بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۲/۱/۲۶ - ۲۴ رمضان المبارک
💢 خطبه ۲۲۶💢 کتاب فیض الاسلام۲۱۷
من خطبة له (علیه السلام) فی التَنفیر من الدنیا: این خطبه را امیرالمومنین در مورد فرار و گریز از دنیا ذکر می کنند نفرت داشتن از دنیا در این خطبه توسط حضرت بیان شده توسط برخی از ناقلان حدیث امثال سبط بن جوزی این خطبه را به خاطر فصاحت و بلاغت بالا به خطبه البالغه نامگذاری کرده اند بخش اول ، دنیا چیست:
♦دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ؛ قبل از (دار بالبلاء) الدنیا بوده دنیا سرایی است که با بلا پیچیده شده[محفوفه] نمیشود بلا گرفتاری و سختی و کمبود را از دنیا گرفت دنیا به نیرنگ و بی وفایی[غدر] معروف و مشهور است بی وفایی دنیا کاملاً معلوم است و همه می دانند دنیا به کسی وفا نمی کند و هم به معنی بی وفایی اهل دنیا ست. مردم تا به ما نیاز دارند احترام ما را حفظ میکنند ولی تا دست تنگی پیش بیاید و نتوانیم به کسی کمک کنیم احترام ها و رفت و آمدها کم میشود.
♦لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا؛ احوال دنیا ثابت نیست و مدام در حال تغییر و دگرگونی است. مهمانان و ساکنان دنیا سالم و در امان نیستند.هر کس در این عرصه خاکی آمد سلامت تام ندارد و گرفتاری و بیماری و رنج دائم برایش هست.
♦أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ؛ دنیا دارای احوال مختلف و متغیری است نوبت به نوبت[تارات] فرصت به فرصت احوال دگرگون می شود. هر دفعه یک شکل خود را به ما نشان می دهد دنیا دو رو یا دو شکل دارد. (یوم لک و یوم علیک) روزی به نفع و حال را خوش می کند و یک روز بر علیه و مشکلات زیادی برای انسان به وجود می آورد. روزی بنی اسرائیل به گنجینه های قارون نگاه میکنند و با خود می گویند: (یا لَیتَ لَنا مِثلَ مااُوتِیَ قارُونُ ؛ قصص - ۸۱) کاش ما هم کمی مثل قارون دارایی داشتیم. صبح که دیدند زمین قارون و دارایی او را بلعیده گفتند: ( لَولا اَن مَنَّ اللهُ عَلَینا لَخَسَفَ بِنا) اگر خداوند به ما منت نمی گذاشت و به ما رحم نمیکرد ما هم امروز از بین رفته بودیم. حالات دنیا مختلف است. روزی به قارون غبطه میخوردند روزی خدا را شکر می کنند که با او نبودند
♦الْعَیْشُ فِیهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ؛ عیش و خوشی مطلق (اینکه انسان هر گونه که دلش بخواهد زندگی کند) در دنیا مذموم و ناپسند است چرا؟ چون عیش انسان را از خدا غافل میکند. عیش باعث غرق شدن در دنیا می شود. وقتی پیامبر به معراج رفتند به پیامبر فرمودند: (یا احمد هل تدری ای العیش اهلاً )پیامبر میدانی کدام عیش و راحتی دلنواز تر و دلچسب تر است؟ پیامبر فرمود: لا (قال : َالعیشُ الحنی هوَ الذّیِ لایُفتَر صاحِبی عَن ذِکری ) زندگی خوب و عیش آن است که مرا فراموش نکنید صاحب ذکر از ذکر خدا خسته نشود. (فلایَنسَی نِعمَتآی) و نعمت مرا هم فراموش نکند ! خداوند فرمود عیش دو مدل است یک عیش مطلق : مستی نعمت که انسان آنقدر دارد که مست نعمت شود که دو آفت دارد . الف) از یاد خدا غافل می کند. ب ) نعمت خدا را دیگر نمی بینید. حضرت فرمود اهل عشق کامل و تام نباشید چون مذموم است. شما را از یاد خدا غافل میکند عیش در حدی که ما را از یاد خدا و دیدن نعمت غافل نکند خوب است .
در کتاب کامل مبرد آمده که یزید بن عبدالملک روزی گفت من امروز را میخواهم بدون غم و غصه و با عیش مطلق سر کنم امروز هیچ خبر بدی به من ندهید مشغول عیش ونوش و شرابخواری شد در همین حین اناری در گلوی معشوقه او گیر کرد و کارش تمام شد وعیش مطلق او به تلخ ترین و سخت ترین لحظه تبدیل شد نوشتند یزید بن عبدالملک تا زمانی که بدن معشوقه اش متعفن نشده بود اجازه نداد بدن را دفن کنند و مدام او را در آغوش می کشید دنیا محل عشق مطلق نیست. دنیا را بشناسید تا از خدا ناراحت نشوید و به روزگار ناسزا نگویید. ( والاَمانُ مِنها مَعدُوم) امنیت مطلق در زمین معدوم است و وجود ندارد جای امنیت مطلق قیامت و بهشت است جای عیش مطلق قیامت است که هر چه بخورد دل درد و اسباب زحمت نشود. در دنیا غذا خوردن و غذا پختن و پول درآوردن مشکل است.
