بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۲/۲/۱۱ - ۱۰ شوال
💢 خطبه ۲۳۶ 💢 مطابق با کتاب فیض الاسلام
💠و من کلام له ( علیهالسلام ) اقتص فیه ذکر ما کان منه بعد هجره النبی ( صلى الله علیه وآله ) ثم لحاقه به خطبه ای که حضرت نقل می کند [اِقتصَ]ماجرای خود را بعد از جریان هجرت پیامبر و ملحق شدن[لِحاقِه] به رسولخدا صلی الله علیه وآله بیان میدارد.
🔻هجرت نقطه عطفی ست که در مورد بعثت و رسالت پیامبر اتفاق افتاد و نقش حضرت در جریان هجرت بسیار مهم بود. یکی از ارکان و ستون هجرت که خود نمایی می کند. وجود امیرالمومنین علیه اسلام است.
ماجرا از این قرار ست: یکسال بعد از رحلت خدیجه کبری سلام الله علیها و رحلت ابو طالب دو پشتوانه محکم پیامبر ، کفار و منافقین دست بهم دادند تا فشار را بیش از پیش وارد کنند .
کار بجایی رسید که قصد جان کردند ، تا به قتل برسانند. و از این نقشه شوم خدا او را مطلع کرد.
💠فَجَعَلْتُ اءَتْبَعُ مَاءْخَذَ رَسُولِ اللَّهِ بعد هجرت پیامبر ،من خود را درجهت [ماخَذ] قرار دادم که پیامبر خاتم آن مسیر را طی کرده بود.
✅ جمله ای که سید رضی را وا داشت تا یک خط را بعنوان یک خطبه ذکر کند این لفظ " فَاءَطَأُ ذِکْرَهُ " بود بمعنای گام و قدم است که دو بار لفظ را توضیح میدهد.
جمله ای کوتاه مختصر ولی سرشار از لطافت ، فصاحت و بلاغت که از حضرت انتظار میرود.
💠 فَاءَطَأُ ذِکْرَهُ حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى الْعَرْجِ من پیوسته به یاد و ذکر پیغمبر مسیر را می پیمودم ، تا اینکه به عرج رسیدم .(منطقه ای بین مکه و مدینه)
سید رضی رحمه الله میفرماید: امام کل جریان هجرت را ذکر کرد و من یک خط و یک کلمه را بخاطر فصاحت و بلاغتی که داشت ذکر کردم.
🔻دو نکته قابل توجه : معنای لفظ وطآَ : سید در عین اینکه فصاحت را به رخ می کشد ، مبانی تشیع را هم ذکر می کند. اینطور نیست که سید رضی فقط به کلام توجه داشته که کدام حکیمانه است ، کدام فصیح است.( درعین اینکه همه کلام حضرت فصیح هستند)
سید یک پرده و پوششی انتخاب کرده بنام فصاحت که عرب بسیار دوست دارد. در ضمن فصاحت مبانی امامیه را پخش می کند.و آنهم جریان هجرت که از همان مبانی ست.
درسهایی بسیار مهم در آن هست، سید شاهکار کرده . ایت الله جوادی رضوان الله می گوید : سید و برادر بزرگ او سید مرتضی در عین حال که خیلی نرم حرکت می کنندو در ظاهر اصلا به مخالفان تعرضی نمی کنند ولی مبانی مهم کلامی شیعه را نقل می کنند تا بدست آیندگان برسانند.
سید رضی این کتاب را انتخاب کرده ، یک ظرافتهایی بکار برده ، اینطور نیست هر حدیثی بدست او رسیده باشد بنویسد. از بین همه گلچین کرده، یک وجه فصاحت و بلاغت آنست، یک وجه دیگر آن کلیات دین ذکر بشود. کلیات امامت و اتفاقات صدر اسلام و اینکه خلفا خلافت را غصب کردند.
ظاهر می گوید کلام فصیح نقل می کنم، ولی باطن آن مبانی مهم امامیه را نقل می کند.و محل رکن رکین هجرت است و سید آنرا نقل می کند.
" فاءطَاَ ذِکرَه " من پیمودم ،پا نهادم[اَطَاَ] در یاد پیغمبر. سه معنا برای آن گفته شده.
معنای اول : در هر قدم سراغ پیغمبر را می گرفتم. (پیامبر از قبل رفته و چند روز بعد علی میرود ) هر جایی میرفتم بدنبال پیامبر سراغ می گرفتم، دسترسی نداشتم، خبر میگرفتم تا خود را به رسول الله برسانم.و در خدمت و رکاب او باشم.
معنای دوم : هر لحظه هر قدمی برمی داشتم ذکر و یاد پیغمبر از خاطرم نمیرفت. (عاشق قدم بقدم راه را بفکر دوست و تمام حواس معطوف اوست..) و اذعان بزرگی ست از امیرالمومنین صادر میشود که تمام لحظاتش به یاد پیغمبر باشد.
✅ درس بزرگی برای ما دارد. که در رفت و آمد ، کار روزانه ، در قدمها ، از یاد خدا و اولیای الهی غافل نباشیم.
فرمود: شما نمی توانید علی باشید ولی 《اَعِیینُونی بورَعِِ والاِجتهاد》مانند علی در مسیر او باشید. علی شدن برای شما ممکن نیست.
معنای سوم: شاید مناسبتر باشد (گرچه یک لفظ میتواند چند معنا داشته باشد.) من مسیر پیامبر را می شناختم ، می بوییدم ، می فهمیدم حبیبم پیغمبر کجاست. در ببابانها هر جا ، جاپای پیغمبر بود همانجا پا می گذاشتم .(اگر عده ای پشت سر من آمدند اثر پای پیامبر را پیدا کنند نفهمند، چون جا پای علی نمایان است نه پیامبر... )
در لیله المبیت شب سخت نفس گیر جای پیامبر خوابید که خطر جدی بود ، رد پای پیامبر را محو کرد و با اینکار هم جان پیامبر را حفظ کرد.
✅ درسی که برای ما دارد: جا پای اهل بیت قدم گذاریم . حدیث معروف سلمان که دنبال پیامبر حرکت می کند. در بیابان رد پای یک نفر بود . حاضر نبود پا بجایی گذارد که اهل بیت رد پا نگذاشته بودند. قدم ما در جایی باشد که رد پای امیرالمومنین هست و علی نسبت به پیامبر اینگونه بود.، وما هم نسبت به اهل بیت باید اینگونه باشیم .
🔺چند نکته راجع به جربان هجرت :
بعد از رحلت دو پشتوانه محکم پیامبر (خدیجه و ابوطالب)شدت و حدت دشمنان زباد شد . یعنی اگر جایی نمیشود دینداری و کار خوب را حفظ کرد.باید هجرت کرد. هجرت اعتقادی ، هجرت مکانی ، هجرت از سیئات، و هجرت از محلی که خوب نیست.ولو به فروش خانه و تبدبل به خانه کوچکتر شود . اما محلی باشد که امنیت فرهنگی ، امنیت اجتماعی و دینی حفظ شود.
پیامبر همه رنجهای هجرت را تحمل کرد تا دینداری در جای خود باقی بماند . مامور شد که از مکه به مدینه هجرت کند. چنین شد که امیرالمومنین را مطلع کرد.که در بستر بخوابد تا دشمنان متوجه نشوند.
🔺در بستر خوابیدن دو مطلب دارد: ۱. در بستر بخوابد تا دشمن خیال کند همچنان در خانه است تا پیغمبر فاصله بگیرد.
۲. پیامبر امین است بسباری از امانت و اموال مردم به پیامبر امانت سپرده شده . حصرت علی را مامور کرد که بماند و امانتها را به صاحبان برگرداند. بعد به پیامبر ملحق شود.(اهمیت امانتداری را میرساند.)
حتی اگر هجرت حاصل شد ، در ظاهر جان علی را بخطر می اندازد، چون امانت مردم باید به دستشان برگردانده شود.
در نهج البلاغه فرمود: مسئولیتی که بشما میدهند مسئول بودن طعمه نیست بلکه امانت است ، امانتداری را حفظ کنید.هر کس نسبت به مسئولیت خود امانتدار است و باید خوب مراعات و انرا حفظ کند.
✅ در بستر خوابیدن نکات مهمی دارد که امروزه وهابیت شبهه ایجاد می کنند. و فضیلت را برای حضرت خدشه دار می کنند. این مطالب هم پاسخ به شبهات باشد و هم قلب را مستحکم کند.
🔻شبهه مطرح میکنند: علی عالم است علم به همه چیز دارد و کسی که عالم است ، دیگر فضیلتی ندارد چون می دانست کشته نمیشود. پس جای پیامبر خوابید فضل حساب نمیشود!!!
✳️ پاسخ: از باب علم امام چند مطلب وجود دارد. علم امام نسبت به افراد عادی غیر قابل مقایسه است. علم امام نشآت گرفته از وحی است.
از طرف دیگر. رابطه ی علم امام با علم الهی چیست؟ آیا هر چه را خدا میداند امام هم میداند؟! اگر چنین باشد خدا محدود میشود.که قطعا اینطور نیست. بلکه علم خدا نسبت به امام غیر قابل مقایسه است.بهمان اندازه که امام بیش از ما علم دارد ، خدا هم بیش از امام علم دارد.و قابل مقایسه نیست.
اگر ما این اصل را فهمیدیم که امام هم بعضی علوم را ندارد و برایش مکتوم هستند و "بداء" از همین سنخ است . حضرت فرمود اگر این آیه 《یَمحُو للُه ما یَشاءُ و یُثبِت》 نبود من می گفتم تا قیامت چه اتفاقی می افتد .
از طرفی در قرآن می فرماید: 《وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ》 لذا امام نمی دانسته است که شهید نمی شود برای شهادت رفته بود ولی اراده خدا بر چیز دیگر قرار گرفته بود و این فضیلت حضرت گردید.
از امام باقر علیه السلام پرسیدند علم عالم و انبیا ءچگونه است ؟ البته عالم منظور امام است به لحاظ شرایط تقیه اینطور می پرسیدند حضرت فرمود : پنج روح داریم ،روح القدس ،روح الایمان ،... 《فَبِروحِ القُدسِ عرفُو ا ماتَحثَ االعَرشِ عَلی ما تحتُ الثَّریَ》 به سبب این روح القدس است که ما از زیر عرش تا عمق زمین را می دانیم . بالای عرش مخصوص خداست .
امام علی علیه السلام نمی دانستند که بنا نیست شهید شوند برای شهادت ،در بستر رسول صلی الله علیه و آله خوابیدند لذا فضیلت شهادت برایشان ثبت کردید .
🔺روایت داریم خداوند به یکی از انبیا خود به نام حزقیل وحی فرمود که برو به فلان پادشاه بگو تو بعد از هفته و ماهی از دنیا می روی . آنقدر گریه کرد تا بیهوش کرد از تختی که نشسته بود افتاد و گفت خدایا من بچه کوچک دارم کارم را نکرده ام که بمیرم با اینکه پیامبر رفت گفت، علم یافت ،ولی اراده خدا بر چیز دیگر قرار گرفت .
خدا به پیامبر فرمود برو به پادشاه بگو ۱۵ سال به عمر تو اضافه کردید . پیامبر گفت من مشکلی ندارم در گفتن پیام ولی اینها مرا به دروغگویی که هر دفعه مطلبی دیگر می گویم متهم می کنند. خدا فرمود کاری که ما می گوییم انجام بده 《اِنَّکَ انتَ العَبدُ المَامُور و اللهُ لا یُسألَ عمَلُُ یُغعَل 》
امام صادق علیه السلام فرمود امام اراده کند بداند ،می داند ولی خیلی اوقات نمیخواهد
🔺وقتی دشمن مطلع گردید پیامبر به سمت مدینه رفته اند به دنبال حضرت رفتند که ایشان را به قتل رسانند ولی ایشان به واسطه وحی آگاهی یافتند. لذا خلاف جهت مدینه به سمت یمن رفتندو سه روز در غاری پنهان شدند . منافقین به این نتیجه رسیدند قیافه شناسی بیابند و پیامبر را شناسایی کنند.
لذا شخصی به نام بریده با ۷۰ نفرهمراه برای این کار رفت. نزدیک مدینه پیامبر رادید حضرت فرمود نام تو چیست گفت :بریده حضرت فرمود: کار ما به خنکی کشید قرار بود دشمن با جنگ مارا بگیرد، به آرامش و خنکی تبدیل گشت. فرمود از کدام قبیله ای پاسخ : از قبیله إسلم فرمود :از سلم و آرامش است ما به آرامش می رسیم إن شاءالله فرمود : از کدام عشیره پاسخ: بنی سهم فرمود : تیر [سهم] ما به هدف اجابت می خورد إن شاءالله بریده از این سخنان حضرت خوشش آمد شهادتین گفت ایمان آورد.
حکمت ۴۰۰ نهج البلاغه :
《حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ؛ وَ الطِّیَرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ، وَ ...》 فرمود: چشم زخم حقیقت دارد، استفاده از نیروهاى مرموز طبیعت حقیقت دارد، سحر و جادو وجود دارد، و فال نیک راست است، و رویداد بد را بد شگون دانستن، درست نیست.
خداوند متعال فرموده : 《انَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِى الْمُؤمِنِ بى انْ خَیْراً فَخَیْراً وَ انْ شَرّاً فَشَرّاً؛ 》 من در نزد گمان بنده مؤمن خویشم (و با آن همراهم) اگر گمان خیر داشته باشد به نیکى با او عمل مىکنم و اگر گمان بدى داشته باشد به بدى.
🔺جریان یار غار رسول اکرم صلی الله علیه و آله : در بین امامیه مسلم است که همراه بودن ابوبکر با پیامبر درغار . فضیلت برایش محسوب نمی شود بلکه برای این بوده که اسرار و مکان پیامبر را فاش نکند .
مرحوم کلینی در جلد ۸ کافی ص ۳۰۴ از امام سجاد علیه السلام سوال شد که ابوبکر در غار همراه پیامبر بود چه زمان از پیامبر جدا شد ؟ ابوبکر تا منطقه قبا بود آنجا پیامبر فرمود 《نَنتَظِرُ عَلی' قُدُومِ عَلِی》 من جلوتر نمی آیم منتظر آمدن علی بن ابی طالب هستم .علی با جانفشانی مرا حفظ کرد . ابوبکر گفت : ما برویم داخل شهر مردم به استقبال می آیند خوشحال میشوند تا علی بیاید. پیامبر فرمود : هرگز من حرکت نمی کنم تا اینکه پسر عمویم ،برادرم و محبوب ترین اهل بینم به من ملحق شود .
از اینجا بود که حالت اشمئزاز در او ایجاد گردید کینه به دل گرفت و اولین جایی که حسادت خود را نشان داد و از رسول اکرم تخلف کرد جدا شد و به مدینه رفت .
غفرالله لی و لکم الحمد لله رب العالمین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۲/۱۱ - ۱۰ شوال
💢 خطبه ۲۳۶ 💢
مطابق با کتاب فیض الاسلام
💠و من کلام له ( علیهالسلام ) اقتص فیه ذکر ما کان منه بعد هجره النبی ( صلى الله علیه وآله ) ثم لحاقه به
خطبه ای که حضرت نقل می کند [اِقتصَ]ماجرای خود را بعد از جریان هجرت پیامبر و ملحق شدن[لِحاقِه] به رسولخدا صلی الله علیه وآله بیان میدارد.
🔻هجرت نقطه عطفی ست که در مورد بعثت و رسالت پیامبر اتفاق افتاد و نقش حضرت در جریان هجرت بسیار مهم بود.
یکی از ارکان و ستون هجرت که خود نمایی می کند. وجود امیرالمومنین علیه اسلام است.
ماجرا از این قرار ست:
یکسال بعد از رحلت خدیجه کبری سلام الله علیها و رحلت ابو طالب دو پشتوانه محکم پیامبر ، کفار و منافقین دست بهم دادند تا فشار را بیش از پیش وارد کنند .
کار بجایی رسید که قصد جان کردند ، تا به قتل برسانند. و از این نقشه شوم خدا او را مطلع کرد.
💠فَجَعَلْتُ اءَتْبَعُ مَاءْخَذَ رَسُولِ اللَّهِ
بعد هجرت پیامبر ،من خود را درجهت [ماخَذ] قرار دادم که پیامبر خاتم آن مسیر را طی کرده بود.
✅ جمله ای که سید رضی را وا داشت تا یک خط را بعنوان یک خطبه ذکر کند این لفظ " فَاءَطَأُ ذِکْرَهُ " بود بمعنای گام و قدم است که دو بار لفظ را توضیح میدهد.
جمله ای کوتاه مختصر ولی سرشار از لطافت ، فصاحت و بلاغت که از حضرت انتظار میرود.
💠 فَاءَطَأُ ذِکْرَهُ حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى الْعَرْجِ
من پیوسته به یاد و ذکر پیغمبر مسیر را می پیمودم ، تا اینکه به عرج رسیدم .(منطقه ای بین مکه و مدینه)
سید رضی رحمه الله میفرماید:
امام کل جریان هجرت را ذکر کرد و من یک خط و یک کلمه را بخاطر فصاحت و بلاغتی که داشت ذکر کردم.
🔻دو نکته قابل توجه :
معنای لفظ وطآَ : سید در عین اینکه فصاحت را به رخ می کشد ، مبانی تشیع را هم ذکر می کند.
اینطور نیست که سید رضی فقط به کلام توجه داشته که کدام حکیمانه است ، کدام فصیح است.( درعین اینکه همه کلام حضرت فصیح هستند)
سید یک پرده و پوششی انتخاب کرده بنام فصاحت که عرب بسیار دوست دارد.
در ضمن فصاحت مبانی امامیه را پخش می کند.و آنهم جریان هجرت که از همان مبانی ست.
درسهایی بسیار مهم در آن هست، سید شاهکار کرده .
ایت الله جوادی رضوان الله می گوید :
سید و برادر بزرگ او سید مرتضی در عین حال که خیلی نرم حرکت می کنندو در ظاهر اصلا به مخالفان تعرضی نمی کنند ولی مبانی مهم کلامی شیعه را نقل می کنند تا بدست آیندگان برسانند.
سید رضی این کتاب را انتخاب کرده ، یک ظرافتهایی بکار برده ، اینطور نیست هر حدیثی بدست او رسیده باشد بنویسد.
از بین همه گلچین کرده،
یک وجه فصاحت و بلاغت آنست،
یک وجه دیگر آن کلیات دین ذکر بشود.
کلیات امامت و اتفاقات صدر اسلام و اینکه خلفا خلافت را غصب کردند.
ظاهر می گوید کلام فصیح نقل می کنم، ولی باطن آن مبانی مهم امامیه را نقل می کند.و محل رکن رکین هجرت است و سید آنرا نقل می کند.
" فاءطَاَ ذِکرَه " من پیمودم ،پا نهادم[اَطَاَ] در یاد پیغمبر.
سه معنا برای آن گفته شده.
معنای اول : در هر قدم سراغ پیغمبر را می گرفتم.
(پیامبر از قبل رفته و چند روز بعد علی میرود ) هر جایی میرفتم بدنبال پیامبر سراغ می گرفتم، دسترسی نداشتم، خبر میگرفتم تا خود را به رسول الله برسانم.و در خدمت و رکاب او باشم.
معنای دوم : هر لحظه هر قدمی برمی داشتم ذکر و یاد پیغمبر از خاطرم نمیرفت.
(عاشق قدم بقدم راه را بفکر دوست و تمام حواس معطوف اوست..)
و اذعان بزرگی ست از امیرالمومنین صادر میشود که تمام لحظاتش به یاد پیغمبر باشد.
✅ درس بزرگی برای ما دارد. که در رفت و آمد ، کار روزانه ، در قدمها ، از یاد خدا و اولیای الهی غافل نباشیم.
فرمود: شما نمی توانید علی باشید ولی
《اَعِیینُونی بورَعِِ والاِجتهاد》مانند علی در مسیر او باشید. علی شدن برای شما ممکن نیست.
معنای سوم: شاید مناسبتر باشد (گرچه یک لفظ میتواند چند معنا داشته باشد.)
من مسیر پیامبر را می شناختم ، می بوییدم ، می فهمیدم حبیبم پیغمبر کجاست.
در ببابانها هر جا ، جاپای پیغمبر بود همانجا پا می گذاشتم .(اگر عده ای پشت سر من آمدند اثر پای پیامبر را پیدا کنند نفهمند، چون جا پای علی نمایان است نه پیامبر... )
در لیله المبیت شب سخت نفس گیر جای پیامبر خوابید که خطر جدی بود ، رد پای پیامبر را محو کرد و با اینکار هم جان پیامبر را حفظ کرد.
✅ درسی که برای ما دارد:
جا پای اهل بیت قدم گذاریم . حدیث معروف سلمان که دنبال پیامبر حرکت می کند.
در بیابان رد پای یک نفر بود .
حاضر نبود پا بجایی گذارد که اهل بیت رد پا نگذاشته بودند.
قدم ما در جایی باشد که رد پای امیرالمومنین هست و علی نسبت به پیامبر اینگونه بود.، وما هم نسبت به اهل بیت باید اینگونه باشیم .
🔺چند نکته راجع به جربان هجرت :
بعد از رحلت دو پشتوانه محکم پیامبر (خدیجه و ابوطالب)شدت و حدت دشمنان زباد شد .
یعنی اگر جایی نمیشود دینداری و کار خوب را حفظ کرد.باید هجرت کرد.
هجرت اعتقادی ، هجرت مکانی ، هجرت از سیئات، و هجرت از محلی که خوب نیست.ولو به فروش خانه و تبدبل به خانه کوچکتر شود . اما محلی باشد که امنیت فرهنگی ، امنیت اجتماعی و دینی حفظ شود.
پیامبر همه رنجهای هجرت را تحمل کرد تا دینداری در جای خود باقی بماند .
مامور شد که از مکه به مدینه هجرت کند.
چنین شد که امیرالمومنین را مطلع کرد.که در بستر بخوابد تا دشمنان متوجه نشوند.
🔺در بستر خوابیدن دو مطلب دارد:
۱. در بستر بخوابد تا دشمن خیال کند همچنان در خانه است تا پیغمبر فاصله بگیرد.
۲. پیامبر امین است بسباری از امانت و اموال مردم به پیامبر امانت سپرده شده .
حصرت علی را مامور کرد که بماند و امانتها را به صاحبان برگرداند. بعد به پیامبر ملحق شود.(اهمیت امانتداری را میرساند.)
حتی اگر هجرت حاصل شد ، در ظاهر جان علی را بخطر می اندازد، چون امانت مردم باید به دستشان برگردانده شود.
در نهج البلاغه فرمود: مسئولیتی که بشما میدهند مسئول بودن طعمه نیست بلکه امانت است ، امانتداری را حفظ کنید.هر کس نسبت به مسئولیت خود امانتدار است و باید خوب مراعات و انرا حفظ کند.
✅ در بستر خوابیدن نکات مهمی دارد که امروزه وهابیت شبهه ایجاد می کنند. و فضیلت را برای حضرت خدشه دار می کنند.
این مطالب هم پاسخ به شبهات باشد و هم قلب را مستحکم کند.
🔻شبهه مطرح میکنند:
علی عالم است علم به همه چیز دارد و کسی که عالم است ، دیگر فضیلتی ندارد چون می دانست کشته نمیشود.
پس جای پیامبر خوابید فضل حساب نمیشود!!!
✳️ پاسخ:
از باب علم امام چند مطلب وجود دارد.
علم امام نسبت به افراد عادی غیر قابل مقایسه است. علم امام نشآت گرفته از وحی است.
از طرف دیگر. رابطه ی علم امام با علم الهی چیست؟
آیا هر چه را خدا میداند امام هم میداند؟!
اگر چنین باشد خدا محدود میشود.که قطعا اینطور نیست.
بلکه علم خدا نسبت به امام غیر قابل مقایسه است.بهمان اندازه که امام بیش از ما علم دارد ، خدا هم بیش از امام علم دارد.و قابل مقایسه نیست.
اگر ما این اصل را فهمیدیم که امام هم بعضی علوم را ندارد و برایش مکتوم هستند و "بداء" از همین سنخ است .
حضرت فرمود اگر این آیه
《یَمحُو للُه ما یَشاءُ و یُثبِت》 نبود من می گفتم تا قیامت چه اتفاقی می افتد .
از طرفی در قرآن می فرماید:
《وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ》
لذا امام نمی دانسته است که شهید نمی شود برای شهادت رفته بود ولی اراده خدا بر چیز دیگر قرار گرفته بود و این فضیلت حضرت گردید.
از امام باقر علیه السلام پرسیدند علم عالم و انبیا ءچگونه است ؟
البته عالم منظور امام است به لحاظ
شرایط تقیه اینطور می پرسیدند
حضرت فرمود : پنج روح داریم ،روح القدس ،روح الایمان ،...
《فَبِروحِ القُدسِ عرفُو ا ماتَحثَ االعَرشِ عَلی ما تحتُ الثَّریَ》
به سبب این روح القدس است که ما از زیر عرش تا عمق زمین را می دانیم .
بالای عرش مخصوص خداست .
امام علی علیه السلام نمی دانستند که بنا نیست شهید شوند برای شهادت ،در بستر رسول صلی الله علیه و آله خوابیدند لذا فضیلت شهادت برایشان ثبت کردید .
🔺روایت داریم
خداوند به یکی از انبیا خود به نام حزقیل وحی فرمود که برو به فلان پادشاه بگو تو بعد از هفته و ماهی از دنیا می روی .
آنقدر گریه کرد تا بیهوش کرد از تختی که نشسته بود افتاد و گفت خدایا من بچه کوچک دارم کارم را نکرده ام که بمیرم با اینکه پیامبر رفت گفت، علم یافت ،ولی اراده خدا بر چیز دیگر قرار گرفت .
خدا به پیامبر فرمود برو به پادشاه بگو ۱۵ سال به عمر تو اضافه کردید .
پیامبر گفت من مشکلی ندارم در گفتن پیام ولی اینها مرا به دروغگویی که هر دفعه مطلبی دیگر می گویم متهم می کنند.
خدا فرمود کاری که ما می گوییم انجام بده 《اِنَّکَ انتَ العَبدُ المَامُور و اللهُ لا یُسألَ عمَلُُ یُغعَل 》
امام صادق علیه السلام فرمود امام اراده کند بداند ،می داند ولی خیلی اوقات نمیخواهد
🔺وقتی دشمن مطلع گردید پیامبر به سمت مدینه رفته اند به دنبال حضرت رفتند که ایشان را به قتل رسانند ولی ایشان به واسطه وحی آگاهی یافتند. لذا خلاف جهت مدینه به سمت یمن رفتندو سه روز در غاری پنهان شدند . منافقین به این نتیجه رسیدند قیافه شناسی بیابند و پیامبر را شناسایی کنند.
لذا شخصی به نام بریده با ۷۰ نفرهمراه برای این کار رفت.
نزدیک مدینه پیامبر رادید حضرت فرمود نام تو چیست گفت :بریده
حضرت فرمود: کار ما به خنکی کشید قرار بود دشمن با جنگ مارا بگیرد، به آرامش و خنکی تبدیل گشت.
فرمود از کدام قبیله ای
پاسخ : از قبیله إسلم
فرمود :از سلم و آرامش است ما به آرامش
می رسیم إن شاءالله
فرمود : از کدام عشیره
پاسخ: بنی سهم
فرمود : تیر [سهم] ما به هدف اجابت می خورد إن شاءالله
بریده از این سخنان حضرت خوشش آمد شهادتین گفت ایمان آورد.
حکمت ۴۰۰ نهج البلاغه :
《حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ؛ وَ الطِّیَرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ، وَ ...》
فرمود: چشم زخم حقیقت دارد، استفاده از نیروهاى مرموز طبیعت حقیقت دارد، سحر و جادو وجود دارد، و فال نیک راست است، و رویداد بد را بد شگون دانستن، درست نیست.
خداوند متعال فرموده :
《انَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِى الْمُؤمِنِ بى انْ خَیْراً فَخَیْراً وَ انْ شَرّاً فَشَرّاً؛ 》
من در نزد گمان بنده مؤمن خویشم (و با آن همراهم) اگر گمان خیر داشته باشد به نیکى با او عمل مىکنم و اگر گمان بدى داشته باشد به بدى.
🔺جریان یار غار رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
در بین امامیه مسلم است که همراه بودن ابوبکر با پیامبر درغار . فضیلت برایش محسوب نمی شود بلکه برای این بوده که اسرار و مکان پیامبر را فاش نکند .
مرحوم کلینی در جلد ۸ کافی ص ۳۰۴
از امام سجاد علیه السلام سوال شد که ابوبکر در غار همراه پیامبر بود چه زمان از پیامبر جدا شد ؟
ابوبکر تا منطقه قبا بود آنجا پیامبر فرمود 《نَنتَظِرُ عَلی' قُدُومِ عَلِی》 من جلوتر نمی آیم منتظر آمدن علی بن ابی طالب هستم .علی با جانفشانی مرا حفظ کرد .
ابوبکر گفت : ما برویم داخل شهر مردم به استقبال می آیند خوشحال میشوند تا علی بیاید.
پیامبر فرمود : هرگز من حرکت نمی کنم تا اینکه پسر عمویم ،برادرم و محبوب ترین اهل بینم به من ملحق شود .
از اینجا بود که حالت اشمئزاز در او ایجاد گردید کینه به دل گرفت و اولین جایی که حسادت خود را نشان داد و از رسول اکرم تخلف کرد جدا شد و به مدینه رفت .
غفرالله لی و لکم الحمد لله رب العالمین