انتخاب سیدرضی است که بعد از صفات متقین صفات منافقین را قرار داده که اگر صفاتی از منافقین در ما هست آن را بیرون کنیم .حضرت ابتدای خطبه را با توحید و نبوت شروع می کند .
♦نحمده علی ما وفق له من الطاعه خدا را شکر میکنیم به خاطر آنچه که ما را موفق کرد در اطاعت خدا. توفیق اطاعت از خود را به ما داد جا دارد از خدا سپاسگزار و شاکر باشیم چون خدا ما را موفق کرد تا عبادت را انجام دهیم.
♦وذاد عنه من المعصیه خدا را حمد می کنیم به خاطر توفیق در رها کردن و دور شدن(ذاد) از معصیت . همه را باید از خدا ببینیم و خدا را شاکر باشیم به خاطر این نعمت بزرگ.
– توفیق چیست ؟مقدم کردن امکانات و شرایط برای رسیدن به مقصود .که بیشتر دست ما نیست حضرت فرمودند:(عرفت الله بفصل العزائم) خدا را از آنجا شناختم که بسیاری از کارها را تصمیم داشتم انجام دهم و نشد با اینکه تلاشم بسیار بود و گاهی کاری را نمی خواستم انجام دهم و شد پس قدرتی مافوق قدرت ماهست آنچه او بخواهد میشود اراده او بر اراده من غالب است. چیزی که مقدمات آن فراهم می شود تا انسان انجام دهد توفیق است . اصل اراده از جانب خداست چرا به کسی توفیق میدهد و به کسی نمی دهد؟ خدا حکیم است توفیق دادن و ندادن حکیمانه است و علت دارد .دلیل آن اعمال خود ماست هر عمل ما پی ریزی و پایه گذاری عمل بعد است، این مقدمه چینی توفیق است هر چه انسان زحمت بیشتر بکشد توفیق و ظرفیت بیشتر را خدا به او میدهد.
در سوره مبارکه لیل آمده:(فاما من اعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری) اگر کسی اهل عطا و انفاق و تقوا باشد و آنچه که خدا امر فرموده تصدیق کند. انسان به جایی برسد که دست بخشنده و تقوی داشته داده های خدا را تصدیق کرد ، راه برای او هموار می کنند این همان توفیق است.
(واما من بخل واستغنی وکذب بالحسنی فسنیسره للعسری) کسی اهل بخل بود و ادعای بزرگی کرد وهمه احکام را تکذیب کرد راه را بر او سخت و گرفتارش می کنند . این عدم توفیق است . توفیق و عدم توفیق از طرف خداست ولی عمل ما ظرفیت ایجاد میکند که توفیق شامل حال ما شود وقتی ظرفیت ایجاد شد باید خدا را شکر کرد اگر شکر نکنیم این نعمت از ما گرفته می شود .
♦ونساله لمنته تماماً ما ازخدا طلب میکنیم که نعمت بزرگ(لِمنَتِه) را برای ما تمام کند. تمام کردن نعمت به چیست؟ اگر توفیق نماز شب حاصل شد باید از خدا بخواهیم تا آخر عمر توفیق نماز شب را به ما بدهد. تمام کردن نعمت به این نیست که بعضی شارحین گفته اند نعمت های خدا تمام شدنی نیست. ( ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها) انسان محدود و خدا نامحدود، مگر میشود همه نعمت ها به محدود داده شود درانسان ظرفیت نیست.
نعمتی که خدا داد تا آخر همان نعمت را داشته باشیم. نعمت خوش خلقی تا آخر داشته باشیم. نعمت عدم گناه، تا آخر این نعمت با ما باشد. تمام کردن نعمت یعنی نعمت تا آخر با ما باشد.
حضرت در حکمتها فرمود(اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروها اقصی بقله الشکر) ابتدا نعمتی رسید و قرار است ۱۵ سال در نعمت باشیم اگر شکر نکنید هفته اول دور میزند و برمیگردد معنای دیگر : خدایا این نعمت که به من دادی تا قیامت برایم استمرار داشته باشد یعنی تمام شدن نعمت به سرانجام نیک است خدایا نعمت را به من بده و این نعمت را برای ما تمام کن و عاقبت مان بخیر شود زبیر در ابتدا با حضرت بود ولی آخر او چه شد؟
♦وبحبله اعتصاما خدایا از تو طلب میکنیم که توفیق چنگ زدن به حبلت را به ما عنایت کنید چنگ انداختن به این ریسمان محکم توفیق میخواهد هرکس توفیق این مسئله را ندارد. اعمال صالح و شکر این توفیق را میدهد.
منظور از حبل چیست؟ ۱- احکام دینی ۲- قران کریم ۳- وجود حضرت علی علیه السلام. که هر سه با هم متصل هستند. (و اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا) قرآن می فرماید احکام دین را محکم بگیرید و پراکنده نشوید حبل الله همان دین است. حضرت فرمود "وبحبله اعتصاما" خدایا توفیق بده تا دین را محکم بگیریم .
