🔴و من کتاب له (علیه السلام) إلى قثم بن العباس و هو عامله على مکة:
نامه به قُثَم بن عباس فرماندار حضرت در مکه
🔺دو نکته مقدماتی :
عباس عموی پیامبر چند فرزند داشتند که ۱.عبدالله بن عباس، در بصره
۲.عبید الله بن عباس ، در یمن
۳.و قثم بن عباس، در مکه
از جمله آنها هستند. هر سه در زمان حکومت امیرالمومنین فرماندار بوده اند.
_ عبدالله مفسر و قاری بزرگ قران معروف و مشهور.
_ عبیدالله، شخصی که بعدها فرماندار لشکر امام مجتبی (ع) شد و بعد دین خود را بخاطر ثروت و پست معاویه فروخت و از امام کناره گیری کرد و به معاویه پیوست و طلب مقام چنین او را به مهلکه انداخت.
_ قُثَم بن عباس سال 38 و 39 هجری دو سال مانده به شهادت حضرت ،از طرف حضرت فرماندار مکه و امیرالحاج بود.(در تمامی امور حج کارگزار بود)
🔺نکاتی در مورد قثم بن عباس:
_ قثم در اصل قاثم یعنی بخشنده، و در تاریخ برای او بخشندگی نقل شده. بمرور به قثم تبدیل شده.
_ طبقات الکبری ابن سعد:
قثم بن العباس بن عبد المطلب و أمه أم الفضل و هی لبابة الکبرى ، وکان قثم یشبه برسول الله صلى الله علیه وسلم.
مادر او امّ فضل که بعد از خدیجه کبری (س)دومین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و قثم از جهت صورت شباهت زیادی به پیامبر (ص) داشت.
🔺دو نکته در تاریخ برای شخصیت ایشان نقل است.ابن ابی الحدید:
عن عبد الله بن جعفر قال کنت أنا و عبید الله و قثم ابنا العباس نلعب
عبدالله بن جعفر نقل میکند همراه با عبیدالله و قثم مشعول بازی بودیم
فمر بنا رسول الله ص راکبا فقال ارفعوا إلی هذا الفتى یعنی قثم
پیامبر عبور میکرد این صحنه رادید فرمود این کودک یعنی قثم را بمن بدهید.
فرفع إلیه فأردفه خلفه
اورا بالا دادند (او را پشت سر خود نشاند) ثم جعلنی بین یدیه و دعا لنا فاستشهد قثم بسمرقند
بین دو دست خود او را دعا کرد
( ابن ابی الحدید میگوید دعای پیامبر در حق قثم به اجابت رسید و عاقبت بخیر شد و در زمان معاویه در سمرقند به شهادت رسید)
_ نقل دوم در مورد شخصیت قثم:
قال ابن عبد البر و روى عبد الله بن عباس قال کان قثم آخر الناس عهدا برسول الله ص
عبد البَرّ میگوید قثم اخرین کسی بود
أی آخر من خرج من قبره ممن نزل فیه
اخرین کسی که از قبر پیامبر خارج شد.
قال و کان المغیرة بن شعبة یدعی ذلک لنفسه فأنکر علی بن أبی طالب ع ذلک و قال بل آخر من خرج من القبر قثم بن العباس.
وقتی پیامبر را داخل قبر گذاشتند مغیره بن شعبه انگشترش را داخل قبر پیامبر انداخت تا داخل قبر برود و انگشترش را بردارد و میخواست بعدها سوء استفاده کند که من آخرین وداع کننده با پیامبر بودم.
امیرالمومنین او را مانع شدودلیل انرا هم گفت، قثم را داخل قبر فرستاد تا انگشتر او را بردارد.
وآخرین وداع کننده واخرین کسیکه پیکر را لمس و وداع با پیامبر داشت قثم بود.
🔻شان صدور نامه:
ابن ابی الحدید: کان معاویة قد بعث إلى مکة دُعاةً فى السرِّ یدعون إلى طاعتِه
معاویه عده ی سه هزار نفری را مامور کرد که به حج بروند و به حجاج القاء کنند
و یثبُطُونَ العرب عن نُصرةِ أمیر المؤمنین
و یوقعون فی أنفسهم أنه إمّا قاتل لعثمان أو خاذل،
امیرالمومنین یا در قتل عثمان نقش داشته یا از نصرت او صرف نظر کرده و اعثمان را یاری نکرده.
و إنّ الخلافة لا تَصلَح فیمن قتل أو خذل،
و در هر دو صورت سزاوار حکومت نیست.
و ینشُرون عندهم محاسنَ معاویة بزعمهم و أخلاقه و سیرته،
و مامور بودند در مورد خوبی های معاویه داستان سرایی کنند.
حال که او را یاری نکرده گنهکار است یا اگر در قتل شریک است باز هم گنهکار است و صلاحیت خلافت را ندارد.
_ در تاریخ امده:
أنّ معاویة بعث یزید بن شجرة أمیرا على ثلاثة آلاف جندی مجرّب
معاویه یزید بن شجره را با همراهی سه هزار نیروی مجرب و زبده انتخاب و روانه کرد .
و أمره بزحفه إلى مکّة جهارا و إقامته الحجّ للنّاس من قِبَلِه و إخراجه (قثم بن عباس)
وامر کرد بصورت رسمی در مکه قرار میگیری و تو یزید بن شجر اعلام میکنی قثم را بعنوان امیرالحاج قبول نداریم.
و الی أمیر المؤمنین من مکّة و أخذه البیعة له عن الحاضرین فی مکّة المکرّمة و لکن شرط علیه أن یکون کلّ ذلک من دون حرب و إراقة دم فی الحرم.
و اعلام میکنی در مقابل انتخاب علی معاویه هم مرا بعنوان امیرالحاج انتخاب کرده.
خبر به حضرت رسید که معاویه برای ایام حج چنین شورشی را تدارک می بیند.
فکتب أمیر المؤمنین علیه السّلام هذا الکتاب إلى عامله بمکة
وامیرالمومنین دست بکار شد و این نامه را برای فرماندار خود قثم مرقوم فرمود.
به یقین گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم. دلها (عقل ها) یى دارند که با آن اندیشه نمى کنند و نمى فهمند و چشمانى که با آن نمى بینند و گوش هایى که با آن نمى شنوند. آنها همچون چهار پایانند، بلکه گمراهتر، اینان همان غافلانند چون امکان هدایت دارند و بهره نمى گیرند.
✅ طرق معرفت انسان سه چیز است:
_ عقل، که با آن مى اندیشد،
_ چشم، که حوادث مختلف را با آن مى بیند و تجربه مى آموزد.
_ گوش، که علوم نقلى را با آن مى شنود. کسانى که این سه را از دست دهند تمام راه هاى معرفت بر آنان بسته مى شود.
تعبیر به " الصُّمِّ الْأَسْمَاعِ " به خاطر آن است که معمولا آدم های حسابی گول معاویه را نمی خوردند و او از بین اراذل و کسانی که هیچ سابه دینداری نداشتند و گویا کور مادر زاد بودند، برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکرد
آیا مى شود تعداد کشته شدگان به دست سمره را به شماره درآورد؟! «زیاد» او را به جانشینى خویش در بصره قرار داد و وى هشت هزار تن را به قتل رساند.
با این که «سمره» براى رسیدن به منافع مادّى حاضر به هر جنایتى بود و سالیان درازى در دستگاه حکومت معاویه به توجیه جنایات وى و سران بنى امیّه اشتغال داشت، ولى حکومتش بر بصره بیش از شش ماه دوام نیافت،
هنگامى که حکم عزلش از جانب معاویه صادر شد، از روى خشم گفت:
(یاران معاویه که برای فتنه انگیزی بسمت حج می آیند) خریدار این دنیای فانی [عاجلَها] هستند، در عوض آخرتی [آجِل]که برای نیکوکاران و متقین است. معامله می کنند.
متقین آخرت را میخرند و سختی های دنیا را نیز تحمل میکنند؛ معاویه صفت ها برای پست و ریاست چند روزه دنیا آخرت را میفروشند.
دنیا طلبان غرق لذت و چپاول دنیا و قیامت را مد نظر ندارند.آخرت فدای دنیا.و متقین سختی دنیا را برای آخرت متحمل میشوند و بین این دو فکر و این دو گروه تفاوت بسیار است.
⏪ در خطبه 84 در مورد عمرو عاص فرمود: أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَیَمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ
آگاه باشید! به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از سرگرم شدن به بازى و شوخى باز مى دارد;
هیچ کسی عقوبت بدی و اشرار را نمی بیند مگر عمل کننده به بدیو مرتکب شر باشد.
با خواستن و گفتن نیست برای هر دو گروه عمل میخواهد. دوستدار بودن بتنهایی کافی نیست. با عمل به فوز میرسیم.《فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ 》
🔻نکته ی مهم :
عقوبت دیدن دین فروشی فقط در آخرت نیست بلکه در دنیا هم هست.در حکمت ۱۰۶ فرمود:
مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمى کنند مگر این که خداوند زیان بارتر از آن را به روى آنها مى گشاید.در همین دنیا چنان دچار خسارتی میشوند که بیش از همه کسب و کار، دین فروشی شان بوده باشد.
✅هر کس برای خوشامد دیگران دست از دین بکشد، چند برابر آن منفعتی که علی الظاهر روی آن حساب باز کرده بود ضرر می بیند .
اگر طالب رستگاری هستید در عمل عامل بخیر باشید.
⏪ یاد آوری وظایف قثم بن عباس :
♦️فَأَقِمْ عَلَى مَا فِی یَدَیْکَ
ای قثم بن عباس وظیفه تو بعنوان امیر الحاج بودن اینست : حال که بتو گفتم قرار است شورشی از این جنس اتفاق بیفتد. (ما فی یدیک - دومعنا دارد)
۱. پس قیام کن برای حفظ آنچه به دست تو سپرده شده و آن حکومت مکه است.
۲. قیام کن با آنچه از امکانات که در دست تو هست کم باشد یا زیاد.
با همان دسترس بودنها ماجرا را باید حل و غائله را تمام کند.با امکانات کم نباید کار بخوابد.
✅ در راه خدمت به بشریت بیش از امکانات ، فراتر از داشته ها، قدم برداشته و تلاش کرده اند وگرنه کار بشریت باید میخوابید. همت بلند و قدم استوار می خواهد
⏪ ویژگیهای قیام :
♦️قِیَامَ الْحَازِمِ
شخص محتاط و دور اندیش بودن
♦️ الصَّلِیبِ
مستحکم و پایدار و صبور بودن.
♦️وَ النَّاصِحِ اللَّبِیبِ
خیرخواه عاقل، دلسوزی بدون تعقل ضرر زدن است.
♦️ التَّابِعِ لِسُلْطَانِهِ،
مانند کسی که تابع محض سلطان خود است.
♦️الْمُطِیعِ لِإِمَامِهِ؛
تسلیم محض امام خود بودن
⏪ شرایط فرماندار و مبارزه موفق:
۱. دوراندیش بودن: بررسی همه احتمالات و آینده نگری( الظَّفَرُ بِالْحَزْم )
۲. محکم در برابر حوادث ایستادن:(الصلیب)
_ حکمت ۱۵۳:
لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ، وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ شخص صبور و با استقامت پیروزى را از دست نخواهد داد هرچند زمانى طولانى بگذرد.
من از نیروی افراد، از امکانات،استعداد، آنها بر علیه خود آنها استفاده می کنم شکست میخورند.(مبارزه کم هزینه و پر بهره)
_ حکمت ۳۹۴: رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْل گاهی یک حرف، یک مقاله از شمشیر برنده تر است.
♦️وَ إِیَّاکَ وَ مَا یُعْتَذَرُ مِنْهُ
بپرهیز از انجام دادن کاری که مجبور باشی به خاطر آن عذر خواهی کنی.
♦️ وَ لَا تَکُنْ عِنْدَ النَّعْمَاءِ بَطِراً
به هنگام اقبال نعمت، مست نعمت نشو.
♦️ وَ لَا عِنْدَ الْبَأْسَاءِ فَشِلًا
هنگام سختی و رنج سست نشو؛ [فشلا]
♦️وَ السَّلَامُ.
✅ مسئول هر کاری باید چنان باشد که نه در مقابل پیروزی کوچک و دستآورد قلیل ذوق زده شود واز ادامه دادن کار باز بایستد، نه در مقابل مشکلات و گرفتاری ها زانو بزند و از ادامه دادن مسیر دست بردارد .
چرا که در هر دو صورت وظیفه اش را انجام نداده و سزاوار عذرخواهی است.
انسان در موقع اشتباه باید عذر خواهی کند ولی بهتر آن است اشتباهی نکند که مجبور به عذر خواهی شود.
عدم نیاز به پوزش خواهى، عزّت بخشتر از پوزش خواهى موجّه است.
🔻سرانجام ماجرا جویی معاویه:
و لمّا ورد جیش یزید بن شجرة الجحفة و اطّلع قثم على ذلک عزم الهرب من مکّة و الالتجاء بالجبال، فمنعه الصّحابی الکبیر أبو سعید الخدری فورد یزید بن شجرة مکّة
قثم بن عباس اگر چه از امامت جماعت کناره گرفت ولی با اطاعت از امام و پیش بینی و استواری توانست فتنه را خاموش کند و اصحاب معاویه به هیچ کدام از اهداف نرسیدند.
✅گاهی باید هزینه های اندک را پذیرفت تا از هزینه های سنگین جلوگیری کرد مثل اینکه در صلح حدیبیه پیامبر از
" بسم الله الرحمن الرحیم و رسول الله " بودن گذشت،
در جریان حکمین امیرالمومنین از لفظ امیرالمومنین بودن گذشت ولی نگذاشتند دشمن به اهدافش برسد.
البته ظاهراً میخواهند دشمن را بدون هزینه مهار کرد و این نشد است.
مثال: دشمن میخواهد اسلام و امام حسین و محرم را نابود کند، ما با صرف نظر از بعضی اختلافات و شاید با ایجاد هزینه هایی محرم را شلوغ تر از همیشه برگزار میکنیم. یک عده میگویند چرا آن یک بی حجاب را از هیئت بیرون نکردید. ولی آن که دارد کل ماجرا را میبیند میفهمد برای دفع ضرر بزرگ باید ضررهای جزئی تر را به جان پذیرفت.
اللهم اجعلنا حماهَ الدین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۴۰۲/۵/۲۱ - ۲۵محرم
💢 نامه ۳۳ 💢
🔴و من کتاب له (علیه السلام) إلى قثم بن العباس و هو عامله على مکة:
نامه به قُثَم بن عباس فرماندار حضرت در مکه
🔺دو نکته مقدماتی :
عباس عموی پیامبر چند فرزند داشتند که ۱.عبدالله بن عباس، در بصره
۲.عبید الله بن عباس ، در یمن
۳.و قثم بن عباس، در مکه
از جمله آنها هستند. هر سه در زمان حکومت امیرالمومنین فرماندار بوده اند.
_ عبدالله مفسر و قاری بزرگ قران معروف و مشهور.
_ عبیدالله، شخصی که بعدها فرماندار لشکر امام مجتبی (ع) شد و بعد دین خود را بخاطر ثروت و پست معاویه فروخت و از امام کناره گیری کرد و به معاویه پیوست و طلب مقام چنین او را به مهلکه انداخت.
_ قُثَم بن عباس سال 38 و 39 هجری دو سال مانده به شهادت حضرت ،از طرف حضرت فرماندار مکه و امیرالحاج بود.(در تمامی امور حج کارگزار بود)
🔺نکاتی در مورد قثم بن عباس:
_ قثم در اصل قاثم یعنی بخشنده، و در تاریخ برای او بخشندگی نقل شده. بمرور به قثم تبدیل شده.
_ طبقات الکبری ابن سعد:
قثم بن العباس بن عبد المطلب و أمه أم الفضل و هی لبابة الکبرى ، وکان قثم یشبه برسول الله صلى الله علیه وسلم.
مادر او امّ فضل که بعد از خدیجه کبری (س)دومین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و قثم از جهت صورت شباهت زیادی به پیامبر (ص) داشت.
🔺دو نکته در تاریخ برای شخصیت ایشان نقل است.ابن ابی الحدید:
عن عبد الله بن جعفر قال کنت أنا و عبید الله و قثم ابنا العباس نلعب
عبدالله بن جعفر نقل میکند همراه با عبیدالله و قثم مشعول بازی بودیم
فمر بنا رسول الله ص راکبا فقال ارفعوا إلی هذا الفتى یعنی قثم
پیامبر عبور میکرد این صحنه رادید فرمود این کودک یعنی قثم را بمن بدهید.
فرفع إلیه فأردفه خلفه
اورا بالا دادند (او را پشت سر خود نشاند) ثم جعلنی بین یدیه و دعا لنا فاستشهد قثم بسمرقند
بین دو دست خود او را دعا کرد
( ابن ابی الحدید میگوید دعای پیامبر در حق قثم به اجابت رسید و عاقبت بخیر شد و در زمان معاویه در سمرقند به شهادت رسید)
_ نقل دوم در مورد شخصیت قثم:
قال ابن عبد البر و روى عبد الله بن عباس قال کان قثم آخر الناس عهدا برسول الله ص
عبد البَرّ میگوید قثم اخرین کسی بود
أی آخر من خرج من قبره ممن نزل فیه
اخرین کسی که از قبر پیامبر خارج شد.
قال و کان المغیرة بن شعبة یدعی ذلک لنفسه فأنکر علی بن أبی طالب ع ذلک و قال بل آخر من خرج من القبر قثم بن العباس.
وقتی پیامبر را داخل قبر گذاشتند مغیره بن شعبه انگشترش را داخل قبر پیامبر انداخت تا داخل قبر برود و انگشترش را بردارد و میخواست بعدها سوء استفاده کند که من آخرین وداع کننده با پیامبر بودم.
امیرالمومنین او را مانع شدودلیل انرا هم گفت، قثم را داخل قبر فرستاد تا انگشتر او را بردارد.
وآخرین وداع کننده واخرین کسیکه پیکر را لمس و وداع با پیامبر داشت قثم بود.
🔻شان صدور نامه:
ابن ابی الحدید: کان معاویة قد بعث إلى مکة دُعاةً فى السرِّ یدعون إلى طاعتِه
معاویه عده ی سه هزار نفری را مامور کرد که به حج بروند و به حجاج القاء کنند
و یثبُطُونَ العرب عن نُصرةِ أمیر المؤمنین
و یوقعون فی أنفسهم أنه إمّا قاتل لعثمان أو خاذل،
امیرالمومنین یا در قتل عثمان نقش داشته یا از نصرت او صرف نظر کرده و اعثمان را یاری نکرده.
و إنّ الخلافة لا تَصلَح فیمن قتل أو خذل،
و در هر دو صورت سزاوار حکومت نیست.
و ینشُرون عندهم محاسنَ معاویة بزعمهم و أخلاقه و سیرته،
و مامور بودند در مورد خوبی های معاویه داستان سرایی کنند.
حال که او را یاری نکرده گنهکار است یا اگر در قتل شریک است باز هم گنهکار است و صلاحیت خلافت را ندارد.
_ در تاریخ امده:
أنّ معاویة بعث یزید بن شجرة أمیرا على ثلاثة آلاف جندی مجرّب
معاویه یزید بن شجره را با همراهی سه هزار نیروی مجرب و زبده انتخاب و روانه کرد .
و أمره بزحفه إلى مکّة جهارا و إقامته الحجّ للنّاس من قِبَلِه و إخراجه (قثم بن عباس)
وامر کرد بصورت رسمی در مکه قرار میگیری و تو یزید بن شجر اعلام میکنی قثم را بعنوان امیرالحاج قبول نداریم.
و الی أمیر المؤمنین من مکّة و أخذه البیعة له عن الحاضرین فی مکّة المکرّمة و لکن شرط علیه أن یکون کلّ ذلک من دون حرب و إراقة دم فی الحرم.
و اعلام میکنی در مقابل انتخاب علی معاویه هم مرا بعنوان امیرالحاج انتخاب کرده.
خبر به حضرت رسید که معاویه برای ایام حج چنین شورشی را تدارک می بیند.
فکتب أمیر المؤمنین علیه السّلام هذا الکتاب إلى عامله بمکة
وامیرالمومنین دست بکار شد و این نامه را برای فرماندار خود قثم مرقوم فرمود.
♦️أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ عَیْنِی بِالْمَغْرِبِ (شام) کَتَبَ إِلَیَّ
جاسوس و چشم بینای من [عینی] در شام[مغرب، طرف غرب عراق] بمن خبر داده
♦️یُعْلِمُنِی أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَى الْمَوْسِمِ أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ،
فرستاده شده، اعزام شده است به سمت (حج _مکه) مردمی از اهل شام.
_ حضرت با صیغه مجهول میفرماید:
کَتَبَ إِلَیَّ یُعْلِمُنِی أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَى الْمَوْسِمِ؛ اسم معاویه را نمی آورد چون او عددی نبوده است.
یاران معاویه چنین صفاتی دارند:
♦️ الْعُمْیِ الْقُلُوبِ
۱. کور دل،
♦️الصُّمِّ الْأَسْمَاعِ
۲. ناشنوا از شنیدن حق،
♦️ الْکُمْهِ الْأَبْصَارِ
۳.با چشمانی که کور مادر زاد اند
_ قرآن کریم میفرماید:
《وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِّنَ الْجِنِّ وَالاْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِها وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ آذانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالاْنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ؛ اعراف - ۱۷۹》
به یقین گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم. دلها (عقل ها) یى دارند که با آن اندیشه نمى کنند و نمى فهمند و چشمانى که با آن نمى بینند و گوش هایى که با آن نمى شنوند. آنها همچون چهار پایانند، بلکه گمراهتر، اینان همان غافلانند چون امکان هدایت دارند و بهره نمى گیرند.
✅ طرق معرفت انسان سه چیز است:
_ عقل، که با آن مى اندیشد،
_ چشم، که حوادث مختلف را با آن مى بیند و تجربه مى آموزد.
_ گوش، که علوم نقلى را با آن مى شنود. کسانى که این سه را از دست دهند تمام راه هاى معرفت بر آنان بسته مى شود.
تعبیر به " الصُّمِّ الْأَسْمَاعِ " به خاطر آن است که معمولا آدم های حسابی گول معاویه را نمی خوردند و او از بین اراذل و کسانی که هیچ سابه دینداری نداشتند و گویا کور مادر زاد بودند، برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکرد
♦️الَّذِینَ یَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ یُطِیعُونَ الْمَخْلُوقَ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ
آنها حق و باطل را با هم مخلوط می کنند[یَلبِسون]
و برای معصیت خدا معاویه را اطاعت می کنند، بخاطر معاویه و رضای مخلوق ، خالق را کنار میزنند.
_ باطل محض هیچگاه خریدار ندارد و دشمن مجبور است حق و باطل را مخلوط کند.تا طرفدار پیدا کند.
⏪ در خطبه ۵۰ امده :
فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِینَ
اگر باطل از حق جدا باشد مومنین راه را از چاه تشخیص می دهند ، بقیه هم بسمت باطل نمیروند ، چون در نهاد ادمی حق نهفته است.
وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ
حق در یک طرف و باطل در طرف دیگر قرار بگیرد. زبان معاندین کوتاه میشود.
باطل بر حق طلبان پنهان نمی ماند.
وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ
ولیکن دسته ای از حق و دسته ای از باطل را باهم مخلوط میکنند.
فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِه
در این حالت شیطان میان انسان و عمل قرار می گیرد.اگر از هم جدا شوند حق جو حق را پیدا می کند.
کسی نمیتواند بر علیه حق چیزی بگوید.
مگر میشود بر علیه عدالت چیزی نوشت!!
مگر میشود بر علیه صدق بد گفت!!
راستگویی ، معاد، معاش ، توحید، به آنها بد نمی چسبد،ولی چرا عدهای میگویند؟
چون عدالت با ظلم مشتبه شده ، در مورد آن بد گفته، بد نوشته میشود،اما خود عدالت جای شبهه ندارد.
_ در نامه 27 به محمد بن ابی بکر فرمود: وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لَکَ إِلَّا سَاعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ وَ لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِه
اگر یک ساعت از عمرت باقی باشد دنبال رضای خدا باش نه رضای خلق.
چرا که اگر خدا راضی شد ضرر بقیه را کفایت میکند ولی اگر خدا غضب کرد چه کسی میتواند جلوی خشم او را بگیرد؟!
_ سمره بن جندب یکی از آنها بود که خدا را عصیان کرد و از معاویه اطاعت کرد:
طبرى نقل مى کند که «محمّد بن سلیم» از «ابن سیرین» پرسید:
هَلْ یُحْصى مَنْ قَتَلَ سَمُرَةُ ابْنُ جُنْدَب؟
آیا «سمره بن جندب» کسى را به قتل رسانده است؟ پاسخ داد:
إِسْتَخْلَفَهُ زِیادُ عَلَى الْبَصْرَةِ وَ أَتَى الْکُوفَةَ فَجاءَ وَ قَدْ قَتَلَ ثَمانِیَةَ آلاف مِنَ النّاسِ.
آیا مى شود تعداد کشته شدگان به دست سمره را به شماره درآورد؟! «زیاد» او را به جانشینى خویش در بصره قرار داد و وى هشت هزار تن را به قتل رساند.
با این که «سمره» براى رسیدن به منافع مادّى حاضر به هر جنایتى بود و سالیان درازى در دستگاه حکومت معاویه به توجیه جنایات وى و سران بنى امیّه اشتغال داشت، ولى حکومتش بر بصره بیش از شش ماه دوام نیافت،
هنگامى که حکم عزلش از جانب معاویه صادر شد، از روى خشم گفت:
«لَعَنَ اللّهُ مُعاوِیَةَ! وَ اللّهِ لَوْ اَطَعْتُ اللّهَ کَما اَطَعْتُ مُعاوِیَةَ ما عَذَّبَنِی اَبَداً»
خدا لعنت کند معاویه را! به خدا سوگند! اگر آن گونه که از معاویه اطاعت کردم، از خداوند اطاعت مى نمودم هرگز مرا گرفتار عذاب نمى کرد.
🔻ویژگی بعدی یاران معاویه:
♦️وَ یَحْتَلِبُونَ الدُّنْیَا دَرَّهَا بِالدِّینِ
به اسم دین، شیر دنیا را میدوشند. [یَحتلِبون]به اسم دین، به دنیا میرسند.
آنها مردم عادی نیستند با چند حدیث و موعظه بتوان آنها را رام کرد ، دین فروشند. با اسم عدالت خواهی و نام دین سر دین را ذبح می کنند.
معاویه خود را بعنوان " خلیفهُ رسولِ الله " معرفی کرده بود ولی خواهان دنیا و حکومت بود و در آن برهه دنیا در قالب دین بود.
⏪ شیخ مفید در کتاب ارشادذکر می کند:
سَارَ مُعَاوِیَةُ حَتَّى نَزَلَ بِالنُّخَیْلَةِ
معاویه از شام حرکت کرد به منطقه نُخیله
نزدیک کوفه رسید.
وَ کَانَ ذَلِکَ یَوْمَ جُمُعَةٍ فَصَلَّى بِالنَّاسِ ضُحَى النَّهَارِ فَخَطَبَهُمْ
روز جمعه بود اعلام خواندن نماز جمعه کرد
وَ قَالَ فِی خُطْبَتِهِ: إِنِّی وَ اللَّهِ مَا قَاتَلْتُکُمْ لِتُصَلُّوا وَ لَا لِتَصُومُوا وَ لَا لِتَحُجُّوا وَ لَا لِتُزَکُّوا إِنَّکُمْ لَتَفْعَلُونَ ذَلِکَ
در خطبه گفت بخدا قسم نیامدم با شما بجنگم که نماز ، روزه ، حج، زکات ،بجا اورید که خود انجام میدهید.
وَ لَکِنِّی قَاتَلْتُکُمْ لِأَتَأَمَّرَ عَلَیْکُمْ وَ قَدْ أَعْطَانِیَ اللَّهُ ذَلِکَ وَ أَنْتُمْ لَهُ کَارِهُونَ
ولکن می جنگم تا حاکم شوم ، به هر اسمی متوسل میشوم تا آنرا بدست آورم.
أَلَا وَ إِنِّی کُنْتُ مَنَّیْتُ الْحَسَنَ وَ أَعْطَیْتُهُ أَشْیَاءَ وَ جَمِیعُهَا تَحْتَ قَدَمَیَّ لَا أَفِی بِشَیْءٍ مِنْهَا لَهُ
با شما پیمان بستم و قول و قرار گذاشتم و به هیچکدام وفادار نمی مانم. هر کس مخالفت کند مانند علی نیستم قبل از هر چیز او را در نطفه خفه می کنم.
♦️وَ یَشْتَرُونَ عَاجِلَهَا بِآجِلِ الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِینَ
(یاران معاویه که برای فتنه انگیزی بسمت حج می آیند) خریدار این دنیای فانی [عاجلَها] هستند، در عوض آخرتی [آجِل]که برای نیکوکاران و متقین است. معامله می کنند.
متقین آخرت را میخرند و سختی های دنیا را نیز تحمل میکنند؛ معاویه صفت ها برای پست و ریاست چند روزه دنیا آخرت را میفروشند.
دنیا طلبان غرق لذت و چپاول دنیا و قیامت را مد نظر ندارند.آخرت فدای دنیا.و متقین سختی دنیا را برای آخرت متحمل میشوند و بین این دو فکر و این دو گروه تفاوت بسیار است.
⏪ در خطبه 84 در مورد عمرو عاص فرمود: أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَیَمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ
آگاه باشید! به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از سرگرم شدن به بازى و شوخى باز مى دارد;
وَ إِنَّهُ لَیَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْیَانُ الْآخِرَةِ
ولى فراموشى آخرت او را از سخن حق باز داشته است.
إِنَّهُ لَمْ یُبَایِعْ مُعَاوِیَةَ حَتَّى شَرَطَ أَنْ یُؤْتِیَهُ أَتِیَّةً
او حاضر نشد با معاویه بیعت کند، مگر اینکه عطیّه و پاداشى از او بگیرد (و حکومت مصر را براى او تضمین نماید)
وَ یَرْضَخَ لَهُ عَلَى تَرْکِ الدِّینِ رَضِیخَة
و در مقابلِ از دست دادن دینش، رشوه اندکى دریافت نماید.
♦️وَ لَنْ یَفُوزَ بِالْخَیْرِ إِلَّا عَامِلُهُ
هیچ کسی به نیکی دست نمی یابد مگر عمل کننده به نیکی باشد.
♦️وَ لَا یُجْزَى جَزَاءَ الشَّرِّ إِلَّا فَاعِلُهُ
هیچ کسی عقوبت بدی و اشرار را نمی بیند مگر عمل کننده به بدیو مرتکب شر باشد.
با خواستن و گفتن نیست برای هر دو گروه عمل میخواهد. دوستدار بودن بتنهایی کافی نیست. با عمل به فوز میرسیم.《فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ 》
🔻نکته ی مهم :
عقوبت دیدن دین فروشی فقط در آخرت نیست بلکه در دنیا هم هست.در حکمت ۱۰۶ فرمود:
لَا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ، إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ
مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمى کنند مگر این که خداوند زیان بارتر از آن را به روى آنها مى گشاید.در همین دنیا چنان دچار خسارتی میشوند که بیش از همه کسب و کار، دین فروشی شان بوده باشد.
✅هر کس برای خوشامد دیگران دست از دین بکشد، چند برابر آن منفعتی که علی الظاهر روی آن حساب باز کرده بود ضرر می بیند .
اگر طالب رستگاری هستید در عمل عامل بخیر باشید.
⏪ یاد آوری وظایف قثم بن عباس :
♦️فَأَقِمْ عَلَى مَا فِی یَدَیْکَ
ای قثم بن عباس وظیفه تو بعنوان امیر الحاج بودن اینست : حال که بتو گفتم قرار است شورشی از این جنس اتفاق بیفتد. (ما فی یدیک - دومعنا دارد)
۱. پس قیام کن برای حفظ آنچه به دست تو سپرده شده و آن حکومت مکه است.
۲. قیام کن با آنچه از امکانات که در دست تو هست کم باشد یا زیاد.
با همان دسترس بودنها ماجرا را باید حل و غائله را تمام کند.با امکانات کم نباید کار بخوابد.
✅ در راه خدمت به بشریت بیش از امکانات ، فراتر از داشته ها، قدم برداشته و تلاش کرده اند وگرنه کار بشریت باید میخوابید. همت بلند و قدم استوار می خواهد
⏪ ویژگیهای قیام :
♦️قِیَامَ الْحَازِمِ
شخص محتاط و دور اندیش بودن
♦️ الصَّلِیبِ
مستحکم و پایدار و صبور بودن.
♦️وَ النَّاصِحِ اللَّبِیبِ
خیرخواه عاقل، دلسوزی بدون تعقل ضرر زدن است.
♦️ التَّابِعِ لِسُلْطَانِهِ،
مانند کسی که تابع محض سلطان خود است.
♦️الْمُطِیعِ لِإِمَامِهِ؛
تسلیم محض امام خود بودن
⏪ شرایط فرماندار و مبارزه موفق:
۱. دوراندیش بودن: بررسی همه احتمالات و آینده نگری( الظَّفَرُ بِالْحَزْم )
۲. محکم در برابر حوادث ایستادن:(الصلیب)
_ حکمت ۱۵۳:
لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ، وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ شخص صبور و با استقامت پیروزى را از دست نخواهد داد هرچند زمانى طولانى بگذرد.
_ اَلصَّبْرُ مِفْتاحُ الظَّفَرُ
صبر و استقامت کلید پیروزى است.
۳. خیرخواه عاقل(ناصحُ اللَبیب)
دلسوزی بدون تعقل ضرر زدن است.
نامه 13:
_ وَ قَدْ أَمَّرْتُ عَلَیْکُمَا وَ عَلَى مَنْ فِی حَیِّزِکُمَا مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّا
فرمانده و فرماندار باید دلسوز و عاقل باشند با کمترین هزینه و بیشترین بهره برداری به اهداف خود برسند.
۴. تبعیت از امام و حاکم(المطیع لامامه)
تبعیت کامل از امام چه در اندیشه و چه در سیره.
قثّم عمل علی چگونه بود، همانطور باش.
⏪ افکار و سیره امیرالمومنین در نهج البلاغه:
مقابله با دشمن را با روشهای کم هزینه و پر اثر توصیه میکند. حکمت ۳۱۸:
بِأَیِّ شَیْءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ
از حضرت پرسیدند ؛ چگونه با هر قدرتمندی مبارزه می کنی او را بر زمین میزنی!!
فَقَالَ مَا لَقِیتُ رَجُلًا إِلَّا أَعَانَنِی عَلَى نَفْسِه
من از نیروی افراد، از امکانات،استعداد، آنها بر علیه خود آنها استفاده می کنم شکست میخورند.(مبارزه کم هزینه و پر بهره)
_ حکمت ۳۹۴: رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْل گاهی یک حرف، یک مقاله از شمشیر برنده تر است.
♦️وَ إِیَّاکَ وَ مَا یُعْتَذَرُ مِنْهُ
بپرهیز از انجام دادن کاری که مجبور باشی به خاطر آن عذر خواهی کنی.
♦️ وَ لَا تَکُنْ عِنْدَ النَّعْمَاءِ بَطِراً
به هنگام اقبال نعمت، مست نعمت نشو.
♦️ وَ لَا عِنْدَ الْبَأْسَاءِ فَشِلًا
هنگام سختی و رنج سست نشو؛ [فشلا]
♦️وَ السَّلَامُ.
✅ مسئول هر کاری باید چنان باشد که نه در مقابل پیروزی کوچک و دستآورد قلیل ذوق زده شود واز ادامه دادن کار باز بایستد، نه در مقابل مشکلات و گرفتاری ها زانو بزند و از ادامه دادن مسیر دست بردارد .
چرا که در هر دو صورت وظیفه اش را انجام نداده و سزاوار عذرخواهی است.
انسان در موقع اشتباه باید عذر خواهی کند ولی بهتر آن است اشتباهی نکند که مجبور به عذر خواهی شود.
_ در نهج البلاغه فرمود :
الاستِغناءُ عَنِ العُذرِ أعَزُّ مِنَ الصِّدقِ بِهِ
عدم نیاز به پوزش خواهى، عزّت بخشتر از پوزش خواهى موجّه است.
🔻سرانجام ماجرا جویی معاویه:
و لمّا ورد جیش یزید بن شجرة الجحفة و اطّلع قثم على ذلک عزم الهرب من مکّة و الالتجاء بالجبال، فمنعه الصّحابی الکبیر أبو سعید الخدری فورد یزید بن شجرة مکّة
قثم بن عباس اگر چه از امامت جماعت کناره گرفت ولی با اطاعت از امام و پیش بینی و استواری توانست فتنه را خاموش کند و اصحاب معاویه به هیچ کدام از اهداف نرسیدند.
✅گاهی باید هزینه های اندک را پذیرفت تا از هزینه های سنگین جلوگیری کرد مثل اینکه در صلح حدیبیه پیامبر از
" بسم الله الرحمن الرحیم و رسول الله " بودن گذشت،
در جریان حکمین امیرالمومنین از لفظ امیرالمومنین بودن گذشت ولی نگذاشتند دشمن به اهدافش برسد.
البته ظاهراً میخواهند دشمن را بدون هزینه مهار کرد و این نشد است.
مثال: دشمن میخواهد اسلام و امام حسین و محرم را نابود کند، ما با صرف نظر از بعضی اختلافات و شاید با ایجاد هزینه هایی محرم را شلوغ تر از همیشه برگزار میکنیم. یک عده میگویند چرا آن یک بی حجاب را از هیئت بیرون نکردید. ولی آن که دارد کل ماجرا را میبیند میفهمد برای دفع ضرر بزرگ باید ضررهای جزئی تر را به جان پذیرفت.
اللهم اجعلنا حماهَ الدین