💢 خطبه ۲۰۱ 💢 کتاب فیض الاسلام۱۹۲ موضوع: نهی از کجروی
خطبه ای کوتاه ولی کار بردی ، میتواند کندانسیون اعتقادات شیعه باشد.
♦️ایُهَا الناسُ ، لا تَستَوحِشُوا فِی طریقِ الهُدی لِقِلَتِ اَهلِهِ، ای مردم وحشت نکنید از اینکه در مسیر هدایت تعداد شما قلیل باشد. در میان شما یک تفکر اشتباهی هست . اینکه در مسائل دینی ودنیایی ، در شلوغی و کثرت مردم ، خوبی و حق بودن برای شما ملاک نیست. به اکثریت قائلید، اکثریت ملاک نیست ، اکثر شاید اشتباه کنند. اگر مسیر حق ، حق جو ، حق مدار، کمتر بود نترسید. از تعداد کم حق به خود نلرزید.
✅ نکته : جمله " ایها الناس " را به همه ی مردم خطاب میکند. اما وقتی "طریق الهدی " گفته میشود، شامل هر کسی نیست. اهل باطل بطریق حق نیستند. از جمله " تعداد قلیل نهراسید " معلوم میشود " ایها الناس " خطاب به مومنین و متقین است.
مبادا با خود فکر کنید و سوال ایجاد کنید که اگر حق ، حق است چرا تعداد آن کم و تعداد باطل بسیار است.؟ باید مسیر درست باشد ولو ابنکه تعداد کم باشد باید از مسیر اشتباه ترسید . جاده مستقیم ترس ندارد. اتفاقا در میدان مسابقه برندگان باید تک و تنها باشند. مسابقه با جمع بودن میسر نیست. نمیشود در سیر و سلوک خوب و بد با هم باشند. تنها شدن در مسیر مسابقه ، حرکت باید انفرادی باشد عده ای ممکن است عقب بمانند مهم حرکت رو به جلو و سرعت گرفتن است.
کم بودن تعداددر تمام عرصه ها ساری و جاریست. در زمان حیات اهل بیت و زمان خلافت امیرالمومنین مگر چند نفر اطراف حضرات بوده اند. بنا نبست هر کس که تنها شد باطل باشد. بنا نبست تعداد هر کس بیشتر بود حق با او باشد.《اکثرُهم لایَعلمون، لا یَعقلون. لا یَشعرون ، لا یَفقهون 》
شخصی خدمت امام باقر علیه السلام میرسد و میپرسد. تعداد ما بقدری کم است که اگر گوسفندی ذبح و طبخ شود همه محببن سما بر سفره اطعام بنشینند ، گوشت گوسفند تمام نمیشود. فرمود: همیشه اینطور بوده ، بعد از پیامبر کار بجایی رسید که 《اِرتُدَّ الناس》همه ی مردم مرتد شده از راه حق برگشتند.مگر سه نفر. معلوم میشود دورانهای قبل این کم بودن جمعیت حق، شایع بوده . حق همیشه مسیر خود را طی می کند ، چه کم باشند چه زیاد ما باید خود را به حق برسانیم.
در خطبه ۱۶ فرمود: 《حَقٌّ وَ باطِلٌ وَ لِکُلٍّ اَهْلٌ》 عالم از دو پرچم تشکیل شده حق و باطل ،خدا و شیطان، و پای هر یک از این دو هم عده ای سینه چاک و پا در رکاب هستند. 《فَلَئِنْ اَمِرَ الْباطِلُ لَقَدیماً فَعَلَ،》 اگر دیدید تعداد گروه باطل بیشتر ،حاکم وغالب وحق کنار زده شد، به خود ترس راه ندهید ، از قدیم چنین بوده. 《وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّماولَعَل》 اگر دیدید احیاناً حق ضعف دارد نگران نباشید .چه بسا باطل از بین برود و حق پیروز گردد. سرانجام و نهایت کار پیروزی حق است.هر چند در میانه شکست ، ضعف ، دارد اما نتیجه نهایی برد با حق است. این اعتقاد شیعه است که روزی امام می آید و عالم گلستان و مومن میشود.
در نامه ۳۶ عقیل به حضرت نامه نوشت و ابراز نگرانی کرد از تنهایی حضرت که یاران نوعا مردمی که باید و شاید دفاع نمی کنند، از جان حضرت ترسیده بود.
فرمود:《لا یَزیدُنی کثرَتِ الناس حَولی عِزَهً ولا تَفَرُقُهُم عنّی وحشهً》اگر مردم در اطراف من زیاد باشند سبب ازدیاد عزت من نمیشود و اگر پراکنده شوند، وحشت بر من غالب نمیشود.
✅ انسان باید زمانی که تنهاست هراس نکند.و زمانیکه اطراف او شلوغ است مغرور نشود ، نگاه و منظر باید چنین باشد که در هر دو حالت ففط خدا هست.
همیشه ریزشها بوده و بعضی از صحابه والای پیامبر که مدح آنان هم گفته شده، کسانی بودند که لغزیدند ، رفتند و دوباره بر گشتند. اگر در جربانات سیاسی در مواجهه ی با حق. عده ای سر خورده ، خسته شده. ترس بخود راه دادند ، شما نهراسید، همیشه خستگان بودند. ما باید حق را محکم بگیریم ولو اینکه تک و تنها باشبم.
پیامبر وقتی دین آورد تک و تنها بود، آن تنها بودن اکنون اسلام را بدینجا رسانده. امروزه ثمر داده و حرکت اسلام جامعه جهانی را گرفته است.
♦️فاِنَّ الناسَ قدِ اجتَمَعُوا علَی مائِدَهِِ شِبَعُها قصِیرُ، و جُوعُها طَویل یک قاعده مسلم اینست که مردم دور سفره ای [ماّئده] جمع می شوند که رنگین تر است.ولی نمیدانند سیری [شِبع]این سفره کم و کوتاه وگرسنگی [جوع]در این مسیر زیاد است.
✅ نکته : با فهمیدن این قاعده بهخود ترس راه ندهید.《 قل لا یَستویِ الخبیثُ والطیبُ ولو اَعجَبَکَ کثرةُ الخبیث؛ مائده - ۱۱۰》 هیچگاه طیب و خبیث یکسان نیستند ، گرچه اهل خبیث بیشتر باشد، واین کثرت دلیل بر حق بودن نیست.و شما را به نعجب نیاندازد.
یک مومن ، متقی ، ولایتمدار ، با هزار هزار باطل همطراز نیست .بلگه یک نفر مانند ابراهیم خلیل بتنهایی یک امت است. بسیار تفاوت است وزانت و شخصیت یک شهید و متقی با هزار فاسد لا ابالی، اصلا مساوی نیستند.
گاهی کم بودن حق بر کثرتها ظفر دارد چون خدا با شماست.《کَم مِن فِئةٕ قلیلةٕ غلَبَت فئةً کثیرةً باذنِ الله؛ بقره - ۲۱۹》مسیر درست را پیدا کنید و درست بروید چه کم باشد چه کثیر.
نکته ۲: گرسنگی نماد احتیاج است کسانیکه زرق و برق را گرفته اند شاید چند صباحی در دنیا دلخوش باشند، ولی در قیامت فقر و گرسنگی ، احتیاج دارند اما بر طرف نمیشود.
در دنیا باید سفره طعام فردای فیامت را پر کرد، باید توشه را ذخیره کرد. وگرنه فردا دست خالی و گرسنه است.و این گرسنگی با هیچ چیزی اشباع و تدارک نمیشود. سیری دنیا کاذب است ، به هنگام سفره قیامت می بیند خالیست و مدت گرسنگی هم طولانی خواهد بود.
روح ، جان ، حقیقت وجود همه ما گرسنه و تشنه است، دنیا را هم بحد وابستگی و دلبستگی منع شدیم، چون مثَل دنیا آب دریای شور است ، تشنه هر چه بنوشد تشنه تر میشود.
رفع تشنگی و سیری را در خطبه ۸۷ بیان می کند.《فاَینَ تَذهبون، فاَنّیَ تُوفَکون 》 بکجا میروید ، به کجا شما را می کشند. اختیار دست دیگران است شما را میبرند!! 《والاَعلامُ قائِمه ، والایات واضِحه》تشانه ها واضح و همه چیز برای هدایت مهیاست. 《فاَینَ یُتاهُ بکم و کیفَ تَعمَهون》چرا شما را به بیراهه میبرند در حالیکه اهل بیت در میان شما هستند. آنان زمامداران حق هستند.. 《وَرِدُوهم ورُودَ هِینِ العِطاش 》مانند شتری که بعد از مدتها غلبه تشنگی به چشمه آب رسیده ، چگونه خود را سیراب میکند و سر از پا نمی شناسد!! شما چنین وارد خانه اهل بیت شوید ، سفره ای که سیری واقعی دارد و تشنگی را بر طرف می کند.
■ امام رضا سلام الله فرمود: 《لو علِمَ الناسِ مَحاسنَ کلامِنا لَتَبَعُونا》اگر مردم زیبایی کلام و گنجهای حدیث ما را می دانستند قطعا پیروی می کردند. چون نمی دانیم ، نمیخوانیم ، نرفتیم. برای فهمیدن نخواندیم ، بهره نبردیم. ورود مانند شتر تشنه باشد سیراب می کنند.
♦️ایّهَا الناسُ، اِنما یَجمَعُ الناسََ الرِضا والسَّخَط (اصول مهم اعتقادی ما رضا و سخط ) رضایت و خشم شما می تواند آثاری برای شما داشته باشد. ای مردم بدانید این رضایت و خشم مردم را دور هم جمع کرده است. اجتماع در پاداش و اجتماع در عذاب. چون رضایت همگی بر یک مبنا بود. یا سخط و ناخشنودی بر یک حول و محور بوده ، پس نتیجه ی عمل هم یکی میشود.
همبستگی اعتقادی موجب شراکت در عمل است.اگر فکر ، علائق، نیت. با طرف مقابل همسو باشد باعث میشود در عمل او شریک باشیم. فکر با خیرات امیرالمومنین همسو باشد ، در تمام خیراتی که به جامعه بشری رساند شراکت حاصل میشود. حضرت شاهد مثال ،به قران استشهاد می کند.
♦️و اِنما عَقَرَ ناقَهَ ثمودَ رجُلُُ واحدُ فَعَمَّهُمُ اللهُ بالعذابِ لَمّا عَمُّوهُ بالرِّضا کسی که شتر صالح ، این معجزه الهی را ذبح کرد[عقَر] یک نفر بود ، ولی خداوندتمام قوم را عذاب کرد.عمومیت بخشید[فعمّهم] چون همه به این جرم راضی بودند. و همه در این قتل شتر شریکند.[لمّا عمُّوه] 《فعَقروها فدَمدَمَ علیهِم ربَهَم بذَنبِهِم ؛ شمس - ۱۴》
پیامبر صالح فرمود بتان خود را بیاورید از آنها چیزی طلب کنم اگر اجابت کردند انها را می پرستم و اگر خواسته مرا نتوانستند اجابت کنند، شما از خدای من چیزی بخواهید. بتان انها اجابت نکرد و انان درخواست شتر و بچه شتر از دل کوه کردند. خدا اراده کرد و اجابت شد واین معجزه برای آنان خیر و برکت بود، اما او را نحر کردند.
♦️فقال سبحانَهُ: (فعَقَرُوها فاَصبَحُوا نادمین) با وجود اینکه یک نفر حیوان را کشت ولی قران می فرماید : همه با هم شتر را کشتند [عقَروها] و سپس نادم شدند. بخاطر رضایت درکار یک نفر قتل را به همه اطلاق میکند ، چون همه شریک هستند.
هر چند هم عصر و هم دوره با آن اتفاق نباشند.، رضایت بر امری برابر با شریک بودن در آن امر است. چه امر خیر باشد و چه امر شر . فقط عمل نیست که جزا می بیند، فکر ، اندبشه ، نیت. اراده، با حمایت از چه گروهی بوده ، در زندگی هم نقش مهمی دارد. حب و بغض ها نباید شخصی و دلبخواهی باشد ، باید بر مبانی الهی و لله باشد.
♦️فما کانَ اِلّا اَن خارَت اَرضُهُم بِالخَسفَهِ خُوارَ السِّکَهِ المُحماتِ فِی الاَرضِ الخَوّارَه وقتی این حیوان را کشت. چیزی نگذشت زمین شروع به لرزه کرد،صدای پر هبمنه [خارَت] زمین دهان باز کرد و همه را فرو برد.[خسفَه] زمین شخم زده شد مانند لحظه ای که میخ گاو آهن[السکَّه] آتش گرفته داغ [حُماه] در زمین نرم [خوّارَه]راحت فرو می رود. صدای بلعیدن زمین، که تمام شهر را در خود بلعید.از گناهی که یک نفر انجام داده بود اما بقیه به آن راضی بودند.
(عرب برای شخم زدن میخ آهنی را بیشتر داغ میکردند زمین را براحتی شخم میزد)
نکته : رضا و سخط ،خوشی و ناراحتی از چیزی انسان را در آن موضوع شریک می کند. ■ زیارت اربعین : 《لعنَ اللهُ امهً سمِعَت بذالک فرَضیت به》 خدا لعنت کند گروهی که فقط قتل کربلا راشنیدند و به آن رضایت دادند. (شاید هزار سال پس از ماجرای کربلا باشد)
■در شب قدر :《اللهم العَن قتَلَهَ امیرالمومنین》یک قاتل شمشیر زد ولی قتله بصورت جمع ، حتی شنوندگان خبر ، که رضایت داشتند لعن میشوند.
■ زیارت امام هشتم : 《لعنَ اللهُ مَن قتَلُک بالاَیدی و الاَلسُن》 خدا لعنت کند کسانی که با دست و زبان امام را کشتند در حالیکه یکنفر زهر خورانده بود.
■خطبه ۱۲ : بعد از پیروزی جنگ جمل شخصی به حضرت گفت 《اهوی اخیک معنا》دوستی داشتم کاش اینجا بود و این پیروزی را می دید. فرمود: کاری به جسم نداریم آیا دل رفیق تو با ما بود ؟ فکر ومرام وعقیده او با علی همراه بود ؟ گفت: بلی. 《فقَد شَهِدنا 》 به درستی که دوست تو باما بود و اجر جمل در کارنامه او ثبت شد . 《لقد شَهِدناها عَسکرُنا هذا اقوام فی اَصلابِ الرِّجال واَرحامِ النِّساءِ》 به درستی که درثواب جمل شریکند کسانیکه در صلب پدران ودر رحم مادرانند هزاران سال بعد متولد میشوند ولی ثواب جمل در کارنامه آنها هست.
■ امام صادق : 《حَسْبُ اَلْمُؤْمِنِ غَیْراً (عزا) إِذَا رَأَى مُنْکَراً أَنْ یَعْلَمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَلْبِهِ إِنْکَارَهُ》 کمترین مرتبه غیرت و عزت آنست وقتی منکری را دیدید خدا ببیند که قلب شما از ناراحتی شکسته و با آن کار منکر همراه نباشد.
روایت پیامبر: 《مَن شهِدَ امراً فیُکرِهُهُ کانَ کمَن غابَ عنهُ》 کسی در امر منکری شاهد باشد ولی دل با آن همراه نباشد خداوند حضور او را در ان صحنه ثبت نمی کند. 《ومَن غابَ اَن امرِِ رَضیَهُ کانَ کمَن شَهِدهُ》 کس در صحنه منکر حاضر نبوده ولی دل با آن همسو بوده حضور در صحنه برای او ثبت میشود.
■ عیون اخبار الرضا نقل است ، شخصی از امام هشتم پرسید حدیثی از امام صادق ع شنیدیم که نمی توانیم انرا براحتی هضم کنیم و حدیث اینست. امام صادق فرمود: وقتی امام زمان ظهور کتد فرزندان قاتلان کربلا را می کشد. چرا ؟ چون جد او قاتل حسین بوده فرزند را می کشد؟
امام رضا فرمود: مشکل کار اینست: به صرف اینکه او فرزند یزید است کشته نمیشود بلکه دل و قلب او با قاتلان همراه است.《یُرضُونَ بسُوال آبائِهِم و یَفتخِرون بها》راضی هستند و به ان افتخار هم دارند. 《ومَن رَضِیَ شیئاً کاَعطاهُ》 رضایتمندی به همان کار گویا خود انرا انجام داده است.
اگر یک نفر در مشرق کشته شود ، یکنفر در مغرب به آن رضایت دهد در قتل او شریک است. مظلوم یمن ، بحرین و ... کشته میشود انگار نه انگار ، عین خیالی نیست. در فتل همه شریکند. این مبنای مکتب امامیه است ، کسی حق ندارد راضی باشد باید دل غمین و شکسته باشد ، و باید موضوع عادی نشود.
■ شخصی از امام صادق سوال می کند: در جریان طوفان نوح همه از بین رفتند بچه های کوچک چه گناهی کرده بودند به مرام پدر گرفته شدند؟ فرمود: خدا چهل سال قبل از طوفان نوح نسل را قطع کرد هیچ ولدی متولد نشد، همه ی غرق شدگان سن دار و با اختیار انتخاب کرده بودند. 《اُغرِقوا لِتُصویبِ نبیِّ الله و سائِرُهُم اُغرِقوا برِضاهُم》گروهی با نوح پیامبر درگیر نشدند ولی بکار مخالفان رضایت دادند عده ای ظلم کردند و عده ای سکوت ، همه با هم غرق شدند.
عالم بیشتر از این دو مکتب ندارد. (حق و باطل ) اگر حق حمایت نشود، قطعا طرفدار باطل است در این میان چیز دیگری وجود ندارد.
■گروهی از پبامبر خواستند اگر معجزه چنانی بیاوری بتو ایمان می اوریم قران فرمود: 《...قل قد جاءَکم رُسُلُُ مِن قَبلی بالبیِّناتِ و بالذی قُلتُم فلِمَ قَتلتُمُوهُم اِن کنتُم صادقین؛ ال عمران - ۱۸۳》
بر قران ایراد گرفته اند افرادی که در عصر پیامبر بودند پیامبران گذشته را نکشتند چطور قران آنها را خطاب قرار می دهد؟ پس قران اشتباه می گوید. انان در عصر پیامبر کشی نبودند اما مکتب ، مرام ، و فکر آنها با قاتلان انبیاء همسو هستند.هر دو گروه با هم بک مسیر دارند. در قتل انبیاء همه شریکند.
♦️ایّها الناسُ ، مَن سَلَکَ الطَّریقَ الواضِحَ وَرَدَ الماءَ، ای مردم اگر کسی در مسیر واضح و سنت نبوی حرکت کند ، در این مسیر سلوک کند به آب حیات خواهد رسید .
♦️و مَن خالَفَ وَقَعَ فیِ التِّیهِ اگر کسی بیراهه رفت مسیر اسلام و اهل بیت را رها کرد به سرگردانی[التیه] دچار می شود. در دنیا سرگردان این مکتب و آن مکتب ، این آقا و آن آقا ، حیران شده، در آخرت هم در برزخ و طبقات دوزخ سرگردان خواهد بود. جاده ی واضح معارف، مکتب، واهل بیت هستند. اگر طی شود به اب حیات و سر زندگی می رسانند.ان شاءلله
اللهم نعوذ بک من شرور انفسنا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۲/۷ - ۵شعبان
💢 خطبه ۲۰۱ 💢
کتاب فیض الاسلام۱۹۲
موضوع: نهی از کجروی
خطبه ای کوتاه ولی کار بردی ، میتواند کندانسیون اعتقادات شیعه باشد.
♦️ایُهَا الناسُ ، لا تَستَوحِشُوا فِی طریقِ الهُدی لِقِلَتِ اَهلِهِ،
ای مردم وحشت نکنید از اینکه در مسیر هدایت تعداد شما قلیل باشد.
در میان شما یک تفکر اشتباهی هست . اینکه در مسائل دینی ودنیایی ، در شلوغی و کثرت مردم ، خوبی و حق بودن برای شما ملاک نیست. به اکثریت قائلید، اکثریت ملاک نیست ، اکثر شاید اشتباه کنند.
اگر مسیر حق ، حق جو ، حق مدار، کمتر بود نترسید. از تعداد کم حق به خود نلرزید.
✅ نکته : جمله " ایها الناس " را به همه ی مردم خطاب میکند. اما وقتی "طریق الهدی " گفته میشود، شامل هر کسی نیست. اهل باطل بطریق حق نیستند.
از جمله " تعداد قلیل نهراسید " معلوم میشود " ایها الناس " خطاب به مومنین و متقین است.
مبادا با خود فکر کنید و سوال ایجاد کنید که اگر حق ، حق است چرا تعداد آن کم و تعداد باطل بسیار است.؟
باید مسیر درست باشد ولو ابنکه تعداد کم باشد باید از مسیر اشتباه ترسید .
جاده مستقیم ترس ندارد. اتفاقا در میدان مسابقه برندگان باید تک و تنها باشند.
مسابقه با جمع بودن میسر نیست. نمیشود در سیر و سلوک خوب و بد با هم باشند.
تنها شدن در مسیر مسابقه ، حرکت باید انفرادی باشد عده ای ممکن است عقب بمانند مهم حرکت رو به جلو و سرعت گرفتن است.
کم بودن تعداددر تمام عرصه ها ساری و جاریست. در زمان حیات اهل بیت و زمان خلافت امیرالمومنین مگر چند نفر اطراف حضرات بوده اند.
بنا نبست هر کس که تنها شد باطل باشد.
بنا نبست تعداد هر کس بیشتر بود حق با او باشد.《اکثرُهم لایَعلمون، لا یَعقلون. لا یَشعرون ، لا یَفقهون 》
شخصی خدمت امام باقر علیه السلام میرسد و میپرسد. تعداد ما بقدری کم است که اگر گوسفندی ذبح و طبخ شود همه محببن سما بر سفره اطعام بنشینند ، گوشت گوسفند تمام نمیشود.
فرمود: همیشه اینطور بوده ، بعد از پیامبر کار بجایی رسید که 《اِرتُدَّ الناس》همه ی مردم مرتد شده از راه حق برگشتند.مگر سه نفر. معلوم میشود دورانهای قبل این کم بودن جمعیت حق، شایع بوده .
حق همیشه مسیر خود را طی می کند ، چه کم باشند چه زیاد ما باید خود را به حق برسانیم.
در خطبه ۱۶ فرمود: 《حَقٌّ وَ باطِلٌ وَ لِکُلٍّ اَهْلٌ》 عالم از دو پرچم تشکیل شده حق و باطل ،خدا و شیطان، و پای هر یک از این دو هم عده ای سینه چاک و پا در رکاب هستند.
《فَلَئِنْ اَمِرَ الْباطِلُ لَقَدیماً فَعَلَ،》
اگر دیدید تعداد گروه باطل بیشتر ،حاکم وغالب وحق کنار زده شد، به خود ترس راه ندهید ، از قدیم چنین بوده.
《وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّماولَعَل》
اگر دیدید احیاناً حق ضعف دارد نگران نباشید .چه بسا باطل از بین برود و حق پیروز گردد.
سرانجام و نهایت کار پیروزی حق است.هر چند در میانه شکست ، ضعف ، دارد اما نتیجه نهایی برد با حق است.
این اعتقاد شیعه است که روزی امام می آید و عالم گلستان و مومن میشود.
در نامه ۳۶ عقیل به حضرت نامه نوشت و ابراز نگرانی کرد از تنهایی حضرت که یاران نوعا مردمی که باید و شاید دفاع نمی کنند، از جان حضرت ترسیده بود.
فرمود:《لا یَزیدُنی کثرَتِ الناس حَولی عِزَهً ولا تَفَرُقُهُم عنّی وحشهً》اگر مردم در اطراف من زیاد باشند سبب ازدیاد عزت من نمیشود و اگر پراکنده شوند، وحشت بر من غالب نمیشود.
✅ انسان باید زمانی که تنهاست هراس نکند.و زمانیکه اطراف او شلوغ است مغرور نشود ، نگاه و منظر باید چنین باشد که در هر دو حالت ففط خدا هست.
همیشه ریزشها بوده و بعضی از صحابه والای پیامبر که مدح آنان هم گفته شده، کسانی بودند که لغزیدند ، رفتند و دوباره بر گشتند.
اگر در جربانات سیاسی در مواجهه ی با حق. عده ای سر خورده ، خسته شده. ترس بخود راه دادند ، شما نهراسید، همیشه خستگان بودند. ما باید حق را محکم بگیریم ولو اینکه تک و تنها باشبم.
پیامبر وقتی دین آورد تک و تنها بود، آن تنها بودن اکنون اسلام را بدینجا رسانده. امروزه ثمر داده و حرکت اسلام جامعه جهانی را گرفته است.
♦️فاِنَّ الناسَ قدِ اجتَمَعُوا علَی مائِدَهِِ شِبَعُها قصِیرُ، و جُوعُها طَویل
یک قاعده مسلم اینست که مردم دور سفره ای [ماّئده] جمع می شوند که رنگین تر است.ولی نمیدانند سیری [شِبع]این سفره کم و کوتاه وگرسنگی [جوع]در این مسیر زیاد است.
✅ نکته : با فهمیدن این قاعده بهخود ترس راه ندهید.《 قل لا یَستویِ الخبیثُ والطیبُ ولو اَعجَبَکَ کثرةُ الخبیث؛ مائده - ۱۱۰》
هیچگاه طیب و خبیث یکسان نیستند ، گرچه اهل خبیث بیشتر باشد، واین کثرت دلیل بر حق بودن نیست.و شما را به نعجب نیاندازد.
یک مومن ، متقی ، ولایتمدار ، با هزار هزار باطل همطراز نیست .بلگه یک نفر مانند ابراهیم خلیل بتنهایی یک امت است.
بسیار تفاوت است وزانت و شخصیت یک شهید و متقی با هزار فاسد لا ابالی، اصلا مساوی نیستند.
گاهی کم بودن حق بر کثرتها ظفر دارد چون خدا با شماست.《کَم مِن فِئةٕ قلیلةٕ غلَبَت فئةً کثیرةً باذنِ الله؛ بقره - ۲۱۹》مسیر درست را پیدا کنید و درست بروید چه کم باشد چه کثیر.
نکته ۲: گرسنگی نماد احتیاج است کسانیکه زرق و برق را گرفته اند شاید چند صباحی در دنیا دلخوش باشند، ولی در قیامت فقر و گرسنگی ، احتیاج دارند اما بر طرف نمیشود.
در دنیا باید سفره طعام فردای فیامت را پر کرد، باید توشه را ذخیره کرد. وگرنه فردا دست خالی و گرسنه است.و این گرسنگی با هیچ چیزی اشباع و تدارک نمیشود.
سیری دنیا کاذب است ، به هنگام سفره قیامت می بیند خالیست و مدت گرسنگی هم طولانی خواهد بود.
روح ، جان ، حقیقت وجود همه ما گرسنه و تشنه است، دنیا را هم بحد وابستگی و دلبستگی منع شدیم، چون مثَل دنیا آب دریای شور است ، تشنه هر چه بنوشد تشنه تر میشود.
رفع تشنگی و سیری را در خطبه ۸۷ بیان می کند.《فاَینَ تَذهبون، فاَنّیَ تُوفَکون 》 بکجا میروید ، به کجا شما را می کشند. اختیار دست دیگران است شما را میبرند!!
《والاَعلامُ قائِمه ، والایات واضِحه》تشانه ها واضح و همه چیز برای هدایت مهیاست.
《فاَینَ یُتاهُ بکم و کیفَ تَعمَهون》چرا شما را به بیراهه میبرند در حالیکه اهل بیت در میان شما هستند. آنان زمامداران حق هستند..
《وَرِدُوهم ورُودَ هِینِ العِطاش 》مانند شتری که بعد از مدتها غلبه تشنگی به چشمه آب رسیده ، چگونه خود را سیراب میکند و سر از پا نمی شناسد!!
شما چنین وارد خانه اهل بیت شوید ، سفره ای که سیری واقعی دارد و تشنگی را بر طرف می کند.
■ امام رضا سلام الله فرمود:
《لو علِمَ الناسِ مَحاسنَ کلامِنا لَتَبَعُونا》اگر مردم زیبایی کلام و گنجهای حدیث ما را می دانستند قطعا پیروی می کردند.
چون نمی دانیم ، نمیخوانیم ، نرفتیم. برای فهمیدن نخواندیم ، بهره نبردیم. ورود مانند شتر تشنه باشد سیراب می کنند.
♦️ایّهَا الناسُ، اِنما یَجمَعُ الناسََ الرِضا والسَّخَط
(اصول مهم اعتقادی ما رضا و سخط )
رضایت و خشم شما می تواند آثاری برای شما داشته باشد.
ای مردم بدانید این رضایت و خشم مردم را دور هم جمع کرده است.
اجتماع در پاداش و اجتماع در عذاب.
چون رضایت همگی بر یک مبنا بود. یا سخط و ناخشنودی بر یک حول و محور بوده ، پس نتیجه ی عمل هم یکی میشود.
همبستگی اعتقادی موجب شراکت در عمل است.اگر فکر ، علائق، نیت. با طرف مقابل همسو باشد باعث میشود در عمل او شریک باشیم.
فکر با خیرات امیرالمومنین همسو باشد ، در تمام خیراتی که به جامعه بشری رساند شراکت حاصل میشود.
حضرت شاهد مثال ،به قران استشهاد می کند.
♦️و اِنما عَقَرَ ناقَهَ ثمودَ رجُلُُ واحدُ فَعَمَّهُمُ اللهُ بالعذابِ لَمّا عَمُّوهُ بالرِّضا
کسی که شتر صالح ، این معجزه الهی را ذبح کرد[عقَر] یک نفر بود ، ولی خداوندتمام قوم را عذاب کرد.عمومیت بخشید[فعمّهم] چون همه به این جرم راضی بودند. و همه در این قتل شتر شریکند.[لمّا عمُّوه]
《فعَقروها فدَمدَمَ علیهِم ربَهَم بذَنبِهِم ؛ شمس - ۱۴》
پیامبر صالح فرمود بتان خود را بیاورید از آنها چیزی طلب کنم اگر اجابت کردند انها را می پرستم و اگر خواسته مرا نتوانستند اجابت کنند، شما از خدای من چیزی بخواهید.
بتان انها اجابت نکرد و انان درخواست شتر و بچه شتر از دل کوه کردند.
خدا اراده کرد و اجابت شد واین معجزه برای آنان خیر و برکت بود، اما او را نحر کردند.
♦️فقال سبحانَهُ: (فعَقَرُوها فاَصبَحُوا نادمین)
با وجود اینکه یک نفر حیوان را کشت ولی قران می فرماید : همه با هم شتر را کشتند [عقَروها] و سپس نادم شدند.
بخاطر رضایت درکار یک نفر قتل را به همه اطلاق میکند ، چون همه شریک هستند.
هر چند هم عصر و هم دوره با آن اتفاق نباشند.، رضایت بر امری برابر با شریک بودن در آن امر است. چه امر خیر باشد و چه امر شر . فقط عمل نیست که جزا می بیند،
فکر ، اندبشه ، نیت. اراده، با حمایت از چه گروهی بوده ، در زندگی هم نقش مهمی دارد.
حب و بغض ها نباید شخصی و دلبخواهی باشد ، باید بر مبانی الهی و لله باشد.
♦️فما کانَ اِلّا اَن خارَت اَرضُهُم بِالخَسفَهِ خُوارَ السِّکَهِ المُحماتِ فِی الاَرضِ الخَوّارَه
وقتی این حیوان را کشت. چیزی نگذشت زمین شروع به لرزه کرد،صدای پر هبمنه [خارَت] زمین دهان باز کرد و همه را فرو برد.[خسفَه] زمین شخم زده شد مانند لحظه ای که میخ گاو آهن[السکَّه] آتش گرفته داغ [حُماه] در زمین نرم [خوّارَه]راحت فرو می رود.
صدای بلعیدن زمین، که تمام شهر را در خود بلعید.از گناهی که یک نفر انجام داده بود اما بقیه به آن راضی بودند.
(عرب برای شخم زدن میخ آهنی را بیشتر داغ میکردند زمین را براحتی شخم میزد)
نکته : رضا و سخط ،خوشی و ناراحتی از چیزی انسان را در آن موضوع شریک می کند.
■ زیارت اربعین : 《لعنَ اللهُ امهً سمِعَت بذالک فرَضیت به》 خدا لعنت کند گروهی که فقط قتل کربلا راشنیدند و به آن رضایت دادند.
(شاید هزار سال پس از ماجرای کربلا باشد)
■در شب قدر :《اللهم العَن قتَلَهَ امیرالمومنین》یک قاتل شمشیر زد ولی قتله بصورت جمع ، حتی شنوندگان خبر ، که رضایت داشتند لعن میشوند.
■ زیارت امام هشتم : 《لعنَ اللهُ مَن قتَلُک بالاَیدی و الاَلسُن》 خدا لعنت کند کسانی که با دست و زبان امام را کشتند در حالیکه یکنفر زهر خورانده بود.
■خطبه ۱۲ : بعد از پیروزی جنگ جمل شخصی به حضرت گفت 《اهوی اخیک معنا》دوستی داشتم کاش اینجا بود و این پیروزی را می دید.
فرمود: کاری به جسم نداریم آیا دل رفیق تو با ما بود ؟ فکر ومرام وعقیده او با علی همراه بود ؟ گفت: بلی. 《فقَد شَهِدنا 》
به درستی که دوست تو باما بود و اجر جمل در کارنامه او ثبت شد .
《لقد شَهِدناها عَسکرُنا هذا اقوام فی اَصلابِ الرِّجال واَرحامِ النِّساءِ》
به درستی که درثواب جمل شریکند کسانیکه در صلب پدران ودر رحم مادرانند هزاران سال بعد متولد میشوند ولی ثواب جمل در کارنامه آنها هست.
■ امام صادق : 《حَسْبُ اَلْمُؤْمِنِ غَیْراً (عزا) إِذَا رَأَى مُنْکَراً أَنْ یَعْلَمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَلْبِهِ إِنْکَارَهُ》 کمترین مرتبه غیرت و عزت آنست وقتی منکری را دیدید خدا ببیند که قلب شما از ناراحتی شکسته و با آن کار منکر همراه نباشد.
روایت پیامبر: 《مَن شهِدَ امراً فیُکرِهُهُ کانَ کمَن غابَ عنهُ》 کسی در امر منکری شاهد باشد ولی دل با آن همراه نباشد خداوند حضور او را در ان صحنه ثبت نمی کند.
《ومَن غابَ اَن امرِِ رَضیَهُ کانَ کمَن شَهِدهُ》
کس در صحنه منکر حاضر نبوده ولی دل با آن همسو بوده حضور در صحنه برای او ثبت میشود.
■ عیون اخبار الرضا نقل است ، شخصی از امام هشتم پرسید حدیثی از امام صادق ع شنیدیم که نمی توانیم انرا براحتی هضم کنیم و حدیث اینست. امام صادق فرمود:
وقتی امام زمان ظهور کتد فرزندان قاتلان کربلا را می کشد. چرا ؟ چون جد او قاتل حسین بوده فرزند را می کشد؟
امام رضا فرمود: مشکل کار اینست: به صرف اینکه او فرزند یزید است کشته نمیشود بلکه دل و قلب او با قاتلان همراه است.《یُرضُونَ بسُوال آبائِهِم و یَفتخِرون بها》راضی هستند و به ان افتخار هم دارند.
《ومَن رَضِیَ شیئاً کاَعطاهُ》 رضایتمندی به همان کار گویا خود انرا انجام داده است.
اگر یک نفر در مشرق کشته شود ، یکنفر در مغرب به آن رضایت دهد در قتل او شریک است. مظلوم یمن ، بحرین و ... کشته میشود انگار نه انگار ، عین خیالی نیست. در فتل همه شریکند.
این مبنای مکتب امامیه است ، کسی حق ندارد راضی باشد باید دل غمین و شکسته باشد ، و باید موضوع عادی نشود.
■ شخصی از امام صادق سوال می کند:
در جریان طوفان نوح همه از بین رفتند بچه های کوچک چه گناهی کرده بودند به مرام پدر گرفته شدند؟
فرمود: خدا چهل سال قبل از طوفان نوح نسل را قطع کرد هیچ ولدی متولد نشد، همه ی غرق شدگان سن دار و با اختیار انتخاب کرده بودند.
《اُغرِقوا لِتُصویبِ نبیِّ الله و سائِرُهُم اُغرِقوا برِضاهُم》گروهی با نوح پیامبر درگیر نشدند ولی بکار مخالفان رضایت دادند
عده ای ظلم کردند و عده ای سکوت ، همه با هم غرق شدند.
عالم بیشتر از این دو مکتب ندارد. (حق و باطل ) اگر حق حمایت نشود، قطعا طرفدار باطل است در این میان چیز دیگری وجود ندارد.
■گروهی از پبامبر خواستند اگر معجزه چنانی بیاوری بتو ایمان می اوریم قران فرمود:
《...قل قد جاءَکم رُسُلُُ مِن قَبلی بالبیِّناتِ و بالذی قُلتُم فلِمَ قَتلتُمُوهُم اِن کنتُم صادقین؛ ال عمران - ۱۸۳》
بر قران ایراد گرفته اند افرادی که در عصر پیامبر بودند پیامبران گذشته را نکشتند چطور قران آنها را خطاب قرار می دهد؟ پس قران اشتباه می گوید.
انان در عصر پیامبر کشی نبودند اما مکتب ، مرام ، و فکر آنها با قاتلان انبیاء همسو هستند.هر دو گروه با هم بک مسیر دارند. در قتل انبیاء همه شریکند.
♦️ایّها الناسُ ، مَن سَلَکَ الطَّریقَ الواضِحَ وَرَدَ الماءَ،
ای مردم اگر کسی در مسیر واضح و سنت نبوی حرکت کند ، در این مسیر سلوک کند به آب حیات خواهد رسید .
♦️و مَن خالَفَ وَقَعَ فیِ التِّیهِ
اگر کسی بیراهه رفت مسیر اسلام و اهل بیت را رها کرد به سرگردانی[التیه] دچار می شود.
در دنیا سرگردان این مکتب و آن مکتب ، این آقا و آن آقا ، حیران شده، در آخرت هم در برزخ و طبقات دوزخ سرگردان خواهد بود.
جاده ی واضح معارف، مکتب، واهل بیت هستند. اگر طی شود به اب حیات و سر زندگی می رسانند.ان شاءلله
اللهم نعوذ بک من شرور انفسنا