بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۲/۲/۱۰ - ۹شوال
💢 خطبه ۲۳۵💢 کتاب فیض الاسلام۲۲۶
🔺وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ تَجْهِیزَهُ: خطبه راجع به رحلت رسول مکرم و غسل و تجهیز او بیان فرمودند.
شبیه این خطبه در خطبه ۱۹۷ هم فرموده: وَ لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ أَنِّی لَمْ أَرُدَّ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ سَاعَةً قَطُّ، همهی اصحاب و یاران میدانند انان که از ابتدای رسالت با پیامبر همراه بودند میدانند من لحظه ای مخالفت با خدا و پیامبر را اراده نکردم. وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی پیغمبر اکرم قبض روح شد درحالی که سر مبارک او بر سینه من بود وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی، وقتی روح اواز میان دستان من عبور کرد و به آسمان شتافت کف دستم را به صورتم کشیدم وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ وَ الْمَلَائِکَةُ أَعْوَانِی، پیامبر مسئولیت غسل خود را برعهده من گذاشت،در حالی که ملائکه در این کار یاور من بودند. الضَجَّهِ الدّاردر و دیوار خانه از رحلت پیامبر ناله می کردند.
غالبا نهج البلاغه در زمان خلافت حضرت صادر شده ولی مواردی هم بوده که قبل از خلافت صادر شده از جمله همین خطبه است که تاریخ، آنرا ثبت کرده و سید رضی رحمه الله انرا بازتاب داده است.
✳️ چند جمله راجع به فضای ایام رحلت پیامبر : ابن ابی الحدید در جلد ۱۳ شرح خود ص۲۸ ذکر می کند. فضل بن عباس برادر عبدالله بن عباس پسر عموهای پیامبر هستند . روزی پیامبر فضل را به کمک میخواهد دست او بگیرد تا در منبر مسجد بنشیند .
خطاب به مردم فرمود: اگر کسی به گردن من حقی دارد بگوید تا ادا کنم . 《و مَن کنتُ اَخَذتُ مالاً فهذا مالِی فلیَاخُذُوا منه 》 اگر مالی بر عهده من مانده جلو بیاید تا ادا کنم. اگر کسی خیال می کند از من طلبی دارد بگوید تا طلب او را ادا کنم.
وبدانید برای گرفتن حق خود ناراحت نمیشوم واگر با طیب نفس بروم خوشنود هم میشوم. در این لحظه یک نفر سه درهم طلب خود را گفت به او ادا کردند بدون اینکه سوال کند کی و کجا و چگونه بوده.
نفر دوم اظهار کرد سه درهم بیت المال بدهکارم بیش از حق خود گرفتم ، به فضل فرمود حق بیت المال را از او پس بگیرید.
نفر سوم گفت: چند مشکل اخلاقی دارم که ببان کنم. فقامَ رَجلُُ اِنّی کّذابُ و فاحشَُ و اِنّی نومُُ من دروغگو ، فحاش و بسیار اهل خوابم که اراده ندارم جلوی خواب خودرا بگیرم.
((امیرالمومنین فرمودند : چه بسیار عزم و همت و کارهای مهم بخاطر پر خوابی از بین میرود))
پیامبر برای ان مرد دعا کرد خدا به او زبان صدق و ایمانی عطا کند که کنترل زبان و خواب خود را داشته باشد.تا خواب بر او مستولی نشود.
ناگهان خلیفه دوم با ناراحتی اعتراض کرد، چرا مشکلات و خطاهای حود را بیان می کنیدو دنبال راه حل هستید !!!
پیامبر به او خطاب کرد : 《یابن الخطاب فَضوحُ الدُِنیا اَهوَن بِفُضوحِ الآخِرَه》 انسان در دنیا رسوا و خوار شود بهتر از خواری آخرت است. حلالیت گرفتن در دنیا خیلی سخت و سنگین است اما این رسوایی بهتر از مواخذه ی آخرت است. پیامبر مکرم با جدیت مقابل حرفهای نسنجیده خلیفه ایستاد.
✳️ مرحوم قطب راوندی در کتاب الخراج که معجزات اهل بیت را جمع آوری کرده، در حریان معجزه علی علیه السلام ماجرایی مربوط به بدهی های پیامبر معجزه ای نقل میکند.
✳️ رسول مکرم حضرت را وصی خود کرده بود تا در امور مالی، مردم طلب داشتند آنها را پرداخت کند. روایت است حضرت پتویی انداخته و نشسته بودند بعد از رحلت هر کس می آمد و ادعایی داشت دست در زیر پتو میبرد و به همان اندازه طلب بیرون میآورد در حالیکه زیر پتو هیچ نبود.
خبر به دو خلیفه رسید . وامصیبتا سر دادند که از قافله عقب ماندیم و همه به علی گرایش پیدا می کنند. آنها هم ادعای وصایت کردند و هر کسی طلب داشت حق انها را پرداخت کنند. از قضا یک مرد اعرابی وارد شد و گفت من از پیامبر ۸۰ شتر سرخ( شتر کمیاب گرانبها) طلب دارم، ادا کنید. دو خلیفه بهم نگاهی کردند که مبلغ خیلی زیاد است از او مدرک و دلیل خواستند. شخص ناراحت شد و مجلس را ترک کرد.
سلمان که شاهد ماجرا بود او را نزد وصی پیامبر امیرالمومنین راهنمایی کرد. حضرت تا او را دید فرمود: 《اَسلُمتَ و اهلُ بیتِک》چه کار خوبی کردی همراه با خانواده اسلام آوردی . مرد دست حضرت را بوسید و گفت تو وصی هستی. و دلیل آن اینست:
پیامبر با من وعده گذاشت اگر با اهل بیت مسلمان شوی ۸۰ شتر با این ویژگی بمن بدهد. و شما بدون اینکه من توضیح بدهم فهمیدید.
و معجزه ان اینجاست که حضرت به سلمان و امام مجتبی فرمود همراه با مرد اعرابی به بیابانی رفته و چند بار صدا بزنند یا صالح. سلام مرا به پیامبر صالح برسانید و ۸۰ شتر را طلب کنید.و همانطور اتفاق افتاد و از دل خاک شتران با آن اوصاف بیرون آمدند.و مرد طلب خود را با معجزه امیرالمومنین دریافت کرد و رفت. متن خطبه:
💠بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ، پدر و مادرم بفدای شما یا رسول الله.
در زمان گفتن این جمله رحلت پیامبر صورت گرفته بود. قطعا پدر و مادر حضرت هم از دنیا رفته بودند. چرا پدر و مادر فدایی رسول الله ؟ والدین ، نسان را متولد میکند.ولی تولد حقیقی بدست پیامبر بودکه حیات ، حریت، و خداشناسی و معرفت داد . به برکت وجود پیامبر به همه چیز دست یافتیم. حقیقتاً پدر و مادر فدای کسی که حیات معنوی و حقیقی ما در دست او بود.
💠لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ با رحلت شما فقدان و انقطاعی حاصل شدکه در مرگ دیگران چنین چیزی نبود.
💠 مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛ سه عنصر اساسی از عالم گرفته شد که در سطح اعلا قابل جبران نیست. ۱. نبوت ؛ و خاتم الانبیایی که دفتر خاتمیت بسته شد. ۲. الانباء ؛ خبرهای تشریعی و تکالیف شرعی را مشخص میکرد با رفتن پیامبر تمام شد. ۳. اخبار آسمانی (غیر از وحی، احکام شرع)
دست پیامبر برای خبرهای آسمانی باز بود.جایی میرفت و خبر میآورد که ملائک به آنجا راه نداشتند.(حدیث معراج اورد) اخبار آسمانی که مختص پیامبر بود از دسترس خارج شد.دسترسی او به آسمانها از همه بالاتر بود.
اما در هر دوره و عصری حتی بعد از رحلت ارتباط آسمانی در جای حود محفوظ است. در خطبه ۲۲۲ فرمود. وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ همیشه برای خدایی که نعمت هایش عزت آفرین بوده ، فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ در هر برهه ای بعد از برهه ای که میآمده و در همه زمانهایی که: الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ پیامبران اولوالعزم نبودند تا بوده چنین بوده که بندگانی داشته که خدا در فکرشان با آنها نجوا و مناجات میکرد .
اما اخبار مختص به پیامبر که اشرف مخلوقات بودقطع شد. مصحف فاطمه بعد از رحلت پبامبر جبرئیل بر فاطمه سلام الله علیها نازل میشدو از آینده خبر میداد. فاطمه نقل میکرد و امیرالمومنین می نوشت و شد مصحف فاطمه. و خضر نبی مامور بود که این مصحف را بدست ائمه بعد از فاطمه برساند.
💠خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ، ای پیامبر وفات تو چنان خصوصیتی دارد که وقتی داغ رحلت تو را تحمل کردم برای بقیه داغها و مصیبت تسلیت دهنده [مسلّیا] بود.
💠وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً؛ آنقدر داغ تو عمومی بود[عمَمتَ]که همه مردم باید در این داغ می سوختند. داغ مصیبت فراگیر بود که همه ی مردم درگیر این داغ عظمی بودند . خواص یک داغ و حس سخت داشتند. و عوام هم یک نوعی داغ داشته و ناله میکردند.
🔻نکته ای در مورد خصائص پیامبر: در کتب فقه و حدیث بخشی هست بنام خصائص النبی ، احکام مربوط به پیغمبر که سیوطی حدود پانصد حکم را مختص به پیامبر برشمرده که دیگران هیچ دخلی در آن ندارند. مثال:
۱- روزه ی وصل؛ در افطار روزه چیزی نخورد و به روزه ی فردا وصل شود. اینکار برای همه اشتباه است الا پیامبر که اجازه شرع دارد و از اختصاصات او بود.
۲- اگر پیامبر لباس رزم بتن میکرد بیرون آوردن لباس حرام بود الا اینکه وارد جنگ بشود. بدون جنگ بیرون اوردن لباس ممکن نبود.
۳- نماز شب بر او واجب و بر دیگران امر مستحب بود. از خصائص او بود.
۴- ازدواج با همسران پیامبر حرام است. از مختصات نبی است ، در حالیکه دیگران میتوانند بعد از رحلت ازدواج کنند.
