بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۳/۱۶ - ۱۷ ذیقعده
💢بخش دوم نامه۲۷💢
نامه به محمد بن ابی بکر فرماندار مصر
محمد از حضرت تقاضا کرد که سنت و آداب حکومت داری را به ایشان یاد بدهد حضرت نامه ۲۷ نوشتند این نامه ۵ برابر چیزی است که در نهج البلاغه آمده سیدرضی با توجه با هدفی که داشته این نامه را تقطیع کرده و در دو صفحه در نهج البلاغه آورده.
♦فمَنْ اَقْرَبُ اِلَى الْجَنَّةِ مِنْ عامِلِها؟ وَ مَنْ اَقْرَبُ اِلَى النّارِ مِنْ عامِلِها؟
( از هر کس که صدای رسای حضرت را می شنوند می پرسد )
چه کسی نزدیک تر است به بهشت ازاعمال بهشتی؟
و چه کسی نزدیک تر است به جهنم از کسی که اعمال و رفتار او جهنمی است؟
تو بگو عملت چطور است تا من بگویم که چه کاره ایی؟ در شبهه ابی الحدید گفته بود مردم دو گونه اند یا( خیر بلا شر یا شر بلا خیر )یا اهل جهنم و یا اهل بهشتند . کسی پرسید از کجا بفهمیم که اهل بهشت هستیم یا جهنم حضرت فرمود: خیلی راحت !
کسی که عمل متناسب با بهشت انجام دهد نزدیکترین افراد به بهشت و کسی که عمل متناسب با جهنم انجام دهد نزدیکترین افراد به جهنم خواهند بود .
ظلم امروز ظلمت فرداست ظلم امروز گرفتار در عذاب ظلمانی قیامت است عملی که اینجا انجام میدهیم فردا نمود پیدا میکند حقیقت جهنم بهشت اعمال ماست. باطن اخلاص بهشت و باطن ظلم جهنم است.
در روایات گفته شده غیبت مثل خوردن گوشت برادر مومن است که انسان تعفن آنرا بفهمد. مال حرام آتش است که ما بفهمیم ولی حقیقت حرام جهنم و حقیقت اعمال صالح بهشت با همه نعمت هاست .
حضرت فرمود( فمن اقرب الی الجنه من عاملها) ضمیر ها به جنت برمیگردد حضرت لفظ عمل را استفاده نمیکند میگوید چه کسی نزدیک تر است به بهشت از عامل به بهشت نه عامل به عمل و کارها .
فرمود خود عمل تو بهشت است و در دومی عمل جهنم. جهنم .
جهنم مگرعملکردنیست .
خود فعل تو بهشت یا خود فعل تو جهنم است برای همین گفته شده
《وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا؛ جن - ۱۵》
ظالمان خود آتش جهنم هستند خود ظالم میسوزد و از سوختن او بقیه میسوزند
♦وَ اَنْتُمْ طُرَداءُ الْمَوْت
( طرداء به صیدی که از دست شکارچی فرار میکند می گویند) مرگ پیش روی شماست و از دست مرگ فرار میکنید. ولی
♦ِ اِنْ اَقَمْتُمْ لَهُ اَخَذَکُم
اگر بایستید مرگ صیادی است که شما را می گیرد[اخذکم] آماده مرگ باشید [اقمتم]اگر مهیای مرگ باشید مرگ به شما دست پیدا می کند.
♦ وَ اِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ اَدْرَکَکُمْ،
ولی اگر لجاجت کنید و بخواهید از دست مرگ فرار کنید او شما را درک خواهد کرد مثل شکاری هستید که از دست مرگ در حال فرارید یا خود باید بایستید و آماده مرگ باشید یا به زور شما را می گیرد و می برد در هر دو صورت شما بازنده و شکارچی که مرگ است پیروز است .
♦وَ هُوَ اَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ،
مرگ از سایه شما به شما نزدیکتر است مرگ مثل سایه دنبال انسان و ملازم تر و نزدیک تر است به شما از سایه شما.
تعبیر لطیفی در قرآن آمده :
《أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ ۗ ، نسا ۷۸》
هرجا باشید مرگ شما را می گیرد اگر چه در ظاهر ، خانه شما ضد گلوله و زلزله باشد مرگ که بیاید می آید و از همه برج و باروها رد میشود .
✳️ امام صادق فرمود:
قیل لملک الموت
از ملک الملک پرسیدند
کیف تقرض الارواح وبعضها فی المغرب وبعضها فی المشرق فی الساعه الواحده چطور در آن واحد یکی درشرق یکی در غرب عالم یا در هر ثانیه چند نفر را در چنگ خودت داری ؟
عزراییل گفت تمام این عالم برای من مثل کاسه است چطور شما از بشقابی که جلوی شماست از هر طرف که بخواهید غذا برمیدارید من هم همین گونه بر می دارم برای من سخت نیست هرجا فرار کنید باز درتیررس من هستید بعد فرمود والدنیا عندی کدرهم فی کف احدکم
دنیا در نزد من مثل سکه ای در دست شماست هر طور که بخواهید آن را می چرخانید افراد در مقابل مرگ اینگونه هستند تسلیم محض. هیچ اراده ای در مقابل مرگ ندارند.
🔺نکته :
حضرت فرمود مرگ از سایه شما به شما نزدیکتر است سوال مگر میشود چیزی از سایه به من نزدیکتر باشد؟
بله .وجه شبه چیست؟ سایه کی درست میشود؟ در روز در شب سایه نیست مرگ شب و روز ندارد همیشه با ماست اتفاقاً کسانی که در شب می میرند شاید بیشتر باشند. در خواب سکته میزتد و کمکی هم نیست.
تعداد کشته های زلزله در شب بیشتر از روز است روز سایه دارد اما شب سایه ندارد. پس مرگ شب و روز ملازم تو واز سایه به تو نزدیکتر است .
