بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۲/۱/۳۰ - ۲۸رمضان المبارک
💢 خطبه۲۲۹ 💢 کتاب فیض الاسلام ۲۲۰
🔶️ومن کلام له (علیه السلام) فی وصف بیعته بالخلافة:وَقَدتَقَدَّمَ مِثلُهُ بِاَلفَاظ مُختَلِفَة ازسخنان آنحضرت علیه السلام است در چگونگی بیعت مردم با آن بزرگوار، وپیش از این هم مانند آن الفاظ گذشت.
✅️ مرحوم سید رضی می فرماید: این خطبه راجع به کیفیت وصف بیعت مردم بعد از بیست وپنج سال با امیرالمومنین است که حضرت را از منصب حکومت به خلافت کنارگذاشتند. واین بیعت، بیعت ویژه ای بود. مردم مدام به حضرت رجوع می کردند واز حضرت می خواستند نظرشان را به طور واضح و صریح در مورد اتفاقات بعد از رحلت پیغمبر بیان کنند. امیر المومنین نوعا بخاطر شرایطی که حاکم بود قبول نمی کردندو در هاله ای از ابهام وبا تقیه صحبت می کردند. ولی در پایان عمرشان بعد از نهروان نامه ای نوشتند که وقایع مهم صدر اسلام وبعد از رحلت پیامبر رادر آنجا شرح دادند ودر ضمن این جملات را هم فرمودند: این نامه را خطبای نماز جمعه هر هفته در منبرهای نماز جمعه بخوانندکه مردم از اوضاع آن زمان به طور کامل باخبر شوند. نامه شبیه این خطبه، در خطبه ۱۳۷ نهج البلاغه هم امده.
🔶️وَ بَسَطْتُمْ یَدِی فَکَفَفْتُهَا، وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا؛ دستم را برای بیعت گشودید، بازش داشتم؛[بسَطتُم] وآن را کشیدید( مَدَّ)، نگاهش داشتم، تعبیر حضرت این است من اشتیاقی برای خلافت نداشتم.
✅️ نکات مهم زیادی قابل بحث است. اولا: تفاوت امامت وخلافت زمین تا آسمان است. امامت امری است "منصوص مِن عِند الله" فقط وفقط خدای متعال میتواند امام را تعیین کند. علتش را مرحوم خواجه نصیرطوسی اینطور می فرماید: وَ الْعِصْمَةُ تَقْتَضِی النَّصَّ، وَ سِیرَتُهُ» عصمت امام، و سیره پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) اقتضاء میکند که امام از طریق «نص» تعیین شود. عصمت لازمه امامت است و امامت را فقط خدای متعال می تواند تعیین کند.
ثانیا: چرا امیر المومنین به راحتی خلافت رانپذیرفت واز پذیرش آن استنکاف کرد ؟ برای خلافت شرط آن است که مردم بخواهند. لذا در خطبه ۳ شقشقیه حضرت فرمودند: " لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا " اگر حاضر نمىشدند آن جمعیّت بسیار (براى بیعت با من) و یارى نمىدادند که حجّت تمام شود و نبود عهدى که خداى تعالى از علماء و دانایان گرفته تا راضى نشوند بر سیرى ظالم (از ظلم) و گرسنه ماندن مظلوم (از ستم او)، هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن مىانداختم. خلافت نیازمند حضور وبیعت مردم با امام است. امامت غصب شدنی نیست.آنچیزی که غصب شدنی است، خلافت است، حکومت ظاهری است.
✅ دلیل استنکاف امام با بیعت دو مطلب است. یکی اینکه در روایت است که پیامبر به امیرالمومنین فرمود: اگر دیدی که مردم تمایل به تو ندارند وتو را نمی خواهند خلافت را نپذیر وآن را رها کن. ودوم اینکه، حضرت اتمام حجت میکندچون حضرت فردا را میبیند.همان کسانیکه اولین بیعت کنندگان بودند ( طلحه وزبیر) اولین بیعت شکنان هستند.لذا میفرماید بیعت نمیکنم تا مردم با خلوص نیت پیش آمده وبیعت کنند.
در روایت آمده است که پیامبر فرمودند: " یَا عَلِیُّ إِنَّمَا أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ الْکَعْبَةِ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی فَإِنْ أَتَاکَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ فَسَلَّمُوا لَکَ هَذَا الْأَمْرَ فَاقْبَلْهُ مِنْهُمْ وَ إِنْ لَمْ یَأْتُوکَ فَلَا تَأْتِهِمْ " علی جان تو بمنزله کعبه هستی، و مردم باید به سمت کعبه بیایند.کعبه به سمت مردم نمی رود.اگر مردم به اختیار خودشان آمدند و حکومت را تسلیم تو کردند ، خلافت را بپذیر، اگر نیامدند تو پیش نرو.
حضرت فرمود: فَلَمّا رَای ما رَای، وقتی اجتماع کردندو گفتند که فقط وفقط با شما بیعت می کنیم، سَاَلَهُم اَن تَکون بِیعَته فی المَسجِد ظاهِرة فرمود : من در خفا با کسی بیعت نمی کنم. هر کس می خواهد با من بیعت کند به مسجد بیاید.ودر انظار عمومی بیعت صورت بگیرد. و فرمود: اِن کَرَهَنی رَجُل واحِد مِن الناس لَم اَدخُل فِی هذ الامر. اگر فقط یک نفر بگوید که ما تو را نمی خواهیم من حکومت را نمی پذیرم. و تاریخ این را گواهی می دهد.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می گوید: یک نفر قیام نکرد، یک نفر حرف خلاف نزد. همه گفتند ما می پذیریم.چند نفری هم مثل عبدالله ابن عمر و سعد بن ابی وقاص که بیعت نکردند حرفشان این نبود که ما تو را نمی پذیریم، می گفتنداجازه بدهید چند روز بگذرد و همه بیعت کنند وماهم می پذیریم و بیعت می کنیم.ابدا کسی حرف مخالف نزد.
🔶️ثُمَّ تَدَاکَکْتُمْ عَلَیَّ تَدَاکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ عَلَى حِیَاضِهَا یَوْمَ وُرودِهَا، سپس برمن ازدحام نمودید[تَداککتُم] چون ازدحام شتران تشنه [هیم] هنگامیکه به آبشخورهاشان وارد میشوند.
🔶️حَتَّى انْقَطَعَتِ النَّعْلُ تا اینکه بند نعلین از پاها گسیخت.
🔶️وَ سَقَطَ الرِّدَاءُ وَ وُطِئَ الضَّعِیفُ؛ و عبا از دوش افتاد، و ناتوان زیر پا ماند.[وُطئ] شبیه این جملات را در خطبه شقشقیه، خطبه ۳ فرمودند: فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ پس (از کشته شدن عثمان) هیچ چیزی مرا به صدمه نینداخت مگر اینکه مردم مانند موی گردن (یال کفتار) به دورم ریخته از هر طرف بسوی من هجوم آوردند ، بطوری که از ازدحام ایشان وبسیاری جمعیت حتی انگشتهای پای من زیر پای این جمعیت له شد و دو طرف جامه و ردای من پاره شد.
بعضی می گویند که " وُطِی الحَسَنان" از شدت جمعیت حسن وحسین زیر دست وپا افتاده. ولی این دور از منطق و عقل است.چون حسنین جوانان رشیدی بودند وسن وسالی داشتند و اینطور نبود که زیر دست وپا بیفتند. حسنان حکایت از دو انگشت کوچک پا می باشد.
🔶️وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ النَّاسِ بِبَیْعَتِهِمْ إِیَّایَ وشادی مردم بر اثر بیعتشان با من بجایی رسید .
