پخش و دانلود صوت بخش بیست و یکم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و دوم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و سوم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و چهارم
پخش و دانلود صوت بخش بیست و پنجم
پخش و دانلود صوت جلسه بیست و ششم
پخش و دانلود صوت جلسه بیست و هفتم
پخش و دانلود صوت جلسه بیست و هشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۳/۲۳ - ۲۴ذیقعده
💢بخش اول نامه۳۱💢
نامه به امام مجتبی(ع)
🔴و من وصیة له للحسن ابن علی ( علیهماالسلام ) کتبها إلیه بحاضِرَِین منصرفا من صفین
این نامه را امیر المومنین صلواه الله علیه بعد از جنگ صفین در منطقه شام به هنگام برگشت به عراق در سرزمین حاضرین بین شام و عراق برای امام مجتبی صلوات الله علیه با محتوای اعتقادی ،اخلاقی، تربیتی ، مرقوم فرمودند.
⏪ این نامه از نامه های مهم تربیتی است که دومین نامه بلند نهج البلاغه است و چه در شروح نهج البلاغه چه در تک نگاری های مرتبط با نهج البلاغه حائز اهمیت است.
طبق نقل مشهور این نامه خطاب به امام مجتبی نوشته شده ولی در برخی نقل ها گفته شده این نامه خطاب به محمد حنفیه بوده.
اگر چه امام مجتبی شخصیت معصومی است ولی مخاطب حضرت در این نامه همه آحاد مردم هستند و تناسب نداشتن برخی توصیه های حضرت به مقام عصمت به این علت است.
سنّ مبارک امام در زمان نوشتن نامه ۶۰ سال بوده است و سنّ حضرت مجتبی(ع) در آن هنگام ۳۰ سال بوده است و طبق سنت عرب شخص ۳۰ ساله هنوز جوان است.
⏪ ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامة والسیاسة آورده:
در داستان سقیفه هنگامى که ابوعبیده جراح مى خواست امیرمؤمنان على(علیه السلام) را از خلافت کنار بزند گفت:
«یَابْنَ عَمّ إنّک حَدیثُ السِّنّ وَهؤُلاءِ مَشیخَةُ قَوْمِکَ ؛
عموزاده تو هنوز جوانى و اینها (ابوبکر و امثال او) پیرمردان با تجربه قوم تو هستند.
از این نامه دو نکته کلی قابل استفاده است:
الف. استفاده از عنصر رسانه در تربیت (آن روز رسانه نامه بوده است)
ب. توصیه های مکتوب (به جای شفاهی) اثر گذاری بیشتری دارد.
⏪فرستنده نامه:
🔶مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ
(حضرت در زمان نوشتن نامه ۶۰ سال عمر داشتند)،
این نامه را والد خطاب به همه فرزندان نوشته است:
وظیفه ما نسبت به پدر:
إِنَّ اللَّهَ قَدْ فَرَضَ عَلَیْکُمْ طَاعَتِی وَ نَهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَتِی
خدای متعال بر شما واجب کرده طاعت مرا و از معصیت نهی کرده.
وَ أَوْجَبَ عَلَیْکُمُ اتِّبَاعَ أَمْرِی وَ أَنْ تُطِیعُوا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ بَعْدِی
واجب کرده برشما مرا پیروی کنید وبعد از من علی بن ابیطالب را اطاعت کنید.
فَإِنَّهُ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثُ عِلْمِی وَ هُوَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ
او برادر ، وزیر و وارث علم من است ، او از من و من از او هستم.
حُبُّهُ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ
محبت به او از ایمان و بغص به او ناشی از کفر می باشد.
أَلَا فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهُوَ مَوْلَاهُ أَنَا
اگاه باشید هرکس که من مولا و صاحب اختیارش هستم ، علی هم مولا و صاحب اختیار او هست.
وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ
من وعلی پدران این امت هستیم.
فَمَنْ عَصَى أَبَاهُ فَحُشِرَ مَعَ وَلَدِ نُوحٍ...
کسی که پدر خود را عصیان کند، با پسر نوح محشور میشود.
🔶ومِن الوّالدِ الفان
هر نامه یک فرستنده دارد .در نامه بجای اینکه نام خود را بگوید میفرماید از طرف پدری که در حال فانی شدن و در حال مرگ است.
⏪ فانی هم اشاره به مرگ دارد، هم اشاره به مقام فناء ودر هر صورت این نکته قابل توجه است:
ناصح وقتی حرفش اثر گذار میشود که اولا برای خدا و به قصد قربت حرف بزند. ثانیا ناصح وقتی حرفش اثر گذار است که نخواهد از این نصیحت برای خودش سودی بردارد. شخص فانی چیزی نمی خواهد و فقط قصدش سود رساندن است.
🔶اَلمُقرِ للزمانِ
به اتفاقات ناخوشایند زمانه مقر است.
پدری که میداند هیچ راه مفری از این اتفاقات ندارد.
مقرّ به زمان (اعتراف کننده به سختی های زندگی) در اقرار و اعتراف یک نوع شناخت وجود دارد. من کاملا زمان و زمانه را شناخته ام و از سختی های او آگاه هستم.
شناخت هرچیزی باعث میشود در مواجهه با او بهترین واکنش را انجام دهیم.
⏪ نامه ۷۲ در مورد شناخت زمان فرموده :
الدَّهْرَ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ وَ أَنَّ الدُّنْیَا دَارُ دُوَل
دنیا همیشه بر یک منوال نمی چرخد
یک روز آن بنفع و روز دیگر آن به ضرر توست. روزی خوشی و شادی. روز دیگر مصیبت . روزی بیماری و روز دیگر سلامت وعافیت است .
🔶مُدبرِ العُمُر المُستَسلِمِ للدَهر
پدری که عمر او رو به انتهاست [مدبر]و تسلیم گذر روزگار[دهر] است..در مقابل سختی ، امواج بلا و گذر روزگار ، هیچ اختیاری در این مسیر ندارد.
تسلیم روزگار بودن به معنای دست از تلاش کشیدن نیست.
⏪خطبه ۳۴ فرمود :
وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ
کسی که دشمنش را بر خودش مسلط سازد
یَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ یَفْرِی جِلْدَهُ
تا گوشتش را بخورد و استخوانش را بشکند و پوستش را بدرد
لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ أَنْتَ فَکُنْ ذَاکَ إِنْ شِئْتَ
این شخص قلب و اراده بسیار ضعیفی دارد. تو اگر میخواهی چنین باش.
فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذَلِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ
ولی من بخدا قسم قبل ازآنکه تسلیم دشمن شوم چنان ضرباتی با شمشیر مشرفیه به دشمن بزنم
تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُالْهَامِ وَ تَطِیحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ
که استخوان سرش خورد و دست و پایش فرو بریزد
وَ یَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِکَ ما یَشاء
و خدا بعد از این آنچه را مقدر دارد انجام دهد.
🔶الذّامِ الدنیا
پدری که به دنیا بدبین است و دنیا را مذمت میکند.[ذام]دنیایی که قهر،جبر ، سختی دارد.
بد بین بودن به دنیا به عنوان بزرگترین عامل انحراف انسان بسیار پسندیده است.
اگر چه مذمت و بدگویی از دنیا پسندیده نیست.
⏪ حکمت ۱۳۱ فرمود :
وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا یَذُمُّ الدُّنْیَ
حضرت در مجلسی شنید که مردی دنیارا مذمت میکند. (گویا مذمت ظاهری و با عمل او همسو نبوده و تناسب نداشته)
أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا
ای کسیکه دنیا را چنین ذم میکنی از طرف دیگر، تو نیرنگ دنیا را خوردی
الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا...
و دنیا باوعده و اباطیل خود بر تو خدعه کرده.آیا سزاوار است که در دام دنیا گرفتار باشی و بعد دنیا را مذموم بدانی .
إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا
دنیا دار صدق و رو راست است برای کسی که صادق و رو راست باشد.
وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا
دنیا دار سلامتی ست برای کسی که از دنیا فهم کند تجربیات دنیا را عبرت گیرد
وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْه
کسی از دنیا بهره ببرد و توشه قیامت جمع کند دنیا او را بی نیاز میکند.
وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا
دنیا دار پند و موعظه است برای کسیکه بپذیرد.
مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ
دنیا مسجد دوستان خداست
وَ مُصَلَّى مَلَائِکَةِ اللَّهِ
دنیا محل نماز و دعای ملائک است.
وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ
دنیا مقصد وحی است.
وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ
دکان تجارت اولیا الهی همین دنیاست.
اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ
اهل صدق در همین دنیا رحمت الهی را جلب میکند.
وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّة..
و اگر سود تجارت او بهشت باشد این تجارت را در دنیا بصورت عبادت و اطاعت جمع میکند.
🔶 الساکنِ مَساکنِ الموتیٰ
پدری که در خانه گذشتگان ساکن است. اموات از دنیا رفتند و ما در خانه آنها ساکنیم و روزی هم ما می رویم و آیندگان در خانه ما ساکن خواهند بود.
🔶الظاعِنِ عنها غداً
پدری که در حال کوچ [ظاعِن]از دنیاست.فردا روز از این دنیا رخت بر می بندد.
⏪ در مورد ابراهیم ادهم نقل است.
شخصی به دربار او آمد و گفت میخواهم در این کاروانسرا اتراق کنم. نگهبانان او را بیرون کردند.
ابراهیم ادهم این سخن را شنید و گفت چرا به قصر من گفتی کاروانسرا؟
گفت قبل از تو چه کسی حاکم بود؟
گفت پدرم.
قبل از او؟ پدر بزرگم...
قبل از او؟ اجداد خود را گفت ...
شخص گفت من هم که گفتم اینجا کاروانسرا است.
دنیا کاروانسرای بیش نیست یکی می آید و دیگری میرود.
⏪ گیرنده نامه:
🔶الیَ المولودِ المُؤَمَلِ ما لا یُدرَک
گیرندهٔ نامه ،فرزندی که هرگز درک نخواهدکرد آنچه راکه آرزو دارد.دنبال
آرزوهایی ست که هیچگاه به آن نمی رسد.
( نامه به سمت فرزند آرزومندی که آرزوهایش دست نیافتنی است)،
انسان دنیایى خالى از هرگونه مشکلات و ناراحتى ها و ناکامى ها مى خواهد در حالى که طبیعت دنیا آمیخته با مشکلات و رنج ها و مصائب است لذا انسان آرزومندی است که هرگز به آرزوهایش نمیرسد.
🔶السالِکِ سبیلَ مَن قد هَلک...
پدری که در راه گذشتگان قدم برمیدارد.
همان کسی که هدف تیر انواع بلا و بیماری هاست.زندگی انسان در دنیا توام با مرض است.
✅ حضرت در این نامه کاری میکند که از وهم ، خیال به عقل برسیم .
اولین وصفی که حضرت از گیرنده نامه دارد "آرزومندی" است. آرزوی طولانی داشتن انسان را از حقیقت و عقلانیت به خیال و وهم میبرد و شروع سقوط انسان است .
⏪ در خطبه ۲۷ فرمود:
إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَل.
از دو چیز برشما میترسم پیروی از هوای نفسانی و آرزوهای بلند بالای دست نیافتنی.
باید فرزند و جوان را عاقلانه پرورش داد نه متوهمانه.
حصرت بسیار زیبا برای ما انسان شناسی و خود شناسی میکند.
امیرالمومنین:
الْأَمَلُ کَالسَّرَابِ یُغِرُّ مَنْ رَآهُ وَ یُخْلِفُ مَنْ رَجَاهُ.
آرزوها مانند سراب هستند. از دورکه می بیند فریب میخورد. نزدیک که میشود امید که میبندد تخلف میکند.و خلاف نشان میدهد.
🔶وغَرَضُ الاَسقام و رمیَةُ المَصائِب
کسی که هدف[غَرض] تیرهای[رمیَّه] بیماری است.
ازهر سو یک ناخوشنودی، مصیبت به سمت او روانه میشود.
⏪قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:
لَوْ لَا ثَلَاثٌ فِی ابْنِ آدَمَ مَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ شَیْءٌ
فرمود: اگر سه چیز برای انسان نبود در مقابل هیچ چیز سر فرود نمی آورد.
الْمَرَضُ وَ الْفَقْرُ وَ الْمَوْتُ
بیماری ، فقر ، و مرگ .
کمی انسان را افتاده و متواضع می کند.
کُلُّهُمْ فِیهِ وَ إِنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثَّابٌ.
هر کدام بتنهایی باعث فروتنی است اما با وجود هر سه مورد باز فرزند آدم گردنکشی می کند
🔶و رَهینةِ الاَیام
کسی که در گرو [رهینه] گذر روزگار است.
گروگان دنیاست.گروگان از خود هیچ اختیاری ندارد.انسان هم در مقابل دنیا ،مشکلات ، گذر عمر ، همینطور است.
ما در رهن اعمالمان هستیم، تا بدهی را پرداخت نکنیم، جنس رهن را به ما برنمیگردانند و اسیر دنیا باقی می مانیم. اگر خطایی کردیم تا روزگار جزایش را به ما ندهد، ما را رها نمیکند. دنیا برای خودش قیامتی است.
🔶عبدِ الدنیا و تاجرِ الغرور
نامه را برای کسی می نویسم که بندهٔ دنیاست.و تاجر اموری که همه اش فریب هستند
اکثر انسانها بردگی و بندگی دنیا را در کارنامه خود دارند. بردگی وقتی محقق میشود که با تمام وجود پادوی دیگری باشد و برای او کار کند.برای پوچ عمر خود را تلف کند.
چون تا در دنیا هست تاجرانه برخورد میکند. بیشتر جمع میکند اما به هنگام رفتن با خود نمی برد و فریب می خورد. مال و ثروت و خانه غرور و فریب است.
🔶و غَریمِ المَنایا واسیر الموت
کسی که بدهکار[غَریم] اسیر و گرفتار مرگ است.و از چنگ اسارت راه فراری ندارد.
🔶حَلیفِ الهُموم و قَرینِ الاَحزان
کسی که با غم هم پیمان است و با حزن و اندوه همراه است.هم قسم شده[حَلیف] با غم و غصه ها
علی الظاهر انسان سختی را دوست ندارد و همراه نمیشود اما در باطن عالم ،گویا با غم و گرفتاری تفاهم نامه امضا کرده ،که ما هردو با هم شریکیم ، ما باهم، همپیمانیم ، شرکا از هم خبر میگیرند ، بسراغ هم میروند.
🔶ونَصبِ الافات و خلیفة الاموات
به فرزندی نامه می نویسم که در معرض و هدف [نَصب]تیر آفت ها و جانشین اموات است.
🔶وصَریعِ الشهوات
کسی که همیشه مغلوب و شکست خورده[صَریع] از شهوات است.
انسانها دل به خواسته های دنیا و شهوات می سپارند و همیشه مغلوب همان شهوات خواهند شد.
⏪ در رابطه با چند صفت اخیر دنیا
(غریم المنایا، اسیرالموت و ...)
در نامه ۳ به شریح قاضی فرمودند:
تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ
هر خانه ای از چهار سو در بر گرفته شده،
الْحَدُّ الْأَوَّلُ یَنْتَهِی إِلَى دَوَاعِی الْآفَاتِ
بخش اول عوامل، به ایجاد وزمینه های آفات منتهی میشود. (زلزله ،سیل ،مریضی و..)
وَ الْحَدُّ الثَّانِی یَنْتَهِی إِلَى دَوَاعِی الْمُصِیبَاتِ
از جهت دوم مصیتها سرازیر است.
(مرگ عزیزان )
وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ یَنْتَهِی إِلَى الْهَوَى الْمُرْدِی
از جهت سوم به هوی و هوس هلاکت کننده و سقوط دهنده انسان منتهی میشود .
وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ یَنْتَهِی إِلَى الشَّیْطَانِ الْمُغْوِی
جهت چهارم خانه، روبروی شیطان اغوا کننده منتهی میشود.
وَ فِیهِ یُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ.
و اتفاقا درب ورودی ،همین در و جهت است.
⏪ رویداد تاریخی:
اسکندر مقدونی هنگامى که مى خواست از دنیا برود مادرش زنده بود و مى دانست بسیار ناراحت مى شود. تدبیرى اندیشید که مایه تخفیف آلام او شود
به او گفت: مادر بر مرگ من اشک بریز و عزاى مرا گرم کن; ولى تنها گریه مکن؛ گروهى را دعوت کن که تو را در این امر یارى کنند و افراد فقط براى من گریه کنند، نه براى گرفتارى ها و مصائب خویشتن..
مادر وصیّت فرزند را بعد از مرگ او عمل کرد به سراغ همسایگان و دوستان و خویشاوندان و آشنایان رفت. از هرکس سؤال مى کرد که تو غم و اندوهى ندارى؟ غم خود را با او در میان گذاشتند;
یکى گفت همسرم از دنیا رفته،
دیگرى گفت به مصیبت فرزند گرفتارم،
سومى گفت در معاملات زیان سختى دیده ام.
و چهارمى از بیمارى و درد خود سخن گفت.
مادر فهمید که دلى بى غم در این جهان نیست و طبق ضرب المثل معروف
«اَلْبَلِیَّةُ إذا عَمَّتْ طابَتْ; بلا و مصیبت هرگاه عمومى شود قابل تحمل است» مصیبت فرزند براى او قابل تحمل شد.
همه گرفتاری و سختی دارند.
امیرالمومنین فرمود:
الدُّنْیَا دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَوْصُوفَة
⏪امام در سن بالا برای فرزند نامه می نویسد .چند صفت برای خود و برای ولد جند صفت ذکر می کند.
جایگاه مطلب را هم رعایت کرده که من آخر عمررا طی می کنم اما تو جوانی و در گیر بسیاری از درد ، آفات ،بیماری روزگار هستی و باید بپذیری و تحمل کنی.
اللهم اکرمنا بنور الفهم