از جهت دیگر عامل تشکیل سایه نور است. عامل ایجاد مرگ سکته، تصادف، زلزله پیری، بیماری است. پس مواظب باشید
♦الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَواصیکُمْ، وَ الدُّنْیا تُطْوى مِنْ خَلْفِکُمْ.
مرگ موی پیشانی شما [نواصیکم] را در چنگ داردبا مرگ گره خورده[معقود]
و دنیا از پشت سر شما در حال جمع شدن است[تطوی]
از روبرو مرگ است که پیشانی در چنگ دارد و در مقابل آن هیچ اختیاری نیست و می کشد و پشت سر ام زمان تا می خورد و جمع میشود.
تمام جن و انس جمع شوند یک دقیقه قبل تصادف را به عقب برگردانتدتا ترمز ماشین صورت بگیرد.
دنیا بمتزله فرشی که لوله شده جمع می شود. از پیش رو به سمت مرگ بی اختیار و از پشت سر تاریخ شما جمع میشود. جوانی ،استعدادها و فرصت ها اگر از دست برود دیگر قابل برگشت نیست.
♦فاحْذَرُوا ناراً قَعْرُها بَعیدٌ، وَ حَرُّها شَدیدٌ، وَ عَذابُها جَدیدٌ:
بترسید و بر حذر باشید از آتش .ته آن [قعر] گود است و آتش او بسیار شدید و عذابش در حال تجدید شدن[جدیدُ] است.نه نفت و بنزینش تمام
می شود نه کسانی که عذاب می کنند خسته میشوند و مدام عذاب در حال تجدید است.
در نهج البلاغه سید رضی فقط بحث جهنم را ذکر کرده ،در تمام نهج البلاغه که متن کامل این نامه آمده حضرت فرموده انسانها دو سرنوشت دارند: یا بهشت یا جهنم هر دو را توضیح میدهد.
ویژگی و نعمت های بهشت و مشکلات و عذآبهای جهنم.
♦دارٌ لَیْسَ فیها رَحْمَةٌ، وَ لا تُسْمَعُ فیها دَعْوَةٌ،
در جهنم هیچ رحمتی و هیچ دعا و صدا و درخواستی شنیده نمیشود
♦ وَ لا تُفَرَّجُ فیها کُرْبَهٌ.
هیچ گرفتاری و غم و مصیبتی برطرف نمی شود انسان در جهنم گرفتار است جای عجیبی است آتش سوزنده و عمیق و دردناک و مدام انواع عذاب بر انسان وارد می شود و امیدی به تمام شدن نیست .
در دنیا اگر کسی مثلاً ۸۰ ضربه حد بخورد با هر ضربه به انتها نزدیک میشود درجهنم عذابها به انتها نمیرسد.
تفاوت اصلی جهنم و بهشت در اینست بهشت نعمتِ بلا زوال و جهنم نقمت بلا زوال. در بهشت نعمت ها همیشگی و در حال تجدیدو جهنم هم بدبختی و عذابش تمام نشدنی است و مدام در حال تجدید است
به تعبیرقرآن :
《کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ ۗ ، نساء - ۵۶》
پوست که میسوزد پوست جدید می دهند تا عذاب را بچشد دوباره بدن و عذاب تجدید میشود تا قطعه قطعه تمام شود دوباره جسم برمیگردد .
یکی دیگر از تفاوت های مهم بهشت و جهنم در اینست در بهشت حرفها شنیده و ترتیب اثر داده می شود.اما در جهنم اصلاً صدای انسان شنیده نمی شود .
در نامه ۲۷ هر دو بخش را حضرت فرموده در مورد بهشت فرمود( لا ترد لهم دعوه) اگر کسی درخواستی داشت هیچگاه رد نمی شود در مورد جهنم هم گفته شد
( لا تسمع فیها دعوه) هیچ صدایی شنیده نمی شود. کسی که در دنیا دعا نکند در جهنم هرچه دعا کند دعایش مستجاب نیست امروز باید صدا را بلند و دعا کرد و خدا را خواند تا فردا صدایمان به گوش برسد .
✳️مرحوم کلینی در کافی بابی بنام تقدم فی الدعاء دارد : قبل از اینکه بلا نازل شود دعا کنید. نه فقط در هنگام گرفتاری...
در حال خوش و لذتها باید خدا را صدا کرد وهم در زمان گرفتاری.
✳️کافی بَابُ التَّقَدُّمِ فِی الدُّعَاءِ
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ تَقَدَّمَ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ
هرکس در دعا پیشدستى کند،بلا که به او نازل شد دعایش مستجاب گردد .
وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ صَوْتٌ مَعْرُوفٌ وَ لَمْ یُحْجَبْ عَنِ السَّمَاءِ
فرشتهها گویند:ما این آواز را مىشناسیم و از بالا رفتن بطرف آسمان ممنوع نگردد،
وَ مَنْ لَمْ یَتَقَدَّمْ فِی الدُّعَاءِ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ
و هرکس در دعا پیشدستى نکند،وقتى بلا به او نازل شود و دعا کند دعایش مستجاب نگردد.
وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ إِنَّ ذَا الصَّوْتَ لَا نَعْرِفُهُ.
ملائک گویند: ما این آواز را نمی شناسیم.
فرمود کسی که از قبل دعا کند در گرفتاری خدا صدایش را میشنود و دعایش را مستجاب میکند.
واگر از سابق اهل دعا نباشد به هنگام بلا کسی صدای او را نمیشنود، صدای او بر ملائک آشنا نیست
دومثال در مورد خوف جهنم:
✳️پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با جمعى از اصحابش در مسجد نشسته بودند ناگهان صداى عظیمى شنیدند و متوحش شدند. پیغمبر فرمود:
«أتَعْرِفُونَ ما هذِهِ الهِدَّة;
مى دانید این صداى عظیم مربوط به چیست؟»
کفتند: خدا و رسولش آگاه ترند، فرمود: «حَجَرُ أُلْقِىَ مِنْ أعْلى جَهَنَّمَ مُنْذُ سَبْعینَ سَنَة الانَ وَصَلَ إلى قَعْرِها;
قطعه سنگى بود که از فراز جهنم هفتاد سال پیش سقوط کرده بود و اکنون به قعر دوزخ رسید و این صدا از آنجاست.
