بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۴ - ۹صفر
💢بخش دوم نامه۴۵💢
🔴 خلاصه ایی از بخش قبل به عثمان بن حُنیف حاکم بصره که به یک میهمانی اشرافی دعوت شده و اجابت کرده بود، حضرت به او نامه توبیخی می دهد.
اگر یقین داری غذا طیب و طاهر است ،آنهم از تمام وجوه طاهر است، تناول کن.
🔺اشکال این سفره از نگاه امام :
۱- زرق و برق سفره
۲- عدم حضور فقرا بر سر سفره
۳- عثمان شخص عادی نیست فرماندار اغنیا و ضعفاست.
۴- وجود مال شبهه ناک در سفره
🔶اَلا و اِنَ اِمامَکم قدِ اکْتَفیٰ مِن دنیاهُ بِطِمرَتِهِ
بدان که پیش روی تو کسی بعنوان الگو هست که از دنیای شما به لباسی اکتفا کرده .
طِمْرَیْهِ (دو لباس کهنه، زیر پوش و روپوش. مثلا پیراهن و عبا _به معنای دو دست لباس نیست)
✅ در مسیر پیش رو ،هرکسی باید یک اسوه داشته و در کارها از او پیروی کند.
الگو گیری لاجرم زندگی ماست.
هر شخص باید امام و راهنما داشته باشد از علم او نور بگیرد و تاریکی مسیر را با نور امام روشن کند.
عثمان، بدان : امام و الگوی تو علیست همان کسی که از دنیا به لباسی مندرس اکتفا کرده.
🔶ومِن طُعمِهِ بِقُرصَین
واز دنیا ، روزانه فقط دو وعده غذا و قرص نانی میخورد.
_ حضرت برای خود اینقدر زهد دارد.
وگرنه خانه هایی از کرم گسترده است. هزار اسیر را با کَدّ یمین و عرق جبین خود آزاد کرد.
_امام از دنیا دو تکه لباس (یک دست لباس) کرباس داشت و از غذا هم دو قرص نان جو برای هر روز (یکی سحر یکی افطار، یکی صبحانه یکی شام) داشت.
✳️ امیرالمومنین نیز به پیامبر اقتدا کرده است:
إنَّ رَسُولَ الله مَا اتَّخَذَ قَمیصَین وَلاَ إِزَارَیْن وَلاَ زَوْجَیْنِ مِنَ النِّعَالِ
پیغمبر اکرم هرگز دو پیراهن و دو زیرجامه و دو جفت کفش براى خود تهیّه نکرد بلکه همیشه براى خود یک دست از آنها را داشت.
_ لَمَّا أَرَادَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع التَّوَجُّهَ إِلَى الْکُوفَةِ قَامَ فِی أَهْلِ الْبَصْرَةِ ...
زمانیکه امیرالمومنین بسمت کوفه برای خلافت میرفت در میان اهل بصره ایستاد.
وَ أَشَارَ إِلَى قَمِیصِهِ وَ رِدَائِهِ
به پیراهن و روپوش بلند خود اشاره کرد
فَقَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّهُمَا لَمِنْ غَزْلِ أَهْلِی
فرمود : بخدا قسم لباس دست بافت خانواده ی من است.
... وَ أَشَارَ إِلَى صُرَّةٍ فِی یَدِهِ فِیهَا نَفَقَتُهُ
و اشاره کرد به کیسه ای که در آن مقداری غذا بود.
فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا مِنْ غَلَّتِی بِالْمَدِینَةِ
این غذا از زراعت خودم در مدینه است. فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِکُمْ بِأَکْثَرَ مِمَّا تَرَوْنَ فَأَنَا عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْخَائِنِین.
پس اگر من از نزد شما (از حکومت) خارج شدم بیشتر از آنچه شما دیدید داشتم ، در نزد خدا از خائنین هستم.
✳️ لباس زاهدانه امیرالمومنین:
ابتدای خطبه ۱۸۲ فرمود:
رُوِیَ عَنْ نَوْفٍ الْبَکَالِیِّ قَالَ خَطَبَنَا .... عَلِیٌّ (ع) بِالْکُوفَةِ وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَى حِجَارَةٍ نَصَبَهَا لَهُ جَعْدَةُ بْنُ هُبَیْرَةَ الْمَخْزُومِیُّ
یکى از یاران امام، نوف بکّالى نقل کرد که امام در سال ۴۰ هجرى در اواخر زندگى خود در شهر کوفه بر روى سنگى که جَعدة بن هُبیره مَخزومى آماده کرده بود ایستاد،
وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ حَمَائِلُ سَیْفِهِ لِیفٌ وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلَانِ مِنْ لِیفٍ
در حالى که پیراهنى خشن از پشم بر تن، و شمشیرى با لیف خرما بر گردن، و کفشى از لیف خرما در پا داشت ،
وَ کَأَنَّ جَبِینَهُ ثَفِنَةُ بَعِیرٍ
و بر پیشانى او پینه از کثرت سجود آشکار بود.
📌شخصی میگوید خدمت امیرالمومنین رسیدم که لباس حوله مانندی پوشیده بود و از شدت سرما میلرزید. عرض کردم از بیت المال برای خود لباس مناسبی تهیه کنید فرمود:
وَ اللّهِ ما اَزرَؤُکم شَیئاً وَ ما هِی اِلاّ قَطیفَتی اَلَّتی اَخرَجتُها مِنَ المَدینَةِ
به خدا قسم من ناراحت نیستم، از کسی شکایتی ندارم، این حوله همان است که از مدینه همراه خود آورده ام.
⏪ ابن شهر آشوب در مناقب بابی دارد به نام: فصل فی المسابقة بالزهد و القناعة
أَنَّهُ أَتَى الْبَزَّازِینَ فَقَالَ لِرَجُلٍ بِعْنِی ثَوْبَیْنِ
روزى آن حضرت به بازار بزازان آمد,به مردى فرمود: دو جامه به من بفروش.
فَقَالَ الرَّجُلُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عِنْدِی حَاجَتُکَ
آن مرد گفت که: یاامیرالمومنین! آنچه بخواهى, نزد من هست.
فَلَمَّا عَرَفَهُ مَضَى عَنْهُ
حضرت چون دانست که آن مرد او را شناخته, از او گذشت و نخرید.
(مبادا روزی مورد سوء استفاده آن مرد قرار بگیرد که بخواهد امام برای او پارتی بازی کند)
فَوَقَفَ عَلَى غُلَامٍ فَأَخَذَ ثَوْبَیْنِ أَحَدَهُمَا بِثَلَاثَةِ دَرَاهِمَ وَ الْآخَرَ بِدِرْهَمَیْنِ
به دکان جوانی آمدکه امام را نشناخت و دو جامه خرید, یکى را به سه درهم و یکى را به دو درهم;
فَقَالَ یَا قَنْبَرُ خُذِ الَّذِی بِثَلَاثَةٍ
فرمود: اى قنبر, آن جامه اى که به سه درهم خریده ام, تو بردار و بپوش
فَقَالَ أَنْتَ أَوْلَى بِهِ تَصْعَدُ الْمِنْبَرَ وَ تَخْطُبُ النَّاسَ
قنبر عرض کرد که: شما به آن سزاوارترى, زیرا که در منبر مى روى و بر مردم خطبه مى خوانى.حاکمی و در انظار هستی.
قَالَ أَنْتَ شَابٌّ وَ لَکَ شَرَهُ الشَّبَابِ
فرمود : اى قنبر! تو جوانى و لباس بهتر تو را زیبنده است
وَ أَنَا أَسْتَحْیِی مِنْ رَبِّی أَنْ أَتَفَضَّلَ عَلَیْکَ
و من از پروردگار خود شرم دارم که برتو تفضیل جویم,
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ أَلْبِسُوهُمْ مِمَّا تَلْبَسُونَ وَ أَطْعِمُوهُمْ مِمَّا تَأْکُلُونَ
شنیدم از رسولخدا (ص) که فرمود: بپوشانید به غلامان خود از آنچه خود مى پوشید و بخورانید به ایشان ازآنچه خود ب می خورید.
فَلَمَّا لَبِسَ الْقَمِیصَ مَدَّ کُمَّ الْقَمِیصِ
و چون آن جامه را پوشید, آستین آن را کشیده از سرانگشتان او درگذشت,(بلندبود)
فَأَمَرَ بِقَطْعِهِ وَ اتِّخَاذِهِ قَلَانِسَ لِلْفُقَرَاءِ
امر کرد تا آن را بریدند و جدا کرده بینداخت,
فَقَالَ الْغُلَامُ هَلُمَّ أَکُفَّهُ
آن پسر عرض کرد: به من بدهید تا کنار آستین آن را بدوزم.
قَالَ دَعْهُ کَمَا هُوَ فَإِنَّ الْأَمْرَ أَسْرَعُ مِنْ ذَلِکَ
فرمود : آن را بگذار به همین صفت که هست که عمر از این شتابنده تر است.
⏪غذای زاهدانه امیرالمومنین:
قالَ عَبْدُ اللّه ِ بنِ أَبِی رافِع: دَخَلْتُ اِلی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَوْمَ عِیْدٍ،
عبدالله ابی رافع کاتب حضرت نقل می کند ،در یکی از روزهای عید نزد امام رفتم،
فَقَدَّمَ جِرابا مَخَتُوما
در حالی که کیسهای مهر خورده در برابرش بود.
فَوَجَدْنا فیهِ خُبْزَ شَعِیرٍ یابِسا مَرْصُوصا فَقَدَّمَ فَاَکَلَ،
امام سر کیسه را باز کرد و قدری نان جو خشک از داخلش بیرون آورد و میل کرد.
فَقُلْتُ: یا أَمِیرَالمُؤْمِنِینَ فَکَیْفَ تَخْتِمُهُ؟
به امام گفتم: «ای امیرالمؤمنین! چگونه است که کیسه نانت را مهر زدهای؟»
(گمان کردم روز عید غذای بهتر و چربتری آورده است)
قالَ: خِفْتُ هذَیْنِ الْوَلَدَیْنِ أَنْ یَلِتاهُ بِسَمْنٍ أَوْ زَیْتٍ
فرمود: از این دو فرزندم(حسن و حسین) نگرانم که مبادا نانها را با روغن یا زیتون نرم کنند.
🔶 أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ،
بدانید، شما توان مثل علی شدن را ندارید.چنین انتظاری از شما ندارم.
ولی چند انتظار از شما دارم.
🔶 وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ
کمک حال من باشید، مرا یاری کنیدو در مسیرعلی باشید.
⏪چهار انتظار امام از همگان:
۱- ورَع، نهایت تقوا
( وقوف عند الشبهه )
_ در حکمت ۴ فرمود : الْوَرَعُ جُنَّة
کسی که در شبهات وارد نشود سپری پوشیده که ضربه نمی خورد.
(انجام کار شبهه ناک مسیر را برای انجام حرام هموار میکند)
_ می توان بحث ورع را صبر در مقابل حرام و شبهه ناک نامید.
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَعِینُونَا بِالْوَرَع
با ورع و تقوا ما را یاری کنید.
۲- اجتهاد و سخت کوشی: پر کاری چه در انجام وظایف عبادی، چه در انجام مسولیت های اجتماعی.
_کوشش در مسیر علی تا اهداف علی پیاده شود.
_میتوان اجتهاد را صبر بر طاعت نامید.
_خطبه متقین: وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ
انسان متقی دنبال کار است نه بی کاری و بی عاری.
✳️ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع کَانَ یَخْرُجُ وَ مَعَهُ أَحْمَالُ النَّوَى
امیر مومنان (به سوی صحرا) بیرون می شد در حالی که بارهای هسته خرما با وی بود،
فَیُقَالُ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا هَذَا مَعَکَ
کسی به آن حضرت عرض می کند: ای ابالحسن این چیست که به همراه داری؟
فَیَقُولُ نَخْلٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ
می فرماید: ان شاء الله درختان خرما هست .
فَیَغْرِسُهُ فَمَا یُغَادَرُ مِنْهُ وَاحِدَةٌ.
پس هسته ها را می کاشت و حتی یکی از آنها را وا نمی نهاد.
۳- عفةٕ ؛ پاکدامنی .
عفت یک معنای وسیع دارد که از عفت جنسی خیلی وسیع تر است.
⏪ انواع عفت:
عفت اقتصادی: پول از چه راهی به دست می آید.
《 لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ؛ بقره -۲۷۳ 》
صدقات برای فقرایی است که در راه خدا به فقر مبتلا شده اند و توان کار کردن هم ندارند . اما به خاطر عفت دیگران آنها را نمی شناسد خیال میکنند آنان ثروتمند هستند. مگر اینکه فقر را از ظاهر آنها بفهمد ولی باز هم آنها حرف از فقر نمی زنند.
《 وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ .... وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً؛ نساء - ۶》
عده ای باید قیم ایتام باشند و اموال آنها را مدیریت کنند تا به حد فهم برسند، اگر چه قیم میتواند به عنوان حق الزحمه مبلغی از پول ایتام را بردارد ولی
"وَمَنْ کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ"
اگر عفت مالی به خرج دهدو پول نگیرد بهتر است.
_ عفت جنسی:
《 وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ نور -۳۳》
و کسانی که امکانی برای ازدواج نمییابند، باید عفت و پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بینیاز گرداند!
_ عفت در پوشش:
《 وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ؛ نور - ۶۰》
پیر زنانی که امیدی به ازدواج و تولد فرزند ندارند اگر لباس رویین خود را بدون تظاهر به تجمل بردارند بر آنها ایرادی نیست و اگر عفیفانه خود را بپوشانند برای آنان بهتر است .
۴- سَداد ؛ راه درستی که در آن استقامت شود. درست تشخیص داده و در ادامه مسیر ثابت قدم بمانیم
بسیاری از انسانها در تشخیص راه درست مشکل دارند، در مواقع حساس و فتنه ها نمی توانند به راه درست دسترسی پیدا کنند.
✳️ دعای ۲۰ صحیفه (مکارم الاخلاق):
وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ
ما را از اهل درستی و استقامت، و بندگان شایستهات قرار ده،
_پیامبر: سَلُوا اللَّهَ السَّدَادَ
از خدا ، درستی و استقامت در مسیر را بخواهید.
_راه رسیده به سداد تقواست، هر چه تقوا بیشتر باشد پیدا کردن راه درست و پایداری در آن بیشتر است.
_ خطبه ۲۳۲:
فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِیرَةُ مَعَادٍ
امام على علیه السلام : تقواى خدا کلید پاکى و درستى و اندوخته اى براى معادو باعث آزادى از هر بندگى و رهایى از هر نابودى است.
_ امام على: مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ
هر کس از خدا و رسولش پیروى کند
یَکُنْ سَبیلُ الرَّشادِ سبیلَهُ وَ نورُ التَّقْوى دَلیلَهُ
راهش راه هدایت و راهنمایش نور تقوا خواهد بود
وَمنْ یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یُخْطِئُ السَّدادَ کُلَّهُ وَلَنْ یَضُرَّ اِلاّ نَفْسَهُ
و هر کس خدا و رسولش را نافرمانى کند همه درستىها را از دست مىدهد و جز به خودش زیان نمىرساند.
اللهم اخرج حب الدنیا من قلوبنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۵ - ۱۰صفر
💢بخش سوم نامه۴۵💢
امام و دنیای دنیاپرستان
🔶فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً
به خدا قسم من از دنیای شما قطعه ای طلا و نقره ذخیره نکرده ام.
🔶وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً
به خدا قسم از فراوانی [وَفرا]مالی که اطراف شما هست اندوخته نکردم .
🔶وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً
به خدا قسم من برای این لباس کهنه که بر تن دارم، لباس کهنه [طِمرا]دیگری را بدل قرار نداده ام و چندین دست لباس ندارم.
🔶وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً
من از زمینی که شما انقدر وسیع [شِبرا]میدانید حتی یک وجب از زمین شما را برای خودم انتخاب نکرده ام.
🔶وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا کَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ
من از دنیای شما مگر به اندازه غذای یک حیوان پیرِ مجروح،انتخاب واتخاذ نکرده ام .
💎خطبه ۱۶۰ فرمود :
خدا پیامبر.ص. را دوست نداشت که زندگی مفرحی را برایش نگذاشت؟
پیامبر زاهدانه زندگی کرد برای خود لباس نو تهیه نمیکرد ولی به اکثرمردم لباس نو پوشاند.
حضرت برای دفع دخل مقدر میفرماید اینکه من ظاهر زندگی ام زاهدانه است به این معنانیست که اموالی دارم ولی آنها را ذخیره میکنم،خِیر ظاهر وباطن زندگی علی زُهد است.
🟡در نگاه امیرالمومنین روح راکب است وجسم مرکب.این جسم باید دنبال روح بدود نه اینکه جسم سواره باشد و روح مرکب.
میفرماید حیوانی که بر اثر کار زیاد پشتش زخم شود دیگر میلی به غذا ندارد و نوعا چون کمتر کار میکند وتحرک کمتری دارد از غذا کمتر استفاده میکند.من جسم را اینگونه میبینم که نباید خود را وقف آن کرد.
🟡در همین نامه ۴۵ فرمود:
وَ ایْمُ اللَّهِ_یمینااستثنی فیهابمشیئه الله_ لَأَرُوضَنَّ نَفْسِی رِیَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَیْهِ مَطْعُوماً
به خدا قسم من به جسم خود ریاضتی داده ام که با یک لقمه نان خوشحال باشد.
🔸وَ لَهِیَ فِی عَیْنِی أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ
بدانید وآگاه باشید دنیایی که شمادارید زر وزیوردنیا،مقام،پول،مسئولیت ازنگاه من پست ترو بی ارزش تر است از شیره درخت بلوط _مازو_ که تلخ است.
*آدم عاقل گرفتار دنیا نیست*
🔻شیره درخت بلوط هم تلخ است هم گس، دهان را جمع میکند،
گاهی انسان برخی میوه های شیرین را با اینکه گس هستند استفاده میکند ولی تلخ و گس با هم نهایت تنفر رامیرساند دنیایی که شماداریددرچشم من این چنین است.
