بسم الله الرحمن الرحیم شرح نامه ها ۱۴۰۲/۲/۱۶ - ۱۵ شوال
💢 نامه 1💢 موضوع: دعوت از مردم کوفه برای جنگ جمل
نهج البلاغه از سه بخش خطبه , نامه ، و حکمت ها تشکیل شده . ۲۴۱ خطبه ، ۷۹ نامه ، که دو نامه مفصل، نامه ۳۱ یک نامه تربیتی ، و نامه ۵۳ یک نامه حکومتی ، دو نامه متوسط و بقیه نامه ها کوتاه یا خیلی کوتاه هستند. اولین نامه :
🔴من کتاب له (علیه السلام) إلى أهل الکوفة عند مسیره من المدینة إلى البصرة این نامه را حضرت زمانی که از مدینه عازم بصره بودند نوشتند چون جنگ جمل در حوالی بصره اتفاق افتاد ولی خطاب اصلی این نامه مردم کوفه هستند . ای مردم کوفه آماده باشید برای دفاع از علی حرکت کنید و از جریان ولایت حمایت کنید . گفته شده این نامه در ربذه میان راه توسط حضرت نوشته شده و توسط امام حسن و عمار برای مردم کوفه ارسال شد.
لازم به ذکر است استاندار کوفه در این زمان ابوموسی اشعری است که در جریان حکمیت جهالت و خیانت او آشکار شد از موارد خیانت آشکار ابو موسی همینجاست حضرت به او که فرماندار کوفه است نامه مینویسد و میگوید مردم را جمع کند تا از من دفاع کنند تا جریان جمل به جایی نرسد ولی ابوموسی مردم را به کنارهگیری از جنگ دعوت می کند و میگوید این فتنه است که شروع شده و ما باید بر بیعت با خلیفه سوم عثمان باشیم و در این فتنه بر هیچ طرفی نباشید.
امیرالمومنین مفصل پاسخ میدهد در نامه ۶۳ به این موضوع پرداخته شده و نامههایی حضرت با ابوموسی داشتند در آخر ابوموسی را عزل کردند ابوموسی نمی خواست از دارالخلافه بیرون برود وقتی جناب مالک اشتر به کوفه رفت واو را از دارالعماره بیرون کرد در این زمان مردم به سمت امیرالمومنین تمایل پیدا کردند
♦من عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ إِلَى أَهْلِ الْکُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ؛ در بسیاری از نامه ها حضرت اینگونه شروع میکند من عبدالله علی امیرالمومنین این سه لفظ پشت سرهم حاوی پیام های مهمی است ابتدا حضرت خود راعبدالله معرفی میکند سپس نام خود را ذکر میکند بعد مسئولیت اجتماعی خود یعنی امیرالمومنین و حاکم جامعه اسلامی بودن.
قبل از امیر و علی بودن عبدالله بودن ملاک است یعنی علی اگر علی شده به خاطر عبودیت محض ایشان در مقابل خداست وقتی میخوانیم: ( اشهد ان محمدا عبده و رسوله) شهادت به عبودیت پیغمبر سپس شهادت به رسالت. زیرا رسالت مقدمه عبودیت و بندگی است تا عبودیت حاصل نشود رسالت حاصل نمی شود .
(سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى ) اگر پیامبر به مقام معراج رسیدو از جبرئیل بالاتر رفت به خاطر این است که عبد شد و خدا بندگانش را به معراج می برد پیامبر چون در اوج عبودیت بود به اوج تقرب خدا هم رسید .
بدون استثناء همه مردم عبد هستند. تفاوت در عبدالله بودن یا عبد الشیطان یا عبدالنفس یا عبدالمال بودن است وگرنه عبودیت در ذات انسان هست و بدون استثنا همه پرستش می کنند. حس پرستش در فطرت هست و گاهی به اشتباه به جای خدا ،عبودیت مال ودنیا را قبول میکند.
✳️ امام باقر فرمود: ( من اصغی الی ناطق فقد عبده ) کسی که از گوینده چیزی را بشنود اوراعبادت کرده ( فان کان ناطق یودی عن الله فقد عبد الله ) اگر گوینده از خدا حرف بزند بنده خدا شده . (و ان کان ناطق یودی لن الشیطان فقد عبد الشیطان ) و اگر گوینده از شیطان حرف بزند بنده شیطان میشود.
لقب امیرالمومنین هم از اختصاصات حضرت است هیچ کس را نمی توان به لقب امیرالمومنین توصیف کرد حتی به هیچ کدام از اهل بیت مجاز نیستیم امیرالمومنین بگوییم .
شخصی نزد امام باقر رفت و سوال کرد ( نسلم علی الحجه بامره المومنین ) آیا جایز است ما برای امام غائب منتظر به عنوان السلام علیک یا امیرالمومنین سلام دهیم امام باقر فرمود: ( لا ،ذلک اسم سم الله امیر المومنین) این نام مختص امیرالمومنین علی علیه السلام است (لا یسمی احد قبله ولا بلده الی کافر) هرکس ادعا کند که من امیر مومنان هستم قطعاً کافر است . شخص گفت: ( فکیف نسلم علیک) ما اگر امام عصر را درک کردیم چگونه به حضرت سلام کنیم؟ امام باقر فرمود: (السلام علیک یا بقیه الله ثم قرا بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین)
حضرت این نامه را مینویسد، نامه را به اهل کوفه همان کسانی که دوستان شریفی هستند،(سنام العرب) بزرگ زادگان هستند. (وقتی ما میگوییم ما اهل کوفه نیستیم این شعار دقیقی نیست چون حضرت علی اهل کوفه را به عنوان برادران شریف و بلند مرتبه یاد می کند)
♦أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ: من به شما خبر میدهم از اخبار عثمان آنگونه که شنیدنش مانند دیدنش باشد درتاریخ کسی نمی تواند چون امیرالمومنین چنین ادعایی کند من می خواهم حرفی برای شما بزنم شما نبودید و ندیدید ولی چنان دقیق برایتان توصیف میکنم گویا بوده و دیده اید .
در ضرب المثل فارسی آمده (شنیدن کی بود مانند دیدن ) یعنی چیزی که میبینی با چیزی که میشنوی متفاوت است. حضرت فرمود تنها کسی که میتواند شنیدن را آنقدر دقیق بیان کند گویا دیده اید من هستم.
در خطبه طاووس چنان طاووس را وصف کرده که حتی اگر کسی ندیده ،می فهمد طاووس چیست؟ هرکه طاووس را دیده به زوایای جدید از طاووس پی می برد، آنکه ندیده می فهمد. او که دیده ظرافت ها را متوجه می شود . این فقط از امیر بیان ، امیر کلام ، امیرالمومنین برمیآید.
در واقع حضرت در این خطبه شبهه مخالفان را پاسخ می دهد مخالفان که طلحه و زبیر و مروان و دیگران باشند مردم را بر ضد امیرالمومنین تحریک کردند با این شعار که امیرالمومنین در قتل عثمان شریک بوده و ما خونخواه عثمان هستیم .
امیرالمومنین در این نامه می نویسد من در قتل عثمان نقش نداشتم بلکه ثابت می کنم کسانیکه خونخواه هستند خود قاتل عثمان هستند.خبر میدهم خونخواه عثمان دستشان در خون عثمان آلوده ست.
♦انَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ، مردم طعنه زدند و ایراد گرفتند[طعنوا] بر عثمان .ایراد عثمان مهم بود در دو بخش : یک) بخش حیف و میل بیت المال دو) پست های کلیدی و مهم را به افراد نالایق سپردن . پستهای مهم را به اقوام خود که هرگز شأنیت این کار را نداشته میداد.
در کتاب السوابق المحرقه آمده، ابوموسی راوی این قصه است : عثمان زیور آلاتی از طلا ، و پولهایی که به دارالخلافه میرسید خرج خود و خانواده میکرد. کشتزار و نخلستان میخرید و کاخ درست میکرد خیانت در بیت المال می کرد . در کتب اهل سنت آمده در باب مسئولان نا لایق (قدم رجل من اهل الکوفه الی المدینه) آقایی از کوفه به مدینه نزد عثمان رفت وشکایت کرد از فرماندار او ولید ( انی صلیت الصلوه القداه خلف الولید) ما نماز صبح را پشت سر ولید خواندیم ( فلتفت فی الصلوه الی الناس ) در وسط نماز به پشت سرش برگشت (فقال : ا ازیدکم ؟)می خواهید نماز را طولانی تر کنم ؟ ( انی اجد الیوم نشاطا) امروز حالم خوب است ( وشممنا منه رایحه الخمر ) ازدهانش بوی شراب می آمد. امام جماعت که فرماندار است مست کرده .عثمان به جای عزل فرماندار نالایق ( فضرب عثمان الرجل )مرد را شلاق زد. (فقال الناس عطلت الحدود وضربت الشهود ) معروف شد عثمان حدود را برای مجرمین جاری میکند. حد الهی را بر شاهدان به جای گناهکار شاهد را حد جاری میکند. ( ان الناس طعنوا علیه) مردم نسبت به عثمان اعتراضاتی داشتند .
♦فَکُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ اکثر استعتابه من امیرالمومنین از مهاجران بودم.دارای ایمان راسخ و با پیامبر هجرت کردم من از کسانی بودم که بسیار طلب رضایت می کرد [اکثر استعتابه] این جمله دو معنا دارد یک) من بسیار تلاش کردم تا رضایت عثمان را جلب کنم تا دست از کارهای خود بردارد و مسیرش را عوض کند .
دوم )من بسیار تلاش کردم تا عثمان رضایت مردم را جلب کند ولی متاسفانه هیچ کاری نکرد.
♦واَقَلَّ عِتابِه در حالی که من مرتب او را نصیحت می کردم و کمتر سرزنش. دنبال اصلاح عثمان بودم نه شماتت او . تا لحظه آخر او را دعوت به اصلاح کار، تقسیم بیت المال، که اولیای الهی صرفا دنبال اصلاح امور هستند.من راه به عثمان نشان میدادم ولی او را سرزنش نمی کردم .
درمقابل امیرالمومنین که از مهاجرین دلسوز بود. مهاجرینی بودند که عثمان را مورد طعنه قرار میدادند مثل ابوذر غفاری هر زمان عثمان را می دید می گفت: ( انه قدحدثنی نبی الله ) پیغمبر به من خبر داد (انه یجاع بک) روز قیامت تو و اصحابت را می آورند در حالی که با صورت به زمین افتاده اید. ( وتمر علیکم البهائم) و حیوان ها از روی شما رد می شوند همان حیوان هایی که تا دیروز انسان بودند باطن اعمالشان نشان داده شده بعضی به صورت خوک در آمده .
حضرت هم این روایات را شنیده بود ولی مصلحت اقتضا می کرده تا می تواند عثمان را نگه دارد من کسی بودم که تا لحظه آخر دنبال نشان دادن راه به عثمان و اصلاح او بودم .
مقدمه اول خطبه چنین بود. مقدمه دوم کسانی که دنبال خونخواهی عثمان بودند در آن زمان چه کاری انجام می دادند؟
ُ♦وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ الْوَجِیف طلحه و زبیر که امروز جنگ به راه انداخته اند، راحت ترین و کمترین[اهون] تحرک نسبت به عثمان داشتند در آن زمان فقط عملکرد خشن [وَجیف] و تند نسبت به عثمان داشتند.
♦ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِیفُ، ((حُدی حُدی ، ساربان متناسب با حال شترهای بیابان آواز می خواند،گاهی آواز ساربان به گونه ای است که حرکت شتر آرام و گاهی به گونهای که شتر تند حرکت می کند)) آسان ترین و خوشترین آهنگی که این دو برای عثمان زدند خشونت [عَنیف] تند و تیزی شمشیر بود .
آنها نسبت به عثمان اینگونه برخورد کردند حال ادعای خون عثمان را دارند من که صلاح و فلاح جامعه را میخواستم امروز متهم هستم. من با استدلال عقلی، بگونه ای با شما حرف میزنم گویی آن روز بوده اید.
دو مثال :در کتاب جمل مرحوم شیخ مفید رضوان الله نقل می کند: ( فلما ابی عثمان ان یخلع نفسه تولی طلحه وزبیر حصاره والناس معهما) وقتی عثمان تصمیم گرفت که خود را خلع نکند طلحه و زبیر او را محاصره کردند این دو نفر شروع کننده محاصره بودند و مردم به اعتبار طلحه و زبیر خانه عثمان را محاصره کردند( فحصروا حصرا شدیدا) حصر شدیدتر شد آذوقه داخل خانه تمام شد ( ومنعوه الماء) آب را بر خانه عثمان بستند ( فانفذ الی علی(ع) عثمان شخصی را نزد علی فرستاد و از علی کمک خواست ( ان طلحه وزبیر قد قتلانی بالعطش) طلحه و زبیر مرا باعطش می کشند. ( والموت بالسلاح احسن) مرگ با شمشیر بهتر است از مرگ با تشنگی.
نقش اخبار دروغین اینگونه است حضرت را گناهکار و گناهکار را بیگناه معرفی میکند. حضرت برای اصلاح جامعه و چون آفات و بلیاتی در مرگ عثمان بود نمیخواست آن اتفاقها رخ بدهد. و دفاع از عثمان دفاع از حکومت اسلام بود. (خرج علی حتی دخل علی طلحه بن عبید الله ) حضرت به نزد طلحه رفت ( فی داره یبری نملا) طلحه در خانه مشغول تیزکردن شمشیر بود. ( وعلیه قمیص الهندی) لباس هندی برتن داشت . ( فلما راه طلنه رهب به) به استقبال حضرت رفت .حضرت فرمود: عثمان پیکی به سمت من فرستاده و گفته من از گرسنگی و تشنگی میمیرم . بگذارید من آب و غذا برایش بفرستم ولی طلحه در نهایت بی ادبی گفت هرگز ( لا نترکه یاکل ولا یشرب) رهایش نمی کنیم که آب و غذا بخورد. ( فقال علی ما کنت اظن اکلم احد من قریش فیردنی) فرمود: هیچگاه فکر نمیکردم با قریش حرف بزنم و جسارت داشته در مقابل من بایستند و بگویند نمی خواهیم .
این طلحه است که میگوید محاصره را ادامه میدهم تا عثمان کشته شود . سپس گفت: ( ما کنت انت یاعلی فی ذلک من شی) این جریان به شما ربطی ندارد. فرمود(فقام علی مغضبا وقار تعلم یابن خضر الرمیه اکل فی ذلک من شی ام لا؟) زود می فهمید که آیا این جریان به من مربوط است یا خیر؟ طلحه و زبیر در کشتن حضرت نقش دارند ولی فردا خونخواه هستند .
✳️ جریان دوم : (لما اشتد بعثمان الحصار) وقتی محاصره شدید شد. (عمل بنو امیه علی اخراجه لیل الی مکه) عدهای از بنی امیه تصمیم گرفتند شبانه عثمان را از محاصره نجات دهند. ( وعرف الناس ذلک) محاصره کنندگان دور خانه را محافظ قرار دادند. (وکان علی الحرس طلحه بن عبید الله) و رئیس محاصره کنندگان طلحه است ( اول من رمی بسهم فی دار عثمان ) اولین تیر را به سمت خانه عثمان طلحه پرتاب کرد ( واطلع عثمان فقد اشتدت بالحصار ایها الناس اسقونا شربه من الماء واطمعونا مما رزقکم الله ) مقداری آب و غذا به ما بدهید زبیر فریاد زد ( یا نعثل لا والله لا تقذفوه) ای پیر نادان هرگز اجازه خوردن آب به تو نمی دهیم.
✅ خودشان نقش اساسی در قتل عثمان داشتند .و روزهای بعد خونخواه عثمان شدند.
♦وَ کَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِیهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ؛ عایشه بدون هیچ درک و بدون تأمل[فلته] نسبت به عثمان غضب داشت .
روایتی در امالی شیخ صدوق از قول امام باقر آمده (ابی جعفر محمد بن علی قال: جاءت عایشه الی عثمان فقالت له اعطنی ما کان یعطینی ابی وعمر بن خطاب ) عایشه نزد عثمان آمدو گفت از پولهایی که پدرم و عمربه من می دادند به من بده ( فقال له لا اجد لک موضعا فی الکتاب ولا فی السنه )عثمان گفت هرگز به تو پول نمیدهیم . من در قرآن و سنت نبوی جایگاهی برای تو نمی بینم ( انما کان ابوک وعمر بن خطاب یعطینانک بتیبه من انفسهما) این اعتراف عثمان به انحراف دو خلیفه قبل است اگر ابوبکر و عمر به تو پول می دادند عشقی و دلبخواهی بود(وانا لا افعل) عایشه تیرش به سنگ خورد و از راه دیگری وارد شد( واعطنی میراثی من رسول الله) پس ارثیه مرا از رسولخدا بدهید. ( فقال لها او لم تجیعینی وانت مالک بن اوس ) عثمان گفت : آیا تو نبودی که با مالک بن اوس شهادت دادی که پیامبر چیزی به ارث نمی گذارد. (و شهدت ما ان رسول الله لا یورث حتی منعتما فاطمه میراثها) حتی فدک را به فاطمه ندهید گفتید خود از پیامبر شنیدیم که انبیا ارث نمی گذارند (وابطلتما حقها)حق فاطمه را باطل کردید ( فکیف تطلبین الیوم میراثها؟) چگونه طلب به ارث می کنید ( وترکته فانصرفت ) ازکنار عثمان رفت ( وکان عثمان اذا خرج الی الصلوه اخذت قمیص رسول الله) عثمان از دارالخلافه بیرون آمد دید عایشه پیراهن رسول الله را به چوبی زده ( فرفعته علیها) پیراهن را بالا برده ( ان عثمان قد خالف صاحب اذا القمیص وترک السنه) ای مردم عثمان خلاف سنت پیامبر عمل کرده. خلافش این بود که به عایشه پول نداده بود. عایشه بر علیه عثمان در زمان حیات موضع گرفت به خاطر همین است. وقتی خبر کشته شدن عثمان به عایشه رسید گفت( والله مظلوما وانا طالب بدمه) به خدا قسم عثمان مظلوم کشته شد و من خونخواه او هستم .
طبری از مورخین اهل سنت می گوید عایشه اینگونه گفت : ( هذا قمیص رسول الله لم یبلوا وقد غیر عثمان السنه) هنوز پیراهن پیامبر کهنه نشده عثمان سنت پیامبر را ضایع کرد ( اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا) این پیر یهودی را بکشید که خدا او را بکشد .
اولین کسی که این جمله را گفت عایشه بود حضرت به این شبهه پاسخ میدهد مردم به شما گفتند من قاتل عثمانم اولا موضع من نسبت به قتل عثمان مشخص است ثانیاً خونخواه های عثمان متهم ردیف اول قتل عثمان هستند.
♦ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ [قَتَلُوهُ] فَقَتَلُوهُ، عدهای بر علیه عثمان آماده شدند و عثمان را کشتند. نکته بعد آیا وقتی عثمان کشته شد من خود را عرضه کردم که با من بیعت کنید؟
♦وَ بَایَعَنِی النَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ وَ لَا مُجْبَرِینَ، بَلْ طَائِعِینَ مُخَیَّرِینَ. مردم با رضا و رغبت و بدون اجبار با من بیعت کردند من نه تنها نقشی در قتل عثمان نداشتم بلکه رغبتی هم به حکومت نداشتم مردم که آمدند من ابتدا قبول نکردم بعد هم با شرط پذیرفتم. پیامبر به من فرمود: ( یا علی ان ماانت بمنزلا الکعبه تعطا ولا تعطی) تو نباید به سمت مردم بروی مردم باید به سمت تو بیایند. ( وان عطاک هولاء القوم فسلموا لک هذا الامر فقبله) اگر مردم دودستی خلافت را به تو دادند قبول کن. ( ولم یعطوک ولا تطعهم ) حضرت نه در قتل شرکت داشت و نه نسبت به حکومت رغبت داشت شبهه برای اهل کوفه و بصره و کسانی که دور بودند کاملاً مشخص شد.
♦وَ اعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا بدانید مدینه[دارالهجره] اهلش را بیرون ریخته . عده زیادی از اهل مدینه با من بسمت بصره راه افتادیم و اهل مدینه هم دلخوشی از مدینه نداشتند(قلعت باهلها) یعنی مدینه اهلش را بیرون کرد . (قلعوا بها) اهل مدینه هم از مدینه دل بریدند .
♦وَ جَاشَتْ جَیْشَ الْمِرْجَلِ مدینه مثل دیگ[مِرجَل] جوشان [جیش] در حال جوش و خروش است[جاشَت] در مورد این جمله دو نظر هست. امثال آیت الله مکارم قائلند: مدینه به طور کامل در دفاع از من به پا خواسته و قیام کرد اهل کوفه شما جا نمانید. امثال آیت الله جوادی میگویند: برعکس است اوضاع مدینه به هم ریخته عثمان کشته شده ،مردم حال و حوصله جنگ ندارند ذهنها مثل دیگ در حال جوش و خروش متلاطم است. اهل مدینه با من همراه نیستند شما اهل کوفه ما را دریابید هر دو جمله از جهتی درست است.
♦ وَ قَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ؛ ای اهل کوفه فتنه بر روی قطب میله استوار است . قطب دو معنا دارد : یک) فتنه مستقر شده مثل میله وسط سنگ آسیاب، سنگ آسیاب بدون میله قدرت چرخش و آسیاب نداردو می افتد. فرمود : فتنه روی قطب استوار شده و در حال شکل گیری و رسیدن به اهداف است .
دو) توضیح قطب در خطبه سه اشاره شده. أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى خلیفه اول خوب میدانست جایگاه من علی جایگاه قطب است نسبت به سنگ آسیاب ، من قطب هستم ( وقامت الفتنه علی القطب) علی یعنی برضد فتنه ای بر علیه قطب که من علی هستم شکل گرفته. انها با جریان جمل میخواهند من علی رااز میدان به در کنند اگر قطب سر جایش باشد گندم آرد می شود ولی اگر فقط نباشد اولاً گندمی آرد نمیشود ثانیا احتمال افتادن سنگ و عدم امنیت هست نه نان هست ونه امنیت .
مردم اگر دنبال امنیت ونان هستید باید خلافت مرا بپذیرید در خطبه ۴۰ آمده: (إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ ) اگر حاکمان جامعه الهی باشند هم کافر سود می برد و هم مومن ولی اگر انسان های بد سرکار باشند فقط اراذل و اوباش بهره میبرند. مومن که سر کار بیاید عمرها طولانی (یقاتل به العدو تامن به السبل) و اموال به طور مساوی تقسیم و امنیت برقرار میشود.
✅ حضرت فرمود: علیه من فتنه شروع شده در زمان فتنه چه کنیم؟
♦ فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِیرِکُمْ بشتابید[اسرعوا] به سمت امیر تان و با سرعت به سمت امیر تان بروید
♦ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّکُمْ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ. مبادرت کنید [بادروا] و کاهلی نکنید در جهاد بر علیه دشمنان. اگر خدا بخواهد.
در تاریخ طبری آمده حضرت وقتی این نامه را نوشت فرمود بعد از نامه ۱۲ هزار و یک نفر از مردم کوفه به ما می پیوندند.
طبری ازقول ابوطفیل میگوید : (قال علی علیه السلام یعطیکم من الکوفه اثنز عشر الف رجل ورجل واحد) ۱۲ هزار و یک نفر به شما اضافه می شود گفتم شاید حضرت همین طور عددی گفته، و در دل انگار به حرف حضرت مطمئن نبودم.
نامه حضرت به کوفه رسید به بالای بلندی رفتم( فاحصیتم واحدا واحدا ) یکی یکی شمردم( فمازادوا رجلا فلا نقصوا رجلا) ۱۲ هزار نفر و یک نفر به ما اضافه شد.
اللهم عجل لولیک الفرج
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح نامه ها
۱۴۰۲/۲/۱۶ - ۱۵ شوال
💢 نامه 1💢
موضوع: دعوت از مردم کوفه برای جنگ جمل
نهج البلاغه از سه بخش خطبه , نامه ، و حکمت ها تشکیل شده .
۲۴۱ خطبه ، ۷۹ نامه ، که دو نامه مفصل، نامه ۳۱ یک نامه تربیتی ، و نامه ۵۳ یک نامه حکومتی ،
دو نامه متوسط و بقیه نامه ها کوتاه یا خیلی کوتاه هستند.
اولین نامه :
🔴من کتاب له (علیه السلام) إلى أهل
الکوفة عند مسیره من المدینة إلى البصرة
این نامه را حضرت زمانی که از مدینه عازم بصره بودند نوشتند چون جنگ جمل در حوالی بصره اتفاق افتاد ولی خطاب اصلی این نامه مردم کوفه هستند .
ای مردم کوفه آماده باشید برای دفاع از علی حرکت کنید و از جریان ولایت حمایت کنید .
گفته شده این نامه در ربذه میان راه توسط حضرت نوشته شده و توسط امام حسن و عمار برای مردم کوفه ارسال شد.
لازم به ذکر است استاندار کوفه در این زمان ابوموسی اشعری است که در جریان حکمیت جهالت و خیانت او آشکار شد از موارد خیانت آشکار ابو موسی همینجاست حضرت به او که فرماندار کوفه است نامه مینویسد و میگوید مردم را جمع کند تا از من دفاع کنند تا جریان جمل به جایی نرسد ولی ابوموسی مردم را به کنارهگیری از جنگ دعوت می کند و میگوید این فتنه است که شروع شده و ما باید بر بیعت با خلیفه سوم عثمان باشیم و در این فتنه بر هیچ طرفی نباشید.
امیرالمومنین مفصل پاسخ میدهد در نامه ۶۳ به این موضوع پرداخته شده و نامههایی حضرت با ابوموسی داشتند در آخر ابوموسی را عزل کردند ابوموسی نمی خواست از دارالخلافه بیرون برود وقتی جناب مالک اشتر به کوفه رفت واو را از دارالعماره بیرون کرد در این زمان مردم به سمت امیرالمومنین تمایل پیدا کردند
♦من عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ إِلَى أَهْلِ الْکُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ؛
در بسیاری از نامه ها حضرت اینگونه شروع میکند من عبدالله علی امیرالمومنین این سه لفظ پشت سرهم حاوی پیام های مهمی است ابتدا حضرت خود راعبدالله معرفی میکند سپس نام خود را ذکر میکند بعد مسئولیت اجتماعی خود یعنی امیرالمومنین و حاکم جامعه اسلامی بودن.
قبل از امیر و علی بودن عبدالله بودن ملاک است یعنی علی اگر علی شده به خاطر عبودیت محض ایشان در مقابل خداست وقتی میخوانیم:
( اشهد ان محمدا عبده و رسوله) شهادت به عبودیت پیغمبر سپس شهادت به رسالت. زیرا رسالت مقدمه عبودیت و بندگی است تا عبودیت حاصل نشود رسالت حاصل نمی شود .
(سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى ) اگر پیامبر به مقام معراج رسیدو از جبرئیل بالاتر رفت به خاطر این است که عبد شد و خدا بندگانش را به معراج می برد پیامبر چون در اوج عبودیت بود به اوج تقرب خدا هم رسید .
بدون استثناء همه مردم عبد هستند. تفاوت در عبدالله بودن یا عبد الشیطان یا عبدالنفس یا عبدالمال بودن است وگرنه عبودیت در ذات انسان هست و بدون استثنا همه پرستش می کنند.
حس پرستش در فطرت هست و گاهی به اشتباه به جای خدا ،عبودیت مال ودنیا را قبول میکند.
✳️ امام باقر فرمود:
( من اصغی الی ناطق فقد عبده ) کسی که از گوینده چیزی را بشنود اوراعبادت کرده ( فان کان ناطق یودی عن الله فقد عبد الله ) اگر گوینده از خدا حرف بزند بنده خدا شده .
(و ان کان ناطق یودی لن الشیطان فقد عبد الشیطان ) و اگر گوینده از شیطان حرف بزند بنده شیطان میشود.
لقب امیرالمومنین هم از اختصاصات حضرت است هیچ کس را نمی توان به لقب امیرالمومنین توصیف کرد حتی به هیچ کدام از اهل بیت مجاز نیستیم امیرالمومنین بگوییم .
شخصی نزد امام باقر رفت و سوال کرد ( نسلم علی الحجه بامره المومنین )
آیا جایز است ما برای امام غائب منتظر به عنوان السلام علیک یا امیرالمومنین سلام دهیم امام باقر فرمود:
( لا ،ذلک اسم سم الله امیر المومنین) این نام مختص امیرالمومنین علی علیه السلام است
(لا یسمی احد قبله ولا بلده الی کافر) هرکس ادعا کند که من امیر مومنان هستم قطعاً کافر است .
شخص گفت: ( فکیف نسلم علیک)
ما اگر امام عصر را درک کردیم چگونه به حضرت سلام کنیم؟ امام باقر فرمود: (السلام علیک یا بقیه الله ثم قرا بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین)
حضرت این نامه را مینویسد، نامه را به اهل کوفه همان کسانی که دوستان شریفی هستند،(سنام العرب) بزرگ زادگان هستند.
(وقتی ما میگوییم ما اهل کوفه نیستیم این شعار دقیقی نیست چون حضرت علی اهل کوفه را به عنوان برادران شریف و بلند مرتبه یاد می کند)
♦أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ:
من به شما خبر میدهم از اخبار عثمان آنگونه که شنیدنش مانند دیدنش باشد درتاریخ کسی نمی تواند چون امیرالمومنین چنین ادعایی کند من می خواهم حرفی برای شما بزنم شما نبودید و ندیدید ولی چنان دقیق برایتان توصیف میکنم گویا بوده و دیده اید .
در ضرب المثل فارسی آمده
(شنیدن کی بود مانند دیدن ) یعنی چیزی که میبینی با چیزی که میشنوی متفاوت است. حضرت فرمود تنها کسی که میتواند شنیدن را آنقدر دقیق بیان کند گویا دیده اید من هستم.
در خطبه طاووس چنان طاووس را وصف کرده که حتی اگر کسی ندیده ،می فهمد طاووس چیست؟
هرکه طاووس را دیده به زوایای جدید از طاووس پی می برد، آنکه ندیده می فهمد. او که دیده ظرافت ها را متوجه می شود .
این فقط از امیر بیان ، امیر کلام ، امیرالمومنین برمیآید.
در واقع حضرت در این خطبه شبهه مخالفان را پاسخ می دهد مخالفان که طلحه و زبیر و مروان و دیگران باشند مردم را بر ضد امیرالمومنین تحریک کردند با این شعار که امیرالمومنین در قتل عثمان شریک بوده و ما خونخواه عثمان هستیم .
امیرالمومنین در این نامه می نویسد من در قتل عثمان نقش نداشتم بلکه ثابت می کنم کسانیکه خونخواه هستند خود قاتل عثمان هستند.خبر میدهم خونخواه عثمان دستشان در خون عثمان آلوده ست.
♦انَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ،
مردم طعنه زدند و ایراد گرفتند[طعنوا] بر عثمان .ایراد عثمان مهم بود در دو بخش :
یک) بخش حیف و میل بیت المال
دو) پست های کلیدی و مهم را به افراد نالایق سپردن .
پستهای مهم را به اقوام خود که هرگز شأنیت این کار را نداشته میداد.
در کتاب السوابق المحرقه آمده، ابوموسی راوی این قصه است :
عثمان زیور آلاتی از طلا ، و پولهایی که به دارالخلافه میرسید خرج خود و خانواده میکرد. کشتزار و نخلستان میخرید و کاخ درست میکرد خیانت در بیت المال می کرد . در کتب اهل سنت آمده در باب مسئولان نا لایق
(قدم رجل من اهل الکوفه الی المدینه) آقایی از کوفه به مدینه نزد عثمان رفت وشکایت کرد از فرماندار او ولید
( انی صلیت الصلوه القداه خلف الولید)
ما نماز صبح را پشت سر ولید خواندیم ( فلتفت فی الصلوه الی الناس )
در وسط نماز به پشت سرش برگشت (فقال : ا ازیدکم ؟)می خواهید نماز را طولانی تر کنم ؟
( انی اجد الیوم نشاطا) امروز حالم خوب است ( وشممنا منه رایحه الخمر )
ازدهانش بوی شراب می آمد.
امام جماعت که فرماندار است مست کرده .عثمان به جای عزل فرماندار نالایق ( فضرب عثمان الرجل )مرد را شلاق زد. (فقال الناس عطلت الحدود وضربت الشهود ) معروف شد عثمان حدود را برای مجرمین جاری میکند.
حد الهی را بر شاهدان به جای گناهکار شاهد را حد جاری میکند.
( ان الناس طعنوا علیه) مردم نسبت به عثمان اعتراضاتی داشتند .
♦فَکُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ اکثر استعتابه
من امیرالمومنین از مهاجران بودم.دارای ایمان راسخ و با پیامبر هجرت کردم من از کسانی بودم که بسیار طلب رضایت می کرد [اکثر استعتابه]
این جمله دو معنا دارد
یک) من بسیار تلاش کردم تا رضایت عثمان را جلب کنم تا دست از کارهای خود بردارد و مسیرش را عوض کند .
دوم )من بسیار تلاش کردم تا عثمان رضایت مردم را جلب کند ولی متاسفانه هیچ کاری نکرد.
♦واَقَلَّ عِتابِه
در حالی که من مرتب او را نصیحت می کردم و کمتر سرزنش. دنبال اصلاح عثمان بودم نه شماتت او .
تا لحظه آخر او را دعوت به اصلاح کار، تقسیم بیت المال، که اولیای الهی صرفا دنبال اصلاح امور هستند.من راه به عثمان نشان میدادم ولی او را سرزنش نمی کردم .
درمقابل امیرالمومنین که از مهاجرین دلسوز بود. مهاجرینی بودند که عثمان را مورد طعنه قرار میدادند مثل ابوذر غفاری هر زمان عثمان را می دید می گفت:
( انه قدحدثنی نبی الله ) پیغمبر به من خبر داد (انه یجاع بک) روز قیامت تو و اصحابت را می آورند در حالی که با صورت به زمین افتاده اید.
( وتمر علیکم البهائم) و حیوان ها از روی شما رد می شوند همان حیوان هایی که تا دیروز انسان بودند باطن اعمالشان نشان داده شده بعضی به صورت خوک در آمده .
حضرت هم این روایات را شنیده بود ولی مصلحت اقتضا می کرده تا می تواند عثمان را نگه دارد من کسی بودم که تا لحظه آخر دنبال نشان دادن راه به عثمان و اصلاح او بودم .
مقدمه اول خطبه چنین بود.
مقدمه دوم کسانی که دنبال خونخواهی عثمان بودند در آن زمان چه کاری انجام می دادند؟
ُ♦وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ الْوَجِیف
طلحه و زبیر که امروز جنگ به راه انداخته اند، راحت ترین و کمترین[اهون] تحرک نسبت به عثمان داشتند در آن زمان فقط عملکرد خشن [وَجیف] و تند نسبت به عثمان داشتند.
♦ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِیفُ،
((حُدی حُدی ، ساربان متناسب با حال شترهای بیابان آواز می خواند،گاهی آواز ساربان به گونه ای است که حرکت شتر آرام و گاهی به گونهای که شتر تند حرکت می کند))
آسان ترین و خوشترین آهنگی که این دو برای عثمان زدند خشونت [عَنیف] تند و تیزی شمشیر بود .
آنها نسبت به عثمان اینگونه برخورد کردند حال ادعای خون عثمان را دارند من که صلاح و فلاح جامعه را میخواستم امروز متهم هستم. من با استدلال عقلی، بگونه ای با شما حرف میزنم گویی آن روز بوده اید.
دو مثال :در کتاب جمل مرحوم شیخ مفید رضوان الله نقل می کند:
( فلما ابی عثمان ان یخلع نفسه تولی طلحه وزبیر حصاره والناس معهما)
وقتی عثمان تصمیم گرفت که خود را خلع نکند طلحه و زبیر او را محاصره کردند این دو نفر شروع کننده محاصره بودند و مردم به اعتبار طلحه و زبیر خانه عثمان را محاصره کردند( فحصروا حصرا شدیدا) حصر شدیدتر شد آذوقه داخل خانه تمام شد ( ومنعوه الماء) آب را بر خانه عثمان بستند ( فانفذ الی علی(ع) عثمان شخصی را نزد علی فرستاد و از علی کمک خواست ( ان طلحه وزبیر قد قتلانی بالعطش)
طلحه و زبیر مرا باعطش می کشند.
( والموت بالسلاح احسن) مرگ با شمشیر بهتر است از مرگ با تشنگی.
نقش اخبار دروغین اینگونه است حضرت را گناهکار و گناهکار را بیگناه معرفی میکند. حضرت برای اصلاح جامعه و چون آفات و بلیاتی در مرگ عثمان بود نمیخواست آن اتفاقها رخ بدهد. و دفاع از عثمان دفاع از حکومت اسلام بود.
(خرج علی حتی دخل علی طلحه بن عبید الله ) حضرت به نزد طلحه رفت
( فی داره یبری نملا) طلحه در خانه مشغول تیزکردن شمشیر بود.
( وعلیه قمیص الهندی) لباس هندی برتن داشت .
( فلما راه طلنه رهب به) به استقبال حضرت رفت .حضرت فرمود:
عثمان پیکی به سمت من فرستاده و گفته من از گرسنگی و تشنگی میمیرم .
بگذارید من آب و غذا برایش بفرستم ولی طلحه در نهایت بی ادبی گفت هرگز
( لا نترکه یاکل ولا یشرب) رهایش نمی کنیم که آب و غذا بخورد.
( فقال علی ما کنت اظن اکلم احد من قریش فیردنی) فرمود: هیچگاه فکر نمیکردم با قریش حرف بزنم و جسارت داشته در مقابل من بایستند و بگویند نمی خواهیم .
این طلحه است که میگوید محاصره را ادامه میدهم تا عثمان کشته شود . سپس گفت:
( ما کنت انت یاعلی فی ذلک من شی) این جریان به شما ربطی ندارد.
فرمود(فقام علی مغضبا وقار تعلم یابن خضر الرمیه اکل فی ذلک من شی ام لا؟) زود می فهمید که آیا این جریان به من مربوط است یا خیر؟
طلحه و زبیر در کشتن حضرت نقش دارند ولی فردا خونخواه هستند .
✳️ جریان دوم :
(لما اشتد بعثمان الحصار) وقتی محاصره شدید شد.
(عمل بنو امیه علی اخراجه لیل الی مکه) عدهای از بنی امیه تصمیم گرفتند شبانه عثمان را از محاصره نجات دهند.
( وعرف الناس ذلک) محاصره کنندگان دور خانه را محافظ قرار دادند.
(وکان علی الحرس طلحه بن عبید الله)
و رئیس محاصره کنندگان طلحه است ( اول من رمی بسهم فی دار عثمان )
اولین تیر را به سمت خانه عثمان طلحه پرتاب کرد
( واطلع عثمان فقد اشتدت بالحصار ایها الناس اسقونا شربه من الماء واطمعونا مما رزقکم الله ) مقداری آب و غذا به ما بدهید زبیر فریاد زد
( یا نعثل لا والله لا تقذفوه) ای پیر نادان هرگز اجازه خوردن آب به تو نمی دهیم.
✅ خودشان نقش اساسی در قتل عثمان داشتند .و روزهای بعد خونخواه عثمان شدند.
♦وَ کَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِیهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ؛
عایشه بدون هیچ درک و بدون تأمل[فلته] نسبت به عثمان غضب داشت .
روایتی در امالی شیخ صدوق از قول امام باقر آمده (ابی جعفر محمد بن علی قال: جاءت عایشه الی عثمان فقالت له اعطنی ما کان یعطینی ابی وعمر بن خطاب ) عایشه نزد عثمان آمدو گفت از پولهایی که پدرم و عمربه من می دادند به من بده ( فقال له لا اجد لک موضعا فی الکتاب ولا فی السنه )عثمان گفت هرگز به تو پول نمیدهیم .
من در قرآن و سنت نبوی جایگاهی برای تو نمی بینم ( انما کان ابوک وعمر بن خطاب یعطینانک بتیبه من انفسهما)
این اعتراف عثمان به انحراف دو خلیفه قبل است اگر ابوبکر و عمر به تو پول می دادند عشقی و دلبخواهی بود(وانا لا افعل)
عایشه تیرش به سنگ خورد و از راه دیگری وارد شد( واعطنی میراثی من رسول الله) پس ارثیه مرا از رسولخدا بدهید.
( فقال لها او لم تجیعینی وانت مالک بن اوس ) عثمان گفت : آیا تو نبودی که با مالک بن اوس شهادت دادی که پیامبر چیزی به ارث نمی گذارد.
(و شهدت ما ان رسول الله لا یورث حتی منعتما فاطمه میراثها)
حتی فدک را به فاطمه ندهید گفتید خود از پیامبر شنیدیم که انبیا ارث نمی گذارند (وابطلتما حقها)حق فاطمه را باطل کردید
( فکیف تطلبین الیوم میراثها؟)
چگونه طلب به ارث می کنید
( وترکته فانصرفت ) ازکنار عثمان رفت ( وکان عثمان اذا خرج الی الصلوه اخذت قمیص رسول الله) عثمان از دارالخلافه بیرون آمد دید عایشه پیراهن رسول الله را به چوبی زده ( فرفعته علیها) پیراهن را بالا برده
( ان عثمان قد خالف صاحب اذا القمیص وترک السنه) ای مردم عثمان خلاف سنت پیامبر عمل کرده. خلافش این بود که به عایشه پول نداده بود.
عایشه بر علیه عثمان در زمان حیات موضع گرفت به خاطر همین است.
وقتی خبر کشته شدن عثمان به عایشه رسید گفت( والله مظلوما وانا طالب بدمه) به خدا قسم عثمان مظلوم کشته شد و من خونخواه او هستم .
طبری از مورخین اهل سنت می گوید عایشه اینگونه گفت :
( هذا قمیص رسول الله لم یبلوا وقد غیر عثمان السنه) هنوز پیراهن پیامبر کهنه نشده عثمان سنت پیامبر را ضایع کرد ( اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا) این پیر یهودی را بکشید که خدا او را بکشد .
اولین کسی که این جمله را گفت عایشه بود حضرت به این شبهه پاسخ میدهد مردم به شما گفتند من قاتل عثمانم اولا موضع من نسبت به قتل عثمان مشخص است ثانیاً خونخواه های عثمان متهم ردیف اول قتل عثمان هستند.
♦ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ [قَتَلُوهُ] فَقَتَلُوهُ،
عدهای بر علیه عثمان آماده شدند و عثمان را کشتند.
نکته بعد آیا وقتی عثمان کشته شد من خود را عرضه کردم که با من بیعت کنید؟
♦وَ بَایَعَنِی النَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ وَ لَا مُجْبَرِینَ، بَلْ طَائِعِینَ مُخَیَّرِینَ.
مردم با رضا و رغبت و بدون اجبار با من بیعت کردند من نه تنها نقشی در قتل عثمان نداشتم بلکه رغبتی هم به حکومت نداشتم مردم که آمدند من ابتدا قبول نکردم بعد هم با شرط پذیرفتم.
پیامبر به من فرمود:
( یا علی ان ماانت بمنزلا الکعبه تعطا ولا تعطی) تو نباید به سمت مردم بروی مردم باید به سمت تو بیایند.
( وان عطاک هولاء القوم فسلموا لک هذا الامر فقبله) اگر مردم دودستی خلافت را به تو دادند قبول کن.
( ولم یعطوک ولا تطعهم )
حضرت نه در قتل شرکت داشت و نه نسبت به حکومت رغبت داشت شبهه برای اهل کوفه و بصره و کسانی که دور بودند کاملاً مشخص شد.
♦وَ اعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا
بدانید مدینه[دارالهجره] اهلش را بیرون ریخته . عده زیادی از اهل مدینه با من بسمت بصره راه افتادیم و اهل مدینه هم دلخوشی از مدینه نداشتند(قلعت باهلها) یعنی مدینه اهلش را بیرون کرد .
(قلعوا بها) اهل مدینه هم از مدینه دل بریدند .
♦وَ جَاشَتْ جَیْشَ الْمِرْجَلِ
مدینه مثل دیگ[مِرجَل] جوشان [جیش]
در حال جوش و خروش است[جاشَت]
در مورد این جمله دو نظر هست.
امثال آیت الله مکارم قائلند:
مدینه به طور کامل در دفاع از من به پا خواسته و قیام کرد اهل کوفه شما جا نمانید.
امثال آیت الله جوادی میگویند:
برعکس است اوضاع مدینه به هم ریخته عثمان کشته شده ،مردم حال و حوصله جنگ ندارند ذهنها مثل دیگ در حال جوش و خروش متلاطم است. اهل مدینه با من همراه نیستند شما اهل کوفه ما را دریابید هر دو جمله از جهتی درست است.
♦ وَ قَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ؛
ای اهل کوفه فتنه بر روی قطب میله استوار است .
قطب دو معنا دارد :
یک) فتنه مستقر شده مثل میله وسط سنگ آسیاب، سنگ آسیاب بدون میله قدرت چرخش و آسیاب نداردو می افتد. فرمود : فتنه روی قطب استوار شده و در حال شکل گیری و رسیدن به اهداف است .
دو) توضیح قطب در خطبه سه اشاره شده.
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى
خلیفه اول خوب میدانست جایگاه من علی جایگاه قطب است نسبت به سنگ آسیاب ، من قطب هستم
( وقامت الفتنه علی القطب) علی یعنی برضد فتنه ای بر علیه قطب که من علی هستم شکل گرفته.
انها با جریان جمل میخواهند من علی رااز میدان به در کنند اگر قطب سر جایش باشد گندم آرد می شود ولی اگر فقط نباشد اولاً گندمی آرد نمیشود ثانیا احتمال افتادن سنگ و عدم امنیت هست نه نان هست ونه امنیت .
مردم اگر دنبال امنیت ونان هستید باید خلافت مرا بپذیرید در خطبه ۴۰ آمده:
(إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ )
اگر حاکمان جامعه الهی باشند هم کافر سود می برد و هم مومن ولی اگر انسان های بد سرکار باشند فقط اراذل و اوباش بهره میبرند. مومن که سر کار بیاید عمرها طولانی (یقاتل به العدو تامن به السبل)
و اموال به طور مساوی تقسیم و امنیت برقرار میشود.
✅ حضرت فرمود: علیه من فتنه شروع شده در زمان فتنه چه کنیم؟
♦ فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِیرِکُمْ
بشتابید[اسرعوا] به سمت امیر تان و با سرعت به سمت امیر تان بروید
♦ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّکُمْ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ.
مبادرت کنید [بادروا] و کاهلی نکنید در جهاد بر علیه دشمنان. اگر خدا بخواهد.
در تاریخ طبری آمده حضرت وقتی این نامه را نوشت فرمود بعد از نامه ۱۲ هزار و یک نفر از مردم کوفه به ما می پیوندند.
طبری ازقول ابوطفیل میگوید :
(قال علی علیه السلام یعطیکم من الکوفه اثنز عشر الف رجل ورجل واحد) ۱۲ هزار و یک نفر به شما اضافه می شود گفتم شاید حضرت همین طور عددی گفته، و در دل انگار به حرف حضرت مطمئن نبودم.
نامه حضرت به کوفه رسید به بالای بلندی رفتم( فاحصیتم واحدا واحدا ) یکی یکی شمردم( فمازادوا رجلا فلا نقصوا رجلا) ۱۲ هزار نفر و یک نفر به ما اضافه شد.
اللهم عجل لولیک الفرج