۵- بحث خاتمیت پیامبر که قطع شد.
۶- داغ پیامبر درعالم انقدر سنگین و جانکاه است ، یگانه و مختص به پیامبر، که بقیه داغها در مقابل او قابل تحمل است.
✳️ روایت امام رضا علیه السلام : 《یابنَ الشَبیب اِن کنتَ باکِیاً لِشئِِ فَبکِ للحسین》 اگر مصیبت بر شما وارد شد، شرایط روحی سخت بود، بر هرچه خواستید گریه کنید بر حسین گریه کنید.که کریه بر حسین داغ سنگین را تسکین میدهد.
مانند همین روایت در مورد پیامبر هم هست. امام صادق علیه السلام : إذا اُصِبتَ بمُصیبَةٍ فاذکُرْ مَصابَکَ برسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ؛ هرگاه مصیبتى به تو رسید ، مصیبت رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله را به یاد آر ؛ فإنَّ الناسَ لَم یُصابُوا بمِثلِهِ أبدا ، زیرا مردم هرگز مصیبتى چون مصیبت (رحلت) رسول خدا ص به خود ندیده اند. و لن یُصابُوا بِمِثلِهِ أبدا . و هیچگاه هم چنان مصیبتى نخواهند دید . خود را با داغ پبامبر تسلی دهید . مصائب بزرگ را فراموش می کنید..
شاهد مثال آن خطبه ۲۰۲ : امیرالمومنین بر سر قبر فاطمه با آن شرایط بحرانی ، داغ جوان دیده ، روضه ی پیامبر میخواند. السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ یا رسول الله سلام بر تو از جانب من و از جانب دخترت که در جوار تو آرام گرفته امیرالمومنین در فراق همسر با پیامبر صلوات الله علیه مکالمه می فرماید. قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی در غم از دست دادن دختر برگزیده ،ظرف صبر من لبریز شده . وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِی هر چه پرده صبرم را میکشم که کسی متوجه شکستگی من نشود ولی این پرده نازک شده و گواه درون من است . إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ یا رسول الله آنچه مرا آرام می کند این است که توانستم فراق عظیم تو را تحمل کنم. مصیبت سنگین شما موضع ارامش من است . تنها عامل آرامش من ، داغی بود سنگین که از پیامبر دیدم. که هر داغی بعد از آن ببینم تحمل میکنم ،چنان که داغ مصیبت پیامبر را تحمل کردم .
شخصیت همگانی تو این اقتضا را دارد که درمصیبت تو همگان گریه کنیم. الضَّجَهُ و الّدارُ الاَفنیَه در و دیوار از این مصیبت بگریند.
مانند جمله ای که امام عصر سلام الله علیه در عزای جد غریب خود فرمود: صبح و شام بر تو گریه می کنم اشک تمام شودخون گریه میکنم.
💠 وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ اگر ما را دعوت به صبر و دوری از جزع نکرده بودی.
💠 وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا هر آینه این درد[الداء] طولانی میشد.و همیشه در جان ما می ماند.
💠 وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً، واین غصه [کَمَد] بجان ما گره و پیوند میخورد.[مُحالف]
💠 وَ قَلَّا لَکَ، اگر گریه و ناله ، وپیوند خوردن غصه بجان ما می ماند همه در مصیبت شما ناچیز و کم بود.
💠وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ چه کنیم که مرگ جزء اموری است که امکان رد آن نیست[لا یُملَک ردّه]
💠وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ. و هیچکس توان دفع مرگ را ندارد. بر پبشانی فرزندان آدم مهر مرگ زده شده، همه باید بروند. اگر این قاعده در عالم نبود پبغمبر را نگه می داشتیم.ولی راه گریز از مرگ نیست.
💠بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی، از باب " ردُّ العَجُزِ الیَ الصَّدر " باب بلاغت انتهای کلام چیزی باشد که ابتدای کلام بود. پدر و مادرم بفدای تو یا رسول الله.
💠اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ حال که شما رفتید همراه با خدا شدید، نزد خدا ما را هم یاد کنید .
💠وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ. درجایی که قلب شما حاضر است نزد خدا، ما هم در قلب تو[بالِک] باشیم . بیاد ما هم باشید و ما را دعا کنید.
🔻نکته ۱: بعد از این جملات و تقاصای نگاه پیامبر روایت است وقتی خواستند تدفین کنند. سَمِعُوا اَصواتَ مِن جانبِ البیت صدایی فضا را پر کرد. ولَم یَریَ شَخصا صدا بود ولی کسی دیده نمیشد. ثم قال: فِی اللهِ خَلَفُُ مِن کلِّ هالِک خدای متعال در مقابل هر کسی که از دنیا برود یک جانشینی قرار میدهد.
مقصود اینست اگر پیامبر رفت ولی علی در میان مردم هست جایگاه علی بن ابیطالب همان جایگاه پیامبر است.
حضرت فرمود: دو امان در زمین وجود دارد تا زمانیکه باشد خدا عذاب نمی کند. ۱. پیامبر ، حال که پیامبر رفت امان برداشته شد. ۲. استغفار، پس آنرا حفظ کنید ،تاخدا شما را از عذاب در امان بدارد.
