بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۱۶ - ۱۴ شعبان
💢بخش دوم خطبه۲۱۰💢
کتاب فیض الاسلام۲۰۱
دربخش قبل عنوان شد که شخصی از امیرالمومنین سوال کرد ، روایاتی بما میرسد که ضد و نقیض است ، ذهن ما نمیتواند بین دو روایت را درک کند. آیا بر پیامبر دروغ بسته شده؟!
فرمود: راویان حدیث چند گروهند افراد مختلفی راوی هستند که خلاف هم ذکر کرده اند.
گروه اول منافقین و معاندین بودند که جلسه قبل بیان شد.
الخاطِئون:
🔷وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) شَیْئاً لَمْ یَحْفَظْهُ عَلَى وَجْهِهِ فَوَهِمَ فِیهِ،
فرمود: گروه دوم روایان عده ای دوستدار پیغمبر، سخنی را شنیده، ولی ادراکشان ضعیف است. شنیده ها را آنگونه که باید و شاید درست حفظ نکرده، به توهم می افتند.[فوَهَمَ]
کسانی که ساده اندیشند و حافظه خوبی ندارند.ضبط نکرده ،مکتوب نمیکنند [لم یَحفظه].مطالب از حافظه می رود. بعد از مدتی فراموش میشود. صرفا چیزی که شنیده به توهم می افتد و خیال پردازی میکند.
🔷وَ لَمْ یَتَعَمَّدْ کَذِباً
تعمدی هم ندارد با نیت خیر خواهی ، حرفی را شنیده برای مردم بازگو میکند که عمل کنند.در حالیکه اشتباه فهمیده .
🔷فَهُوَ فِی یَدَیْهِ وَ یَرْوِیهِ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَ یَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)،
همان روایت ناقص را محکم در دست گرفته هم روایت میکند[یَرویه] از دهان پیامبر شنیده و خود هم عمل میکند.
مسلمان بدون تفکر و تعقل، بدون درایت ، عملا کار او با تعمد و اگاهی منافق فرقی ندارد.
🔷فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهِمَ فِیهِ لَمْ یَقْبَلُوهُ مِنْهُ وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ کَذَلِکَ لَرَفَضَهُ.
فرمود:اگر مردم مسلمان بفهمند که او اشتباه کرده خوب نفهمیده ، توهم و خیال او را گرفته ، سخن او را گوش نمی کنند.[لم یَقبَلوه] اما مردم در جهل، فکر میکنند او درست می گوید در حالیکه خللی در دین و احادیث بوجود می اید.
حتی اگر خود او هم بفهمد اشتباه فهمیده ،دیگر تکرار نمیکند.[لرَفضَه]
منافق نیست ، متقی ست اشتباه فهمیده ، استعداد کاری را ندارد ، ولی وارد آن کار می شود.
✅ مصداق ذیل این روایان :
شخصی از امام هشتم پرسید ، پیامبر روایتی داردما هر چه فکر می کنیم با ذهن ما جور در نمی آید
روایت:إنَّ الله خَلَقَ الإنسان على صُورَتِهِ
خداوند آدم را بشکل خود خلق کرد. یعنی آدم تمثیل مجسمه خداست، ایا درسته ؟
فرمود: خدا لعنت کند کسانی که قبل و بعد روایت را تقطیع و نقل نمی کنند.
روایت صحیح: دومسلمان در حال دعوا بهم فحاشی میکردند، یکی گفت:
قَبَّحَکَ اللهُ وَجهَ مَن یُشبِهُک
خدا روی تو و هرکسی مثل توست را سیاه کند. پیامبر همانجا فرمود: :إنَّ الله خَلَقَ الإنسان على صُورَتِهِ
همه آدمیزاد ، انبیا ، اولیا انسانند شبیه به ابن سنخ هستند. این ناسزای تو تمام خوبان عالم را هم شامل میشود.
اصل روایت اینست ،اما تفاوت از کجا تا کجاست!!
راوی قبل و شان نزول را نقل نکرده و باعث تعجب دیگران میشود مگر ادم شبیه خداست.
✅ روایت دوم :
انَّ المَیِّتَ لَیُعَذِّبُ بِبُکاءِ اَهلِهِ عَلَیْهِ
پیامبر فرمود: بالای قبر میت گریه نکنید دردو عذاب میت میشود.
پاسخ روایت :(مرحوم شیخ مرتضی برادر بزرگ سید رضی رحمهما الله در امالی اورده) ایا درست است کسی بالای قبر گریه کند و دیگری عذاب شودبا عدالت خدا سازگار است ؟!
اصل روایت: إنما مرّ رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله على یهودىّ
روزی پیامبر از قبرستان گذر میکرد خانواده یهودی بر سر قبر از دست رفته خود گریه می کردند.
فقال: «إنّکم لتبکون علیه، و إنه لیعذّب فى قبره» شما گریه میکنید در حالیکه یهودی در قبر عذاب می بیند.
او یهودی بود و رفت عذاب دارد شما بجای گریه دین. اعتقاد خود را اصلاح کنید.
مسلمان بی غرض و حتی برای خیر خواهی با بی توجهی این روایت را تقطیع کرده ولی دیگران را به اشتباه انداخته.
أهلُ الشُبهة:
🔷وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) شَیْئاً یَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ،
گروه سوم روایان عده ای در مجلس از پیامبر امر به فلان کار را می شنود،[یآمرُبه] اما چند روز بعد آن امر را نهی میکند [نهی عنه]و حکم جدیدی را که بیان فرموده، حضور ندارد و نمی شنود.
بنا هست هر روز احکام دین گفته شود نه اینکه تمام حکم یک روزه گفته شود. گفتنی و شدنی نیست. بیست و سه سال طول کشبد ایات یکدیگر را تکمیل کنند. مخصص و مقّید هم آمد تا تکمیل شد.
🔷أَوْ سَمِعَهُ یَنْهَى عَنْ شَیْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ،
یا از پیامبر جمله نهی را شنید و سپس پیامبر امر کرد را نشنید.نیمی از آن را فهمید و نیمی از حکم را نفهمید.
بخش دوم را نفهمیده با همان پیش فرض خود بازگو میکند و خود هم عمل میکند
در واقع جریان ناسخ و منسوخ را نقل میکند.حکم موقت که تاریخ انقضا دارد (قبله بسمت بیت المقدس)با حکم جدید منسوخ می گردد.وبا حکم جدید (ناسخ) قبله بسمت کعبه تغییر پیدا می کند.
🔷فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ یَحْفَظِ النَّاسِخَ؛
عده ای هم اینگونه اند، نیمه خبر را آگاهند. منسوخ را میداند ناسخ را نه !
عام را میداند خاص را نه !
🔷 فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ.
اگر خود بداند حکمی منسوخ شده ترک میکند[لرَفَضه] چون متقی است.
مسلمانان اگر بدانند، حرف او را تایید نکرده و ترک مبکنند. ولی نمی شود و نمی فهمند.مسلمانان هم تنبلی می کنند. باید جامع حدیث و خانواده حدیث با هم دیده شود. نه اینکه تنها یک حدیث و یک آیه را به همه تعمیم بدهند.
مصداق روایان سوم :
جریان تغییر قبله ، و آیه نجوا
هر کسی سوالی دارد صدقه بدهد و با پیامبر نجوا کند ، هم برای امتحان بود تا معلوم شود چه کسی کار ضروری و لازم با پیامبر دارد. و چه کسی در اینراه مال خرج می کند.بعد آیه نسخ شد.
✳️ پیامبر فرمود شما را از سه کار نهی میکنم.قَدْ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ زِیَارَةِ اَلْقُبُور
۱. در برهه ای از زمان بخاطر شرایط و مسائلی شما را از زیارت قبور منع کردم ، ان حکم تمام شد.أَلاَ فَزُورُوهَا اکنون به زیارت بروید.(یکی از ادله ی مهم برای رفتن به زیارت قبور همین روایت است که در کتب اهل سنت هم آمده. حرام نبست و مجاز هم شمرده شده.)
۲. در برهه ای از زمان خروج گوشت قربانی از منا را نهی کردم .
وَکُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنِ اِدِّخَارِ لُحُومِ اَلْأَضَاحِیِّ
اکنون حکم تغییر کرده و قربانی را خارج کنید، به شهرخود ببرید. أَلاَ فَادَّخِرُوهَا.
حکم از ابتدا قطعی نبود مقطعی و بخاطر مصالحی بود.مثل کعبه ای که پراز بت بود ولی بعد ازتطهیر ازبت حکم هم عوضشد.
۳.روایت : مردم بر اموال خود مسلط اند
الناسُ مُسَلَّطونَ علَی اموالِهِم با اموال خود هر کار میتواند انجام دهد، وقتی این روایت را شنید (چار دیواری اختیاری) را عنوان کرد.هر چه دلبخواهی با خانه و اموال خود می کند.
اما پیامبر اینرا هم فرمود:
لا ضَرَر و لا ضِراراً فی الاسلام با کلام دوم به جمله اول تخصیص خورد.یعنی در چار دیواری خود تا زمانیکه به همسابه ضرر نرسد.با اموال خود هرچه خواست بکند.
اگر همیایه ضرر ببیند اختیار ندارد.
✅ سه گروه اول ، منفی بودند، گرچه فقط گروه اول معاند بودند. ولی در عمل هر سه گروه یک کار انجام میدهند.
از بین رفتن میراث نبوی و احادیث اهل بیت علیهم السلام.
الصادقون الحافظون:
🔷وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ یَکْذِبْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ،
گروه چهارم ، حافظان حدیث( مانند مرحوم کلینی، شیخ صدوق، شبخ مرتضی و... ) که با زحمت ، خون دل خوردن ، رنج. این احادیث رابدون نقص به آیندگان رساندند. این گروه به خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم دروغ نمی بندند[لم یَکذِب]
🔷مُبْغِضٌ لِلْکَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِیماً لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)،
از دروغ بیزارند چون از خدا میترسند.
و برای مقام، عظمت و جایگاه رفیع پیامبر هرگز سخن خلافی را نسبت نمی دهند.
یکی از عناوین نهج البلاغه حفظ حرمت پیامبر و حدود یازده مورد حفظ حرمت آمده ،یکی از موارد اینست برای حفظ حرمت و عظمت نسبت دروغ نمی دهند.
🔷وَ لَمْ یَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ،
آنها متوهم نمی شوند، اهل وهم و خیال نیستند که بخشی را گرفته و بخش دیگر را رها کنند. استعداد و حافظه هم دارند. متقی هستند بر همان وجه که دریافت کرده اند ،حفظ هم کرده اند.
🔷فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَا سَمِعَهُ [سَمْعِهِ]،
انرا نقل می کنند همانگونه که به گوش آنها رسیده.
🔷لَمْ یَزِدْ فِیهِ وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنْهُ،
نه زیاد میکنند و نه کم !
ابی بصیر یار صدیق امام صادق پرسید.
أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَوْلَ اَللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ :
کسانی که قولی را می شنوندو بهترین آنرا تبعیت می کنند احسنه یعنی چه؟
«اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
فرمود: کسی که در مجالس ما حدیثی را می شنود، بدون کم و زیاد منتقل می کند. هُوَ اَلرَّجُلُ یَسْمَعُ اَلْحَدِیثَ فَیُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لاَ یَزِیدُ فِیهِ وَ لاَ یَنْقُصُ مِنْهُ
مصداق آیه یتبعون احسنَه میشود.
روایت : مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء
قلم عالمی که احادیث را ثبت کرده ، این قلم عالم بود که شهید پرور شد.
🔷فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ
اگر جایی ناسخ را فهمید عمل میکند ، و اگر منسوخ را شناخت از ان دوری میکند.[فجَنَب]
🔷وَ عَرَفَ الْخَاصَّ وَ الْعَامَّ وَ الْمُحْکَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ
عالم حدیث شناس است.عام و تخصیص خورده را، محکم و متشابه را می شناسد.
🔷فَوَضَعَ کُلَّ شَیْءٍ مَوْضِعَهُ
هر چیزی را در موضع خود قرار می دهد. جایگاه شناخت آن مانند آموختن طب ، زحمت ، بیداری ، زانو زدن ، پای درس و کتاب می خواهد .
گروهی که روایات را درست از اهل بیت دریافت کرده ،حفظ کردند ، نوشته، و به دیگران انتقال دادند.
و چنین شد که روایات صحیح نسل به نسل از این انسانهای صدیق و درستکار این میراث برای آیندگان باقی ماند.
🔷وَ قَدْ کَانَ یَکُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) الْکَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ: فَکَلَامٌ خَاصٌّ وَ کَلَامٌ عَامٌّ،
بسیار پیش امده کلامی از رسول الله ص صادر میشد که دو وجه بر آن بود.
کلام عام و کلام خاص
روایت و کلام خاص در یک موقعیت خاص، یا زمان خاص و یا شخص خاصی بود.
روایت و کلام عام در زمان ، مکان. وشخص عام بوده است.
مانند نماز برای مسافر در چند مکان خاص (قبه امام حسین) کامل است. (جا و مکان خاص آن عنوان شده)
🔷 فَیَسْمَعُهُ مَنْ لَا یَعْرِفُ مَا عَنَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لَا مَا عَنَى رَسُولُ اللَّهِ
شخص روایت پیامبر را می شنود ولی قصد [عَنیَ] خدا را از آن نمی داند و انچه پیامبر قصد کرده را نمی داند و دنبال آن هم نمیرود.
🔷فَیَحْمِلُهُ السَّامِعُ
شنونده آنرا شنید با خود حمل می کند.
شنید ، درست هم شنید اما مقصود را نفهمید.
🔷وَ یُوَجِّهُهُ عَلَى غَیْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا [قَصَدَ] قُصِدَ بِهِ
معنای لغت را میداند ولی قصد پیامبر [ماقصدبه] از لفظ دقیقا چه منظوری داشت ، را نمیداند.
🔷وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ،
و شان صدور چه بود انرا هم نمی داند فقط نقل می کند.
✳️ امام صادق فرمود: اُکْتُبُوا فَإِنَّکُمْ لاَ تَحْفَظُونَ حَتَّى تَکْتُبُوا .
بنویسید تا نوشتن نباشد باد نمی گیرید.
نوشتن ملاک است. هردرس با نوشتن جذابیت پیدا می کند.
امام صادق علیه السلام :أَعْرِبُوا حَدِیثَنَا فَإِنَّا قَوْمٌ فُصَحَاءُ .
روایات ما را با اعراب بنویسید، عربی را فارسی نخوانید، همانگونه که ما حرف زدیم بخوانید. فصاحت اصل است و باعث انتقال معناست. با روایات ما مانند یک کتاب قصه برخورد نشود.
✳️ مصداق روایاتی که راوی فهم نمیکند توجه ندارد و نقل می کند.
شخصی به امام صادق گفت: از پیامبر شنیدیم. «أیما رَجُلٍ تَرَکَ دینارَینِ فَهُما کَیٌّ بَینَ عَینَیهِ.»
پیامبر خدا فرمود: «هر کس که دو دینار بر جای بگذارد[ارث] پیشانی اش را با آن داغ[کیّ] می نهند.»
از طرفی شما فرمودید: تمام اموال را صرف نکنید برای ورثه هم باقی گذارید.این دو گفتار را نمبتوانیم با هم جمع کنیم.
امام فرمود: این کلام درباره کسانی بود که میهمان پیامبر خدا بودند و چون شب می شد، پیامبر به میهمان می فرمود: «برو و خود را با این غذا سیر کن.» و چون صبح می شد، مبلغی می داد و می فرمود: برای خود صبحانه ای تهیه کن.
انان از این گرسنگی هراسی نداشته یا سربار دیگری میشدند ، وآن پول را جمع میکردند..
از این میان، مردی دو دینار اندوخت و پیامبر خدا درباره اش این جمله را فرمود؛ این پول برای خرج کردن است نه جمع کردن ، که باعث اذیت جسم خود و دیگران میشوی.و این دو دینار باعث عذاب تو میشود.
✳️ روایت:«إنّ الحسنَ بنَ علیّ علیه السلام کانَ جالَِساً ومَعهُ أصحاب لَهُ فَمَرّ بجِنازةِِ فقامَ بعضُ القَومِ ولَم یَقُمِ الحَسن،
امام حسن علیه السلام با اصحابش نشسته بود که جنازهاى از آنجا عبور داده شد. برخى از افراد ایستادند و امام حسن علیه السلام بلند نشد.
فلمّا مَضَوا بها قال بَعضُهُم: ألا قُمتَ عافاکَ اللَّه؟ فقد کان رسول اللَّه صلى الله علیه و آله یقوم للجنازة إذا مرّوا بها
و چون جنازه را بردند برخى پرسیدند: خداوند شما را از آسیب نگهدارد، چرا بلند نشدید، زیرا پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در هنگام عبور جنازه مىایستاد؟
فقال الحسن: إنّما قام رسول اللَّه ص مَرّةً واحِدةً وذلک أنّهُ مَرَّ بِجِنازةِِ یهودی وقَد کانَ المَکان ضَیِّقَاً فقامَ رسول اللَّه وکَرِهَ أَن تَعلُوَ رَأسَه»
امام در جواب فرمود: پیامبر خدا ص تنها یکبار ایستاد و آنهم زمانى بود که جنازه یهودى را از آنجا عبور مىدادند و جا تنگ بود، رسول خدا بلند شد، زیرا کراهت داشت از اینکه جنازه یهودى از بالای سر او رد شود .و از سر او بالاتر قرار گیرد.»
چون مسلمان برتر و بالاتر از دیگران است.
🔷وَ لَیْسَ کُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مَنْ کَانَ یَسْأَلُهُ
یکی از ایرادی که باعث میشود اتفاق تلخ در روایات بیفتد، اینست که صحابی اهل سوال ، اهل کنجکاوی و مطالبه نبودند..
علت سوال نکردن متفاوت بوده ، برخی از روی خجالت و برخی بخاطر شدت ضعف و خالی بودن از جهت علمی که پرسش سبب بی آبرویی میشد.
در حالیکه پیامبر فرمود : حُسنُ الُسُّوال نِصفُ العِلم سوال خوب نیمی از علم است.معلوم است که خوب فهمیده.
بارها فرمودند: سَلَوُنی قَبلَ اَن تَفقِدوُنی تا ما در میان شما هستیم بپرسید.. سوال کردن از اهل بیت و پاسخ دادن آنان یَنحَدِرُ عَنَّیَ السِّیل سیلاب علم و فضیلت، از کوهسار علی جاری میشود.
✅بلوغ نهایی بر پرسش است وقتی سوال نکنند فهم هم نمی کنند
فهم متوقف بر سوال است.
🔷وَ یَسْتَفْهِمُهُ
و ایراد دوم اینکه صحابی دنبال فهمیدن نبودند.
🔷حَتَّى إِنْ کَانُوا لَیُحِبُّونَ أَنْ یَجِیءَ الْأَعْرَابِیُّ وَ الطَّارِئُ فَیَسْأَلَهُ حَتَّى یَسْمَعُوا
آرزو می کردند یک اعرابی یا رهگذر غریبه [الطاری] وارد شده و سوالی بپرسد تا بشنوند و یاد بگیرند.
🔷 وَ کَانَ لَا یَمُرُّ بِی مِنْ ذَلِکَ شَیْءٌ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ.
اما من بر عکس صحابی هیچ چیزی از ذهن من نگذشت [لایمُرُبی] سوالی خطور نکرد، مگر از پیامبر سوال می کردم. در جان من نشسته و آنرا حفظ می کردم.
🔷فَهَذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَیْهِ النَّاسُ فِی اخْتِلَافِهِمْ وَ عِلَلِهِمْ فِی رِوَایَاتِهِمْ.
پاسخ به سوال سائل که چرا روایات در جامعه مختلف است.
منافق ، راوی کم ذهن ، راوی تنبل ، راوی صادق ،
علت اختلاف زیاد روایات و احادیث بوجود آمده است.
اللهم اجعلنا من شیعته
فاشفع لنا یا امیرالمومنین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۱۶ - ۱۴ شعبان
💢بخش اول خطبه۲۱۰💢
کتاب فیض الاسلام ۲۰۱
و قد سأله سائل عن أحادیث البِدَع و عمّا فی أیدی الناس من اختلاف الخبر
شخصی از امیرالمومنین سوال میکند که در بین مردم روایات و احادیثی هست که گاهی متضاد با هم است. بحث اختلاف احادیث را برای ما روشن کنید.
سید رضی در نهج البلاغه به همین اندازه اکتفا میکند در حالی که در کتاب بحارالانوار این خطبه مقدمه ای دارد که از جهاتی قابل تامل و مهم است:
باب علّة عدم تغییر أمیر المؤمنین علیه السلام بعض البدع فی زمانه
(چرا امیرالمومنین نتوانست بدعت هایی که خلفای قبل پایه گذاری کرده بودند را از بین ببرد)
در یک جلسه خصوصی که فقط دوستان امیرالمومنین در آنجا بودند حضرت منبر رفتند و فرمودند
لَقَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِی بِأُمُورٍ عَظِیمَةٍ، خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِینَ لِذَلِک
خلفای قبلی کارهای خلاف بزرگی انجام داده اند در حالی که آن کارها مخالفت با پیامبر بود و آن بدعت ها نیز کاملا از روی عمد بوده است.
وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی
اگر من امروز مردم را مجبور کنم که به احکام زمان پیامبر عمل کنند و دست از بدعت ها بردارند تمام لشکر من از هم میپاشد و شیرازه جامعه به هم میخورد.
حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی إِلَّا قَلِیلًا مِنْ شِیعَتِیَ الَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.
همه از دور من میروند و من تک و تنها میمانم به همراه عده ی معدودی که واقعا مرا به عنوان امام میشناسند و فضل و جایگاه مرا میدانند.
چنان بلایی سر اعتقادات و احکام آورده بودند که بازگرداندن مردم به دین اصلی و حقیقی نشدنی بود.
باید به این نکته توجه داشت که اکثر مردم در آن زمان علی علیه السللام را به عنوان خلیفه چهارم و حاکم جامعه می شناختند، نه امامی که از جانب خدا منصوب شده و اطاعت از او واجب و لازم است.
✳️ امیرالمومنین در این جمع خصوصی تعدادی از بدعت های خلفای سابق را ذکر میکنند از جمله:
- غصب فدک، فرمود اگرمن امروز بخواهم فدک را برگردانم جامعه به هم میریزد.
- تغییر در مصارف خمس و زکات، قرآن به طور دقیق مصارف خمس و زکات را مشخص کرده ولی حاکمیت ظالم احکام دین را به هم ریخته و آنگونه که دوست داشت اموال را بین روسا و هم حزبی ها تقسیم میکرده.
- نماز تراویح، به جماعت خواندن نماز در شبهای ماه مبارک رمضان که بدعت خلیفه دوم استوَاللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَایَجْمَعُوا فِی شَهْرِرَمَضَانَ إِلَّا فِی فَرِیضَة بخدا قسم امر کردم که مردم فقط نمازهای واجب را به جماعت بخوانند ولی فَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ دُونِی، وَ سَیْفُهُ مَعِی أَتَّقِی بِهِ فِی الْإِسْلَامِ وَ أَهْلِهِ غُیِّرَتْ سُنَّةُ عُمَر
عده ای از سربازان که در رکاب من شمشیر میزدند فریاد میزند ای وای سنت خلیفه دوم عوض شد...
✳️ سُلیم بن قیس هلالی که نویسنده کتاب اسرار آل محمد که در این جلسه حاضر بوده است از حضرت میپرسد من احادیثی را از سلمان و ابوذر و عمار شنیده ام در حالی که در کوچه و بازار احادیثی بین مردم رواج دارد که مخالف روایت سلمان و ابوذر است.
در جلسات شما نیز ما همان روایاتی را میشنویم که از سلمان شنیده بودیم.
سلیم میپرسد چرا اختلاف روایت داریم؟ پیامبر که احادیث ضد و نقیض نفرموده است، یعنی مردم حدیث جعل میکنند و به پیامبر نسبت میدهند؟
از اینجا حضرت شروع میکنند به بیان خطبه 210
🔷إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ کَذِباً
آن روایاتی که از ما در دست مردم است برخی حقند و برخی باطل. برخی راست و برخی دروغ است.
در طول تاریخ اسلام و به ویژه در زمان منع کتابت حدیث، احادیث جعلی بسیاری ایجاد شد. بعد از پیامبر خلفا به بهانه جلوگیری از تحریف و جعل سخنان پیامبر از کتابت حدیث جلوگیری نمودند و به همین جهت ضربه سنگینی به بحث نقل احادیث وارد آمد.
نقل شفاهی احادیث در این دوره صد ساله موجبات جعل و تحریف احادیث را بیشتر کرد. به همین جهت بسیاری از روایات پیامبر در این دوران از میان رفت و به دست فراموشی سپرده شد.
🔷وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً
بعضی احادیث ناسخ و برخی منسوخند و برخی عامند و برخی خاص
معنای ناسخ و منسوخ:طبق روایت «حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ» برخی از احکام تا ابد حلال و برخی از احکام دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم تا ابد حرامند. در این بین احکامی هستند که تاریخ انقضا دارند، بنا به شرایطی آن احکام صادر شده و با رفع شرایط آن احکام تغییر مینمایند.
مثل آیه نجوا که صحبت و دیدار خصوصی با پیامبر را منوط به پرداخت صدقه میداند و همین حکم موجب شد همهی افرادی که روزانه به هر بهانه ای قصد دیدار با پیامبر را داشتند از دیدار امتناع کنند. جز امیر المؤمنین که با صدقه دادن همچنان سوالات اساسی و مهم خود رادر ملاقات با پیامبربه ایشان عرضه میداشت
که بعد از آن آیه دیگری نازل شد و آیه اول را نسخ کرد و این امتحان الهی را به پایان رساند، ثابت شد تنها علی است که با بذل جان و مال خود همواره در کنار پیامبر میماند.
مثال دیگر در زمینه ناسخ منسوخ آیه ای است که قبله مسلمانان را بیت المقدس میداند ولی بعد از مدتی به دلایلی حکم قرآن تغییر میکند و آیه ناسخی حکم قبلی را منسوخ مینماید و قبله مسلمین را کعبه قرار میدهد.
احادیث هم از چنین قاعده ای مستسنا نیستند و برخی ناسخ احادیث دیگرند.
معنی احادیث عام و خاص: برخی مواقع احادیث برای شخص خاص و درموقعیت خاصی بیان شده اند و بسط آن به همه اشخاص و زمان ها غلط است. همانطور که در مورد برخی احادیثی که در باب طب اسلامی مطرح است و نمیتوان آن ها را به همه اشخاص و هر موقعیتی نسبت داد و از آنها بهره برد.چرا که امام در آن زمان این احادیث را با مشاهده حال و طبع و محل زندگی شخصی که پیش رویشان بوده بیان نمودند و شامل همه بیماران نمیشود.
و از آن طرف برخی احادیث معنای عامی دارند و قابل اطلاق به کل جامعه اسلامی و هر دورانی هستند.
مثلا در قرآن کریم میفرماید: همه معاملات حلال است جز ربا.
معاملات عام است ولی ربا خاص است
در رابطه با همین ربا میفرماید هر ربایی حرام است جز برخی مثل ربای بین پدر و پسر.
حکم عامی بیان و با جمله ای تخصیص میخورد، در روایات هم عام و خاص وجود دارد، گاهی اشخاص عام را ذکر میکنند ولی خاص آن را نه !
منسوخ را ذکر مینمایند ولی ناسخ را نه!
و همین موجب برداشت نابجا از احادیث میشود.
🔷وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً و وَهْماً،
برخی احادیث محکمند (تعابیر صریح و محکمی که مو لای درزشان نمیرود) برخی از احادیث متشابهند(چند پهلو هستند و برداشت های متفاوتی از آنها میشود) برخی از احادیت به طور دقیق حفظ شده اند ولی برخی دچار وهم شده اند.
برای فهم دقیق متشابهات باید به محکمات رجوع کرد که این کار هر کسی نیست و فقط دانشمندان و علما توان آن کار را دارند.
برخی احادیث همانطور که نقل شده اند به ما رسیده اند ولی برخی دیگر با اوهام و تخیلات فردی که آن را نقل کرده مخلوط شده اند به عنوان مثال در حدیتی به جای شعبان رمضان آمده به جای ذیالقعده، ذیالحجه امده و همین امر موجب سردرگمی مخاطب حدیث میشود.
🔹لَقَدْ کُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عَلَى عَهْدِهِ
ای سلیم بعد از درگذشت پیامبر که دروغ بستن به پیامبر خیلی رایج شد، حتی در زمان حیات پیامبر نیز دروغ بسته شد در حالی که او زنده بود.
🔹 حَتَّى قَامَ خَطِیباً فَقَالَ "مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ"
کار به آنجا رسید که پیامبر منبر رفت و فرمود هر کسی از روی عمد به من دروغ ببندد فردای قیامت در جایگاهی مملو از آتش قرار خواهد گرفت.
شبیه همین حدیث را در جریان حجه الوداع نیز داریم:
قال فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ الْکَذَّابَةُ وَ سَتَکْثُرُ بَعْدِی فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار
دروغگوها دروغ های زیادی را به من نسبت میدهند ولی آگاه باشید کسی که از روی عمد به من دروغ نسبت میدهد فردای قیامت در جایگاهی مملو از آتش قرار خواهد گرفت.
✳️ روایت : ان رجلا سرق رداء النبی؛ شخصی عبای پیامبر را دزدید و این عبا را به قبیله خود برد. این شخص دزد از دختری خوشش می آمد به خواستگاری او رفت و گفت: پیامبر سلام رساند و گفت دخترتان را به من بدهید. به این نشان که پیامبر عبایش را به من داد بیاورم تا شما حرفم را باور کنید.
خانواده دختر که این شخص دزد را می شناختند از این دستور پیامبر تعجب کردند که چرا امر کرده دختر به دزد بدهند.خودشان به شهر آمده، خدمت پیامبر رسیدند و ماجرا را ذکر کردند.
پیامبر ناراحت شد فرمود: این شخص عبای مرا دزدیده و به من نسبت دروغ داده است. امیرالمومنین را مامور کردند که دنبال این شخص برود و هرجا او را دید بکشد و جنازه را آتش بزند تا درس عبرتی بشود برای دیگران.
حضرت امیر به دنبال او رفت در حالی که او خودش را جایی پنهان کرده بود و مار او را نیش زده و جان داده بود. حضرت جنازه او را آتش زد.
این یک مورد از دروغ بستن ها به پیامبر.
🔆نکته: از دو حدیث بالا به این نتیجه میرسیم که قطعا دروغ بستن به پبامبر وجود داشته زیرا:
یا این روایات درست هستند، که در این صورت پیامبر فرموده عده ای به من دروغ میبندند.
یا این روایات دروغ هستند، که در این صورت معلوم میشود عده ای به اسم پیامبر حدیث جعل می کرده اند.
🔷وَ إِنَّمَا أَتَاکَ بِالْحَدِیثِ أَرْبَعَةُ رِجَالٍ لَیْسَ لَهُمْ خَامِسٌ:
ای سلیم بدان کسانی که برای تو حدیث نقل میکنند چهار گروه هستند که پنجمی ندارند.
🔷رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِیمَانِ،
اول انسان منافقی که اظهار ایمان میکند در حالی که واقعا ایمان ندارد.
🔷مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلَامِ،
خود را به مسلمانی میزند، اسلام ساختگی دارد، ولی مسلمان واقعی نیست.
🔷 لَا یَتَأَثَّمُ وَ لَا یَتَحَرَّجُ،
نه از گناه ابایی دارد ، نه خودرا از گناهان دور میکند. هر گناهی را انجام میدهد و از هیچ موقعیت گناه خود را دور نمیکند.
اینها صفات منافق اند. منافق در ادعا خودش را مومن جا میزند ولی در حقیقت بویی از ایمان نبرده است.
🔷 یَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مُتَعَمِّداً؛
این منافقین از روی عمد به پیامبر دروغ میبندند و از زبان پیامبر حدیث های جعلی میسازند.
🔷فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کَاذِبٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ وَ لَمْ یُصَدِّقُوا قَوْلَهُ
حضرت فرمود البته مردم عادی اگر بدانند این شخص منافق و دروغگو است هیچ گاه حرف او را نمی پذیرند و او را تایید و تصدیق نمی کنند.
🔹وَ لَکِنَّهُمْ قَالُوا صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)،
مشکل آنجاست که او منافق است و ظاهر سازی مکند، مردم نیز می گویند شخص خوبی است، صحابی پیامبر بوده.
🔹رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ لَقِفَ عَنْهُ
پیامبر را دیده و از او حدیث شنیده و کلمات حضرت را کسب کرده [لَقف]
🔹فَیَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ
حال که هم مسلمان و هم مومن است و هم صحابی پیامبر ، مردم هم حرف این منافق را قبول میکنند.
🔹وَ قَدْ أَخْبَرَکَ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِینَ بِمَا أَخْبَرَکَ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ بِهِ لَکَ
در حالی که خدای متعال به تو خبر داده از حال و روز منافقین و وصف کرده است برای تو منافق را آنچنان که باید وصف میکرده.
یکی از آیاتی که در مورد منافقین است.
《وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ؛ توبه ۱۱۰》
از میان اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند؛ و از اهل مدینه نیز گروهی سخت به نفاق پای بندند، آنان منافق عادی نیستند بلکه منافق حرفه ای اند تو آنها را نمیشناسی، ولی ما آنها را می شناسیم.
💥نکته: حضرت در این بخش به بحث مهم و چالش برانگیز بین شیعه و سنی یعنی بحث عصمت صحابه یا تنزیه صحابه میپردازد.
در بین اهل سنت به صحابی پیامبر به دید عصمت نگاه میشود در حالی که حضرت می فرماید چه بسا منافقی که پیامبر را دیده و از او حدیث نقل میکند ولی این دلیل بر عصمت او نیست.
ابوجهل و ابوسفیان هم پیامبر را دیدند.
حضرت فرمود: إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالْأَنْبِیَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِه...
صحابی واقعی انبیاء کسانی هستند که به دین آنها آگاه باشند و بر مبنای آن عمل کنند. نه اینکه هر کسی پیامبر را دید جزء صحابی بشود.
اگر در آیات قرآن دقت شود معلوم میشود دور و بر پیامبر منافقین هستند.
حضرت سوالی را از همه ی ما می پرسند
🔷ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ
منافقین که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بودند چه شدند ؟
سه حالت به نظر می آید،
۱- مردند
۲- توبه کردند
۳- بعداز ایشان اذیت نمی کردند
حالت اول و دوم طبق آنچه از تاریخ است برای قبولشان دلیل نداریم ولی این درست است که بعد از پیامبر (ص) روسای جامعه شدند. لذا حضرت می فرمایند :
🔷فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ،
منافقین خود را به رؤسایی که دعوت کننده ی مردم به جهنم بودند ، با کذب و افترا بستن (جعل حدیث ...) نزدیک کردند .
🔷فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَ جَعَلُوهُمْ حُکَّاماً عَلَى رِقَابِ النَّاسِ، فَأَکَلُوا بِهِمُ الدُّنْیَا
این جمله دو معنا دارد ؛
۱- حاکمان به وسیله ی این جاعلان منافق به قدرت رسیدند که بر گرده ی مردم سوار شوند و دنیا را به وسیله ی انها بخوردند(به حکومت برسند )
۲- حاکمان در عوض پاداش، به منافقین مسئولیت و پست دادند.
هر دو تعبیر می تواند صحیح باشد
🔺سوال : پس مردم در مواجهه با انها چه کردند ؟ایا راحت قبول کردند !!
🔷 إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ
اکثریت مردم گرایش به حاکمان دارند و دنیا طلب هستند چون دنیای خود را در خطر می بینند .
ضرب المثل :«الناس علی دین ملوکهم»
هر مذهب و گرایش که روسا دارند مردم از آنها پیروی می کنند.
🔷إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ،
فقط یک عده ای که دنیا طلب و دنیا زده نیستند آنها هم کسانی هستند که خدا آنها را حفظ کرده .
🔺اگر می بینید با وجود دروغها ،احادیث صحیح به ما رسیده چون خدا اینطور خواسته و آنها را حفظ کرده .
منافقین:
🔷 فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ.
حضرت فرمود این یکی از چهار گروه بودند. که در ابتدا حضرت مردم را دسته بندی کرده بودند .
✳️ چند نمونه تاریخی از این دسته نقل میگردد.
مثال ۱: معاویه لعنه الله روایتی را که پیامبر (ص)فرموده بودند :
«إذا رَأَیتُم مُعاوِیَةَ عَلى مِنبَری فَاقتُلوهُ» را تغییر و این حدیث را توسط همین افراد جاعلان حدیث، جعل کرد.
حدیث جعل شده این شد که
«إذا رَأَیتُم مُعاوِیَةَ عَلى مِنبَری فَاقبلوه »
«وقتی معاویه را بر منبر من دیدید او را بکشید را جعل و به جای آن این را که «هر گاه معاویه را برمنبر من دیدید از او استقبال کنید » را جایگزین کردند .
مثال۲ : مأمون و یحیی بن اکثم مجلسی را ترتیب دادند که جاعلان حدیث احادیث خود را در مقابل امام جواد علیه السلام بیان کنند اگر حضرت مخالفت کرد ایشان را به دلیل مخالفت با خلفا و بهتان زدن به ایشان بکشند. و اگر حضرت احادیث را قبول کردند اینطور به همه بگویند، پس خلفا مورد تایید هستند.
َّ قَالَ یَحْیَى بْنُ أَکْثَمَ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ مَثَلَ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فِی الْأَرْضِ کَمَثَلِ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ فِی السَّمَاء «مثل ابوبکر و عمر ، مثل جبرئیل و میکائیل است .
حضرت فرمود: درباره این حدیث باید دقت شود؛ چرا که جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرّب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهى از آن دو سر نزده است و لحظه اى از دایره اطاعت خدا خارج نشده اند، ولى ابوبکر و عمر مشرک بوده اند، و پس از ظهور اسلام مسلمان شده اند، اما اکثر عمرشان را در شرک و بت پرستى سپرى کرده اند، بنابر این محال است که خدا آن دو را به جبرئیل و میکائیل تشبیه کند.
قَالَ یَحْیَى وَ قَدْ رُوِیَ أَیْضاً أَنَّهُمَا سَیِّدَا کُهُولِ أَهْلِ الْجَنَّة گفتند این حدیث که پیامبر فرمود «ابوبکر و عمر دو سرور پیران اهل بهشتند».
امام جواد فرمود: َ هَذَا الْخَبَرُ مُحَالٌ أَیْضاً لِأَنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ کُلَّهُمْ یَکُونُونَ شُبَّاناً وَ لَا یَکُونُ فِیهِمْ کَهْل این روایت نیز محال است که درست باشد، زیرا بهشتیان همگى جوانند و پیرى در میان آنان یافت نمى شود (تا ابوبکر و عمر سرور آنان باشند!)
این روایت را بنى امیه، در مقابل حدیثى که از پیامبر اسلام(ص) درباره حسن و حسین (علیهما السلام) نقل شده است که «حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند»، جعل کرده اند.
فَقَالَ یَحْیَى قَدْ رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ لَوْ لَمْ أُبْعَثْ لَبُعِثَ عُمَرُ؟ یحیی بن اکثم گفت: روایت شده است که پیامبر فرمود: «اگر من به پیامبرى مبعوث نمى شدم، حتماً عمر مبعوث مى شد»
امام فرمود: کتاب خدا (قرآن) از این حدیث راست تر است، خدا در کتابش فرموده است: «به خاطر بیاور هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح...»از این آیه صریحاً بر مى آید که خداوند از پیامبران پیمان گرفته است، در این صورت چگونه ممکن است پیمان خود را تبدیل کند؟
هیچ یک از پیامبران به قدر چشم بر هم زدن به خدا شرک نورزیده اند، چگونه خدا کسى را به پیامبرى مبعوث مى کند که بیشتر عمر خود را با شرک به خدا سپرى کرده است؟!
✳️ مرحوم مجلسی در جلد ۴۷ بحار در صفحه ۳۵۴ذکر می کنند که شخصی به نام مَیمون(خوش یُمن) بن عبدالله از یاران امام صادق علیه السلام نقل می کند که درمحضر امام بودیم که عده ای به نام حافظان حدیث وارد شدند که حضرت را نمی شناختند حضرت به آنها فرمود حدیث خود را بیان کنید
آنها حدیثی از یکی از اصحاب امام به نام سفیان ثوری نقل کردند که او از امام صادق علیه السلام نقل کرده: َ
النَّبِیذُ کُلُّهُ حَلَالٌ إِلَّا الْخَمْر ( وَ مَنْ لَمْ یَشْرَبِ النَّبِیذَ فَهُوَ مُبْتَدِع)
نبیذ (نوعی شراب )حلال است مگر به مرحلهای از شراب برسد و اگر کسی بگوید ننوشید ،بدعت گذار است.
حضرت صادق فرمود «زدنا بیشتر روایت بگو »
گفت روایت : مَنْ لَمْ یَمْسَحْ عَلَى خُفَّیْهِ فَهُوَ صَاحِبُ بِدْعَة
اگر کسی مسح را روی کفش نکشد بدعت گذاری کرده.
حصرت صادق ع فرمود: بیشتر بگو
گفت: چند مورد است که دردین و در قرآن نیست و مردم به اشتباه اعتقاد دارند مثل شفاعت اهل بیت ،عذاب قبر، حوض کوثر من روایتی شنیده ام که اینها براستی نیست .
حضرت فرمود بیشتر بگو
مَیمون بن عبدالله از سخیف بودن مطالب خنده اش گرفت حضرت نگاهی انداختند که بگذار ادامه بدهد.
دوباره آن شخص روایتی گفت که علی علیه السلام بالای منبر گفت ِ:
أَنَّهُ رَأَى عَلِیّاً ع عَلَى مِنْبَرٍ بِالْکُوفَةِ وَ هُوَ یَقُولُ لَئِنْ أُتِیتُ بِرَجُلٍ یُفَضِّلُنِی عَلَى أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ لَأَجْلِدَنَّهُ حَدَّ الْمُفْتَرِی
اگر کسی بمن بگوید که من از ابوبکر و عمر بالاترهستم او را حد میزنم
دوباره حضرت صادق گفتند. بیشتر بگو
گفت : روایت است از جعفر بی محمد الصادق که حُبُّ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُمَا کُفْر حب به ابوبکر و عمر ایمان،
وبغض نسبت به ایشان کفر است
حضرت فرمود بیشتر بگو
گفت :روایت است از جعفر بن محمد که در جنگ جمل علی بن ابی طالب وقتی کشته های جمل را دید گفت چه اشتباهی کردیم دست روی دست زد و به حسن بن علی فرمود کاش جنگ را شروع نمی کردیم من فکر نمیکردم ولی خون زیادی ریخته شد .
حضرت فرمود بیشتر بگو
گفت : روایت داریم که أَنَّ عَلِیّاً ع لَمَّا قَتَلَ أَهْلَ صِفِّینَ بَکَى عَلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ جَمَعَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فِی الْجَنَّة وقتی جنگ صفین تمام شد علی بن ابی طالب گریه کرد و خطاب به کشته ها گفت خدا بین ما و شما را در بهشت جمع کند
حضرت فرمود جعفر بن محمد را می شناسی گفت نه !
حضرت فرمود اگر جعفر بن محمد بگوید من اینها را نگفته ام قبول می کنی؟ گفت: نه!
(جهالت و خشک مغزی به حدی است که هر حرفی را میپذیرد بدون اینکه دنبال صحث و سقم آن باشد)
حضرت فرمود: قلم و کاغذی آماده کن من هم حدیثی بگویم: یادداشت کن. پدرم از جدم نقل کرد ؛
آن مرد گفت شما کیستی فرمود نپرس . بنویس:َ مَنْ کَذَبَ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى یَهُودِیّا
رسول اکرم (ص)مکرر می گفت «اگر کسی از روی عمد بر ما اهل بیت دروغ ببندد خدای متعال روز قیامت او را کور و یهودی محشور می کند و....
🔺نکته ای که است حتی علامه مجلسی هم عنوان کرده اند من احادیثی در کتاب خود آورده ام که خود قبول ندارم ولی در کتابهای دیگر بوده اینجا برای بحث و نقل آورده ام .
لذا حتما همه در نقل حدیث در همه
دورانها باید دقت کنند که فقط به دیدن حدیث در کتابی یا در سایت یا ... اکتفا نکنند. پژوهش و بررسی لازم است.
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین