بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۲۷ - ۲۵شعبان
💢بخش دوم خطبه۲۱۶💢
کتاب فیض الاسلام ۲۰۷
در جریان صفین در میان جمعی که جنگ بر کل فضا حاکم است و شاید بسیاری انتظارچتین حرفهایی را از حضرت تداشتند که در وسط جنگ بفرماید:
مردم شما بر من حقی دارید بدنبال حقوق خود باشید که آنرا بگیرید.
به همه یاد آوری میکندکه حقوق دو طرفه است و اگر در عالم یک نفر باشد که حقی داشته ولی وظیفه ای نداشته باشد ، خدای متعال است .و خدا هم خود را بدهکار بندگان کرد و بر خود واجب کرد در قبال عمل خوب جزا بدهد و چند برابر مضاعف برگرداند.《وَاجزِهِ مُضاعِفاتِ الخَیرِ مِن فضله》
🔶ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاس عَلَی بَعْضٍ،
خدای متعال از حقوق خود حقی را قرار داد و آن حق را واجب کرد [اِفترضَ] عده ای را نسبت به عده ی دیگر.
🔶 فَجَعَلَهَا تَتَکَافَأُ فِی وُجُوهِهَا
خدا این حقوق را مساوی[تتَکافَا] قرار داده بین بندگان. وبعضی از حقوق به سبب حق دیگر واجب می شود.
اگر در جایی به ضرر کسی بود در جای دیگر بنفع او حقی داده میشود.
( تساوی در حقوق برقرار است)
🔶و یُوجِبُ بَعضُها بَعضاً
بعضی از حقوق، حقوق دیگری را در پی دارد.
🔶وَ لَا یُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا ببَعْضٍ.
و بعضی از حقوق به سبب بعضی از حقوق دیگر واجب نمی شود.
مانند دونفر هنوز ازدواج نکرده به هم حقی پیدا نمی کنند.
ازدواج موجب ایجاد حقوق و وظایف می شود.
خداوند حقوق بین انسانها را واجب کرد دو طرفه باید رعایت کنند.
آگر حقی بیاید طرف دیگر وظیفه دارد.
اگر حقی نباشد وظیفه ای هم در قبال آن نیست.
مثال: حقوق روز مره زندگی : مرد نفقه بر او واجب است بشرطی که زن ناشزه نباشد (اهل اطاعت باشد)
زن حق را ادا نکرد وظیفه ای بر مرد نیست. حق و وظیفه بر دو طرف واجب است.حق و وظیفه دو روی سکه است.
در امر حکومت همینطور است، حاکم تامین امنیت ، اموزش ، آسایش ، به عهده دارد ، از طرفی مردم وظیفه جهاد و دفاع از حکومت دارند . مردم وظیفه را انجام ندهند حکومت نمیتواند حق را انجام دهد. یک طرف ساقط شود بالطبع طرف دیگر هم ساقط میشود.
انچه که تا کنون از حقوق شناختیم حق الله و حق الناس بوده. حق الناس هم حق خدا ست. [مِن حقوقِهِ حقوقاً] حق خدا که به دیگران تفویض کرده.
گناه حق الناس ،سبب دو گناه برای مرتکبین میشود.گناه اول حق الناس و گناه دوم حق الله به عهده ی اوست
خدا بود که این حق را واجب و قرار داد و ادا نکردن آن دو گناه در پی دارد.
حق الناس ها زیر پوشش حق الله هستند..
🔶وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَی الرَّعِیَّةِ
بزرگترین حقی که خدا واجب کرد (حق پدر و پسر ، زن و مرد ، حق انسان و محیط زیست) اعظم از تمام حقوق ، حق والی بر رعیت است. (حقوقی که حاکمان بر مردم دارند.) و حقی که مردم نسبت به حاکمان دارند.
حقوق بین حاکم و رعیت انواع مختلف دارد،اما در یک نقطه مشترکند.
حقوق و وظیفه ، وظیفه و حقوق.
حاکم حقی دارد و وظائفی.
رعیت هم حقی دارد و وظائفی.
همیشه ایندو ،در کنار هم هستند، گرچه نوع آنها فرق دارد.حق والی بر رعیت
تصمیم گیری با حاکم است و خوب تصمیم گرفتن وظیفه ی حاکم است.وظیفه حاکم است که قانون را خوب وضع کند.حق در کنار وظیفه است.
[حقُ الوالی علیَ الرَعیه]
رعایت نکردن حق یک نفر، خطر به یک نفر دارد و او را دچار آسیب می کند.ولی حقوق حاکم و رعیت رعایت نشود یک جامعه متضرر میشود.
باید دید ((آیا ما نسبت به حکومت اسلامی وظیفه خود را انجام داده ایم یا نه !! آیا انچه به دوش ما بود و خدا این حق را واجب کرده بود ،خوب ادا شد یا نه !! نمیتوان گفت ما را چه به سیاست!! سیاست حقی ست که خدا واجب کرده در سرنوشت کشور نقش ایفا می کند. نمیتوان از این حق چشم بسته عبور کرد چون خدا آن حق را قرار داده.))
🔺در خطبه ۹۱ فرمود:
شما نمیتوانید کنه دات خدا را بشناسید ، اگر اینرا فهمیدید که کوچکتر از آنی که بتوانی بطور کامل خدا را بشناسی ، حتی ملائک را ، قادر به شناخت کامل نیستیم . فهم این موضوع "مُنتَهی حقُ الله " است یعنی انسان بفهمد او واجب الوجود، و بین حالق و مخلوق فاصله زیاد است و قابلیت فهم ذات خدا را ندارد. همین دانستن قادر نبودن ادا کردن حق خداوند است.
مانند ادای شکر همین که بداند قادر به ادای شکر کامل نیست حق شکر ادا میگردد.
🔶وَ حَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَی الْوَالِی، فَرِیضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَی کُلٍّ،
حقوق دیگری ،حق مردم بر مسئولین ،و حق بزرگی ست که خدا بین مردم قرار داده وبر همه مردم واجب کرده.مردم هم باید وظایف خود را بخوبی انجام دهند.
واجبی که خدا فرص کرده و هر کدام از دو گروه بر یکدیگر، مسئولین با مردم هر کدام حق و وظیفه ای دارند." فَریضَهُ فرضَها الله "
🔶 فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ
الف) موجب انتظام، پیوستگی، الفت زیاد می شود. مردم وظیفه خود را نسبت به حکومت انجام دهند و حاکمیت هم اقتصاد، امنیت ، آموزش ملت را فراهم کند.
🔶 وَ عِزّاً لِدینِهِمْ،
ب) دین در جامعه عزیز و نفوذ ناپذیر می شود. بشرط رعایت حقوق دو طرف.
🔶فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بصَلَاحِ الْوُلَاةِ،
اینگونه نیست ، ابتدا حاکمان خوب باشند تا مردم هم خوب شوند.رابطه متقابل است، و اگر حاکمان فاسد شوند مردم به روش حاکمان فاسد می شوند.
جمله معروف مردم بر دین و مرام فرمانروای خود هستند.« اَلنّاسُ عَلیٰ دینِ مُلوکِهِم» حاکم جاه طلب ، مردمان هم چنین میشوند.حاکمیت بر مردم تاثیر می گذارد.
این نیمه ماجراست و نیمه دیگر آن را حضرت می فرماید.
🔶وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا باسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ.
هیچ ممکن نیست حاکمیت خوب شود مگر مردم در ادای حقوق خود استقامت کنند.
اگر بخواهید حاکمان خوب باشند مردم هم وظیفه ای دارند.مردم باید استقامت کنند پافشاری بر حق داشته باشند.
عدم تشخیص درست ، دلسردشدن ، پا عقب کشیدن ،رأی ندادن، همه خلاف این جمله امام است.
رعیت باید وظیفه خود درست انجام دهد، تبیین مسیر درست داشته باشد ودرست انتخاب کند، حاکم هم نقش و تاثیرخود را در جامعه خواهد گذاشت.
همه تقصیر به گردن حاکم انداختن غلط است. همه تقصیر به گردن مردم هم غلط است.
رابطه حکومت و ملت یک رابطه متقابل است.همانطور که حکومت از ملت تاثیر می پذیرد ،ملت هم از حکومت تاثیر می گیرد.استقامت رعیت مهم است که در مسیر پافشاری کند.
در مسیر، جنگ هست ، سختی ،تحریم ، بی ثباتی هست، برای رسیدن به اهداف استقامت لازم است.
در برابر خلافی حاکمیت ایستاد مردم باید پشت او مدافع باشند.
🔶 فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ
اگر مردم حقوق خود را نسبت به والی و حاکمیت رعایت کنند.
آثار رعایت حقوق حاکم و مردم در جامعه :
🔶 وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا،
حاکمیت وظیفه خود را نسبت به مردم ادا کند ، اثراتی دارد که جامعه را گلستان می کند. هفت اثر مثبت دارد.
🔶عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ
۱- حق عزیز می شود.
حق با دو معنا:
الف)حق خداست، قران هم در مواردی بجای لفظ الله از لفظ حق استفاده می کند. رعایت حقوق در واقع گرامی داشتن خداست چون او واجب کرده.
ب) حق بمعنای حقوق؛ هر دو وظیفه خود را رعایت کنند جامعه اصلاح و حقوق فصل الخطاب هر دو گروه میشود.
🔶 وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ
۲- راههای روشن دین اقامه می شود. مثل اقامه نماز،
وظایف حکومت و ملت درست انجام گیرد جاده حقی تاسیس می شودکه همه می توانند در این راه و مسیر حرکت کنند.
اقامه و اجرا شدن دین، بوظایف دو گروه بستگی دارد.
🔶وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ
۳- نشانه ها و علامتهای عدل استوار می شود.
عدالت محور بودن بعد از آنست که کاملا بر مبنای حقوق، وظیفه شناخته و عمل شود. در حرف و بحث عدالت محوری شعار و سرود خوب توصیف میشود اما در انصاف و عمل پیدا نیست.
" فَالحقُّ أَوْسَعُ الأَشیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ وَ أضیَقُهَا فِی التَّنَاصُف "
🔶وَ جَرَتْ عَلَی أَذْلَالِهَا السُّنَنُ
۴- سنتهای دین، و معارف اهل بیت علیهم السلام بر مسیر درست خود جریان پیدا میکند.
سنت خدا: یاری مومنین و منکوب مخالفین.
سنت دین : قرض الحسنه،
وظایف خوب انجام بگیرد اعتماد قرض الحسنه زیاد و باب خیر باز میشود.
عدم وظایف چندین نفر در ابن امر مقدس باب خیر را می بندد و ربا زیاد میشود.
🔶فَصَلَحَ بذَلِکَ الزَّمَانُ
۵- مردم زمانه ای که چنین اتفاق بیفتدبه صلاح و رستگاری میرسند.اتلاف عمرو سرمایه ، بی آبرویی، دروغ ، رخت می بندد. بهشتی در دنیا بر پا میشود که حق هر کسی ادا شود.
رعایت حقوق متقابل زمانه را رو به اصلاح میبرد.
🔶وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ
۶- مردم ساز مخالفت نمی زنند، امیدوار شده بر حفظ و بقا حکومت طمع و تلاش می کنند. میدانند در ذیل چنین حکومتی به هر چه بخواهند میرسند.بفکر ضربه زدن نیستند.
🔶ویَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ.
۷- دشمنان از طمع کردن به چنین ملتی نا امید می شوند. چون مردم با هم الفت و پیوستگی دارند " نظاماً لاُلفتِهم" با هیچ وسیله ای نمیتوانند مردم را پراکنده کنند و طمع دشمن از بین میرود.
آثار عدم رعایت حقوق متقابل:
🔶وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا
(چون متحد هستند ،عزت دارند و نفوذ ناپذیرند.)
اگر برعکس، مردم بر حکومت شورش کرده و زورگویی کرده ،غالب شوند.
🔶أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی برَعِیَّتِهِ،
یا حکومت در حق مردم اجحاف و ظلم کند.
از هر دو طرف حقوق رعایت نشود، هفت بلا جامعه را فرا میگیرد.
🔶 اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَةُ
۱- اختلاف کلمه پیش می آید.حول هیچ محوری جمع نمی شوند.اولین آسیب هر جامعه ای اختلاف و پراکندگی ست. چون اتحاد نیست (بر خلاف الفت و پیوستگی) مورد اول رعایت حقوق،در این مورد اتحاد گسسته میشود.
🔶وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ
۲- از هر گوشه وکنار شهر و دیار علَم جور برافراشته و احزاب و گروه مختلف دو دستگی ایجاد می کنند.هر کسی زور بیشتر داشت به زیر دست خود ظلم می کند. (چون دین عزیز و سنت پیاده نشد)
🔶 وَ کَثُرَ الْإِدْغَالُ فِی الدِّینِ
۳- بدعتهای دین شروع می شود.
مردم ظاهرا مسلمان ولی دین رو به انحراف و بدعتها [اِدغال] رو به طغیان میرود.
🔶 وَ تُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ،
۴- جاده[مَحاج] سنت پیامبر(ص) ترک و رها می شود. سنت قرض الحسنه ترک شود، ربا و حق خوری جای آنرا پر می کند. صله ارحام ، احترام ، کنار میرود.
🔶فَعُمِلَ بالْهَوَی
۵- اخلاق از میان رفته هوای نفس جای آنرا می گیرد. هرکس بر میل و هوای نفس خود عمل می کند.
تبلیغات سوء شروع میشود چون مردم همگرا نیستند. صدای مخالفی برخاست همه بسوی او حمله و اعتراض نمیبرند.
افکار، عمل، خدا، به کنار زده میشود هر چه که دل خواست رونق می گیرد.
🔶وَ عُطِّلَتِ الْأَحْکَامُ
۶- احکام الهی تعطیل ، طرفدار و عمل کننده ای ندارد. قضاوت دینی ، گرفتن خمس و زکات ، و رساندن به مستحق معنا ندارد.همه از بین میرود.
✅ اگر حکومت از هم پاشید و احکام ضایع و معطل ماند، آیا نیاز نیست حکومتی باشد که احکام را زنده نگه داشته و احکام را جاری کند ؟!!
یکی از ادله ی حکومت ولایت فقیه همین است ادله بر ضرورت حکومت در زمان غیبت این جمله امیرالمومنین است. "عطِلَتِ الاَحکام"
و اسلام به همین احکام است ، قصاص ، امر بمعروف ، نواهی ، همه در جای خود باشد و حکومت میتواند انرا جاری کند.ولو اینکه چندین ایراد و مشکل هم داشته باشد . ولی موازین شرع را در حد توان جاری میکند.(( وجوب وجود حکومت))
🔶 وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوس،
۷- وقتی چنین هرج و مرج و درگیری و علَم جور افراشته شود، نفوس مریض می شوند.
۱. عده ای نفوس را بمعنای روح می دانند.
جامعه ای که احکام ان رها، بی دینی رواج داشته باشد طبعا روح گناه زده، آشفتگی و اضطراب دارد.
۲. عده ای نفوس را بمعنای بدن مطرح کردند. جامعه رعایت حقوق دو جانبه نشود ناهنجاری اجتمایی ، دزدی ، خیانت، فقر و جنایت زیاد و جسمها دچار بیماری میشود.
🔺در خطبه ۴۰ فرمود:
حکومت عادل و نیکو کار در زمین باشد یکی از اثرات مثبت آن عمر طولانی میشود. " یُبَلِغُ اللهُ فیهَا الاَجَل "
خدا بواسطه حکومت ، بهداشت ، برکت را زیاد می کند عمرها طولانی میشود.
🔶 فَلَا یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ
کار بجایی می رسدکه مردم متدین بخاطر تعطیلی فرائض و حق بزرگ ، ناراحت و وحشت زده نمی شوند.
در مقابل انجام باطل هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. مردم بی تفاوت و بیخیال میشوند و بآرامی احساس خود را نسبت به دین از دست داده ذائقه دگرگون میگردد. بجای لذت بردن از عدل و ادای حقوق ازحاکمیت عدل علی ناراحتند که چرا عدل بر سر کار آمد!!
چون روحیه مردم عوض شد.
✅ دشمن اینچنین بآرامی وارد میشود ، دقیقا کار و وظیفه رسانه اینست ، فرهنگ سازی ، و عادی سازی کند ، مردم که بی خیال شدند حتی به معروف هم واکنش تند نشان میدهند.
🔶وَ لَا لِعَظِیمِ بَاطِلٍ فُعِلَ،
نه از تعطیلی حق ،و نه از انجام گناه ناراحت می شوند.
🔶هُنا لِک تَذِلُ الاَبرار و تَعِزُ الاُشرار
وقتی جامعه چنین شد خوبان ، ابرار گوشه نشین و ذلیل خواهند شد ،و اشرار و ضد دین همه کاره می شوند.
معاویه صفتان عزیز، و علی گوشه گیر میشود. اگر حق را رعایت کند حقوق او رعایت نمیشود.حتی اگر ظلم نکند به او ظلم روا میدارند. اینگونه میشود که نیکو کار جامعه فاصله می گیرد.
🔶و تَعظُمُ تَبِعاتُ اللهِ عندَ العباد
از همه بدتر جامعه مستعد عذاب الهی می شود، واگر عذاب آمد به هبچ وجه جامعه روی صلاح را نخواهد دید.
اثرات سوء از عدم رعایت حقوق، جای خود دارد که زندگی مادی را بهم می ریزد، علاوه بر آن عقوبت خدا را هم در پی دارد.
✳️ مرحوم خوئی در منهاج البراعه خود روایت نقل می کند.
خداوند به یکی از انبیای بنی اسرائیل وحی فرستاد به حاکم زمان خود بگو:
اراده ی من بر این تعلق گرفت که تو حاکم باشی، این حکومت بتو نرسید که هر شب عده ای از مردم مظلوم بدرگاه من انابه و ناله کنند و از ظالم شکایت کنند.
وظیفه توست و حقی مردم بر تو دارند داد انها بستانی و ظلم را برطرف کنی.
فوَعِزَّتی و جلالی لاَطعُمَنَّ لَحمَهَ الکِلاب
به عزت خود قسم، حال که حق خود ادا نمیکنی گوشت تو را طعمه سگان می کنم. فَسَلُّطَ علیهِ سلطاناً اَخُر
چند صباحی نگذشت حاکمی بر علیه او شورش کرد .
حَتّی قَتَلَهُ باَطعَمَ لَحمُهُ کِلاب جنازه او را مقابل سگان انداخت و او را دریدند.
علاوه بر اثرات دنیایی مجازات خدا راهم در پی دارد.
✳️ روایت پیامبر صلی الله علیه واله:
ما مِن والِِ ولِیَ شَیئاً مِن اُمورِ المُسلِمین
هیچ کسی نیست در جامعه اسلامی نسبت به مسلمانی مسئولبتی داشته باشد (وزیر، مدیر ، معلم ، کارمند، خدماتی) قیامت که بر پا شد،
اِلا اَتَی الله یومَ القیمهِ مَغلُولهً یََدهُ اِلیَ عُنُقِهِ خدا آنها را دست به گردن بسته وارد بر صراط می کند.
فیُوقَفُ عَلی جِسمِ جهَّنم سرپا نگه داشته وصراط به لرزه در می اید.
به آنان گفته میشود اگر اثبات کنی وظایف خود را انجام داده ای حق نخورده و خدمت کرده ای.
و اِن کانَ مُحسِناً نَجیَ باِحسان در این صورت نجات پیدا می کند و اگر نتواند اثبات کند .
اِن خَرَقَ بهِ ذالکَ الجسم و هَوَی فِی النّار
صراط چنان می لرزد که او را در جهنم سقوط میدهد.
مردم با دست باز میروند در صورت عدم اثبات و گنهکاری دست انان بسته میشود ، اما حاکمان ، مسئولان (هر کس به تناسب خود در هر موقعیتی در جامعه با اسم حکومت کار می کند.فقط سران نیستند) از ابتدا دست بسته ورود دارند. که با اثبات ازاد میشوند.
اللهم نعوذ بک من شرور انفسنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۲۸ - ۲۶شعبان
💢بخش سوم خطبه۲۱۶💢
کتاب فیض الاسلام ۲۰۷
در توصیف حق گویی و عدالت محوری و رعایت حقوق متقابل حاکمبت و رعیت و اثرات مثبت آن در بخشهای قبل در ادامه فرمود:
🔶فَعَلَیْکُمْ بالتَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیْهِ؛
همهشما را توصیه میکنم یکدیگر را به رعایت حق، نصیحت کنید.[تناصُح]
حقوق یکدیگر را رعایت کنید و به این رعایت همدیگر را یاری کنید.[حسن تَعاون]
از نصایح زبانی عبور کنید و در عمل برای رعایت و ادای حقوق عون و کمک کار یکدیگر باشید.
🔶فَلَیْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَی رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهَادُه
هیچ شخصی نیست به آن جایگاهی که خدا معین کرده بتواند دست بیابد.
یعنی بتواند به سطح نهایی اطاعت برسد، بتواند بطور کامل ادای حقوق کند حتی پیامبران، اگر چه به شدت[اِشتدَّت] در کسب رضایت خدا حریص باشد.
ودر رسیدن به عمل، کوشش طولانی [طالَ] داشته باشند.
اما هر کسی باید تلاش خود را انجام دهد.
🔶ببَالِغٍ حَقِیقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ
اگر چه برای کسب رضای الهی حریص باشد وتلاش طولانی مدت در راستای اعمال عبادی داشته باشد، به آن حقیقت اطاعت خداوند نمی رسد.[ببالِغِ]
اطاعت یک حد معقول دارد.
و یک حد نهایی دارد و آن حد نهایی ممکن نیست.
حاکمان باید با مردم در تعامل باشند و مردم هم با خیر و صلاحی که حاکمان به مردم دارند، سخن آنان را بپذیرند.
و بقدر توان یار و یاور هم باشند تا بتوانند حق را ادا کنند.
گرچه تا حد اعلا ممکن نیست ولی باید بجد تلاش خودرا انجام دهند.
✅بحث از حقوق بود ولی حضرت جمله را به سمت طاعت کشاند . چه ارتباطی با هم دارند؟!
میفرماید: هر لحظه ای که در ادای حقوق تلاش میشود جزو عبادت و طاعت محسوب میشود.
《جَعُلُ سبحانه مِن حقوقِه حقُوقا》
اگر حقی واجب کرد حق الله است بعد حق الناس میشود انسان هر چه تلاش کند به انتهای حقوق قرار داده ی خدا نمیرسد و از پس ان بر نمی آید. اما نباید از آن کوتاهی کند.
✳️ شخصی از امام سجاد سوال کرد شما با ابن مقامات چرا اینقدر عبادت می کنید؟!
فرمود همین سوال را از رسولخدا کردند.
پیامبر فرمود: اگر آنقدر گریه کنم که لباس خیس شود و آنقدر عبادت کنم تا اعضای بدن تکه تکه شود باز هم نمیتوانم حق خدا را ادا کنم.
✅این جمله پیامبر تکلیف مارا مشخص می کند که با چند عبادت کوتاه و مختصر از خدا طلبکار نباشیم بیش از آنچه که به ذهن خطور کند بدهکار هستیم.
نباید با انجام دو عمل احساس کنیم تمام وظایف و حقوی خود را به دیگران ادا کردیم و تمام شده است.
🔶ولکِن مِن واجبِ حقوقِ اللهِ علیَ العِبادِ النصیخَهُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم
درست است که نمی توانیم حق طاعت و وظایف را که خدا بر بندگان واجب کرده بطور کامل ادا کنیم ولی یکی از حقوق واجبه ی خدا نصیحت کردن یکدیگر به ادای حق [علیکم بالتُناصح] آنهم تا جایی که توان دارید[مبلغَ جُهدِهِم]
🔶و التَعاوُنُ علی اِقامهِ الحیِّ بینَهم
مورد دوم حق خدا بر شما اینست :
تعاون و همکاری بر اقامه ی حق در جامعه .
با وجود اینکه بطور کامل ادای حق خدا امکان ندارد، ولی میتوانید یکدیگر را برعایت حق کمک کنید.
🔶ولیسَ امرُوُُ اِن عَظُمَت بیِ الحقِ منزِلَتَه
هیچ شخص دینی و فرهیخته را شایسته نیست ادعای بی نیازی کند، به مشارکت و نظر خواهی مردم. هر قدر هم که جایگاه بزرگ ، منزلت و سابقه دینی داشته باشد، بی نیاز از کمک دیگران نیست.
🔶و تَقَدَمَت فِی الدّینِ فضیلَتُهُ بِفَوقِ اَن یُعانَ عَلی ما خَمَّلَهُ اللهُ مِن حَقِه
هیچ کس ما فوق از دعوت به حق نیست.
از دعوت به حق مستثنا نیست.
باید او را کمک کنند [اَن یُعان] برای رسیدن به ادای حقوق یاری شود
(این جمله برای تمام افراد مشهور ، معروف جامعه است )
🔶وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ.
هیچ فردی نیست که دیگران اورا کوچک می پندارند[صَغرُته] و در نگاه دیگران ضعیف[اِقتَحَمَته] بحساب می آید.
اماهمین فرد می تواند حق بزرگی را یادآوری کند ، احقاق حق و جامعه را یاری کند و میتواند کمک حال حق باشد.
🔶 بدُونِ أَنْ یُعِینَ عَلَی ذَلِکَ أَوْ یُعَانَ عَلَیْهِ
پایین تر از آن نیست اگر بتواند به حق کمک کند[اَن یُعین] یا کمک شود[اَن یُعان] که حق ادا شود.
(این جمله برای افراد غیر مشهور )
از منطر امیرالمومنین اقامه کننده حق و دعوت کننده به حق قدر و ارزش دارد و بزرگ است گرچه لباس او مندرس باشد. بزرگی افراد به حق مداری آنهاست.
نگاه ما با نگاه حضرت همسو نیست که انها را حقیر و ریز می بینیم، چون سر شناس نیستند.
هر دو نقش اساسی دارند، هر حکومت دو نقش دارد ،حاکمیت و ملت.
حاکم فاضل بی نیاز از ملت نیست.
مردم ضعیف و پایین دست هم می تواند حکومت را به کمال برساند.
امام رضا فرمود:دو جمله خیلی عجیب و غریب اند.
۱. کلِمهُُ حِکمَهُُ مِن سَفِیه فَاقبَلُوهُ
شخصی که از جهت اجتماعی جایگاهی ندارد مالی و پستی موقعیت ندارد، سرشناس نیست سخن حکیمانه ای گفت از او بپذیرید بحساب سفاهت او نگذارید.
۲. و کلِمَهُُ سَفَهُ مِن حکیمِِ فَاغفَروُها
معروفیت دارد مشهور به دیانت و اخلاق است، اما سخن سخیفی میزند از او بگذرید. سابقه دینی او را از بین نبرید.
فاِنُهُ لا حکیم اِلّا فی عَثرَهِِ ولا سفیه فِی تَجرُبه
هیچ حکیمی نیست که گاهی خطا ولغزش داشته باشد.و هیچ انسان ضعیفی نیست که تجربیاتی دارد.
این نشان دهنده اینست ، هر کدام محتاج دیگری ست.
سفیه محتاج حکمت حکیماست،و حکیم محتاج تجربه سفیه است.
امیرالمومنین فرمود: التَجربهُ فَوقَ العِلم تجربه بالاتر از علم است.
حیکمانه بودن کلام را بگیرید و از سخن سخیف گدر کنید.
🔶فَأَجَابَهُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابهِ بکَلَامٍ طَوِیلٍ یُکْثِرُ فِیهِ الثَّنَاءَ عَلَیْهِ وَ یَذْکُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ،
انچنان این سخنان تاثیر گذاری بود که یک نفر از میان جمع برخاست و با کلام فصیح حمد و ثنای حضرت را بجا آورد.
الحمدلله که شما را داریم کلمات را نمی دانستیم و از شما شنیدیم ، و در رکاب شما به اطاعت و جانفشانی اماده ایم .
🔺اینکه این شخص که بود؟
و چه گفت؟!
سید رضی در نهج البلاغه ذکر نکرده ، ولی مرحوم کلینی در کافی جریان را مفصل بیان کرده. گفت:
انتَ اَمیرُنا و نحنُ رعیَتِک توحاکم و امیر ما هستی و ما هم ملت و ذیل حکومت تو هستیم. بِکَ اَخرَجَنَا اللهُ منَ الذُّل
به برکت لطف و تدبیر شما خدا ما را از ذلت خارج کرد.
و باِعزازِکَ اَبلَغَ عبادَهُ مِنَ الغِلّ
به برکت شما از غل و زنحیر نفس و شهوات نجات داد.
فاَخبِر علَینا واقضِ اختیارِک هر چه و هرجا صلاح میدانید همان درست است ما دنبال شما هستیم.
فاِنَّکَ قائِلُُ مصَّدَق و الحاکِمُ موَفَّق
گوینده ایی که خدا حرف شما را تصدیق و حاکمی که خدا بشما توفیق عنایت کرد .
لا یَستَحِلُّ فی شیئِِ عِن معشیَتِک
در هیچ کاری تورا معصیت نمی کنیم .
ولا نَفِیسُ علماُ بعِلمِک هیچگاه علم خود را با تو مقایسه نمی کنیم. معدن علم و وصل به وحی هستید. علوم ما قابل مقایسه نیست.
یَعظِمُ عندَنا فی ذالکَ خَطَرُک کاملا با شان و جایگاه بالای شما آگاهیم صاحب عظمت و بزرگی هستی.
در وسط جنگ برای خود وظایفی تعیین کردی این سخنها ناب است.
🔺اما گوینده چه کسی بود که این حرفها را زد ؟!
علامه مجلسی در بحار نکاتی دارد.
لا یُدری' مِن هُو کسی نفهمید این شخص که بود!! کسی او را در لشکر ندیده بود و بعد از آن هم در لشکر دیده نشد. مجلسی به تبع از فیض کاشانی کتاب وافی :
با احتمال زیاد خضر نبی بوده .
و آیت الله مکارم این نظر را تایید می کند.
که خضر نبی در موقعیت های مختلف حاضر میشد و صفات حضرت را برای حاضرین تشریح می کرد.
🔶 فَقَالَ : إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلَالُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِی نَفْسهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبهِ أَنْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِکَ کُلُّ مَا سوَاهُ،
در باب تعریف و تمجید حاکم فرمود:
کسی که جایگاه خدا در جان و قلب او بزرگ باشد، غیرخدا را کوچک می شمارد. یکی از حقوق خدا بر ما اینست :
وقتی خدا عظمت و بزرگی دارد دبگران را بزرگ نبینیم.
علی در محضر خدا هیچ است بجای مدح علی ، مدح خدا گویید. شما از من تمجید کردید ولی در نفس خود، نسبت بخدا خود را هیچ می دانم و هر چه خیر و خوبی هست از خدا میدانم.
🔶 وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَیْهِ،
اگر کسی از خدا لطف و احسان بیشتری گرفته باشد ، باید بیشتر خاکساری کند.
و به من بیشترین احسان را عطا نموده ، و من در برابر خدا سر بزیرم.
جایی برای ثنای علی نمی ماند، خدا را ثنا گویید.
🔺حضرت تعریف را نفی نکرد ، ملامت هم نکرد.از واقعیت پرده برداشت.واین عظمت امیرالمومتین است.
عظمت این جملات و حقوقی را که بیان داشت مطالب درست و مهمی بود، تما حضرت از خود نمیداند در درون خود را بحساب نمی آورد. و هر چه فضل و خیر و کرامت دارد از تفضل خدا می بیند.
همه اوصاف خیر در او هست ولی از نعمات خدا می بیند و جبران نعمت های داده شده را بجا می آورد.
وبرای همه محبین مولا سزاوار است هر کس جلالت و عظمت خدا را دید شکوه خدا در قلب او وارد شد خود را کوچک شمارد.و غیر خدا را نبیند.
🔶 فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَی أَحَدٍ إِلَّا ازْدَادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَیْهِ عِظَماً؛
هر کسی که خدا نعمت بزرگتری به او بدهد، حق او به خدا بزرگتر می شود.
خدا بمن نعمت بزرگی عطا کرده، و حق او بر من بسیار است، من در برابر او هیچ هستم حمدی هم هست حمد خدا گویید.
🔺بیشترین نعمتی که داده شده به خود حضرت عنایت شده. نعمتی که برای ما قابل تصور نیست، نعمت تقرب بخدا ،و نعمت رضوان الهی است .
پس نعمت بیشتر ، باید خدا را بیشتر عبادت و اطاعت کرد.و یکی از حقوق، خود ندیدن و خدا دیدن است ، هر چه هست خدا باشد.
در برابر نعمت خضوع کردن، حق الله ادا می گردد.
✳️ روایت :
خضر نبی از اشخاصی که با امیرالمومنین رموز و سری دارد.و از کلام بزرگان بما منتقل شده .
مرحوم مجلسی در ج۴۲ بحار ص۳۹ اورده :
شخصی بنام اعمج در مدینه خانمی می بیند باکوزه به هر تشنه ای آب تعارف میکرد که بحب علی بنوشید. این خانم نابینا بود. حبّاً لِحُبِ علی بن ابیطالب تشنگان را سیراب می کرد.
بعد از مدتی در مکه همان خانم کوزه پبدست با همان جملات آب به تشنگان میداد ولی اینبار بینا بود.
علت را از او جویا شد که، چطور بینا شده!!
گفت : روزی شخصی تشنه لب ابی نوشید پرسید. واقعا عشق علی بر دل داری!! گفتم : آری
و او دعایی خواند. اللهم اِن کانَ صافیهً و رُبَّ علیها بَصَرِها
خدایا او دوستدار علی ست نور چشم او را به او برگردان . همان لحظه بینایی بر من بازگشت.فَوَاللهِ لقَد رَدَّ الله علَی بَصَری با برکت دعای او بینا شدم
او را دیدم و پرسیدم تو که هستی؟!
بخاطر حب علی دعا کردی و مستجاب شد.
قالَ: اَنَا الخِضر و اَنَا مِن شیعَهِ علی بن ابیطالب من خضر پیامبر و یکی از شیعیان امیرالمومنین هستم.
معلوم است خضر راه هست که در واماندگی و درماندگی دستگیری کند بشرطی که حب علی صادقانه در قلب باشد.
🔺روایت مرحوم علامه مجلسی درج ۳۲ بحار ص۱۳۰ اورده:
روایتهای مختلفی نقل کرده که خضر نبی. موقعیتهای مختلف خدمت حضرت می رسید ولی هر بار با شمایل خاص که دیگران او را نمی شناختند.
✳️حارث همدانی یار صدیق امیرالمومنین :
در نخیله(پادگان نظامی بیرون از کوفه) شخص مسنی کنار حضرت بود پرسیدم
او را نمی شناسیم او کیست:
فرمود: هذا اَخی الخضر جائَنی یَسئَلُنی عَن ما بَقیَ الدنیا
او برادرم خضر است آمده در مورد آینده از من بپرسد، چه اتفاقاتی در آینده رخ میدهد. و سَئَلتُهُ عَن ما مَضَی منَ الدنیا
و من در مورد گذشته از او سوال می کنم.
وبلافاصله فرمود : و اِنَا اَعلَم بِما سَئَلتُهُ مِنه من از آنچه که خضر می گوید آگاهترم و میدانم در گذشته چه اتفاقاتی افتاده ولی احتراماً از گذشته می پرسم او پاسخ میدهد. او از آینده میپرسد من پاسخ می دهم.
اللهم افتح لنا خزائن علومک
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۲۸ - ۲۶شعبان
💢بخش سوم خطبه۲۱۶💢
کتاب فیض الاسلام ۲۰۷
در توصیف حق گویی و عدالت محوری و رعایت حقوق متقابل حاکمبت و رعیت و اثرات مثبت آن در بخشهای قبل در ادامه فرمود:
🔶فَعَلَیْکُمْ بالتَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیْهِ؛
همهشما را توصیه میکنم یکدیگر را به رعایت حق، نصیحت کنید.[تناصُح]
حقوق یکدیگر را رعایت کنید و به این رعایت همدیگر را یاری کنید.[حسن تَعاون]
از نصایح زبانی عبور کنید و در عمل برای رعایت و ادای حقوق عون و کمک کار یکدیگر باشید.
🔶فَلَیْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَی رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهَادُه
هیچ شخصی نیست به آن جایگاهی که خدا معین کرده بتواند دست بیابد.
یعنی بتواند به سطح نهایی اطاعت برسد، بتواند بطور کامل ادای حقوق کند حتی پیامبران، اگر چه به شدت[اِشتدَّت] در کسب رضایت خدا حریص باشد.
ودر رسیدن به عمل، کوشش طولانی [طالَ] داشته باشند.
اما هر کسی باید تلاش خود را انجام دهد.
🔶ببَالِغٍ حَقِیقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ
اگر چه برای کسب رضای الهی حریص باشد وتلاش طولانی مدت در راستای اعمال عبادی داشته باشد، به آن حقیقت اطاعت خداوند نمی رسد.[ببالِغِ]
اطاعت یک حد معقول دارد.
و یک حد نهایی دارد و آن حد نهایی ممکن نیست.
حاکمان باید با مردم در تعامل باشند و مردم هم با خیر و صلاحی که حاکمان به مردم دارند، سخن آنان را بپذیرند.
و بقدر توان یار و یاور هم باشند تا بتوانند حق را ادا کنند.
گرچه تا حد اعلا ممکن نیست ولی باید بجد تلاش خودرا انجام دهند.
✅بحث از حقوق بود ولی حضرت جمله را به سمت طاعت کشاند . چه ارتباطی با هم دارند؟!
میفرماید: هر لحظه ای که در ادای حقوق تلاش میشود جزو عبادت و طاعت محسوب میشود.
《جَعُلُ سبحانه مِن حقوقِه حقُوقا》
اگر حقی واجب کرد حق الله است بعد حق الناس میشود انسان هر چه تلاش کند به انتهای حقوق قرار داده ی خدا نمیرسد و از پس ان بر نمی آید. اما نباید از آن کوتاهی کند.
✳️ شخصی از امام سجاد سوال کرد شما با ابن مقامات چرا اینقدر عبادت می کنید؟!
فرمود همین سوال را از رسولخدا کردند.
پیامبر فرمود: اگر آنقدر گریه کنم که لباس خیس شود و آنقدر عبادت کنم تا اعضای بدن تکه تکه شود باز هم نمیتوانم حق خدا را ادا کنم.
✅این جمله پیامبر تکلیف مارا مشخص می کند که با چند عبادت کوتاه و مختصر از خدا طلبکار نباشیم بیش از آنچه که به ذهن خطور کند بدهکار هستیم.
نباید با انجام دو عمل احساس کنیم تمام وظایف و حقوی خود را به دیگران ادا کردیم و تمام شده است.
🔶ولکِن مِن واجبِ حقوقِ اللهِ علیَ العِبادِ النصیخَهُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم
درست است که نمی توانیم حق طاعت و وظایف را که خدا بر بندگان واجب کرده بطور کامل ادا کنیم ولی یکی از حقوق واجبه ی خدا نصیحت کردن یکدیگر به ادای حق [علیکم بالتُناصح] آنهم تا جایی که توان دارید[مبلغَ جُهدِهِم]
🔶و التَعاوُنُ علی اِقامهِ الحیِّ بینَهم
مورد دوم حق خدا بر شما اینست :
تعاون و همکاری بر اقامه ی حق در جامعه .
با وجود اینکه بطور کامل ادای حق خدا امکان ندارد، ولی میتوانید یکدیگر را برعایت حق کمک کنید.
🔶ولیسَ امرُوُُ اِن عَظُمَت بیِ الحقِ منزِلَتَه
هیچ شخص دینی و فرهیخته را شایسته نیست ادعای بی نیازی کند، به مشارکت و نظر خواهی مردم. هر قدر هم که جایگاه بزرگ ، منزلت و سابقه دینی داشته باشد، بی نیاز از کمک دیگران نیست.
🔶و تَقَدَمَت فِی الدّینِ فضیلَتُهُ بِفَوقِ اَن یُعانَ عَلی ما خَمَّلَهُ اللهُ مِن حَقِه
هیچ کس ما فوق از دعوت به حق نیست.
از دعوت به حق مستثنا نیست.
باید او را کمک کنند [اَن یُعان] برای رسیدن به ادای حقوق یاری شود
(این جمله برای تمام افراد مشهور ، معروف جامعه است )
🔶وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ.
هیچ فردی نیست که دیگران اورا کوچک می پندارند[صَغرُته] و در نگاه دیگران ضعیف[اِقتَحَمَته] بحساب می آید.
اماهمین فرد می تواند حق بزرگی را یادآوری کند ، احقاق حق و جامعه را یاری کند و میتواند کمک حال حق باشد.
🔶 بدُونِ أَنْ یُعِینَ عَلَی ذَلِکَ أَوْ یُعَانَ عَلَیْهِ
پایین تر از آن نیست اگر بتواند به حق کمک کند[اَن یُعین] یا کمک شود[اَن یُعان] که حق ادا شود.
(این جمله برای افراد غیر مشهور )
از منطر امیرالمومنین اقامه کننده حق و دعوت کننده به حق قدر و ارزش دارد و بزرگ است گرچه لباس او مندرس باشد. بزرگی افراد به حق مداری آنهاست.
نگاه ما با نگاه حضرت همسو نیست که انها را حقیر و ریز می بینیم، چون سر شناس نیستند.
هر دو نقش اساسی دارند، هر حکومت دو نقش دارد ،حاکمیت و ملت.
حاکم فاضل بی نیاز از ملت نیست.
مردم ضعیف و پایین دست هم می تواند حکومت را به کمال برساند.
امام رضا فرمود:دو جمله خیلی عجیب و غریب اند.
۱. کلِمهُُ حِکمَهُُ مِن سَفِیه فَاقبَلُوهُ
شخصی که از جهت اجتماعی جایگاهی ندارد مالی و پستی موقعیت ندارد، سرشناس نیست سخن حکیمانه ای گفت از او بپذیرید بحساب سفاهت او نگذارید.
۲. و کلِمَهُُ سَفَهُ مِن حکیمِِ فَاغفَروُها
معروفیت دارد مشهور به دیانت و اخلاق است، اما سخن سخیفی میزند از او بگذرید. سابقه دینی او را از بین نبرید.
فاِنُهُ لا حکیم اِلّا فی عَثرَهِِ ولا سفیه فِی تَجرُبه
هیچ حکیمی نیست که گاهی خطا ولغزش داشته باشد.و هیچ انسان ضعیفی نیست که تجربیاتی دارد.
این نشان دهنده اینست ، هر کدام محتاج دیگری ست.
سفیه محتاج حکمت حکیماست،و حکیم محتاج تجربه سفیه است.
امیرالمومنین فرمود: التَجربهُ فَوقَ العِلم تجربه بالاتر از علم است.
حیکمانه بودن کلام را بگیرید و از سخن سخیف گدر کنید.
🔶فَأَجَابَهُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابهِ بکَلَامٍ طَوِیلٍ یُکْثِرُ فِیهِ الثَّنَاءَ عَلَیْهِ وَ یَذْکُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ،
انچنان این سخنان تاثیر گذاری بود که یک نفر از میان جمع برخاست و با کلام فصیح حمد و ثنای حضرت را بجا آورد.
الحمدلله که شما را داریم کلمات را نمی دانستیم و از شما شنیدیم ، و در رکاب شما به اطاعت و جانفشانی اماده ایم .
🔺اینکه این شخص که بود؟
و چه گفت؟!
سید رضی در نهج البلاغه ذکر نکرده ، ولی مرحوم کلینی در کافی جریان را مفصل بیان کرده. گفت:
انتَ اَمیرُنا و نحنُ رعیَتِک توحاکم و امیر ما هستی و ما هم ملت و ذیل حکومت تو هستیم. بِکَ اَخرَجَنَا اللهُ منَ الذُّل
به برکت لطف و تدبیر شما خدا ما را از ذلت خارج کرد.
و باِعزازِکَ اَبلَغَ عبادَهُ مِنَ الغِلّ
به برکت شما از غل و زنحیر نفس و شهوات نجات داد.
فاَخبِر علَینا واقضِ اختیارِک هر چه و هرجا صلاح میدانید همان درست است ما دنبال شما هستیم.
فاِنَّکَ قائِلُُ مصَّدَق و الحاکِمُ موَفَّق
گوینده ایی که خدا حرف شما را تصدیق و حاکمی که خدا بشما توفیق عنایت کرد .
لا یَستَحِلُّ فی شیئِِ عِن معشیَتِک
در هیچ کاری تورا معصیت نمی کنیم .
ولا نَفِیسُ علماُ بعِلمِک هیچگاه علم خود را با تو مقایسه نمی کنیم. معدن علم و وصل به وحی هستید. علوم ما قابل مقایسه نیست.
یَعظِمُ عندَنا فی ذالکَ خَطَرُک کاملا با شان و جایگاه بالای شما آگاهیم صاحب عظمت و بزرگی هستی.
در وسط جنگ برای خود وظایفی تعیین کردی این سخنها ناب است.
🔺اما گوینده چه کسی بود که این حرفها را زد ؟!
علامه مجلسی در بحار نکاتی دارد.
لا یُدری' مِن هُو کسی نفهمید این شخص که بود!! کسی او را در لشکر ندیده بود و بعد از آن هم در لشکر دیده نشد. مجلسی به تبع از فیض کاشانی کتاب وافی :
با احتمال زیاد خضر نبی بوده .
و آیت الله مکارم این نظر را تایید می کند.
که خضر نبی در موقعیت های مختلف حاضر میشد و صفات حضرت را برای حاضرین تشریح می کرد.
🔶 فَقَالَ : إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلَالُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِی نَفْسهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبهِ أَنْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِکَ کُلُّ مَا سوَاهُ،
در باب تعریف و تمجید حاکم فرمود:
کسی که جایگاه خدا در جان و قلب او بزرگ باشد، غیرخدا را کوچک می شمارد. یکی از حقوق خدا بر ما اینست :
وقتی خدا عظمت و بزرگی دارد دبگران را بزرگ نبینیم.
علی در محضر خدا هیچ است بجای مدح علی ، مدح خدا گویید. شما از من تمجید کردید ولی در نفس خود، نسبت بخدا خود را هیچ می دانم و هر چه خیر و خوبی هست از خدا میدانم.
🔶 وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَیْهِ،
اگر کسی از خدا لطف و احسان بیشتری گرفته باشد ، باید بیشتر خاکساری کند.
و به من بیشترین احسان را عطا نموده ، و من در برابر خدا سر بزیرم.
جایی برای ثنای علی نمی ماند، خدا را ثنا گویید.
🔺حضرت تعریف را نفی نکرد ، ملامت هم نکرد.از واقعیت پرده برداشت.واین عظمت امیرالمومتین است.
عظمت این جملات و حقوقی را که بیان داشت مطالب درست و مهمی بود، تما حضرت از خود نمیداند در درون خود را بحساب نمی آورد. و هر چه فضل و خیر و کرامت دارد از تفضل خدا می بیند.
همه اوصاف خیر در او هست ولی از نعمات خدا می بیند و جبران نعمت های داده شده را بجا می آورد.
وبرای همه محبین مولا سزاوار است هر کس جلالت و عظمت خدا را دید شکوه خدا در قلب او وارد شد خود را کوچک شمارد.و غیر خدا را نبیند.
🔶 فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَی أَحَدٍ إِلَّا ازْدَادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَیْهِ عِظَماً؛
هر کسی که خدا نعمت بزرگتری به او بدهد، حق او به خدا بزرگتر می شود.
خدا بمن نعمت بزرگی عطا کرده، و حق او بر من بسیار است، من در برابر او هیچ هستم حمدی هم هست حمد خدا گویید.
🔺بیشترین نعمتی که داده شده به خود حضرت عنایت شده. نعمتی که برای ما قابل تصور نیست، نعمت تقرب بخدا ،و نعمت رضوان الهی است .
پس نعمت بیشتر ، باید خدا را بیشتر عبادت و اطاعت کرد.و یکی از حقوق، خود ندیدن و خدا دیدن است ، هر چه هست خدا باشد.
در برابر نعمت خضوع کردن، حق الله ادا می گردد.
✳️ روایت :
خضر نبی از اشخاصی که با امیرالمومنین رموز و سری دارد.و از کلام بزرگان بما منتقل شده .
مرحوم مجلسی در ج۴۲ بحار ص۳۹ اورده :
شخصی بنام اعمج در مدینه خانمی می بیند باکوزه به هر تشنه ای آب تعارف میکرد که بحب علی بنوشید. این خانم نابینا بود. حبّاً لِحُبِ علی بن ابیطالب تشنگان را سیراب می کرد.
بعد از مدتی در مکه همان خانم کوزه پبدست با همان جملات آب به تشنگان میداد ولی اینبار بینا بود.
علت را از او جویا شد که، چطور بینا شده!!
گفت : روزی شخصی تشنه لب ابی نوشید پرسید. واقعا عشق علی بر دل داری!! گفتم : آری
و او دعایی خواند. اللهم اِن کانَ صافیهً و رُبَّ علیها بَصَرِها
خدایا او دوستدار علی ست نور چشم او را به او برگردان . همان لحظه بینایی بر من بازگشت.فَوَاللهِ لقَد رَدَّ الله علَی بَصَری با برکت دعای او بینا شدم
او را دیدم و پرسیدم تو که هستی؟!
بخاطر حب علی دعا کردی و مستجاب شد.
قالَ: اَنَا الخِضر و اَنَا مِن شیعَهِ علی بن ابیطالب من خضر پیامبر و یکی از شیعیان امیرالمومنین هستم.
معلوم است خضر راه هست که در واماندگی و درماندگی دستگیری کند بشرطی که حب علی صادقانه در قلب باشد.
🔺روایت مرحوم علامه مجلسی درج ۳۲ بحار ص۱۳۰ اورده:
روایتهای مختلفی نقل کرده که خضر نبی. موقعیتهای مختلف خدمت حضرت می رسید ولی هر بار با شمایل خاص که دیگران او را نمی شناختند.
✳️حارث همدانی یار صدیق امیرالمومنین :
در نخیله(پادگان نظامی بیرون از کوفه) شخص مسنی کنار حضرت بود پرسیدم
او را نمی شناسیم او کیست:
فرمود: هذا اَخی الخضر جائَنی یَسئَلُنی عَن ما بَقیَ الدنیا
او برادرم خضر است آمده در مورد آینده از من بپرسد، چه اتفاقاتی در آینده رخ میدهد. و سَئَلتُهُ عَن ما مَضَی منَ الدنیا
و من در مورد گذشته از او سوال می کنم.
وبلافاصله فرمود : و اِنَا اَعلَم بِما سَئَلتُهُ مِنه من از آنچه که خضر می گوید آگاهترم و میدانم در گذشته چه اتفاقاتی افتاده ولی احتراماً از گذشته می پرسم او پاسخ میدهد. او از آینده میپرسد من پاسخ می دهم.
اللهم افتح لنا خزائن علومک
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۲۹ - ۲۷ شعبان
💢بخش چهارخطبه۲۱۶💢
کتاب فیض الاسلام ۲۰۷
بعد از حقوق متقابل و یاری یکدیگر به ادای حقوق ، و در برابر عکس العمل تمجید دیگران فرمود: برای خود هیچ قائل نیستم هر آنچه هست از آنِ خدا هست.
در برابر کسی که او را مدح کرد کلیاتی را آموزش می دهد تا همیشگی برای آیندگان بماند ، گرچه آن شخص حضرت خضر باشد. باید مبنا و مکتب را تا روز قیامت مشخص کند.ودر تمام مکتبها این کلمات لحاظ شود
🔶وَ إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاس أَنْ یُظَنَّ بهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ
اگر در مدح از حاکمان ، انسان متقی تصور کند[اَن یَظُن] که حاکم حب به تفاخر دارد[حبَ الفخر] فکر کند ،حاکم متکبر است. این بدترین حالت[اَسخفِ حالات] برای یک حاکم است. وظیفه اوست برای مردم خدمت کند.
اینکه مومنین به حاکم و سرشناس ظن و گمان ببرند و او را چنین ببینند که او فخر را دوست دارد، سخیف است.
🔶وَ یُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَی الْکِبْرِ
اینکه انسانهای صالح کار حاکمان را حمل بر کبر کنند. عمل ، رفتار و گفتار او از روی تکبر است ، از هر سمی خطر ناکتر است.
گاهی صفات رذیله درونی است وبروز پیدا نکرده ،اما وقتی به قدرت و ثروت (حاکمیت) رسید. این دو از مواضع ایجاد فساداست و صفات پنهان و درونی او بروز
پیدا می کند، کبر او نمایان میشود طوری که مومنین این رذالت را می بینند.
🔶وَ قَدْ کَرِهْتُ أَنْ یَکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُمْ أَنِّی أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ
از اینکه در ذهن شما گذرکند، در فکر شما جولان دهد[جالَ] که من مدح و ثنای[اِطراء] شما رادوست دارم، بشدت از این امر کراهت دارم ،این صفت انسان دنیا دوست است.
اطراء معنای شادابی و طراوت است به باب افعال رود عرب آنرا حمد و ثنا میگیرد
دنیا طلب شادابی و طراوت او تعریف و تمجید است .
آخرت دوست طراوت او در عبادت و اطاعت است.
🔶وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بحَمْد اللَّهِ کَذَلِکَ،
اینکه شما خیال کنید من مدح و ثنای شما را بشنوم . الحمدلله که علی اینگونه نیست، که از مدح دیگران دلخوش باشد.
من اینگونه نیستم و همه حاکمان که مثل علی نیستند آنها.لذت برده مغرور میشوند، ظلم و بی عدالتی آنها بیشتر میشود.
✅( حضرت مسیر کلی را مشخص می کند،) هیچگاه مدح و ثنای حاکمیت نکنید.
مدح و ثنا در مجموع روایات:
۱.ثنای ممدوح : اگر تعریف صادقانه و لله باشد بخاطر ترویج فضائل باشد خیلی خوب است، تشویق در واقع امر به معروف است(فقط مقابل شخص از خود او تعریف نشود)
۲. ثنای مذموم: که چاپلوسانه و تملق است.
تعریف به تعبیر حضرت " بالمُصانعه" است تعریف تصنعی تا اینکه روز بعد در خواست خود را بیان کند.
معمولا تمجید ها از نوع دوم است و فرق این دو در ظاهر اصلا معلوم نیست فقط نیت افراد مشخص می کند، چون از باطن نیت ها خبر نداریم .
از مدح و ثنا بگذرید مبادا گرفتار شبهات و تملق شوید.
🔶وَ لَوْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُقَالَ ذَلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ
اگر بنا بر طبع فطرت ، انسانی از تعریف خوشحال شود ، بفرض محال حب مدح داشته باشم ،( اولیای الهی با آن می جنگند وآن صفت منفی را از بین میبرند) من آن رغبت فطری ، آن حب تمجید را رها میکنم [ترَکتُه]چون در مقابل خدا خاضع هستم [اِنحطاطاً]
🔶عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بهِ مِنَ الْعَظَمَةِ
خاضع هیچگاه مرتکب نمیشود ، انجام نمیدهد [عن تَناولَ]کاری را که خدا به آن سزاوارتر است.
خدا استحقاق مدح و ستایش را دارد، انسان و حاکم چنین جایگاه. نداشته که ستایش شود.
من و یا انسان در برابر خدا چه جایگاهی دارد که بخواهد مورد تمجید قرار بگیرد. خدا عظمت و کبریایی دارد و همه ی خوبیها از اوست قابلیت ثنا و ستایش دارد
باید از تمجید گویی دیگران کراهت داشته باشم.
🔶وَ رُبَّمَا اسْتَحْلَی النَّاسُ الثَّنَاءَ بَعْدَ الْبَلَاءِ؛
واما وظیفهٔ شما.
چه بسیار مردم شیرین می پندارند [اِستُحلی]تعریف و تمجید بعد از امتحان را [البلاء] بمحض گذر از آزمون، گدر یک مرحله ، یک رشد ، یک خیر، انتظار تعریف دارند.(مردم اینگونه اند)
اگر چند کار خوبی انجام گرفته، تا پایان کار دنبال تعریف نباشید.
الف) معلوم نیست تا آخر کار در این مسیر بمانید.
ب)معلوم نیست تمام وظایف رادرست انجام داده باشید.
اگر خواستید کسی را تمجیدو تعریف کنید، صبر کنید پایان کار او رابه خیر ببینید و مدح کنید.
🔶فَلَا تُثْنُوا عَلَیَّ بجَمِیلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِی نَفْسی إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ،
با این جملات ، مدح و ثنای جمیل مرا نگویید.
تو همان کسی هستی که خود را بسمت خدا خارج کرده ای و جز الله به کسی توجه نداری (بخواهید با اینگونه جملات مرا مدح بگویید)
🔶وَ إِلَیْکُمْ مِنَ التَّقِیَّةِ [الْبَقِیَّةِ] فِی حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا
در حالیکه من هنوز در میانهٔ راه هستم کار به پایان نرسیده ،هنوز ادای حقوق شما باقی مانده [البقیه]به آخر نرسیده، واجباتی بر دوش من است در رابطه باخدا ، و حقوق مردم بر عهده من باقی مانده و هنوز تکمیل نکردم.[لم اَفرغ]
هنوز یک مرحله را گذر کردیم و مراحل صعب هنوز باقی مانده.
من می ترسم [التقّیه] مبادا کارهای انجام شده مورد قبول خدا واقع نشده باشد.
🔶 وَ فَرَائِضَ لَا بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا
هنوز واجباتی بر دوش دارم که باید انجام دهم .
یکی از حقوق حضرت اینست :که جامعه را مطالبه گرکند. مردم باید از حاکمیت حقوق خود را مطالبه و استیفا کنند، ولی هنوز نتوانسته ام همه را ادا کنم.
فقر ، ظلم ، حملات معاویه هنوز بین امت هست و به پایان نبردم.
وظیفه من نسبت بشما تمام نشده ، پس شما مرا مدح نکنید .
✅ انسانی که همیشه خود را مقصر میداند جایی برای تعریف و تمجید نمی ماند.(نگاه باید چنین باشد)
همین مضمون در نهج البلاغه در خصوص شخص هم آمده :
خود را متهم کنید همیشه حود را نهیب بزنید (که کم کاری دارم ، حق خدا را ادا نکردم ، وظیفه بطور کامل انجام ندادم، )
نگاه اینچنینی رشد دهنده است، حرکت می کند تا بهترین شود.
ولی وقتی خود را خوب دید باعث توقف میشود ایستادن عقب گرد است ایستایی اول سقوط است.
درپیش رو گردنه های سخت و شیب تند وجود دارد " عَقَبَهً کَئُوداً " در شبب تند باید بسمت بالا حرکت کرد اگر ایستادن باشد بسمت پایین بر می گردد و سقوط می کند.
✅ حصرت راه و رسم را یاد می دهد هر چه عمل خوب داشتید انتظار تعریف نداشته باشبد. یا بترسید از اینکه شاید وظایف خوب انجام نگرفته باشد.
وبقیه ی راه مانده از کجا معلوم که همینطور باقی بمانید.
🔶 فَلَا تُکَلِّمُونِی بمَا تُکَلَّمُ بهِ الْجَبَابرَةُ
کراهت دارم بامن آنگونه سخن بگویید که با پادشاهان سخن می گویند.
انتقاد خود را راحت بیان کنید مانند حاکمان ظالم با من حرف نزنید.
این حالت را کریه می دانم.
🔶وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بمَا یُتَحَفَّظُ بهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادرَةِ
در نزد من خود را محفوظ و محدود نکنید [لا تتحَفَظوا] انگونه که ازخشونت حاکمان تندخو [بادِره] ترس داشته و خود را نگه می داشتید.با من رفتار نکنید.
در نزد من مطالبه گر باشید حق خود را طلب کنید سراپا گوشم تا ظلم را برطرف و حق مظلوم را بستانم.
هارون الرشید در منبر سخن از عدالت و انصاف می گفت ، یک نفر پای منبر اعتراض کرد و گفت قران می گوید اگر خود اهل آن کار نیستید سخنرانی نکنید.
هارون تو کی انصاف ، اخلاق و عدالت رعایت کردی !!
دستور داد به او صد تازیانه زدند.
🔶وَ لَا تُخَالِطُونِی بالْمُصَانَعَةِ،
در حصور من مصنوعی حاضر نشوید تصنعی با من سخن نگویید.
مصانعه باب تفاعل و عمل دو طرفه است.
نزد من ظاهر سازی کنید که مرا خوش بیاید و بعد در مقابل لذتی که بردم کار شما را راه بیندازم. و وعده های تو خالی بشما بدهم ولی من اهل اینکار نیستم.
🔶 وَ لَا تَظُنُّوا بی اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قیلَ لِی
هیچکس حتی ظن و گمان هم نکند
اگر حرف حقی بر من زدید فکر نکنید برمن سنگین می اید،[اِستثقال] گرچه حرف تلخ باشد ولی من استقبال می کنم، ترشرویی نمی کنم تا شما سخن حق را بگویید.
🔶وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسی،
گمان نکنید که در صدد بزرگ کردن خود هستم.
🔶فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ،
کسی که از شنیدن حرف حق ناراحت می شود،بر او سنگین می آید عدلی بر او عارض شده[یُعرَض علیه] برمی تابد و قهر میکند، این شخص چگونه می تواندحق و عدالت را اجرا کند.
🔶کَانَ الْعَمَلُ بهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ
عمل بسیار سخت تر است
اگر از حرف حق ناراحت شد چگونه درمیدان عمل که اجرای حق ناسزا دارد ، تخریب و ترور شخصبت دارد ، ایا حاضر میشود تمام سختی پیاده شدن حق را بر جان بخرد!!
انقدر سعه ی صدر لازم است که برای شنیدن شبهات و برای شنیدن صدای مخالف آماده باشدو ناراحت هم نشود.
🔶 فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بعَدْلٍ
حرف حق را از من دریغ نکنید.[فلا تکُفوا]
شنیدن کلام حق شما ، مرا ناراحت نمی کند و در راه اجرای حق هیچ چیز مانع نمی شود،
یک هدیه است بر من که نقاط ضعف را بمن برسانید.خریدار هدیه شما هستم.
حق من بر شما مردم اینست هیچ حرف حقی را از من دریغ نکنید ،مشورتی هست با من در میان گذارید.
🔶 فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسی بفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی
من خود را بالاتر از آن نمی بینم ، خود و افعالم را از خطا ایمن نمی دانم ،
🔺عده ای این جمله را شبهه کرده اند که علی خود اقرار می کند و خود را خطاکار میداند و عصمت ندارد.
پس اهل بیت عصمت ندارند.
در حالیکه جمله بعد را توجه ندارند. فرمود: من خود را مبرا از آن نمیدانم که خطاکنم ، اینکه فعل من دچار خطا شود هیچ امنیتی ندارم مگر؛
🔶 إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسی مَا هُوَ أَمْلَکُ بهِ مِنِّی؛
مگر ابنکه خدا مرا کفایت کند و خدا مرا از آن عمل باز بدارد.
همان خدایی که ملکیت و حکومت او بر من، از خودمن بالاتر است، مرا حفظ میکند.
✅ چرا حضرت چنین می گوید؟!
او هم یک شخصیت انسانی دارد .وجهه شخصی یک انسان « قل انما انا بشرٌ مثلکم » از جهت ظاهری و طبیعی مثل انسانها هست ، از اینجهت امکان دارد که علی هم اشتباه کند. احتمال خطا در مورد افعال و افکار انسانی میرود. ولی یک وجهه ملکوتی متصل بوحی وبه علم هم دارد. آن علی متصل به امامت هیچگاه مرتکب خطا و گناه نمیشود.
اما آن بخشی را که برای جامعه حرف میزند همه که علی نبستند .
حاکمان دیگری خواهند آمد که معصوم نیستند احتمال خطا و اشتباه آنها هست شما باید نصیحت کنید راه درست را به آنها نشان دهید.
۱. راه کلیات جامعه را مطرح می کند و خود را مانند یک حاکم مثل دیگران فرض کرده احتمال خطا را مردم باید تذکر بدهند.
۲. فرمود : " اَن یکفِیَ الله " هر کس احتمال خطا دارد ولی مرا خدا کفایت کرد، همان مقام عصمت است مقام اعطایی که به اولیاء الهی میدهد.و اکتسابی نیست.عصمت اعطایی را در آیه تطهیر باید خدا بدهد.
انبیا هم معصومند در مورد جریان حضرت یوسف می فرماید:
« ولَقَد هَمََّت بِهِ وهََمَّ بِها لَولا اََن رَایٰ' بُرهانََ رَبِّهِ؛ یوسف - ۱۲»
زلیخا قصد یوسف کردو یوسف هم اگر خودش بود، میل میکرد ،ولی برهان پروردگار را دید و آن برهان عصمت و نبوت بود که مانع شد از اینکه فطرت به خطا برود. عصمت از راه نمی رسید از جهت انسانی احتمال گناه هست.
🔶 فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَیْرُهُ،
من و شما بندگان خداییم ، که رب است، ربوبیت و مالکیت دارد تربیت می کند.و جز او هم هیچ ربی وجود ندارد.
🔶 یَمْلِکُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِکُ مِنْ أَنْفُسنَا
آنچنان بر ما مالکیت و نفوذ دارد که خود ما بر نفس خود مالک نیستیم .
مانند ماشینی که صاحب آن بدست شخص دیگر می دهد تا کار کند.او هم راننده ماشین است.
آنقدر که صاحب اول در دخل ، فروش ، عزل تصرف دارد راننده دوم ندارد.
🔶وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا کّنا فیهِ اِلی ما صَلَحنا غلیهِ فاَبدَلنا بعدَ الضَّلالَه
خدایی که ما را از سختی ها و اشتباهاتی که در آن. بودیم خارج کرد و بسوی صلاح و رستگاری رهنمون میکند ، و ضلالت ما را به هدایت تبدیل میکند.
✳️ امام صادق صلوات اللله علیه،
در جریان فتنه ها فرمود: از خدا تمنای فتنه کنید چون خدا در همین فتنه ظالمین و مستکبرین را رسوا می کند.
عده ای از آنها کشته میشوند، جامعه به امنیت میرسد.
ظاهر. آن سنگین و اغتشاش است ، ولی خدا باطن آنرا بسمت و سوی صلاح حرکت میدهد.[صلَحنا علیه]
خدا ضلالت را به هدایت مبدل می کند
🔶واَِعطانَا البصیرهَ بعدَ العَمی'
بصیرت، دیدن باطن امور را بما عطا کرد، ظاهر را همه می بینند.
چرا اتفاق افتاد!
چرا باید اتفاق بیفتد !
پشت پرده آن جیست!
بصیرت می خواهد ، خدا بصیرت را بعد از کوری عطا می کند.
حکمت ۴۶۲ فرمود:
رُبَّ مفتونِِ بِحُسنِ القَولِ فیهِ
چه بسیار افرادی که بخاطر تعریف و تمجید فریب می خورند.
تشویق اصول اساسی تربیت هست،و کار نیک هم تایید میشود.اما برای بسیاری عامل غرور و فریفته شدن آنها می گردد. چون ظرفیت مدح و ثنا را ندارند.
ظرفیت افراد را هم باید در نظر گرفت.
✳️مرحوم کلینی در ج۸ ص۳۵۷ کتاب کافی جملاتی در ادامه خطبه هست که سید رضی انرا نیاورده و مربوط به ادامه جریان کلمات خضر نبی است.
در پایان کلمات امیرالمومتین دوباره خضر نبی برخاست و گفت:
حُمَّلَکَ اللهُ تبارک و تعالی امیرالمومنین و واللهِ سِیاسهِ اُمورِنا
خدا شما را امیر ما قرار داد و تو را مسئول حکومت ما قرار داد.
و عَلَّمَنِی الذّیِ نَهتَدِی بهِ اِمامُنا الذّی نَقتَدی' بهِ ،
ما موظفیم دنباله رو تو باشیم.
و اَمرُکَ کلُّهُ رُشدِِ هر حرف و کلام تو برای ما رشد است.
و قَولّکَ کلُّهُ اَدَب و هر چیزی یاد دهی برای تادیب ماست.
ما قَد قَرَّت فِی الحَیاهِ اَعیُنِنا
موجب چشم روشنی ما نسبت بشما امیرالمومنین است.
ولا مُجاوِزِ القَصدِ فِی الثَّناءِ علیکَ
ما دنبال این نیستیم که از حد اعتدال تعریف و ثنای تو بگذریم، طوری تعریف می کنیم که از آن حدود مشخص شده خارج نشویم.
وزانت جایگاه شما سبب میشود ما از شما تعریف کنیم تَقَرُباً اِلیَ الله خوبی تو را ذکر می کنیم تا خود رشد کنیم.
در تمجید یا تملق تشخیص ان در ظاهر معلوم نیست مگر از نیت .
ودراین جمله خضر نبی قید می کند، تقرباً الی الله است.
یا رَبانِیَّ العِباد ای عالم ربانی امت
و یا سَکَنَ العِباد تو مایه سکونت و آرامش مردم هستی .
اَمِن یَقَعُنا بِفضلِک هر چه مدح هم بگوییم چه کسی می تواند به بزرگی تو برسد.
اَمَن یَبلُغُ وَصفُنا مِن فِعلِک
چه کس میتواند کارهای تورا که لله انجام دادی وصف کند.
و اَنّا نَبلُغَ حَقیقهَ حَسنِ الثناء اَو نُحسِنَ جمیلَ بلائِک و کیفَ بکَ جَرَت نَعُّمَ اللهُ علینا
چگونه میتوانیم تو را مدح بگوییم در حالیکه هر نعمتی بما رسیده از جانب شما و به برکت شما بوده.
و عَلیَ یَدَکَ اِتَصَلَت اَسبابُ الخَیر
به سبب شما اسباب خیر برای ما فراهم میشود.
اَلَم تَکن لِذُلِّ الذَلیل مُلاذاً
جز شما چه کسی در عالم پناه بی پناهان هست.
و مِن عُصاهِ الکفارِ اِخواناً
جز شما کسی در این عالم هست که برای ما گنهکاران مثل برادر مهربانی کند.
فبِمَن اِلّا باَهلِ بیتِک و بِکَ اَخرَجَنَا الله مِن فَضاحَهِ تِلک الخَطرات
به برکت شما و خاندان شما ، خدا ما را از گرفتاری نجات داد
و بِمَن اَخرجَنَا الله بِغَمَراتِ الکُرُبات
بجز شما به چه کسی پناه ببریم که مشکلات ما بر طرف شود.
و بمَن بِکُم اَظهَرَهُ الله مَعالِمَ الدِین
جز شما به وسیله چه کسی دین آشکار میشود.
و بِمَا استَصلَحَ فَسَدَ مِن دنیانا
غیر شما چه کسی میتواند فساد دنیای ما را اصلاح کند.
اللهم اجعلنا وقفاً علیٰ طاعتک
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۲۴ - ۲۲شعبان
💢بخش اول خطبه۲۱۶💢
کتاب فیض الاسلام ۲۰۷
حقوق متقابل برای همه
یکی از خطبه های مهم حکومتی امیر المومنین است. درجریان جنگ صفین از حضرت صادر شد.در موقعیت خاص و در یک فضای ویژه امیرالمومتین اصحاب را جمع می کند و برای آنها خطبه میخواند. حول محور حقوق است.
ای مردم ! ما حقوق متقابلی داریم.من به عنوان حاکم جامعه نسبت به شما حقوقی دارم وشما هم نسبت به من که حاکم و والی جامعه هستم حقوقی دارید.هر کسی باید وظایفش را درست انجام دهد تا حقوق طرف مقابل را ادا کرده باشد.
معمولا در بین حاکمان دنیا زده این حرفها هیچ وقت زده نمیشود. آدمی که دنیا طلب، ریاست طلب باشد، هیچ وقت در مجامع عمومی نمیگوید که شما مردم حقوقی برعهده من دارید،باید حقوق شما را ادا کنم.
آدمهای دنیا زده همیشه طلبکارند. ولی آنکسی که حاکم الهی است در ملاء عام سخنرانی میکند و میگوید همانگونه که من بر شما حقوقی دارم دقیقا شما هم نسبت به من حقوقی دارید .
🔶أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً بِوِلَایَةِ أَمْرِکُمْ
اما بعد، همانا خدا نسبت شما برای من حقی قرار داد، چون حکمرانی شما را به عهده ام نهاد،
🔶وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُمْ؛
و شما را نیز حق است بر من ، همانند حق من که شما بر گردن دارید.
✅ حقوق دو طرفه است ، هر جایی که حق آمد وظیفه هم می اید .
قران کریم میفرماید:
﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ﴾ (النساء: ۵۹)
ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را واطاعت کنید پیغمبر واولی الامر از خودتان را.
شبیه همین تعبیرات را در خطبه ۳۴نهج البلاغه امیر المومنین بطور مصداقی حقوق دو طرفی بین حاکم و مردم را بیان میفرماید .
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ؛ اى مردم، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى.
فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ
حق شما به گردن من ،
۱- اندرز دادن و نیکخواهى شماست .(حاکم جامعه اسلامی بایدبرای جامعه برنامه ریزی کند)
وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ
۲- غنایم را بتمامى، میان شمابه عدالت تقسیم کنم ( یعنی اصلاح کردن امور مادی و اقتصادی جامعه)
وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا
۳- تعلیم دادن شماست تا جاهل نمانید.( آموزش یکی از ارکان هر حکومتی است.)
وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا.
۴- تأدیب شماست تا بیاموزید. (عقل شما رشد کند )
وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ
حقى که من به گردن شما دارم،
فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ
۱- باید که در بیعت وفادار باشید
وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ
۲- در رویارو و پشت سر نیکخواه من باشید
وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ
۳- چون شما را فرا مى خوانم به من پاسخ دهید
وَ الطَّاعَةُ حِینَ
۴- چون فرمان مى دهم فرمان برید.
🔶 فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ،
حق فراختر چیزی ست که وصف آن گویند.[تواصف] و مجال آن تنگ، اگر خواهند از یکدیگرانصاف [تناصف] جویند.
همه مردم در حرف زدن، سخنران خوبی هستند، عدالت جو وحق مدارهای خوبی هستندتوصیف عالی ست. ولی در پای عمل و انصاف خبری نیست.لذا نباید فریب شعارها را خورد.
✅ در جامعه ظالم ترین افراد هم خود را حق جلوه میدهندتا کارشان را پیش ببرند. شعارهایشان، شعار جالبی است، مثل خوارج که " لا حکم الا لله" شعار پرچم یا داعش " لا اله الا الله" شعار وپرچم بود
با شعار نباید مردم را به عدالت وخوبیها دعوت کرد، بلکه با عمل باید دعوت کرد. ملاک صداقت گفتار ،و عملکرد است.
🔶لَا یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَیْهِ، وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ
کسی را حقی نیست مگر اینکه بر او نیز حقی جاری است[جَری] وبر اوحقی نیست جز آنکه او را حقی بر دیگری است.
حق به ضرر کسی حکم نکند مگر اینکه به نفع او هم حکم دارد .وبه نفع کسی حکم نمیکند جز اینکه به ضرر او هم حکم دارد.
✅ مثال واضح این امر پدر وپسر است . گفته شده، فرزند نسبت به والدین باید ادب ، انصاف را رعایت کند،اگر محتاج شدند باید تکفل آنها را به عهده بگیرد ، اینهاحقوقی است که بر عهده فرزند است ودر ظاهر احکامی است که به ضرر فرزند است.ازطرفی والدین هم وظیفه دارند با فرزند خود خوب رفتار کنند ، اسم خوب برای او انتخاب وتربیت کنند. در زمانی که فرزند نیاز دارد مخارج او را تامین کنند.
پس اگر به نفع تو حکم صادر شد به ضرر تو هم حکم صادر شده است.
✅ در مورد زن وشوهر هم همینطور است هر کدام نسبت به دیگری حقی داردو وظیفه ای .خق یعنی آنچیزی که به نفع شخص است ، وظیفه ، یعنی آنچیزی که باید انجام دهم ودر ظاهر به ضرر شخص است .حق ووظیفه در کنار همند وبا هم معنا پیدا می کنند.
یکی از ویژگیهایی که حضرت در بخش پایانی خطبه متقین، برای افراد متقی وصف میکند: " لا یدخل فی الباطل ولایخرج من الحق" هیچگاه متقی وارد باطل و هیچگاه از محدوده حق خارج نمی شود.
✅ حقوق راباید محترم شمرد حقوق را باید شناخت و به ان عمل کرد و پایبند بود. در هر سه بخشی که انسان وظیفه دارد، ارتباط با خویش، ارتباط با خالق، ارتباط باخلق، در این سه بخش باید عدالت محور باشد.
متقی سمت باطل نمی رود،متقی پا از دایره حق وعدالت خارج نمی کند. همیشه در هر شرایطی حق را اجرا می کند ولو به ضرر خود باشد.
✳️رساله حقوق امام سجاد ع مملو از حقوق انسانها به یکدیگر و حتی حقوق حیوانات و محیط زیست است.
در کتاب کافی جلد ۶ صفحه۵۳۷ از امام صادق ع روایت شده است :
لِدابَّة علی صاحِبِها سِتَّهُ حقوق حیوانی که در خانه شماست شش حق بر شما دارد که باید رعایت کنید.
لا یُحَمِّلها فوقَ طا قَتِها، بیش از توان بار بر او نگذارید.وقتی میخواهی با کسی حرف بزنی، سوار حیوان نشو، او مسئول بار بردن است نه مسئول اینکه تو با دیگران حرف بزنی در حالیکه سواره وتوقف کرده ای. هر جایی که توقف بود به او اجازه اب وغذا بخورد.
هیچگاه سر پا روی کمر حیوان نایستید،فشار شما متمرکز شده واو اذیت میشود.هرگز او را خسته نکنید
هرگز به صورت اوضربه نزنید چون او داردتسبیخ خدا می گوید.
✅ در نامه ۲۵ امیرالمومنین ، راجع به حقوق حیوانات نکات مهمی دارد.
✳️پیامبر گرامی فرمودند:
حَقُّ علَی المُسلِم اِذا ارادَ سَفراً أَنْ یُعلِمَ اِخوانَهُ و حقٌّ علی اِخوانِهِ اذا قَدِمَ أنْ یَأتُوهُ.
بر هر مسلمانی که اراده
سفر دارد لازم است که برادران دینی خود را اعلام کند، و بر آنان نیز لازم است که بعد از مراجعت از سفر به دیدار و ملاقات او بروند.
❇️ حد ومرز رعایت حقوق،در حکمت ۱۶۴ نهج البلاغه آمده :
《مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لاَ یَقْضِی حَقَّهُ فَقَدْ عَبَّدَهُ》
فرمود: هرفردی حق کسى را ادا کند که او حق را ادا نمى کند وى را عبادت کرده است وخدای خود قرار داده.وبرده اوشده است.
✅ اگر دشمن در مقابل قراردادها کوتاهی کرد باید با اومقابله به مثل کرد.
《ردّوُا الحجرَ مِن حیثُ جاء، فإنّ الشرَّ لا یدفَعُه إلا الشّرُّ》 سنگ را از هر طرفی زدند از همان طرف برگردانید تا دشمن حساب کار دستش بیاید.
حضرت در نهج البلاغه در مورد خویشاوند وفامیل می فرماید، باید کوتاه آمد.انسان اگر مظلوم پیش خدا رود بهتر از ابنست که ظالم پیش خدا رود.
در مقابل دوستان کوتاه آمدن و گذشت ولی در مقابل ظالمین مباداگذشت باشد چون جریتر میشوند.
🔶وَ لَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَ لَا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکَانَ ذَلِکَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ
اگر کسی را حقی بر او نبود، خدای سبحان است نه، آفریدگان دیگر.
علت مستثنا بودن خداوند از این قاعده:
🔶لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ
چون او توانایی قدرت بر بندگان دارد، وعدالت او نمایان است در هر چیز که قضای او بر آن روان است،[جَرَت] ودگرگونیها در آن نمایان است.
اولا؛ چون که خدای متعال قدرت دارد. (او برای ساخت عالم از ما کمک نخواسته است پس ما حقی بر او نداریم او به ما نعمت داد، خیر رساند، وتفضل کرد، غذا و خواب وآرامش داد.او قدرت مطلق است وما هیچگونه دخل وتصرفی در این عالم نداریم.
ثانیا ؛ خدا اگر کار خوبی ازبنده اش ببیندجزایش را میدهد چون عادل است.پس قدرت دارد، عادل است و هیچگاه بدهکار زیر دین کسی نمی ماند. خدای متعال عدالت دارد.
🔶وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ
لیکن خدا حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده .
خداوند ما را خلق کرده باید ادای حق و باید خدا را عبادت واطاعت کنیم.
🔶وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ، تَفَضُّلًا مِنْهُ
وپاداش آنان را در طاعت، دو چندان یا بیشتر نهاده.از درِ بخشندگی که اوراست.
✅ خدای متعال با اینکه میتوانست بگوید من تنها کسی هستم که حق دارم ولی وظیفه ندارم، اما وظایفی را برخود واجب کرد ، ویکی از آن حقوق این است که اگر کسی اطاعت خدا کرد وحق خدا را رعایت کرد، خدا به او جزای تفضلی میدهد.به صورت بخشش میدهد.
🔶وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُهُ
و افزون دهی که وی را سزاست.
در ادعیه درخواست میکنیم: خدایا با ما آنگونه که مستحق هستیم رفتار نکن ، آنگونه که اهل ان هستی و خود میدانی با ما رفتار کن.
✅ مثال باغبانی است که صاحبخانه وباغ به او جا ومکان ،غذا میدهد. تمام وجود او وابسته به صاحبخانه است.ودر انجا باغچه ای برای خود دارد و گیاه پرورش میدهد. صاحبخانه به او مزد هم می دهد .در حالیکه باغبان به او سودی نمیرساند.
✅ در بین متکلمین اختلاف است آیا آنچه که به عنوان پاداش به انسان داده میشودتفضل است یا استحقاق است؟ ما مستحق بهشت هستیم یا خدا تفضلا بهشت را به ما میدهد؟
نظریه ها متفاوت است بعضی قائلند خداوند برای ما اعمالی را واجب کرد که ما انها را انجام دهیم مستحق است که به ما جزا بدهد.
وبعضی دیگر معتقدند اگر ما واجبات را انجام دهیم در واقع صاف کردن بدهیهای گذشته است.اگر خدا بهشت هم داد این ازروی تفضل میباشد.بهشت هم نمیداد کسی طلبکار نبود.
✅ ارتباط ما با خدا اینگونه است که ما مثل مریضی هستیم که به مطب خدای بزرگ رفته ایم وبیماری خود را عرضه کرده ونسخه گرفته ایم وبا پول او گیاهی که خودخلق کرده بیماری خود را مداوا کرده ایم.ولی خدا پاداش آن خوب و مداوا شدن را هم میدهد.
خداوند برای رشد ما پاداش، آنهم چند برابر میدهد.
✳️خداوند در آیات متعددی به بحث تفضل اشاره کرده است. آیه ۲۶۱ سوره بقره فرموده است:
《مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ》
مثل آنان که مال خود در راه خدا انفاق میکنند به مانند دانهای است که از آن هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد، و خداوند از ان مقدار نیز برای هر که خواهد بیفزاید، و خدا را رحمت بیمنتهاست و (به همه چیز) داناست.
✅ انسان اگر اهل طاعت وعبادت باشد، خداوند، یک را به هفتصد، وهفتصد رابه هفت هزار وبالاتر تبدیل میکند.خداوند تفضل را بربندگان واجب کرده است .
خدا خلاف نمیکند( لا یخلف) هیچگاه وعده و وعیدی که داد نقض نمیکند..
در ایه ۳۷ سوره سباء فرمود:
《وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَىٰ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَٰئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ》
هرگز اموال و اولاد شما را به درگاه ما مقرّب نگرداند مگر آنکه با ایمان و عمل صالح مقرّب شود.و آنان پاداش اعمال صالحشان مضاعف و افزون است و در غرفههای بهشت ابدی (از هر غم و رنج) ایمن و آسوده خاطرند.
✅ اگر اعمال انسان همراه با ایمان باشد، این عمل صالح به درد میخورد.
با ایمان وعمل صالح انسان به خدا تقرب پیدا میکند.
آیه ۲۶۵سوره بقره نکته بسیار مهمی را بیان میکند.《وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِیتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ》
مثَل آنانی که مال را در راه خشنودی خدا انفاق کنند و با کمال اطمینان خاطر، دل به لطف خدا شاد دارند مثل بوستانی است که در زمین بلندی باشد و بر آن باران زیادی به موقع ببارد و حاصلی دو چندان (که منتظرند) بار دهد، و اگر باران زیاد نیاید، اندک بارد (تا باز به ثمر رسد)، و خدا (به کار شما) بیناست.
✅ مال انفاقی قبل از اینکه بدست نیازمند برسد، قبل از اینکه از خدا طلبکار شویم،این انفاق ایمان را تثبیت میکند.سود به خود ما بر می گردد.
اصل در انفاق، اصل در عبادت واطاعت خدا ، رشد انسان است.
✅ در کتاب رساله حقوق امام سجاد، حقوق موجودات نسبت به هم بیان شده است که باید انسان آنها را ادا کند.
بیست وهشتمین حقی که امام مطرح میکنند این است که:
《وأمّا حَقُّ ذِی المَعروفِ عَلَیکَ فَأن تَشکُرَهُ وتَذکُرَ مَعروفَهُ وتَنشُرَ لَهُ المَقالَهَ الحَسَنَةَ وتُخلِصَ لَهُ الدُّعاءَ فیما بَینَکَ وبَینَ اللّهِ سُبحانَهُ》
حقّ کسى که به تو احسان کرده ، اینست که او را سپاس دارى واحسان را یاد کنى و گفتارى نیکو درباره او بپراکنى و میان خود و خداى سبحان ، خالصانه دعایش کنی.
امیر المومنین در چند بخش مختلف فرمود: ارث از خودتان باقی بگذارید چیزی نیست ، ورثه می خورند تمام میشود ، نام نیک از خودتان به یادگار بگذارید.
《فَاِنَّکَ اِذا فَعَلتَ ذلِک کُنتَ قَد شََکَرتَهُ سِرَّا وَ عَلانِیَة، ثُمَّ اِن اَمکَنَ مُکافَآتُهُ بِالفِعلِ کافَآتَهُ، وَاِلّا کُنتَ مُرصِدا لَهُ، مُوَطَّنا نَفسَکَ عَلَیها》
اگر چنین کردی، به وظیفه شکر گزاری پنهان و آشکار خود عمل نموده ای وچون برایت میسر شد، در عمل نیز او را عوض دهی وگرنه هر لحظه مترصد جبران آن باشی.
✳️امام سجاد(علیه السلام) در رساله حقوق حق همنشینی مى فرماید:
وَ أَمَّا حَقُّ الْجَلِیسِ فَأَنْ تُلِینَ لَهُ کَنَفَکَ وَ تُطِیبَ لَهُ جَانِبَکَ
حق همنشین اینست که با او برخوردى ملایم و خوب داشته باشى
وَ تُنْصِفَهُ فِی مُجَارَاهِ اللَّفْظِ
و در گفتار با او انصاف را رعایت کنى
وَ لَا تُغْرِقَ فِی نَزْعِ اللَّحْظِ
و نگاه خود را از او برنگیرى
اِذَا لَحَظْتَ وَ تَقْصِدَ فِی اللَّفْظِ اِلَى اِفْهَامِهِ
در گفتار براى فهماندن چیزى به او میانه روى کنى،
اِذَا لَفَظْتَ وَ اِنْ کُنْتَ الْجَلِیسَ اِلَیْهِ کُنْتَ فِی الْقِیَامِ عَنْهُ بِالْخِیَارِ
اگر تو به دیدن او رفتى در ترک مجلس مختارى،
وَ اِنْ کَانَ الْجَالِسَ اِلَیْکَ کَانَ بِالْخِیَارِ
و اگر او به دیدن تو آمد او نیز در برخاستن اختیار دارد.
وَ لاَ تَقُومَ اِلاَّ بِاِذْنِهِ وَ لا قُوَّهَ
ولى تو بدون اجازه او برنخیز.
✳️علامه طباطبائی در سنن النبی این مسئله را ذکر کرده است. پیامبر وقتی بالای مجلسی، می نشستند حتی نگاهشان به مخاطبین عادلانه بود. همه اهل مجلس را به یک اندازه میدیدند.
در حد سواد وتواناییهای طرف باید با اوحرف زد. بایدطرف را تفهیم کرد.
✅ در چهل وچهارمین حقی که امام سجادمی فرماید حق بزرگسالان است.
امام سجاد(ع) می فرمایند:
وَ أَمَّا حَقُّ الْکَبِیرِ
حق سالمند(فرد بزرگتر از نظر سن و سال) اینست
فَاِنَّ حَقَّهُ تَوْقِیرُ سِنِّهِ
به خاطر سالخوردگى او را احترام کنى،
وَ اِجْلاَلُ اِسْلاَمِهِ اِذَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ فِی الاِْسْلاَمِ بِتَقْدِیمِهِ فِیهِ
علاوه بر این که او به خاطر اسلام، داراى ارزش و فضیلت است، پس او را مقدّم بدارى،
وَ تَرْکُ مُقَابَلَتِهِ عِنْدَ الْخِصَامِ
و با او کشمکش نکنى
وَ لاَ تَسْبِقْهُ اِلَى طَرِیق
در رفتن به راهى بر او پیشى نگیرى
وَ لاَ تَؤُمَّهُ فِی طَرِیق
پیشاپیش او راه نروى
وَ لاَ تَسْتَجْهِلْهُ وَ اِنْ جَهِلَ عَلَیْکَ تَحَمَّلْتَ
و با او نادانى نکنى و اگر او با تو نابخردى کرد، شکیبایى را در پیش گیرى،
وَ أَکْرَمْتَهُ بِحَقِّ اِسْلاَمِهِ مَعَ سِنِّهِ
و آن هم به خاطر اسلام و سالمندى او،
فَاِنَّمَا حَقُّ السِّنِّ بِقَدْرِ الاِْسْلاَمِ وَ لا قُوَّهَ اِلاَّ بِاللَّهِ. زیرا حق سالمندى به اندازه زندگى اسلامى او است.
✅ افراد بزرگسال نسبت به کوچکتر دو حق دارد.
۱- سن وسال دارد .مو سفیدی حرمت دارد .باید حرمت او را حفظ کرد.
۲- سابقه مسلمانی او بیشتر است.چون سن او بیشتر است. حرمت اسلام او را باید حفظ کرد.
✅ افراد مسن حرف پذیری وتغییر دراو کمتر میشود. نباید با اودشمنی کرد ولو اینکه حرف او اشتباه باشد.در یک جلسه نمیتوان بافته های ذهنی کسی راعوض کرد.
اگر قرار شد نظری داده شود حق بزرگتر این است که اول او نظر دهد.
اگر در جایی حرکت میکنید حق بزرگتر این است که او اول پیشقدم باشد.وجلو حرکت کند..
اگر او به تو نسبت جهل داد،تو حق نداری به اونسبت جهل دهی.
حر مت سن،مثل حرمت اسلام است .
اللهم اکرمنا بنور الفهم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️