چه کسی دست به ریسمان میزند ؟ کسی که در چاه ، یا در دریا افتاده ، نجات میخواهد ،یا کسی میخواهد رشد کند و بالا برود باید دست به ریسمان بگیرد . اگر گرفتار منجلاب دنیا هستیم باید دست به ریسمان بگیریم. به احکام قران، قرانی که از آسمان به زمین آویخته شده ریسمان است ولایت امیرالمومنین هم حبل است.
پیامبر فرمود( ستکو الناجی منها من تمسک بالعروه الوثقی) تنها گروهی که نجات پیدا میکنند کسانی که دست به ریسمان محکم بزنند اصحاب پرسیدند ریسمان محکم چیست ؟چه کنیم که از این فتنه های سنگین نجات پیدا کنیم پیامبر فرمود : (ولایه سید الوصیین اخی علی بن ابیطالب )ولایت و وصایت امیرالمومنین حبل نجات دهنده است.
✅ نهج البلاغه کلام حضرت است اگر دست ما به این حبل باشد انشاالله صعود میکنیم فرمود دین و قرآن و علی حبل هستند.
♦ونشهد ان محمداً عبده ورسوله همه شهادت می دهیم که پیامبر عبد ورسول الهی است. شهادت به لفظ نیست شهادت به شهود است باید به این مسئله رسید شهادت بدهیم پیامبر ابتدا عبد و سپس رسول است ابتدا پیامبر عبد بود و سپس رسول شد . عبد پادشاهی نمیخواهد عبودیت تاج سر است رسالت به عبودیت و بندگی است.
در ادامه حضرت بابی به عنوان سختی هایی که پیامبر در راه دین متقبل شدند می آورد و به منافقین و رنج هایی که آنها به پیامبر رساندند اشاره میکند
♦خاض الی رضوان الله کل غمره پیامبر برای رضایت خدا در مشکلات و سختی های فراوان غوطه ور شد [خاضَ] برای رضای خدا و بارور شدن اسلام رنجها را تحمل کرد.
♦وتجرع فیه کل غصه همه غصه ها و غم ها راجرعه جرعه نوشید. ((غصه ها چون گلوگیر است غصه گویند. وقتی انسان ناراحت است بغض اورا می گیرد و گلو گیر است))
♦وقد تلون له الادنون و تالب علیه الاقصون رنگ عوض کردند[تلون] برای پیامبر قوم و خویش و نزدیکان او. [ادنون] رنگ عوض کردند یعنی پایدار نبودند و پیامبر را تنها گذاشته باهم اجتماع کردند[تالب] و دورها [اقصون] بر علیه پیامبر دست به دست هم دادند.
♦وخلعت الیه العرب اعنتها عرب افسار حیوانات را رها کرد[خلعت] تا بر پیامبر بتازند.
♦وضربت الی محاربته بطون رواحلها (( عرب وقتی می خواهد حرکت حیوان را سریع کند افسار آن را رها می کند و با تازیانه به پهلوی او میزند)) حضرت فرمود دست به دست هم دادند بر علیه پیامبر و به پهلوی حیوانات زدند[رواحل] برای مقابله و جنگ با پیامبر یعنی با سرعت وحدت به جنگ پیامبر آمدند.
♦حتی انزلت بساحته عداوتها آنقدر دشمنی کردند به ساحت پیامبر
♦من ابعد الدار واسحق المزار و از دور ترین خانه ها برای پیامبر. واز دورترین [اسحق] مزارها مکه و غیر مکه.
✅ابن ابی الحدید معتزلی در ادامه خطبه موارد متعددی از سختی های پیامبر را ذکر میکند. اذیت کردن ، سنگ به ایشان زدن پیامبر در راه رسالت سختی های زیادی کشیدند در نامه۹ نهج البلاغه که حضرت به معاویه نوشت در آن ذکر کرد در ابتدای این نامه چند مورد از سختی های مسلمانان در ابتدا کار را ذکر کرد و فرمود( فاراد قومنا قتل نبینا ، واجتیاح اصلنا، وهموا بنا الهموم ، وفعلوا بنا الافاعیل ، ومنعونا العذب واحلسونا الخوف واضطرونا الی جبل وعر واوقدوا لنا نار الحرب)عدهای قصد ترور پیامبر را داشتند ، عده ای خواستند ریشه او را بزنند چه بلاهایی بر سرما آوردندو لحظه به لحظه خوف را با ما همراه کردند ما را به کوههای دوردست و صعبالعبور راندند و شعله های آتش جنگ را علیه ما روشن کردند خدا به کمک ما آمد دشمنان ما هر کاری بر علیه ما انجام دادند این لطف و توفیق خداوندبود که پیامبر و یارانش استقامت کردند تا اسلام را به این جایگاه رساندند
♦اوصیکم عباد الله بتقوی الله واحذرکم اهل النفاق شما را به تقوای الهی دعوت می کنم و شما را بر حذرمی دارم از منافق ها. تقوا چسیت؟ تقوا به نماز نیست باید دشمن شناس بود و چشم باز باشد شیطان کیست و از چه جایی وارد میشود ؟تقوا به دشمن شناسی است مواظب منافقان باشید که می خواهند به درون شما رخنه کنند
♦فانهم الضالون المضلون والزالون المزلون منافقین منحرفانی هستند که میخواهند شما را منحرف کنند نه تنها خود منحرفند بلکه میخواهد شما راهم منحرف کنند. شما را برحذر می دارم از انسانهایی که لغزش بسیار دارند و میخواهند شما را بلغزانند
♦یتلونون الواناً روز به روز رنگ عوض میکنند[یتلونون] در هرجمعی رنگ آن جماعت را می گیرند فرمود از آنها بر حذر باشید ( واذا لقوا الذین امنوا قالوا امنا واذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزون ، بقره ۱۴) وقتی با مومنین هستند میگویند مومنیم وقتی پیش دوستان خود هستند میگویند ما با شما هستیم مومنین را به تمسخر گرفته بودیم رنگ عوض کردن ، ویژگی اول منافقین است
♦و یفتنون افتناناً منافق کسی است که باطل را زیور و زینت میکند[یفتنون - فن]و بخورد انسان میدهد.
♦ویعمدونکم بکل عماد از هر وسیله محکمی بر ضد شما استفاده می کند مترصد فرصتند از هر نقطه ضعفی استفاده می کنند تا محکم ترین ضربه را بزند
♦️ویرصدونکم بکل مرصاد و رصد میکند شما را از هر کمینگاهی [مرصاد]به شما ضربه میزند مومنین مواظب دشمن خود باشید
♦قلوبهم دویه وصفاحهم نقیه قلوب منافق مریض است [دویه] ولی صورت پاک است. قلب و باطن مریض ظاهر پاک[نفیه] است
♦یمشون الخفاء و یدبون الضراء آرام راه می روند و در شلوغی خود را پنهان میکنند تقوی داشته باشید ظاهر و باطن یکی باشد و منافق ازخود رد پا نمیگذارد[یدبون]
♦وصفهم دواء و قولهم شفاء و فعلهم الداء العیاء وقتی چیزی را وصف می کنند، دواست. حرف به جان می نشیند حرفها زیبا گویی شفا و دوای درد است . ولی فعل او هیچ تناسبی با قول او ندارد. ( لم تقولون مالا تفعلون) عمل درد بی درمان است. حرف منافق زیبا ولی فعل بویی از انسانیت و دین ندارد، پزشکان از درمان او عاجز هستند.
♦حسده الرخاء منافق از خوشی ، آرامش و آسایش[رخاء] مومن در عذاب است حسادت به آسایش مردم دارند
♦و موکدوا البلاء و بر آتش فساد می دمد در جایی که فساد باشد هیزم آتش هستند ،راحتی به کسی نمی بینند
♦ومقنطوا الرجاء منافق امیدواری را به یاس تبدیل می کند [مقنطوا] دائماً در حال پمپاژ بدبختی هستند.
کسی که دائم در حال پمپاژ ناامیدی باشد منافق است. چون مایوس حرکت ندارد. اگر امید نبود هیچ مادری به نوزاد شیر نمی داد و هیچ کشاورزی بذر نمی کاشت امید است که انگیزه می دهد
♦لهم بکل طریق صریع در هر کوی و برزن کسی را کشتند[صریع] یا مرگ جسم است، یا از طریق ناامید کردن، جان را مبگیرند.
♦والی کل قلب شفیع در هر قلبی راه ورودی[شفیع] پیدا میکند که رخنه کند تا ضربه بزند .ابتدا در قلب ورود میکند وقتی در دست او مثل موم نرم که شد ، افکار ناامیدی را به جان می ریزد
♦ولکل شجو دموع و برای هر مصیبتی[شجو] اشک می ریزد[دموع] از بدبختی دیگران خوشحال ولی اشک تمساح میریزد ضربه میزند گریه هم می کند
♦یتقارضون الثناء دو نفر دو نفر به هم مدح و ثنا را قرض میدهند[یتقارض]
♦ویتراقبون الجزاء در مقابل مدح انتظار جزا وپاداش دارند . رضای خدا مطرح نیست منافق دنبال سود خود است
♦ان سالوا الحفوا اگر از کسی درخواست داشته باشند اصرار[اَلحَفو] دارد اگر چیزی از تو بخواهد اصرار دارد در حالی که قرآن می فرماید (لا یسئلون الناس الحافا) متقی کسی است که با اصرار از مردم چیزی نمیخواهد گاهی گرفتاری هست ولی گرفتاری را باید عرضه کرد و رفت.
قرض و اصرار کردن و درخواست آدابی دارد۱- در حکمت ۶۶ نهج البلاغه آمده: ( فوت الحاجه اهون من طلبها الی غیر اهلها) اگر حاجت تواز دست برود بهتر است تا از کسی که نا اهل است بخواهی باید مهمتر را فدای مهم نکرد عزت و حریت و آزادی را نباید از دست داد تا در قبالش چیزی به دست آورید .
حضرت فرمود( ماء وجهک جامد) آبروی آدم جامد است در هر طلب مایع می شود و فرو می ریزد منافق اصرار در طلب دارد.
♦وان عذلوا کشفوا اگر بخواهد نصیحت وسرزنش کند [عذلوا] او را بی آبرو می کند حد اعتدال را باید رعایت کرد . متقین با دشمنان هم با عدالت برخورد می کردند حضرت در نامه ۵۳ به مالک فرمود مالک تو فرماندار جامعه هستی. بسیاری از مردم در نزد تو اسراری دارند. ( فستر العوره مستتر) اسرار مردم را فاش نکن منافق اسرار مردم را فاش میکند منافقین به پیامبر آزار بسیار رساندند
♦وان حکموا اسرفوا اگر به حکومت برسند اسراف میکنند . حکموا دو معنی دارد. یک) حکومت دو) حکمیت منافق اگر حاکم شود اسراف اگر قاضی شود بازهم اسراف میکند.
♦قد اعدوا لکل حق باطلا برای هر سخن حق ، باطلی را آماده کرده [اعدوا] منافق از قبل همه چیز را برخلاف حق آماده کرده است.
♦ولکل قائم مائلا منافق برای تک تک ما راه آماده کرده از قبل می داند ما به چه چیزی حساس هستیم با همان ما را منحرف میکند.
زبیر از راه فرزند خود منحرف شد. متقی همه چیز را دوست دارد ولی وابسته نیست وقتی دلبستگی نباشد نه تهدید میشود و نه تطمیع در او اثر دارد.چون وابسته نیست.
♦ولکل حی قاتلا برای هر زنده ای کسی آماده دارد که او را بکشد عزت او را از بین ببرد. نشانه حی بودن تاثیرگذاری در جامعه است . هرکس تاثیرگذار است از بین میبرند منافق دنبال دانه درشت هاست
♦ولکل باب مفتاحاولکل لیل مصباحا منافق برای هر دری کلیدی و برای هر تاریکی چراغی دارد منافق ترسوست از همه چیز می ترسد لذا کلید همه درها را دارد او قبل از تو جاسوس دارد تا بر علیه تو استفاده کند.
✅ منافق برای هر دری کلید و برای هر تاریکی چراغی دارد، نفوذ می کند تا در لحظه حساس ضربه خود را وارد کند.
♦یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا به اسواقهم منافقین چطور بازار خود را گرم میکنند؟ متوسل به طمع میشوند [یتوصل] طمعکاری خود را با یاس از دنیا نشان می دهند وقتی فکر کردی که او دلش با توست و از دنیا چیزی نمیخواهد سرت را کلاه می گذارد طمعکاری را به یاس از دنیا و بی رغبتی به دنیا نشان میدهد.
منافق هرجا ابراز بی نیازی و زهد به دنیا کرد بترس چون طمع به مال و آبروی تو می کند برایِ بازارِ گرمی خود از این روش استفاده می کند
♦وینفقوا به اعلاقهم تا ترویج دهند به سبب یاس علاقه خود را . علاقه منافق به گمراهی است منافق برای فروختن گمراهی راهی جز این ندارد که خود را بی رغبت به دنیا نشان دهد ادای زهد در می آورد تا گمراهی بفروشد .
امیرالمومنین به عبدالله ابن عباس فرمود: وقتی با خوارج مهاجه می کنی با قرآن با آنها حرف نزن چون هر آیه تو بخوانی آنها با چهار آیه جوابت را میدهند از سنت نبوی با منافقین صحبت کن
♦یقولون فیشبهون حرف می زند ولی شبهه ایجاد می کند
♦ویصفون فیموهون توصیف می کند ولی در دل توصیف ،تزیین باطل است باطل را جلا و زینت میدهد مثل کار شیطان که باطل را تزیین می کند تا تو را منحرف کند کار منافق هم توصیف و تزیین است تاتو را فریب دهد
♦قد هونوا الطریق منافق راه سخت را سهل و آسان جلوه میدهد اهل بیت گفتند راه سخت است ولی منافق میگوید راحت است.
♦واضلعوا المضیق وارد که شدی خروج از آن مشکل است ورود به نفاق آسان ولی نجات از آن سخت است.
حضرت در جریان جمل احادیث را به زبیر میگفت ولی عبدالله ابن زبیر خود را به پدر را می رساند و او را منحرف می کرد امیرالمومنین در خطبه ۱۲۱ فرمود (ان الشیطان یسنی لکم طرقه) شیطان راه ها را برای شما آسان نشان میدهد در حالی که راه حق سخت است منافق راه های سخت را آسان نشان میدهد
♦فهم لمه الشیطان وحمه النیران ( اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون) منافق گروه و جمع [لُمُه]شیطان است منافق آتش سوزان جهنم است شعله جهنم[حمه] منافقین هستند. منافقین جزء گروه شیطان هستند و بدانید گروه شیطان همیشه خسران و زیان کرده است .
اللهم عجل لولیک الفرج واجعل عواقب امورنا خیراً
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۲۲ - ۲۰رجب
💢خطبه ۱۹۴💢
کتاب فیض الاسلام۱۸۶
صفات منافقین
انتخاب سیدرضی است که بعد از صفات متقین صفات منافقین را قرار داده که اگر صفاتی از منافقین در ما هست آن را بیرون کنیم .حضرت ابتدای خطبه را با توحید و نبوت شروع می کند .
