💎ومن کتاب له (علیه السلام)إلى عمر بن أبی سلمة المخزومی و کان عاملَه على البحرین،فعَزَلَه،و استعمل نُعمانَ بن عجلان الزُّرَقی مکانَه: نامه امیرالمومنین صلوات الله علیه به ابی سلمه مخزومی کارگزار در بحرین
🔹بِلَا ذَمٍّ لَکَ وَلَاتثْرِیبٍ علیک بااینکه ا سرزنش وملامت[لاتَثریب] برای تو نیست .
🔹فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلَایَةَ أَدَّیْتَ الْأَمَانَةَ مسئولیت خود را به خوبی انجام داده ای.
🔹فَأَقْبِلْ غَیْرَ ظَنِینٍ وَ لَا مَلُومٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا مَأْثُومٍ پس به سوی ما کوفه بیا درحالی که نه سوء ظنی به تو داریم نه مورد سرزنش هستی نه گناهکاری.
🔹فَلَقَدْ أَرَدْتُ الْمَسِیرَ إِلَى ظَلَمَةِ أَهْلِ الشَّامِ فرمود قصدکرده ام حرکت کنم به سمت ظالمین شام برای جنگ صفین.
🔹وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِی،فَإِنَّکَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ ومن دوستدارم توهمراه من باشی،من علی ازتو کمک میگیرم برای جنگ بامعاویه.
🔹عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ الدِّینِ،إِنْ شَاءَ اللَّه میخواهم ازتوکمک بگیرم برای اقامه و علَم کردن عمود دین.اگرخدابخواهد.
🔘عمر بن ابی سلمه: عمر از پدرش ابو سلمه ومادرش ام سلمه متولد شدولی بعدها ام سلمه باپیامبر ازدواج کرد وازهمسران خوب پیامبر بود،لذا عُمر درخانه پیامبر پرورش ورشد پیدا کرد. او از راویان حدیث ائمه اثنی عشر است:
⏪عیون اخبار الرضا ج1 ص 47 حدیث 8: حدیثی که درآن به امامت دوازده امام بانام وکنیه وبرخی صفات اشاره شده است.
🟠 نامه ام سلمه به امیرالمومنین: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرَ وَ أَشْیَاعَهُمْ أَشْیَاعُ الضَّلَالَةِ یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا بِعَائِشَةَ إِلَى الْبَصْرَةِ: یا امیرالمومنین،طلحه وزیبرودیگران میخواهندعایشه راهمراه خودبه بصره بیاورند. وَیَذْکُرُونَ أَنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً: شعارو حرفشان این است که عثمان مظلومانه کشته شد وماخونخواه او هستیم. وَ أَنَّهُمْ یَطْلُبُونَ بِدَمِهِ وَاللَّهُ کَافِیهِمْ بِحَوْلِهِ وَقُوَّتِهِ: قصدآنهاجنگ است ولی خدامیتواندآنهارابرجای خود بنشاند. وَ لَوْ لَا مَا نَهَانَا اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْخُرُوجِ اگرخدای متعال زنان راازجهاد عفونکرده بود. وأَمَرَنَا بِهِ مِنْ لُزُومِ الْبَیْتِ اگرقرآن درمورد زنان پیامبر.ص. نفرموده بودشماباید درخانه بنشینید. لَمْ أَدَعِ الْخُرُوجَ إِلَیْکَ وَ النُّصْرَةَ لَکَ: من دفاع ازتو را هیچوقت به تعویق نمی انداختم و تو را یاری میدادم. وَ لَکِنِّی بَاعِثَةٌ نَحْوَکَ ابْنِی عِدْلَ نَفْسِی حال که خودم نمیتوانم بیایم فرزندی دارم که جان وجانشین من است،مثل خودمن است. عُمَرَ بْنَ أَبِی سَلَمَةَ فَاسْتَوْصِ بِهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ خَیْراً: او را توصیه کن به خیر و آنچه به صلاح است انجام بدهد. قَالَ فَلَمَّا قَدِمَ عُمَرُ عَلَی عَلِیٍّ ع أَکْرَمَهُ: وقتی عمر ابی سلمه خدمت حضرت رسید،اورااحترام گذاشت. وَ لَمْ یَزَلْ مُقِیماً مَعَهُ حَتَّى شَهِدَ مَشَاهِدَهُ کُلَّهَا: ودرتمام جنگ هاهمراه حضرت بود.
🟣 تلاش عایشه برای همراه کردن ام سلمه درجنگ جمل و هوشیاری ام سلمه: جَاءَتْ عَائِشَةُ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ تُخَادِعُهَا عَلَى الْخُرُوجِ لِلطَّلَبِ بِدَمِ عُثْمَانَ عایشه نزد ام سلمه آمد تا او را فریب دهد که علیه امیرالمومنین خروج کنند و باهم به بصره عازم بشوند. ابوسلمه با هوشیاری و بصیرت او را نهی و نصیحت کرد. شروع کردبه گفتن کم وکاستی های عایشه درقبال امیرالمومنین،که پیامبر عایشه رابه شدت توبیخ کرده بود. و... یک محاجه طولانی با عایشه که در تاریخ ثبت است . وعایشه را از رفتن به جمل باز بدارد اما عایشه گوش نکرد.
⏪ در مورد نُعمان بن عَجلان:
نعمان از صحابی پیامبر بود و از معدود افرادی بود که بعد از سقیفه در مقابل انحرافات خلفا در مدح امیرالمومنین شعر گفت و از حضرت دفاع کرد ولی وقتی فرماندار بحرین بود دچار انحرافات مالی شد؛ خود و اطرافیانش از بیت المال به نحو غیر متعارف بهره میبردند و حضرت او را بازخواست کرد.
🔵در تاریخ یعقوبی در مورد نعمان بن عجلان دارد: فبلغه أن النعمان بن العجلان قد ذهب بمال البحرین، فکتب إلیه علی: نعمان وقتی به فرمانداری بحرین منصوب شدحضرت بر او نامه نوشت: أما بعد، فإنه من استهان بالأمانة و رغب فی الخیانة، و لم یُنَزِه نفسَه و دینَه، أخلَّ بنفسه فی الدنیا کسی که هوای خودوحکومت رانداشته باشه ومراقبت نکنددر دنیا اول به خود ضرر رسانده، پس دنیای خود را به آخرت نفروش. و ما یشفی علیه بعدُ، أمرَّ و أبقى و أشقى و أطول و آنچه بعدا بدان گرفتار می شود تلخ تر و با دوامتر و طولانی تر خواهد بود، فکن عند صالح الظن بک، و راجع، إن کان حقا ما بلغنی عنک، و لا تقلبن رأیی فیک رفتارت به گونه ای باشد من نسبت به تو ظنّ نیکو داشته باشم و از آنچه به من خبر رسیده اگر حق باشد، برگرد و نظر مرا درباره خود تغییر مده. و استنظف خراجک، ثم اکتب إلی لیأتیک رأیی و أمری إن شاء الله خراج منطقه خود را بررسی کرده ، برای من بنویس ؛ تا راءی خود را برایت اعلام کنم . ان شاء اللّه .
🔺 زمانی که نامه حضرت به دست او رسید و فهمید که دستش رو شده و اموالی که بالا کشیده رو جبران نمیتواند کند،فرار کرد و به معاویه ملحق شد.
غفر الله لی و لکم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۶/۱ - ۵صفر
💢 نامه ۴۲💢
عزل و نصب
💎ومن کتاب له (علیه السلام)إلى عمر بن أبی سلمة المخزومی و کان عاملَه على البحرین،فعَزَلَه،و استعمل نُعمانَ بن عجلان الزُّرَقی مکانَه:
نامه امیرالمومنین صلوات الله علیه به ابی سلمه مخزومی کارگزار در بحرین
🔹أَمَّا بَعْدُ،فَإِنِّی قَدْ وَلَّیْتُ النُّعْمَانَ بْنَ عَجْلَانَ الزُّرَقِیَّ عَلَى الْبَحْرَیْنِ
نعمان بن عجلان رابربحرین منصوب کردم.
🔹وَنَزَعْتُ یَدَکَ،
عمربن سلمه راعزل کردم.
🔹بِلَا ذَمٍّ لَکَ وَلَاتثْرِیبٍ علیک
بااینکه ا سرزنش وملامت[لاتَثریب] برای تو نیست .
🔹فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلَایَةَ أَدَّیْتَ الْأَمَانَةَ
مسئولیت خود را به خوبی انجام داده ای.
🔹فَأَقْبِلْ غَیْرَ ظَنِینٍ وَ لَا مَلُومٍ وَ لَا مُتَّهَمٍ وَ لَا مَأْثُومٍ
پس به سوی ما کوفه بیا درحالی که نه سوء ظنی به تو داریم نه مورد سرزنش هستی نه گناهکاری.
🔹فَلَقَدْ أَرَدْتُ الْمَسِیرَ إِلَى ظَلَمَةِ أَهْلِ الشَّامِ
فرمود قصدکرده ام حرکت کنم به سمت ظالمین شام برای جنگ صفین.
🔹وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِی،فَإِنَّکَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ
ومن دوستدارم توهمراه من باشی،من علی ازتو کمک میگیرم برای جنگ بامعاویه.
🔹عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ الدِّینِ،إِنْ شَاءَ اللَّه
میخواهم ازتوکمک بگیرم برای اقامه و علَم کردن عمود دین.اگرخدابخواهد.
🔘عمر بن ابی سلمه:
عمر از پدرش ابو سلمه ومادرش ام سلمه متولد شدولی بعدها ام سلمه باپیامبر ازدواج کرد وازهمسران خوب پیامبر بود،لذا عُمر درخانه پیامبر پرورش ورشد پیدا کرد.
او از راویان حدیث ائمه اثنی عشر است:
⏪عیون اخبار الرضا ج1 ص 47 حدیث 8: حدیثی که درآن به امامت دوازده امام بانام وکنیه وبرخی صفات اشاره شده است.
🟠 نامه ام سلمه به امیرالمومنین:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرَ وَ أَشْیَاعَهُمْ أَشْیَاعُ الضَّلَالَةِ یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا بِعَائِشَةَ إِلَى الْبَصْرَةِ:
یا امیرالمومنین،طلحه وزیبرودیگران میخواهندعایشه راهمراه خودبه بصره بیاورند.
وَیَذْکُرُونَ أَنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً:
شعارو حرفشان این است که عثمان مظلومانه کشته شد وماخونخواه او هستیم.
وَ أَنَّهُمْ یَطْلُبُونَ بِدَمِهِ وَاللَّهُ کَافِیهِمْ بِحَوْلِهِ وَقُوَّتِهِ:
قصدآنهاجنگ است ولی خدامیتواندآنهارابرجای خود بنشاند.
وَ لَوْ لَا مَا نَهَانَا اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْخُرُوجِ
اگرخدای متعال زنان راازجهاد عفونکرده بود.
وأَمَرَنَا بِهِ مِنْ لُزُومِ الْبَیْتِ
اگرقرآن درمورد زنان پیامبر.ص. نفرموده بودشماباید درخانه بنشینید.
لَمْ أَدَعِ الْخُرُوجَ إِلَیْکَ وَ النُّصْرَةَ لَکَ:
من دفاع ازتو را هیچوقت به تعویق نمی انداختم و تو را یاری میدادم.
وَ لَکِنِّی بَاعِثَةٌ نَحْوَکَ ابْنِی عِدْلَ نَفْسِی
حال که خودم نمیتوانم بیایم فرزندی دارم که جان وجانشین من است،مثل خودمن است.
عُمَرَ بْنَ أَبِی سَلَمَةَ فَاسْتَوْصِ بِهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ خَیْراً:
او را توصیه کن به خیر و آنچه به صلاح است انجام بدهد.
قَالَ فَلَمَّا قَدِمَ عُمَرُ عَلَی عَلِیٍّ ع أَکْرَمَهُ:
وقتی عمر ابی سلمه خدمت حضرت رسید،اورااحترام گذاشت.
وَ لَمْ یَزَلْ مُقِیماً مَعَهُ حَتَّى شَهِدَ مَشَاهِدَهُ کُلَّهَا:
ودرتمام جنگ هاهمراه حضرت بود.
🟣 تلاش عایشه برای همراه کردن ام سلمه درجنگ جمل و هوشیاری ام سلمه:
جَاءَتْ عَائِشَةُ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ تُخَادِعُهَا عَلَى الْخُرُوجِ لِلطَّلَبِ بِدَمِ عُثْمَانَ
عایشه نزد ام سلمه آمد تا او را فریب دهد که علیه امیرالمومنین خروج کنند و باهم به بصره عازم بشوند.
ابوسلمه با هوشیاری و بصیرت او را نهی و نصیحت کرد.
شروع کردبه گفتن کم وکاستی های عایشه درقبال امیرالمومنین،که پیامبر عایشه رابه شدت توبیخ کرده بود. و...
یک محاجه طولانی با عایشه که در تاریخ ثبت است . وعایشه را از رفتن به جمل باز بدارد اما عایشه گوش نکرد.
⏪ در مورد نُعمان بن عَجلان:
نعمان از صحابی پیامبر بود و از معدود افرادی بود که بعد از سقیفه در مقابل انحرافات خلفا در مدح امیرالمومنین شعر گفت و از حضرت دفاع کرد ولی وقتی فرماندار بحرین بود دچار انحرافات مالی شد؛
خود و اطرافیانش از بیت المال به نحو غیر متعارف بهره میبردند و حضرت او را بازخواست کرد.
🔵در تاریخ یعقوبی در مورد نعمان بن عجلان دارد:
فبلغه أن النعمان بن العجلان قد ذهب بمال البحرین، فکتب إلیه علی:
نعمان وقتی به فرمانداری بحرین منصوب شدحضرت بر او نامه نوشت:
أما بعد، فإنه من استهان بالأمانة و رغب فی الخیانة، و لم یُنَزِه نفسَه و دینَه، أخلَّ بنفسه فی الدنیا
کسی که هوای خودوحکومت رانداشته باشه ومراقبت نکنددر دنیا اول به خود ضرر رسانده، پس دنیای خود را به آخرت نفروش.
و ما یشفی علیه بعدُ، أمرَّ و أبقى و أشقى و أطول
و آنچه بعدا بدان گرفتار می شود تلخ تر و با دوامتر و طولانی تر خواهد بود،
فکن عند صالح الظن بک، و راجع، إن کان حقا ما بلغنی عنک، و لا تقلبن رأیی فیک رفتارت به گونه ای باشد من نسبت به تو ظنّ نیکو داشته باشم و از آنچه به من خبر رسیده اگر حق باشد، برگرد و نظر مرا درباره خود تغییر مده.
و استنظف خراجک، ثم اکتب إلی لیأتیک رأیی و أمری إن شاء الله
خراج منطقه خود را بررسی کرده ، برای من بنویس ؛ تا راءی خود را برایت اعلام کنم . ان شاء اللّه .
🔺 زمانی که نامه حضرت به دست او رسید و فهمید که دستش رو شده و اموالی که بالا کشیده رو جبران نمیتواند کند،فرار کرد و به معاویه ملحق شد.
غفر الله لی و لکم