🔶️و من کلام له (علیه السلام) کلّم به عبدَ الله بن زمعة و هو من شیعته، و ذلک أنه قَدِمَ علیه فی خلافته یطلب منه مالا، فقال (علیه السلام): سخنى از آن حضرت (ع) به عبد الله بن زمعه فرمود و او از شیعیانش بود. در ایام خلافتش نزد او آمد و مالى طلبید و على (ع) در پاسخش چنین فرمود:
🔶إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ، این مال نه از آن من است و نه از آن تو،
🔶وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِمْ؛ غنیمت جنگى همه مسلمانان است اندوخته اى که شمشیرهایشان اندوخته.
🔶 فَإِنْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کَانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ، اگر با ایشان در کارزار شرکت کنى تو را نیز بهره اى است همانند ایشان
🔶 وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ. و گرنه، چیزى که دست آنها چیده است طعمه دهان دیگران نخواهد شد.
✅️ عبد الله بن زمعه خودش شیعه واز یاران امیر المومنین است.ولی پدر وپدر بزرگش مخالف اسلام بودند وبا حالت کفر از دنیا رفتندوهیچ رابطه ای با اسلام ندارند.
عبد الله بن زمعه در زمان حکومت حضرت علی( ع) پیش آنحضرت آمده واز او پول میخواهد و این پول بعنوان قرض نیست. وظاهرا پولی که او میخواهد از غنایم جنگی( جَلبُ اَسیافِهِم) میباشد.
تقسیم غنایم جنگی قاعده خود را دارد. سواره نظام، پیاده نظام، هر کسی در هر مرتبه ای باشد از غنایم جنگی یک بهره ای می برد .
حتی اگر مال شخص امیرالمومنین باشد با عدالت رفتار می کرد، بیت المال که مال همه مسلمین است حضرت باید به عدالت رفتار می کرد.
اگر کسی در جنگ حاضر باشد سهمش را مانند سایر مجاهدین متناسب با فعالیتش می برد.
✅️ بیت المال مسلمین (چه عمومی باشد وچه غنیمتی که مختص مجاهدین باشد) قاعده خاص خود را دارد.امیر المومنین نمی تواند برای خوش آمد دیگران بیت المال را به حراج بگذارد.قاعده دین مطرح است و شریعت باید اجرا شود.
اینکه حضرت فرمودند: إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ، دو احتمال دارد: اول اینکه، این پول شخصی من وتو نیست که هر طور بخواهیم استفاده کنیم، بلکه پول بیت المال است . احتمال دوم این است که: امیر المومنین به خاطر اینکه در مرکز حکومت بود وباید امور را سامان می بخشید در بعضی از جنگها شخصا حضور پیدا نمی کرد.لذا فرمود من هم از این غنایم برخوردار نیستم.با اینکه حاکم جامعه اسلامی هستم ولی دخل وتصرف در این غنایم نمی کنم.کسانیکه در جهاد شرکت داشته اند طبق قاعده خاص از این اموال بهره مند می شوند.
این خطبه شباهت زیادی به خطبه ۲۲۴ دارد که حضرت به عقیل خطبه فرمودند: وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سخت بیدار بمانم أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، یا بسته به زنجیرم بر روى زمین بکشانند، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ مرا دوست داشتنى تر از آن است که در روز شمار به دیدار خدا و پیامبرش روم، در حالى که، به یکى از بندگانش ستمى کرده یا پشیزى از مال مردم را به غصب گرفته باشم. وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَى حُلُولُهَا؟ چگونه بر کسى ستم روا دارم به خاطر نفسى که پیوسته روى در فنا دارد و سالها و سالها زیر خاک آرمیدن خواهد؟ وَاللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ،حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً؛ به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایى دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم، وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ؛ در حالى که، فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهره اى نیلین مى دیدم. وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً، چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد. فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی، فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی. و من، همچنان، به او گوش مى دادم و او پنداشت که دینم را به او مى فروشم و شیوه خویش وامى گذارم و از پى هواى او مى روم. فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا، پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم. فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا؛ عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد. فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ، أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ، گفتم: اى عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مى نالى وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ، و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد؟ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؟ تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم؟ وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا، و شگفت تر از این، آن مردى است که شب هنگام با ظرفى سربسته نزد من آمد و در آن معجونى بود که همواره از آن بیزار بوده ام. کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا. گویى به زهر مارش عجین کرده بودند. فَقُلْتُ أَصِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ. گفتم: این هدیه است یا زکات یا صدقه؟ اگر زکات یا صدقه است بر ما خاندان پیامبر حرام است. فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ، وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ؛ گفت: نه این است و نه آن، هدیه اى است. فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ، گفتم: مادرت در عزایت بگرید، أَعَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی، أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ، أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟ آیا از راه دین خدا به فریب من آمده اى آیا در خردت نقصانى پدید آمده یا دیوانه شده اى یا سفیه گشته اى یا هذیان مى گویى؟ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ به خدا سوگند، اگر همه هفت اقلیم عالم را و هر چه در زیر آسمان است به من دهند تا نافرمانى خدا کنم، فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ، مَا فَعَلْتُهُ. آن قدر که پوست جوى را از مورچه اى بربایم، نپذیرم. وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا. و این دنیاى شما براى من از برگى، که ملخى مى خاید، حقیرتر است. مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى! على را با نعمتى که روى در زوال دارد و لذتى که پایدار نمى ماند چه کار؟ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین. از این که خردم به خواب بیخبرى رود یا به زشتى لغزشى مبتلا گردم، به خدا پناه مى برم و از او یارى مى جویم.
✅️ بی انضباطی مالی، اینکه انسان هر کاری خواست بکند، دین خدا را بازیچه شهوت خودش بکند، حضرت فرمود این بی عقلی و تعطیلی عقل است.آدم عاقل هرگز این کار را نمی کند.تقی خانی:
بسم الله الرحمن الرحیم
شرخ خطبه ها
۱۴۰۲/۲/۶ - ۵ شوال
💢 خطبه ۲۳۲ 💢
کتاب فیض الاسلام ۲۲۳
موضوع:انضباط مالی امیرالمومنین
🔶️و من کلام له (علیه السلام) کلّم به عبدَ الله بن زمعة و هو من شیعته، و ذلک أنه قَدِمَ علیه فی خلافته یطلب منه مالا، فقال (علیه السلام):
سخنى از آن حضرت (ع) به عبد الله بن زمعه فرمود و او از شیعیانش بود. در ایام خلافتش نزد او آمد و مالى طلبید و على (ع) در پاسخش چنین فرمود:
و گرنه، چیزى که دست آنها چیده است طعمه دهان دیگران نخواهد شد.
✅️ عبد الله بن زمعه خودش شیعه واز یاران امیر المومنین است.ولی پدر وپدر بزرگش مخالف اسلام بودند وبا حالت کفر از دنیا رفتندوهیچ رابطه ای با اسلام ندارند.
عبد الله بن زمعه در زمان حکومت حضرت علی( ع) پیش آنحضرت آمده واز او پول میخواهد و این پول بعنوان قرض نیست. وظاهرا پولی که او میخواهد از غنایم جنگی( جَلبُ اَسیافِهِم) میباشد.
تقسیم غنایم جنگی قاعده خود را دارد. سواره نظام، پیاده نظام، هر کسی در هر مرتبه ای باشد از غنایم جنگی یک بهره ای می برد .
حتی اگر مال شخص امیرالمومنین باشد با عدالت رفتار می کرد، بیت المال که مال همه مسلمین است حضرت باید به عدالت رفتار می کرد.
اگر کسی در جنگ حاضر باشد سهمش را مانند سایر مجاهدین متناسب با فعالیتش می برد.
✅️ بیت المال مسلمین (چه عمومی باشد وچه غنیمتی که مختص مجاهدین باشد) قاعده خاص خود را دارد.امیر المومنین نمی تواند برای خوش آمد دیگران بیت المال را به حراج بگذارد.قاعده دین مطرح است و شریعت باید اجرا شود.
اینکه حضرت فرمودند:
إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ،
دو احتمال دارد: اول اینکه، این پول شخصی من وتو نیست که هر طور بخواهیم استفاده کنیم، بلکه پول بیت المال است .
احتمال دوم این است که: امیر المومنین به خاطر اینکه در مرکز حکومت بود وباید امور را سامان می بخشید در بعضی از جنگها شخصا حضور پیدا نمی کرد.لذا فرمود من هم از این غنایم برخوردار نیستم.با اینکه حاکم جامعه اسلامی هستم ولی دخل وتصرف در این غنایم نمی کنم.کسانیکه در جهاد شرکت داشته اند طبق قاعده خاص از این اموال بهره مند می شوند.
این خطبه شباهت زیادی به خطبه ۲۲۴ دارد که حضرت به عقیل خطبه فرمودند:
مرا دوست داشتنى تر از آن است که در روز شمار به دیدار خدا و پیامبرش روم، در حالى که، به یکى از بندگانش ستمى کرده یا پشیزى از مال مردم را به غصب گرفته باشم.
از این که خردم به خواب بیخبرى رود یا به زشتى لغزشى مبتلا گردم، به خدا پناه مى برم و از او یارى مى جویم.
✅️ بی انضباطی مالی، اینکه انسان هر کاری خواست بکند، دین خدا را بازیچه شهوت خودش بکند، حضرت فرمود این بی عقلی و تعطیلی عقل است.آدم عاقل هرگز این کار را نمی کند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرخ خطبه ها
۱۴۰۲/۲/۶ - ۵ شوال
💢 خطبه ۲۳۲ 💢
کتاب فیض الاسلام ۲۲۳
موضوع:انضباط مالی امیرالمومنین
🔶️و من کلام له (علیه السلام) کلّم به عبدَ الله بن زمعة و هو من شیعته، و ذلک أنه قَدِمَ علیه فی خلافته یطلب منه مالا، فقال (علیه السلام):
سخنى از آن حضرت (ع) به عبد الله بن زمعه فرمود و او از شیعیانش بود. در ایام خلافتش نزد او آمد و مالى طلبید و على (ع) در پاسخش چنین فرمود:
🔶إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ،
این مال نه از آن من است و نه از آن تو،
🔶وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِمْ؛
غنیمت جنگى همه مسلمانان است اندوخته اى که شمشیرهایشان اندوخته.
🔶 فَإِنْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کَانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ،
اگر با ایشان در کارزار شرکت کنى تو را نیز بهره اى است همانند ایشان
🔶 وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ.
و گرنه، چیزى که دست آنها چیده است طعمه دهان دیگران نخواهد شد.
✅️ عبد الله بن زمعه خودش شیعه واز یاران امیر المومنین است.ولی پدر وپدر بزرگش مخالف اسلام بودند وبا حالت کفر از دنیا رفتندوهیچ رابطه ای با اسلام ندارند.
عبد الله بن زمعه در زمان حکومت حضرت علی( ع) پیش آنحضرت آمده واز او پول میخواهد و این پول بعنوان قرض نیست. وظاهرا پولی که او میخواهد از غنایم جنگی( جَلبُ اَسیافِهِم) میباشد.
تقسیم غنایم جنگی قاعده خود را دارد. سواره نظام، پیاده نظام، هر کسی در هر مرتبه ای باشد از غنایم جنگی یک بهره ای می برد .
حتی اگر مال شخص امیرالمومنین باشد با عدالت رفتار می کرد، بیت المال که مال همه مسلمین است حضرت باید به عدالت رفتار می کرد.
اگر کسی در جنگ حاضر باشد سهمش را مانند سایر مجاهدین متناسب با فعالیتش می برد.
✅️ بیت المال مسلمین (چه عمومی باشد وچه غنیمتی که مختص مجاهدین باشد) قاعده خاص خود را دارد.امیر المومنین نمی تواند برای خوش آمد دیگران بیت المال را به حراج بگذارد.قاعده دین مطرح است و شریعت باید اجرا شود.
اینکه حضرت فرمودند:
إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ،
دو احتمال دارد: اول اینکه، این پول شخصی من وتو نیست که هر طور بخواهیم استفاده کنیم، بلکه پول بیت المال است .
احتمال دوم این است که: امیر المومنین به خاطر اینکه در مرکز حکومت بود وباید امور را سامان می بخشید در بعضی از جنگها شخصا حضور پیدا نمی کرد.لذا فرمود من هم از این غنایم برخوردار نیستم.با اینکه حاکم جامعه اسلامی هستم ولی دخل وتصرف در این غنایم نمی کنم.کسانیکه در جهاد شرکت داشته اند طبق قاعده خاص از این اموال بهره مند می شوند.
این خطبه شباهت زیادی به خطبه ۲۲۴ دارد که حضرت به عقیل خطبه فرمودند:
وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً
به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سخت بیدار بمانم
أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً،
یا بسته به زنجیرم بر روى زمین بکشانند،
أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛
مرا دوست داشتنى تر از آن است که در روز شمار به دیدار خدا و پیامبرش روم، در حالى که، به یکى از بندگانش ستمى کرده یا پشیزى از مال مردم را به غصب گرفته باشم.
وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَى حُلُولُهَا؟
چگونه بر کسى ستم روا دارم به خاطر نفسى که پیوسته روى در فنا دارد و سالها و سالها زیر خاک آرمیدن خواهد؟
وَاللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ،حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً؛
به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایى دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم،
وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ؛
در حالى که، فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهره اى نیلین مى دیدم.
وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً،
چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد.
فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی، فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی.
و من، همچنان، به او گوش مى دادم و او پنداشت که دینم را به او مى فروشم و شیوه خویش وامى گذارم و از پى هواى او مى روم.
فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا،
پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم.
فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا؛
عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.
فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ، أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ،
گفتم: اى عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مى نالى
وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ،
و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد؟
أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؟
تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم؟
وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا،
و شگفت تر از این، آن مردى است که شب هنگام با ظرفى سربسته نزد من آمد و در آن معجونى بود که همواره از آن بیزار بوده ام.
کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا.
گویى به زهر مارش عجین کرده بودند.
فَقُلْتُ أَصِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.
گفتم: این هدیه است یا زکات یا صدقه؟ اگر زکات یا صدقه است بر ما خاندان پیامبر حرام است.
فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ، وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ؛
گفت: نه این است و نه آن، هدیه اى است.
فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ،
گفتم: مادرت در عزایت بگرید،
أَعَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی، أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ، أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟
آیا از راه دین خدا به فریب من آمده اى آیا در خردت نقصانى پدید آمده یا دیوانه شده اى یا سفیه گشته اى یا هذیان مى گویى؟
وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ
به خدا سوگند، اگر همه هفت اقلیم عالم را و هر چه در زیر آسمان است به من دهند تا نافرمانى خدا کنم،
فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ، مَا فَعَلْتُهُ.
آن قدر که پوست جوى را از مورچه اى بربایم، نپذیرم.
وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا.
و این دنیاى شما براى من از برگى، که ملخى مى خاید، حقیرتر است.
مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى!
على را با نعمتى که روى در زوال دارد و لذتى که پایدار نمى ماند چه کار؟
نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین.
از این که خردم به خواب بیخبرى رود یا به زشتى لغزشى مبتلا گردم، به خدا پناه مى برم و از او یارى مى جویم.
✅️ بی انضباطی مالی، اینکه انسان هر کاری خواست بکند، دین خدا را بازیچه شهوت خودش بکند، حضرت فرمود این بی عقلی و تعطیلی عقل است.آدم عاقل هرگز این کار را نمی کند.تقی خانی:
بسم الله الرحمن الرحیم
شرخ خطبه ها
۱۴۰۲/۲/۶ - ۵ شوال
💢 خطبه ۲۳۲ 💢
کتاب فیض الاسلام ۲۲۳
موضوع:انضباط مالی امیرالمومنین
🔶️و من کلام له (علیه السلام) کلّم به عبدَ الله بن زمعة و هو من شیعته، و ذلک أنه قَدِمَ علیه فی خلافته یطلب منه مالا، فقال (علیه السلام):
سخنى از آن حضرت (ع) به عبد الله بن زمعه فرمود و او از شیعیانش بود. در ایام خلافتش نزد او آمد و مالى طلبید و على (ع) در پاسخش چنین فرمود:
🔶إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ،
این مال نه از آن من است و نه از آن تو،
🔶وَ إِنَّمَا هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلْبُ أَسْیَافِهِمْ؛
غنیمت جنگى همه مسلمانان است اندوخته اى که شمشیرهایشان اندوخته.
🔶 فَإِنْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کَانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ،
اگر با ایشان در کارزار شرکت کنى تو را نیز بهره اى است همانند ایشان
🔶 وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَیْدِیهِمْ لَا تَکُونُ لِغَیْرِ أَفْوَاهِهِمْ.
و گرنه، چیزى که دست آنها چیده است طعمه دهان دیگران نخواهد شد.
✅️ عبد الله بن زمعه خودش شیعه واز یاران امیر المومنین است.ولی پدر وپدر بزرگش مخالف اسلام بودند وبا حالت کفر از دنیا رفتندوهیچ رابطه ای با اسلام ندارند.
عبد الله بن زمعه در زمان حکومت حضرت علی( ع) پیش آنحضرت آمده واز او پول میخواهد و این پول بعنوان قرض نیست. وظاهرا پولی که او میخواهد از غنایم جنگی( جَلبُ اَسیافِهِم) میباشد.
تقسیم غنایم جنگی قاعده خود را دارد. سواره نظام، پیاده نظام، هر کسی در هر مرتبه ای باشد از غنایم جنگی یک بهره ای می برد .
حتی اگر مال شخص امیرالمومنین باشد با عدالت رفتار می کرد، بیت المال که مال همه مسلمین است حضرت باید به عدالت رفتار می کرد.
اگر کسی در جنگ حاضر باشد سهمش را مانند سایر مجاهدین متناسب با فعالیتش می برد.
✅️ بیت المال مسلمین (چه عمومی باشد وچه غنیمتی که مختص مجاهدین باشد) قاعده خاص خود را دارد.امیر المومنین نمی تواند برای خوش آمد دیگران بیت المال را به حراج بگذارد.قاعده دین مطرح است و شریعت باید اجرا شود.
اینکه حضرت فرمودند:
إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ،
دو احتمال دارد: اول اینکه، این پول شخصی من وتو نیست که هر طور بخواهیم استفاده کنیم، بلکه پول بیت المال است .
احتمال دوم این است که: امیر المومنین به خاطر اینکه در مرکز حکومت بود وباید امور را سامان می بخشید در بعضی از جنگها شخصا حضور پیدا نمی کرد.لذا فرمود من هم از این غنایم برخوردار نیستم.با اینکه حاکم جامعه اسلامی هستم ولی دخل وتصرف در این غنایم نمی کنم.کسانیکه در جهاد شرکت داشته اند طبق قاعده خاص از این اموال بهره مند می شوند.
این خطبه شباهت زیادی به خطبه ۲۲۴ دارد که حضرت به عقیل خطبه فرمودند:
وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً
به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سخت بیدار بمانم
أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً،
یا بسته به زنجیرم بر روى زمین بکشانند،
أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛
مرا دوست داشتنى تر از آن است که در روز شمار به دیدار خدا و پیامبرش روم، در حالى که، به یکى از بندگانش ستمى کرده یا پشیزى از مال مردم را به غصب گرفته باشم.
وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَى حُلُولُهَا؟
چگونه بر کسى ستم روا دارم به خاطر نفسى که پیوسته روى در فنا دارد و سالها و سالها زیر خاک آرمیدن خواهد؟
وَاللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ،حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً؛
به خدا سوگند عقیل را در نهایت بینوایى دیدم، از من خواست تا یک صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم،
وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ، غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ؛
در حالى که، فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهره اى نیلین مى دیدم.
وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً،
چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد.
فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی، فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی.
و من، همچنان، به او گوش مى دادم و او پنداشت که دینم را به او مى فروشم و شیوه خویش وامى گذارم و از پى هواى او مى روم.
فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا،
پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم.
فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا؛
عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.
فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ، أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ،
گفتم: اى عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مى نالى
وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ،
و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد؟
أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؟
تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم؟
وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا،
و شگفت تر از این، آن مردى است که شب هنگام با ظرفى سربسته نزد من آمد و در آن معجونى بود که همواره از آن بیزار بوده ام.
کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا.
گویى به زهر مارش عجین کرده بودند.
فَقُلْتُ أَصِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.
گفتم: این هدیه است یا زکات یا صدقه؟ اگر زکات یا صدقه است بر ما خاندان پیامبر حرام است.
فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ، وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ؛
گفت: نه این است و نه آن، هدیه اى است.
فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ،
گفتم: مادرت در عزایت بگرید،
أَعَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی، أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ، أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟
آیا از راه دین خدا به فریب من آمده اى آیا در خردت نقصانى پدید آمده یا دیوانه شده اى یا سفیه گشته اى یا هذیان مى گویى؟
وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ
به خدا سوگند، اگر همه هفت اقلیم عالم را و هر چه در زیر آسمان است به من دهند تا نافرمانى خدا کنم،
فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ، مَا فَعَلْتُهُ.
آن قدر که پوست جوى را از مورچه اى بربایم، نپذیرم.
وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا.
و این دنیاى شما براى من از برگى، که ملخى مى خاید، حقیرتر است.
مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى!
على را با نعمتى که روى در زوال دارد و لذتى که پایدار نمى ماند چه کار؟
نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین.
از این که خردم به خواب بیخبرى رود یا به زشتى لغزشى مبتلا گردم، به خدا پناه مى برم و از او یارى مى جویم.
✅️ بی انضباطی مالی، اینکه انسان هر کاری خواست بکند، دین خدا را بازیچه شهوت خودش بکند، حضرت فرمود این بی عقلی و تعطیلی عقل است.آدم عاقل هرگز این کار را نمی کند.