🔶️وَ هَدَجَ إِلَیْهَا الْکَبِیرُ، و سالخورده لرزان لرزان [هَدَجَ] بدانجا روان شد.
🔶️وَ تَحَامَلَ نَحْوَهَا الْعَلِیلُ، و بیمار[علیل] برای بیعت خود را بر پامی داشتو خود را حمل میکرد[تحامل] برای بیعت.
🔶️وَ حَسَرَتْ إِلَیْهَا الْکِعَاب. و دختران جوان [کِعاب] برای دیدن آن منظره، نقاب از چهره انداخته [حَسَرَت]دوان دوان روانه شدند.
💮در خطبه ۱۳۷ امیر المومنین شبیه این جملات را دارد. فَأَقْبَلْتُمْ إِلَیَّ إِقْبَالَ الْعُوذِ الْمَطَافِیلِ عَلَى أَوْلَادِهَا، همانند ماده شترى که به طفل خود مى گراید، به من روى نهادید تَقُولُونَ الْبَیْعَةَ الْبَیْعَةَ، و در حالى که، پیاپى مى گفتید: بیعت، بیعت. قَبَضْتُ یَدِی فَبَسَطْتُمُوهَا من دستم را مى بستم و شما آن را مى گشودید. وَ [نَازَعْتُکُمْ] نَازَعَتْکُمْ یَدِی فَجَذبتُمُوها من دستم را واپس مى بردم و شما مى گرفتید و آن را به سوى خود مى کشیدید.
✅️ علت توضیح امیرالمومنین برای مردم عراق در کیفیت بیعت چه بود؟ اولا، یک تعرضی به جریان خلفا است.اینکه خلفای شما چطور به خلافت رسیدند توضیح دهید. خلیفه اول با یک کودتای سیاسی به خلافت رسید. خلیفه دوم، به فرموده امیر المومنین، راحت ترین خلافت را داشت.خلیفه اول نامه نوشت که فلانی بعد از من خلیفه است. خلیفه سوم در یک شورای ۶ نفره ای بود. ولی امیرالمومنین می گوید: من با اقبال عمومی انتخاب شدم. همه مردم آمدند .حتی گفتم اگر یکنفر از این جمع کثیر با من مخالف باشد خلافت را نمی پذیرم، یک نفر هم مخالفت نکرد.
ثانیا: برای اینکه دست امثال طلحه وزبیر رو شود. در خطبه ۱۳۷ در باب طلحه وزبیر فرموده که مردم چگونه با من بیعت کردند. فرمود: اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِی وَ ظَلَمَانِی وَ نَکَثَا بَیْعَتِی وَ أَلَّبَا النَّاسَ عَلَیَّ، بار خدایا، آن دو -طلحه و زبیر- پیوند خود بریدند و بر من ستم کردند و بیعت من گسستند.و مردم رابر ضد من برانگیختند.
✅صعصعة بن صوحان از یاران سِرّ امیر المومنین، در یک سخنرانی بعد از اینکه خلافت به حضرت رسید عرض کردیا امیر المومنین: لَقَد زَیَّنتَ الخِلافَةَ وما زانَتکَ ، ای امیر المومنین تو به خلافت زینت دادی، نه اینکه خلافت به تو زینت دهد. ورَفَعتَها وما رَفَعَتکَ ، تو به خلافت رفعت بخشیدی نه اینکه خلافت به تو رفعت ببخشد. ولَهِیَ إلَیکَ أحوَجُ مِنکَ إلَیها . خلافت به امیرالمومنین محتاج تر است تا امیرالمومنین به خلافت.
✅️خلافت بدون امیرالمومنین ناقص است. خلافت منهای امیرالمومنین، فرعون بودن است. خلافت علوی شرافت دارد.