♦نحمده علی ما وفق له من الطاعه
خدا را شکر میکنیم به خاطر آنچه که ما را موفق کرد در اطاعت خدا. توفیق اطاعت از خود را به ما داد جا دارد از خدا سپاسگزار و شاکر باشیم چون خدا ما را موفق کرد تا عبادت را انجام دهیم.
♦وذاد عنه من المعصیه
خدا را حمد می کنیم به خاطر توفیق در رها کردن و دور شدن(ذاد) از معصیت .
همه را باید از خدا ببینیم و خدا را شاکر باشیم به خاطر این نعمت بزرگ.
– توفیق چیست ؟مقدم کردن امکانات و شرایط برای رسیدن به مقصود .که بیشتر دست ما نیست حضرت فرمودند:(عرفت الله بفصل العزائم) خدا را از آنجا شناختم که بسیاری از کارها را تصمیم داشتم انجام دهم و نشد با اینکه تلاشم بسیار بود و گاهی کاری را نمی خواستم انجام دهم و شد پس قدرتی مافوق قدرت ماهست آنچه او بخواهد میشود اراده او بر اراده من غالب است. چیزی که مقدمات آن فراهم می شود تا انسان انجام دهد توفیق است .
اصل اراده از جانب خداست چرا به کسی توفیق میدهد و به کسی نمی دهد؟ خدا حکیم است توفیق دادن و ندادن حکیمانه است و علت دارد .دلیل آن اعمال خود ماست هر عمل ما پی ریزی و پایه گذاری عمل بعد است، این مقدمه چینی توفیق است هر چه انسان زحمت بیشتر بکشد توفیق و ظرفیت بیشتر را خدا به او میدهد.
در سوره مبارکه لیل آمده:(فاما من اعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری) اگر کسی اهل عطا و انفاق و تقوا باشد و آنچه که خدا امر فرموده تصدیق کند. انسان به جایی برسد که دست بخشنده و تقوی داشته داده های خدا را تصدیق کرد ، راه برای او هموار می کنند این همان توفیق است.
(واما من بخل واستغنی وکذب بالحسنی فسنیسره للعسری) کسی اهل بخل بود و ادعای بزرگی کرد وهمه احکام را تکذیب کرد راه را بر او سخت و گرفتارش می کنند .
این عدم توفیق است . توفیق و عدم توفیق از طرف خداست ولی عمل ما ظرفیت ایجاد میکند که توفیق شامل حال ما شود وقتی ظرفیت ایجاد شد باید خدا را شکر کرد اگر شکر نکنیم این نعمت از ما گرفته می شود .
♦ونساله لمنته تماماً
ما ازخدا طلب میکنیم که نعمت بزرگ(لِمنَتِه) را برای ما تمام کند.
تمام کردن نعمت به چیست؟ اگر توفیق نماز شب حاصل شد باید از خدا بخواهیم تا آخر عمر توفیق نماز شب را به ما بدهد. تمام کردن نعمت به این نیست که بعضی شارحین گفته اند نعمت های خدا تمام شدنی نیست. ( ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها) انسان محدود و خدا نامحدود، مگر میشود همه نعمت ها به محدود داده شود درانسان ظرفیت نیست.
نعمتی که خدا داد تا آخر همان نعمت را داشته باشیم. نعمت خوش خلقی تا آخر داشته باشیم. نعمت عدم گناه، تا آخر این نعمت با ما باشد. تمام کردن نعمت یعنی نعمت تا آخر با ما باشد.
حضرت در حکمتها فرمود(اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروها اقصی بقله الشکر) ابتدا نعمتی رسید و قرار است ۱۵ سال در نعمت باشیم اگر شکر نکنید هفته اول دور میزند و برمیگردد معنای دیگر : خدایا این نعمت که به من دادی تا قیامت برایم استمرار داشته باشد یعنی تمام شدن نعمت به سرانجام نیک است خدایا نعمت را به من بده و این نعمت را برای ما تمام کن و عاقبت مان بخیر شود زبیر در ابتدا با حضرت بود ولی آخر او چه شد؟
♦وبحبله اعتصاما
خدایا از تو طلب میکنیم که توفیق چنگ زدن به حبلت را به ما عنایت کنید چنگ انداختن به این ریسمان محکم توفیق میخواهد هرکس توفیق این مسئله را ندارد. اعمال صالح و شکر این توفیق را میدهد.
منظور از حبل چیست؟
۱- احکام دینی
۲- قران کریم
۳- وجود حضرت علی علیه السلام.
که هر سه با هم متصل هستند.
(و اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا) قرآن می فرماید احکام دین را محکم بگیرید و پراکنده نشوید حبل الله همان دین است. حضرت فرمود "وبحبله اعتصاما" خدایا توفیق بده تا دین را محکم بگیریم .
چه کسی دست به ریسمان میزند ؟
کسی که در چاه ، یا در دریا افتاده ، نجات میخواهد ،یا کسی میخواهد رشد کند و بالا برود باید دست به ریسمان بگیرد .
اگر گرفتار منجلاب دنیا هستیم باید دست به ریسمان بگیریم. به احکام قران، قرانی که از آسمان به زمین آویخته شده ریسمان است ولایت امیرالمومنین هم حبل است.
پیامبر فرمود( ستکو الناجی منها من تمسک بالعروه الوثقی) تنها گروهی که نجات پیدا میکنند کسانی که دست به ریسمان محکم بزنند اصحاب پرسیدند ریسمان محکم چیست ؟چه کنیم که از این فتنه های سنگین نجات پیدا کنیم پیامبر فرمود :
(ولایه سید الوصیین اخی علی بن ابیطالب )ولایت و وصایت امیرالمومنین حبل نجات دهنده است.
✅ نهج البلاغه کلام حضرت است اگر دست ما به این حبل باشد انشاالله صعود میکنیم فرمود دین و قرآن و علی حبل هستند.
♦ونشهد ان محمداً عبده ورسوله
همه شهادت می دهیم که پیامبر عبد ورسول الهی است. شهادت به لفظ نیست شهادت به شهود است باید به این مسئله رسید شهادت بدهیم پیامبر ابتدا عبد و سپس رسول است ابتدا پیامبر عبد بود و سپس رسول شد .
عبد پادشاهی نمیخواهد عبودیت تاج سر است رسالت به عبودیت و بندگی است.
در ادامه حضرت بابی به عنوان سختی هایی که پیامبر در راه دین متقبل شدند می آورد و به منافقین و رنج هایی که آنها به پیامبر رساندند اشاره میکند
♦خاض الی رضوان الله کل غمره
پیامبر برای رضایت خدا در مشکلات و سختی های فراوان غوطه ور شد [خاضَ] برای رضای خدا و بارور شدن اسلام رنجها را تحمل کرد.
♦وتجرع فیه کل غصه
همه غصه ها و غم ها راجرعه جرعه نوشید.
((غصه ها چون گلوگیر است غصه گویند. وقتی انسان ناراحت است بغض اورا می گیرد و گلو گیر است))
♦وقد تلون له الادنون و تالب علیه الاقصون
رنگ عوض کردند[تلون] برای پیامبر قوم و خویش و نزدیکان او. [ادنون]
رنگ عوض کردند یعنی پایدار نبودند و پیامبر را تنها گذاشته باهم اجتماع کردند[تالب] و دورها [اقصون] بر علیه پیامبر دست به دست هم دادند.
♦وخلعت الیه العرب اعنتها
عرب افسار حیوانات را رها کرد[خلعت] تا بر پیامبر بتازند.
♦وضربت الی محاربته بطون رواحلها
(( عرب وقتی می خواهد حرکت حیوان را سریع کند افسار آن را رها می کند و با تازیانه به پهلوی او میزند)) حضرت فرمود دست به دست هم دادند بر علیه پیامبر و به پهلوی حیوانات زدند[رواحل] برای مقابله و جنگ با پیامبر یعنی با سرعت وحدت به جنگ پیامبر آمدند.
♦حتی انزلت بساحته عداوتها
آنقدر دشمنی کردند به ساحت پیامبر
♦من ابعد الدار واسحق المزار
و از دور ترین خانه ها برای پیامبر.
واز دورترین [اسحق] مزارها مکه و غیر مکه.
✅ابن ابی الحدید معتزلی در ادامه خطبه موارد متعددی از سختی های پیامبر را ذکر میکند. اذیت کردن ، سنگ به ایشان زدن پیامبر در راه رسالت سختی های زیادی کشیدند در نامه۹ نهج البلاغه که حضرت به معاویه نوشت در آن ذکر کرد در ابتدای این نامه چند مورد از سختی های مسلمانان در ابتدا کار را ذکر کرد و فرمود( فاراد قومنا قتل نبینا ، واجتیاح اصلنا، وهموا بنا الهموم ، وفعلوا بنا الافاعیل ، ومنعونا العذب واحلسونا الخوف واضطرونا الی جبل وعر واوقدوا لنا نار الحرب)عدهای قصد ترور پیامبر را داشتند ، عده ای خواستند ریشه او را بزنند چه بلاهایی بر سرما آوردندو لحظه به لحظه خوف را با ما همراه کردند ما را به کوههای دوردست و صعبالعبور راندند و شعله های آتش جنگ را علیه ما روشن کردند خدا به کمک ما آمد دشمنان ما هر کاری بر علیه ما انجام دادند این لطف و توفیق خداوندبود که پیامبر و یارانش استقامت کردند تا اسلام را به این جایگاه رساندند
♦اوصیکم عباد الله بتقوی الله واحذرکم اهل النفاق
شما را به تقوای الهی دعوت می کنم و شما را بر حذرمی دارم از منافق ها.
تقوا چسیت؟ تقوا به نماز نیست باید دشمن شناس بود و چشم باز باشد شیطان کیست و از چه جایی وارد میشود ؟تقوا به دشمن شناسی است مواظب منافقان باشید که می خواهند به درون شما رخنه کنند
♦فانهم الضالون المضلون والزالون المزلون
منافقین منحرفانی هستند که میخواهند شما را منحرف کنند نه تنها خود منحرفند بلکه میخواهد شما راهم منحرف کنند.
شما را برحذر می دارم از انسانهایی که لغزش بسیار دارند و میخواهند شما را بلغزانند
♦یتلونون الواناً
روز به روز رنگ عوض میکنند[یتلونون] در هرجمعی رنگ آن جماعت را می گیرند فرمود از آنها بر حذر باشید
( واذا لقوا الذین امنوا قالوا امنا واذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزون ، بقره ۱۴) وقتی با مومنین هستند میگویند مومنیم وقتی پیش دوستان خود هستند میگویند ما با شما هستیم مومنین را به تمسخر گرفته بودیم رنگ عوض کردن ، ویژگی اول منافقین است
♦و یفتنون افتناناً
منافق کسی است که باطل را زیور و زینت میکند[یفتنون - فن]و بخورد انسان میدهد.
♦ویعمدونکم بکل عماد
از هر وسیله محکمی بر ضد شما استفاده می کند مترصد فرصتند از هر نقطه ضعفی استفاده می کنند تا محکم ترین ضربه را بزند
♦️ویرصدونکم بکل مرصاد
و رصد میکند شما را از هر کمینگاهی [مرصاد]به شما ضربه میزند مومنین مواظب دشمن خود باشید
♦قلوبهم دویه وصفاحهم نقیه
قلوب منافق مریض است [دویه] ولی صورت پاک است. قلب و باطن مریض ظاهر پاک[نفیه] است
♦یمشون الخفاء و یدبون الضراء
آرام راه می روند و در شلوغی خود را پنهان میکنند تقوی داشته باشید ظاهر و باطن یکی باشد و منافق ازخود رد پا نمیگذارد[یدبون]
♦وصفهم دواء و قولهم شفاء و فعلهم الداء العیاء
وقتی چیزی را وصف می کنند، دواست. حرف به جان می نشیند حرفها زیبا گویی شفا و دوای درد است . ولی فعل او هیچ تناسبی با قول او ندارد.
( لم تقولون مالا تفعلون) عمل درد بی درمان است. حرف منافق زیبا ولی فعل بویی از انسانیت و دین ندارد، پزشکان از درمان او عاجز هستند.
♦حسده الرخاء
منافق از خوشی ، آرامش و آسایش[رخاء] مومن در عذاب است حسادت به آسایش مردم دارند
♦و موکدوا البلاء
و بر آتش فساد می دمد در جایی که فساد باشد هیزم آتش هستند ،راحتی به کسی نمی بینند
♦ومقنطوا الرجاء
منافق امیدواری را به یاس تبدیل می کند [مقنطوا] دائماً در حال پمپاژ بدبختی هستند.
کسی که دائم در حال پمپاژ ناامیدی باشد منافق است. چون مایوس حرکت ندارد.
اگر امید نبود هیچ مادری به نوزاد شیر نمی داد و هیچ کشاورزی بذر نمی کاشت امید است که انگیزه می دهد
♦لهم بکل طریق صریع
در هر کوی و برزن کسی را کشتند[صریع]
یا مرگ جسم است، یا از طریق ناامید کردن، جان را مبگیرند.
♦والی کل قلب شفیع
در هر قلبی راه ورودی[شفیع] پیدا میکند که رخنه کند تا ضربه بزند .ابتدا در قلب ورود میکند وقتی در دست او مثل موم نرم که شد ، افکار ناامیدی را به جان می ریزد
♦ولکل شجو دموع
و برای هر مصیبتی[شجو] اشک می ریزد[دموع]
از بدبختی دیگران خوشحال ولی اشک تمساح میریزد ضربه میزند گریه هم می کند
♦یتقارضون الثناء
دو نفر دو نفر به هم مدح و ثنا را قرض میدهند[یتقارض]
♦ویتراقبون الجزاء
در مقابل مدح انتظار جزا وپاداش دارند . رضای خدا مطرح نیست منافق دنبال سود خود است
♦ان سالوا الحفوا
اگر از کسی درخواست داشته باشند اصرار[اَلحَفو] دارد اگر چیزی از تو بخواهد اصرار دارد در حالی که قرآن می فرماید
(لا یسئلون الناس الحافا) متقی کسی است که با اصرار از مردم چیزی نمیخواهد گاهی گرفتاری هست ولی گرفتاری را باید عرضه کرد و رفت.
قرض و اصرار کردن و درخواست آدابی دارد۱- در حکمت ۶۶ نهج البلاغه آمده:
( فوت الحاجه اهون من طلبها الی غیر اهلها) اگر حاجت تواز دست برود بهتر است تا از کسی که نا اهل است بخواهی باید مهمتر را فدای مهم نکرد عزت و حریت و آزادی را نباید از دست داد تا در قبالش چیزی به دست آورید .
حضرت فرمود( ماء وجهک جامد) آبروی آدم جامد است در هر طلب مایع می شود و فرو می ریزد منافق اصرار در طلب دارد.
♦وان عذلوا کشفوا
اگر بخواهد نصیحت وسرزنش کند [عذلوا] او را بی آبرو می کند حد اعتدال را باید رعایت کرد .
متقین با دشمنان هم با عدالت برخورد می کردند حضرت در نامه ۵۳ به مالک فرمود مالک تو فرماندار جامعه هستی. بسیاری از مردم در نزد تو اسراری دارند.
( فستر العوره مستتر) اسرار مردم را فاش نکن منافق اسرار مردم را فاش میکند منافقین به پیامبر آزار بسیار رساندند
♦وان حکموا اسرفوا
اگر به حکومت برسند اسراف میکنند .
حکموا دو معنی دارد.
یک) حکومت
دو) حکمیت منافق اگر حاکم شود اسراف اگر قاضی شود بازهم اسراف میکند.
♦قد اعدوا لکل حق باطلا
برای هر سخن حق ، باطلی را آماده کرده [اعدوا] منافق از قبل همه چیز را برخلاف حق آماده کرده است.
♦ولکل قائم مائلا
منافق برای تک تک ما راه آماده کرده از قبل می داند ما به چه چیزی حساس هستیم با همان ما را منحرف میکند.
زبیر از راه فرزند خود منحرف شد.
متقی همه چیز را دوست دارد ولی وابسته نیست وقتی دلبستگی نباشد نه تهدید میشود و نه تطمیع در او اثر دارد.چون وابسته نیست.
♦ولکل حی قاتلا
برای هر زنده ای کسی آماده دارد که او را بکشد عزت او را از بین ببرد.
نشانه حی بودن تاثیرگذاری در جامعه است . هرکس تاثیرگذار است از بین میبرند منافق دنبال دانه درشت هاست
♦ولکل باب مفتاحاولکل لیل مصباحا
منافق برای هر دری کلیدی و برای هر تاریکی چراغی دارد منافق ترسوست از همه چیز می ترسد لذا کلید همه درها را دارد او قبل از تو جاسوس دارد تا بر علیه تو استفاده کند.
✅ منافق برای هر دری کلید و برای هر تاریکی چراغی دارد، نفوذ می کند تا در لحظه حساس ضربه خود را وارد کند.
♦یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا به اسواقهم
منافقین چطور بازار خود را گرم میکنند؟ متوسل به طمع میشوند [یتوصل]
طمعکاری خود را با یاس از دنیا نشان می دهند وقتی فکر کردی که او دلش با توست و از دنیا چیزی نمیخواهد سرت را کلاه می گذارد طمعکاری را به یاس از دنیا و بی رغبتی به دنیا نشان میدهد.
منافق هرجا ابراز بی نیازی و زهد به دنیا کرد بترس چون طمع به مال و آبروی تو می کند برایِ بازارِ گرمی خود از این روش استفاده می کند
♦وینفقوا به اعلاقهم
تا ترویج دهند به سبب یاس علاقه خود را .
علاقه منافق به گمراهی است منافق برای فروختن گمراهی راهی جز این ندارد که خود را بی رغبت به دنیا نشان دهد ادای زهد در می آورد تا گمراهی بفروشد .
امیرالمومنین به عبدالله ابن عباس فرمود: وقتی با خوارج مهاجه می کنی با قرآن با آنها حرف نزن چون هر آیه تو بخوانی آنها با چهار آیه جوابت را میدهند از سنت نبوی با منافقین صحبت کن
♦یقولون فیشبهون
حرف می زند ولی شبهه ایجاد می کند
♦ویصفون فیموهون
توصیف می کند ولی در دل توصیف ،تزیین باطل است باطل را جلا و زینت میدهد مثل کار شیطان که باطل را تزیین می کند تا تو را منحرف کند کار منافق هم توصیف و تزیین است تاتو را فریب دهد
♦قد هونوا الطریق
منافق راه سخت را سهل و آسان جلوه میدهد اهل بیت گفتند راه سخت است ولی منافق میگوید راحت است.
♦واضلعوا المضیق
وارد که شدی خروج از آن مشکل است ورود به نفاق آسان ولی نجات از آن سخت است.
حضرت در جریان جمل احادیث را به زبیر میگفت ولی عبدالله ابن زبیر خود را به پدر را می رساند و او را منحرف می کرد امیرالمومنین در خطبه ۱۲۱ فرمود
(ان الشیطان یسنی لکم طرقه) شیطان راه ها را برای شما آسان نشان میدهد در حالی که راه حق سخت است منافق راه های سخت را آسان نشان میدهد
♦فهم لمه الشیطان وحمه النیران ( اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون)
منافق گروه و جمع [لُمُه]شیطان است منافق آتش سوزان جهنم است شعله جهنم[حمه] منافقین هستند. منافقین جزء گروه شیطان هستند و بدانید گروه شیطان همیشه خسران و زیان کرده است .
اللهم عجل لولیک الفرج واجعل عواقب امورنا خیراً