گاهی به برکت وجود پیامبر برای عده ای پرده کنار میرفت وچیزهایی شنیده ومی دیدند
✳️از امام صادق نقل است
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ نَارَکُمْ هَذِهِ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ
به راستى این آتشى که در اختیار شما است، نمونهاى از هفتاد نمونه آتش دوزخ مىباشد،
وَ قَدْ أُطْفِئَتْ سَبْعِینَ مَرَّةً بِالْمَاءِ ثُمَّ الْتَهَبَتْ
که هفتاد مرتبه به وسیله آب خاموش و باز هم شعله ور گشته است.
وَ لَوْ لَا ذَلِکَ مَا اسْتَطَاعَ آدَمِیٌّ أَنْ یُطْفِئَهَا
و اگر چنان نمىشد هیچ انسانى توان نداشت که در حالت شعله ور بودن خاموشش نماید.
وَ إِنَّهَا لیؤت [لَیُؤْتَى] بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى تُوضَعَ عَلَى النَّارِ
به راستى که این آتش (دنیا) روز قیامت آورده شود و بر آتش دوزخ نهاده گردد
فَتَصْرُخُ صَرْخَةً لَا یَبْقَى مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ-
پس چنان فریادى زند که هیچ فرشته مقرّب و پیامبرى نباشد مگر آنکه آشفته گشته،
إِلَّا جَثَى عَلَى رُکْبَتَیْهِ فَزَعاً مِنْ صَرْخَتِهَا
و بر زانوهاى خود با حالت نیم خیز بنشیند. از این آتش باید ترسید
♦وَ اِنِ اسْتَطَعْتُمْ اَنْ یَشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللّهِ
اگر میتوانید و توانایی دارید خوف خود از خدا را شدید کنید[یشتد]
♦وَاَنْ یَحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَیْنَهُما،
امید و حسن ظن به خدا را قوی کنید بین این دو رفاقت برقرار کنید .
شدیدترین نوع خوف و شدید ترین نوع امید شما به خدا بیش از همه باشد. اگر می توانید این گونه باشید.
♦ فَاِنَّ الْعَبْدَ اِنَّما یَکُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ
بنده خوب کسی است که حسن ظنش به خدا همانقدراست که از خداترس دارد.
و همانقدر می ترسد که بخدا امید دارد. این دو باید به یک اندازه و در یک راستا باشد.
♦️وَ اِنَّ اَحْسَنَ النّاسِ ظَنّاً بِاللّهِ اَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلّهِ.
بهترین مردم کسی است که ظنش شدید باشد و خوفش به خدا شدید باشد.
بعضی فقط در وادی رجاء افتاده اند (خدا از عذاب نمیکند )
عدهای هم فقط در وادی خوف افتادهاند( خدا نمی بخشد خدا نمی گذرد) فرمود: خوف و رجاء شما از خدا به یک اندازه باشد .
البته این سخت است چون فرمود، اگر میتوانید. زحمت دارد کسی که میخواهد چنین بشود باید زحمت بکشد .
جریان خوف و رجا جریان مهمی هست دو روایت در این باب خوف و رجا:
✳️عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا کَانَ فِی وَصِیَّةِ لُقْمَانَ قَالَ کَانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ وَ کَانَ أَعْجَبَ مَا کَانَ فِیهَا أَنْ
وصایای لقمان به فرزندش عجیب است و این از همه عجیب تر است در جایی که به پسرش گفت:
قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ
آن قدر از خدا بترس که اگر عبادت جن و انس را در پرونده خود داشتی امید به عملت نداشته باش
وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ
و آنقدر به خدا امید داشته باش که اگر گناه جن و انس را داشتی بگویی خدا مرا می بخشد
آن قدر بترس که اگر عبادت کامل داشتی بگویی من جهنمی هستم اگر گناه عالم را داشتی بگویی خدا مرا می بخشد خوف و رجا در کنار هم زیباست هر کدام به تنهایی خوب نیست .
✳️مام على بن الحسین(علیه السلام) نقل مى کند که فرمود:
لوْ أنْزَلَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ کِتاباً أنّه مُعَذِّبٌ رَجُلاً واحِداً لَرَجَوْتُ اَنْ اَکُونَهُ
اگر خداوند متعال آیه اى نازل کند که یک نفر را در عالم عذاب مى کند، از آن بیم دارم که آن یک نفر من باشم
اَوْ اَنَّهُ راحِمٌ رَجُلاً واحِداً لَرَجَوْتُ اَنْ أَکُونَهُ; و اگر بگوید یک نفر را در همه عالم مورد رحمت قرار مى دهد، امید دارم آن یک نفر من باشم.
خوف و رجا باید در انسان به یک اندازه و وزن باشد خوف و رجا باید توأمان باشد.
♦وَاعْلَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ اَبى بَکْر اَنّى قَدْ وَلَّیْتُکَ اَجْنادى فى نَفْسى اَهْلَ مِصْرَ،
محمد بدان و آگاه باش من تو را به بزرگترین سرزمین و اقلیم خودم که مصر باشد روانه کردم .
((اجناد هم به معنی جند و لشکر است و هم به معنی سرزمین در اینجا به معنی سرزمین است ))
من تو را فرمانده بزرگترین اقلیم شهر مصر کردم. مصر از نظر موقعیت اجتماعی جمعیت، درآمد و هم همسایه معاویه از نظر استراتژیک بسیار مهم بود
♦فََاَنْتَ مَحْقُوقٌ اَنْ تُخالِفَ عَلى نَفْسِکَ،
سزاوار است با نفس خود مخالفت کنی
♦وَ اَنْ تُنافِحَ عَنْ دینِکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لَکَ اِلاّ ساعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ.
سزاوار است با دشمن بیرون و دشمن درون بجنگی از دین خود دفاع کنی.
[تُنافح] گرچه یک ساعت از عمرتو باقی باشد وظیفه اینست که فرماندار بزرگترین شهر باید هم با خود مبارزه کند و هم با دشمن، که میخواهد دین را بگیرد.
آنچنان مبارزه کن که وظیفه خود را خوب انجام دهی .
آیت الله جوادی فرمود فارغ التحصیلی در مرام شیعه و اسلام نیست .یک ساعت اگر وقت داری باید زحمت بکشی و لحظات را غنیمت شمار.
♦وَ لا تُسْخِطِ اللّهَ بِرِضى اَحَد مِنْ خَلْقِهِ، فَاِنَّ فِى اللّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ، وَ لَیْسَ مِنَ اللّهِ خَلَفٌ فى غَیْرِهِ.
مبادا خشم خدا را بر خود حمل کنی ،و در مقابل رضایت دیگران رشوه بگیری ،حق و ناحق کنی و بد قضاوت کنی.
ناراضی نکن خدا را به رضایت احدی از بندگان .
اگر دیگران از دست تو ناراحت شوند خدا می تواند جانشین قرار دهد .تو رضایت خدا را در نظر بگیر اگر دیگران از دست تو ناراضی باشند مسئله ای نیست در عوض خدا از تو راضی است ولی اگر خدا از دست تو ناراضی شود چه کسی می تواند جانشین خدا شود و چه کسی می تواند مشکل تو را حل کند .
🔺در هنگام مواجهه حرّ و امام حسین، حر نامه ای از یزید به حضرت نشان داد که در آن نوشته بود بر حسین سخت بگیرید تا او مجبور به بیعت شود. این نامه را به امام دادند:
فَلَمَّا وَرَدَ کِتَابُهُ عَلَى الْحُسَیْنِ ع وَ قَرَأَهُ رَمَاهُ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ لَا أَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِق
حضرت با بی اعتنایی نامه را رد کرد و فرمود، هیچ قومی به فلاح نرسید وقتی رضایت مردم را بگیرد
خشم خدا و رضایت خدا را بگیر.
حضرت علی در خطبه قاصعه فرمود:
من به جایی رسیدم که ملامت ملامت کنندگان در من اثر ندارد. انسان باید متوجه به خدا باشد.
فرمود: محمد مواظب باش در حکومتداری افرادی از دست تو ناراحت شده و پشت سرتو حرف میزنند تو فقط رضایت خدا و مصلحت عمومی را در نظر بگیر.
در بخش پایانی به موضوع نماز می پردازد به عنوان مهمترین ارکان دین اقامه نماز نشانه حکومت صالحان است.
♦صَلِّ الصَّلاةَ لِوَقْتِهَا الْمُوقَّتِ لَها، وَ لاتُعَجِّلْ وَقْتَها لِفَراغ،
محمد نماز را در وقتی که خدا تعیین کرده اقامه کن.در وقت فراغت بیکاری عجله نکن
♦وَ لاتُؤَخِّرْها عَنْ وَقْتِها لاِشْتِغال
از وقت مشخص نماز را به تاخیر نینداز، به خاطر اینکه گرفتار و مشغله داری.
✅ به تعبیر شهید رجایی به نماز نگویید کار دارم به کار بگویید نماز دارم.
♦وَ اعْلَمْ اَنَّ کُلَّ شَىْء مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ
همه اعمال تو با نماز سنجیده می شود.
بعضی شارحان قائلند مقصود از جمله اول اینست: وقت بیکاری قبل از اذان و دخول وقت نماز نخوان .
و بعضی دیگر گفته اند مقصود این نیست مومنین احتمال تعویق نماز دارند ولی کم پیش می آید کسی قبل از اذان نماز بخواند. لذا گفتهاند این دو جمله باید با هم معنی شود .
محمد زمانی که بیکاری نماز را اول وقت و در زمان مشغله نماز را آخر وقت نخوان در هر دو صورت نماز مهم است و تنظیم کننده اعمال توست. در هر شرایطی باید نماز اول وقت خوانده شود.
✅ شاید حضرت اشاره به این موضوع می کند. شخصی به شام رفته بود و عدهای دور شتر او را گرفتندکه این شتر ماست. معاویه هم پشتیبانی از آنها کرد صاحب شتر گفت این شتری که شما ادعا ی ماده بودن ان می کنیداصلاً ماده نیست .
این قضیه رامسعودی در مروج الذهب نقل کرده :
ابلغ علیاً انى اقابله بمأة ألف ما فیهم من یفرق بین الناقة و الجمل و لقد بلغ من أمرهم له انه صلّى بهم عند مسیرهم إلى صفین الجمعة یوم الاربعاء.
معاویه گفت مرد کوفی من پول شتر تو را میدهم ولی به علی بگو من صد هزار لشکر دارم که از شدت نفهمی فرق شتر نر و ماده را نمیدانند.
و من یارانی دارم تسلیم محض، وقتی به آنها گفتم چون جمعه نیستم نماز جمعه را چهارشنبه می خوانیم همه صف کشیدند و نماز خواندند و کسی اعتراض نکرد.
شاید اشاره به ان باشد، محمد نماز را در وقت خود بخوان عدهای روز چهارشنبه نماز جمعه خواندند .
♦وَ اعْلَمْ اَنَّ کُلَّ شَىْء مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ.
اگرکسی نمازهای خود را در سر وقت بخوانداز روزش به اندازه دو روز بهره می برد کسی که اول صبح بیدار شود دو روز دارد در هر روز هم دنیایش تنظیم میشود هم آخرت.
_در امور دنیایی و اخروی نماز میتواند باعث رستگاری شود:
_ در دنیا اگر کسی با نماز صبح بیدار شود و با نماز مغرب بخوابد زندگی او سامان میپذیرد و نظم در زندگی او جاری میشود.
در آخرت نیز:
إِنَّ أَوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلاَةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا;
نخستین چیزى که بندگان با آن حساب مى شوند نماز است اگر نماز مقبول شد بقیّه اعمال نیز قبول مى شود.
