بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۲/۱/۱۹ - ۱۷رمضان المبارک
💢 خطبه ۲۲۴ 💢 کتاب فیض الاسلام ۲۱۵ موضوع: عدالت در حکومتداری
در واقع خطبه از سه بخش تشکیل شده و مضامین هر سه بخش بهم مرتبط هستند. در شآن صدور این خطبه گفته اند عده ای به حضرت پیشنهاد میکردند بااین روش عدالت ورزی مردم از اطراف امام پراکنده و بسمت معاویه کشیده میشوند . برای حل مشکل حضرت روش معاویه را پیش بگیرد، برای همراه کردن بزرگان ، روسای قبایل از بیت المال بذل و بخشش داشته باشد
اشراف را سهم خاص بدهد تا مردم به تبع از آنها دور حضرت را خالی نکنند. همان کاری که معاویه میکرد ذی نفوذ را میخرید و آنها تحت امر معاویه در می امدند. مابقی مردم به تبع دنبال انها حرکت میکردند.
حضرت باید با این فکر مقابله میکرد، من هرگز حاضر نیستم ظلم کنم. حکومت را بدست گرفته بود که عدالت را برقرار کند نه اینکه خود ظلم کند. بنا بود حکومت راهی برای رسیدن به عدالت قرار بدهد و قطعا بر این مبنا در مسیر حرکت خواهد کرد. بخش اول: پرهیز از ستمکارى
🔶وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً حضرت قسم می خورند. بخدا قسم اگر شب را بیتوته کنم [اَبیت] و بر روی خار [حَسَک]سعدان دراز بکشم و بیدار باشم[مُسهَدا] چه درد و رنجی دارد. بیدار با تمام وجود همه درد را میچشد. (سعدان یک نوع خار تیز بزرگی هست قاعدتا ضخیم هست چون هرچه طول خار بلندتر باشد ساقه آن درشت و ضخیم خواهد بود)
🔶أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، و روز مرا به غل و زنجیر [مُصفَدا]بکشند , و چنین سپری کنم[اُجَرَّ]
🔶 أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ این دو حالت در شب و روز برای من محبوبتراست از اینکه خدا و رسول را در روز قیامت ملاقات کنم [اَلقَی]در حالیکه در حق بندگان ظلم کرده باشم .
روز قیامت کفار را بر این خار سعدان می گذارند. که گناه ظلم بدتر از کفر است . در کفر ارتباط با خدا بهم خورده ، اما در ظلم حق بندگان خورده شده.
🔶وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ از اینکه در راه رضایت اشراف پا روی حق ضعیفان گذارم . وبرای یک شی ناچیز دنیا [حُطام] غاصب باشم. چند نفر از دور علی بروند چیزی نیست که بخواهم حق را رعایت نکنم .
🔶وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا چگونه این مسیر را بر خود هموار کنم و بر احدی ظلم کنم و عدالت را نادیده بگیرم در حالیکه جسم فربه شده در دنیا بزودی به سمت مرگ وپوسیدگی[بِلا] حرکت می کند و برگشت[قُفولُها] من بسوی خدا خواهد بود. برای چنین جسمی چگونه از حق ضعفا بگذرم .
معنای دوم قفول : می بینم تمام ارکان بدن شیرازه اعضا از هم گسسته میشود.[قُفولها]
سیاست و حکومت چنین پیامد و ٱفتهایی دارد.. پارتی بازی, فامیل گرایی , سفارش , اما علی اهل آن نیست.
🔶وَ یَطُولُ فِی الثَّرَى حُلُولُهَا؟ در حالیکه مدت طولانی در زیر خاک ماندگار خواهیم بود. توقف جسم در زمین [الثَری] با اذیت و رنج طول می کشد [یَطول]
بخش دوم :پرهیز از امتیاز خواهى
🔶وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعا بخدا قسم برادرم عقیل در حالیکه فقر[اَملَق] او را در بر گرفته, طلب کرد که به او ببخشم [اِستَماحَنی] یک پیمانه ی [صاعاً] گندم مستمری از بیت المال را برای او قرار بدهم.
🔶وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ فرزندان او را دیدم که موهای آنها [شعور]از فقر ژولیده [شُعث] بود.
🔶 غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ و خاک فقر چهره ی آنها را پوشانده بود.[غُبِرَ]
🔶کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ؛ گویا صورت انهارا با یک ماده عِظلم سیاه کرده بودند. (عظلم ماده ای برای رنگ کردن بکار میرود)
🔶وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً، خواسته ی خود را هم مدام تکرار می کرد.
علت فقر عقیل چه بود ! و اینکه چه چیزی میخواست! دو مقوله جدا از همند. عده ای قائلند علت فقر : عقیل بشدت بخشنده بود هر چه بدست او میرسید به دیگران بذل و بخشش میکرد.
عده دیگری قائلند : همان فقر عادی است فرزند زیاد داشت و در اواخر نابینا شده و کاری نداشت دچار فقر شده بود. واما چه می خواست: مقرری ماهانه ایی که حضرت برای او در نظر گرفته بود و آن چیزی که به او میدادند عادلانه بود ولی عقیل میگفت ماهانه سه کیلو گندم مازاد از مقرری از بیت المال بگیرد . نه اینکه امده باشد تا یکبار بگیرد. از بیت المال بیش از حق در خواست داشت که حضرت نمی پذیرد.
برخی گفته اند : عمده حرف او سه کیلو گندم نبود صد هزار درهم بدهی داشت. (همه موارد هم میتواند با هم قابل جمع باشد موردی نیست) حضرت در جواب او فرمود : این مقدار پول، من از خودم ندارم ولی ماهانه مبلغی مثل دیگران از بیت المال دارم نیمی از آن را بتو میدم نیم دیگر خرج خانه باشد. ولی عقیل نپذیرفت مگر ماهیانه حضرت چقدر هست !!! از بیت المال درخواست داشت.
پیامبر فرمود: من عقیل را از دو جهت دوست میدارم. هم فامیل است و هم پدر او ابوطالب عقیل را خیلی دوست می داشت. و من بخاطر احترام فراوان به ابو طالب عقیل را دوست میدارم.
عقیل جایگاه خوبی داشت، فرزتدان او در کربلا به شهادت رسیدند. عقیل محبت امیرالنومنین داشت . و فرزندان محبت فرزنداو حسین بن علی را داشتند. عقیل در اواخر عمر نابینا شده بود ودر همان زمان نزد حصرت برای درخواست آمد.
🔶فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی من گوش خود به عقیل سپردم [اَصغَیتُ] حرف اورا خوب شنیدم . طوری که عقیل گمان کرد که من دینم را به او فروخته ام [اَبیعُهُ] (حضرت پارتی بازی را دین فروشی میداند.)
پیامبر فرمود: 《شرَّ الناس مَن باعَ آخرَتَهُ بالدُّنیا》بدترین مردم کسی ست که اخرت خود را بدنیا بفروشد. و بدتر از آن کسی که آخرت خود را بخاطر دیگران بفروشد تا دیگران به عیش و لذت دنیا برسند.
🔶وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی. عقیل پنداشت رهبری او را [قیاده] قبول می کنم و زمام امور خود به او می سپارم. روش خود فراموش کرده طریق او را می پیمایم .[مُفارقاً طریقتی]
🔶 فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً آهنی را چنان داغ کردم [اَحمَیتُ] نزدیک دست او بردم . لفظ " لهُ " بنفع اوست ، اگر پول به او میدادم به ضرر او کار کرده بودم ولی با اینکار (حرارت آتش) بنفع او کار می کنم.
🔶ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا، حرارت را نزدیک دست او بردم. تا عبرت بگیرد.
🔶 فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا بمحض احساس حرارت و درد [اَلمِها] از سوختن ضجه ای زد[ضَجَّ]
🔶 وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا؛ نزدیک بود از حرارت [مَیسَمِها] بسوزد
🔶 فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ، به او گفتم زنان فرزند مرده [ثَواکِل]بر تو بگریند[ثَکلَتکَ] عقیل این چه در خواستی بود از من کردی.
🔶 أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ آیا ناله میکنی [اَتَئِنُ] بخاطر داغی یک آهنی که انسان حرارت داده[اَحماها] و آنهم بازیچه[للعِبَه] عبرت گیری بود نه سوزاندن .
🔶وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ، چگونه مرا می کشانی[تَجرُنی] بسمت ناری که خدای جبار از روی غضب انرا بر افروخته.[سَجَرَها]
🔶أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؟ ایا از این داغی و اذیت میترسی و ناله داری، چگونه با اجابت این درخواست تو ,من از اتش خالص جهنم[لظی] نترسم و ناله نکنم.!!!
بخش سوم : رد رشوه
حضرت " اشعث بن قیس " را مثال میزند با تحفه ای نزد حضرت امد که اگر پرونده ی او زیر دست حضرت قرار گرفت , اغماضی داشته باشد.
🔶وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا عجیب تر از ماجرای عقیل اینست ، یک شبی کوبنده ای [طارق]دق الباب کرد و ظرفی [وِعاء] که روی او پوشیده شده بود .[ملفوفه] برای من آورد.
🔶 وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا معجونی که با دیدن ان تنفر بر من نشست.[شَنِئتُها]
🔶کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا. حلوای معروف و شیرین در دست وارد شد.. گویا که با اب دهان [بِریقِ]و استفراغ [اَوقَیتَها]مار درست شده بود با اینکه حلوای شیرین بود اما زهر مار بود.. ( صرب المثل شیرین بود ولی از زهر مار بدتر بود)
🔶فَقُلْتُ أَصِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟ سوال کردم صله است یا زکات یا صدقه ؟
۱- صله یعنی صله ارحام ، چیزی که از اقوام میرسد، و ان دو با هم نسبت فامیلی نداشتند پس صله به این معنا نیست. ۲- صله بمعنای رشوه ، تا طرف را وصل کند به درخواست خود.
🔶فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ. تو میدانی که صدقه و زکات برما اهل بیت حرام است.
🔶 فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ، گفت نه زکات است و نه صدقه ، بلکه هدیه است. یعنی همان صله (رشوه) که لفظ انرا به هدیه تغییر داده است. در روایات آمده که هدیه گرفتن حاکم بشدت مذموم است
🔶فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ، گفتم : زنان بداغ نشسته از فرزند بر تو گریه کنند, میمردی و اینکار انجام نمیدادی .
🔶 أَعَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی، تواز راه دین وارد شدی صله اوردی مرا فریب دهی. از طریق دین میخواهی مرا خدعه بزنی .
🔶 أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ، أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟ دیوانه شدی [مُختَبط] یا جن زده , یا هذیان می گویی[تَهجُر] این حرفها به علی نمی چسبد.
🔶وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ، بخدا قسم اگر تمام اقالیم هفتگانه و آنچه که تحت آنست را بنام علی بزنند که خدا را نافرمانی کنم [اَعصِی الله] در ظلم به مورچه ای که پوسته جویی[جُلبَ شعیره] از دهان مورچه بگیرم.[اَسلُبُها] ابدا و هرگز چنین کاری نمی کنم.[ما فعَلتهُ]
🔶وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا. دنیای شما با تمام زر و زیور آن درنزد من پست تراست از یک برگ [ورقَه]در دهان ملخ[جَراده] آنهم جویده و خرد شده[تَقضَمُها] که ارزشی ندارد و بکاری نیاید. اینقدر برای من بی ارزش است. که بخواهم برای بی ارزش ظلم کنم.
🔶مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى! علی را چه به این نعمتهای فانی [یَفنی] و لذت های زود گذر که ماندگار نیستند. عدالت علی بر احساس او غالب است. احساس علی فرمانبردار عقل اوست.
🔶 نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ پناه میبرم بخدا از تعطیلی[سُبات] عقل ، از اینکه عقل به خواب غفلت فرو برود.
🔶وَ قُبْحِ الزَّلَلِ پناه میبریم بخدا از لغزشهای قبیح , چه چیزی زشت تر از ظلم به دیگران.
🔶وَ بِهِ نَسْتَعِین. وازخدا براینکار استعانت می جوییم.
غفر الله لی و لکم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۱/۱۹ - ۱۷رمضان المبارک
💢 خطبه ۲۲۴ 💢
کتاب فیض الاسلام ۲۱۵
موضوع: عدالت در حکومتداری
در واقع خطبه از سه بخش تشکیل شده و مضامین هر سه بخش بهم مرتبط هستند.
در شآن صدور این خطبه گفته اند
عده ای به حضرت پیشنهاد میکردند بااین روش عدالت ورزی مردم از اطراف امام پراکنده و بسمت معاویه کشیده میشوند . برای حل مشکل حضرت روش معاویه را پیش بگیرد، برای همراه کردن بزرگان ، روسای قبایل از بیت المال بذل و بخشش داشته باشد
اشراف را سهم خاص بدهد تا مردم به تبع از آنها دور حضرت را خالی نکنند.
همان کاری که معاویه میکرد ذی نفوذ را میخرید و آنها تحت امر معاویه در می امدند. مابقی مردم به تبع دنبال انها حرکت میکردند.
حضرت باید با این فکر مقابله میکرد، من هرگز حاضر نیستم ظلم کنم.
حکومت را بدست گرفته بود که عدالت را برقرار کند نه اینکه خود ظلم کند.
بنا بود حکومت راهی برای رسیدن به عدالت قرار بدهد و قطعا بر این مبنا در مسیر حرکت خواهد کرد.
بخش اول: پرهیز از ستمکارى
🔶وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً
حضرت قسم می خورند.
بخدا قسم اگر شب را بیتوته کنم [اَبیت] و بر روی خار [حَسَک]سعدان دراز بکشم و بیدار باشم[مُسهَدا] چه درد و رنجی دارد.
بیدار با تمام وجود همه درد را میچشد.
(سعدان یک نوع خار تیز بزرگی هست قاعدتا ضخیم هست چون هرچه طول خار بلندتر باشد ساقه آن درشت و ضخیم خواهد بود)
🔶أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً،
و روز مرا به غل و زنجیر [مُصفَدا]بکشند , و چنین سپری کنم[اُجَرَّ]
🔶 أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ
این دو حالت در شب و روز برای من محبوبتراست از اینکه خدا و رسول را در روز قیامت ملاقات کنم [اَلقَی]در حالیکه در حق بندگان ظلم کرده باشم .
روز قیامت کفار را بر این خار سعدان می گذارند. که گناه ظلم بدتر از کفر است .
در کفر ارتباط با خدا بهم خورده ، اما در ظلم حق بندگان خورده شده.
🔶وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛
از اینکه در راه رضایت اشراف پا روی حق ضعیفان گذارم . وبرای یک شی ناچیز دنیا [حُطام] غاصب باشم.
چند نفر از دور علی بروند چیزی نیست که بخواهم حق را رعایت نکنم .
🔶وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا
چگونه این مسیر را بر خود هموار کنم و بر احدی ظلم کنم و عدالت را نادیده بگیرم در حالیکه جسم فربه شده در دنیا بزودی به سمت مرگ وپوسیدگی[بِلا] حرکت می کند و برگشت[قُفولُها] من بسوی خدا خواهد بود. برای چنین جسمی چگونه از حق ضعفا بگذرم .
معنای دوم قفول : می بینم تمام ارکان بدن شیرازه اعضا از هم گسسته میشود.[قُفولها]
سیاست و حکومت چنین پیامد و ٱفتهایی دارد.. پارتی بازی, فامیل گرایی , سفارش , اما علی اهل آن نیست.
🔶وَ یَطُولُ فِی الثَّرَى حُلُولُهَا؟
در حالیکه مدت طولانی در زیر خاک ماندگار خواهیم بود.
توقف جسم در زمین [الثَری]
با اذیت و رنج طول می کشد [یَطول]
بخش دوم :پرهیز از امتیاز خواهى
🔶وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعا
بخدا قسم برادرم عقیل در حالیکه فقر[اَملَق] او را در بر گرفته,
طلب کرد که به او ببخشم [اِستَماحَنی] یک پیمانه ی [صاعاً] گندم مستمری از بیت المال را برای او قرار بدهم.
🔶وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ
فرزندان او را دیدم که موهای آنها [شعور]از فقر ژولیده [شُعث] بود.
🔶 غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ
و خاک فقر چهره ی آنها را پوشانده بود.[غُبِرَ]
🔶کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ؛
گویا صورت انهارا با یک ماده عِظلم سیاه کرده بودند.
(عظلم ماده ای برای رنگ کردن بکار میرود)
🔶وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً
برادرم عقیل یکبار نیامد بلکه مکرر مراجعه کرد.
🔶وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً،
خواسته ی خود را هم مدام تکرار می کرد.
علت فقر عقیل چه بود !
و اینکه چه چیزی میخواست! دو مقوله جدا از همند.
عده ای قائلند علت فقر : عقیل بشدت بخشنده بود هر چه بدست او میرسید به دیگران بذل و بخشش میکرد.
عده دیگری قائلند : همان فقر عادی است فرزند زیاد داشت و در اواخر نابینا شده و کاری نداشت دچار فقر شده بود.
واما چه می خواست:
مقرری ماهانه ایی که حضرت برای او در نظر گرفته بود و آن چیزی که به او میدادند عادلانه بود ولی عقیل میگفت ماهانه سه کیلو گندم مازاد از مقرری از بیت المال بگیرد . نه اینکه امده باشد تا یکبار بگیرد. از بیت المال بیش از حق در خواست داشت که حضرت نمی پذیرد.
برخی گفته اند : عمده حرف او سه کیلو گندم نبود صد هزار درهم بدهی داشت.
(همه موارد هم میتواند با هم قابل جمع باشد موردی نیست)
حضرت در جواب او فرمود : این مقدار پول، من از خودم ندارم ولی ماهانه مبلغی مثل دیگران از بیت المال دارم نیمی از آن را بتو میدم نیم دیگر خرج خانه باشد.
ولی عقیل نپذیرفت مگر ماهیانه حضرت چقدر هست !!!
از بیت المال درخواست داشت.
پیامبر فرمود: من عقیل را از دو جهت دوست میدارم. هم فامیل است و هم پدر او ابوطالب عقیل را خیلی دوست می داشت. و من بخاطر احترام فراوان به ابو طالب عقیل را دوست میدارم.
عقیل جایگاه خوبی داشت، فرزتدان او در کربلا به شهادت رسیدند.
عقیل محبت امیرالنومنین داشت .
و فرزندان محبت فرزنداو حسین بن علی را داشتند.
عقیل در اواخر عمر نابینا شده بود ودر همان زمان نزد حصرت برای درخواست آمد.
🔶فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی
من گوش خود به عقیل سپردم [اَصغَیتُ] حرف اورا خوب شنیدم .
طوری که عقیل گمان کرد که من دینم را به او فروخته ام [اَبیعُهُ]
(حضرت پارتی بازی را دین فروشی میداند.)
پیامبر فرمود: 《شرَّ الناس مَن باعَ آخرَتَهُ بالدُّنیا》بدترین مردم کسی ست که اخرت خود را بدنیا بفروشد. و بدتر از آن کسی که آخرت خود را بخاطر دیگران بفروشد تا دیگران به عیش و لذت دنیا برسند.
🔶وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی.
عقیل پنداشت رهبری او را [قیاده] قبول می کنم و زمام امور خود به او می سپارم. روش خود فراموش کرده طریق او را می پیمایم .[مُفارقاً طریقتی]
🔶 فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً
آهنی را چنان داغ کردم [اَحمَیتُ]
نزدیک دست او بردم .
لفظ " لهُ " بنفع اوست ، اگر پول به او میدادم به ضرر او کار کرده بودم ولی با اینکار (حرارت آتش) بنفع او کار می کنم.
🔶ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا،
حرارت را نزدیک دست او بردم. تا عبرت بگیرد.
🔶 فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا
بمحض احساس حرارت و درد [اَلمِها] از سوختن ضجه ای زد[ضَجَّ]
🔶 وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا؛
نزدیک بود از حرارت [مَیسَمِها] بسوزد
🔶 فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ،
به او گفتم زنان فرزند مرده [ثَواکِل]بر تو بگریند[ثَکلَتکَ] عقیل این چه در خواستی بود از من کردی.
🔶 أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ
آیا ناله میکنی [اَتَئِنُ] بخاطر داغی یک آهنی که انسان حرارت داده[اَحماها] و آنهم بازیچه[للعِبَه] عبرت گیری بود نه سوزاندن .
🔶وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ،
چگونه مرا می کشانی[تَجرُنی] بسمت ناری که خدای جبار از روی غضب انرا بر افروخته.[سَجَرَها]
🔶أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى؟
ایا از این داغی و اذیت میترسی و ناله داری، چگونه با اجابت این درخواست تو ,من از اتش خالص جهنم[لظی] نترسم و ناله نکنم.!!!
بخش سوم : رد رشوه
حضرت " اشعث بن قیس " را مثال میزند با تحفه ای نزد حضرت امد که اگر پرونده ی او زیر دست حضرت قرار گرفت , اغماضی داشته باشد.
🔶وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا
عجیب تر از ماجرای عقیل اینست ، یک شبی کوبنده ای [طارق]دق الباب کرد و ظرفی [وِعاء] که روی او پوشیده شده بود .[ملفوفه] برای من آورد.
🔶 وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا
معجونی که با دیدن ان تنفر بر من نشست.[شَنِئتُها]
🔶کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا.
حلوای معروف و شیرین در دست وارد شد.. گویا که با اب دهان [بِریقِ]و استفراغ [اَوقَیتَها]مار درست شده بود با اینکه حلوای شیرین بود اما زهر مار بود..
( صرب المثل شیرین بود ولی از زهر مار بدتر بود)
🔶فَقُلْتُ أَصِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟
سوال کردم صله است یا زکات یا صدقه ؟
۱- صله یعنی صله ارحام ، چیزی که از اقوام میرسد، و ان دو با هم نسبت فامیلی نداشتند پس صله به این معنا نیست.
۲- صله بمعنای رشوه ، تا طرف را وصل کند به درخواست خود.
🔶فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.
تو میدانی که صدقه و زکات برما اهل بیت حرام است.
🔶 فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ،
گفت نه زکات است و نه صدقه ، بلکه هدیه است.
یعنی همان صله (رشوه) که لفظ انرا به هدیه تغییر داده است.
در روایات آمده که هدیه گرفتن حاکم بشدت مذموم است
🔶فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ،
گفتم : زنان بداغ نشسته از فرزند بر تو گریه کنند, میمردی و اینکار انجام نمیدادی .
🔶 أَعَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی،
تواز راه دین وارد شدی صله اوردی مرا فریب دهی.
از طریق دین میخواهی مرا خدعه بزنی .
🔶 أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ، أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟
دیوانه شدی [مُختَبط] یا جن زده , یا هذیان می گویی[تَهجُر] این حرفها به علی نمی چسبد.
🔶وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ،
بخدا قسم اگر تمام اقالیم هفتگانه و آنچه که تحت آنست را بنام علی بزنند که خدا را نافرمانی کنم [اَعصِی الله] در ظلم به مورچه ای که پوسته جویی[جُلبَ شعیره] از دهان مورچه بگیرم.[اَسلُبُها] ابدا و هرگز چنین کاری نمی کنم.[ما فعَلتهُ]
🔶وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا.
دنیای شما با تمام زر و زیور آن درنزد من پست تراست از یک برگ [ورقَه]در دهان ملخ[جَراده] آنهم جویده و خرد شده[تَقضَمُها] که ارزشی ندارد و بکاری نیاید. اینقدر برای من بی ارزش است. که بخواهم برای بی ارزش ظلم کنم.
🔶مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى!
علی را چه به این نعمتهای فانی [یَفنی] و لذت های زود گذر که ماندگار نیستند.
عدالت علی بر احساس او غالب است.
احساس علی فرمانبردار عقل اوست.
🔶 نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ
پناه میبرم بخدا از تعطیلی[سُبات] عقل ، از اینکه عقل به خواب غفلت فرو برود.
🔶وَ قُبْحِ الزَّلَلِ
پناه میبریم بخدا از لغزشهای قبیح , چه چیزی زشت تر از ظلم به دیگران.
🔶وَ بِهِ نَسْتَعِین.
وازخدا براینکار استعانت می جوییم.
غفر الله لی و لکم