_ شیره تلخ درخت بلوط (مازو) دو کاربرد دارد:
یکی برای رَنگرزی و دیگری در دباغی.
حضرت زر و زیور دنیا را تشبیه میکند به مازو: هر وقت بخواهید باطن بد رنگ و بد منظر دنیا را ببینید، دنیاوشیطان با رنگرزی و ظاهر سازی و زینت سازی شما را فریب میدهد.
تحقیق شود که مازو برای بو استفاده میشود یا خشک کردن پوست :
هر وقت بخواهید بوی متعفن دنیا را بشنوید و از آن دست بردارید، دنیا مثل دباغی فضا را عوض میکند.
هنر آن است که باطن را ببینیم و فریب این ظاهر را نخوریم.
⏪در بخش قبل حضرت فرمود:
أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ؛
امام شما ازدنیای خود به یک دست لباس ویک قرص نان اکتفاکرد.
در اینجا میفرماید:
فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً ؛
من ازدنیای شماچیزی برنداشتم.
🔸وَ لَهِیَ فِی عَیْنِی أَوْهَى وَ أَوْهَنُ
علی علیه السلام یک دنیا دارد، و ما هم یک دنیا. دو دنیای کاملا متفاوت:
در دنیای علی اصل بر انفاق و ایثار وازخودگذشتگی است، اصل بر ریاضت و کرامت است که پیامبر فرمود:
الرِّجالُ أربعةٌ : سَخِیٌّ ، و کَریمٌ ، و بَخیلٌ ، و لَئیمٌ .
مردان چهار گروهند: سخى، کریم، بخیل و لئیم.
فالسَّخِیُّ : الّذی یأکُلُ و یُعطی
سخى کسى است که خودش مى خورد و به دیگران هم مى خوراند
و الکریمُ : الّذی لا یأکُلُ و یُعطی
کریم کسى است که خود نمى خورد ولى به دیگران مى خوراند حتی باوجودی که به آن نیازدارد مانند غذابرای رفع گرسنگی،
و البخیلُ : الّذی یأکلُ و لا یُعطی
بخیل کسى است که خود مى خورد وبه دیگران نمى خوراند
و اللّئیمُ : الّذی لا یأکُلُ و لا یُعطی
لئیم و پست کسى است که نه خود مى خورد و نه به کسى مى خوراند.
ولی در دنیای ما یا حرص است یا طمع، یا بخل است یا منت گذاشتن. چقدر خوب است ما هم به دنیای امیرالمومنین دنیای کرامت ملحق شویم.
🔻تعابیر مختلفی در مذمت دنیا در نهج البلاغه: در خطبه ۳ آمده :
وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز
به خدا قسم دنیای اینچنینی درنظر من ازآب بینی بز بی ارزش تر است.
🔻خطبه ۱۶۱ :
أَقْرَبُ دَارٍ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ أَبْعَدُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّه
دورترین جا از دنیای خدا دنیای شهوت است.
🔻خطبه ۲۲۴ :
وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا
دنیای شما برای من ازیک برگ خشک که تازه یک ملخ اورا به دندان گرفته باشد وریزبه ریز کرده باشد بی ارزش تر است.
🔻نامه ۶۸ :
مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا
مثل دنیا مثل مار است که در لمس خیلی نرم است ولی سم مهلک است.
زهر دنیا زهرقدرت وشهوت به تو خورد ازپا می افتی.
🔻حکمت ۲۳۶ :
وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یَدِ مَجْذُومٍ
به خداقسم دنیای شما از استخوان یک خوک در دست یک انسان جذامی برای من کم ارزش تر است.
🔸بَلَى کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ
آری ! آنچه آسمان بر آن سایه انداخته است یک مدت کوتاه فدک در دست ما بود_چهار سال از فتح خیبر تا رحلت پیامبر_
🔸فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ
ولی درهمان دوران گروهی از روی نفسانیت بر آن بخل ورزیدند.
🔸وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ
و گروهی دیگر سخاوتمندانه آن را بخشیدند
🔸وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ
در این ماجرا بهترین داور خدا است.
_ حضرت با زیرکی تمام در این بخش علاوه بر پاسخ به این سوال که: پس فدک چه بود؟
در این جا هم سخاوتمندی و زُهد خودشان را بیان میکند هم به دستگاه خلفاء اعتراض میکند.
جمله "وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ" دو معنا دارد:
الف. عده ای از اطرافیان اهل بیت با اینکه دانستند حق با حضرت و فدک حق حضرت صدیقه است سخاوتمندانه از آن گذشتند و حتی یک اعتراض نکردند.
ب. خود امیرالمومنین و حضرت زهرا به این اموال بی رغبتی نشان دادند و از آن گذشتند.
_ قرآن کریم می فرماید :
《وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ تغابن - ۱۶ 》
و کسانی که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند!
معلوم است که خلفا بخاطر حرص شدید بویی از رستگاری و فلاح نمی بیننند.
🟢 مطالبی در مورد فدک:
فدک منطقه ای حاصلخیز پردرآمد در۲۰۰ کیلومتری مدینه است. بعد از فتح خیبر توسط امیرالمومنین یهودیان فدک که فهمیدند در مقابل اسلام قدرت ایستادگی ندارند با پیامبر مصالحه کردند و در قبال دادن نیمی از منطقه فدک از پیامبر امنیت گرفتند.
_درآمد فدک بسیار زیاد بوده است:
مورخان در آمد فدک در زمان پیامبر را از ۲۴ تا ۷۰ هزار دینار ذکر کرده اند (ارزش این پول وقتی مشخص میشود که بدانی امیرالمومنین در نامه ۳ نهج البلاغه شریح قاضی را به خاطر خرید خانه ای به هشتاد دینار شدیدا ملامت میکند)
🟢 حضرت زهرا مالک فدک:
طبق احکام شیعه و سنی تمام اموالی که بدون جنگ به دست می آید متعلق به پیامبر است و هر جا اراده کند میتواند مصرف کند.با نزول آیه ۲۶ سوره اسراء مبنی بر دادن حق خویشان
(وَآتِ ذَا الْقُرْبَیٰ حَقَّهُ : ای پیامبر.ص. به صاحبان حق،حقشان را ادا کن)
پیامبر(ص) فدک را به فاطمه(س) هدیه داد.
🟢 غصب فدک توسط خلفاء:
خلیفه اول با همکاری خلیفه دوم با استناد به روایت جعلی فدک را غصب کردند:
نَحْنُ مَعَاشِرَ الاْنْبِیَاءِ لاَ نُوَرِّثُ وَمَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ
ماپیامبران ارثى از خود به یادگار نمى گذاریم و اگر چیزى از ما بماند صدقه محسوب مى شود) در حالی که این حدیث جعلی است و با قرآن سازگاری ندارد.
🟡 احتجاجات بر علیه خلفاء:
۱. خلیفه اول از حضرت زهرا شاهد خواست؛ امیرالمومنین فرمود ابوبکر! تابوده چنین بوده که
"البینه علی المدعی"، فدک چهار سال در دست ما بوده پس از آن ماست اگر تو این را قبول نداری دلیل بیاور.
خلیفه اول ساکت شد، عمر گفت:
یَا عَلِیُّ دَعْنَا مِنْ کَلاَمِکَ ، فَإِنَّا لاَ نَقْوَى عَلَى حُجَّتِکَ،
اى على این سخنانت را واگذار ما در برابر استدلال تو توان پاسخگویى نداریم
فَإِنْ أَتَیْتَ بِشُهُود عُدُول، وَإِلاَّ فَهُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِینَ،
اگر شاهدان عدلى بر مالکیّت فاطمه آوردى، تحویل مى دهیم و الاّ فدک تعلق به همه مسلمانان دارد،
لاَ حَقَّ لَکَ وَلاَ لِفَاطِمَةَ فِیه
نه تو در آن حق دارى نه فاطمه.
۲.شهادت امیرالمومنین و ام ایمن (از زنان بهشتی در لِسان پیامبر):
خلفیه اول شهادت امیرالمومنین رابه خاطر ذی نفع بودن نپذیرفت ولی شهادت ام ایمن را پذیرفت و قباله ای نوشت. ولی عمر درکوچه آن قباله را گرفت وپاره کرد.
۳.احتجاج حضرت زهرا در خطبه فدکیه در مسجد برای اثبات ارت گذاشتن
انبیاء با قرآن:
أَفَعَلَى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ
شما عامدانه قرآن را کنار میگذارید قرآن رانخواندید
إِذْ یَقُولُ "وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ"
قرآن راگوش نکردید، آیا داوود برای سلیمان ارث نگذاشت؟
وَ قَالَ فِیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا جایی که قرآن جریان حضرت ذکریا را بیان میکند.
إِذْ قَالَ " فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی" خدایا به من بچه ای بده تا وارث من شود.
وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب"
۴. اگر فدک حق اهل بیت نبوده است چرا برخی خلفای اموی و عباسی فدک رابه فرزندان امیرالمومنین و فاطمه برگرداندند؟ (اگر چه که مدت کوتاهی بوده ودوباره توسط حاکم بعدی فدک غصب میشده است)
آیا شخصی مثل عمربن عبدالعزیز که بین اهل سنت از جایگاه بالایی برخوردار است و او راپنجمین خلیفه ازخلفای راشدین میدانند خلاف نظر قرآن و پیامبر عمل کرده در برگرداندن فدک؟؟؟
(امثال بلاذری که عمر بن عبدالعزیز را خلیفه چهارم میدانند)
۵. اگر انبیاء ارث نمی گذارند،چرا ابوبکر و عمر در کنار قبر پیغمبر دفن شده اند درحالی که آنجا خانه پیامبر بود.اهل سنت در جواب میگویند چون دختران اینها (عایشه و حفصه) همسر پیامبر بوده اند و از حق خودشان به پدرانشان اجازه دفن داده اند.
سوال اینجاست چرا فاطمه که دختر پیامبر است ارث نمی برد ولی همسران پیامبر ارث میبرند؟ از اینجا معلوم است که طبق نظر اهل سنت مکان دفن خلفا غصبی است.
۶. و اصالتا فدک ارث نبود که نیازبه شاهد داشته باشد،بلکه هدیه پیامبر به حضرت زهرا بود و دراین صورت کل حرفهای خلفا باطل بوده.
۷. اهمیت فدک به اندازه خلافت است:
مناقب ج۴ ص ۳۲۰ :
أَنَّ هَارُونَ الرَّشِیدَ کَانَ یَقُولُ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ
زمانی هارون الرشید امام موسی کاظم.ع. عرض کرد که
خُذْ فَدَکاً حَتَّى أَرُدَّهَاإِلَیْکَ فَیَأْبَى حَتَّى أَلَحَّ عَلَیْهِ
فدک رابگیر ماحاکم هستیم ودلمان میخواهد دعواهای قبل فراموش شود شما به عنوان فرزند فاطمه آن رابگیر و از اشتباهات خلفا بگذر.
فَقَالَ ع لَا آخُذُهَا إِلَّا بِحُدُودِهَا
اگربخواهم فدک رابگیرم همه فدک را میگیرم. گفتند طوری نیست شما امر بفرما تا هرجا دستوردادید میگویم همین امروز قباله را به نامتان بزنند.
قَالَ وَ مَا حُدُودُهَا قَالَ إِنْ حَدَدْتُهَا لَمْ تَرُدُّهَا قَالَ بِحَقِّ جَدِّکَ إِلَّا فَعَلْتَ.
امام کاظم قبول نکرد. گفت به جدت رسول الله قسم که این کار را میکنم
قَالَ أَمَّا الْحَدُّ الْأَوَّلُ
اگرمیخواهی بدانی اولین ضلع فدک کجاست
فَعَدَن ؛ ضلع اول عدن،
یکی از شهر های یمن.
وَ الْحَدُّ الثَّانِی سَمَرْقَنْدُ
ضلع دوم سمرقند
وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ إِفْرِیقِیَةُ ،
ضلع سوم تمام آفریقا
وَ الرَّابِعُ سِیفُ الْبَحْرِ مِمَّا یَلِی الْجُزُرَ وَ أَرْمِینِیَةَ
ضلع چهارم دریای خزر و ارمنستان
قَالَ الرَّشِیدُ فَلَمْ یَبْقَ لَنَا شَیْء
رشید عصبانی شد و گفت این مساحتی که گفتین کل حکومت مرا دربرمیگیرد. حضرت فرمود فدک کل حکومت بود،فدک راگرفتید ک حکومت را از علی بگیرید اگر فدک دست اهل بیت بود خلافت به خلفای اموی و عباسی نمی رسید.
⭕️نکته: اهل بیت فدک میخواستند تا با آن تبلیغ کنند بر علیه خلافت، ولی همین غصب فدک خود دلیلی محکمی است در بی سوادی و بی عدالتی و ظلم خلفا. خدای متعال از غصب فدک هم میتواند حقانیت اهل بیت را ثابت کند.
اگر جایی به ما ظلمی شد، حق ما خورده شد حواسمان باشد که شاید همین حق خوری مقدمه ی اثبات حقانیت ما باشد.
غفرالله لی و لکم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۶ - ۱۱صفر
💢بخش چهارم نامه۴۵💢
موضوع: ریاضت علوی
🔹نامه ۴۵همانطور که در جلسات قبل صحبت شد ، نامه ای است که امیرالمومنین علی( ع ) به فرماندار خود در بصره،یعنی عثمان بن حنیف انصاری نوشته اند. خبر به امیرالمومنین رسید که عثمان بن حنیف در یک مجلسی شرکت کرده،که در آن اشراف واعیان حضور داشتندوغذاهای رنگارنگ در آن مجلس بود واز فقرا هم خبری نبود.امیر المومنین نامه اعتراضی به عثمان بن حنیف نوشتند که تو فرماندار و منتسب به ما هستی، تو باید حال ما را در حکومتداری نگاه کنی وهمان مسیر را طی کنی.هر مأمومی باید امامی داشته باشد و امام شما من علی هستم.
️وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ؟
مرا چه کار است با فدک و غیر فدک؟
️وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَدٍ جَدَثٌ
در حالیکه هر شخصی گمان است که جایگاه فردایش در قبر[جَدَثٌ] باشد.
مَظَانُّهَا:مظان هم اشاره به جایگاه دارد وهم اشاره به گمان دارد. حضرت میفرماید مردم خیال میکنند جایگاه ما قبر است در حالی که جایگاه جسم قبر است ولی جایگاه روح ما بهشت و جهنم برزخ است. ما غیر از جسممان هستیم.
🔶️ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا
قبری که در تاریکی آن آثار انسان قطع میشود. [تَنْقَطِعُ]
🔶️وَ تَغِیبُ أَخْبَارُهَا
ودر تاریکی قبر اخبارش گم میشودو محو میشود [تَغِیبُ]
✅این جمله دومعنا دارد:
1.در قبر انسان کاری از دستش بر نمی آید که اثری داشته باشد، آثار میت به بیرون نمی رسدو ضمنا آرام آرام اسمش و اخبارش هم از روی زمین محو میشود.
2.در قبر اثری از آثار شخص مرده و خبری از اخبار او برای زندگان مشخص نیست. ارتباطش با دنیا قطع میشود ولی او آنجا آثار تمام اعمالش را میبیند و خبرهایی است آنجا.
️وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا
همان قبری[حُفْرَةٌ] که اگر به وسعت او افزوده شود.
🔶 وَ أَوْسَعَتْ یَدَا حَافِرِهَا
و دستان کسی که قبر را میکَند آن را وسیع گرداند.
🔶لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ
سنگ ها و کلوخ هایی که در آن فرو میریزد باز هم آن را تنگ میکند .
🔶وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاکِمُ
و تمام شکاف های آن را خاک متراکم پر
❇️چند نکته در مورد جملات قبل:
_ انسانی که می داند مسیرش تنگی قبر است، مسیرش حساب و کتاب و دیدن آثار اعمال است ، خیلی دنبال زراندوزی و اشرافیت نیست.
_ اگر اعتقادات انسان درست باشد، عمل او هم درست می شود.
_ما را با اعمالمان می سنجند. ما سر سفره اعمالمان هستیم.
🔺 سید نعمت الله جزائری از شاگردان علامه مجلسی در انوار النعمانیه روایت نقل میکند که:
انَّ رجلین تَنازعا فی دارٍ فأنطقَ اللّه لَبِنَةً......
دو نفر بر سر مالکیّت خانه اى باهم نزاع داشتند که ناگهان خشتى از یکى از دیوارهایش فرو افتاد و زبان گشود و گفت: مرا که مى بینید در اصل پادشاهى از پادشاهان زمین بودم، هزار سال حکومت کردم هنگامى که خاک شدم هزار سال بر من گذشت که خشت زنى خاک مرا گرفت و تبدیل به خشت کرد و هزار سال بر من گذشت سپس مرا در این بنا مدتى پیش از این به کار بردند با این حال چرا شما درباره این خانه به نزاع برخاسته اید. فکر نمى کنید آینده خود شما چگونه خواهد بود؟
🔺شعری از بابا طاهر در این مورد:
اگر زرین کلاهی عاقبت مرگ*
اگر خود پادشاهی عاقبت مرگ
اگر ملک سلیمانت ببخشند*
در آخر خاک راهی عاقبت مرگ
_توجه دادن حضرت به مرگ برای آن است که یکی از عوامل مهم و راهکارهای کنترل حرص و طمع و بخل و... یاد مرگ است.
🔺این کلام امیر المومنین در خطبه 230 است:
فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِکُمْ وَ مُکَدِّرُ شَهَوَاتِکُمْ
یاد آوری مرگ از بین برنده لذتهای حرام است. یاد مرگ باعث می شود شهوات شما کدر و بی رنگ شود.
_ یاد آوری مرگ خیلی از رذایل را از بین می برد.
🔶وَ إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى
نفس رابه سبب تقوا ریاضت میدهم، رام میکنم
🔶 لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ
تا در آن روز ترس بزرگ، با امنیت و اطمینان وارد قیامت شود.