اللهم الحقنا بالصالحین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۱/۳۰ - ۲۸رمضان المبارک
💢 خطبه۲۲۹ 💢
کتاب فیض الاسلام ۲۲۰
🔶️ومن کلام له (علیه السلام) فی وصف بیعته بالخلافة:وَقَدتَقَدَّمَ مِثلُهُ بِاَلفَاظ مُختَلِفَة
ازسخنان آنحضرت علیه السلام است در چگونگی بیعت مردم با آن بزرگوار، وپیش از این هم مانند آن الفاظ گذشت.
✅️ مرحوم سید رضی می فرماید: این خطبه راجع به کیفیت وصف بیعت مردم بعد از بیست وپنج سال با امیرالمومنین است که حضرت را از منصب حکومت به خلافت کنارگذاشتند. واین بیعت، بیعت ویژه ای بود.
مردم مدام به حضرت رجوع می کردند واز حضرت می خواستند نظرشان را به طور واضح و صریح در مورد اتفاقات بعد از رحلت پیغمبر بیان کنند. امیر المومنین نوعا بخاطر شرایطی که حاکم بود قبول نمی کردندو در هاله ای از ابهام وبا تقیه صحبت می کردند.
ولی در پایان عمرشان بعد از نهروان نامه ای نوشتند که وقایع مهم صدر اسلام وبعد از رحلت پیامبر رادر آنجا شرح دادند ودر ضمن این جملات را هم فرمودند:
این نامه را خطبای نماز جمعه هر هفته در منبرهای نماز جمعه بخوانندکه مردم از اوضاع آن زمان به طور کامل باخبر شوند. نامه شبیه این خطبه، در خطبه ۱۳۷ نهج البلاغه هم امده.
🔶️وَ بَسَطْتُمْ یَدِی فَکَفَفْتُهَا، وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا؛
دستم را برای بیعت گشودید، بازش داشتم؛[بسَطتُم] وآن را کشیدید( مَدَّ)، نگاهش داشتم،
تعبیر حضرت این است من اشتیاقی برای خلافت نداشتم.
✅️ نکات مهم زیادی قابل بحث است.
اولا: تفاوت امامت وخلافت زمین تا آسمان است. امامت امری است "منصوص مِن عِند الله" فقط وفقط خدای متعال میتواند امام را تعیین کند. علتش را مرحوم خواجه نصیرطوسی اینطور می فرماید:
وَ الْعِصْمَةُ تَقْتَضِی النَّصَّ، وَ سِیرَتُهُ»
عصمت امام، و سیره پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) اقتضاء میکند که امام از طریق «نص» تعیین شود.
عصمت لازمه امامت است و امامت را فقط خدای متعال می تواند تعیین کند.
ثانیا: چرا امیر المومنین به راحتی خلافت رانپذیرفت واز پذیرش آن استنکاف کرد ؟ برای خلافت شرط آن است که مردم بخواهند. لذا در خطبه ۳ شقشقیه حضرت فرمودند:
" لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا "
اگر حاضر نمىشدند آن جمعیّت بسیار (براى بیعت با من) و یارى نمىدادند که حجّت تمام شود و نبود عهدى که خداى تعالى از علماء و دانایان گرفته تا راضى نشوند بر سیرى ظالم (از ظلم) و گرسنه ماندن مظلوم (از ستم او)، هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن مىانداختم.
خلافت نیازمند حضور وبیعت مردم با امام است.
امامت غصب شدنی نیست.آنچیزی که غصب شدنی است، خلافت است، حکومت ظاهری است.
✅ دلیل استنکاف امام با بیعت دو مطلب است. یکی اینکه در روایت است که پیامبر به امیرالمومنین فرمود: اگر دیدی که مردم تمایل به تو ندارند وتو را نمی خواهند خلافت را نپذیر وآن را رها کن.
ودوم اینکه، حضرت اتمام حجت میکندچون حضرت فردا را میبیند.همان کسانیکه اولین بیعت کنندگان بودند ( طلحه وزبیر) اولین بیعت شکنان هستند.لذا میفرماید بیعت نمیکنم تا مردم با خلوص نیت پیش آمده وبیعت کنند.
در روایت آمده است که پیامبر فرمودند:
" یَا عَلِیُّ إِنَّمَا أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ الْکَعْبَةِ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی فَإِنْ أَتَاکَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ فَسَلَّمُوا لَکَ هَذَا الْأَمْرَ فَاقْبَلْهُ مِنْهُمْ وَ إِنْ لَمْ یَأْتُوکَ فَلَا تَأْتِهِمْ "
علی جان تو بمنزله کعبه هستی، و مردم باید به سمت کعبه بیایند.کعبه به سمت مردم نمی رود.اگر مردم به اختیار خودشان آمدند و حکومت را تسلیم تو کردند ، خلافت را بپذیر، اگر نیامدند تو پیش نرو.
حضرت فرمود: فَلَمّا رَای ما رَای،
وقتی اجتماع کردندو گفتند که فقط وفقط با شما بیعت می کنیم،
سَاَلَهُم اَن تَکون بِیعَته فی المَسجِد ظاهِرة فرمود : من در خفا با کسی بیعت نمی کنم. هر کس می خواهد با من بیعت کند به مسجد بیاید.ودر انظار عمومی بیعت صورت بگیرد. و فرمود:
اِن کَرَهَنی رَجُل واحِد مِن الناس لَم اَدخُل فِی هذ الامر.
اگر فقط یک نفر بگوید که ما تو را نمی خواهیم من حکومت را نمی پذیرم.
و تاریخ این را گواهی می دهد.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می گوید: یک نفر قیام نکرد، یک نفر حرف خلاف نزد. همه گفتند ما می پذیریم.چند نفری هم مثل عبدالله ابن عمر و سعد بن ابی وقاص که بیعت نکردند حرفشان این نبود که ما تو را نمی پذیریم، می گفتنداجازه بدهید چند روز بگذرد و همه بیعت کنند وماهم می پذیریم و بیعت می کنیم.ابدا کسی حرف مخالف نزد.
🔶️ثُمَّ تَدَاکَکْتُمْ عَلَیَّ تَدَاکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ عَلَى حِیَاضِهَا یَوْمَ وُرودِهَا،
سپس برمن ازدحام نمودید[تَداککتُم] چون ازدحام شتران تشنه [هیم] هنگامیکه به آبشخورهاشان وارد میشوند.
🔶️حَتَّى انْقَطَعَتِ النَّعْلُ
تا اینکه بند نعلین از پاها گسیخت.
🔶️وَ سَقَطَ الرِّدَاءُ وَ وُطِئَ الضَّعِیفُ؛
و عبا از دوش افتاد، و ناتوان زیر پا ماند.[وُطئ]
شبیه این جملات را در خطبه شقشقیه، خطبه ۳ فرمودند:
فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ
پس (از کشته شدن عثمان) هیچ چیزی مرا به صدمه نینداخت مگر اینکه مردم مانند موی گردن (یال کفتار) به دورم ریخته از هر طرف بسوی من هجوم آوردند ، بطوری که از ازدحام ایشان وبسیاری جمعیت حتی انگشتهای پای من زیر پای این جمعیت له شد و دو طرف جامه و ردای من پاره شد.
بعضی می گویند که " وُطِی الحَسَنان" از شدت جمعیت حسن وحسین زیر دست وپا افتاده. ولی این دور از منطق و عقل است.چون حسنین جوانان رشیدی بودند وسن وسالی داشتند و اینطور نبود که زیر دست وپا بیفتند.
حسنان حکایت از دو انگشت کوچک پا می باشد.
🔶️وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ النَّاسِ بِبَیْعَتِهِمْ إِیَّایَ
وشادی مردم بر اثر بیعتشان با من بجایی رسید .
🔶️ أَنِ ابْتَهَجَ بِهَا الصَّغِیرُ،
که بچه های خردسال خوشنود گشتند.[اِبتهَج]
🔶️وَ هَدَجَ إِلَیْهَا الْکَبِیرُ،
و سالخورده لرزان لرزان [هَدَجَ] بدانجا روان شد.
🔶️وَ تَحَامَلَ نَحْوَهَا الْعَلِیلُ،
و بیمار[علیل] برای بیعت خود را بر پامی داشتو خود را حمل میکرد[تحامل] برای بیعت.
🔶️وَ حَسَرَتْ إِلَیْهَا الْکِعَاب.
و دختران جوان [کِعاب] برای دیدن آن منظره، نقاب از چهره انداخته [حَسَرَت]دوان دوان روانه شدند.
💮در خطبه ۱۳۷ امیر المومنین شبیه این جملات را دارد.
فَأَقْبَلْتُمْ إِلَیَّ إِقْبَالَ الْعُوذِ الْمَطَافِیلِ عَلَى أَوْلَادِهَا،
همانند ماده شترى که به طفل خود مى گراید، به من روى نهادید
تَقُولُونَ الْبَیْعَةَ الْبَیْعَةَ،
و در حالى که، پیاپى مى گفتید: بیعت، بیعت.
قَبَضْتُ یَدِی فَبَسَطْتُمُوهَا
من دستم را مى بستم و شما آن را مى گشودید.
وَ [نَازَعْتُکُمْ] نَازَعَتْکُمْ یَدِی فَجَذبتُمُوها
من دستم را واپس مى بردم و شما مى گرفتید و آن را به سوى خود مى کشیدید.
✅️ علت توضیح امیرالمومنین برای مردم عراق در کیفیت بیعت چه بود؟
اولا، یک تعرضی به جریان خلفا است.اینکه خلفای شما چطور به خلافت رسیدند توضیح دهید.
خلیفه اول با یک کودتای سیاسی به خلافت رسید.
خلیفه دوم، به فرموده امیر المومنین، راحت ترین خلافت را داشت.خلیفه اول نامه نوشت که فلانی بعد از من خلیفه است.
خلیفه سوم در یک شورای ۶ نفره ای بود.
ولی امیرالمومنین می گوید: من با اقبال عمومی انتخاب شدم. همه مردم آمدند .حتی گفتم اگر یکنفر از این جمع کثیر با من مخالف باشد خلافت را نمی پذیرم، یک نفر هم مخالفت نکرد.
ثانیا: برای اینکه دست امثال طلحه وزبیر رو شود. در خطبه ۱۳۷ در باب طلحه وزبیر فرموده که مردم چگونه با من بیعت کردند.
فرمود:
اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا قَطَعَانِی وَ ظَلَمَانِی وَ نَکَثَا بَیْعَتِی وَ أَلَّبَا النَّاسَ عَلَیَّ،
بار خدایا، آن دو -طلحه و زبیر- پیوند خود بریدند و بر من ستم کردند و بیعت من گسستند.و مردم رابر ضد من برانگیختند.
✅صعصعة بن صوحان از یاران سِرّ امیر المومنین، در یک سخنرانی بعد از اینکه خلافت به حضرت رسید عرض کردیا امیر المومنین:
لَقَد زَیَّنتَ الخِلافَةَ وما زانَتکَ ،
ای امیر المومنین تو به خلافت زینت دادی، نه اینکه خلافت به تو زینت دهد.
ورَفَعتَها وما رَفَعَتکَ ،
تو به خلافت رفعت بخشیدی نه اینکه خلافت به تو رفعت ببخشد.
ولَهِیَ إلَیکَ أحوَجُ مِنکَ إلَیها .
خلافت به امیرالمومنین محتاج تر است تا امیرالمومنین به خلافت.
✅️خلافت بدون امیرالمومنین ناقص است.
خلافت منهای امیرالمومنین، فرعون بودن است.
خلافت علوی شرافت دارد.
اللهم الحقنا بالصالحین