بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ها ۴۰۲/۵/۲۴ - ۲۸محرم
💢 نامه ۳۶💢 نامه به عقیل
🔴و من کتاب له (علیه السلام) إلى أخیهِ عَقیلِ بن أبی طالب، فی ذِکْر جَیْش أنْفَذَه إلى بَعْضِ الاْعْداءِ و َهُوَ جَوابُ کِتابٍ کَتَبَهُ إلیْهِ عَقیلُ: این نامه را امام علی علیه السلام به برادرش عقیل نوشت، وَ در بیان نفوذ سپاه حضرت بر برخی از دشمنان است.
(جناب عقیل نامه ای برای حضرت نوشت و در آن نگرانی اش را در مورد اخباری که از شکستها و ناکامی های حضرت در برابر معاویه و نارضایتی های مردم از حکومت حضرت شنیده بود بیان کرد که این نامه پاسخ حضرت به نگرانی برادر است.)
✅ الغارات عبارت است از جنگهای معاویه ، غارت و شبیخونهای مکرر لشکر معاویه بر شهرها و مناطق تحت قلمرو حکومت امام علی علیه السلام. خطبه ۲۷ و ۲۹ مربوط به همین ماجرا است.
در ادامه برای روشن شدن نامه حضرت به عقیل ابتدا جریان تاریخی آن زمان را بررسی می کنیم و سپس به نامه عقیل می پردازیم:
🔴 جریان حملات ضحاک در تاریخ الطبری: وَجَّهَ مُعاوِیَهُ الضَّحّاکَ بنَ قَیسٍ ، وأمَرَهَ أن یَمُرَّ بِأَسفَلِ و اقِصَهَ، معاویه ضحاک بن قیس را برای ماموریت خاص و ویژه ای انتخاب کرد. و أن یُغیرَ عَلی کُلِّ مَن مَرَّ بِهِ مِمَّن هُوَ فی طاعَهِ عَلِیِّ مِنَ الأَعرابِ، که به منطقه حکومتی علی حمله و غارت کند (ایجاد ناامنی و ترور های کور و غارت اموال مردم بدون در گیری با نیروها ی حضرت و بدون تامل و ماندن و جنگیدن، در مناطق دور از دسترس حکومت به جهت ایجاد ناامنی) تا امیر المومنین به خود و حکومت مشغول بشود و فرصتی برای حمله به معاویه پیدا نکند. ووَجَّهَ مَعَهُ ثَلاثَهَ آلافِ رَجُلٍ، سه هزار نیرو به ضحاک داد. فَسارَ فَأَخَذَ أموالَ النّاسِ ، وقَتَلَ مَن لَقِیَ مِنَ الأَعرابِ ، اموال مردم را به غارت برد و به کشتار اعراب پرداخت. ومَرَّ بِالثَّعلَبِیَّهِ فَأَغارَ عَلی مَسالِحِ عَلِیٍّ به اسلحه خانه ثعلبیه شبیخون زد.... فَأَتی عَمرَو بنَ عُمَیسِ بنِ مَسعودٍ ، وکانَ فی خَیلٍ لِعَلِیٍّ وأمامَهُ أهلُهُ ، وهُوَ یُریدُ الحَجَّ ، فَأَغارَ عَلی مَن کانَ مَعَهُ ، و حَبَسَهُ عَنِ المَسیرِ . همچنین به عده ای از پیروان حضرت که راهی حج بودند شبیخون زد، و اموالشان را غارت کرد و آنهارا از ادامه مسیر بازداشت. (این دو مورد از اتفاقات بود، مسلما از هر جایی که می گذشتند چنین اتفاقاتی رقم میخورد. فَلَمّا بَلَغَ ذلِکَ عَلِیّا وقتی خبر به حضرت رسید. سَرَّحَ حُجرَ بنَ عَدِیِّ الکِندِیَّ فی أربَعَهِ آلافٍ چهار هزار نیرو را به فرماندهی حُجر بن عَدی برای مقابله با آنها ارسال کرد ... فَلَحِقَ الضَّحّاکَ بِتَدمُرَ در تَدمُر جنگی بینشان صورت گرفت فَقَتَلَ مِنهُم تِسعَهَ عَشَرَ رَجُلاً هجده نفر از یاران ضحاک کشته شدند ، وقُتِلَ مِن أصحابِهِ رَجُلانِ دو نفر یاران حضرت شهید شدند وحالَ بَینَهُم اللَّیلُ تا اینکه شب شد، فَهَرَبَ الضَّحّاکُ وأصحابُهُ ، و رَجَعَ حُجرٌ ومَن مَعَهُ با آمدن شب ضحاک و لشکریان فرار کردند و جناب حجر و همراهانش نیز بازگشتند. اینطور قائله ختم به خیر میشود.
⏪متن نامه عقیل به حضرت:
لِعَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ عَقِیلِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ! برای بنده خدا امیر المومنین علی علیه السلام از عقیل بن ابی طالب: سَلاَمٌ عَلَیْکَ فَإِنِّی أَحْمَدُ إِلَیْکَ اللَّهَ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ أَمَّا بَعْدُ سلام بر تو و وبعد از حمد اللهی که خدایی جز او نیست. فَإِنَّ اللَّهَ حَارِسُکَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ عَاصِمُکَ مِنْ کُلِّ مَکْرُوهٍ. خداوند حافظ تو از بدیها باشد و همه بدیها از تو دور باشد. وَ عَلَی کُلِّ حَالٍ إِنِّی قَدْ خَرَجْتُ إِلَی مَکَّةَ مُعْتَمِراً با این وجود من به سمت مکه برای عمره عازم بودم. فَلَقِیتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِی سَرْحٍ در مسیر با عبدالله بن سعد بن ابی سرح ملاقات کردم ((عبد الله بن ابی سرح از قریش بود، برادر رضاعی عثمان، ابتدا کاتب وحی بود ولی عمدا قرآن را اشتباه کتابت میکرد و پیامبر او را از کتابت منع کرد، پس از مدتی مرتد شد، جزء مهدور الدم های فتح مکه است که البته به وساطتت عثمان و کوتاهی مسلمانان نسبت به دستور پیامبر کشته نشد)) فِی نَحْوٍ مِنْ أَرْبَعِینَ شَابّاً مِنْ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ در اطراف اوچهل جوان از کسانی که در فتح مکه پیامبر دستور آزادیشان را داده بود بودند. فَعَرَفْتُ الْمُنْکَرَ فِی وُجُوهِهِمْ زشتی را در صورت آنها دیدم فَقُلْتُ إِلَی أَیْنَ یَا أَبْنَاءَ الشَّانِئِینَ به آنها گفتم ای انسان های پست کجا میروید (شنیء: پست) أَ بِمُعَاوِیَةَ تَلْحَقُون؟ نکند به معاویه ملحق میشوید. عَدَاوَةً وَ اللَّهِ مِنْکُمْ قَدِیماً غَیْرَ مُسْتَنْکَرَةٍ تُرِیدُونَ بِهَا إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ شما با ما عداوتی دیرینه دارید و میخواهید نور خدا را خاموش کنید (مکالمه ای بین عقیل و آنها صورت میگیرد تا آنجا که خبرهایی به عقیل در مورد حملات ضحاک و لشکریانش میرسد و این چنین واکنش نشان میدهد) فَأُفٍّ لِحَیَاةٍ فِی دَهْرٍ جَرَّأَ عَلَیْکَ اَلضَّحَّاکُ اف بر روزگاری که شخصی پست مثل ضحاک راجری کرده که مقابل تو بایستد (ادامه نامه عقیل در بخش بعدی شرح نامه 36 متناسب با بحث میآید)
🔻دونکته مهم:
1⃣مرحوم سید عبدالزهرا حسینی خطیب در مصادر نهج البلاغه میگوید: و بهذا الکتاب و الجواب نَحتَجُّ علی من یقول اَنَّ عقیلا فارق اخاه. لان غاره الضَّحاک سنه 39 ای فی اواخر ایام امیر المؤمنین علیه السلام. در مورد عقیل دو نظر هست برخی معتقدند عقیل تا آخر بر همین مسیر علی بن ابی طالب ماند و برخی اسناد تاریخی هم این را ثابت میکنند که عقیل بعد از شهادت امیر المومنین به معاویه پیوست. که سید عبدالزهراحسینی معتقدند باتوجه به اینکه این نامه در اواخر عمر حضرت نوشته شده نشان از همراهی و پیروی عقیل تا پایان عمر از حضرت است.
2⃣ با اینکه لشکر ضحاک بن قیس شکست خورده و از لشکر حضرت دو نفر شهید شدند ولی جریان رسانه ای مخالف، این شکست را پیروزی جلوه میدهد به نحوی که عقیل هم میترسد.
✅چیزی که امروزه هم در جوامع ما رخ میدهد و با فضاسازی رسانه ای سعی در بزرگ نمایی حوادث بر علیه نظام میکنند.
⏪متن نامه ۳۶ حضرت پاسخ به عقیل:
💠فَسَرَّحْتُ إِلَیْهِ جَیْشاً کَثِیفاً مِنَ الْمُسْلِمِینَ به سمت ضحاک لشکر انبوه و عظیمی[کَثِیفاً] از مسلمانان ارسال کرده بودم (نیروهای حضرت چهار هزار نفر بودند)
💠 فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِکَ شَمَّرَ هَارِباً همین که لشکر من به ضحاک رسید دامن بالا کشید [شمّرَ]و فرار کرد.
💠 وَ نَکَصَ نَادِماً و با پشیمانی بازگشت. حضرت به عقیل اطمینان خاطر میدهد که ما اینگونه حرکات را به جدیت و قدرت پاسخ میدهیم.
✅شمّر در معنای مثبت به کار میرود یعنی همت برای انجام کاری. حضرت با استفاده از این کلمه لشکر معاویه را تحقیر میکند (همت کردند برای فرار کردن)
💠 فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ الطَّرِیقِ نیروهای من در بعضی مسیرها به او رسیدند.
💠 وَ قَدْ طَفَّلَتِ الشَّمْسُ لِلْإِیَابِ در حالی که خورشید نزدیک بازگشت غروب بود.
✅ جنگ امیرالمومنین جنگ شجاعانه و مردانه است. اینکه فرمود نزدیک غروب با آنها درگیر شدیم یعنی این نبود که ما نیمه شبی جایی آنها را غافلگیر کرده باشیم. هنوز آفتاب بود و در روز روشن به سراغ آنها رفتیم و مردانه با شجاعت تمام شکستشان دادیم نه مثل آنها شبیخون زده و غافلگیر کنیم.
💠فَاقْتَتَلُوا شَیْئاً کَلَا وَ لَا این دو لشکر مدت کوتاهی با هم جنگیدند.
✅ (کلا و لا اصطلاحی است برای بیان زود اتفاق افتادن امری، با توجه به کوتاه بودن الف در آخر آن برای امر کوتاهی استفاده میشود که معادل آن چشم بر هم زدن است)،
💠 فَمَا کَانَ إِلَّا کَمَوْقِفِ سَاعَةٍ این نبرد ادامه نیافت مگر در حد ساعتی
💠حَتَّى نَجَا جَرِیضاً تا اینکه ضحاک نجات پیدا کرد،[نَجَا] در حالی که غصه گلوگیرش شده بود[ جَرِیضاً]
💠بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ در حالی که مرگ گلویش[مُخَنَّقِ] را میفشرد.
💠 وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهُ غَیْرُ الرَّمَقِ و در او جز رمق اندکی باقی نمانده بود
💠فَلَأْیاً بِلَأْیٍ مَا نَجَا سختی شدید بعد از سختی کشیدند تا اینکه نجات پیدا کردند. ( "ما" مصدریه است به معنای نجاتُه لایاً بلایٍ _ پس با زحمت و رنج فراوان نجات یافت). در این چند جمله گذشته حضرت به شرح ما وقع پرداختند، آنچه که اتفاق افتاده بود را توضیح دادند.
💠فَدَعْ عَنْکَ قُرَیْشاً رها کن صحبت از قریش را
💠وَ تَرْکَاضَهُمْ فِی الضَّلَالِ با سرعت زیاد در گمراهی پیش میروند (ترکاضهم دویدن اسب با شتاب فراوان را گویند.)
💠وَ تَجْوَالَهُمْ فِی الشِّقَاقِ و جولان دادن آنها در اختلاف و تفرقه است.
💠وَ جِمَاحَهُمْ فِی التِّیهِ و سرکشی [جِماح]آنها در سرگردانی [تیه]است.
❇️سه ویژگی مهم قریش که هر کدام را در اوج خود دارا هستند:گمراهی، تفرقه افکنی، سرگردانی.
💠فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِی کَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) قَبْلِی؛ آنها (قریش) کسانی هستند که دست به دست هم دادند برای مقابله با من ، همانگونه که قبل از من در جنگ احزاب برعلیه پیامبر صلی الله علیه و آله اجماع کردند.
💠فَجَزَتْ قُرَیْشاً عَنِّی الْجَوَازِی به خاطر ظلم به من مجازاتگران [جَوازی]قریش رامجازات کنند.
💠 فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی پیوند خویشاوندی مرا پیامبر بریدند.
💠 وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّی و مرا از خلافت " پسر مادرم "محروم کردند.
✅چند نمونه از ظلم قریش به حضرت: امیرالمومنین میفرماید دیدم پیامبر گریه میکند؛ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ گفتم چرا گریه میکنید؟ فَقَالَ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ أَقْوَامٍ لَا یُبْدُونَهَا لَکَ إِلَّا مِنْ بَعْدِی این اقوام ما (قریش) کینه هایی از تو در سینه دارند که تا وقتی من زنده هستم بروز نمیکند. مگر بعد از مرگ من ، بر علیه تو آشکار می کنند
_ خطبه 172: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِیَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکَه خدایا براى پیروزى بر قریش از تو کمک مى خواهم، که پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و کار مرا دگرگون کردند، و همگى براى مبارزه با من در حقّى که از همه آنان سزاوارترم، متّحد گردیدند و گفتند: «حق را اگر میتوانى بگیر، و یا اگر تو را از حق محروم داشتند، با غم و اندوه صبر کن، و یا از حسرت بمیر».
⏪مظلومیت امیرالمومنین در بیان ابن ابی الحدید:
و قد سَمِعَ صارخا یُنادی : أنا مظلومٌ فقالَ ـ : هَلُمَّ فَلْنَصرُخْ معا ، فإنّی ما زِلتُ مظلوما حضرت شنید کسى فریاد مى زند: من مظلومم! فرمود: بیا تا با هم فریاد زنیم؛ زیرا من نیز همواره مظلوم بوده ام.
✅مجازاتگران فراوانند، جمله: [فَجَزَتْ قُرَیْشاً عَنِّی الْجَوَازِی] با توجه به اینکه جوازی جمع است معلوم است مجازاتگران فراوان اند. مجازات گران در بیان قرآن : 《 و َمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْبَشَرِ؛ مدثّر-۳۱ 》 فقط خدا میداند لشکریان و سربازانش چقدر است، ای بشر دست از پا خطا نکن که خدا نیروهای زیادی دارد.»
همچنین در حدیث قدسی آمده است: الظَّالِمُ سَیْفِی ، بِهِ أَنْتَقِمُ و مِنْهُ أَنْتَقِمُ ظالم شمشیر من است از عده ای به وسیله ظالم انتقام میگیرم و بعد از ظالم نیز انتقام میگیرم.
✅تعبیر به «ابْنِ أُمِّی» درباره پیامبر اکرم که نشان دهنده اوج محبت است:
1⃣یا به جهت آن است که رسول خدا و امام هر دو از فرزندان فاطمه مخزومى مادر عبدالله (پدر گرامى پیامبر) و مادر ابوطالب (پدر گرامى امیر مؤمنان) بودند.
2⃣و یا به سبب اینکه فاطمه بنت اسد مادر امیر مؤمنان در آن زمان که پیامبر اکرم در کفالت ابى طالب بود همچون مادر به تربیت او مى پرداخت، لذا پیامبر اکرم درباره او فرمود: «فاطِمَةُ أُمّى بَعْدَ أُمّى» فاطمه بنت اسد بعد از مادرم (آمنه) مادرم بود.
✳️اگر چه در نهج البلاغه صریحا بحث غدیر نیامده ولی از جمله : وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّی میتوان به غدیر و حدیث یوم الدار و حدیث منزلت و ... استدلال کرد. آنها از من سلب کردند سلطنت و خلافتی را که پیامبر به من داده بود.
⏪ ادامه نامه امیرالمومنین:
وَ قَدْ تَوَهَّمْتُ حَیْثُ بَلَغَنِی ذَلِکَ أَنَّ شِیعَتَکَ وَ أَنْصَارَکَ خَذَلُوکَ! اینگونه خیال کردم که طرفداران و پیروان شما از شما دست کشیده، شما را یاری نمیکنند. فَاکْتُبْ إِلَیَّ یَا ابْنَ أُمِّی بِرَأْیِکَ فَإِنْ کُنْتَ الْمَوْتَ تُرِیدُ ای پسر مادرم برای من بنویس اگر میخواهی جنگی شروع کنی و احتمال شهادت هست. تَحَمَّلْتُ إِلَیْکَ بِبَنِی أَخِیکَ وَ وُلْدِ أَبِیکَ من و فرزندانم نیز آماده ایم فَعِشْنَا مَعَکَ مَا عِشْتَ ما همراه تو زندگی میکنیم وَ مِتْنَا مَعَکَ إِذَا مِتَّ و اگر بنا است تو کشته شوی ماهم در رکاب تو کشته میشویم. فَوَ اللَّهِ مَا أُحِبُّ أَنْ أَبْقَی فِی الدُّنْیَا بَعْدَکَ فُوَاقاً. به خدا قسم دوست ندارم بعد تو در این دنیا زندگی کنم. وَ أُقْسِمُ بِالْأَعَزِّ الْأَجَلِّ أَنَّ عَیْشاً نَعِیشُهُ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ لَغَیْرُ هَنِیْءٍ به خدا قسم اگر بعد از تو یک لحظه در زندگی بمانم برایم خوش و گوارا نیست وَ لاَ مَرِیءٍ وَ لاَ نَجِیعٍ زندگی بعد از تو لذت و حلاوتی برای من ندارد. وَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. نامه عقیل به پایان میرسد.
این بخش از نامه ۳۶ مربوط میشود به پاسخ این قسمت از نامه عقیل که بیان شد:
💠وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْیِی فِی الْقِتَالِ، اما نظرم را در مورد جنگ پرسیدی.
💠 فَإِنَّ رَأْیِی قِتَالُ الْمُحِلِّینَ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ؛ من دست از جنگ با کسانی که ۱. پیمان شکنی میکنند . ۲. جنگ با من و کشتن مردم را حلال میشمارند[الْمُحِلِّینَ] دست نمی کشم تا اینکه خدا را ملاقات کنم.
(در ادامه یکی از مهمترین جملات حضرت که با آن علی علیه السلام را میتوان شناخت را میخوانیم:)
💠لَا یَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً. اگر همه مردم اطراف من باشند ذره ای باعث زیاد شدن عزتم نمیشود و اگر همه از دورم بروند و تنهای تنها شوم وحشتی برای من نمیآورد
✅ عزت و وحشت به اتصال خداست نه بود و نبود مردم: 《وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا؛ یونس - ۶۵》
⏪نامه ۴۵ : وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ عَنْهَا به خدا قسم اگر تمام عرب پشت به هم بدهند و مقابل من بایستند من پشت به انها نمیکنم و در مقابلشان ایستادگی خواهم کرد
✅ علی موحد است و همه این فضائل از توحید نشات میگیرد فضائل اخلاقی مثل شجاعت، حریت، زهد ، تولی و تبری و... همه از توحید نشات میگیرند. کسی که پشتش به خدا گرم باشد ترس و دلهره ای ندارد. خدا را دارد و با ناخدا بیگانه است.
💠وَ لَا تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِیکَ -وَ لَوْ أَسْلَمَهُ النَّاسُ گمان نکن که فرزند پدرت(برادرت)را مردم تسلیم دشمن کنند.
💠مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً و من کسی نیستم که نسبت به ظلم و ظالم خاضع باشم.
💠وَ لَا مُقِرّاً لِلضَّیْمِ وَاهِناً و در برابر ظلمی که به او شد سکوت کند و سستی به خرج دهد
⏪ خطبه ۲۹ : لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ وَ لَا یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ انسان ذلیل نمی تواند ظلم را از خود دور کند و حق به دست نمی آید مگر با جدیت
💠 لَا سَلِسَ الزِّمَامِ لِلْقَائِدِ سلس الزمام و گمان نکن برادرت زمام امورش را به دست هر کسی میدهد. (شل بودن زمام که هر کسی بتواند آن را در دست بگیرد )
💠وَ لَا وَطِیءَ الظَّهْرِ لِلرَّاکِبِ الْمُتَقَعِّدِ گمان نکن کمر خم میکنم [وطئ الظُهر]که هر شخصی از من سواری بگیرد؟ [متعقّد:کسی که سوار مرکب است و از آن پیاده نمیشود]
💠وَ لَکِنَّهُ کَمَا قَالَ أَخُو بَنِی سَلِیمٍ: و اما قصه من مثل قصه این اغر بنی سلیمی است:
💠فَإِنْ تَسْأَلِینِی کَیْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِی صَبُورٌ عَلَى رَیْبِ الزَّمَانِ صَلِیبُ اگر از من بپرسی احوالت چگونه است میگویم در برابر ناملایمات زمانه صبور و استوارم.
💠یَعِزُّ عَلَیَّ أَنْ تُرَى بِی کَآبَةٌ فَیَشْمَتَ عَادٍ أَوْ یُسَاءَ حَبِیبُ ولی آنچه باعث ناراحتی ست اینست که: ناراحتی و اندوهی در وجه من پیدا شود که دشمن به خاطر آن شماتت کند. دشمن شاد و دوست ناامید باشم .
🔺معنای دو بیت بالا: شکست نمی خورم و قد خم نمی کنم ولی نگرانم مردم کم نیاورند، دشمنان شماتت نکنند امید در جامعه مهم است.
اللهم انصر الاسلام والمسلمین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۵/۲۴ - ۲۸محرم
💢 نامه ۳۶💢
نامه به عقیل
🔴و من کتاب له (علیه السلام) إلى أخیهِ عَقیلِ بن أبی طالب، فی ذِکْر جَیْش أنْفَذَه إلى بَعْضِ الاْعْداءِ و َهُوَ جَوابُ کِتابٍ کَتَبَهُ إلیْهِ عَقیلُ:
این نامه را امام علی علیه السلام به برادرش عقیل نوشت، وَ در بیان نفوذ سپاه حضرت بر برخی از دشمنان است.
(جناب عقیل نامه ای برای حضرت نوشت و در آن نگرانی اش را در مورد اخباری که از شکستها و ناکامی های حضرت در برابر معاویه و نارضایتی های مردم از حکومت حضرت شنیده بود بیان کرد که این نامه پاسخ حضرت به نگرانی برادر است.)
✅ الغارات عبارت است از جنگهای معاویه ، غارت و شبیخونهای مکرر لشکر معاویه بر شهرها و مناطق تحت قلمرو حکومت امام علی علیه السلام.
خطبه ۲۷ و ۲۹ مربوط به همین ماجرا است.
در ادامه برای روشن شدن نامه حضرت به عقیل ابتدا جریان تاریخی آن زمان را بررسی می کنیم و سپس به نامه عقیل می پردازیم:
🔴 جریان حملات ضحاک در تاریخ الطبری:
وَجَّهَ مُعاوِیَهُ الضَّحّاکَ بنَ قَیسٍ ، وأمَرَهَ أن یَمُرَّ بِأَسفَلِ و اقِصَهَ،
معاویه ضحاک بن قیس را برای ماموریت خاص و ویژه ای انتخاب کرد.
و أن یُغیرَ عَلی کُلِّ مَن مَرَّ بِهِ مِمَّن هُوَ فی طاعَهِ عَلِیِّ مِنَ الأَعرابِ،
که به منطقه حکومتی علی حمله و غارت کند (ایجاد ناامنی و ترور های کور و غارت اموال مردم بدون در گیری با نیروها ی حضرت و بدون تامل و ماندن و جنگیدن، در مناطق دور از دسترس حکومت به جهت ایجاد ناامنی)
تا امیر المومنین به خود و حکومت مشغول بشود و فرصتی برای حمله به معاویه پیدا نکند.
ووَجَّهَ مَعَهُ ثَلاثَهَ آلافِ رَجُلٍ،
سه هزار نیرو به ضحاک داد.
فَسارَ فَأَخَذَ أموالَ النّاسِ ، وقَتَلَ مَن لَقِیَ مِنَ الأَعرابِ ،
اموال مردم را به غارت برد و به کشتار اعراب پرداخت.
ومَرَّ بِالثَّعلَبِیَّهِ فَأَغارَ عَلی مَسالِحِ عَلِیٍّ
به اسلحه خانه ثعلبیه شبیخون زد....
فَأَتی عَمرَو بنَ عُمَیسِ بنِ مَسعودٍ ، وکانَ فی خَیلٍ لِعَلِیٍّ وأمامَهُ أهلُهُ ، وهُوَ یُریدُ الحَجَّ ، فَأَغارَ عَلی مَن کانَ مَعَهُ ، و حَبَسَهُ عَنِ المَسیرِ .
همچنین به عده ای از پیروان حضرت که راهی حج بودند شبیخون زد، و اموالشان را غارت کرد و آنهارا از ادامه مسیر بازداشت.
(این دو مورد از اتفاقات بود، مسلما از هر جایی که می گذشتند چنین اتفاقاتی رقم میخورد.
فَلَمّا بَلَغَ ذلِکَ عَلِیّا
وقتی خبر به حضرت رسید.
سَرَّحَ حُجرَ بنَ عَدِیِّ الکِندِیَّ فی أربَعَهِ آلافٍ
چهار هزار نیرو را به فرماندهی حُجر بن عَدی برای مقابله با آنها ارسال کرد ...
فَلَحِقَ الضَّحّاکَ بِتَدمُرَ
در تَدمُر جنگی بینشان صورت گرفت
فَقَتَلَ مِنهُم تِسعَهَ عَشَرَ رَجُلاً
هجده نفر از یاران ضحاک کشته شدند ،
وقُتِلَ مِن أصحابِهِ رَجُلانِ
دو نفر یاران حضرت شهید شدند
وحالَ بَینَهُم اللَّیلُ
تا اینکه شب شد،
فَهَرَبَ الضَّحّاکُ وأصحابُهُ ، و رَجَعَ حُجرٌ ومَن مَعَهُ
با آمدن شب ضحاک و لشکریان فرار کردند و جناب حجر و همراهانش نیز بازگشتند.
اینطور قائله ختم به خیر میشود.
⏪متن نامه عقیل به حضرت:
لِعَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ عَقِیلِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ!
برای بنده خدا امیر المومنین علی علیه السلام از عقیل بن ابی طالب:
سَلاَمٌ عَلَیْکَ فَإِنِّی أَحْمَدُ إِلَیْکَ اللَّهَ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ أَمَّا بَعْدُ
سلام بر تو و وبعد از حمد اللهی که خدایی جز او نیست.
فَإِنَّ اللَّهَ حَارِسُکَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ عَاصِمُکَ مِنْ کُلِّ مَکْرُوهٍ.
خداوند حافظ تو از بدیها باشد و همه بدیها از تو دور باشد.
وَ عَلَی کُلِّ حَالٍ إِنِّی قَدْ خَرَجْتُ إِلَی مَکَّةَ مُعْتَمِراً
با این وجود من به سمت مکه برای عمره عازم بودم.
فَلَقِیتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِی سَرْحٍ
در مسیر با عبدالله بن سعد بن ابی سرح ملاقات کردم
((عبد الله بن ابی سرح از قریش بود، برادر رضاعی عثمان، ابتدا کاتب وحی بود ولی عمدا قرآن را اشتباه کتابت میکرد و پیامبر او را از کتابت منع کرد، پس از مدتی مرتد شد، جزء مهدور الدم های فتح مکه است که البته به وساطتت عثمان و کوتاهی مسلمانان نسبت به دستور پیامبر کشته نشد))
فِی نَحْوٍ مِنْ أَرْبَعِینَ شَابّاً مِنْ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ
در اطراف اوچهل جوان از کسانی که در فتح مکه پیامبر دستور آزادیشان را داده بود بودند.
فَعَرَفْتُ الْمُنْکَرَ فِی وُجُوهِهِمْ
زشتی را در صورت آنها دیدم
فَقُلْتُ إِلَی أَیْنَ یَا أَبْنَاءَ الشَّانِئِینَ
به آنها گفتم ای انسان های پست کجا میروید (شنیء: پست)
أَ بِمُعَاوِیَةَ تَلْحَقُون؟
نکند به معاویه ملحق میشوید.
عَدَاوَةً وَ اللَّهِ مِنْکُمْ قَدِیماً غَیْرَ مُسْتَنْکَرَةٍ تُرِیدُونَ بِهَا إِطْفَاءَ نُورِ اللَّهِ
شما با ما عداوتی دیرینه دارید و میخواهید نور خدا را خاموش کنید
(مکالمه ای بین عقیل و آنها صورت میگیرد تا آنجا که خبرهایی به عقیل در مورد حملات ضحاک و لشکریانش میرسد و این چنین واکنش نشان میدهد)
فَأُفٍّ لِحَیَاةٍ فِی دَهْرٍ جَرَّأَ عَلَیْکَ اَلضَّحَّاکُ اف بر روزگاری که شخصی پست مثل ضحاک راجری کرده که مقابل تو بایستد
(ادامه نامه عقیل در بخش بعدی شرح نامه 36 متناسب با بحث میآید)
🔻دونکته مهم:
1⃣مرحوم سید عبدالزهرا حسینی خطیب در مصادر نهج البلاغه میگوید:
و بهذا الکتاب و الجواب نَحتَجُّ علی من یقول اَنَّ عقیلا فارق اخاه. لان غاره الضَّحاک سنه 39 ای فی اواخر ایام امیر المؤمنین علیه السلام.
در مورد عقیل دو نظر هست برخی معتقدند عقیل تا آخر بر همین مسیر علی بن ابی طالب ماند و برخی اسناد تاریخی هم این را ثابت میکنند که عقیل بعد از شهادت امیر المومنین به معاویه پیوست.
که سید عبدالزهراحسینی معتقدند باتوجه به اینکه این نامه در اواخر عمر حضرت نوشته شده نشان از همراهی و پیروی عقیل تا پایان عمر از حضرت است.
2⃣ با اینکه لشکر ضحاک بن قیس شکست خورده و از لشکر حضرت دو نفر شهید شدند ولی جریان رسانه ای مخالف، این شکست را پیروزی جلوه میدهد به نحوی که عقیل هم میترسد.
✅چیزی که امروزه هم در جوامع ما رخ میدهد و با فضاسازی رسانه ای سعی در بزرگ نمایی حوادث بر علیه نظام میکنند.
⏪متن نامه ۳۶ حضرت پاسخ به عقیل:
💠فَسَرَّحْتُ إِلَیْهِ جَیْشاً کَثِیفاً مِنَ الْمُسْلِمِینَ
به سمت ضحاک لشکر انبوه و عظیمی[کَثِیفاً] از مسلمانان ارسال کرده بودم (نیروهای حضرت چهار هزار نفر بودند)
💠 فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِکَ شَمَّرَ هَارِباً
همین که لشکر من به ضحاک رسید دامن بالا کشید [شمّرَ]و فرار کرد.
💠 وَ نَکَصَ نَادِماً
و با پشیمانی بازگشت.
حضرت به عقیل اطمینان خاطر میدهد که ما اینگونه حرکات را به جدیت و قدرت پاسخ میدهیم.
✅شمّر در معنای مثبت به کار میرود یعنی همت برای انجام کاری. حضرت با استفاده از این کلمه لشکر معاویه را تحقیر میکند (همت کردند برای فرار کردن)
💠 فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ الطَّرِیقِ
نیروهای من در بعضی مسیرها به او رسیدند.
💠 وَ قَدْ طَفَّلَتِ الشَّمْسُ لِلْإِیَابِ
در حالی که خورشید نزدیک بازگشت غروب بود.
✅ جنگ امیرالمومنین جنگ شجاعانه و مردانه است. اینکه فرمود نزدیک غروب با آنها درگیر شدیم یعنی این نبود که ما نیمه شبی جایی آنها را غافلگیر کرده باشیم. هنوز آفتاب بود و در روز روشن به سراغ آنها رفتیم و مردانه با شجاعت تمام شکستشان دادیم نه مثل آنها شبیخون زده و غافلگیر کنیم.
💠فَاقْتَتَلُوا شَیْئاً کَلَا وَ لَا
این دو لشکر مدت کوتاهی با هم جنگیدند.
✅ (کلا و لا اصطلاحی است برای بیان زود اتفاق افتادن امری، با توجه به کوتاه بودن الف در آخر آن برای امر کوتاهی استفاده میشود که معادل آن چشم بر هم زدن است)،
💠 فَمَا کَانَ إِلَّا کَمَوْقِفِ سَاعَةٍ
این نبرد ادامه نیافت مگر در حد ساعتی
💠حَتَّى نَجَا جَرِیضاً
تا اینکه ضحاک نجات پیدا کرد،[نَجَا] در حالی که غصه گلوگیرش شده بود[ جَرِیضاً]
💠بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ
در حالی که مرگ گلویش[مُخَنَّقِ] را میفشرد.
💠 وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهُ غَیْرُ الرَّمَقِ
و در او جز رمق اندکی باقی نمانده بود
💠فَلَأْیاً بِلَأْیٍ مَا نَجَا
سختی شدید بعد از سختی کشیدند تا اینکه نجات پیدا کردند.
( "ما" مصدریه است به معنای نجاتُه لایاً بلایٍ _ پس با زحمت و رنج فراوان نجات یافت).
در این چند جمله گذشته حضرت به شرح ما وقع پرداختند، آنچه که اتفاق افتاده بود را توضیح دادند.
💠فَدَعْ عَنْکَ قُرَیْشاً
رها کن صحبت از قریش را
💠وَ تَرْکَاضَهُمْ فِی الضَّلَالِ
با سرعت زیاد در گمراهی پیش میروند
(ترکاضهم دویدن اسب با شتاب فراوان را گویند.)
💠وَ تَجْوَالَهُمْ فِی الشِّقَاقِ
و جولان دادن آنها در اختلاف و تفرقه است.
💠وَ جِمَاحَهُمْ فِی التِّیهِ
و سرکشی [جِماح]آنها در سرگردانی [تیه]است.
❇️سه ویژگی مهم قریش که هر کدام را در اوج خود دارا هستند:گمراهی، تفرقه افکنی، سرگردانی.
💠فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِی کَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) قَبْلِی؛
آنها (قریش) کسانی هستند که دست به دست هم دادند برای مقابله با من ، همانگونه که قبل از من در جنگ احزاب برعلیه پیامبر صلی الله علیه و آله اجماع کردند.
💠فَجَزَتْ قُرَیْشاً عَنِّی الْجَوَازِی
به خاطر ظلم به من مجازاتگران [جَوازی]قریش رامجازات کنند.
💠 فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی
پیوند خویشاوندی مرا پیامبر بریدند.
💠 وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّی
و مرا از خلافت " پسر مادرم "محروم کردند.
✅چند نمونه از ظلم قریش به حضرت:
امیرالمومنین میفرماید دیدم پیامبر گریه میکند؛ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ گفتم چرا گریه میکنید؟
فَقَالَ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ أَقْوَامٍ لَا یُبْدُونَهَا لَکَ إِلَّا مِنْ بَعْدِی
این اقوام ما (قریش) کینه هایی از تو در سینه دارند که تا وقتی من زنده هستم بروز نمیکند. مگر بعد از مرگ من ، بر علیه تو آشکار می کنند
_ خطبه 172: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِیَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکَه
خدایا براى پیروزى بر قریش از تو کمک مى خواهم، که پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و کار مرا دگرگون کردند، و همگى براى مبارزه با من در حقّى که از همه آنان سزاوارترم، متّحد گردیدند و گفتند: «حق را اگر میتوانى بگیر، و یا اگر تو را از حق محروم داشتند، با غم و اندوه صبر کن، و یا از حسرت بمیر».
⏪مظلومیت امیرالمومنین در بیان ابن ابی الحدید:
و قد سَمِعَ صارخا یُنادی : أنا مظلومٌ
فقالَ ـ : هَلُمَّ فَلْنَصرُخْ معا ،
فإنّی ما زِلتُ مظلوما
حضرت شنید کسى فریاد مى زند: من مظلومم! فرمود: بیا تا با هم فریاد زنیم؛ زیرا من نیز همواره مظلوم بوده ام.
✅مجازاتگران فراوانند، جمله:
[فَجَزَتْ قُرَیْشاً عَنِّی الْجَوَازِی]
با توجه به اینکه جوازی جمع است معلوم است مجازاتگران فراوان اند.
مجازات گران در بیان قرآن :
《 و َمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْبَشَرِ؛ مدثّر-۳۱ 》
فقط خدا میداند لشکریان و سربازانش چقدر است، ای بشر دست از پا خطا نکن که خدا نیروهای زیادی دارد.»
همچنین در حدیث قدسی آمده است: الظَّالِمُ سَیْفِی ، بِهِ أَنْتَقِمُ و مِنْهُ أَنْتَقِمُ
ظالم شمشیر من است از عده ای به وسیله ظالم انتقام میگیرم و بعد از ظالم نیز انتقام میگیرم.
✅تعبیر به «ابْنِ أُمِّی» درباره پیامبر اکرم که نشان دهنده اوج محبت است:
1⃣یا به جهت آن است که رسول خدا و امام هر دو از فرزندان فاطمه مخزومى مادر عبدالله (پدر گرامى پیامبر) و مادر ابوطالب (پدر گرامى امیر مؤمنان) بودند.
2⃣و یا به سبب اینکه فاطمه بنت اسد مادر امیر مؤمنان در آن زمان که پیامبر اکرم در کفالت ابى طالب بود همچون مادر به تربیت او مى پرداخت، لذا پیامبر اکرم درباره او فرمود:
«فاطِمَةُ أُمّى بَعْدَ أُمّى»
فاطمه بنت اسد بعد از مادرم (آمنه) مادرم بود.
✳️اگر چه در نهج البلاغه صریحا بحث غدیر نیامده ولی از جمله :
وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّی
میتوان به غدیر و حدیث یوم الدار و حدیث منزلت و ... استدلال کرد. آنها از من سلب کردند سلطنت و خلافتی را که پیامبر به من داده بود.
⏪ ادامه نامه امیرالمومنین:
وَ قَدْ تَوَهَّمْتُ حَیْثُ بَلَغَنِی ذَلِکَ أَنَّ شِیعَتَکَ وَ أَنْصَارَکَ خَذَلُوکَ!
اینگونه خیال کردم که طرفداران و پیروان شما از شما دست کشیده، شما را یاری نمیکنند.
فَاکْتُبْ إِلَیَّ یَا ابْنَ أُمِّی بِرَأْیِکَ فَإِنْ کُنْتَ الْمَوْتَ تُرِیدُ
ای پسر مادرم برای من بنویس اگر میخواهی جنگی شروع کنی و احتمال شهادت هست.
تَحَمَّلْتُ إِلَیْکَ بِبَنِی أَخِیکَ وَ وُلْدِ أَبِیکَ
من و فرزندانم نیز آماده ایم
فَعِشْنَا مَعَکَ مَا عِشْتَ
ما همراه تو زندگی میکنیم
وَ مِتْنَا مَعَکَ إِذَا مِتَّ
و اگر بنا است تو کشته شوی ماهم در رکاب تو کشته میشویم.
فَوَ اللَّهِ مَا أُحِبُّ أَنْ أَبْقَی فِی الدُّنْیَا بَعْدَکَ فُوَاقاً.
به خدا قسم دوست ندارم بعد تو در این دنیا زندگی کنم.
وَ أُقْسِمُ بِالْأَعَزِّ الْأَجَلِّ أَنَّ عَیْشاً نَعِیشُهُ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ لَغَیْرُ هَنِیْءٍ
به خدا قسم اگر بعد از تو یک لحظه در زندگی بمانم برایم خوش و گوارا نیست
وَ لاَ مَرِیءٍ وَ لاَ نَجِیعٍ
زندگی بعد از تو لذت و حلاوتی برای من ندارد.
وَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.
نامه عقیل به پایان میرسد.
این بخش از نامه ۳۶ مربوط میشود به پاسخ این قسمت از نامه عقیل که بیان شد:
💠وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْیِی فِی الْقِتَالِ،
اما نظرم را در مورد جنگ پرسیدی.
💠 فَإِنَّ رَأْیِی قِتَالُ الْمُحِلِّینَ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ؛
من دست از جنگ با کسانی که
۱. پیمان شکنی میکنند .
۲. جنگ با من و کشتن مردم را حلال میشمارند[الْمُحِلِّینَ] دست نمی کشم تا اینکه خدا را ملاقات کنم.
(در ادامه یکی از مهمترین جملات حضرت که با آن علی علیه السلام را میتوان شناخت را میخوانیم:)
💠لَا یَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لَا
تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً.
اگر همه مردم اطراف من باشند ذره ای باعث زیاد شدن عزتم نمیشود و اگر همه از دورم بروند و تنهای تنها شوم وحشتی برای من نمیآورد
✅ عزت و وحشت به اتصال خداست نه بود و نبود مردم:
《وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا؛ یونس - ۶۵》
⏪نامه ۴۵ : وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ عَنْهَا
به خدا قسم اگر تمام عرب پشت به هم بدهند و مقابل من بایستند من پشت به انها نمیکنم و در مقابلشان ایستادگی خواهم کرد
✅ علی موحد است و همه این فضائل از توحید نشات میگیرد
فضائل اخلاقی مثل شجاعت، حریت، زهد ، تولی و تبری و... همه از توحید نشات میگیرند. کسی که پشتش به خدا گرم باشد ترس و دلهره ای ندارد. خدا را دارد و با ناخدا بیگانه است.
💠وَ لَا تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِیکَ -وَ لَوْ أَسْلَمَهُ النَّاسُ
گمان نکن که فرزند پدرت(برادرت)را مردم تسلیم دشمن کنند.
💠مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً
و من کسی نیستم که نسبت به ظلم و ظالم خاضع باشم.
💠وَ لَا مُقِرّاً لِلضَّیْمِ وَاهِناً
و در برابر ظلمی که به او شد سکوت کند و سستی به خرج دهد
⏪ خطبه ۲۹ : لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ وَ لَا یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ
انسان ذلیل نمی تواند ظلم را از خود دور کند و حق به دست نمی آید مگر با جدیت
💠 لَا سَلِسَ الزِّمَامِ لِلْقَائِدِ سلس الزمام
و گمان نکن برادرت زمام امورش را به دست هر کسی میدهد.
(شل بودن زمام که هر کسی بتواند آن را در دست بگیرد )
💠وَ لَا وَطِیءَ الظَّهْرِ لِلرَّاکِبِ الْمُتَقَعِّدِ
گمان نکن کمر خم میکنم [وطئ الظُهر]که هر شخصی از من سواری بگیرد؟
[متعقّد:کسی که سوار مرکب است و از آن پیاده نمیشود]
💠وَ لَکِنَّهُ کَمَا قَالَ أَخُو بَنِی سَلِیمٍ:
و اما قصه من مثل قصه این اغر بنی سلیمی است:
💠فَإِنْ تَسْأَلِینِی کَیْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِی صَبُورٌ عَلَى رَیْبِ الزَّمَانِ صَلِیبُ
اگر از من بپرسی احوالت چگونه است میگویم در برابر ناملایمات زمانه صبور و استوارم.
💠یَعِزُّ عَلَیَّ أَنْ تُرَى بِی کَآبَةٌ فَیَشْمَتَ عَادٍ أَوْ یُسَاءَ حَبِیبُ
ولی آنچه باعث ناراحتی ست اینست که: ناراحتی و اندوهی در وجه من پیدا شود که دشمن به خاطر آن شماتت کند.
دشمن شاد و دوست ناامید باشم .
🔺معنای دو بیت بالا:
شکست نمی خورم و قد خم نمی کنم ولی نگرانم مردم کم نیاورند، دشمنان شماتت نکنند
امید در جامعه مهم است.
اللهم انصر الاسلام والمسلمین