🔶وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ
و در جایی که امکان لغزیدن[مَزلَق] هست، ثابت قدم باشد.
✳️ ریاضت و رام شدن نفس، به تقوا است.
_ریاضت شرعی با خشک مقدسی و تصوف هیچ رابطه ای ندارد، ریاضت شیعه به اجرای خطبه متقین است. که آنجا هم بحث نماز و نماز شب و قرآن و ایثار و کار و کجا برویم، کجا نرویم... است.
_ ریاضت باید طبق اصول علوی باشد. باید طبق صفات متقین باشد.
_ریاضت غار نشینی نیست، حضرت در نهج البلاغه اینگونه ریاضت را مورد مذمت قرار داده است.
🔺حضرت در مورد اینگونه ریاضتها(غارنشینی و...) فرمود:
یَا عُدَیَّ نَفْسِهِ،
ای دشمن حقیر خویش، این چه کاری است که تو میکنی؟
✅️ قیامت ترس بزرگ گنهکاران است:
خداوند درسوره انبیاء، آیه ۱۰۱ در قرآن می فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَىٰ أُولَٰئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ
مومنین واقعی که ما به آنها بشارت بهشت داده ایم از آتش دور هستند.
لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا ۖ وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ
آنها صدای آتش دوزخ را نمیشوند؛ و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعّم هستند.
لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الملائکة هذا یَوْمُکُمُ الَّذی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ
مومنین واقعی،وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمیکند و فرشتگان به استقبالشان مىآیند، و مىگویند این همان روزى است که به شما وعده داده مىشد.
❇️در ذیل آیه فزع اکبر روایات عجیبی وارد شده است:
پیامبر به عمرو بن مَعدی کَرَب که از پهلوانان عرب بود فرمود: أَسْلِمْ یَا عَمْرُو یُؤْمِنْکَ اللَّهُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ
مسلمان شو ای عمرو، اگر مسلمان شوی خداوند متعال در ان روز ترس بزرگ تو را امنیت می دهد.
او گفت: من پهلوانم و از چیزی ترس ندارم.
پیامبر فرمود:
پیامبر فرمود: ترسی که می گویم روز قیامت است، اضطراب روز قیامت اینطور است، حساب وکتابش اینطور است، یک صوری دارد، صور اسرافیل وقتی که به صدا در آید، همه قبض روح می شوند. دفعه دوم که به صدا درآید، همه زنده می شوند وحرکت می کنند. یک دفعه عمرو بن معدی بدنش به لرزه افتاد و گفت:
أَلَا إِنِّی أَسْمَعُ أَمْراً عَظِیماً فَآمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ آمَنَ مَعَهُ مِنْ قَوْمِهِ نَاسٌ وَ رَجَعُوا إِلَی قَوْمِهِم.
این روزی که شما می گویید خیلی ترسناک است. معدی کرب مسلمان شد و عده ای از رفقا و قومش هم ایمان آوردند.
⏪پیامبر فرمود: یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ ... الْآمِنُونَ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَر
ای علی ، تو و شیعیانت گروهی هستید که در ان روزی که فزع اکبر است، شما در امنیت هستید.
(البته صرف شیعه بودن ملاک نیست در بخشی از همین نامه که گذشت حضرت میفرماید شما نمیتوانید مثل علی باشید،
وَلکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ
اما مارا با ورع و اجتهاد و عفت و استقامت خودتان یاری دهید
_هرچند علی بودن محال است ولی مثل عمار و سلمان و ابوذر و مغداد که در راه علی گام برداشتند، بودن ممکن است. )
⏪ ریاضت شرعی، رهبانیت و گوشه گیری نیست. عثمان بن مظعون گوشه گیر شده بود. پیامبر خاتم فرمود: این گوشه گیری و غارنشینی وباکسی رفت وآمد نکردن، این رهبانیت مورد پذیرش ما نیست.
رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله ـ لِعُثمانَ بنِ مَظعـونٍ ـ: یا عثمانُ ، إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالى لَم یَکتُبْ علَینا الرَّهبانِیَّةَ ، إنّما رَهبانِیَّةُ اُمَّتی الجِهادُ فی سبیلِ اللّهِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ به عثمان بن مظعون ـ فرمود : اى عثمان! خداوند تبارک و تعالى رهبانیّت را بر ما مقرّر نفرموده است . رهبانیت امّت من جهاد کردن در راه خداست .
_رهبانیت امت رسول الله، وسط معرکه بودن، در جامعه بودن، با مشکلات دست وپنجه نرم کردن است.
⏪حضرت مقصودشان از ریاضت را اینچنین معنا میکردند که، خیال نکنید ریاضت من از آن دست است که چون دستم به دنیا نمی رسد ناچار لباس زهد پوشیده ام،
همانگونه که در خطبه 32 فرمود مردم چهار گروهندکه یکی از آنها :
وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ
گروه دیگر کسانى هستند که حقارت و ناتوانى و نداشتن وسیله کافى، آنان را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان را از همه جا کوتاه کرده است،
فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَ تَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَ لَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی مَرَاحٍ وَ لَا مَغْدًى
(در حالى که از دیگر فاسدان و مفسدان چیزى کم ندارند، ولى به این حقیقت هرگز اعتراف نمى کنند، بلکه) خود را به زیور قناعت آراسته اند و به لباس زاهدان درآمده اند، در حالى که در هیچ زمان، نه به هنگام شب و نه روز، در سلک پارسایان راستین نبوده اند.
(این چهار گروه همه فاسدند و همه خطرناکند، هر چند در چهره هاى مختلف ظاهر مى شوند)
❇️حضرت در ادامه نامه میفرماید اگر من دست از همه چیز شستم گمان نکنید که نمیتوانستم، بلکه من به همه چیز دسترسی داشتم با این حال راه زهد را در پیش گرفتم.
🔶وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ
اگر بخواهم راه را هدایت میکنم،
(اگر میخواستم میتوانستم به گونه ای زندگی کنم که)
🔶 إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ
من علی می توانستم از راه حلال عسل تصفیه شده و خالص بخورم
🔶وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ
و میتوانستم مغز این گندم را بخورم
حضرت نان جو خشک شده میخوردند و آن را به گونه ای بسته بندی میکردند که کسی نتواند به آن دسترسی پیدا کند، وآن را برای حضرت با آب یا روغن و شیری نرم کند.
🔶 وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ
(اگر میخواستم میتوانستم) منسوجات بافته شده از ابریشم _مثل پرده خانه، یا لباس برای همسر_داشته باشم.
🔶وَ لَکِنْ هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ
اما وای به حال من از آن روزی که هوای نفس بر من غالب شود.
_حضرت اگر میخواستند میتوانستند به عصل مصفی و مغز گندم دست پیدا کنند ولی همین عسل و گندم معمول را هم نخوردند و به نان جو خشکی بسنده کردند وهمه اموالشان را در راه خدا خرج کردند و هزار برده آزاد کردند وبه فقرا بخشیدند. خیلیها شمشیر به دست گرفتند و جهاد کردند_هرچند هیچکدام به گرد پای ایشان نمیرسند_ اما فضیلت بزرگ امیرالمؤمنین علیه السلام در این است که نفس در اختیار حضرت است، وپست و مسئولیت و مقام به چشم حضرت نمیآید.
🔶وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَى تَخَیُّرِ الْأَطْعِمَةِ
و حرص شدید مرا به انتخاب غذاهای آنچنانی بکشاند،
_با توجه به معنای یقود که زمام و افسار است حضرت میفرماید حرص شدید انسان را به مرحله حیوانیت می برد.
🔶 وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ
در حالی که شاید در حجاز یا یمامه(منطقه ای دورتر از مرکز)
امیدی به کسب یک قرص نان هم نداشته باشد.
🔶وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ
و هیچ گاه یک دل سیر غذا نخورده باشد.
🔶 أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً
یا اینکه من شب با دل سیر بخوابم.
🔶وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَى
و اطراف من شکم های گرسنه ای باشند.
🔶وَ أَکْبَادٌ حَرَّى
و جگرهایی بسیار تشنه باشند.
🔶أَوْ أَکُونَ کَمَا قَالَ الْقَائِلُ:
یا من چگونه مانند گوینده این شعرباشم آنجایی که گفت:
"وَ حَسْبُکَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ
وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ"
(این درد تو را بس که با شکم سیر بخوابى در حالى که در اطراف تو شکم هاى گرسنه اى است که آرزوى قطعه پوستى براى خوردن دارد)
✅وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ :
گاهی در مواقع قحطی، حتی پوست دباغی نشده حیوانات خورده میشده، حضرت میفرماید من حاکم چگونه سیر باشم در حالی که برخی مردم گوشت که هیچ، پوست هم برای خوردن پیدا نمی کنند.
چند نکته و روایت در این زمینه:
⏪این جملات حضرت خطاب به تک تک ما مسلمانان است و فقط مختص به حاکمان و مسئولین جامعه نیست،
همه ی ما به عنوان کسی که به امیرالمومنین اعتقاد داریم وخود را شیعیان حضرت میدانیم، در قبال فقرای جامعه مسئولیم و باید در حد بضاعت از فقرا گره گشایی کنیم. وبه دنبال تکاثر و مال اندوزی نباشیم.
🔺امام سجادفرمود: مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ بِحَضْرَتِهِ مُؤْمِنٌ جَائِعٌ طَاوٍ
کسى که شب با شکم سیر بخوابد و در کنارش مؤمنى گرسنه و بى غذا باشد ،
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِکَتِی
خداوند عزّ و جلّ فرماید : اى فرشتگان من!
أُشْهِدُکُمْ عَلَى هَذَا الْعَبْدِ أَنَّنِی أَمَرْتُهُ فَعَصَانِی وَ أَطَاعَ غَیْرِی وَ وَکَلْتُهُ إِلَى عَمَلِهِ
شما گواه باشید که من این بنده را فرمان دادم و او نافرمانى من کرد و از غیر من فرمان برد، من او را به کارش وا گذار کردم ،
وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا غَفَرْتُ لَهُ أَبَداً.
به عزّت و جلالم سوگند که هرگز او را نمى بخشم.
⏪برخی با شنیدن نگرانی حضرت ( نکند کسی از شدت گرسنگی پوست حیوانات را بخورد) این شبهه را به وجود آورده اند که حتما اوضاع اقتصادی در زمان حضرت خوب نبوده پاسخ این است که تمام مواردی که حضرت میفرماید با لَعَّلَ آمده است، یعنی شاید اینگونه باشد، حضرت در امور اقتصادی جامعه حتی دغدغه شایدها را هم دارد اگر چه در زمان حضرت اوضاع اقتصادی و عدالت و تقسیم غنائم بسیار بهتر از زمانهای قبل شده بود ولی حاکمیت باید دغدغه احتمالات و شایدها را هم داشته باشد.
این جمله حضرت هم بسیار مهم است:
🔶أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ
آیا من قناعت کنم به همین که میگویند آقا امیرالمومنین است
🔶 وَ لَا أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْرِ
و در سختی های روزگار با آنها مشارکت نکنم؟
🔶أَوْ أَکُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیْشِ اسوه آنها در سختی های روزگار و غذای ناگوار نباشم؟
حاکم جامعه اسلامی باید در حد فقیر ترین مردم جامعه زندگی کند.
🔺درحکمت ۲۰۹ در نهج البلاغه آمده است: َامیر المومنین خانه یکی از دوستان که مریض بود رفت. حضرت دید خانه بزرگی دارد.فرمود: با این خانه چه کار میکنی؟
گفت: آقا چه کنیم؟
حضرت فرمود: میدانستی با این خانه می شود بهشت را خرید؟
گفت: آقا واقعا؟ ما فکر میکردیم اگر شما اینجا بیایید مذمتمان کنی که این چه اشرافیتی است؟
حضرت فرمود: مریضهارا، گرفتارها را، اگر کسی عروسی دارد، اگر کسی عزا دارد، فامیلها را جمع کن، اینجا جای رفت وآمد باشد، صله ارحام باشد، بهشتی میشوی.
این بنده خدا خوشحال شد. واز دست برادرش به امیر المومنین شکایت کرد.
گفت ما یک برادری داریم بنام عاصم بن زیاد، خانواده را رها کرده و به کوهی، غاری رفته و زن وبچه اش هم به گردن من افتاده اند. من باید خرج زن وبچه خودم و زن وبچه او را بدهم شما حرفی با او بزنید.
حضرت کسی را فرستاد که او را بیاورند ، وقتی عاصم بن زیاد را آوردند حضرت فرمود:
قَالَ عَلَیَّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ یَا عُدَیَّ نَفْسِهِ
ای دشمن نفس خود، چه کار میکنی ؟ این زن وبچه چه گناهی کردند از دست تو اسیر شدند؟
عاصم گفت: ای امیر المومنین، ما که تو را میبینیم، تو لباست، لباس کرباس است.نانت، نان جو خشک است. خودت اینطور زندگی میکنی، بعد به ما میگویی شما غذای خوب بخور، شما لباس خوب بپوش.
حضرت در پاسخ فرمود:
قَالَ وَیْحَکَ إِنِّی لَسْتُ کَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُه، واى بر تو، من مانند تو نیستم و وظیفه اى غیر از تو دارم، زیرا خداوند بر پیشوایان حق و عدالت واجب کرده که بر خود سخت بگیرند و همچون افراد ضعیف مردم زندگى کنند تا فقر، آنها را به طغیان و سرکشى در برابر فرمان خدا وادار نکند.
غفر الله لی و لکم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم اللَّهِ الرّحمن الرّحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۷ - ۱۲ صفر
💢بخش پنجم نامه۴۵💢
🔵موضوع کلی نامه: نقد عثمان بن حنیف به خاطر حضور در مهمانی اشرافی که فقرا درآن جایگاهی نداشتند. ودر خواست از او برای الگو قراردادن رفتار و منش حضرت در همراهی با فقرا با این جملات:
چگونه خودم را قانع کنم که مرا امیر المومنین بنامند
در حالی که در سختی های روزگار همراه مردم نیستم.»
موضوع بخش پیش رو:
از اینجا حضرت زندگی مرفهانه را و زندگی ذلتی بردگی را نقد میکند، انسان باید انسانی زندگی کند، هدفمند زندگی کند که اگر اینگونه شد برای به دست آوردن مال سر سفره اغنیا نمی نشیند ، برای پیدا کردن مقام و... دست جلوی اشراف دراز نمیکند:
🔶فَمَا خُلِقْتُ
من برای این خلق نشده ام که:
در اینجا شش هدف خلقت انسان را بیان مینمایند:
هدف اول:
🔶لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ
(خلق نشده ام که) خودم را به غذاهای رنگارنگ و خوش طعم و بو ومشغول کنم
کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا
همچون حیوان پرواری [الْمَرْبُوطَةِ] که تمام همتش علفش است.
⏪انسان نباید مانند حیوان پرواری باشد که غذا را در آخور او بریزند و او یک مصرف گرای بی مصرف باشد و در رفاه مطلق به سر ببرد که همه همتش خوردن باشد. انسان هدف بالاتری دارد.
هدف دوم:
🔶أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا
یا مثل حیوان بیابان چر (حیوانی که در بیابان چرا میکند) [الْمُرْسَلَةِ] که همه مشغولیتش خوردن غذایی در خاک روبه هاست[تَقَمُّمُهَا]
🔶 تَکْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا
شکمش را از علفهایش پر کرده است.
🔶وَ تَلْهُو عَمَّا یُرَادُ بِهَا
و از آنچه بر سر او می آید غافل است.
⏪انسان نباید همه وقت خود را برای چرخیدن در محل کسب آب و غذا بگذراند و شبانه روزی را صرف پوزه زدن به خاکروبه های دنیا کند. این بردگی دنیاست، ذلتی زندگی کردن است.
✅امیرالمومنین میفرماید همانگونه که چوپان از پروراندن حیوانات اهدافی دارند و حیوانات از آن غافلند اکثر اهل دنیا هم که یک عمر برای دنیا جان کنده اند نمی دانند دنیا و صاحبان دنیا چه برنامه ای برای آنها در نظر گرفته اند؛ یا میخواهند آنها را پله ترقی خودشان کنند و بارشان را روی آنها بگذارند، یا میخواهند آنها را بدوشند، یا میخواهند آنها را سر ببرند و از گوشت آنها کباب درست کنند و در یک کلام اشراف دنیا میخواهند از جهل مردم نسبت به هدف خلقت سوء استفاده کنند و به اهداف خود برسند.
🔺حکمت ۶۴: أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَام
ثروتمندان و صاحبان قدرت مردم را آنجا میبرند که به نفع خودشان باشد نه به نفع مردم.
🔺همان که در خطبه ۱۴۹ فرمود:
کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ
من روزگار را گذراندم نه اینکه روزگار مرا هر جا خواست ببرد.
هدف سوم :
🔶أَوْ أُتْرَکَ سُدًى
(آفریده نشدم تا) بیهوده[سُدًى] رها شوم.
⏪هدف خلقت انسان بیهودگی نیست بلکه اهداف بلندی دارد که باید تک تک لحظاتش را طبق آن برنامه ریزی و حرکت کند.
هدف چهارم:
🔶أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً
(آفریده نشدم تا)عبث و بیهوده، برای بازی باشم.
🔺 امام رضا: وَ اللَّهِ مَا لِلَّعِبٍ خُلِقْنَا، وَ إِنَّمَا خُلِقْنَا لِلْجِدِّ لِأَمْرٍ عَظِیمٍ.
به خدا قسم ما برای بازیچه بودن خلق نشدیم، ما برای تلاش برای امر بزرگی هدف بزرگی آفریده شدیم.
هدف پنجم:
🔶أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ
(آفریده نشدم تا)بکشم ریسمان گمراهی را.
(علاوه بر گمراهی خودم موجب گمراهی دیگران هم بشوم)
⏪ بدتر از بی هدفی و بازیگری آن است که انسان ریسمان ضلالت را به دست بگیرد و عده ای را همراه با خودش به گمراهی بکشد و جزء ائمه کفر و ضلالت شود بر خلاف ائمه هدایت.
🔺قرآن کریم به ساحت بیان میدارند :
فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُم
ائمه مفر را بکشید چراکه اینها ایمانی ندارند.
هدف ششم :
🔶أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَةِ
(من خلق نشدم تا) تا در جاده سرگردانی[متاهَه] بیوفتم (بدون هدف باشم)
(تیه: سرگردانی و حیرت)
تشخیص هدف موجب رسیدن به هدف است.
✅ حضرت 6 نوع زندگی را نفی کردند و فرمودند هدف از زندگی اینها نیست.
اگر از امیر المومنین علی علیه السلام در مورد هدف خلقت بپرسیم،حضرت این چنین پاسخ ما را میدهند:
🔺خطبه 203 :
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ
اى مردم! دنیا تنها سراى عبور است و آخرت خانه جاودانه،
فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ وَ لَا تَهْتِکُوا
حال که چنین است از این گذرگاه خود براى محل استقرار خویش (در آخرت)، توشه برگیرید
أَسْتَارَکُمْ عِنْدَ مَنْ یَعْلَمُ أَسْرَارَکُمْ
و پرده هاى خویش را در پیش کسى که از اسرارتان آگاه است ندرید
وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ
و قلوبتان را از دنیا خارج کنید پیش از آنکه بدنهایتان از آن خارج شود،
فَفِیهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَیْرِهَا خُلِقْتُمْ
چرا که شما در دنیا آزمایش مى شوید و براى غیر آن، آفریده شده اید.
إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَکَ قَالَ النَّاسُ مَا تَرَکَ
هنگامى که انسان مى میرد، مردم مى گویند چه چیز باقى گذاشت؟
وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ مَا قَدَّمَ لِلَّهِ آبَاؤُکُمْ فَقَدِّمُوا بَعْضاً یَکُنْ لَکُمْ قَرْضاً
ولى فرشتگان مى گویند چه چیز پیش از خود فرستاد؟ خدا پدرتان را رحمت کند بخشى از ثروت خود را از پیش بفرستید تا به عنوان قرض (نزد خدا) براى شما باقى بماند.
وَ لَا تُخْلِفُوا کُلًّا فَیَکُونَ فَرْضاً عَلَیْکُم
و همه را براى بعد از خود نگذارید که مسئولیت سنگینى بر دوش شما خواهد گذارد.
🔶وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ:
گویی یکی از شما این را میگوید :
🔶إِذَا کَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ،
اگر غذای علی بن ابی طالب همین است که گفت،
🔶فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ!
باید او را زمین گیر و ناتوان کرده باشد[قَعَدَ بِهِ] از هم آورد[قِتَالِ الْأَقْرَانِ] و جنگ با شجاعان.
(کم غذایی موجب ناتوانی در جنگ ها و مبارزاتش باشد)
✅ما دو بحث داریم؛ یک قدرت داریم و یک شجاعت:
1.شجاعت ثمره جهان بینی است. انسانی که اهداف بلند داشته باشد و به آخرت و جزای اعمال اعتقاد راسخ داشته باشد، همه چیز را در قبضه قدرت خدا ببیند شجاع میشود. شجاعت هیچ ارتباطی با قدرت ندارد. چه بسیار قوی هایی که ترسو هستند، و چه بسیار ضعیف هایی که شجاع هستند.
شجاعت نعمت خدایی است
🔺درخطبه ۱۲۳ فرمود :
وَ أَیُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ أَحَسَّ مِنْ نَفْسِهِ رَبَاطَةَ جَأْشٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ
هر کدام از شما در صحنه نبرد با دشمن، در خود شجاعت و دلاورى احساس کرد،
وَ رَأَى مِنْ أَحَدٍ مِنْ إِخْوَانِهِ فَشَلًا فَلْیَذُبَّ عَنْ أَخِیهِ بِفَضْلِ نَجْدَتِهِ الَّتِی فُضِّلَ بِهَا عَلَیْهِ
و برادرش را سست و ترسو یافت، به شکرانه این برترى باید از او دفاع کند،
کَمَا یَذُبُّ عَنْ نَفْسِهِ فَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُ مِثْلَه
آنگونه که از خود دفاع مى کند، زیرا اگر خدا بخواهد او را چون شما دلاور و شجاع گرداند.
2.برخی خیال میکنند قدرت ثمره غذاهای آنچنانی است در حالی که حضرت میفرماید قدرت نیز با غذا ارتباط ندارد. بلکه پر خوری و عادت به غذاهای آنچنانی قدرت را کم میکند.
_ خطبه ۲۴۱ فرمود: لَا تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ
عزم و شکم پرستی باهم جمع نمیشوند
کارگرها با کمترین غذا، قدرت و قوت فوق العاده ای دارند و افرادی که روزانه فلان مقدار کالری انرژِی مصرف میکنند از انجام کارهای ساده هم عاجز هستند.
اگر چه غذا اندک تاثیری در قدرت دارد ولی هیچ تاثیری در شجاعت ندارد.
🔶أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ أَصْلَبُ عُوداً
درخت بیابانی (با وجود اینکه آب کمتری میخورد) چوب محکم تری دارد.
🔶وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً
علف های سرسبز و تازه[الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ] پوست نازکی[أَرَقُّ ] دارند.
🔶وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیَةَ أَقْوَى وَقُوداً
گیاهان و بوته های دیمی[الْعِذْیَةَ] (که فقط از آب باران استفاده میکنند) چوبشان شعله بیشتری دارد.
🔶 وَ أَبْطَأُ خُمُوداً
و دیرتر خاموش میشوند.
✅تن پروری و رفاه طلبی نتیجه ای جز سستی و تنبلی و ضعف و شکست ندارد. کسانی که میخواهند در میدان مسابقه دنیا پیروز شوند باید خود را آماده کنند و از رنج ها و زحمت های آن هیچ ترس و هراسی نداشته باشند.
فلسفه بعضی عبادات سخت همین خود سازی و رشد روحی است مانند روزه در رمضان، حج واجب با آن همه رنج و زحمت.
⏪تا به اینجا پاسخ حضرت به کسانی که کم غذایی حضرت را غیر ممکن میدانستند و کم غذایی را موجب ضعف میدانستند اینگونه پاسخ داد که اولا کم غذایی نشان از ضعف نیست چه بسا درختی در بیابان که چوب محکمتری دارد، و در ادامه دومین دلیل قدرت خود را نشأت گرفته از شجاعت پیامبر میدانند:
💠 وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ کَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ
من نسبت به پیامبر چنان هستم که نور من از نور پیامبر گرفته شده است.
💠 وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ
و صاعد[الذِّرَاعِ] من متصل به بازوی[الْعَضُدِ] پیامبر است.
⏪هر چه بازو قوی باشد ساعد هم قوی تر است.
✅قرابت پیامبر و امیرالمومنین:
🔺عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ هُوَ یَقُولُ خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِد
از ابوذر نقل است که من مکرر از پیامبر شنیدم که میفرمود: من و علی ابن ابیطالب سلام از یک نوریم.
🔺و عن سعد بن ابی وقاص قال:
سعد بن ابی وقاص سلام نقل میکند:
کنت جالسا فی المسجد انا و رجلین معی، فنلنا من علی من و دونفر دیگر در مسجد نشسته بودیم وپشت سر علی حرف میزدیم.
فاقبل رسول اللّه صلى اللّه علیه (و آله) و سلّم غضبان یُعرف فی وجهه الغضب،
در همان حال پیامبر وارد مسجد شد و سلام داد در حالی که از صورتش خشم میبارید.
فتعوذتُ باللّه من غضبه،
به نحوی که به خدا پناه بردم از غضبش.
فقال: ما لکم و ما لی؟ من آذى علیا فقد آذانی.
پس پیامبر فرمودند:شما را چه کار است به من؟ چرا که هر که علی را بیازارد مرا آزرده است.
🔺بنا بر آیه قرآن در بیان جریان مباهله علی نفس پیامبر است:
قل نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ
🔺 در جریان ابلاغ سوره برائت این چنین نقل شد :
مِنْ مُسْنَدِ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ ...عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ:
در کتاب مسند احمدبن حنبل سلام از حضرت چنین نقل شده است:
لَمَّا نَزَلَتْ عَشْرُ آیَاتٍ مِنْ بَرَاءَةَ عَلَى النَّبِیِّ ص دَعَا النَّبِیُّ ص أَبَا بَکْرٍ فَبَعَثَهُ بِهَا لِیَقْرَأَهَا عَلَى أَهْلِ مَکَّةَ
وقتی آیاتی از سوره برائت بر پیامبر نازل شد، پیامبر ابابکر را برای رساندن این آیات به مکه مامور کرد،
به دستور خداوند پیامبر امام علی علیه السلام را فرستاد تا ابابکر را از بین راه برگرداند و خود به جای او آیات برائت را به مکه برساند،
وقتی ابابکر متوجه این موضوع شد نزد پیامبر آمد و به ایشان اعتراض کرد چرا این مسئولیت رااز او سلب کرده،
پیامبر فرمود:وَ لَکِنْ جَبْرَئِیلُ جَاءَنِی فَقَالَ لَنْ یُؤَدِّیَ عَنْکَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْکَ
جبرئیل نزد من آمد و از من خواست تا تو را باز گردانم وخودم یا یکی از من این آیات را برسانیم.
✅شجاعت پیامبر:
🔺غرائب الحدیث: کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللهِ فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ
هنگامى که آتش جنگ شعله ور مى شد ما به رسول خدا پناه مى بردیم و هیچ یک از ما به دشمن از او نزدیک تر نبود.
https://eitaa.com/joinchat/2066481246Cb13f0be69d
#شجاعت_علی
#علی_نفس_پیامبر
#ارتباط_قدرت_و_شجاعت
✅استقامت و قوت پیامبر (کم غذا و پر انرژی):
در عیون اخبار ارضا نقل شده است:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ:
از امام علی علیه السلام نقل شده:
کُنَّا مَعَ النَّبِیِّ ص فِی حَفْرِ الْخَنْدَقِ
ما با پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم در هنگام حفر خندق
(کندن خندقی به عمق زیاد و عرض زیاد که دشمن نتواند از روی آن بگذرد کار بسیار سختی است)
إِذْ جَاءَتْهُ فَاطِمَةُ
حضرت فاطمه سلام الله علیها آمدند.
وَ مَعَهَا کِسْرَةُ خُبْزٍ
و همراهش قسمتی از نان بود.
فَدَفَعَتْهَا إِلَى النَّبِیِّ ص
پس به پیامبر تعارف کردند
فَقَالَ النَّبِیُّ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سلام فرمودند :
مَا هَذِهِ الْکِسْرَةُ
این تکه نان چیست
قَالَتْ قُرْصاً خَبَزْتُهَا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ
حضرت فاطمه فرمودند : من این را برای حسن و حسین پختم
جِئْتُکَ مِنْهُ بِهَذِهِ الْکِسْرَةِ
از آن قسمتی را برای شما آوردم
فَقَالَ النَّبِیُّ ص أَمَا إِنَّهُ أَوَّلُ طَعَامٍ دَخَلَ فَمَأَبِیکَ مُنْذُ ثَلَاثٍ. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمودند :سه روز است غذایی نخورده بودم.
🔶وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِی
به خدا قسم اگر همه اعراب پشت به پشت هم دهند تا با من بجنگند
🔶لَمَا وَلَّیْتُ عَنْهَا
من به آنها پشت نمی کنم،
(فرار نمیکنم)
🔶وَ لَوْ أَمْکَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا
اگر فرصتی پیش بیاید که بر گردن گردنکشان مسلط شوم.
🔶لَسَارَعْتُ إِلَیْهَا
به سرعت به سمت جنگ با آنها میروم
✅شجاعت امیرالمومنین:
در جریان جنگ خیبر وقتی اصحاب پیامبر از جمله عمر و ابابکر به مبارزه رفتند و دست از پا دراز تر برگشتند، پیامبر فرمودند:
لاُعطِیَنَّ الرَّایَةَ غَداً رَجُلاً یُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ کَرَّارٌ غَیْرُ فَرَّار لاَ یَرْجِعُ حَتَّى یَفْتَحَ اللهُ عَلَى یَدَیْهِ
فردا پرچم را به دست کسى خواهم داد که خدا و پیامبرش او را دوست دارند پیوسته به دشمن حمله مى کند و هرگز فرار نخواهد کرد و خداوند به دست او این قلعه ها را فتح مى کند
امام علی در آن زمان چشم درد داشتند پیامبر دستور دادند تا حضرت را به میدان نبرد بیاورند، ایشان دستی بر چشمان امام علی علیه السلام کشیدند و چشم ایشان شفا یافت و بعداز آن قلعه خیبر فتح شد.
🔺ابن ابی الحدید میگوید
فإنَّ التواریخَ من قبلِ الطوفان مجهولةٌ عندنا
نزد ما مورخین تاریخ قبل از طوفان نوح نا مشخص است. اما بعد آن را خوب میدانیم،
أن أحدا أُعطیَ من الشجاعة و الإقدام ما أُعطیَه هذا الرجل من جمیع فرق العالم على اختلافها من الترک و الفرس و العرب و الروم و غیرهِم
در طول تاریخ از نظر شجاعت و عمل هیچ کسی را در بین همه گروه های عالم از ترک و فارس وعرب و روم و... شجاعترین از علی بن ابی طالب علیه السلام ندیدم
و المعلوم من حالِه أنَّه کان یُؤثِرُ الحربَ على السِّلم و الموتَ على الحیاة و الموت الذی کان یطلُبُه و یؤثِرُه إنما هو القتل بالسیف لا الموت على الفراش کما قال الشاعر:
علی کسی بود که از جنگ نمیهراسید و همیشه مرگ را بر حیات ترجیح میداد. و او مرگ در میدان جهاد را میخواست نه بر بستر بیماری را.
به قول شاعر
لو لم یَمُت بینَ أطرافِ الرِّماح إذاً
لماتَ إذ لم یَمُت مِن شِدَّةِ الحُزن
فلان شخص اگر در میدان نبرد با شمشیر کشته نشود، از شدت حزن دق میکند و میمیرد.
و بعد به عنوان شاهد خطبه 123 را ذکر میکند:
إِنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَةٍ عَلَى الْفِرَاشِ فِی غَیْرِ طَاعَةِ اللَّهِ
بالاترین مرگ، شما شهادت در راه خداست، قسم به خدایی که جان علی در دست اوست هزار ضربه شمشیر برای من آسان تر از مرگ در بستر در غیر طاعت خداست.
🔺در رابطه با شجاعت مولا به نقل از شافعی این چنین آمده
قیل للشافعی (امام شافعی سنی):
ما تقول فی علی؟
چه بگویم از علی؟
قال: ما أقول فی شخص اجتمعَت له ثلاثة مع ثلاثة لم یجتمِعنَ قطّ لأحد من بنی آدم:
چه بگویم در مورد کسی که سه صفت متناقض در او جمع است:
١. الجود مع الفِقَه
جود و بخشش در عین فقر
٢. و الشجاعة مع الرأى
هم مدیر است هم شجاع و جنگجو.
معمولا انسانهای مدیر پشت میز نشینند ولی حضرت مرد جنگ هم هست.
٣.و العلم مع العمل
همه چیز را میدداند و به همه پایبند است
ثم أَنشِد:
سپس این بیت را سرود:
اُحِّبُ علیاً لا اُبالی و ان فشا و ذلک فضل الله یؤتیه من یشا
من علی را دوست دارم وابایی از فاش شدنش ندارم،واین فضل خداست که به هر کسی که علی را دوست داشته باشد میدهد.
انا عبد لفتی انزل فیه هل اتی الی متی اَکتِمُهُ ، اَکتِمُهُ الی متی»
من بنده آن جوانمردی هستم که سوره «هل اتی» در شأن او نازل شده ، تا کی آن را پنهان کنم و تا کی آن را بپوشانم.
🔶 وَ سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْکُوسِ
من تمام تلاشم را میکنم تا زمین را از این شخص که قلبش واژگون ست (از انسانیت به شیطانیت گرایش پیدا کرده/معاویه) و پاک کنم.
🔶وَ الْجِسْمِ الْمَرْکُوسِ
و جسم واژگونی دارد (کج اندیش و وارونه نگر است)،
🔶حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَیْنِ حَبِّ الْحَصِیدِ
تا اینکه این سنگریزه خارج شود،از بین دانه های درو شده
(مثل دانه های برنجی که باید از بین آنها سنگ ها را خارج کرد.)
_مقصود حضرت در این جملات معاویه است. و همه کسانی که مثل معاویه اند.
غفرالله لی ولکم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۳ صفر - ۱۴۰۲/۶/۸
💢بخش ششم نامه۴۵💢
🔵 موضوع کلی نامه: نقد عثمان بن حنیف(از یاران و کارگزاران حضرت) به خاطر حضور در مهمانی اشرافی که فقرا درآن جایگاهی نداشتند و در خواست از او برای الگو قراردادن رفتار و منش حضرت در همراهی با فقرا.
در بخش قبل حضرت خود را به درخت بیابانی تشبیه کردند که با وجود آب کمی که میخورد چوب محکم تری دارد، پس از منظر حضرت میزان غذا با افزایش قدرت ارتباطی ندارد، بلکه شجاعت ثمرهی باور و قدرت ثمره اراده است نه غذا.
در کتاب شریف تمام نهج البلاغه چند جمله ای در ادامه این بخش آمده که سید رضی آن را حذف کرده است؛ حضرت میفرمایند:
وَ اَللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ بِقُوَّةٍ جِسْمَانِیَّةٍ لَکِنْ بِقُوَّةٍ إِلَهِیَّةٍ.وَ لَا حَرَکَةٍ غِذَائِیَّةٍ لَکِنِّی أُیِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَکُوتِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِیئَةٍ»..
به خدا قسم من در قلعه خیبر را با نیروی حاصل از اثر غذا و خوراک نکندم؛ بلکه آن قدرت ملکوتی و نفس منوّر به نور الهی مرا به این کار وا داشت.
من این درب را که چهل مرد قدرتمند آن را جابجا میکردند با یک دست کندم و به چهل متر پشت سرم پرتاب کردم.
این کار را با قدرت بازو و غذا نکردم بلکه با نور الهی و قوت و قدرتی بود که به برکت ایمان به دست آوردم.
وگرنه با قدرت جسمی همچین کاری محال است.
همچنین در ادامه بحث جلسه قبل آنجا که امیر المومنین فرمود: اگر عرب برای مقابله با من پشت به پشت هم دهند، من عقب نشینی نمی کنم، بلکه با قدرت و قوت در برابر اینها خواهم ایستاد.حَضرت استشهاد کردند که اگر من دستم به معاویه واژگون دل با آن افکار باطنش برسد، قطعا گردن اورا میگیرم وگردن گردنکشان را می شکنم،سوال زیر پیش میآید.
✅️ چرا امیر المومنین وسط بحث، صفاتی را که در مورد معاویه است را می آورد؟
عثمان بن حنیف در جلسه اشراف نشسته، حضرت می فرماید باید مراقب باشی.حاکمان باید اینطور باشند. مبادا ثروتمندانه واشرافی زندگی کنی.چرا یکدفعه می فرماید من اگر قدرت پیدا کنم معاویه را سر جای خود می نشانم.ممکن است به ذهن برسد که این خیلی به ماجرا و جریان نامه ارتباطی ندارد.ارتباطش این است ،
امیر المومنین میفرماید: عثمان بن حنیف ،دشمن ما امروز معاویه است.اولولیت اول ما خاموش کردن فتنه شام است.
یک مسئول ، کاری انجاممیدهد که رئیس جامعه باید اولویتها را کنار بگذارد و به شبهه او پاسخ دهد وبه او تذکر دهد و مسیر را برایش تبیین کند .
✅️ مسئولین باید اولویت را بفهمند وَاِلّارئیس جامعه مجبور به تذکر میشوند و از حل مسائل اصلی و مهم جامعه باز میمانند. همانگونه که در این جا حضور نا بجای عثمان بن حنیف در یک مهمانی حضرت را از رسیدگی به امر مهمی همچون مقابله با معاویه باز میدارد و حضرت باید وقت خود را صرف مکاتبه با عثمان بن حنیف کنند.
🔵موضوع این بخش از نامه:
حقیقت دنیا در بیان مولا
🔶إِلَیْکِ عَنِّی یَا دُنْیَا
از من دور شو ای دنیا.
🔶 فَحَبْلُکِ عَلَى غَارِبِکِ
(تو مثل شتری هستی) که افسارت را به کوهانت انداخته ام (تو را رها کرده ام)
_ حضرت دنیا را به حیوان تشبیه میکند که افسار آن را روی گردنش انداخته و او را آزاد کرده است.
حضرت این جمله را در جای دیگر نهج البلاغه هم بکار برده است.
🔺 در خطبه۳ نهج البلاغه، خطبه شقشقیه آنجایی که حضرت موضوع خلافت خود را مطرح میکند، فرمود: أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ
قسم به خدایی که دانه را شکافت وانسان را خلق کرد.
لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ
اگر آن جمعیت آنچنانی برای بیعت با من نیامده بودند ،و اگر اینگونه نبود که حجت تمام نمیشد که یک عده کمک حال من هستند.
وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ
اگر خدا از من پیمان و عهد نگرفته بود در مقابل پرخوری ظالم سکوت نکنم،در مقابل گرسنگی مظلوم سکوت نکنم،
لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا
من ریسمان حکومت را به گردنش می انداختم.
✅️امیر المومنین، به حکومت شرافت می دهد ، نه حکومت به امیر المومنین.
🔺حضرت دنیا را مطلقا نمی خواهد حتی حکومتش را، مگر اینکه بتواند احقاق حقی کند. درخطبه ۳۳ فرمود:
قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ
عبدالله بن عباس می گوید:
دَخَلْتُ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بِذِی قَارٍ وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ
وارد شدم بر امیرالمومنین در منطقه ذی قار، دیدم حضرت نعلینش راوصله میزند.
(همان نعلینی که خود امیرالمومنین فرمود بخدا آنقدر این نعلین را رفو کردمو دوختم که خودم خجالت می کشم که اینها را وصله بزنم.)
فَقَالَ لِی مَا قِیمَةُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِیمَةَ لَهَا
امیرالمومنین به عبدالله بن عباس فرمود این نعلین چقدر می ارزد؟ گفت: بخداقسم، هیچ قیمتی وارزشی ندارد.
فَقَالَ ع وَ اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا.
حضرت فرمود: بخداقسم این کفش پاره بی قیمت برای من با ارزشتر از حکومت بر شماست، مگر اینکه حقی را اقامه کنم، وظالمی را سر جایش بنشانم.
🔶 قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِکِ
(ای دنیا) من خودم را از چنگال و پنجه های تیز [مُخالِب ]تو رها کرده ام.
_حضرت دنیا را به پرنده شکاری و حیوان وحشی تشبیه کرده است که انسان را در چنگال و پنگال خودش اسیر کرده و او باید با هر زحمتی هست خودش را از چنگال او نجات دهد.
🔶 وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِکِ
و از دام های[حبائل] تو رهایی یافته ام.
_حضرت دنیا را به صیادی تشبیه کرده است که سرتاسر مسیر انسان دام پهن کرده است و باید با هوشیاری از دام او رهایی یافت.
🔶وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِکِ
و دوری کرده ام از رفتن در لغزشگاه هایت.
_حضرت دنیا را به دره ی خطرناکی تشبیه کرده است که هر کسی به لبه ی آن برود قطعا میلغزد و به پرتگاه سقوط میکند.
✅️ دنیا همانند شیره تلخ درخت بلوط است. شیره تلخ درخت بلوط برای دباغی ورنگرزی استفاده میشود. در موقعیت رنگرزی این دنیا جلوه ای نشان می دهد اما باطن دنیا آن دست تیز چدنی است که رویش مخمل کشیده
✅ ️بعد از بیان چهار تشبیه بلیغ، حضرت میفرماید هیچ موعظه ای مثل تاریخ اثر گذار نیست؛ ببینید آنهایی که همه چیزشان را پای دنیا ریختند آخرش به کجا رسیدند.
حضرت در نهج البلاغه از این دست جملات زیاد دارند ازجمله در همین نامه میفرماید:
🔶أَیْنَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِکِ؟
کجا هستند گذشتگانی که آنها را با بازیها و مزاحهایت فریب دادی.
🔶 أَیْنَ الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِکِ؟ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ
کجا هستندگذشتگانی که به فتنه کشاندی آنان رابا زخا ف و طلا ونقره؟ هم انها کسانی هستند که اینک در رهن قبور اند.
🔶 وَ مَضَامِینُ اللُّحُودِ
و درون لحد جا گرفته اندولحد آنها را در آغوش گرفته.
🔺قران کریم در آیه ۹۸ سوره مریم می فرماید: وَکَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِّنْ قَرْن هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِّنْ أَحَد أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً
چه بسیار اقوام بى ایمان و گنهکارى را که پیش از آنان هلاک کردم; آیا اثرى از هیچ یک از آنها احساس مى کنى؟ یا کمترین صدایى از آنها مى شنوى.
✅حضرت در این بخش روی دو جلوه از جلوه های دنیا دست میگذارد:
1.مداعبه، شوخی و بازی:
دنیا میخواهد ما را به بازی بگیرد ؛ ما را بازی دهد، ما را عروسک خیمه شب بازی کند و حواس ما را از امور مهم و قیامت پرت کند.
🔺حضرت در خطبه ۸۴ فرمود:
عَجَباً لِابْنِ النَّابِغَةِ یَزْعُمُ لِأَهْلِ الشَّامِ أَنَّ فِیَّ دُعَابَةً وَ أَنِّی امْرُؤٌ تِلْعَابَةٌ ...
شگفتا از پسر نابغه( عمروبن عاص)! شامیان را گفته است که خیال نکنید علی یک حاکم واقعی است، علی جوانی است اهل شوخی ومزاح وبازی...
أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَیَمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ
بخدا سوگند من هیچوقت دچار این لغزشها نمی شوم. عمر را به بازی نمیگیرم، چون یادمرگ هستم.
⏪اگر کسی بازی خورد از قیامت غافل میشود. و این چنین اسیر شیطان میکند.
2.زخارف، زر و زینت دنیا:
دنیا و شیطان میخواهند زشتی ها را برای ما زیبا جلوه دهند تا ما را جذب کنند:
وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ؛
شیطان گناه را برای ما جلوه میدهد.
🔺امیر المومنین در خطبه ۱۱۳می فرماید:
وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ وَ لَیْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ
شما را از دنیا پرستى مى ترسانم، زیرا منزلگاهى است براى کوچ کردن، نه منزلى براى همیشه مانده است.
قَدْ تَزَیَّنَتْ بِغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بِزِینَتِهَا-
دنیا خود را با غرور زینت داده و با زینت و زیبایى مى فریبد.
دَارٌهَانَتْ عَلَى رَبِّهَا فَخَلَطَ حَلَالَهَا بِحَرَامِهَا وَ خَیْرَهَا بِشَرِّهَا وَ حَیَاتَهَا بِمَوْتِهَا وَ حُلْوَهَا بِمُرِّهَا
خانه اى است که نزد خداوند بى مقدار است، زیرا که حلال آن با حرام، و خوبى آن با بدى، و زندگى در آن با مرگ، و شیرینى آن با تلخى ها در آمیخته است.
❇️ روایت مفصلی را مرحوم شیخ صدوق در امالی نقل میکند که در اینجا بخشهایی از آن بیان میشود:
أَنَّ ذَا الْقَرْنَیْنِ لَمَّا فَرَغَ مِنْ عَمَلِ السَّدِّ انْطَلَقَ عَلَى وَجْهِهِ فَبَیْنَا هُوَ یَسِیرُ وَ جُنُودَهُ إِذْ مَرَّ عَلَى شَیْخٍ یُصَلِّی
(وقتی ذوالقرنین ساخت سد را به پایان رسانید به سمت جلو حرکت کرد. در حالی که او و لشکریانش در حال حرکت بودند به پیر مردی برخوردند که نماز می گزارد. ذوالقرنین لشکریانش را در کنار آن پیر مرد از حرکت باز ایستاند تا این که نمازش را به پایان رساند. ذوالقرنین به او گفت: چگونه لشکریانم که در پیش تو حضور یافته اند تو را به هراس وا نمی دارند؟او پاسخ داد: با کسی در حال راز و نیاز بودم که لشکریان بیشتری دارد و سلطه و نیرویش بیشتر از تو است و اگر من به تو رو می کردم خواسته ام را از او نمی گرفتم.
ذوالقرنین به او گفت: آیا مایلی تا با من همراه شوی و من خود از تو حمایت کنم و از تو در برخی کارهایم کمک جویم؟ او گفت: اگر چهار خصلت را برایم تضمین کنی با تو خواهم آمد.
آن چهار خصلت عبارتند از: نعمت بی پایان، سلامتی ای که مرضی در آن واقع نشود، جوانی ای که در آن پیری نباشد و حیاتی که مرگ نداشته باشد.ذوالقرنین به او گفت: کدام مخلوق قادر بر این خصلت ها است؟ آن پیر مرد گفت: بنابراین من با کسی هستم که بر این خصلت ها تواناست و مالک آنها و تو است............
در ادامه هم ذوالقرنین با افرادی مواجه میشود ازجمله:
فَانْطَلَقَ ذُو الْقَرْنَیْنِ یَسِیرُ فِی الْبِلَادِ حَتَّى مَرَّ بِشَیْخٍ یُقَلِّبُ جَمَاجِمَ الْمَوْتَى
ذوالقرنین به راه افتاد و از میان کشور ها می گذشت تا این که به پیرمردی رسید که جمجمه های مردگان را زیر و رو می کرد.
فَوَقَفَ عَلَیْهِ بِجُنُودِهِ فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِی أَیُّهَا الشَّیْخُ لِأَیِّ شَیْءٍ تُقَلِّبُ هَذِهِ الْجَمَاجِمَ قَالَ لِأَعْرِفَ الشَّرِیفَ مِنَ الْوَضِیعِ وَ الْغَنِیَّ مِنَ الْفَقِیرِ فَمَا عَرَفْت
او و لشکریانش را نزد آن پیرمرد از حرکت باز ایستادند و به او گفت: ای پیر مرد، مرا آگاه ساز از این که چرا این جمجمه ها را زیر و رو می کنی؟ پیرمرد گفت: برای این که انسان شریف را از پست و انسان ثروتمند را از فقیر بشناسم.
وَ إِنِّی لَأُقَلِّبُهَا مُنْذُ عِشْرِینَ سَنَةً فَانْطَلَقَ ذُو الْقَرْنَیْنِ وَ تَرَکَهُ فَقَالَ مَا عَنَیْتَ بِهَذَا أَحَداً غَیْرِی
من بیست سال است که این جمجمه ها را زیر و رو می کنم، اما هنوز به پاسخ این سؤالم دست نیافته ام. ذوالقرنین به راه افتاد و او را به حال خود رها کرد. ذوالقرنین گفت: مقصودت از این سخن، تنها من بودم.
قَالَ فَمَا بَالُ بُیُوتِکُمْ لَیْسَ عَلَیْهَا أَبْوَابٌ قَالُوا لَیْسَ فِینَا لِصٌّ وَ لَا ظَنِینٌ وَ لَیْسَ فِینَا إِلَّا أَمِین
در حالی که ذوالقرنین به حرکت خود ادامه می داد به امت دانایی از قوم موسی علیه السلام برخورد که به وسیله حق هدایت می شدند و با آن عدالت می ورزیدند. وقتی آنان را دید به آنان گفت:
ای قوم، مرا از خود آگاه سازید؛ چرا که من در شرق، غرب، خشکی، دریا، دشت، کوه، نور و تاریکی این زمین گشته ام، اما همچون شما را تا به حال ندیده ام.
فَأَخْبِرُونِی مَا بَالُ قُبُورِ مَوْتَاکُمْ عَلَى أَبْوَابِ بُیُوتِکُمْ قَالُوا فَعَلْنَا ذَلِکَ لِئَلَّا نَنْسَى الْمَوْتَ وَ لَا یَخْرُجَ ذِکْرُهُ مِنْ قُلُوبِنَا.
بنابراین مرا آگاه سازید که برای چه قبر مردگانتان بر در خانه هایتان است؟ آنان پاسخ دادند: این کار را کردیم تا مرگ را فراموش نکنیم و یاد آن از دل هایمان نرود.
ذوالقرنین پرسید: چرا خانه هایتان در ندارد؟ پاسخ دادند: در میان ما هیچ دزد و فرد غیر قابل اعتمادی وجود ندارد و تمام کسانی که در میان ما هستند، امینند.(حدیث ادامه دارد، و فقط بخش های مربوط به بحث آمده ، به متن حدیث مراجعه شود)
⏪با توجه به بخش مربوط به جمجمه نکته مهم این روایت این است که بعد از مرگ فرقی میان شخص ثروتمند و فقیر نیست.
🔶وَ اللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً
(ای دنیا!) به خدا قسم اگر توقابل رویت بودی و شخصیت خارجی داشتی.
🔶 وَ قَالَباً حِسِّیّاً
اگر تو قالب حس کردنی داشتی.
🔶لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُودَ اللَّهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِیِّ
من حد الهی را بر تو جاری می کردم به خاطر بندگانی که آنها را با آرزوها وفریب هایت گمراه کردی.
✅دنیا دنبال عباد میگردد، کسی که بنده ی خداست و سابقه ی اطاعت و بندگی دارد. می آید او را با یک سلسله آرزوهای فریبنده فریب میدهد و او را از دایره ی عباد خارج میسازد.
🔺حضرت در حکمت ۳۶میفرماید:
مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَل
آنکه آرزو را طولانی کند، اعمال خود را بد کرده است.
⏪با توجه به لفظ عباد شخص اهل عمل هم باشد ولی همین آرزوها راه او رابه انحراف میکشاند.
_ دنیا محل عبور است، نه محل ماندگاری
_ دنیا، زینتش غرور است.
_ آرزوهای طول ودراز انسان را فریب میدهد.
_ آرزو، یعنی توهم.آرزو یعنی دلبستن به هیچ.
🔻امیر المومنین دردو جای نهج البلاغه از قول پیامبر نقل کرد:
🔺 إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَل؛ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ
ترسناکترین ترسی که بر شما دارم دوچیز است: ۱- نفس پرستی ۲- آرزوپرستی.آدماگردنبال هوی وهوس رفت از حق دور می شور. وکسی که دنبال آرزو رفت قیامت را فراموش می کند.
🔶وَ أُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی
آی دنیا من تو را حدّ میزدم اگر جسم داشتی به خاطر کسانی که آنها را به دره هلاکت[مَهاوی] افکندی [أَلْقَیْتِهِمْ]
⏪دنیا دنبال آن است که امت ها را به سرازیری بیندازد. البته نه سرازیری که به آسایش و آرامش برسند بلکه به سرازیری سقوط.
✴️ سرازیری دنیا را امروز، آزادی می گویند.سرازیری که ته آن سقوط است.آزادی منهای دین، آزادی از قید وبند معنویت، آزادی از قید وبند فطرت و وجدان اخلاقی و عقل.
✅️ آزادی مطلق، پارادکس است، ضد خودش است.
_دنیا میخواهد انسان ادعای آزادی کند در حالی که آزادی بی قید و شرط سرانجامی جز سقوط ندارد.
🔺در نامه ۳۱ نهج البلاغه حضرت در مورد حجاب فرموده است: خدا اگر قانون حجاب را وضع کرده است، سودش به خود زن می رسد. فرمود:
وَ اکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِنَّ ،در پرده حجاب نگاهشان دارتا نامحرمان را ننگرند.هر چه زن حجابش ، در پرده بودنش شدید تر باشد به نفع خودش است.
(مرد باید در مورد زن به پوشش و محفوظ بودن او اهمیت بدهد ولی حجاب زن به خاطر خود اوست، عدم آزادی او به سود خود او تمام میشود)
🔺 به تعبیر قرآن کریم: أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَىٰ قَادِرِینَ عَلَىٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ
آیا انسان حساب می کند ما این استخوانهای پودر شده را نمی توانیم جمع کنیم.بله ما می توانیم سر انگشتان را هم مثل اولش بکنیم. آدمیزاد می خواهد جلوش باز باشد. آزادی مطلق داشته باشد.
هر کاری دلش خواست بکند .این همان چیزی است که دنیا از ما میخواهد.
✅انسان در امور عادی و اجتماعی خود قائل به آزادی مطلق نیست (همه میدانند اگر نان گرفتند باید پول آن را بدهند، حق ندارند به خانه دیگران وارد شوند و...) ولی به احکام دینی و الهی که میرسند قائل به آزادی میشوند در حالی که همه قوانین الهی به سود خود انسان است.
🔶 وَ مُلُوکٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ
و به خاطر پادشاهانی که آنها را تسلیم مرگ کردی.
🔶وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ
توآنها را به آبشخور بلا وارد کردی،
🔶إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ
همانجایی که نه راه پس داشتند نه راه پیش.
⏪ دنیا نه تنها به بندگان خدا رحم نمی کند. بلکه به اشراف و ملوک نیز رحم نمی کند و پس از عمری جان کندن برای دنیا و منحرف کردن دیگران از راه حق، خودشان اسیر دست مرگ میشوند و نمی توانند از دست آن نجات پیدا کنند.
✅حساب کشی سخت خدا از حاکمان:
در انوار النعمانیه سید نعمت الله جزایری روایت نقل شده است که:
انه اذا کان یومَ القیامة یُؤتى بالوالیّ فیَقذِفُ على جسر جهنم
بدرستیکه وقتی روز قیامت میرسد مسئول روی پل جهنم نگه داشته میشود
یأمر اللّه سبحانه الجسر فینتفضَ به انتفاضة
خدا به پل میگوید خوب او را تکان بده و عذابش کن
فیزول کل عظم منه عن مکانه،
هر یک از استخوانهای آنها از جایش تکان می خورد
ثم یأمُرِ اللّه تعالى العظام فترجع الى اماکنها
سپس خداوند تعالی دستور می دهد هر کدام از استخوانها به جای خود باز گردد
ثم یسأل فأن کان مطیعا أخذ بیده و أعطاه کفلین من رحمته و ان کان للّه عاصیا أخرق به الجسر فهوى به جهنّم مقدار سبعین خریفا.
سپس از آنها سوال می شود، اگر مطیع خدا بودند، دست آنها گرفته می شود واز خداوند چند برابر رحمت بر او نازل می شود . و اگرگناهکار بودند جسر جهنم به داخل جهنم پرتاب میکند و اندازه هفتاد سال طول میکشد تا به ته جهنم برسد.
غفر الله لی و لکم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم اللّهِ الرّحمن الرّحیم
شرح نامه ها
١۴٠٢/۶/٩ - ۱۴ صفر
💢بخش هفتم خطبه۴۵💢
🔵موضوع کلی:انتقاد از عثمان بن حنیف به سبب شرکت در جلسه اشرافی که فقرا در آن جایی نداشتند. و تذکر این مسئله که کسی که فرماندار است باید مشی و راه و روشش، پیروی از امیرالمومنین باشد.
در جلسه قبل در مذمت دنیا چهار تشبیه بلیغ از حضرت بیان شد (از جمله تشبیه دنیا به چنگال پرنده و پنجه حیوان وحشی که دنبال شکار است، یا صیادی که سرتاسر مسیر را دام پهن کرده، تشبیه دنیا به لبه پرتگاهی که هر کسی به آنجا رفت قطعا سقوط میکند.
همچنین بیان عمومیت مرگ برای همه انسان ها اعم از فقیر و غنی.
بعد از آن حضرت دنیا را خطاب قرار دادند که اگر تو انسان بودی ب ر تو حد جاری میکردم...
🔶هَیْهَاتَ، مَنْ وَطِئَ دَحْضَکِ زَلِقَ
ای دنیا! هر کسی در منطقه لغزندهات پا بگذارد، میلغزد و سقوط میکند[زَلِقَ]
🔶وَ مَنْ رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ
کسی که سوار موج های دریایت شود، غرق میشود[غَرِقَ ]
🔶وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِکِ وُفِّقَ
کسی که خودش را از دام های تو [حَبَائِلِکِ] دور کرد ، موفق شد[وُفِّقَ]
✅علاوه بر تشبیه دنیا به درّه و دام که در بخش قبل نیز آمد، در این بخش حضرت دنیا را به موج های سهمگین دریا تشبیه میکند که هر کسی در آن گرفتار شد راه نجات و فراری ندارد.
توفیق وقتی حاصل میشود که دنیا طلبی و گرفتار شدن در دام دنیا نباشد.
🔶 وَ السَّالِمُ مِنْکِ لَا یُبَالِی إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ
اگر از چنگال دنیا جان سالم به در ببرد، حتی اگر دنیا به او سخت بگیرد ابایی ندارد.
(اگر روزگار بر او سخت شود_محل استراحتش سخت شود_ابایی ندارد.)
_مناخه به محل استراحت شتر گویند.
⏪حریت از دنیا هزینه دارد، کسی که میخواهد در دام دنیا نیافتد باید از خیلی از امکاناتی که با بخل و طمع و... به دست می آید چشم بپوشد.
🔺درحکمت 112فرمود : مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ، فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً.
هر کس که دوستدار اهل بیت باشد، باید خودش را برای پوشیدن جلباب فقر آماده کند.
🔶وَ الدُّنْیَا عِنْدَهُ کَیَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ
دنیا برای کسی که از دام دنیا جدا شده، تنها مانند یک روز است، که زوال و نابودی اش نزدیک است.
⏪کسی که زیرک باشد سختی دنیای یک روزه را به آرامش ابدی نمیفروشد.
🔶اعْزُبِی عَنِّی،
(ای دنیا) از من دور شو.
🔶فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَکِ فَتَسْتَذِلِّینِی
قسم به خدا که من خودم را رام تو نمی کنم، تا مرا ذلیل و خوار کنی.
🔶وَ لَا أَسْلَسُ لَکِ فَتَقُودِینِی
من زمام اختیارم را به دست تو نمی دهم تا مرا هر جا خواستی ببری.
✅شیطان قدرت و تسلط بر کسی را ندارد مگر اینکه خود شخص اختیار امورش را به دست شیطان بدهد.
🔺همانگونه که قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل میکند:
ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِّنْ سُلْطان إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَک.
من هیچ تسلطی بر شما نداشتم جز اینکه که از شما در خواست کردم و شما (با اراده خودت) اجابت کردی، مرا ملامت نکنید بلکه خود را ملامت کنید.
🔶وَ ایْمُ اللَّهِ یَمِیناً أَسْتَثْنِی فِیهَا بِمَشِیئَةِ اللَّهِ
به خدا قسم میخورم، قسمی که فقط در صورت مشیت الهی از آن منصرف میشوم.
🔺آیه 23 و 24 کهف: وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَٰلِکَ غَدًا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ
و هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام میدهم». مگر آنکه بگویی ان شاء اللّه اگر خدا بخواهد.
تنها چیزی که اراده محکم علی را از بین میبرد خواست خداست.
🔺حکمت 250 فرمود :عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ.
امام (ع) فرمود :
خداوند را به وسیله بَرهم خوردن تصمیم ها، فسخ پیمان ها و نقض اراده ها شناختم.
🔺امام باقر: أَنَّ آدم لَمَّا أَسْکَنَهُ اللَّهُ الْجَنَّهَ فَقَالَ لَهُ یَا آدم لَا تَقْرَبْ هَذِهِ الشَّجَرَهًَْ
هنگامیکه خداوند آدم (علیه السلام) را در بهشت جای داد، به ایشان فرمود: «ای آدم! به این درخت نزدیک نشو
فَقَالَ نَعَمْ یَا رَبِّ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ
گفت: «پروردگارا! نزدیک نمیشوم». و انشاءالله نگفت.
فَأَمَرَ اللَّهُ نَبِیَّهُ فَقَالَ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً*
و خدا به پیغمبرش (صلی الله علیه و آله) فرمود: و هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام میدهم».
إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ وَ لَوْ بَعْدَ سَنَهْ
مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردی، پروردگارت را به خاطر بیاور. گرچه پس از یک سال باشد»
🔺همچنین در روایت است:
دَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ :یَوْماً إِلَی مَنْزِلِ مُعَتِّبٍ وَ هُوَ یُرِیدُ الْعُمْرَهْ
روزی امام صادق (علیه السلام) وارد منزل مُعَتِّب شد، درحالیکه او عازم عمره بود.
فَتَنَاوَلَ لَوْحاً فِیهِ کِتَابٌ فِیهِ تَسْمِیَهْ أَرْزَاقِ الْعِیَالِ وَ مَا یَخْرُجُ لَهُمْ فَإِذَا فِیهِ لِفُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ
پس امام لوحی را دید که در آن قوت و روزی خانواده نوشته شده بود.ناگاه امام دید که او نوشته این برای فلانی و فلانی و فلانی است،
وَ لَیْسَ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَقَالَ مَنْ کَتَبَ هَذَا الْکِتَابَ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فِیهِ کَیْفَ ظَنَّ أَنَّهُ یَتِمُّ
درحالیکه ذکری از انشاءالله در آن نبود. امام (علیه السلام) فرمود: «چه کسی این را نوشته و حال آنکه ذکری از انشاءالله در آن نیست؟ او چگونه گمان میکند که آن کار تحقّق مییابد»؟
ثُمَّ دَعَا بِالدَّوَاة فَقَالَ أَلْحِقْ فِیهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأَلْحَقَ فِیهِ فِی کُلِّ اسْمٍ إِنْ شَاءَ اللَّه.
پس فرمان داد قلم و جوهر بیاورند. آنگاه فرمود: انشاءالله را به آن اضافه کن». پس او در هر اسمی انشاءالله را اضافه کرد.
🔶 لَأَرُوضَنَّ نَفْسِی رِیَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَیْهِ مَطْعُوماً
من به خودم ریاضت میدهم ریاضتی که نفسم اگر نان هم گیر بیاورد، خوشحال شود.
🔶وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً بهاً
و اگر (این قرص نان) با نمک هم همراه شود (نفسم)
از آن به عنوان خورش قانع شود.
✅در بخش قبلی همین نامه نیز حضرت در مورد ریاضت نفس فرمود: وَ إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى، لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ
و من امروز نفس خود را به تقوا مى پرورم تا فردا، در آن روز وحشت بزرگ، ایمن باشد.
⏪ 1. ریاضت نفس باید با تقوا باشد، با خطبه متقین باشد نه با روش های من در آوردی بی مبنا.
2. ریاضت نفس باید به هدف نجات در آخرت باشد نه به دست آوردن قدرت و جایگاه اجتماعی برای سواری گرفتن از مردم و سوء استفاده از دلهای پاک
✅ریاضت باید انسان را به ایثار و انفاق و کرامت بکشاند، باید انسان را قانع و ساده زیست کند. اگر ریاضت ما را به اینجا بکشد ریاضت درستی است ولی اگر ریاضت بخواهد ما را به عُجب و تکبر و خودخواهی بکشاند ریاضتی حاصل نشده است.
در خطبه 222 در باب ذکر است فرمود:
وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْه
همانا مردمى هستند که ذکر خدا را به جاى دنیا برگزیدند، که هیچ تجارتى یا خرید و فروشى، آنها را از یاد خدا باز نمى دارد.
بعضی ذکر میگویند تا به چشم مردم بیایند و برای خودشان جایگاهی درست کنند ولی اهل واقعی ذکر، ذکر را به جای دنیا اراده میکنند.
از ریاضت دیدن باطن مردم را نمی خواهند بلکه دعا میکنند خدا باطن کسی را به آنها نشان ندهد.
✅ انسان ذاتی کمال طلب دارد و در امور مادی هر چه به او داده شود، او نسبت به آن بی رغبت میشود و مرحله بالاتر از آن را میخواهد لذا در امور مادی چیزی به نام "چشم و دل سیری" مطلق وجود ندارد.
انسان را هر چه در غذاهای رنگارنگ بپزی فردا غذای متنوع تری می خواهد.
انسان را اگر در شهوت و لذات جنسی رها کنی هیچ حد یقفی ندارد و مدام زیاده طلب است.
باید جلوی نفس را گرفت تا به حداقل ها راضی و خوشحال شود.
البته همین روحیه "کمال طلبی" در معنویت بسیار خوب است و باعث رشد انسان میشود.
❇️ریاضت شرعی، لازمه رشد:
غررالحکم: مَنِ اسْتَدامَ رِیاضَةَ نَفْسِهِ انْتَفَعَ
کسى که پیوسته نفس خویش را ریاضت دهد از عمرش بهره مند خواهد شد.
_امیرالمومنین: الشریعة ریاضة النفس
شریعت اسلام ریاضت نفس است.
_ از وصیّت هاى خضر نبى به حضرت موسى(علیهما السلام) این بود:
رَضِّ نَفْسَکَ عَلَى الصَّبْرِ تَخْلُص مِنَ الاْثْمِ
نفس خویش را با صبر بر معصیت ریاضت ده تا از گناه نجات یابى
🔺پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :
جَوِّعُوا بُطُونَکُمْ وَأظْمَئُوا أکْبادَکُمْ وأعِرُوا أجْسادَکُمْ وَطَهِّرُوا قُلُوبَکُمْ عَساکُمْ أَنْ تُجاوِزُوا الْمَلاَءَ الأَعْلى
شکم هاى خود را گرسنگى دهید و جگرهاى خود را تشنگى و بدن ها را از لباس هاى پر زرق و برق برهنه کنید و دل هایتان را پاک سازید تا از فرشتگان فراتر روید.
🔶وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِی کَعَیْنِ مَاءٍ
من اشک چشمم را آزاد و رها میکنم مانند چشمه آبی که
🔶 نَضَبَ مَعِینُهَا مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا
آنقدر اشک هایش را بیرون ریخته باشدکه آب آن فروکش کرده باشد.
( آنقدر گریه میکنم که اشکم تمام شود.)
ما در مسیر مبارزه با دشمن یا آهن میخواهیم یا آه؛
گریه ابزار ماست، تا اشک جاری نباشد به جایی نمیرسیم.
✅گریه امیرالمومنین از خوف و شوق است؛ خوف انجام ندادن وظائف و کم کاری، شوق ملاقات خدا
امیر المومنین درعین شجاعت و هیبتی که داشت بسیار گریه میکرد
❇️نمونه هایی از گریه حضرت در نهج البلاغه :
🔺حکمت 77: ضِرَارِ بْنِ ضَمْرَةَ الضَّابِیِعِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِیَةَ
ضرار بن ضمره ضبایى از یاران امام به شام رفت بر معاویه وارد شد.
وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع
معاویه از او خواست از حالات امام بگوید،
وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اللَّیْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْیَتِهِ یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ وَ یَبْکِی بُکَاءَ الْحَزِینِ وَ هُوَ یَقُولُ-
گفت على علیه السّلام را در حالى دیدم که شب، پرده هاى خود را افکنده بود، و او در محراب ایستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزیده به خود مى پیچید، و محزون مى گریست و مى گفت):
یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُکِ هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَةَ لِی فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِیهَا
اى دنیا اى دنیاى حرام از من دور شو، آیا براى من خودنمایى مى کنى یا شیفته من شده اى تا روزى در دل من جاى گیرى؟ هرگز مبادا، غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازى نیست، تو را سه طلاقه کرده ام، تا باز گشتى نباشد،
⏪خدایا دنیا دشمن غداری است، تا الان از دست او فرار کردیم نکند که او مرا اسیر خودش کند
🔺خطبه 182: ْ أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ
کجایند آن برادرانم که راه را به حقیقت طى کردند، و بر اساس حق از دنیا گذشتند؟ عمّار، ابن تیهان و ذو الشهادتین کجا هستند
وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ قَالَ
و کجایند نظیران آنان از برادرانشان که بر جانبازى پیمان بستند، و سرهاى پاکشان براى تبهکاران فرستاده شد؟
ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى لِحْیَتِهِ الشَّرِیفَةِ الْکَرِیمَةِ فَأَطَالَ الْبُکَاءَ....
در این وقت دست به محاسن شریف و کریم خود برد و زمانى طولانى اشک ریخت
⏪ گریه بر دوستان شهید، گریه بر غربت ، گریه بر از بین رفتن خوبی ها در جامعه
🔺خطبه 97: لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص فَمَا أَرَى أَحَداً یُشْبِهُهُمْ مِنْکُمْ
من یاران محمّد صلّى اللّه علیه و آله را دیده ام، کسى از شما را مانند آنان نمى بینم،اصحاب آن حضرت ژولیده موى و غبار آلود بودند.
لَقَدْ کَانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِیَاماً یُرَاوِحُونَ بَیْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ
در حالى که شب را در سجده و قیام به صبح مى رساندند، گاه پیشانى و گاه صورت در پیشگاه حق به زمین مى نهادند،
وَ یَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکْرِ مَعَادِهِمْ
از یاد معاد گویا بر روى شعله آتش ایستاده مضطرب و پریشان بودند
کَأَنَّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ رُکَبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ
پیشانى آنان از طول سجود مانند زانوى بز پینه داشت.
إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْیُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُیُوبَهُمْ
چون یاد خدا مى شد دیدگانشان چنان اشک مى ریخت که گریبانشان از گریه تر مى شد،
وَ مَادُوا کَمَا یَمِیدُ الشَّجَرُ یَوْمَ الرِّیحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَاب
و همچون درخت که روز تندباد مى لرزد از ترس عذاب و امید ثواب به خود مى لرزیدند.
🔺جریان گریه های هر شب امیرالمومنین:
نقل شده ابوالدرداء(از یاران پیامبر) با چند تن از صحابه در مسجد نشسته بودند، وبا دوستانشان در مورد بهترین و با ایمان ترین و... در بین اصحاب صحبت میکردند.ابوالدرداداء امیر المؤمنین را به عنوان برترین صحابه معرفی کردند،وقتی علت این انتخاب را از او پرسیدند او این چنین نقل کرد:
روزی با علی بن ابی طالب علیه السلام نشسته بودیم ، حضرت خودش را از اطرافیان جدا کرد و در میان نخلستان محو شد. من هم هر چه تلاش کردم او را پیدا نکردم، گفتم شاید حضرت به خانه رفته است،
فَإِذَا أَنَا بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ نَغْمَةٍ شَجِیٍّ
همان هنگام صدای ناراحت و نغمه دردآلودی به گوشم خورد.
وَ هُوَ یَقُولُ إِلَهِی کَمْ مِنْ مُوبِقَةٍ حَلُمْتَ عَنْ مُقَابَلَتِهَا بِنَقِمَتِکَ
که میگفت چه بسیار گناهی که با عذاب آن را پاسخ ندادی
وَ کَمْ مِنْ جَرِیرَةٍ تَکَرَّمْتَ عَنْ کَشْفِهَا بِکَرَمِکَ
چه بسیار جرمهایی که آنها را با کرمت نادیده گرفتی
إِلَهِی إِنْ طَالَ فِی عِصْیَانِکَ عُمُرِی وَ عَظُمَ فِی الصُّحُفِ ذَنْبِی
خدایا اگر عمرم در گناه گذشت و پرونده اعمالم با گناه قطور شد
فَمَا أَنَا مُؤَمِّلٌ غَیْرَ غُفْرَانِکَ
من هیچ امیدی جز بخشش تو ندارم
وَ لَا أَنَا بِرَاجٍ غَیْرَ رِضْوَانِکَ
تنها امید من رضایت توست
ابودرداء میگوید: این صدا مرا به سمت خود کشاند و دنبال صاحب صدا بودم حضرت را دیدم.
من ساکت و بی حرکت خودم را پنهان کردم.
حضرت پس از چند رکعت نماز دوباره با مناجات با خدا پرداخت:
إِلَهِی أُفَکِّرُ فِی عَفْوِکَ فَتَهُونُ عَلَیَّ خَطِیئَتِی
خدایا هر وقت در بخشش تو فکر میکنم گناهم در چشمم کوچک میشود
ثُمَّ أَذْکُرُ الْعَظِیمَ مِنْ أَخْذِکَ فَتَعْظُمُ عَلَیَّ بَلِیَّتِی
ولی وقتی به عذاب بزرگ تو فکر میکنم گناهم در نظرم خیلی بزرگ میشود.
ثُمَّ قَالَ آهِ إِنْ أَنَا قَرَأْتُ فِی الصُّحُفِ سَیِّئَةً أَنَا نَاسِیهَا وَ أَنْتَ مُحْصِیهَا
وای به حال من گر در پرونده اعمال من گناهی باشد که خودم آن را فراموش کرده ام ولی تو حساب آن را داری
فَتَقُولُ خُذُوهُ
و بگویی او را به خاطر گناهش بگیرید
فَیَا لَهُ مِنْ مَأْخُوذٍ لَا تُنْجِیهِ عَشِیرَتُهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ قَبِیلَتُهُ
وای به حال کسی که گرفتار شود ولی قبیله و عشیره نتوانند برای او کاری کنند
یَرْحَمُهُ الْمَلَأُ إِذَا أُذِنَ فِیهِ بِالنِّدَاءِ
وای به حال کسی که وقتی اسمش را برای عذاب میخوانند تمام مردم از حال و روز او غصه میخورند
ثُمَّ قَالَ آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَکْبَادَ وَ الْکُلَى
آه از آتشی که کبد و کلیه را میسوزاند
آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَى
آه از آتشی که میخواهد بسوزاند
آهِ مِنْ غَمْرَةٍ مِنْ مُلْهَبَاتِ لَظَى
وای از بالا رفتن زبانه های آتش
قَالَ ثُمَّ أَنْعَمَ فِی الْبُکَاءِ
حضرت گریه را شدید تر کرد.
دیدم حضرت از حرکت افتاد ، پیش خودم گفتم حتما خواب بر حضرت چیره شده، برای نماز صبح حضرت را بیدار میکنم.
جلو رفتم دیدم حضرت مثل چوب خشک شده است، حرکت را حرکت دادم و چرخاندم ولی حرکتی نداشت پس گفتم إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ به خدا قسم علی مرد.
آمدم خبر رحلت حضرت را به اهل خانه او بدهم.
بعد از این که حضرت فاطمه جریان را شنید ظرف آبی برداشت و به سمت علی جان علیه السلام رفتیم، مقداری از آن آب را بر صورت او پاشید، تا اینکه حضرت به هوش آمدند،
حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند این کار هرشب علی است که از خشیت خدا میگرید تا غش میکند.
من هم به گریه افتادم تا امام علی علیه السلام از من علت گریه ام را پرسیدند. گفتم به خاطر گریه شما میگریم حضرت فرمودند :
الان بهتر است یکه گریه مرا ببینی یا روزی که از من حساب رسی میکنند در حالی که گناهکاران در قیامت یقین به عذاب دارن و ملائکه عذاب به سمت می آیند. من در مقابل خدای جبار ایستاده ام هیچ کسی کاری از دستش بر نمی آید
آیا این گریه بهتر است یا آن زمانی که مرا ببینی که در مقابل خدا ایستاده ام، همان خدایی که هیچ چیزی از او پنهان نیست.
ابوالدرداء میگوید من چنین چیزی را از هیچ یک از اصحاب ندیدم.
🔺گریه امیر المؤمنین برای درد مردم:
وقتی در جریان حمله معاویه به شهر ها(غارات) خلخال از پای زنی کشیده شد و خبر به حضرت رسید ایشان آنقدر گریه کردند که خودشان نتوانستند خطبه بخوانند، خطبه 27 را نوشتند و به شخصی دادند .
غفرالله لی و لکم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
شرح نامه ها
١۴٠٢/١١/۶ - ۱۶ صفر
💢بخش هشتم نامه۴۵💢
🔵موضوع کلی:نقد عثمان بن حنیف (کارگزار حضرت) به جهت شرکت مجلسی اشرافی که فقرا در آن جایی نداشتند، در ادامه حضرت خودشان را الگو کار گزاران خود معرفی میکنند. در سرتاسر متن هم مباحثی در رابطه با شجاعت و زهد و... امیرالمؤمنین آمده است.
در جلسه قبل هم ضرورت توجه به برتری مشیت الهی نسبت به اراده انسان بیان شد.
همچنین در رابطه ریاضت شرعی و علل گریه های حضرت (اشک به سبب خشیت و رغبت واشک در غم مردم و.....
قسمت آخر نامه ۴۵:
🔶أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْیِهَا فَتَبْرُکَ
آیا آنگونه که حیوانات بیایان چر [السَّائِمَةُ] از علوفه میخورند و سیر میشوند و میخوابند[فَتَبْرُکَ] ، باشم.
🔶وَ تَشْبَعُ الرَّبِیضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ
و(آنگونه باشم که) حیوانات درون آغل از گیاهان تر و تازه [عُشْبِهَا] سیر میشوند[تَشْبَعُ] و میخوابند[فَتَرْبِضَ] ،
🔶وَ یَأْکُلُ عَلِیٌّ مِنْ زَادِهِ فَیَهْجَعَ؟
علی نیز غذایش را بخورد و شب تا صبح بخوابد؟[فَیَهْجَعَ]
_استفاده سه کلمه متفاوت برای یک معنی نشان از اوج فصاحت و بلاغت کلام امیر المؤمنین علی علیهالسلام است. (تَبْرُکَ، تَرْبِضَ، یَهْجَعَ=خوابیدن)
🔶قَرَّتْ إِذاً عَیْنُهُ
اگر چنین کند چشمش روشن باشد
🔶 إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِینَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِیمَةِ الْهَامِلَةِ
بعد از عمری طولانی به حیوانات رها شده در بیایان رسید.
🔶وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِیَّةِ
و به حیواناتی بیابان چَری که چوپان دارند، رسید.
_حضرت میفرمایند اگر سر روی زمین بگذارم و راحت بخوابم از انسانیت خارج شده به مرحله حیوانیت میرسم.
هرچه مسئولیت سنگین تر باشد باید دغدغه ها بیشتر شود.
نباید خوابید:
🔺حکمت ۳۰۷ فرمود :
یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ وَ لَا یَنَامُ عَلَى الْحَرَب
انسان شاید در غم مرگ عزیزانش بخوابد ولی در غم از دست دادن مال خوابش نمی برد
⏪ یکی از علت های بیخوابی های حضرت آن است که در جامعه اتفاقاتی دارد می افتد، مال و دین مردم دارد به غارت میرود، فرهنگ دارد به غارت میرود و خواب را از چشم حضرت ربوده است.
🔺خطبه ۱۹۳(شب متقیان) : أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ
پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکّر و اندیشه مى خوانند،
أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ
با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى یابند.
فَإِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً
وقتى به آیه اى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند،
وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ
و با جان پر شوق در آن خیره شوند، و گمان مى برند که نعمت هاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد،
وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ
و هر گاه به آیه اى مى رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند،
وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِم....
و گویا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوششان طنین افکن است....
گاهی برای معنویت و نماز شب باید بیدار ماند.
🔺آیه ۱۲ محمد خوردن و بی خیالی را نشانه ی کفار میداند:
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ
خداوند کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغهایی از بهشت میکند که نهرها از زیر درختانش جاری است؛
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَ النَّارُ مَثْوًى لَهُمْ
در حالی که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره میگیرند و همچون چهارپایان میخورند، و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست!
🔶طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا
خوشا به حال کسی که تکالیف واجبش را ادا کند وانجام دهد.
✅تکالیف دو دسته هستند، تکالیف فردی که همه باید انجام دهند. تکالیف اجتماعی یا شغلی که هر صنفی باید متناسب با شغل خود آنها را مراعات کند.
حاکمان، قضات، عالمان و ... علاوه بر نماز و روزه وظایف دیگری هم دارند که هر وقت آنها را درست انجام دهند خوش بحال آنهاست.
🔺پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: یَا عَلِیُّ ثَلاَثٌ مَنْ لَقِیَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ بِهِنَّ فَهُوَ مِنْ أَفْضَلِ النَّاسِ مَنْ أَتَى اللهَ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ
یا على کسى که خدا را در قیامت ملاقات کند در حالى که این سه کار را انجام داده باشد با فضیلت ترین مردم است:
وَمَنْ وَرِعَ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَهُوَ مِنْ أَوْرَعِ النَّاسِ
کسى که در صحنه محشر وارد شود در حالى که واجبات خود را انجام داده باشد عابدترین مردم است
وَمَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ
و کسى که از محرمات الهى بپرهیزد با تقواترین مردم است و کسى که به آنچه خدا به او داده است قانع باشد توانگرترین مردم است.
🔶 وَ عَرَکَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا
(خوشبحال کسی) که با پهلویش مشکلات را له کند[عَرَکَتْ]
(در برابر مشکلات صبوری به خرج دهد)
✅یکی از ویژگی خوبان آن است که به استقبال مشکلات میروند و آنان را اصلاح میکنند. اینکه گوشه آفیت بنشینیم و خودمان را به دور از مشکلات در گوشه ای پنهان کنیم روش برگزیدگان نیست.
🔶 وَ هَجَرَتْ فِی اللَّیْلِ غُمْضَهَا
(خوشبحال کسی که) در شب از چشم بستن و خواب هجرت کند،
هجرت کردن به معنای دور بودن ودراین وادی نبودن.
🔶حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْکَرَى
تا اینکه چُرت زدن[الْکَرَى] بر او غلبه کند.
🔶عَلَیْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا
(ازشدت خواب) زمین را فرش خود قرار دهد
🔶وَ تَوَسَّدَتْ کَفَّهَا
دستهایش را بالش خود قرار ده
✅اینکه یک نفر چند ساعت به بستر برود وپهلو به پهلو شود تا بخواند که هنر نیست و خوشبحالی ندارد. هنر آن است شخص آنقدر بیدار و هشیار و مشغول طاعت باشد که خواب بر او غالب شود و چشمش را ببندد.
باید اینقدر کار کرد که فقط در موقع غلبه ی چرت خوابید نه اینکه آنقدر دراز کشید تا به خواب رفت.
🔺امام عسکری در حدیثی بیداری شب را لازمه سفر قیامت معرفی میکند: إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ- لَا یُدْرَکُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّیْل
سفر به سمت لقاء الله سفری طولانی است که انسان جز با مرکب شب نمی تواند این مسیر را طی کرده
🔶ِفی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ
خوشبحال کسی که جزء گروهی باشد کهبیدار نگه داشته.
✅خوش بحال کسی که رفقایی دارد، در جمعی است که آنها بیداری شبشان به خاطر ترس از قیامت است.
اولا انسان باید چنین دوستانی داشته باشد، ثانیا باید علت بیداری بازی و گعده و.. نباشد بلکه توجه به قیامت و سختی های آن علت بیداری باشد.
🔶 وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ
خوشبحال کسانی که یاد مرگ پهلوی آنان را از دراز کشیدن بر بستر،بلند کرده است.
🔺 قرآن کریم: تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ
پهلوهایشان از بسترها دور مى شود و شبانگاه به پا مى خیزند و رو به درگاه خدا مى آورند و پروردگار خود را با بیم و امید مى خوانند و از آنچه به آنان روزى داده ایم انفاق مى کنند
✅بیداری شب دو علت دارد:
یکی نماز و دعا و تضرع عاشقانه: یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً
یکی انفاق و دستگیری از مردم: وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ
در نماز شب به ما گفتند به مومنین دعا کنید و چهل مومن را نام ببرید، یعنی همان نماز هم که ارتباط با خداست باید ما را به انفاق برساند. ممکن نیست به ما بگویند شب مردم را دعا کن، صبح کلاهشان را بردار.
🔺داستان زهری و امام سجاد: زهری امام سجاد را نیمه شبی دید که مقداری وسیله خوراکی و هیزم به دوش دارد عرض کرد اجازه بدهید من یا غلامم اینها را جابجا کنیم. حضرت فرمود من مسافرم و باید بارم را خودم ببرم.
فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ أَیَّامٍ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَسْتُ أَرَى لِذَلِکَ السَّفَرِ الَّذِی ذَکَرْتَهُ أَثَراً
چند روز بعد ایشان رادیدم گفتم ای پسر رسول خدا من اثری از سفری که شما گفتید قرار هست بروید نمیبینم.
قَالَ بَلَى یَا زُهْرِیُّ لَیْسَ مَا ظَنَنْتَ وَ لَکِنَّهُ
الْمَوْتُ وَ لَهُ کُنْتُ أَسْتَعِدُّ إِنَّمَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرَامِ وَ بَذْلُ النَّدَى الْخَیْرِ
گفت بله آنطور که تو فکر میکنی نیست منظور من سفر مرگ است باید آماده مرگ شوم. همانا آمادگی برای مرگ با دوری از حرام وبا جود و کرم وخیر رساندن ممکن است
_امام علی علیه السلام هم در نیمه های شب برای فقرا غذا میبردند. اینگونه آبروی فقیر حفظ میشد
🔺حکمت ۲۵۷فرمود :
لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ یَا کُمَیْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَ یُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِم
اى کمیل! خانوادهات را دستور ده که روزها در کسب فضایل و مکارم بکوشند وشامگاهان در انجام حوائج مردمى که در خوابند تلاش کنند.
🔶وَ هَمْهَمَتْ بِذِکْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ
خوشبحال کسانی که لبهایشان به ذکرخداوند همهمه دارد.
زبان میتواند ما را بهشتی کند یا جهنمی:
🔺امام علی علیه السلام میفرمایند:
اللِّسانُ سَبُعٌ ، إن خُلِّیَ عَنهُ عَقَرَ .
امام على علیه السلام : زبان درنده اى است که اگر رها شود، گاز مى گیرد.
🔺عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ: کَلَامُ ابْنِ آدَمَ کُلُّهُ عَلَیْهِ لَا لَهُ
پیامبر صلّى اللّٰه علیه و آله فرمود:تمام سخنان بنى آدم به ضررش است نه به نفعش،
إِلَّا أَمْراً بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهْیاً عَنْ مُنْکَرٍ أَوْ ذِکْراً لِلَّهِ تَعَالَى-
مگر اینکه امر به معروف یا نهى از منکر کرده باشد،یا ذکر خدا گفته باشد.
وَ قَالَ إِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی أَنْ یَکُونَ نُطْقِی ذِکْراً وَ صَمْتِی فِکْراً وَ نَظَرِی عِبْرَةً.
و باز مىفرماید:پروردگارم به من امر فرموده که سخنم ذکر و سکوتم فکر و نگاه کردنم از روى عبرت باشد.
🔶وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ،
خوشبحال کسانی که با زیادی استغفارشان گناهانشان محو میشود. (مکررا استغفار میکنند.)
(تَقَشَّعَتْ_پراکنده شدن ابر)
_اگر استغفار نباشد ابرهای بلا متراکم میشوند و باران سیل آسایی بر علیه انیان به راه می اندازند.
🔺قرآن کریم: کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَبِالاَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ
آنها کمى از شب را مى خوابیدند و در سحرگاهان استغفار مى کردند.
🔺استغفار در کلام امیرالمومنین :
حکمت ۴۱۷:
وَ قَالَ ع لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ أَتَدْرِی مَا الِاسْتِغْفَارُ-
امام علی علیه السلام به کسی که مقابل ایشان مدام لفظ استغفراللّه میگفت فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند؛
الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ
استغفار درجه علیین هست و آن اسمی است که شش معنی دارد:
١. أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى
نخست پشیمانى از اعمال گذشته
٢. وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً
دوم تصمیم بر ترک همیشگى آن ها در آینده
٣.وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ [عَزَّ وَ جَلَ] أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ
سوم این است که حقوقى را که از مردم ضایع کرده اى به آن ها بازگردانى تا به هنگام ملاقات پروردگار حق کسى بر تو نباشد
۴.وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا
و چهارم این که هر واجبى که از تو فوت شده است حق آن را ادا کنى (و قضاى آن را به جاى آورى)
۵. وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِی نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِیبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ یَنْشَأَ بَیْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِیدٌ
پنجم، گوشت هایى را که براثر حرام بر اندامت روییده با اندوه بر گناه آب کنى تا چیزى از آن باقى نماند و پوست به استخوانت بچسبد و گوشت تازه در میان آن ها بروید
۶. وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِیَةِ
و ششم آن که به همان اندازه که لذت و شیرینى گناه را به جسمت چشانده اى زحمت و مرارت طاعت را نیز به آن بچشانى
فَعِنْدَ ذَلِکَ تقول ُ أَسْتَغْفِرُ اللَّه
در چنین مواقعی باید استغفار گفت.
🔺استغفار یعنی دستگیری از مردم :
حکمت ۲۴ :
مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوب
از کفّاره گناهان بزرگ، به فریاد مردم رسیدن، و آرام کردن مصیبت دیدگان است.
✅لفظ "طوبی" در نهج البلاغه:
۱_طُوبى لِنَفسٍ أدَّت إلى رَبِّها فَرضَها
خوشابه حال کسی که به واجبات عمل کند
٢_طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ
خوشا به حال کسی که دیدن عیوب خود از پرداختن به عیوب دیگران ،مشغول کرده
٣_ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ أَکَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ، فَکَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ.
خوشا بر کسى که در خانه بماند و روزى خود بخورد و به طاعت پروردگارش مشغول باشد و بر گناهان خود بگرید. چنین کسى، هم به کار خود پرداخته و هم مردم از او آسوده اند.
۴_طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ المَعادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ
خوشا به حال کسی که یاد معاد کند و برای حساب کتاب عمل انجام دهد
۵_طُوبَى لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا، الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَةِ،
خوشابه حال کسانی که در دنیا زهد، و به آخرت رغبت دارند
۶_ طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ، وَ طَابَ کَسْبُه
خوشا به حال کسانی که نفس خود را خوار و کوچک می کنند و کسب و کار طیب و پاکیزه دارند
٧_ فَطُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یَهْدِیهِ وَ تَجَنَّبَ مَنْ یُرْدِیهِ وَ أَصَابَ سَبِیلَ السَّلَامَةِ
خوشا به حال کسى که قلبى سالم دارد، خداى هدایتگر را اطاعت مى کند، از شیطان گمراه کننده دورى مى گزیند، با راهنمایى مردان الهى با آگاهى به راه سلامت رسیده
در ادامه حضرت این آیه را خواندند:
🔶أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ"
(کسانی که ویژگی های ذکر شده را دارند) همان حزب اللّه هستند همانا حزب اللّه همان
✅ فلاح به معنای شکافتن است؛ کسی که سدها و موانع را می شکافد و از آنها میگذرد تا به هدف برسد.
فلّاح یعنی کشاورز، کسی که کم می کارد و زیاد برداشت میکند. انسان مومن آن است که در این دنیا از عمر و استعدادهای خودش استفاده کند تا ابدیتاش را تامین کند. این فلاح و رستگاری است.
_ ویژگی حزب الله در قرآن:
_ آیه 55 و 56 مائده:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ*
ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند: همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند.
وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
و هر کس خدا و پیامبر او و کسانى را که ایمان آوردهاند ولىّ خود بداند [پیروز است، چرا که] حزب خدا همان پیروزمندانند.
⏪ کسی که ولایت خدا، پیامبر و امیرالمومنین را بپذیرد حزب الله است.
آیه 22 مجادله: لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآْخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ
هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى یابى که با دشمنان خدا و پیامبرش دوستى کنند،
وَلَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الاْیمانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ
هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند; آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل هایشان نوشته و با روحى از ناحیه خود آنها را تأیید فرموده
وَیُدْخِلُهُمْ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
و آنها را در باغ هایى بهشتى وارد مى کند که نهرها از پاى درختانش جارى است. جاودانه در آن مى مانند; خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند; آنها «حزب الله»اند; بدانید «حزب الله» پیروزان و رستگارانند.
⏪کسی که با دشمنان خدا دوستی نمی کنند (دشمنی میکنند) هر چند پدر و برادرشان باشد اینها حزب الله هستند.
⬅️نتیجه: حزب الله در حب و بغض نمود پیدا میکند. حب خدا و اولیاء و بغض اعداء الله
🔶فَاتَّقِ اللَّهَ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ، وَ لْتَکْفُفْ أَقْرَاصُکَ
ای پسر حنیف تقوای الهی داشته باش و به همان نانی که داری اکتفا کن.
(به جای سفرههای رنگین به غذای اندک خودت اکتفا کن)
🔶لِیَکُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُکَ.
تا باعث نجات تو از آتش جهنم شود.
یکی از دلایل انحراف لشکر عمر سعد و عدم تاثیر سخنان و خطابه امام حسین بر آنها طبق بیان خود امام حسین علیه السلام لقمه حرام است.
✅اثر لقمه حرام:
مسعودی در مروج الذهب: دخل شریک (شریک بن عبدالله) على المهدی (مهدی عباسی) یوما فقال له:
روزی شریک ابن عبداللّه با مهدی عباسی ملافات کرد و مهدی عباسی به او گفت:
لا بدّ أن تُجیبُنی الى خصلةٍ من ثلاث،
باید یکی از سه کاری که موگویم را بپذیری؟
قال: وما هنّ یا أمیر المؤمنین؟
شریک ابن عبدالله گفت: چه کاری است ای امیر المومنین؟
قال: إمّا أن تَلی القضاء أو تُحدِّثَ ولدی و تعلِّمُهُم أو تأکل أکلة
گفت:یا باید قاضی بشوی یا معلم بچه هایم یا یک غذا با من بخوری،
ففکّر ثم قال: الأکلة أخفّهنّ على نفسی، فاحتبسه و قدم الى الطبّاخ أن یَصلَح له ألواناً من المُخِّ المعقود بالسُکّر الطبرزد و العسل
مهدی عباسی به آشپز دستور داد یک غذای رنگارنگ که با مغز و شکر درست شده باشد برای شری بن عبدالله بیاورد
فلمّا فرغ من غذائه قال له القیّم على المطبخ
وقتی که شریک غذا را خورد مسول آشپزخانه گفت:
یا أمیر المؤمنین لیس یَفلَحُ الشیخ بعد هذه الأکلة أبدا
این شخص دیگر روی سعادت را نمی بیند،
قال الفضل بن الربیع: فحدّثهم واللّه شریک بعد ذلک و علّم أولادهم و وَلِیَ القضاء لهم
بعد از مدتی این شخص هم قضاوت را به عهده گرفت هم تعلیم بچه های مهدی عباسی را.
ولقد کتب بأرزاقه الى الجهبذ [النقّاد العالم] فضایقه فی النقص فقال له الجهبذ: انّک لم تبع برّا
روزى شریک با مسئول پرداخت امور مالى گفت وگو کرد و از کمبود حقوق خود شکایت داشت. مسئول امور مالى گفت: مگر خیال مى کنى به ما مال التجاره اى فروختى که این گونه طلب کارى مى کنى؟
قال له شریک: بلى واللّه لقد بعت أکبر من البرّ لقد بعت دینی
شریک گفت: آرى به خدا سوگند از مال التجاره گران بهاتر به شما فروختم من دینم را به شما فروختم.
غفرالله لی و لکم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۲ - ۷صفر
💢بخش اول نامه۴۵💢
🔴و من کتاب له (علیه السلام) إلىْ عُثْمانِ بْنِ حُنَیْفِ الأنْصاری ـ وَکانَ عامِلُهُ عَلَى الْبَصْرَةِ وَقَدْ بَلَغَهُ أنَّهُ دُعی إلى وَلیمَةِ قَوْم مِنْ أهْلِها،
عثمان بن حُنیف فرماندار امام علی.ع. در شهر بصره بود.که میهمانی مجللی دعوت شده بود
🟡نکاتی در مورد شخصیت عثمان بن حنیف:
او از اصحاب پیامبر بوده و در جنگ احد و بعد از آن شرکت داشته است.
بعد از سقیفه، عثمان بن حنیف و برادرش سهل بن حنیف از جمله کسانی بودند که با امیرالمومنین همراهی کردند.
_شجاع،مدیر،مدبر بود.
_ در زمان خلیفه دوم به خاطر تقوا و مدیریت مسئولیت بصره را به عهده گرفت.
_ یکی از افراد شُرطهُ الخمیس بود که یگان ویژه امیرالمومنین بودند.
_ در جریان جمل با نیروی اندک مقابل شورشیان ایستاد و بسیاری از یارانش شهید شدند و خود او را نیز پس از شکنجه های سنگین آزاد کردند:
_اهل جَمل فرمانداری او راتصرف کردند وتمام موی سرو صورت اورابه شکل فجیعی کندند:
فَخَرَجَ ابْنُ حُنَیْفٍ حَتَّى أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ هُوَ بِذِی قَارٍ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَدْ نَکَّلَ بِهِ الْقَوْمُ بَکَى، وَ قَالَ یَا عُثْمَانُ بَعَثْتُکَ شَیْخاً أَلْحَى فَرَدُّوکَ أَمْرَدَ إِلَیَّ،
عثمان را ازشهر بیرون کردند، درمیانه راه با حضرت روبرو شد ،حضرت برحال او گریه کرد، چه برسر او ومحاسن بلند او آورده بودند
زمانی که تو رافرستادم محاسن بلندداشتی وامروزجوانی بدون محاسن پیش من آمدی،چگونه جرئت کردند،
اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ اجْتَرَءُوا عَلَیْکَ
خدایا تو میدانی این عهد جنگ جمل براهل تو جرئت کردند .
اسْتَحَلُّوا حُرُمَاتِکَ
حرمت های توراشکستند.
اللَّهُمَّ اقْتُلْهُمْ بِمَنْ قَتَلُوا مِنْ شِیعَتِی وَ عَجِّلْ لَهُمُ النَّقِمَةَ بِمَا صَنَعُوا بِخَلِیفَتِی خدایا بخاطرشیعیانی که ازمن کشتند آنهارابکش و عذاب وشکنجه ای برآنهابفرست که فرمانداروخلیفه ی مرابه این وضع شکنجه دادند.
🟡شدت تسلط امیرالمومنین براعمال کارگزاران مخصوصا دردنیای آن روزواقعا تعجب آور است.در نامه های متعددی حضرت روی این نکته دست میگذارد که "فقد بلغنی انک..." به من خبررسیده است...
نظارت بر مدیران از مهمترین راه های گسترش عدالت و ایجاد شکوفایی درجامعه است؛
🔻در نامه ۵۳ فرمود :
ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ
مالک برای نظارت بر مدیران خود جاسوس هایی سرشاراز صدق ووفا قراربده تامدام بر کار انان نظارت کنند،تامانع خطا وظلم و... آنها شود.
فَإِنَّ تَعَهُّدَکَ فِی السِّرِّ أُمُورَهُمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّة
زیرا بازرسى مداومِ و پنهانى سبب تشویق آنها به امانت دارى و مدارا کردن به زیردستان مى شود.
⏪ متن نامه ۴۵:
🔸أَمَّا بَعْدُ، یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی
پس ازیاد خداو درود،
ای پسرحنیف،به من گزارش داده اند.
🔸أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ
یک نفر از اشراف و ناپخته[فِتیَه] تورا به سفره شاهانه دعوت کرده است.
🔸فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا
توهم به سرعت به سوی انها شتافته و استقبالکرده ای.
🔸 تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ
برای تو غذاهای رنگارنگ ولذیذ طلب میشد.
و ظرف های بزرگ غذا سفارشی پیش روی تو گذاشته میشد.
🔸وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ
هرگزگمان نمی کردم مراناراحت کردی ، چراکه تواصحاب پیامبر ومبارز دیرینه وفرماندار علی هستی،
خیال نمیکردم سرسفره ای حاضر شوی که فقرا ونیازمندان برسرآن سفره نیست،ولی تمام اشراف حضور داشتند.
➖ایرادات حضرت:
- سفره پر زرق برق
- حضور نداشتن ضعفاو فقرا
- حضور یک مسئول دراین مهمانی.
🔸فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ
حواست راجمع کن به آن غذایی که میخوری [تَقضَنُه] با گوشه دندان
(کنایه از ادب در غذا خوردن_)
🔸 مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ
از این غذاهاکه خوردی
🔸فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ
آن غذایی که در مورد آن شبهه داری وخیال تو بابت آن راحت نیست آن را از دهان بیرون بینداز.
🔸وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ
و آنچه یقین به پاکی اش داری ازهر جهت ، آنرا تناول کن .
🟡برخی افراد به خاطر جایگاهی که دارند احکام سنگین تری را باید رعایت کنند:
1⃣ همه زنان میتوانند بعد ازفوت همسر ازدواج کنند، ولی همسران پیامبر به خاطر جایگاهشان چنین اجازه ای ندارند:
《وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا》
2⃣ همه افرادگناهشان یکی است،ولی همسران پیامبر به خاطر جایگاه خطای فاحشی انجام دهند دوبرابر عذاب میبینند:
《یَا نِسَاء النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا؛ احزاب 》
3⃣ مسئولین نیز احکام سنگین تری نسبت به مردم عادی دارند:
برای افرادعادی _اصالة الحِلیه_ جاری است یعنی خوردن وآشامیدن حلال وجایز است مگر آنجاکه یقین به حرام بودن پیدا کنند.
عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ کُلُّ شَیْءٍ هُوَ لَکَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَیْنِه.
ولی در مورد مسولین میفرماید _اصاله الحرمة_ جاری است مگر جایی که یقین به حلیت آن کند.
✅ نه فقط از جهت پاک و نجس بودن، نه فقط ازجهت حلال و حرام فقهی، بلکه تو باید حواست به خیلی چیزهای دیگر هم باشد،هرچه یقین کردی پاک است میتوانی بخوری.
البته در مورد اهل سِیر و سلوک وکسانی که دنبال مراتب بالای معنویت هستند نیز این دستور صادق است.
وقتی یک مسئول به جایی دعوت می شود، اورا تحویل می گیرند باید مقداری فکر کند،
در خطبه متقین فرمود:
وَ حَزْماً فِی لِین
ظاهر غذا پاک است ولی تورابه چه نیتی دعوت کردند؟
متقی درعین خوش اخلاقی وخوش برخوردی دارای دور اندیشی است که چرا دعوت کردند،
هدف از این ولخرجی ها چیست؟بایددوراندیش بور.
_ خطبه ۲۲۴ :
وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا
درنیمه شبی یک فرد غذای خوش رنگ وبو آورده، که ازاستفراغ ماربرایم بدتر بود.
فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ
پرسیدم چیست. زکات یا صدقه است که برما حرام است. گفت هدیه است،
حضرت خواسته او را ردکرد، چراکه چنین هدایایی سبب درخواست برای پارتی بازی میشد.
_ عقیل نزد حضرت آمدودرخواست پارتی بازی برای غذارا داد
حضرت آهنی داغ کردونزدیک دستش بردوفرمود چطوراست که ازآهن داغ میترسی ولی ازآخرت نه‼️
⏪ در ذیل نامه ۴۰ چند مورد از رشوه هایی که به عمربن خطاب و مغیره بن شعبه داده شد نیز بیان شده است:
_ أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ
بدان وآگاه باش برای هر مامونی یک امامی است که باید به او اقتدا کند.
وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ
و هرکس باید ازامام خودطلب کند از نور علمش روشنایی بگیرد.
🟢 لزوم الگو گیری:
انسان موجودی است که نیاز دارد ؛همه انسانها نیازبه یک الگوی عملی دارند حتی اهل بیت هم الگو دارند.
امام عصر_عج_: وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة
دردخترپیامبر حضرت فاطمه زهرا.س. برای من مهدی الگو واسوه هست.
🟢 یَعسوب به معنای ملکه زنبور عسل است (الگو) که بقیه زنبورها دنباله رو او هستند و در نهج البلاغه در مورد دو نفر این عنوان به کار برده شده است:
1⃣ حکمت ۳۱۶ :
أَنَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الْفُجَّار
من پیشرو وامام مومنین هستم.
و رهبر انسانهای فاسد وفاسق ، مال و ثروت است
.
2⃣ غرائب نهج البلاغه :
فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ، ضَرَبَ یَعْسُوبُ الدِّینِ بِذَنَبِهِ، فَیَجْتَمِعُونَ إِلَیْهِ کَمَا یَجْتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِیفِ
وقتی زمان آن برسد *مقصود ظهور امام زمان هست* عده ای از انسان های صالح مانند ابر پاییز به سرعت خودشان را به حضرت می رسانند.
🟢 الگو گیری فقط در حرف نیست،در عمل هم باید نشان داد وباید به نور علم امام هم دست پیدا کرد.
🔻 نکته :
_ اولا علم نور است و موجب نورانیت انسان میشود.
_ ثانیا علم امام در کلمات آنها نهفته است و باید با کلمات واحادیث و سیره اهل بیت انس داشت تا به آن نور علم دست پیدا کرد.نور در کلمات حضرت و نهج البلاغه هست.
_ ثالثا از این جمله معلوم میشود امام باید، هم الگو باشد، هم منبع نور باشد و نور داشته باشد. (کسی که الگوی مناسبی نباشد و نورانیت و علم نداشته باشد نمی تواند امام باشد.)
اللهم اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️