🔻نکته ۲: در چند روز پایانی عمر پیامبر اتفاقاتی که بوقوع پیوست. شیخ مفید در کتاب ارشاد جلد ۱. ص۱۸۱ نقل می کند. الف) پیامبر دست در دست علی داخل قبرستان بقیع شد و فرمود: 《لِیَهنِئِکُم ما اَصبَحت فیهِ الناس》 این قبر بر شما گوارا و هنئ باشد. چرا این جمله را فرمود؟
《اَقبَلَتِ الفتَن کقِطَعِ اللّیلِ المُظلِم》 خوشا بحال شما که در قبرها آرمیدید. من از دنیا رحلت کنم فتنه ها شروع میشود مانند قطعه ابر سیاه در شب تاریک. خلفا بر سر کار آمدند. اسلام به کجا کشیده شد. وبه اهل بیت چه ظلمهایی نشد. (پیشگویی پیامبر) همه را با صدای بلند به مردم رساند، اما آنهایی که نخواستند بشنوند نشنیدند.
✅لذا این اصل مهم است که در روزهای پایانی مردم را به اتفاقات تلخ توجه میداد که در حال وقوع است.
ب) اتفاق دوم از تاریخ طبری جلد ۳ ص ۱۸۸ از مشاهیر اهل سنت نقل است. بعد از واقعه اول روزی پیامبر از بقیع برگشت به خانه عایشه رفت . عایشه صدا بلند کرد که سر درد دارم . وپیامبر چندان حال خوشی نداشت نزدیک ایام رحلت بود. فرمود: ما ضَرَّکِ لَو مِتَّ قَبلِی چه اتفاقی می افتاد، چه میشد که تو قبل از من میمردی !!! فقُمتُ علیکِ و کفَّنتُکِ و صلَّیتُ علیکِ و دَفَنتُکِ با دست خود تو را تجهیز ،کفن کرده و در قبر می گذاشتم. میداند چه اتفاقاتی می افتد و میداند همین زن خون بدل علی می کند. و جریان جمل براه می اندازد.
جریان جمل فقط خود جمل نیست، خونخواهی عثمان از جمل شروع شد به صفین کشیده شد و به نهروان ختم شد. وبعد نهروان توسط همین خوارج علی شهید شد. کاش تو را کفن میکردم ولی چه کنیم که مقدرات بر اینست ،که چه بلوایی براه می افتد.
ج) در روزهای پایانی عمر پیامبر اتفاق سوم این بود در دیدار عده ای از پیامبر خلیفه اول می پرسد. مَن یَغسِلُکَ یارسول الله ؟ چه کسی متولی غسل شما بشود. فرمود: رجالُ مِن اَهلِ الاَدنیَ فالاَدنی خانواده ی من هر چه نزدیکتر بهتر . باز پرسبد: فَفیمَ نُکَفِنُک ؟ در کدام لباس شما را کفن کنند. فقال: «فی ثیابی هذه ان شئتم أو ثیاب مصر أو فی حله یمانیه فمَن یُصَلّی علیک چه کسی بر شما نماز بخواند.
ابن ابی الحدید در این قسمت سوال خوبی دارد.اما پاسخ او ناقص است. میگوید: ای صحابی که شما آنجا جمع بودید، آیا سزاوار نبود که از پیغمبر بپرسید بعد از شما چه کسی حکومت را بدست بگیرد!!!
اینکه حواس شما به کفن و دفن هست ولی حواستان به پرسش مهم نیست. العیاذ بالله خود پیغمبر هم حواسش نبود که بگوید چه کسی حکومت بدست بگیرد. اَلعَجَب لَهم کیفَ لَم یَقولُ تلکَ الساعَهِ و مَن یُعینُ اُمورَنا بعدَک
شیعه هم از ابن ابی الحدید سوال می کند.آیا تو فهمیدی اهمیت ولایت و حکومت از دفن و کفن بیشتر است ، اما پیامبر متوجه نبود؟! که بعد از خود جانشین و حاکم تعیین کند؟!
قطعا می فهمید و مکرر در مکرر علی انتخاب شد ، اعلان و ابلاغ شده بود. نمی پذیرید.
و سوال دوم ، چه کسی گفت که خلیفه معین نکرد؟! فرمود : قلم و کاغذ بیاورید تا بنویسم. حدیث قرطاس را شنیده و اهل سنت و ابن ابی الحدید مکرر نقل کرده اند. ولی خلیفه دوم جمله بی ادبانه را بر زبان آورد. اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر پیامبر هذیان می گوید. او را رها کنید. پیامبری که و ما یَنطِقُ عَنِ الهَوی اِن هوَ اِلّا وحیُُ یُوحی هر چه بر زبان می آورد وحی است.
میدانند که پیامبر دست به قلم شود راجع به علی می نویسدو آنها نمی خواستند که انچنان پیش برود، مگر انکه باب میل آنها باشد.
اللهم اجعنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۲/۱۰ - ۹شوال
💢 خطبه ۲۳۵💢
کتاب فیض الاسلام۲۲۶
🔺وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام)
قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ تَجْهِیزَهُ:
خطبه راجع به رحلت رسول مکرم و غسل و تجهیز او بیان فرمودند.
