بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ها ۲۶ صفر - ۱۴۰۲/۶/۲١
💢 نامه ۴٩ 💢
🔵و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویة أیضاً: اگر چه ظاهرا سید رضی این نامه را خطاب به معاویه میداند ولی در کتب دیگر مثل وقعة صفین یا اخبار الطوال دینوری تصریح شده است که این نامه خطاب به عمروعاص نوشته شده است. در واقع این نامه ادامه بحث نامه 48 است، حضرت بعد ازنوشتن نامه برای معاویه در مورد حکمیت، نامه ای هم به عمروعاص نوشته اند.
ابن ابی الحدید میگوید: هذا أول کتابٍ کتبه علی ع إلى عمرو بن العاص این نامه را امام علی علیه السلام برای عمرو عاص مینویسد.
💠أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْیَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَیْرِهَا بعد از حمد و ثنای الهی، دنیا جایی است که انسان را به خود مشغول میکند و از بقیه امور باز میدارد.
خوانش لفظ مشغله به دو گونه است: مَشغَلة بر وزن مَفعَل مثل معبد به معنای مکان مشغولیت است. اگر مِشغَلة باشد بر وزن مِفعَله به معنای ابزار سرگرمی است (دنیا اسباب بازی است)
_با توجه به خوانش دوم لفظ مشغله، دنیا اسباببازی یا اسبابِ بازی است. باید توجه داشت بازی با این اسباب بازی تا یک جایی سرگرم کننده است، ما اگر میخواهیم به مرحله دیگری از رشد برسیم و بزرگ شویم باید مثل اسباب بازی های کودکیمان رهایش کنیم چرا که هم مثل اسباب بازی ها کمی که با آن بازی کنیم فرسوده و خراب میشه و هم از یک جایی به بعد مناسب ما نیست.
✅دنیا به خاطر وسعت نعمتها و جذابیت آن از طرفی، و عمر اندک انسان از طرف دیگر چنان انسان را به خود مشغول میکند که حتی برای خودش نیز فرصت ندارد، چه برسد به خانواده و اطرافیان. چه رسد به انجام عبادات و دستگیری از خلق.
در مواجهه با دنیا بهترین درمان، پیشگیری است. دنیا آنچنان جذابیتی دارد که اگر کسی در آن گرفتار شد بعید است بتواند خودش را از آن نجات دهد. لذا در روایات به پیشگیری از دنیا طلبی توصیه کرده اند:
🔺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: إِنَّمَا مَثَلُ صَاحِبِ اَلدُّنْیَا کَمَثَلِ اَلْمَاشِی فِی اَلْمَاءِ مثل صاحب دنیا مانند کسى است که روى آب رود، هَلْ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَمْشِیَ فِی اَلْمَاءِ إِلاَّ وَ تَبْتَلُّ قَدَمَاهُ آیا ممکن است کسى در آب راه برود پاهایش تر نشود؟
🔺 قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: مَثَلُ الْحَرِیصِ عَلَى الدُّنْیَا کَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ مثل انسانی که به دنیا گرایش پیدا میکند همانند کرم ابریشم است. کُلَّمَا ازْدَادَتْ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً کَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّا که هر چه بیشتر دور خود پیله مى تند، خارج شدن از پیله برای او سخت تر مى شود، تا آن که از غصه مى میرد.
دنیا و آخرت دو نقطه مقابل یکدیگر اند که به هر کدام نزدیک شویم از دیگری دور میشویم:
🔺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سلام فرمودند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إِنَّ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا إِضْرَاراً بِالْآخِرَةِ کسی که دنیا را خواست به آخرتش ضرر رسان وَ فِی طَلَبِ الْآخِرَةِ إِضْرَاراً بِالدُّنْیَا و کسی که آخرت را خواست دنیایش ضرر دید. فَأَضِرُّوا بِالدُّنْیَا فَإِنَّهَا أَوْلَى بِالْإِضْرَار. پس به دنیایتان ضرر برسانید، چرا که آن مقدم تر است برای ضرر دیدن تا آخرت.
🔺حکمت ۱۰۳ : إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ، دنیا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه مختلف اند، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا؛ لذا کسى که دنیا را دوست بدارد و به آن عشق ورزد آخرت را دشمن مى دارد و با آن دشمنى مى کند. وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا این دو به منزله مشرق و مغرب اند و انسان همچون کسى که در میان این دو در حرکت است، کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ. هر زمان به یکى نزدیک مى شود از دیگرى دور مى گردد. مال فدای جان، جانفدای اعتقاد:
🔺امیرالمؤمنین: إِذَا حَضَرَتْ بَلِیَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوَالَکُمْ دُونَ أَنْفُسِکُمْ هر گاه بلایی فرا رسد مال خود را فدای جانتان سازید. وَ إِذَا نَزَلَتْ نَازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَکُمْ دُونَ دِینِکُمْ و هر گاه مساله ای دینتان را تهدید کرد جان خود را فدای دینتان نمایید وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَلْهَالِکَ مَنْ هَلَکَ دِینُهُ وَ اَلْحَرِیبَ مَنْ سُلِبَ دِینَهُ و این را بدانید که آن کس هلاک شده که دینش از دست برود و آن کس غارت شده به شمار می آید که دینش ربوده شده است.
💠وَ لَمْ یُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَیْئاً دنیا طلب به بهرهای از دنیا نمی رسد
💠إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَیْهَا مگر اینکه دنیا دری از حرص به روی او باز میکند.
💠 وَ لَهَجاً بِهَا و اشتیاق و دلبستگیاش را به دنیا بیشتر میکند. لهجه را لهجه میگویند چون انسان به آن دلبسته است، به آن عادت کرده و نمی تواند از آن دست بردارد.
دنیا که رو کند حرص هم رو میکند، حرص که رو کرد آتش اشتیاق به دنیا در ما شعلهور تر میشود.
🔺در روایت است از امام صادق علیه السلام؛ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ مثل دنیا مانند مثل آب دریایی است که هر چه از آن مینوشی تشنه تر خواهی بود. ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یَقْتُلَهُ. این قدر به عطشت اضافه میشود تا تو را میکشد. (آب شور دریا عطش را برطرف نمیکند بلکه به آن میافزاید.)
صائب در این باره این چنین میگوید: بمال بر لب خونخوار حرص، خاک قناعت / وگرنه تشنگی افزاست آب شور تمنا/
✅انسان حسی دارد به نام کمال طلبی اگر آن را درمسیر دنیا خرج کنی هر چه به دست بیاوری قانع نمیشوی و بهترش را میخواهی ولی اگر درمسیر آخرت و علم آموزی و معنویت به کار ببندی هر چه به دست آوری برای تو کم است و روز به روز پیشرفت تو بیشتر میشود.
💠وَ لَنْ یَسْتَغْنِیَ صَاحِبُهَا بِمَا نَالَ فِیهَا عَمَّا لَمْ یَبْلُغْهُ مِنْهَا شخص دنیا طلب هرگز به آنچه دارد، نسبت به آنچه به دست نیاورده قانع و بی نیاز نیست. (قناعت از او گرفته میشود)
✅انسان قانع نعمتهایی که دارد را میبیند و به همانها راضی است و خوشحال. ولی انسان حریص هر چه که به دست میآورد، باز هم موجب رضایت و خوشنودی او نیست. قانع داشته ها را میشمارد، حریص نداشته ها را.
🔺حرص و طمع برادر نسبت به اموال برادرش: قرآن در آیات 21 تا 24 ص میفرماید: آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟! إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ در آن هنگام که (بیمقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن! إِنَّ هَٰذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار میکند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!» قالَ لقَد ظَلَمَکَ بسُوالِِ نَعجَتِکَ اِلیَ نِعاجِه... وقلیلُُ مَاهُم داوود گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم میکنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند؛ امّا عدّه آنان کم است!»
🔺حدیث قدسى: لَوْ کانَ لاِبْنِ آدَمَ وادِیانِ مِنْ ذَهَب لاَبْتَغى إلَیْهِما ثالِثاً هرگاه فرزند آدم دو دره پر از طلا داشته باشد خواهان دره دیگرى است وَلا یَمْلاَ جَوْفَ ابْنَ آدَمَ إلاَّ التُّرابُ و چشم آدم را جز خاک به هنگامى که بمیرد و دفن شود پر نمى کند
و به گفته شاعر: گفت چشمِ تنگِ دنیا دوست را/ یا قناعت پر کند یا خاک گور/
🔺در برخی ادعیه داریم: أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ مِنْ نَفْس لاَ تَشْبَعُ پروردگارا به تو پناه مى برم از نفسى که هرگز سیر نمى شود وَ مِنْ قَلْب لاَ یَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاء لاَ یُسْمَع و قلبى که خشوع در آن نیست و از دعایى که مستجاب نمى شود.
✅در تاریخ دارد هارون الرشید گفت دوست دارم کسی را پیدا کنید که پیامبر رادیده و از او حدیثی شنیده. پیرمرد فرتوتی را آوردند که او را با زنبیل حمل میکردند. هارون الرشید گفت آیا پیامبر را دیده ا؟ گفت یک بار در خردسالی پیامبر را دیدم و از او حدیثی شنیدم: یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ فرزند آدم پیر میشود و هر چه به سوی پیری میرود به موازات آن، دو صفت در او جوان میگردد: یکی حرص و دیگری آرزوی دراز. هارون بسیار شادمان و خوشحال شد که روایتی را فقط با یک واسطه از زبان رسول خدا شنیده است؛ دستور داد یک کیسه زر به عنوان عطا و جایزه به پیر عجوز دادند و او را بیرون بردند. همینکه خواستند او را از صحن دربار به بیرون ببرند، پیرمرد ناله ضعیف خود را بلند کرد که مرا به نزد هارون برگردانید که با او سخنی دارم. گفتند: نمیشود. گفت: چارهای نیست، باید سؤالی از هارون بنمایم و سپس خارج شوم! زنبیل حامل پیرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند. هارون گفت: چه خبر است ؟ پیرمرد عرض کرد: سؤالی دارم. هارون گفت: بگو. پیرمرد گفت: حضرت سلطان! بفرمایید این عطائی که امروز به من عنایت کردید فقط عطای امسال است یا هر ساله عنایت خواهید فرمود؟ هارون الرّشید صدای خندهاش بلند شد و از روی تعجّب گفت: صَدَقَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ! راست فرمود رسول خدا که هر چه فرزند آدم رو به پیری و فرسودگی رود دو صفت حرص و آرزوی دراز در او جوان میگردد!»
💠وَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ فِرَاقُ مَا جَمَعَ و در پی این دویدن ها، جمع کردن ها و قانع نشدن ها، از دست دادن آن چیزهایی است که به دست آورده
💠وَ نَقْضُ مَا أَبْرَمَ و باز شدن گره هایی است که زده است.
🔺امام صادق علیه السلام : خَرَجَ النَّبِیُّ ص وَ هُوَ مَحْزُونٌ روزى پیامبر صلی الله علیه و آله در حالى که غمگین بود ، بیرون آمد. فَأَتَاهُ مَلَکٌ وَ مَعَهُ مَفَاتِیحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ فَقَالَ فرشته اى باکلیدهاى خزانه هاى زمین ، نزد ایشان آمد و گفت: یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ مَفَاتِیحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ یَقُولُ لَکَ رَبُّکَ افْتَحْ وَ خُذْ مِنْهَا مَا شِئْتَ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُنْقَصَ شَیْئاً عِنْدِی «اى محمّد! اینها کلیدهاى خزانه هاى زمین است . پروردگارت به تو مى گوید: [خزانه ها را] باز کن و از آنها هر اندازه که مى خواهى ، بردار ، بى آن که از آنچه [از مقام و پاداش] نزد من دارى ، چیزى کم شود». فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الدُّنْیَا دَارُ مَنْ لَا دَارَ لَهُ وَ لَهَا یَجْمَعُ مَنْ لَا عَقْلَ لَه پیامبر خدا فرمود: دنیا ، سراى کسى است که سرایى ندارد و کسى براى آن گِرد مى آورد که خِرد ندارد.
💠وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى، حَفِظْتَ مَا بَقِیَ ؛ وَ السَّلَامُ. اگر از گذشته عبرت بگیری میتوانی آنچه را در آینده برایت به وجود می آید را نگه داری.
⏪عبرت گرفتن از سرگذشت دنیا طلبان و حریصان:
خطبه ۱۸۲: إِنَّ لَکُمْ فِی الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً مردم براى شما در تاریخ گذشته درس هاى عبرت فراوان وجود دارد. أَیْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ کجایند عمالقه و فرزندانشان (پادشاهان عرب در یمن و حجاز)؟ أَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ کجایند فرعون ها و فرزندانشان؟ أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ کجایند مردم شهر رس (درخت پرستانى که طولانى حکومت کردند) الَّذِینَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ آنها که پیامبران خدا را کشتند، وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَحْیَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِینَ و چراغ نورانى سنّت آنها را خاموش کردند، و راه و رسم ستمگران و جبّاران را زنده ساختند؟ أَیْنَ الَّذِینَ سَارُوا بِالْجُیُوشِ وَ هَزَمُوا بِالْأُلُوفِ وَ عَسْکَرُوا الْعَسَاکِرَ وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِن... کجایند آنها که با لشکرهاى انبوه حرکت کردند و هزاران تن را شکست دادند، سپاهیان فراوانى گرد آوردند، و شهرها ساختند؟
✅در وقعة الصفین در انتهای نامه جمله دیگری دارد که در نهجالبلاغه نیامده: وَ السَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ خوشبخت کسی است که از دیگران عبرت بگیرد(خودش به دنبال تجربه کردن نباشد) فَلَا تُحْبِطْ أَجْرَکَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عمرو عاص اجرت را از بین نبر وَ لَا تَجَارَیَنَّ مُعَاوِیَةَ فِی بَاطِلِهِ با معاویه همراهی نکن در مسیر باطل فَإِنَّ مُعَاوِیَةَ غَمَصَ النَّاسَ مردم را کوچک کرده وَ سَفِهَ الْحَقَّ حق را نادیده گرفته.
🔺عمرو عاص به نامه حضرت چنین پاسخ داد: فَکَتَبَ إِلَیْهِ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ مِنْ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ از عمروعاص به علی بن ابیطالب،(عمرو عاص در نگارش نامهاش، به صورت وقیحانه ای نامش را هم تراز امام علی علیه السلام آورده) أَمَّا بَعْدُ بعد از حمد و ثنای الهی فَإِنَّ الَّذِی فِیهِ صَلَاحُنَا وَ أُلْفَةُ ذَاتِ بَیْنِنَا أَنْ تُنِیبَ إِلَى الْحَقِّ وَ أَنْ تُجِیبَ إِلَى مَا تُدْعَوْنَ إِلَیْهِ مِنْ شُورَى آنچه صلاح ما در آن است و موجب الفت و نزدیکی میان ما می شود آن است که تو به حق بازگردی و درخواست تشکیل شورایی را که خواسته شده بپذیری. فَصَبَّرَ الرَّجُلُ مِنَّا نَفْسَهُ عَلَى الْحَقِّ وَ عَذَّرَهُ النَّاسُ بِالْمُحَاجَزَةِ وَ السَّلَامُ سپس، هر یک از ما حرف شورا که حق است را بپذیرد و در این صورت مردم به خاطر اجتناب او از جنگ، وی را معذور می دانند.
(در این نامه تمام مواعظ حضرت را نادیده گرفت و بر اشتباه و خطای خودش ثابت قدم ماند.)
🔺طبق نقل نصر بن مزاحم در وقعة صفین حضرت در پاسخ به یاوه گویی عمروعاص نامه ۳۹ نهج البلاغه را نوشتند: فَإِنَّکَ قَدْ جَعَلْتَ دِینَکَ تَبَعاً لِدُنْیَا امْرِئٍ ظَاهِرٍ غَیُّهُ، تو دین خود را پیرو دنیاى کسى قرار دادى که گمراهى اش آشکار است، مَهْتُوکٍ سِتْرُهُ، یَشِینُ الْکَرِیمَ بِمَجْلِسِهِ وَ یُسَفِّهُ الْحَلِیمَ بِخِلْطَتِهِ، پرده اش دریده، و افراد بزرگوار در همنشینى با او لکّه دار، و در معاشرت با او به سبک مغزى متّهم مى گردند. فَاتَّبَعْتَ أَثَرَهُ وَ طَلَبْتَ فَضْلَهُ اتِّبَاعَ الْکَلْبِ لِلضِّرْغَامِ یَلُوذُ بِمَخَالِبِهِ وَ یَنْتَظِرُ مَا یُلْقَى إِلَیْهِ مِنْ فَضْلِ فَرِیسَتِهِ، تو در پى او مى روى، و چونان سگى گرسنه به دنبال پس مانده شکار شیر هستى،به بخشش او نظر دوختى که قسمت هاى اضافى شکارش را به سوى تو افکند، فَأَذْهَبْتَ دُنْیَاکَ وَ آخِرَتَکَ، وَ لَوْ بِالْحَقِّ أَخَذْتَ أَدْرَکْتَ مَا طَلَبْتَ. پس دنیا و آخرت خود را تباه کردى، در حالى که اگر به حق مى پیوستى به خواسته هاى خود مى رسیدى. فَإِنْ یُمَکِّنِّی اللَّهُ مِنْکَ وَ مِنِ ابْنِ أَبِی سُفْیَانَ أَجْزِکُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا، وَ إِنْ تُعْجِزَا وَ تَبْقَیَا فَمَا أَمَامَکُمَا شَرٌّ لَکُمَا؛ وَ السَّلَام. اگر خدا مرا بر تو و پسر ابو سفیان مسلّط گرداند، سزاى زشتى هاى شما را خواهم داد، اما اگر قدرت آن را نیافتم و باقى ماندید آنچه در پیش روى دارید براى شما بدتر است.والسلام.
غفراللّه لی ولکم الحمدللّه رب العالمین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۲۶ صفر - ۱۴۰۲/۶/۲١
💢 نامه ۴٩ 💢
🔵و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویة أیضاً:
اگر چه ظاهرا سید رضی این نامه را خطاب به معاویه میداند ولی در کتب دیگر مثل وقعة صفین یا اخبار الطوال دینوری تصریح شده است که این نامه خطاب به عمروعاص نوشته شده است.
در واقع این نامه ادامه بحث نامه 48 است، حضرت بعد ازنوشتن نامه برای معاویه در مورد حکمیت، نامه ای هم به عمروعاص نوشته اند.
ابن ابی الحدید میگوید: هذا أول کتابٍ کتبه علی ع إلى عمرو بن العاص
این نامه را امام علی علیه السلام برای عمرو عاص مینویسد.
💠أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْیَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَیْرِهَا
بعد از حمد و ثنای الهی، دنیا جایی است که انسان را به خود مشغول میکند و از بقیه امور باز میدارد.
خوانش لفظ مشغله به دو گونه است:
مَشغَلة بر وزن مَفعَل مثل معبد به معنای مکان مشغولیت است.
اگر مِشغَلة باشد بر وزن مِفعَله به معنای ابزار سرگرمی است (دنیا اسباب بازی است)
_با توجه به خوانش دوم لفظ مشغله، دنیا اسباببازی یا اسبابِ بازی است. باید توجه داشت بازی با این اسباب بازی تا یک جایی سرگرم کننده است، ما اگر میخواهیم به مرحله دیگری از رشد برسیم و بزرگ شویم باید مثل اسباب بازی های کودکیمان رهایش کنیم چرا که هم مثل اسباب بازی ها کمی که با آن بازی کنیم فرسوده و خراب میشه و هم از یک جایی به بعد مناسب ما نیست.
✅دنیا به خاطر وسعت نعمتها و جذابیت آن از طرفی، و عمر اندک انسان از طرف دیگر چنان انسان را به خود مشغول میکند که حتی برای خودش نیز فرصت ندارد، چه برسد به خانواده و اطرافیان. چه رسد به انجام عبادات و دستگیری از خلق.
در مواجهه با دنیا بهترین درمان، پیشگیری است. دنیا آنچنان جذابیتی دارد که اگر کسی در آن گرفتار شد بعید است بتواند خودش را از آن نجات دهد. لذا در روایات به پیشگیری از دنیا طلبی توصیه کرده اند:
🔺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
إِنَّمَا مَثَلُ صَاحِبِ اَلدُّنْیَا کَمَثَلِ اَلْمَاشِی فِی اَلْمَاءِ
مثل صاحب دنیا مانند کسى است که روى آب رود،
هَلْ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَمْشِیَ فِی اَلْمَاءِ إِلاَّ وَ تَبْتَلُّ قَدَمَاهُ
آیا ممکن است کسى در آب راه برود پاهایش تر نشود؟
🔺 قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: مَثَلُ الْحَرِیصِ عَلَى الدُّنْیَا کَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ
مثل انسانی که به دنیا گرایش پیدا میکند همانند کرم ابریشم است.
کُلَّمَا ازْدَادَتْ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً کَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّا
که هر چه بیشتر دور خود پیله مى تند، خارج شدن از پیله برای او سخت تر مى شود، تا آن که از غصه مى میرد.
دنیا و آخرت دو نقطه مقابل یکدیگر اند که به هر کدام نزدیک شویم از دیگری دور میشویم:
🔺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سلام فرمودند:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إِنَّ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا إِضْرَاراً بِالْآخِرَةِ
کسی که دنیا را خواست به آخرتش ضرر رسان
وَ فِی طَلَبِ الْآخِرَةِ إِضْرَاراً بِالدُّنْیَا
و کسی که آخرت را خواست دنیایش ضرر دید.
فَأَضِرُّوا بِالدُّنْیَا فَإِنَّهَا أَوْلَى بِالْإِضْرَار.
پس به دنیایتان ضرر برسانید، چرا که آن مقدم تر است برای ضرر دیدن تا آخرت.
🔺حکمت ۱۰۳ :
إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ،
دنیا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه مختلف اند،
فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا؛
لذا کسى که دنیا را دوست بدارد و به آن عشق ورزد آخرت را دشمن مى دارد و با آن دشمنى مى کند.
وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا
این دو به منزله مشرق و مغرب اند و انسان همچون کسى که در میان این دو در حرکت است،
کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ.
هر زمان به یکى نزدیک مى شود از دیگرى دور مى گردد.
مال فدای جان، جانفدای اعتقاد:
🔺امیرالمؤمنین:
إِذَا حَضَرَتْ بَلِیَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوَالَکُمْ دُونَ أَنْفُسِکُمْ
هر گاه بلایی فرا رسد مال خود را فدای جانتان سازید.
وَ إِذَا نَزَلَتْ نَازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَکُمْ دُونَ دِینِکُمْ
و هر گاه مساله ای دینتان را تهدید کرد جان خود را فدای دینتان نمایید
وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَلْهَالِکَ مَنْ هَلَکَ دِینُهُ وَ اَلْحَرِیبَ مَنْ سُلِبَ دِینَهُ
و این را بدانید که آن کس هلاک شده که دینش از دست برود و آن کس غارت شده به شمار می آید که دینش ربوده شده است.
💠وَ لَمْ یُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَیْئاً
دنیا طلب به بهرهای از دنیا نمی رسد
💠إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَیْهَا
مگر اینکه دنیا دری از حرص به روی او باز میکند.
💠 وَ لَهَجاً بِهَا
و اشتیاق و دلبستگیاش را به دنیا بیشتر میکند.
لهجه را لهجه میگویند چون انسان به آن دلبسته است، به آن عادت کرده و نمی تواند از آن دست بردارد.
دنیا که رو کند حرص هم رو میکند، حرص که رو کرد آتش اشتیاق به دنیا در ما شعلهور تر میشود.
🔺در روایت است از امام صادق علیه السلام؛
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ
مثل دنیا مانند مثل آب دریایی است که هر چه از آن مینوشی تشنه تر خواهی بود.
ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یَقْتُلَهُ.
این قدر به عطشت اضافه میشود تا تو را میکشد.
(آب شور دریا عطش را برطرف نمیکند بلکه به آن میافزاید.)
صائب در این باره این چنین میگوید:
بمال بر لب خونخوار حرص، خاک قناعت /
وگرنه تشنگی افزاست آب شور تمنا/
✅انسان حسی دارد به نام کمال طلبی اگر آن را درمسیر دنیا خرج کنی هر چه به دست بیاوری قانع نمیشوی و بهترش را میخواهی ولی اگر درمسیر آخرت و علم آموزی و معنویت به کار ببندی هر چه به دست آوری برای تو کم است و روز به روز پیشرفت تو بیشتر میشود.
💠وَ لَنْ یَسْتَغْنِیَ صَاحِبُهَا بِمَا نَالَ فِیهَا عَمَّا لَمْ یَبْلُغْهُ مِنْهَا
شخص دنیا طلب هرگز به آنچه دارد، نسبت به آنچه به دست نیاورده قانع و بی نیاز نیست. (قناعت از او گرفته میشود)
✅انسان قانع نعمتهایی که دارد را میبیند و به همانها راضی است و خوشحال. ولی انسان حریص هر چه که به دست میآورد، باز هم موجب رضایت و خوشنودی او نیست.
قانع داشته ها را میشمارد، حریص نداشته ها را.
🔺حرص و طمع برادر نسبت به اموال برادرش:
قرآن در آیات 21 تا 24 ص میفرماید: آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟!
إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ
در آن هنگام که (بیمقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن!
إِنَّ هَٰذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ
این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار میکند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!»
قالَ لقَد ظَلَمَکَ بسُوالِِ نَعجَتِکَ اِلیَ نِعاجِه... وقلیلُُ مَاهُم
داوود گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم میکنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند؛ امّا عدّه آنان کم است!»
🔺حدیث قدسى:
لَوْ کانَ لاِبْنِ آدَمَ وادِیانِ مِنْ ذَهَب لاَبْتَغى إلَیْهِما ثالِثاً
هرگاه فرزند آدم دو دره پر از طلا داشته باشد خواهان دره دیگرى است
وَلا یَمْلاَ جَوْفَ ابْنَ آدَمَ إلاَّ التُّرابُ
و چشم آدم را جز خاک به هنگامى که بمیرد و دفن شود پر نمى کند
و به گفته شاعر:
گفت چشمِ تنگِ دنیا دوست را/
یا قناعت پر کند یا خاک گور/
🔺در برخی ادعیه داریم:
أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ مِنْ نَفْس لاَ تَشْبَعُ
پروردگارا به تو پناه مى برم از نفسى که هرگز سیر نمى شود
وَ مِنْ قَلْب لاَ یَخْشَعُ وَ مِنْ دُعَاء لاَ یُسْمَع
و قلبى که خشوع در آن نیست و از دعایى که مستجاب نمى شود.
✅در تاریخ دارد هارون الرشید گفت دوست دارم کسی را پیدا کنید که پیامبر رادیده و از او حدیثی شنیده.
پیرمرد فرتوتی را آوردند که او را با زنبیل حمل میکردند. هارون الرشید گفت آیا پیامبر را دیده ا؟
گفت یک بار در خردسالی پیامبر را دیدم و از او حدیثی شنیدم:
یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ
فرزند آدم پیر میشود و هر چه به سوی پیری میرود به موازات آن، دو صفت در او جوان میگردد: یکی حرص و دیگری آرزوی دراز.
هارون بسیار شادمان و خوشحال شد که روایتی را فقط با یک واسطه از زبان رسول خدا شنیده است؛ دستور داد یک کیسه زر به عنوان عطا و جایزه به پیر عجوز دادند و او را بیرون بردند.
همینکه خواستند او را از صحن دربار به بیرون ببرند، پیرمرد ناله ضعیف خود را بلند کرد که مرا به نزد هارون برگردانید که با او سخنی دارم.
گفتند: نمیشود. گفت: چارهای نیست، باید سؤالی از هارون بنمایم و سپس خارج شوم!
زنبیل حامل پیرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند. هارون گفت: چه خبر است ؟ پیرمرد عرض کرد: سؤالی دارم.
هارون گفت: بگو.
پیرمرد گفت: حضرت سلطان! بفرمایید این عطائی که امروز به من عنایت کردید فقط عطای امسال است یا هر ساله عنایت خواهید فرمود؟
هارون الرّشید صدای خندهاش بلند شد و از روی تعجّب گفت: صَدَقَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ!
راست فرمود رسول خدا که هر چه فرزند آدم رو به پیری و فرسودگی رود دو صفت حرص و آرزوی دراز در او جوان میگردد!»
💠وَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ فِرَاقُ مَا جَمَعَ
و در پی این دویدن ها، جمع کردن ها و قانع نشدن ها، از دست دادن آن چیزهایی است که به دست آورده
💠وَ نَقْضُ مَا أَبْرَمَ
و باز شدن گره هایی است که زده است.
🔺امام صادق علیه السلام :
خَرَجَ النَّبِیُّ ص وَ هُوَ مَحْزُونٌ
روزى پیامبر صلی الله علیه و آله در حالى که غمگین بود ، بیرون آمد.
فَأَتَاهُ مَلَکٌ وَ مَعَهُ مَفَاتِیحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ فَقَالَ
فرشته اى باکلیدهاى خزانه هاى زمین ، نزد ایشان آمد و گفت:
یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ مَفَاتِیحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ یَقُولُ لَکَ رَبُّکَ افْتَحْ وَ خُذْ مِنْهَا مَا شِئْتَ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُنْقَصَ شَیْئاً عِنْدِی
«اى محمّد! اینها کلیدهاى خزانه هاى زمین است . پروردگارت به تو مى گوید: [خزانه ها را] باز کن و از آنها هر اندازه که مى خواهى ، بردار ، بى آن که از آنچه [از مقام و پاداش] نزد من دارى ، چیزى کم شود».
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الدُّنْیَا دَارُ مَنْ لَا دَارَ لَهُ وَ لَهَا یَجْمَعُ مَنْ لَا عَقْلَ لَه
پیامبر خدا فرمود: دنیا ، سراى کسى است که سرایى ندارد و کسى براى آن گِرد مى آورد که خِرد ندارد.
💠وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى، حَفِظْتَ مَا بَقِیَ ؛ وَ السَّلَامُ.
اگر از گذشته عبرت بگیری میتوانی آنچه را در آینده برایت به وجود می آید را نگه داری.
⏪عبرت گرفتن از سرگذشت دنیا طلبان و حریصان:
خطبه ۱۸۲: إِنَّ لَکُمْ فِی الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً
مردم براى شما در تاریخ گذشته درس هاى عبرت فراوان وجود دارد.
أَیْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ
کجایند عمالقه و فرزندانشان (پادشاهان عرب در یمن و حجاز)؟
أَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ
کجایند فرعون ها و فرزندانشان؟
أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ
کجایند مردم شهر رس (درخت پرستانى که طولانى حکومت کردند)
الَّذِینَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ
آنها که پیامبران خدا را کشتند،
وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَحْیَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِینَ
و چراغ نورانى سنّت آنها را خاموش کردند، و راه و رسم ستمگران و جبّاران را زنده ساختند؟
أَیْنَ الَّذِینَ سَارُوا بِالْجُیُوشِ وَ هَزَمُوا بِالْأُلُوفِ وَ عَسْکَرُوا الْعَسَاکِرَ وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِن...
کجایند آنها که با لشکرهاى انبوه حرکت کردند و هزاران تن را شکست دادند، سپاهیان فراوانى گرد آوردند، و شهرها ساختند؟
✅در وقعة الصفین در انتهای نامه جمله دیگری دارد که در نهجالبلاغه نیامده:
وَ السَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ
خوشبخت کسی است که از دیگران عبرت بگیرد(خودش به دنبال تجربه کردن نباشد)
فَلَا تُحْبِطْ أَجْرَکَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ
عمرو عاص اجرت را از بین نبر
وَ لَا تَجَارَیَنَّ مُعَاوِیَةَ فِی بَاطِلِهِ
با معاویه همراهی نکن در مسیر باطل
فَإِنَّ مُعَاوِیَةَ غَمَصَ النَّاسَ
مردم را کوچک کرده
وَ سَفِهَ الْحَقَّ
حق را نادیده گرفته.
🔺عمرو عاص به نامه حضرت چنین پاسخ داد:
فَکَتَبَ إِلَیْهِ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ مِنْ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ
از عمروعاص به علی بن ابیطالب،(عمرو عاص در نگارش نامهاش، به صورت وقیحانه ای نامش را هم تراز امام علی علیه السلام آورده)
أَمَّا بَعْدُ
بعد از حمد و ثنای الهی
فَإِنَّ الَّذِی فِیهِ صَلَاحُنَا وَ أُلْفَةُ ذَاتِ بَیْنِنَا أَنْ تُنِیبَ إِلَى الْحَقِّ وَ أَنْ تُجِیبَ إِلَى مَا تُدْعَوْنَ إِلَیْهِ مِنْ شُورَى
آنچه صلاح ما در آن است و موجب الفت و نزدیکی میان ما می شود آن است که تو به حق بازگردی و درخواست تشکیل شورایی را که خواسته شده بپذیری.
فَصَبَّرَ الرَّجُلُ مِنَّا نَفْسَهُ عَلَى الْحَقِّ وَ عَذَّرَهُ النَّاسُ بِالْمُحَاجَزَةِ وَ السَّلَامُ
سپس، هر یک از ما حرف شورا که حق است را بپذیرد و در این صورت مردم به خاطر اجتناب او از جنگ، وی را معذور می دانند.
(در این نامه تمام مواعظ حضرت را نادیده گرفت و بر اشتباه و خطای خودش ثابت قدم ماند.)
🔺طبق نقل نصر بن مزاحم در وقعة صفین حضرت در پاسخ به یاوه گویی عمروعاص نامه ۳۹ نهج البلاغه را نوشتند:
فَإِنَّکَ قَدْ جَعَلْتَ دِینَکَ تَبَعاً لِدُنْیَا امْرِئٍ ظَاهِرٍ غَیُّهُ،
تو دین خود را پیرو دنیاى کسى قرار دادى که گمراهى اش آشکار است،
مَهْتُوکٍ سِتْرُهُ، یَشِینُ الْکَرِیمَ بِمَجْلِسِهِ وَ یُسَفِّهُ الْحَلِیمَ بِخِلْطَتِهِ،
پرده اش دریده، و افراد بزرگوار در همنشینى با او لکّه دار، و در معاشرت با او به سبک مغزى متّهم مى گردند.
فَاتَّبَعْتَ أَثَرَهُ وَ طَلَبْتَ فَضْلَهُ اتِّبَاعَ الْکَلْبِ لِلضِّرْغَامِ یَلُوذُ بِمَخَالِبِهِ وَ یَنْتَظِرُ مَا یُلْقَى إِلَیْهِ مِنْ فَضْلِ فَرِیسَتِهِ،
تو در پى او مى روى، و چونان سگى گرسنه به دنبال پس مانده شکار شیر هستى،به بخشش او نظر دوختى که قسمت هاى اضافى شکارش را به سوى تو افکند،
فَأَذْهَبْتَ دُنْیَاکَ وَ آخِرَتَکَ، وَ لَوْ بِالْحَقِّ أَخَذْتَ أَدْرَکْتَ مَا طَلَبْتَ.
پس دنیا و آخرت خود را تباه کردى، در حالى که اگر به حق مى پیوستى به خواسته هاى خود مى رسیدى.
فَإِنْ یُمَکِّنِّی اللَّهُ مِنْکَ وَ مِنِ ابْنِ أَبِی سُفْیَانَ أَجْزِکُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا، وَ إِنْ تُعْجِزَا وَ تَبْقَیَا فَمَا أَمَامَکُمَا شَرٌّ لَکُمَا؛ وَ السَّلَام.
اگر خدا مرا بر تو و پسر ابو سفیان مسلّط گرداند، سزاى زشتى هاى شما را خواهم داد، اما اگر قدرت آن را نیافتم و باقى ماندید آنچه در پیش روى دارید براى شما بدتر است.والسلام.
غفراللّه لی ولکم الحمدللّه رب العالمین