♦وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِیهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ اهل دنیا در دنیا هدف هستند که به سمت آنها هدف گیری[مُستَهدَفه] و نشانه گیری شده است.
♦تَرْمِیهِمْ بِسِهَامِهَا بلاها و گرفتاری ها و سختی ها مدام به سمت این هدف تیراندازی می کنند[ترمِیهِم] انسان در دنیا سیبل و هدف بلاها و سختی هاست.
♦ وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمَامِهَا سرانجام با مرگ آنها را فانی میکند . بلا که آمد، مدت یک ماه دو ماه مریضی بعد هم تمام میشود. پس ما در معرض تیر بلا هستیم و این بلاست که همیشه پیروز است یک سال دو سال هفتاد سال هم که فرار کند یکی از این بلاها گرفتاری ها بسراغ می آید و کار انسان تمام می شود .
♦اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا عَلَى سَبِیلِ مَنْ قَدْ مَضَى قَبْلَکُمْ مِمَّنْ کَانَ أَطْوَلَ مِنْکُمْ أَعْمَارا بندگان خدا بدانید؛ این خانه ها که در آن هستید و پست و مقامی و زندگی مرفهی که دارید.(هر چیزی که مهر دنیا را خورده شما و هر چه که دنیاییست) شماهمان مسیری طی میکنید که کذشتگان رفتند، خانه های گذشتگان از آنِ شما میشود آن ها مردند شما هم می میرید. پول واموال آنها به ارث رسید مال شما هم به ارث می رسد شما و هر چیز در این دنیا دارید.
سیر نظام عالم یک سیر خاصی است که شما هم مجبورید در همان مسیر قرار گیرید شما که هیچ، قبلی ها با اینکه چند ویژگی مهم داشتند، اما رفتند. قبل از شما عمرها طولانی بود باز هم مردند. در تاریخ ( المعَّمرون) داریم کسانی که عمرهای طولانی کردند و جریان بهشت شداد که عمر هزار سال ،۲۰۰۰ سال داشتند بزرگان به آنها استشهاد کردند که عمر طولانی امام عصر بعید و معجزه نیست در تاریخ معمرون که هزار و دو هزار سال عمر کردند آخر مردند شما که ۶۰ یا ۷۰ سال عمر دارید .
♦ وَ أَعْمَرَ دِیَاراً کسانیکه سرزمین [دیار] خود را آباد میکردند چه آباد کردنی! شداد واقعاً بهشتی در زمین ساخته بود ستون ها از زمرد و یاقوت ولی حتی فرصت پا گذاشتن در بهشت را نداشت قبل از اینکه از اسب پیاده شود جانش را حضرت عزراییل گرفت
♦ وَ أَبْعَدَ آثَاراً. آثار آنها هم از ما بادوامتر بود مثل تخت جمشید و اهرام مصر حضرت فرمود گذشتگان عمر طولانی داشتند خانه ها و سرزمین های شان آباد و دوام آثارشان بیشتر بود( مساجد ۷۰۰ ساله هست در حالی که خانه های ۲۵ سال به بالا کلنگی محسوب میشوند) با این همه اوصاف آنها رفتند و رسیدند.
♦ أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَةً صوت و صدای آنها خاموش [هامده] گردید و از آنها خبری نیست در حالی که قدرتمند و ورزیده بودند .
♦وَ رِیَاحُهُمْ رَاکِدَة ریاح در اینجا دو معنی دارد. ۱. ریح به معنی روح یعنی روح و جسم آنها راکد شد . ۲. ریح به باد تکبر و نخوت گفته می شود باد در گلو انداختن و با تکبر حرف زدن حضرت فرمود کجا هستند متکبر ها ؟ (اینَ العَمالِقَه واَبناءُ العَمالِقَه اینَ الفَراعِنَه و أبناءُ الفَراعِنَه ؟) کجا هستند فرعون ها و کسری ها همان هایی که ظالم بودند و غرور داشتند و به بقیه ظلم می کردند.
♦ وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِیَة جسد آنها کهنه وپوسیده شد .
♦وَ دِیَارُهُمْ خَالِیَة وشهرهای آنها خالی از سکنه ماند.
♦وَ آثَارُهُمْ عَافِیَةً؛ وآثار آنها محو شد[عافیه] (عفو یعنی خدایا گناهان ما را محو کن) چنان دیار آنها محوشد و دیگر اثری از آنان نیست. بجای اینهمه دارایی چه چیز گرفتند؟ حضرت فرمود : هیچ چیز.
♦فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمُشَیَّدَةِ وَ النَّمَارِقِ الْمُمَهَّدَةِ آنها جابجا کردند [استبدل]و عوض گرفتند بجای آن قصرهای بلند[مُشیَده] مشیّددو معنا دارد: ۱. مرتفع ۲-گچ . خانه ها قبلا گلی بود که استحکام نداشت در مقابل آن خانه های گچی استحکام بیشتری داشت. یعنی خانه ها سر به فلک کشیده ومستحکم. ( والنمارق الممهده) و پشتی هایی [نَمارق]که به آن تکیه زنند. [ممَهده]
♦الصُّخُورَ وَ الْأَحْجَارَ الْمُسَنَّدَةَ [الْمُسْنَدَةَ] همه لذتها را رها کرده و سنگ وصخره های تکیه داده شده به زمین را گرفتند در داخل قبر به یک سنگ تکیه داده اند
♦ وَ الْقُبُورَ اللَّاطِئَةَ الْمُلْحَدَةَ، قبرهای بزرگ را تبدیل به قبور بهم چسبیده [لاطئه] ولحد گذاری شده [مُلحَده ]کردند. قبلا ادعا داشتند به اتاق وساختمان من کسی وارد نشود الآن اموات بهم چسبیده ولحدگذاشتند که مبادا فرار کند بالش زیر سر آنها خاک وروی آنها هم خاک حضرت فرمود سرنوشت شما هم همین است.
♦ الَّتِی قَدْ بُنِیَ عَلَى الْخَرَابِ فِنَاؤُهَا قبرهمان جایی است که بناشده برای خراب و نابودی صحن و حیات آن[فناوها]دنیا را ساختند برای خراب شدن. هیچ کس داخل قبر نمیرود قبر، ستون ندارد و محکم نیست قبر را در جایی که زمین نرمی دارد میکنند و میت را می گذارند صحن این قبر برای خرابی ساخته شده است
♦وَشُیِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاؤُهَا، و به جای ستون وگچ بنایش را با خاک محکم کرده اند.
♦فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ محل قبرها بهم نزیک است [مقترب]
♦ وَ سَاکِنُهَا مُغْتَرِبٌ، ساکنان قبرستان به شدت از هم دور هستند و با هم غریبند[مُغترِب] کاری به کار هم ندارند. این حالی که حضرت ذکر میکند گذشتگان با آن قدرت شوکت رفتند و به انجا رسیدند ما هم همین مسیر را طی میکنیم ( أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ) نمیبینی خدا با قوم عاد چه کرد؟ ( إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ) کسانیکه شهرهای خود مستحکم درست کردند. (الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ) تاریخ بخود چنین شهرهایی ندیده (وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ) کسانیکه صخره ها را می کندند وکاخ می ساختند (وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ) فرعونهای صاحب قدرت چنین بودند اکنون کجا هستند!!! (الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ) قدرت وثروت که آمد طغیان کردند کسانیکه طغیان میکردند. (فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ) فساد زیاد کردند. (فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ)خدا با تازیانه جواب آنها را داد. آنها با آن قدرت و شوکت رفتند.(سوره فجر آیات ۶-۱۳)
حضرت می فرماید: قبر ها به هم نزدیک ولی از هم دورند . نظامی می گوید: به وقت زندگی رنجور حالیم/ که با گرگهای وحشی در جواریم / در زندگی چه آفتهاو انسانهایی که مثل گرگ برای ما دندان تیز کرده ، در زندگی با گرگ ها دست و پنجه نرم میکنیم به وقت مرگ با صدداغ حرمان/ زگرگان رفت باید سوی کرمان / ازدنیا جسم را که بردند بدن خوراک کرمان می شود. زگرگان تا به کرمان راه کم نیست / زما تا مرگ مویی نیز هم نیست / فاصله کرمان تا گرگان کم نیست ما با مرگ نزدیکیم
♦ بَیْنَ أَهْلِ مَحَلَّةٍ مُوحِشِین اموات از این دنیا به محله وحشت زدگان می روند.
♦وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِینَ؛ کسانیکه به ظاهر در دنیا فراغ بال دارند دنبال کار ومشغله هستید حضرت می فرماید در آنجا گرفتاری بیشتر است.
♦لَا یَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ اموات دیگر انسی به وطن هایشان ندارند وطن در اینجا دو معنا دارد . ۱- قبر: اگر چه خانه ی آنها قبر است ولی قبر برایشان وطنی نیست وباقبر انس نمی گیرند کسیکه اهل فساد و گناه است در قبر آرامش ندارند قبر جایگاه عذاب است ولی مومن( القبر روضه من ریاض الجنه) قبر برای مومن باغ بهشت است وبا آن انس میگیرد. ۲- وطن همین شهر و دیار دیروز وقتی از دنیا رفت به شهرو دیار قبلی انس و علاقه ای ندارد.
♦وَ لَا یَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ الْجِیرَانِ، اموات اگر چه به هم نزدیک اند ولی زیارت و صله رحم ندارند زیارت همسایگان [جیران]برایشان ممکن نیست . منظور گرفتار و گناهکارند.
در کافی روایتی آمده حضرت با دوستان به وادی السلام مدت مدیدی سرپا بود شخصی سوال میکند با که سخن میگویید، فرمود : من با اموات حرف میزنم، می بینم اموات به دور هم حلقه زده با هم حرف می زنندو به زیارت هم میروند. ( لو کُشِفَ رَاَیتَهُم حَلَقَ مِن حَلَق) ولی گنهکاران گرفتار گناه خود هستند و به زیارت نمی روند و همسایگان را نمی بینند
ْ♦️ عَلَى مَا بَیْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الجِوَارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ؛ در حالی که به شدت به هم نزدیک و خانه های نزدیک به هم دارند
♦ وَ کَیْفَ یَکُونُ بَیْنَهُمْ تَزَاوُرٌ چگونه ممکن است رفت و آمد و دیدار[تَزاوُر] بین آنها باشد ؟
♦وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِکَلْکَلِهِ الْبِلَى حضرت تشبیه می کند پوسیدگی جسم انسان را به شتر قوی هیکل، شتر وقتی میخواهد کسی را له کند سینه خود را روی موجود می اندازد سینه شتر [کَلکلِهِ] سنگین است روی شخص انداخته و خود را به زمین فشار می دهد. قبر چنین شما را خرد و له میکند.
♦وَ أَکَلَتْهُمُ الْجَنَادِلُ وَ الثَّرَى خاک [ثَری] و سنگ های قبر[جنادل] مردگان را خوردهاند. وقتی آب میخوریم آب در بدن هست. اما آب داخل لیوان تمام شده . زمین هست ولی از مرده خبری نیست قبر می خورد و می پوشاند جنازه را . چگونه زیارت هم بروند در حالیکه گرفتارند
♦وَ کَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ مانند آن است که می بینم شما هم به همان مسیری که دیگران رفتند،رفتهاید. کنایه از امر محقق الوقوع است. خدا میگوید قیامت آمد چون حتما میآید مثل آن است که شما رفته اید به مسیری که آنها رفته اند نه این که می روید.
♦وَ ارْتَهَنَکُمْ ذَلِکَ الْمَضْجَعُ مانند آن است که قبر[مَضجع] شما را گرو گرفته[ارتهنکم] چون گرفتار است حق به جایی رفتن ندارد.
♦وَ ضَمَّکُمْ ذَلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ. مانند آن است که می بینم این قدر شما را محکم گرفته. مسیر آینده شما را میبینم مثل مسیر گذشتگان. بهتر است که امروز را دریابید.
از اینجا به بعد حضرت گویی جواب آنها را میدهد که در فردای قیامت عذری پذیرفته نیست.
♦فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ چگونه خواهید بود اگر با مرگ کار شما تمام میشد؟ کسی که گناه می کند و اعتقاد دارد مرگ پایان مسیر است، گناه میکنددر حالی که مرگ پایان کار نیست. اگر با مرگ کار تمام بود سخت نبود ولی چگونه خواهید بود در زمانی که کار شما در برزخ تمام شود و وارد قیامت شوید.
♦ وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ؟ تازه با مرگ برانگیخته می شوید چطور است حال شما وقتی که برزخ تمام شد و تازه برپایی زده میشود برای قیامت و ابدیت
♦«هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ آنجاست که هرکس می بیند و می فهمد آنچه را که از پیش فرستاده[مااَسلَفَت]
♦وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ و همه برمیگردند به سمت مولای حقیقی خود که خداست. در دنیا مال ثروت و فرزند را مولا و سرپرست گرفته ایم اختیار خود را به آنها داده ایم. فرمود روزی همه به سمت مولای حقیقی خود که خدا هست برمیگردند .
♦وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُون» و عذرهای واهی که می آورند دیگر پذیرفته نیست گناه کرد باید پای گناهت بماند عبادت کرد باید جزای عبادت را ببیند.
خطبه البالغه بود خطبه ای است که حضرت در آن جریان مرگ و دنیا را برای ما بیان میکند دنیا دار سختی است و این سختی شما را به خود مشغول نکند عبادت کنید تا از دنیا نرفتهاید آماده مرگ شوید فردا هیچ عذری پذیرفته نیست گرفتاری و مشکلات هست هر کس به جای رسید با همین گرفتاریها رسید
اللهم عجل لولیک الفرج واجعل عواقب امورنا خیرا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۱/۲۶ - ۲۴ رمضان المبارک
💢 خطبه ۲۲۶💢
کتاب فیض الاسلام۲۱۷
من خطبة له (علیه السلام) فی التَنفیر من الدنیا:
این خطبه را امیرالمومنین در مورد فرار و گریز از دنیا ذکر می کنند نفرت داشتن از دنیا در این خطبه توسط حضرت بیان شده توسط برخی از ناقلان حدیث امثال سبط بن جوزی این خطبه را به خاطر فصاحت و بلاغت بالا به خطبه البالغه نامگذاری کرده اند
بخش اول ، دنیا چیست:
♦دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ؛
قبل از (دار بالبلاء) الدنیا بوده دنیا سرایی است که با بلا پیچیده شده[محفوفه] نمیشود بلا گرفتاری و سختی و کمبود را از دنیا گرفت دنیا به نیرنگ و بی وفایی[غدر] معروف و مشهور است بی وفایی دنیا کاملاً معلوم است و همه می دانند دنیا به کسی وفا نمی کند و هم به معنی بی وفایی اهل دنیا ست.
مردم تا به ما نیاز دارند احترام ما را حفظ میکنند ولی تا دست تنگی پیش بیاید و نتوانیم به کسی کمک کنیم احترام ها و رفت و آمدها کم میشود.
♦لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا؛
احوال دنیا ثابت نیست و مدام در حال تغییر و دگرگونی است.
مهمانان و ساکنان دنیا سالم و در امان نیستند.هر کس در این عرصه خاکی آمد سلامت تام ندارد و گرفتاری و بیماری و رنج دائم برایش هست.
♦أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ؛
دنیا دارای احوال مختلف و متغیری است نوبت به نوبت[تارات] فرصت به فرصت احوال دگرگون می شود.
هر دفعه یک شکل خود را به ما نشان می دهد دنیا دو رو یا دو شکل دارد.
(یوم لک و یوم علیک) روزی به نفع و حال را خوش می کند و یک روز بر علیه و مشکلات زیادی برای انسان به وجود می آورد.
روزی بنی اسرائیل به گنجینه های قارون نگاه میکنند و با خود می گویند:
(یا لَیتَ لَنا مِثلَ مااُوتِیَ قارُونُ ؛ قصص - ۸۱) کاش ما هم کمی مثل قارون دارایی داشتیم. صبح که دیدند زمین قارون و دارایی او را بلعیده گفتند:
( لَولا اَن مَنَّ اللهُ عَلَینا لَخَسَفَ بِنا) اگر خداوند به ما منت نمی گذاشت و به ما رحم نمیکرد ما هم امروز از بین رفته بودیم. حالات دنیا مختلف است.
روزی به قارون غبطه میخوردند روزی خدا را شکر می کنند که با او نبودند
♦الْعَیْشُ فِیهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ؛
عیش و خوشی مطلق (اینکه انسان هر گونه که دلش بخواهد زندگی کند) در دنیا مذموم و ناپسند است چرا؟ چون عیش انسان را از خدا غافل میکند. عیش باعث غرق شدن در دنیا می شود.
وقتی پیامبر به معراج رفتند به پیامبر فرمودند: (یا احمد هل تدری ای العیش اهلاً )پیامبر میدانی کدام عیش و راحتی دلنواز تر و دلچسب تر است؟
پیامبر فرمود: لا
(قال : َالعیشُ الحنی هوَ الذّیِ لایُفتَر صاحِبی عَن ذِکری ) زندگی خوب و عیش آن است که مرا فراموش نکنید صاحب ذکر از ذکر خدا خسته نشود.
(فلایَنسَی نِعمَتآی) و نعمت مرا هم فراموش نکند !
خداوند فرمود عیش دو مدل است یک عیش مطلق : مستی نعمت که انسان آنقدر دارد که مست نعمت شود که دو آفت دارد .
الف) از یاد خدا غافل می کند.
ب ) نعمت خدا را دیگر نمی بینید. حضرت فرمود اهل عشق کامل و تام نباشید چون مذموم است. شما را از یاد خدا غافل میکند عیش در حدی که ما را از یاد خدا و دیدن نعمت غافل نکند خوب است .
در کتاب کامل مبرد آمده که یزید بن عبدالملک روزی گفت من امروز را میخواهم بدون غم و غصه و با عیش مطلق سر کنم امروز هیچ خبر بدی به من ندهید مشغول عیش ونوش و شرابخواری شد در همین حین اناری در گلوی معشوقه او گیر کرد و کارش تمام شد وعیش مطلق او به تلخ ترین و سخت ترین لحظه تبدیل شد نوشتند یزید بن عبدالملک تا زمانی که بدن معشوقه اش متعفن نشده بود اجازه نداد بدن را دفن کنند و مدام او را در آغوش می کشید دنیا محل عشق مطلق نیست.
دنیا را بشناسید تا از خدا ناراحت نشوید و به روزگار ناسزا نگویید.
( والاَمانُ مِنها مَعدُوم) امنیت مطلق در زمین معدوم است و وجود ندارد جای امنیت مطلق قیامت و بهشت است جای عیش مطلق قیامت است که هر چه بخورد دل درد و اسباب زحمت نشود. در دنیا غذا خوردن و غذا پختن و پول درآوردن مشکل است.
♦وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِیهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ
اهل دنیا در دنیا هدف هستند که به سمت آنها هدف گیری[مُستَهدَفه] و نشانه گیری شده است.
♦تَرْمِیهِمْ بِسِهَامِهَا
بلاها و گرفتاری ها و سختی ها مدام به سمت این هدف تیراندازی می کنند[ترمِیهِم] انسان در دنیا سیبل و هدف بلاها و سختی هاست.
♦ وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمَامِهَا
سرانجام با مرگ آنها را فانی میکند .
بلا که آمد، مدت یک ماه دو ماه مریضی بعد هم تمام میشود.
پس ما در معرض تیر بلا هستیم و این بلاست که همیشه پیروز است یک سال دو سال هفتاد سال هم که فرار کند یکی از این بلاها گرفتاری ها بسراغ می آید و کار انسان تمام می شود .
♦اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا عَلَى سَبِیلِ مَنْ قَدْ مَضَى قَبْلَکُمْ مِمَّنْ کَانَ أَطْوَلَ مِنْکُمْ أَعْمَارا
بندگان خدا بدانید؛ این خانه ها که در آن هستید و پست و مقامی و زندگی مرفهی که دارید.(هر چیزی که مهر دنیا را خورده شما و هر چه که دنیاییست) شماهمان مسیری طی میکنید که کذشتگان رفتند، خانه های گذشتگان از آنِ شما میشود آن ها مردند شما هم می میرید.
پول واموال آنها به ارث رسید مال شما هم به ارث می رسد شما و هر چیز در این دنیا دارید.
سیر نظام عالم یک سیر خاصی است که شما هم مجبورید در همان مسیر قرار گیرید شما که هیچ، قبلی ها با اینکه چند ویژگی مهم داشتند، اما رفتند.
قبل از شما عمرها طولانی بود باز هم مردند. در تاریخ ( المعَّمرون) داریم کسانی که عمرهای طولانی کردند و جریان بهشت شداد که عمر هزار سال ،۲۰۰۰ سال داشتند بزرگان به آنها استشهاد کردند که عمر طولانی امام عصر بعید و معجزه نیست در تاریخ معمرون که هزار و دو هزار سال عمر کردند آخر مردند شما که ۶۰ یا ۷۰ سال عمر دارید .
♦ وَ أَعْمَرَ دِیَاراً
کسانیکه سرزمین [دیار] خود را آباد میکردند چه آباد کردنی!
شداد واقعاً بهشتی در زمین ساخته بود ستون ها از زمرد و یاقوت ولی حتی فرصت پا گذاشتن در بهشت را نداشت قبل از اینکه از اسب پیاده شود جانش را حضرت عزراییل گرفت
♦ وَ أَبْعَدَ آثَاراً.
آثار آنها هم از ما بادوامتر بود مثل تخت جمشید و اهرام مصر حضرت فرمود گذشتگان عمر طولانی داشتند خانه ها و سرزمین های شان آباد و دوام آثارشان بیشتر بود( مساجد ۷۰۰ ساله هست در حالی که خانه های ۲۵ سال به بالا کلنگی محسوب میشوند) با این همه اوصاف آنها رفتند و رسیدند.
♦ أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَةً
صوت و صدای آنها خاموش [هامده] گردید و از آنها خبری نیست در حالی که قدرتمند و ورزیده بودند .
♦وَ رِیَاحُهُمْ رَاکِدَة
ریاح در اینجا دو معنی دارد.
۱. ریح به معنی روح یعنی روح و جسم آنها راکد شد .
۲. ریح به باد تکبر و نخوت گفته می شود باد در گلو انداختن و با تکبر حرف زدن حضرت فرمود کجا هستند متکبر ها ؟
(اینَ العَمالِقَه واَبناءُ العَمالِقَه اینَ الفَراعِنَه و أبناءُ الفَراعِنَه ؟) کجا هستند فرعون ها و کسری ها همان هایی که ظالم بودند و غرور داشتند و به بقیه ظلم می کردند.
♦ وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِیَة
جسد آنها کهنه وپوسیده شد .
♦وَ دِیَارُهُمْ خَالِیَة
وشهرهای آنها خالی از سکنه ماند.
♦وَ آثَارُهُمْ عَافِیَةً؛
وآثار آنها محو شد[عافیه]
(عفو یعنی خدایا گناهان ما را محو کن) چنان دیار آنها محوشد و دیگر اثری از آنان نیست. بجای اینهمه دارایی چه چیز گرفتند؟ حضرت فرمود : هیچ چیز.
♦فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمُشَیَّدَةِ وَ النَّمَارِقِ الْمُمَهَّدَةِ
آنها جابجا کردند [استبدل]و عوض گرفتند بجای آن قصرهای بلند[مُشیَده]
مشیّددو معنا دارد:
۱. مرتفع
۲-گچ .
خانه ها قبلا گلی بود که استحکام نداشت در مقابل آن خانه های گچی استحکام بیشتری داشت. یعنی خانه ها سر به فلک کشیده ومستحکم. ( والنمارق الممهده) و پشتی هایی [نَمارق]که به آن تکیه زنند. [ممَهده]
♦الصُّخُورَ وَ الْأَحْجَارَ الْمُسَنَّدَةَ [الْمُسْنَدَةَ]
همه لذتها را رها کرده و سنگ وصخره های تکیه داده شده به زمین را گرفتند در داخل قبر به یک سنگ تکیه داده اند
♦ وَ الْقُبُورَ اللَّاطِئَةَ الْمُلْحَدَةَ،
قبرهای بزرگ را تبدیل به قبور بهم چسبیده [لاطئه] ولحد گذاری شده [مُلحَده ]کردند.
قبلا ادعا داشتند به اتاق وساختمان من کسی وارد نشود الآن اموات بهم چسبیده ولحدگذاشتند که مبادا فرار کند بالش زیر سر آنها خاک وروی آنها هم خاک حضرت فرمود سرنوشت شما هم همین است.
♦ الَّتِی قَدْ بُنِیَ عَلَى الْخَرَابِ فِنَاؤُهَا
قبرهمان جایی است که بناشده برای خراب و نابودی صحن و حیات آن[فناوها]دنیا را ساختند برای خراب شدن.
هیچ کس داخل قبر نمیرود قبر، ستون ندارد و محکم نیست قبر را در جایی که زمین نرمی دارد میکنند و میت را می گذارند صحن این قبر برای خرابی ساخته شده است
♦وَشُیِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاؤُهَا،
و به جای ستون وگچ بنایش را با خاک محکم کرده اند.
♦فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ
محل قبرها بهم نزیک است [مقترب]
♦ وَ سَاکِنُهَا مُغْتَرِبٌ،
ساکنان قبرستان به شدت از هم دور هستند و با هم غریبند[مُغترِب] کاری به کار هم ندارند.
این حالی که حضرت ذکر میکند گذشتگان با آن قدرت شوکت رفتند و به انجا رسیدند ما هم همین مسیر را طی میکنیم ( أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ ) نمیبینی خدا با قوم عاد چه کرد؟
( إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ) کسانیکه شهرهای خود مستحکم درست کردند.
(الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ)
تاریخ بخود چنین شهرهایی ندیده
(وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ)
کسانیکه صخره ها را می کندند وکاخ می ساختند
(وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ)
فرعونهای صاحب قدرت چنین بودند اکنون کجا هستند!!!
(الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ) قدرت وثروت که آمد طغیان کردند کسانیکه طغیان میکردند.
(فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ) فساد زیاد کردند.
(فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ)خدا با تازیانه جواب آنها را داد. آنها با آن قدرت و شوکت رفتند.(سوره فجر آیات ۶-۱۳)
حضرت می فرماید: قبر ها به هم نزدیک ولی از هم دورند .
نظامی می گوید:
به وقت زندگی رنجور حالیم/
که با گرگهای وحشی در جواریم /
در زندگی چه آفتهاو انسانهایی که مثل گرگ برای ما دندان تیز کرده ، در زندگی با گرگ ها دست و پنجه نرم میکنیم
به وقت مرگ با صدداغ حرمان/
زگرگان رفت باید سوی کرمان /
ازدنیا جسم را که بردند بدن خوراک کرمان می شود.
زگرگان تا به کرمان راه کم نیست /
زما تا مرگ مویی نیز هم نیست /
فاصله کرمان تا گرگان کم نیست ما با مرگ نزدیکیم
♦ بَیْنَ أَهْلِ مَحَلَّةٍ مُوحِشِین
اموات از این دنیا به محله وحشت زدگان می روند.
♦وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِینَ؛
کسانیکه به ظاهر در دنیا فراغ بال دارند دنبال کار ومشغله هستید حضرت می فرماید در آنجا گرفتاری بیشتر است.
♦لَا یَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ
اموات دیگر انسی به وطن هایشان ندارند وطن در اینجا دو معنا دارد .
۱- قبر: اگر چه خانه ی آنها قبر است ولی قبر برایشان وطنی نیست وباقبر انس نمی گیرند کسیکه اهل فساد و گناه است در قبر آرامش ندارند قبر جایگاه عذاب است ولی مومن( القبر روضه من ریاض الجنه) قبر برای مومن باغ بهشت است وبا آن انس میگیرد.
۲- وطن همین شهر و دیار دیروز وقتی از دنیا رفت به شهرو دیار قبلی انس و علاقه ای ندارد.
♦وَ لَا یَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ الْجِیرَانِ،
اموات اگر چه به هم نزدیک اند ولی زیارت و صله رحم ندارند زیارت همسایگان [جیران]برایشان ممکن نیست .
منظور گرفتار و گناهکارند.
در کافی روایتی آمده حضرت با دوستان به وادی السلام مدت مدیدی سرپا بود شخصی سوال میکند با که سخن میگویید،
فرمود : من با اموات حرف میزنم، می بینم اموات به دور هم حلقه زده با هم حرف می زنندو به زیارت هم میروند.
( لو کُشِفَ رَاَیتَهُم حَلَقَ مِن حَلَق)
ولی گنهکاران گرفتار گناه خود هستند و به زیارت نمی روند و همسایگان را نمی بینند
ْ♦️ عَلَى مَا بَیْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الجِوَارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ؛
در حالی که به شدت به هم نزدیک و خانه های نزدیک به هم دارند
♦ وَ کَیْفَ یَکُونُ بَیْنَهُمْ تَزَاوُرٌ
چگونه ممکن است رفت و آمد و دیدار[تَزاوُر] بین آنها باشد ؟
♦وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِکَلْکَلِهِ الْبِلَى
حضرت تشبیه می کند پوسیدگی جسم انسان را به شتر قوی هیکل،
شتر وقتی میخواهد کسی را له کند سینه خود را روی موجود می اندازد سینه شتر [کَلکلِهِ] سنگین است روی شخص انداخته و خود را به زمین فشار می دهد.
قبر چنین شما را خرد و له میکند.
♦وَ أَکَلَتْهُمُ الْجَنَادِلُ وَ الثَّرَى
خاک [ثَری] و سنگ های قبر[جنادل] مردگان را خوردهاند.
وقتی آب میخوریم آب در بدن هست. اما آب داخل لیوان تمام شده .
زمین هست ولی از مرده خبری نیست قبر می خورد و می پوشاند جنازه را .
چگونه زیارت هم بروند در حالیکه گرفتارند
♦وَ کَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ
مانند آن است که می بینم شما هم به همان مسیری که دیگران رفتند،رفتهاید. کنایه از امر محقق الوقوع است.
خدا میگوید قیامت آمد چون حتما میآید مثل آن است که شما رفته اید به مسیری که آنها رفته اند نه این که می روید.
♦وَ ارْتَهَنَکُمْ ذَلِکَ الْمَضْجَعُ
مانند آن است که قبر[مَضجع] شما را گرو گرفته[ارتهنکم] چون گرفتار است حق به جایی رفتن ندارد.
♦وَ ضَمَّکُمْ ذَلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ.
مانند آن است که می بینم این قدر شما را محکم گرفته. مسیر آینده شما را میبینم مثل مسیر گذشتگان. بهتر است که امروز را دریابید.
از اینجا به بعد حضرت گویی جواب آنها را میدهد که در فردای قیامت عذری پذیرفته نیست.
♦فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ
چگونه خواهید بود اگر با مرگ کار شما تمام میشد؟ کسی که گناه می کند و اعتقاد دارد مرگ پایان مسیر است، گناه میکنددر حالی که مرگ پایان کار نیست.
اگر با مرگ کار تمام بود سخت نبود ولی چگونه خواهید بود در زمانی که کار شما در برزخ تمام شود و وارد قیامت شوید.
♦ وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ؟
تازه با مرگ برانگیخته می شوید چطور است حال شما وقتی که برزخ تمام شد و تازه برپایی زده میشود برای قیامت و ابدیت
♦«هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ
آنجاست که هرکس می بیند و می فهمد آنچه را که از پیش فرستاده[مااَسلَفَت]
♦وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ
و همه برمیگردند به سمت مولای حقیقی خود که خداست.
در دنیا مال ثروت و فرزند را مولا و سرپرست گرفته ایم اختیار خود را به آنها داده ایم.
فرمود روزی همه به سمت مولای حقیقی خود که خدا هست برمیگردند .
♦وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُون»
و عذرهای واهی که می آورند دیگر پذیرفته نیست گناه کرد باید پای گناهت بماند عبادت کرد باید جزای عبادت را ببیند.
خطبه البالغه بود خطبه ای است که حضرت در آن جریان مرگ و دنیا را برای ما بیان میکند دنیا دار سختی است و این سختی شما را به خود مشغول نکند عبادت کنید تا از دنیا نرفتهاید آماده مرگ شوید فردا هیچ عذری پذیرفته نیست گرفتاری و مشکلات هست هر کس به جای رسید با همین گرفتاریها رسید
اللهم عجل لولیک الفرج
واجعل عواقب امورنا خیرا