بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۳۰۲/۱/۲۹ - ۲۷رمضان المبارک
💢 خطبه ۲۲۸💢 کتاب فیض الاسلام ۲۱۹
🔵و من کلام له (علیه السلام) یُرید به بعضَ أصحابه: این خطبه در مورد برخی اصحاب امیرالمومنین است. در عین کوتاهی به خاطر تشکیک آرای شارحان بسیار پر محتوا است. فضای کلی خطبه تعریف و تمجید و مدح است. طبق بیان برخی از شارحان از جمله ابن ابی الحدید معتزلی و محمد عبده مدحی است بر خلیفه دوم .
(ابن ابی الحدید بنا به انچه در نسخه اصلی کتاب نهج البلاغه که دست خط شخص سید رضی بوده، دیده است که در زیر کلمه فلان خط کشیده شده و نام خلیفه دوم آمده معتقد است منظور خلیفه دوم است)
البته اشکالاتی به این نظر وارد است از جمله: 1⃣شاید کس دیگری زیر این کلمه نام خلیفه دوم را نوشته چرا که با توجه به انچه در خطبه 203 در مذمت خلیفه دوم آمده پذیرش متن خطبه 228 غیر ممکن است.
2⃣طبق نظر ابوجعفر نقیب که بسیار عالم و منصف هم بوده اند،و برخی که معتقدند این جملات از روی تقیه در مورد عمر گفته شده و اصطلاحا از جملات معکوس استفاده شده است.
3⃣ نظر سوم این خطبه به خاطر ناسازگاری که با روحیه امام دارد در مورد سایر اصحاب همچون مالک اشتر وسلمان است.
4⃣برخی همچون شهید مطهری معتقدند این جملات از امام علی نیست و ازمغیره آمده است و اشتباها در نهج البلاغه آمده..
با توجه به اینکه حضرت دروغ نمیگوید و هرگز از کسی مثل عمر مدح نمیکند بسیاری از شرح این خطبه پرهیز میکنند و به قول چهارم معتقدند. مابرای شرح این خطبه فرض را بر این میگذاریم که در مورد عمر باشدو از آنجایی که امام اهل دروغ گفتن نیستند و دل خوشی هم از خلیفه دوم ندارند، از روی تقیه بوده و افعال معنی معکوس دارد.
🔷لِلَّهِ بَلَاءُ [بِلَادُ] فُلَانٍ، احسنت به شهر هایی که فلانی آنها را اداره و حکومت کرد. [بِلَادُ] خدا اجر و پاداش کارهایش را بدهد [بَلَاءُ]
این کلام در صورتی که در مورد امثال مالک و سلمان باشد معنا ظاهری را در بر دارد و اگر برای خلیفه دوم گفته شده معنا معکوس و کنایه ای دارد (تو در حکومت ظالمی و جه شهرها که ویران کردی و پاداش و اجری نزد خدا نداری)
لفظ "فلان" در قرآن هم آمده و در روایات آن را به خلیفه دوم تاویل کرده اند آنجا که در آیه 28 فرقان فرمود ستمکار بعد از مرگ میگوید: «یاوَیْلَتَىٰ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا» اى واى بر من! کاش فلانى را دوست خود نمىگرفتم.
🔷 فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ معنای ظاهری(معنایی که اهل سنت نسبت به خلیفه دوم قائلند و شیعه به امثال مالک و سلمان): کجی ها را [الْأَوَدَ] اصلاح نمود[قَوَّمَ]
معنای معکوس(معنایی که تشیع در صورت مخاطب بودن خلیفه دوم برای این جملات قائل است بر اساس معنای دیگر کلمه قوّم): کجی هارا ( انخراف ها و فتنه ها) گسترش داد و ترویج و نشر کرد.[قَوَّمَ] منهاج البراعه خویی از منابع بسیار عالی در زمینه شرح این خطبه هست.
🔷وَ دَاوَى الْعَمَدَ معنای ظاهری: او کسی بود که مریضی ها[الْعَمَدَ] را مداوا کرد[دَاوَى] معنای معکوس:بیماریهای خود را مداوا کرد.
او به کبر و خود پسندی و حسادت و غیره گرفتار بود و با به حکومت رسیدن سعی در مداوای این بیماریها داشت.(اصطلاحا با به حکومت رسیدن و ضربه زدن به اهل بیت دلش خنک شد)
🔷 وَ أَقَامَ السُّنَّةَ معنای ظاهری: او کسی بود که سنت خدا را اقامه کرد معنای معکوس: او کسی بود که سنت های خلیفه دوم و شیطان را بین مردم به جا گذاشت ازجمله: بدعت حذف "حی علی خیر العمل" از اذان و اقامه به این بهانه که بیان اهمیت نماز در این جمله باعث میشوداز اهمیت جهاد غافل شویم دلیل این کار هم میل به کشور گشایی و پادشاهی از سوی او بود.
امام صادق علیه السلام این را توجیهی بیش نمیدانند و میفرماید انها این جمله را ترک کردند چرا که بهترین عمل ولایت علی بن ابی طالب است: «أن خیر العمل هو ولایة علی بن أبی طالب فموّه على الناس فی ترکه حتى یترک.»
🔷 وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ؛ معنای ظاهری: او کسی بود که قبل از فتنه ها در گذشت. (در زمان او فتنه ای نبود، وقتی او از دنیا رفت فتنه ها پشت سرش ایجاد شدند.) معنای باطنی و معکوس آن: فتنه ها بعد از او شروع شد چرا که او مسبب فتنه هابود.
خلیفه دوم موجبات شورای شش نفره را ایجاد کرد تا مبادا حضرت به خلافت برسد و همین منشاء و مقدمه فتنه های عظیمی شد.
وقتی عبداللّه بن عمر (فرزند خلیفه دوم) از شهادت حسین آگاه شد در اعتراض به یزید در نامه ای برای وی نوشت : "فقدعظمت الرزیهٔ وجلت المصیبهٔ وحَدَثَ فی الاسلام حَدث عظیم ولا یوم کیوم الحسین" یزید در پاسخ او چنین نوشت: "یا أحمق... فإن یَکن الحق لنا فعن حقنا قاتلنا، وإن یَکنِ الحق لغَیرِنا فأبُوک أول من سن هذا وآثر واستأثر بالحق على أهله." ای احمق ... اگر حق با ما بود، ما به حق جنگیدیم، و اگر حق با آنها (امام حسین و یارانش) بود، پدر تو اولین کسی بود که این سنت را پایه گذاری کرد و دست به قتل و انتقام گیری از اهل حق زد.
🔷 ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ، معنای ظاهری: خلیفه دوم از دنیا رفت در حالی که لباس های پاک برتن داشت.
در خطبه 194 این چنین آمده: « قُلُوبُهُمْ دَوِیَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِیَّةٌ» دلهایشان بیمار است، بیماریى درمان ناپذیر، ولى ظاهرشان آراسته و پاکیزه است.
معنای باطنی و معکوس: او با ظاهری فریبنده رفت در حالی که درونش را بیماری ها و فتنه ها گرفته بود.
🔷قَلِیلَ الْعَیْبِ؛ معنای ظاهری: او رفت در حالی که عیبهایش کم بود. معنای معکوس و باطنی: اگر با عثمان مقایسه شود او بیشتر از عثمان حفظ ظاهر میکرد و برخلاف او عیوب کمی را از خود آشکارمیکرد.
مرحوم خویی درباره او میفرماید " فقد کانَ غریقاٰ فی عیوب" او در دریای عیوب غرق بود..
🔷أَصَابَ خَیْرَهَا معنای ظاهری: او به خبر دنیا اصابت کرد. معنای باطنی: برخلاف ابوبکر و عثمان که به سختی و با کودتای نظامی و شورای شش نفره به خلافت رسیدند عمر بسیار راحت و تنها با وصیت ابوبکر به خلافت رسید. (تو راحت به دنیا رسیدی.)
🔷وَ سَبَقَ شَرَّهَا؛ معنای ظاهری: او کسی است که توانست شر و سختی های دنیا را به راحتی پشت سر گذارد. [سبَق] معنای باطنی: او بر شرور سبقت گرفت . یا به عبارت دیگر او شروری را پایه گذاری کرد که دیگر حکام از عثمان وبنی امیه تا بنی مروان و... آن را ادامه دادند. بذری پاشیدند که اثرش در امت بجا ماند. طبق بیان ایت الله خویی فجمیع هذه الفتن من ثمرات الشجرة الخبیثة غرسها عمر همه فتنه ها در اسلام به خطر درخت ناپاکیست که عمر بذر ان را پاشید.
🔷أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ؛ ظاهر کلام: او اطاعت خدا را ادا کرد و حق تقوا را به جا آورد. باطن کلام حضرت: ضمایر[ طَاعَتَهُ/ بِحَقِّهِ] هر دو ضمیربه بت هایی که میپرستیدند اشاره دارد که در روایات هم به بت پرست بودنشان اشاره شده است. به جای اطاعت خدا و رعایت تقوای الهی،حقِ انچه را میپرستیدند ادا کردند. نسبت به بتها تقوا پیشه کردند.
🔷رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یَهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی. آن شخص از دنیا کوچ کرد[رَحلَ]و مردم را در حالی که فرقه فرقه و دسته دسته بودند،[متَشعِبه] ترک کرد.بعد از مرگ او هیچ انسان گمراهی توان هدایت شدن نداشت. و آنهایی هم که از قبل کمی هدایت داشتند به یقین نرسیدند.[لایَستَیقن]
معنای ظاهری کلام حضرت که اهل سنت به آن قائلند:انقدر او مدیریت خوبی داشت و داغ او سنگین بود که بعد از مرگش جامعه به فرقه های مختلفی تقسیم شد. بعد از خلافت او دیگر هدایت و یقین و اجتماعی بین مردم دیده نشد، در حالی که در زمان او مردم همه به یقین و هدایت میرسیدند و مجتمع بودند.
باطن جمله، اعتراضی نسبت به اوست: او از دنیارفت در حالی که بدعت های فراوانی از او به جا مانده است، همان بدعت هایی که بین امت تفرقه افکند و موجب شد گمراهان دیگر هدایت نشوند(امثال وهابیت و داعش و...) بدعت های خلیفه دوم کاری کرد که حتی کسانی هم که به یک هدایت نسبی و ایمان اجمالی رسیده بودند به یقین نرسند.
✅نکته ای در رابطه با تقیه: در روایات اهل بیت تقیه بسیار به چشم میخورد. حتی در نهج البلاغه و در زمان خلافت که حکومت در دست حضرت است هم تقیه به چشم میخورد چرا که در آن زمان هم اطراف حضرت اهل سنت حضور دارند.
از جمله این روایات روایت امام صادق علیه السلام است: أَنَّ اَلصَّادِقَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ سُئِلَ [عَنْهُمَا] از امام صادق در مورد خلیفه ی اول و دوم پرسیدند: فَقَالَ: کَانَا إِمَامَیْنِ قَاسِطَیْنِ عَادِلَیْنِ، کَانَا عَلَى اَلْحَقِّ وَ مَاتَا عَلَیْهِ، فَرَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ ، آن دو امامان قاسط و عادلی بودند، بر حق بودند بر حق مردند. روز قیامت رحمت خدا بر آنها باد. فَلَمَّا خَلاَ اَلْمَجْلِسُ، وقتی جلسه خلوت شد، قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ : برخی از اصحاب از حضرت پرسیدند: کَیْفَ قُلْتَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ ؟!. ای پسر رسول خدا چگونه این سخنان را فرمودید؟(ایا سخنان شما درست است؟) فَقَالَ: نَعَمْ، أَمَّا قَوْلِی: فرمود بله، اما معنای سخن من این است: کَانَا إِمَامَیْنِ، فَهُوَ مَأْخُوذٌ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: آن دو امامند که برگرفته از سخن خداوند در قرآن است: وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى اَلنّٰارِ آنان را پیشوایانی قرار دایم که به آتش جهنم دعوت میکنند. وَ أَمَّا قَوْلِی قَاسِطَیْنِ، فَهُوَ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: واما سخنم در رابطه با قاسط بودن آن دو، که برگرفته از قرآن است: وَ أَمَّا اَلْقٰاسِطُونَ فَکٰانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً و اما ستمکاران بر ما هیزم بر آتش جهنّم گردیدند. وَ أَمَّا قَوْلِی عَادِلَیْنِ، فَهُوَ مَأْخُوذٌ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: واما معنای سخن من در رابطه با عادل بودن آن دو، که از قرآن گرفته شده است: اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ، کافران برای خدای خود شریک میآورند.(معنای دیگر عدالت) وَ أَمَّا قَوْلِی کَانَا عَلَى اَلْحَقِّ، واما قول من در رابطه با بر حق بودن آنها، آن دو در مسیر حق نبودند بلکه بر ضد حق بودند چرا که؛ فَالْحَقُّ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، حق، علی علیه السلام است. وَ قَوْلِی: مَاتَا عَلَیْهِ، و سخنم که: و در حالی که بر ضد حق بودند مردند، اَلْمُرَادُ أَنَّهُ لَمْ یَتُوبَا عَنْ تَظَاهُرِهِمَا عَلَیْهِ، بَلْ مَاتَا عَلَى ظُلْمِهِمَا إِیَّاهُ، مراد از آن این است که آنها از انچه که به آن تظاهر میکردند توبه نکردند بلکه درحالی که در ظلمت و گمراهی خودشان بودند مردند. وَ أَمَّا قَوْلِی: فَرَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ ، واما سخنم در رابطه با اینکه: رحمت خدا در روز قیامت بر آنها باد. فَالْمُرَادُ بِهِ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُنْتَصَفُ لَهُ مِنْهُمَا، مراد از رحمت، پیامبر صلی الله علیه و اله است که بر ضد این دونفر است. آخِذاً مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: که برگرفته از این کلام خداوند است: وَ مٰا أَرْسَلْنٰاکَ إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِینَ . وما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
اللهم اجعنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۳۰۲/۱/۲۹ - ۲۷رمضان المبارک
💢 خطبه ۲۲۸💢
کتاب فیض الاسلام ۲۱۹
🔵و من کلام له (علیه السلام) یُرید به بعضَ أصحابه:
این خطبه در مورد برخی اصحاب امیرالمومنین است.
در عین کوتاهی به خاطر تشکیک آرای شارحان بسیار پر محتوا است.
فضای کلی خطبه تعریف و تمجید و مدح است.
طبق بیان برخی از شارحان از جمله ابن ابی الحدید معتزلی و محمد عبده مدحی است بر خلیفه دوم .
(ابن ابی الحدید بنا به انچه در نسخه اصلی کتاب نهج البلاغه که دست خط شخص سید رضی بوده، دیده است که در زیر کلمه فلان خط کشیده شده و نام خلیفه دوم آمده معتقد است منظور خلیفه دوم است)
البته اشکالاتی به این نظر وارد است از جمله:
1⃣شاید کس دیگری زیر این کلمه نام خلیفه دوم را نوشته چرا که با توجه به انچه در خطبه 203 در مذمت خلیفه دوم آمده پذیرش متن خطبه 228 غیر ممکن است.
2⃣طبق نظر ابوجعفر نقیب که بسیار عالم و منصف هم بوده اند،و برخی که معتقدند این جملات از روی تقیه در مورد عمر گفته شده و اصطلاحا از جملات معکوس استفاده شده است.
3⃣ نظر سوم این خطبه به خاطر ناسازگاری که با روحیه امام دارد در مورد سایر اصحاب همچون مالک اشتر وسلمان است.
4⃣برخی همچون شهید مطهری معتقدند این جملات از امام علی نیست و ازمغیره آمده است و اشتباها در نهج البلاغه آمده..
با توجه به اینکه حضرت دروغ نمیگوید و هرگز از کسی مثل عمر مدح نمیکند بسیاری از شرح این خطبه پرهیز میکنند و به قول چهارم معتقدند.
مابرای شرح این خطبه فرض را بر این میگذاریم که در مورد عمر باشدو از آنجایی که امام اهل دروغ گفتن نیستند و دل خوشی هم از خلیفه دوم ندارند، از روی تقیه بوده و افعال معنی معکوس دارد.
🔷لِلَّهِ بَلَاءُ [بِلَادُ] فُلَانٍ،
احسنت به شهر هایی که فلانی آنها را اداره و حکومت کرد. [بِلَادُ]
خدا اجر و پاداش کارهایش را بدهد [بَلَاءُ]
این کلام در صورتی که در مورد امثال مالک و سلمان باشد معنا ظاهری را در بر دارد و اگر برای خلیفه دوم گفته شده معنا معکوس و کنایه ای دارد (تو در حکومت ظالمی و جه شهرها که ویران کردی و پاداش و اجری نزد خدا نداری)
لفظ "فلان" در قرآن هم آمده و در روایات آن را به خلیفه دوم تاویل کرده اند آنجا که در آیه 28 فرقان فرمود ستمکار بعد از مرگ میگوید:
«یاوَیْلَتَىٰ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا»
اى واى بر من! کاش فلانى را دوست خود نمىگرفتم.
🔷 فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ
معنای ظاهری(معنایی که اهل سنت نسبت به خلیفه دوم قائلند و شیعه به امثال مالک و سلمان):
کجی ها را [الْأَوَدَ] اصلاح نمود[قَوَّمَ]
معنای معکوس(معنایی که تشیع در صورت مخاطب بودن خلیفه دوم برای این جملات قائل است بر اساس معنای دیگر کلمه قوّم): کجی هارا ( انخراف ها و فتنه ها) گسترش داد و ترویج و نشر کرد.[قَوَّمَ]
منهاج البراعه خویی از منابع بسیار عالی در زمینه شرح این خطبه هست.
🔷وَ دَاوَى الْعَمَدَ
معنای ظاهری: او کسی بود که مریضی ها[الْعَمَدَ] را مداوا کرد[دَاوَى]
معنای معکوس:بیماریهای خود را مداوا کرد.
او به کبر و خود پسندی و حسادت و غیره گرفتار بود و با به حکومت رسیدن سعی در مداوای این بیماریها داشت.(اصطلاحا با به حکومت رسیدن و ضربه زدن به اهل بیت دلش خنک شد)
🔷 وَ أَقَامَ السُّنَّةَ
معنای ظاهری: او کسی بود که سنت خدا را اقامه کرد
معنای معکوس: او کسی بود که سنت های خلیفه دوم و شیطان را بین مردم به جا گذاشت ازجمله:
بدعت حذف "حی علی خیر العمل" از اذان و اقامه به این بهانه که بیان اهمیت نماز در این جمله باعث میشوداز اهمیت جهاد غافل شویم دلیل این کار هم میل به کشور گشایی و پادشاهی از سوی او بود.
امام صادق علیه السلام این را توجیهی بیش نمیدانند و میفرماید انها این جمله را ترک کردند چرا که بهترین عمل ولایت علی بن ابی طالب است: «أن خیر العمل هو ولایة علی بن أبی طالب فموّه على الناس فی ترکه حتى یترک.»
🔷 وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ؛
معنای ظاهری: او کسی بود که قبل از فتنه ها در گذشت.
(در زمان او فتنه ای نبود، وقتی او از دنیا رفت فتنه ها پشت سرش ایجاد شدند.)
معنای باطنی و معکوس آن: فتنه ها بعد از او شروع شد چرا که او مسبب فتنه هابود.
خلیفه دوم موجبات شورای شش نفره را ایجاد کرد تا مبادا حضرت به خلافت برسد و همین منشاء و مقدمه فتنه های عظیمی شد.
وقتی عبداللّه بن عمر (فرزند خلیفه دوم) از شهادت حسین آگاه شد در اعتراض به یزید در نامه ای برای وی نوشت : "فقدعظمت الرزیهٔ وجلت المصیبهٔ وحَدَثَ فی الاسلام حَدث عظیم ولا یوم کیوم الحسین"
یزید در پاسخ او چنین نوشت:
"یا أحمق... فإن یَکن الحق لنا فعن حقنا قاتلنا، وإن یَکنِ الحق لغَیرِنا فأبُوک أول من سن هذا وآثر واستأثر بالحق على أهله."
ای احمق ... اگر حق با ما بود، ما به حق جنگیدیم، و اگر حق با آنها (امام حسین و یارانش) بود، پدر تو اولین کسی بود که این سنت را پایه گذاری کرد و دست به قتل و انتقام گیری از اهل حق زد.
🔷 ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ،
معنای ظاهری: خلیفه دوم از دنیا رفت در حالی که لباس های پاک برتن داشت.
در خطبه 194 این چنین آمده:
« قُلُوبُهُمْ دَوِیَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِیَّةٌ»
دلهایشان بیمار است، بیماریى درمان ناپذیر، ولى ظاهرشان آراسته و پاکیزه است.
معنای باطنی و معکوس: او با ظاهری فریبنده رفت در حالی که درونش را بیماری ها و فتنه ها گرفته بود.
🔷قَلِیلَ الْعَیْبِ؛
معنای ظاهری: او رفت در حالی که عیبهایش کم بود.
معنای معکوس و باطنی: اگر با عثمان مقایسه شود او بیشتر از عثمان حفظ ظاهر میکرد و برخلاف او عیوب کمی را از خود آشکارمیکرد.
مرحوم خویی درباره او میفرماید
" فقد کانَ غریقاٰ فی عیوب" او در دریای عیوب غرق بود..
🔷أَصَابَ خَیْرَهَا
معنای ظاهری: او به خبر دنیا اصابت کرد.
معنای باطنی: برخلاف ابوبکر و عثمان که به سختی و با کودتای نظامی و شورای شش نفره به خلافت رسیدند عمر بسیار راحت و تنها با وصیت ابوبکر به خلافت رسید. (تو راحت به دنیا رسیدی.)
🔷وَ سَبَقَ شَرَّهَا؛
معنای ظاهری: او کسی است که توانست شر و سختی های دنیا را به راحتی پشت سر گذارد. [سبَق]
معنای باطنی: او بر شرور سبقت گرفت .
یا به عبارت دیگر او شروری را پایه گذاری کرد که دیگر حکام از عثمان وبنی امیه تا بنی مروان و... آن را ادامه دادند.
بذری پاشیدند که اثرش در امت بجا ماند.
طبق بیان ایت الله خویی
فجمیع هذه الفتن من ثمرات الشجرة الخبیثة غرسها عمر
همه فتنه ها در اسلام به خطر درخت ناپاکیست که عمر بذر ان را پاشید.
🔷أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ؛
ظاهر کلام: او اطاعت خدا را ادا کرد و حق تقوا را به جا آورد.
باطن کلام حضرت: ضمایر[ طَاعَتَهُ/ بِحَقِّهِ] هر دو ضمیربه بت هایی که میپرستیدند اشاره دارد که در روایات هم به بت پرست بودنشان اشاره شده است.
به جای اطاعت خدا و رعایت تقوای الهی،حقِ انچه را میپرستیدند ادا کردند. نسبت به بتها تقوا پیشه کردند.
🔷رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یَهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی.
آن شخص از دنیا کوچ کرد[رَحلَ]و مردم را در حالی که فرقه فرقه و دسته دسته بودند،[متَشعِبه] ترک کرد.بعد از مرگ او هیچ انسان گمراهی توان هدایت شدن نداشت. و آنهایی هم که از قبل کمی هدایت داشتند به یقین نرسیدند.[لایَستَیقن]
معنای ظاهری کلام حضرت که اهل سنت به آن قائلند:انقدر او مدیریت خوبی داشت و داغ او سنگین بود که بعد از مرگش جامعه به فرقه های مختلفی تقسیم شد. بعد از خلافت او دیگر هدایت و یقین و اجتماعی بین مردم دیده نشد، در حالی که در زمان او مردم همه به یقین و هدایت میرسیدند و مجتمع بودند.
باطن جمله، اعتراضی نسبت به اوست:
او از دنیارفت در حالی که بدعت های فراوانی از او به جا مانده است، همان بدعت هایی که بین امت تفرقه افکند و موجب شد گمراهان دیگر هدایت نشوند(امثال وهابیت و داعش و...)
بدعت های خلیفه دوم کاری کرد که حتی کسانی هم که به یک هدایت نسبی و ایمان اجمالی رسیده بودند به یقین نرسند.
✅نکته ای در رابطه با تقیه:
در روایات اهل بیت تقیه بسیار به چشم میخورد. حتی در نهج البلاغه و در زمان خلافت که حکومت در دست حضرت است هم تقیه به چشم میخورد چرا که در آن زمان هم اطراف حضرت اهل سنت حضور دارند.
از جمله این روایات روایت امام صادق علیه السلام است:
أَنَّ اَلصَّادِقَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ سُئِلَ [عَنْهُمَا]
از امام صادق در مورد خلیفه ی اول و دوم پرسیدند:
فَقَالَ: کَانَا إِمَامَیْنِ قَاسِطَیْنِ عَادِلَیْنِ، کَانَا عَلَى اَلْحَقِّ وَ مَاتَا عَلَیْهِ، فَرَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ ،
آن دو امامان قاسط و عادلی بودند، بر حق بودند بر حق مردند. روز قیامت رحمت خدا بر آنها باد.
فَلَمَّا خَلاَ اَلْمَجْلِسُ،
وقتی جلسه خلوت شد،
قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ :
برخی از اصحاب از حضرت پرسیدند:
کَیْفَ قُلْتَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ ؟!.
ای پسر رسول خدا چگونه این سخنان را فرمودید؟(ایا سخنان شما درست است؟)
فَقَالَ: نَعَمْ، أَمَّا قَوْلِی:
فرمود بله، اما معنای سخن من این است:
کَانَا إِمَامَیْنِ، فَهُوَ مَأْخُوذٌ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى:
آن دو امامند که برگرفته از سخن خداوند در قرآن است:
وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى اَلنّٰارِ
آنان را پیشوایانی قرار دایم که به آتش جهنم دعوت میکنند.
وَ أَمَّا قَوْلِی قَاسِطَیْنِ، فَهُوَ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى:
واما سخنم در رابطه با قاسط بودن آن دو، که برگرفته از قرآن است:
وَ أَمَّا اَلْقٰاسِطُونَ فَکٰانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً
و اما ستمکاران بر ما هیزم بر آتش جهنّم گردیدند.
وَ أَمَّا قَوْلِی عَادِلَیْنِ، فَهُوَ مَأْخُوذٌ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى:
واما معنای سخن من در رابطه با عادل بودن آن دو، که از قرآن گرفته شده است:
اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ،
کافران برای خدای خود شریک میآورند.(معنای دیگر عدالت)
وَ أَمَّا قَوْلِی کَانَا عَلَى اَلْحَقِّ،
واما قول من در رابطه با بر حق بودن آنها، آن دو در مسیر حق نبودند بلکه بر ضد حق بودند چرا که؛
فَالْحَقُّ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ،
حق، علی علیه السلام است.
وَ قَوْلِی: مَاتَا عَلَیْهِ،
و سخنم که: و در حالی که بر ضد حق بودند مردند،
اَلْمُرَادُ أَنَّهُ لَمْ یَتُوبَا عَنْ تَظَاهُرِهِمَا عَلَیْهِ، بَلْ مَاتَا عَلَى ظُلْمِهِمَا إِیَّاهُ،
مراد از آن این است که آنها از انچه که به آن تظاهر میکردند توبه نکردند بلکه درحالی که در ظلمت و گمراهی خودشان بودند مردند.
وَ أَمَّا قَوْلِی: فَرَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ ،
واما سخنم در رابطه با اینکه: رحمت خدا در روز قیامت بر آنها باد.
فَالْمُرَادُ بِهِ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُنْتَصَفُ لَهُ مِنْهُمَا،
مراد از رحمت، پیامبر صلی الله علیه و اله است که بر ضد این دونفر است.
آخِذاً مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى:
که برگرفته از این کلام خداوند است:
وَ مٰا أَرْسَلْنٰاکَ إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِینَ .
وما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
اللهم اجعنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین