🔵و من کتاب له (علیه السلام) إلى أشعث بن قیس عامل أذربیجان:
امیرالمومنین در این نامه به اشعث بن قیس حاکم آذربایجان (که از منافقین زمان امام هست و به عنوان یکی از عاملان پدید آمدن جریان خوارج و ایجاد کنندگان فتنه در جنگ صفین خون به دل امام کرد) می نویسند:
البته این تشکر و این کار بزرگ تا زمانی ارزشمند است که شما تغییر مسیر ندهید و همچنان از پیامبر دفاع نمایید ولی اگر روزی اشتباه کنید و مسیرتان را تغییر دهید دیگر شایسته تقدیر نیستید.
حضرت بعد از استقرار در کوفه در حالی که مدت زمان زیادی از حکومتشان نمیگذشت و تازه از جنگ جمل بازگشته بودند.نامه ای به برخی فرمانداران که از زمان عثمان مسئولیت داشتند می نویسند و آنها را موقت در مسئولیت خود ابقا میکنند. (ابقای آنها تا زمان به سامان رسیدن حکومت بود و همین که شرایط مساعد شد آنها را از حکومت برکنار کردند)
_نامه حضرت به اشعث بن قیس یکی از این عاملان بعد از استقرار حکومت:
اما بعد، اگر این بدخواهی که در ضمیر تو نهفته است نمی بود، تو خود قبل از سایر مردم به این امر مهم (حکومت)پیشقدم می شدی
( اگر از درونت آگاه نبودم و یکسری اشتباهات را انجام نمیدادی، به سبب استعداد مدیریتی و... تو از بقیه سزاوار تر بودی) و شاید اگر تقوای الهی پیشه کنی بخشی از رفتار تو قسمتی دیگر از کارهایت را جبران کند و به سامان رساند.
حق من بر شما این است که نسبت به بیعت با من وفادار باشید در حضور و در غیاب من نسبت به حکومت دلسوز و ناصح باشید.
(گزارش خائنان به بالادست از جمله مصادیق این دلسوزی است)
_به طور خاص عالمان باید حکومت را مورد توجه ویژه و نظارت قرار دهند. امام صادق: ُ الْمُلُوکُ حُکَّامُ النَّاسِ وَ الْعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَى الْمُلُوکِ.
پادشاهان حکام مردم هستند و دانشمندان حکام پادشاهان
ورود امثال شیخ بهایی در دربار پادشاهان به خاطر همین امر است
💠لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ
تو حق نداری نسبت به مردم مظلومی که باید حال آنها را مراعات کنی[رَعِیَّةٍ] استبداد خرج دهی[تَفْتَاتَ]
💠وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ
نبایدکار مهم و بزرگ و خطیر[تُخَاطِرَ] انجام دهی مگر با اطمینان کامل که ثمره تفکر و مشورت است.
مسئولین باید در خرج بیتالمال دقت نمایند چرا که هر کسی نسبت به اموال حلال خود هم حساب پس میدهد که کجا خرج کرد چه رسد به بیتالمال.
_مسولین باید مصلحت عام را بسنجنپد و تصمیم درستی که موجب صلاح جامعه باشد اتخاذ کنند.
_طبق نقل یعقوبی معاویه وقتی به حکومت رسید سالانه 30میلیون مالیات از آذربایجان(شامل کل قسمت های ترک نشین شمال ایران و کشور آذربایجان کنونی و... که مبلغ هنگفتی بوده است) می گرفت و برای همین حضرت میفرماید مال الله نزد توست.
