بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ها ۱۴۰۲/۵/۲۵ - ۲۹ محرم
💢نامه ۳۷💢 نامه به معاویه
🔴 این نامه مثل نامه های دیگر از سلسله نامه های امیرالمومنین به معاویه است. این نکته ضروری وقابل ذکر است که: _امیرالمومنین ابتداءا برای معاویه نامه ای نمی نوشته، بلکه نامه های حضرت پاسخ به نامه معاویه است . اگر چه نامه معاویه در تاریخ ذکر نشده است ولی از محتوای پاسخ حضرت میتوان فهمید اتهامات معاویه چه چیزی بوده است. نامه ۳۷ در واقع پاسخ به اتهاماتی که معاویه به امیرالمومنین زده است.
بخش ابتدایی نامه حضرت که سید رضی آن را نقل نکرده است:
🔶️أَمّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْیَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ ذَاتُ زینَة وَ بَهْجَة اما بعد از حمد و ثناى الهى بدان دنیا ظاهری شیرین و سرسبز و زیبا و بهجت انگیزی دارد،
دنیا قشنگی، زینت ودلربائیهایی دارد. ذات دنیا این است که زر وزیور دنیا دلکش است و انسان را جلب می کند.
🔶️ لَمْ یَصْبُ إِلَیْهَا أَحَدٌ إِلاّ شَغَلَتْهُ بِزینَتِهَا عَمّا هُوَ أَنْفَعُ لَهُ مِنْهَا هرکس به آن برسد او را مشغول زرق و برق خود مى سازد و از آنچه براى او سودمندتر است باز مى دارد.
✅️دنیاطوری است که هیچ کسی را مشغول به زر وزیور و خوشیهای خودش نکرد مگر اینکه او را از یک امر مهمتر باز داشت.
🔶️ وَبِالآخِرَةِ أُمِرْنَا، وَعَلَیْهَا حُثِثْنَا در حالى که ما مأمور به آخرت هستیم و بر آن تشویق و ترغیب شده ایم.
🔶️فَدَعْ، یَا مُعَاوِیَةُ، مَا یَفْنى، اعْمَلْ لِمَا یَبْقى اى معاویه آنچه را فانى مى شود رها کن و براى آنچه باقى و پایدار است عمل نما.
✅️دنیا ، شهرت ، مال ومنال وجمال زود گذر است، اینها را باید رها کرد.
🔶️وَاحْذَرِ الْمَوْتَ الَّذی إِلَیْهِ مَصیرُکَ، وَالْحِسَابَ الَّذی إِلَیْهِ عَاقِبَتُکَ از مرگى که پایان کار تو و حسابى که سرانجام توست بپرهیز.
🔶️وَاعْلَمْ أَنَّ اللهَ تَعَالى إِذَا أَرَادَ بِعَبْد خَیْراً حَالَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ مَا یَکْرَهُ، وَوَفَّقَهُ لِطَاعَتِهِ بدان خداوند متعال هرگاه خیر بنده اى را بخواهد میان او و آنچه خداوند آن را ناپسند مى شمارد مانع مى شود و او را براى اطاعت خود موفق مى دارد.
🔶️ وَإِذَا أَرَادَ اللهُ بِعَبْد سُوءاً أَغْرَاهُ بِالدُّنْیَا، وَأَنْسَاهُ الآخِرَةَ، وَبَسَطَ لَهُ أَمَلَهُ، وَعَاقَّهُ عَمّا فیهِ صَلاَحُهُ و هنگامى که براى بنده اى بد بخواهد، او را به دنیا تشویق مى کند. فریفته دنیا میشود. [أَغْرَاهُ بِالدُّنْیَا] و آخرت را از خاطر او مى برد[وَأَنْسَاهُ] و آرزویش را دور و دراز مى کند و از آنچه صلاح اوست او را باز مى دارد.)
🔺تا این قسمت نامه یک سلسله امور اخلاقی و نصایح و وعظهای اثر گذار بود و از اینجا به بعد میشود محتوای نامه معاویه را حدس زد.
