بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۲/۳/۶ - ۷ ذیقعده
💢 خطبه ۱۹ 💢 موضوع: حقوق اقلیتها در حکومت اسلامی
در شرایط جغرافیایی زمان حکومت امیر المومنین صلوات الله علیه در منطقه فارس و بحرین ، که بهم متصل بودند علاوه بر مسلمانها عده ای هم از زرتشت و مجوس در سرزمین بحرین زندگی میکردند.
چون مسلمان نبودند اهل ذمه حساب میشدند.با پرداخت جزیه به حکومت اسلامی ،مورد حمایت و حفاظت حکومت بودند تا جایی که کارخلاف قانون انجام ندهند.
عمر بن ابوسلمه فرماندار حضرت ، فرزند ام سلمه همسر پیامبر بود که قبل از ازدواج با پیامبر این پسر را داشت و فرزند خوانده پیامبر بود. مانند محمد بن ابی بکر که در خانه امیرالمومتین بزرگ شده .و پسر خوانده حضرت بود.
در تاریخ آمده در جریان جمل ام سلمه پسر خود را بسمت امیرالمومنین روانه کرد و همراه او نامه ای به حضرت رساند. جهاد را خداوند از زنان برداشته ، ولی این فرزند را از ما قبول فرمایید تا در رکاب شما جانفشانی کند.
عمربن ابوسلمه نسبت به مجوسیان بحرین سخت گیری و اذیت می کرد.بزرگان مجوس نامه ای به حضرت نوشته و از او شکایت کردند.
زرتشت و مجوس در اصل کتاب و پیامبر داشتند.، متاسفانه فضا عوض شد و از مکتب الهی فاصله گرفته. تبدیل به یک مکتب خود ساخته و دچار شرک شدند.
آنان قائل هستند بعضی از امور عالم در دست الهه ی خیر است و بعضی امور دست الهه ی شر. در حالیکه قائل شدن به دو خدایی در عالم شرک است. ولی در اصل پیامبر داشتند.
✳️ ذیل توحید شیخ صدوق آورده اند: زمانیکه امیرالمومتین فرمود: 《سَلُونِی قبلَ اَن تَفقِدُونی اِنّی اَعلَم بِطُرُقِ السماءِ》 هرکسی سوالی دارد بپرسد . اشعث بن قیس منافق پرسید: چگونه از زرتشت و مجوس که اهل کتاب نیستند، نه پیامبری دارند و نه دین و آئینی، جزیه می گیرید؟
امیرالمومنین صلواه الله علیه پاسخ دادند: اشعث اشتباه می کنی . مجوس ، زرتشت ابتدا پیغمبر و کتاب داشتند، ولی بمرور فضای بین آنها عوض شد . پادشاه زمانه عمل شنیعی با دختر خود مرتکب شد ، وقتی مورد اعتراض و هجوم مردم قرار گرفت جان خود را در خطر دید گفت: همه ی ما از آدم و حوا و همه با هم خواهر و برادر هستیم ، چه کسی این سخنان بشما آموخته مشکلی نداریم. با شبهه افکنی مردم را ساکت کرد. از آن ببعد زرتشت و مجوس ازدواج با محارم را حلال میدانند. اکثر ادیان از یک جایی ببعد توسط حاکمان، دین را بازیچه خود قرار دادند.
مردم اگر از والیان خود ناراحت بودند حضرت را حاکم عادلی می دانستند و همین امر نشان از عظمت امیرالمومتین است که بخود اجازه میدادند نامه نوشته و شکایت کنند.وحضرت هم عمل خلاف والی را گوشزد میکرد.
🔺برخلاف خلیفه سوم عثمان، که مردم مصر نامه نوشته از والی خود شکایت کردند. اما عثمان ترتیب اثر نداد.تا اینکه چند نفر شخصاً به مدینه آمده و اعتراض کردند. عثمان نامه به فرماندار مصر نوشت که عده ای با این نام و نشان آمدند از تو شکایت دارند ،به هنگام برگشت آنها به شهر ، به حساب آنها رسیدگی و بقتل برسان تا از فرماندار من شکایت نکنند.
اما حضرت در اعتراض مردم فارس این نامه را برای ابوسلمه نوشت. اشتباه میکنی تو باید حال همه مردم را مراعات کنی.
💠اَمّا بعد، فاِنَ دَهاقِینَ اَهلِ بَلَدِک شَکَو منکَ اما بعد از حمد و ثنای الهی ، روسای منطقه تحت حکومت تو شکایت کردند.
(( دَهاقین در اصل لفظ فارسی است به عربی رفته و معرب شده، در واقع دهبان بوده تبدیل به دهقان شده و جمع آن دهاقین است. دهقان امروزی بمعنای چوپان و کشاورز است ولی دهقان نهج البلاغه دهبان ، کسی که رئیس و مسئول ده است.)) بزرگان و روسای شهر نامه شکایت آمیز نوشتند.
💠غِلظَةً وقَسوةً از بد رفتاری ، تند خویی،و از قساوت تو ،
💠واحْتِقاراً و جَفوَةً اینکه مردم را تحقیر میکنی، ازخشک بودن [جفوَه]تو ، که انعطاف پذیر نیستی. این چهار مشکل تو را به من شکوه کردند.
💠و نَظَرتُ فلَم اَرَهُم اَهلاً لِاَن یُدنَوْ لِشرکِهِم بررسی و تامل کردم[نظرتُ] و اهلیت را در آنها ندیدم، که تو آنقدر به آنان نزدیک شوی [یَدنُو] و ارتباط صمیمی برقرار کنی و آنها را در جایگاه مهم قرار دهی. آنها اهلیت ندارند.چون انها شرک دارند.و تو موحد هستی .
شرک آنها از بابت آتش پرستی ، یا به دو الهه خیر و شر اعتقاد داشتند. قائل به یزدان و اهریمن بودندلذامشرکند.
💠ولا اَن یُقصَوا و یُجفَو لِعَهدِهِم از طرف دیگر انتظارم از تو اینست که از آنها دور نشوی [لایُقصُوا]و ارتبات را قطع نکنی.که سبب ظلم به آنها شود. چون با آنان پیمان نامه[عهدِهِم] داریم. حفظ آبرو، آرامش و امنیت آنها با ما هست جزیه میدهند حقوق انها را حفظ کنیم. نه بشدت رفاقت، ونه بطور کامل قطع ارتباط.
💠فَالْبَس لَهم جِلباباً منَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٕ مِنَ الشِّدَه برای رعایت حال آنها و رویه اعتدال ،یک لباس نرمخویی[لین] بتن کن [فالبَس] که همراه با اندکی سختگیری آمیخته باشد.[تَشوبُه] در عین حال که لطف و مهربانی میکنی سخت گیری هم داشته باش .
🔺نباید یک معاهد ذیل حکومت آنقدر دست او باز باشد که بر علیه مسلمان شورش کند. ولی اداره ی جامعه لازمه آن سختگیری هست. صرف خوش اخلاقی و مهربانی جوابگو نیست. درجامعه انواع اقکار و اندیشه و نظرات متفاوت وجود دارد.
به تعبیر قران : 《یا ایَّهَا الذِینَ آمنُوا لا تَتَخِذوا بِطانَهً مِن دونِکُم؛ آل عمران - ۱۸۰ 》 مومنین! نباید کسانی را که در دین و آئین شما یکی نیستند محرم اسرار خود بگیرید با هم مسالمت آمیز زندگی کنید ،در عین حال حکومتداری نکنند و محرم اسرار هم نباشند. مهربانی و شدت در کنار هم مانند خوف و رجا در کنار هم و هر کدام بتنهایی قابل قبول نیست.
✳️دعای افتتاح دارد: 《واَیقَنتُ اَنَّک اَرحم الراحمین فی مَوضِعِ العَفوِ و الرَّحمه و اَشَّدُ المُعاقِبین فی موضِلِ النَکالِ و النَّقِمَه》 در عین رحمت و مهربانی ، در موضع مواخذه شدت راهم دارد.
✅ اینکه خط قرمز رعایت و جامعه شدیدا کنترل و رعایت شود ظلم نیست ، اداره جامعه سخت است ، جامعه قانون دارد و رعایت قانون تلخ است، پس مردم باید این تلخی را بچشند. و سختگیری بمعنای رعایت قانون ظلم حساب نمیشود.
💠و داوِل لَهم بینَ القَسوَةِ والرَّأفه متغیر رفتار کن [داوِل] قساوت را همراه با رأفت و مهربانی .هر دو را با هم داشته باش.
💠وامْزُج لَهم بَینَ التَّقرِیبِ والاِدناءِ والاِبعاد و الاِقصادِ اِن شاءالله مخلوط کن[وامزُج] این رابطه داشتن را ،نه آنچنان دوری گزینی و نه آنچنان به آنها نزدیک شوی. طوری رابطه را منصفانه بینا بین حفظ کن .
سخت گیری در مورد آنها: در عین مهربانی و احسان به آنها ،در رعایت قانون نهایت سختگیری را انجام بده. نه اینکه بی حساب به صرف اهل کتاب بودن اذیت و سخت گیری کنی.
آنچه قوانین اجتماعی اسلامی وضع کرده باید رعایت کنند . قانون هرچه هست باید مراعات شود و لو دین آنها ملزم نکرده باشد. مکتب و مرام خود را در کشور اسلامی اجرا نکنند.تابع قانون اجتماعی اسلام باشند.
اللهم اجعل اعمالنا مقبوله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۳/۶ - ۷ ذیقعده
💢 خطبه ۱۹ 💢
موضوع: حقوق اقلیتها در حکومت اسلامی
در شرایط جغرافیایی زمان حکومت امیر المومنین صلوات الله علیه در منطقه فارس و بحرین ، که بهم متصل بودند علاوه بر مسلمانها عده ای هم از زرتشت و مجوس در سرزمین بحرین زندگی میکردند.
چون مسلمان نبودند اهل ذمه حساب میشدند.با پرداخت جزیه به حکومت اسلامی ،مورد حمایت و حفاظت حکومت بودند تا جایی که کارخلاف قانون انجام ندهند.
عمر بن ابوسلمه فرماندار حضرت ، فرزند ام سلمه همسر پیامبر بود که قبل از ازدواج با پیامبر این پسر را داشت و فرزند خوانده پیامبر بود. مانند محمد بن ابی بکر که در خانه امیرالمومتین بزرگ شده .و پسر خوانده حضرت بود.
در تاریخ آمده در جریان جمل ام سلمه پسر خود را بسمت امیرالمومنین روانه کرد و همراه او نامه ای به حضرت رساند.
جهاد را خداوند از زنان برداشته ، ولی این فرزند را از ما قبول فرمایید تا در رکاب شما جانفشانی کند.
عمربن ابوسلمه نسبت به مجوسیان بحرین سخت گیری و اذیت می کرد.بزرگان مجوس نامه ای به حضرت نوشته و از او شکایت کردند.
زرتشت و مجوس در اصل کتاب و پیامبر داشتند.، متاسفانه فضا عوض شد و از مکتب الهی فاصله گرفته. تبدیل به یک مکتب خود ساخته و دچار شرک شدند.
آنان قائل هستند بعضی از امور عالم در دست الهه ی خیر است و بعضی امور دست الهه ی شر. در حالیکه قائل شدن به دو خدایی در عالم شرک است.
ولی در اصل پیامبر داشتند.
✳️ ذیل توحید شیخ صدوق آورده اند:
زمانیکه امیرالمومتین فرمود:
《سَلُونِی قبلَ اَن تَفقِدُونی اِنّی اَعلَم بِطُرُقِ السماءِ》
هرکسی سوالی دارد بپرسد . اشعث بن قیس منافق پرسید:
چگونه از زرتشت و مجوس که اهل کتاب نیستند، نه پیامبری دارند و نه دین و آئینی، جزیه می گیرید؟
امیرالمومنین صلواه الله علیه پاسخ دادند:
اشعث اشتباه می کنی .
مجوس ، زرتشت ابتدا پیغمبر و کتاب داشتند، ولی بمرور فضای بین آنها عوض شد . پادشاه زمانه عمل شنیعی با دختر خود مرتکب شد ، وقتی مورد اعتراض و هجوم مردم قرار گرفت جان خود را در خطر دید گفت:
همه ی ما از آدم و حوا و همه با هم خواهر و برادر هستیم ، چه کسی این سخنان بشما آموخته مشکلی نداریم.
با شبهه افکنی مردم را ساکت کرد.
از آن ببعد زرتشت و مجوس ازدواج با محارم را حلال میدانند.
اکثر ادیان از یک جایی ببعد توسط حاکمان، دین را بازیچه خود قرار دادند.
مردم اگر از والیان خود ناراحت بودند حضرت را حاکم عادلی می دانستند و همین امر نشان از عظمت امیرالمومتین است که بخود اجازه میدادند نامه نوشته و شکایت کنند.وحضرت هم عمل خلاف والی را گوشزد میکرد.
🔺برخلاف خلیفه سوم عثمان، که مردم مصر نامه نوشته از والی خود شکایت کردند. اما عثمان ترتیب اثر نداد.تا اینکه چند نفر شخصاً به مدینه آمده و اعتراض کردند.
عثمان نامه به فرماندار مصر نوشت که عده ای با این نام و نشان آمدند از تو شکایت دارند ،به هنگام برگشت آنها به شهر ، به حساب آنها رسیدگی و بقتل برسان تا از فرماندار من شکایت نکنند.
اما حضرت در اعتراض مردم فارس این نامه را برای ابوسلمه نوشت. اشتباه میکنی تو باید حال همه مردم را مراعات کنی.
💠اَمّا بعد، فاِنَ دَهاقِینَ اَهلِ بَلَدِک شَکَو منکَ
اما بعد از حمد و ثنای الهی ، روسای منطقه تحت حکومت تو شکایت کردند.
(( دَهاقین در اصل لفظ فارسی است به عربی رفته و معرب شده، در واقع دهبان بوده تبدیل به دهقان شده و جمع آن دهاقین است. دهقان امروزی بمعنای چوپان و کشاورز است ولی دهقان نهج البلاغه دهبان ، کسی که رئیس و مسئول ده است.))
بزرگان و روسای شهر نامه شکایت آمیز نوشتند.
💠غِلظَةً وقَسوةً
از بد رفتاری ، تند خویی،و از قساوت تو ،
💠واحْتِقاراً و جَفوَةً
اینکه مردم را تحقیر میکنی، ازخشک بودن [جفوَه]تو ، که انعطاف پذیر نیستی. این چهار مشکل تو را به من شکوه کردند.
💠و نَظَرتُ فلَم اَرَهُم اَهلاً لِاَن یُدنَوْ لِشرکِهِم
بررسی و تامل کردم[نظرتُ] و اهلیت را در آنها ندیدم، که تو آنقدر به آنان نزدیک شوی [یَدنُو] و ارتباط صمیمی برقرار کنی و آنها را در جایگاه مهم قرار دهی. آنها اهلیت ندارند.چون انها شرک دارند.و تو موحد هستی .
شرک آنها از بابت آتش پرستی ،
یا به دو الهه خیر و شر اعتقاد داشتند. قائل به یزدان و اهریمن بودندلذامشرکند.
💠ولا اَن یُقصَوا و یُجفَو لِعَهدِهِم
از طرف دیگر انتظارم از تو اینست که از آنها دور نشوی [لایُقصُوا]و ارتبات را قطع نکنی.که سبب ظلم به آنها شود. چون با آنان پیمان نامه[عهدِهِم] داریم. حفظ آبرو، آرامش و امنیت آنها با ما هست جزیه میدهند حقوق انها را حفظ کنیم.
نه بشدت رفاقت، ونه بطور کامل قطع ارتباط.
💠فَالْبَس لَهم جِلباباً منَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٕ مِنَ الشِّدَه
برای رعایت حال آنها و رویه اعتدال ،یک لباس نرمخویی[لین] بتن کن [فالبَس]
که همراه با اندکی سختگیری آمیخته باشد.[تَشوبُه]
در عین حال که لطف و مهربانی میکنی سخت گیری هم داشته باش .
🔺نباید یک معاهد ذیل حکومت آنقدر دست او باز باشد که بر علیه مسلمان شورش کند. ولی اداره ی جامعه لازمه آن سختگیری هست. صرف خوش اخلاقی و مهربانی جوابگو نیست. درجامعه انواع اقکار و اندیشه و نظرات متفاوت وجود دارد.
به تعبیر قران :
《یا ایَّهَا الذِینَ آمنُوا لا تَتَخِذوا بِطانَهً مِن دونِکُم؛ آل عمران - ۱۸۰ 》
مومنین! نباید کسانی را که در دین و آئین شما یکی نیستند محرم اسرار خود بگیرید
با هم مسالمت آمیز زندگی کنید ،در عین حال حکومتداری نکنند و محرم اسرار هم نباشند.
مهربانی و شدت در کنار هم مانند خوف و رجا در کنار هم و هر کدام بتنهایی قابل قبول نیست.
✳️دعای افتتاح دارد:
《واَیقَنتُ اَنَّک اَرحم الراحمین فی مَوضِعِ العَفوِ و الرَّحمه و اَشَّدُ المُعاقِبین فی موضِلِ النَکالِ و النَّقِمَه》
در عین رحمت و مهربانی ، در موضع مواخذه شدت راهم دارد.
✅ اینکه خط قرمز رعایت و جامعه شدیدا کنترل و رعایت شود ظلم نیست ، اداره جامعه سخت است ، جامعه قانون دارد و رعایت قانون تلخ است، پس مردم باید این تلخی را بچشند. و سختگیری بمعنای رعایت قانون ظلم حساب نمیشود.
💠و داوِل لَهم بینَ القَسوَةِ والرَّأفه
متغیر رفتار کن [داوِل] قساوت را همراه با رأفت و مهربانی .هر دو را با هم داشته باش.
💠وامْزُج لَهم بَینَ التَّقرِیبِ والاِدناءِ والاِبعاد و الاِقصادِ اِن شاءالله
مخلوط کن[وامزُج] این رابطه داشتن را ،نه آنچنان دوری گزینی و نه آنچنان به آنها نزدیک شوی. طوری رابطه را منصفانه بینا بین حفظ کن .
سخت گیری در مورد آنها: در عین مهربانی و احسان به آنها ،در رعایت قانون نهایت سختگیری را انجام بده.
نه اینکه بی حساب به صرف اهل کتاب بودن اذیت و سخت گیری کنی.
آنچه قوانین اجتماعی اسلامی وضع کرده باید رعایت کنند .
قانون هرچه هست باید مراعات شود و لو دین آنها ملزم نکرده باشد.
مکتب و مرام خود را در کشور اسلامی اجرا نکنند.تابع قانون اجتماعی اسلام باشند.
اللهم اجعل اعمالنا مقبوله