_وقتی نامه حضرت به اشعث رسید قصد کرد نزد معاویه فرار کند او به اطرافیانش گفت: ْ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِیطَالِبٍ قَدْ أَوْجَسَنِی
اطرافیان او را ازاین کار بازداشتند و گفتند این برای قوم و قبیله ما زشت است که به معاویه پناه ببری پس ازین کار حیا کن
وقتی حجر بن عدی رفت و اشعث را به کوفه آورد حضرت دستور تفتیش او را صادر کرد 100 تا 400 هزار درهم از او کشف شد. او گفت همه اینها پول بیت المال نیست. حضرت 30 هزار درهم را به او برگرداند. ًاشعث گفت: فَقَالَ لَا یَکْفِینِی این مرا کفایت نمیکند، حضرت فرمود: فَقَالَ لَسْتُ بِزَائِدِکَ دِرْهَما... یک درهم دیگر به تو نمیدهم چون حق تو همین است.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲۲/۱۹ - ۱۸ شوال
💢 نامه ۵💢
🔵و من کتاب له (علیه السلام) إلى أشعث بن قیس عامل أذربیجان:
امیرالمومنین در این نامه به اشعث بن قیس حاکم آذربایجان (که از منافقین زمان امام هست و به عنوان یکی از عاملان پدید آمدن جریان خوارج و ایجاد کنندگان فتنه در جنگ صفین خون به دل امام کرد) می نویسند:
لَمَّا قَدِمَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنَ الْبَصْرَةِ إِلَى الْکُوفَةِ...
حضرت بعد از پیروزی در بصره به سمت کوفه آمد(پایگاه خلافت کوفه بود بعد از پیروزی در جنگ جمل از بصره به کوفه آمدند)
وَ قَدْ أَعَزَّ اللَّهُ نَصْرَهُ وَ أَظْهَرَهُ عَلَى عَدُوِّهِ
در حالی که پیروز مندانه به کوفه آمده بودند
وَ مَعَهُ أَشْرَافُ النَّاسِ وَ أَهْلُ الْبَصْرَةِ،
عده ای از بزرگان بصره و مدینه، اصحاب پیامبر با ایشان همراه بودند
اسْتَقْبَلَهُ أَهْلُ الْکُوفَةِ وَ فِیهِمْ قُرَّاؤُهُمْ وَ أَشْرَافُهُمْ فَدَعَوْا لَهُ بِالْبَرَکَةِ
اهل کوفه که بین آنها بزرگان و اشرافیان بودند به استقبال امام آمده و از ایشان دعوت کردند به خانه آنان بروند.
وَ قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَیْنَ تَنْزِلُ أَ تَنْزِلُ الْقَصْرَ؟
پس گفتند کجا سکونت می کنید آیا در قصر ساکن می شوید
فَقَالَ لَا وَ لَکِنِّی أَنْزِلُ الرَّحَبَةَ
نه هرگز! درقصرساکن نمیشوم ولی می خواهم در منطقه وسیعی ساکن[الرحبه] شوم
فَنَزَلَهَا وَ أَقْبَلَ حَتَّى دَخَلَ الْمَسْجِدَ الْأَعْظَمَ فَصَلَّى فِیهِ رَکْعَتَیْنِ
حضرت وارد مسجد کوفه شدند و دو رکعت نماز در آنجا اقامه کردند
ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِهِ
سپس بر منبر رفتند و بعد از حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر فرمودند
وَ قَالَ «أَمَّا بَعْدُ یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ فَإِنَّ لَکُمْ فِی الْإِسْلَامِ فَضْلًا
ای مردم کوفه شما کاری کارستان کردید. کار بزرگی بود. (تشخیص فتنه طلحه زبیر و عایشه)
مَا لَمْ تُبَدِّلُوا وَ تُغَیِّرُوا دَعَوْتُکُمْ إِلَى الْحَقِّ فَأَجْبُتْم وَ بَدَأْتُمْ بِالْمُنْکَرِ فَغَیَّرْتُمْ أَلَا إِنَّ فَضْلَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ فِی الْأَحْکَامِ ...
البته این تشکر و این کار بزرگ تا زمانی ارزشمند است که شما تغییر مسیر ندهید و همچنان از پیامبر دفاع نمایید ولی اگر روزی اشتباه کنید و مسیرتان را تغییر دهید دیگر شایسته تقدیر نیستید.
حضرت بعد از استقرار در کوفه در حالی که مدت زمان زیادی از حکومتشان نمیگذشت و تازه از جنگ جمل بازگشته بودند.نامه ای به برخی فرمانداران که از زمان عثمان مسئولیت داشتند می نویسند و آنها را موقت در مسئولیت خود ابقا میکنند. (ابقای آنها تا زمان به سامان رسیدن حکومت بود و همین که شرایط مساعد شد آنها را از حکومت برکنار کردند)
_نامه حضرت به اشعث بن قیس یکی از این عاملان بعد از استقرار حکومت:
لَمَّا بُویِعَ عَلِیٌّ ع وَ کَتَبَ إِلَى الْعُمَّالِ کَتَبَ إِلَى الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ:
چون با علی بیعت شد(در کوفه) و او به نوشتن نامه هایی به کارگزاران خود پرداخت،نامه ای توسط زیاد بن مرحب همدانی برای اشعث بن قیس فرستاد.
أَمَّا بَعْدُ فَلَوْ لَا هَنَاتٌ کُنَّ فِیکَ کُنْتَ الْمُقَدَّمَ فِی هَذَا الْأَمْرِ قَبْلَ النَّاسِ وَ لَعَلَّ أَمْرَکَ یَحْمِلُ بَعْضُهُ بَعْضاً إِنِ اتَّقَیْتَ اللَّهَ
اما بعد، اگر این بدخواهی که در ضمیر تو نهفته است نمی بود، تو خود قبل از سایر مردم به این امر مهم (حکومت)پیشقدم می شدی
( اگر از درونت آگاه نبودم و یکسری اشتباهات را انجام نمیدادی، به سبب استعداد مدیریتی و... تو از بقیه سزاوار تر بودی) و شاید اگر تقوای الهی پیشه کنی بخشی از رفتار تو قسمتی دیگر از کارهایت را جبران کند و به سامان رساند.
ثُمَّ إِنَّهُ کَانَ مِنْ بَیْعَةِ النَّاسِ إِیَّایَ مَا قَدْ بَلَغَکَ
بیعت مردم با من قبلاً به اطلاع تو رسیده بود،
وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ مِمَّنْ بَایَعَانِی
طلحه و زبیر از کسانی بودند که با من بیعت کرده بودند
ثُمَّ نَقَضَا بَیْعَتِی عَلَى غَیْرِ حَدَثٍ وَ أَخْرَجَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ وَ صَارَا إِلَى الْبَصْرَةِ
و سپس بدون دلیل بیعت مرا شکستند و امّ المؤمنین را با خودخارج کرده و عازم بصره شدند.
فَسِرْتُ إِلَیْهِمَا فَالْتَقَیْنَا فَدَعَوْتُهُمْ إِلَى أَنْ یَرْجِعُوا فِیمَا خَرَجُوا مِنْهُ
من نیز به سمت بصره حرکت کردم و به یک دیگر رسیدیم. از آنان خواستم به پیمانی که آن را شکسته بودند بازگردند،
فَأَبَوْا فَأَبْلَغْتُ فِی الدُّعَاءِ وَ أَحْسَنْتُ فِی الْبَقِیَّة
ولی سر تافتند و من در بازخواندن آنان سخت کوشیدم و با همه عطوفت به خرج داده و سپس اتمام حجت کردم...
💠وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ
مسئولیت[عَمَلَکَ] برای تو طعمه نیست بلکه امانتی است برگردن تو
امانت را باید به انسان امین و کاردان سپرد.
در غرر الحکم از امام علی علیه السلام در این زمینه آمده:
یُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ
چهار دلیل برای سقوط حکومت ها هست:
تَضْیِیعُ الْأُصُولِ
تضییع اصول( به امور مهم نمیپردازد)
وَ التَّمَسُّکُ بِالْغُرُورِ
و پرداختن به امور غیر مهم و فریب.
وَ تَقْدِیمُ الْأَرَاذِلِ
مقدم داشتن اراذل
وَ تَأْخِیرُ الْأَفَاضِل
و پست ندادن به انسان های فاضل و متدین.
علت سقوط حکومت عثمان مقدم داشتن ارازل بر دیگران بود.
💠وَ أَنْتَ مُسْتَرْعیً لِمَنْ فَوْقَکَ
تو از جانب بالا دستی ،خدا و امام در حال رصد و نظارت[مُسْتَرْعیً] هستی.
در نظام دینی همه مردم وظیفه نظارت بر حاکمان را دارند:
وَ النَّصِیحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِین
(برخی از دلسوزی ها و نصیحت ها برای پیشوایان و حاکمان و مسئولین امت اسلامی است)
همچنین در خطبه ۳۴ امده:
وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیب
حق من بر شما این است که نسبت به بیعت با من وفادار باشید در حضور و در غیاب من نسبت به حکومت دلسوز و ناصح باشید.
(گزارش خائنان به بالادست از جمله مصادیق این دلسوزی است)
_به طور خاص عالمان باید حکومت را مورد توجه ویژه و نظارت قرار دهند. امام صادق: ُ الْمُلُوکُ حُکَّامُ النَّاسِ وَ الْعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَى الْمُلُوکِ.
پادشاهان حکام مردم هستند و دانشمندان حکام پادشاهان
ورود امثال شیخ بهایی در دربار پادشاهان به خاطر همین امر است
💠لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ
تو حق نداری نسبت به مردم مظلومی که باید حال آنها را مراعات کنی[رَعِیَّةٍ] استبداد خرج دهی[تَفْتَاتَ]
💠وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ
نبایدکار مهم و بزرگ و خطیر[تُخَاطِرَ] انجام دهی مگر با اطمینان کامل که ثمره تفکر و مشورت است.
مسئولین باید در خرج بیتالمال دقت نمایند چرا که هر کسی نسبت به اموال حلال خود هم حساب پس میدهد که کجا خرج کرد چه رسد به بیتالمال.
_مسولین باید مصلحت عام را بسنجنپد و تصمیم درستی که موجب صلاح جامعه باشد اتخاذ کنند.
💠وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ،
در دستان تو مالی از اموال خدا است
💠 وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ؛
تو خزانه دار خدایی تا وقتی که به او بازگردانی.
💠وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ
امید است که من حاکم بدی برای تو نباشم
💠 وَ السَّلَام.
_طبق نقل یعقوبی معاویه وقتی به حکومت رسید سالانه 30میلیون مالیات از آذربایجان(شامل کل قسمت های ترک نشین شمال ایران و کشور آذربایجان کنونی و... که مبلغ هنگفتی بوده است) می گرفت و برای همین حضرت میفرماید مال الله نزد توست.
_وقتی نامه حضرت به اشعث رسید قصد کرد نزد معاویه فرار کند او به اطرافیانش گفت: ْ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِیطَالِبٍ قَدْ أَوْجَسَنِی
این سخنان علی مرا به وحشت انداخت.
وَ هُوَ آخِذِی بِمَالِ أَذْرَبِیجَانَ عَلَى کُلِّ حَالٍ
علی مثل عثمان نیست که مرا به حال خود واگذارد پس پول آذربایجان را از من میگیرد
وَ أَنَا لَاحِقٌ بِمُعَاوِیَةَ
پس من به معاویه ملحق میشوم
فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ الْمَوْتُ خَیْرٌ لَکَ مِنْ ذَلِکَ تَدَعُ مِصْرَکَ وَ جَمَاعَةَ قَوْمِکَ فَتَکُونُ ذَنَباً لِأَهْلِ الشَّامِ فَاسْتَحْیَا مِنْ ذَلِک...
اطرافیان او را ازاین کار بازداشتند و گفتند این برای قوم و قبیله ما زشت است که به معاویه پناه ببری پس ازین کار حیا کن
وقتی حجر بن عدی رفت و اشعث را به کوفه آورد حضرت دستور تفتیش او را صادر کرد 100 تا 400 هزار درهم از او کشف شد. او گفت همه اینها پول بیت المال نیست. حضرت 30 هزار درهم را به او برگرداند. ًاشعث گفت: فَقَالَ لَا یَکْفِینِی این مرا کفایت نمیکند، حضرت فرمود: فَقَالَ لَسْتُ بِزَائِدِکَ دِرْهَما... یک درهم دیگر به تو نمیدهم چون حق تو همین است.
اشعث بن قیس:
_خطبه 19: مَا یُدْرِیکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی عَلَیْکَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِینَ حَائِکٌ ابْنُ حَائِکٍ مُنَافِقٌ ابْنُ کَافِر
چه دانى، که چه چیز به سود من است و چه چیز به زیان من. لعنت خدا و لعنت لعن کنندگان بر تو باد.
اى که خود و پدرت همواره در دروغ هستید. چقدر به هم مى بافزد. اى منافق فرزند کافر.