بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۲/۱/۷ - ۵رمضان المبارک
💢 خطبه ۲۲۰ 💢 فیض الاسلام۲۱۰ وصف سالک الی الله
سالک یعنی کسی که حرکت کند به کسی که نشسته باشد سالک نمی گویند . قرآن کریم در مورد شهدا میفرماید در آیه ۱۷۰ سوره آل عمران « وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون» «شهدا به آن مؤمنانی که هنوز به آنان نپیوسته اند بشارت می دهند که از مردن نترسند و اینکه هیچ خوفی بر آنان نخواهد بود و اندوهگین هم نخواهندشد».
لذا کسانی که به آنها نرسیده اند' مقصود کسانی هستند که در جهاد ودر تکاپو هستند نه کسانی که نشسته اند و کاری انجام نمیدهند .
ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه و سنی مسلک در شرح این خطبه می گوید «و اعلم ان قوله علیهالسلام هو حقیقة مذهب الحکما و حقیقة قول الصوفیه اصحاب الطریقة و الحقیقة لانه حکیم الحکما عارف العارفین و معلم الصوفیه علی (ع) معلم اخلاق و عرفان است اگر علی نبود اخلاق معنا نداشت عرفان معنا نداشت هر کسی در مسیر عرفان و اخلاق و سلوک است از علی دارد و لولا اخلاقه و کلامه و تعلیمه للناس هذا الفن لما اهتدی احد من هذه الطائفته» اگر قول و فعل علی نبود عرفان معنی نداشت علی (ع)است که به عرفان رنگ و بو داد.
عارف الی الله چهار صفت دارد. ♦️قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ ۱- عقل را زنده کرده است تا عقل زنده نشود حرکت آغاز نمی شود عقل دو نوع است ؛نظری و عملی -- عقل نظری همان تطبیق جزییات بر کلیات است که انسان دارد و حیوان ندارد به طور مثال هیچ حیوانی نمی داند که همه آتشها داغ و سوزاننده هستند. اینکه می گویند انسان حیوان ناطق است منظور همان عقل است -- عقل نظری بتنها دردی را دوا نمی کند انسانی که آگاهی علمی دارد باید عمل کند این عقل عملی است که به انسان انگیزه می دهد
حضرت علی علیه السلام فرمودند : « رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُهُ.» چه بسیار دانشمندى که جهلش او را کشته، در حالى که علمش با اوست؛ اما به حالش سودى نمى بخشد.
🔺راه تشخیص مرده با زنده چیست ؟ حضرت فرمود یک عده مردگان بین زندگان هستند چون ویژگی انسان زنده اثر گذار بودن است کسی که نه مشکلی از خود و نه جامعه حل می کند او مرده است انسان سالک که عقل را زنده کرده یعنی اثر گذار است .تصمیم گرفتن ویژگی انسان حی و زنده است .
♦️وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ، ۲- انسان سالم کسی است که نفس را میرانده است.هیچ ممکن نیست کسی نفسش زنده باشداز آن طرف هم بگوید عاقل است این دو صفت (زنده بودن عقل و ممات نفس)با هم رابطه مستقیم دارند حیات عقل به ممات نفس وابسته است.
🔺 شبهه: طبق روایات و احادیث آنچه که نفسانی است مانند غضب ،شهوت و ..باید کامل از بین برد؟! خیر این نیست هیچ گاه به ما گفته نشده که شهوت یا سایر صفات نفسانی را کامل از بین ببریم .همانگونه که غضب در هنگام جهاد و خشم بر دشمن لازم است و عامل محرک جهاد می باشد.
♦️ حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ ۳- تا اینکه جسم با ارزش او [جلیله] لاغر شده [دقَّ] او چابک است .برای رسیدن به اهداف الهی بدن او مانع نمی باشد این به این معنا نیست که هر کس جثه و هیکل فربه داشت در مسیر سلوک نمی باشد .
✳️ درکتاب تنبیه الخواطر ذکر شده که سلمان فارسی مهمان یکی از صحابه به نام ابودردا گردید هنگامی که ابودرداء وارد خانه شد به سلمان خوش آمد گفت و غذایی نزد او نهاد، سلمان به او گفت: ای ابودرداء! تو هم از این غذا بخور، ابودرداء گفت: من روزه ام. سلمان گفت: تو را سوگند می دهم که از این غذا بخور، زیرا تا تو دست به غذا نبری من لقمه ای از آن نخواهم خورد، درهر صورت سلمان شب را نزد ابودرداء ماند، مشاهده کرد با فرا رسیدن شب ابودرداء برای عبادت آماده شد، سلمان او را نگثه داشت و به او گفت: ای ابودرداء! إنَّ لِربِکَ حَقاً ،وَ إنَّ لِجَسَدِکَ حَقا و إنَّ لاَهلِکَ حقاً برای پروردگار بر تو حقی است و برای بدن نیز بر تو حقی است و برای خانواده ات هم چنان بر تو حقی است، در ایام معینی روزه بگیر و دیگر ایام را بخور و نماز بگذار، به بستر خواب و استراحت هم برو و حق هر صاحب حقی را نیز ادا کن . ابودرداء را چنین بیانی خوش نیامد پس از این جریان خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و پیامبر را از برخورد و گفتار سلمان خبر داد، نهایتاً پیامبر هم به همان صورتی که سلمان ابودرداء را هدایت کرده بود، او را راهنمایی کرد و فرمود : « إنَّ لربک حقاً ،و إنَّ لجسدک حقاً و إنَِ لاهلک حقاً»
لذا انسان سالک در عین توجه به اینکه بدن خود را چابک نگه میدارد باید بدن خود را برای یاری در ادای تکلیف توانمند نماید و البته دچار رهبانیت در این راه نگردد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود : إِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ: «خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است».
♦️ وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ ۴- ویژگی سالک ،اخلاق غلیظش را نرم گردانیده و نرم خو شده است. همه مشکلات جامعه و مردم را می بیند .سالک کسی است که جدا شدن از وی غم دارد . سالک بودن به ظاهر نیست به خوش رفتاری و عقل مداری و اینکه هر قوه را سرجای خود به کار گیرد، می باشد
♦️وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ برای او نور درخشنده برق می زند . برق همان معنویت او که درجه بلند توحید و تدا شناسی را دریافت کرده. نورانیتی که چهار مرحله قبل را گذرانده است. انسانی که چراغ دارد لازم نیست سراغ دیگران برای هدایت برود ،دیگران سراغ او می آیند
♦️فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ مسیر برای او آشکار و بیّن می شود[اَبانَ] با همان روشنایی ره حق مسیر را پیمود.
♦️وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ در هیچ شبهه ای نمی ماند. در فتنه ها وا نمی ماند .
♦️وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ ابواب او را به باب سلامت حرکت و سوق می دهند[تدافَعَتهُ] هر کدام از خیر او را به سمت سلامت و دار اقامت می برند . نهایت و غایت او رسیدن به باب سلامت و دار اقامت است.
♦️ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ قدمهای [رِجلاه] سالک ثابت قدم می گردد. چون بدن او به اطمینان رسیده ،در قرارگاه امنیت قدم نمی لغزد سراغ گناه نمی رود در دنیا و آخرت به آرامش می رسد. سالک نمیتواند گناه کند به عصمت میرسد که گناه را زشت می بیند .
🔺سوال :چرا انسان سالک به این مقام می رسد ؟
چون ؛ ♦️ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ. قلبش در کار است ،دل نزد خداست و خدا را از دست خود راضی نموده اگر ائمه علیهم السلام از دست کسی راضی باشند خدا هم از او راضی است و نارضایتی آنها نارضایتی خدا است
🔺اول خطبه حضرت از عقل و آخر خطبه از قلب سخن به میان آوردند معلوم می شود این دو با هم در ارتباط هستند
✳️ مرحوم خویی در منهاج البراعه درباره این خطبه فرمودند : اِعلَم أنّ هذَا الکلام عَلی' غایَةِ و جازته جامِعِ لِجمیعِ صفاتِ العارفِ الکاملِ و لِکیفیّةِ سُلوکه و لمال أمره این سخنان در عین خلاصه بودن جامع تمام صفات سالک الی الله است و لِعَمری إنّه لا یُوجَد کلامُ أوجَز مِن هذَا الکلام فِی أداءِ هذَا المَعنِی، جانم سوگند هیچ کلامی خلاصه تر از این کلام نیست که جامع این معانی باشد و هو فِی الحقیقةِ قُطبُ دائرةِ العرفانِ و علیهِ مَدارُه و به حقیقت همه عارفان خاک پای علی علیه السلام هستند
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۲/۱/۷ - ۵رمضان المبارک
💢 خطبه ۲۲۰ 💢
فیض الاسلام۲۱۰
وصف سالک الی الله
سالک یعنی کسی که حرکت کند به کسی که نشسته باشد سالک نمی گویند .
قرآن کریم در مورد شهدا میفرماید در آیه ۱۷۰ سوره آل عمران « وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون»
«شهدا به آن مؤمنانی که هنوز به آنان نپیوسته اند بشارت می دهند که از مردن نترسند و اینکه هیچ خوفی بر آنان نخواهد بود و اندوهگین هم نخواهندشد».
لذا کسانی که به آنها نرسیده اند' مقصود کسانی هستند که در جهاد ودر تکاپو هستند نه کسانی که نشسته اند و کاری انجام نمیدهند .
ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه و سنی مسلک در شرح این خطبه می گوید
«و اعلم ان قوله علیهالسلام هو حقیقة مذهب الحکما و حقیقة قول الصوفیه اصحاب الطریقة و الحقیقة لانه حکیم الحکما عارف العارفین و معلم الصوفیه
علی (ع) معلم اخلاق و عرفان است اگر علی نبود اخلاق معنا نداشت عرفان معنا نداشت هر کسی در مسیر عرفان و اخلاق و سلوک است از علی دارد
و لولا اخلاقه و کلامه و تعلیمه للناس هذا الفن لما اهتدی احد من هذه الطائفته»
اگر قول و فعل علی نبود عرفان معنی نداشت علی (ع)است که به عرفان رنگ و بو داد.
عارف الی الله چهار صفت دارد.
♦️قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ
۱- عقل را زنده کرده است
تا عقل زنده نشود حرکت آغاز نمی شود
عقل دو نوع است ؛نظری و عملی
-- عقل نظری همان تطبیق جزییات بر کلیات است که انسان دارد و حیوان ندارد به طور مثال هیچ حیوانی نمی داند که همه آتشها داغ و سوزاننده هستند. اینکه می گویند انسان حیوان ناطق است منظور همان عقل است
-- عقل نظری بتنها دردی را دوا نمی کند انسانی که آگاهی علمی دارد باید عمل کند این عقل عملی است که به انسان انگیزه می دهد
حضرت علی علیه السلام فرمودند :
« رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُهُ.»
چه بسیار دانشمندى که جهلش او را کشته، در حالى که علمش با اوست؛ اما به حالش سودى نمى بخشد.
🔺راه تشخیص مرده با زنده چیست ؟
حضرت فرمود یک عده مردگان بین زندگان هستند چون ویژگی انسان زنده اثر گذار بودن است کسی که نه مشکلی از خود و نه جامعه حل می کند او مرده است انسان سالک که عقل را زنده کرده یعنی اثر گذار است .تصمیم گرفتن ویژگی انسان حی و زنده است .
♦️وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ،
۲- انسان سالم کسی است که نفس را میرانده است.هیچ ممکن نیست کسی نفسش زنده باشداز آن طرف هم بگوید عاقل است این دو صفت (زنده بودن عقل و ممات نفس)با هم رابطه مستقیم دارند حیات عقل به ممات نفس وابسته است.
🔺 شبهه: طبق روایات و احادیث آنچه که نفسانی است مانند غضب ،شهوت و ..باید کامل از بین برد؟!
خیر این نیست هیچ گاه به ما گفته نشده که شهوت یا سایر صفات نفسانی را کامل از بین ببریم .همانگونه که غضب در هنگام جهاد و خشم بر دشمن لازم است و عامل محرک جهاد می باشد.
♦️ حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ
۳- تا اینکه جسم با ارزش او [جلیله] لاغر شده [دقَّ] او چابک است .برای رسیدن به اهداف الهی بدن او مانع نمی باشد
این به این معنا نیست که هر کس جثه و هیکل فربه داشت در مسیر سلوک نمی باشد .
✳️ درکتاب تنبیه الخواطر ذکر شده که سلمان فارسی مهمان یکی از صحابه به نام ابودردا گردید
هنگامی که ابودرداء وارد خانه شد به سلمان خوش آمد گفت و غذایی نزد او نهاد، سلمان به او گفت: ای ابودرداء! تو هم از این غذا بخور،
ابودرداء گفت: من روزه ام.
سلمان گفت: تو را سوگند می دهم که از این غذا بخور، زیرا تا تو دست به غذا نبری من لقمه ای از آن نخواهم خورد،
درهر صورت سلمان شب را نزد ابودرداء ماند، مشاهده کرد با فرا رسیدن شب ابودرداء برای عبادت آماده شد، سلمان او را نگثه داشت و به او گفت:
ای ابودرداء! إنَّ لِربِکَ حَقاً ،وَ إنَّ لِجَسَدِکَ حَقا و إنَّ لاَهلِکَ حقاً برای پروردگار بر تو حقی است و برای بدن نیز بر تو حقی است و برای خانواده ات هم چنان بر تو حقی است، در ایام معینی روزه بگیر و دیگر ایام را بخور و نماز بگذار، به بستر خواب و استراحت هم برو و حق هر صاحب حقی را نیز ادا کن .
ابودرداء را چنین بیانی خوش نیامد پس از این جریان خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و پیامبر را از برخورد و گفتار سلمان خبر داد، نهایتاً پیامبر هم به همان صورتی که سلمان ابودرداء را هدایت کرده بود، او را راهنمایی کرد و فرمود : « إنَّ لربک حقاً ،و إنَّ لجسدک حقاً و إنَِ لاهلک حقاً»
لذا انسان سالک در عین توجه به اینکه بدن خود را چابک نگه میدارد باید بدن خود را برای یاری در ادای تکلیف توانمند نماید و البته دچار رهبانیت در این راه نگردد.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود :
إِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ: «خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است».
♦️ وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ
۴- ویژگی سالک ،اخلاق غلیظش را نرم گردانیده و نرم خو شده است.
همه مشکلات جامعه و مردم را می بیند .سالک کسی است که جدا شدن از وی غم دارد .
سالک بودن به ظاهر نیست به خوش رفتاری و عقل مداری و اینکه هر قوه را سرجای خود به کار گیرد، می باشد
♦️وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ
برای او نور درخشنده برق می زند . برق همان معنویت او که درجه بلند توحید و تدا شناسی را دریافت کرده.
نورانیتی که چهار مرحله قبل را گذرانده است. انسانی که چراغ دارد لازم نیست سراغ دیگران برای هدایت برود ،دیگران سراغ او می آیند
♦️فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ
مسیر برای او آشکار و بیّن می شود[اَبانَ] با همان روشنایی ره حق مسیر را پیمود.
♦️وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ
در هیچ شبهه ای نمی ماند. در فتنه ها وا نمی ماند .
♦️وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ
ابواب او را به باب سلامت حرکت و سوق می دهند[تدافَعَتهُ] هر کدام از خیر او را به سمت سلامت و دار اقامت می برند .
نهایت و غایت او رسیدن به باب سلامت و دار اقامت است.
♦️ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ
قدمهای [رِجلاه] سالک ثابت قدم می گردد. چون بدن او به اطمینان رسیده ،در قرارگاه امنیت قدم نمی لغزد سراغ گناه نمی رود در دنیا و آخرت به آرامش می رسد. سالک نمیتواند گناه کند به عصمت میرسد که گناه را زشت می بیند .
🔺سوال :چرا انسان سالک به این مقام می رسد ؟
چون ؛
♦️ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ.
قلبش در کار است ،دل نزد خداست و خدا را از دست خود راضی نموده
اگر ائمه علیهم السلام از دست کسی راضی باشند خدا هم از او راضی است و نارضایتی آنها نارضایتی خدا است
🔺اول خطبه حضرت از عقل و آخر خطبه از قلب سخن به میان آوردند معلوم می شود این دو با هم در ارتباط هستند
✳️ مرحوم خویی در منهاج البراعه درباره این خطبه فرمودند :
اِعلَم أنّ هذَا الکلام عَلی' غایَةِ و جازته جامِعِ لِجمیعِ صفاتِ العارفِ الکاملِ و لِکیفیّةِ سُلوکه و لمال أمره
این سخنان در عین خلاصه بودن جامع تمام صفات سالک الی الله است
و لِعَمری إنّه لا یُوجَد کلامُ أوجَز مِن هذَا الکلام فِی أداءِ هذَا المَعنِی،
جانم سوگند هیچ کلامی خلاصه تر از این کلام نیست که جامع این معانی باشد
و هو فِی الحقیقةِ قُطبُ دائرةِ العرفانِ و علیهِ مَدارُه
و به حقیقت همه عارفان خاک پای علی علیه السلام هستند
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین