برای کمک به من و برداشتن بار از دوش من [مُوازَرَت] وکمک در ادای امانت حکومت داری و برگرداندن اموالی که به دست تو میرسد.
🔺انتقاد آداب دارد:
حضرت ابتدا خوبیهایی را که در حق این شخص کرده را، یادآوری میکند تا کسی نگوید اگر فلان مسئول خائن شد و به ارزش ها پشت کرد به علت این بود که از طرف امام و رهبر بی توجهی دیده است.
(در امور خانوادگی نیز بسیاری از اوقات علت انحرافات فرزندان و اطرافیان کم کاری از طرف والدین است. چون فرزند محبت ندیده است، جای دیگری حرکت میکند.)
سرانجام کار آنان که بسیار به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند زیرا معصیت، دل را تاریک کند و چون بسیار شود به ظلمت کفر می انجامد.
چگونه آب گوارا وغذای لذیذ خوردی. به خوشی از گلویت پایان میرود [تُسیغُ] در حالیکه واضح میدانی این مال حرام است.
💠و تَبتاعُ الاِماءَ و تنکِحُ النساء من مالِ الیتامیٰ و الْمسَاکِینِ وَ الْمُؤْمنینَ وَ الْمُجاهدینَ الَّذینَ أَفاءَاللَّهُ عَلَیْهِمْ هَذِهِ الْأَمْوَالَ
چگونه با مال حرام کنیزانی[الاِماء] میخری[تَبتاع] و چگونه همسر اختیار می کنی آنهم از اموال یتامی ، مساکین، و اموال مجاهدین ،که خدا به آنها اختصاص داده است .
آیا از این نمیترسی که این نسل ، نسل نا پاکی باشد. این اموالی که در دست توست خدا آنها را برای مجاهدین و فقرا قرار داده.
و اَحرَزَ بِهِم هٰذَ البِلاد!!
و حفظ کرده است[اَحرَزَ] به سبب آن مجاهدان این مملکت را؟!
فقرا و مجاهدین در جنگ با مشکلات در خط مقدم هستند، اما در زمان تقسیم اموال به آنان چیزی نمی رسد.
🔻 سوال گاهی برای توبیخ است گاهی برای هوشیاری و تذکر، حضرت میفرماید: چگونه ادعا داری میخواهی همسرانی اختیار کنی و آنها را خوشبخت کنی در حالی که زندگی دیگران را ویرانه کرده ای.
_ چگونه حاضری حقوق نیروی های انتظامی و امنیتی را بالا بکشی در حالی که در سایه ی جانفشانی همین ها تو میتوانی چپاول کنی و ازدواج کنی و ارث بگذاری؟!
از خدا بترس و اموال این مردم مظلوم را به آنها برگردان[وَاردُد]
💠فانک اِن لَم تَفعَل ثم اَمکَنیَ اللهُ منکَ لَاُعَذِرَنَّ
اگر قصد چنین کاری، یعنی برگرداندن اموال نداشته باشی،خدا مرا بر تو مسلط ساخت[اَمکنِیَ] و دست من بتو برسد چنان برخوردی با تو میکنم تا در پیشگاه خدا عذری داشته باشم .
_ برخورد نکردن با مجرمین هیچ عذری برای مسولین در پیشگاه خدا باقی نمی گذارد.
💠ولِاَضرِبنَکَ بسَیفی الذی ما ضربتُ احداً الا دَخلَ النار
با همین شمشیر ضربه ای بر تو وارد میکنم[لاَضرِبنَّک] و تو میدانی هر کسی با شمشیر علی از بین رفت جایگاه او دوزخ است.
شمشیر علی معیار حق و باطل است چه برسد به وجود علی ومکتب امیرالمومنین.
سوال ⁉️
حد سرقت نهایتا قطع انگشت است، چرا فرمود قتل؟
پاسخ: در مورد فرد حاضر اصلا شرط قطع دست محقق نمی شود چون شرط آن سرقت از حرز است،
کسیکه از قفل وکلید باز کرده و وارد شده قطع انگشت هست ولی این شخص دسترسی به اموال داشته و برای او حرز و قفلی در کار نبوده است.
🔻 پس علت قتل در واقع یا انکار ضروری است یا قیام بر علیه امام:
_ انکار ضروری یعنی اینکه بگوید چه کسی گفت بیت المال بر من حرام است؟ (اصلا بگوید این حکم خدا نیست)
_ قیام بر علیه امام نیز از آن جهت است که حضرت میفرماید من تو را از این کار نهی کنم ولی تو دوباره جلوی من قد علم کنی.
بگو: اگر براى خدا فرزندى بود، من نخستین پرستش کننده او بودم.
این تعبیر تأکیدى است بر نفى گفته نابخردانِ اهل کتاب که براى خداوند فرزندى قائل بودند.
💠واُقسِم بالله ما یَسُرُنی انَ ما اَخَذتَهُ اموالَهم حلالٌ لیٖ اَترُکُهُ میراثاً لِمَن بعدی
بخدا قسم هیچگاه مرا خوشحال نمیکرد[مایَسُرُنی] این اموالی که در دست توست، اگر مال حلال برای من بود ،این اموال را برای ورثه باقی بگذارم .
من اگر مال حلالی هم داشته باشم در راه تولید و اشتغال و دستگیری از مستمندان میدهم و ارث نمی گذارم ولی تو اموال ایتام و فقرا را بر میداری و به پارث میگذاری.
💠فَضَحِّ رُوَیدا
کمی تامل کن [رُوَیدا] درچراندن این گوسفندان دست نگه دار و آرام باش.
(این جمله مثلی است برای کسی که در جای آرام رفتن شتاب کند. اشاره به اینکه در صرف مال تند روی نکن)
خیانت ، دزدی ، حق الناس ،بتو عرضه میشود در همان قبری که انسانهای گنهکار و ظالم فریاد میزنند غلط کردیم ، اشتباه کردیم.هیچ بما نرسید از آن اموال مگر حسرت آن برای ما مانده.
💠وَ یَتَمَنَّى الْمُضَیِّعُ فِیهِ الرَّجْعَةَ
و کسی که عمر و اعمال خود را ضایع کرده طلب بازگشت دارد،
می بینم که در آن جایگاه قبر آرزو می کنی[یَتمَنّی] ایکاش حق دیگران ضایع نکرده بودم .
💠وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ
ولی وقت فرار نیست[لاتَ] و همه راه ها بسته اند. در خواست برگشت میکنی برای جبران ، اما دیگر زمان برگشت نیست.[مَناص]
📌 مخاطب این نامه کیست؟
۱. تواریخ میگویند عبدالله بن عباس.
۲. حضرت میفرماید پسر عمویم.
نظرات شارحان در مورد مخاطب این نامه:
الف. عده ای میگویند عبدالله بن عباس است.
_ بلاذری و ابن میثم بحرانی قائلند : عبدالله بن عباس معصوم نبوده و ممکن است با آن گذشته خوب دچار خطا شده باشد.
ب. ابهام در مخاطب:
سید رضی (رحمه الله):
معرفی این شخص را مبهم گذاشته با جمله " إلى بعض عُمّاله"
⏪ابن ابی الحدید:
و قد أشکل علیَّ أمرُ هذا الکتاب فإن أنا کذبتُ النقل و قلتُ هذا کلام موضوع على ع خالفت الرواة
اگر بخواهم بگوبم این نامه جعلی است نمی توانم چرا که اهل تاریخ و سیره به صورت کثیر آن را نقل کرده اند.
و إن صرفته إلى عبد الله صدَّنی عنه ما أعلمه من ملازمته لطاعة علی ع فی حیاته و بعد وفاته
اگر بخواهم مخاطب نامه را عبدالله بن عباس قرار دهم نمی توانم چرا که در زمان حیات و بعد از شهادت امیرالمومنین به او وفادار ماند.
و إن صرفتُه إلى غیرِه لم أعلم إلى من أصرفه من أهل أمیر المؤمنین
اگر بخواهم به کسی جز عبدالله بن عباس نسبت دهم نمی دانم چه کسی باشد که هم خائن به علی باشد و هم مسئول . فأنا فی هذا الموضع من المتوقفین
پس در این موضع سکوت میکنم.
ج. کسانی هستند که مخاطب را عبید الله بن عباس میدانند:
عبید الله برادر دیگر عبدالله بن عباس است. که یکی از فرماندهان امام مجتبی(ع) بود و بعدها به معاویه پیوست. به خصوصیت او میخورد چنین کند . در حالیکه این مطلب هم درست نیست.
⏪چون طبق خطبه ۲۵ :
و قدم علیه عاملاه على الیمن و هما عبید الله بن عباس و...
عبید الله بن عباس در یمن بود و بعد هم به کوفه آمد و اصلا در بصره نبود.
📌اشکال اساسی آن است که شارحان پسر عمو بودن را پسر عموی واقعی دانسته اند و در مخاطب نامه دچار تحیر شده اند در حالی که در عرب و در کلام حضرت بسیار این مطلب را داریم که به خاطر احترام به کسی عمو یا پسر عمو و ... گفته میشود:
⏭ در جریان جمل،
امیرالمومنین در سخت ترین لحظات جنگ وقتی عسلی از دست یکی از یارانشان خوردند فرمودند:
" هذا عسل طائفی" عسل طائف است.
(در آن شرایط سخت جنگ متوجه طعم عسل بودند که از کدام منطقه گرفته شده)
موجب حیرت فردی شد و پرسید چگونه با اندکی عسل شهر و مکان عسل را متوجه شدید!!
فرمود: " یَابنَ اَخی " پسر برادرم
هیچ حادثه بیرونی نمی تواند قلب امیرالمومنین را تحت تاثیر قرار دهد.
در حالی که این شخص چون سنش کم بود حضرت به او میگوید برادر زاده .
(شاهد مثال: جمله عمو هست درحالیکه آن مرد آفریقایی برادر حضرت نبود)
اورا اوردند ،حضرت انگشتان را در جای خود نهاد زیر عبا ، دعایی خواند دست او سالم شد.
⏪ نتیجه:
این نامه قطعا از امیرالمومنین است ولی نه درمورد عبدالله بن عباس بلکه درمورد شخص دیگری از کارگزاران بیان شده:
_ در امالى مرحوم سید مرتضى آمده است که عمرو بن عبید نزد سلیمان عباسى رفته بود. سلیمان از او پرسید:
شنیده اى که على(علیه السلام) در شعرى درباره ابن عباس گفته است:
او در همه چیز براى ما فتوا مى دهد ولى اموال ما را یک شبه با خود مى برد؟
عمرو در پاسخ گفت: ممکن نیست على چنین چیزى را درباره ابن عباس گفته باشد، چرا که او هرگز از على(علیه السلام) جدا نشد و تا هنگام شهادت آن حضرت در کنار او بود.
و حتى در صحنه صلح امام حسن نیز حضور داشت.
عمرو بن عبید اضافه کرد چگونه ممکن است آن همه اموال در بیت المال بصره جمع شود ، با اینکه على(علیه السلام) به آن نیاز داشت و هر هفته بیت المال را تخلیه مى کرد و به نیازمندان مى داد و در روز شنبه دستور مى داد بیت المال را آب و جارو کنند.
با این حال چگونه ممکن است ابن عباس آن همه اموال را در بیت المال بصره جمع کند؟
او به یقین با توجّه به نیاز مردم اموال را به کوفه منتقل مى نمود.
(نکات زیادی در شرح آیت الله مکارم ذیل این نامه و مخاطب آن آمده است)
اللهم اجعل ذنوبنا مغفوره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۵/۳۰ - ۴صفر
💢 نامه ۴۱ 💢
🔵 و من کتاب له (علیه السلام) إلى بعض عُمّاله:
حضرت این نامه را به یکی از کارگزاران خود وقتی خیانت مالی مرتکب شد نگاشته اند :
💠فَإِنِّی کُنْتُ أَشْرَکْتُکَ فِی أَمَانَتِی
ای بنده خدا که کارگزار ما بودی من تو را در امانتی (حکومت)که به من سپرده شده بود، شریک کردم.
( از دید امیر المومنین علیه السلام مسئولیت یک امانتی از جانب خدا و مردم، به دوش انسان است )
💠وَ جَعَلْتُکَ شِعَارِی وَ بِطَانَتِی
من تو را لباس زیرین [شِعَارِی] خود و محرم اسرار خود [بِطَانَتِی] ،صاحب سر خود قرار دادم .
💠وَ لَمْ یَکُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِی أَوْثَقَ مِنْکَ فِی نَفْسِی
در بین اطرافیانم هیچ کسی مورد اعتماد تر از تو نیافتم.
💠لِمُوَاسَاتِی وَ مُوَازَرَتِی وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَیَّ
برای کمک به من و برداشتن بار از دوش من [مُوازَرَت] وکمک در ادای امانت حکومت داری و برگرداندن اموالی که به دست تو میرسد.
🔺انتقاد آداب دارد:
حضرت ابتدا خوبیهایی را که در حق این شخص کرده را، یادآوری میکند تا کسی نگوید اگر فلان مسئول خائن شد و به ارزش ها پشت کرد به علت این بود که از طرف امام و رهبر بی توجهی دیده است.
(در امور خانوادگی نیز بسیاری از اوقات علت انحرافات فرزندان و اطرافیان کم کاری از طرف والدین است. چون فرزند محبت ندیده است، جای دیگری حرکت میکند.)
💠فَلَمَّا رَأَیْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّکَ قَدْ کَلِبَ
ولی تو همین که دیدی روزگار بر پسر عمویت سخت شده [قد کَلِبَ]
💠وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ
ودشمن درمقابل او غضب کرده و سرسختی نشان میدهد .
💠و أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِیَتْ
و امانت مردم و حکومت بی ارزش شده و مورد هجوم قرار گرفته،عهد و پیمان مردم با من سست شده[خَزَیت]
💠 هَذِهِ الْأُمَّةَ قَدْ [فَتَکَتْ] فَنَکَتْ وَ شَغَرَتْ
مردم لجاجت به خرج میدهند سرکش شدند،[قدفُتِکَت] و مردم بدون حامی و پشتوانه شده اند.[شَغَرَتْ]
(علی بی پناه نمیشود، بلکه امت بی پناه شد)
🔺دشمن قوی، حکومت متشنج و مردم بی پشتوانه🔺
💠 قَلَبْتَ لِابْنِ عَمِّکَ ظَهْرَ الْمِجَنِّ
مانند سپر واژگون[مِجَن] شده به پسر عمویت پشت کردی از میدان جنگ فرار کردی .
به من پشت کردی درحالیکه داخل سپرتو رو به من بود، رو به خودی قرار گرفتی .
💠فَفَارَقْتَهُ مَعَ الْمُفَارِقِینَ
همراه جدا شوندگان از علی جدا شدی.
💠و خَذَلْتَهُ مَعَ الْخَاذِلِینَ وَ خُنْتَهُ مَعَ الْخَائِنِینَ،
مانند دشمن که او را می خواست خوار کند تو هم با او خیانت کردی .[خُنتَهُ]
💠فَلَا ابْنَ عَمِّکَ آسَیْتَ وَ لَا الْأَمَانَةَ أَدَّیْتَ؛
نه در سختی ها پسر عمویت را یاری کردی، دست از مواسات او کشیدی [آسَیتَ] و نه امانت را ادا کردی.
🔺کمک نکردن، همان دشمنی کردن است. حکمت ۱۸ :
فِی الَّذِینَ اعْتَزَلُوا الْقِتَالَ مَعَهُ خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ یَنْصُرُوا الْبَاطِل
آنان که از جنگ کناره گرفتند(نه با باطل نه با حق) حق را خوار کرده، باطل را نیز یارى نکردند.
💠وَ کَأَنَّکَ لَمْ تَکُنِ اللَّهَ تُرِیدُ بِجِهَادِکَ
گویا تو از اینهمه سابقه جهاد، خدا را در نظر نداشتی، خالص نبوده ای
🔺اگر کسی اهل خلوص باشد خدا در مواقع خطر دست او را میگیرد و اگر کسی با سابقه جهاد سقوط کرد معلوم است جهاد خالصانه ای نداشته:
《 وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا؛ عنکبوت - ۶۹ 》
اگر خالصانه جهاد کرده بودی در شرایط سخت خدا دستت را می گرفت.
💠 وَ کَأَنَّکَ لَمْ تَکُنْ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ
گویا در اعمال خود هیچ دلیل و حجتی از جانب خدا نداشتی.
✅گویا تو دین شناس هم نیستی و برای کارهایت هیچ دلیل و برهانی نداری که بخواهی در مواقع خطر به خاطر اعتقادات ثابت قدم باشی.
💠وَ کَأَنَّکَ إِنَّمَا کُنْتَ تَکِیدُ هَذِهِ الْأُمَّةَ عَنْ دُنْیَاهُمْ
گویا تو قصد داشتی مردم را فریب بدهی[تَکِیدُ] و دنیای آنها را به دست بیاوری.
💠 وَ تَنْوِی غِرَّتَهُمْ عَنْ فَیْئِهِمْ
و نیت داشتی[تَنوی] در مورد اموالشان، و بیت المال[فَیئِ] آنان را فریب دهی .
💠 فَلَمَّا أَمْکَنَتْکَ الشِّدَّةُ فِی خِیَانَةِ الْأُمَّةِ أَسْرَعْتَ الْکَرَّةَ
وقتی این شدت و شرایط بحرانی _ضعف مردم _ و قوت دشمن_ به تو قدرت داد[اَمکنَتکَ] دستت باز شد به سرعت این کار را مکرر [کرَّه] انجام دادی.
_ تو از ابتدا قصد خیانت و غارت داشته ای و الان که دیدی اوضاع مناسب است این خیانت را اجرایی کردی.
💠و عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ
به سرعت بر بیت المال پریدی[وَثبَه] و بر آن غلبه پیدا کردی
💠وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَیْتَامِهِمُ
و تا آنجا که میتوانستی[ماقَدرتَ] اموالی که برای بیوه زنان [أَرَامِلِهِم] و ایتام این مردم نگهداری می شد ، ربودی [اِختَطَفت] وبه غارت بردی .
💠اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِیَةَ الْمِعْزَى الْکَسِیرَةَ،
همانند حمله کردن و گرفتن گرگ [ذئب)تندو تیز چابک [اَزَل] بر یک بزغاله[مِعزی] مجروح استخوان شکسته [کَسیرَة]
💠فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ
همه این اموال دزدی را به سمت حجاز بردی
💠رَحِیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَیْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ
با خیال راحت[رَحیبَ الصَدر] آن را حمل کردی، خوشحال هم بودی بدون اینکه احساس گناهی داشته باشی.[غیرَمُتاَثِم]
✅ کثرت گناه قبح گناه را می شکند و نه تنها از گناه رنجور نمی شود بلکه احساس خوشحالی هم میکند؛ کفر عملی انسان را به کفر اعتقادی میکشاند:
《ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ؛ روم - ۱۰》
سرانجام کار آنان که بسیار به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند زیرا معصیت، دل را تاریک کند و چون بسیار شود به ظلمت کفر می انجامد.
💠کَأَنَّکَ _لَا أَبَا لِغَیْرِک_ حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِکَ تُرَاثَکَ مِنْ أَبِیکَ وَ أُمِّکَ
طوری این اموال دزدی را حرکت دادی گویا ارثیه مادر و پدر را برای بچه ها میبری
گویا بقیه پدری ندارند آنها را سرپرستی کند و فقط بچه های تو پدر دارند و ارث میبرند. ( لَا أَبَا لِغَیْرِک)کنایه است.
با حوصله بدون احساس گناه ، حق خود میدانستی گویا ارث پدر و مادر خود حمل میکنی. در حالیکه بیت المال بود.
💠فَسُبْحَانَ اللَّهِ!
خدا پاک است و منزه از اینکه انسان فاسدی مثل تو را ببیند که حق مظلومی را می خوری ،از تو گذشت کند و تو را رها کند !!
💠أَمَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ، أَوَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ
آیا تو به قیامت ایمان و اعتقادنداری!!
آیا از دقت [نِقاش]در حسابرسی نمیترسی ؟
🔺ملکوت با ما رابطه دارد مانند ارتباط ملک الموت با محتضر است
همانطور که محتضر تسلیم محض حضرت ملک الموت است . فکر می کنی ملکوت تو را رها میکند؟!
نظام عالم قانونمند است تو را طوری زمین می زند که استخوانهای تو خرد میشود .
💠ایُها المَعدُود کانَ عِندَنا مِن اُولِیِ الاَلباب
ای کسی که دیروز در نزد من از شمار انسانهای صاحب عقل بودی ولی امروز نیستی.
چرا که حرام انسان را بی خرد میکند.
حرام و لقمه ناپاک انسان را جاهل و احمق می کند.
دیروز دست تنگ بودی اما عاقل ،چون دیندار بودی. امروز ثروت داری اما احمق و نادانی، چون دزدی کردی.
" أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِع "
وقتی طمع آمد عقل زمین میخورد.
💠کیفَ تُسیغُ شراباً و طعاماً وَ اَنتَ تَعلَم اَنَکَ تَاکلُ حَراماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً
چگونه آب گوارا وغذای لذیذ خوردی. به خوشی از گلویت پایان میرود [تُسیغُ] در حالیکه واضح میدانی این مال حرام است.
💠و تَبتاعُ الاِماءَ و تنکِحُ النساء من مالِ الیتامیٰ و الْمسَاکِینِ وَ الْمُؤْمنینَ وَ الْمُجاهدینَ الَّذینَ أَفاءَاللَّهُ عَلَیْهِمْ هَذِهِ الْأَمْوَالَ
چگونه با مال حرام کنیزانی[الاِماء] میخری[تَبتاع] و چگونه همسر اختیار می کنی آنهم از اموال یتامی ، مساکین، و اموال مجاهدین ،که خدا به آنها اختصاص داده است .
آیا از این نمیترسی که این نسل ، نسل نا پاکی باشد. این اموالی که در دست توست خدا آنها را برای مجاهدین و فقرا قرار داده.
و اَحرَزَ بِهِم هٰذَ البِلاد!!
و حفظ کرده است[اَحرَزَ] به سبب آن مجاهدان این مملکت را؟!
فقرا و مجاهدین در جنگ با مشکلات در خط مقدم هستند، اما در زمان تقسیم اموال به آنان چیزی نمی رسد.
🔻 سوال گاهی برای توبیخ است گاهی برای هوشیاری و تذکر، حضرت میفرماید: چگونه ادعا داری میخواهی همسرانی اختیار کنی و آنها را خوشبخت کنی در حالی که زندگی دیگران را ویرانه کرده ای.
_ چگونه حاضری حقوق نیروی های انتظامی و امنیتی را بالا بکشی در حالی که در سایه ی جانفشانی همین ها تو میتوانی چپاول کنی و ازدواج کنی و ارث بگذاری؟!
💠فاتقِ اللهَ وَارْدُد الیٰ هوُلاءِ القومِ اموالَهم
از خدا بترس و اموال این مردم مظلوم را به آنها برگردان[وَاردُد]
💠فانک اِن لَم تَفعَل ثم اَمکَنیَ اللهُ منکَ لَاُعَذِرَنَّ
اگر قصد چنین کاری، یعنی برگرداندن اموال نداشته باشی،خدا مرا بر تو مسلط ساخت[اَمکنِیَ] و دست من بتو برسد چنان برخوردی با تو میکنم تا در پیشگاه خدا عذری داشته باشم .
_ برخورد نکردن با مجرمین هیچ عذری برای مسولین در پیشگاه خدا باقی نمی گذارد.
💠ولِاَضرِبنَکَ بسَیفی الذی ما ضربتُ احداً الا دَخلَ النار
با همین شمشیر ضربه ای بر تو وارد میکنم[لاَضرِبنَّک] و تو میدانی هر کسی با شمشیر علی از بین رفت جایگاه او دوزخ است.
شمشیر علی معیار حق و باطل است چه برسد به وجود علی ومکتب امیرالمومنین.
سوال ⁉️
حد سرقت نهایتا قطع انگشت است، چرا فرمود قتل؟
پاسخ: در مورد فرد حاضر اصلا شرط قطع دست محقق نمی شود چون شرط آن سرقت از حرز است،
کسیکه از قفل وکلید باز کرده و وارد شده قطع انگشت هست ولی این شخص دسترسی به اموال داشته و برای او حرز و قفلی در کار نبوده است.
🔻 پس علت قتل در واقع یا انکار ضروری است یا قیام بر علیه امام:
_ انکار ضروری یعنی اینکه بگوید چه کسی گفت بیت المال بر من حرام است؟ (اصلا بگوید این حکم خدا نیست)
_ قیام بر علیه امام نیز از آن جهت است که حضرت میفرماید من تو را از این کار نهی کنم ولی تو دوباره جلوی من قد علم کنی.
💠 وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ مَا کَانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَةٌ
بخدا قسم اگر حسنین هم مرتکب چنین خطایی میشدند با آنها هم همین برخورد می کردم. در آن صورت بین من و حسنین هیچ وفق و مدارایی نبود[هَوادَه]
💠ولا ظَفِرا منیٖ باِرادةٕ حتی اخُذَ الحقِ منهما
اراده من در مورد آنها این بود که بیت المال را از چنگ آنها بیرون آورم.
💠و اُزیلَ الباطِلَ عن مَظلِمَتِها
وباطل رسیده از ستم آنها را دور کنم
و نمی توانستند اراده ی مرا در مبارزه با فساد تغییر دهند.
✅مسائل عاطفی در دین خدا راه ندارد.
تا اینکه حق را پس بگیرم و باطل را از بین ببرم در ظلمهایی که آنها بوجود آوردند.
با پایمردی در اینکار تبعات گناه و ظلم آنها را از بین ببرم.
⏪ قضیه شرطیه مساوی با وقوع شرط نیست بلکه گاهی اوقات قضیه شرطیه آورده میشود برای مبالغه در نفی.
حسنین علیهم السلام معصوم که هیچ گاه چنین نمی کنند ولی به فرض محال که چنین کنند من با آنها نیز به سختی برخورد میکنم.
مانند آیه قرآن:
《قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ؛ زخرف - ۸۱》
بگو: اگر براى خدا فرزندى بود، من نخستین پرستش کننده او بودم.
این تعبیر تأکیدى است بر نفى گفته نابخردانِ اهل کتاب که براى خداوند فرزندى قائل بودند.
💠واُقسِم بالله ما یَسُرُنی انَ ما اَخَذتَهُ اموالَهم حلالٌ لیٖ اَترُکُهُ میراثاً لِمَن بعدی
بخدا قسم هیچگاه مرا خوشحال نمیکرد[مایَسُرُنی] این اموالی که در دست توست، اگر مال حلال برای من بود ،این اموال را برای ورثه باقی بگذارم .
من اگر مال حلالی هم داشته باشم در راه تولید و اشتغال و دستگیری از مستمندان میدهم و ارث نمی گذارم ولی تو اموال ایتام و فقرا را بر میداری و به پارث میگذاری.
💠فَضَحِّ رُوَیدا
کمی تامل کن [رُوَیدا] درچراندن این گوسفندان دست نگه دار و آرام باش.
(این جمله مثلی است برای کسی که در جای آرام رفتن شتاب کند. اشاره به اینکه در صرف مال تند روی نکن)
💠فکاَنَک قد بلَغتَ المَدیٰ و دُفِنتَ تحتَ الثَریٰ
فکر کن گویا به پایان عمر رسیده ای[مَدی]
و مدفون در خروارها خاکها [تحتَ الثَری] آرمیده ای.
💠وَ عُرِضَتْ عَلَیْکَ أَعْمَالُکَ بِالْمَحَلِّ الَّذِی یُنَادِی الظَّالِمُ فِیهِ بِالْحَسْرَةِ
و اعمال بر تو عرضه شده،
وصدای حسرت ظالم بلند است در آن یومُ الحسره
خیانت ، دزدی ، حق الناس ،بتو عرضه میشود در همان قبری که انسانهای گنهکار و ظالم فریاد میزنند غلط کردیم ، اشتباه کردیم.هیچ بما نرسید از آن اموال مگر حسرت آن برای ما مانده.
💠وَ یَتَمَنَّى الْمُضَیِّعُ فِیهِ الرَّجْعَةَ
و کسی که عمر و اعمال خود را ضایع کرده طلب بازگشت دارد،
می بینم که در آن جایگاه قبر آرزو می کنی[یَتمَنّی] ایکاش حق دیگران ضایع نکرده بودم .
💠وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ
ولی وقت فرار نیست[لاتَ] و همه راه ها بسته اند. در خواست برگشت میکنی برای جبران ، اما دیگر زمان برگشت نیست.[مَناص]
📌 مخاطب این نامه کیست؟
۱. تواریخ میگویند عبدالله بن عباس.
۲. حضرت میفرماید پسر عمویم.
نظرات شارحان در مورد مخاطب این نامه:
الف. عده ای میگویند عبدالله بن عباس است.
_ بلاذری و ابن میثم بحرانی قائلند : عبدالله بن عباس معصوم نبوده و ممکن است با آن گذشته خوب دچار خطا شده باشد.
ب. ابهام در مخاطب:
سید رضی (رحمه الله):
معرفی این شخص را مبهم گذاشته با جمله " إلى بعض عُمّاله"
⏪ابن ابی الحدید:
و قد أشکل علیَّ أمرُ هذا الکتاب فإن أنا کذبتُ النقل و قلتُ هذا کلام موضوع على ع خالفت الرواة
اگر بخواهم بگوبم این نامه جعلی است نمی توانم چرا که اهل تاریخ و سیره به صورت کثیر آن را نقل کرده اند.
و إن صرفته إلى عبد الله صدَّنی عنه ما أعلمه من ملازمته لطاعة علی ع فی حیاته و بعد وفاته
اگر بخواهم مخاطب نامه را عبدالله بن عباس قرار دهم نمی توانم چرا که در زمان حیات و بعد از شهادت امیرالمومنین به او وفادار ماند.
و إن صرفتُه إلى غیرِه لم أعلم إلى من أصرفه من أهل أمیر المؤمنین
اگر بخواهم به کسی جز عبدالله بن عباس نسبت دهم نمی دانم چه کسی باشد که هم خائن به علی باشد و هم مسئول . فأنا فی هذا الموضع من المتوقفین
پس در این موضع سکوت میکنم.
ج. کسانی هستند که مخاطب را عبید الله بن عباس میدانند:
عبید الله برادر دیگر عبدالله بن عباس است. که یکی از فرماندهان امام مجتبی(ع) بود و بعدها به معاویه پیوست. به خصوصیت او میخورد چنین کند . در حالیکه این مطلب هم درست نیست.
⏪چون طبق خطبه ۲۵ :
و قدم علیه عاملاه على الیمن و هما عبید الله بن عباس و...
عبید الله بن عباس در یمن بود و بعد هم به کوفه آمد و اصلا در بصره نبود.
📌اشکال اساسی آن است که شارحان پسر عمو بودن را پسر عموی واقعی دانسته اند و در مخاطب نامه دچار تحیر شده اند در حالی که در عرب و در کلام حضرت بسیار این مطلب را داریم که به خاطر احترام به کسی عمو یا پسر عمو و ... گفته میشود:
⏭ در جریان جمل،
امیرالمومنین در سخت ترین لحظات جنگ وقتی عسلی از دست یکی از یارانشان خوردند فرمودند:
" هذا عسل طائفی" عسل طائف است.
(در آن شرایط سخت جنگ متوجه طعم عسل بودند که از کدام منطقه گرفته شده)
موجب حیرت فردی شد و پرسید چگونه با اندکی عسل شهر و مکان عسل را متوجه شدید!!
فرمود: " یَابنَ اَخی " پسر برادرم
هیچ حادثه بیرونی نمی تواند قلب امیرالمومنین را تحت تاثیر قرار دهد.
در حالی که این شخص چون سنش کم بود حضرت به او میگوید برادر زاده .
⏭ أَصْبَغ بْنِ نُبَاتَةَ أَنَّهُ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ هُوَ یَقْضِی بَیْنَ النَّاسِ إِذْ جَاءَهُ جَمَاعَةٌ
سارقی که محب علی بود،حضرت انگشتان او را قطع کرد. باز مدح علی میکرد .
فَقَالَ یَا أَسْوَدُ مَنْ قَطَعَ یَمِینَکَ قَالَ قَطَعَ یَمِینِی سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ
میگفت: کسی که دست مرا قطع کرده ، سید مرسلین ، پیشوای مومتین ، بر جان مومنین اوُلی ، علی بن ابیطالب امیرالمومنین است.
خبر به حضرت رسید با وجود قطعی انگشتان توسط شما مدح گوی شماست.
أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى وَلَدِهِ الْحَسَنِ وَ قَالَ قُمْ هَاتِ عَمَّکَ الْأَسْوَدَ
فرمود حسن جان برو عموی سیاه چهره خود را بیاور.
(شاهد مثال: جمله عمو هست درحالیکه آن مرد آفریقایی برادر حضرت نبود)
اورا اوردند ،حضرت انگشتان را در جای خود نهاد زیر عبا ، دعایی خواند دست او سالم شد.
⏪ نتیجه:
این نامه قطعا از امیرالمومنین است ولی نه درمورد عبدالله بن عباس بلکه درمورد شخص دیگری از کارگزاران بیان شده:
_ در امالى مرحوم سید مرتضى آمده است که عمرو بن عبید نزد سلیمان عباسى رفته بود. سلیمان از او پرسید:
شنیده اى که على(علیه السلام) در شعرى درباره ابن عباس گفته است:
او در همه چیز براى ما فتوا مى دهد ولى اموال ما را یک شبه با خود مى برد؟
عمرو در پاسخ گفت: ممکن نیست على چنین چیزى را درباره ابن عباس گفته باشد، چرا که او هرگز از على(علیه السلام) جدا نشد و تا هنگام شهادت آن حضرت در کنار او بود.
و حتى در صحنه صلح امام حسن نیز حضور داشت.
عمرو بن عبید اضافه کرد چگونه ممکن است آن همه اموال در بیت المال بصره جمع شود ، با اینکه على(علیه السلام) به آن نیاز داشت و هر هفته بیت المال را تخلیه مى کرد و به نیازمندان مى داد و در روز شنبه دستور مى داد بیت المال را آب و جارو کنند.
با این حال چگونه ممکن است ابن عباس آن همه اموال را در بیت المال بصره جمع کند؟
او به یقین با توجّه به نیاز مردم اموال را به کوفه منتقل مى نمود.
(نکات زیادی در شرح آیت الله مکارم ذیل این نامه و مخاطب آن آمده است)
اللهم اجعل ذنوبنا مغفوره