بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۲/۹ - ۷رمضان المبارک
💢بخش دوم خطبه۲۲۱💢
کتاب فیض الاسلام۲۱۱
موضوع: هشدار از غفلت زدگی ها
ابن ابی الحدید معتزلی می گویداین خطبه را اگر برای فصحا بخوانی در مقابل این خطبه سجده می کنند.همانگونه که قران آیاتی دارد که سجده مستحب و سجده واجب است، این خطبه ایی است که سجده واجب دارد.وجملات دیگری که: بیش از هزار بار این خطبه را خوانده وهر بار یک مطلب جدیدی، یک تاثیر جدیدی براو گذاشته است.
🔷أُولَئِکُمْ سَلَفُ غَایَتِکُمْ
گذشتگان پیش از شما به جایی که مقصدو مرگ [غایت] شماست رخت کشیدند.
تعبیر امیرالمومنین از مرگ غایت است، سرانجام قطعی همه ما مرگ است.لذا می فرماید: شماباید از این روزنه عبور کنید. مرگ بر پیشانی تک تک شما نوشته شده است.سلف شما به غایت رسیدند شماهم باید به غایتتان که همان مرگ است برسید.
🔷وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِکُمْ
زودتر از شما، پیشگامان[فُرّاط] به آبشخور[مناهل] رسیدند.
به این چشمه رسیدند، موت را سرکشیدند، ذائقه موت که قران میفرماید همین است، شماهم دنباله رو انها هستید.《کلُ نفسِِ ذائقَهُ المَوت》
شما هم به زودی باید مرگ را بچشید.
🔷الَّذِینَ کَانَتْ لَهُمْ مَقَاوِمُ الْعِزِّ
آنان کسانی بودند که پایه هایی بلند داشتند
🔷وَ حَلَبَاتُ الْفَخْرِ
وصاحبان اسبهای فاخر بودند.
🔷مُلُوکاً وَ سُوَقاً
پادشاهان و مردم عادی و رعیت
همه باید به غایت خودشان برسند.
اگر شاهی گدایی عاقبت مرگ /
اگر زرین کلاهی عاقبت مرگ/
اگر ملک سلیمانت ببخشند/
در آخر خاک راهی عاقبت مرگ/
هر درجه علمی، اجتماعی، اخلاقی،پولدار، پادشاه، رعیت، همه انها در مسیر مرگ قرار دارند.
🔷سَلَکُوا فِی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِیلًا
انها در بطنهای برزخ در یک راهی حرکت داده می شوند. [سلَکوا]
بین شارحین در مورد اینکه منظور حضرت از بطون برزخ چیست دو نظر وجود دارد. ۱- بعضی گویند در اینحا منظورهمان قبر است. چون درروایت داریم. امام صادق فرمود: 《البَرزَخُ قَبر》برزخ همان قبر است. در واقع برزخ ما از قبر شروع می شود وادامه پیدا می کند تا وقتی که قیامت شود.
پس یک معنی فی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِیلًا مردگان داخل قبر یک راه ومسیری دارند که باید طی کنند.
۲- بعضی گویند: برزخ به معنی برزخ مصطلح است. برزخ در مقابل دنیا، برزخ در مقابل قیامت.
سه عالم: دنیا، عالم برزخ، عالم قیامت.
واینکه امیرالمومنین تعبیر بطون را بکار برد، بطون برزخ اشاره می کند به آن اسرار نهفته ای که در برزخ وجود دارد.وما از آن مطلع نیستیم.انها در برزخ حرکت می کنند، ولی برزخ خود عالمی است، اسراری دارد، بطونی ، ویژگیهایی دارد که در دنیا از آن فهمی نداریم.
🔷سُلِّطَتِ الْأَرْضُ عَلَیْهِمْ فِیهِ
زمین بر انها مسلط می شود.
🔷فَأَکَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمَائِهِمْ
از گوشت مردگان می خورد.و ازخون مردگان می آشامد.
🔷فَأَصْبَحُوا فِی فَجَوَاتِ قُبُورِهِمْ جَمَاداً لَا یَنْمُونَ
وقتی او را در حفره[فَجَوات] قبر می گذارند تبدیل به جماد می شود که رشد ونمو ندارد[لا یَنمُون]
در قبرآثار حیات نیست. یکی از آثارحیات رشد ونمو است. کسی که حی است رشد وتغییر می کند. ولی کسی که مرد دیگر آثار حیات ظاهری از او گرفته می شود.
🔷وَ ضِمَاراً لَا یُوجَدُونَ.
گمشدگانی [ضِمار]هستند که امیدی به پیدا شدن اینها نیست.
🔷لَا یُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْأَهْوَالِ
نه از چیزی بیمناکند. ناراحتی تدارند[لا یُفزِع]
انسان تا زمانی که روی زمین است نسبت به اتفاقات اطراف موضع می گیرد، ناراحت، خوشحال می شود، می خندد، دلنگرانی پیدا می کند.
فرمود: وقتی که شما وارد حفره قبر شدید دیگر هیچ اخباری بر شما تاثیر نمیگذارد. سیل، زلزله، روز تولد، روز مرگ تاثیر بر شما ندارد.چون شما از دنیا رفته اید، دل از ان قطع شده . ارتباطی با این طرف ندارید.
🔷وَ لَا یَحْزُنُهُمْ تَنَکُّرُ الْأَحْوَالِ
ونه از دگرگونیها اندوهناک و احوالات. ناشناخته،است.[تنکر]
🔷وَ لَا یَحْفِلُونَ بِالرَّوَاجِفِ وَ لَا یَأْذَنُونَ لِلْقَوَاصِفِ
به زلزله های تکان دهنده[رواجِف] اعتنا ندارند [یَحفلون]ونه بانگ تندرها را شنوا واز آن ترسان.
((مرجفه کسانی هستند که با حرفهای انها جامعه ای را متزلزل وبه اضطراب وا می دارد. اراجیف، یعنی حرفهای ناروایی که زده میشودوباعث اضطراب و دلنگرانی می شود. ))
✅️ اگر چه مردگان نسبت به احوال روی زمین اعتنایی ندارند، نگران ومحزون نیستند، ولی به معنای مطلق نگران نبودن نیست.اتفاقا آنها نگرانند، محزون هستند، دغدغه های مردگان با زندگان، متفاوت است.
مرحوم کلینی در کافی شریف در باب سوال قبر این روایت را از امام صادق نقل کرده است:
《یُسألُ المَیِّتُ فی قَبرِهِ عن خَمسٍ : عن صَلاتِهِ ، وزَکاتِهِ ، وحَجِّهِ ، وصیامِهِ ، ووَلایَتِهِ إیّانا أهلَ البَیتِ》
در قبر از مرده پنج سؤال مى کنند: از نماز، زکات، حجّ، روزه و ولایتش نسبت به ما خاندان.
فرمودند: مومنین وقتی می میرند، نکیر ومنکر از آنها سوال می پرسد.( مَن رَبُّک)، جواب میدهدو هیچ اتفاق ناگواری نمی افتد. ولی از کافر می پرسد( مَن رَبُّک) میگوید: ( لااَدری) نمی دانم.
روایت است چنان ضرباتی و عذابی به او می دهند که اگر یک صدم آن را بر همه اهل زمین تقسیم کنند هیچ درختی میوه نمی دهد. همه درختها خشک می شود. همه چیز از حالت طبیعی خود خارج می شود.
🔷غُیَّباً لَا یُنْتَظَرُونَ
غایبانی هستند که کسی انتظار انان را نمی کشد.
🔷وَ شُهُوداً لَا یَحْضُرُونَ
مردگان شاهدانی که حاضر نیستند.
✅️ البته همه اموات شاهد نیستند. اینکه همه اموات بتوانند برگردندو نظارت داشته باشند نیست. ولی خدا به بعضی از اموات اجازه می دهد که برگردند وبه خانواده و دوستان و اطرافیانشان نگاه کنند. گاهی حاضر هستند ولی شهود آنها از جنس حضور نیست. آنها می بینند، نه اینکه کنار ما باشند و ما آنها را درککنیم.
🔷وَ إِنَّمَا کَانُوا جَمِیعاً فَتَشَتَّتُوا
آنها جمع بودند، قوم بودند، وقتی که مردند پراکنده شدند.[شَتَتُوا]
🔷 وَ آلَافاً فَافْتَرَقُوا؛
مردگان در دنیا با هم الفت داشتند[الّافاً] وجداگردیدند .
🔷وَ مَا عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لَا بُعْدِ مَحَلِّهِمْ
نه از درازی زمان است [عهدِهم] ونه از دوری مکان
🔷عَمِیَتْ أَخْبَارُهُمْ
خبرهاشان پوشیده مانده است.
🔷وَ صَمَّتْ دِیَارُهُمْ
وخانه هاشان خموش گردیده.
🔷وَ لَکِنَّهُمْ سُقُوا کَأْساً بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَساً وَ بِالسَّمْعِ صَمَماً وَ بِالْحَرَکَاتِ سُکُوناً
بلکه جامی[کاساً] به آنان( گناهکاران) نوشاندند( جام مرگ، جام عذاب، ) که گویا بودند ونطق آنان گنگ [خَرَس] گردید، شنوا بودند واز آن پس نشنیدند.جنبنده بودند وآرمیدند.
🔷فَکَأَنَّهُمْ فِی ارْتِجَالِ الصِّفَةِ صَرْعَى سُبَاتٍ
چونان بیهوش به خاک افتادند و خوابیدند.[ارتجال] مانند آنکه یک فکر آنی به ذهن انسان بدون تامل می رسد.
مرگ وخواب ارتباط دارند.《النَّومُ اَخُ المَوت》خواب برادر تنی مرگ است.
هنگام خواب ، مرگ و انقطاع روح از جسم راتجربه می کنیم.
🔷جِیرَانٌ لَا یَتَأَنَّسُونَ
مردگان با هم همسایه اند اما هیچ انس[یَتاَنسون] والفتی با هم ندارند.
🔷وَ أَحِبَّاءُ لَا یَتَزَاوَرُونَ
ودوستانی که به دیدار هم نمیروند.
🔷بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَا التَّعَارُفِ
رشته های [عُرَا]آشنایی شان پوسیده واز بین رفته است[بَلیت]
🔷وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ الْإِخَاءِ
پیوندهای برادری شان از هم بریده
🔷فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ
همگی با ام جمع هستند اما هر یک تنهایند. قبرستان، همه جمع هستند ولی هر کدام تنها هستند.
تک وتنها بودن یکی از ویژگیهای مرگ است. اگر ما اینجا با وحدت وتنهایی و عبادت انس پیدا نکنیم، آنجا اذیت می شویم.
✅️ اولیای خدا به جایی می رسند که از تنهایی لذت می برند .
عارفی تک وتنها در اتاق نشسته بود. کسی در زد وارد شد وگفت ما آمدیم شما را از تنهایی درآوریم .عارف گفت: شما آمدید ولی ما قبلا با خدا تنها بودیم. تو آمدی جمع ما وخدا را به هم زدی.
🔷 وَ بِجَانِبِ الْهَجْرِ وَ هُمْ أَخِلَّاءُ
مردگان از هم دورند، در حالی که رفقای هم بودنر.
رفاقتهای آنجا جنس دیگری پیدا می کند. دوستی دنیایی در قبر، برزخ وقیامت ادامه پیدا نمی کند.
✅️ روایات برعکس آن را می گوید: مومنین به زیارت هم میروند .مومنین با همدیگر جلساتی دارند . ولی اینجا حضرت فرمودند : اینجا جای هیچ رفاقتی نیست. در واقع حضرت انسانهای بد، منافقین ، مشرکین را توصیف می کند. یکی از عذابهایی که اهل جهنم می کشند وحدت و تنهایی است. ولی مومنین اجازه دارند به زیارت هم بروند ، به زیارت اهل بیت بروند. به خانواده خود سر بزنند .
✅️ روزی امیرالمومنین به وادی السلام رفت.( جایی که ارواح مومنین آنجا جمع میشود. و شرافتش به حرم امیر المومنین در نجف است. وبرهوت جایی است که هر منافقی ، مشرکی، گناهکاری را هر جای عالم خاک کنند روح او به برهوت می رود. )
ساعتها سرپا ایستاد ومطالبی را ذکر کرد.راوی میگوید من خسته شده بودم وگاهی نشسته وگاهی ایستادم.
وقتی حضرت کارش تمام شد سوال کردم باچه کسی حرف میزدیدحضرت فرمودند:《وَ لَو کُشِفَ لَکَ لَرَاَیتَهّم حَلَقا حَلَقا مُحتَبین یَتَحادَثون》
بله، اگر پردهها برای تو کنار رود خواهی دید که ارواح مؤمنان در برزخ به صورت حلقهوار در حالی که دستهایشان را در زانوها حلقه زدهاند دور هم نشسته و با یکدیگر حرف میزنند.
🔷لَا یَتَعَارَفُونَ لِلَیْلٍ صَبَاحاً وَ لَا لِنَهَارٍ مَسَاءً
نه برای شب بامدادی می شناسند ، ونه برای روز شامی می دانند.
🔷أَیُّ الْجَدِیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کَانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَداً
در هر یک از شب وروز [جدیدین] که رخت بر بسته و کوچ کردند[ظَعَنوا] پیوسته و همیشگی [سرمد] در آنند.
✅️ اینکه امیرالمومنین فرمود برای مردگان شب وروز معنا ندارد ، نکاتی است که شارحین نهج البلاغه به آن توجه کرده اند. یکی از معانی شب وروز نداشتن این است که دیگر تغییر و دگرگونی در مورد آنها معنا ندارد.
معنای دوم اینست که مردگان شب وروز ندارند چون انسان تا وقتی که زنده است شبها برای صبح وصبح برای شب برنامه ریزی میکند . در واقع شب و روز برای برنامه ریزی است. ولی کسی که ازدنیا رفته در اختیار خودش نیست هر طور خواست زندگی کند .
طبق اعمالی که در گذشته انجام داده بود برایش برنامه ای میدهند. باید مسیر خاصی را طی کند .
مرحوم خویی در منهاج البراعه.( جلد ۱۴ صفحه ۲۲۶) بحثی را ذکر میکند که ما در قیامت شب و روز نداریم .آنجاهمیشه روز است .
ولی در برزخ شب وروز هست .ایشان به آیاتی از قران وروایات اهل بیت استشهاد می کند . در ذیل آیه " لَهُم رِزقُهُم فیها بُکرة وَ عَشِیا "
برای کسانی که از این دنیا رفته اند صبح وشب رزق مخصوصی است. از امام سوال می کنند کجا را میگوید؟ امام صادق فرمود: " ذلک فی جنات الدنیا " رزق داشتن منظور در برزخ دنیایی است. برزخ همان بهشت دنیایی، جهنم دنیایی است. که قبل از قیامت است.
🔷شَاهَدُوا مِنْ أَخْطَارِ دَارِهِمْ أَفْظَعَ مِمَّا خَافُوا
خطر خانه هایشان را سخت تر[افظع] از آن دیدند که می ترسیدند.
مردگان شهادت می دهند.این شهادت اقرار با جان است. شهادتی که حضرت میگوید بالاتر از دیدن است.
🔷وَ رَأَوْا مِنْ آیَاتِهَا أَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا
ونشانه هادیدند بزرگتر ازآنچه می سنجیدند.
🔷 [فَکِلَا] فَکِلْتَا الْغَایَتَیْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَى مَبَاءَةٍ فَاتَتْ مَبَالِغَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ
این دو غایت( بهشت وجهنم) که پیش روی انهاست برای آنان به درازا کشید[مُدُّت] تا رسیدن به جایگاه و منزلگاه [مباءَة] در بیم وامید هستند.
🔷فَلَوْ کَانُوا یَنْطِقُونَ بِهَا لَعَیُّوا بِصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَایَنُوا
اگر می خواستند برای شما آنچه را که دیده اند وشنیده اند توصیف کنند ، انها عاجز میشدند [لَعَیُّوا] ونمیتوانستند بیان کنند.
✅حضرت در خطبه ۱۱۴ فرمود:
《 إِنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ إِلَّا عِقَابُهُ، وَ لَیْسَ شَیْءٌ بِخَیْرٍ مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا ثَوَابُهُ، وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیَانِهِ، وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ》
از بد، بدترى نیست، مگر کیفر بد آن و از خوب، خوب ترى نیست، مگر پاداش نیک آن. هر چه دنیایى است، شنیدنش بزرگتر از دیدن اوست و هر چه آخرتى است، دیدنش بزرگتر از شنیدن آن است
اللهم اجفل عواقب امرنا خیرا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۱/۱۰ - ۸رمضان المبارک
💢بخش سوم خطبه۲۲۱💢
کتاب فیض الاسلام ۲۱۲
موضوع :عبرت گرفتن از حال اموات
امیرالمومنین صلوات الله علیه در بخشهای قبل فرمود: مردگان برای عبرت گرفتن سزاوارتر هستند تا سبب فخر فروشی باشند.
وبه حالات مردگان در برزخ و قبر اشاره فرمود: که اگر بخواهند در مورد شما سخن بگویند زبانشان بسته است و قابل بیان و وصف نیستند.
"فلو کانوا یَنطقونَ بها لَعَیُّوا بصفهِ ما شاهَدوا "در ادامه فرمود:
🔷ولَئِن عَمِیَت اثارُهُم
اگر چه آثار اموات محوشده[عَمیت] واز آنها خبری در دسترس زندگان نیست،ولی آنطور نیست که راهی برای آشنایی با دنیای آنان نباشد.
🔷وانقَطَعَت اَخبارُهُم
چشم و گوش جسمانی قادر به خبر گرفتن از آنان نیست ،
🔷لقَد رَجَعَت فیهِم اَبصارُ العِبَر
اما چشمهای بصیر و عبرت پذیر به باطن امور می رسند، از آثار محو شدهٔ مردگان عبرت میگیرند.
🔷و سَمِعُت عنهُم اذانُ العُقُول
گوش عقل هم می تواند بسیاری از حرفهای انان را بشنود، نه با زبان قال ، بلکه با زبان حال. و از سرگذشت آنها عبرت بگیرد.
🔷و تَکلَمُوا مِن غیرِ جِهاتِ النُطق
مردگان ابزار زبان و الفاظ برای سخن گفتن ندارند ولی بازبان حال که دروغی در آن راه ندارد ، با واقعیت و حقیقت تکلم می کنند.
حالِ کهنگی قبر او فریاد میزند که من هم روزی مثل شما جوان بودم ، پرقدرت بودم ، مال ، زیبایی، سلامت داشتم، ولی الان گرفتار اعمالم هستم.
ابزار دسترسی به احوال مردگان:
🔷فقالوا: کَلَحَتِ الوُجُوهُ النَواضِر
اموات با زبان حال میگویند:
صورتهای زیبا و شاداب [نواضِر] که آرایش و پیرایش داشتیم بعد از مرگ پژمرده شد.[کلَحَت]
معنای دوم : حالت پوست و گوشت سوخته (مانند سوزاندن موهای اضافی کله) که به فسیل و جمجمه تبدیل شده.کلَحت گفته میشود.
🔷و خَوَتِ الاَجسامُ النَواعِم
جسمهای ناز پروردهٔ ما[نَواعم] بخاک افتاده.[خَوَت]
معنای دوم نواعم: تا روح در جسم هست بدن نرم است ولی با خروج روح بدن خشک میشود. ابدان خشک شده بر زمین افتاده است.
🔷و لَبِسنا اَهدامَ البِلی
در انتقال به دنیای دیگر،لباس فاخر ما به لباس کهنه [بِلا] به کفن تبدیل شد.
🔷و تَکاءَدَنا ضیقُ المَضجَع
به تنگی عذاب قبر [مَضجع]گرفتار و به مشقت افتادیم، [تَکائَد]نه تنها طراوت ما از بین رفت بلکه تنگی و فشار هم بوجود آمد.《ومَن اَعرَضَ عن ذِکرِی فاِنَّ مَعیشَهً ضنکاً؛ طه - ۱۲۴ 》هر کس از ذکر خدا غافل شود با خدا همراه نباشد زندگی سخت و تنگ به او داده میشود.
بخشی از زندگی در دنیا و بخش دیگر، نمود محنت و رنج ان در قبر است. تنگی و فشار قبر است.
🔷و تَوارَثنَا الوَحشَهَ
وحشت ، عذاب و سختی گذشتگان را به ارث بردیم.
کسانیکه در دنیا می مانند اموال و ملک را به ارث میبرند. اما کسی که از دنیا میرود او هم ارث میبرد ، او رنج، زحمت سختی و تنگی قبر پدران را به ارث میبرد.
🔷و تَهَکَمَت علینا الرُبُوعُ الصُمُوت
مردگان با زبان حال بما می گویند:
خانه های[ربوع] ساکت و تاریک قبر،بر ما فرو ریخته و منهدم میشود[تهَکَمت]
سنگهای فرسوده قبر ،جسم ما را در بر گرفت.چند صباح بعد سنگهای فرسوده فرو ریخته زمین را صاف و تغییر کاربری میدهند و پارک میشود.
🔷فَانمَحَت مَحاسِنُ اَجسادِنا
تمام محاسن و خوبی جسم ما در قبور محو شد[فانمَحَت] و از بین رفت.
تمام زیبایی مختص به دنیاست.
🔷و تَنکَرَت مَعارفُ صُوَرِنا
انچه را که به سبب ان ما را از دیگران متمایز کرده و می شناختند ، شمایل بهم میریزد.
درقبور نه تنها محاسن از بین می رود بلکه آن هیبت کلی و ویژگی خاص هر کس از هم می پاشد.
🔷و طالَت فی مساکِنِ الوحشَهِ اِقامَتِنا
ماندن ما در خانه های وحشت بسیار طولانی شد.[طالَت]
خوبی دنیا اینست، هر چه رنج و غم و غصه باشد مدت آن کوتاه است بلاخره تمام میشود.ولی قبر و قیامت ابدیت است و هیچگاه از بین نمیرود.
پیامبر فرمود: 《ما راَیتُ مَنظَراً اِلّا والقَبر اَفضَعُ مِنهُ》هیچ منظره ای وحشتناکی ندیدم (سیل، زلزله ، آتش سوزی) مگر اینکه قبر از آن وحشتناکتر است.
🔷ولَم نَحِد مِن کَربِِ فرَجاً،ولا مِن ضَیقِِ مُتَسَعاً
ما در گرفتاری و مشقت هستیم و هیچ امیدی به نجات خود نداریم ، بدترین عذاب است که راه خروج و گشایش نیست.
《 و تُنذِرُ یومَ الجَمعِ لا ریبَ فیهِ فریقٌ فیِ الجنةِ و فریقٌ فیِ السَعیر شورا -۷ 》
ای پیامبر بتو وحی کردیم با این قران مردم را از آن روزی که بدون شک جمع خواهند شد بیم بده ، روزی که گروهی در جنت و گروهی در آتش سوزان دوزخ خواهند بود.
🔷 حالت تمثیل و تشبیه مردگان درون قبر:
🔷 و لَو مَثَّلتَهم بعَقلِک اَو کُشِفَ عنهُم مَحجُوبُ الغِطاءِ لَک ،
ای زندگان؛ اگر با عقل ودر ذهن خود مردگان را تمثیل کنید یا پرده ها کنار رود امان پرده های پنهان مرگ[محجوبُ الغطاء] بالا رود و حال مردگان دیده شود.
احوال آنان راچنین خواهید دید..
تعبیر لطیفی از پرده پنهان بیان فرموده : پرده گاهی دیده میشود مانند پرده صف جماعت دو گروه از هم متمایز کرده و یکدیگر را نمی بینند اما خود پرده دیده میشود. اما محجوب الغطاء، پرده روی مرگ قابل رویت نیست.
پردا بالا رود احوال مردگان را چنین خواهید دید.
🔷و قَدِ ارتَسَخَت اَسماعُهُم بِالهَوامِ فَاستَکَّت
در گوش آنان حشرات[هوام] رسوخ کرده [اِرتسخَت] گوش کر شده [استکت] طوری لاله گوش از بین رفته که چیزی بنام گوش باقی نمانده.
🔷وَاکتَحَلَت اَبصارُهُم
داخل چشم آنها خاک سرمه کشیده می شود،
🔷و تَقَطَعَت اَلسِنَهُ فی اَفواهِهِم بعدَ ذَلَقاتِها
در حیات خود سخنورانی بودند که زبان تیز و برنده [ذلقات] سخنرانی داشتند، که گوشت زبان تکه تکه شده و چیزی از زبان باقی نمی ماند.
🔷و هَمَدَتِ القُلوبُ فی صُدورِهِم بعدَ یَقضَتِها
قلبی که در سینه می تپید، ساکن می شود [همَدَت] بعد از اینکه در سینه بیدار بود.[یَقضَتِها] و حرکت داشت کاری از او بر نمی آید
🔷و عاثَ فی کلِّ جارِحَهِِ منهم جَدیدُ بِلی سَمَجَّها
تمام اعضا و جوارح فاسد شده [عاثَ] کهنگی و پوسیدگی [بِلی]جدید عارض شده و آنان را زشت و بد منظر کرده [سَمَجَها] از فاسد شدن هم در امان نیستند.
🔷و سَهَلَّ طُرُقَ الآفَهِ اِلیها
راه آفت آسان می شود.
رگ حیات قطع شد ،بدن محل رفت و آمد آفات می گردد.
در حیات دنیا آفتهای بیماری را دفع و مداوا می کرد هر گونه آفتی را از خود دفع میکرد و در قبر قادر به دفع حشره ای نیست.
🔷مُستَسلِماتِِ فلا اَیدِِ تَدفَع، ولا قلَوبُ تَجزَع
با آن قدرت و قوت جسم، در برابر کوچکترین حشره تسلیم است.
دستی ندارد که دفع کند.[لاتَدفَع]
جانی ندارد که جزع و فزع کند[لاتَجزَع]
.با فریاد کمک خواهی طلب کند. در برابر هر عذاب و بلایی باید تسلیم باشد. راه مفری نیست.
« و لَم نَجِد مِن کربٕ فرَجا ولا مِن ضیقٕ مُتَسَعا » راه فرار و فرجی باقی نمانده.
🔷لَرَاَیتَ اَشجانَ قلوبِِ و اَقذاءَ عیُونِِ
((لام (لرایت) جزا و جواب شرط است برای جمله (لو مَثَّلتَهم بعَقلِک) لو شرطیه است ، اگر با عقل خود تمثیل کنید.
با (لرایت) جواب میدهد ، خواهید دید ))
با چشم دل تصور کنید می بینید که قلبها پر درد و سراسر غم[اَشجان] فرا گرفته ، و چشمها از خاشاک[اَقذاء] پر شده ، حال غمناکی دارند.
🔷لَهم فی کلِّ فَظاعَهِِ صِفهُ حالَهِِ لا تَنتَقِل، وغَمرَهُُ لا تَنجَلِی
برای اموات در هر لحظه ، لحظات سخت[فَظاعه] و غیر قابل وصف ، حالتی که امکان از بین. رفتن آن حالت وجود ندارد.[لاتَنجلی]
- چه خبری بالاتر از این ، که باید با چشم عبرت بین نگاه کرد.
- چه کسی به داد مردگان می رسد جز اعمال خود،
- دقیقا فردا روزی هم شما دچار چنین حالتی خواهید شد.
- تا زمانی که هستیم، اعمال از ما دست بر نمیدارد.
- تا چه زمان هستیم !! سرمدی و ابدی که تاریخ انقضا ندارد.
- توجه به ابدیت در تربیت انسان بسیار موثر است.
- توشه ای جمع کنیم که سالیان مدید از آن سفره بهره ببریم.
- باور بر این قضیه است که اعمال را متفاوت می کند.
✳️ روایت را مرحوم کلینی در کافی ج۳ ص۲۳۴ نقل کرده:
امام سید الساجدین فرمود:
مَا نَدْرِی کَیْفَ نَصْنَعُ بِالنَّاسِ إِنْ حَدَّثْنَاهُمْ بِمَا سَمِعْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص ضَحِکُوا
نمیدانم با این مردم چه کنم ، اموری و احادیثی از پیامبر هست برای مردم نقل کنم از باطن حدیث بگویم، تمسخر کرده می خندند
وَ إِنْ سَکَتْنَا لَمْ یَسَعْنَا
و اگر نگوییم در حالیکه وظیفه داریم که بگوییم، چون مردم در جهل می مانند.
فَقَالَ ضَمْرَةُ بْنُ مَعْبَدٍ حَدِّثْنَا
شخصی بنام ضَمره گفت شما حدیث کنید مشتاییم بدانیم و یاد بگیریم.
فَقَالَ هَلْ تَدْرُونَ مَا یَقُولُ عَدُوُّ اللَّهِ إِذَا حُمِلَ عَلَى سَرِیرِهِ قَالَ فَقُلْنَا لَا قَالَ فَإِنَّهُ یَقُولُ لِحَمَلَتِهِ
فرمود: وقتی میت در تابوت گذاشته و حمل می کنید، شما او را ساکت می بینید در حالیکه او فریاد میزند.
أَ لَا تَسْمَعُونَ أَنِّی أَشْکُو إِلَیْکُمْ عَدُوَّ اللَّهِ خَدَعَنِی وَ أَوْرَدَنِی ثُمَّ لَمْ یُصْدِرْنِی
او از دست شیطان و دشمنی او شکایت میکند که او را خدعه زد و مرتکب گناه شد.
وَ أَشْکُو إِلَیْکُمْ إِخْوَاناً وَاخَیْتُهُمْ فَخَذَلُونِی
فریاد میزند و از دوستان و رفقایی که تابوت او گرفتند شکایت میکند خیانتها کردند و در جمع انها بخاطر انها مرتکب گناه شدم
وَ أَشْکُو إِلَیْکُمْ أَوْلَاداً حَامَیْتُ عَنْهُمْ فَخَذَلُونِی
و از خانواده و اولاد شکایت می کند حامی آنها بودم عمر ، آبرو مال صرف کردم. اما مرا خوار و ذلیل کردند.
قَالَ فَقَالَ ضَمْرَةُ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنْ کَانَ هَذَا یَتَکَلَّمُ بِهَذَا الْکَلَامِ یُوشِکُ أَنْ یَثِبَ عَلَى أَعْنَاقِ الَّذِینَ یَحْمِلُونَهُ
به این قسمت حدیث که رسید، ضمره پوزخندی زد و گفت :
میت با این کلمات ممکن است از تابوت برخیزد و فرار کند
قَالَ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ ضَمْرَةُ هَزِئَ مِنْ حَدِیثِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَخُذْهُ أَخْذَةَ أَسَفٍ
امام فرمود: خدایا اگر او حدیث پیامبر را تمسخر کرد ،او را عذاب کن و به او نشان بده.
قَالَ فَمَکَثَ أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ مَاتَ فَحَضَرَهُ مَوْلًى لَهُ قَالَ فَلَمَّا دُفِنَ أَتَى عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع فَجَلَسَ إِلَیْهِ
چهل روز از این ماجرا نگذشته بود که غلام او نزد حضرت امد
فَقَالَ لَهُ مِنْ أَیْنَ جِئْتَ یَا فُلَانُ قَالَ مِنْ جِنَازَةِ ضَمْرَةَ فَوَضَعْتُ وَجْهِی عَلَیْهِ حِینَ سُوِّیَ عَلَیْهِ فَسَمِعْتُ صَوْتَهُ وَ اللَّهِ أَعْرِفُهُ کَمَا کُنْتُ أَعْرِفُهُ
گفت از تدفین ارباب خود ضمره بر میگردد خطاب به امام گفت : بعد از اتمام سر به قبر گذاشتم و صدای او را شنیدم ،فریاد میزد حالاتی را که تمسخر کردم دیدم.
فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَافِیَةَ هَذَا جَزَاءُ مَنْ یَهْزَأُ مِنْ حَدِیثِ رَسُولِ اللَّهِ ص.
امام فرمود: کسی که احادیث ما را تمسخر کند جزای او چنین است.
✅ نکته عبرت آموزی آن برای ما:
بعد از مرگ خبرهایی هست، مردگان با زبان شما حرف نمیزنند .
مانند انسان در خواب و عالم رویا کلی گفتگو میکند و حرف دارد اما شخص بیدار نزدیک او این گفتگو را نفهمیده و نشنیده است.
به زبان اموات راه ورود نیست و بنا نیست چیزی بگویند چون اگر می دانستیم ، بندگی و عبادت از روی ترس و اجبار بود.
اللهم نعوذ برحمتک من عذابک
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۱/۱۲ - ۱۰رمضان المبارک
💢بخش چهارخطبه۲۲۱💢
کتاب فیض الاسلام ۲۱۲
شأن صدور خطبه: تفسیری از سوره تکاثر و تاکید بر لزوم عبرت گیری از قبور نه فخر فروشی به آنها.
🔷فَکَمْ أَکَلَتِ الْأَرْضُ مِنْ عَزِیزِ جَسَدٍ وَ أَنِیقِ لَوْنٍ،
چه بسیار اجساد عزیز و خوش رنگ و رو[أَنِیقِ لَوْنٍ] که زمین آنها را خورد(از بین برد) .
🔷کَانَ فِی الدُّنْیَا غَذِیَّ تَرَفٍ وَ رَبِیبَ شَرَفٍ؛
همانهایی که در دنیا غرق در ناز و نعمت[غَذِیَّ تَرَفٍ] و اشراف زاده[رَبِیبَ شَرَفٍ] تربیت شده در خانه های اشرافی بودند.
مرگ شامل همه ی انسانها میشود و تنها امری است که همه به آن اعتقاد دارند و وجودش را کتمان نمیکنند (حتی کسانی که به وجود خداوند اعتقادی ندارند هم وجود مرگ را میپذیرند) .
ولی متاسفانه علم به این موضوع در بیشتر انسانها عمل را به همراه ندارد:
یامرگ را پایان زندگی میدانیم و آخرت را کتمان میکنیم؛
یا مرگ را به قدری از خود دور میپنداریم که تاثیری در اعمالمان ندارد و از آخرت غافل میشویم.
حضرت از ما میخواهد تا قبرستان ها را بنگریم و از این غفلت بیرون بیاییم
یکی از ویژگی های بدی که اشراف به آن دچارند در ادامه بیان میشود:
🔷یَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِی سَاعَةِ حُزْنِهِ
خود را در هنگام ناراحتی به سرور میزند.
یکی از فلسفه های مصیبت و بیماری این است که موجب تذکر و یادآوری وجود خداوند باشد.
عده ای هستند که به هنگام بیماری و مصیبت به جای یاد آوری مرگ و آخرت خودشان را با دنیا و مسافرت و... سرگرم میکنند تا مبادا لحظه ای با یاد مرگ غفلت را از خود بزدایند.
🔷 وَ یَفْزَعُ إِلَى السَّلْوَةِ، إِنْ مُصِیبَةٌ نَزَلَتْ بِهِ
هنگامی که مصیبتی به آنها میرسد، به خوشی[سَلوه] پناه میآورند.
فلسفه گرفتاری ها هوشیاری است پس نباید به جای عبرت و درس گرفتن خود را سرگرم کرد و به فراموشی زد.
🔷 ضَنّاً بِغَضَارَةِ عَیْشِهِ
در حالی که به زندگی خوش[غَضَارَةِ] بخل میورزند[ضَنّاً] .
علاقه شدیدی به زندگی راحت خود دارند.
🔷 وَ شَحَاحَةً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ؛
و علاقهی شدیدی [شَحَاحَةً] به بازی و سرگرمی ها و لهو و لعب زندگیشان دارند.
🔷 فَبَیْنَا هُوَ یَضْحَکُ إِلَى الدُّنْیَا وَ تَضْحَکُ إِلَیْهِ فِی ظِلِّ عَیْشٍ غَفُولٍ
انسان اشرافی به دنیا میخندد و دنیا هم به او میخندد درحالیکه در سایهی عیشی است که او را در غفلتی عجیب فرو برده بود.
خنده ی دنیا از روی تمسخر است چرا که میداند امروز دنیا با تو است ولی میرسد زمانی که بر علیه تو میشود.
رفاه زیاد غفلت زا است،علت توصیه به زهد در اسلام هم همین است چرا که رفاه موجب غفلت از یاد خدا و قیامت است.
خوشی ها ادامه دارد تا زمانی که:
🔷 إِذْ وَطِئَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ
دنیا با خار های تیز و نیشهایش [حَسَکَهُ] روی او پا میگذارد.
حسک نوعی تیغ بسیار تیز است همانطور که در کلام حضرت آمده که حاضرم روی خارو خاشاک تیز سعدان(حَسَکِ السَعْدان) بخوابم ولی به کسی ظلم نکنم.
اگر کسی غافل باشد در یک لحظه دنیا او را لگد مال میکند، در حالیکه نیش آن تا عمق جانش فرو میرود.
🔷وَ نَقَضَتِ الْأَیَّامُ قُوَاهُ
روزگار به مرور قوا و قدرتهای اورا میگیرد.
قوای انسان ثروتمند پول اوست که در هنگام مرگ بر زمین میماند و میرود،دیگری قدرتش به جوانی است پس جوانی اش گرفته میشود، و دیگری جاه و مقام دارد که از او گرفته میشود.....
🔷 وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ الْحُتُوفُ مِنْ کَثَبٍ،
مرگ [احُتُوف] از فاصلهی نزدیک [کَثَب] به او مینگرد.
انسان عادی وقتی مرگ او میرسد متوجه نزدیکی مرگ به خود میشود ولی انسان متقی به نزدیکی مرگ واقف است.
🔷فَخَالَطَهُ بَثٌّ لَا یَعْرِفُهُ
ناگهان حزنی [بَثٌّ] را با خود آمیخته میبیند که تا کنون نمیشناخته
چرا مرگ را نمیشناسد و از آمدنش ناراحت میشود؟ چون هم مرگ یک پدیده ناشناس است و هم در هنگام سختی ها و مصائب خود را سرگرم کرد و نسبت به یاد مرگ غفلت ورزید تا جایی که الان مرگ برایش امری ناشناخته است.
حزن باید در طول زندگی در انسان نهادینه شود تا در موقع مرگ دچار حزن نشویم. پس نباید در طول زندگی از آن فرار کرد و خود را با لهو و لعب سرگرم ساخت.
🔷وَ نَجِیُّ هَمٍّ مَا کَانَ یَجِدُهُ
در او یک نجوایی از غم وارد میشود که تا به حال آن را تجربه نکرده بود.
🔷وَ تَوَلَّدَتْ فِیهِ فَتَرَاتُ عِلَلٍ آنَسَ مَا کَانَ بِصِحَّتِهِ،
و در او بیماری و ضعف های متفاوتی[فَتَرَاتُ] متولد میشود[تَوَلَّدَتْ] که موجب سستی او میشود، در حال که او با سلامتی انس داشت.[آنَسَ]
انسان اشراف زاده اصلا گمان نمیبرد روزی بیمار شود و گمان میکرد بیماری از آنِ فقرا و همسایه است نه خودش.
🔷فَفَزِعَ إِلَى مَا کَانَ عَوَّدَهُ الْأَطِبَّاءُ
پس او به اطباء پناه میبرد تا آن چیزی که به آن عادت دارد را از آنها بگیرد(یا به معنای دیگر آنچه که اطباء در درمان بیماری ها به آن عادت دارند را از آنها دریافت کند)
🔷مِنْ تَسْکِینِ الْحَارِّ بِالْقَارِّ وَ تَحْرِیکِ الْبَارِدِ بِالْحَارِّ،
تا اطباء تب و حرارتش [حارّ]را با سردی تسکین دهند و سردی[بارِد] بدن را با گرمی تحریک کنند.
وقتی مرگ فرا رسد دارو و درمان هم مؤثر واقع نمیشود:
🔷 فَلَمْ یُطْفِئْ بِبَارِدٍ إِلَّا ثَوَّرَ حَرَارَةً
به جای فروکش کردن [یُطْفِئْ] حرارت با سردی، حرارت و گرمی تشدید میشود[ثَوَّرَ]
کسی که مرگش رسیده دارویی که برای پایین آوردن تب و حرارت بدنش به او داده میشد و بدن به آن عادت داشت به جای بهبود موجب بیشتر شدن حرارت میشود.
🔷وَ لَا حَرَّکَ بِحَارٍّ إِلَّا هَیَّجَ بُرُودَةً
و به جای اینکه سردی با گرمی تحریک شود[حَرَّکَ] ، برعکس سردی تشدید میشود.[هَیَّجَ]
در حاشیه مفاتیح چنین آمده:
«یا مَنْ یَجْعَلُ الشِّفاءَ فیما یَشاءُ مِنَ الاَْشْیاءِ»
ای کسی که شفا را در هر آنچه که بخواهی قرار دادی.
کسی با یک لیوان آب همهی دردهایش درمان میشود و دیگری با داروهای مخصوص که مطابق جسم او ساخته شده و حاصل سالها تلاش و تحقیق دانشمندان است درمان نمیشود. چراکه ارادهی خدا بر آن تعلق نگرفته.
گاهی روزه یا بوسه ای که بر تربت سید الشهدا زده میشود شفا ولی دوا و دارو پزشکان اثری ندارد.
🔷وَ لَا اعْتَدَلَ بِمُمَازِجٍ لِتِلْکَ الطَّبَائِعِ إِلَّا أَمَدَّ مِنْهَا کُلَّ ذَاتِ دَاءٍ،
(وقتی اجل کسی رسیده باشد) ممزوج کردن این طبع ها(سردی و گرمی) باهم نه تنها اعتدالی به وجود نمیآورد بلکه دردی دیگر به واسطه آن به وجود می آید.
انسان چهار طبع دارد سرد و گرم ،خشک و تر.
از امام صادق هم روایتی در این زمینه خطاب به طبیب هندی هست که در این مجال نمیگنجد.
طب سنتی و اسلامی قطعا موثر است ولی نمیتوان فقط به آن اکتفا کرد و منکر طب جدید شد هر چند طب اسلامی را نمیتوان طب نامید چرا که بسیار محدود است و همه بیماری ها را شامل نمیشود. بلکه یکسری موعظه در زمینه سلامت در روایات آمده است که جامع نیست و اهل بیت به فراخور حال مخاطب و.... بیان داشته اند.
🔷حَتَّى فَتَرَ مُعَلِّلُهُ
تا اینکه پزشک معالج[مُعَلِّلُهُ] از او نا امید میشود[فَتَرَ]
🔷وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ
و پرستارش[مُمَرِّضُهُ] از او غفلت میکند[ذَهَلَ].
به سبب نا امیدی و وخامت حال شخص، پرستار او را رها میکند و به سایر بیماران رسیدگی میکند.
🔷وَ تَعَایَا أَهْلُهُ بِصِفَةِ دَائِهِ
خانواده اش از توصیف بیماری[دَائِهِ] او عاجز و ناتوان میشوند[تَعَایَا]
خانواده اش از بیان بیماری ناتوانند.
🔷وَ خَرِسُوا عَنْ جَوَابِ السَّائِلینَ عَنْهُ
نسبت به جواب دادن به کسانی که از حال او میپرسند[السَّائِلینَ عَنْهُ] لال و در مانده میشوند[خَرِسُوا]
🔷 وَ تَنَازَعُوا دُونَهُ شَجِیَّ خَبَرٍ یَکْتُمُونَهُ.
در کنار این بیمار در مورد خبر غم انگیزی[شَجیّ] که از او پنهانش کردهاند، گفت و گوهایی میکنند.[تَنازعوا]
پشت سر او باهم درگوشی در مورد وخامت حالش صحبت میکنند و در مقابل او دلداری میدهند و او را به آینده امیدوار میکنند.
🔷 فَقَائِلٌ یَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ
یکی از آنهاصراحتا میگوید برای او بهبودی نیست بیخود او را امید وار نکنید.
🔷وَ مُمَنٍّ لَهُمْ إِیَابَ عَافِیَتِهِ
و دیگری برای سلامتیش دعا میکند.
🔷وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ
و برخی هم در حالی که آن شخص هنوز زنده است اطرافیانش را دعوت به صبر میکنند.(چرا که گمان میکنند کار از کار گذشته.).
🔷یُذَکِّرُهُمْ أُسَى الْمَاضِینَ مِنْ قَبْلِهِ،
خاطرات مردگان را که قبل از آنها از دنیا رفته اند را یادآوری میکنند.
برای تسلی دادن این نکته را متذکر میشوند که همه میمیرند همانطور که قبل از شخص بیمار هم عدهای مردهاند.
امیرالمومنین در این جملات بسیار ملموس و دقیق به بیان شرایط و ویژگیهای زمان مرگ میپردازند، تا موجب عبرت و پند ما شود.
🔷 فَبَیْنَا هُوَ کَذَلِکَ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْیَا وَ تَرْکِ الْأَحِبَّةِ
در همین حال که بیماری طول کشیده بر بال فراق دنیا و ترک آنچه دوست میداریم سوار شده.
حضرت زندگی در این دنیا را به پرنده ای شبیه میداند که سوار بر آنیم تا جایی که پیاده شویم.
🔷إِذْ عَرَضَ لَهُ عَارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ،
اینجا است که ناگهان غصه عجیبی به او عارض میشود
چرا که میبیند به ناگاه مرد.
🔷فَتَحَیَّرَتْ نَوَافِذُ فِطْنَتِهِ
همه آن منافذ زیرکی [فطنتَه] متحیر میشوند.
🔷وَ یَبِسَتْ رُطُوبَةُ لِسَانِهِ؛
به مرور زبان خشک میشود.[یبَسَت]
🔷 فَکَمْ مِنْ مُهِمٍّ مِنْ جَوَابِهِ عَرَفَهُ فَعَیَّ عَنْ رَدِّهِ،
چه بسیار سؤالات مهمی که جواب همه را میداند ولی ناتوان است [فعَیَّ]پاسخ آنها را بدهد.
امام سجاد هر گاه بیمار میشد (حتی سرما خوردگی) وصیتنامه مینوشت و وقتی بهبود میافت میفرمود چه کسی بهتر از خودم برای عمل به آن وصیت و فورا اقدام به انجام وصایای خود مینمود.
ما هم باید قبل از اینکه قفلی بر دهانمان زده شود به وصیای خود عمل کنیم. و حقوق دیگران را بپردازیم.
🔷 وَ دُعَاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصَامَّ عَنْهُ،
چه بسیار حرف های دردناکی [مُولِم]که به قلبش اثر میگذارد ولی نمیتواند پاسخ آنهارا بگوید. [فتَصامَّ]
جوری خود را به نشنیدن میزند که انگار نمیشنود. چرا که از پاسخ دادن عاجز است
🔷 مِنْ کَبِیرٍ کَانَ یُعَظِّمُهُ
این سخنان هم از بزرگانی است که آنها را بزرگ می پنداشت
🔷 أَوْ صَغِیرٍ کَانَ یَرْحَمُهُ.
و چه کم سن و سال هایی که آنها را محترم میشمارد ومورد رحم قرار میداد.
کنار دست او جمله ای می گویند که او را آزار میدهد میشنود ولی قادر به پاسخ نیست.
🔷 وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَاتٍ هِیَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَةٍ
بدانید قطعا برای مرگ سختی هایی هست که این چیزهایی که گفته شد نمیتواند آن را توصیف کند.
از خود حضرت نقل شده که فرمودند هر آنچه از آخرت برای شما گفتند شنیدنش کمتر از دیدنش است.
دنیا ظرفیت برزخ و آخرت را ندارد.
🔷أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ الدُّنْیَا.
عجیب تر از آن است که به ذهن مردم دنیا خطور کند.
در کافی روایتی است با این مضمون
جمعی از بنی اسرائیل از کنار قبری پوسیده میگذشتند که از خدا خواستند به آنها اجازه داده شود تا با صاحب این قبر سخن بگویند. خدا به آنها اجازه داد تا از صاحب آن قبر سوالاتشان را بپرسند،
فردی که مردی از مرگ برای ما بگو..
این شخص گفت من نود و نه سال از تدفینم گذشته ولی درد جان کندن هنوز در بدنم هست.
البته مردن و درد مرگ غیر از این دردهای دنیوی است امثال حاج قاسم با شهادت فجیع و دردناکشان و همچنین شهادت حسین بن علی با آن شدت سختی که متحمل شدند ولی مسلما دردی نفهمیدند چرا که شهدا در آن لحظه در آغوش خداوند خواهند بود.
به خدا پناه میبریم از سکرات موت.
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۱/۸ - ۶رمضان المبارک
💢بخش اول خطبه۲۲۱💢
کتاب فیض الاسلام ۲۱۱
موضوع : تکاثر و فخر فروشی
از عجیب ترین خطب نهج البلاغه است فضای کلی بر محور مرگ ، مردگان ، شرایط لحظات رفتن از دنیا را ییان می کند.
(قالَهُ بعدَ تلاوَتِه)
شان نزول : بعد از تلاوت آیه
" اَلهیکُمُ التَکاثُر حَتّی زُرتُمُ المَقابِر "
شرح خطبه را بیان کردند.
نکاتی راجغ به آیه :
زیاده خواهی و جمع اموال شما را به غفلت [الهیکم] واداشته تا به زیارت قبور بروید.
دو ترجمه متفاوت دارد.
۱. بسیاری از شارحان با توجه به شان صدور آیه ؛ دو قبیله در فخر فروشی با هم رقابت داشته و مفاخر ، بزرگان، صاحبان قدرت خود را شمرده به یکدیگر مباهات می کردند تا اینکه بسراغ اموات رفته، به شمارش از قبور آنها پرداختند و آنها را جزو خود حساب کرده که تعداد مفاخر آنها بیشتر شود. تا در زندگی دنیایی برای خود جایگاهی ترسیم کنند.
آیه نازل شد و کار آنان را نفی کرد: کار شما بجایی رسیده که زیارت قبور مردگان و شمارش قیر ها به فخر شما افزوده و از این تفکر نهی شدند.
معنای دوم: کثرت گرایی شما را از یاد خدا غافل کرده و اینکار ادامه دارد تا ابنکه مرگ شما فرا رسیده و به قبور خود وارد شوید. زمانیکه سر شما به سنگ لحد خورد شما هوشیار میشوید و می فهمید که تفاخر بد است.
انچه را که حضرت در این خطبه ذیل آن شرح میدهد در معنای اول است.
🔷یا لَهُ مَراماً ما اَبعَدَهُ
شگفتا ؛ عده ای چه هدف دوری انتخاب کرده اند. چقدر از کار شما متعجبم !!
ایا این تکاثر ورزی مقصد درستی ست ، خیر کثیر را رها کرده ، تفاخر دنیا را چسبیده اند.
🔷و زَوراً مااَغفَلَهُ
شما چه زائران غافلی هستید، در کنار زیارت اهل قبور هم، در غفلت طی میکنید.چقدر خود برتر بینی دارید، بجای تنبه ، انابه ، و عبرت ، در قبرستان هم، دنیای خود را ترویج می دهید.
قبرستان جایگاه توجه،تذکر و رقت بود .به موسی کلیم خطاب کرد میتوانی مرا در دو جا بیابی.《اَنَا عندَ مُنکَسِرَهُ القُلوب و مُندَرِسَهُ القبور》نزد دلهای شکسته و قبرهای کهنه و پوسیده هستم.
حالت غربت ، تنهایی، وحشت و سنگینی قبرستان شما را بگیرد و یاد من باشید. قبرستان، مکانی برای یادآوری خدا و قیامت که شما از حالت تذکر بیرون آمدید.
فلسفه رفتن به زیارت اهل قبور، شادی روح اموات و تحت تاثیر قرار گرفتن زندگان است. تا مدرسه آدم سازی باشد.با رفتن به این مکان تغییر و تحول ایجاد شود.
🔷و خَطرَاً ما اَفظَعَه
بزرگ شمردند [خَطَراً]چیزی را که فقط زشتی بود[اَفظعَه]
اینکه تعدادقبور مردگان خود می شمارید تا به آن فخر کنید ، اصلا جای عزت نیست.زشتی وحقارت است.
🔷لَقدِ اسْتَخلَوا مِنهم
به سراغ کسانی رفتید وعده ای را شمارش میکنید که در بین شما نیستند، جایشان خالی [اِستَخلوا] ولی برای تفاخر آنهارا در زمرهٔ خود بحساب می آورید.
🔷اَیٌَ مُدٌَکِر
در حالیکه به سراغ مردگان رفتن برای عبرت پند و اندرز [مُدّکِر]است. قبور مردگان برای عبرت گیری از حال آنهاست ، اما برای شما سبب فخر دنیوی شده.
🔷و تَناوَشُوهُم مِن مَکانِِ بَعید
دسترسی پیدا کرده و طلب کردند [تَناوَشو]مردگان را از مکان دور. در حالیکه بین مرگ و زندگی فاصله بی نهایتی هست. در دو عالم متفاوت،
یک عده از قبایل عرب بر سر اموال ، اولاد و داشته های خود را به رخ کشیده و مایه شرافت خود می دانستند.
تا اینکه به این نتیجه رسیدند در قبرستان قبور طایفهٔ خود را بشمارند.
قبوری که بیشتر مایه عزت آن فرد میشد.
تا، بنا بود قبرستان درس عبرت باشد.
《وَ اَنّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِن مَکانِِ بَعید؛ سبا - ۵۲》چگونه از مکان دور انرا بدست خواهند اورد!!
🔷اَفَبِمُصارِعِ ابائِهِم یَفخَرُون
آیا انسانهای نادان از محل افتادن [مُصارِع]
پدران و گذشتگان خود فخر فروشی می کنند!!
اینقدر ذلیل هستید ، ودلیل عزت و فخر ندارید ، با تعداد مردگان خود از هم برتری می جویید!!
🔷اَم بِعَدِیدِ الهَلکی' یَتَکاثَرون
آیا با تعداد [عَدید]مردگان خود را به هلاکت می اندازند!!
🔷یَرتَجِعونَ منهم اجساداً خَوَت
گویا می خواهند اجساد متلاشی شده [خَوَت]در زمین ویران را برگردانند[یَرتَجِعون]در حالیکه هیچگاه نخواهید توانست، رجعت امکان ندارد که انها را برگردانده وبه کمک خواهی طلب کنید.
🔷 و حرَکاتِِ سَکَنَت
گویا بدنهای از حرکت ایستاده را می خواهند به حرکت در آورند. در حالیکه شدنی نیست.آنان در قبر آرمیده و از خود دفاعی ندارند.
🔷ولَاَن یَکوُنوا عِبُرَاً اَحَقُّ مِن اَن یَکونوا مُفتَخَرا
اگر زندگان به سبب اموات خود عبرت می گرفتند سزاوارتر بود[اَحقُ] تا با آنان فخر فروشی کنند.
این مرام شما مرام زشتی ست که اموات را برای مطامع دنیای خود طلب می کنید.
اگراین مردگان موجب عبرت باشند، باید بدانید زندگان هم چند صباح دیگر باتمام دارایی و قدرت خود در زیر این خاکها خواهند آرمید.
سزاوار است که به اموات طایفه خود بنگرید و بترسید ، آماده مرگ شوید و با تمام وجود بپذیرید در شما تغییر ایجاد شده ،مال و فرزند را رها کرده به همین مردگان ملحق خواهید شد، این عبرت گیری موجب افتخار است.
🔷 وَلَاَن یَهبِطُوا بهم جَنابَ ذلةٕ اَجحیٰ مِن اَن یَقُومُوا بِهِم مَقامَ عِزَّهِِ
زندگان فرود آیند[یَهبِطوا] به آستانه خضوع و تواضع [ذله] بسبار عاقلانه تر است[اَجحی] تا اینکه حالات مردگان را برای گردنکشی، برتربینی [عزّه] خود بدست اورند.
اگر به سبب دیدن اهل قبور ، از گردنکشی، تند خویی ، تکبر دست بردارید، درکنارخضوع فرود آیید.عاقلانه است. اینکه قدرتمندان قبل از شما با آنهمه نیرو و قدرت بدون هیچ مقاومتی سر به زیر خاک برده و منتظر حساب و کتاب خود برزخ را سپری می کنند.براین امر خاضع شوید شرافت و عزت دارد.
🔷لقد نَظروا الیهِم باَبصارِ العِشوَه
علت فخر فروشی به تعدد قبور ازچشم کم سوی[عِشوَه] شماست.
بصیرت ندارند از قبر فقط تعداد می دانند ،درون قبر چه خبر است را نمیدانند ، حساب و کتاب ، کوتاهی اعمال ، حسرت و پشیمانی را نمی بینند.
🔷و ضَربوا منهم فی غَمرةٕ جُهاله
زندگان در دریای جهالت خود فرو رفته اند. در قبرستان دنیا طلب کردن نشانه نادانی است.
انسانی که فقط ظاهر بین باشد، در دریای جهل فرو رفته است.
ظاهر بین، بویی ازتقوا نبرده ، چون حقیقت امر را نفهمیده است.
✳️ رسولخدا صلی الله علیه وآله فرمودند: چند عامل است که اگر در فرزندان آدم نبود هیچ چیز نمی توانست سر آنان را پایین بیاورد.و به تواضع برساند .
یک از عوامل مرگ و بیماری است ، ولی انسان با تمام این ناتوانی و مرگ باز هم سرکشی می کند.
امیرالمومنین فرمود:
در ورودی قبرستان بخوانید :
السلامُ علی اهلِ لا اله الّا اللّه
مِن اهلِ لا الهَ الّا اللّه
بحقِّ لا الهَ الّا الله
مردگان را قسم بدهید تا بگویند
کیفََ وجَدتُم قَولَ لا الهَ الا اللّه
چگونه یافتند.
در حکمت ۳۱ فرمود: اگر اموات اجازه و توان داشتند با شما حرف میزدند و بسباری از حقایق را می گفتند.
بنا هست در قبرستان به آنان رسیده تا از این کلمات چیزی دستگیر بشود. صرف رفتن و آمدن و بدون بهره بردن همان کم عقلی و نگاه غیر بصیرتی به قبور است.
🔷و لَوِ استَنطَقُوا عنهُم عَرَصاتِ تِلکُ الدِّیارِ الخاوِیَه
اگر از مردگان طلب نطق می کردند [اِستُنطَقوا] از عرصه های خالی وجا مانده او (اموال، ملک، زمینهای کشاورزی که بر سر آنها در دنیا دعوا داشت) اوضاع و احوال او را بپرسند
🔷والرُّبُوعِ الخالیَهِ لَقالَت:
از خانه های [رُبُوع] انباشته خالی و بجا مانده او سوال کنند. مال و حشم او میتوانست سخن بگوید اقرار میکردند به ابنکه :
🔷دَهَبُوا فِی الاَرضِ ضُلّالاً
صاحب ما با شدت گمراهی عمر خود تمام کرد. اگر میتوانست سخن بگوید اقرار به یک عمر ضلالت صاحب خود میکرد.
🔷وذَهَبُتُم فی اَعناقِهِم جُهّالاً
و اقرار میکردند که شما هم دقیقا همان مسیر انان طی می کنید.[ذَهبتُم] شما هم در جهالت فرو رفتید .
قبلی با جهل و گمراهی رفت ، شما هم همین مسیر خسارت را پیش گرفتید.
وای بر شماکه دنباله رو مسیر اشتباه آنها باشید، راه جاهلانه آنان را طی کنید.
🔷تَطَؤنَ فِی هامِهِم
این زمینی که شما طی کرده قدم می زنید[تَطَوُن] جمجمهٔ سر [هام]اموات زیر پای شماست. قدم میگذارید برروی جمجمه مردگان خود.
« اَفَلم یَهدِ لَهم کَم اَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ یَمشونَ فی مَساکَنَهَم طه - ۱۳۸ »
آیا هدایت و راهنمایی نشدند ،از اینکه گذشتگان قبل از آنان به هلاکت رسیدند و اکنون در خانه های آنها ساکن شده راه می روند.
🔷و تَستَثبِتونَ فی اَجسادِهِم
از اجساد همین اموات در زمین، گیاهان روییده ، زراعت وکشتزار [تَستَثبِتون] می کنید، برداشت کرده و می خورید.
🔷 وتَرتَعُونَ فیما لَفَظُوا
زمینهای قبرستانی تغییر کاربری داده به مزرعه و کشت، خانه و ویلا تبدیل می شود.
شما بهره بردید از انچه که گذشتگان پرتاب کرده و جا گذاشتند [لَفَظوا]
شما جهل داشتیداز آنچه مردگان باقی گذاشته اند. و شما هم میگذارید آیندگان از شما بهره خواهند برد.
🔷و تَسکُنُونَ فِیما خَرٌَبُوا
(حال گذشتگان اینگونه است، روزی هم شما اینگونه خواهید بود.)
شما ساکن شدید در خانه هایی که آنان زندگی کرده و خراب کردند.
شما خانه نشین خرابه گذشتگانید ولی عبرت نگرفتید.
« و سَکَنتُم فِی مَساکِنِ الذَینَ ظَلَموا اَنفسَهُم و تَبیَّنَ لَکم کَیفَ فَعَلنا بِهِم و ضَرَبنا لُکمُ الاَمثال؛ ابراهیم - ۴۵ »
شما ستمکاران در منازل ستمگران سکونت یافتید ، حال برای شما روشن است که با آنها چه کردیم و برای شما مثال زدیم تا عبرت بگیرید.
🔷 اِنَّمَا الاَیّامُ بَینَکم و بَینَهم بَواکٕ وَ نَوائحُ عَلیکُم
روز و روزگار بین شما و مردگان، بحال شما گریه [بَواک] و نوحه سرایی [نُوائِح] می کنند که شما هم با همین جهالت و ضلالت از دنیامی روید .
روزی برای از دست دادن عزیز خود گریه و نوحه سرایی می کردید.در همانحال روزگار بر شما گریه میکرد.
بدا به حال شما که نمی فهمید فردا خود شما در همین موقعیت قرار می گیرید .پس بفکر خود، و توشه راه باشید. خود را برای رفتن آماده کنید.چون میهمان بر سفره چیده شده ی خود خواهید بود.
🔺دو نکته عجیبی ابن ابی الحدید در مورد این خطبه دارد.
- همانگونه که بعضی آیات قران سجده واجب دارد بعضی از جملات ادبا و فصحا در جمع ادیبان خوانده شود در مقابل کلمات عجیب به سجده می افتند.
الفاظ این خطبه در اوج فصاحت و بلاغت و چقدر متناسب با حال صحبت کرده
به تعبیر ابن ابی الحدید شنیدن این خطبه ، از جانب ادبا ، شاعران و نویسندگان شایان سجده واجب است.
🔺نکته دوم :
- ابن ابی الحدید جمله معاویه را در مدح علی ذکر می کند.
با اینکه معاویه دشمن سرسخت علی بود ولی بعضی جملات را نمی توانست کتمان کند. 《واللّهِ ما ثَنّیَ الفَصاحهِ القَریِش》
بخدا قسم بنیان گذار بلاغت در قریش علی است ، قریشی که به بلاغت معروف است ، پایه گذار فصاحت آن علی است.
ابی الحدید این جمله را ذکر میکند و میگوید والله من آنرا قبول دارم .
به تمام مقدسات عالم قسم از کودکی تا حال بیش از هزار بار این خطبه را خوانده ام و هر بار مطلب جدید ، و تحت تاثیر و ان حالت مرگ در من زنده شده ، و تمام وجود مرا متوجه مرگ می کند.
اللهم لا تجعل الدنیا اکبرَ همِّنا