شبیه این خطبه در خطبه ۱۹۷ هم فرموده:
وَ لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ أَنِّی لَمْ أَرُدَّ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ سَاعَةً قَطُّ،
همهی اصحاب و یاران میدانند انان که از ابتدای رسالت با پیامبر همراه بودند میدانند من لحظه ای مخالفت با خدا و پیامبر را اراده نکردم.
وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی
پیغمبر اکرم قبض روح شد درحالی که سر مبارک او بر سینه من بود
وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی،
وقتی روح اواز میان دستان من عبور کرد و به آسمان شتافت کف دستم را به صورتم کشیدم
وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ وَ الْمَلَائِکَةُ أَعْوَانِی،
پیامبر مسئولیت غسل خود را برعهده من گذاشت،در حالی که ملائکه در این کار یاور من بودند.
الضَجَّهِ الدّاردر و دیوار خانه از رحلت پیامبر ناله می کردند.
غالبا نهج البلاغه در زمان خلافت حضرت صادر شده ولی مواردی هم بوده که قبل از خلافت صادر شده از جمله همین خطبه است که تاریخ، آنرا ثبت کرده و سید رضی رحمه الله انرا بازتاب داده است.
✳️ چند جمله راجع به فضای ایام رحلت پیامبر :
ابن ابی الحدید در جلد ۱۳ شرح خود ص۲۸ ذکر می کند.
فضل بن عباس برادر عبدالله بن عباس پسر عموهای پیامبر هستند .
روزی پیامبر فضل را به کمک میخواهد دست او بگیرد تا در منبر مسجد بنشیند .
خطاب به مردم فرمود: اگر کسی به گردن من حقی دارد بگوید تا ادا کنم .
《و مَن کنتُ اَخَذتُ مالاً فهذا مالِی فلیَاخُذُوا منه 》
اگر مالی بر عهده من مانده جلو بیاید تا ادا کنم.
اگر کسی خیال می کند از من طلبی دارد بگوید تا طلب او را ادا کنم.
وبدانید برای گرفتن حق خود ناراحت نمیشوم واگر با طیب نفس بروم خوشنود هم میشوم.
در این لحظه یک نفر سه درهم طلب خود را گفت به او ادا کردند بدون اینکه سوال کند کی و کجا و چگونه بوده.
نفر دوم اظهار کرد سه درهم بیت المال بدهکارم بیش از حق خود گرفتم ، به فضل فرمود حق بیت المال را از او پس بگیرید.
نفر سوم گفت: چند مشکل اخلاقی دارم که ببان کنم.
فقامَ رَجلُُ اِنّی کّذابُ و فاحشَُ و اِنّی نومُُ
من دروغگو ، فحاش و بسیار اهل خوابم که اراده ندارم جلوی خواب خودرا بگیرم.
((امیرالمومنین فرمودند : چه بسیار عزم و همت و کارهای مهم بخاطر پر خوابی از بین میرود))
پیامبر برای ان مرد دعا کرد خدا به او زبان صدق و ایمانی عطا کند که کنترل زبان و خواب خود را داشته باشد.تا خواب بر او مستولی نشود.
ناگهان خلیفه دوم با ناراحتی اعتراض کرد، چرا مشکلات و خطاهای حود را بیان می کنیدو دنبال راه حل هستید !!!
پیامبر به او خطاب کرد : 《یابن الخطاب
فَضوحُ الدُِنیا اَهوَن بِفُضوحِ الآخِرَه》
انسان در دنیا رسوا و خوار شود بهتر از خواری آخرت است.
حلالیت گرفتن در دنیا خیلی سخت و سنگین است اما این رسوایی بهتر از مواخذه ی آخرت است.
پیامبر مکرم با جدیت مقابل حرفهای نسنجیده خلیفه ایستاد.
✳️ مرحوم قطب راوندی در کتاب الخراج که معجزات اهل بیت را جمع آوری کرده، در حریان معجزه علی علیه السلام ماجرایی مربوط به بدهی های پیامبر معجزه ای نقل میکند.
✳️ رسول مکرم حضرت را وصی خود کرده بود تا در امور مالی، مردم طلب داشتند آنها را پرداخت کند.
روایت است حضرت پتویی انداخته و نشسته بودند بعد از رحلت هر کس می آمد و ادعایی داشت دست در زیر پتو میبرد و به همان اندازه طلب بیرون میآورد در حالیکه زیر پتو هیچ نبود.
خبر به دو خلیفه رسید .
وامصیبتا سر دادند که از قافله عقب ماندیم و همه به علی گرایش پیدا می کنند. آنها هم ادعای وصایت کردند و هر کسی طلب داشت حق انها را پرداخت کنند.
از قضا یک مرد اعرابی وارد شد و گفت من از پیامبر ۸۰ شتر سرخ( شتر کمیاب گرانبها) طلب دارم، ادا کنید.
دو خلیفه بهم نگاهی کردند که مبلغ خیلی زیاد است از او مدرک و دلیل خواستند.
شخص ناراحت شد و مجلس را ترک کرد.
سلمان که شاهد ماجرا بود او را نزد وصی پیامبر امیرالمومنین راهنمایی کرد.
حضرت تا او را دید فرمود:
《اَسلُمتَ و اهلُ بیتِک》چه کار خوبی کردی همراه با خانواده اسلام آوردی .
مرد دست حضرت را بوسید و گفت تو وصی هستی. و دلیل آن اینست:
پیامبر با من وعده گذاشت اگر با اهل بیت مسلمان شوی ۸۰ شتر با این ویژگی بمن بدهد. و شما بدون اینکه من توضیح بدهم فهمیدید.
و معجزه ان اینجاست که حضرت به سلمان و امام مجتبی فرمود همراه با مرد اعرابی به بیابانی رفته و چند بار صدا بزنند یا صالح.
سلام مرا به پیامبر صالح برسانید و ۸۰ شتر را طلب کنید.و همانطور اتفاق افتاد و از دل خاک شتران با آن اوصاف بیرون آمدند.و مرد طلب خود را با معجزه امیرالمومنین دریافت کرد و رفت.
متن خطبه:
💠بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ،
پدر و مادرم بفدای شما یا رسول الله.
در زمان گفتن این جمله رحلت پیامبر صورت گرفته بود. قطعا پدر و مادر حضرت هم از دنیا رفته بودند.
چرا پدر و مادر فدایی رسول الله ؟
والدین ، نسان را متولد میکند.ولی تولد حقیقی بدست پیامبر بودکه حیات ، حریت، و خداشناسی و معرفت داد . به برکت وجود پیامبر به همه چیز دست یافتیم.
حقیقتاً پدر و مادر فدای کسی که حیات معنوی و حقیقی ما در دست او بود.
💠لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ
با رحلت شما فقدان و انقطاعی حاصل شدکه در مرگ دیگران چنین چیزی نبود.
💠 مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛
سه عنصر اساسی از عالم گرفته شد که در سطح اعلا قابل جبران نیست.
۱. نبوت ؛ و خاتم الانبیایی که دفتر خاتمیت بسته شد.
۲. الانباء ؛ خبرهای تشریعی و تکالیف شرعی را مشخص میکرد با رفتن پیامبر تمام شد.
۳. اخبار آسمانی (غیر از وحی، احکام شرع)
دست پیامبر برای خبرهای آسمانی باز بود.جایی میرفت و خبر میآورد که ملائک به آنجا راه نداشتند.(حدیث معراج اورد)
اخبار آسمانی که مختص پیامبر بود از دسترس خارج شد.دسترسی او به آسمانها از همه بالاتر بود.
اما در هر دوره و عصری حتی بعد از رحلت ارتباط آسمانی در جای حود محفوظ است. در خطبه ۲۲۲ فرمود.
وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ
همیشه برای خدایی که نعمت هایش عزت آفرین بوده ،
فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ
در هر برهه ای بعد از برهه ای که میآمده و در همه زمانهایی که:
الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ
پیامبران اولوالعزم نبودند تا بوده چنین بوده که بندگانی داشته که خدا در فکرشان با آنها نجوا و مناجات میکرد .
اما اخبار مختص به پیامبر که اشرف مخلوقات بودقطع شد.
مصحف فاطمه بعد از رحلت پبامبر جبرئیل بر فاطمه سلام الله علیها نازل میشدو از آینده خبر میداد.
فاطمه نقل میکرد و امیرالمومنین می نوشت و شد مصحف فاطمه.
و خضر نبی مامور بود که این مصحف را بدست ائمه بعد از فاطمه برساند.
💠خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ،
ای پیامبر وفات تو چنان خصوصیتی دارد که وقتی داغ رحلت تو را تحمل کردم برای بقیه داغها و مصیبت تسلیت دهنده [مسلّیا] بود.
💠وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً؛
آنقدر داغ تو عمومی بود[عمَمتَ]که همه مردم باید در این داغ می سوختند.
داغ مصیبت فراگیر بود که همه ی مردم درگیر این داغ عظمی بودند .
خواص یک داغ و حس سخت داشتند.
و عوام هم یک نوعی داغ داشته و ناله میکردند.
🔻نکته ای در مورد خصائص پیامبر:
در کتب فقه و حدیث بخشی هست بنام خصائص النبی ، احکام مربوط به پیغمبر که سیوطی حدود پانصد حکم را مختص به پیامبر برشمرده که دیگران هیچ دخلی در آن ندارند. مثال:
۱- روزه ی وصل؛ در افطار روزه چیزی نخورد و به روزه ی فردا وصل شود.
اینکار برای همه اشتباه است الا پیامبر که اجازه شرع دارد و از اختصاصات او بود.
۲- اگر پیامبر لباس رزم بتن میکرد بیرون آوردن لباس حرام بود الا اینکه وارد جنگ بشود. بدون جنگ بیرون اوردن لباس ممکن نبود.
۳- نماز شب بر او واجب و بر دیگران امر مستحب بود. از خصائص او بود.
۴- ازدواج با همسران پیامبر حرام است.
از مختصات نبی است ، در حالیکه دیگران میتوانند بعد از رحلت ازدواج کنند.
۵- بحث خاتمیت پیامبر که قطع شد.
۶- داغ پیامبر درعالم انقدر سنگین و جانکاه است ، یگانه و مختص به پیامبر، که بقیه داغها در مقابل او قابل تحمل است.
✳️ روایت امام رضا علیه السلام :
《یابنَ الشَبیب اِن کنتَ باکِیاً لِشئِِ فَبکِ للحسین》
اگر مصیبت بر شما وارد شد، شرایط روحی سخت بود، بر هرچه خواستید گریه کنید بر حسین گریه کنید.که کریه بر حسین داغ سنگین را تسکین میدهد.
مانند همین روایت در مورد پیامبر هم هست. امام صادق علیه السلام :
إذا اُصِبتَ بمُصیبَةٍ فاذکُرْ مَصابَکَ برسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ؛
هرگاه مصیبتى به تو رسید ، مصیبت رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله را به یاد آر ؛
فإنَّ الناسَ لَم یُصابُوا بمِثلِهِ أبدا ،
زیرا مردم هرگز مصیبتى چون مصیبت (رحلت) رسول خدا ص به خود ندیده اند.
و لن یُصابُوا بِمِثلِهِ أبدا .
و هیچگاه هم چنان مصیبتى نخواهند دید . خود را با داغ پبامبر تسلی دهید . مصائب بزرگ را فراموش می کنید..
شاهد مثال آن خطبه ۲۰۲ :
امیرالمومنین بر سر قبر فاطمه با آن شرایط بحرانی ، داغ جوان دیده ، روضه ی پیامبر میخواند.
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ
یا رسول الله سلام بر تو از جانب من و از جانب دخترت که در جوار تو آرام گرفته
امیرالمومنین در فراق همسر با پیامبر صلوات الله علیه مکالمه می فرماید.
قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی
در غم از دست دادن دختر برگزیده ،ظرف صبر من لبریز شده .
وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِی
هر چه پرده صبرم را میکشم که کسی متوجه شکستگی من نشود ولی این پرده نازک شده و گواه درون من است .
إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ
یا رسول الله آنچه مرا آرام می کند این است که توانستم فراق عظیم تو را تحمل کنم. مصیبت سنگین شما موضع ارامش من است .
تنها عامل آرامش من ، داغی بود سنگین که از پیامبر دیدم. که هر داغی بعد از آن ببینم تحمل میکنم ،چنان که داغ مصیبت پیامبر را تحمل کردم .
شخصیت همگانی تو این اقتضا را دارد که درمصیبت تو همگان گریه کنیم.
الضَّجَهُ و الّدارُ الاَفنیَه در و دیوار از این مصیبت بگریند.
مانند جمله ای که امام عصر سلام الله علیه در عزای جد غریب خود فرمود:
صبح و شام بر تو گریه می کنم اشک تمام شودخون گریه میکنم.
💠 وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ
اگر ما را دعوت به صبر و دوری از جزع نکرده بودی.
💠 وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا
هر آینه این درد[الداء] طولانی میشد.و همیشه در جان ما می ماند.
💠 وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً،
واین غصه [کَمَد] بجان ما گره و پیوند میخورد.[مُحالف]
💠 وَ قَلَّا لَکَ،
اگر گریه و ناله ، وپیوند خوردن غصه بجان ما می ماند همه در مصیبت شما ناچیز و کم بود.
💠وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ
چه کنیم که مرگ جزء اموری است که امکان رد آن نیست[لا یُملَک ردّه]
💠وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ.
و هیچکس توان دفع مرگ را ندارد.
بر پبشانی فرزندان آدم مهر مرگ زده شده، همه باید بروند.
اگر این قاعده در عالم نبود پبغمبر را نگه می داشتیم.ولی راه گریز از مرگ نیست.
💠بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی،
از باب " ردُّ العَجُزِ الیَ الصَّدر " باب بلاغت انتهای کلام چیزی باشد که ابتدای کلام بود. پدر و مادرم بفدای تو یا رسول الله.
💠اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ
حال که شما رفتید همراه با خدا شدید، نزد خدا ما را هم یاد کنید .
💠وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ.
درجایی که قلب شما حاضر است نزد خدا، ما هم در قلب تو[بالِک] باشیم .
بیاد ما هم باشید و ما را دعا کنید.
🔻نکته ۱:
بعد از این جملات و تقاصای نگاه پیامبر
روایت است وقتی خواستند تدفین کنند.
سَمِعُوا اَصواتَ مِن جانبِ البیت
صدایی فضا را پر کرد.
ولَم یَریَ شَخصا
صدا بود ولی کسی دیده نمیشد.
ثم قال: فِی اللهِ خَلَفُُ مِن کلِّ هالِک
خدای متعال در مقابل هر کسی که از دنیا برود یک جانشینی قرار میدهد.
مقصود اینست اگر پیامبر رفت ولی علی در میان مردم هست جایگاه علی بن ابیطالب همان جایگاه پیامبر است.
حضرت فرمود: دو امان در زمین وجود دارد تا زمانیکه باشد خدا عذاب نمی کند.
۱. پیامبر ، حال که پیامبر رفت امان برداشته شد.
۲. استغفار، پس آنرا حفظ کنید ،تاخدا شما را از عذاب در امان بدارد.
🔻نکته ۲:
در چند روز پایانی عمر پیامبر اتفاقاتی که بوقوع پیوست.
شیخ مفید در کتاب ارشاد جلد ۱. ص۱۸۱ نقل می کند.
الف) پیامبر دست در دست علی داخل قبرستان بقیع شد و فرمود:
《لِیَهنِئِکُم ما اَصبَحت فیهِ الناس》
این قبر بر شما گوارا و هنئ باشد.
چرا این جمله را فرمود؟
《اَقبَلَتِ الفتَن کقِطَعِ اللّیلِ المُظلِم》
خوشا بحال شما که در قبرها آرمیدید.
من از دنیا رحلت کنم فتنه ها شروع میشود مانند قطعه ابر سیاه در شب تاریک.
خلفا بر سر کار آمدند.
اسلام به کجا کشیده شد.
وبه اهل بیت چه ظلمهایی نشد.
(پیشگویی پیامبر)
همه را با صدای بلند به مردم رساند، اما آنهایی که نخواستند بشنوند نشنیدند.
✅لذا این اصل مهم است که در روزهای پایانی مردم را به اتفاقات تلخ توجه میداد که در حال وقوع است.
ب) اتفاق دوم از تاریخ طبری جلد ۳ ص ۱۸۸ از مشاهیر اهل سنت نقل است.
بعد از واقعه اول روزی پیامبر از بقیع برگشت به خانه عایشه رفت .
عایشه صدا بلند کرد که سر درد دارم .
وپیامبر چندان حال خوشی نداشت نزدیک ایام رحلت بود. فرمود:
ما ضَرَّکِ لَو مِتَّ قَبلِی
چه اتفاقی می افتاد، چه میشد که تو قبل از من میمردی !!!
فقُمتُ علیکِ و کفَّنتُکِ و صلَّیتُ علیکِ و دَفَنتُکِ
با دست خود تو را تجهیز ،کفن کرده و در قبر می گذاشتم.
میداند چه اتفاقاتی می افتد و میداند همین زن خون بدل علی می کند. و جریان جمل براه می اندازد.
جریان جمل فقط خود جمل نیست، خونخواهی عثمان از جمل شروع شد به صفین کشیده شد و به نهروان ختم شد. وبعد نهروان توسط همین خوارج علی شهید شد.
کاش تو را کفن میکردم ولی چه کنیم که مقدرات بر اینست ،که چه بلوایی براه می افتد.
ج) در روزهای پایانی عمر پیامبر اتفاق سوم این بود در دیدار عده ای از پیامبر خلیفه اول می پرسد.
مَن یَغسِلُکَ یارسول الله ؟ چه کسی متولی غسل شما بشود.
فرمود: رجالُ مِن اَهلِ الاَدنیَ فالاَدنی
خانواده ی من هر چه نزدیکتر بهتر .
باز پرسبد: فَفیمَ نُکَفِنُک ؟
در کدام لباس شما را کفن کنند.
فقال: «فی ثیابی هذه ان شئتم أو ثیاب مصر أو فی حله یمانیه
فمَن یُصَلّی علیک
چه کسی بر شما نماز بخواند.
ابن ابی الحدید در این قسمت سوال خوبی دارد.اما پاسخ او ناقص است.
میگوید: ای صحابی که شما آنجا جمع بودید، آیا سزاوار نبود که از پیغمبر بپرسید بعد از شما چه کسی حکومت را بدست بگیرد!!!
اینکه حواس شما به کفن و دفن هست ولی حواستان به پرسش مهم نیست.
العیاذ بالله خود پیغمبر هم حواسش نبود که بگوید چه کسی حکومت بدست بگیرد.
اَلعَجَب لَهم کیفَ لَم یَقولُ تلکَ الساعَهِ و مَن یُعینُ اُمورَنا بعدَک
شیعه هم از ابن ابی الحدید سوال می کند.آیا تو فهمیدی اهمیت ولایت و حکومت از دفن و کفن بیشتر است ، اما پیامبر متوجه نبود؟!
که بعد از خود جانشین و حاکم تعیین کند؟!
قطعا می فهمید و مکرر در مکرر علی انتخاب شد ، اعلان و ابلاغ شده بود. نمی پذیرید.
و سوال دوم ، چه کسی گفت که خلیفه معین نکرد؟!
فرمود : قلم و کاغذ بیاورید تا بنویسم.
حدیث قرطاس را شنیده و اهل سنت و ابن ابی الحدید مکرر نقل کرده اند.
ولی خلیفه دوم جمله بی ادبانه را بر زبان آورد. اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر پیامبر هذیان می گوید. او را رها کنید.
پیامبری که و ما یَنطِقُ عَنِ الهَوی اِن هوَ اِلّا وحیُُ یُوحی هر چه بر زبان می آورد وحی است.
میدانند که پیامبر دست به قلم شود راجع به علی می نویسدو آنها نمی خواستند که انچنان پیش برود، مگر انکه باب میل آنها باشد.
اللهم اجعنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین