بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۱۲/۱۴ - ۱۲ شعبان
💢 خطبه ۲۰۸ 💢 کتاب فیض الاسلام ۱۹۹
🔷و من کلام له (علیه السلام) قاله لما اضطرب علیه أصحابه فی أمر الحکومة: موضوع حکمیت ،یکی از پیامدهای صفین که آثار زننده ای در حکومت حضرت داشت. این خطبه را در لحظات تلخی ببان کردند که اصحاب بر علیه امام در جریان حکمیت شورش کرده بودند.
در آخرین بخشهای جنگ صفین که ازجهت زمانی مفصل که حدود هفده ماه طول کشید ، بعد از شب سخت ' لیله الهریر' که فردا روز آن بنا بود با شکست معاویه جنگ خاتمه پیدا کند اتفاقی افتاد و قرانها به نیزه شد ، حکمیت پیش آمد و بعد از چند ماه صبر و تحمل وقایع و نتیجه آنگونه که معاویه می خواست اعلام شد. و حضرت هیچگاه نتیجه را نپذیرفت ، چون شروط امام در آن رعایت نشده بود.
🔻قبل از خطبه فضای کلی یاران امام، بررسی شود که در تحلیل دوران حضرت بسیار مهم است. که چرا اینقدر از اصحاب گلایه و آنان را ملامت می کند!!! ریشه در این تحلیل دارد.
در جریان صفین سه دسته یاران حضرت نمود آنان بیشتر بود.. گروه اول : یاران با وفا و انقلابی که تا لحظات آخر پا در رکاب و برای یاری امام می ماندند مانند مالک ، و جمع انها در لشکر، کمتر از ده نفر است. یاران صدیق که اعتقاد و بنیه فکری انان تبعیت از امام بود.
گروه دوم : جمعیت انبوهی که از کوفه راه افتاده هفده ماه از خانه و کاشانه دور بودند در شرایط جنگی و محیط نامساعد ، خسته گان از مسیر ، که فی الفور خواهان صلح هستند. و اکثریت لشکر را تشکیل می دادند.
گروه سوم : نفوذیها که طرفدار معاویه هستند ولی لباس دوستی بتن کردند و حرف و زمزمه ی آنها در گوش خسته گان تاثیر زیادی داشت ، عوام از انان حرف شنوی داشته و دنبال فرار از جنگ هستند.
ابن ابی الحدید در شرح خود ج۲ ص۲۱۴ تاریخ رابدرستی نقل میکند: گروه اول : نفوذی و طرفداران معاویه در لشکر علی ، قرار دارند. شبی که حکمیت تعیین و امضا شد. ' اشعث بن قیس ' یک نفوذی رئیس قبیله در جمع بزرگان و طوایف خود سخنرانی کرد. 《اِنا نحنُ تَواقَفنا غَداً اِنّهُ لَفناءُ العَرَب》 اگر ما فردا جنگ را ادامه دهیم بطور کلی عرب فنا میشود. طوری حق بجانب حرف میزد و خود را طرفدار زنان و کودکان نشان میدهد که آنچه می گویم از روی ترس و خیانت نیست .《واللهِ ما اَقولُ هذِهِ المَقاله جَزَعَا من الحَرب》خود را مدافع حقوق زنان نشان میدهد. 《ولکن رجلُُ مسِنُُ اَخافُ علیَ النساء والذرارِی》 من مرد مسنی که بفکر عرب و امت اسلام هستم . هنوز کلام اشعث تمام نشده بود عده ای از جمع خبر را به معاویه رساندند.《فَانطَلَقَت عیونُ معاویه الیهِ بخطبهِ الاَشعث》
تاریخ خیانتهای اشعث را ثبت کرده که پشت پرده با معاویه دست به یکی و همکاری می کرد. طوری که حضرت او را با لفظ " منافق ابنُ کافر " لعن کرده است.
در شب سختی که فردای آن جنگ تعیین تکلیف میشود چنین شخصی سخنرانی می کند و احساسات گروه دوم (خسته گان) و کسانی که بنیه اعتقادی قوی ندارند را تحریک می کند.
گروه بعدی ، خود معاویه و عمرو عاص همین که فهمیدند اشعث چراغ سبز نشان داد ، احساس ایجاد خلل، و ضعف عوام را متوجه شدند. همان شب معاویه به جارچیان دستور داد فریاد میزدند ، مسلمانان اگر جنگ ادامه پیدا کند روم و ایران بر ما حاکم میشود، اعراب و مسلمانان از دست میروند با هم صلح کنید و مشکلات را حل کنید.
نقطه ضعفی که اعراب ترس داشتند، مبادا مسلمانان از دست بروند. از این نقاط ضعف استفاده کرده قران به نیزه بردند. چون فهمیدند فردا جنگ بنفع حضرت تمام میشود. شبانه تصمیم به خیانت گرفتند.
قرانی که کسی یارای ایستادن در مقابل آنرا ندارد. علی قران ناطق را کنار زدند . فردا روز که حضرت دستور جنگ صادر کرد اکثریت نرفتند. مالک و عده ای انقلابی حرکت کردند ، قریب به پنجاه هزار نفر بر حضرت شمشیر کشیدند که دستور بده مالک برگردد. حضرت دوبار پیک را روانه میکند. 《اَتُحِبُ اَن اَظفَرَ مکانَک》تو دوست داری پیروز شوی و خیمه معاویه را فتح نمایی در حالیکه شمشیرها بر سر علی قرار گرفته 《خَمسُونَ اَلفَ سَیف اِن لَم تَعُدُهُ السّاعَه و اِلّا قَتَلناکَ کَما قَتَلَ عثمان》یا مالک برگردد یا تو را هم مانند عثمان خواهیم کشت.
این جمعیت ساده لوح آیا واقعا گمان میکردند معاویه حکمیت قران میخواهد !! شعار می دهند 《المَصاحف المَصاحِف الرجوعُ اِلیها》ما فقط رجوع به قران را می خواهیم .
در اینجاست که امیرالمومنین از این یاران آه جانسوز می کشد. حتی در خصوص انتخاب حکم (مالک) را اجازه نمیدهند (عبد الله بن عباس) را اجازه نمیدهند به بهانه اینکه آنها انقلابی و تند رو هستند.ابو موسی را انتخاب کردند. و آن اتفاق سخت و سهمگین بوقوع پیوست.
🔷أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرِی مَعَکُمْ عَلَى مَا أُحِبُّ ای مردم از وقتی که حکومت را دست گرفتم تا هم اکنون رابطه من وشما اینگونه بود که من فرمانی می دادم شما فرمان حاکم را شنیده و امتثال امر می کردید ، اوضاع خوب بود و رابطه را دوست می داشتم . من وصل به وحی ، جانشین پیامبر ، آگاه به اسرار پشت پرده ها ، دستور میدادم و شما می پذیرفتید.
🔷حتی نَهِکَتکُمُ الحَربُ این امتثال ادامه داشت تا اینکه وارد جنگ صفین شدید طولانی بودن و فشار جنگ شمارا خسته کرد و قوایتان رو به اضمحلال رفت. مشکل شما ؛ چون خسته شدید امر مرا فرمان نمی برید.
🔷و هی لِعَدوِکم اَنهَکَ و آن جنگ سخت و کوبنده تر [اَنهک] برای دشمنان است. ولی شما آنرا نمی بینید. شما با کمترین فشار و سختی خود را بدبخت ترین مردم میدانید. با همان میزان دشمن هم در مضیقه و فشار هستند. شما پیروز و غالب ، جنگ در اختیار شماست فقط خستگی خود را می بینید. (دشمن به تنگنا رسیده که تحریم میکند ، تحریم یعنی بن بست رسیدن ) و کشته های دشمن چندین برابر اصحاب هستند.
🔷 وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْکُمْ وَ تَرَکَتْ ، بخدا قسم ، جنگ سختی دارد ، جنگ عده ای از شما را به شهادت رسانده و عده ای را باقی گذاشته و زنده اید. اما زنده ای که روح ندارد.
اجر شهدا با خداست اما کشته های انان نه تنها شهادت نیست بلکه در مقابل علی ایستادند و خود را جهنمی کردند. باید اشتیاق و ایستادن شما بیش از دشمن باشد.
🔷وَ هِیَ لِعَدُوِّکُمْ أَنْهَکُ. اما بدانید که جنگ برای دشمن شما کوبنده تر بود[اَنهک] و شکست بیشتری بر دشمن تحمیل شده. اوضاع شما بهتر است ،پایداری کنید تا به مقصد نهایی برسیم . اما مردم اصرار داشتند به پایان جنگ واینکه حکمیت پذیرفته شود ، چون قرانها بالای نیزه رفته و با قران جنگ ندارند.
🔷 لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً، تا دیروز[اَمس] حاکم و امیر شما بودم فرمان میدادم ، فرمان می بردید. اما امروز [اَصبحتُ]من فرمانبردار شما شدم. من کسی شدم که فرمان شما را باید گوش کنم.[مامورا]
اصلا درست نیست حاکم در شرایطی قرار بگیرد که مجبور شود حرف رعیت خود را گوش کندبا اینکه اشتباه است. و درد بزرگی بود که حضرت انرا بجان خرید تا این شورش داخل لشکر اتفاق نیفتد و منجر به جنگ داخلی نشود.
راه درست را بشما نشان دادم اما وقتی اصرار دارید ،امیر بودن خود را زیر پا می گذارم و میشوم مٱمور. برای اینکه فهم سیاسی شما رشد کند. طعم تلخ حکمیت را چشیدند، فهم سیاسی پیدا کردند که نباید بار دیگر گول مکر عمر وعاص بخورند. و باید مراقب باشند
🔷 وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً تا دیروز نهی از منکر می کردم [ناهیاً]که راه اشتباه است نروید. اما امروز قضیه برعکس شده شما مرا از ادامه جنگ نهی می کنید.[منهیاً]
🔷 وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ، من می دانم شما دوستدار حیات و زندگی کردن هستید، از مرگ ترس دارید و از ادامه جنگ سر پیچی میکنید. جنگ نمیکنید مبادا کشته شوید، حرف سر قران به نیزه بودن نیست می ترسید به کشتگان ملحق شوید.و از مرگ می هراسید.زندگی ذلیلانه را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دادبد.
🔷وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُون نمیتوانم شما را وادار به کاری کنم که علاقه ندارید. هر چه امر کنم باز مسیر خود را می روید. در هر بخشی از زندگی، انسان نمی تواند دیگران را مجبور به کاری کند که دوست ندارند. در مباحث تربیتی بیش از آنکه جبر تاثیر گذار باشد، فهماندن و آگاهی تاثیر دارد.معرفی آثار و تبعات کار در هدایت موثر واقع می شود.
اللهم اکرمْنا بنور الفهم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۱۴ - ۱۲ شعبان
💢 خطبه ۲۰۸ 💢
کتاب فیض الاسلام ۱۹۹
🔷و من کلام له (علیه السلام) قاله لما اضطرب علیه أصحابه فی أمر الحکومة:
موضوع حکمیت ،یکی از پیامدهای صفین که آثار زننده ای در حکومت حضرت داشت.
این خطبه را در لحظات تلخی ببان کردند که اصحاب بر علیه امام در جریان حکمیت شورش کرده بودند.
در آخرین بخشهای جنگ صفین که ازجهت زمانی مفصل که حدود هفده ماه طول کشید ، بعد از شب سخت ' لیله الهریر' که فردا روز آن بنا بود با شکست معاویه جنگ خاتمه پیدا کند اتفاقی افتاد و قرانها به نیزه شد ، حکمیت پیش آمد و بعد از چند ماه صبر و تحمل وقایع و نتیجه آنگونه که معاویه می خواست اعلام شد. و حضرت هیچگاه نتیجه را نپذیرفت ، چون شروط امام در آن رعایت نشده بود.
🔻قبل از خطبه فضای کلی یاران امام، بررسی شود که در تحلیل دوران حضرت بسیار مهم است.
که چرا اینقدر از اصحاب گلایه و آنان را ملامت می کند!!! ریشه در این تحلیل دارد.
در جریان صفین سه دسته یاران حضرت نمود آنان بیشتر بود..
گروه اول : یاران با وفا و انقلابی که تا لحظات آخر پا در رکاب و برای یاری امام می ماندند مانند مالک ، و جمع انها در لشکر، کمتر از ده نفر است. یاران صدیق که اعتقاد و بنیه فکری انان تبعیت از امام بود.
گروه دوم : جمعیت انبوهی که از کوفه راه افتاده هفده ماه از خانه و کاشانه دور بودند در شرایط جنگی و محیط نامساعد ، خسته گان از مسیر ، که فی الفور خواهان صلح هستند. و اکثریت لشکر را تشکیل می دادند.
گروه سوم : نفوذیها که طرفدار معاویه هستند ولی لباس دوستی بتن کردند و حرف و زمزمه ی آنها در گوش خسته گان تاثیر زیادی داشت ، عوام از انان حرف شنوی داشته و دنبال فرار از جنگ هستند.
ابن ابی الحدید در شرح خود ج۲ ص۲۱۴ تاریخ رابدرستی نقل میکند:
گروه اول : نفوذی و طرفداران معاویه در لشکر علی ، قرار دارند.
شبی که حکمیت تعیین و امضا شد. ' اشعث بن قیس ' یک نفوذی رئیس قبیله در جمع بزرگان و طوایف خود سخنرانی کرد.
《اِنا نحنُ تَواقَفنا غَداً اِنّهُ لَفناءُ العَرَب》
اگر ما فردا جنگ را ادامه دهیم بطور کلی عرب فنا میشود.
طوری حق بجانب حرف میزد و خود را طرفدار زنان و کودکان نشان میدهد که آنچه می گویم از روی ترس و خیانت نیست .《واللهِ ما اَقولُ هذِهِ المَقاله جَزَعَا من الحَرب》خود را مدافع حقوق زنان نشان میدهد.
《ولکن رجلُُ مسِنُُ اَخافُ علیَ النساء والذرارِی》 من مرد مسنی که بفکر عرب و امت اسلام هستم .
هنوز کلام اشعث تمام نشده بود عده ای از جمع خبر را به معاویه رساندند.《فَانطَلَقَت عیونُ معاویه الیهِ بخطبهِ الاَشعث》
تاریخ خیانتهای اشعث را ثبت کرده که پشت پرده با معاویه دست به یکی و همکاری می کرد. طوری که حضرت او را با لفظ " منافق ابنُ کافر " لعن کرده است.
در شب سختی که فردای آن جنگ تعیین تکلیف میشود چنین شخصی سخنرانی می کند و احساسات گروه دوم (خسته گان) و کسانی که بنیه اعتقادی قوی ندارند را تحریک می کند.
گروه بعدی ، خود معاویه و عمرو عاص همین که فهمیدند اشعث چراغ سبز نشان داد ، احساس ایجاد خلل، و ضعف عوام را متوجه شدند.
همان شب معاویه به جارچیان دستور داد فریاد میزدند ، مسلمانان اگر جنگ ادامه پیدا کند روم و ایران بر ما حاکم میشود، اعراب و مسلمانان از دست میروند با هم صلح کنید و مشکلات را حل کنید.
نقطه ضعفی که اعراب ترس داشتند، مبادا مسلمانان از دست بروند. از این نقاط ضعف استفاده کرده قران به نیزه بردند.
چون فهمیدند فردا جنگ بنفع حضرت تمام میشود. شبانه تصمیم به خیانت گرفتند.
قرانی که کسی یارای ایستادن در مقابل آنرا ندارد. علی قران ناطق را کنار زدند .
فردا روز که حضرت دستور جنگ صادر کرد اکثریت نرفتند.
مالک و عده ای انقلابی حرکت کردند ، قریب به پنجاه هزار نفر بر حضرت شمشیر کشیدند که دستور بده مالک برگردد.
حضرت دوبار پیک را روانه میکند. 《اَتُحِبُ اَن اَظفَرَ مکانَک》تو دوست داری پیروز شوی و خیمه معاویه را فتح نمایی در حالیکه شمشیرها بر سر علی قرار گرفته 《خَمسُونَ اَلفَ سَیف اِن لَم تَعُدُهُ السّاعَه و اِلّا قَتَلناکَ کَما قَتَلَ عثمان》یا مالک برگردد یا تو را هم مانند عثمان خواهیم کشت.
این جمعیت ساده لوح آیا واقعا گمان میکردند معاویه حکمیت قران میخواهد !!
شعار می دهند 《المَصاحف المَصاحِف الرجوعُ اِلیها》ما فقط رجوع به قران را می خواهیم .
در اینجاست که امیرالمومنین از این یاران آه جانسوز می کشد. حتی در خصوص انتخاب حکم (مالک) را اجازه نمیدهند (عبد الله بن عباس) را اجازه نمیدهند به بهانه اینکه آنها انقلابی و تند رو هستند.ابو موسی را انتخاب کردند. و آن اتفاق سخت و سهمگین بوقوع پیوست.
🔷أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرِی مَعَکُمْ عَلَى مَا أُحِبُّ
ای مردم از وقتی که حکومت را دست گرفتم تا هم اکنون رابطه من وشما اینگونه بود که من فرمانی می دادم شما فرمان حاکم را شنیده و امتثال امر می کردید ،
اوضاع خوب بود و رابطه را دوست می داشتم .
من وصل به وحی ، جانشین پیامبر ، آگاه به اسرار پشت پرده ها ، دستور میدادم و شما می پذیرفتید.
🔷حتی نَهِکَتکُمُ الحَربُ
این امتثال ادامه داشت تا اینکه وارد جنگ صفین شدید طولانی بودن و فشار جنگ شمارا خسته کرد و قوایتان رو به اضمحلال رفت. مشکل شما ؛ چون خسته شدید امر مرا فرمان نمی برید.
🔷و هی لِعَدوِکم اَنهَکَ
و آن جنگ سخت و کوبنده تر [اَنهک] برای دشمنان است. ولی شما آنرا نمی بینید.
شما با کمترین فشار و سختی خود را بدبخت ترین مردم میدانید. با همان میزان دشمن هم در مضیقه و فشار هستند.
شما پیروز و غالب ، جنگ در اختیار شماست فقط خستگی خود را می بینید.
(دشمن به تنگنا رسیده که تحریم میکند ، تحریم یعنی بن بست رسیدن ) و کشته های دشمن چندین برابر اصحاب هستند.
🔷 وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْکُمْ وَ تَرَکَتْ ،
بخدا قسم ، جنگ سختی دارد ، جنگ عده ای از شما را به شهادت رسانده و عده ای را باقی گذاشته و زنده اید. اما زنده ای که روح ندارد.
اجر شهدا با خداست اما کشته های انان نه تنها شهادت نیست بلکه در مقابل علی ایستادند و خود را جهنمی کردند.
باید اشتیاق و ایستادن شما بیش از دشمن باشد.
🔷وَ هِیَ لِعَدُوِّکُمْ أَنْهَکُ.
اما بدانید که جنگ برای دشمن شما کوبنده تر بود[اَنهک] و شکست بیشتری بر دشمن تحمیل شده.
اوضاع شما بهتر است ،پایداری کنید تا به مقصد نهایی برسیم .
اما مردم اصرار داشتند به پایان جنگ واینکه حکمیت پذیرفته شود ، چون قرانها بالای نیزه رفته و با قران جنگ ندارند.
🔷 لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً،
تا دیروز[اَمس] حاکم و امیر شما بودم فرمان میدادم ، فرمان می بردید.
اما امروز [اَصبحتُ]من فرمانبردار شما شدم.
من کسی شدم که فرمان شما را باید گوش کنم.[مامورا]
اصلا درست نیست حاکم در شرایطی قرار بگیرد که مجبور شود حرف رعیت خود را گوش کندبا اینکه اشتباه است.
و درد بزرگی بود که حضرت انرا بجان خرید تا این شورش داخل لشکر اتفاق نیفتد و منجر به جنگ داخلی نشود.
راه درست را بشما نشان دادم اما وقتی اصرار دارید ،امیر بودن خود را زیر پا می گذارم و میشوم مٱمور. برای اینکه فهم سیاسی شما رشد کند.
طعم تلخ حکمیت را چشیدند، فهم سیاسی پیدا کردند که نباید بار دیگر گول مکر عمر وعاص بخورند. و باید مراقب باشند
🔷 وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً
تا دیروز نهی از منکر می کردم [ناهیاً]که راه اشتباه است نروید.
اما امروز قضیه برعکس شده شما مرا از ادامه جنگ نهی می کنید.[منهیاً]
🔷 وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ،
من می دانم شما دوستدار حیات و زندگی کردن هستید، از مرگ ترس دارید و از ادامه جنگ سر پیچی میکنید.
جنگ نمیکنید مبادا کشته شوید، حرف سر قران به نیزه بودن نیست می ترسید به کشتگان ملحق شوید.و از مرگ می هراسید.زندگی ذلیلانه را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دادبد.
🔷وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُون
نمیتوانم شما را وادار به کاری کنم که علاقه ندارید. هر چه امر کنم باز مسیر خود را می روید.
در هر بخشی از زندگی، انسان نمی تواند دیگران را مجبور به کاری کند که دوست ندارند.
در مباحث تربیتی بیش از آنکه جبر تاثیر گذار باشد، فهماندن و آگاهی تاثیر دارد.معرفی آثار و تبعات کار در هدایت موثر واقع می شود.
اللهم اکرمْنا بنور الفهم