بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ها ۱۴۰۲/۲/۲۰ - ۱۹شوال
💢 نامه ۶💢 موضوع:پاسخ به نامه معاویه
و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویة: معاویه دو ایراد به حضرت میگرفت: 1.قتل عثمان، اینکه به دست علی کشته شده ویا علی در قتل عثمان شریک بوده است. 2.بیعت نکردن مردم شام با حضرت و انکار خلافت حضرت.
✅️ باوجود اینکه مردم مکه ومدینه بیعت کردند. من معاویه واطرافیان با علی بیعت نکردیم پس هیج وظیفه ای در قبال حکومت نداریم.
متن نامه معاویه به امیرالمومنین: أَمَّا بَعْدُ فَلَعَمْرِی لَوْ بَایَعَکَ الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوکَ وَ أَنْتَ بَرِیءٌ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ کُنْتَ کَأَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ اگر مثل بقیه خلفا، مردم با تو(علی) بیعت میکردند، ما هم حرمت تو را حفظ کرده وبا تو بیعت میکردیم . وَ لَکِنَّکَ أَغْرَیْتَ بِعُثْمَانَ ولی تو مردم را فریب دادی وَ خَذَلْتَ عَنْهُ الْأَنْصَارَ ، انصار را که جزو بزرگان بودندبر علیه عثمان شوراندی فَأَطَاعَکَ الْجَاهِلُ ، ویک عده انسان جاهل از تو اطاعت کردند و عثمان را کشتند. وَ قَوِیَ بِکَ الضَّعِیفُ ، آدمهای ضعیف به سبب تو قوی شدند .(مومنین ضعیف در نگاه معاویه بی ارزش هستند و ملاک برتری، اشرافیت است) (در نظر معاویه مقداد، ابوذر، سلمان، و عبدالله ابن مسعود آدمهای ضعیفی بودند که به واسطه علی علیه السلام قوی شدند.) وَ قَدْ أَبَى أَهْلُ الشَّامِ إِلَّا قِتَالَکَ بدان وآگاه باش ما مردم شام هیچ راهی برای مقابله با تو نمیدانیم مگر جنگ. حَتَّى تَدْفَعَ إِلَیْهِمْ قَتَلَةَ عُثْمَانَ . مگرآنکه خود قاتلان عثمان را به من تحویل دهی. فَإِنْ فَعَلْتَ کَانَتْ شُورَى بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ، اگر این کار را کردی، وقت مصالحه است یک شورایی تشکیل داده ورای گیری میکنیم که چه کسی امام و خلیفه جامعه باشد. وَ لَعَمْرِی مَا حُجَّتُکَ عَلَیَّ کَحُجَّتِکَ عَلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ . بدان و آگاه باش آن دلیلی که توبرای طلحه وزبیر داشتی نسبت به من چنین دلیلی را نداری. لِأَنَّهُمَا بَایَعَاکَ ، آن دو نفر اول بیعت کردند وبعد بیعتشان رانقض کردند وَ لَمْ أُبَایِعْکَ ، ولی من بیعت نکردم. وَ لَا حُجَّتُکَ عَلَى أَهْلِ الشَّامِ کَحُجَّتِکَ عَلَى أَهْلِ الْبَصْرَةِ ،لِأَنَّهُمْ أَطَاعُوکَ وَ لَمْ یُطِعْکَ أَهْلُ الشَّامِ اهل بصره ابتدا بیعت کردند وبعد بیعت شکستند .ما مردم شام اصلا بیعت نکردیم فَأَمَّا شَرَفُکَ فِی الْإِسْلَامِ وَ قَرَابَتُکَ مِنَ النَّبِیِّ ص وَ مَوْضِعُکَ مِنْ قُرَیْشٍ فَلَسْتُ أَدْفَعُهُ ،اما با همه این ایرادهایی که من به شما دارم ولی جایگاه ، شرافت، و تقرب شما به پیامبر ، و جایگاه شمادر اسلام و در میان قریش قابل انکار نیست.
✅️شرافت و جایگاه اهل بیت نزد دشمنان هم ثابت بود:
ابن ابی الحدید در جلد ۶ نقل میکند در زمان امام حسن ،معاویه و اصحاب جلسه ای گرفتند: و قد کان بلغهم عن الحسن بن علی ع قوارص امام مجتبی جواب های دندان شکن میدهد. فقالوا یا أمیر المؤمنین ( خطاب به معاویه)إن الحسن قد أحیا أباه ، بدرستیکه حسن دوباره پدرش را زنده میکند. برای مقابله با امام حسن هر کسی راهی پیشنهاد داد، معاویه گفت : و اعلموا أنهم أهل بیت لا یعیبهم العائب و لا یلصق بهم العار اهل بیت کسانی هستند که هیچ کسی نمی توانند عیب و عاری را به آنها نسبت دهد و لکن اقذفوه بحجره تقولون له إن أباک قتل عثمان و کَرَّهَ خلافة الخلفاء من قبله. ولی این حرف را به حسن ابن علی نسبت دهید: تو کسی هستی که پدرت قاتل عثمان بود و خلفای قبل را نیز قبول نداشت
✅کسی که این نامه را به سمت معاویه برد جریر بن عبدالله بجلی( فرماندار امیرالمومنین در همدان) بود که حضرت به او میفرماید: ائْتِ مُعَاوِیَةَ بِکِتَابِی ... وَ أَعْلِمْهُ أَنِّی لَا أَرْضَى بِهِ أَمِیراً وَ أَنَّ الْعَامَّةَ لَا تَرْضَى بِهِ خَلِیفَةً. نامه مرا نزد معاویه ببر من (علی)راضی به حکومت معاویه نیستم.مردم هم خلافت او را نمی خواهند.
قبل از جملات نامه ۶ در تمام نهج البلاغه دارد: 🔶️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ بَیْعَتِی بِالْمَدِینَةِ لَزِمَتْکَ وَ أَنْتَ بِالشَّام لإِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ (مردم با همان سیستم و به همان شکلی که با خلفای قبل بیعت کردند با من هم بیعت کردند)
🔶️فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ؛ طبق کلام حضرت مردم تا قبل از بیعت اختیار دارند ولی وقتی حکومت مستقر شد دیگر راهی برای برگشتن از نظر، رای گیری مجدد و رفراندوم نیست.
🔶️ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا، معاویه بدان وآگاه باش! اجتماع مهاجرین وانصار برای کسب خلافت کافی است.اگر مهاجرین وانصار جمع شدند، اجتماع کردند و کسی را به عنوان امام وپیشوا انتخاب کردند خدای متعال هم به این حرف رضایت می دهد.
(( شبهه ای وارد شده بر این جمله حضرت ، در پایان متن پاسخ آمده.))
✅️امامت؛ نص یا انتخابات؟ ابن ابی الحدید: و اعلم أن هذا الفصل دال بصریحه على کون الاختیار طریقا إلى الإمامة کما یذکره أصحابنا المتکلمون لأنه احتج على معاویة ببیعة أهل الحل و العقد له... فأما الإمامیة فتحمل هذا الکتاب منه ع على التقیة ابن ابی الحدید: بدان وآگاه باش که یکی از راههای انتخاب امام همانگونه که حضرت در نامه ۶ فرمودند ، این است که مردم اجتماع کنند و با انتخابات امام را برگزینند. همانگونه که اصحاب ما، معتزله این حرفها رابیان کرده اند... و اما برادران شیعه ما میگویند این جملات حضرت از روی تقیه گفته شده، اینها واقعی نیست.
✅️سه پاسخ به ابن ابی الحدید وسنی مذهب: 1.مقصود حضرت در این نامه بحث امامت نیست تا بگوییم چرا حضرت خودش را در حد خلفاء پایین آورده، حتی بحث خلافت هم نیست چون خلافت یعنی جانشین پیامبر که انها جانشین نبودند. بلکه حضرت در اینجا در مورد سلطنت و ریاست صحبت می کند.
حضرت در باب حکومت ظاهری در خطبه۳، شقشقیه نیز فرمود،حضور مردم شرط است: لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ اگر حضور جمعیت فراوان نبود، وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ گر خدا با علماعهد نکرده بود که باید در مقابل خونخوار وظالم فریاد بزنند. لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا. من هیچوقت خلافت را نمی پذیرفتم.
برای ریاست باید اقبال عمومی باشد ولی برای خلافت رسول الله و امامت نظر مردم ملاک نیست زیرا: به تعبیر خواجه نصیر الدین طوسی : اَلعِصمَهُ تَقتَضِی النَّص (امام باید معصوم باشد و معصوم را کسی جز خدا تشخیص نمی دهد پس امامت منصوص من عند الله است)
2.حضرت در این نامه به جای استدلال به غدیر، یوم الدار، حدیث منزلت و... به انتخاب توسط مردم استدلال میکند و این خود راهی است برای مواجهه با دشمن که به آن جدل میگویند. جدل: استفاده از مقبولات طرف مقابل و استفاده از همانها برای محکوم کردن خود او. نمونه قرآنی جدل: فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَىٰ کَوْکَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّی ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ... فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ...فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ حضرت ابراهیم در مواجهه با مشرکین بجای استدلال ،آوردن دلیل عقلی وبرهان منطقی از نمونه جدلی استفاده می کند. خودش را مثل آنها میکندوقتی ماه وخورشید وستاره را میبیند میگوید این خدای من است وقتی افول کرد میگوید من افول کنندگان را دوست ندارم .خدایی که افول کند خدا نیست ومن قبول ندارم.
حضرت از زبان آنها میگوید نه اینکه مشرک شده باشد .از آنچه مشرکین قبول دارد بر ضد آنها استفاده میکند.
از علی بن ابیطالب سوال شد مَنْ أَفْصَحُ النَّاسِ فصیح ترین مردم کیست؟ قَالَ: الْمُجِیبُ الْمُسْکِتُ عِنْدَ بَدِیهَةِ السُّؤَالِ. فرمود: فصیح ترین شخص کسی است که بتواند در جواب سوال ناگهانی، پاسخی بدهد که طرف مقابل را ساکت کند
3.مگر همه صحابه با ابوبکر و عمر بیعت کردند که الان به من ایراد میگیری که من چون بیعت نکرده ام، اطاعت نمیکنم.
ابوبکر با یک جمع معدود در سقیفه به خلافت رسید که ضمنا خیلی از صحابه نیز با او بیعت نکردند. عمر نیز که اصلا انتخابات نبود و به سبب ابوبکر انتخاب شد. چگونه معاویه در زمان خلفا هیچ ایرادی نداشته ولی به حضرت ایراد وارد میکند؟؟؟)
🔶️ فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ اگرافرادی بعد از اینکه خلافت ، ریاست و حکومت من ثابت شد، شروع به بدگویی کرد [بطعنِِ]یا بدعت در دین گذارند. مسلمانها در مقابل اوقیام کرده واورا سر جای خود مینشانند[ردّوُه] واو را بر می گردانند به همانجایی که از آنجا خارج شده است.
🔶فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى اگراز پذیرش ولایت سرپیچی کردند [اَبَی] با اومی جنگند.چون او مسیری غیر از مسیر مومنین را پذیرفته است. خدای متعال هم او را به همان مسیری که میرود[ماتولّی] سوق میدهد. خداوند او را حرکت میدهد به همان مسیری منحرفی که خودش انتخاب کرده
🔶️ وَ لَعَمْرِی یَا مُعَاوِیَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِکَ دُونَ هَوَاکَ لَتَجِدَنِّی أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ، ((حضرت پنج تاکید می آورد: واو قسم، سه لام تاکید، نون تاکید ثقیله)) معاویه (قطعا و قطعا وقطعا وقطعا وقطعا ) اگر با عقلت نگاه کنی ، البته عقلی که دخالت هوی وهوس در آن نباشد،[دونَ هَواک] خواهی فهمید [لتَجدَنّی]که من هیچ دخالتی و هیچ شراکتی در خون عثمان نداشتم. ومبرا ترین مردم[اَبراُ الناس] از خون عثمان من هستم.
🔶وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّی کُنْتُ فِی عُزْلَةٍ عَنْهُ می یابی [لتَعلمُنَّ]که من نسبت به خون عثمان عزلت گزیده بودم و کاری به عثمان نداشتم.
🔶 اِلّا اَن تَتَجَنّی، فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَکَ فقط در یک صورت است که میتوانی خلاف آن رای بدهی وآن این است که عاقل نباشی وبخواهی به من اتهام جنایت بزنی[تتجنّی] پس هر چه میتوانی تهمت بزن.[فتَجَن ما بداَ]
🔶والسلام نامه امام تمام شد.
🔺خطبه 43: إِنَّ اسْتِعْدَادِی لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِیرٌ عِنْدَهُمْ اینکه من برای شروع جنگ تعلل می کنم در حالیکه توسط جریر به معاویه پیغام فرستادم . إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ . این بستن درب دوستی است. وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَیْرٍ ، وباعث میشود مردم شام هیچوقت رو به خیر نیاورند. إِنْ أَرَادُوهُ ، والبته اگر اراده خیر داشته باشند. وَ لَکِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِیرٍ وَقْتاً لَا یُقِیمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِیاً ، من چند روز به جریر مهلت دادم اگر از اینمهلت استفاده کرد وجواب نامه را آورد که هیچ ، اگر نیاورد معلوم است که معاویه او را فریب داده و او از ما جدا شده. أَنَّ الْکِتَابَ الَّذِی کَتَبَهُ ع مَعَ جَرِیرٍ کَانَتْ صُورَتُهُ أَنِّی قَدْ عَزَلْتُکَ فَفَوِّضِ الْأَمْرَ إِلَى جَرِیرٍ وَ السَّلَامُ ای معاویه من تو رااز خلافت عزل کردم، برو و حکومت را به جریر تحویل بده. قَالَ لِجَرِیرٍ صُنْ نَفْسَکَ عَنْ خِدَاعِهِ ، حضرت به جریراز قبل فرموده بود: مواظب باش معاویه فریبت ندهد. فَإِنْ سَلَّمَ إِلَیْکَ الْأَمْرَ وَ تَوَجَّهَ إِلَیَّ فَأَقِمْ أَنْتَ بِالشَّامِ ، اگر حکومت را واگذار کرد تو خودت به عنوان نماینده من آنجا بمان . وَ إِنْ تَعَلَّلَ بِشَیْءٍ فَارْجِعْ ، ولی اگر دیدی تعلل می کند برگرد. فَلَمَّا عَرَضَ جَرِیرٌ الْکِتَابَ عَلَى مُعَاوِیَةَ ، وقتی که جریر نامه امام را به معاویه تحویل داد . تَعَلَّلَ بِمُشَاوَرَةِ أَهْلِ الشَّامِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ، معاویه گفت من نمی توانم زود جواب دهم .من باید با اطرافیان و اهل شام مشورت کنم و معاویه تعلل کرد. فَرَجَعَ جَرِیرٌ ، جریر گفت من طبق دستور امیر المومنین باید برگردم . وَ کَتَبَ مُعَاوِیَةُ فِی أَثَرِهِ فِی ظَهْرِ کِتَابِ عَلِیٍّ ع مَنْ وَلَّاکَ حَتَّى تَعْزِلَنِی، و معاویه در پشت همان نامه ای که حضرت به او نوشته بود نوشت چه کسی تو را حاکم کرد که حالا بخواهی من را عزل کنی؟ وَ السَّلَامُ. نامه معاویه تمام شد. و آن را دست جریر داد وگفت آن را به علی برسان.
✅️عصمت یک ملکه درونی است، جز خدا کسی نمی تواند معصوم را بشناسد وجز خدا کسی نمی تواند امام معصوم را انتخاب کند.
✅️ حتی دشمنان هم به شرافت و کرامت خاندان اهل بیت اذعان دارند.
✅️وقتی مردم رای دادند وبیعت کردند و حکومتی مستقر شد کسی حق درخواست رفراندم یا بیعت دوباره راندارد.
شبهه ای بوجود آمده و اهل سنت به این جمله استناد میکنند. جمله حضرت در متن : ((فاِنِ اجْتَمَعوا علی رجلِ سموهُ اماماً کانَ ذالک للهِ رضیً)) اگر دور هم اجتماع میکردند که فلان شخص امام و حاکم باشد ،این کفایت میکرد و خدا هم بر این حکم راضی بود. درستی انتخاب خلفا را ، یک انتخاب خدا پسندانه میدانند.
پاسخ شبهه: گاهی در بحث با طرف مقابل با برهان و استدلال برخورد میشود(جواب حلی ست) گاهی با محاجه پاسخ میدهند.(جواب جدلی ست)
اگر یک سنی گفت علی حق است نام او چرا در قرآن نیامده ؟ تمام آیات و فضیلت ، مصداق ، شأن نزول ، را با استدلال یاد آور شویم که منظور علیست یک بحث است . اما پاسخ دهیم ،اگر عمر حق است چرا نام او در قرآن نیامده ؟ این هم یک پاسخ و همان جدل و محاجه است.
یا در بحث مسیحیت جملاتی از کتاب انجیل که مورد قبول آنهاست ،از مسلمات و مقبولات خودشان استفاده شود، تا عمل مخالف و اشتباهشان محکوم شود.
ابراهیم خلیل با ستاره پرست از راه جدل وارد شد. با افول ستاره ، خدابودن ستاره را رد و تکذیب کرد. از مقبولات ستاره پرست استفاده کرد تا اورا ساکت و قانع کند.
امام علیه السلام در این جمله « فان اجتمعوا » بحث کلامی ندارد ،در مورد ویژگی، انتخاب ، و انتصاب امام بحث ندارد.اصلا در این مقوله نیست. بلکه مخاطب او معاویه است . و صحبت از سلطنت است. آیا قبول داری خلفای قبل را مردم انتخاب کردند؟ قبول داری هر کس را مردم انتخاب کرد باید از او حرف شنوی داشته باشند؟
می فرماید؛ مهاجر بن و انصار هم مرا انتخاب کردند پس تو هم باید مرا قبول داشته باشی. استفاده از مسلمات معاویه برای محکوم کردن معاویه.
این جملهٔ امام راجع به همه مردم نیست. مخاطب، معاویه است. معاویه ای که این عقاید را قبول داری طبق عقاید تو من امام هستم ، و باز طبق عقیده خود تو کسی نباید مخالفت کند.
ابن ابی الحدید با این جمله امام، بصراحت دلالت میکند بر انتخابات ،که یک راهیست برای انتخاب امام.
عصمت امام ،علم امام، و منصوب از طرف خدا را ، شرط نمیداند. میگوید : فقط هر کس انتخاب شد امام است. این نظر معتزله و اهل سنت است و شیعه اشتباه می کند.
اما با تمام نظرات خود در شرح نهج البلاغه ،نکتهٔ اولیه را دقت نکرده. که امیرالمومنین خطاب به معاویه نوشته ، در بحث اثبات و ویژگی امام نیست. و امام با توجه به مقبولات و اعتقادات معاویه پاسخ را دادند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۲/۲۰ - ۱۹شوال
💢 نامه ۶💢
موضوع:پاسخ به نامه معاویه
و من کتاب له (علیه السلام) إلى معاویة:
معاویه دو ایراد به حضرت میگرفت:
1.قتل عثمان، اینکه به دست علی کشته شده ویا علی در قتل عثمان شریک بوده است.
2.بیعت نکردن مردم شام با حضرت و انکار خلافت حضرت.
✅️ باوجود اینکه مردم مکه ومدینه بیعت کردند. من معاویه واطرافیان با علی بیعت نکردیم پس هیج وظیفه ای در قبال حکومت نداریم.
متن نامه معاویه به امیرالمومنین:
أَمَّا بَعْدُ فَلَعَمْرِی لَوْ بَایَعَکَ الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوکَ وَ أَنْتَ بَرِیءٌ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ کُنْتَ کَأَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ
اگر مثل بقیه خلفا، مردم با تو(علی) بیعت میکردند، ما هم حرمت تو را حفظ کرده وبا تو بیعت میکردیم .
وَ لَکِنَّکَ أَغْرَیْتَ بِعُثْمَانَ
ولی تو مردم را فریب دادی
وَ خَذَلْتَ عَنْهُ الْأَنْصَارَ ،
انصار را که جزو بزرگان بودندبر علیه عثمان شوراندی
فَأَطَاعَکَ الْجَاهِلُ ،
ویک عده انسان جاهل از تو اطاعت کردند و عثمان را کشتند.
وَ قَوِیَ بِکَ الضَّعِیفُ ،
آدمهای ضعیف به سبب تو قوی شدند .(مومنین ضعیف در نگاه معاویه بی ارزش هستند و ملاک برتری، اشرافیت است)
(در نظر معاویه مقداد، ابوذر، سلمان، و عبدالله ابن مسعود آدمهای ضعیفی بودند که به واسطه علی علیه السلام قوی شدند.)
وَ قَدْ أَبَى أَهْلُ الشَّامِ إِلَّا قِتَالَکَ
بدان وآگاه باش ما مردم شام هیچ راهی برای مقابله با تو نمیدانیم مگر جنگ.
حَتَّى تَدْفَعَ إِلَیْهِمْ قَتَلَةَ عُثْمَانَ .
مگرآنکه خود قاتلان عثمان را به من تحویل دهی.
فَإِنْ فَعَلْتَ کَانَتْ شُورَى بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ، اگر این کار را کردی، وقت مصالحه است یک شورایی تشکیل داده ورای گیری میکنیم که چه کسی امام و خلیفه جامعه باشد.
وَ لَعَمْرِی مَا حُجَّتُکَ عَلَیَّ کَحُجَّتِکَ عَلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ .
بدان و آگاه باش آن دلیلی که توبرای طلحه وزبیر داشتی نسبت به من چنین دلیلی را نداری.
لِأَنَّهُمَا بَایَعَاکَ ،
آن دو نفر اول بیعت کردند وبعد بیعتشان رانقض کردند
وَ لَمْ أُبَایِعْکَ ،
ولی من بیعت نکردم.
وَ لَا حُجَّتُکَ عَلَى أَهْلِ الشَّامِ کَحُجَّتِکَ عَلَى أَهْلِ الْبَصْرَةِ ،لِأَنَّهُمْ أَطَاعُوکَ وَ لَمْ یُطِعْکَ أَهْلُ الشَّامِ
اهل بصره ابتدا بیعت کردند وبعد بیعت شکستند .ما مردم شام اصلا بیعت نکردیم
فَأَمَّا شَرَفُکَ فِی الْإِسْلَامِ وَ قَرَابَتُکَ مِنَ النَّبِیِّ ص وَ مَوْضِعُکَ مِنْ قُرَیْشٍ فَلَسْتُ أَدْفَعُهُ ،اما با همه این ایرادهایی که من به شما دارم ولی جایگاه ، شرافت، و تقرب شما به پیامبر ، و جایگاه شمادر اسلام و در میان قریش قابل انکار نیست.
✅️شرافت و جایگاه اهل بیت نزد دشمنان هم ثابت بود:
ابن ابی الحدید در جلد ۶ نقل میکند در زمان امام حسن ،معاویه و اصحاب جلسه ای گرفتند:
و قد کان بلغهم عن الحسن بن علی ع قوارص امام مجتبی جواب های دندان شکن میدهد.
فقالوا یا أمیر المؤمنین ( خطاب به معاویه)إن الحسن قد أحیا أباه ، بدرستیکه حسن دوباره پدرش را زنده میکند.
برای مقابله با امام حسن هر کسی راهی پیشنهاد داد، معاویه گفت :
و اعلموا أنهم أهل بیت لا یعیبهم العائب و لا یلصق بهم العار
اهل بیت کسانی هستند که هیچ کسی نمی توانند عیب و عاری را به آنها نسبت دهد
و لکن اقذفوه بحجره تقولون له إن أباک قتل عثمان و کَرَّهَ خلافة الخلفاء من قبله. ولی این حرف را به حسن ابن علی نسبت دهید: تو کسی هستی که پدرت قاتل عثمان بود و خلفای قبل را نیز قبول نداشت
✅کسی که این نامه را به سمت معاویه برد جریر بن عبدالله بجلی( فرماندار امیرالمومنین در همدان) بود که حضرت به او میفرماید:
ائْتِ مُعَاوِیَةَ بِکِتَابِی ... وَ أَعْلِمْهُ أَنِّی لَا أَرْضَى بِهِ أَمِیراً وَ أَنَّ الْعَامَّةَ لَا تَرْضَى بِهِ خَلِیفَةً.
نامه مرا نزد معاویه ببر من (علی)راضی به حکومت معاویه نیستم.مردم هم خلافت او را نمی خواهند.
قبل از جملات نامه ۶ در تمام نهج البلاغه دارد:
🔶️ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ بَیْعَتِی بِالْمَدِینَةِ لَزِمَتْکَ وَ أَنْتَ بِالشَّام لإِنَّهُ بَایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَایَعُوهُمْ عَلَیْهِ (مردم با همان سیستم و به همان شکلی که با خلفای قبل بیعت کردند با من هم بیعت کردند)
🔶️فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ یَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ یَرُدَّ؛
طبق کلام حضرت مردم تا قبل از بیعت اختیار دارند ولی وقتی حکومت مستقر شد دیگر راهی برای برگشتن از نظر، رای گیری مجدد و رفراندوم نیست.
🔶️ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا،
معاویه بدان وآگاه باش! اجتماع مهاجرین وانصار برای کسب خلافت کافی است.اگر مهاجرین وانصار جمع شدند، اجتماع کردند و کسی را به عنوان امام وپیشوا انتخاب کردند خدای متعال هم به این حرف رضایت می دهد.
(( شبهه ای وارد شده بر این جمله حضرت ، در پایان متن پاسخ آمده.))
✅️امامت؛ نص یا انتخابات؟
ابن ابی الحدید:
و اعلم أن هذا الفصل دال بصریحه على کون الاختیار طریقا إلى الإمامة کما یذکره أصحابنا المتکلمون لأنه احتج على معاویة ببیعة أهل الحل و العقد له... فأما الإمامیة فتحمل هذا الکتاب منه ع على التقیة
ابن ابی الحدید: بدان وآگاه باش که یکی از راههای انتخاب امام همانگونه که حضرت در نامه ۶ فرمودند ، این است که مردم اجتماع کنند و با انتخابات امام را برگزینند.
همانگونه که اصحاب ما، معتزله این حرفها رابیان کرده اند...
و اما برادران شیعه ما میگویند این جملات حضرت از روی تقیه گفته شده، اینها واقعی نیست.
✅️سه پاسخ به ابن ابی الحدید وسنی مذهب:
1.مقصود حضرت در این نامه بحث امامت نیست تا بگوییم چرا حضرت خودش را در حد خلفاء پایین آورده، حتی بحث خلافت هم نیست چون خلافت یعنی جانشین پیامبر که انها جانشین نبودند. بلکه حضرت در اینجا در مورد سلطنت و ریاست صحبت می کند.
حضرت در باب حکومت ظاهری در خطبه۳، شقشقیه نیز فرمود،حضور مردم شرط است:
لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ
اگر حضور جمعیت فراوان نبود،
وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ
گر خدا با علماعهد نکرده بود که باید در مقابل خونخوار وظالم فریاد بزنند.
لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا.
من هیچوقت خلافت را نمی پذیرفتم.
برای ریاست باید اقبال عمومی باشد ولی برای خلافت رسول الله و امامت نظر مردم ملاک نیست زیرا: به تعبیر خواجه نصیر الدین طوسی :
اَلعِصمَهُ تَقتَضِی النَّص
(امام باید معصوم باشد و معصوم را کسی جز خدا تشخیص نمی دهد پس امامت منصوص من عند الله است)
2.حضرت در این نامه به جای استدلال به غدیر، یوم الدار، حدیث منزلت و... به انتخاب توسط مردم استدلال میکند و این خود راهی است برای مواجهه با دشمن که به آن جدل میگویند.
جدل: استفاده از مقبولات طرف مقابل و استفاده از همانها برای محکوم کردن خود او.
نمونه قرآنی جدل:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَىٰ کَوْکَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّی ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ...
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ...فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ
حضرت ابراهیم در مواجهه با مشرکین بجای استدلال ،آوردن دلیل عقلی وبرهان منطقی از نمونه جدلی استفاده می کند. خودش را مثل آنها میکندوقتی ماه وخورشید وستاره را میبیند میگوید این خدای من است وقتی افول کرد میگوید من افول کنندگان را دوست ندارم .خدایی که افول کند خدا نیست ومن قبول ندارم.
حضرت از زبان آنها میگوید نه اینکه مشرک شده باشد .از آنچه مشرکین قبول دارد بر ضد آنها استفاده میکند.
از علی بن ابیطالب سوال شد
مَنْ أَفْصَحُ النَّاسِ
فصیح ترین مردم کیست؟
قَالَ: الْمُجِیبُ الْمُسْکِتُ عِنْدَ بَدِیهَةِ السُّؤَالِ.
فرمود: فصیح ترین شخص کسی است که بتواند در جواب سوال ناگهانی، پاسخی بدهد که طرف مقابل را ساکت کند
3.مگر همه صحابه با ابوبکر و عمر بیعت کردند که الان به من ایراد میگیری که من چون بیعت نکرده ام، اطاعت نمیکنم.
ابوبکر با یک جمع معدود در سقیفه به خلافت رسید که ضمنا خیلی از صحابه نیز با او بیعت نکردند. عمر نیز که اصلا انتخابات نبود و به سبب ابوبکر انتخاب شد. چگونه معاویه در زمان خلفا هیچ ایرادی نداشته ولی به حضرت ایراد وارد میکند؟؟؟)
🔶️ فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ
اگرافرادی بعد از اینکه خلافت ، ریاست و حکومت من ثابت شد، شروع به بدگویی کرد [بطعنِِ]یا بدعت در دین گذارند. مسلمانها در مقابل اوقیام کرده واورا سر جای خود مینشانند[ردّوُه] واو را بر می گردانند به همانجایی که از آنجا خارج شده است.
🔶فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى
اگراز پذیرش ولایت سرپیچی کردند [اَبَی] با اومی جنگند.چون او مسیری غیر از مسیر مومنین را پذیرفته است. خدای متعال هم او را به همان مسیری که میرود[ماتولّی] سوق میدهد.
خداوند او را حرکت میدهد به همان مسیری منحرفی که خودش انتخاب کرده
🔶️ وَ لَعَمْرِی یَا مُعَاوِیَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِکَ دُونَ هَوَاکَ لَتَجِدَنِّی أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ،
((حضرت پنج تاکید می آورد: واو قسم، سه لام تاکید، نون تاکید ثقیله))
معاویه (قطعا و قطعا وقطعا وقطعا وقطعا ) اگر با عقلت نگاه کنی ، البته عقلی که دخالت هوی وهوس در آن نباشد،[دونَ هَواک] خواهی فهمید [لتَجدَنّی]که من هیچ دخالتی و هیچ شراکتی در خون عثمان نداشتم. ومبرا ترین مردم[اَبراُ الناس] از خون عثمان من هستم.
🔶وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّی کُنْتُ فِی عُزْلَةٍ عَنْهُ
می یابی [لتَعلمُنَّ]که من نسبت به خون عثمان عزلت گزیده بودم و کاری به عثمان نداشتم.
🔶 اِلّا اَن تَتَجَنّی، فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَکَ
فقط در یک صورت است که میتوانی خلاف آن رای بدهی وآن این است که عاقل نباشی وبخواهی به من اتهام جنایت بزنی[تتجنّی] پس هر چه میتوانی تهمت بزن.[فتَجَن ما بداَ]
🔶والسلام
نامه امام تمام شد.
🔺خطبه 43:
إِنَّ اسْتِعْدَادِی لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِیرٌ عِنْدَهُمْ
اینکه من برای شروع جنگ تعلل می کنم در حالیکه توسط جریر به معاویه پیغام فرستادم .
إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ .
این بستن درب دوستی است.
وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَیْرٍ ،
وباعث میشود مردم شام هیچوقت رو به خیر نیاورند.
إِنْ أَرَادُوهُ ، والبته اگر اراده خیر داشته باشند.
وَ لَکِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِیرٍ وَقْتاً لَا یُقِیمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِیاً ،
من چند روز به جریر مهلت دادم اگر از اینمهلت استفاده کرد وجواب نامه را آورد که هیچ ، اگر نیاورد معلوم است که معاویه او را فریب داده و او از ما جدا شده.
أَنَّ الْکِتَابَ الَّذِی کَتَبَهُ ع مَعَ جَرِیرٍ کَانَتْ صُورَتُهُ أَنِّی قَدْ عَزَلْتُکَ فَفَوِّضِ الْأَمْرَ إِلَى جَرِیرٍ وَ السَّلَامُ
ای معاویه من تو رااز خلافت عزل کردم، برو و حکومت را به جریر تحویل بده.
قَالَ لِجَرِیرٍ صُنْ نَفْسَکَ عَنْ خِدَاعِهِ ، حضرت به جریراز قبل فرموده بود: مواظب باش معاویه فریبت ندهد.
فَإِنْ سَلَّمَ إِلَیْکَ الْأَمْرَ وَ تَوَجَّهَ إِلَیَّ فَأَقِمْ أَنْتَ بِالشَّامِ ،
اگر حکومت را واگذار کرد تو خودت به عنوان نماینده من آنجا بمان .
وَ إِنْ تَعَلَّلَ بِشَیْءٍ فَارْجِعْ ،
ولی اگر دیدی تعلل می کند برگرد.
فَلَمَّا عَرَضَ جَرِیرٌ الْکِتَابَ عَلَى مُعَاوِیَةَ ، وقتی که جریر نامه امام را به معاویه تحویل داد .
تَعَلَّلَ بِمُشَاوَرَةِ أَهْلِ الشَّامِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ، معاویه گفت من نمی توانم زود جواب دهم .من باید با اطرافیان و اهل شام مشورت کنم و معاویه تعلل کرد.
فَرَجَعَ جَرِیرٌ ،
جریر گفت من طبق دستور امیر المومنین باید برگردم .
وَ کَتَبَ مُعَاوِیَةُ فِی أَثَرِهِ فِی ظَهْرِ کِتَابِ عَلِیٍّ ع مَنْ وَلَّاکَ حَتَّى تَعْزِلَنِی،
و معاویه در پشت همان نامه ای که حضرت به او نوشته بود نوشت چه کسی تو را حاکم کرد که حالا بخواهی من را عزل کنی؟
وَ السَّلَامُ.
نامه معاویه تمام شد.
و آن را دست جریر داد وگفت آن را به علی برسان.
✅️عصمت یک ملکه درونی است، جز خدا کسی نمی تواند معصوم را بشناسد وجز خدا کسی نمی تواند امام معصوم را انتخاب کند.
✅️ حتی دشمنان هم به شرافت و کرامت خاندان اهل بیت اذعان دارند.
✅️وقتی مردم رای دادند وبیعت کردند و حکومتی مستقر شد کسی حق درخواست رفراندم یا بیعت دوباره راندارد.
شبهه ای بوجود آمده و اهل سنت به این جمله استناد میکنند.
جمله حضرت در متن :
((فاِنِ اجْتَمَعوا علی رجلِ سموهُ اماماً کانَ ذالک للهِ رضیً))
اگر دور هم اجتماع میکردند که فلان شخص امام و حاکم باشد ،این کفایت میکرد و خدا هم بر این حکم راضی بود.
درستی انتخاب خلفا را ، یک انتخاب خدا پسندانه میدانند.
پاسخ شبهه: گاهی در بحث با طرف مقابل با برهان و استدلال برخورد میشود(جواب حلی ست) گاهی با محاجه پاسخ میدهند.(جواب جدلی ست)
اگر یک سنی گفت علی حق است نام او چرا در قرآن نیامده ؟
تمام آیات و فضیلت ، مصداق ، شأن نزول ، را با استدلال یاد آور شویم که منظور علیست یک بحث است .
اما پاسخ دهیم ،اگر عمر حق است چرا نام او در قرآن نیامده ؟
این هم یک پاسخ و همان جدل و محاجه است.
یا در بحث مسیحیت جملاتی از کتاب انجیل که مورد قبول آنهاست ،از مسلمات و مقبولات خودشان استفاده شود، تا عمل مخالف و اشتباهشان محکوم شود.
ابراهیم خلیل با ستاره پرست از راه جدل وارد شد. با افول ستاره ، خدابودن ستاره را رد و تکذیب کرد.
از مقبولات ستاره پرست استفاده کرد تا اورا ساکت و قانع کند.
امام علیه السلام در این جمله « فان اجتمعوا » بحث کلامی ندارد ،در مورد ویژگی، انتخاب ، و انتصاب امام بحث ندارد.اصلا در این مقوله نیست.
بلکه مخاطب او معاویه است . و صحبت از سلطنت است.
آیا قبول داری خلفای قبل را مردم انتخاب کردند؟
قبول داری هر کس را مردم انتخاب کرد باید از او حرف شنوی داشته باشند؟
می فرماید؛ مهاجر بن و انصار هم مرا انتخاب کردند پس تو هم باید مرا قبول داشته باشی.
استفاده از مسلمات معاویه برای محکوم کردن معاویه.
این جملهٔ امام راجع به همه مردم نیست. مخاطب، معاویه است.
معاویه ای که این عقاید را قبول داری طبق عقاید تو من امام هستم ، و باز طبق عقیده خود تو کسی نباید مخالفت کند.
ابن ابی الحدید با این جمله امام، بصراحت دلالت میکند بر انتخابات ،که یک راهیست برای انتخاب امام.
عصمت امام ،علم امام، و منصوب از طرف خدا را ، شرط نمیداند.
میگوید : فقط هر کس انتخاب شد امام است.
این نظر معتزله و اهل سنت است و شیعه اشتباه می کند.
اما با تمام نظرات خود در شرح نهج البلاغه ،نکتهٔ اولیه را دقت نکرده.
که امیرالمومنین خطاب به معاویه نوشته ، در بحث اثبات و ویژگی امام نیست.
و امام با توجه به مقبولات و اعتقادات معاویه پاسخ را دادند.