♦وَ مِنْ هذَا الْعَهْدِ
بخشی از این نامه
♦فَاِنَّهُ لا سَواءٌ اِمامُ الْهُدى وَ اِمامُ الرَّدى، وَ وَلِىُّ النَّبِىِّ وَ عَدُوُّ النَّبِىِّ
(محمد هم تو و هم بقیه باید بدانند) مساوات و برابری نیست بین امام هدایت و امام گمراهی [الرَّدی]
کسی که دوست نبی و کسی که دشمن نبی است یکسان نیست.[لاسواءُ]
✅من و معاویه هیچگاه با هم قابل مقایسه نیستیم چه کنیم !!
الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل علی ومعاویه
آنقدر روزگار مرا پایین و پایین آورد که مرا در کنار معاویه قرار دادند و گفتند علی و معاویه.
♦وَ لَقَدْ قالَ لى رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «اِنّى لا اَخافُ عَلى اُمَّتى مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِکاً. اَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللّهُ بِایمانِه ِوَ اَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللّهُ بِشِرْکِهِ
پیامبر به من فرمود : من نه از مومنین واقعی خوف دارم و نه از مشرکین واقعی تکلیف مشخص است مومن به سبب ایمانش خداوند او را از انجام کار خلاف حفظ می کند ظلم نمی کند و مشکل را به سبب شکست خارج میکند از مومنین واقعی ترس ندارند چون کار خیر انجام میدهند. و مشرکین هم ترس ندارند چون همه از موضع آن ها باخبرند.
♦ وَلکِنّى اَخافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ، عالِمِ اللِّسانِ، یَقُولُ ما تَعْرِفُونَ، وَ یَفْعَلُ مـا تُـنْـکِـرُونَ».
من بر این امت میترسم از منافقان. کسانی که در قلب نفاق دارند عالمانه و موشکافانه حرف میزنند چیزهایی می گویند که شما می شناسید دوست دارید از نماز و روزه و حج ولایت حرف میزنند. ولی عمل او را نمی شناسید.
فرمود من از منافقین بر شما میترسم معاویه منافق بود و مصر توسط منافقها معاویه وعمرو عاص فتح شد.
✅ کتاب تمام نهج البلاغه را صادق موسوی اصفهانی جمع آوری کرده بخشهایی که سید رضی تقطیع کرده
ایشان متن کامل آورده .
امیرالمومنین در بخشی از نامه ۲۷ که نیامده فرمود:
بدانید همه چیز تابع نماز است واگر کسی نماز را اهمیت ندهد بقیه اعمال باطل است. معیار دینداری نماز است.
اگربه وقت ، با آداب با جماعت و حضور قلب نماز بخواند در بقیه امور هم متوجه است من از خدا می خواهم که من و تو را جزء کسانی قرار دهد که خدا آنها را دوست دارد و آنها خدا را دوست دارند خدا کمک کند که یاد خدا که نماز است زنده داریم و شکر الهی راداشته باشیم.
جامع اسلام این هفت مطلب است.
۱- از خدا بترس واز غیر نترس
۲-بهترین حرف آن است که عمل انرا تایید کند .
۳-در یک موضوع دو حکم صادر نکن ، قضاوت درست باشد.
۴- آن چیزی را برای مردم بخواه که برای خود میخواهی وآنچه برای خودت نمیخواهی برای مردم نخواه.
۵- برای خدا در دریای سختی ومشکلات غرق شو .
۶-اگر کسی از تو مشورت خواست به بهترین وجه نصیحت بده .
۷- بگونه ای زندگی کن که اسوه شوی
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۳/۲۵ - ۱۵ ذیقعده
💢بخش اول نامه۲۷💢
🔵و مِن عهدِِ له علیه السلام
این نامه خطاب به محمد بن ابی بکر زمانیکه اورا حاکم مصر گردانید.محمد فرزند خوانده حضرت بود در برهه ی از تاریخ تصمیم گرفت او را والی مصر قرار دهد.
ذیل خطبه ۶۰ مبسوط توضیح داده شد که حضرت به انتخاب او رضایت قلبی نداشت .
هاشم بن مرقال ، یا هاشم بن عُتبه را انتخاب کرد ولی بخاطر شرایط و فشار های اطراف مجبور شد محمدرا انتخاب کند. نه اینکه شخصیت مذمومی باشد
بلکه فرمود؛ مورد تایید و بسیار او را دوست میدارم.
اما جایگاه مصر خاص بود، معاویه و عمروعاص به آن شهر طمع داشتند.
محمد از حضرت در خواست کرد آداب و قوانین حکومتداری را در این شهر بزرگ با در آمد سرشار و دشمنان سرسخت برای او توصیه کند.
این نامه که توسط حضرت نگاشته شده است اصل آن قریب ده صفحه است ولی سید رضی یک پنجم آن را ذکر کرده است. و این نامه شانه به شانه نامه ۵۳ هست که به مالک فرمانروای مصر نوشته بود.
عمروعاص بعد از تسلط بر مصر وارد دار الخلافه شد و همه نامه های محمد بن ابی بکر را برای معاویه فرستاد .
(اهمیت نامه را میرساند که دشمنان نسبت به نامه چه حرفهایی زده اند.)
🔺قبل از شروع نامه متذکر شویم به مطلبی که در " کتاب الغارات " امده :
اَنَّ علیاً کتبَ اِلی محمد بنِ ابی بکر هذَا الکتاب
وقتی نامه را برای محمد نوشت
کانَ یَنظُرُ فیهِ و یَتَعَدَّ بهِ
با تامل نگاه کرد و انچه را که یک حاکم باید رعایت کند در این نامه نوشت.
فلمّا ظَفَرَ بهِ عمرو عاص
وقتی عاص بر شهر مصر غلبه کرد و محمد را به شهادت رساند.
اَخَذَ کتُبهِ اَجمَع
همه نامه ها را جمع کرد .
و کانَ معاویه یَنظُرُ فِی هذَا الکتاب
معاویه این نامه را مرتب با خود زمزمه میکرد.
و یَتَعَجَّبُ منهُ
از نامه تعجب کرده بود ، عجب حکومتداری و عجب کلامی...
فقالَ ولید بن عُقبه فقَد رَای اِرجاحَ بهِ مُرجَ هذَا الحدیث اَن تُحفَه
ولید بن عقبه گفت :چرا نامه ها را نگه داشته ای دستور ده اتش بزنند
فقال معاویه: مَح لا رَای لَک
گفت؛ ساکت شو تو ازسیاست چه میدانی
فقال: اَفُمِنَ الرَّای اَنَّ الناسَ اَن احادیثَ ابی طالب عندَک فتَعلَمُ منها
تو که سیاست میدانی، اگر مردم شام متوجه شوند از روی نامه علی میخوانی و از او یاد میگیری آبروی تو میرود.
فقال معاویه: وَیحَکَ اَتَامُرُنی ان اُحرِقَ العلمَ مثلَ هذا
ولید بمن میگویی علم را آتش بزنم!
واللهِ ما سَمِعتُ بعلمِِ او اَجمَعُ منه ولا اَجحَب
بخدا قسم علمی جامع تر ، کامل و محکمتر از این نامه ندیدم.تمام علوم در آن نهفته است. (دنیا و آخرت ، سیاست و تقوا در آن هست)
فقال ولید فکنتَ تَعجَبُ مِن علمِهِ و قضائِهِ
ولید گفت: اگر شیفته مرام و علم و حکومتداری علی هستی
فَعَلانَهُ فقاتِلُه
بر چه حسابی با او مقاتله می کنی.
فقال: اَن لا اَبا تُراب قتل عثمان ثمَّ ....
اگر علی عثمان را نکشته بود و بعد نمیخواست حکومت شام را از من بگیرد و برای من فتوا صادر کند.
فاَخَذنا عنهُ
من او را می گرفتم و در خدمت او بودم .
(اینکه معاویه و امثال او افضلیت علی را شک ندارند.و کاملا می شناسند.
مشکل اینست نمیتوانند ازحکومت و قدرت دل بکنند چشم آنها را پر کرده .)
المُلکُ عقیم
حکومت پدر و مادر نمی شناسد، با همه می جنگد تا به حکومت برسد. نه اینکه جایگاه او را نشناسند.
(جلسه گفتگو ادامه پیدا می کند)
ثمّ نظَرَ الی جُلَساء
معاویه نگاهی به اطراافیان انداخت
فقال: لا اَقولا اِنها هذا مِن کتُبِ علیُ بن ابیطالب
مبادا از شما حاضرین فردا بگوید، معاویه نامه علی را خوانده و اجرا می کند بگویید:
قولوا هذهِ مِن کتُبِ ابی بکر
این جملات از نامه های خلیفه اول ابابکر بوده .
کانَت عندَ اِبنِهِ
دست فرزند او محمد بوده ، بعد از رحلت او نامه های ابوبکر بدست ما رسیده.
✅ آنها که فضیلتی نداشتند در تاریخ هر جا فضائلی از خلفا گفته شده از این قبیل دروغها و خصائص سرقت شده را به خلفا نسبت داده اند.و گرنه فضیلتی در کارنبود.
فَلَن تَزِلَ لِکتُبِ فی خزائِنِ بنی امیَّه
این نامه ها در گنجینه های محرمانه بنی امیه بود
تا زمان عمربن عبدالعزیز با عنوان اینکه این نامه ها را ابی بکر برای پسر خود نگاشته ، نگهداری میشد . عمر بن عبد العزیز این مطلب دروغ را برملا نمود که نامه ها نوشته حضرت علی علیه السلام می باشد .
اگر عبد العزیز برملا نمی کرد شاید تا امروز این نامه ها پای معاویه و ابوبکر نوشته میشد و در کار رسانه دشمن حق و معروف را به اسم خود نشر می دادند.
در غرب و شرق پخش میشد و دیگران هم به به و چه چه می کردند چه کلام نابی .
هر چقدر هم گفته شود مطالب نهج البلاغه است کسی باور نمی کند.
وقتی خبرشهادت محمد و سرقت نامه ها بدست معاویه به حضرت رسید حضرت به شدت محزون گشت. چون میداند که معاویه انها را در مجامع عمومی نقل می کند اما در پشت آن خلاف میکند.
💠فَاخْفِصْ لَهُمْ جَناحَکَ
در مقابل مردم بال پهن کن ،مهربانی کن
💠و اَلِنْ لَهُمْ جانِبَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
جانب هم به معنای اطراف است هم اطرافیان.
1. پهلو نرم کن برای مردم یعنی هر کسی از رفتار و مدیریت و قانونگذاری تو سود ببرد (فیض الاسلام)
2. اطرافیانت را نرم کن مبادا آنها با مردم بد رفتاری کنند:
🔺در خطبه ۲۳ فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا یَسْتَغْنِی الرَّجُلُ وَ إِنْ کَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشِیرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ ... مَنْ یَقْبِضْ یَدَهُ عَنْ عَشِیرَتِهِ فَإِنَّمَا تُقْبَضُ مِنْهُ عَنْهُمْ یَدٌ وَاحِدَةٌ وَ تُقْبَضُ مِنْهُمْ عَنْهُ أَیْدٍ کَثِیرَةٌ وَ مَنْ تَلِنْ حَاشِیَتُهُ یَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَوَدَّة
کسی که اطراف واطرافیانش را مهربان کند مودت اطرافیانش برای او همیشگی خواهد بود.
💠وَ آسِبَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ ، حَتَّى لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ، وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ؛
در نگاه کردن به مردم با گوشه چشم [اللَّحظَة]یا نگاه کامل [النَظرَه ]عدالت به خرج بده و با عدالت رفتار کن که اگر اینگونه باشی بزرگان در ظلم تو طمع نمی کنند و مظلومان مایوس نمی گردند .
_رعایت عدالت در قضاوت و حکومت بسیار مورد تاکید است حتی در کوچکترین اندازه که نگاه کردن است. حاکم باید آنگونه عادل باشد که ظالم در بی عدالتی او طمع نکند و مظلوم از عدالت او مایوس نشود.
🔺کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَیْنَ أَصْحَابِهِ فَیَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ یَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِیَّة
پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه مساوی در بین اصحاب خود داشتند
💠 فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُسَائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِیرَةِ مِنْ أَعْمَالِکُمْ وَ الْکَبِیرَةِ وَ الظَّاهِرَةِ وَ الْمَسْتُورَةِ،
به عدالت رفتار کنید پس همانا خدای متعال فردا از اعمال کوچک و بزرگ ، کارهای ظاهر و باطن شما، خواهد پرسید.
💠فَإِنْ یُعَذِّبْ أَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ یَعْفُ فَهُوَ أَکْرَمُ.
اگر خدا تصمیم بر عذاب شما گرفت هر چه هست تقصیر شماست ظالم ترین شخص به شما خودتان هستید اگر بخشید از لطف و مهربانی اوست
اگر خداوند عذاب کند از روی ظلم نیست بلکه عذاب نتیجه عمل است ولی اگر ببخشد به خاطر لیاقت و شانیت نیست بلکه از کرامت خداست.
✅توجه دادن به صفات متقین (برای حاکمان اسلامی تقوایی در حد متقین لازم است) حضرت در ادامه میفرماید؛
💠واعْلَمُوا عِبادَ اللّهِ اَنَّ الْمُتَّقینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنْیا وَ آجِلِ الاخره
ای بندگان خدا آگاه باشید متقین از دنیای زودگذر آخرتی که در آینده میرسد سود بردند
💠فَشارَکُوا اَهْلَ الدُّنْیا فى دُنْیاهُمْ
اهل تقوا به صورت معقول در دنیای اهل دنیا شریک و سهیم هستند،
💠وَ لَمْ یُشَارِکْهُمْ أَهْلُ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ
اما اهل دنیا در آخرت متقین شریک نیستند چون عملی متناسب با آخرت انجام نداده اند؛
💠سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ
متقین منزل کردند در دنیا، در بهترین منزل ها.
💠 وَ أَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ
و بهترین خواراکی ها را استفاده کردند
💠فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ
بهره بردند از دنیا، همان حظی را که ثروتمندان بردند.
💠وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُونَ
بهره گرفتند از دنیا به آنچه جباران متکبر به آن دست یافتند؛
🔺شبهه :
با توجه به ظاهر این متن، انسان باید مثل متمولان و پادشاهان زندگی اشرافی داشته باشد،آیا مقصود حضرت همین است؟!
پاسخ :
_ اولا : این کلام را حضرت خطاب به محمد بن ابی بکر میفرماید ک حاکم جامعه است و حاکمان جامعه وظیفه دارند رفاه و آسایش و مسکن را برای مردم مهیا کنند. (نه اینکه تو اینگونه باش، بلکه زندگی با رفاه را برای مردم مهیا کن)
_ ثانیا : با توجه به صدر کلام که در مورد متقین است، و ذیل کلام که حضرت بحث زهد را مطرح میکند، بهترین خانه و بهترین غذا و بهترین لذت مفهوم خاص خودش را دارد.
متقین در ساده ترین خانه اقامت کردند ولی خانه ای که با نور معنویت آباد بود،
متقین ساده ترین غذا را خوردند ولی غذایی که بوی طیب و طاهر بودن دارد.
ثرتمندان از زندگی دنبال لذت اند و متقین در زندگی ساده خود با طاعت و عبادت بالاترین لذت را دارند.
جبابره و متکبرین دنبال محبوبیت و اعمال قدرت اند که متقین با نور تقوا و زهد محبوب و صاحب نفوذ اند.
متقین با کمترین بهره دنیایی به بالاترین هدفی که دیگران دنبال آن هستند رسیده اند(آرامش، لذت، محبوبیت، قدرت)
💠 ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ وَ الْمَتْجَرِ الرَّابِحِ
متقین با دست خالی از دنیا حرکت نکردند بلکه با زاد و توشه ی پر سود [رابح]که رساننده[مبلِّغ] و کافی است از دنیا حرکت نمودند
💠أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ
اهل تقوا با تجارت پرسود رفتند به لذت بی رغبتی از دنیا رسیدند.
💠وَ تَیَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِیرَانُ اللَّهِ غَداً فِی آخِرَتِهِمْ،
و یقین کردند که در آخرت همسایه [جیران]دیوار به دیوار پروردگار هستند .
💠لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ وَ لَا [یَنْقُفُ] یَنْقُصُ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنْ لَذَّةٍ.
در بهشت همسایه خدا میشوند که در آن بهشت هیچ درخواستی رد شدنی نیست و هیچ کم و کاستی و نقصی و تکراری وجود ندارد
_زاد و توشه باید مبِّلغ باشد: بسیاری از اعمال انسان اصلا برچسب آخرت ندارند، و برخی از اعمال ما که آخرتی هستند حبط میشوند، آن اعمال دانه درشتی که تا پایان حفظ شوند و بتواند ما را به مقصد برسانند مهم هستند.
✳️ حدیث قدسی:
وَ قالَ تَعالى: یَابْنَ آدَمَ! اَکْثِرْ مِنَ الزّادِ اِلى طَریقٍ بَعیدٍ،
خداوند متعال فرمود:
اى فرزند آدم! براى راهى طولانى توشه بسیار برگیر،
وَ خَفِّفِ الْحَمْلَ
و بار خود را سبک کن،
فَالصِّراطُ دَقیقٌ،
چرا که راه، باریک است.
وَ اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ،
و کار و عمل را خالص ساز، چرا که ارزیاب، بیناست.
وَاَخِّرْ نَوْمَکَ اِلَى القُبُورِ
و خواب خود را براى قبر نگهدار
وَفَخْرَکَ اِلىَ المیزانِ
و افتخار خویش را براى میزان
وَ لَذّاتِکَ اِلَى الجَنَّةِ،
و لذّت هاى خود را براى بهشت.
وَ کُنْ لى، اَکُنْ لَکَ.
براى من باش، تا براى تو باشم.
🔺لفظ جیران الله در خطبه ۱۸۳ هم آمده
أَسْهِرُوا عُیُونَکُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَکُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَکُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَکُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِکُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِکُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ فَلَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ یَسْتَقْرِضْکُمْ مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَکُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ اسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ
وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ یَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِکُمْ تَکُونُوا مَعَ جِیرَانِ اللَّهِ فِی دَارِه
کم بخواب و زیاد کار کن و درراه خدا قدم بردار از جسم کم بگذار به روح برس اگر عمل انجام دادید جزء همسایگان خدا می شوید .
🔺شبهه : پس بهشت بعد از چند سال تکراری میشود ؟!
حقیقت بهشت اینست که آنجا "ینقص و لا ینقف " کم و کاستی و تکرارونقص ندارد میلیاردها سال هم که بگذرد لذات بهشت کم نشده که بیشتر هم میشود.
《 لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُمْ مَّا یَدَّعُونَ 》
براى آنها در بهشت میوه بسیار لذّت بخشى است، و هر چه بخواهند در اختیارشان خواهد بود.
《وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِى أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ 》
و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است و هرچه طلب کنید به شما داده مى شود.
💠فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ الْمَوْتَ وَ قُرْبَهُ وَ
ای بندگان خدا از مرگ و نزدیکی او بترسید .
💠وأَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ
آنچه برای مرگ لازم دارید فراهم کنید
💠فَإِنَّهُ یَأْتِی بِأَمْرٍ عَظِیمٍ وَ خَطْبٍ جَلِیلٍ بِخَیْرٍ لَا یَکُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً أَوْ شَرٍّ لَا یَکُونُ مَعَهُ خَیْرٌ أَبَداً؛
مرگ یک حادثه غیر منتظره عظیم است بعد از مرگ
قیامت پیش می آید؛ برای عده ای خیری است که در آن شر راه ندارد (بهشت) و برای عده ای شری است که در آن خیر راه ندارد (جهنم)
🔺شبهه ابن ابی الحدید:
نص صریح فی مذهب أصحابنا فی الوعید و أن من دخل النار من جمیع المکلفین فلیس بخارج
میگوید: این جمله علی که مردم در قیامت یا بهشتی هستند یا جهنمی، صراحتا مطابق با نظر ما (معتزله ) است که اگر کسی وارد جهنم شد هرگز از آن خارج نخواهد شد.
پاسخ به شبهه ابن ابی الحدید:
اگر چه قرآن در مورد بهشت وجهنم میفرماید:
《لَا یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُمْ مِنْهَا بِمُخْرَجِینَ 》
در بهشت هیچ زحمت و رنجی نیست و اهل بهشت از آن خارج نمیشوند.
《یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ منها》
ولی دلیل داریم برای خروج از جهنم:
_ اولا: مقصود حضرت در این جمله حصر اضافی است نه حصر حقیقی. (ذکر چند مورد، نه ذکر تک تک موارد) که از جهت علمی و متناسب با قصد متکلم هیچ ایرادی ندارد.
_ ثانیا: قرآن عقیده خلود همگان در جهنم را نفی میکند:
《خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ》
در آن آتش ابدى و جاوید هستند تا وقتى که آسمانها و زمین باقى مى باشند مگر آنکه اراده حق بر نجاتشان تعلق بگیرد.
امام صادق ع در تفسیراین آیه شریفه فرمودند:
هَذِهِ فِی الَّذِینَ یَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ
یعنی این آیه در مورد کسانی است که از آتش خارج خواهند شد.
《وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْد...》
گفتند: آتش دوزخ جز چند روزى بما نمى رسد، بگو مگر شما از خدا عهد گرفته بودید!!
از این آیه بر می آید اگر کسی با خداوند عهدی داشته باشد چه بسا پس از زمانی لباس عذاب را از تن در آورد.
_ ثالثا : در روایات به بحث خروج از جهنم تاکید شده:
《فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا ع لِلْمَأْمُون :مُذْنِبُو أَهْلِ التَّوْحِیدِ لَا یَخْلُدُونَ فِی النَّارِ وَ یَخْرُجُونَ مِنْهَا وَ الشَّفَاعَةُ جَائِزَةٌ لَهُمْ》
خداپرستان گناهکار در آتش جاودانه نیستند و با شفاعت از آن خارج خواهند شد.
✳️امام باقر علیه السلام :
إِنَّ الْکُفَّارَ وَ الْمُشْرِکِینَ یَرَوْنَ أَهْلَ التَّوْحِیدِ فِی النَّارِ فَیَقُولُونَ
حمران بن أعْیَن گوید: من از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم که میفرمود: چون مشرکان و کافران، أهل توحید و مؤمنان را روز قیامت در آتش ببینند، میگویند:
مَا نَرَى تَوْحِیدَکُمْ أَغْنَى عَنْکُمْ شَیْئاً
ما نمیبینیم که این ایمان و توحید دستی از شما گرفته باشد و شما را بینیاز کرده باشد!
وَ مَا أَنْتُمْ وَ نَحْنُ إِلَّا سَوَاءً
و ما و شما هر دو مساوی هستیم!
قَالَ فَیَأْنَفُ لَهُمُ الرَّبُّ عَزَّ وَ جَلَّ
حضرت ربّ عزّ وجلّ این سخن را دربارۀ مؤمنان نمیپسندد
فَیَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ اشْفَعُوا
و به فرشتگان میگوید: شفاعت کنید!
فَیَشْفَعُونَ لِمَنْ شَاءَ اللَّهُ
آنقدر شفاعت میکنند که خدا بخواهد.
وَ یَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ مِثْلَ ذَلِکَ
و به مؤمنان میگوید: شفاعت کنید! و آنقدر شفاعت میکنند که خدا بخواهد.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین