمان خدوم که بیگانه می خواست انها را از بین ببرد ولی مردم دفاع کردند و چه بسیار حاکمان ظالم که دوام نیاوردند و منفور شدند.
✳️جمله ای که در تحف العقول آمده:
فَاعْمَلْ فِیمَا وُلِّیتَ عَمَلَ مَنْ یُحِبُّ
در انجام مسئولیت خود مانند کسی عمل کن که دوست دارد
أَنْ یَدَّخِرَ حُسْنَ الثَّنَاءِ مِنَ الرَّعِیَّةِ
مردم از خوبی او بگویند
وَ الْمَثُوبَةَ مِنَ اللَّهِ
خدا ثواب به او بدهد
وَ الرِّضَا مِنَ الْإِمَامِ
و رضایت امامخود را داشته باشی و هیچ قدرتی جز قدرت خدا نیست .
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۱۵ - ۲۲ربیع الاول
💢بخش هفدهم نامه۵۳💢
موضوع: امور کاتبان
🔴خلاصه ای از بخش قبل:
امیرالمومنین علی (ع) درباره هفت قشر جامعه فرمودند که تاکنون نظامیان، قضات،خراج دهندگان را به صورت کامل خواندیم.
در این جلسه درمورد کاتبان میخوانیم:
♦️ثَمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ،
امیرالمومنین به مالک فرمود: مالک در اوضاع و احوال کاتبان به دقت نگاه کن و نگاه عمیق داشته باش.
♦️ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِک خَیْرَهُمْ،
در همه امور مهم بهترین کُتّاب را انتخاب کن .[فَوَلّ]
هرچه امور مهمتر بودند در گزینش این افراد نیز باید بیشتر دقت کرد.
♦️وَ اخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَائِدَک وَ أَسْرَارَک بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الأَخْلَاقِ
مالک، نامه های محرمانه و آنهایی که نقشه های نظامی حکومت و اسرار غیرنظامی [مَکَائِدَک] در آن ثبت کرده ای، فقط برای کسانی که دارای جمیع اخلاق های خوب و حسنه هستند دردسترس قرار بده.[واخْصُص]
⚛ هرکس نمی تواند در جلسات مهم حضور داشته باشد سخنان را بنویسد.
تنها کسانی رازدارند که انسان های مومنی باشند و اگر ایمان وجود نداشته باشد، هیچ گونه نظارت خارجی نمی تواند این افراد را از فاش کردن اسرار باز دارد.
-کسانی که دارای همه اخلاق های خوب و حسنه هستند، خیانت نمیکنند و اسرار حکومت را فاش نمی کنند.
♦️مِمَّنْ لَاتُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ،
مالک کسی را به عنوان مسئول اطلاعات و اسرار مهم انتخاب کن که به خاطر جایگاه و دانستن اسرار مهم عُجب و غرور [تُبطِرُهُ] او را فرا نگیرد و کرامت را به طغیان تبدیل نکند.
♦️فَیَجْتَرِىءَ بِهَا عَلَیْکَ فِی خِلَافٍ لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاءٍ،
و آن فرد جرئت کند [فَیَجْتَرِىءَ] در ملا عام برعلیه حاکم صحبت کند و از داشتن اطلاعات و اسرار سوء استفاده کند و بخواهد اسرار حکومت را فاش کند؛ و یا درخواستی داشته باشد، ابزار تهدید قرار دهد تا اینکه اسرار را فاش نکند.
✴️ کنترل این افراد بسیار سخت است؛ اگر رها شود، اسرار را فاش میکند و اگر رها نشود، باید به خواست او پیش رفت که ممکن است برخلاف شرع و قانون باشد.
-کم ظرفیت نباید مسئول بشود، زیرا هم آبروی خود را میبرد هم اسرار را فاش می کند.
♦️وَ لَاتَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیْرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمَّالِکَ عَلَیْکَ،
مالک، مبادا غفلت و فراموشی اورا در رساندن نامه های فرمانداران ، بخشداران[عُمَّالِکَ] و مردم به دست حاکمان او را به کوتاهی بکشاند. [لَاتَقْصُرُ].
♦️وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ،
.و پاسخهای تو را به طور صحیح[عَلَى الصَّوَابِ] به آنان برساند.
♦️ فِیَما یَأْخُذُ لَکَ وَ یُعْطِی مِنْکَ،
چه آنجایی که نامه برای تو می آورد،[یُعطِی] چه آنجایی که نامهی تو را میبرد،[یَأْخُذُ لَکَ]
⚛ رابط بین ملت و حکومت ، حکومت و کارگزاران کاتبان هستند، وظیفه آنهاست که هین ارتباط را به هیچ عنوان قطع نکنند.
-اگر کاتبان غفلت کنند ، ارتباط بین مردم و حاکمیت و بلعکس از بین می رود و سوء ظن به وجود می آید.
✴️ با توجه به این بخش مشخص میشود وظیفه کاتبان واسطه شدن بین مسئولین و مردم با حاکم است. حاکم گاهی به خاطر مشغله از برخی امور غافل میشود ولی وظیفه کاتبان خبر رسانی و پیگیری است.به درستی نامه ها را بگیرد، به حاکم برساند. دنبال جواب نامه باشد، پاسخ نامه را برساند.
در سیستم اداری امروز بخش دبیرخانه چنین وظیفه ای دارد.
♦️وَ لَایُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ،
باید قراردادی بنویسید که محکم باشد[اعْتَقَدَهُ لَکَ] آنگونه که طرف مقابل نتواند تخلف کند .
♦️وَ لَایُعْجِزُ عَنْ إِطْلَاقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ.
و اگر قرار دادی به ضرر تو بسته شد،[عُقِدَ عَلَیْکَ] بتواند گره آن را باز کند.
و اگر معاهده به هردلیل باعث ضرر و زیان شد باید آنقدر زیرک باشد تا کمترین خسارت را به حکومت وارد کند.[لَایُعْجِزُ]
⚛ یکی دیگر از وظایف کاتبان نوشتن قراردادهای مختلف مانند معاهدات تجاری، نظامی، اقتصادی، کشاورزی و...است که باید این تعهد را محکم ببندد که طرف مقابل نتواند تخلف کند و کاتبان باید در مجامع عمومی در چنین مشکلاتی راه چاره پیدا کنند..
✴️ امروزه هر دستگاه دولتی یک معاونت حقوقی دارد که باید قرار دادهای آن مجموعه را تنظیم کند و از حقوق او دفاع کند.
♦️وَ لاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاُمُورِ
کاتب باید کسی باشد که به جایگاه و ارزش خودش در اداره امور جاهل نباشد.
♦️فاَنَ الجاهلَ بقدر نفسِه یکونُ بقَدَرِ غیرِهِ اَجهَل
اگر شخصی قدر ومسئولیت خود را نشناسد ، جایگاه دیگران را هم نخواهد شناخت.
وقتی اهمیت کار خود نفهمید چگونه اهمیت کار حاکم بشناسد. چنین فردی حکومت را بازیچه می داند.
⚛ جایگاه کاتب جایگاه مهمی در حکومت است، هر کاتبی باید به خوبی بداند قراردادی که او امروز می بندد سالهای سال میتواند موجب آسایش یا گرفتاری مردم شود. شناخت موقعیت خطیر باعث میشود در آن بهترین تصمیم و عملکرد را داشته باشند.
✴️ کسی که جایگاه خود را نشناسد قطعا جایگاه دیگران را هم نمی شناسد،
نه جایگاه دوستان را (مسئولیت های مهم حکومتی و تاثیر آن در جامعه را)
و نه جایگاه دشمنان را.
_یک معلم ، مدیر ، یک مادر ،پدر جایگاه تربیتی خود را نشناسد چگونه موفقیت خود را عملی و تضمین می کند!!!
⚛ شخص کاتب باید سلسله مراتب اداری را به خوبی بشناسد و به هر کسی متناسب با جایگاهش صحبت کند، اطلاعات بدهد و دستور بگیرد تا تصمیمات او درست ترین تصمیم باشند.
♦️ثمَّ لا یَکُن اِختِیارُکَ اِیّاهُم عَلیٰ فِراسَتِکَ
مالک، در انتخاب کاتبان هیچگاه تکیه بر هوشیاری [فِراستِک] خود کسی را انتخاب نکن ، به زیرکی خود اطمینان نکن.
⚛ مسئولیت گرفتن چنین اشخاصی برای اینست که حکومت تو را طعمه می دانند برای لذت جویی خود.
بوقت انتخاب دست به سینه میشود.،در صف اول نماز می ایستد، مقابل دیدگان تو چه ها می کند تا او را به منصب برسانی .
♦️واسْتِنامِتِکَ و حسنِ الظنِ منک
افراد را از روی اعتماد شخصی[اسْتِنامِتِکَ] انتخاب نکن .
حسن ظن بی حساب و کتاب به کسی نداشته باش.
به احاد امت حسن ظن داشته باش ولی در مسئولیت دادن حسن ظن کفایت نمی کند.
♦️فاِنَ الرجالَ یَتَعَرَضُونَ لِفِراساتِ الوُلاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ
یک عده خود را در معرض نگاه تو قرار می دهند.بعضی افراد سودجو خودشان را در معرض زیرکی حاکمان قرار میدهند.
(دائم در دفتر حاکم رفت و آمد ، پرونده و نامه جدید باز میکند که ما زیاد کار کردیم) همه آنها ظاهر سازی [تَصَنُعِهِم] و منافق گونه است ،از این فرصت سوء استفاده می کند.
♦️وحُسنِ خدمَتهِم
خوب سخن می گوید،خوش خدمتی میکند. لباس خدمت می پوشد ، خود را دغدغه مند نشان میدهد،
مالک این امور ملاک انتخاب مسئول نیست.مسئولیت با عواطف نمی سازد.طبق ضابطه انتخاب شود.
♦️وَ لَیسَ وَراءَ ذالِکَ مِنَ النَّصِیحةِ والاَمانةِ شیٌ
ولی در پس پرده خدمت گذاری و ظاهر سازی نه خیرخواه اند نه امانت دار.
فقط ظاهر سازی و هیچ دلسوزی برای تو ندارد .مسئول هم شد هیچ اعتقادی به خدمت رسانی ندارد. امانت داری در وجود او نیست.
♦️ ولکن اِختَبَرَهُم بِما وُلّوُا لِلصّالِحینَ قَبلَکَ
آنان را با مسئولیت هایی که داشتند[وُلُّوا] در حکومت های صالح گذشته ، امتحان کن،
✴️ مهمترین معیار، عمل افراد است. اگر آنها در گذشته سابقه کاری داشته اند:
اگر با ظالمان همکار بوده اند به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند.
در بخشهای قبل در همین نامه فرموده بود.
إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً.
بدترین وزراى تو کسانى هستند که وزیر زمامداران شرور قبل از تو بوده اند.
⚛ اگر با صالحان همکار بوده اند باید کارکرد آنها مورد ارزیابی قرار بگیرد.
در حکومت های قبل از تو یک عده فاسد ، یک عده هم صالح مسئولیت داشتند.
_ دقت نظر داشته باش در سابقه مدیریتی ، در صداقت ، در تعهد آنهایی که توانستند تا پایان کار امین و محرم اسرار باقی بمانند.
یا در حکومت جور او را بخاطر صداقت و تعهد اخراج کردند ملاک خوبی هست برای دقت در انتخاب تو.
َ♦️فَاَعْمِد لِاَحسَنِهِم کانَ فِی العامَّةِ اَثَراً
به کسانی که اثر و کار بهتری در جامعه داشته اند،تکیه کن [فاَعْمِد]
یک راه برای تشخیص خوب و بد، خود جامعه است.
مردمی که تحت تأثیر فریب رسانه نباشند، قضاوت آنها گزینه خوبیست .
توجه آنها به اعمال اشخاص است.
♦️واَعرَفِهِم بِالاَمانَةِ وَجهَاً
و چهره ی امانت داری از خود بر جای گذاشتند.
ببین در میان امت کدامیک به وجههٔ امانتداری معروف تر است. شاخصه او امانتداری باشد.
إِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِینَ بِمَا یُجْرِی اللهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ;
براى تشخیص افراد صالح از آنچه خداوند بر زبان بندگانش (و توده هاى مردم) جارى مى سازد مى توان بهره گرفت».
♦️فان ذالک دلیلٌ علی نصیحتِکَ للهِ ولِمن وُلِّیتَ اَمرَهُ
اگر انتخاب تو طبق دستورات باشد [فاِنَّ ذالک] دلیلی است برای دلسوزی تو برای خدا. و کسی که تو مسئول او هستی.[لِمَنْ وُلِّیتَ]
✴️ مالک این توصیه های من تخیلی ، وامور مستحبی نیست، جزو واجبات است.
اطاعت تو از خدا در گرو این حرفهاست.
نشان دهنده اینست که تو عبودیت داری یا نه !!!
مطیع خدا بودن. دلسوز دین خدا بودن ، گوش دادن به توصیه های مرا ملاک خود قرار بده.
ببین در انتخاب مدیران به آنها عمل می کنی یا نه !!!
⚛جمله " وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ " دو معنا دارد:
۱. امامی که به تو مسئولیت داده.
۲. مردمی که تو مسئول آنها هستی.
⏪ ویژگی مدیران :
♦️وَاجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ
برای هر بخش مدیری انتخاب کن که از اهل همان بخش باشد [رأساً منهم] در همان مجموعه خود کارکرده به مشکلات واقف و سیستم اداری را آگاه باشد.
او به پیشرفت و ارتقا مجموعه خود نزدیکتر است.
(این جمله هم میتواند صرفا در مورد کاتبان باشد، هم در مورد همه بخش های حکومت.)
✴️ حضرت میفرماید برای قراردادها مسئول خاص بگذار، برای نامه های اداری مسئول خاص، برای نامه های مردم مسئول دیگری و...
در هر بخش از وزرا ، کاتبان ، کارمندان ، برای هر مجموعه رئیسی لازم دارد ،چون تو به شخصه نمیتوانی بر همه مجموعه تسلط داشته باشی. باید با مدیران ارتباط بگیری.
♦️لا یَقهَرُهُ کبیرُها
مدیری که از کار بزرگ نترسد، پروژه سنگین او را مقهور نکند.[لایَقهَرهُ]
در برابر تصمیم و عمل بزرگ تا پای جان می ایستد.
♦️ولا یَتَشَتَتُ عَلیهِ کثیرُها
زیادی کار او را سردرگم نکند،[لایَتَشَتَتُ]
مسول باید دو ویژگی داشته باشد، شجاعت قرار گرفتن در مشکلات و سختی ها، برنامه ریزی برای گرفتار نشدن در حل مشکلات.
⚛ یک وجهی و یک بعدی نباشد مشغله های فراوان او را سر در گم نکند
همه جانبه نگر باشد .و با فراست بتواند همه امور مهم و سنگین را مدیریت کند.بتواند با تمام اقشار تعامل داشته باشد.
♦️و مَهمَا کانَ فِی کُتّابِکَ مِن عَیبٕ
مالک ، بدان اگر در کاتبان تو عیبی باشد، یا در مجموعه ای عیبی ظاهر شد و سیستم آن دچار اختلال شد .بعهده حاکم است که نظارت بر آنها داشته باشد.
مالک اختلال هر بخش را از تو طلب میکنم.
♦️ فَتَغابَیتَ عنهُ اُلزِمتَهُ
اگر تغافل کنی و آن عیب از تو مخفی بماند[تَغابَیتَ] و عیوب راندیده و مرتفع نکنی دامن تو را میگیرد[اَلزِمَتهُ] باید پاسخگو باشی.
نظارت تو میتواند مجموعه را خوب اداره کند و آرام به فساد کشیده نشود.
مالک با نظارت ،موتور محرک این بخش ها باش تا از شدت اولیه آنها کاسته نشود.
✴️ انتخاب مسئول خوب تو را از نظارت بی نیاز نمی کند و چنانچه مسئول نتوانست درست عمل کند و تو هم متوجه نشدی، تو هم شریک در خیانت او هستی
اللهم الرزقنا توفیق فی طاعتک
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۱۷ - ۲۳ربیع الاول
💢بخش هجدهم نامه۵۳💢
موضوع : صنف تجاروصنعتگران
🔴 خلاصه ای از جلسه قبل:
♦️ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ،
وَأَوْصِ بِهِمْ خَیْراً،
مالک ، در مورد صاحبان صنایع و تاجران ،تولید کنندکان ،پیشه وران. ابتدا خود را توصیه کن[اسْتَوْصِ] سپس آنها را،توصیه کن اهل خیر و نیکی باشند .
اول حاکم باید شرایط را برای تولید و تجارت آسوده و امن فراهم کند .
بعد از مهیای شرایط از آنان بخواهد اهل خیر باشند و احتکار و وغش در معامله نداشته باشند.
✅فرمود مالک: گروه ششم تاجران هستند.
صاحبان تولید، گاه تولید کننده های صنعتی، گاه فرشباف ،گاهی نجاری میکند. همه جزء تولید کننده مطرح میشوند. اگر کسی وصیت، نصیحت، خیرخواهی نسبت به این گروه کرد حرف او را بپذیر و تو هم به کارگزاران خود توصیه کن نسبت به تاجران خیرخواه باشند و به آنان نیکی کنند.
اگر کسی به تجار پیشنهاد، یا راهکاری داد: اگر راهکار خوبی بود بپذیر
شما در هر بخش مشاورانی نیاز دارید
حاکم مشاور متخصصی نیاز دارد.
♦️الْمُقِیمِ مِنْهُمْ وَالْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ
تجار دو گروهند.یک گروه از تاجران ساکن هستند.[الْمُقِیمِ] مثل کسبه و فروشگاهیان ،بنگاهدار
گروه دوم در حرکت از شهر به شهری در مراکز مختلف [الْمُضْطَرِبِ] تجارت دارند.
♦️وَالْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ،
افرادی که بدن، آنها را همراهی می کند.
از زور بازو امرار معاش دارند.
تولید کنندگانی که مواد خام را تبدیل به ابزار می کنند.
یک عده از تجار هم هستند که سودشان از مال به دست نمی آید بلکه سودشان در هنرشان است یعنی باید زحمت بکشند تا بتوانند سود کنند مثل(جوشکاری،بنایی)
همه جزء تجار هستند.
⏪جایگاه تولید کننده در جامعه:
♦️فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ
۱- تولیدکننده هر جامعه منبع وکانون اصلی منفعت بردن جامعه است.
منفعت جامعه در دستان آنهاست
♦️ وَأَسْبَابُ الْمَرَافِقِ
۲- وسایل آسایش مردم را فراهم می کنند. تولید کننده با تولید ابزار و آلات ، زندگی مردم را راحت میکند.
وچه آن کسی که از دور و نزدیک وسایل مورد نیاز روزمرگی را تهیه میکند.
♦️ وَجُلّابُهَا
۳- تجار منافع را جلب میکند.
وجود آنها باعث میشود آسایش در جامعه بیشتر شود.
رفت و آمد تجار و مراوده آنها سبب شناخت و جلب دیگر تجار و توریست میشود.
♦️مِنَ الْمَبَاعِدِ وَالْمَطَارِحِ،
از مکان دور حمل کرده به بازار می رسانند.
♦️فِی بَرِّکَ وَبَحْرِکَ وَسَهْلِکَ وَجَبَلِکَ،
نوع تجارت آنها :
الف) فی برکَ ، بر روی خشکی
ب) و بَحرِک ، بر روی دریا
ج) و سَهلِک ، در زمینهای مسطح
د)و جَبَلِک ، در سرزمین کوهستانی و صعب العبور.
کسانی هستند که کالا را از راه دور خطرناک و پرتگاهها تهیه روزها، شبها، و ماهها باید از خانواده ی شان دور باشند.
از طریق دریا، دشتها، راه نا هموار و کوهستانی تا بتوانند کالایی راتهیه به کشور برسانند.
⚛ تجار جایگاه مهمی دارند این تاجر است که ریشه ی اصلی منفعت مردم است
اگر نباشند به معنای واقعی جامعه مختل میشود اگر تولیدکننده نباشد که مواد اولیه را تولید کند دهها و صدها کارگاه کوچک بسته میشود نفع اگر میرسد ریشه اش آنان هستند.
جایگاه تاجر و تولید کننده جایگاه مهمیست و همچنین سبب آسایش هستند و باعث میشوند با خدمات خود جامعه به آرامش برسد.
♦️وَحَیْثُ لاَ یَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَلاَ یَجْتَرِءُونَ عَلَیْهَا؛
از آنجایی که مردم نمی توانند به آنجا بروند [لایَلْتَئِمُ] و به خاطر سختی و خطرات حتی جرات رفتن به آنجا را نیز ندارند.[لایَجتَرِءُون]
_ بازرگانان با تحمل سختی های فراوانی مواد مورد نیاز جامعه رافراهم میکنند لذا سزاوار است جایگاه آنان حفظ شود و احترام لازم به آنها گذاشته شود.
⏪ تاجران صلح دوست امنیت طلب:
♦️فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ،
تاجران و صنعتگران و کارگران افراد سالمی هستند[سِلمُ] که نگرانی برای ضرر رساندن آنها وجود ندارد.[بَائِقَتُهُ]
♦️وَصُلْحٌ لاَ تُخْشَى غَائِلَتُهُ .
انسان های صلح طلبی هستند. و امنیت طلب اند نظم را به هم نمیزنند و خوف نیرنگ و خیانت[غَائِلَتُهُ]در آنها نیست.
بار روی دوش حکومت نمی گذارند از طرف آنها خیانت و نیرنگی نسبت به تو نیست.
✴️ بازرگان و صنعتگر وقتی میتواند کار کند که امنیت و صلح در جامعه برقرار باشد، اگر جامعه دچار تلاطم شد اولین ضرر به تولید و تجارت وارد میشود لذا اینگونه افراد دنبال صلح و امنیت هستند تا بتوانند به سود خود دست پیدا کنند.
⏪لزوم پیگیری امور تجار و صنعتگران:
♦️وَتَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَفِی حَوَاشِی بِلاَدِکَ.
اصلاح امور تاجران و صنعتگران را پیگیر باش[تَفَقَّدْ] چه آنها که در مرکز حکومت هستند[بِحَضْرَتِکَ] و چه آنها که در گوشه و کنار جامعه هستند.[حَوَاشِی بِلاَدِکَ]
✳️ حاکمیت وظیفه دارد اموری که در نگاه دیگران بی ارزش و فاقد اهمیت است را بررسی کرده و نیازها و مطالبات تجار را حل و فصل کند.
چه در مورد مالیات ها باشد، چه مساعدت مالی، چه تامین امنیت در مسیر تجارت و...
⏪ نقطه ضعف تاجران:
♦️وَاعْلَمْ مَعَ ذَلِکَ،أَنَّ فِی کَثِیر مِنْهُمْ
بدان ، در کنار همه خوبیها و خدمات آنها که ذکر شد،چند نقیصه دارند که برای جامعه مشکل ساز میشود.
♦️ضِیقاً فَاحِشاً
۱- تجار تنگ نظری دارند.و انحصار طلبند.[ضِیقاً] دوست دارند فقط خود وارد کننده اختصاصی باشند.
♦️وَ شُحّاً قَبِیحاً
۲- در تجارت گرفتار بخل[شُحّاً] زشتی هستند. بسیار سرمایه دارند ولی اهل انفاق و دستگیری نیستند. برای خود جمع می کنند.
♦️وَاحْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ
۳- نقیصه تجار ،اهل احتکارند.
(عرضه کم ، تقاضا زیاد ، قیمت بالا برود) خوشنود میشوند.
♦️وَتَحَکُّماً فِی الْبِیَاعَاتِ،
۴- اهل جبر و تحکمند.
در قیمت گذاری اجناس ،خود سر هستند.طوری قیمت گذاری ظالمانه برای اجناس خود میکنند[البِیَاعات] که بیشترین نفع برای خودشان و مردم متضرر شوند.
⏪ دو اثر از چهار نقیصه تجار :
♦️وَذَلِکَ بَابُ مَضَرَّة لِلْعَامَّةِ،
الف) مردم ضرر می کنند .
وقتی فضا رقابتی نباشد، اهل مالیات و انفاق نباشد. اهل احتکار و زمانی که قیمتها واقعی نباشد، مردم ضرر می بینند.
♦️عَیبٌ علیَ الوُلاةِ
ب) اقتصاد معیوب عیب حکومت و حاکم است.اقتصاد یک رکن است اگر مختل شود از عیوب حاکمان است.
⚛ احتکار و انحصار یا به خاطر دست داشتن مسولین در این امور است، یا بی خبری از تجار و نظارت نکردن بر آنها، یا عدم برنامه ریزی برای تامین کالاهای اساسی و انبار کردن آنهاست.
در هر صورت مشکل اقتصادی باعث سرشکستگی حکومت است.
♦️ فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ،
فرمود به طور جدی با احتکار برخورد کن.
♦️فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ مَنَعَ مِنْهُ.
پیامبر خدا فرمودند:
محتکر رانده از درگاه خداست.
َیْنَیْهِ یا کافِرُ تَبَوَّأ مَقْعَدَکَ مِنَ النّارِ
شخص محتکر در روز قیامت در حالى محشور مى شود که در پیشانى او نوشته شده است: اى کافر جایگاه خودت را در آتش دوزخ انتخاب کن.
♦️وَلْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوَازِینِ عَدْل ،
بازار باید تجارت آسان [سَمح] باشد یعنی معاملات آسان باشند و دوطرف به سودشان برسند.
نرخها عادلانه [موازین عدل]کیل و میزان عادلانه و کم فروشی نباشد.
اگر بین تجار کسی به احتکار نزدیک شد او را مجازات کن..
♦️و اَسعارِلاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ.
نرخها باید به نحوی باشند که نه به فروشنده [الْبَائِعِ]نه خریدار [الْمُبْتَاعِ]ضرری وارد نشود
✴️ به طور کلی تعیین نرخ اجناس باید بر مبنای عرضه و تقاضا شکل بگیرد ولی حکومت اسلامی می تواند برای جلوگیری از ظلم و اجحاف به مشتری یا فروشنده، قیمت هایی را تعیین کند.
♦️فَمَنْ قَارَفَ حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ،
کسی که به احتکار [حُکرَهً] نزدیک شد[قَارَفَ] بعد از اینکه او را از اینکار نهی کردی، بعد از تکرار او را مجازات کن[فَنَکِّلْ]
♦️وَعَاقِبْهُ فِی غَیْرِ إِسْرَاف
او را به سزای کارش برسان بدون اینکه زیاده روی کنی.
✅ مجازات محتکر یکی از احکام فقهی است ولی حضرت مجازات را مشروط به آموزش کرده است.
🔻نکات مهم:
۱. در آداب انتقاد :
هر انتقادی سه ضلع دارد،
_ نشان دادن خوبی های طرف مقابل،
_ بیان ضعف
_ پیشنهاد.
حضرت ابتدا در محاسن تجار و عظمت کار آنها سخن گفتند. بعد در مورد زیاد طلبی و بخل که نقص آنهاست انتقاد کردند و در پایان پیشنهاد دادند با نظارت جلوی زیاده خواهی آنان گرفته شود.
درانتقاد، برای پذیرش طرف مقابل باید این سه رکن را رعایت کرد.
۲.. اهمیت تجارت:
✴️ اصول کافی: (بَابُ فَضْلِ التِّجَارَةِ )
. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: التِّجَارَةُ تَزِیدُ فِی الْعَقْلِ.
چون تجارت با چاره جویی و محاسبات همراه است ، عقل معاش را تقویت میکند.
⚛ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ طَلَبَ التِّجَارَةَ اسْتَغْنَى عَنِ النَّاسِ
کسی که تجارت می کند از مردم بی نیاز میشود
وَ إِنْ کَانَ مُعِیلًا إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الرِّزْقِ فِی التِّجَارَةِ.
تجارت انسان عیالوار را بی نیاز میکند. نُه دهم رزق در تجارت است.
✳️ عن أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ: تَعَرَّضُوا لِلتِّجَارَةِ فَإِنَّ فِیهَا غِنًى لَکُمْ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ.
کار کن ولی سرمایه اضافه را در راه خدا انفاق کن
✴️ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ بُرَیْدٌ لِمُحَمَّدٍ(محمد بن مسلم) سَلْ لِی أَبَاعَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَیْءٍ
برید عجلى که شوهر خواهرش محمّد بن مسلم بود، به محمّد گفت: از امام صادق علیه السّلام در مورد کارى که مىخواستم انجام بدهم برایم بپرس.
أُرِیدُ أَنْ أَصْنَعَهُ إِنَّ لِلنَّاسِ فِی یَدِی وَدَائِعَ وَ أَمْوَالًا
که مردم در دست من سپردهها و اموالى دارند و من با آنها کاسبى مىکنم،
وَ أَنَا أَتَقَلَّبُ فِیهَا وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَتَخَلَّى مِنَ الدُّنْیَا
حالا مىخواهم از دنیا کناره بگیرم
وَ أَدْفَعَ إِلَى کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ.
و حقّ هرکسى را نیز به او بازگردانم.
قَالَ فَسَأَلَ مُحَمَّدٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ ذَلِکَ وَ خَبَّرَهُ بِالْقِصَّةِ
محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السّلام در این مورد پرسید و قصّه را بازگو کرد
وَ قَالَ مَا تَرَى لَهُ
عرض کرد: نظر شما چیست؟
فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ أَ یَبْدَأُ نَفْسَهُ بِالْحَرَبِ
فرمود: اى محمّد! آیا مىخواهد خودش را فقیر کند؟
لَا وَ لَکِنْ یَأْخُذُ وَ یُعْطِی عَلَى اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ.
نه، این کار را نکند، بلکه از مردم بگیرد و در راه خداوند متعال نیز عطا کند.
نکته ۳:
لزوم همراهی تجارت با شریعت،
ابتدا باید احکام فقهی تجارت رابه افراد یاد داد و بعد آنها را وارد بازار کار کرد. سابقا حوزه های علمیه در دل بازار تاسیس میشد و بازاری ها روزی یک ساعت احکام بازار را یاد می گرفتند.
⚛ کنزل العمال:
قال رسول الله ص: إذا کانَ فی آخِرِ الزَّمانِ؛ لابُدَّ لِلنّاسِ فیها مِنَ الدَّراهِمِ وَ الدَّنانیرِ
در آخر الزمان چاره ای جز داشتن پول نیست.
یُقیمُ الرَّجُلُ بِها دینَهُ و دُنیاهُ.
تا بتوان دین و دنیای خود را حفظ کرد.
✳️ اصول کافی در بَابُ آدَابِ التِّجَارَةِ اورده:
الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ
اصبغ بن نباته گوید: از امیر مؤمنان على علیه السّلام شنیدم که بر فراز منبر مىفرمود:
یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ
اى تاجران! نخست فقه و آموختن احکام تجارت
الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ
نخست فقه سپس تجارت،
الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ
نخست فقه سپس تجارت.
وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا
به خدا سوگند! یقین داشته باشید که ربا در این امّت از راه رفتن مورچه بر روى سنگ صیقلى و برّاق پنهانتر و نامرئىتر است؛
شُوبُوا أَیْمَانَکُمْ بِالصِّدْقِ
سوگندهایتان را با راستگویى بیامیزید
و قسم دروغ یاد مکنید.
التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِی النَّارِ
تاجر، فاجر است و فاجر در آتش است،
إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَق
مگر آن تاجرى که حقّ را بگیرد و حقّ را بپردازد.
✳️ درحکمت ۴۴۷ فرمود:
مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ فِقْهٍ
کسی که بدون علم دین وارد تجارت شود
فَقَدِ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا
خود را ناخواسته در ربا می اندازد.
⚛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ بَاعَ وَ اشْتَرَى فَلْیَحْفَظْ خَمْسَ خِصَالٍ
هرکس خرید و فروش مىکند باید پنج خصلت و ویژگى را رعایت کند،
وَ إِلَّا فَلَا یَشْتَرِیَنَّ
و گرنه باید دست به خرید و فروش نزند:
وَ لا یَبِیعَنَّ الرِّبَا
_ ربا،
وَ الْحَلْفَ
_ سوگند،
وَ کِتْمَانَ الْعَیْبِ
_ پنهان کردن عیب،
وَ الْحَمْدَ إِذَا بَاعَ
_ تعریف در هنگام فروش
وَ الذَّمَّ إِذَا اشْتَرَى
_ بدگویى به هنگام خریدن.
(تو سر مال زدن.)
✴️ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْکُوفَةِ عِنْدَکُمْ یَغْتَدِی کُلَّ یَوْمٍ بُکْرَةً مِنَ اَلْقَصْرِ
امیر مؤمنان على علیه السّلام همواره در کوفه هرروز صبح از مقرّ حکومتى نزد شما مىآمد
فَیَطُوفُ فِی أَسْوَاقِ اَلْکُوفَةِ سُوقاً سُوقاً وَ مَعَهُ اَلدِّرَّةُ عَلَى عَاتِقِهِ
و در بازارهاى کوفه، یکى یکى گردش مىکرد و چوب دستى نیز برشانه نهاده بود
وَ کَانَ لَهَا طَرَفَانِ وَ کَانَتْ تُسَمَّى اَلسَّبِیبَةَ
که دو لبه داشت و نامش سبیبه (یعنى دولبه) بود.
فَیَقِفُ عَلَى أَهْلِ کُلِّ سُوقٍ فَیُنَادِی یَا مَعْشَرَ اَلتُّجَّارِ اِتَّقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
آن حضرت مىآمد و نزد اهل هریک از بازارها مىایستاد و بانگ مىزد: اى تاجران! از خداوند عزّ و جلّ بترسید و تقوا پیشه کنید!
فَإِذَا سَمِعُوا صَوْتَهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَلْقَوْا مَا بِأَیْدِیهِمْ وَ أَرْعَوْا إِلَیْهِ بِقُلُوبِهِمْ وَ سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ
وقتى صداى امیر مؤمنان على علیه السّلام را مىشنیدند، هرچه در دست داشتند مىافکندند و مىآمدند و دل و جانشان با او بود و گوش به سخنانش مىسپردند؛
فَیَقُولُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَدِّمُوا اَلاِسْتِخَارَةَ
مىفرمود: پیش از کار، استخاره و طلب خیر از خدا کنید .
وَ تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَةِ
و با آسان کردن خرید و فروش برکت بیابید،
وَ اِقْتَرِبُوا مِنَ اَلْمُبْتَاعِینَ
خودتان را به خریداران نزدیک کنید (و گران مفروشید)،
وَ تَزَیَّنُوا بِالْحِلْمِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ اَلْیَمِینِ
و خود را به حلم و بردبارى بیارایید، و از سوگند خوردن خوددارى کنید،
وَ جَانِبُوا اَلْکَذِبَ وَ تَجَافَوْا عَنِ اَلظُّلْمِ وَ أَنْصِفُوا اَلْمَظْلُومِینَ
از دروغ گفتن بپرهیزید، از ستم کردن بگریزید، با ستمدیدگان مدارا کنید،
وَ لاَ تَقْرَبُوا اَلرِّبَا وَ أَوْفُوا «اَلْکَیْلَ وَ اَلْمِیزٰانَ وَ لاٰ تَبْخَسُوا اَلنّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ» ... «وَ لاٰ تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»
نزدیک ربا مشوید، پیمانه و ترازو را کامل و درست بگیرید، اجناس مردم را به ارزانى نخرید و در زمین فساد مکنید.
فَیَطُوفُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی جَمِیعِ أَسْوَاقِ اَلْکُوفَةِ،
آن حضرت بدین سان در همه بازارهاى کوفه گردش و سرکشى مىکرد،
ثُمَّ یَرْجِعُ فَیَقْعُدُ لِلنَّاسِ .
آنگاه باز مىگشت و براى انجام کارهاى مردم جلوس مىفرمود.
✳️ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمْ یَأْذَنْ لِحَکِیمِ بْنِ حِزَامٍ بِالتِّجَارَةِ
رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله به حکیم بن حرام اجازۀ تجارت نداد.
حَتَّى ضَمِنَ لَهُ
تا در مورد این امور از او ضمانت گرفت:
إِقَالَةَ اَلنَّادِمِ
اگر کسى پشیمان شد، جنس را از او پس بگیرد،
وَ إِنْظَارَ اَلْمُعْسِرِ
به تنگدست مهلت بدهد،
وَ أَخْذَ اَلْحَقِّ وَافِیاً وَ غَیْرَ وَافٍ .
حق را بگوید، خواه به سودش باشد یا استفاده نرساند.
🔻نکته ۴:
تاجر میتواند مظهر اسم رازق خداوند باشد.
یکی از کارهای تجار ایجاد تعادل در مواد غذایی و صنعتی است به نحوی که مواد اضافی هر منطقه را با تجارت به جای دیگری میبرند و موارد لازم را با خود به این منطقه می آورند و در این تجارت اگر رضای الهی و خدمت به خلق را در نظر بگیرنند مظهر اسم خدای متعال میشوند.
اللم الرزقنا رزقاً حلالاً طیّباً واسعا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۰۷/۱۷ - ۲۴ربیع الاول
💢بخش نوزدهم نامه۵۳💢
موضوع : صنف فقرا و ضعیفان
🔴خلاصه ای از قبل :
حضرت در بخشهای قبل از شش صنف جامعه (نظامیان ،قضات،کارمندان ،کاتبان،خراج دهندگان ،تجار و صنعت گران)سخن به میان آوردند در این بخش هفتمین قشر یعنی گروه فقرا و نیازمندان هستند که هیچ یک از اصناف گذشته نیستند ،کار افتادگان که یا پیر شده اند یا از ابتدا معلولیت داشته نمیتوانستند کار کنند ،ورشکستگان ،ایتام ، گروهی که خدمتی به حکومت نمی دهند ولی حکومت باید به اینها توجه نماید.
♦️ثُمَّ اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ
مالک به خاطر خدا ،این گروه پایین [السُّفْلَى]که امکان دارد کسی آنها را تحویل نگیرد همانها که کاری برای تو انجام نمی دهند. و هیچ راه چاره ای[حِیلَةَ] برای آنها نمانده ،حیران شده اند را،دریاب .
♦️مِنَ الْمَسَاکِینِ وَالْمُحْتَاجِینَ وَأَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى
الْمَسَاکِینِ(در مسکن مانده ها)
الْبُؤْسَى(به شدت فقیر و محتاج و درمانده
الزَّمْنَى(کسی که مشکلاتش مزمن و سخت شده )
آنهاکسانی هستند که:
۱_جایی برای رفتن ندارند. و هر جا بروند و تقاضا کنند نتیجه نگرفته اند.
۲_محتاج هستند شاید به آن درجه فقر نرسیده باشند ولی در گذران امور وکار خود مانده اند.
۳_ کسانی که درد های جسمی و مالی آنها مزمن شده
✅ در شش گروه قبل حضرت با لفظ الله الله سخن به میان نیاوردند ولی در مورد این قشر به کار بردند و این نشان می دهد که امکان ندارد کسی بگوید من خدا را قبول دارم ولی کاری برای این صنف انجام ندهد !
⚛ در اسرار آل محمد از سلیم بن قیس در وصیت نامه حضرت جمله ای آمده که سید رضی در نهج البلاغه نیاورده است
«الله الله فی الفقرا و المساکین و شارکوهم فی معیشتکم»
انها را در دخل و خرج خود، به خاطر خدا مشارکت دهید .
✴️ از جبرییل که جزء چهار فرشته بزرگ پروردگار است پرسیده شد اگر به زمین نیامدی چه می کردی؟
پاسخ:سراغ خانواده های عیالوار رفته و مشکل آنها را حل می کردم
♦️فَإِنَّ فِی هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَمُعْتَرّاً،
بدان در این قشر مردم هم قانع و هم معتر وجود دارد.
قانع دو معنا دارد
۱. آنچه که به آنها تعلق میگیرد نسبت به آن قانع اند
۲. اهل اسراف نیستند ولی با این حال هم فقیراند
وَ مُعْتَرّاً کسانی که احتیاجات زیادی دارند، خودشان را در معرض کمک قرار میدهند ولی درخواست نمی کنند
این دو دسته افراد قانع و معتر هستند .
✳️در آیه ۳۶ سوره حج فرمود:
《 فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ 》
وقتی در مراسم حج شتر یا گوسفندی ذبح کردید از آن به قانع و معتر هم بدهید.
امام صادق در ذیل این آیه فرمود:
الْقَانِعُ الَّذِی یَرْضَى بِمَا أَعْطَیْتَهُ
«قانع» محتاجی است که آنچه به او میدهند راضی گردد.
وَ لَا یَسْخَطُ وَ لَا یَکْلَحُ
و غضبناک نگردد و چهره درهم نکشد.
وَ لَا یَلْوِی شِدْقَهُ غَضَباً
و دهانش را از روی خشم، کج نکند .
وَ الْمُعْتَرُّ الْمَارُّ بِکَ لِتُطْعِمَهُ.
و «معتر» کسی است که از کنار تو عبور میکند تا نظری بر او افکنی و به او غذایی دهی.
♦️وَاحْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ
یخاطر خدا و اعتقادی که داری ،حقوقی که خدا در مورد این انسانهای فقیر، لازم و واجب کرده ،باید حفظ کنی،
حاکمیت باید نماینده خدا باشدکه احقاق حق برای فقرا و مساکین کند که اگر چنین نکند با خداوند طرف می باشد .
🔻یک سوال :
حاکمیت از کجا به فقرا و .. کمک کند ؟
حضرت پاسخ می دهند؛
♦️وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیْتِ مَالِکِ
مقداری از بیت المال را باید به آنها اختصاص دهی.
♦️وَقِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِی الاِْسْلاَمِ فِی کُلِّ بَلَد،
قسمتی از غلات (گندم و جو و..)که در زمین ها کشت میشوند.
(صوافی الاسلام) زمین های اختصاصی اسلام است.
قسمتی از محصول زمین هایی که به دست مسلمانان افتاده اند را در هر شهر به آنها اختصاص بده،
♦️فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلاَْدْنَى
در تخصیص اموال، دور [اَقصَی]و نزدیک [اَدنیَ]برای تو فرق نداشته باشد ،مرز نشین با شهر نشین و مرکز نشین فرقی برای تو نداشته باشد.
♦️وَکُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِیتَ حَقَّهُ;
حق هر کدام از آنها را باید رعایت کنی.
✅در مورد تجار هم حضرت تفاوت نگذاشتند به اهل دور و نزدیک را توصیه فرمودند.
♦️وَلاَ یَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ
مبادا غرورو عُجب [بَطَر]مسئولیت ،تو را به خود مشغول کند ،اینقدر سرگرم مسائل بی اهمیت شوی که فقرا را فراموش کنی .
♦️فَإِنَّکَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْیِیعِکَ التَّافِهَ لاِِحْکَامِکَ الْکَثِیرَ الْمُهِمَّ
جمله دو معنا دارد :
۱_انجام امور بزرگ جامعه نباید مانع از رسیدگی به امور مردم مستضعف شود.
۲_انجام کارهای بزرگ فقرا نباید مانع از رسیدگی به امور کوچک آنان شود.
⏪ ضرورت رسیدگی به فقرا ونیازمندان:
مَرَّ شَیْخٌ مَکْفُوفٌ کَبِیرٌ یَسْأَلُ
پیرمرد نابیناى ناتوانى در حال عبور بود که از مردم درخواست کمک مى کرد.
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) مَا هَذَا
حضرت فرمود: او کیست (که دست به سؤال دراز کرده؟)
فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَصْرَانِیٌّ
عرض کردند: مردى است نصرانى.
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا کَبِرَ وَعَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ
فرمود: در آن روز که قوى و توانا بود از وجود او استفاده کردید; اما امروز که پیر و ناتوان شده رهایش ساختید؟
أَنْفِقُوا عَلَیْهِ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ
باید از بیت المال مسلمین او را اداره کنید.
♦️فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ،
مبادا از اهتمام به امور آنها منصرف شوی.
♦️وَلاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ
مبادا به خاطر عجب از آنها روی بگردانی[لاَتُصَعِّرْخدَّک]
مالک هم و غم تو این باشد که گرفتاری آنها گویی گرفتاری مسئول بزرگ است.
♦️وَتَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیُونُ،
همانها که چشمها آنها را،کوچک می بیند
[تَقْتَحِمُهُ الْعُیُونُ] آنچه دیگران آن را فاقد اهمیت می دانند تو مورد توجه قرار بده[تَفَقَد] بعضی از آنها (گرفتاران)قادر به بیان مطالبه خود نیستند .
♦️وَتَحْقِرُهُ الرِّجَالُ،
حتی مدیران حکومت تو هم، آنها را حقیر می پندارند.
✅ اینکه در سیره اهل بیت می بینیم آنها با فقرا همنشین میشدند و آنها را تحویل میگرفتند به خاطر نگاه اشتباهی است که در سطح جامعه بوده و هست. عده ای خودشان را از فقرا دور میکنند گویی فقر مسری است و به دیگران سرایت میکند در حالی که میدانیم فقر مسری نیست ، بلکه بیماری های اخلاقی مثل کبر و غرور و ... قابل سرایت اند.
✳️ پیغمبر اکرم(ص) فرمود:
یَا عَلِیُّ إِنَّ اللهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَى اللهِ مِنْهَا
اى على خداوند تو را به زیورى آراسته است که هیچ یک از بندگانش را به زیورى از این محبوب تر نیاراسته،
زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا
تو را مزین به زینت زهد (و بى اعتنایى به دنیا) نمود،
وَجَعَلَکَ لاَ تَرْزَأُ مِنْهَا شَیْئاً وَلاَ تَرْزَأُ مِنْکَ شَیْئاً
آن چیزى از تو نمى کاهد و تو نیز چیزى از آن کم نمى کنى
وَوَهَبَ لَکَ حُبَّ الْمَسَاکِینِ فَجَعَلَکَ تَرْضَى بِهِمْ أَتْبَاعاً
و محبّت مساکین را به تو بخشید آن گونه که تو ازاینکه آنهاپیروان تو باشند، خشنود هستی.
وَیَرْضَوْنَ بِکَ إِمَاما
و آنها نیز از اینکه تو امام و پیشواى آنها باشى خشنودند .
♦️فَفَرِّغْ لاُِولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْیَةِ وَالتَّوَاضُعِ
کسی را از هر شغلی فارغ کن [فرِّغ] و باید شغلش رسیدگی به امور فقرا باشد، نه اینکه در کنار شغل های متعددی که دارد مسئولیت فقرا را هم به عهده داشته باشد زیرا فقرا خودشان آنقدر گرفتاری دارند که یک مسئول خاص میخواهد.
مسئول رسیدگی به امور فقرا باید مورد اعتماد[ثِقَتُک] خدا ترس[اهلَ الخشیَه] و متواضع نسبت به فقرا باشد نه اینکه بخواهد آنان را استهزاء کند، و بر آنان فخر فروشی کند و ...
♦️فَلْیَرْفَعْ إِلَیْکَ أُمُورَهُمْ
تا این آقای مورد اعتماد بتواند حرف فقرا را به تو برساند
♦️ثُمَّ اعْمَلْ فِیهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللهِ یَوْمَ تَلْقَاهُ،
مالک با فقرا چنان رفتار کن که در روز قیامت در محضر خدا عذر داشته باشی[بِالاِْعْذَارِ]
♦️فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَیْنِ الرَّعِیَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَیْرِهِمْ
این گروه فقرا و مستمندان در بین اقشار جامعه بیش از همه نیازمند انصاف (نصف به نصف کردن)هستند
حضرت در همین نهج البلاغه فرمودند هیچ فقیری نیست مگر حق او را خورده باشند
♦️وَکُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ فِی تَأْدِیَةِ حَقِّهِ إِلَیْهِ.
اگر بگویی رسیدگی کردم تعدادی را حل کردم کافی نیست برای ادای حقوق[تَادیَهِ] تک تک آنها باید در محضر خدا عذر داشته باشی
♦️وَتَعَهَّدْ أَهْلَ الْیُتْمِ وَذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ
عهده دار امور ایتام باش و عهده دارامور پیران[رِقَّه] باش .
⚛ تعبیر به" ذوی الرقه " که به معنای نازکی است تعبیر لطیفی است چرا که از جهتی پیران دچار ضعف در قوای جسمی میشوند و از قدرت و توان سابق خود خالی میشوند.
و از جهتی نیز عواطف آنان بسیار لطیف میشود .
قرآن کریم در مورد افراد مسن میفرماید: 《وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ؛ یس - ۶۸》
هر کسی سنش بالا رفت به حالت کودکی بر می گردد که یکی از ویژگی های آن دل نازکی است.
💠مِمَّنْ لاَ حِیلَةَ لَهُ نَفْسَهُ
انها کسانی هستند که هیچ راه چاره ندارند
♦️وَلاَ یَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ
و حتی خود را در معرض درخواست کردن هم نمی توانند قرار دهند.
💠وَذَلِکَ عَلَى الْوُلاَةِ ثَقِیلٌ
رسیدگی به امور مستضعفین بر حاکمان سخت است،
رسیدگی به ایتام و فقرا بر حاکمان سنگین است زیرا:
1⃣ اولا؛ انها به خاطر موقعیتی که دارند خدماتی به حکومت نمی دهند ولی حاکمیت باید به آنها خدمات بدهد.
2⃣ثانیا ؛نوعا اینگونه افراد به خاطر فشار زندگی تند خو و عصبانی شده اند و تحمل آنها کار سختی است.
♦️وَالْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ;
رعایت حق سخت است
✳️خطبه ۱۷۶ فرمود:
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی کُرْهٍ
آگاه باشید چیزى از طاعت خدا نیست جز آن که با کراهت انجام مى گیرد،
وَ مَا مِنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی شَهْوَةٍ
و چیزى از معصیت خدا نیست جز اینکه با میل و رغبت عمل مى شود.
(رعایت حق اطاعت از خداست و برای نفس سخت است)
♦️وَقَدْ یُخَفِّفُهُ اللهُ عَلَى أَقْوَام طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ
البته رعایت حق برای سه گروه راحت تر است.
_ کسی که عاقبت به خیری و سرانجام نیک خواهد[طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ]
♦️فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ،
_ کسی که خودش را به صبر عادت داده و تمرین صبر نموده
♦️وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لَهُمْ.
_ کسی که به وعده های خدا ایمان و اعتقاد دارد
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۰۷/۱٨ - ۲۴ربیع الاول
💢بخش بیستم نامه۵۳💢
موضوع: لزوم رسیدگی بدون واسطه حاکم به امور مردم
⭕خلاصه جلسه قبل:
انجام وظیفه رسیدگی به اوضاع و احوال ایتام، مستمندان، از کار افتادگان و اداء حق آنها برای رسیدن به عاقبت به خیری.
♦️وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ
برای کسانی که به تو احتیاج دارند زمان مشخصی قرار بده و خودت شخصا با فراغت بال به امور آنها رسیدگی کن.
_از عبارت الحاجات این چنین برداشت میشود که این درخواستها فقط شامل،
درخواست مالی نیست چه بسا فردی برای بیان انتقاد یا پیشنهادی نزد حاکم بیاید یا در اموری غیر از مطالبه مال به حاکم رجوع کند.
♦️و َتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً
و جلسه عمومی برای حضور افراد برقرار کن،
1️⃣لزوم برگزاری منظم و ضابطه مند جلسه عمومی
2️⃣ با حضور اقشار مختلف و گرفتاران متعدد
3️⃣با حضور شخص حاکم نه نمایندگان او
4️⃣بدون مدت محدود(آنقدر وقت داده شود که همه حرف بزنند)
♦️فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکَ
در این مجلس کاملا متواضع باش.
✅ حضرت به حاکمان میگوید شما پیش از اینکه در محضر مردم باشید و بخواهید نسبت به آنها تکبر داشته باشید، در محضر خدا هستید و باید متواضع بود.
♦️وَتُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَأَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَ شُرَطِکَ
سربازان تو [جُنْدَکَ] و نیروهای از پاسداران [أَحْرَاسِکَ] و نیروهای انتظامی [شُرَطِکَ] را از تعرض به آنها بازبدار.
♦️حَتَّى یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِع
تا سخنگوی آنها بتواند بدون لکنت و با صراحت لهجه حرف خود را بزند.
(از ورود سربازان و نیروهای نظامی در این جلسه پیشگیری کن تا هر کسی حرفی دارد بدون ترس و لکنت بگوید.)
⚛ لفظ "متتعتع" به معنای ترس و لکنت زبان است وحضرت این لغت را که خود از تکرار چند حرف تشکیل شده برای بیان لکنت زبان (که در ان فرد حروف را تکرار میکند) می آورند واین نشان از اوج فصاحت و بلاغت حضرت است.
✅وجود محافظانی با هیبت خاص نظامی، مانع از ابراز نظر و بیان دردها توسط مردم است.
✴️ اگر چه تاکید حضرت به اینست که نباید مانعی برای ابراز نظر مردم باشد ولی از طرفی نیز اصل حفاظت از حاکم در برابر اشرار و نیروهای نفوذی اصلی ثابت است که باید با قاعده خود مراعات شود.
♦️فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلّى الله علیه و آله و سلم یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِن:
مالک من خود بارها از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مواقع متعدد شنیدم که میفرمودند:
♦️«لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع»
جامعه هرگز به پاکی و طهارت نمیرسد، مگر اینکه حق مظلوم از ظالم با صراحت و بدون لکنت گرفته شود.
✅تقدس هر جامعه ای به خالی شدن آن جامعه از ظلم و اجحاف است، وقتی ظلم ریشه کن میشود که مظلوم بدون ترس از حاکم یا ترس از ظالم بتواند حرف بزند و ادله خودش را بیان کند.
⬇️در زیارت شهدا این عبارت را میخوانیم:
وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً فَیَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُم
زمینی که در آن قرار گرفتید نیکو و پر برکت گشت و پیروزی بزرگی را به دست آوردید و ای کاش با شما بودم و در کنار شما پیروز و رستگار می شدم.
علاوه بر خون شهدا که موجب پاکی و قداست زمین است، در بیان حضرت صحبت کردن بدون ترس از ظالم وبا صراحت، در حضور حاکم جامعه هم موجب قداست و طهارت زمین میشود.
✳️ عبدالله بن مسعد میگوید:
أَتَى النَّبِیَّ(صلى الله علیه وآله) رَجُلٌ یُکَلِّمُهُ فَأُرْعِدَ
مردى خدمت پیغمبر کرم(صلى الله علیه وآله) آمد و در حالى که با پیامبر صحبت مى کرد مى لرزید.
فَقَالَ هَوِّنْ عَلَیْکَ فَلَسْتُ بِمَلِک
پیغمبر فرمود کار را بر خود آسان گیر (بیهوده نترس) من شاه نیستم.
إِنَّمَا أَنَا ابْنُ امْرَأَة کَانَتْ تَأْکُلُ الْقَدَّ
من فرزند زنى هستم که غذاى بسیار ساده اى مى خورد.
شخصیت و سیره امام با وجود معصومیت بر این است که به مخالفان اجازه انتقاد را میدهد چرا که فقط شخص خودشان معصوم از خطا هستند ولی کارگزاران چنین نیستند.
♦️ثُمَ احْتَمِلِ الخُرقُ مِنهُم والَعَیَّ
تند خویی [الخُرقُ]ارباب رجوع را تحمل کن. عده ای قدرت بیان ندارند،[الَعَیَّ] لهجه دارند، مطلب را خوب نمی رسانند، ناتوانند، حاکم با صبوری آنها را باید تحمل کند.
نشستن مدیران و رووسا با مردم شاید داد و هوار هم داشته باشند.در مواجه مستقیم با مردم خشونت و تندی ، ناتوانی در سخن گفتن را، کندی در حرف زدن، حاشیه رفتن، مطالب غیر مرتبط گفتن را تحمل کن.
✅ گاهی افرادی نیازشان همین حرف زدن است، باید به آنها اجازه داد چند دقیقه حرف بزند تا آرام شود.
⚛ جالب آنکه حضرت در زمان خودشان اولین صندوق های شکایات و پیشنهادات را تاسیس کردند،حضرت در زمان خود "بیت القصص" تشکیل دادند، اتاقی که هر کسی میخواست میتوانست مطلبش را بنویسد و بدون اینکه لکنت بگیرد به آنجا بیندازد تا مورد بررسی قرار بگیرد.
✴️ در عقد الفرید دارد که امیرالمومنین میفرمود:
مَنْ کانَتْ لَهُ اِلیَّ مِنْکُم حاجَةٌ فَلْیَرْفَعْها فی کِتابٍ لِاَصُونَ وُجُوهَکُمْ عَنِ المَسأَلَةِ.
هر کسی از شما به من نیاز دارد، آن را در نامه ای بنویسد و در آن صندوق بیندازد تا آبروی شما را از خواری، خواهش ،حفظ کنم.
♦️ونَحِّ عَنهمُ الضِّیقَ والاَنَفَ
مالک ، سختگیری ، تنگ خلقی ،و دستگیری[الضِّیقَ] و استکبار[الاَنَفَ] را از آنها دور کن.[نَحِ]
از موضع تکبر و برتر بینی با آنان رفتار مکن.
⚛ گاهی مردم در مواجهه با حاکم عصبانی، تند میشوند، داد میکشند و... وظیفه حاکم به عنوان قاضی القضات آن است که در مواجهه با این افراد تندی نکند و مردم بتوانند حرفشان را بزنند.
در بخش قضات هم حضرت فرمود:
وَأَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ
قاضی باید از رفت و آمد شاکیان پرونده خسته نشود، نباید از سر و صدا و رفت و آمد مردم ناراحت شود، حاکم نیز همینگونه است.
اگر کسی در مواجهه با حاکم حرف زد، نباید ترس از پرونده سازی بر علیه خودش را داشته باشد.
♦️یَبْسُطِ اللهُ عَلَیْکَ بِذَلِکَ أَکْنَافَ رَحْمَتِهِ
خداوند به سبب خوش خلقی و مهربانی با مردم، نتیجه تحمل و سعه صدر تو، در مقابل ارباب رجوع، خداوند اطراف [اَکناف]رحمت واسعه خود را به سمت تو باز میکند.
♦️وَیُوجِبْ لَکَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ
پاداش انسانهای مطیع را بتو می دهد.
و تو را مستوجب ثوابش خواهد کرد.
✴️ نتیجه بردباری در مقابل مردم:
۱. جلب رحمت
۲. پاداش و ثواب
_ مدارا با مردم اسباب جلب رحمت است، هر چه با مردم، حتی همانها که تند و عصبانی هستند با اخلاق بهتری برخورد شود رحمت الهی بیشتر میشود.
خدای متعال ثواب را جز به زحمت و تلاش اختصاص نمی دهد. گاهی ناسزا شنیدن و مورد هجمه قرار گرفتن با اینکه شاید شخص مقصر هم نباشد ولی باعث جلب ثواب خواهد بود
♦️وَاَعطِ مَا اَعطَیتَ هَنیِئَاً
آنچه را می بخشی، گوارا ببخش [هَنیِئَاً] منتی نگذار ،
✳️ قرآن کریم میفرماید:
《قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِّنْ صَدَقَة یَتْبَعُها أَذىً؛ بقره - ۲۶۳》
گفتار پسندیده در برابر نیازمندان و عفو و گذشت از تندخویى آنها از صدقه دادنی که آزارى به دنبال آن باشد بهتر است.
《یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ؛ بقره - ۲۶۴》
مومنین با منت گذاشتن صدقات خود را باطل نکنید .
⚛ گوارا شدن عطا به اذیت نکردن است، گوارا بودن به تعجیل در عطا و راه انداختن کار مردم است.در رفت و آمدهای اداری خستگی و تلخ کامی در جان او می ماند. حکمت 101:
لَا یَسْتَقِیمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ:
برآوردن حاجات مردم کامل نمى شود مگر به سه چیز:
بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ،
به کوچک شمردن آن تا بزرگ جلوه کند.
وَ بِاسْتِکْتَامِهَا لِتَظْهَرَ،
به مکتوم داشتن آن تا آشکار شود،
وَ بِتَعْجِیلِهَا لِتَهْنُؤَ.
و تعجیل درانجام آن تا گوارا گردد.
نسبت به آنهایی که شرایط راه انداختن کار آنها مهیاست ،عطای خود را راحت بگیر ،خون به دل آنها نکن سریع راه بینداز.
♦️وَامْنَع فِی اِجمَالٕ و اِعذَارٕ
و اگر منع میکنی با زیبایی[إِجْمَال] و عذرخواهی باشد.
و اگر شرایط راه انداختن کار کسی مقدور نبود.،در کمال لطف و عذر خواهی از او، با اینکه از دست تو بر نمی آید با احترام مشایعت کن.
⏪ تبیین برخورد حاکم بامردم :
♦️ثمَ اُمورُ مِن اُمورِک لابُدَّ لک من مباشَرَتِها
مالک ،در بعضی از امور راه مفر نداری جز اینکه بشخصه وارد بر آن شده ، و خود اقدام کنی.
♦️مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِکَ بِمَا یَعْیَا عَنْهُ کُتَّابُکَ مالک، آنجایی که کاتبان تو از پاسخ دادن به کارگزاران و مدیران ناتوان هستند.
در جایی که کُتاب و مشاورین تو ،توان و صلاحیت، بررسی بر انجام آن را ندارند.
خود باید وارد عمل و پاسخ دهی.
✴️ یکی از وظایف کتاب پاسخ دادن به درخواست های مسئولان و مدیران بود، گاهی این پاسخ ها توسط شخص آنها نوشته میشود و گاهی به خاطر حساسیت موضوع یا ناتوانی کاتبان، حاکم باید شخصا ورود کند تا پاسخ کارگزاران معطل نماند.
♦️و مِنها اِصدارُحاجَاتُ النّاسِ عِندَ وُرُودِها عَلیکَ
پاسخ دادن به نیازهای مردم وقتی به تو اطلاع داده میشود.
یکسری از درخواست مردم بسمت تو وارد میشود. اما اعوان و دفتر دار تو از انجام آن امور دلتنگ شده و سخت می انگارند.
گرچه وظیفه آنهاست اما راحت به انجام آن تن نمی دهند.
♦️ بِما تَحرَجُ صُدورُ اَعوانِک
آنجا که افرادتو در پاسخ دادن دچار مشکل و تنگنا [تَحرَجُ] هستند.
در این مورد دوم هم به عهده توست که بشخصه وارد عمل شوی و بجای مشاورانی که شانه خالی کردند به مردم پاسخگو و رفع مشکل نمایی.
⚛ حاکم باید در اموری که زیردستان از انجام آن عاجز اند به خاطر مسائل قانونی یا نداشتن وجاهت اجتماعی یا تنگ نظری یا... شخصا ورود کند.
و البته شخصا نظارت داشته باشد به آنچه مردم تقاضا داشتند، آیا به درستی پاسخ داده شد، به درستی حل شد یا خیر.
♦️وامْضِِ لکلَ یومٕ عَمَلَهُ فاِن لکلِ یومٕ ما فیهِ
برای هر روز اعمال خاص همان روز را انجام بده .کار امروز را به فردا واگذار مکن. کار مخصوص به فردا پیدا میشود.
تعویق انداختن امور یکی از بدترین کارهاست که بعد از انباشته شدن ،هرگز انجام نشده.و هرگز به ثمر نمیرسد.
✴️ در مجموعه های بزرگ که کثرت مراجعه و کار هست باید اهداف کلی به اهداف ریز و واقع بینانه تقسیم شوند و هر روز حتما کار همان روز انجام شود.
تاخیر در انجام کارها :
اولا، مردم را مجبور میکند به جای یک روز چند روز به اداره و بانک بروند،
ثانیا، وقتی کار امروز در امروز حل نشد، در فردا که کارهای مخصوص به خودش را دارد هرگز حل نخواهد شد.
✅ جمله حضرت هم جنبه حکومتی و اداری دارد هم جنبه شخصی و اخلاقی، انسان نباید امور معنوی، امور درسی خود را به تعویق بیندازد.
امام کاظم فرمود: از ما نیست کسی که هر شب خودش را محاسبه نکند
⚛ تسویف یکی از حربه های شیطان:
در روایت داریم : لَا تُؤَخِّرْ عَمَلَ الْیَوْمِ لِغَد
عمل امروز را به تاخیر و فردا موکول نکنید.
✳️ مناجات ابوحمزه ثمالی :
و أعِنّی بِالبُکاءِ عَلى نَفسی ،
مرا در گریستن بر خودم یارى رسان ؛
فقد أفنَیتُ بِالتَّسویفِ و الآمالِ عُمرِی ،
زیرا با امروز و فردا کردن، و آمال و آرزوها عمر خویش را بر باد فنا داده ام.
و قَد نَزَلتُ مَنزِلَةَ الآیِسِینَ مِن خَیرِی .
و از آنها شده ام که به خیر و نجات خود امیدى ندارند .
⚛ امام باقر علیه السلام : إیّاکَ و التَّسویفَ ؛ فإنّهُ بَحرٌ یَغرَقُ فیهِ الهَلْکى . زنهار از افکندن کار امروز به فردا ؛ زیرا این کار دریایى است که مردمان در آن غرق و نابود مى شوند .
✴️ امیرالمومنین فرمود :
و لا تَقُلْ : غَدا و بَعدَ غَدٍ ،
مگو : فردا و پس فردا ؛
فإنّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکَ بِإقامَتِهِم على الأمانِیِّ و التَّسوِیفِ ،
زیرا پیشینیان تو به سبب تکیه کردن به آرزوها و امروز و فردا کردن هلاک شدند ؛
حتّى أتاهُم أمرُ اللّه ِ بَغتةً و هُم غافِلونَ .
چرا که فرمان خدا (مرگ) ناگهان این غافلان را در برگرفت .
اللهم وفقنا لما تحّب و ترضیٰ
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
بخش نامه ها
۱۴۰۲/۷/۱۹ - ۲۵ربیع الاول
💢بخش ۲۱ نامه ۵۳💢
موضوع: لزوم ارتباط حاکم با خدا
⭕️ خلاصهای از جلسه قبل:
دستور امیرالمومنین به مالک اشتر، در باره لزوم ارتباط حاکم با مردم صحبت شدکه این توصیه مهم و کلیدی در جریان حکومت داری بسیار حائز اهمیت است.
اینکه رفت وآمد با مردم را قطع نکن، مردم را در جلسات عمومی شرکت بده تا مردم حرفشان را بزنند.اگر کسی تندی و بد اخلاقی کرد تحمل کن.واز همه مهمتر کار امروز را به فردا واگذار نکن.
ایجاد ارتباط با مردم به معنی فراموشی خدا نیست.
♦️وَاجْعَلْ لِنَفْسِکَ فِیمَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ اللهِ أَفْضَلَ تِلْکَ الْمَوَاقِیتِ
بالاترین وبهترین موقعیتهایی که برای تو پیش می اید میان تو و خداست، برای اتصال با خدا اختصاص بده.
♦️وَأَجْزَلَ تِلْکَ الاَْقْسَامِ،
بالاترین[اَجزَلَ] زمانها را به این کار اختصاص بده .
🟨 همه ما محتاج به عبادت وانس با خدا و تذکر و توجه هستیم، و مسئولین از همه بیشتر نیازمند هستند.
مسئولین باید بیش از همه مقید و مومن باشند.چون مسئولیت دو رکن دارد.
قدرت و ثروت.
وقتی قدرت وثروت با هم جمع شدند، موقعیت و شرایط فساد مهیا تر میشود.
انس باعبادت و یاد خداست که مسئول را از انحراف باز می دارد.
🟪 قران کریم وقتی می خواهد حاکمان خوب را معرفی کند می فرماید:
《الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ؛ حج - ۴۱》
حاکم خوب کسی است که اگر حاکمیت به آنها برسد، اقامه صلوة می کند.
حاکمیت باید نماز را در جامعه زنده کند.
🟩حاکمیت دینی یعنی اقامه دین.
حاکم خوب در عین رسیدگی به مردم، بهترین زمانها را در خلوت به عبادت و طاعت بپردازد.
ویژگی حاکم و حاکمیت خوب، اتصال به خداست.اگر حاکم می خواهد دچار انحراف نشود باید حتما این اتصال و ارتباط را رعایت کند.
یکی از بدترین صفات برای هر انسانی، تکبر است. وبرای حاکم داشتن این صفت از همه بدتر است.
اگر حاکم تکبر داشته باشد، آن جامعه به فقر وهلاکت می افتد.
یکی از صفات قبیح حاکم تکبر است و راه برطرف کردن تکبر عبادت است (عبادت نکردن نشانه تکبر است)
🟧 درمان تکبر:
قرآن فرمود: اگر میخواهید جریان تکبر در شما از بین برود و خضوع وخشوع بیاید ، راهش عبادت است.
《ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ؛ غافر- ۶۰ 》
مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم. به یقین کسانى که از عبادت من تکبّر مىورزند بهزودى با ذلّت وارد دوزخ مىشوند .
🟦 عبادت، تواضع ساز است.
ذات عبادت، از بین بردن روحیه کبر است.ذات عبادت، فروتنی نسبت به خداست.
در ذیل همین آیه از امام باقر روایت داریم که فرمود مصادق عبادت در این آیه دعاست :
قَالَ هُوَ الدُّعَاءُ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَهًِْ الدُّعَاء.
و فرمود برترین عبادت ، دعاست.
حاکمیت ومسئولین باید اهل دعا باشند.
دعا، یعنی اظهار عجز وناتوانی در برابر خدا
♦️وَإِنْ کَانَتْ کُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِیهَا النِّیَّةُ
گر چه نیت درست باشد همه کارها برای خداست و عبادت محسوب میشود .
♦️وَسَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِیَّةُ
و مردم به سبب آن به سلامت و آسایش برسند.
✳️ میفرماید:کارهای عادی حاکم وقتی عبادت می شود که:
۱- نیت درست باشد.
۲- مردم به سبب آن به سلامت وآسایش برسند.
نیت درست باشد، عمل هم درست می شود. وخدا انرا عبادت ثبت می کند.
✴️ اینکه گفته می شود:
" عبادت بجز خدمت بخلق نیست"
امیر المومنین فرمود این اشتباه است. عبادت اقسامی دارد. یک قسم آن خدمت به مردم است. اینکه با نیت صادقانه برای حل وفصل مشکل مردم کار شود، عبادت است.ولی این عبادت، جای عبادت خدا، انس با خدا ودعا را نمی گیرد، باید اهل نماز شب باشی.
عبادت، بخشی در خدمت به خلق است،ولی بخشی دیگر انس با خداست.
↩️ نقش نیت در عبادت:
نیتها می تواند عبادت ساز باشد.
پیغمبر اکرم به ابوذر فرمود:
یَا أَبَا ذَرّ لِیَکُنْ لَکَ فِی کُلِّ شَیْء نِیَّةٌ حَتَّى فِی النَّوْمِ وَالاَکْلِ
باید در هر چیز نیت و قصد قربت داشته باشى حتى در غذا خوردن و خوابیدن تا همه آنها جزء عبادات تو محسوب شود.
✴️عبادت پشتوانه خدمت است.
مرحوم کلینی درکافی می فرماید: کَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) إِذَا هَالَهُ شَیْءٌ فَزِعَ إِلَى الصَّلاَةِ ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ الآْیَةَ وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ
حضرت علی ع هرگاه مشکل مهمى پیش مى آمد به سراغ نماز مى رفت تا مشکل را با قدرت بیشترى حل کند سپس این آیه شریفه قرآن را تلاوت مى فرمود:
وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ
«از شکیبایى (روزه) و نماز یارى بطلبید»
🟪 تکلیف، تکلّف و سختی دارد ولی باید این سختی را به جان خرید.
_عبادت، موتور محرک برای خدمت کردن است.
_هر کسی عاشقانه تر عبادت کند، عاشقانه تر خدمت خواهد کرد.
_هر کسی از عبادت دور بود، یقینا اهل خدمت نیست.
♦️وَلْیَکُنْ فِی خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بهِ لِلَّهِ دینَکَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِی هِیَ لَهُ خَاصَّةً،
مالک، باید خالصانه ترین کارهایی که به قصد قربت خدای متعال انجام می دهی. انجام واجبات باشد. واجباتی که اختصاص به خدا دارد.
خالصانه ترین عمل دینی، باید اقامه فرائض باشد، ودر صدر فرائض، نماز است.
🟨 حضرت در خطبه ای در مورد یاران پیامبر فرمود: در روزهای آخر عمر پیامبر، یاران شبها پیشانی و گونه ها به خاک می گذاشتند، وآنقدر اشک می ریختند که یقه های آنها خیس می شد.
♦️فَأَعْطِ اللهَ مِنْ بَدَنِکَ فِی لَیْلِکَ وَنَهَارِکَ،
از قوای جسمانیت در شبانه روز به خدای متعال عطا کن .
♦️وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بهِ إِلَی اللهِ مِنْ ذَلِکَ
وفا کن به رعایت واجباتی که تو را به خدا نزدیک می کند.
♦️کَامِلاً غَیْرَ مَثْلُوم وَلاَ مَنْقُوص،
عبادتی که انجاممی دهی کامل باشد، ناقص ، ترک خورده،[مَثْلُوم] و منقوص نباشد.
♦️ بَالِغاً مِنْ بَدَنِکَ مَا بَلَغَ.
در راه فریضه، جسم و بدن تو، سختی ببیند.
🟩 صدیقه طاهره (س )وقتی نماز شب می خواند، امام حسن( ع )فرمود: مادرم آنقدر برای نماز شب ایستاده بود که پاهایش ورم کرده بود .
🟧 تکلیف از کلفت گرفته شده است ، از زحمت است،تکلیف راحتی ندارد.
_ عبادت، برای سختی کشیدن است. تکلیف سختی دارد.
_ تکلیف سختی دارد با آیه
《لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها》
درتعارض نیست.این آیه را منفی نخوانید. نگویید که خدا از تو انتظار ندارد. بلکه بر عکس،آیه می گوید: من هر چه به تو گفتم کمتر از توان تو بود. من خالق تو هستم و توان واستعداد تو را میدانم چون خودم آن توان را به تو داده ام.
1️⃣ خدا با شناخت از بنده، او را مکلف
کرده است.
2️⃣سخت بودن تکلف بحث عقلی است نه شرعی، چگونه هر کسی میخواهد دکتر شود باید درس بخواند و زحمت بکشد، ولی کسی که بهشت می خواهد بدون زحمت به آن برسد؟ (عده ای روزه را میخورند که سخت بود)
↖️دین داری و انجام واجبات سخت است:
در نهج البلاغه در نامه ۴۵ فرمود:
لَأَرُوضَنَّ نَفْسِی رِیَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ
به خدا قسم ، چنان به خودم ریاضت میدهم که به یک قرص نان قانع،
إِذَا قَدَرْتُ عَلَیْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوم
و به نمک به عنوان خورش خوشحال باشد. داشتن و زاهدانه زندگی کردن سخت است ولی لازم است.
🔄 در نامه ۱۱ فرمود:
وَ لَا تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلَّا غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَة
مبارزه ، کم خوراک و کم خوابیدن سخت است ولی دینداری سخت تر است.
↕️ نکته:
تحمل سختی در واجبات لازم و ضروری است ولی برای عموم مردم که دنبال سیرو سلوک و ریاضت نیستند در مسائل مباح و مستحب دستور دیگری فرموده: حضرت در حکمت ۳۱۲ فرمودند:
إنّ لِلْقُلُوبِ إقْبالاً وَ إدْباراً؛
دلها گاهى بانشاط و زمانى بىنشاط است؛
فَإذا أقْبَلَتْ فَاحْمِلُوها عَلَى النَّوافِلِ،
آنگاه که نشاط دارند آنها را بر انجام مستحبات (علاوه بر واجبات) بگمارید.
وَ إذا أدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِها عَلَى الْفَرائِضِ
و هنگامى که بىنشاط اند تنها به انجام دادن واجبات قناعت کنید.
♦️وَإِذَا قُمْتَ فِی صَلاَتِکَ لِلنَّاس،
وقتی به قصد امام جماعت مسجد، نماز بپا داشتی.
♦️فَلاَ تَکُونَنَّ مُنَفِّراً وَلاَ مُضَیِّعاً،
کاری نکن مردم فراری شوند[مُنَفِّراً] و از طرفی کاری نکن که نماز هم ضایع شود[ مُضَیِّعاً]
♦️فَإِنَّ فِی النَّاس مَنْ بهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ.
بعضی از مردم بیمارند[الْعِلَّةُ] یا حاجتی دارند. گرفتارند.با مراعات حال آنها نماز بخوان.
♦️وَقَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه وآله) حِینَ وَجَّهَنِی إِلَی الْیَمَنِ
خود شخصا از پیامبر پرسیدم آنوقتی که پیامبر مرا به عنوان مبلغ دین به یمن فرستاد.
♦️کَیْفَ أُصَلِّی بهِمْ؟ فَقَالَ: صَلِّ بهِمْ کَصَلاَةِ أَضْعَفِهِمْ
سوال کردم به عنوان امام جماعت مردم چگونه نماز بخوانم؟ پیامبر فرمود: مثل ضعیف ترین مردم برای آنها نماز بخوان.
♦️وَ کُنْ بالْمُؤْمِنِینَ رَحِیم
انها مومنین هستند، باآنها مهربان باش.مهربانی یعنی رعایت حال اضعف مامومین.
⚛ حضرت در باب عبادات شخصی توصیه به نهایت خلوص میکند، عبادات طولانی و خسته کننده و با حال،
ولی وقتی به نماز جماعت میرسد به مالک توصیه میکند نمازها را در حد توان اضعف مامومین اقامه کند.
🟨 نوعا نماز اضعف مامومین یعنی ارکان و اجزای نماز( رکوع، سجود، قیام) را آهسته انجام دهی تا ماموم ضعیف هم به تو برسد،و اذکار سریع و اقل وکوتاهترین باشد (سوره کوتاه، حداقل ذکر رکوع و سجده، ولی آرامش در قیام و رکوع و سجود)
🟩 مسجد باید جاذبه داشته باشد، در نامه ۵۲ حضرت فرمود:
وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلَاةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لَا تَکُونُوا فَتَّانِینَ
نماز بخوانید با مراعات حال اضعف و
موجب فتنه نشوید.
فتنه در اینجا به معنای دافعه است. فتنه یعنی عامل بی انگیزه شدن مردم برای رفتن به مسجد.
_ مسجد اگر برای حل مشکل بود،
_ برای امور تربیتی بود،
_برای مسائل علمی بود،
_ برای آشتی دادن بود،
_برای کمک به ایتام و فقرا بود.
جذاب است.
_ جاذبه باید برای همه باشد،
_ چه مذهبی ، چه غیر مذهبی،
_ چه سالمند، چه کودک .
(حیات هر مسجدی به شلوغی حیاط آن مسجد از کودکان است).
🟪 امام خمینی فرمود: مسجد سنگر است.سنگر ها را حفظ کنید.
روایت در من لا یحضره الفقیه است که فرمود:
وَ کَانَ مُعَاذٌ یَؤُمُّ فِی مَسْجِدٍ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص
معاذ بن جبل در زمان پیامبر امام جماعت مسجدی بود
وَ یُطِیلُ الْقِرَاءَةَ
و سوره های بلند میخواند.
وَ أَنَّهُ مَرَّ بِهِ رَجُلٌ فَافْتَتَحَ سُورَةً طَوِیلَةً فَقَرَأَ الرَّجُلُ لِنَفْسِهِ
روزی پیرمردی به مسجد او آمد و بعد از تکبیره الاحرام دید سوره مفصلی را شروع کرده،
وَ صَلَّى ثُمَّ رَکِبَ رَاحِلَتَهُ
نماز را به فرادی خواند و رفت.
فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِیَّ ص فَبَعَثَ إِلَى مُعَاذٍ فَقَالَ
خبر به پیامبر رسید. حضرت به معاذ فرمود :
یَا مُعَاذُ إِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ فَتَّاناً عَلَیْکَ بِالشَّمْسِ وَ ضُحَیهَا وَ ذَوَاتِهَا.
ای معاذ، برحذر باش کاری نکن مردم از مسجد زده شوند، فتنه برای مسجد ایجاد نکن، سوره های کوتاه مثل شمس و ضحی را بخوان.
⚛ مرحوم خویی در تفسیر قران خود می نویسد:
وجوه اعجاز قران فراوان است. یکی از وجوه اعجاز، عدالت کلمات قرآن است. همه جا حد تعادل را حفظ کرده است. این معجزه است.
نهج البلاغه معجزه است چون حد تعادل است .میگوید با مردم معاشرت داشنه باش، اما عبادت ترک نشود.
عبادت شخصی، با شور وطولانی باشد،
ولی با مردم عبادت را خلاصه کن و فتنه ایجاد نکن.بلکه جذابیت ایجاد کن.
✴️ یکی از جاذبه های مسجد اقامه کردن دو نماز است، برای کسانی که اول وقت می آیند و کسانی که با تاخیر می رسند.
در همان نامه ۵۲ فرمود:
وَ صَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَ الرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ؛
در این نامه اشاره به وقت نماز دارد، وقتی به نماز صبح رسید فرمود:
نماز صبح در نزدیکی روشن شدن هوا بخوانید به طوری که هر کسی دیگری را دید او را بشناسد.تا افراد بیشتری از فیض و فضیلت نماز جماعت بهره مند شوند.
✅️در مسجد باید جاذبه ایجاد کرد.
دو بار در مسجد نماز صبح بخوانید،
یک بار کمی بعد از اذان صبح،
و بار دیگر وقتی که هوا نزدیک روشن شدن است.تا افراد بیشتری از فضیلت نماز جماعت بهره ببرند.
✳️در روایت دیگری در من لا یحضر دارد:
وَ إِنَّ النَّبِیَّ ص کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ یَؤُمُّ أَصْحَابَهُ
روزی پیامبر نماز جماعت میخواند
فَیَسْمَعُ بُکَاءَ الصَّبِیِّ
که صدای بچه ای بلند شدگریه میکرد
فَیُخَفِّفُ الصَّلَاة
و پیامبر برای ان بچه نماز را کوتاه کرد.
⤵️ از این روایت چند چیز قابل استنباط است:
1️⃣ مهربانی پیامبر.
2️⃣ مسجد باید جاذبه داشته باشد.
3️⃣بچه ها در مسجد حضور داشته باشند.
🔻 شبهه:
برخی از مخالفین ومعاندین میگویند، در آیه ای آمده که حضرت در حال رکوع انگشتر را به فقیر داد. این چه نماز با حضور قلبی است که امیر المومنین حواسش به فقیر پرت شد و انگشتر به او داد؟
🔺جواب شبهه:
پیامبر همبا آن عظمت، در عین توجه به خدا، در حال نماز، میداند که رعایت حال این بچه توجه به خداست، امیر المومنین هم میداند که کمک کردن به فقبر، توجه به خداست. لذا شبهه هم پاسخ داده میشود.
اللّهم تقبّل منّا الدّعا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۰۷/۲۰ - ۲۶ربیع الاول
💢بخش۲۲ نامه۵۳💢
موضوع: گناه یک بیماری ست
⭕️ خلاصه ای از جلسه قبل:
لزوم ارتباط حاکم با مردم و خدا و نتایج عدم ارتباط حاکمیت با مردم.
_حاکمیت باید با مردم حشر و نشر داشته باشد.
_این ارتباط ابدا نباید قطع شود.
_ارتباط حاکمیت با مردم باید رودرو و عمومی باشد.
_حاکمیت باید انتقاد و پیشنهادات عموم مردم را بشنود و اعتراض بین مردم را باید تحمل کند.
_حضرت علی(ع) می فرماید: ای مالک همه کارِ تو ارتباط با مردم نیست-بهترین ساعت را برای ارتباط و اتصال با خدا قرار بده.البته حال خوب با خدا در خلوت باشد.
_حاکمیت باید با مردم با روی خوش روبرو شود و برای جذب مردم از طریق معنویت جاذبه ایجاد کند(استفاده از آلات موسیقی برای جذب در مراسم معنوی اشتباه است چرا که مخاطب گوشی پرشده از موسیقی دارد .باید از طریق معنویت جاذبه ایجاد کرد.)
♦️وَأَمَّا بَعْدُ فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ
بعد از رعایت دقیق عبادات شخصی،
به هیچ وجه مدت طولانی از مردم پنهان نباش[احْتِجَابَکَ]
_حاکم بعد از اینکه ارتباط با مردم و خدارو حفظ کرد. نباید مدت طولانی احتجاب کند از مردم، به سبب سفری طولانی یا غیبت(سفری داخلی یا خارجی).
♦️فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلاَةِ عَنِ الرَّعِیَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّیقِ
حاکم اگر مدتی طولانی غایب شد برای مردم ضیغ پیش می اید چرا که مدیران میانی ممکن است بر مردم سخت بگیرند و چون مردم به حاکم دسترسی ندارند در تنگنا قرار می گیرند.وباعث فشار به مردم خواهد شد.
♦️وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالاُمُورِ
و باعث کم اطلاعی از اوضاع جامعه خواهد شد.
♦️وَ الاِحْتِجَابُ مِنْهُمْ یَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ
دوری از مردم باعث بی خبری میشود نسبت به اموری که حاکم از آن غائب بوده.
اگر حاکم مدت طولانی در دسترس نباشد، مدیران پایین دستی بی توجه مردم را تحت فشار قرارخواهند داد.ولی
اگر این آمدوشد بین مردم برقرار باشد.
اولا ؛ مردم بدون واسطه حرفشان را به حاکم میزنند و از اوضاع اطلاع پیدا میکند،
ثانیا؛ مدیران جرات نمی کنند به مردم ظلم کنند چون از دست دادن پست و مسئولیت خود میترسند .
♦️ فَیَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِیرُ وَیَعْظُمُ الصَّغِیرُ، وَیَقْبُحُ الْحَسَنُ وَیَحْسُنُ الْقَبِیحُ، وَیُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ؛
_وقتی حاکم از واقعیت ها بی خبر باشد طبعا کارهای کوچک [فَیَصْغُرُ] نزد آنها بزرگ، کارهای بزرگ کوچک.
خوب بد، بد خوب و حق و باطل با هم آمیخته میشود.[یُشَابُ] و در چنین شرایطی که اولویت ها به هم بخورد جامعه قطعا از بین خواهد رفت.
⭕دور شدن و غایب بودن حاکمیت از مردم دو نتیجه دارد:
۱-مردم به علت عدم دسترسی به حاکمیت و ارتباط به حاکمان میانی گرفتار می شوند.
۲- حاکمیت از امور مردم بی خبر می شود
⤴️ در بخش قبل حضرت فرمود:
وَلَیْسَ یَخْرُجُ الْوَالِی مِنْ حَقِیقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللهُ مِنْ ذَلِکَ إِلاَّ بِالاِهْتِمَامِ
والی هیچگاه نمی تواند از عهده آنچه از این حقوق بر او واجب شده است بیرون آید مگر باهمت زیاد و اهمیت دادن
⭕️ در دوره حاضر که دوره رسانه است، احتجاب حاکم صرفا احتجاب ظاهری نیست بلکه ایجاد حصار اطلاعاتی دور حاکم و رساندن اخبار خاصی به آنها، و پیگیری نکردن نظرات مخالفین در هر مساله ای به معنای احتجاب است. حاکم باید اشراف اطلاعاتی داشته باشد، نظرات مخالفان و موافقان را بداند.
↙️ لزوم ارتباط حاکم با مخالفان و اطلاع از نظرات آنان:
شخصی خدمت امام صادق (ع) می رسد و میپرسدحدیثی شنیده ام که بنظرم درست نیست:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً رَوَوْا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّ اخْتِلَافَ أُمَّتِی رَحْمَةٌ فَقَالَ صَدَقُوا
پیامبر فرموده :در اختلاف امت من رحمت است.ایا درست است؟
امام صادق (ع)فرمودند: راست گفته اند.
اینکه مردم در برخی امور نظرات متفاوتی داشته باشند در تضارب آرا حق آشکار میشود، خوبی ها و ضعف های هر قانون و لایحه ای مشخص میشود.
🔵 حاکم باید اشراف اطلاعاتی داشته باشد، نظرات مخالفان و موافقان را بداند.تا وقتی که انتقادها و پیشنهادها و دیدگاهها به نزاع کشیده نشود بسیار رحمت دارد.تا زمانی که این انتقادها پشت ولی را خالی نکند بسیار رحمت دارد.
🟠 وقتی حاکمیت بتواند با مخالفان ارتباط بگیرد و نظرات مخالف را بشنود،، خوبی ها و ضعف های هر قانون و لایحه ای مشخص میشود.
🟣جامعه را باید عقل اداره کند.حاکمیت را باید عقل اداره کند.وقتی حاکمیت که اینچنین مهم است توسط عقل باید اداره شودزندگی شخصی که یک حاکمیت کوچک هست نیز باید با عقل اداره شود.
🟢اگر در هرخانواده ای مشکلی هست باید به اهل فن مراجعه کرد.نباید به حرز و معجزه و دعا متوسل شد برای رفع مشکل.باید به عقل مراجعه کرد.
♦️وَإِنَّمَا الْوَالِی بَشَرٌ لاَ یَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاُمُورِ
حاکم هم یک شخص عادی است که اگر مردم چیزی را از او پنهان کنند[تَوَارَى] به آن آگاه نخواهد شد،
♦️وَلَیْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ
و حق نیز همیشه اینگونه نیست که دارای نشانه ای باشد.
♦️ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ تا با آن نشانه بتوان صدق یا کذب را تشخیص داد؛
اتکاء حاکمیت باید به اسباب عادی و برنامه ریزی باشد نه اینکه صرفا بخواهد حکومت را از طریق غیر عادی اداره کند.
✳️ بزنطى مى گویدنامه ای از امام رضا دیدم که در آن نوشته بودند:
(خطاب به امام جواد)
بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَکِبْتَ أَخْرَجُوکَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ:
به من اطلاع داده اند که خادمان و معاونان تو هنگامى که سوار مى شوى تو را از در کوچک بیرون مى برند. (تا مردمى که در برابر در بزرگ ایستاده اند با تو ملاقات نکنند.)
از همان دری رفت و امد کن که عموم مردم وارد و خارج می شوند-چرا که از حال مردم با خبر شوی-دوری از مردم تبعات سنگینی دارد
وَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ بُخْل بِهِمْ لِئَلاَّ یَنَالَ مِنْکَ أَحَدٌ خَیْراً
این به جهت بخلى است که آنها دارند و مى خواهند خیرى از تو به کسى نرسد.
فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لاَ یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَمَخْرَجُکَ إِلاَّ مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ:
از تو مى خواهم به حقى که بر تو دارم (چنین کارى را ترک کنى و) ورود و خروج تو فقط از باب کبیر باشد (تا بتوانى با مردم تماس داشته باشى و بخشى از مشکلات آنها را حل کنى)
وَإِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَفِضَّةٌ: افزون بر این، هنگامى که سوار مى شوى مقدارى درهم و دینار با خود داشته باش
ثُمَّ لاَ یَسْأَلُکَ أَحَدٌ إِلاَّ أَعْطَیْتَهُ :
و هر کس تقاضایى کرد چیزى به او بده.
⬇️ درادامه نامه حضرت فرمود :
♦️أَیُّمَا وَال احْتَجَبَ عَنْ حَوَائِجِ النَّاسِ
هر والى که خود را از برآوردن نیاز مردم پنهان دارد
♦️ احْتَجَبَ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْ حَوَائِجِهِ خداوند در قیامت از حوائج خود آنها را پنهان مى دارد.
♦️وَإِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَیْنِ،
مالک تو از این دو گروه خارج نیستی،
یکی از این دو قسم هستی
♦️إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ
شخصی هستی که روحیه تو سخاوت و بذل در راه حق است،
حاکم یا اهل بذل و بخشش است چه در زندگی اجتماعی چه زندگی شخصی.پس دلیلی ندارد با مردم رفت و امد نکند با انها معاشرت نکند و مشکلات انها را حل نکند چرا که اهل بذل و بخشش است.
♦️فَفِیمَ احْتِجَابُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقّ تُعْطِیهِ
پس به چه علت کناره میگیری از حق واجبی که می توانی آن را عطا کنی؟
♦️أَوْ فِعْلٍ کَرِیم تُسْدِیهِ
چرا ترک کنی کار خوبی که میتوانی آن را انجام دهی .دست خود را به سمت خیری دراز کنی.[تُسْدِیهِ]
♦️أَوْ مُبْتَلًى بِالْمَنْعِ
یا شخصی هستی که مبتلای به بیماری بخل و منع هستی،
♦️فَمَاأَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِکَ إِذَا أَیِسُوا مِنْ بَذْلِکَ
در این صورت هم از مردم پنهان نباش چرا که به زودی از بذل تو مایوس میشوند و دست از سرت بر میدارند!
اگر مسئول اهل بذل و بخشش نباشد باز هم به نفع خودش هست که در جامعه باشد چون مردم میفهمند آبی از او گرم نمی شود و او را رها میکنند ولی تا وقتی پنهان باشد مردم امید به او دارند و همچنان از او تقاضا میکنند.
پس بر اساس فرمایش مولا هیچ دلیلی به احتجاب نیست.
🔻نکنه بسیار مهم:
حضرت در قسمت دوم به مالک می فرماید:توبخشنده نباشی مبتلا به منع(بخل) شده ای
ابتلا یعنی گرفتار شدن و بیماری
یعنی اگر کسی بخل دارد بیمار است، گناه بیماری است.
حضرت بخل و منع را به عنوان ابتلاء و بیماری ذکر میکند. گویا روحیه و فطرت انسان بر جود و بخشش است و اگر کسی خلاف این خلقت اولیه عمل کرد باید به فکر درمان باشد.
⚛ ابتدا باید متوجه باشیم که بیماریم تا بتوانیم درمان کنیم
بخل،تکبر،غرور همه بیماری است
بیماریها متفاوتند و هرکدام درمان خود را دارد.
✳️حضرت در خطبه ۱۲۱ نهج البلاغه در مورد انحراف اصحابشان در پذیرش حکمیت و اجابت نکردن حرف امام میفرمایند:
أُرِیدُ أَنْ أُدَاوِیَ بِکُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِی کَنَاقِشِ الشَّوْکَةِ بِالشَّوْکَةِ ...
من میخواستم با شما دردم را کاهش دهم و به سبب شما حمله کنم و معاویه رو از بین ببرم.شما خود درد من هستید.
(اطاعت نکردن از امام درد است بیماری است.)
اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِی
خدایا این طبیب (خود حضرت) از مداوای درد آنان ملول گشته.
⚛ مولا علی(ع) می فرماید:
لَا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوب
هیچ دردی برای انسان و قلب بدتر از گناه نیست
✳️ مولا در حکمت ۳۸۸می فرماید :
أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ
یکی از بلاها فقیر شدن هست
وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ
ولی بلای بدتر از فقر، بیماری جسم است.
وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ ...
و بلای بدتراز بیماری جسم،بیماری قلب(گناه )است
✴️ در خطبه ۱۷۶ می فرماید: (با قرآن مانوس باشید)
فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُ وَ الضَّلَالُ
از قران بخواهید که شما را شفا دهد
بدترین بیماری ها کفر و نفاق و گمراهی است گناه،بیماری بزرگ است.
🛅 برای درمان بیماری امیرالمومنین فرمود:
الذُّنُوبُ الدَّاءُ وَ الدَّوَاءُ الِاسْتِغْفَارُ وَ الشِّفَاءُ أَنْ لَا تَعُودَ
گناهان، درد هستند و استغفار به عنوان دارو؛ و شفای بیماری گناه، آن است که گناه تکرار نشود.
و طبق فرمایش حضرت یکی از راه های ترک عادت بد و متصف شدن به صفات خوب آن است که شباهت پیدا کنیم به خوبان و دست و دل بازها
ان لم تکن حلیما فتحلم
اگر بردبار نیستید خودرا به صبوری بزنید، خود را شبیه صابران کنید.
♦️مَعَ أَنَّ أَکْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَیْکَ مِمَّا لاَ مَئُونَةَ فِیهِ عَلَیْکَ
(اگر بخشندگی داری که باید با مردم باشی، واگر اهل دستگیری هم نیستی باید باز با مردم باشی، با این دوحالت) [معَ] اکثر حاجات و نیاز مردم خرج و زحمتی برای تو ندارد،
♦️مِنْ شَکَاةِ مَظْلِمَة
مثل شکایت از ظلمی که به کسی شده،
♦️ أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَة
یا طلب داوری و رعایت انصاف در معامله بر تو سختی ندارد.
✅️از جمله " مِمَّا لاَ مَئُونَةَ فِیهِ عَلَیْکَ" استفاده میشود که حاکم باید دو کار را لااقل انجام دهد:
۱.پیگیری و رسیدگیهایی که نیازمند پول نیست و به بخل او ضرری وارد نمی کند.
۲.پرونده هایی که یک طرف دعوا خود یا اقوام و یا دوستان او نیست.
(لااقل در اینگونه پرونده ها باید ورود کند و آنها را حل و فصل کند)
در بخش های قبلی حضرت به حاکمان فرمود الصاق و رفت و امد با خوبان و عالمان داشته باشید، از نظرات آنها استفاده کنید. چنین شخصیت های بالایی از اینکه خودشان را جلو بیندازند و بخواهند حرفی بزنند استنکاف میکنند،
حال اگر حاکم نه تنها به سمت آنها نمیرود بلکه حتی خود را از آنان نیز پنهان کرده است به معنای واقعی از یاران و مشاوران دلسوز و کاردانی محروم شده و در حکومت قطعا به مشکل بر می خورد.
اللّهم وفّقنا لما تحبّ و ترضی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۲۲ - ۲۸ربیع الاول
💢بخش۲۳ نامه۵۳💢
موضوع: آفت مهم حکومتها
⭕️خلاصه ای از قبل :
در جلسات گذشته حضرت درمورد راجب لزوم ارتباط مستمر فرمودند: ارتباط حاکم با مردم باعث نشود که از خدا غافل شود ؛زیرا حاکم باید با خدا ارتباط داشته باشد و از او استمداد کند.
♦️اِنَّ لِلوالی خاصةً وبِطانه فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ تَطَاوُلٌ
مالک بدان ، هر حاکمی یک عده از خواص و محرم اسرار[وبِطانه] اطراف اورا گرفته اند. این اطرافیان نوعا خود برتر بین[تَطاوُل] زیاده خواه و اولویت برای خود قائل [اِستِئثار] هستند.
اقازادگی ، ژن خوب ، ویژه خواری ، دوستی دیرینه ،دور و بر حاکمان هستند که برای خود، یک جایگاه ویژه ای قائلند.
♦️و قِلةُ انصافٕ فی معامله
بخاطر ارتباط با حاکم در هیچ پیمان و قراردادی انصاف را رعایت نمیکنند.
قرارداد باید به گونه ای ثبت و امضا شود که منفعت آنها در آن باشد.
🟣 در بسیاری از اوقات مشکلات توسط اطرفیان حاکم ایجاد میشود همانها که اولا حاشیه امنی برای خودشان ساخته اند و کسی نمی تواند آنها را مورد مواخذه قرار دهد.
_ ثانیا انها نیز قدرت و ثروت زیر دندانشان مزه کرده و به هیچ وجه به حق خودشان قانع و راضی نیستند.
_ یکی از وظایف حاکم مراقبت و کنترل چنین افرادی است که چه بسا همین افراد آبروی حاکمیت را هم میبرند.
♦️فاحْسِم مادَةَ اولئک بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الاَحْوَالِ
مالک، ریشه آنها را قطع کن[فاحْسِم] این افراد, و این اخلاق را به آنها فرصت مده.
با از بین بردن اسباب و علت ها.
🟢 از جهتی باید ریشه این افراد را در حکومت خشکاند، با گزینش صحیح و نظارت صحیح افراد را درست انتخاب کرد و مواظب کار آنها بود که خسارتی به بار نیاورند.
_از جهتی باید منفذهای ارتکاب جرم را پیدا کرد و آنها را مسدود کرد، قطع اسباب زیاده خواهی و تکبر و ظلم را باید پیدا کرد و آنها را از بین برد. باید ریشه فسادها را پیدا کرد.
🟡 مثلا علت تکبر این شخص چیست؟ نزدیکی به حاکم.
پس درمان او، بی محلی کردن و دور کردن او از خود است.
_علت ظلم به مردم چیست؟
اینکه برای خود حاشیه امن قائل است، حاکم اگر مصونیت قضایی برای او قائل نباشد دیگر بسمت ظلم نخواهد رفت.
مثلا ریشه بسیاری از مفاسد اقتصادی عدم شفافیت است، اگر شفافیت شد بسیاری از فسادها کم میشود، باید با تاریک خانه های فساد مبارزه کرد تا فاسد کم شود.
_ باید دید عامل ظلم و استکبار آنها چیست!!!
آیا بدلیل فرزند حاکم بودن است!!
یا بدلیل رفاقت و هم حزبی بودن است!!!
کاملا با آنها مرزبندی کن ، روابط خانه ، دوستی و حزبی کاملا با امور حکومت جامعه متفاوت است. آن منفذ را از همانجا ببند.
♦️ ولا تُقطِعَنَ لاحدٕ من حاشیَتِک وحامَتِکَ قَطیعَةً
به هیچ وجه به اطرافیان و حامیانت قطعه زمینی از زمینهای مسلمین نده.
مبادا این رفقای صمیمی تو را بجایی بکشانند که بر خلاف عدالت و حق الناس قطعه زمینی را به کسی عطا کنی که استحقاق آن را نداشته باشد.
🔵 حاکم باید مدعی العموم باشد نه اینکه مدعی الخواص و اقوام باشد. حاکم باید زمین های مسلمین را حفظ و حراست کند نه اینکه آنها را بین دوستان و آشنایان تقسیم کند.
_ زمین به عنوان یکی از اموال عمومی است، ولی هر چیزی که عمومی باشد را نباید به خواص داد.
♦️ولا یَطمَعَنَ منک فی اعتقاد عُقدَةٕ تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ
نباید در تو طمع کنند[لایَطمَعَنَ] گره زدن و بستن قرار دادی [عُقدَةٕ]که به ضرر عموم و به نفع خواص تمام شود.(عقد قرارداد موجب ضرر زمین های همسایه شود،)
♦️فی شِربٕ اَو عملٕ مشترک یَحملونَ مؤنَتَهُ علی غیرِهم ....
چه در تامین آب زمین و آبیاری[شِربٕ] چه در زراعت مشترک،یا یک عمل که بین کشاورزان مشترک است مثل احداث جاده ، بار سنگین و هزینه آن بر دوش[یَحملونَ] عموم مردم و سود و بهره آن گوارای وجود خاصان باشد.
🟠 گاهی قراردهایی بسته میشود که سود آن برای اطرافیان حاکم است و ضرر آن برای مردم است.
_ میخواهند استخر بزنند برای آب کشاورزی، آنها طوری قراداد می بندند تا استخر در زمین آنها زده شود، همه پول بدهند تا استخر زده شود ولی کلید و پمپ دست این شخص باشد، زمین او همیشه خیس باشد و بعد هم از مردم برای آب پول بگیرد.
♦️فَیَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ وَعَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَالآْخِرَةِ
و گوارایی و کیف ان[مَهْنَأُ] برای آنان باشد نه تو
_ اگر بنا شده با هم کشت کنند، آنها کمترین زحمت را بکشند و بهترین محصول را برای خودشان بردارند. گوارایی برای آنها باشد و گوارایی برای تو نباشد.
🟤 در جمله " فَیَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ" حضرت حاکم را در دسته مردم قرار میدهد، مبادا کیف برای اطرافیان باشد و ضرر برای تو (نفرمود ضرر برای مردم) فرمود ضرر رسیدن به مردم .
اگر خوب متوجه باشی ضرر مردم، ضرر به توست.
♦️وعیبُهُ علیک فی الدنیا و الاخره
نن دادن به چنین اموری سرافکندگی دنیای تو میشود.
یک ننگ بر جبین حاکم است که نتواند اطرافیان خود را کنترل کند.
♦️واَلزِمِ الحَقَ مَن لَزِمَهُ مِنَ القَریبِ و البَعیدِ
مالک، خود را به رعایت حقوق حقداران ملزم کن چه دور باشند و چه نزدیک، چه از اقوام باشد چه از مرزدار. ملزم به رعایت حق باش.
_ در اجرای حق و پایندی به حق باید همگان به صورت مساوی باشند، در اجرای حق و رعایت حق دور و نزدیک، فامیل و غریبه، شهر نشین و روستا نشین و... هیچ فرقی ندارند.
♦️وکُن فی ذالک صابراً مُحتَسِبا
مسیر حق خواهی با مشکلات سختی روبروست.این مسیر صبر زیادی میخواهد.
تمام قدرت خود جمع کن تا صابر باشی و حساب این صبر و حق خواهی را بپای خدا قرار بده.[مُحتَسِبا]
🟣 همانگونه که حضرت در بخش مستضعفین فرمود:
وَذَلِکَ عَلَى الْوُلاَةِ ثَقِیلٌ وَالْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ!
رسیدگی به امور مستضعفین بر حاکمان سخت است. در این بخش نیز فرمود مبارزه با اطرافیان و کانون های فساد بسیار سخت و نفس گیر است، زحمت در این راه صبور باش و ناهمواری های این مسیر را به حساب خدا بگذار.
_ در لفظ محتسب و احتساب سختی و رنج نهفته است، در موارد شهادت از لفظ محتسب استفاده میشود.
در روایت داریم پیامبر به خانمی که برادر و همسرش در جنگ به شهادت رسیده بودند فرمود:
احْتَسِبِی فَقَالَتْ مَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ
فرنود: بحساب خدا بگذار.
زن گفت : چه چیزی را یا رسول الله.
قَالَ أَخَاکِ
فرمود شهادت برادرت را.
قَالَتْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ هَنِیئاً لَهُ الشَّهَادَةُ...
آیه استرجاء خواند و گفت شهادت گوارای او باد.
در میدان سیاست نیز اصلاح ساختارها و مبارزه با فساد مخصوصا فساد خواص سخت است و نیاز به صبر و احتساب دارد.
♦️واقِعا ذالِک مِن قَرابتِکَ حَیثُ وَقَع
اگر چه این کار باعث عصبانیت نزدیکان تو شود،گر چه رعایت حق، ناراحتی واقع کند
در خانواده تو، ولی ملزم به رعایت آن باش بگذار عده ای از نزدیکان تو رنجیده شوند. چون بین منافع خواص و منافع عموم تعارض است، زود بر می تابند.
_ مبارزه با فساد قطعا باعث ناراحتی این افراد میشود ولی تقوای حاکمیت اقتضاء دارد که در مقابل همه این سختی ها بماند و دفاع کند
🟢 امیرمؤمنان به عمر بن خطاب چنین فرمود:
ثَلاَثٌ إِنْ حَفِظْتَهُنَّ وَعَمِلْتَ بِهِنَّ کَفَتْکَ مَا سِوَاهُنَّ
سه چیز است اگرحفظ کنى و به آنها عمل نمایى تو را از غیر آن بى نیاز مى کند.
وَإِنْ تَرَکْتَهُنَّ لَمْ یَنْفَعْکَ شَیْءٌ سِوَاهُنَّ
و اگر آنها را ترک گویى چیزى غیر از آن، تو را سودى نمى بخشد.
عمر گفت: وَمَا هُنَّ یَا أَبَا الْحَسَنِ
اى ابو الحسن! آن سه چیز چیست؟
امام فرمود:
«إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَرِیبِ وَالْبَعِیدِ
اجراى حد درباره نزدیکان و دوران (به طور یکسان)
وَالْحُکْمُ بِکِتَابِ اللهِ فِی الرِّضَا وَالسَّخَطِ
و حکم بر طبق کتاب خدا در حالت خشنودى و غضب.
وَ الْقَسْمُ بِالْعَدْلِ بَیْنَ الاَحْمَرِ وَالاَسْوَدِ
و تقسیم عادلانه در میان سفید و سیاه.
عمر گفت: «لَعَمْرِی لَقَدْ أَوْجَزْتَ وَأَبْلَغْتَ
به جانم سوگند که مختصر گفتى و حق مطلب را ادا کردى.
♦️وَابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَثْقُلُ عَلَیْکَ مِنْهُ
عاقبت حق جویی را با اینکه صبر فراوان لازم دارد وبا سختی همراه است طلب کن. [وَابْتَغِ]
چون!!!
♦️فانَ مَغَبَةٕ ذالک مَحمودة
چرا که سرانجام حق خواهی پسندیده است.
عدالت خواهی امریست که در میانه راه در افتادن با دیگران در پی دارد اما انتها و نتیجه آن شیرین و زیباست.
🟠قران امر نماز شب را به پیامبر (ص) فرمود:
《وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَىٰ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا؛ اسری - ۷۹》
نماز شب انسان را به مقام محمود میرساند و اجرای حق در مورد خواص نیز محمود است.
♦️وَإِنْ
(اگر با انجام تمام دستورات و اجرای حق در دور و نزدیک)
♦️ظَنَتِ الرعیةُ بک حیفاً فاَصحِر بهم بِعُذرِک
اگر در اموری مردم[ الرعیةُ] بتو بدگمان شدند( وعده ارزانی کالا، ساخت مسکن داده بودی و به آن حد مطلوب وعده نرسید.) اگر مردم گمان کردند به آنها ظلم شده، عذر خواهی خود را از مردم آشکار کن[فاَصحِر] و موانع سر راه را بیان کن.
( صحرا و بیابان هیچ چیز پنهانی ندارد،همه چیز آشکار است)
حرف زدن با مردم و بیان دلایل و موانع خود، موضوعیت دارد.
🔵اینکه عموم مردم بد گمان شوند مقصر نیستند، به ثمر رسیدن قول تو را ندیدند.وحاکم باید این خوش بینی و اعتماد را برگرداند.و کدورت ایجاد شده را از بین ببرد.
_ اصل شفافیت از اصول مهمی است که باید آن را احیا کرد. حاکم باید ظلم نکند و اگر جایی هم مردم گمان پیدا کردند که در فلان قضیه حقی پامال شده یا پارتی بازی شده، راه درست آن است که حاکم در محضر مردم حقایق را بیان کند. عذری که داشته است را به همه بگوید.
♦️واعْدِل عنک ظُنونَهُم باِصحارِک فان فی ذالک
سوء ظن بوجود آمده را با روشنگری[باِصحارِک] برگردان.
این روشنگری و شفافیت کارتو ، سه نتیجه دارد.
♦️ریاضة منک لِنفسِک
۱- سود اول آن بحاکم برمیگردد، با آن ریاضت حاکم خود را تربیت میکند.
🟣 حاکمیت های نفسانی خودشان را امیر کار مردم میدانند، ولی حاکمیت های الهی خودشان را خادم مردم میدانند.
_حضرت میفرماید ریاضت و عرفان حاکمان اسلامی به آن است که خودشان را از آن جایگاه کبر و غروری که هست پایین بیاورند و در ممقابل ملت خودشان را پاسخگو بدانند.
این روش حاکمان ظالم است که از پاسخگویی طفره میروند.
_ مهمتر از ریاضت جسمانی، ریاضت وتربیت روح است. اینکه انسان روی آب راه برود ،اینکه انسان در هوا راه برود هنری نیست، هنر آن است که انسان با مجاهده به مرتبه ای برسد که بر نفس خود مسلط باشد:
تُوُفِّیَ ابْنٌ لِعُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ
پسر عثمان بن مضعون فوت کرد
فَاشْتَدَّ حُزْنُهُ عَلَیْهِ حَتَّى اتَّخَذَ مِنْ دَارِهِ مَسْجِداً یَتَعَبَّدُ فِیهِ
از شدت حزن خانه را ترک و به مسجد پناه برد به عبادت و ناله و زاری پرداخت
فَبَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ یَا عُثْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنَا الرَّهْبَانِیَّةَ
خبر به پیامبر فرمود خداوند در میان امت من رهبانیت قرار نداده
إِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّه
رهبانیت امت من جهاد در راه خداست.نه گوشه نشینی.
♦️و رفقاً برَعیَتکَ
۲- باعث مهربانی حاکم با آحاد مردم میشود.وقتی مردم در امور جامعه شریک باشند سبب رفاقت میشود.
♦️واعذاراً تبلُغُ به حاجتِک مِن تَقویمِهِم علی الحق
۳- و بیان عذر و دلیل توسط تو، تو را به مقصودت میرساند که همان درست کردن اطرافیان در اجرای حق است.
🟢 وقتی حاکم در پیشگاه مردم عذرش را بین کند و شفافیت ایجاد کند، شبهه مردم برطرف میشود و اطرافیان هم میدانند زیر ذره بین مردم هستند و حاکم نیز پشت آنها را خالی کرده است در این صورت دست از مسیر اشتباهشان بر میدارند.
⏪ در شرح منهاج البراعه،
سه جریان از رسول خدا ذکر شده که نشان از شفاف سازی وپاسخگو بودن رسول الله در مقابل مردم دارد:
⚛ ۱. نقل است که :
أُتِیَ النَّبِیُّ ص بِشَیْءٍ فَقَسَمَهُ فَلَمْ یَسَعْ أَهْلَ الصُّفَّةِ جَمِیعاً
چیزى «از مواد غذایى» خدمت پیغمبر آوردند تا (بر اهل صفه) تقسیم کند.
فَخَصَّ بِهِ أُنَاساً مِنْهُمْ
ولى به اندازه اى نبود که به همه برسد، از این رو تنها به جمعى از آنها داد.
فَخَافَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَکُونَ قَدْ دَخَلَ قُلُوبَ الْآخَرِینَ شَیْءٌ فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ
و چون ممکن بود دیگران قلباً ناراحت شوند و معترض باشند، پیامبر در برابر آنها آمد.
فَقَالَ مَعْذِرَةً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الصُّفَّةِ إِنَّا أُوتِینَا بِشَیْءٍ
و فرمود: اى اهل صفه مقدار کمى براى ما آورده بودند;
فَأَرَدْنَا أَنْ نَقْسِمَهُ بَیْنَکُمْ فَلَمْ یَسَعْکُمْ
من دیدم به همه نمى رسد.
فَخَصَصْتُ بِهِ أُنَاساً مِنْکُمْ خَشِینَا جَزَعَهُمْ وَ هَلَعَهُمْ.
آن را به افرادى که نیاز بیشترى داشتند دادم.
✳️ ۲. به هنگام تقسیم غنائم فراوان جنگ حنین، هنگامى که براى رؤساى تازه مسلمان قریش مانند ابوسفیان و بعضى دیگر یکصد شتر سهمیه قرار داد و سهم مهاجران و انصار پیشین را بسیار کم و در حدود چهار شتر مقرر فرمود،
گروهى از آنها سخت ناراحت شدند و بعضى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را متهم به عدم رعایت عدالت در تقسیم غنیمت نمودند.
در اینجا پیغمبر خدا عذر خود را آشکارا بیان کرد و به آنها گفت:
من با این کار محبّت این افراد را نسبت به اسلام جلب کردم تا مسلمان شوند ولى شما را به اسلامتان (که در وجودتان ریشه دار است واگذاردم)
آیا دوست ندارید گروهى شتر و گوسفند ببرند ولى شما محبّت و ایمان به رسول الله را با خود ببرید؟
✴️ ۳. نمونه دیگر جریانى است که در صلح حدیبیه اتفاق افتاد. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در این صلح که با مشرکان مکه برقرار کرد،
اوّلاً؛ حاضر شد بدون انجام اعمال عمره ـ با اینکه خود و یارانش احرام بسته بودند ـ به مدینه باز گردد .
ثانیاً؛ شرط هایى را که به نفع قریش در این صلح نامه آمده بود بپذیرد که این مسأله بر یارانش سنگین بود. از جمله کسانى که زبان به اعتراض گشودند عمر بود.
در روایتى آمده که او گفت:
«ما شَکَکْتُ فِى الإسْلامِ قَطُّ کَشَکّی یَوْمَ حُدَیْبِیَّةَ;
هیچ گاه در اسلام شکى مانند شک روز حدیبیه نکردم».
خدمت پیغمبر آمده عرض کرد: آیا ما مسلمان نیستیم؟
فرمود: هستید.
عرض کرد: آیا آنها مشرک نیستند؟
فرمود: هستند.
عرض کرد: پس چرا ما این همه خفت و خوارى را در دین خود بپذیریم؟
پیامبر یاران خود را مخاطب قرار داد و فرمود: این از ناحیه من نبود;
خدا چنین دستور صلحى را به من داده و احدى نمى تواند امر پروردگار را مخالفت کند و بدانید خدا مرا ضایع نخواهد کرد.
(و پیروزى ها در پیش است)
اللّهم احفضنا مِن شِرار بریّتک
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۰۷/۲۳ -۱۷ربیع الاول
💢بخش۲۴ نامه۵۳💢
موضوع : وفای به معاهدات
🔴خلاصه ای از جلسه قبل:
حضرت راجع به یکی از فسادهای مهم که شاید در حکومتها به وجود بیاید صحبت کردند و افراد ذی نفوذ شاید بخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند، با آنان به شدت مبارزه کنید.
و برای حاکمیت غریبه و آشنا دوست و غیر، هیچ تفاوتی ندارد و همه به یک نگاه دیده شوند.
حکومتها یک روابطی هم با بیرون از مرزها دارند و یکی از این روابط معمولاً جنگ و نزاعها که به وجود میآیددر این باره حضرت فرمود اگر خواستید صلحنامهای بنویسید به طور کلی قراردادی بین شما و دیگران بسته بشود، باید ضابطه مند باشد باید از معیارهای خاصی تبعیت کند.
♦️وَلاَ تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ
مالک ، مبادا دشمن تو را به صلحی دعوت کند،تو او را رد کنی و پس بزنی[لاَتَدْفَعَنَّ]به هیچ وجه رد نکن و حالت تدافعی نداشته باش نسبت به آن صلحی که دشمن به تو پیشنهاد می دهد .
البته شرط و شروطی دارد
♦️وَلِلّهِ فِیهِ رِضًى،
به شرطی که رضای خدا در این صلح باشد
گاهی اوقات صلح معنا ندارد و می دانیم که با دشمن باید بجنگیم تا به هدف برسیم در این جا حتی اگر دشمن تو را به صلح دعوت کرد نپذیر.
ولی در بعضی موارد که صلح خوب است و انسان میتواند با صلح به یک تجدید قوا برسد.
میفرماید اگر متوجه شدی در صلح رضایت خدا هست حتی اگر دشمن صلح را پیشنهاد داد آن را بپذیر اما شرایطی دارد و آن رضای پروردگار است.
⚜ رضایت پروردگار در کجا قرار دارد ؟؟؟
حضرت میفرمایند:
♦️فَإِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ،
در جایی صلح برقرار است که،
سربازان تو به یک آرامشی برسند[دَعَةً]
♦️ وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ
تو یک مقدار از هم و غم جنگ فارغ شوی و یک نفس راحتی بکشی .
♦️وَأَمْناً لِبِلاَدِکَ،
و جامعه روی امنیت راببینید
📣 این که گفتیم رضایت خدا اینجاست، یعنی سرباز نفس بکشد، نه اینکه شما صلحی کنید که نظامی و آن سرباز دچار آفتی شود صلح باید به گونه ای باشد که او را آسوده کند و به تو آرامش دهد و امنیت را به جامعه بر گرداند که اگر چنین صلحی بود خداوند متعال هم به آن رضایت دارد.
ولی اگر چنین صلحی نبود رضایت حدا هم در آن نیست پس شما چنین صلحی را نپذیرید.
_ اگر صلح برقرار باشد، سه ثمره دارد
۱. آسایش و تجدید قوای نیروهای نظامی: میدانیم که هر مجاهدی خانواده و دوستانی دارد و آرامش مجاهد آرامش بخشی از جامعه را در پی دارد.
۲. آسایش حاکم: در ایام جنگ حاکم باید همه قوا را معطوف به مدیریت جنگ کند و طبیعی است که دغدغه زیادی خواهد داشت و از بعضی امور متداول باز خواهد ماند.
۳. امنیت کشور: امنیت زیر بنای شکوفایی جامعه است. تا وقتی کشور دچار جنگ است اقتصاد و فرهنگ و تولید و .. نیز با مشکل مواجه است ولی اگر امنیت برقرار شد بقیه امور نیز پیشرفت خواهند داشت.
از کلام حضرت استفاده میشود که جنگ عاملی خانمان بر انداز است و اصل بر عدم جنگ است.
♦️وَلَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ
مالک اگر دشمن پیشنهاد صلح را داد به شرط رضایت الهی آن را بپذیر
ولی این گونه نباشد که خیال تو آسوده باشد
بترس [الْحَذَرَ] بیش از حد، از همین دشمنی که الان با تو درصلح است باید نسبت به او حواس جمع باشی.
♦️فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ،
چه بسا[رُبَّمَا] دشمن برای نزدیک شدن[قَارَبَ] به تو صلح میکند تا بتواند تورا غافلگیر کند[لِیَتَغَفَّلَ]
باید دور اندیشی [الحرم] کنی.
در عین حال که صلح را پذیرفتی مراقب باش تا دشمن از پشت به تو ضربه نزند.
💎در بسیاری از مواقع دشمن که از جنگ نظامی ناامید شده پیشنهاد صلح میدهد تا در سایه سار صلح، جنگ نرم را در پیش بگیرد و با پنبه سر ببرد.
در چنین شرایط حزم و دور اندیشی لازم و ضروری اند.
در حکمت ۴۸ فرمود: الظَّفَرُ بِالْحَزْم پیروزی در گرو دور اندیشی است.
♦️وَاتَّهِمْ فِی ذلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ.
در موارد صلح با دشمن حسن ظن به او را متهم کن[وَاتَّهِمْ]
متهم کردن حسن ظن و تکیه نکردن به آن در واقع هوشیاری و نظارت دائم بر دشمن است. صلح تاکتیکی است برای به سامان رساندن اوضاع، ولی صلح، عامل دوستی نیست. چه بسیار دشمنانی که با یکدیگر در صلح اند .
♦️وَإِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً،
اگر خواستید که بین تو و دشمنان یک صلح نامه یا قرار داد بنویسی
♦️أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً
یا به دشمن یک ذمه یا امان نامه ای بپوشانی [أَلْبَسْتَهُ]
حضرت در اینجا دو بخش را مطرح میکند
۱. بخش اول دو دشمن در یک سطح و تراز هستند و به این نتیجه میرسنند که بین هم قرار داد یا صلح نامه ای بنویسند
[وَإِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ عَدُوِّکَ]
۲. در بخش دوم گاهی یکی از طرفین دست برتر دارد و دیگری در اقلیت و ضعیف میباشد ولی بنا بر مصالح این دو دشمن میخواهند با هم صلح کنند حضرت در اینجا میفرماید[أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً] تو لباس صلح و امان نامه را به او میپوشانی .
در هر دو حالت :
♦️ فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ
از هر طرف دور این وفای به عهد را احاطه کن.[فَحُطْ] و به آن وفادار باش مانند بچه ای که انسان او رابه آغوش میکشد، و از هر طرف به او احاطه دارد.
♦️ وَارْعَ ذِمَّتَکَ بِالاَْمَانَةِ
پیمان را به امانتداری رعایت کن[وَارْعَ]
تو یک پیمانی بستی باید این پیمان را امانت داری کنی تا به مقصود برسانی
♦️وَاجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَیْتَ
جانت در مقابل پیمانی که بسته ای سپر کن،
اهمیت پایبندی به عهد و پیمان در دین بسیار زیاد است:
《 فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ؛ توبه - ۱۲》
سران کفر را بکشید نفرمود چون آنها ایمان ندارند (اهل کفرند) بلکه بجنگید چون پایبند به سوگند و تعهد خود نیستند.
💎 أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ سَیِّدَ الْعَابِدِینَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ
ابو حمزا ثمالی میگوید: از امام سجاد (ع) شنیدم که:
یَقُولُ لِشِیعَتِهِ :عَلَیْکُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ
به شیعیان فرمود: برشما باد که امانتها را رعایت کنید
فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً
قسم بخدایی که پیامبر را مبعوث کرد
لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع ائْتَمَنَنِی عَلَى السَّیْفِ الَّذِی قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّیْتُهُ إِلَیْهِ.
اگر قاتل پدرم، شمشیری را که با آن پدرم را شهید کرد به من امانت بدهد من آن را به او باز میگردانم.
❄️ شخصى از محضر امام سجاد(علیه السلام) سؤال کرد و گفت:
«أَخْبِرْنِی بِجَمِیعِ شَرَائِعِ الدِّینِ;
تمام اصول اساسى دین را براى من بیان فرما». امام(علیه السلام) فرمود:
«قَوْلُ الْحَقِّ
همیشه سخن حق بگویید.
وَالْحُکْمُ بِالْعَدْلِ
حکم به عدالت داشته باشید
وَالْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ;
وفاى به عهد که از شرایع دین است»
💦 از امام صادق(علیه السلام):
ثَلاَثَةٌ لاَ عُذْرَ لاَحَد فِیهَا:
سه چیز است که هیچ کس در مخالفت با آن معذور نیست:
أَدَاءُ الاَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ
اداى امانت خواه متعلق به انسان نیکوکارى باشد یا بدکار .
وَالْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَالْفَاجِرِ
وفاى به عهد، خواه در برابر نیکوکارى باشد یا بدکار.
وَبِرُّ الْوَالِدَیْنِ بَرَّیْنِ کَانَا أَوْ فَاجِرَیْنِ
و نیکى به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار.
♦️ وَاجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَیْتَ
فرمود اگر کسی خواست این قرارداد را بشکند و خلاف آن عمل کند،خودت را جلوی اوسپر[جُنَّةً]کن و بایست.
♦️فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللهِ شَیْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَیْهِ اجْتَِماعاً
هیچکدام از فرائض و احکام الهی نیست که همه ی مردم [الناس] اینگونه بر آن اجتماع و اتفاق نظر داشته باشند.
♦️ مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ
با اینکه مردم امیالشان خیلی متفاوت است ، اما همه ی مردم در یک نقطه اجتماع دارند.
♦️ وَتَشَتُّتِ آرَائِهِمْ
با اینکه آراء و اندیشه های بسیار گوناگون و متفاوتی دارند.[تَشَتُّتِ]ولی در یک نقطه اجتماع دارند. و آن هم در !!!
♦️مِنْ تَعْظِیمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ
بزرگ دانستن وفای به عهد می باشد
مالک همه ی امت ها و افراد از گذشته و حال و آینده یک نقطه ی مشترک دارند و آن وفای به عهد می باشد.
هیچ چیز مثل وفای به عهد مورد اجتماع مردم نیست .
♦️وَقَدْ لَزِمَ ذلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِیَما بَیْنَهُمْ
دُونَ الْمُسْلِمِینَ
مالک همین قدر به تو بگویم که باید به عهد خود وفا کنی
وفای به عهد چیزی است که در مشرکین در زمان جاهلیت به آن تعهد داشتند.
بماند که مسلمین خیلی بیشتر[دون المسلمین] باید مقید باشند.
و هم از جهت دینی وفای به عهد را واجب می دانند.
♦️لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ
برای اینکه چشیده اند و درک کردند[اسْتَوْبَلُوا] عواقب خطرناک خیانت را. [الغد]
⤵️ وفای به عهد قانون بین المللی اسلام
احکام یا محلی اند: مختص مسلمانان.
یا منطقه اند: بین موحدان.
یا بین الملل اند : همه بشریت.
لفظ( یا ایها الناس، یا ایها الانسان، یابن آدم،) دستور اسلام به ادای امانت از احکام بین المللی اسلام است.
⤴️ در جاهلیت اخلاق هیچ جایی نداشته است ولی با این حال به رعایت عهد و پیمان توجه داشته است.
برای شناخت فرهنگ جاهلیت در خطبه ۲۶ فرمود :
أِنَّ اللهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) و سلّم نَذیراً لِلعَالَمینَ
خداوند، پیامبر اسلام (ص) را هشدار دهنده ی جهانیان مبعوث فرمود.
أَمیناً عَلَی التَّنزِیلِ
تا امین و پاسدار وحی الهی باشد
وَ أَنتُم مَعشَرَ العَرَبِ عَلَی شَرِّ دینٍ وَ فی شَرِّ دارٍ
شما ملّت عرب بدترین دین را داشته و در بدترین خانه زندگی می کردید.
مُنِیخوُنَ بَینَ حِجَارَةٍ خُشنٍ وَ حَیّاتٍ صَمٍّ
میان غارها، سنگ های خشن و مارهای سمّی خطرناک فاقد شنوایی به سر می بردید.
تَشرَبوُنَ الکَدِرَ وَ تَأکُلوُنَ الجَشِبَ
آب های آلوده می نوشیدید و غذاهای ناگوار می خوردید.
وَ تَسفِکوُنَ دِمَاءَکُم وَ تَقطَعوُنَ أَرحَامَکُم
خون یکدیگر را به ناحق می ریخیتید و پیوند خویشاوندی را می بریدید
أَلأَصنَامُ فِیکُم مَنصوُبَةٌ
بت ها میان شما پرستش می شد.
وَ ألآثَمُ بِکُم مَعصوُبَةٌ
مفاسد و گناهان شما را فرا گرفته بود.
🔀 امیرالمومنین در چند جای نهج البلاغه از جاهلیت تمجید میکند، جاهلیتی که سراپا آلودگی و ظلم بوده است و این نشان از عدالت و انصاف امیرالمومنین دارد:
یکی در نامه ۵۳ که حضرت وفای به عهد آنان را ذکر میکند.
یکی هم نامه ۱۴ که مراعات حال زنان است:
وَ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَیُعَیَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِه
در روزگار جاهلیت نیز اگر مرد، زن را با سنگ یا چوب و چماق مى زد به خاطر این کار هم خود او و هم فرزندانش پس از او سرزنش مى شدند.
♦️فَلاَ تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ،
مالک هرگز پیمانی را که بسته ای نشکن
[لاتَغْدِرَنَّ] و این زنجیر محکم بسته شده را پاره نکن.
♦️وَلاَ تَخِیسَنَّ بِعَهْدِکَ،
به عهدی که بسته ای خیانت نکن.
♦️ وَلاَ تَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ،
و دشمن خود را فریب نده .
♦️فَإِنَّهُ لاَ یَجْتَرِئُ عَلَى اللهِ إِلاَّ جَاهِلٌ شَقِیٌّ چرا که هیچ کسی جز جاهل شقی در مقابل خدا چنین جرات و گستاخی نشان نمیدهد.
↙️ امیرالمومنین حفظ پیمان با دشمن را امری از جانب خدا میداند، لذا پیمان شکنی و خیانت را جرات پیدا کردن و مخالفت با خدا میخواند؛
و به طور کلی هر گناهی از آن جهت که مخالف با خداست اعلام جنگ و دشمنی با خدا محسوب میشود.
_ مخالفت با دستورات الهی نشانه یکی از این دو امر است: یا جهل یا شقاوت. انسان عاقل با خدا مخالفت نمی کند همانگونه که انسان پاک طینت با خدا مخالفت نمی کند.
_ معاویه بعد از صلح نامه با امام حسن، به کوفه آمد و گفت:
کل شرط شرطته فتحت قدمی هاتین
هر انچه که با حسن بن علی شرط و تعهد داشتیم شکسته و شروط زیر پای من قرار دارد.
♦️وَقَدْ جَعَلَ اللهُ عَهْدَهُ وَذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ،
اگر چه صلح نامه یا قرار داد با مشرک، این عهد بسته شد ولی بعد از بسته شدن تعهد پیمان با خدا محسوب میشود.
و خدا میگوید از این ببعد عهد با من است و تو در مقابل من باید پاسخگو باشی و نسبت به عهدی که بستی باید مقاومت کنی.
اگر کسی این عهد و پیمان را مراعات و حفط کرد، باعث امنیت است امنیتی که خدای متعال او را به رحمتش بین بندگان نشر داد [افضاه]
♦️وَحَرِیماً یَسْکُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ،
صلح نامه حریم امنی برای پناه بردن به [مَنَعَتِهِ]قدرت خداست.
و خدا با قدرت خود از شما دفاع میکند و رحمت را بر شما سرازیر میکند
♦️ وَیَسْتَفِیضُونَ إِلَى جِوَارِهِ.
شما میتوانید کسب فیض کنید در کنار این صلح، گر چه جهاد بسیار درجات دارد ولی تا جایی که میشود صلح کرد نباید جنگید و انسان در حال آرامش و آسایش می تواند راحت تر دینداری کند.
این مسیر راطی کردید هم رحمت بر شما می آید و هم خودتان را در پناه قدرت خدا قرار دادید و هم باعث کسب فیض در همه ی امور مادی و معنوی میشود
بعد از بستن عهد این پیمان میشود عهد خدا و این عهدو پیمان را ضمانت کرده .
♦️فَلاَ إِدْغَالَ وَلاَ مُدَ الَسَةَ وَلاَ خِدَاعَ فِیهِ،
وقتی صلح نوشته شد هیچ راهی برای ضربه زدن و خدشه وارد کردن و خیانت کردن در این قرار داد نیست و تا زمانی که طرف مقابل پایبند هست تو هم باید پایبند به این قرار داد باشی.
💎فَلاَ إِدْغَالَ
پس در عهد و پیمان فسادی راه ندارد
وَلاَ مُدَالَسَةَ
خیانت راه ندارد
وَلاَ خِدَاعَ فِیهِ
خدعه و نیرنگ راه ندارد.
_ وقتی پیمان شکنی عداوت با خداست، وقتی رعایت پیمان این اثرات مهم را دارد پس هیچگونه خیانت و نیرنگ در پیمان صلح راه ندارد.
✅ اگر چه در صلح تدلیس و ادغال راه ندارد ولی در جنگ از همینها میشود به عنوان حربه نظامی استفاده کرد.
♦️وَلاَ تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلَ
مالک در نوشتن صلح نامه و معاهده چنان محکم ، بدون هیچ نقص[الْعِلَلَ] یا کمبودی باشد که مبادا بر علیه تو استفاده شود
_ اگر چه این نامه یک برنامه حکومتداری است ولی کاملا سزاوار است که در قرادادهای متعارفی که در معاملات بین افراد بسته میشود به این امور توجه شود و قرادادها با دقت نوشته شود، طرفین به دقت آن را بخوانند که از معضلات آینده جلوگیری کنند.
♦️تُعَوِّلَنَّ وَلاَعَلَى لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْکِیدِ وَالتَّوْثِقَةِ
بعد از عقد قرارداد به جملات ضعیف و چند پهلو، برای به هم زدن قرارداد اتکا نکن [تُعَوِّلَنَّ]
از این جمله کاملا استفاده میشود که اخلاق را نیز در معاملات باید مراعات کرد.
شاید یک بند قرارداد به نحوی باشد که بتوان از آن سوء استفاده کرد، ولی اقتضاء اخلاق آن است که شخص به این امور قابل تاویل و چند پهلو تکیه نکند و به همان چیزی که ظاهر الفاظ است اکتفا کند.
↩️نکته :
در تمام قرادادهای رسمی ملاک ظاهر الفاظ است.
در خطبه ۸ وقتی طلحه و زبیر دنیال بهانه ای بودند تا از بیعت حضرت خارج شوند و بر علیه حضرت جنگ آغاز کنند گفتند اگر چه ما در ظاهر پیمان بستیم ولی در دلمان حرف دیگر بود؛ حضرت فرمود: یَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَایَعَ بِیَدِهِ وَلَمْ یُبَایِعْ بِقَلْبِهِ
او گمان مى کند که بیعتش تنها با دست بوده نه با دل،
فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَیْعَةِ
پس اقرار به بیعت مى کند;
وَادَّعَى الْوَلِیجَةَ فَلْیَأْتِ عَلَیْهَا بِأَمْر یُعْرَفُ وَإِلاَّ فَلْیَدْخُلْ فِیمَا خَرَجَ مِنْهُ
ولى مدعى امرى پنهانى است .
(که نیّتش چیز دیگرى بوده) بنابراین بر او واجب است دلیل روشنى بر این ادعاى خود بیاورد و گرنه باید در آن چیزى که از آن خارج شده بازگردد و به بیعت خود وفادار باشد.
♦️وَلاَ یَدْعُوَنَّکَ ضِیقُ أَمْر، لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللهِ، إِلَى طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ
مالک، هرگز نباید به خاطر شرایط سختی گه برای تو پیش آمده تو را قانع کند[لاَ یَدْعُوَنَّکَ]که قرار داد را فسخ کنی.
بدان که این سختی ها دو طرفه هست صلح یعنی در قبال مصالحی که دارد امتیازاتی از دست خواهی داد و این برای دو طرف هست پس تو حق چنین کاری را نداری زیرا تو بعد از بسته شدن قرار داد با خدا عهد بسته ای. [لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللهِ]
♦️فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلَى ضِیقِ أَمْر تَرْجُو انْفِرَاجَهُ
مالک صبر و تحمل تو بر رنجی که اتفاق افتاده در حالی که تو امید داری [تَرْجُو] که خدای متعال برای تو فرج و گشایش [انْفِرَاجَهُ] برساند و مشکل را بر طرف کند و تو میدانی عاقبت خوب و شیرینی دارد.
♦️خَیْرٌ مِنْ غَدْر تَخَافُ تَبِعَتَهُ،
سختی بکش در حالی که امید فرج، و امید به عاقبت بخیری است و سختی کشیدن بهتر است ازخیانت کردن[غَدر] و پیمان شکنی.
و صلح را بر هم بزنی در حالی که از عاقبت و سرانجام آن میترسی .
♦️ وَأَنْ تُحِیطَ بِکَ مِنَ اللهِ فِیهِ طِلْبَةٌ
و میترسی خدا بازخواست کند[طِلْبَةٌ] که چرا عهد و پیمانت را شکستی و صلح را بر هم زدی ؟؟
♦️لاَ تَسْتَقْبِلُ فِیهَا دُنْیَاکَ وَلاَ آخِرَتَکَ
در حالی که نتوانی به آن بازخواست پاسخ دهی نه در دنیا نه در آخرت.
💎 در جریان صلح حدیبیه یکی از مفاد قراداد این بود که اگر زندانی ای از سمت مشرکین مکه به مدینه آمد، مسلمانها باید او را تحویل دهند، ولی اگر کسی از مسلمانها فرار کرد و به مشرکین مکه پیوست نیاز به بازگرداندن او نیست.
(چون چنین شخصی مرتد شده و شخص مرتد به درد اسلام نمی خورد)
در زمان صلح نامه شخصی به نام ابوبصیر از مکه به سمت مدینه فرار کرد،رو به پیامبر آورد به او فرمود:
یا أبا بصیر إنا قد أعطینا هؤلاء القوم
ای ابا بصیر. ما با این قوم معاهده داریم
ما قد علمت ولا یصلح لنا فی دیننا الغدر
همانطور که میدانی در دین ما خیانت نیست و خیانت به صلاح ما نیست.
وإن الله جاعل لک ولمن معک من المستضعفین فرجا ومخرجا
تو را برمی گردانیم و خداوند برای تو و هرکسی از مستضعفین فرج و مخرجی قرار بدهد.
پیامبر او را تحویل داد و در راه بازگشت با دو محافظ مشرک خود درگیر شد، یکی را کشت و دیگری فرار کرد و ابا بصیر به مکه بازنگشت.
اللهم نعوذُ بک من شرور انفسنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۰۷/۲۴ - ۲۹ربیع الاول
💢بخش۲۵ نامه۵۳💢
موضوع : قتل عمد
🔴خلاصه ای از جلسه قبل:
حضرت در مورد صلح نامه صحبت کردند که مالک خود را سپر قرار ده تا دیگران به قوانین پایبند باشند .هر قانونی سختی و مشقت خود را دارد ولی مبادا سختی قانون تو را به جایی برساند که بخواهی آن را فسخ کنی.
♦️مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَیْرِ حَقِّهَا
مالک، برتو باد که از خونریزی و خون به ناحق ریخته شده [سَفْکِ] دوری کنی .
قتل یکی از گناهان بزرگ است که تبعات شخصی و اجتماعی دارد و انسان را در دنیا و اخرت گیر می اندازد.
✳️خون به حق ریخته شده :وقتی فرزند ادمی به قتل می رسد اولیای دم او می تواند در خواست قصاص کند و این قصاص خون به حق ریخته شده است هرچند که میتواند ببخشد یا درخواست دیه کند ولی حق قصاص هم دارد.
گاهی واجب است برای دفاع از ناموس و اسلام خونی ریخته شود.جهاد خون ریزی است . مقابل حمله ای که به تو کردند حمله واجب است
♦️فَإِنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ أَدْنَى لِنِقْمَة:
بدان هیچ چیز نزدیک به عذاب(انتقام خدا)نزدیک نیست مگر خون به ناحق ریخته شده.
حضرت چهار اثر سوء برای خونریزی و افراط در مجازات ذکر میکند:
۱-نزدیک شدن عذاب الهی (أَدْنَى لِنِقْمَة)
۲.دامن گیر شدن تبعات اجتماعی
۳.زوال نعمت ها( بِزَوَالِ نِعْمَة)
۴.کم شدن مدت حکومت(وَانْقِطَاعِ مُدَّة)
⭕️این تبعات به دنیا محدود نمی شود.
پرونده قتل روز قیامت بدون نوبت محاسبه میشود.
محاسبه حسنات در قیامت با نماز شروع میشود و در گناهان با قتل.
↙️ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
أوَّلُ ما یُنظَرُ فی عَمَلِ العَبدِ فی یَومِ القِیامَةِ فی صَلاتِهِ،
اولین نظری که به اعمال بنده ای میشود نماز اوست
فإن قُبِلَت نُظِرَ فی غَیرِها،
اگر نماز قبول شد باقی اعمال بررسی میشود.
و إن لَم تُقبَلْ لَم یُنظَرْ فی عَمَلِهِ بشیءٍ
واگر نماز قبول نشود باقی اعمال مورد بررسی قرار نمی گیرد.
_پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود :
أوَّلُ ما یَحکُمُ اللّه ُ فیهِ یَومَ القِیامَةِ الدِّماءُ ،
نخستین چیزى که خداوند در روز قیامت درباره آن به داورى مى پردازد،
فَیُوقِفُ ابنَی آدَمَ فَیَفصِلُ بینَهُما ،
[ریختن ]خون است. خدا دو فرزند آدم (هابیل و قابیل) را نگه مى دارد و میان آنها داورى مى کند.
ثُمّ الذینَ یَلونَهُما مِن أصحابِ الدِّماءِ حتّى لا یَبقى مِنهُم أحَدٌ ،
سپس میان کسانى که بعد از آنها آمده اند و دعواى خونى دارند حکم مى شود، تا جایى که از آنها کسى باقى نمى ماند ـ
ثُمّ الناسُ بعدَ ذلکَ حتّى یَأتِیَ المَقتولُ بقاتِلِهِ ، فَیَتَشَخَّبَ فی دَمِهِ وجهُهُ
تا جایى که مقتول با چهره اى خون آلود قاتل خود را مى آورد
فیقولَ: هذا قَتَلَنی ،
و مى گوید: این مرا کشت.
فیَقولُ : أنتَ قَتَلتَهُ ؟
خداوند مى فرماید: تو او را کشتى؟
فلا یَستَطیعُ أن یَکتُمَ اللّه َ حَدیثا .
و او نمى تواند سخنى را از خدا کتمان کند.
✅ تمام قاتلان پشت سر قابیل به صف می شوند چرا که همه انها از یک دودمان هستند و گناه هرقتلی در پرونده قابیل نیز ثبت می شود.
♦️فَلاَ تُقَوِّیَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَم حَرَام
مالک ؛ حرکت و حکومت خود را به واسطه ریختن خون به ناحق قوی مکن [لاَتُقَوِّیَنَّ]
♦️فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یُضْعِفُهُ وَ یُوهِنُ بَلْ یُزِیلُهُ وَ یَنْقُلُهُ.
چون این حکومت بر ضعف و سستی پایه ریزی شده و بلکه حکومت زایل و از دست تو خارج میشود.
_ یُضْعِفُهُ ؛ ضعف آنجایی است که خطرات و لرزشهایی به جان حکومت افتاده ولی هنوز پایه ها مستحکم اند
_ یُوهِنُ ؛ وهن آنجاست که پایه ها به لرزه در آمده اند و هر لحظه امکان سقوط هست.
_ یُزِیلُهُ ؛ زوال اشاره به ریشه کن شدن حکومت است (حکومت و کشور کلا نابود شود به کشور دیگری ملحق شود)
_ َنْقُلُهُ ؛ انتقال اشاره به باقی ماندن کشور و تغییر حکومت میکند.
⭕️حاکمان چه از جهت معنوی بخواهند به موضوع نگاه کنند که دور شدن از خشم خداست،
چه از جهت دوام حکومت خودشان و بقاء محبتشان در قلوب مردم باید از افراطهای نابجا و به اسم خدا ظلم کردنها دست بردارند.
♦️وَلاَ عُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللهِ وَلاَ عِنْدِی فِی قَتْلِ الْعَمْدِ
اگر قتلی مرتکب شدی هیچ عذر و بهانه ای نزد خدا و نزد منِ امام نداری.
♦️لاَِنَّ فِیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ
به درستی که جزای قتل، قصاص توست.
♦️وَإِنِ ابْتُلِیتَ بِخَطَإ وَأَفْرَطَ عَلَیْکَ سَوْطُکَ أَوْ سَیْفُکَ أَوْ یَدُکَ بِالْعُقُوبَةِ
مالک ؛ اگر قتل خطایی کردی(غیرعمد) یا اینکه در اجرای حکم خدا افراط کردی به واسطه، تازیانه[سَوْطُکَ] به اشتباه زیاد حد و تعزیر زد، شمشیرتو [سَیْفُکَ] زیاده روی کرد، یا دست تو خورد، البته به شرط اینکه اصل این مجازات، عقوبتی درست و شرعی باشد[بِالْعُقُوبَةِ]
♦️فَإِنَّ فِی الْوَکْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً
یا به وسیله مشت زدن[الْوَکْزَةِ] یا ضربه که گمان نمی بردی منجر به مرگ میشود قتلی انجام دادی.
مبادا غرور فرمانروایی ات تو را به تکبر بکشاند حَقَّهُمْ (از اینکه حق اولیاء دم را بپردازی)
♦️فَلاَ تَطْمَحَنَّ بِکَ نَخْوَةُ سُلْطَانِکَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.
غرور فرمانروایی [نَخْوَةُ] تو را به تکبر نکشاند[لاَتَطْمَحَنَّ] از اینکه حق اولیاء دم را بپردازی[حَقَّهُمْ]
حاکم به دلیل حاکمیت مصونیت قضایی ندارد.در مورد حکم خدا افراط یا تفریط نباید باشد.اصل حکم باید جاری گردد
✳️اصول کافی : إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع) أَمَرَ قَنْبَرَ أَنْ یَضْرِبَ رَجُلًا حَدّاً فَغَلُظَ قَنْبَرٌ فَزَادَهُ ثَلَاثَةَ أَسْوَاطٍ
در مورد قنبر آن یار با وفای امیرالمومنین (ع)داریم که یک وقت سه ضربه شلاق بیشتر بر مجرمی زد
فَأَقَادَهُ عَلِیٌّ ع مِنْ قَنْبَرٍ ثَلَاثَةَ أَسْوَاطٍ.
و حضرت آن سه ضربه را بر قنبر قصاص کرد.
✅ حاکم باید حرف خدا را عمل کند نه اینکه طبق میل خودش یا کینه شخصی خودش حد اجرا کند،
⏪ با توجه به فقه در دین اسلام سه نوع قتل (بطور مختصر)بیان شده.
⭕️اول : قتل عمد و آن در جایى است که قصدِ جانى، کشتن طرف مقابل باشد و یا اینکه به سراغ کارى برود که غالباً منجر به قتل مى شود، هرچند قصد او قتل نباشد مانند ضربه سنگینى بر مغز وارد کردن که غالباً سبب قتل مى شود و اگر جانى قصد قتل هم نداشته باشد محکوم به قصاص است. مگر اینکه صاحبان خون و جانى بر دیه توافق کنند
⭕️دوم: قتل شبه عمد است و آن در جایى است که انسان کارى انجام مى دهد که غالباً سبب قتل نیست و قصد او هم قتل نیست; ولى اتفاقاً منجر به مرگ مى شود;
مانند اینکه کسى سوزنى به بدن دیگرى وارد مى کند و بر اثر آن، به طرف شوک وارد مى شود و مى میرد این را شبه عمد مى گویند.
بسیارى از تصادف هاى وسایل نقلیه در جاده ها از همین قبیل است و حکم آن تعلق دیه در مال جانى است-شخص قاتل باید دیه را بپردازد
⭕️ سوم: قتل خطاى محض است و آن اینکه انسان، دست به کارى مى زند که هیچ ارتباطى به شخص مقتول نداشته; اما بر اثر عواملى، شخص مقتول هدف واقع مى شود و از بین مى رود.
مثل اینکه شخصى براى شکار کردن تیرى به سمت راست رها مى کند اما این تیر به سنگی خورده کمانه مى کند و به فردى خورده او را مى کشد این را خطاى محض مى گویند.
و حکم آن تعلق دیه به عاقله است.عاقله به معنی قوم خویش است-پدر یا عمو یا عموزاده مشارکت میکنند و دیه را میپردازند
⏪ اهمّیّت گناه قتل نفس در اسلام:
_ قتل یک نفر، قتل کل بشریت عنوان شده. 《کَتَبْنا عَلى بَنِى إِسْرائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِی الاَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً؛ مائده - ۳۲》
به همین جهت بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسان ها را کشته است.
_ عذاب ابدی برای قاتل آمده است:
《وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَغَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً؛ نساء - ۹۳ 》
هرکس فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است در حالى که جاودانه در آن خواهد بود و خداوند بر او غضب مى کند و او را از رحمتش دور مى سازد و مجازات بزرگى براى او آماده ساخته است.
✳️ پیامبر اکرم: لَزَوالُ الدّنْیا جَمیعاً أهْوَنُ عَلَى اللهِ مِنْ دَم سُفِکَ بِغَیْرِ حَقٍّ
تمام دنیا ویران شود در پیشگاه خداوند آسان تر از این است که خونى به ناحق ریخته شود.
⚛ در حدیث دیگرى مى خوانیم: «أُتِیَ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله)
فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللهِ قَتِیلٌ فِی مَسْجِدِ جُهَیْنَةَ
کسى خدمت رسول خدا رسید و عرض کرد: اى رسول خدا کشته اى در مسجد (قبیله) جُهَیْنه افتاده است.
فَقَامَ رَسُولُ اللهِ(ص) یَمْشِی حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَسْجِدِهِمْ
پیامبر برخاست و حرکت کرد تا به مسجد آنها رسید.
قَالَ وَتَسَامَعَ النَّاسُ فَأَتَوْهُ
هنگامى که مردم این سخن را شنیدند در آنجا اجتماع کردند.
فَقَالَ(علیه السلام) مَنْ قَتَلَ ذَا !!
پیامبر (ص)فرمود: چه کسى این فرد را کشته است؟
قَالُوا یَا رَسُولَ اللهِ مَا نَدْرِی
عرض کردند: اى رسول خدا نمى دانیم.
فَقَالَ قَتِیلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ بَیْنَ ظَهْرَانَیِ الْمُسْلِمِینَ لاَ یُدْرَى مَنْ قَتَلَهُ
فرمود: کسى در میان مسلمانان کشته شود و قاتل او معلوم نباشد؟
وَاللهِ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ
قسم به خدایى که مرا به حق مبعوث کرده است
لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ شَرِکُوا فِی دَمِ امْرِئ مُسْلِم وَرَضُوا بِهِ
اگر تمام اهل آسمان ها و زمین شریک خون مسلمانى باشند و راضى به آن شوند
لاَکَبَّهُمُ اللهُ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ أَوْ قَالَ عَلَى وُجُوهِهِمْ
همه آنها را به صورت در آتش دوزخ خواهد افکند.
⏪ عذاب قاتلان :
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : لاَ یَغُرَّنَّکُمْ رَحْبُ اَلذِّرَاعَیْنِ بِالدَّمِ
نیرومندى دستهاى سفّاک به خون شما را گول نزند
فَإِنَّ لَهُ عِنْدَ اَللَّهِ قَاتِلاً لاَ یَمُوتُ
زیرا براى آن نزد خدا قاتلى هست که مرگ ندارد،
قَالُوا یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا قَاتِلاً لاَ یَمُوتُ
گفتند:یا رسول اللّٰه!قاتلى که مرگ ندارد کیست؟
قَالَ فَقَالَ اَلنَّارُ
فرمود:آتش دوزخ.
⚛ امام صادق (فرمود) :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ سَافِکُ الدَّمِ
وارد بهشت نمیشود شخصی که خون ناحقی ریخته
وَ لَا شَارِبُ الْخَمْرِ وَ لَا مَشَّاءٌ بِنَمِیم
و شخصی که دائم الخمر است و شخص سخن چین
❌ سقط جنین قتل است.
همانگونه که کشتن شخص دارای سن و سال گناه است و قتل محسوب میشود، از بین بردن بی دلیل فرزند و سقط آن نیز قتل نفس است و مستوجب عذاب.
اللّهم نعوذ بک من همزات الشیطان
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۰۷/۲۵ - ١ربیع الثانی
💢بخش٢۶ نامه۵۳💢
موضوع:پرهیز از برخی کارها
🔴خلاصه ای از جلسه قبل:
پرهیز از قتل چه عمدی باشد و چه غیر عمدی، در صورت اتفاق لازم است حلالیت گرفته شود. ودیه پرداخت شود.
♦️وَإِیَّاکَ وَالاِعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَالثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَ حُبَّ الاِطْرَاءِ
تو را ازخود پسندی[الاِعْجَابَ] و تکیه بر نقاط قوت [وَالثِّقَةَ]خود که عامل عجب است و علاقه به مدح شدن[الاِطْرَاءِ] بر حذر میدارم.
سه آفت مهم حاکمان:
1️⃣خود پسندی و ترجیح دادن خود بر دیگران
2️⃣ندیدن نقاط ضعف و بزرگ دیدن خوبی های خود
3️⃣لذت بردن از مدح و ثنا؛
🔺در بخش مربوط به صفات وزیران نیز فرمود:
ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ یُطْرُوکَ
آنها را عادت بده که از تو تعریف و تمجید بیجا نکنند.
وَلاَ یَبْجَحُوکَ بِبَاطِل لَمْ تَفْعَلْهُ
به ناحق به خاطر کاری که انجام نداده ای، خوشحالت نکنند
فَإِنَّ کَثْرَةَ الاِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَتُدْنِی مِنَ الْعِزَّةِ
چرا که تعریف و تمجید بیجا موجب عجب و خود پسندی است وتو را به تکبر نزدیک میکند.
♦️ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ
این سه حالت(عجب،بزرگ دیدن کارخود،مدح شنیدن) از بهترین موقعیت های شیطان درمورد اغوای حاکم است.
(از بهترین موقعیت های شیطان در نگاه خود شیطان است)،
♦️لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ
تا آنچه نیکو کاران به دست آورده اند از بین ببرد.
جمله "ما یکون من احسان المحسنین" دو معنا دارد:
1️⃣خودپسندی ، تکیه به قوت ها و ثناء باعث محو همه خدمات و کارهای خوبی که حاکم محسن انجام داده، میشود.
2️⃣خود پسندی ، تکیه به قوت ها و ثناء، باعث میشود خوبان از دور حاکم پراکنده شوند چون آنها زبان چاپلوسی نمی دانند. و اگر نیکو کاران رفتند، کارهای خوب و پیشنهادات راهگشای آنان نیز از حاکمیت خواهد رفت و دور حاکم را عده ای چاپلوس دنیا طلب میگیرند و به معنای حقیقی حاکم تنها میشود.
🔺 به تعبیر حضرت در حکمت ۱۱۳ :
وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْب
خودپسندی حاکم، او را از خوبان جدا و تنها میکند.
✅انسانی که دچار عجب و بزرگ بینی عمل شود و عده ای هم او را مدح و ثنا کنند اولا به خود ظلم کرده ،
در ثانی بلاشک به دیگران ظلم خواهد کرد و آفات فراوانی دامن او را خواهد گرفت.
گاهی اوقات انسان چیزی ندارد، حتی مدح و ثنای دیگران هم همراهش نیست ولی عجب و غرور دارد.
🔺 امام صادق علیه السلام میفرمایند :
قَالَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللهُ لِجُنُودِهِ
ابلیس به لشکریان خود چنین مى گوید:
إِذَا اسْتَمْکَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِی ثَلاَث لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَقْبُول مِنْهُ
اگر من در سه چیز بر انسان ها پیروز شوم، کار به اعمال آنها ندارم، زیرا اعمال آنها پذیرفته نیست.
إِذَا اسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَنَسِیَ ذَنْبَهُ وَدَخَلَهُ الْعُجْبُ
_ نخست اینکه عملش را بزرگ بشمارد.
_ دیگر اینکه گناهش را فراموش کند.
_ سوم اینکه عجب و خودپسندى در او نافذ گردد.
🔻همچنین در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام داریم :
مَنْ أُعْجِبَ بِنَفْسِهِ هَلَکَ وَ مَنْ أُعْجِبَ بِرَأْیِهِ هَلَکَ
آن کس که فکر و رأى خود را بزرگ ببیند هلاک و گمراه مى شود.
🔻در ادامه همین روایت امام صادق علیه السلام روایتی از حضرت عیسی میفرمایند :
وَ إِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ قَالَ دَاوَیْتُ الْمَرْضَى فَشَفَیْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ
عیسى بن مریم مى گوید: بیماران را مداوا کردم و آنها را به اذن خدا شفا بخشیدم
وَ أَبْرَأْتُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِ اللَّهِ
کور مادرزاد و کسى را که گرفتار برص بود به اذن خدا سالم کردم
وَ عَالَجْتُ الْمَوْتَى فَأَحْیَیْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ
و حتى مردگان را به اذن الهی زنده نمودم;
وَ عَالَجْتُ الْأَحْمَقَ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَى إِصْلَاحِهِ
ولى هرچه در معالجه احمق کوشیدم قادر بر اصلاح او نبودم.
فَقِیلَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ مَا الْأَحْمَقُ
عرض کردند: اى روح الله، احمق کیست؟
قَالَ الْمُعْجَبُ بِرَأْیِهِ
فرمود: آن کسى که خویشتن و رأى خود را بزرگ مى شمرد
وَ نَفْسِهِ الَّذِی یَرَى الْفَضْلَ کُلَّهُ لَهُ لَا عَلَیْهِ
و تمام فضیلت را براى خود مى داند
وَ یُوجِبُ الْحَقَّ کُلَّهُ لِنَفْسِهِ وَ لَا یُوجِبُ عَلَیْهَا حَقّاً
و تمام حق را براى خود مى خواهد و خود را مدیون هیچ حقى نمى شمرد.
فَذَاکَ الْأَحْمَقُ الَّذِی لَا حِیلَةَ فِی مُدَاوَاتِه
و او احمقى است که درمان پذیر نیست.
✅عجب و غرور چرا؟
در خطبه فتح مکه پیغمبر فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْکُمْ نَخْوَةَ الْجَاهِلِیَّةِ وَتَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا
خداوند (در پرتو اسلام) کبر و خودپسندى جاهلیت و افتخار به پدران را از شما دور ساخت.
أَلاَ إِنَّکُمْ مِنْ آدَمَ وَآدَمُ مِنْ طِین
همه مردم از آدمند (و همه برادر یکدیگر) و آدم از خاک است.
♦️وَإِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ
از منت گذاشتن[الْمَنَّ] بر کسی به خاطر احسانی که به او داشته ای بپرهیز.
♦️ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ
و همچنین از زیاد پنداشتن کارهایی که برای مردم انجام داده ای(آمار و ارقامی کار کردن) بپرهیز.
♦️ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ
و از اینکه وعده ای به مردم بدهی و به آن عمل نکنی (دوری کن).
_باید از منت گذاشتن، زیاد دیدن عمل اندک و خلف وعده و پیمان شکنی پرهیز کرد.
_ امروز متاسفانه کارهای نمایشی و آماری خیلی زیاد است. از جمله
افتتاح های نمایشی، پایان نامه های نمایشی، کارهایی که فقط بر روی کاغذ زیاد اند ولی در عمل هیچ چیزی قابل درک نیست.
باید از همه این کارها که سودی برای جامعه ندارند پرهیز کرد.
♦️فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الاِحْسَانَ
منت گذاشتن نیکی را از بین میبرد.
《یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ؛ بقره - ۲۶۴ 》
ای اهل ایمان، صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازید.
♦️وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ
زیاد شمردن کارها [التَّزَیُّدَ]
(آماری کار کردن) باعث رفتن نور حق از قلب میشود.
❇️ آمار غیر واقعی دادن دروغ است و موجب رفتن نور حق میشود:
حضرت عیسی: مَنْ کَثُرَ کَذِبُهُ ذَهَبَ بَهَاؤُهُ
کسى که زیاد دروغ بگوید نورانیّت و زیبایى او از بین مى رود.
(اگر چه عده ای بهاء را به معنای شخصیت ترجمه کرده اند ولی با توجه به دعای سحر، بهاء به معنای زیبایی و نورانیت است:
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِأَبْهاهُ وَکُلُّ بَهائِکَ بَهِیٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّهِ
خدایا من از تو نور و زیباییت را میخواهم وهر جلوه تو زیبا است، خدایا همه نور و زیباییت را از تو طلب میکنم.
♦️وَالْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللهِ وَ النَّاسِ
خلف وعده موجب غضب[الْمَقْتَ] خدا و مردم میشود
♦️قَالَ اللهُ تَعَالَى: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لاَ تَفْعَلُونَ»
در پیشگاه خدا بسیار خشم آور است که چیزی بگویید که به آن عمل نمی کنید.
_ کسانی که وعده دروغ میدهند، قولی میدهند و به آن عمل نمی کنند نه در پیشگاه خدا جایگاهی خواهند داشت نه در نگاه مردم.
♦️وَإِیَّاکَ وَالْعَجَلَةَ بِالاُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا
بپرهیز از عجله قبل از رسیدن فرصت آن
♦️ أَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا
و بپرهیز از سهل انگاری در کاری که زمان انجام آن فرا رسیده.
(التَّسَقُّطَ: آرام رفتنی که در آن خیلی امور از دست انسان برود.)
✅ دوگانه عجله و تنبلی:
انسان باید فرصت شناس باشد نه عجله کند نه به تاخیر بیندازد.باید از فرصت ها استفاده کرد.
🔺حکمت ۳۶۳:
مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْکَانِ وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَة
از حماقت و نادانی است که عجله در هنگام فراهم نبودن شرایط و تنبلی در هنگام ایجاد شرایط مناسب.
🔻زشت ترین مخلوق خدا:
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند :
لَوْ کَانَ الْخُرْقُ خَلْقاً یُرَى مَا کَانَ شَیْءٌ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ أَقْبَحَ مِنْهُ.
اگر حماقت موجودی دیدنی بود، هیچ موجودی از آن زشت تر نبود.
⏪حماقت یعنی طول هفته خوابیدن، جمعه به مدرسه رفتن
🔻ضرورت وقت شناسی:
خطبه ۵ :
وَمُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ
آنان که میوه را پیش از رسیدن بچینند به کسى مى مانند که بذر را در زمین نامناسبى پاشیده یا در زمین دیگری کشت کند
🔺خطبه ۱۵۰:
فَکَمْ مِنْ مُسْتَعْجِلٍ بِمَا إِنْ أَدْرَکَهُ وَدَّ أَنَّهُ لَمْ یُدْرِکْهُ
چه بسیار عجله هایی که اگر انسان به نتیجه اش رسید آرزو میکند کاش هرگز نرسیده بود.
♦️أَوِ اللَّجَاجَةَ فِیهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ
بپرهیز از لجاجت در اموری که مبهم اند[تَنَکَّرَتْ]
♦️أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ
بپرهیز از سستی و تنبلی در موقعی که امور واضح شده اند.[اسْتَوْضَحَتْ]
✳️دوگانه لجاجت و وسواس:
وقتی که هنوز پایان امر و یا بحثی مشخص نیست اصرار و پافشاری،
اما بحث که واضح شد وسواس به خرج میدهد تا وقت بگذرد.
تا وقتی هنوز میدان نبرد مشخص نیست اصرار به جنگ، وقتی دستور جنگ صادر شد، کار او ترس و فرار است.
♦️فَضَعْ کُلَّ أَمْر مَوْضِعَهُ، وَأَوْقِعْ کُلَّ أَمْر مَوْقِعَهُ.
هر چیزی را در جای خودش قرار بده[فَضَعْ] و هر کاری را در موقعیت مناسب خودش انجام بده.[أَوْقِعْ]
_معنای عدالت در نهج البلاغه:
الْعَدْلُ یَضَعُ الاُمُورَ مَوَاضِعَهَا
عدالت، هر چیزى را در جایگاه خود قرار دادن است.
♦️وَإِیَّاکَ وَالاِسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ
بپرهیز از زیاده خواهی[الاِسْتِئْثَارَ] و انحصار طلبی در اموری که مردم در آن مساوی اند.[أُسْوَةٌ]
✅ در مواردی مثل شهربازی و فضای سبز، امنیت و... همه مناطق شهر و همه افراد باید مساوی باشند. نه اینکه انحصار طلبی در یک منطقه خاص یا شهر خاص باشد.
♦️وَالتَّغَابِیَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیُونِ
بپرهیز از تغافل [التَّغَابِیَ] در آنجا که کاری مربوط به توست و چشمها دارد آن را می بیند.
_بپرهیز از اموری که همه مردم میبینند، تو هم میبینی ولی خودت را به تغافل و نادانی میزنی.
مردم میدانند وظیفه تو چیست، به جای خود را به نادانی زدن، وظیفه ات را انجام بده.
حاکم نباید مثل کبک سر را زیر برف ببرد و مشکلات را نبیند، چون مردم هم مشکلات را می بینند و هم آنها را مستقیما متوجه حاکم میدانند.
♦️فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْکَ لِغَیْرِکَ
چرا که به زودی حق دیگران از تو گرفته خواهد شد.
♦️وَعَمَّا قَلِیل تَنْکَشِفُ عَنْکَ أَغْطِیَةُ الاُمُورِ
و به زودی پرده امور پنهان انداخته خواهد شد.
♦️وَیُنْتَصَفُ مِنْکَ لِلْمَظْلُومِ
با انصاف حق مظلوم از تو گرفته خواهد شد.
✅ تعبیر به " وَعَمَّا قَلِیل" یا مربوط به همین دنیاست، که ظلم خیلی زود اثرش را در دنیا میگذارد.
یا مربوط به آخرت است که در نگاه نهج البلاغه آخرت
بسیار به دنیا نزدیک است.
♦️امْلِکْ حَمِیَّةَ أَنْفِکَ
در هنگام خشم[حَمِیَّةَ]کنترل خودت را به دست بگیر [امْلِکْ]
♦️ وَسَوْرَةَ حَدِّکَ
از تندی و تیزی [سَوْرَةَ] خود دست بردار.
♦️وَسَطْوَةَ یَدِکَ
قدرت[سَطْوَةَ] دستت را کنترل کن
(کسی را تنبیه نکن، امضای نابجا بر چیزی نزن که موجب آزار به دیگران شود. )
♦️وَغَرْبَ لِسَانِکَ
و از برندگی زبانت کم کن
♦️وَاحْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْبَادِرَةِ
و خودت را از همه این آفات با ترک تصمیم های ناگهانی و هیجانی [بِکَفِّ الْبَادِرَةِ] حفظ کن.[احْتَرِسْ]
♦️وَتَأْخِیرِ السَّطْوَةِ حَتَّى یَسْکُنَ غَضَبُکَ فَتَمْلِکَ الاِخْتِیَارَ
و به تاخیر بیانداز مجازات را[السَّطْوَةِ] تا غضب آرام شود و اختیار به دست تو بیفتد ؛
⏪ترک تصمیم های هیجانی و آنی مانع اشتباهاتی مثل خشم و تنبیه نابجا و برندگی زبان و تند خویی میشود.
♦️وَلَنْ تَحْکُمَ ذَلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتَّى تُکْثِرَ هُمُومَکَ بِذِکْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّک
توان حکومت بر خویش را پیدا نمی کنی مگر اینکه زیاد دغدغه بازگشت به سوی خدا را داشته باشی.
✅ انسان نمی تواند بر این غضب و خشم مسلط شود مگر اینکه دغدغه مند باشد و زیاد یاد قیامت بیفتد.
یاد معاد و مرگ اثرات تربیتی عجیبی دارد، مخصوصا برای حاکمان که یک دستور آنها می تواند جامعه ای را دچار مشکل کند. اگر حاکم بداند قیامتی در پیش است هرگز در مقابل مردم عجب و غرور به خود راه نمی دهد.
غفر اللَّه لی و لکم الحمدللّه رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۷/۲۷. ۵ربیع الثانی
💢بخش۲۷ نامه۵۳💢
♦️وَ الْواجِبُ عَلَیْکَ اَنْ تَتَذَکَّرَ ما مَضى لِمَنْ تَقَدَّمَکَ مِنْ حُکُومَة عادِلَة،
مالک ! به عنوان حاکم لازم است که به حکومت های عادلی که قبل از تو بوده اند توجه نمایی و آنها را بررسی کنی.
♦️ اَوْ سُنَّة فاضِلَة،
به یک سنت خوبی که در گذشتگان بوده توجه نمایی (حتی ممکن است این حکومتها دین نداشتند ولی سنت خوب داشتند)
♦️ اَوْ اَثَر عَنْ نَبِیِّنا صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
یا به روش و سنتی که از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده ،توجه کنی
♦️ اَوْ فَریضَة فى کِتابِ اللّهِ،
یا توجه به فرایضی که در قرآن در باب مواجهه با مردمان و حکومتها و... است دقت نمایی.
♦️فَتَقْتَدِىَ بِما شاهَدْتَ مِمّا عَمِلْنا بِهِ فیها
علاوه بر این موارد، بر تو لازم است که به روش من به عنوان امیرالمومنین اقتدا نمایی .
🟢 امیرالمومنین به مالک توصیه میکند در ضمن رعایت کامل این عهد نامه، خود را از اندرزهای پر سود محروم نکن. خواه این توصیه ها در قرآن باشد که مسائل متعدد اخلاقی، تربیتی و مدیریتی در آن ذکر شده است. چه سنت نبوی که خود پیامبرحکومت داشتند و برنامه عملی پیامبر در حکومتداری مشخص است.
چه سیره حاکمان صالح گذشته. هر چه باشد در طول تاریخ حاکمانی بوده اند که روش های خوبی در حکومتداری داشته اند هر چند انسان های مومنی هم نبوده باشند.
🟡 به تعبیر حضرت در حکمت ۸۰:
خُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق.
حکمت رابگیر گرچه از دست انسان منافق باشد.
بر این مبنا وظایف حاکمیت محدود به آنچه در نامه ۵۳ فرموده نیست و بلکه حاکم باید عده ای را مامور کند که در حکومت های گذشته و حال دنیا تحقیق کنند و نکات مثبت آن حکومت ها را بگیرند و اجرا کنند.
♦️وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِکَ فِى اتِّباعِ ما عَهِدْتُ اِلَیْکَ فى عَهْدى هذا،
بر تو لازم است تمام تلاشت را به کار بگیری در تبعیت از این عهد نامه ای که برای تو نوشتم،
به دلیل همین جمله ،نامه ۵۳ را عهد نامه مالک با حضرت امیر علیه السلام می نامند
♦️وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسى عَلَیْکَ
من در این عهدنامه دلیلم را بر تو اقامه کردم وحجت را بر تو تمام کردم.
♦️لِکَیْلاتَکُونَ لَکَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِـکَ اِلـى هَواها.
تا اگر نفس تو سرکشی کرد، هیچ دلیلی نزد من نداشته باشی.
اگر نفس سراغ هوا و هوس رفت و بر خلاف آنچه من در این نامه بیان کردم ،عمل نمودی ،من قطعا تو را محکوم می کنم و هیچ عذری بر تو پذیرفته نیست .
🟣حضرت نامه ۵۳ را حجت بر تمام مسئولین می داند، حجتی که با وجود آن عذر هیچ کسی پذیرفته شدنی نیست و همه باید به وظایف خود عمل کنند.
✔️دراین قسمت تحف العقول مطلب اضافه ای دارد که در نهج البلاغه نیست:
♦️فَلَیْسَ یَعْصِمُ مِنَ السُّوءِ
هیچ کسی توان دور کردن انسان از بدی را ندارد.
♦️وَ لَا یُوَفِّقُ لِلْخَیْرِ
و انسان را موفق به انجام هیچ خیری نمی کند.
♦️ إِلَّا اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ.
رعایت این دستور العمل نیاز به عصمت و توفیق دارد. عصمت از خطا و اشتباه و توفیق انجام حسنات.
بدیهی است که اراده انسان در توفیقات او نقش مهمی دارد یعنی خدا متناسب با تلاش و اراده انسان به او توفیق میدهد ولی علاوه بر رعایت دقیق موارد این نامه باید از خدا تقاضای کمک کرد تا کار حکومت به نتیجه بهتری برسد.
♦️وَ قَدْ کَانَ مِمَّا عَهِدَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهِ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِی وِصَایَتِهِ:
رسول گرامی (ص) هم در وصایای خود با من عهدی بسته بود.
♦️تَحْضِیضاً عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ
مرا تشویق میکرد[تَحْضِیضاً]بر اقامه نماز، مطلق مال حلال و رعایت حقوق اطرافیان
♦️ فَبِذَلِکَ أَخْتِمُ لَکَ مَا عَهِدْتُ
مالک، من نیز با همان وصیت پیامبر، وصیتم را به پایان میبرم.
♦️ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
♦️وَ اَنَا اَسْاَلُ اللّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ
من در حالی که خدا رحمت وسیع دارد از او در خواست می کنم
♦️عَظیمِ قُدْرَتِهِ عَلى اِعْطاءِ کُلِّ رَغْبَة،
و در حالی که خدا قدرت بسیاری در اعطای آرزوها و امیال ما دارد از او در خواست می کنم
✅نکته ای در این قسمت است که در صحیفه سجادیه هم مواردی را در کلام امام سجاد علیه السلام می بینیم که :
از آداب دعا کردن آن است که قبل از در خواست ،با خدا مناجات کنیم ،خوبی های او را بگوییم که چون عین واقعیت است چاپلوسی نیست گرچه اگر در ارتباط با خلق اگر این رفتار را کنیم چاپلوسی است و مذموم می باشد .
حضرت شش دعا مطرح می کنند.
♦️اَنْ یُوَفِّقَنى وَ اِیّاکَ لِما فیهِ رِضاهُ،
از خدا می خواهم که به من و تو ،توفیق دهد که کارهای مورد رضایت او را انجام دهیم .
🔵 انسان در طلب رضایت خودش سر از شهوت در می آورد ،در طلب رضایت خلق سر از جهنم در می آورد ،فقط شایسته است در طلب رضای خدا باشد .
به اینصورت دعا کردن حضرت ،این نکته قابل برداشت است که در دعا سایرین را هم مشمول دعای خود را قرار دهیم. شخصی فقط برای خود دعا نکنیم.
♦️مِنَ الاِْقامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْواضِحِ اِلَیْهِ وَ اِلى خَلْقِهِ،
من از خدا درخواست می کنم رضایت خود و توفیق انجام کاری را به ما دهد که عذری واضح نزد خدا و خلق او داشته باشیم
1⃣ اولین مطلبی که حضرت از خدا در خواست میکند کار کردن به نحوی است که هم رضای الهی را به ارمغان بیاورد هم مردم از انسان رضایت داشته باشند.
_ قرار دادن رضایت مردم در کنار رضایت الهی نشان میدهد که حاکمیت باید بتواند رضایت عمومی را به دست بیاورد و اگر مومنین جامعه از حکومتی راضی نبودند، خدا نیز از آن حکومت راضی نیست.
♦️مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِی الْعِبَادِ
دعای دوم:از خدا برای خودم و تو می خواهم که در بین مردم نام نیک داشته باشیم.
2⃣در قران از زبان حضرت ابراهیم علیه السلام؛
«وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ»
و ذکر جمیل مرا در ذهن آیندگان انداز
🟣 خطبه ۲۳: ِ
وَ لِسَانُ الصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِی النَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ یَرِثُهُ غَیْرُه
نام نیکی که خدا برای انسان در بین مردم باقی بگذارد برای او از مالی که به ارث بگذارد بهتر است.
نام نیکی گر بماند زادمی/
به کزو ماند سرای زرنگار/
_ اینکه انسان دنبال معروفیت باشد با اخلاص در تعارض است ولی اگر بخواهد در نگاه مومنین محبوب شود لازمه اش آن است که مومن شود و مومن شدن هدف پسندیده ای است و ریا نمی باشد و با اخلاص تعارضی ندارد.
این دعای امیرالمومنین در حق خود حضرت و در حق مالک به اجابت رسید
✳️ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه اش جملات متعددی دارد در فضائل امیرالمومنین که به این جمله شروع میشوند .
وَ مَا أَقُولُ فِی رَجُلٍ أَقَرَّ لَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ خُصُومُهُ بِالْفَضْلِ
چه بگویم دربارۀ مردی که دشمنانش به فضائل و مناقب وی اعتراف می کنند
وَ لَمْ یُمْکِنْهُمْ جَحْدُ مَنَاقِبِهِ وَ لَا کِتْمَانُ فَضَائِلِهِ
و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده و فضایلش را بپوشانند!
♦️جَمیلِ الاَْثَرِ فِى الْبِلادِ،
سومین دعای حضرت توفیق کارهای بزرگ و عام المنفعه است،
3⃣کارهایی که در گستره مکانی زیادی انجام شود و افراد متعددی را در بر بگیرد. و قطعا خدمت، توفیق بزرگی است که باید آن را از خدا طلب کرد.
💠 وَ تَمامِ النِّعْمَةِ
.دعای چهارم حضرت، تکمیل نعمت هاست.
4⃣خداوند نعمت های فراوانی به انسان ارزانی داشته است ولی نباید به حد فعلی قانع بود و باید تلاش کرد حد بالاتری از نعمت را به دست آورد و نعمت را کامل کرد.
حکمت ۱۴: إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْر
اگر بخش اول نعمت به شما رسید ،شکر را ترک نکنید چون اگر شاکر نبودید خدا بقیه نعمت را به شما نمی دهد .
♦️وَ تَضْعیفِ الْکَرامَةِ
دعای پنجم حضرت افزایش[تَضعیف] کرامت است.
5⃣ اگر خدای متعال به حاکمان کرامت ارزانی کند، این کرامت به طور ناخواسته به مردم هم سرایت پیدا میکند و اگر حاکم و جامعه ای کریم شد ، بسیاری از معضلات در آن وجود نخواهد داشت
حکمت ۴۴۹:
مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهْوَتُهُ
کسی که به کرامت نفس برسد، شهوت برای او ناچیز و خوار خواهد شد.
♦️وَ اَنْ یَخْتِمَ لى وَ لَکَ بِالسَّعادَةِ وَ الشَّهادَةِ
دعای ششم حضرت سعادت است. ذکر شهادت بعد از سعادت ذکر خاص بعد از عام است.سعادت انواعی دارد و یکی از بزرگترین مصادیق آن شهادت است.
این دعای حضرت هم خیلی زود در حق مالک( و با کمی فاصله در مورد خود مولا به اجابت رسید).
6⃣شهادت طلبی جزء مهمترین ویژگی های اخلاقی حضرت است و سرمنشا شجاعت حضرت را باید در همین آمادگی برای مرگ و شهادت طلبی دانست.
♦️وَالسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً.
و سلام و درود بر رسول خداصلّى اللّه علیه و بر اهل پاکیزه و پاکش باد.
♦️وَالسَّلامُ.
⏪ سوال؟
رابطه جمهوری اسلام با نامه ۵۳ چیست ؟
🔺 نوعا برای کسانی که نامه ۵۳ را می خوانند این تعارض به وجود می آید که اگر نامه 53 طریقه حکومتداری اسلامی است، آنچه را در جامعه می بینیم چیست؟
این چطور حکومت اسلامی است که با نامه ۵۳ در تعارض است؟
🔻 پاسخ :
۱. همه امور بشری دو ساحت دارند، ساحت آرمانی، و ساحت عملیاتی.
گاهی اموری را باید به صورت آرمان مطرح کرد تا مسیر کلی نمایش داده شود و مسیر حرکت معلوم شود،
ودر مرحله ی بعد باید به آرمانها جامه عمل پوشاند.
// طبابت آرمانی دارد که تشخیص و درمان بیماری های جسم بشر است، ولی در عمل وقتی به طبابت دقت کنیم می بینیم هنوز خیلی از بیماری ها شناخته نشده اند، درمان آنها شناخته نشده است و گاهی در عمل به نحو درستی عمل نمیشود.
// لذا آرمان پزشکی غیر از چیزی است که در حال حاضر در بیمارستان روی میدهد. ولی باید آن چشم انداز بلند مدت را داشت تا مسیر طبابت به انحراف کشیده نشود و سر انجام به مقصد برسد.
⤴️ به اصطلاح علمی ما یک حکومت به حمل اولی ذاتی داریم،
یک حکومت به حمل شایع صناعی:
// یک وقت حکومت را از دیدگاه آرمانی بررسی میکنیم، زمانی می خواهیم همین آرمانها را در جامعه پیدا کنیم که قطعا با موانع و مشکلاتی روبرو میشویم و باید آنها را از پیش رو برداریم.
⏪ پاسخ ۲:
همیشه بنا کردن سخت است و تخریب کردن آسان.
حکومت پیامبر به خاطر اصلاح جاهلیت بسیار سخت بود، حکومت امیرالمومنین به خاطر اصلاح دوران خلفا بسیار سخت بود.ولی راه اصلاح مشکلات، حرکت پله به پله است.
// همانگونه که در ابتدای اسلام فرمود "قولوا لا اله الا الله تفلحوا"
احکام به مرور تشریع شدند تا ظرفیت آن باشد. در حکومت ها نیز باید پله به پله اقدام کرد و زیر ساخت ها را ساخت.
⏪ پاسخ ۳:
امیرالمومنین در جریان حکومت خود نتوانست کل نامه ۵۳ را اجرایی کند چرا که هم قاضی فاسد داشتیم هم کارمند خائن، هم مرزها به صورت صد درصد حفظ نشدند و...
// اگر چه حضرت تا حکومت را به دست گرفت در پی اصلاحات بر آمد و تا حد زیادی هم درامور اقتصادی و سیاسی و اجتماعی توفیقاتی به دست آورد ولی قطعا سی سال انحراف خلفا را نمیشود با پنج سال حکومتی که درگیر جنگ هم بوده اصلاح کرد.
⏪ پاسخ۴:
حکومت جمهوری اسلامی نیز ارثیه دار ۲۵۰۰ سال حکومت شاهنشاهی بود با بدترین حکومت پادشاهی که حکومت پهلوی باشد. جمهوری اسلامی و انقلاب در ۴۴ سال نتوانسته همه خرابی ها را جبران کند و به حکومت ایده آل برسد ولی قطعا در مسیر رسیدن به نامه ۵۳ قدم برداشته است.
// جمهوری اسلامی در برخی موارد توانسته تا حد قابل قبولی نامه ۵۳ را اجرا کند مثل عدالت آموزشی ،
وضع قوانین عادلانه و دموکراسی،
مردم سالاری،
امور نظامی _امنیتی ،
و سیستم بهداشت و درمان...
// در برخی موارد در مسیر است ولی هنوز به حد قابل قبول نرسیده است مثل: سیستم کارمندی،
سیستم قضایی،
نظام اقتصادی
نظارت های مستمر ودقیق بر مسئولین، حضور مسولین در میان مردم..
// در برخی موارد هم خیلی با نامه ۵۳ فاصله دارد که نمونه بارز آن:
سیستم بانکداری و پول حلال است.
// در یک جمله حکومت اسلامی نسبت به مدت زمان تشکیل، با توجه به همه مشکلات و موانع و جنگها و تحریم ها، و با توجه به شدت تخریبی که از قبل به جا مانده، نمره قابل قبولی میگیرد .
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۰۷/۲۹ - ۶ربیع الثانی
💢 نامه ۵۴💢
⭕️ و من کتاب له (علیه السلام) إلى طلحة و الزبیر (مع عمران بن الحِصین/الحُصین الخزاعی)
این نامه را جناب عمران ابن الحصین خزاعی به سمت طلحه و زبیر بردند
ذَکَره أبو جعفر الإسکافی فی کتاب المقامات فی مناقب أمیرالمؤمنین (علیه السلام):
مرحومه سید میفرماید من این نامه را در کتابی به نام الملاقات فی مناقب امیرالمومنین نوشته ی ابوجعفر اسکافی پیدا کردم .
_ سابقا عرض شد که اکثر قریب به اتفاق نهج البلاغه سندآن ذکر نشده و در برخی موارد سند ذکر شده که یکی از آنها نامه ۵۴ میباشد که سید رضی از کتاب المقامات ذکر کرده است که این کتاب هم اینک موجود است.
_ این نامه را سید رضی تقطیع کرده که برخی از این نامه را آورده و برخی را ذکر نکرده است .
_ این نامه را امیرالمومنین برای طلحه، زبیر و عایشه نوشته اند که در بخش پایانی به عایشه نیز نکاتی را متذکر میشوند هر چند بخش مربوط به عایشه در نهج البلاغه نیامده است و نامه تقریبا دو برابر چیزی است که در نهج هست.
_عمران بن الحصین از شخصیت هایی است که در مورد او مطالبی نقل شده و گاه ضد و نقیض هستند ولی ابن ابی الحدید از او روایتی نقل میکند که نشان دهنده جایگاه اوست:
_ عن عمران بن الحصین أنَّهُ قالَ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ـ: یا رَسولَ اللّه ِ
عمران ابن الحصین روزی خدمت پیامبر رسیدند و به پیامبر گفتند
إنَّ رِجالاً کانوا یَأتونَنی ، لَم أرَ أحسَنَ وُجوهاً ولا أطیَبَ أرواحاً مِنهُم ،
من مردانی را میدیدم که در زیبایی و خوشبویی نمونه ای نداشته اند
ثُمَّ انقَطَعوا عَنّی !
اما مدتی است که دیگر آنها را ندیده ام آیا شما میدانید که این مردان چه کسانی بودند و چرا دیگر آنها به دیدار من نمی آیند
فَقالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أصابَکَ جُرحٌ فَکُنتَ تَکتُمُهُ؟
آیا در جنگ مجروح شده ای و آن را برای کسی نقل نکرده ای؟
فَقالَ : أجَل .
گفت بله
قالَ :ثُمَّ أظهَرتَهُ؟
پیامبر فرمود اما بعد از مدتی شرایطی پیش آمد و تو اظهار کردی ؟؟
عمران ابن الحصین گفت آری در یک مجلس نشسته بودیم و هرکس از جراحتی که در جنگ بر آن پیش آمده بود صحبت میکرد در آنجا من نیز این جراحت را بیان نمودم .
قالَ : کانَ ذاکَ .
پیامبر فرمود همین حرف که به زبان آوردی باعث شده آن افراد دیگر پیش تو نیایند
قالَ : أما لَو أقَمتَ عَلى کِتمانِهِ لَزارَتکَ المَلائِکَةُ إلى أن تَموتَ .
اگر آن را کتمان میکردی تا دم مرگ ملائکه را زیارت میکردی.
⤴️از این روایت دو تا نکته را میتوان برداشت کرد :
۱. مقام جانبازانی که سالها درد کشیده اند، نه پرونده ای دارند، نه حقوقی میگیرند، نه از کسی طلبکار اند در این روایت مشخص است.
۲. دیدار ملائکه و بلکه بالاتر رفتن از ملائکه کاری شدنی است.
☸ حکمت ۴۷۴:
مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَة
یک شهیدی که در راه خدا به شهادت رسیده است این بالاترین اجر را ندارد بلکه آن جوانی که میتواند گناه کند ولی[ مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ]عفت به خرج میدهد بالاتر از شهید است .
_ نزدیک است که یک انسان و یک جوان عفیف به درجه ی ملائکه برسد و نزدیک است از شهدا بالاتر رود
💠أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ عَلِمْتُمَا -وَ إِنْ کَتَمْتُمَا
پس از یاد وحمد وثنای خدا ،
طلحه و زبیر شما دو نفر به خوبی میدانید اگر چه کتمان میکنید .
_ یکی از حقایقی که در عالم هست این که افرادی که جریانات مخالف را هدایت میکنند خوب میدانند حق با کیست و حق با علی است ولی در عین حال لجاجت به خرج میدهند و یه عده هم از روی نادانی و یا هوس به دنبال اینان هستند ولی اینان در مقابل خدا هیچ عذری ندارند چون خیلی خوب همه چیز را میدانند
✴️ در خطبه شقشقیه فرمود:
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى
ردای خلافت را کسی پوشید که در حد واندازه آن لباس نبود.ابابکر لباس خلافتی پوشیددر حالیکه بخوبی میدانست جایگاه من، جایگاه خلافت است.او هیچ نسبتی با این جایگاه ندارد.
_ به خلاف خلفای قبلی که با کودتا، وصیت خلیفه اول، و شورای نمایشی به حکومت رسیدند، من در یک انتخابات واقعی به عنوان حاکم انتخاب شدم، آن هم به نحوی که خودم هیچ تمایلی به این کار نداشتم و مردم به صورت خود جوش با من بیعت کردند. پس همانگونه که شما خلافت نمایشی خلفای قبلی را پذیرفتید باید خلافت واقعی مرا نیز بپذیرید.
💠أَنِّی لَمْ أُرِدِ النَّاسَ حَتَّى أَرَادُونِی وَ لَمْ أُبَایِعْهُمْ حَتَّى بَایَعُونِی،
شما خوب میدانید من هیچگاه به سمت مردم برای بیعت گرفتن نرفتم و دست کسی را نگرفتم که با من بیعت کند
و این مردم بودند که آمدند و دست مرا کشیدند .
_ تعبیر خود حضرت این است که :
هرچه دست خود را جمع و جذب میکردم مردم دست مرا میکشیدند .
طلحه و زبیر شما خود آنجا بودید و میدانید که دنبال خلافت و حکومت نبودم و مردم به سمت من می آمدند.
↙️ این استدلال امیر المؤمنین است
طلحه و زبیر شما با چه مجوزی بر علیه من میخواهید جنگ شروع کنید ؟؟
اگر جریان خلفا را قبول دارید
هیچکدام از خلفای قبل با رای مردم منسوب نشدند
خلیفه ی اول با کودتای نظامی بر سر کار آمد
خلیفه ی دوم که به نسخ خلیفه ی اول آمد
خلیفه ی سوم که بادیک شورای شش نفره مهندسی شده بر سر کار آمد
و من تنها فردی هستم که با اقبال عمومی روی کار آمدم و خلافت به من رسید .
_ شما چطور به خودتان جرأت میدهید که در مقابل کسی که نه مثل سه خلیفه ی پیشین بلکه هم از جانب خدا و هم با اقبال عمومی بر سر کار آمده وارد جنگ شوید ؟
✳️ حضرت در خطبه ۳ شقشقیه میفرماید:
اگر این جمعیت با این شدت و حدت نمی آمدند من خلافت را قبول نمیکردم
چون امامت چیزی است و خلافت چیزی است. امامت غصب شدنی نیست
وقتی امیرالمومنین ۲۵ سال خانه نشین بودند امام بودند، فقط خلافت نداشتند خلافت غصب شدنی است ولی امامت غصب شدنی نیست. من برای خلافت هم مثل بقیه خلفا نبودم و برای خلیفه شدنم جمعیت آمد .
💮 در خطبه ۳ حضرت جریان بیعت را توصیف میکنند
فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ
مردم پشت به پشت هم یک جمعیت انبوه مثل یال کفتار به سمت من آمدند
حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَای
و آنقدر جمعیت زیاد بود که نزدیک بود عبای من پاره شود و انگشت پای من زیر دست و پا بماند بعضی گفتند که حسنین که محافظ امیرالمؤمنین بودند به کناری پرتاب شدند و جمعیت اینگونه بود
حال، شما چطور به خود اجازه میدهید در مقابل این جمعیت بایستید و سر ناسازگاری و جنگ داشته باشید.
💠 وَ إِنَّکُمَا مِمَّنْ أَرَادَنِی وَ بَایَعَنِی،
شما دو نفر کسانی بودید که مرا اراده کردید[ارادَنی] به سمت من آمدید.
با من بیعت کردید[بَایَعَنِی]
اکنون عهد بسته را پیمان شکنی میکنید !؟
❇️ابْنُ الْأَثِیرِ در کاملش مینویسد،
لَمَّا قُتِلَ عُثْمَانُ اجْتَمَعَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ فِیهِمْ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ
پس از کشته شدن عثمان، صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله از مهاجرین و انصار از جمله طلحه و زبیر، نزد امام علیه السلام آمدند و گفتند.
فَأَتَوْا عَلِیّاً فَقَالُوا لَهُ
مردم باید امامی داشته باشند.شما قبول کنید.
لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ إِمَامٍ قَالَ لَا حَاجَةَ لِی فِی أَمْرِکُمْ فَمَنِ اخْتَرْتُمْ رَضِیتُ بِهِ
امام فرمود: در این امر نیازی به من نیست شما هر کسی را که انتخاب کنید مورد رضایت من نیز میباشد.
فَقَالُوا مَا نَخْتَارُ غَیْرَکَ
آنان گفتند: ما غیر از تو کسی را انتخاب نمیکنیم.
وَ تَرَدَّدُوا إِلَیْهِ مِرَاراً وَ قَالُوا لَهُ فِی آخِرِ ذَلِکَ إِنَّا لَا نَعْلَمُ أَحَداً أَحَقَّ بِهِ مِنْکَ لَا أَقْدَمَ سَابِقَةً وَ لَا أَقْرَبَ قَرَابَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ
رفت و آمد زیادی کردند و در نهایت خطاب به امام گفتند: ما کسی را سزاوارتر از تو که دارای سابقه طولانی تر در اسلام و حق قرابت بیشتری با پیامبر صلی الله علیه و آله داشته باشد سراغ نداریم.
فَقَالَ لَا تَفْعَلُوا فَإِنِّی أَکُونُ وَزِیراً خَیْرٌ مِنْ أَنْ أَکُونَ أَمِیراً
امام فرمود: اصرار نکنید من اگر وزیر باشم بهتر از آن است که امیر باشم.
فَقَالُوا وَ اللَّهِ مَا نَحْنُ بِفَاعِلِینَ حَتَّى نُبَایِعَکَ
گفتند: به خدا سوگند تا با تو بیعت نکنیم کار دیگری انجدام نخواهیم داد.
َّاَفِی الْمَسْجِدِ وَ کَانَ فِی بَیْتِهِ وَ قِیلَ فِی حَائِطٍ
امام فرمود: پس (بیعت) باید در مسجد صورت گیرد. نباید مخفیانه بلکه باید در مسجد انجام گیرد.
↕️ وَ کَانَ أَوَّلُ مَنْ بَایَعَهُ مِنَ النَّاسِ طَلْحَةَ بْنَ عُبَیْدِ اللَّهِ
از میان مردم اولین کسی که بیعت کرد طلحه بن عبید الله بود.
فَنَظَرَ إِلَیْهِ حَبِیبُ بْنُ ذُؤَیْبٍ فَقَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
حبیب بن ذؤیب نگاهی کرد و گفت: آیه استرجاء خواند.
ما از خدایم و بسوی او بازمی گردیم
أَوَّلُ مَنْ بَدَأَ بِالْبَیْعَةِ مِنَ النَّاسِ یَدٌ شَلَّاءُ لَا یَتِمُّ هَذَا الْأَمْرُ
اولین دستی که برای بیعت دراز شد، دست شَل است این امر به سرانجام نخواهد رسید.
فَبَایَعَهُ الزُّبَیْرُ
سپس زبیر بیعت کرد.
سپس زبیر بیعت کرد. امام به آندو فرمود: اگر دوست دارید با من بیعت کنید و اگر دوست دارید من با شما بیعت کنم. آنان پاسخ دادند: ما با تو بیعت میکنیم.
وَ قَالا بَعْدَ ذَلِکَ إِنَّمَا صَنَعْنَا ذَلِکَ خَشْیَةً عَلَى أَنْفُسِنَا وَ عَرَفْنَا أَنَّهُ لَا یُبَایِعُنَا وَ هَرَبَا إِلَى مَکَّةَ
بعداً گفتند: ما از ترس جان خود بیعت کردیم چون میدانستیم او با ما بیعت نمیکند. آندو چهار ماه پس از بیعت به مکه گریختند.
💠وَ إِنَّ الْعَامَّةَ لَمْ تُبَایِعْنِی لِسُلْطَانٍ غَالِبٍ وَ لَا [لِحِرْصٍ] لِعَرَضٍ حَاضِرٍ؛
ای طلحه و زبیر همه ی مردم [ لَمْ تُبَایِعْنِی ] آمدند و بیعت کردند و نه از روی زور [سلطانً غالب]
(منظور از زور مثل خلیفه اول که در کوچه میگشت و میگفت هر کسی با من بیعت نکند کتک میخورد )
میفرماید من با زور کسی را نیاوردم که با من بیعت کند.(با هرسه کلمه آمده )
_ " وَ لَا لِحِرْصٍ" یا به خاطر حرص به متاع دنیا با من بیعت نکردند؛
یا به خاطر
_ "لِعِرضٍ حَاضِرٍ " یا برای حرفهای نمایشی که نظر دیگران را جلب کند.
و یا به خاطر
_ " لعَرَض " کالای دنیا باشد.
(من با وعده و وعید یا با پول و خریدن رای از کسی بیعت نگرفتم . زاهد بودم و کسی به خاطر رسیدن به دنیا با من بیعت نکرد)
✅ هر انتخاباتی دو نقطه ضعف دارد و می تواند آن را از اعتبار ساقط کند، یکی اجبار، یکی تطمیع و خریدن رای.
در انتخاب من به عنوان حاکم هیچ کدام از این دو حالت نبود پس دلیلی بر انکار خلافت من وجود ندارد.
حضرت در این بخش چند احتمال برای بیعت شکنی طلحه و زبیر ذکر کرده و همه را باطل میکند تا هیچ حجتی برای آنها باقی نماند:
💠فَإِنْ کُنْتُمَا بَایَعْتُمَانِی طَائِعَیْنِ
اگر شما با میل و رغبت با من بیعت کردید.
💠فَارْجِعَا وَ تُوبَا إِلَى اللَّهِ مِنْ قَرِیبٍ
برگردید به زودی توبه کنید،
۱. اگر بیعت شما با رضا و رغبت و اراده بوده است (که بوده ) پس هیچ دلیلی بر نقض بیعت ندارید و باید به بیعت گذشته برگردید البته باید توبه کنید برای پیمان شکنی و ایستادن مقابل امام.
💠وَ إِنْ کُنْتُمَا بَایَعْتُمَانِی کَارِهَیْنِ
۲. اگر شما کراهتا بیعت کرده اید در واقع اثبات نفاق خودتان است و این دلیل بر ضد شماست.
_ اگر بنا باشد هر کسی چیزی بگوید و بعد ادعا کند، نه من در دلم چیز دیگری بود که سنگ روی سنگ بند نمی شود. ملاک فعل افراد است، آنچه آشکار میکنند و با رضا و رغبت خویش انجام می دهند.
💠فَقَدْ جَعَلْتُمَا لِی عَلَیْکُمَا السَّبِیلَ
شما به نفع من بر علیه خودتان راه باز کردید و حجت را به من دادید که بر علیه شما دلیل بیاورم.
حال دلیل حضرت چیست ؟
💠بِإِظْهَارِکُمَا الطَّاعَةَ وَ إِسْرَارِکُمَا الْمَعْصِیَةَ؛
شما خود اظهار میکنید که اطاعت وبا علی دست بیعت دادیم حالا هر چند می گویید، البته در قلبمان چیز دیگری بود [اسراکما معصیه]
بدانید که این نفاق و دروغ است. چطور میخواهید با نفاق پیش روید
اگر با میل بیعت کردیدکه بایدادامه دهید
ولی اگر بگویید که بیعت کردیم اما در قلبمان چیز دیگری بود
این دلیل نمیشود بر علیه من اقامه کنید.
بلکه برعکس حجت من بر شماست، وقتی بیعت انجام شد کار تمام و رأی شما ثبت شده است.
⚛در نامه ۵۳ فرمود:
وَلاَ تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْکِیدِ وَالتَّوْثِقَةِ
بعد از عقد قرارداد، برای به هم زدن آن به جملات ضعیف و چند پهلو اتکا نکن .
یعنی در تمام قرادادهای رسمی ملاک ظاهر الفاظ است.
در خطبه ۸ وقتی طلحه و زبیر دنبال بهانه ای بودند تا از بیعت حضرت خارج و بر علیه حضرت جنگ آغاز کنند گفتند اگر چه ما در ظاهر پیمان بستیم ولی در دلمان حرف دیگری بود؛
حضرت فرمود:
یَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَایَعَ بِیَدِهِ وَلَمْ یُبَایِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَیْعَةِ وَادَّعَى الْوَلِیجَةَ فَلْیَأْتِ عَلَیْهَا بِأَمْر یُعْرَفُ
او گمان مى کند که بیعتش تنها با دست بوده نه با دل، پس اقرار به بیعت مى کند; ولى مدعى امرى پنهانى است .
بنابراین بر او واجب است دلیل روشنى بر این ادعاى خود بیاورد و گرنه باید از آن چیزى که خارج شده بازگردد و به بیعت خود وفادار باشد.
💠وَ لَعَمْرِی مَا کُنْتُمَا بِأَحَقِّ الْمُهَاجِرِینَ بِالتَّقِیَّةِ وَ الْکِتْمَانِ
قسم به جان خودم در بین مهاجرین شما مستحق تقیه و کتمان حق نبوده اید.
_ اگر بگویید ما از روی ترس بیعت کرده ایم، نه از روی اختیار، این حرف هم رد میشود، افراد ضعیف تر از شما بیعت نکردند و کسی با آنها کاری نداشت، شما که برای خودتان صاحب قدرت بودید، چطور ترسیدید؟
_ هیچ کسی مجبور به بیعت نبود، مخصوصا شما دو نفر که هم جایگاه اجتماعی داشتید هم از قدرت برخوردار بودید و در صورت صلاحدید به راحتی می توانستید بیعت نکنید.
همانگونه که امثال عبدالله بن عمر،
سعد ابی وقاص ، بیعت نکردند و اتفاقی هم برای آنها نیفتاد.
تقیه و ترس دلیل می خواهد در حالی که هیچ دلیلی بر تقیه وجود نداشته است.
✴️ أنّ عمّارا دعا ابن عمر و سعدا و محمّد بن مسلمة إلى بیعته علیه السّلام فأبوا،
عمار بسوی ابن عمر و سعد و محمد رفت و انان را دعوت به بیعت کرد. ابا کردند
فأخبر علیّا علیه السّلام بذلک فقال علیه السّلام:دع هؤلاء الرهط،
خبر به امام رسید ، فرمود عمار این گروه را رها کن
اَمّا ابن عمر فضعیف،
اما پسر عمر فرد ضعیفی ست بیعت نمیکند
و أما سعد فحسود
واما سعد ابی وقاص حسود است چون حکومت به او نرسیده
و ذنبی إلى محمّد بن مسلمة انّی قتلت أخاه یوم خیبر
ومحمدبن مسلمه ، چون در روز خیبر برادر او بدست من کشته شده کینه دارد، بیعت نمی کند.
تخلّف قدامة بن مظعون ، وهبان بن صیفی ، عبد اللّه بن سلام ، المغیرة بن شعبة، عن بیعته علیه السّلام أیضا
وافراد دیگری ، این اسامی بوده اند که با حضرت بیعت نکرد
💮اگر شما واقعا از روی ترس بیعت کردید، چرا از روی ترس ترک جنگ نمی کنید؟
چگونه در روزی که هنوز حکومت من مستقر نشده و بیعت به طور کامل محقق نشده بود از من ترسیده و بیعت کردید ولی اکنون که حکومت به دست من افتاده و عملا صاحب قدرت هستم هیچ ترسی ندارید و عملا مخالفت میکنید؟
پیداست که اینها بهانه های واهی هستند برای بیعت شکنی .
♻️ علامه شوشتری به نقل از الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری مینویسد در جریان جنگ جمل حضرت فرمود:
قالَ عَلِیٌّ : أوَلَم تُبایِعنی یا أبا مُحَمَّدٍ طائِعا غَیرَ مُکرَهٍ ؟
فرمود : چرا بیعت و اطاعت نمیکنید چرا اکراه دارید؟
وَ قَدْ زَعَمْتُمَا أَنِّی قَتَلْتُ عُثْمَانَ
اگر شما گمان می کنید عثمان را من کشتم
فَبَیْنِی وَ بَیْنَکُمَا مَنْ تَخَلَّفَ عَنِّی وَ عَنْکُمَا مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ
بیایید کسانی را قاضی قرار دهیم که هم اینک در مدینه مانده اند، نه از من طرفداری کرده اند نه از شما _بی طرف هستند،
💠ثُمَّ یُلْزَمُ کُلُّ امْرِئٍ بِقَدْرِ مَا احْتَمَلَ
سپس هر کسی به اندازه ی حکمی که برای او صادر میشود مقصر شناخته شود هر کسی به اندازه جرمی که مرتکب شده، جزا را متحمل شود.
_ اگر شما بگویید ما اول که بیعت کردیم فکر میکردیم شما صالح هستید، ولی الان به این نتیجه رسیدیم که شما قاتل عثمان هستید و باید با شما جنگید! این استدلال هم باطل است چرا که اهل مدینه شهادت میدهند شما عثمان را کشتید نه من.
❇️ ابن قتیبه در الامامه و السیاسه مینویسد:
بعد از اینکه طلحه و زبیر و عایشه وارد کوفه شدند، عایشه خطبه ای برای مردم خواند و از مظلومیت و قتل عثمان توسط امیرالمومنین حرف زد. در همین هنگام:
أتاهم رجل من أشراف البصرة بکتاب کان کتبه طلحة فی التألیب على قتل عثمان ،
مردی از اهل بصره بلند شد و نامه ای را به طلحه نشان داد،
فقال لطلحة : هل تعرف هذا الکتاب ؟
گفت طلحه آیا این نامه را میشناسی
قال : نعم .
گفت : بله
قال : فما ردک على ما کنت علیه ؟ وکنت أمس تکتب إلینا تؤلبنا على قتل عثمان ،
این نامه ای است که برای من نوشتی تا به شما بپیوندیم برای قتل عثمان،
وأنت الیوم تدعونا إلى الطلب بدمه ،
چه شده دیروز قاتل عثمان بودی و امروز خونخواه عثمان؟
↩️ وقعه صفین:
عبید الله بن عمر که فرزند خلیفه دوم است، بعد از قتل پدرش، ابولولو و چند نفر دیگر را به قتل رساند.
وقتی امیرالمومنین به حکومت رسید فرمود باید او محاکمه شود و او نیز شبانه به شام فرار کرد.
معاویه از او استقبال کرد و منبری فراهم کرد تا ضد امیرالمومنین حرف بزند:
فَاصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ اشْتُمْ عَلِیّاً وَ اشْهَدْ عَلَیْهِ أَنَّهُ قَتَلَ عُثْمَانَ
به منبر برو بر علی دشنام بده و گواهی بده که او عثمان را کشته است.
فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَمَّا شَتْمُهُ فَإِنَّهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ
ای امیر ، چگونه میتوان بر علی پسر ابوطالب دشنام گفت
وَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْن هَاشِمٍ
در حالی که مادر او فاطمه بنت اسد بن هاشم است؟
فَمَا عَسَى أَنْ أَقُولَ فِی حَسَبِهِ
در باره نیاکان او توان سخن ندارم
وَ أَمَّا بَأْسُهُ فَهُوَ الشُّجَاعَ الْمُطْرِقُ
و در مورد دلیری او هم باید گفت که، بدون تردید او دلاوری دشمن شکن است.
وَ لَکِنِّی مُلْزِمُهُ دَمَ عُثْمَانَ
ولی من ریختن خون عثمان را به گردن او خواهم انداخت.
فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ إِذاً وَ اللَّهِ قَدْ نَکَأْتَ الْقُرْحَةَ
عمرو عاص گفت: (اصل هم همین است) به خدا سوگند که دمل را شکافتی ( اصل خواسته ما را دریافتی).
فَلَمَّا قَامَ خَطِیباً تَکَلَّمَ بِحَاجَتِهِ حَتَّى إِذَا أَتَى إِلَى أَمْرِ عَلِیٍّ أَمْسَکَ وَ لَمْ یَقُلْ شَیْئاً
وقتی عبیدالله برای ادای خطبه برخاست سخنان خود را گفت تا به آنچه که قرار بود درباره علی بگوید رسید، یک دفعه[ أَمْسَکَ] ساکت شد
فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ ابْنَ أَخِی إِنَّکَ بَیْنَ عِیٍّ أَوْ خِیَانَةٍ!
معاویه وی را سرزنش کرد.
فَبَعَثَ إِلَیْهِ کَرِهْتُ أَنْ أَقْطَعَ الشَّهَادَةَ عَلَى رَجُلٍ لَمْ یَقْتُلْ عُثْمَان
وی گفت: «چون دیدم مردم سخن مرا (بی چون و چرا) باور می کنند خوش نداشتم (و روا ندانستم) علیه مردی که عثمان را نکشته است گواهی قطعی دهم.
💠فَارْجِعَا أَیُّهَا الشَّیْخَانِ عَنْ رَأْیِکُمَا، فَإِنَّ الْآنَ أَعْظَمَ أَمْرِکُمَا الْعَارُ
طلحه و زبیر[الشَّیْخَانِ] از این مسیر اشتباهی که انتخاب کردید برگردید
بزرگترین گرفتاری که الان برای شما بوجود می آید که لکه ننگی[الْعَارُ] بر پیشانی تان هست، که
همه میگویند طلحه و زبیر بیعت شکنی کردند اما دوباره توبه کردند
و اگر الان برگردید و توبه کنید خیلی به نفعتان هست .
💠مِنْ قَبْلِ أَنْ [یَجْتَمِعَ] یَتَجَمَّعَ الْعَارُ وَ النَّارُ، وَ السَّلَام.
اما اگر برنگشتید و دست از مخالفت با من بر نداشتید فردا دو آسیب میبینید
یکی، ننگ همیشگی بر پیشانی شما میماند
و دوم، دچار آتش جهنم خواهید شد .
⚛تاریخ میگوید طلحه در لحظه مرگ با خود میگفت:
مَا رَأَیْتُ مَصْرَعَ شَیْخٍ أَضْیَعَ مِنْ مَصْرَعِی هیچ کسی با جایگاه من در چنین جایی به زمین نیفتاده است.
_ تاریخ نشان میدهد که طلحه و زبیر به توصیه مولا گوش ندادند و ذلت دنیا و آخرت را برای خود خریدند:
✴️ شیخ مفید در کتاب الجمل از مورخی نقل میکند که بعد از مرگ طلحه و زبیر قبر آنها به خرابه ای تبدیل شد که مزبله بود و افرادی روی آن قضاء حاجت میکردند.
فعز علی هذه الشقوة التی کتبت علیهما سخت است بر من که بخواهم شقاوت این دو را به قلم بیاورم.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۲۷ - ۲ربیع الاول
💢بخش اول نامه۵۳💢
🔴و من کتاب له علیه السلام کَتَبَهُ لِلاْشْتَرِ النَّخَعی لَمّا وَلاّهُ عَلى مِصْرَ وَ أعمالِها حینَ اضْطَرَبَ أمْرُ أمیرِها مُحَمَّدُ بنُ أبی بَکْر وَهُوَ أطْوَلُ عَهْدٍ کَتَبَهُ و أجْمَعُهُ لِلْمَحاسِنِ.
این نامه در بحث حکومتداری ،و نامه حکومتی است به مالک اشتر به هنگام عزیمت به مصر بعد ار محمد بن ابی بکربعنوان والی مصر.
وبقول سید رضی[ ره ] اَجمعهُ المحاسن است.
_ والی مصر محمد بن ابی بکر بود.امام دید محمد توان ادارهٔ این سرزمین را ندارد. محمد جوان است و مصر شهر باستانی، تمدن بزرگ بخود دیده و از نظر اقتصاد ، تجارت پر درآمد و پرزحمت است و محمد توان آنجا را ندارد لذا امام تصمیم گرفت مالک را به آنجا اعزام کند.
_ متن نامه مضمون بلندی ست و روح عدالت امیر المومنین صلواة الله علیه را بخوبی نشان می دهد.
_ اگراین نامه با قوانین حاکم برنظام بین الملل و شورای عالی امنیت سنجیده شود، حداقل در یک عنوان بین این نامه و آن قوانین تفاوت وجود دارد.
_ آن عنوان کلی اینست، که قوانین بین الملل خشک و سختگیرانه ، انسان را یک موجود بی روح و بی شعور فرض میکند و فقط برای او احکامی وضع ،باید نبایدهای خشک امضا می کند.
_ اما این نامهٔ امام علیه السلام حکومتداری را با توجه به روحیهٔ انسان که والیان و اُمرا با انسانهایی سرو کار دارند که شرایط سختی دارند .گرفتاری و بیماری دارند. روح انسان در این قوانین لحاظ شده. امام انسان را می بیند، وحکم صادر میکند. روح انسان را توجه دارد و قانون وضع می کند.
_ اما قوانین بین الملل صرفاً قانون است، بدون اینکه توجه کند مقابل این قانون چه کسی ست، بخاطر چه پیش زمینه ای گرفتار چنین کاری شده است.
_ یکی از خباثت های معاویه، غارت فرهنگی بود. معاویه بعد از فتح مصر دستور داد نامه هایی که مولا برای محمد بن ابی بکر نوشته بود به شام منتقل شوند و او مدام به این نامه توجه میکرد. بعضی از نامه و خطبه ها بنام معاویه ثبت و ضبط میشد.(سرقت میراث فرهنگی)
_ وقتی معاویه به نامه ها دسترسی داشت در خزینه خود مخفی می کرد و قائل بود حیف است این متن و جملات از بین برود . برای عملیاتی کردن دستور العملها نبود، بلکه با همان جملات به اسم دینداری به نام خود و اغفال مردم پخش می کرد.
_ قبل از اینکه مالک اشتر با این نامه به مصر برسد در میانه راه به مکر معاویه فردی به اسم شیعه علی به او نزدیک شد و بعد از اعتماد سازی او را ترور وبه شهادت رساند.
_ وسایل مالک همراه با این نامه برای معاویه برده شد.از زمان معاویه تا زمان عمر بن عبد العزیز در گنجینه اموی مخفی بود.و کسی خبر نداشت.
بعدها توسط عمربن عبد العزیز نامه ها آشکار و افشاشد.
_ معاویه با تمام خباثت خود ارزش و جایگاه این نامه را آگاه بود.و میدانست برای ادارهٔ یک حکومت و اعتلای جامعه چقدر با ارزش است.
_ نامه ایست بسیار طولانی بلند ترین نامه در نهج البلاغه.
از طرفی هر متنی که طولانی شود مطالب آن کم عمق و از مغز آن کاسته میشود.
اما این نامه با وجود طویل بودن ،هریک از جملات آن پر مضمون وبا اصول عقلانی سازگار است.
_ یکی از خباثت های معاویه، غارت فرهنگی بود.در ابتدای نامه ۲۷ آوردیم که وقتی عمروعاص حاکم مصر شد نامه های محمد بن ابی بکر را به شام فرستاد. معاویه بعد از فتح مصر دستور داد نامه ها به شام منتقل شوند و او مدام به این نامه توجه میکرد.
_ ابن ابی الحدید میگوید ابن نامه ۵۳ هم از آن نامه ها بود که معاویه پس از ترور مالک در گنجینه های بنی امیه پنهان کرده بود.
_ جرج جرداق مسیحی در مورد نامه ۵۳ میگوید: مزیت این نامه بر حقوق بشر و قوانین جهانی آن است که:
اولا ؛حقوق بین الملل ۱۳۰۰ سال بعد از عهدنامه مالک نوشته شده اند،
ثانیا؛ قوانین نوعا زمخت و خشن اند و ضامن اجرایی آنها زور است ولی نامه ۵۳ قانون را با محبت و عطوفت گره زده و ضامن اجرایی آن اخلاق است.
(نقل به مضمون از آیت الله مکارم)
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.
♦️هذا ما امرَ عبدالله علی بن ابیطالب مالک عبدُ الحارث فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ
این امر و عهد از جانب بنده خدا علی بن ابیطالب به مالک در پیمانی که با او بسته[فی عهدِه] و در زمانی که به ولایت مصر [حینَ ولّاه]به او دستور داده شده.
_حضرت چهار وظیفه به هم پیوسته برای حاکم اسلامی تعیین میکند:
♦️ جِیانَةِ خَرجَها
۱- جمع آوری مالیات و استیفای حقوق حاکمیت و مستضعفین .
امور مالی مصر را سر و سامان بدهی .
خمس ،زکات، مالیات ، خراج، مصر را اداره کن.
هر مسئولی باید از جهت اقتصادی و مالی قدرت جمع آوری مال را داشته باشد و خزینه بیت المال را تقویت کند.
♦️جِهادِ عدُوَها
۲- جهاد با دشمنان خارجی و تامین امنیت داخلی.
انتظار دارم دشمن را شناسایی ،مرزهارا محکم و راه نفوذ دشمن را کنترل نمایی.
اصلاح امور نظامی (خارج مرزها) امور امنیتی (داخل کشور) را در دست بگیری.
♦️وَاسْتِصلاحِ اَمرِها
۳- اصلاح اوضاع مردم[استصلاح] از جهات فرهنگی، اخلاقی و مادی.
بر حکومت مصر تو را می گمارم که امور مردم را اصلاح کنی.کار فرهنگی ، امور اجتماعی ، تربیت مردم ،به عهدهٔ توست.
با برخورد خوب و دینداری خود دین مردم را تقویت کن.
مردم را خدا باور، اهل احسان ، انفاق ، خوش اخلاق ، تربیت کن.
♦️عِمارَةَ البِلاد
۴- آبادانی شهرها از جهت ظاهر، از جهت رشد تولید، از جهت خودکفایی و...
آبادی شهرها ،امور عمرانی ،را سامان بده.
تمام امور کشاورزی ، تجارت و بازار ، آبادانی ، رو به رونق باشد.
⬆️ حضرت اولین وظیفه حاکمیت را اخذ اموال میداند، ولی در مرحله بعدی این اموال باید در خدمت تامین امنیت مردم، اصلاح اوضاع فرهنگی و اقتصادی مردم، و ایجاد رفاه در محل سکونت قرار بگیرند.
اینگونه نباشد که مالیات گرفته شود ولی خدمات حکومت به ملت تعطیل یا ناچیز باشد.
⏪اصلاح اقتصادی با اصلاح اخلاقی ارتباط دارد.
در ادامه همین نامه ۵۳ میفرماید:
ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَیْهِمُ الاْرْزَاقَ،
حقوق مردم از کارمند و کارگر را ادا کن
فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ
زیرا این امر باعث اصلاح آنها میشود به طوری که نه دزدی میکنند نه حق دیگران را میخورند.
⏪ در حکومت مومنین دین و دنیای انسانها تامین میشود ، همانطور که در خطبه ۴۰ فرمود:
إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ
جامعه نیازمند حاکم است چه خوب باشد چه بد. جامعه حاکم بد داشته باشد بهتر است تا اینکه حاکم نداشته و هرج و مرج باشد.
یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ
اگر حاکمان جامعه الهی باشند هم کافر سود می برد و هم مومن.ولی اگر انسان های بد راس کار باشند فقط اراذل و اوباش بهره میبرند.
وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ
با حاکمان الهی عمرها طولانی میشود.
وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ
و اموال به طور مساوی تقسیم و
وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ
دشمنان نابود میشوند
وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ
مرزها و راهها امن میگردد.
وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ
وحق ضعیف از اقویای ظلم گرفته میشود.
♦️اَمرَهُ بتقوی الله وایثارِ طاعتِه
مالک تو را به تقوا، و مقدم کردن[ایثارِ] طاعت خدا بر طاعت مردم سفارش میکنم.
زمانی که بین اطاعت خدا و اطاعت مردم دو گانگی پیش آمد، اولویت تو اطاعت خدا باشد.
✳️ تقوا در هر جایی مصداق و معنای خاص خود را دارد. برای کسی که مسئولیت و حکومت دارد تقوا یک معنای وسیع تری از تقوای فردی دارد.
تقوای یک مسئول، پارتی بازی نکردن، حق خوری نکردن، تصمیم غلط نگرفتن، مصالح اجتماع را بر مصالح شخصی ترجیح دادن و... معنای تقواست.
_ در حکمت ۴ فرمود: الْوَرَعُ جُنَّةٌ،
تقوا و ورع یک سپر است. سپر در برابر ضربات مهلک نگهدارنده است و گرنه فرد با یک ضربه از پا در می آید.
هر گناه یک نقطه ضعف است که مسئولین از همانجا ضربه میخورند.
_بخش هایی از خطبه متقین ناظر به این است که مسئول باید تقوا داشته باشد.
تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ
ویژگی متقین اینست که به طور کلی از طمع دوری کرده اند.
ذره ای طمع در وجودشان نیست.
اَلطَّمَعُ رِقُّ مُؤَبَّدٌ
طمع بردگی و اسارت مال و منال است در حالی که متقی جز محبت به خدا به هیچ چیزی تعلق ندارد.
مسئول طمع کار همه چیز را برای خود و حزبش میخواهد.
وَ لَا یُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ
متقی به مردم لقب نمیدهد [یُنابز]
تقوا ، یعنی مسئول نه به کسی لقب بد بدهد، نه بی حساب به عده ای لقب های آنچنانی بدهد، به یکی بگوید سیف الاسلام، یکی فاروق اعظم، یکی خال المومنین،( نه القاب دادن صفت بد و نه اغراق در صفت خوب )
⏪در خطبه ۱۹۴ در وصف منافقان فرمود:
یَتَقَارَضُونَ اَلثَّنَاءَ
از اوصاف منافق است که القاب پسندیده به هم میدهند، ( به هم نان قرض میدهند)
♦️واتِباعِ ما اَمرَ بهِ فی کتابه مِن فرائضِهِ و سُنَنهِ
مالک، اطاعت و پیروی کردن از کتاب الهی، که خدای متعال در قرآن به آن امر کرده. همان واجبات، آداب و رسوم ، وسنن هست.
♦️لا یَسعَدُ احدٌ الا باتِّباعِها
همان واجبات و سننی که هیچ کسی سعادتمند نشد.
کسی به سعادت نمیرسد [لایَسعَد]مگر اینکه از این امور اطاعت کند.
♦️ولا یَشقیٰ الا معَ جُحُودِها واِضاعَتِها
از طرف مقابل کسی به شقاوت و انحراف نمیرسد مگر اینکه این امور را انکار[حُحُودِ] و یا ضایع کند.[اِضاعتِها]
مد نظر این جملات حضرت، حاکمان و رؤسا هستند که باید اهل رعایت این امور باشند چون نماد اسلام هستند.
⏪ تفاوت جحود و اضاعه :
در اینست که یک نفر در فکر و اندیشه چیزی را انکار میکند و قبول ندارد (جحد)
و یک نفر اعتقاد دارد ولی به آن عمل نمی کند و این ضایع کردن اعتقاد است.
تفاوت در اندیشه و عمل است.
عاقبت انکار عملی، انکار اعتقادی است.
《 ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ ؛ روم - ۱۰ 》
سرانجام کار آنان که بسیار به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند. چون معصیت، دل را تاریک و وقتی بسیار شد به ظلمت کفر می انجامد.
(سرانجام اضاعه عمل، جحود و انکار اعتقادی است).
_ سعادت در اعتقاد و عمل به قرآن و احکام آن است. انسان تا عملگرا نباشد نمی تواند به سعادت دست پیدا کند. سعادت گنجی است که با تلاش و عمل به دست می آید.
_ یک معنای سنن مستحبات و آداب است .معنای دیگر آن به معنای روش است. یعنی مسئول باید احکام الهی را عمل کند، روش عمل به آنها را هم بداند.
جامعه را باروش مخصوص به سمت عبادت ببرد.
ما میدانیم نماز لازم است ولی راه نماز خوان کردن جوان دانشگاه رفته چیست؟ حجاب خوب است ولی روش محجبه کردن دختری که از حجاب خسته شده چیست؟
سنن دانستن این روش هاست.
_ در مهجوریت قرآن در باب اندیشه و عمل ، قران می فرماید:
《 یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا؛ فرقان - ۳۰ 》
پیامبر شکوه می کند خدایا این قوم من قران را در مهجوری نگه داشتند.
مفسران می گویند مهجور یعنی متروک، یعنی مردم به آن عمل نمی کنند و اضاعه ایجاد شده.
ولی یکی از معانی هجر دیوانگی و اشتباه کاری است همانگونه که به پیامبردر بستر بیماری بعد از درخواست دوات و قلم گفتند: إنَّ الرَّجُل لَیَهجُر؛
طبق این معنا عده ای از جهت اندیشه و فکر، قرآن را قبول دارند و نسبت به آن جحود و انکار دارند.
(چون درآن زمان مردم مسلمان قرآن را ترک نکرده بودند ولی برخی به آن اعتقاد راسخ نداشتند)
♦️واِن یَنصُرَ الله سُبحانَه بِقلبهِ ویَدهِ ولِسانهِ
مالک ، خدا و دین خدا را ، با قلب ، زبان و دست خود یاری کن.
با اعتقاد قلبی کمک کار دین باش.
باور شناسی و دین شناسی همان کمک به دین است.اثبات حرف دین است.
اهل جهاد و کار خیر باش.[بیدِه]
دین نیازمند تبلیغ است[لسانه]
زبان گویای تو شبهه را از فکر کسی باز کند تو کمک کار دین هستی.
♦️فَاِنَهُ جَلَ اسْمُهُ وقد تَکَفَلَ بنَصرِ مَن نَصرَهُ
خدایی که نام او با عظمت است[جلَّ] بعهده گرفته [تَکفَّل]هر که مرا یاری و کمک کند کمک میکنم.
تضمین کرده هرکس مرا و دین مرا عزیز بدارد او را در میان خلق عزیز می کنم.
1⃣ نصرت قلبی ، یعنی عشق به همه خوبی ها و تنفر از همه زشتی ها و بدی ها.
2⃣ نصرت یدی، یعنی جهاد فی سبیل الله، امر به معروف و نهی از منکر عملی که یکی از شئون حکومت است.
3⃣ نصرت لسانی یعنی امر به معروف و نهی از منکر لسانی، آموزش معارف دینی، دفاع از آرمانها و جهاد تبیین که در نامه ۴۷ فرمود.
_ معنای نصرت الهی: "وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ " در خطبه ۱۸۳ فرمود:
فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ
در شرح عبادات حضرت ما را به قرآن ارجاع میدهد اگر خدا را نصرت کنید خدا هم قطعاً شما را نصرت می دهد و شما را ثابت قدم می کند.
وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ
هرکس به خدا قرض بدهد خدا هم چند برابر به او برمی گرداند
فَلَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ مِنْ ذُلٍّ
خدا از شما طلب نصرت نکرده چون ذلیل است.(هرگز چنین نیست)
وَ لَمْ یَسْتَقْرِضْکُمْ مِنْ قُلٍّ
و اگر خدا از شما طلب قرض کرده به خاطر قلت و کمبود نیست
(پس چرا از ما کمک خواسته حضرت جواب داده)
استنصرکم وله جنود السموات والارض وهو العزیز الحکیم
از شما طلب نصرت کرده در حالی که تمام لشکریان آسمان زمین در فرمان و در قبضه قدرت آن نفوذ ناپذیر هستند.
وَ اسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ
از شما طلب قرض کرده در حالی که تمام خزائن آسمانها و زمین مال اوست و او غنی به ذات است.
وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ یَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
خدا خواست او را کمک کنید وبه او قرض بدهید تا شما را امتحان کند همه اینها به خاطر آزمایش شماست تا میزان وعیار شما مشخص شود.
فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِکُمْ
پس با اعمال خود مبادرت کنید.
از ما طلب کرد تا ما را آزمایش کند . بعضی را به سبب دیگری بیازماید.عبادت وطاعت ما از روی احتیاج خدا نیست خدا به هیچ کس وهیچ چیز محتاج نیست برای بالا رفتن مقام خود شماست.
《 ولَو یَشاءُ الله لَانتَصَرَ مِنهُم وَلکِن لِیَبلّوَا بَعضُکم بِبَعضِِ؛ محمد - ۴》
اللهم اجعلنا من المتقین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️