🔶️ وَقَدْ وَصَلَنی کِتَابُکَ، فَوَجَدْتُکَ تَرْمی غَیْرَ غَرَضِکَ، وَ تَنْشُدُ غَیْرَ ضَالَّتِکَ، وَتَخْبِطُ فی عَمَایَة، وَتَتیهُ فی ضَلاَلَة، وَتَعْتَصِمُ بِغَیْرِ حُجَّة معاویه نامه تو بمن رسید در حالی که به غیر هدف تیر می اندازی[تَرمی] و در مسیر خود با نابینایى[عمایَه] و در وادى ضلالت گام برمى دارى و بدون دلیل سخن مى گویى.
🔶️ وَتَلُوذُ بِأَضْعَفِ شُبْهَة و به ضعیف ترین شبهه چنگ مى زنى.
🔶️فَأَمّا سُؤَالُکَ إِلَیَّ الْمُتَارَکَةَ وَالإِقْرَارَ لَکَ عَلَى الشّامِ، فَلَوْ کُنْتُ فَاعِلاً ذَلِکَ الْیَوْمَ لَفَعَلْتُهُ أَمْسِ اما اینکه از من خواسته اى در برابر متارکه جنگ، حکومت شام و مصر را به تو واگذارم اگر من امروز آماده چنین کارى بودم دیروز که هنوز جنگى در کار نبود انجام مى دادم.
🔶️ وَأَمّا قَوْلُکَ: إِنَّ عُمَرَ وَلاّکَهَا، فَقَدْ عَزَلَ مَنْ کَانَ وَلاّهُ صَاحِبُهُ (و اما اینکه گفته اى: عمر تو را به این مقام منصوب کرد[ولّاکَها] (فراموش نکن که) عمر افرادى را که قبل از او ابو بکر به مقاماتى منصوب کرده بود[ولّاهُ] عزل نمود.
🔶️وَعَزَلَ عُثْمَانُ مَنْ کَانَ عُمَرُ وَلاّهُ و عثمان نیز کسانى را که عمر نصب کرده بود معزول داشت.
🔶️ وَلَمْ یُنْصَبْ لِلنّاسِ إِمَامٌ إِلاّ لِیَرى مِنْ صَالِحِ الأُمَّةِ مَا قَدْ کَانَ ظَهَرَ لِمَنْ کَانَ قَبْلَهُ، أَوْ خَفِیَ عَنْهُمْ عَیْبُهُ امام و پیشوا براى مردم نصب نشده [لم یَنصَب] مگر اینکه مصالح امّت را در نظر بگیرد خواه براى آن کس که پیش از او بوده (والی قبل) عیب او آشکار یا پنهان شده باشد.
✅️ حاکم را انتخاب می کنند که بنا به مصالح جامعه کارهایی بکند. حاکم کسی است که متناسب با مصالح امت ، انتخاب می کند.
🔶️وَالأَمْرُ یَحْدُثُ بَعْدَهُ الأَمْرُ، وَلِکُلِّ وَال رَأْیٌ وَاجْتِهَادٌ و امور یکى پس از دیگرى رخ مى دهد و هر پیشوایى رأى و اجتهاد خود را دارد، بنابراین منصوب شدن تو از طرف عمر به ولایت شام هیچ امتیازى براى تو ایجاد نمى کند.
_ اگر عمر میدانست تو انسان ناشایستی هستی و تو را به حکومت رساند خطای غیر قابل بخششی مرتکب شده و اگر نمی دانست؛ ما الان میدانیم و وظیفه خودمان را انجام میدهیم.
🔻نامه معاویه غیر از بی ادبی هایی که داشت حول دو محور بود. - من نماینده عمر هستم، نباید مرا جابجا کنید. - شام و مصر را به من بدهید تا دست از سر حکومت اسلامی بردارم.
⏪ متن نامه نهج البلاغه :
🔶️فَسُبْحَانَ اللَّهِ، مَا أَشَدَّ لُزُومَکَ پناه بر خدا، معاویه تو چقدر همراهی و ملازمت شدید داری.
🔶️ لِلْأَهْوَاءِ الْمُبْتَدَعَةِ با هواهای بدعت آلود.
🔶️وَ الْحَیْرَةِ الْمُتَّبَعَةِ و سرگردانیهای تبعیت شده،
🔶️مَعَ تَضْیِیعِ الْحَقَائِقِ تو چقدر حقایق را نادیده میگیری و چقدرحقوقی راضایع میکنی.
🔶️وَ اطِّرَاحِ الْوَثَائِقِ الَّتِی هِیَ لِلَّهِ تَعَالَى طِلْبَةٌ چقدر دور می افکنی [اطِّرَاح] عهد و پیمانهایی [الْوَثَائِقِ] که خدا رعایت آن را طلب کرده است .
🔶️وَ عَلَى عِبَادِهِ حُجَّةٌ همان پیمانهایی که حجت است بر بندگان.
_ چهار عامل انحراف معاویه و معاویه صفتها: ۱.تبعیت از هوا و هوس بدعت آلود (معاویه برای رسیدن به حکومت حاضر است احکام الهی را زیر پا بگذارد و عده ی زیادی را به کشتن بدهد.)
✅️هوا وهوس ، بدعت آلود است،معاویه ها برای رسیدن به هوای نفسانی ، احکام الهی را زیر ورو می کنند. هوی وهوس فقط مسائل شهوانی نیست،از آن بالاتر،پست، مقام، ریاست، حب جاه،همه هوی و هوس است.
۲. بی هدفی و سرگردانی (شهوت و هوس انسان را کور میکند.) به تعبیر حضرت امیرالمومنین (ع) : فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِم محبت بیش از حد به دنیا، انسان را کر وکور میکند.وکوری سرگردانی دارد. هوس کور می کند و آدم کور وکر گمراه است.
۳. تضییع حقوق: معاویه برای اینکه به حکومت برسد مجبور است خلافت وولایت و امامت امیر المومنین را نادیده بگیرد. حقوق امیر المومنین و مومنین و مسلمین جامعه اسلامی را زیر پا بگذاردتاخودش به حکومت برسد.
(معاویه کاملا آگاه بود حق خلافت با امیرالمومنین است ولی این حق را نادیده گرفت. حضرت در خطبه شقشقیه فرمود: أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى. ردای خلافت را کسی پوشید که در حد واندازه آن لباس نبود.ابابکر لباس خلافتی پوشیددر حالیکه بخوبی میدانست جایگاه من، جایگاه خلافت است.او هیچ نسبتی با این جایگاه ندارد.)
🔻نکته مهم این است که این چهار مرحله پشت سر هم اتفاق می افتد؛ هوا و هوس، بی هدفی، تضییع حقوق، پیمان شکنی.
🔶️ فَأَمَّا إِکْثَارُکَ الْحِجَاجَ عَلَى عُثْمَانَ وَ قَتَلَتِهِ اما اینکه مدام و زیاد استدلال[ اَکثارُک] میکنی بر خون عثمان و قاتلان او،
🔶️فَإِنَّکَ إِنَّمَا نَصَرْتَ عُثْمَانَ حَیْثُ کَانَ النَّصْرُ لَکَ تو زمانی عثمان را یاری کردی که در واقع یاری خودت و به نفع تو بود.
🔶️وَ خَذَلْتَهُ حَیْثُ کَانَ النَّصْرُ لَهُ و آن زمان که کمک کردن به نفع او بود، او را تنها گذاشتی؛
🔶وَ السَّلَامُ. ودر آخر فرمود: سلام بر اهلش، چون تو قابلیت سلام را نداری.
⏪ ابن ابی الحدید به نقل از بلاذری میگوید: لما أرسل عثمان إلى معاویة یستمده عثمان از معاویه استمداد کمک کرد بعث یزید بن أسد القَسری ، معاویه یکی از فرماندهانش را با لشکری به سوی مدینه فرستاد. (و گفت: وقتی به نزدیکی مدینه رسیدی، وارد شهر نشو، کمک عثمان نرو، همانجا پشت دروازه های مدینه اتراق کن) إذا أتیتَ ذا خشبٍ فأقم بها و لا تتجاوزها و لا تقل الشاهد یَرى ما لا یَرى الغائب فإنی أنا الشاهد و أنت الغائب. هر اتفاقی افتاد تو هیچ کاری نکن جز همین که گفتم. قال فأقام القسری بذی خشب فرمانده معاویه رفت وجایی که بنا بود ایستاد. حتى قتل عثمان فاستقدمه حینئذ معاویة فعاد إلى الشام بالجیش الذی کان أرسل معه و إنما صنع ذلک معاویة کار که از کار گذشت، معاویه پیغام فرستاد که برگردید. لیقتل عثمان فیدعو إلى نفسه. معاویه این کار را کرد تا عثمان زودتر کشته شود و شرایط برای حکومت خودش مهیا شود.
_ معاویه علاقه اش به مرگ عثمان ، بیش از حیات عثمان بود. چون میدانست که اگر او کشته شود شرایط برای خلافت او هموارتر می شود. واین یکی از مواردی بود که حضرت فرمود تو خودت متهم ردیف اول هستی.
_ مورد دوم آنجایی که بعد از صلح امام حسن مجتبی(ع)، معاویه نامه ای به عبد الله بن عباس نوشت و او را تهدید کرد.
_تهدید معاویه به قتل عبدالله بن عباس و پاسخ او: و کتب معاویة إلى ابن عباس عندَ صلح الحسن ع له کتابا یدعوه فیه إلى بیعته و یقول له فیه: و لعمری لو قتلتک بعثمان رجوتُ أن یکون ذلک لله رضا و أن یکون رأیا صوابا. عبدالله بن عباس، من اگر تصمیم بگیرم همین امروز تو را به خاطر شراکت در قتل عثمان اعدام می کنند. خدا از من راضی و مردم هم از من راضی هستند .و من فکر می کنم این اندیشه درستی است. فإنک من الساعین علیه و الخاذلین له و السافکین دمه و ما جرى بینی و بینک صلح فیمنعک منی و لا بیدک أمان. به جانم سوگند اگر تو را به علت قتل عثمان مى کشتم، امید داشتم مورد رضاى خدا و تصمیمى صحیح و درست باشد، زیرا تو از کسانى بودى که براى قتل او کوشش کردى و او را یارى نکردى و از کسانى که در ریختن خون او شرکت داشتى. من با تو صلح نکردم که صلح مانع از اقدام بر ضد تو باشد و امان نامه اى نیز از من ندارى.
🔺فکتب إلیه ابن عباس جوابا طویلا یقول فیه: عبدالله بن عباس اینگونهبه معاویه نوشت و أما قولک إنی من الساعین على عثمان و الخاذلین له و السافکین دمه و ما جرى بینی و بینک صلح فیمنعک منی اینکه گفتی من جزءقاتلان عثمان بوده ام و تو نیز هیچ ضمانتی برای حفظ جان من نداده ای. فأقسم بالله لأنت المتربص بقتله و المحب لهلاکه قسم به خدا،تو منتظر قتل عثمان بودی و از مرگ او خوشحال شدی. و الحابس الناس قِبَلَکَ عنه على بصیرة من أمره تو مردم را از کمک به او منع کردی در حالی که کاملا میدانستی اوضاع او چگونه است. و لقد أتاک کتابه و صریخه یستغیث بک و یَستصرخ فما حفلت به حتى بعثت إلیه معذرا بأجرة عثمان برای تو نامه نوشت و از تو کمک خواست ولی تو توجهی به او نکردی و بعد هم عذرهای واهی آوردی که من نیرو فرستادم ولی قبل از رسیدن به مدینه عثمان کشته شده بود. أنت تعلم إنهم لن یترکوه حتى یَقتل فقتل کما کنت أردت تومیدانستی شورشی ها تا او را نکشند رهایش نمی کنند ولی باز هم کاری انجام ندادی. ثم علمتَ عند ذلک أن الناس لن یعدلوا بیننا و بینک فطفقتَ تنَعى عثمان و تلزمنا دمه تو میدانی مردم ما و تو را در یک حد نمی دانند و حکومت را به تو نمی دهند برای همین اتهام قتل عثمان را به سمت ما روانه کردی. و تقول قُتِل مظلوما فإن یک قتل مظلوما فأنت أظلم الظالمین گفتی عثمان مظلومانه کشته شده، اگر او مظلوم باشد تو ظالم ترین ظالمان هستی)...
✳️در خطبه ۲۴۰ امیر المومنین به عبدالله بن عباس شکایت می کند ومی گوید: من مثل آن شتر آبکشی شدم که آب را با او از چاه می کشند و به اوفرمان (برو، برگرد) میدهند.
✅️تعبیر خود حضرت در نهج البلاغه است که می فرماید: من انقدر از عثمان دفاع کردم ،ترسیدم گناهکار شوم. دفاع نه از شخص و عملکرد عثمان، بلکه از جایگاه عثمان دفاع کردم،این جایگاه خلافت پیامبر بود.
اللهم اشغلِ الظالمین بالظالمین واجعلنا من حماهَ الدین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۵/۲۵ - ۲۹ محرم
💢نامه ۳۷💢
نامه به معاویه
🔴 این نامه مثل نامه های دیگر از سلسله نامه های امیرالمومنین به معاویه است. این نکته ضروری وقابل ذکر است که:
_امیرالمومنین ابتداءا برای معاویه نامه ای نمی نوشته، بلکه نامه های حضرت پاسخ به نامه معاویه است . اگر چه نامه معاویه در تاریخ ذکر نشده است ولی از محتوای پاسخ حضرت میتوان فهمید اتهامات معاویه چه چیزی بوده است.
نامه ۳۷ در واقع پاسخ به اتهاماتی که معاویه به امیرالمومنین زده است.
بخش ابتدایی نامه حضرت که سید رضی آن را نقل نکرده است:
🔶️أَمّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْیَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ ذَاتُ زینَة وَ بَهْجَة
اما بعد از حمد و ثناى الهى بدان دنیا ظاهری شیرین و سرسبز و زیبا و بهجت انگیزی دارد،
دنیا قشنگی، زینت ودلربائیهایی دارد. ذات دنیا این است که زر وزیور دنیا دلکش است و انسان را جلب می کند.
🔶️ لَمْ یَصْبُ إِلَیْهَا أَحَدٌ إِلاّ شَغَلَتْهُ بِزینَتِهَا عَمّا هُوَ أَنْفَعُ لَهُ مِنْهَا
هرکس به آن برسد او را مشغول زرق و برق خود مى سازد و از آنچه براى او سودمندتر است باز مى دارد.
✅️دنیاطوری است که هیچ کسی را مشغول به زر وزیور و خوشیهای خودش نکرد مگر اینکه او را از یک امر مهمتر باز داشت.
🔶️ وَبِالآخِرَةِ أُمِرْنَا، وَعَلَیْهَا حُثِثْنَا
در حالى که ما مأمور به آخرت هستیم و بر آن تشویق و ترغیب شده ایم.
🔶️فَدَعْ، یَا مُعَاوِیَةُ، مَا یَفْنى، اعْمَلْ لِمَا یَبْقى
اى معاویه آنچه را فانى مى شود رها کن و براى آنچه باقى و پایدار است عمل نما.
✅️دنیا ، شهرت ، مال ومنال وجمال زود گذر است، اینها را باید رها کرد.
🔶️وَاحْذَرِ الْمَوْتَ الَّذی إِلَیْهِ مَصیرُکَ، وَالْحِسَابَ الَّذی إِلَیْهِ عَاقِبَتُکَ
از مرگى که پایان کار تو و حسابى که سرانجام توست بپرهیز.
🔶️وَاعْلَمْ أَنَّ اللهَ تَعَالى إِذَا أَرَادَ بِعَبْد خَیْراً حَالَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ مَا یَکْرَهُ، وَوَفَّقَهُ لِطَاعَتِهِ
بدان خداوند متعال هرگاه خیر بنده اى را بخواهد میان او و آنچه خداوند آن را ناپسند مى شمارد مانع مى شود و او را براى اطاعت خود موفق مى دارد.
🔶️ وَإِذَا أَرَادَ اللهُ بِعَبْد سُوءاً أَغْرَاهُ بِالدُّنْیَا، وَأَنْسَاهُ الآخِرَةَ، وَبَسَطَ لَهُ أَمَلَهُ، وَعَاقَّهُ عَمّا فیهِ صَلاَحُهُ
و هنگامى که براى بنده اى بد بخواهد، او را به دنیا تشویق مى کند. فریفته دنیا میشود. [أَغْرَاهُ بِالدُّنْیَا] و آخرت را از خاطر او مى برد[وَأَنْسَاهُ] و آرزویش را دور و دراز مى کند و از آنچه صلاح اوست او را باز مى دارد.)
🔺تا این قسمت نامه یک سلسله امور اخلاقی و نصایح و وعظهای اثر گذار بود و
از اینجا به بعد میشود محتوای نامه معاویه را حدس زد.
🔶️ وَقَدْ وَصَلَنی کِتَابُکَ، فَوَجَدْتُکَ تَرْمی غَیْرَ غَرَضِکَ، وَ تَنْشُدُ غَیْرَ ضَالَّتِکَ، وَتَخْبِطُ فی عَمَایَة، وَتَتیهُ فی ضَلاَلَة، وَتَعْتَصِمُ بِغَیْرِ حُجَّة
معاویه نامه تو بمن رسید در حالی که به غیر هدف تیر می اندازی[تَرمی] و در مسیر خود با نابینایى[عمایَه] و در وادى ضلالت گام برمى دارى و بدون دلیل سخن مى گویى.
🔶️ وَتَلُوذُ بِأَضْعَفِ شُبْهَة
و به ضعیف ترین شبهه چنگ مى زنى.
🔶️فَأَمّا سُؤَالُکَ إِلَیَّ الْمُتَارَکَةَ وَالإِقْرَارَ لَکَ عَلَى الشّامِ، فَلَوْ کُنْتُ فَاعِلاً ذَلِکَ الْیَوْمَ لَفَعَلْتُهُ أَمْسِ
اما اینکه از من خواسته اى در برابر متارکه جنگ، حکومت شام و مصر را به تو واگذارم اگر من امروز آماده چنین کارى بودم دیروز که هنوز جنگى در کار نبود انجام مى دادم.
🔶️ وَأَمّا قَوْلُکَ: إِنَّ عُمَرَ وَلاّکَهَا، فَقَدْ عَزَلَ مَنْ کَانَ وَلاّهُ صَاحِبُهُ
(و اما اینکه گفته اى: عمر تو را به این مقام منصوب کرد[ولّاکَها]
(فراموش نکن که) عمر افرادى را که قبل از او ابو بکر به مقاماتى منصوب کرده بود[ولّاهُ] عزل نمود.
🔶️وَعَزَلَ عُثْمَانُ مَنْ کَانَ عُمَرُ وَلاّهُ
و عثمان نیز کسانى را که عمر نصب کرده بود معزول داشت.
🔶️ وَلَمْ یُنْصَبْ لِلنّاسِ إِمَامٌ إِلاّ لِیَرى مِنْ صَالِحِ الأُمَّةِ مَا قَدْ کَانَ ظَهَرَ لِمَنْ کَانَ قَبْلَهُ، أَوْ خَفِیَ عَنْهُمْ عَیْبُهُ
امام و پیشوا براى مردم نصب نشده [لم یَنصَب] مگر اینکه مصالح امّت را در نظر بگیرد خواه براى آن کس که پیش از او بوده (والی قبل) عیب او آشکار یا پنهان شده باشد.
✅️ حاکم را انتخاب می کنند که بنا به مصالح جامعه کارهایی بکند.
حاکم کسی است که متناسب با مصالح امت ، انتخاب می کند.
🔶️وَالأَمْرُ یَحْدُثُ بَعْدَهُ الأَمْرُ، وَلِکُلِّ وَال رَأْیٌ وَاجْتِهَادٌ
و امور یکى پس از دیگرى رخ مى دهد و هر پیشوایى رأى و اجتهاد خود را دارد، بنابراین منصوب شدن تو از طرف عمر به ولایت شام هیچ امتیازى براى تو ایجاد نمى کند.
_ اگر عمر میدانست تو انسان ناشایستی هستی و تو را به حکومت رساند خطای غیر قابل بخششی مرتکب شده و اگر نمی دانست؛ ما الان میدانیم و وظیفه خودمان را انجام میدهیم.
🔻نامه معاویه غیر از بی ادبی هایی که داشت حول دو محور بود.
- من نماینده عمر هستم، نباید مرا جابجا کنید.
- شام و مصر را به من بدهید تا دست از سر حکومت اسلامی بردارم.
⏪ متن نامه نهج البلاغه :
🔶️فَسُبْحَانَ اللَّهِ، مَا أَشَدَّ لُزُومَکَ
پناه بر خدا، معاویه تو چقدر همراهی و ملازمت شدید داری.
🔶️ لِلْأَهْوَاءِ الْمُبْتَدَعَةِ
با هواهای بدعت آلود.
🔶️وَ الْحَیْرَةِ الْمُتَّبَعَةِ
و سرگردانیهای تبعیت شده،
🔶️مَعَ تَضْیِیعِ الْحَقَائِقِ
تو چقدر حقایق را نادیده میگیری و چقدرحقوقی راضایع میکنی.
🔶️وَ اطِّرَاحِ الْوَثَائِقِ الَّتِی هِیَ لِلَّهِ تَعَالَى طِلْبَةٌ
چقدر دور می افکنی [اطِّرَاح] عهد و پیمانهایی [الْوَثَائِقِ] که خدا رعایت آن را طلب کرده است .
🔶️وَ عَلَى عِبَادِهِ حُجَّةٌ
همان پیمانهایی که حجت است بر بندگان.
_ چهار عامل انحراف معاویه و معاویه صفتها:
۱.تبعیت از هوا و هوس بدعت آلود (معاویه برای رسیدن به حکومت حاضر است احکام الهی را زیر پا بگذارد و عده ی زیادی را به کشتن بدهد.)
✅️هوا وهوس ، بدعت آلود است،معاویه ها برای رسیدن به هوای نفسانی ، احکام الهی را زیر ورو می کنند.
هوی وهوس فقط مسائل شهوانی نیست،از آن بالاتر،پست، مقام، ریاست، حب جاه،همه هوی و هوس است.
۲. بی هدفی و سرگردانی (شهوت و هوس انسان را کور میکند.) به تعبیر حضرت امیرالمومنین (ع) :
فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِم
محبت بیش از حد به دنیا، انسان را کر وکور میکند.وکوری سرگردانی دارد.
هوس کور می کند و آدم کور وکر گمراه است.
۳. تضییع حقوق:
معاویه برای اینکه به حکومت برسد مجبور است خلافت وولایت و امامت امیر المومنین را نادیده بگیرد. حقوق امیر المومنین و مومنین و مسلمین جامعه اسلامی را زیر پا بگذاردتاخودش به حکومت برسد.
(معاویه کاملا آگاه بود حق خلافت با امیرالمومنین است ولی این حق را نادیده گرفت. حضرت در خطبه شقشقیه فرمود: أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى.
ردای خلافت را کسی پوشید که در حد واندازه آن لباس نبود.ابابکر لباس خلافتی پوشیددر حالیکه بخوبی میدانست جایگاه من، جایگاه خلافت است.او هیچ نسبتی با این جایگاه ندارد.)
۴. شکستن پیمان های الهی:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مستقِیمٞ
از من اطاعت کنید ودنبال شیطان نروید
🔻نکته مهم این است که این چهار مرحله پشت سر هم اتفاق می افتد؛ هوا و هوس، بی هدفی، تضییع حقوق، پیمان شکنی.
🔶️ فَأَمَّا إِکْثَارُکَ الْحِجَاجَ عَلَى عُثْمَانَ وَ قَتَلَتِهِ
اما اینکه مدام و زیاد استدلال[ اَکثارُک] میکنی بر خون عثمان و قاتلان او،
🔶️فَإِنَّکَ إِنَّمَا نَصَرْتَ عُثْمَانَ حَیْثُ کَانَ النَّصْرُ لَکَ
تو زمانی عثمان را یاری کردی که در واقع یاری خودت و به نفع تو بود.
🔶️وَ خَذَلْتَهُ حَیْثُ کَانَ النَّصْرُ لَهُ
و آن زمان که کمک کردن به نفع او بود، او را تنها گذاشتی؛
🔶وَ السَّلَامُ.
ودر آخر فرمود: سلام بر اهلش، چون تو قابلیت سلام را نداری.
⏪ ابن ابی الحدید به نقل از بلاذری میگوید:
لما أرسل عثمان إلى معاویة یستمده عثمان از معاویه استمداد کمک کرد
بعث یزید بن أسد القَسری ،
معاویه یکی از فرماندهانش را با لشکری به سوی مدینه فرستاد.
(و گفت: وقتی به نزدیکی مدینه رسیدی، وارد شهر نشو، کمک عثمان نرو، همانجا پشت دروازه های مدینه اتراق کن)
إذا أتیتَ ذا خشبٍ فأقم بها و لا تتجاوزها و لا تقل الشاهد یَرى ما لا یَرى الغائب فإنی أنا الشاهد و أنت الغائب.
هر اتفاقی افتاد تو هیچ کاری نکن جز همین که گفتم.
قال فأقام القسری بذی خشب
فرمانده معاویه رفت وجایی که بنا بود ایستاد.
حتى قتل عثمان فاستقدمه حینئذ معاویة فعاد إلى الشام بالجیش الذی کان أرسل معه و إنما صنع ذلک معاویة
کار که از کار گذشت، معاویه پیغام فرستاد که برگردید.
لیقتل عثمان فیدعو إلى نفسه.
معاویه این کار را کرد تا عثمان زودتر کشته شود و شرایط برای حکومت خودش مهیا شود.
_ معاویه علاقه اش به مرگ عثمان ، بیش از حیات عثمان بود. چون میدانست که اگر او کشته شود شرایط برای خلافت او هموارتر می شود. واین یکی از مواردی بود که حضرت فرمود تو خودت متهم ردیف اول هستی.
_ مورد دوم آنجایی که بعد از صلح امام حسن مجتبی(ع)، معاویه نامه ای به عبد الله بن عباس نوشت و او را تهدید کرد.
_تهدید معاویه به قتل عبدالله بن عباس و پاسخ او:
و کتب معاویة إلى ابن عباس عندَ صلح الحسن ع له کتابا یدعوه فیه إلى بیعته و یقول له فیه: و لعمری لو قتلتک بعثمان رجوتُ أن یکون ذلک لله رضا و أن یکون رأیا صوابا.
عبدالله بن عباس، من اگر تصمیم بگیرم همین امروز تو را به خاطر شراکت در قتل عثمان اعدام می کنند.
خدا از من راضی و مردم هم از من راضی هستند .و من فکر می کنم این اندیشه درستی است.
فإنک من الساعین علیه و الخاذلین له و السافکین دمه و ما جرى بینی و بینک صلح فیمنعک منی و لا بیدک أمان.
به جانم سوگند اگر تو را به علت قتل عثمان مى کشتم، امید داشتم مورد رضاى خدا و تصمیمى صحیح و درست باشد، زیرا تو از کسانى بودى که براى قتل او کوشش کردى و او را یارى نکردى و از کسانى که در ریختن خون او شرکت داشتى. من با تو صلح نکردم که صلح مانع از اقدام بر ضد تو باشد و امان نامه اى نیز از من ندارى.
🔺فکتب إلیه ابن عباس جوابا طویلا یقول فیه:
عبدالله بن عباس اینگونهبه معاویه نوشت
و أما قولک إنی من الساعین على عثمان و الخاذلین له و السافکین دمه و ما جرى بینی و بینک صلح فیمنعک منی
اینکه گفتی من جزءقاتلان عثمان بوده ام و تو نیز هیچ ضمانتی برای حفظ جان من نداده ای.
فأقسم بالله لأنت المتربص بقتله و المحب لهلاکه
قسم به خدا،تو منتظر قتل عثمان بودی و از مرگ او خوشحال شدی.
و الحابس الناس قِبَلَکَ عنه على بصیرة من أمره
تو مردم را از کمک به او منع کردی در حالی که کاملا میدانستی اوضاع او چگونه است.
و لقد أتاک کتابه و صریخه یستغیث بک و یَستصرخ فما حفلت به حتى بعثت إلیه معذرا بأجرة
عثمان برای تو نامه نوشت و از تو کمک خواست ولی تو توجهی به او نکردی و بعد هم عذرهای واهی آوردی که من نیرو فرستادم ولی قبل از رسیدن به مدینه عثمان کشته شده بود.
أنت تعلم إنهم لن یترکوه حتى یَقتل فقتل کما کنت أردت
تومیدانستی شورشی ها تا او را نکشند رهایش نمی کنند ولی باز هم کاری انجام ندادی.
ثم علمتَ عند ذلک أن الناس لن یعدلوا بیننا و بینک فطفقتَ تنَعى عثمان و تلزمنا دمه
تو میدانی مردم ما و تو را در یک حد نمی دانند و حکومت را به تو نمی دهند برای همین اتهام قتل عثمان را به سمت ما روانه کردی.
و تقول قُتِل مظلوما فإن یک قتل مظلوما فأنت أظلم الظالمین
گفتی عثمان مظلومانه کشته شده، اگر او مظلوم باشد تو ظالم ترین ظالمان هستی)...
✳️در خطبه ۲۴۰ امیر المومنین به عبدالله بن عباس شکایت می کند ومی گوید: من مثل آن شتر آبکشی شدم که آب را با او از چاه می کشند و به اوفرمان (برو، برگرد) میدهند.
✅️تعبیر خود حضرت در نهج البلاغه است که می فرماید: من انقدر از عثمان دفاع کردم ،ترسیدم گناهکار شوم. دفاع نه از شخص و عملکرد عثمان، بلکه از جایگاه عثمان دفاع کردم،این جایگاه خلافت پیامبر بود.
اللهم اشغلِ الظالمین بالظالمین
واجعلنا من حماهَ الدین