بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۶ - ۴ رجب
💢بخش اول خطبه۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
یصف فیها المتقین
کتب متعددی با موضوع شرح این خطبه نوشته شده که نشان از اهمیت این خطبه است.
🔶رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً
امیرالمؤمنین یک مصاحب و همنشینی داشتند به نام همام(کسی که عزم و اراده وهمت قوی دارد.) شخصی عابد بود که از او چنین روایت شده است:
🔶فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ
روزی او خطاب به امیرالمؤمنین عرضه داشت: متقین را برای من به نحوی توصیف کن گویی آن ها را میبینم .
_به نحوی ملموس و کامل توصیف کن که گویی آنها را با چشم میبینم.
🔶 فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ
امیرالمؤمنین در پاسخ دادن به او تاخیر کرد[فَتَثَاقَلَ].
شارحان نهجالبلاغه در بیان علت تاخیر حضرت دلایلی ذکر کرده اند:
١.لطافت شدید روح همام و نگرانی حضرت از تاب نیاوردن او(همانطور که در پایان خطبه همام از شدت تاثیرپذیری جان داد)
٢.وجود افراد منافق و مغرض در جمع(سؤال نابجایی که در پایان از حضرت میپرسند)
٣.ایجاد شوق بیشتر برای شنیدن کلام حضرت
🔶ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ
سپس فرمودند : ای همام تقوای الهی پیشه کن ونیکو کار باش[أَحْسِنْ]
اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ در واقع اقتباسی است از آیه قرآن که حضرت قرائت کردند:
《فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ》
خداوند متعال با کسانی است که اهل تقوا و نیکو کار باشند.
🔶فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ
جناب همام به این جمله کوتاه حضرت قانع نشدند [فَلَمْ یَقْنَعْ]
🔶حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ
تا اینکه حضرت را قسم داد. (تا تفصیلا این صفات را بیان کنند.)
🔶فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صلى الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) :
پس حضرت حمد و ثنای الهی را به جای آورد و بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم درود فرستاد سپس فرمود:
✳️ خطبه را سید رضی اینچنین در کتاب نهج البلاغه آورده ولی در دیگر کتب روایی و همچنین مرحوم مجلسی درجلد ۶۵ بحار صفحه ١٩٢ خطبه رامفصل تر روایت کرده :(شأن صدور این خطبه در کتب روایی کمی باهم متفاوت است ولی به طور کلی چنین آمده)
✳️ نوف بکالی چنین نقل میکند که من و همام و تعدادی از دوستان با حضرت کاری داشتیم و میدانستیم که ایشان امروز هنگام رفتن به مسجد از یکی از کوچه های کوفه عبور میکند.،همانجا منتظر ماندیم تا ملاقات کنیم و سوالاتمان را بپرسیم.
در مدت زمانی که منتظر آمدن حضرت بودیم، عدهای مشغول خاطره گویی و عده ای مشغول لهو بودند و کمی از یاد خدا غافل بودند[وَ بَعْضُهُمْ یُلْهِی بَعْضا] .
در همین حین بود که امیر المؤمنین وارد کوچه شدند وبا این دو گروه مواجه شدند، حضرت سوال پرسیدند: نوف این ها چه کسانی هستند؟ گفتم: اینها جمعی از شیعیان شما هستند. پاسخ فرمودند:
《َ یَا هَؤُلَاءِ مَا لِی لَا أَرَى فِیکُمْ سِمَةَ شِیعَتِنَا وَ حِلْیَةَ أَحِبَّتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَأَمْسَکَ الْقَوْمُ حَیَاء》
چرا من سیمای شیعیان و زینت[حِلْیَةَ]محبین را در شما نمیبینم، همهی این افراد از خجالت سر به زیر انداختند.
دو نفر از حاضران از فرصت استفاده کرده، میپرسند:ویژگی شیعیان چیست؟ 《مَا سِمَةُ شِیعَتِکُمْ وَ صِفَتُهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَتَثَاقَلَ عَنْ جَوَابِهِمَا》
حضرت در پاسخ دادن به آن دو تاخیر ورزید
《وَ قَالَ اتَّقِیَا اللَّهَ أَیُّهَا الرَّجُلَانِ وَ أَحْسِنَا فَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ》
وسپس پاسخ دادند: تقوای الهی پیشه کنید ونیکو کار باشید چراکه خداوند با کسانی است که تقوای الهی پیشه کنند و نیکو کار باشند. (حضرت مختصر جواب دادند نه تفصیلا)
《فَقَالَ هَمَّامُ بْنُ عُبَادَةَ وَ کَانَ عَابِداً مُجْتَهِداً 》همام که انسانی عابد و مجتهد بود حضرت را قسم داد(همان قسمی که سید رضی با عبارت «عَزَمَ عَلَیْهِ» به آن اشاره کرده اند) :
《أَسْأَلُکَ بِالَّذِی أَکْرَمَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ خَصَّکُمْ وَ حَبَاکُمْ وَ فَضَّلَکُمْ تَفْضِیلًا إِلَّا أَنْبَأْتَنَا بِصِفَةِ شِیعَتِکُم》قسم به خدایی که شما اهل بیت را گرامی داشت و شما را برگزید وشما را بر همه مخلوقات برتری داد مارا از صفات شیعیان باخبر کن.
نکاتی که از این روایت برداشت شد:
١.ناراحتی امیرالمؤمنین از رفتار برخی از این افراد و ایراد گرفتن از آنها
٢.حضرت در پاسخ به کسانی که صفات شیعیان را خواستند،سربسته سفارش به تقوا کردند و بعد از این پاسخ بود که از ایشان در رابطه با صفات متقین سؤال نمودند؛
نکته ای که ازاین مقدمه به دست میآید این است که این خطبه در بیان صفات متقین است و متقین همان شیعیان هستند، همانطور که در برخی نسخ عنوان خطبه صفات الشیعه بیان شده است.
کتابی هم از شیخ صدوق با نام صفات الشیعه هست که در آن از جملات این خطبه استفاده شده است.
✅ کسی که میخواهد شیعه واقعی باشد، باید متقی باشد.
_ چرا تقوا را در این جملات به کار نیک معنا کرد؟ رابطه سوالی که همام پرسید[صف لی المتقین] با جوابی که حضرت داد [اتقو الله و احسن] در چه بود؟
مهمترین رکن همین رکنی است که انسان بسیاری از کارهای نیک را میشناسد و به آن آگاه است، تنها مرز با آن دانسته ها عمل است؛ اگر به دانسته ها عامل باشیم به نجات رسیده ایم ولی باعلم به این که اگر کوتاه بیاییم به فلاح نمیرسیم، باز هم دست به عمل نزدیم فلاحی برای ما نیست.
_منظور از سوال همام که میخواهد تا متقین را به نحوی توصیف کنند که گویی آنها را میبیند را، میتوان از خطبه طاووس دریافت. جایی که امام علی علیه السلام از مردم میخواهند تا طاووس را مشاهده کرده، سپس توصیف کنند و به این نکته اشاره می کند که شما حتی قادر به توصیف آن پرنده چنان که شایسته است نیستید، ولی حضرت آنچنان به توصیف طاووس میپردازد که حتی کسی که ندیده است هم میتواند آن را تصور کند.حضرت آنچه را که مردم شنیده اند طوری توصیف میکند گویی آن را میبینند.
در نامه اول نهجالبلاغه عینا همین مطلب آمده : «فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ» من میخواهم قصه عثمان را برای شما مردم کوفه آن زمان که در مدینه حضور نداشتید بگویم، گویی شما آن روز آنجا بودید و صحنه را از نزدیک دیده اید.
🔶أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ
اما بعد ؛ ای مردم بدانید خدای متعال هنگام خلق موجودات در حالی آنها را خلق کرد که: از اطاعت آنها بی نیاز بود[غَنِیّاً] ، واگر مرتکب گناهی میشدند خداوند از ضر آن ایمن بود[آمِناً]، زیرا معصیت کسی که گناه کند هیچ ضرری به اون نمیرساند[ لَا تَضُرُّهُ] ، واطاعت کسی که از خدا اطاعت کند سودی به او نمیرساند[لَا تَنْفَعُهُ].
_سود اطاعت از خدا و ضرر عصیان و گناه به خود انسان میرسد نه خدا.
_امام قصدشان از بیان صفات تقوا و دعوت به آن جمع آوری یار و سرباز برای خدا نیست چون خدا شکست ناپذیر و عزیز است و قدرت او (بر خلاف حکام دنیوی) در گرو حمایت دیگران نیست.
_ دستاورد تقوا سود شخصی است، پس نباید به خاطرش ازکسی طلبکار بود یا منت گذاشت.
_هرچه بندگی کنیم به اندازهی وظیفه ای که در قبال نعمتهای بیکران خدا داریم، نیست و نمیتوانیم از پس شکر آنها برآییم و تا ابد به خدا بدهکاریم. پس دلیلی ندارد در ازای کار های نیک از خداوند طلبکار باشیم اگر چه خداوند با لطف و تفضل خود اعمال نیک ما را بدون جواب نمیگذارد.
_ما در ازای کار نیکی که برای دیگران انجام میدهیم حق طلبکاری و منت گذاری نداریم. (وقتی که ما به سبب خمس و زکات کمکی میکنیم نه تنها منتی بر او نیست بلکه منتدار او نیز هستیم، چرا که او واسطه ای بوده تا مال ما طیب و طاهر گردد.)
خداوند در آیه ٨ سوره ابراهیم میفرمایند :
《وَقَالَ مُوسَىٰ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ》
موسى (به بنىاسرائیل) گفت: اگر شما و ساکنان زمین همگى کفر ورزید به خداوند زیانى نمىرسد. چرا که خداوند (ذاتاً) بىنیاز و شایستهى ستایش است. نه آنکه از طریق ایمان و شکر شما بخواهد براى خود بىنیازى و ستایش کسب کند.
وهمچنین در آیه ۴ سوره فتح نیز فرمود:
《هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً 》
اوست که آرامش را به دلهاى مؤمنان نازل کرد، تا ایمانى بر ایمانشان بیفزایند و لشکریان آسمانها و زمین براى خداست و خداوند، داناى حکیم است.
اگر خداوند دستور به جهاد داد به خاطر کم آوردن نیرو نیست چرا که:
《وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ 》
بلکه کار خیر و جهاد در راه او ایمان ما را زیاد میکند[لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ]
با این کار آب پای درخت ایمان خودمان میریزیم.
🔶فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ
خداوند متعال با حکمت خود، روزی مردم [مَعَایِشَهُمْ] را بین آنها تقسیم کرد، و هر کدام را در مرتبه و جایگاه خاصی[مَوَاضِعَهُمْ] در دنیا قرار داد.
خداوند متعال بر اساس حکمت خود چه از جهت مادی(فقر وغنا) و چه پست و منصب ، شغل و خانواده جایگاه هر فرد را مشخص کرد.
خداوند در آیه ٣٢ سوره زخرف میفرمایند:
《أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ》
آیا آنان رحمت پروردگارت (در مورد تعیین پیامبر) را میان خود تقسیم مىکنند در حالى که ما معیشت آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کردهایم (تا چه رسد به اعطاى مقام والاى نبوّت) و درجات بعضى انسانها را بر برخى دیگر برترى دادیم تا برخى از آنان برخى دیگر را به خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مىاندوزند بهتر است.
- البته هر کسی میتواند با به دست آوردن ظرفیت واثبات لیاقت خود در به دست آوردن جایگاهش نقش داشته باشد.
_ حکمت خدا بر این قرار گرفته که کیفیت مسیری که خداوند برای انسان قرار داده در گرو تلاش و کوشش خود انسان باشد.
✅شروع صفات متقین بعد از مقدمه مباحث اقتصادی نشان از اهمیت این موضوع است که در کنار معنویات اگر به مادیات و کسب روزی توجه نشود کار برای رسیدن به تقوا سخت میشود. در بین اکثر مردم اگر بحث مسائل معیشت و مال حل نشود، معنویتشان به محاق میرود.
در ابتدای دعای 29 صحیفه چنین آمده:
《اللَّهُمَّ إِنَّک ابْتَلَیتَنَا فِی أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ، وَ فِی آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ، حَتَّی الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَک مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِینَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِی أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِینَ.》
بار خدایا ما را در روزیهامان به بدگمانی، و در مدت زندگی به آرزوهای دراز آزمودهای، تا جایی که روزیهای تو را از روزیخواران خواستیم و به آرزوی عمر طولانی در عمر سالخوردگان طمع بستیم .
خدایا تومارا در ارزاقمان مبتلا کردی که این ابتلا موجب بد گمانی مردم نسبت به خدا میشود که چرا ما را تنگ رزق قرار دادی؟
با توجه به این مفهوم آیا کسی که سوءظن به خدا داشته باشد میتواند متقی شود؟
البته که منظور از تمکن مالی اسراف و تجملگرایی و.... نیست بلکه منظور داشتن مال در حد اعتدال و راحتی شخص است به حدی که از معنویات غافل نشود.
گاهی آنقدر اوضاع سخت میشود که ناچاریم رزقمان را از دیگران طلب کنیم(حَتَّی الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَک مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِینَ)
در چنین حالتی انسان دیگر خدا را همه کاره ی دنیا نمیبیند، در اعتقادات خلل به وجود میآید. توکل و استعانت به خدا را از دست میدهد.
_اگر این تنگ دستی به سبب عدم تلاش و تنبلی شخص باشد، موجب دور شدن از تقوا است؛ ولی اگر بعد از تلاش فرد و امتحان الهی باشد آنجا دیگر متفاوت است.
_خداوند به دیوانگان روزی داد تا عقلا گمان نبرند روزیشان دستاورد عقلشان است. وگرنه همین امر موجب غرور عده ای میشد.
از ابن ابی الحدید چنین نقل شده:
《سمع من امرأة من الأعراب ترقص ابنا لها فتقول له رزقک الله جدا یخدمک علیه ذوو العقول و لا رزقک عقلا تخدم به ذوی الجدود》
خدا عزتی به تو بدهد که عقلا برای گذراندن زندگی مجبور باشند دور و بر تو باشند، عقلی به تو ندهد که از روی سیاست مرید آدم های بزرگ بشوی.
این یک قاعده کلی نیست ولی در موارد زیادی صادق است
آنقدری که به خدا توکل داری به عقل و پیش بینی خودت اعتماد نداشته باش.
هر آنچه ذکر شد مقدماتی بود برای بحث صفات متقین،از اینجا به بعد به بیان صفات متقین میپردازند :
🔶فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ
متقین کسانی هستند که در دنیا اهل فضایلند
تقوا سلسله مراتب دارد که هر که به آن وارد شد متقی است ولی با درجات مختلف.
آیه 102 سوره آلعمران:
《یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ 》
اى کسانى که ایمان آوردید! تقوای الهی را آن چنان که باید و شاید پیشه کنید.
که حضرت فرمودند: 《والله ما عمل بهذا غیر اهل بیت رسول الله》جز اهل بیت پیامبر کسی قادر به عمل به آن نیست
مردم گفتند:《لا نطیق ذلک 》قادر به انجام آن نیستیم)
در این هنگام آیه ١۶ تغابن نازل شد:
《فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 》
هر قدر مىتوانید، از خداوند پروا کنید و سخن او را بشنوید و اطاعت و انفاق کنید که براى شما بهتر است و هر کس از شرّ بخل نفس خویش درامان بماند، پس آنان همان رستگارانند. .
✳️معنای تقوا:
از امام صادق سوال شد معنای تقوا چیست؟
فرمود:
《لا یَفقِدُکَ اللَّهُ حَیثُ أمَرَکَ، وَلا یَراکَ حَیثُ نَهاک》آنجایی که خدا تورا امر کرده ، باشی و جایی که تو را نهی کرده نباشی.
اولین فضیلت و صفت متقین:
🔶مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ
١. سخن گفتن آنها درست است[الصَّوَابُ].
حرف زدن آنها همراه نیش و کنایه و غرض ورزی نیست، آنها درست حرف میزنند.
_متقین با استدلال صحبت میکنند و از روی نصیحت با دیگران صحبت میکنند.
_در زبان عربی به خیاط ناصح میگویند، چراکه جایی نیاز به ترمیم دارد،او به هم متصل میکند و ترمیم مینماید.
_باید به هدف اصلاح، امر به معروف و نهی از منکر کنید.
_ در اهمیت زبان همین بس که امیرالمؤمنین از هر سهو و خطایی مبرا است، اولین صفت متقین را درست سخن گفتن شمرده است.
_ اگر زبان اصلاح نشود، رسیدن به تقوا محقق نمیشود.
آیه٧٠ و ٧١سوره احزاب میفرماید:
《یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً》
اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه کنید و سخن حقّ واستوار گویید.
_ضعف و شبهه نداشتن در کلام و محکم حرف زدن. (قَوْلًا سَدِیداً)
《یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً》
تا خداوند کارهاى شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد؛ و هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند، بدون شکّ به رستگارى بزرگى دست یافته است.
_شرط اصلاح اعمال و آمرزش گناهان، اصلاح زبان است. شرط اگر حاصل نشد، جزا هم حاصل نمیشود؛
اگر زبان اصلاح نشد آمرزش گناهان و اصلاح امور نیز حاصل نمیشود.
_خوب صحبت کردن(مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ) عامل و شرط رسیدن به تقوا است.
در این زمینه روایاتی آمده از این قرار:
امام باقر علیه السلام میفرمایند:
《إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ شَرٍّ فَیَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَخْتِمَ عَلَى لِسَانِهِ کَمَا یَخْتِمُ عَلَى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِه》
همانا این زبان کلید هر خیر و شری است، سزاوار است که بر زبان مهر زده شود، همانطور که بر طلا و نقره و دارایی مادی مهر میزنید و آن را مخفی میکنید.
مرحوم کلینی در کافی شریف بابی دارد با نام باب الصمت(سکوت) و حفظ اللسان:
امام باقر فرمود:
《إنما شیعتنا الخُرس》شیعیان ما لالند[خُرس] کم حرف میزنند، به جا و به موقع سخن میگویند.
طبق بیان آیت الله جوادی :اصل بر سکوت است. باید برای حرف زدن دلیل داشت.
پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمودند:
《أَمْسِکْ لِسَانَکَ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تَصَدَّقُ بِهَا عَلَى نَفْسِکَ ثُمَّ قَالَ وَ لَا یَعْرِفُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَخْزُنَ مِنْ لِسَانِهِ.》
زبان را حفظ کن که با این کار به خود صدقه میدهی وهیچ بنده ای به حقیقت ایمان نمیرسد مگر اینکه زبانش خود را حفظ کند.
_َکسی که صدقه میدهد هم ثواب برده، هم از بلایا حففظ شده و هم موجب سود رساندن به دیگران و حل کردن مشکلات آنها شده است.کسی که کمتر سخن بگوید هم ثواب برده، هم از بلایا در امان است و هم به خود سود رسانده و مشکلاتش را حل کرده است.
در نهج البلاغه در این زمینه سخن فراوان است، که یک نمونه از آن حکمت ۶٠ است:
《اللِّسَانُ سَبُعٌ، إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ.》
زبان درنده اى است که اگر رها کنى به تو آسیب مى رساند و مى دَرَد.
در روایت از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آمده:
《یُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا یُعَذِّبُ بِهِ شَیْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَیَقُولُ أَیْ رَبِّ عَذَّبْتَنِی بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَیْئاً فَیُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْکَ کَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِکَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِکَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُعَذِّبَنَّکَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَیْئاً مِنْ جَوَارِحک. 》
رسول خدا صلى اللّٰه علیه و آله فرمود: خدا زبان را عذابى کند که هیچ یک از اعضاء را آن عذاب نکرده باشد، زبان گوید: پروردگارا مرا عذابى نمودى که دیگری را چنان عذابى ننمودى؟ باو گفته شود تو یک جمله گفتى که بمشارق و مغارب زمین رسید و بوسیله آن خون محترم ریخته شد و مال محترم غارت شد و فرج محترم دریده شد، بعزت و جلالم سوگندتورا عذابى کنم که هیچ یک از اعضاء دیگر را آن گونه عذاب نکرده باشم.
این جملات امروزه بسیار مبتلا به است وقتی پستی یا توییتی در فضای مجازی ارسال میشود و دنیا را پر میکندو تبعات جبران ناپذیری دارد.
هر چه که گفته شد مربوط به لسان بود از اینجا به منطقهم الصواب میپردازیم:
آیه 38 سوره نبا:
《یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً 》
روزى که روح و فرشتگان به صف ایستند، کسى سخن نگوید جز آن که (خداى) رحمان به او اجازه دهد و او سخن صواب گوید.
_این ملائکه سخنی نمیگویند تا زمانی که خدا اذن دهد و بعد از اذن خدا است که با منطق ثواب سخن میگویند.
_از این آیه استنباط میشود که منطق صواب، منطقی است که به اذن الهی باشد.
معیار تشخیص سخن درست و غلط اذن الهی است.
ذیل همین آیه روایت است از امام باقر علیه السلام :
روز قیامت توان گفتن لا اله الا الله از همه مخلوقات گرفته میشودجز: إلّا مَن أقَرَّ بولایةِ علیبنابیطالب (جز کسی که به ولایت علیبنابیطالب اقرار کند.)
منطق صواب، منطق علی پسند است.
منطق صواب، منطق نهجالبلاغه است.
منطق صواب، منطق قرآن است.
اگر جزاین سخن بگوییم متقی نیستیم.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۸ - ۶ رجب
💢بخش دوم خطبه ۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
در بیشتر خطبه ها و نامه ها حضرت نکات را به طور کامل بیان کردند لذا ذکر نکات تفصیلی لازم نیست اما در این خطبه چون حضرت فقط صفات و عناوین را بیان کردند لذا برای فهم بیشتر از قرآن و روایات استفاده می شود تا به باطن کلام حضرت پی ببریم.
حضرت می خواهد از مومنین عادی متقین بسازد لذا باید با این دید خطبه را خواند.
در جلسه گذشته حضرت به عنوان اولین صفت از صفات متقین فرمود :
" منطقهم الصواب " منطق و سخن گفتن انسان های متقی درست است .
🔶وملبسهم الاقتصاد
دومین صفت متقین : لباس متقین اقتصاد و میانهروی است .در زبان فارسی امروز اقتصاد علمی است که در مورد سرمایه است اما در روایات و لغات عربی اقتصاد به معنی میانه روی است این که فرمود در زندگی ملبس به میانه رو باشید.
لباس متقین اقتصاد و میانهروی است.
✅نکته اول: در خطبه لباس هم به معنای خاص خود یعنی آنچه که انسان می پوشد هست هم به معنی عام یعنی آنچه که لباس و ظاهر زندگی انسان است در هر دو بخش ما باید اقتصاد را رعایت کنیم حضرت در حکمت ۱۴۰ فرمود: 《ما عالُ امرِِ واقتَصِد》 کسی که اقتصاد و میانه روی را پیشه خود کند هیچ گاه فقیر نخواهد شد.
در باب لباس ظاهر لباس باید اسراف و تبذیر، لباس شهرت و تجملی نباشد نشانه انسان متقی آن است که لباسش معمولی و در حد عموم مردم است انسان متقی دنبال خاص بودن لباس نیست. انسان متقی در تقوا و امور معنوی خاص است. لباس متقی ،لباس اقتصادی و میانهروی است .
مرحوم علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در کتاب حلیه المتقین در مورد امور عادی زندگی و وضعیت زندگی مومنین با استفاده از روایات مطالب زیادی را بیان کردند حلیه به معنی زینت است اگر کسی به این احکام و آداب عمل کند به زینت متقین آراسته شده .
همچنین در کتاب مفاتیح الحیات آیت الله جوادی مطالبی در این باب آمده شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان یعنی چگونه می توان به بهشت راه یافت و کلید ورود به بهشت چیست را تالیف کرد ، و کتاب آیت الله جوادی مفاتیح الحیات یعنی کلیدهای زندگی ،با چه کلیدی می توان زندگی را آباد کرد.در باب اول کتاب راجع به لباس مطالب مفصلی راجع به نوع پوشش و رنگ توضیحاتی ارائه شده همچنین در کتاب مفاتیح الحیات آیت الله جوادی مطالبی در این باب آمده.
در فصل ۷ کتاب در باب لباس نکات خوبی با استفاده از احادیث بیان شده ، لباس در شخصیت انسان تاثیر دارد از روی لباس می توان به اخلاق وایمان طرف پی برد البته گاهی کسی لباس پشمینه می پوشد و ادعای صوفیگری میکند ولی از همه چیز دور می باشد ولی عموماً از ظاهر لباس می توان به باطن اشخاص پی برد .فرمود مواظب لباس خود باشید.
در روایات فراوان آمده لباس کثیف و تجملی نپوشید لباس آراسته بپوشید بحث مهم تر لباسی که زندگی ما را در بر میگیرد اقتصاد است. میانه روی لباس زندگی باشد .چه به معنی خاص و چه به معنی عام یعنی چیزی که سراسر زندگی انسان را دربرگرفته لباس باطن باید چگونه باشد ؟
قرآن کریم می فرماید:《قد انزلنا علیکم یواری سوآتکم وریشاً و لباس التقوی ذلک خیر ؛ اعراف -۲۶》 ای فرزندان آدم برای شما لباس نازل کردم که زشتی های شما را بپوشاند و زینت[ریشا] شما باعث افتخار شما باشد البته لباس تقوی بهتر است.
میانه روی در لباس یعنی زندگی شما باید بر محور تقوی باشد آنچه که از انسان دیده می شود در نگاه اول ابتدا ظاهر و لباس انسان است که به چشم میآید لباس زندگی شما میانهروی باشد و به اسراف نباشد در آیه نکات مهمی آمده فرمود:
" قد انزلنا علیکم لباسا " یعنی نعمتی است که ما به شما دادیم . همین لباس شما نعمت شماست و باید قدردان نعمت باشید لباس اشرافیت ،لباس ناشکری ست لباسی بپوشید که خدا محبوب خداست. چون فرمود ما لباس را برای شما نازل کردیم تا عیوب شما را بپوشاند.
✅ نکته دوم: در روایا ت ذیل تفسیر آیه از قول امام باقر آمده《قد انزلنا علیکم لباساً یواری سوآتکم》 از ابتدا تا اینجا یعنی لباس ظاهر و پوشش شما (وریشاً)یعنی امکانات زندگی خدای متعال امکانات زندگی را برای شما فرستاد ولی به گونه ای نباشد که از این امکانات در مسیر غیر خدا استفاده شود و از حد اعتدال و میانه خارج شوید
در قسمتی که فرمود؛ لباس تقوا بهتر است امام باقر فرمودند: منظور پاکدامنی است پاکدامنی لباس تقواست انسان اگر عفت داشته باشد از همه امکانات مادی بهتر است.
✳️ در روایات داستانی نقل شده : شخصی محضر پیامبر آمد و ۱۲ درهم به پیامبر داد و عرض کرد یا رسول الله با این پول لباسی برای خود تهیه کنید. پیامبر برای خرید در مسیر بازار کنیزی را دید که چهار درهم خود را گم کرده بود، چهار درهم از آن پول را به کنیز داد. و یک پیراهن چهار درهمی برای خود که در سطح عموم و فقرا باشد انتخاب کردند .در مسیر فقیری را دیدند که لباس کهنه ای به تن داشت پیامبر لباس خود را به فقیر دادند و لباس دیگری برای خود خریدند در برگشت کنیز را دید که گریه میکند فرمود چرا نرفتی؟ گفت از ارباب برای دیر آمدن میترسم.
پیامبر همراه کنیز برای وساطت رفت صاحب کنیز رو به پیامبر گفت من به وساطت و بزرگواری شما این کنیز را در راه خدا آزاد کردم پیامبر فرمود چه پول با برکتی! دو نفر را لباس داد، مشکل کنیز حل شد ،کنیزی هم در راه خدا آزاد شد.
بحث لباس مطرح است پیامبر می توانست ۱۲ در هم برای خودش لباس بخرد ولی لباس در حد عموم مروم برای خود خریدند.
🔶ومشیهم التواضع
ویژگی سوم متقین : مشی به معنی کیفیت راه رفتن و هم به معنی خط و مشی زندگی ست معنای خاص مشی: راه رفتن است انسانهای متقی راه رفتن متواضعانه ای دارند معنای گسترده و عام اینست که انسان متقی مشی و مسیر ، طریق و همه اعمال او متواضعانه است نه تنها راه رفتن، نشست و برخاست، سخن گفتن ،نامه نگاری، پاسخگویی به سوالات،خرید و فروش، همه رفتار متواضعانه است .یعنی تواضع سراسر زندگی او را در برگرفته .
در باب کیفیت راه رفتن آیات و روایات بسیاری است.
الف) تواضع در راه رفتن؛
《ولاتَمشِ فِی الارضِ مَرَحاً اِنک لَن تَخرُقَ الارضَ ولن تَبلُغَ الجبالَ طُولاً، اسرا - ۳۷ً》 در زمین به حالت مرح (کنایه از خود راضی بودن )راه نروید خنده مستانه نکنید ،متواضع و سربهزیر باشید.
به تعبیر آیه ۱۹ سوره لقمان《وَاقصِد فِی َمشیِک》 در راه رفتن اعتدال را رعایت کنید با تبختر و خودبرتربینی، یا شل، راه نروید.
یا آیه《وعبادُ الرَّحمنِ الذَینَ یَمشُونَ فَی الارضِ هَوناً؛ فرقان - ۶۳》 بندگان خدا کسانی هستند که راه رفتن آنها در روی زمین سبک[هوناً] و با تواضع هستند دست و پا گیر نیستند مثل بعضی که باید چند نفر از جلو و عقب راه را برای آنها باز کنند نباشید.
✳️معاویة بن عمار از قول امام صادق فرمودند《 اِنَ فِی السَّماءِ مَلکَین مُوکِلین بالعِبادِ فمن تواضع لله رفعناه ومن تکبر ضعاه ، باب آدابُ المَشی》دو ملک در آسمان به بندگان می نگرند هرکس که برای خدا تواضع کند بالا میبرند و هر کسی که تکبر و ادعای بزرگی کند او را پایین می آورند.
تکبر کنیم که خود را بزرگ کنیم !!در حالی که خدا ما را کوچک میکند راه رفتن ، ماشین راندن از روی تکبر نباشد مرحوم علامه مجلسی در بحار بابی به عنوان آداب المشی دارد《قال رسول الله بِئسَ العبد تَبَختُر َواختالَ ونَسیَ الکبیرَ المتعال》 بدترین مردم کسانی هستند که با ناز راه می روند[تبختر] به حالت خرامان خرامان. بد بنده ای است کسی که اینگونه راه برود . مختال خیال زده ؛تعبیر لطیفی است انسان متکبر خیال میکند خبری است در حالی که اینگونه نیست فضیلت به معنویت و تقواست فرمود : بدترین مردم کسانی هستند که با ناز و با غرور راه میروند و خدای متعال را فراموش کردند .
کسی که تکبر دارد خدا را فراموش کرده اگر کسی بزرگی خدا را ببیند《 عَظُمَ الخالقُ فِی اَعیُنِهِم》 خدا در چشم کسی بزرگ باشد دیگر کسی در نظرش بزرگ نیست. کسی که خود را بزرگ ببیند یعنی خدا را کوچک دیده در حالی که خدا بزرگ است.
✳️روایتی از مرحوم مجلسی در همین باب آورده زمانی پیامبر از بازار رد میشدند دیدند جوانی وسط بازار افتاده و عده ای دور او جمع شدند. فرمود این اجتماع به خاطر چیست《 عن جابر النصاری قال برسول الله (ص) برجل مصروع وقد اجتمع علیه الناس ینظرون الیهفقال علی ما اجتمع هولاء ؟ فقیل له علی المجنون یصرع فنظر الیه فیال : ما هذا بمجنون ا لا اخبرکم بالمجنون حق المجنون المتبختر فی مشیته 》گفتند بنده خدایی که مجنون است به زمین افتاده. (مجنون یعنی دیوانه و یا جن زده ) بحالت صرع افتاده پیامبر نگاهی به جوان کرد گفت او که جن زده نیست آیا میخواهید دیوانه واقعی را به شما معرفی کنم؟ گفتند بله !دیوانه در نگاه پیامبر کیست؟ دیوانه کسی است که در راه رفتن تبختر داشته باشد دیوانه واقعی اوست دیوانه کسی است که خود را بزرگ پندارد.
گاهی انسان میتواند فقیر باشد ولی متکبر و جبار باشد داستان زنی که در کوچه مشغول جمع کردن فضولات حیوانی بود ، بهنگام عبور پیامبر زن با تکبر برخورد کرد پیامبر فرمود این زن جبار و فرعون است.
روایتی دیگر راوی می گوید خدمت امام باقر در مسجد بودیم فردی که از نظر اجتماعی، ظاهر و معنویت بسیار پایین بود ولی با تکبر و ناز راه میرفت حضرت باقر فرمود این جبار و مستکبراست. ما گفتیم این سائل و بدبخت است حضرت فرمود: این شخص اگر به پست و مقامی برسد از هر فرعون و جباری فرعون ترومتکبرتر است منظور این است که چه بسا انسان فقیرکه گرفتار تکبرو خیال پردازی و تصوراتی شود .
✳️ پیامبر فرمود:
《 الجنهُ طیبهً طیبُهَا الله وطیِبَ رِیحَها یُوجدُ ریحَها مِن مسیرِا الَّتی عامِِ ولا یَجِد ریح الجنَهَ، عاقِِ ولا قاطعِ رحِمِِ ، ولا مَرجِی الازاد خُیَلاء》بهشت بوی خوشی دارد. بوی خوش آن دو هزار سال حرکت می کند وبه مشام می رسد .بوی بهشت از مسافت ها قابل استشمام است و پیامبر فرمود بوی بهشت را نمی شنود سه گروه .
یک :کسی که عاق والدین شده باشد.
دو: کسی که قطع رحم کرده شده باشد.
سه: کسی که از روی تکبر دامن به روی زمین می کشد لباس باید از روی تکبر نباشد مشی و راه رفتن انسان های متقی باید فاقد تکبر و بخل و خودبرتربینی باشد.
نکته اول ، این بود که تواضع در راه رفتن به چه معناست
نکته دوم : خط و مشی باید متواضعانه باشد ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه آورده یکی از کنیه های امیرالمومنین ابوتراب بود که حضرت این کنیه را بسیار دوست داشت ابوتراب یعنی خاکی و متواضع ،که نشست و برخاست او مثل دیگر مردم است.
مشی و حرکت کلی زندگی او متواضعانه است در هر حالت چه زمانی که با پیامبر بودند و چه زمانی که حاکم بودند .غذای ایشان دوستان ،خانه ایشان یکی بود زندگی انسان و راه و روش در همه حالات باید متواضعانه باشد .
🔶غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم
متقی پایین انداخته و فرو بسته[غضوا] چشم را از آنچه بر او حرام گشته. به محرمات الهی نگاه نمیکند.
اگر نگاه به هر چیزی باشد از دایره تقوی خارج میکند. چشم باید در اختیار و در دایره تقوی ودر کنترل عقل باشد. البته کلام حضرت را می توان از دو جهت بررسی کرد.
الف) از نظر فقهی: نگاه به نامحرم حرام است آیا در ازدواج می توان به صورت دختر نگاه کرد ؟حال نگاه چه شخص حاضر یا نگاه به فیلم و عکس به قصد شهوت. احکام مختلفی که در رسالات ذکر شده در استفتائات آمده نگاه به عکس و فیلم در حالی که ریبه و شهوت در او باشد ،چه بشناسد یا خیر حرام است .
در قدیم عکس نامحرم که در تلویزیون نشان داده می شد چشم ها را پایین میانداختند آهنگ در تلویزیون پخش میشد با اینکه تلویزیون عمومی است ولی خودشان مراقب بودند. در قرآن آمده است:
《قل للمومنین یَغُضُوا مِن اَبصارِهِم ویَحفَظُوا فُروجَهم ذلِک اَزکَی لهم؛ نور- ۳۰》به مومنین بگو چشم خود را پایین بیندازد که برای خودشان بهتر است در شان نزول این آیه آمده جوانی در کوچه چشم به زنی دوخته بود آنقدر که شاخه درختی داخل چشم او رفت با همین وضع نزد پیامبر رفت و شرح ماوقع داد که در همین زمان این آیه نازل شد .
✳️مرحوم کلینی در کافی شریف باب اجتناب المحارم از قول امام باقر آورده
《کل عین باکیه یوم القیامه غیر ثلاث عین سهرت فی سبیل الله وعین فاضت من خشیه الله و عین غضت عن محارم الله》!! در روایت بسیار آمده هر چشمی در قیامت گریان است مگر چشمی که برای حسین گریان باشد ولی در این روایت آمده چشمها در قیامت گریان است مگر؛
اول:چشمی که در راه خدا شب بیداری داشته ه باشد برای حل مشکل علمی ، خانوادگی، پاسداری از مرزها، فرمود این چشم فردای قیامت گریان نیست .
دوم: چشمی که از خوف الهی اشک بریزد در قیامت گریان نیست.
سوم: چشمی که از نامحرم چشم پوشید در قیامت گریان نیست و عذاب ندارد و خوشنود است
《قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ نَظَرَ إِلَى امْرَأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ أَو غَمَّضَ بَصَرَه لَمْ یَرْتَدَّ إِلَیْهِ طَرْفُهُ حَتَّى یُعْقِبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ》
اگر انسان در مقابل نامحرمی چشم فرو بست یا به آسمان چشم دوخت همان لحظه خدا اجر می دهد اجر اوایمان است،نه یک ایمان عادی، بلکه طعم ایمان را به او می چشاند. مانند شیهایی که بو دارد ، ساعاتی که نور دارد ، ایمان چنینی هم طعم دارد.
ب. از جهت طریقتی:
《فِیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى ع یَا مُوسَى مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی فَإِنِّی أُبِیحُهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ لَا أُشْرِکُ مَعَهُمْ أَحَداً.》
خدا به موسی گفت یا موسی هیچ چیزی مثل ورع از محرمات باعث نزدیکی به من نمی شود. پاداشی می دهم که ندانند این پاداش از کجا آمده .
منظور فقط نگاه به نامحرم نیست هر چیزی است که باید نسبت به آن حرمت نگه داشت و فاصله گرفت و چشم از آن فرو بست.
✳️_امام صادق: َ《 کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً》 نگاه به بازار، نگاه به تجملات، نگاه به نامحرم،چه بسیار نگاهی که حسرت طولانی به بار می آورد گاهی نگاه به یک مبل، گوشی ،پرده ،نامحرم تا چندین ماه فکر انسان را مشغول می کند فقط منظور نامحرم نیست.
اگر گفته شده به بازار کمتر بروید بازار رفتن حرام نیست ولی اگر میخواهید طریقتی باشید باید نگاه خود را کنترل کنید از امیرالمومنین روایت شده
《 النَّظَرُ إِلَى الْبَخِیلِ یُقْسِی الْقَلْب》
نگاه به بخیل قسی القلب می کند بخیل که نامحرم نیست بعضی نامحرم جنسیتی و بعضی نامحرم ایمانی هستند بخیل اهل ایمان نیست چون حسود است .
حضرت فرمود تکبر بیماری مسری است بخل هم اینگونه است بخیل نمیخورد زیارت نمیرود فقط پول جمع می کند نگاه به بخیل انسان را بخیل می کند.
در خطبه ۱۶۰ حضرت در مورد انبیاء مختلف فرمود:
《 مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ مَا یَدُلُّکُ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا إِذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِه...》
انسان اگر چیزی را دوست نداشته باشد دوست ندارد به آن بنگردو حتی از آن یاد کند پیامبر چقدر از بدی های دنیا گفت زمانی که با مقام خاص خود و اهل بیت در فقر و گرسنگی بودند .دنیا جای خوبی نیست نگاه به دنیا حرام است .
اگر از چیزی بدمان بیاید نه به آن نگاه و نه به دنبال آن می رویم .
کلام حضرت یک بخش فقهی و یک بخش عرفانی است از نگاه کردن به خیلی چیزها باید پرهیز کرد نگاه دل مشغولی ایجاد میکند دل مشغولی غفلت می آورد .
نکته سوم همانگونه که نباید به بعضی نگاه کرد نگاه به بعضی چیزها خوب و تقوی ساز است .
✳️در روایتی آمده عدهای برای تجارت به چین رفته بودند به محضر پیامبر باهم صحبت میکردند پیامبر فرمود تجارت خوب است. فرمود شخصی بیشتر از شما سود کرده. تجار از او سوال کردند چه کردی
؟
گفت:《 أَنِّی خَرَجْتُ مِنْ بَیْتِی وَ أَرَدْتُ حَاجَةً کُنْتُ أَبْطَأْتُ عَنْهَا فَخَشِیتُ أَنْ تَکُونَ فَاتَتْنِی》 دنبال کسب پول رفته بودم ولی برای اینکه دست خالی بر نگردم.
《 فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَأَعْتَاضَنَّ مِنْهَا》 عوض آن پولی که شاید به دست بیاید یا به دست نیاید《النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ عَلِیٍّ عِبَادَةٌ 》
چون بارها از پیامبر شنیده بودم نگاه به چهره علی عبادت است پیامبر فرمود تنها عبادت بلکه بهترین عبادت است که تو میخواستی دو دینار کسب کنی ولی تجارتی کردی که از هر دلار و دینار پرسودترین است نگاه به چهره امیرالمومنین آدم ساز است. نگاه به در و دیوار حرم امیرالمومنین انسان ساز است .
مرحوم شیخ طوسی در امالی روایتی آورده
《 النَّظَرُ إِلَى عَلِیٍّ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَیْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ فِی الصَّحِیفَةِ- یَعْنِی صَحِیفَةَ الْقُرْآنِ- عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْکَعْبَةِ عِبَادَةٌ. وَ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ》
نگاه به حضرت علی عبادت.
نگاه به والدین از روی مهربانی عبادت .
نگاه به قرآن عبادت .
نگاه به کعبه عبادت است .
مرحوم شیخ حر عاملی در الوسایل بابی دارد که نگاه به مسجد الاقصی و بیت المقدس عبادت است و نگاه به کعبه و نگاه به عالم عبادت است.
✅ تذکر: نگاه به وجه علی و نگاه به وجه عالم عبادت است.
(وجه در لغت به معنی مستقبل کل شی ) (وجه شاید به معنای جهت گیری هم باشد) یعنی پیروی از عالم عبادت است. جلوی هر چیزی را وجه گویند وجه در فارسی صورت گفته می شود ولی وجه در لغت به معنی جلو و پیش رواست نگاه به وجه علی و عالم عبادت است یعنی ببینید نگاه امیرالمومنین یا عالم به چه سمتی است .
صورت انسان در راه رفتن رو به مسیر است وقتی میگویند نگاه به صورت علی یعنی ببین علی به کجا نگاه می کند همان جا مقصد تو باشد وجه نگاه عالم به کجاست همان سمت را برو که مسیر عبادت است.
《 وَ النَّظَرَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ ع عِبَادَةٌ》که در روایت دارد مطلق سادات مدّ نظر است نه صرفا ائمه معصومین علیهم السلام.
اللهم عجل لولیک الفرج
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۹ - ۷ رجب
💢بخش سوم خطبه۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
🔶وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ؛
پنجمین صفت متقین کسانی که،گوشهایشان رابر علمی نافع که مختص آنهاست[لَهُمْ] متوقف و وقف کرده اند [وَقَفُوا] .
_عبارت[ لهم] نشان از اختصاصی بودن این علم نافع برای متقین است.
_معنای وقفوا :
١. متوقف ساختن گوش بر علم نافع
٢. وقف کردن گوش در شنیدن علم نافع با تلاش پاره وقت نه علم حاصل میشود نه هدایت، باید انسان خود را وقف کند تا به نتیجه برسد.لازمه رسیدن به وادی تقوا وقف شدن است.
در احکام وقف ذکر شده که صرف موقوفه در غیر نظر واقف و متولی جایز نیست، پس وقف گوش در علم یعنی رفتن به مسیری غیر از آنچه خدا خواسته جایز نیست.
_از جمله توصیه های حضرت خضر به جناب موسی:《 إِنَّ الْقَائِلَ أَقَلُّ مَلَالَةً مِنَ الْمُسْتَمِعِ فَلَا تُمِلَّ جُلَسَاءَکَ إِذَا حَدَّثْتَهُمْ ... یَا مُوسَى تَفَرَّغْ لِلْعِلْمِ إِنْ کُنْتَ تُرِیدُهُ فَإِنَّمَا الْعِلْمُ لِمَنْ تَفَرَّغَ لَه》
موسی هروقت خواستی برای کسی سخنرانی کنی بدان که سخنران کمتر از شنونده خسته میشود، لذا مراقب باش مستمعین خسته نشوند.... ای موسی برای به دست آوردن علم راهی نیست، جز این که خود را از همه کارها(دلمشغولی ها) فارغ کنی، چرا که علم فقط برای کسانیست که این گونه خود را فراغت بال میدهند.
_باتوجه به این پنج صفتی که از ابتدای خطبه تا به اینجا برای متقین ذکر شد(منطق، ملبس، مشی،أبصار و اسماع ) که همگی اشاره به همین اعضا و جوارح جسمانی دارد در مییابیم که برای متقی شدن نیاز به ابزاری غیر از آنچه داریم نیست به شرطی که آداب ذکر شده در استفاده از آنها را رعایت کنیم.
_اهمیت گوش: هر کسی کر باشد حتما لال هم هست؛ ولی اگر کسی لال باشد حتما کر نیست. گوش است که نطق را باز میکند، حرف خوب زدن بعد از خوب شنیدن حاصل میشود.
_ در آیه١٠سوره ملک از قول کافران آمده است:《 وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ》
اگر ما (حق را) مىشنیدیم یا تعقل مىکردیم، در زمره اهل آتش نبودیم.
_منظور از علم نافع: هر حرفی را نباید شنید، هر کتابی را نباید خواند، هر سخنی را نباید شنید، هر فیلمی را نبینید.
آیت الله جوادی: برخی بزرگان با خود عهد شرعی میکردند( مثل نذر و قسم واجب است) که کتاب قصه و داستان و... نخوانند چون رسیدن به تقوا متوقف بر شنیدن علم نافع است.
_علم نافع علمی است که مربوط به هدایت و آخرت باشد. هر چیزی هم که مربوط به آخرت بود را هم نباید شنید فقط آنچه که نافع آخرت شخص تو باشد.
_زیاد کردن اطلاعات عمومی خوب است ولی تا جایی که نفعی برای شخص داشته باشد یا از گرفتاری های مردم بتواند مشکل حل کند.
_علم نافع علمی است که به دنیا طلبی گرایش نداشته باشد. علم نافع اثرش در اعمال انسان است، اگر علمی در عمل شخص تاثیر نداشت آن علم نافع نیست.
✳️ روایتی در رابطه با حضرت موسی در مورد علم نافع:
《کَانَ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع جَلِیسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ قَدْ وَعَى عِلْماً کَثِیراً فَاسْتَأْذَنَ مُوسَى فِی زِیَارَةِ أَقَارِبَ لَهُ فَقَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّ لِصِلَةِ الْقَرَابَةِ لَحَقّاً وَ لَکِنْ إِیَّاکَ أَنْ تَرْکَنَ إِلَى الدُّنْیَا فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ حَمَّلَکَ عِلْماً فَلَا تُضَیِّعْهُ وَ تَرْکَنْ إِلَى غَیْرِهِ فَقَالَ الرَّجُلُ لَا یَکُونُ إِلَّا خَیْراً وَ مَضَى نَحْوَ أَقَارِبِهِ فَطَالَتْ غَیْبَتُهُ فَسَأَلَ مُوسَى ع عَنْهُ فَلَمْ یُخْبِرْهُ أَحَدٌ بِحَالِهِ فَسَأَلَ جَبْرَئِیلَ ع عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ جَلِیسِی فُلَانٍ أَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ قَالَ نَعَمْ هُوَ ذَا عَلَى الْبَابِ قَدْ مُسِخَ قِرْداً (بوزینه) فِی عُنُقِهِ سِلْسِلَةٌ فَفَزِعَ مُوسَى ع إِلَى رَبِّهِ وَ قَامَ إِلَى مُصَلَّاهُ یَدْعُو اللَّهَ وَ یَقُولُ یَا رَبِّ صَاحِبِی وَ جَلِیسِی فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا مُوسَى لَوْ دَعَوْتَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ تَرْقُوَتَاکَ مَا اسْتَجَبْتُ لَکَ فِیهِ إِنِّی کُنْتُ حَمَّلْتُهُ عِلْماً فَضَیَّعَهُ وَ رَکِنَ إِلَى غَیْرِهِ》
جناب موسی یک رفیقی داشت که سینه او مملو از علم بود، روزی خطاب به موسی گفت که میخواهم برای دیدار اقوام بروم، چرا که مدتی است آنها را ندیده ام.
حضرت موسی فرمودند که صله رحم کار بسیار خوبی است، ولی مواظب باش این علمت تورا به دنیا گرایش ندهد، چرا که اگر با دنیا طلبی آمیخته شد دیگر نافع نخواهد بود،
بعد از مدتها خبری از این شخص نشد موسی کلیم سراغ او را از جبرائیل گرفت؛ جبرئیل گفت:پشت در خانه توست در حالی که به میمون مسخ شده (در آن زمان مسخ انسان گناهکار به حیوان وجود داشته و هر انسانی که مسخ میشد بعد از سه روز میمرد)
بعد از شنیدن این امر موسی به محلی که در آن نماز میخواند رفت و به دعا در درگاه خدا پرداخت و گفت: پرودگارا او از یاران و همنشین من بود به داد این دوستم برس.
خداوند به او وحی کرد:ای موسی اگر آنقدر دست به دعا برداری که استخوان های دست و گردنت از کار بیوفتد، هرگز دعایت در مورد آن شخص به اجابت نمیرسد، من علم به او دادم و او علم را در راه دنیا خرج کرد و آن را از بین برد.
✳️محدث نوری در سفینه البحار:
موسی کلیم به خدا گفت میخواهم عابد ترین بندگانت را ببینم.
فرمود: در فلان روستا کنار دریا او را ببین. موسی رفت دید یک مرد بیمار، درهم شکسته ای آنجاست،
گفت خدایا من انتظار داشتم یک نفری در حال عبادت را به من نشان بدهی.
فرمود: این عابدترین بنده من است.
جبرئیل نازل شد که موسی الان میخواهم چشم های او را هم از او بگیرم بشنو که مقام عبادت او چیست.《 متعتَنی بهما حیثُ شئت و سلَبتنی ایاهُما حیثُ شئت و ابقبتَ لی فیک طول الامل》
تا الان به من نعمت چشم داده بودی و الان تصمیم گرفتی چشمم را بگیری، من بهره ام را از چشمهایم برده ام. چشمم رفت ولی محبت و آرزویم به تو از بین نرفت.
عبودیت به تحمل سختی و دیدن شیرینی و زیبایی آن است.
✳️مرحوم شهید ثانی که یکی از نوادر تاریخ علمای شیعه است کتابی به نام "مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد" دارد ،
در مقدمه آن کتاب میگوید همه بچه های پسرم پس از مدتی از دنیا میرفتند آنقدر این امر بر من سخت شد که روایات باب مرگ و میر و قضاء را جمع کردم تا مسکن خود و خانواده ام باشد. از جمله این روایت:
حضرت عیسی از کنار مردی رد میشد که هم جذام داشت، هم پیسی و هم فلج بود. او دائم میگفت: 《 الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِی عَافَانِی مِمَّا ابْتَلَى بِهِ کَثِیراً مِنْ خَلْقِهِ 》خدا را شکر به من عافیت داد در حالی که خیلی ها را گرفتاری داد.
حضرت عیسی فرمود تو که به هر بلایی مبتلا هستی، چه چیزی از تو دفع شده؟ 《فَقَالَ: یَا رُوحَ اللَّهِ أَنَا خَیْرٌ مِمَّنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ فِی قَلْبِهِ مَا جَعَلَ فِی قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِهِ. فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ هَاتِ یَدَکَ فَنَاوَلَهُ یَدَهُ فَإِذَا هُوَ أَحْسَنُ النَّاسِ وَجْهاً وَأَفْضَلُهُمْ هَیْئَةً قَدْ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ مَا کَانَ بِهِ فَصَحِبَ عِیسَى علیه السلام وَتَعَبَّدَ مَعَهُ》
ای روح الله چیزی دارم که خیلی ها ندارند من خدا را میشناسم.
فرمود: دست خود به من بده، حضرت دست او را گرفت و این بیمار افتاده تبدیل به یک جوان زیبایی شد و تمام بیماریهای او از بین رفت وجزو اصحاب حضرت عیسی شد.
_اگر کسی میخواهد به مقام متقیان برسد باید در خوشی و ناخوشی رابطه اش را با خدا حفظ کند، چرا که در هر نزاعی که با خدا شکل بگیرد شکست با ماست، چون خدا عزیزو شکست ناپذیر است.
🔶و نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ، کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ؛
ششمین صفت متقیان ؛ در سختی و ابتلائات حال آنان مانند حال آسایش و رفاه است.
توجه متقی به خدا فقط برای روز های آسایش نیست، در همه حال در حال شکر و حمد خدایند.
(میرزا حبیب الله خوئی:
《 أنّهم موطّنون أنفسَهم على ما قدّره اللّه فی حقّهم من الشدّة و الرّخاء و السّراء و الضّراء و الضّیق و السّعة... و محصّله وصَفَهم بالرّضاء بالقضاء.》
همه وجود آنها بر آنچه خدا از خوشی و نا خوشی، تنگی و آسایش و گرفتاری مقدر کرده تسلیم است...... گویی حضرت انها را توصیف میکند به رضایت در برابر قضا و قدر الهی.
_آدمی همیشه از رفاه و آسایش استقبال میکند و در آن حالت کاملا راضی است، میفرماید در حالت سختی و رنج هم باید همینطور باشید.
_اصل آن است که انسان برای برطرف شدن مشکلاتش از هیچ تلاشی فروگذار نکند، مجاهدت وظیفه ماست. اما اگر اراده ی الهی بر بیماری یا سختی بود: اولا اعتماد داریم به خدایی که حکیم و رئوف است و به احدی ظلم نمیکند؛ ثانیا میدانیم جزع و فزع ثواب ابتلائات را ضایع میکند پس پذیرش مشکلات و تسلیم و رضا به آنها بهترین مسیر است.
_ دعا با جزع و فزع فرق دارد. در سختی ها دعا کنید.
✳️دعای 15 صحیفه سجادیه:
《 اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا لَمْ أَزَلْ أَتَصَرَّفُ فِیهِ مِنْ سَلَامَةِ بَدَنِی، وَ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا أَحْدَثْتَ بِی مِنْ عِلَّةٍ فِی جَسَدِی فَمَا أَدْرِی، یَا إِلَهِی، أَیُّ الْحَالَیْنِ أَحَقُّ بِالشُّکْرِ لَکَ، وَ أَیُّ الْوَقْتَیْنِ أَوْلَى بِالْحَمْدِ لَکَ أَ وَقْتُ الصِّحَّةِ الَّتِی....... 》
خدایا شکر که من همیشه سالم بودم .
خدایا شکر بخاطر بیماری که برمن عارض شده.
خدایا آیا در موقع بیماری باید تو رو شکر کرد یا حین سلامت؟ (ودر ادامه بقدری از فواید و فضایل بیماری میگوید که انسان با خود به این نتیجه میرسد که بیماری هم حال بدی نیست وموجب بالا رفتن و پیشرفت است. )
✳️ در کافی در بَابُ الرِّضَا بِالْقَضَاء(رضایت وتسلیم در برابر قضا و قدر الهی) احادیتی در این زمینه آمده:
_عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ فِیمَا أَحَبَّ الْعَبْدُ أَوْ کَرِهَ وَ لَا یَرْضَى عَبْدٌ عَنِ اللَّهِ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهُ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ.
امام صادق علیه السلام میفرمایند:شکیبایى و خشنودى نسبت به آنچه خدا مى کند ، خواه خوشایند بنده باشد یا نه ، در رأس عبادت خداست . و هیچ بنده اى، در پیشامدهاى خوشایند و ناخوشایند از خدا خشنود نباشد ، مگر این که آن برایش بهتر باشد .
_سر اطاعت و بندگی خدا، صبر و رضایت از خدا در آنچه که دوست میداری یا از آن اکراه داری است.....(سر مهمترین بخش از بدن هر انسانی است.)
_گاهی شخص چیزی را از خدا میخواهد وبه آن مصر است، ولی با گذشت زمان متوجه اشتباه خود میشود و خدا را به خاطر اجابت نشدن آن شکر میکند.
《 أَنَّ فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع یَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ فَإِنِّی إِنَّمَا أَبْتَلِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أُعَافِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَزْوِی عَنْهُ مَا هُوَ شَرٌّ لَهُ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا یَصْلُحُ عَلَیْهِ عَبْدِی فَلْیَصْبِرْ عَلَى بَلَائِی وَ لْیَشْکُرْ نَعْمَائِی وَ لْیَرْضَ بِقَضَائِی أَکْتُبْهُ فِی الصِّدِّیقِینَ عِنْدِیإذا عمِلَ بِرِضائی وأطاعَ أمری》
امام صادق علیه السلام : آنچه خداوند عز و جل به موسى بن عمران علیه السلام وحى کرد ، آن بود : «اى موسى بن عمران ! هیچ آفریده اى محبوب تر از بنده مؤمنم نیافریدم . من او را به آنچه خیرش در آن است ، مبتلا مى کنم؛ بدانچه خیرش در آن است ، عافیت مى بخشم؛ آنچه را که شرّ او در آن است ، از او دور مى کنم .انچه بنده ام را به صلاح مى آورد ، داناترم . پس در برابر بلا شکیبایى و براى نعمت سپاسگزارى کند و به قضای من خشنود باشد ، و بر طبق خشنودى من رفتار و از من فرمانبرى نماید ، او را از زمره صدّیقان نزد خودم بنویسم.
🔶وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ لهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ
هفتمین صفت متقین ؛ اگر آن اجل (انقضا) که خدا قرار داده، نبود؛ روح انها به خاطر شوقی که نسبت به پاداش و ترسی که از عذاب دارند، یک لحظه در بدنشان نمیماند.
_مرگ زودتر به پاداش اعمال نیک میرساند و از آن طرف فرصت انجام گناهی که مستوجب عذاب باشد را میگیرد.
_متقین کسانی هستند که آخرت آبادی برای خود ساخته اند و در بند این دنیای مادی زودگذر نبوده و نیستند، اگر عمر مقدری که خدا برای آنها در نظر گرفته نمی بود، آنها شوق رفتنشان بیش از ماندنشان بوده است. به شوق پاداش های الهی به خاطر انجام تکالیف و عبادات، و ترس از عذاب الهی در مورد ترک فعل ها و معصیت ها (میترسند اگر بمانند گناه کنند و دچار عقوبت شوند)
_آیه ١۴۵ آل عمران: 《وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَاباً مُؤَجَّلًا》
هیچکس جز به فرمان خدا نمىمیرد، (و این) سرنوشتى است تعیین شده.
_اگر اختیار دست متقین بود خیلی زودتر از دنیا میرفتند ولی خداوند عمری به آنها میدهد تا دیگران جلوهی انسان کامل و بهشتی را ببینند و به سمت آنها گرایش پیدا کنند و برای رسیدن به آنها تلاش کنند.
_ انسان هرگز نباید به اعمال خود اعتماد کند.
امید به خدا بیشتر از اعمال باشد:
《 قَالَ لُقْمَانُ لابْنِهِ: یَا بُنَیَّ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً لَوْ أَتَیْتَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ خِفْتَ أَنْ یُعَذِّبَکَ وَارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ وَافَیْتَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِإِثْمِ الثَّقَلَیْنِ رَجَوْتَ أَنْ یَغْفِرَ》
در نصایح لقمان به فرزندش آمده:طوری از خدا بترس که اگر در روز قیامت در پرونده اعمال عبادت جن و انس بود باز هم بترسی که مباداخدا آن ها را نپذیرد؛ و از آن طرف آنقدر نسبت به خدا امیدوار باش که گویی اگر با گناه جن و انس وارد قیامت شدی خدا میبخشد.خوف و رجاء باید باهم و در کنار هم باشد.
✳️در روایات دعا برای طول عمر آمده
چون الدنیا متجر اولیاءاست ولی اگر بناست عمر در گناه بگذرد مرگ بهتر است: (دعا برای مرگ، توجه به مرگ را در انسان زنده میکند و توجه به مرگ، موجب دوری از گناه میشود./دعا برای مرگ با خود کشی منافات دارد)
دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه:
《 وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ، فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ》
خدایا آنقدر به من عمر بده تامن تمام عمر مشغول عبادت باشم، ولی اگر بنا شد عمر من مرتع و جولانگاه شیطان شود؛ جان مرا قبل از اینکه دشمن تو شوم یا بر اثر گناه و دشمنی عذاب تو بر من لازم شود، بگیر.
_پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: 《 لا یَتَمنّى أحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بهِ ، فإن کانَ ولابُدَّ فاعِلاً فلْیَقُل: اللّهُمّ أحیِنی ما کانَتِ الحَیاةُ خَیرا لی ، وتَوَفَّنی إذا کانَتِ الوَفاةُ خَیرا لی》
کسی در سختی هایی که نازل میشود طلب مرگ نکند و اگر ناچار به این کار شدید این چنین بگویید:خدایا اگر زندگی برای من بهتر است، مرا زنده نگه دار؛ ولی اگر مرگ برایم بهتر است، اسباب مرگ مرا زودتر فراهم کن.
خود کشی از گناهان کبیره ای است که خداوند از آنها نمیگذرد.
_در بسیاری از اوقات مرگ زودرس بر اثر اعمال خود انسان است:
حکمت ١۴٣: 《الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَم》
هم و غم و حرص، نصف پیری است.
ححکمت ٢۱۱:《وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ》
جزع و فزع از یاران زمان است.
(گذشت زمان مارا به مرگ میرساند و جزع و فزع ما را به سوی مرگ هدایت میکند.)
در کتاب شریف کافی، باب قطیعه الرحم این چنین روایت شده:《 قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ(ع) فی خُطبَتِهِ: أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ، فَقامَ إلَیهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الکوّاءِ فَقالَ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ، أوَتَکونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ؟
فَقالَ: نَعَم وَیلَک! قَطیعَةُ الرَّحِمِ، إنَّ أهلَ البَیتِ (یک خانواده ای) لَیجتَمِعونَ ویتَواسَونَ وهُم فَجَرَةٌ فَیرزُقُهُمُ اللّهُ، وإنَّ أهلَ البَیتِ لَیتَفَرَّقونَ ویقطَعُ بَعضُهُم بَعضا فَیحرِمُهُمُ اللّهُ وهُم أتقِیاءُ.》
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
پناه میبرم بخدا از گناهانى که نابودى و مرگ را زودتر میکند
. عبد اللّٰه بن کواء یشکرى برخاست و گفت: اى امیر مؤمنان مگر گناهانى هم هست که مرگ را زودتر برساند؟
فرمود: آرى واى بر تو! مثلا قطع رحم، چه بسا خانوادهای که گرد هم می آیند و یارى هم می کنند و با اینکه از حق دورند خداوند به آنها روزى میدهد،
و (چه بسا) خاندانى که از هم جدا شوند و از همدیگر ببرند پس خدا آنها را محروم از روزىکند با اینکه پرهیزگارند.
اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
الحمدلله رب العالمین
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۱۰ - ۸ رجب
💢بخش چهارخطبه۱۹۳💢
خطبه متقین
🔶عظم الخالق فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ؛
هشتمین صفت متقین ، خدا را بزرگ می بینند. خدا در جسم و جان آنها بزرگ است.، از طرفی وقتی خدا چشم کسی را پر کند مادون خدا در چشم آنها کوچک است.
به هیچ چیز طمع و از کسی هراس تدارند.
چون خدا را بزرگ یافته اند غیر خدا را کوچک می بینند.
در حکمت ۱۲۹ همین مطلب آمده:
《عِظمُ الخالقِ عندَکَ یُصغَرُ المخلوق فی عینِک》بزرگی خدا در چشم انسان ،مخلوق را کوچک می کند. نه از باب تحقیر و بی توجهی ، بلکه از روی باور که مخلوق کاره ای نیست. مسبب الاسباب اوست.
آسمان و زمین بر روی بنده ای بسته شود ولی تقوای الهی را پیشه خود کند، خدا راه را برای او باز می کند. بزرگ دیدن خدا، وابستگی به غیر و مرید دیگران بودن را ، از بین میبرد.
در خطبه ۱۴۷ فرمود:
《اِنه لا یَنبغی لِمَن عَرَفَ عظَمهُ اللهُ اَن یَتَعَظَم 》
برای کسی که عظمت خدا را درک کرده هیچ سزاوار نیست که ادعای بزرگی کند.
《فاِنَ رَفعَهَ الذینَ یَعلَمونَ ما عظمتُُهُ اَن یَتَواضَعُوا له و سلامَهَ الذینَ یَعلَمونَ ما قدرُتُهُ اَن یَستَسلِموا له 》
اگر کسی عظمت خدا را فهمید در مقابل خدا فروتن میشود.، قدرت خدا را درک کرد در برابر قدرت تسلیم خواهد شد.
جمله " عظم الخالق " در واقع حکایت از معرفت بالای متقین دارد و متقی واقعی خدا شناس است درک عظمت خدا در گرو شناخت اوست.
کسی که عظمت خدا را دید به دنیا توجه نمی کند. و این بزرگی حاصل شود جزو متقین خواهد بود.
✅ در حالات امیرالمومنین بی رغبتی بدنبا برای جیست؟!
فرمود: عقیل نترس اگر عالم پشت علی باشد برای من عزت و شوکت نمی اورد ، اگر کسی هم دنبال من نباشد موجب ترس و ذلت من نمیشود. تنها در مقابل دشمنان می ایستم.
این عظمت و دلبسته نبودن به هیچکس و هیچ چیز، از جایی بدست می آید که عظمت خدای متعال را بفهمد. درک شد دلبسته نمیگردد.
در خطبه ۲۲۴ فرمود: 《 وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین.》
اگر تمام آسمان و زمین به علی بدهند که در مورد یک موجود ریز مثل مورچه پر کاهی از دهان او بیرون بکشم هرگز چنین کاری نخواهم کرد. دنیای شما برای من بی ارزش است.
رسیدن به چنان مقامات ظاهری هیچ میشود وقتی عظمت خدا شناخته شود.دیدن عظمت باعث میشود قلب در برابر زر و زیور دنیا کرنش نکند.
مرحوم علامه شوشتری در بهج الصباغه اورده: پادشاهی بر عارفی گذشت ولی عارف محلی به او نگذاشت. پادشاه گفت:
《 لِمَ ما قمتَ لی وأنتَ رعیّتی وعبدی؟ 》
پادشاه گفت چرا احترام نکردی ؟
او منتطر احترام این شخص است او محتاج است بخاطر بی توجهی بهم می ریزد.
اگر درک عطمت خدا کند ، احترام دیدن یا ندیدن مهم نیست. چون محتاج ان احترام نیست.
《فقال له العارف: بل أنتَ عبدُ عبدی》
عارف پاسخ داد: من بنده و رعیت تو نیستم بلکه تو بنده ی بنده خودم هستی.
《قال: وکیف؟ قال: لأنّک عبدَ هواک وأنا جعلتُ الهوى عبدی》
پرسید: چگونه و چطور؟
عارف گفت: تو بنده آمال و هوس ، من آنها را بنده ی خود کردم ، نفس در بند من است. اما تو در بند نفس هستی.
(من هوای نفس را بنده ی خودم کردم پس تو بنده ی بنده ی من هستی)
او پادشاه است اما فقیر و محتاج کرنش دیگران، این فقیر است اما پادشاه، چون عظمت دارد محتاج نیست.
✳️ مرحوم قطب راوندی در الخرائج و الجرائح در باب معجزات امام زین العابدین مینویسد: َ《کَانَ عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ مَرْوَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَطُوفُ بَیْنَ یَدَیْهِ لَا یَلْتَفِتُ إِلَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ عَبْدُ الْمَلِکِ یَعْرِفُهُ بِوَجْهِهِ فَقَالَ مَنْ هَذَا الَّذِی یَطُوفُ بَیْنَ أَیْدِینَا وَ لَا یَلْتَفِتُ إِلَیْنَا فَقِیلَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَجَلَسَ مَکَانَهُ وَ قَالَ رُدُّوهُ إِلَیَّ فَرَدُّوهُ 》
عبد الملک مروان در کعبه طواف میکرد متوجه شخصی شد که اصلا به او توجهی ندارد. او هم بهم ریخت و شکسته شد.
سوال کرد او کیست که بما اهمیت نمی دهد.
فهمید که علی بن الحسین امام سجاد است. فرستاد او را احضار کردند.
《فقال: إِنِّی لَسْتُ قَاتِلَ أَبِیکَ فَمَا یَمْنَعُکَ مِنَ الْمَصِیرِ إِلَیَّ》
پدر تو را من نکشتم که نسبت بمن بیزاری می جویی
حضرت فرمود: قاتل پدرم به خاطر کارش جهنمی شد تو هم اگر میخواهی مرا بکش تا جهنمی شوی.
《فَإِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَکُونَ کَهُوَ فَکُنْ فَقَالَ کَلَّا وَ لَکِنْ صِرْ إِلَیْنَا لِتَنَالَ مِنَ دُنْیَانَا 》
عبد الملک ضایع شد و گفت: منظور ما اینست نزد ما بیا تا دنیا را بپای تو سرازیر کنیم.
《فَجَلَسَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ وَ بَسَطَ رِدَاءَهُ فَقَالَ اللَّهُمَّ أَرِهِ حُرْمَةَ أَوْلِیَائِکَ عِنْدَکَ فَإِذَا رِدَاؤُهُ مَمْلُوءٌ دُرَراً یَکَادُ شُعَاعُهَا یَخْطَفُ الْأَبْصَارَ》حضرت بر زمین نشست عبابر زمین پهن کرد و فرمود: خدایا حرمت اولیاء خود را به او نشان بده که در نزد تو چه جایگاهی دارند.
یکباره دیدند که ردا مملو از دُر نورانی و درخشنده شد. و نزدیک بود از درخشندگی چشمها کور شود.
《 فَقَالَ لَهُ مَنْ تَکُونُ هَذِهِ حُرْمَتَهُ عِنْدَ اللَّهِ یَحْتَاجُ إِلَى دُنْیَاکَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ خُذْهَا فَلَا حَاجَةَ لِی فِیهَا》
فرمود: ما اشاره و اراده کنیم خدا بپای ما می ریزد. سپس فرمود: خدایا اینها را بگیر که ما را به انها حاجتی نیست.
معجزه کرد و جایگاه امامت را نشان داد.و نکته ی مهم اینست که دُرها را نخواست، چون عظمت خدا را دیده به زیور دنیا دلبستگی ندارد.
✅ عده ای در مقابل، بجای بزرگی خدا دنیا برایشان بزرگنمایی میکند. طبعا خدا را کوچک می بینند.اولویت آنها فرق می کند.
اگر خدا را بزرگ ندیدیم، دنیا و مخلوقات را بزرگ می بینیم:《 مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَ کَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ آثَرَهَا عَلَى اللَّهِ تَعَالَى فَانْقَطَعَ إِلَیْهَا وَ صَارَ عَبْداً لَهَا》
موقعیت دنیا در قلب بزرگ دیده شود دنیا بر آخرت ، معامله بر نماز اول وقت ، زیور بر بهشت ترجیح داده میشود.
چرا اینقدر امیرالمومنین در نهج البلاغه دنیا را مذمت و تحقیر می کند!!!
با مثالهای نافذ و اثر گذار دنیا را به اب بینی بز تشبیه می کند.
اگر کسی دنیا طلب شد اولویت اول او دنیا میشود. عظمت دنیا باعث میشود عظمت خدا را نبیند. کوچک و ریز میکند تا چشم بالا نرفته و عظمت خدا و بزرگی را نبیند .
🔶فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ
متقیان در موردبهشت آنگونه اند که انگار آن را دیده اند و در آن به نعمت ها واصل شده اند و در مورد جهنم آنچنان هستند که انگار آن را دیده اند و در آن عذاب میشوند. رنج و سختی جهنم را می چشند.
✅ نکته :حرف "فاء" در لفط "فهم " تفریع، دلالت بر رعایت مرتبه میکند، تا 8 مرحله ی قبل به درستی حاصل نشود عین الیقین و دیدن بهشت و جهنم شدنی نیست.
برای باز شدن چشم باید مراحل قبل، منطق صواب ، ملبس اقتصاد، مشی تواضع باشد ، نردبان است پله به پله ، قدم به قدم باید حرکت کرد. تا چشم باز شود.
به صراحت در سوره تکاثر فرمود: 《کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ》
اگر به علم الیقین برسید جهنم را خواهید دید. در همین دنیا ، وگرنه فردای قیامت همه از پل صراط عبور می کنند ،و صراط هم بر روی جهنم است.
فردای قیامت آتش جهنم دیدن فضیلتی ندارد.باید در دنیا دید و از باب تشبیه هم نیست. اگر چنانچه علم الیفین را کسب کنید می بینید.
✳️ روایت مرحوم کلینی پیامبر برای نماز صبح حارثه بن مالک را می بیند که رنگ زرد، بدن نحیف، چشم ها گود افتاده؛ فرمود:
《کَیْفَ أَصْبَحْتَ؟ قَالَ أَصْبَحْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِکُلِّ یَقِینٍ حَقِیقَةً فَمَا حَقِیقَةُ یَقِینِکَ》چگونه صبح کردی ؟
گفت: یا رسول الله به مقام یقین رسیده ام .
فرمود ادعای بزرگ اثبات می خواهد.
نشانه ی این حرف یقین چیست!!!
《فَقَالَ: کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ یَتَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّةِ وَ یَتَعَارَفُونَ وَ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ کَأَنِّی الْآنَ أَسْمَعُ زَفِیرَ النَّارِ یَدُورُ فِی مَسَامِعِی》
گفت: اهل بهشت را در نعمتهای بهشتی می بینم.و اهل جهنم را با صدای ضجه و صدای زفیر آتش به گوش می شنوم
《فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ...》
فَقَالَ الشَّابُّ ادْعُ اللَّهَ لِی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أُرزقَ الشَّهَادَةَ مَعَکَ فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِی بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِیِّ ص فَاسْتُشْهِدَ》
به اصحاب فرمود:
او راست می گوید: خدا قلب او را به ایمان منور کرده و با همین اعضا و جوارح میتوان به چنین مقام رسید.
جوان[شابّ] مومن گفت : یا رسول الله دعا کنید به شهادت برسم و پیامبر دعا کرد و او در جنگ موته به شهادت رسید.
معلوم میشود که او یک جوان ، در اوج قدرت و شهوات که با تمام قوا میتوانند او را از پا در آورند اما پیامبر ایمان او را تصدیق می کند.
✳️در جریان حر بن یزید ریاحی وقتی حر فهمید ابن سعد تصمیم جدی به قتل امام گرفته است گویا زیر و رو شد و به مرتبه متقین که بهشت و جهنم را میبینند رسید و گفت: ُّ《 إِنِّی وَ اللَّهِ یِّرُ نَفْسِی بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَیْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِّقْت》
بخدا قسم خود را بین بهشت و جهنم می بینم و دست از بهشت نکشم ولو اینکه قطعه قطعه و سوزانده شوم.
🔶 قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ
دهمین صفت متقین قلب محزون دارند. گاهی در مجامع که می شنوند زود موضع می گیرند و انرا افسردگی تصور می کنند.
در ظاهر شاید جمله حضرت با آیه《 أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ 》 در تعارض باشد ولی باید گفت حزن بما هو هو نه ممدوح است نه مذموم، آنچه مهم است علت حزن است. اگر غم آدمی برای امور فانی و کوچک باشد این حزن بد است چون باعث خمودگی میشود (چون دلبستگی واسارت ایجاد میکند بد است) ولی اگر حزن برای امور باقی باشد ممدوح است چون انسان را به حرکت و تلاش وا میدارد. .
علت حزن مومنین:
1. خوف از خدا 《إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ》
2.خوف از کوتاهی در انجام وظیفه و تکالیف 《مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک》
3.حزن از هدایت نشدن دیگران 《لعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ》
_مومن دل نازک است: پیامبر فرمود:
《إنَّ للّه تعالى آنِیَةً فی الأرضِ فَأحَبُّها إلَى اللّه ِ تعالى ما صَفا مِنها وَ رقَّ و صَلُبَ ، و هِی القُلوبُ . فأمّا ما رَقَّ مِنها : فَأرَقُّهُ علَى الإخوانِ ، و أمّا ما صَلُبَ مِنها : فقَولُ الرجُلِ فی الحَقِّ لا یَخافُ فی اللّه ِ لَومَةَ لائمٍ ، و أمّا ما صَفا ما صَفَت مِن الذُّنوبِ 》
خداوند متعال در زمین ظرفهایى[آنیه] دارد و محبوبترین آنها نزد او ظروفى است که صاف[صفی] و نازک[رقه] و محکم[صلُب] باشند. این ظرفها همان دلهایند. امّا دل نازک از میان آنها، دلى است که با برادران [ دینى ]نرمتر و نازکتر باشد و دل محکم، دل آن کسى است که حق بگوید و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگرى نهراسد و اما دل صاف، دلى است که از [زنگار ]گناهان، صاف باشد.حزن همان دغدغه مندی است.
✳️ امام صادق فرمود :
《الحُزنُ مِن شِعارِ العارِفینَ ، لکَثْرَةِ وارِداتِ الغَیبِ على سَرائرهِم ... و لَو حُجِبَ الحُزنُ عن قُلوبِ العارِفینَ ساعةً لاسْتَغاثُوا》
حزن لباس زیرین که همیشه همراه انسان عارف است.
🔶وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ
یازدهیمن صفت متقین.، مردم از شرارت دست و زبان او در امان هستند.
✳️میرزا حبیب الله خوئی: 《 لأنّ مبدء الشرور و المفاسد کلّها و رأس کلّ خطیئة هو حبّ الدّنیا، و المتّقون زاهدون فیها معرضون عنها مجانبون عن شرّها و فسادها》
علت مهم ، شرور شدن انسانها حب دنیاست. بخاطر دنیا طلبی و دیده شدن به هر عمل خلافی دست میزند. وقتی متقی از دنیا اراسته شد شری ندارد، از جانب او صلح و عاطفه ایجاد میشود.
فرمود: بالاترین نعمتی که خدا به جامعه اسلامی عرضه داشت ، اخوت و برادری بود.
✳️پیامبرفرمود: 《 إنّ شَرَّ النّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَاللهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ مَنْ یَخافُ النّاسُ شَرَّهُ》
بدترین مردم در قیامت از منظر خدا کسی ست که مردم از او بترسند.
روایت: 《 أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع دَعَا مَمْلُوکَهُ مَرَّتَیْنِ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَمَّا أَجَابَهُ فِی الثَّالِثَةِ 》
امام سجاد غلامی داشت دوبار او را صدا زد پاسخی نداد بار سوم که جواب داد .
《فَقَالَ لَهُ یَا بُنَیَّ أَ مَا سَمِعْتَ صَوْتِی قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا لَکَ لَمْ تُجِبْنِی قَالَ أَمِنْتُکَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مَمْلُوکِی یَأْمَنُنِی》
فرمود: پسرکم جواب ندادی ایا صدای مرا نشنیدی ؟
گعت :شنیدم ولی خود را در امنیت می دیدم.
فرمود : الحمدلله که مملوک من از من احساس ناامنی نمی کند. شری ندارد که به دیگری برسد.
✳️ مرحوم کلینی بَابُ مَنْ آذَى الْمُسْلِمِینَ وَ احْتَقَرَهُمْ، 《سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ آذَى عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لْیَأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن...》
از امام صادق شنیدم مکرر می گفت:
یک نفر را اذیت کردن برابر با جنگ با خداست. بد اخلاقی حرب است. مانند ربا که حرب است. و اگر بنده ای را در امنیت خود پناه دهد.خدا اورا دوست داشته وبه او امنیت میدهد.
_اگر دل کسی را شکستی،دنیا را به او بدهی فایده نداره: پیامبر:《 مَنْ أَحْزَنَ مُؤْمِناً ثُمَّ أَعْطَاهُ الدُّنْیَا لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ کَفَّارَتَهُ...》
در قبال اذیت دنیا را بدهد کفاره او نمیشود.
مردم باید خیالشان از بابت ما راحت باشد دوست و دشمن بداند که جمهوری اسلامی هر گاه بخواهد تقاص بگیرد از مردم عادی و بیگناه انتقام نمی گیرد.
🔶وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ
پیکر متقین لاغر و نحیب است.
لاغری دراینجا به معنای عدم وابستگی به خورد و خوراک است، انسان نباید درگیر باشد که چه بخورد، با چه کیفیتی باشد...اسیر بطن شدن انسان را از باطن دور میکند.
متفی برای خواب و خوراک خود آداب خاص درست نمی کند.، خود را درگیر نمی کند.
(الهی آزمودم تا شکم دائر است ، دل بائر است. حسن زاده آملی)
_دعای کمیل: 《قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِیمَةِ جَوَانِحِی》
بحث ضعف و لاغری نیست. حضرت خواهان قوّت اعضا و جوارح است.
قُوت غیر از پر خوری ست. و ضعف غیر از کم خوری ست.
قدرت داشتن با اسیر شکم بودن متفاوت است. قُوتِ غالب مینواند معنویت باشد.
درنامه 45فرمود: 《وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ》
بک نفر گفت ، اگر غذای علی چند لقمه نان خشک جو و روزها را روزه می گیرد.چگونه در مقابل شجاعان عرب می ایستد.
《اَلا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیَةَ أَقْوَى وَقُود》
حصرت پاسخ داد: درخت بیابانی که کمتر آب دیده ، و ناز پرورده نباشد محکمتر است. براحتی ریشه جدا نمی گردد و در سوختن بزودی به خاکستر تبدیل نمیشود. بیشتر نور و حرارت می دهد.
پر خوری و سور چرانی با عزم راسخ جور نیست.مراقبت سر سفره لازم دارد.
✅برای لاغری متقین دلایلی هست:
《أَنَّ عِیسَى مَرَّ بِثَلَاثَةِ نَفَرٍ قَدْ نَحِلَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ فَقَالَ لَهُمْ مَا الَّذِی بَلَغَ بِکُمْ مَا أَرَى فَقَالُوا الْخَوْفُ مِنَ النَّارِ فَقَالَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یُؤْمِنَ الْخَائِفَ ثُمَّ جَاوَزَهُمْ إِلَى ثَلَاثَةٍ آخَرِینَ فَإِذَا هُمْ أَشَدُّ نُحُولًا وَ تَغَیُّراً فَقَالَ مَا الَّذِی بَلَغَ بِکُمْ مَا أَرَى قَالُوا الشَّوْقُ إِلَى الْجَنَّةِ فَقَالَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعْطِیَکُمْ مَا تَرْجُونَ ثُمَّ جَاوَزَهُمْ إِلَى ثَلَاثَةٍ آخَرِینَ فَإِذَا هُمْ أَشَدُّ نُحُولًا وَ تَغَیُّراً کَانَ عَلَى وُجُوهِهِمُ الْمَرَایَا مِنَ النُّورِ فَقَالَ مَا الَّذِی بَلَغَ بِکُمْ مَا أَرَى فَقَالُوا نُحِبُّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ أَنْتُمُ الْمُقَرَّبُونَ أَنْتُمُ الْمُقَرَّبُون》
عیس بن مریم بر گروهی گذر کرد مردمی رنگ پریده و نحیف بودند سوال کرد" مَا الذی بلغ بکم "
چه اتفافی افتاده . گفتند از جهنم خوف داریم.
از گروه دوم عبور کرد که پژمرده و شکسته تر ، علت را پرسید گعتند" شوقاً الی الجنه"
بهشت با تن پروری سازگار نیست.
به گروه سوم رسید " اشدُّ نُحُولاً و تغیراً " زیادتر تکیده بودند. گفتند : ما بحب خدا لاغر شدیم فرمود: " انتمُ المقربون "
مسیر عبودیت سختی ، گرسنگی دارد . با کم و زیاد غرولند نمی کند .
اگر به غذا و چای خاص و مکان خواب وابستگی بود ، نمیتواند قوی باشد دشمن راحت میتواند او را بهم بریزد.
فرمود؛ مالک در میدان جنگ خواب به چشم نداشت فقط خواب را مزه مزه می کرد.
چون جسم تابع روح است خود را وفق می دهد، بشرطی که آن اراده باشد.
✳️شیخ طوسی در امالی: امام سجاد آنقدر در عبادت تلاش میکرد و جسم مبارک را به زحمت می انداخت و لاغر شده بود که جابر بن عبدالله انصاری واسطه شد که حضرت کمتر خودشان را به زحمت بیندازند ولی حضرت فرمود:
《 یَا صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ أَ مَا عَلِمْتَ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَلَمْ یَدَعِ الِاجْتِهَادَ وَ تَعَبَّدَ بِأَبِی هُوَ وَ أُمِّی حَتَّى انْتَفَخَ السَّاقُ وَ وَرِمَ الْقَدَمُ وَ قِیلَ لَهُ أَ تَفْعَلُ هَذَا وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ- ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ قَالَ أَ فَلَا أَکُونُ عَبْداً شَکُورا》
فرمود : جابر تو صحابی هستی پیامبر را دیدی، علی را دیدی که چگونه عبادت می کردند.
مومنین واقعی اجساد نحیف دارند منطور از جسد عدم وابستگی آنهاست. در هر شرایطی میتواند با خدا باشد. نه تطمیع به او اثر می گذارد و نه تهدید. وقتی دل بریده شود چه چیز میتواند تهدید کننده باشد.
وقتی وابستگی نباشد چه چیزی میتواند تطمیع کننده باشد. حر ازادی که در بند شکم ، خواب ، مکان و اداب خاصی نیست تهدید هم در او اثر ندارد.
اللهم اجعلنا من الزاهدین واجعلنا حُمات الدین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۱۱ - ۹ رجب
💢بخش پنجم خطبه۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
🔶وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ
سیزدهمین صفت متقین :کسانی هستند که حاجات آنها کم است.
_زندگی ، معاشرت ، مسافرت با آنها به جهت دوری از تجمل و تشریفات بسیار راحت و شیرین است.
✳️روایت از امام صادق علیه السلام :
«دَخَلَ الصَّادِقُ ع الْحَمَّامَ فَقَالَ لَهُ صَاحِبُ الْحَمَّامِ نُخْلِیهِ لَکَ فَقَالَ لَا إِنَّ الْمُؤْمِنَ خَفِیفُ الْمَئُونَةِ.»
روزی امام صادق علیه السلام وارد حمام شدند که صاحب حمام خطاب به حضرت عرضه داشتند:اگر اجازه دهید حمام را برایتان قُرُق کنیم. حضرت فرمودند:نه، انسان مؤمن کم زحمت است.
_ صعصعه بن صوهان از خواص امیرالمومنین است، همان یکی دو روزی که حضرت در بستر شهادت بود صعصعه به عیادت حضرت آمد، فرمود: وأنتَ یَرحَمُکَ اللَّهُ، فَلَقد کُنتَ خَفیفَ المَؤونَةِ، کثیرَ المَعونَة
خدا رحمت کند تورا ای صعصعه !
چرا که توسبکبار و کم زحمتی(المَؤونَةِ) ، و در عین حال پر فایده ای(المَعونَة)
✅در خطبه 160 در مورد حضرت داود فرمود به حداقل ها اکتفا میکرد.
در مورد سلمان : 《کان سلمان یسف الخوص وهو أمیر على المدائن ویبیعه ویأکل منه ویقول: لا أحبّ أن آکل إلّا من عمل یدی》
سلمان (همچون حضرت داوود) در حالی که فرماندار مدائن بود حصیر بافی میکرد و ازدرامد آن ارتزاق میکرد و میگفت:
اصلا نمیخواهم جز از دست رنجم رزق دیگری داشته باشم.
_انسان از طرفی باید خفیف الموونه باشد و از طرفی همان بار کم هم به دوش کسی نیندازد:
مثل داستان آن خطبه از نهج البلاغه که در رابطه با نکوهش شخصی است که به خارج شهر رفته بود تا عبادت کند و تامین مخارج خانواده اش را به دوستانش سپرده بود.
پیامبر: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى النَّاس کسى که بار خود را بر دوش مردم بیفکند، ملعون است.
_بزرگانی که با امام خمینی در نجف بودند اینگونه نقل میکنند که ایشان در طول مدتی که در نجف بودند شبهای جمعه پیاده برای زیارت میرفتند. در راه هرگز به کسی اجازه نمیدادند تا وسایل شخصیشان را برایشان حمل کند و خودشان بارشان را به دوش میکشیدند.
_متقی کسی است که هم کم هزینه است وهم بارش را خود به دوش میکشد.
_خواص بی خواص زیاده خواه:
حضرت در نامه 53 به مالک نوشتند:
《وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِی مَئُونَةً فِی الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِی الْبَلَاءِ وَ أَکْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُکْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّة》
ای مالک در بین تمام اقشار جامعه خواص در راحتی بیشترین بار را به دوش تو میگذارند و در سختی ها کمترین کمک را میکنند، از انصاف ناراحت میشوند و با اصرار در خواستشان را ذکر میکنند اگر چیزی به آنها بدهی ناسپاسی میکنند و اگر آنها را منع کنی گلایه میکنند. و در سختی ها بی تابند.
(خاص بودن یعنی متقی بودن، نه کسانی که مصداق بدترین افراد در جامعه هستند و بارشان را بر دوش دیگران می اندازند.)
🔶وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ
چهاردهمین صفت متقین: آنها کسانی هستند که جانشان (وجودشان) عفیف است.
_عفت یعنی الْکَفُّ عَمّا لایَحِلُّ. (دست کشیدن از آنچه که بر تو حلال نیست).
ابتدای خطبه 192 ذکر شد که خیلی اعمال قرقگاه و منطقه ممنوعه هستند، نباید وارد آنها شد؛ به کسی که شأن و جایگاه خود را شناخت و وارد این منطقه ممنوعه نشد، عفیف می گویند.
فضائل و رذائل اخلاقی یک حالت افراط ، یک تفریط و یک فضیلت دارند. به عنوان مثال : شهوترانی بد است(افراط) ، از طرف دیگر عزلت و ترک شهوت حلال بد است(تفریط) و حالت فضیلت آن عفت است.
✳️ امیرالمومنین: 《إنّ الحیاء و العفّة من خلائق الإیمان و انّهما لسجیّة الأحرار و شیمة الأبرار》
همانا حیا و عفت از خصلتهای ایمانند و راه و روش احرار و مسیر ابرار هستند.
مگر نمیخواهید جزو ابرار و احرار (نیکوکاران و آزادگان) باشید، پس حیا و عفت پیشه کنید.
متقی شدن جز با حیا عفت به دست نمیآید.
_در خطبه 1 در مورد ملائکه فرمود:
《 مَضْرُوبَةٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ 》
بین شما و ملائکه که بالاتر ازشماهستند حجاب عزت وپرده قدرت است(کسی که پایین تر از ملائکه باشد آنها را نمی بیند)
_شرط دیدن ملائکه عبور از این حجاب و سیر به طرف بالا است. همانطور که در حکمت ۴٧۴ آمده است:
《مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَة》
اجر شهید مجاهد در راه خدا از آن جوانی که عفت ورزید (میتوانست گناه کند ولی نکرد) بیشتر نیست؛ چرا که نزدیک است انسان عفیف جزء ملائکه بشود.
میشود از ملائکه هم بالاتر رفت همانطور که امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند:
《 إِنَّ اللَّهَ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلْتَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَة وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ.》
خداوند متعال در ملائکه عقل بدون شهوت گذاشت و در حیوانات شهوت محض بدون عقل قرار داد، ولی در انسان ترکیبی از عقل و شهوت را قرار داد، اگر کسی بتواند عقل را بر شهوت پیروز کند(شهوت تحت مدیریت عقل در آید)، او از ملائکه بالا تر رفته. وکسی که شهوت او بر عقل غلبه کند از حیوانات پستتر است.
_ پرده ی بین فرشتگان و انسان با عزت و قدرت کنار میرود و عزت و قدرت در سایه عفت و عبادت است.
✳️طبق آیه قرآن ازدواج باید اولویت اول جامعه باشد:
《وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ ۚ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ* وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ..... 》
پسران و دختران ، غلامان و کنیزان شایسته (ازدواج) خود را همسر دهید. اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بى نیازشان مىگرداند و خداوند، گشایشگر داناست.و کسانى که (وسیلهى) ازدواج نمىیابند، پاکدامنى و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بىنیاز نماید.....
(اول به ما دستور میدهد که شرایط را برای ازدواج جوان فراهم کنیم، در مرتبه ی دوم به جوان دستور میدهد عفت به خرج دهد).معمولا مخالف این نکته عمل میکنیم اول جوان را به عفت تشویق میکنیم بعد به دنبال فراهم کردن ازدواج او میرویم.
این قول خداست که مشکل مالی را برطرف نماید.
✳️ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
《 ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَى أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی الضَّلَالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج》
سه چیز است که از آنها نسبت به امتم بعد از خودم میترسم (دغدغه و نگرانی دارم)
۱. اینکه بعد از شناخت خداو دین دوباره به جاهلیت گمراه شوند.
۲. فتنه های گمراهکننده.
۳. شهوت رانی.
مرحوم علامه مجلسی در ذیل این حدیث میفرماید: 《 قد وقعت الأمة فی کل ما خاف صلى الله علیه و آله و سلم علیهم إلا من عصمه الله، و هم قلیل من الأمة.》
من مجلسی میگویم :جامعه دچار آن سه بلایی شد که حضرت پیشبینی کرد جز عده ای کم از امت. بنا هست کوره آخر الزمان آنقدر داغ شود که 313 طلای ناب بماند که یار حضرت شوند.
🔶صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً، أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً، تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ؛
پانزدهمین صفت متقی : کسی است که بر ایام کوتاه دنیا[أَیَّاماً قَصِیرَةً]صبر میکند. این صبر کوتاه آنها به راحتی طولانی میانجامد. معامله و تجارت پرسود[مُرْبِحَةٌ] است که خداوند برای آنها آسان کرده.
_به بیان رهبر معظم انقلابʼʼ نظریه ولایت فقیه را همه میپذیرند به شرطی که اسمش را نیاوری.ʼʼ فردی بالغ، عاقل ، عادل ، هوشیار به زمانه ، شجاع،اگاه به مسائل، همه میپذیرند چه چیز خوبی!
ولی اسم آن ولایت فقیه باشد نمی پذیرند.
در مورد معامله پر سود هم همین است شما این معامله را برای هرکسی شرح دهی که شصت سال صبر کن و بعد به آرامش ابدی برسی بلافاصله استقبال میکند ولی همین را اگر بفهمند که بحث عبودیت و معاد است نمیپذیرند.
_حکمت 82 : اگر روزها بر شتر سوار شوید و حرکت کنید تا به این جملات دست پیدا کنید ارزشش را دارد.《عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا خَیْرَ فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَه》
بر شماست که صبور باشید چرا که صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن، همانگونه که خیری در جسم بی سر نیست خیری هم در ایمان بدون صبر نیست(صبر یعنی مقامت در مسیر حق)
لفظ صبر نام یک گیاه تلخ است البته که صبر در نهایت سختی و تلخی پایانش شیرین است.
✳️ باب الصبر اصول کافی/امام باقر» َ: 《الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَکَارِهِ فِی الدُّنْیَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ-فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ.》
امام باقر علیه السّلام فرمود: بهشت در میان ناگوارىها و شکیبائى است، پس هر که در دنیا بر ناگوارىها صبر کند ببهشت می رود و دوزخ در میان لذتها و شهوتهاست، پس هر که هر لذت و شهوتى را که دلش می خواهد به خود برساند در آتش جهنم میرود.
✳️ پیامبر اکرم: 《سَیَأْتِی عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ لاَ یُنَالُ اَلْمُلْکُ فِیهِ إِلاَّ بِالْقَتْلِ وَ اَلتَّجَبُّرِ وَ لاَ اَلْغِنَى إِلاَّ بِالْغَصْبِ وَ اَلْبُخْلِ وَ لاَ اَلْمَحَبَّةُ إِلاَّ بِاسْتِخْرَاجِ اَلدِّینِ وَ اِتِّبَاعِ اَلْهَوَى فَمَنْ أَدْرَکَ ذَلِکَ اَلزَّمَانَ فَصَبَرَ عَلَى اَلْفَقْرِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى اَلْغِنَى وَ صَبَرَ عَلَى اَلْبِغْضَةِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى اَلْمَحَبَّةِ وَ صَبَرَ عَلَى اَلذُّلِّ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى اَلْعِزِّ آتَاهُ اَللَّهُ ثَوَابَ خَمْسِینَ صِدِّیقاً مِمَّنْ صَدَّقَ بِی .》
زمانى براى مردم پیش آید که سلطنت جز بوسیله کشتن و ستمگرى بدست نیاید و ثروت جز با غصب و بخل پیدا نشود و دوستى جز بوسیله بیرون بردن دین و پیروى هوس بدست نیاید، پس کسى که به آن زمان برسد و بر فقر صبر کند، با آنکه بر ثروت توانائى داشته باشد و بر دشمنى مردم صبر کند با آنکه بر دوستى توانا باشد (یعنى بتواند از راه از دست دادن دین و پیروى هوس جلب دوستى کند، ولى نکند) و بر ذلت صبر کند، با آنکه بر عزت توانا باشد، خدا ثواب پنجاه صدیق از تصدیقکنندگان مرا به او دهد.
_اعقبتهم راحه طویله: برای تشویق مخاطبین به صبر است. راحتی ابدی در بهشت است.
_تجاره مربحه: قرآن میفرماید:
《إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ..... 》همانا خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را به بهاى بهشت خریده است.....
(مشتری همیشه می خواهد ارزان تر بخرد، تنها مشتری که گران تر از همه میخرد خداست)
امام علی علیهالسلام میفرمایند: ثمن مابهشت است به کمتر از آن نفروشید.
✅همچنین در سوره بقره میفرمایند:
《الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ 》
آنان کسانى هستند که به بهاى (از دستدادن) هدایت، خریدار ضلالت و گمراهى شدند. امّا این داد وستد، سودشان نبخشید و در شمارِ هدایت یافتگان در نیامدند. (ویا به اهداف خودنرسیدند.)
🔶أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا،
شانزدهمین صفت متقین: دنیا مشتاق آنهاست[أَرَادَتْهُمُ] ولی آنها دنیا را نمیخواهند.
_متقین توان رسیدن به همه مطامع دنیایی را دارند، بی رغبتی آنها به دنیا از بی عرضگی نیست بلکه از نخواستن است
همانطور که حضرت در خطبه 32 میفرمایند: 《وَ النَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ، فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَ تَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَ لَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی مَرَاحٍ وَ لَا مَغْدًى. 》
کسانی هستند که حقارت و ناتوانى ، نداشتن وسیله کافى، آنان را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان را از همه جا کوتاه کرده است، (در حالى که از دیگر فاسدان و مفسدان چیزى کم ندارند، ولى به این حقیقت هرگز اعتراف نمى کنند، بلکه) خود را به زیور قناعت آراسته اند و به لباس زاهدان درآمده اند، در حالى که در هیچ زمان، نه به هنگام شب و نه روز، در سلک پارسایان راستین نبوده اند.
(این چهار گروه همه فاسدو همه خطرناکند، هر چند در چهره هاى مختلف ظاهر مى شوند).
همچنین در خطبه 200 میفرمایند:
《وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَى مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ، وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ》
به خدا قسم معاویه از من سیاستمدار تر نیست ولی او خیانت و گناه را در سیاست وارد میکند، اگر خدای متعال از خیانت منع نکرده بود من سیاستمدارترین مردم بودم.
✅ تفاوت ابوذر و عثمان در همین صفت است: خطبه 130: 《یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوکَ.》
وقتی امیر المومنین اباذر را به ربذه مشایعت میکند میفرماید:
ای ابوذر تو برای خدا غضب کردی پس امیدوار باش به رحمت خدا........اگر تو هم بر سفرهی دنیا طلبان مینشستی با تو همراه میشدند و تو را تبعید نمیکردند.
_ تفاوت سقیفه و غدیر در همین است، دنیا اگر تو را خواست تو او را نخواهی.
_نامه 47 (لحظات آخر امیرالمومنین): 《اوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا.》
حسن جان و حسین جان شما را به تقوا توصیه میکنم سمت دنیا نروید اگر چه دنیا به سمت شما بیاید....
چرا نباید دنیا را طلب کرد؟
خطبه 111:《 أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا ….غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ نَافِدَةٌ بَائِدَةٌ أَکَّالَةٌ غَوَّالَة》
( بعد از حمد وثناى الهى) شما را از دنیا بر حذر مى دارم چرا که …، مغرورکننده و زیانبار است و متغیّر و زوال پذیر، پایان گیرنده و نابودشدنى است و سرانجام ساکنان خود را مى خورد و هلاک مى کند.
_امیرالمومنین: 《إِنِّی کُنْتُ بِفَدَکَ فِی بَعْضِ حِیطَانِهَا وَ قَدْ صَارَتْ لِفَاطِمَةَ ع إِذَا أَنَا بِامْرَأَةٍ قَدْ هَجَمَتْ عَلَیَّ وَ فِی یَدِی مِسْحَاةٌ (بیل) وَ أَنَا أَعْمَلُ بِهَا ... فَقَالَتْ لِی یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ هَلْ لَکَ أَنْ تَزَوَّجَنِی وَ أُغْنِیَکَ عَنْ هَذِهِ الْمِسْحَاةِ وَ أَدُلَّکَ عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ وَ یَکُونَ لَکَ الْمُلْکُ مَا بَقِیتَ(تا زنده هستی از آن بهره مند شوی) فَقُلْتُ لَهَا مَنْ أَنْتِ ؟... فَقَالَتْ أَنَا الدُّنْیَا فَقُلْتُ لَهَا ارْجِعِی فَاطْلُبِی زَوْجاً غَیْرِی فَلَسْتِ مِنْ شَأْنِی وَ أَقْبَلْتُ عَلَى مِسْحَاتِی وَ أَنْشَأْتُ أَقُولُ:. 》
روزی در فدک مشغول بیل زدن بودم که هنوز از فاطمه سلام الله علیها نگرفته بودند. زنی به سمت من آمد درحالی که مشغول کار بودم.... او گفت آیا با من ازدواج میکنی تا تورا بینیاز کنم گفتم تو که هستی؟ گفت: من دنیا هستم.( تجسم پیدا کرده بود برای ایشان) پس گفتم برو وزوج دیگری برای خودت پیدا کن و سپس گفتم :
لَقَدْ خَابَ مَنْ غَرَّتْهُ دُنْیَا دَنِیَّةٌ- وَ مَا هِیَ إِنْ غَرَّتْ قُرُوناً بِطَائِل
(ناامید است کسى که دنیاى پست او را فریب داده و آن دنیا فریب داده قرنهاى دراز را.)
✅ حضرت در حکمت 77 در مواجهه با دنیا میفرمایند : 《أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لا حَانَ حِینُکِ هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی، لا حَاجَةَ لِی فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلاثاً لا رَجْعَةَ فِیهَا..》
اى دنیاى حرام از من دور شو، آیا براى من خودنمایى مى کنى یا شیفته من شده اى تا روزى در دل من جاى گیرى . هرگز !
غیر مرا بفریب، که مرا به تو هیچ نیازى نیست، تو را سه طلاقه کرده ام.
🔶وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.
هفدهمین صفت :دنیا متقین را به اسارت گرفت و آنان با فدا کردن نفس، خود را از دست او آزاد کردند.
گویی همه در گیر و دربند دنیایند به شرطی میتوانند آزاد شوند که چیزی را فدا کنند و آن نفس است.
_خطبه متقین خطبه مجاهدین است، مبارزه و اسارت و شهادت است. فدا کردن نفس .
1. هم بحث شهادت را مطرح میکند (متقین شهادت طلبانی هستند که حاضر اند در راه آرمانها جان دهند)
2. هم بحث هزینه دادن است(تا انسان از تعلقات و اسارت ها نگذرد به آزادی نمی رسدتا به آزادی نرسد متقی نمیشود)
✅ از آن جهت که قوای حیوانی در وجود انسان قوی است و بسیاری را نیز اسیر خود کرده است حضرت میفرماید گویی همه اسیر دست دنیا هستند مگر کسانی که خودشان را نجات دهند.
_راه های نجات جان از اسارت نفس و دنیا و شیطان:
1.استغفار:
خطبه شعبانیه پیامبر: 《إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُم》 مردم شما همه اسیر اعمالتان هستید تنها راهی که میتوانید جانتان را نجات دهد استغفار است
2.صلوات بر پیامبر اکرم:
پیامبر اکرم: 《فَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تُدِیمُوا عَلَى إِبْلِیسَ سُخْنَةَ عَیْنِهِ- وَ أَلَمَ جِرَاحَاتِهِ فَدَاوِمُوا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ ذِکْرِهِ، وَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ إِنْ زِلْتُمْ عَنْ ذَلِکَ کُنْتُمْأُسَرَاءَ إِبْلِیسَ فَیَرْکَبُ أَقْفِیَتَکُمْ بَعْضُ مَرَدَتِهِ 》اگرمی خواهید جراحات بر ابلیس باقی باشد و دائما متاثر و غمناک باشد، بر اطاعت خدا و یاد او مداومت داشته باشید و صلوات بر محمد و آل محمد "ص" بفرستید و اگر چنین نکردید اسیر ابلیس گشته و بعضی از لشگریان او بر شما سوار میشوند.
3.فهم معارف دین از علماء راستین و علی دوستی
《قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: یَا عِبَادَ اللَّهِ اتَّبِعُوا أَخِی وَ وَصِیِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع بِأَمْرِ اللَّهِ، وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ اتَّخَذُوا أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ- تَقْلِیداً لِجُهَّالِ آبَائِهِمُ الْکَافِرِینَ بِاللَّهِ، فَإِنَّ الْمُقَلِّدَ دِینَهُ مِمَّنْ لَا یَعْلَمُ دِینَ اللَّهِ، یَبُوءُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ، وَ یَکُونُ مِنْ أُسَرَاءِ إِبْلِیسَ لَعَنَهُ اللَّهُ، وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ أَخِی عَلِیّاً أَفْضَلَ زِینَةِ عِتْرَتِی، فَقَالَ [اللَّهُ]: مَنْ وَالاهُ وَ صَافَاهُ وَ وَالَى أَوْلِیَاءَهُ وَ عَادَى أَعْدَاءَهُ- جَعَلْتُهُ [مِنْ] أَفْضَلِ زِینَةِ جِنَانِی، وَ مِنْ أَشْرَفِ أَوْلِیَائِی وَ خُلَصَائِی. وَ مَنْ أَدْمَنَ مَحَبَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَتَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنَ الْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابِهَا، وَ أَبَاحَهُ جَمِیعَهَا یَدْخُلُ مِمَّا شَاءَ مِنْهَا، وَ کُلُّ أَبْوَابِ الْجِنَانِ تُنَادِیهِ: یَا وَلِیَّ اللَّهِ أَ لَمْ تَدْخُلْنِی أَ لَمْ تَخُصَّنِی مِنْ بَیْنِنَا 》
مردم! طبق دستور خدا، پیرو برادر و وصی من علی بن ابی طالب باشید و مانند آنها که جز خدا دیگران را ارباب خویش دانستند نباشید که تقلید از پدران نادان و کافر خود کردند. کسی که از شخصی پیروی می کند که اطلاع دینی ندارد، موجب خشم خدا می شود و در بند شیطان واقع شده. بدانید که خداوند برادرم علی را برجسته ترین افراد عترت من قرار داده، - خداوند فرمود:- هر که او را دوست بدارد و دوستانش را نیز دوست بدارد و با دشمنانش دشمن باشد، او را بهترین زینت بهشت و شریفترین دوستان خود و بندگان مخلص خویش قرار می دهم. هر که در دوستی و محبت ما خانواده پایدار باشد، خداوند هشت درب بهشت را برایش می گشاید که از هر کدام مایل است وارد شود و تمام درب ها او را این طور صدا می زنند: (ای دوست خدا، از ما وارد نمی شوی؟ این امتیاز را به ما ارزانی نمی داری؟!)
اللهم اجعلنا عاملین بعلمک
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۱۲ - ۱۰ رجب
💢بخش شش خطبه۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
🔶أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ،
۱۸ امین صفت : متقی واقعی کسانی هستند که شب هنگام راست برپایند.
✳️ روایت امام باقر: 《إنَّ مِن رَوحِ اللّه ِ ثَلاثَةً : التَّهَجُّدَ بِاللَّیلِ و إفطارَ الصّائمِ و لِقاءَ الإخوانِ》
سه چیز نشانه رحمت خدا است: عبادت شبانه ، افطار دادن به روزه دار ،دیدار با برادران .
✳️ امام صادق: 《عَلَیْکُمْ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ فَإِنَّهَا سُنَّةُ نَبِیِّکُمْ وَ دَأْبُ الصَّالِحِینَ قَبْلَکُمْ وَ مَطْرَدَةُ الدَّاءِ عَنْ أَجْسَادِکُمْ. 》
نماز شب بخوانید، سنت پیامبر شما این بود ، همه صالحین قبل از شما نماز شب می خواندند، اگر میخواهید بیماریها از جسم شما برود نماز شب بخوانید. َ
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ:《 قِیَامُ اللَّیْلِ مَصَحَّةٌ لِلْبَدَنِ》نماز شب بدن را سالم می کند.
✳️امام صادق: 《صَلَاةُ اللَّیْلِ تَجْلِبُ الرِّزْقَا》
فرمود: نماز شب روزی را فرود می آورد.
. مردی خدمت امام صاق آمد و ازفقر ونیازهای خودبه امام شکایت کرد ، حتی نزدیک بود ازگرسنگی خود شکایت کند. امام به آن مرد فرمودند:آیانماز شب میخوانی ؟ فرمودند :《 کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُصَلِّی بِاللَّیْلِ وَ یَجُوعُ بِالنَّهَارِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى ضَمَّنَ صَلَاةَ اللَّیْلِ قُوتَ النَّهَارِ》
هرکس گمان کند که نمازشب میخواند ولی در روزگرسنه میماند دروغ میگوید ، همانا خداوند روزی روز را با نماز شب تضمین نموده است.
✅علت محرومیت از نماز شب:
《جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ إِنِّی قَدْ حُرِمْتُ الصَّلَاةَ بِاللَّیْلِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ》
مردی پیش امیرالمومنین آمد وعرض کردمن نمیتوانم نماز شب بخوانم وتوفیق از من سلب شده.حضرت فرمودند: گناه نکن.
✳️ حدیث قدسی : 《کَانَ فِیمَا نَاجَى اللَّهُ بِهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ علیه السلام أَنْ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ عِمْرَانَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی فَإِذَاجَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی أَلَیْسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوَةَحَبِیبِهِ》
در میان گفتگوهای خدا با حضرت موسی این جملات وجود داشت.خدا به اوفرمود: ای فرزند عمران، دروغ گفت هر کسی که ادعا کرد مرا دوست دارد ولی شب که شد خوابید.آیا اینطور نیست هر عاشقی دوست دارد با محبوبش خلوت کند ودرگوشی با او حرف بزند.
🔶تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ
۱۹ امین صفت : قرائت قرآن در شب،وقران را جزءجزء با تامل ودرنگ بر زبان دارند.
✳️ روایت پیامبر: 《لاَ حَسَدَ إِلاَّ فِی اِثْنَتَیْنِ رَجُلٍ آتَاهُ اَللَّهُ مَالاً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ آنَاءَ اَللَّیْلِ وَ آنَاءَ اَلنَّهَارِ وَ رَجُلٍ آتَاهُ اَللَّهُ اَلْقُرْآنَ فَهُوَ یَقُومُ بِهِ آنَاءَ اَللَّیْلِ وَ آنَاءَ اَلنَّهَارِ 》
پیامبر اکرم فرمودند: حسادت( غبطه خوردن) خوب نیست مگر در دوجا.
۱- جایی که خدا به او مال داده واو در راه خدا انفاق میکند.
۲- شخصی که اهل قرآن است وشب وروز او با قران است.
✳️قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص 《مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آیَاتٍ فِی لَیْلَةٍ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسِینَ آیَةً کُتِبَ مِنَ الذَّاکِرِین 》
هر کس در شب ده آیه قرائت کند از غافلان به حساب نیاید، و هر کس پنجاه ایه بخواند از ذاکران به حساب آید.
✳️ روایت امام صادق صلوات الله علیه:
《کَانَ أَبِی ع کَثِیرَ الذِّکْرِ لَقَدْ کُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّه؛ وَ کَانَ یَجْمَعُنَا فَیَأْمُرُنَا بِالذِّکْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ یَأْمُرُ بِالْقِرَاءَة》
فرمودند: پدرم کثیر الذکر بود، با پدرم راه میرفتم واو همیشه ذکر می گفت، پدرم گاهی اوقات ما را دور هم جمع می کرد و می گفت ذکر بگوییدتا اینکه آفتاب طلوع کند.قران را قرائت کنید .《وَ الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّیَاطِینُ 》
خانه ای که در ان قران قرائت شود وذکر خدای عز وجل گفته شود، در این خانه برکت زیاد است وملائکه رفت وآمد داردو شیاطین از خانه دور می شود.
《وَ یُضِیءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا یُضِیءُ الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْبَیْتُ الَّذِی لَا یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ لَا یُذْکَرُ اللَّهُ فِیهِ تَقِلُّ بَرَکَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّیَاطِین》
همانطورکه ستاره های آسمان برای زمینیان میدرخشد، خانه ای که قران در آن خوانده شود برای آسمانیان روشن است. وخانه ای که در ان قران خوانده نمی شود وذکر خدا نیست برکت کم میشود وملائکه میرود و شیاطین در ان حضور دارد .
🔶 یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا
۲۰ امین صفت متقی : ترتیل در روایات دو معنا برای ترتیل ذکر شده است: الف.درست خواندن قرآن، زیبا خواندن قرآن، رعایت وقف و سکون و...،
✳️ امیرالمومنین: 《و لا یَکُن هَمُّ أحدِکُم آخِرَ السُّورَةِ》فرمودند: دنبال این نباش که سوره چه وقت تمام میشود.قران را خوب بخوان.
ب. توجه به معانی آیات: امام صادق:
《 اِذا مَرَرْتَ بِآیَةٍ فیها ذِکْرُ الْجَنَّةِ فَاسْأَلِ اللّهَ الْجَنَّةَ، وَ اِذا مَرَرْتَ بِآیَةٍ فیها ذِکْرُ النّارِ فَتَعَوَّذْ بِاللّهِ مِنَ النّارِ》
فرمودند: هر زمانی به آیه ای رسیدید که در آن توصیف بهشت بود ، بگو خدایا ما را هم به بهشت رهنمون کن.وهر آیه ای که ذکر جهنم بود بگو خدایا ما را از جهنم حفظ کن.
🔶یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ
به وسیله قرآن جانشان را محزون می کنند.
امام صادق:《 إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ》ف مود: قرآن با حزن نازل شد وشماهم آن رابا حزن بخوانید.
معنی حزن:
✳️ پیامبر: 《 أَنَّهُ سُئِلَ أَیُّ النَّاسِ أَحْسَنُ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ قَالَ مَنْ إِذَا سَمِعْتَ قِرَاءَتَهُ رَأَیْتَ أَنَّهُ یَخْشَى اللَّهَ 》با طرب نخوانید، با حزن و خشوع باشد.صوت زیبای قرآن به این است که قلب را خاشع کند.
🔶وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ
متقی واقعی در قرآن دنبال پیدا کردن دوای درد خود هستند.
(ثوره به معنای شخم زدن زمین، کنایه از زیر رو کردن قرآن برای یافتن داروی دردها.چه دردهای جسمی وچه دردهای روحی ومعنوی)
✳️وقال الصادق:《 مَنْ قَرَأَ مِائَةَ آیَةٍ مِنْ أَیِّ آیِ الْقُرْآنِ شَاءَ ثُمَّ قَالَ سَبْعَ مَرَّاتٍ یَا اللَّهُ فَلَوْ دَعَا عَلَى الصُّخُورِ فَلَقَهَا 》هر که صد آیه از هر جاى قرآن بخواند و بعد هفت بار(یا اللّٰه)گوید اگر بر سنگ سخت بخواند شکافته شود.
خطبه 110: 《وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُور》
قران را بیاموزیدکه نیکوترین گفتار است؛ وآن را نیک بفهمید که دلهارا بهترین بهار است؛ وبه روشنایی آن بهبودی خواهید، که شفای سینه های بیمار است.
خطبه ۱۷۶ فرمود: 《وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَال》
بدانید کسی راکه با قرآن است نیاز نباشد، وبی قرآن بی نیاز نباشد. پس بهبودی خود را از قران بخواهید، ودر سختیها از آن طلب یاری نمایید، که درقرآن شفا برای بزرگترین دردهاست. وآن کفر ، ودورویی، وبیراهه شدن، وگمراهی است.
🔶فَإِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ، رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ
هنگامی که به آیه ای میرسند که در آن بشارتی است به آن آیه متمایل میشوند وبه سمت آن گردن میکشند، و آن بشارت را پیش چشم خودشان می بینند .
✳️قَالَ أمیرُالمؤمنین: 《أَلا لا خَیْرَفِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّر》اگاه باشید هیچ خیری در قرائت قران که در آن تدبر نباشد وجود ندارد.
🔶وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ، أَصْغَوْا
إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ
اگر آیه ای که در آن خوف بود خواندند، گوشهای قلب را باز می کنند [اصغَو]وتوجه میکنند.گویا صدای آتش [زفیر وشهیق]در عمق [اصول]گوشهای آنهاست.
✅آیات خوف:《وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ؛ انبیا -۲ 》مردم را می بینی که مستند، ولی مست
نیستند ولکن عذاب الهی شدید است.
《کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا العذاب؛ نساء - ۱۵۴》 پوست ، گوشت واستخوان می سوزد دوباره ترمیم شده و می سوزد.
🔶فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.
انها تا کمر [اوساط]درمقابل خداخم شده اند[حانون] در حال رکوعند. خودشان را روی زمین پهن می کنند[مفترشون] در حالیکه پیشانی[جِباه] روی خاک،کف دست [اکُفّ]روی زمین، زانوها [رُکب]و نوک انگشتان شست [اقدام] روی زمین است واز خداآزادی [فکاک]از گناه را طلب میکنند.
و اما روز متقین چگونه است؟
🔶وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ،
و اما در روز، عالمان خویشتندارند، نیکو کار و پرهیزگارانند.
حضرت ابتدا شب متقین را ذکر کرد و بعد روز را، این شب است که روز انسان را میسازد. در شب، تنها به یک عمل نماز که در آن قرآن خوانده میشود اشاره فرمود ولی در روز چون مواجهه انسان با افراد مختلف است دستورات متعدد و متفاوتی را بیان میفرماید.
✅حلیم دو معنا دارد.
الف. بردباری ب. علم
بردباری حد وسط بین ذلت (ظلم پذیری) و فوران غضب است یعنی آنجا که میشود و سزاوار است انسان بردباری کند.
حلم وبردباری یعنی نه ظلم کن به کسی ونه زیر بار ظلم برو، که همان عدالت است.
✳️بَابُ الْحِلْم / اصول کافی 《 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا وَقَعَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ مُنَازَعَةٌ نَزَلَ مَلَکَانِ فَیَقُولَانِ لِلسَّفِیهِ مِنْهُمَا قُلْتَ وَ قُلْتَ وَ أَنْتَ أَهْلٌ لِمَا قُلْتَ سَتُجْزَى بِمَا قُلْتَ 》
امام صادق: وقتی بین دو نفر نزاعی شکل گرفت، دو ملک از آسمان پایین می آید وبه آن سفیهی که دهنش را باز کرده میگوید هرچه خواستی گفتی، در حالیکه خودت استحقاق آنچه را گفتی داشتی، بخاطر حرفی که زدی مجازات میشوی.《وَ یَقُولَانِ لِلْحَلِیم مِنْهُمَا صَبَرْتَ وَ حَلُمْتَ سَیَغْفِرُ اللَّهُ لَکَ إِنْ أَتْمَمْتَ ذَلِکَ》وبه آنکسی که حلیم وبردبار بود گفت، البته خداوند تو را می بخشد به شرط اینکه با صبوری کاملش کنی.
✳️بَعَثَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع غُلَاماً لَهُ فِی حَاجَةٍ فَأَبْطَأَ فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى أَثَرِهِ لَمَّا أَبْطَأَ فَوَجَدَهُ نَائِماً فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ یُرَوِّحُهُ حَتَّى انْتَبَهَ فَلَمَّا تَنَبَّهَ قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا فُلَانُ وَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ لَکَ تَنَامُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ لَکَ اللَّیْلُ وَ لَنَا مِنْکَ النَّهَارُ 》
امام صادق غلامی داشت ، حضرت برای کاری او را صدا کرد ولی خبری نشد.به سراغش رفت ودید خوابیده . امام بالای سر او نشست واو را باد زد [عند راسِه یَروحه]تا آن مرد از خواب بیدار شد. امام فرمود : شب در اختیار خودت باش، روز برای ما کار کن.
✳️ حکمت۲۰۷ فرمود : 《إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُم》
اگر حلیم نیستید، خود را به حلم بزنید، وقتی یک مدتی خود را شبیه یک قومی کردید، شبیه آنها میشوید.
《کَانَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌ علیه السلام کُلَّ بُکْرَةٍ یَطُوفُ فِی أَسْوَاقِ الْکُوفَةِ سُوقاً سُوقاً وَمَعَهُ الدِّرَّةُ عَلَى عَاتِقِهِ وَکَانَ لَهَا طَرَفَانِ وَکَانَتْ تُسَمَّى السَّبِیبَةَ 》
علی علیه السلام هر روز صبح زود بین بازارهای کوفه بازار به بازار میگشت در حالی که شلاقی که دو طرف داشت و اسمش سیبه بود بر دوش داشت. در هر بازاری میایستاد.
《فَیَقِفُ عَلَى سُوقٍ سُوقٍ فَیُنَادِی یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ قَدِّمُوا الاسْتِخَارَةَ وَتَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَةِ وَاقْتَرِبُوا مِنَ الْمُبْتَاعِینَ وَتَزَیَّنُوا بِالْحِلْمِ 》
در هر بازاری میایستاد و صدا میزد: ای تاجران خیرخواهی را پیش آورید. به آسان گیری متبرک شوید به خریداران نزدیک شوید، به بردباری مزیّن شوید،
《وَتَنَاهَوْا عَنِ الْکَذِبِ وَالْیَمِینِ وَتَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ وَأَنْصِفُوا الْمَظْلُومِینَ وَلا تَقْرَبُوا الرِّبَا》
از دروغ و قسم خوردن نهی کنید، از ظلم دوری کنید، با مظلومان به انصاف رفتار کنید، و به رباء نزدیک نشوید
《 وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزانَ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛ انعام - ۱۵۴》
در وزن و پیمانه حق را ادا کنید و به مردم کم فروشی نکنید و در حالی که فاسدید در زمین ایجاد فساد نکنید.
《 یَطُوفُ فِی جَمِیعِ أَسْوَاقِ الْکُوفَةِ فَیَقُولُ هَذَا ثُمَّ یَقُولُ:
تَفْنَى اللَّذَاذَةُ مِمَّنْ نَالَ صَفْوَتَهَا * مِنََّذَاذَةُ مِمَّنْ نَالَ صَفْوَتَهَا * مِنَ الْحَرَامِ وَیَبْقَى الْإِثْمُ وَالْعَارُ
تَبْقَى عَوَاقِبُ سَوْءٍ فِی مَغَبَّتِهَا * لا خَیْرَ فِی لَذَّةٍ مِنْ بَعْدِهَا النَّار》
در همه بازارهای کوفه میگشت و این را می فرمود آنگاه چنین می سرود:
لذت از دست کسی که به بهترینش از حرام دست یابد، میرود و گناه و ننگ باقی می ماند.
عواقب بدی را در سرانجامش به جای می گذارد، در لذتی که بعد از آن آتش است خیری نیست.
✳️ روایت پیامبر صلی الله علیه وآله:
《وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا جُمِعَ شَیْ ءٌ إِلَى شَیْ ءٍ أَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ إِلَى عِلْمٍ》
قسم به کسی که جانم در دست اوست، هیچ دو چیزی با هم جمع نشدند که زیباتر از علم وحلم باشد.
- علم وحلم بایدکنار هم باشند
- علم و حلم باهم زیباست.
- علم منهای حلم خسارت است.
✅صفت بعدی متقین بعد از حلم علم است. علماء: مطلق دانایی، فهم، قدرت تصمیم گیری درست. قدرت حل مشکل را علم میگویند.
_علم با عمل: 《قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع أَشْقَى النَّاسِ مَنْ هُوَ مَعْرُوفٌ عِنْدَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ مَجْهُولٌ بِعَمَلِه 》
شقی ترین مردم کسی است که معروف به علم باشد ولی معروف به بی عملی.
همانگونه که در خطبه قاصعه فرمود:
《 لَا عَالِماً لِعِلْمِهِ وَ لَا مُقِلًّا فِی طِمْرِه》
نه صِرف علم نه صرف فقر موجب تواضع و دوری تکبر نمیشوند، علم با عمل میخواهد.
✅ دو صفت بعدی متقی ابرار اتقیاء هست : معنای بَرّ: مجمع البیان فی تفسیر قوله
《إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُورا هو جمع البرّ المطیع للّه المحسن فی أفعاله》
عقیل در یک مقطعی نزد معاویه رفت، معاویه گفت: 《أخبرنی عن عسکری و عسکر أخیک فقد وردتَ علیهما قال أخبرُک .مررت و الله بعسکر أخی فإذا لیل کلیل رسول الله ص و نهار کنهار رسول الله ص إلا أن رسول الله لیس فی القوم ما رأیت إلا مصلیا و لا سمعت إلا قارئا و مررت بعسکرک فاستقبلنی قوم من المنافقین》
مرا از لشکر خودم و لشکر برادرت آگاه کن تو هر دوی آن ها را دیده ای، گفت: می گویم: به خدا سوگند من به لشکر برادرم وارد شدم و ناگاه شبی دیدم که مانند شب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و روزی دیدم که مانند روز رسول خدا بود جز اینکه رسول خدادر بین قوم نبود. من جز نمازگزار ندیدم و جز صدای قاری نشنیدم.
اما وقتی به لشکر تو وارد شدم گروهی از منافقان از من استقبال کردند.
🔶قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ.
متقی کسی است که از خوف خداتراشیده شده [برَاهم]و نحیف است، مانند تراشیده ی چوبه تیر [قداح]هر کس[ناظر] انها را نگاه میکند میپندارد [یَحسبُهم]که مریض است، مریض نیستند .انها دردشان درد خوف وعشق ومحبت است.
. منظور از تراشیدگی لاغری و نحیف بودن است که نحیف بودن انسان را برای انجام کارهایش چابک تر میکند. (اجسادهم نحیفه).
. لاغری به خودی خود نه حسن است نه قبح، اما تشبیه حضرت آن است که تیر هر چه صاف تر باشد هم سرعتش به سمت هدف بیشتر است هم دقتش لذا متقین کسانی اند که برای انجام وظیفه و رسیدن به هدف خودشان را چابک کرده اند. هر چه مانع رسیدن به هدف است را باید تراشید.
.علت لاغری خوف از خداست: خدا موجود ترسناکی نیست ولی باید از قهر و سخط و عذاب او ترسید، غضب او بر اثر معصیت ما حاصل میشود پس باید از خودمان بترسیم.
✳️امام صادق فرمود : 《 مَن خافَ اللّه أخافَ اللّه مِنهُ کُلَّ شَیءٍ ، و مَن لَم یَخَفِ اللّه أخافَهُ اللّه ُ مِن کُلِّ شَیءٍ》
اگر کسی از خدا بترسد ، خدا همه چیز را از او می ترساند وکسی که از خدا نترسد از همه چیز می ترسد.
✳️ روایت امام باقر: 《انّما شِیعَةُ عَلِیٍّ اَلشَّاحِبُونَ اَلنَّاحِلُونَ اَلذَّابِلُونَ ذَابِلَة شِفَاهُهُمْ خَمِیصَةٌ بُطُونُهُمْ مُتَغَیِّرَةٌ أَلْوَانُهُمْ.》
شیعیان على علیه السّلام، رنگ پریده گان، لاغران و خشکیده لبانند. لبهایشان (در اثر ذکر خدا)خشکیده و شکمهایشان (در اثر روزه) لاغر و رنگهایشان (در اثر شب بیدارى) دگرگون شده است.
✅️یکی ازویژگیهای متقین، خواندن نماز شب است.
✅️نماز شب پاداش است،هزار خیر وبرکت دارد، ولی اگر روزت آباد نباشد وگناه کرده باشی توفیق خواندنش را نخواهی داشت.
✅️قرآن خواندن آداب دارد، باید قلب خاشع باشدوانسان با خواندنش احساس شکستگی کند.
✅️قران دوای دردهای جسمی وروحی ومعنوی است.
✅️شب متقین مهمتر از روز آنهاست چون شب، روز انسان را میسازد.
✅️حلم وبردباری همان عدالت است.
✅️متقین کسانی هستند که خود را برای رسیدن به هدف چابک کرده اند.
✅️اگر تقوای الهی پیشه کنیم خداگونه می شویم .از احدی غیر خدا نمیترسیم و دیگران از ما میترسند.
اللهم اجعلنا من المصلین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۱۳ - ۱۱رجب
💢بخش هفتم خطبه۱۹۳💢
کتاب فیض لاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
حضرت در ۲۱امین ذکر صفت متقین می فرمایند :
🔶وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ
عده ای می گویند متقین مجنون،دیوانه هستند ، آنها طبیعی نبودنشان به این دلیل است که شما مردم از انان دور هستید. انها با امر بزرگ و عظیمی ممزوج و آمیخته شده اند [خالطهم]
در طول تاریخ به تمام انبیا ،ساحر یا مجنون می گفتند ،اگر انسان خوب باشد و درست عمل کند به او برچسب می زنند چون مطابق عرف برخی نیست .
✳️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جایی ایستاده بودند دیدند که کسی صورت و شکم خود را بر ریگها و سنگریزه های داغ می گذارد و می گوید ای نفس بکش که اگر گناه کنی خدا تو را. قیامت به چنین عذابی دچار می کند که از اینها سخت تر است پیامبر (ص)فرمود چه می کردی ؟
گفت :گاهی به نفسم می چشانم که عذاب راست است مواظب باشد خطا نکند.
حضرت فرمودند : واقعا خوف از خدا در عمق جان تو نشسته خدا به تو بر اهل آسمان مباهات می کند . سپس به اطرافیان فرمود دور تا دور او جمع شوید تا در حق شما دعا کند.
انسان در مسیر خطبه متقین به جایی می رسد که مستجاب الدعوه می شود
🔺 یک حکایت دیگر : سلمان فارسی از بازار آهنگرها می گذشت دید جوانی برزمین افتاد و مردم ابراز ناراحتی می کنند. که جوان مریض است صرع دارد جوان وقتی به هوش آمد جناب سلمان گفت بیماری؟
گفت نه بیمارم نه مشکل دارم وقتی در بازار آهنگرها آهن را در حرارت می گذارند و سرخ می شود یاد آیات عذاب افتادم و بی هوش شدم .از آنجا سلمان با او رفیق شد و تا لحظه مرگ با او بود .و در هنگام مرگ به جناب عزراییل گفت ای عزراییل با او مهربان باش ،عزراییل مصور شد و گفت من با مومنین مهربانم .
🔶لَا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ
۲۲امین صفت ؛
متفین به اعمال قلیل خود راضی نمی شوند و اعمال کثیر خود را زیاد نمی شمارند
این جمله به جمله هشتم
" عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ" برمیگردد. متقین خدا رابزرگ می بینند. و هرچه غیر او در نظر آنها کوچک است .
✳️امیرالمومنین علیه السلام فرمود اگر تمام عرب در مقابل من بایستد یک تنه روبروی آنها می ایستم .
قرآن می فرماید: 《طه،ما انزلنا علیک القران لتشقی》
شأن نزول : پیامبر صلوات الله علیه آنقدر عبادت می کردند که پاها متورم گردیده بود
مرحوم کلینی در کافی شریف در باب العباده ذکر فرموده که :..پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند :
«با فضیلت ترین مردم کسانی هستند که عشق به عبادت دارند و این عبادت را در آغوش می گیرند و با تمام وجود آن را دوست دارند و در عمل هم عبادت می کنند و همه کارها را برای آن کنار می گذارند .»
✳️در دعای مناجات شعبانیه آمده که «خدابا من دست از گناه نمیتوانم بردارم مگر وقتی که مرا با محبتتت بیدار کنی.《اِلّا اَیقَضتَنی بمحبَتِک》
بعد از شهادت حضرت سجاد علیه السلام کسی از خادمه او پرسید که علی بن الحسین چگونه بود ؟او را توصیف کن .
گفت :هیچگاه نشد روز باشد و من سفره جلوی ایشان بیندازم و هرگز نشد بستر پهن کنم و ایشان بخوابند
🔺عبدالملک مروان ملعون به امام سجاد گفت:شما با اینهمه قرابت با رسول خدا (ص)با ابن وجاهت و.... ،چرا اینقدر عبادت می کنید ؟
حضرت فرمود: همه اینها که گفتی راست است ولی نباید در مقابل این همه نعمت شاکر باشم؟
ابلیس با موسی علیه السلام دیدار کرد موسی کلیم الله گفت:مرا از گناهی باخبر کن که اگر فرزندان آدم سراغ آن رفتند تو آنها را در دام و بند خود می اندازی
گفت:
۱- عصبیت داشتن
۲- عمل خود را بزرگ دیدن
۳- گناه خودرا کوچک دیدن
✳️در روایت امده خدای عزوجل به داوود علیه السلام فرمود :ای داوود بشارت بده به گناهکاران و به همه مومنین انذاربده.
داوود گفت خدایا برعکس نشد ؟
خدا فرمود : درست گفتم ،من گناهان را می بخشم ولی به مومنین بگو که دادن صدقات و ...اعمال خود را بزرگ نبینند، من به عدالت رفتار کنم احدی نیست مگر آنکه جهنمی شود
✳️امام باقر علیه السلام فرمود : سه عمل هستند که کمر انسان را می شکند.
۱- آدمی عمل خود را بزرگ ببیند.
۲- گناه خود را کوچک ببیند .
۳- متعصب باشد .
✳️در خطبه۵۲ فرمود :اگر مثل شتری که بچه خود را گم کرده ناله بزنید، اگر مثل کبوتران فریاد بزنید ،مثل رهبان ها از تمام تعلقات دنیا خالی شوید، که خدا یک گناه را ببخشد هنوز کاری نکرده اید.
🔶فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ
۲۳امین صفت متقین : متقی همه اتهام ها را سمت خود می گیرد و دیگران را تبرئه می کند 《 وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ؛ یوسف - ۵۳》
✳️ روایت پیامبر صلی الله : به اعمال خود تکیه نکنید به خدا تکیه کنید به بزرگی و بخشش خدا تکیه کنید.
🔺 سوال :
چرا باید در اعمال همیشه مقصر باشیم ؟
پاسخ:
در خطبه ۱۸۹حضرت فرمود :ایمان ها دو دسته اند بعضی در قلوب ثابت و مستقر هستند ولی بسیاری از ایمانها عاریه ای هستند .
چند صباحی هستند الی اجل معلوم هستند بعد هم می گیرند .
لذا معلوم نیست ایمان ما عاریه است یا مستقر و ثابت
✳️امام صادق علیه السلام فرمودند :
خدایا مارا از کسانی که ایمان آنها عاریه ای هستند ، قرار نده ،از کوتاهی و تقصیرات ،ما را خارج کن .
سوال ایجاد شد که این جمله و دعای دوم یعنی چه ؟
حضرت فرمودند :فکر اینکه کاری را بدون اشتباه انجام دادن ،از ذهن بیرون کردن ،مدام خود را متهم کنید.
🔶ومِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ
۲۴امین صفت متقین: نه تنها به اعمال خود تکیه نمی کنند بلکه از عملی هم که انجام داده می ترسد
《وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَىٰ رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ ؛ مومنون - ۶۰》
امام صادق علیه السلام در ذیل آیه فرمودند :می ترسند که اعمالشان قبول شده یا نه؟
✳️ مرحوم مجلسی ذکر فرموده که امیرالمومنین علیه السلام هزار کنیز و بنده را در طول عمر شریف خود آزاد کردند.
در «الغارات »امده که به حضرت فرمودند اینهمه انفاق بس است .ایشان فرمود :به خدا اگر می دانستم خدا یکی از انفاق ها را پذیرفته دست بر می داشتم ولی نمی دانم .
این همان علی است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«ضربة على یوم الخندق أفضل من أعمال الثقلین»
🔶إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ فَیَقُولُ أَنَا أعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی
۲۵امین صفت متقین :
اگر کسی متقی را مدح کرد خشنود نمی شود، به هم میریزد ،می گوید من خودم بهتر نفسم را میشناسم خدا هم از من آگاه تر به من است
🔶اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُونَ.
و میگوید خدایا مرا به آنچه می گویند. مواخذه نکن که، چرا آنگونه رفتار کردم که انها اینگونه اوصاف خوب می گویند.
و مرا بهتر از آنچه که می گویند قرار بده .
از گناهانی که بین من و تو رخ داده و آنها نمی دانند ، را ببخش.
《فَلَا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ؛ نجم - ۳۲ 》
ای مومنین اعمال خود را بزرگ حساب نکنید ،نه به دیگران اجازه دهید، و نه به خود که شما را تعریف و تمجید کنند ،خدا می داند چه کسی تقوا و رشد بیشتری دارد .
خدا عادل است می داند چه کسی تقوای بیشتری دارد او را به جایی که باید برساند می رساند .
✳️ حضرت در بخشی از خطبه ۲۱۶حقوق متقابل امام و امت فرمودند :
《.... وَ قَدْ کَرِهْتُ أَنْ یَکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُمْ أَنِّی أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بحَمْد اللَّهِ کَذَلِکَ، وَ لَوْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُقَالَ ذَلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ》
یکی از حقوق من بر شما اینست که : خوش ندارم حتی در ذهن شما این فکر جولان دهد که من از مدح شما در مورد خود ،خوشم می آید ..یکی از حقوق من این است که شما مدح من نکنید البته من علی اینطور نیستم که تحت تاثیر مدح شما قرار بگیرم.
به غرض هم که طبع آدمی اینطور باشد به خاطر تواضع در برابر پروردگار تمام این امیال را در خود ازبین بردم .
حضرت فرمود من اینطور نیستم شما هم اینگونه نباشید .
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۱۶ - ۱۴ رجب
💢بخش هشت خطبه۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
🔶فمِن عَلامهِ اَحَدِهِم:
علامات ونشانه آشکار متقین :
🔶اَنَّکَ تَری لَهُ قُوَّهً فی دینِِ
بیست و ششمین وصفت متقین : در دینداری قوی و مستحکمند. در هر کدام از متقین قوه ی دینی. وقدرت دینداری را مشاهده می کنید.
صفتهای قبلی تماما مخفی بود. (نماز شبانه. سجود خاضعانه، ذکر قلبی ) همه درونی و قلبی هستند. در بیرون نمودی ندارند.
اما صفتهای بعدی ذکر شده علامت است که بقیه هم خواهند دید. مراحل قبل باید طی شود تا صفات بعدی هویدا شود .
نه از روی ریا و فخر فروشی بلکه کاملا آثار عبودیت در رفتار هویداست.
هم کرامات و اوصاف را دارند و هم خود انرا نمی بینند و مد نظر ندارند.
اقتدار دینی یعنی، انسان دین را به دنیا نفروشد. در تند باد شبهات دست و پا نلرزد.، حاضر به مسامحه امور دینی نشود.
متقی در دینداری خود مستحکم است . مانند کوه استوار ،هیچ شک و شبهه ای او را از دین بدر نمی کند.
عقب گرد ، پس رفت ، ندارد و بخاطر زر و زیور دنیا دین را ماسمالی و مسامحه نمی کند.
حضرت در دو خطبه ۲۴ و ۸۶ به لفظ ماسمالی و سستی اشاره میکند.
《ولَعَمری ما علیَّ مِن قتالٕ مَن خالفَ الحقَّ و خابطَ الغَیَ مِن اِدهانِ ولا اِیهان 》
قسم بجان خودم در مقابله و نبرد با منحرفین ماسمالی [ادهان] و سستی [ایهان] نمی کنم.
جامعه نباید با انحراف و ساز مخالفان همراه باشد.
《لا تُرَخِصُّوا اَنفسکم بکمُ الرُخَص ولا تُداهِنوا فَیَهجُمَ بکمُ الاِدهانُ علیَ المَعصیَةِ 》بنفس خود مهلت ندهید ، اگر به نفس رخصت بدهید ، شما را به روش وسیره ظلمه میبرد. اهل مداهنه نباشید که اگر مقابل انحراف نایستید ، همین مسامحه کاری طرف را در گناه فرو میبرد.
✅ کسی متقی نمیشود مگر " قُوهً فی دینِِ " باید با یک قوت و قدرت دینداری برسید.
هر چه شبهات بیشتر شود مومن استوار تر میشود. 《 المومنُ کالجبَلِ الراسخ لا تُحرکُهُ العَواصِف》 متقی مانند کوه مقاوم که هر چه طوفان بوزد ، فقط خس و خاشاک را میبرد و کوه نمایان تر میشود. اما تبدیل در کوه ایجاد نمیشود.
✅ قوت و قدرت در دین بعد از مراحل بیست و پنج گانه اوصاف قبل و بعد از طی طریق ها ، بیخوابی و زحمات، استحکام بدست می آید.
🔶و حَزمَاً فی لَیِّن
بیست و هفتمین وصف: متقی دور اندیشی [حزم] دارد. بررسی تمام جوانب امور و احتمالات را می سنجد و برای هر کدام راهکار خاص در نظر دارد.
انسان متقی صفات او علامت دارد. دور اندیشی او همراه با نرمخویی ست [لین ]
انسان متقی در عین حال که دور اندیش است ،لازمه دور اندیشی پشتکارو سختی هست.در عین اینکه در کار خود بشدت سختگیرند و برنامه دارند ،در عین حال خوش خلق و لین هم هستند.
هدف والا و برنامه بلند مدت و دست یافتن به معنویت براحتی نیست راه طولانی و سختیها دارد ، سختی انسان را عصبی می کند، مقابله با نفس شکست دارد ، اما با تمام سختی همواره با آرامش همراه اند.
این دو صفت ظاهراً " حزم و لین " ضد هم هستند. و هر دو را با هم دارند.
حکمت ۴۸ : 《الظَفَرُ بالحَزم و الحَزمُ باِجالَهِ الرَآی》 پیروزی ممکن نیست مگر با دور اندیشی، دوراندیش میتواند به مقصد برسد. دور اندیش فکر خود را بکار می گیرد.
《فبِما رحمهِِ مِنَ اللهِ لِنتَ لهم ولو کنتَ فَظّاً غلیظَ القلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک ، ال عمران - ۱۵۹》 اگر پیامبر هم اخلاق خشنی داشت مردم از اطراف او پراکنده میشدند.
پیامبر نماد و اسوه مومنین باید ارام ، خوشرو و خوش اخلاق باشد.
همه " من علامتِ احدِهم " نشانه هستند. اگر در کسی حزم نشانه نباشد به درجات متقی نرسیده است.
🔶و ایماناً فِی یقین
بیست و هشتمین وصف : اورا نمی بینی مگر در ایمان همراه با یقین.
ایمان درجه بندی دارد، مرحله به مرحله است. ایه صریح قران :
《 وما یُومنُ اکثرُهم مشرکون 》اکثر مومنین مشرکند هنوز رگه ای از شرک درون قلب آنها هست.
انسان مومن بجایی میرسد که موحد محض بشود ایمان او به مرتبه یقین برسد.
✳️ امام صادق صلوات الله علیه :
《اِن الایمان افضلُ مِنَ الاسلام 》
اسلام، ایمان ، یقین.
مرتبه پایین، کف کار اسلام است ، وشهادتین سبب پاکی میشودولی مدارج عالی ندارد. علاوه بر اسلام ایمان و علاوه بر ایمان یقین هم لازم و ضروری است.
《و اِنُ الیقین افضلُ منَ الایمان و ما مِن شئِِ اَعَزُّ منَ الیقین》
ایمان برتر از اسلام است ،و یقین برتر و انتهای ایمان است. و هیچ شی یی به ارزش و اهمیت یقین نیست.
متقی ایمان او با یقین آمیخته است.
امام صادق صلوات الله علیه تشبیهی دارد.
《اِنَّ الایمان عَشرُ درجاتِِ بمنزلهِ السُّلَم》 ایمان مانند یک نردبان و پله به پله است باید این پله و مدارج راآرام طی کرد تا به اوج پله عین الیقین برسید.
کسی در پله دوم ایمان بود به پایین تر فخر فروشی نکند ، خود را از او بالاتر نبیند که سقوط از نردبان ایمان حتمی ست.
باید خود را نسبت به بالادستی بسنجد که از او عقب تر است.
تعبیر امام اینست که : همه ی شما روی یک نردبان هستید. اگر یک نفر از نردبان بیفتد همه را می اندازد. سعی کنید پایین دستی راکم نبینید ، تا بالا دستی شما را کم نبیند.چون.
《فاِنَ کَسرَ مومناً فعلیهِ جَبرُه》دل مومنی شکسته شود، جبران و ترمیم قلب شکسته بآسانی نیست.
در وادی اطاعت خدا دچار عجب نشوید.
🔶و حِرصاً فی علمِِ
بیست و نهمین صفت :
متقی در طلب علم و کسب معارف اهل بیت حرص دارد.فهمیدن و درک سخت است ، به جهل قناعت نمیکند و با تحمل سختی پای رنج کسب علم می ایستد.
انسان موجود حریص است و هنر اینست که حرص هدایت و جهت دهی شود.
بعضی الفاظ بار معنایی منفی دارد، ولی پیامبر فرمود: حسد همه جا بد است مگر در دو جا حسد بورزید.(حسد بمعنای غبطه)
۱- در جایی که شخص غنی میداند پول خود را کجا و چگونه در راه خدا خرج کند جای حسادت دارد.
۲- در جاییکه انس با قران، فراگرفتن و عمل کردن به قران در کسی وجود داشت ، حسادت دارد. میتوان حسد و حس حسادت را جهت دهی مثبت کرد.
الفاظ دیگری که بار معنایی منفی دارد، عصبیت که در خطبه قاصعه فرمود: عصبیت مذموم است و همیشه جوامع با آن سرو کار داشته و دارند ، و اگر ناچارید متعصب باشید. اگر بنا شد تعصب( واکنش بی قید وشرط نسبت به یک شخص یا موضوع ) داشته باشید، به مکارم اخلاق ، افعال پسندیده ، دروغ نگفتن، نماز اول وقت تعصب داشته باشید.
《فَإِنْ کَانَ لَا بُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ و محاسنِ الاَفعال》
حضرت جهت دهی می کند.
حرص ظاهر بدی دارد، ولی بجای حرص دنیا ، برای کسب علم بکار ببرید که رشد دارد.
علم به سیاهی روی کاغذ نیست ، به درصد کتاب خواندن نیست. علم آنست:
《لا علمَ بالتفکر 》هیچ علمی مانند تفکر نیست. هیچ علمی مثل میانه روی نیست.
《لا تَریَ الجاهلُ الا مُفرِطاً اَو مفَرِّطا》جاهل همیشه در این دو حالت افراط و تفریط دیده میشود.
عاقل و عالم باید میانه رو باشد.نه افراط دارد و نه تفریط ، عقل گرا و اهل فکر است.
ریزه خوار این و آن نیست، اهل تولید است. علم غیر از سیاه کردن است.
علم تفکر است. علم قدرت حد مشکل است.
✳️ روایت پیامبر : 《تعَلَمُ العلم. فاِن تَعَلَمَهُ حسَنَه ، و مُدارَسَتُهُ تسبیح》 علم بیاموزید. تعلم حسنه است. مباحثه و مدارست علمی تسبیح خداوند است.《والبَحرُ عنهُ جِهاد، و تعلیمُهُ مَن لا یَعلَمُهُ صدقه》حل دردهای تربیتی ، اجتماعی ، سباسی، که به تشویق و بفکر وادارد، ذکر و جهاد است.
کلام را بدیگران تعلیم دادن ، تا زمانیکه کلام بین مردم جربان داردو هست صدقه حساب میشود.
آیت الله جوادی املی حفظه الله :
فهمیدن و آموختن از کناهان کبیره نیست که عده ای از آن فراری هستند.
برای برپایی مجلس ، کار ، پای روضه ، اماده اند ولی برای یادگیری احادیث و تفکر در موضوعی فراری هستند. سختی دارد ولی شیرین و پر ثمر است.
✅لفمان حکیم خطاب بفرزند:
《یا بُنیَّ اِجعل فی ایامِک و لیالیک و ساعاتِک نصیباً فی طلبِ العلم 》مبادا روزی بگذرد و در طلب علم نباشی .
《لاَنکَ لَم تَجِد لهُ تَضییعاً مثلُ تَرکِهِ》هیچ ضرری مثل ترک علم اموزی نیست.
🔶و علماً فی حِلم
و صف متقی :
علم او همراه با حلم است .عالم در مواجهه با مردم است جاهلانی با او برخورد و گلاویز می شوند. اما با بردباری برخورد میکند.
عالم بودن تبعاتی دارد، عالم بودن با حلم است که خود نمایی میکند.
متاسفانه واجدین دریافت حقیقی علم کم بوده و هست، اهل تفکر. و اهل اعتدال کم هستند. قران صراحتا می فرماید.
ایا عالم و غیر عالم مساوی هستند!!! 《هل یَستویِ الذین یعلمون والذین لا یعلمون》قطعا یکسان نیستند.
و آیه فرمود نماز شب است که علم می سازد و بیداری شب عالم می سازد.
《اَمَن هو قانتُُ آناءَ اللیل ساجداً وقائما زمر - ۹》 عالمان همیشه کم بودند و مشکلات بسیار..
متقی در برخورد با مردم ولو حرف حق نفهمند، پرخاش کنند، گرچه عامیانه کوچه بازاری جواب بدهند ، با صبوری ، حلم ، بردباری ، رفتار می کند.
✳️ امام صادق ع به عُنوان بصری فرمود:
بزرگان به شاگردان خود در سیر و سلوک توصیه به مکرر خواندن این حدیث می کنند. از بس موثر است.
《یا عُنوان فمَن قُلتَ واحداً سَمِعتَ عشراً 》
اگر در نزاع و کشمکش کسی گفت کلمه ای بگویی ده برابر جواب می شنوی ،
ای عنوان هر گاه با چنین مردمی روبرو شدی ارام باش و بگو:
《اِن قُلتَ عشراً لَم تَسمَع واحداً 》 اگر ده جسارت کنی در جواب ان یک حرف ناپسند، نمیزنمو یک بی ادبی نمی شنوی.
نباید مانند کوچه بازار نپخته حرف زد و پاسخ داد. باید بزرگواری را در جامعه ترویج داد. علم باید همراه با بردباری باشد.
حکمت ۲۰۶ : 《اولُ عِوَضِِ حلمِ انَ الناس》
اولین نصرتی که به انسان صبور داده میشود خود مردم هستند. می بینند که یک نفر پرخاشگر و نفر دوم متین ایستاده قطعا از او طرفداری می کنند.
اولین عوض کمک مردم است که بر علیه جاهل پیروز میشود.
اگر عالمی حرف او درست هم باشد ولی با بی ادبی همراه باشد سخن او خریدار ندارد. باید اول خود را مزین کند و بعد در مقابل نادان حلم بورزد.
امام کاظم صلوات الله علیه :
مدارا با مردم نصف عقل است. در جامعه عاقل باشد ، جامعه از آفات در امان است.
🔶 و قَصداً فی غِنیً
سی و یکمین وصف: متقی در شرایط غنای مالی میانه روی میکند. اهل اسراف و تجملات نیست. علامت آشکار او در حالت غنا اعتدال که سرمشق همه ی امورات اوست.
متقی رعایت می کند ،کسب درآمد از هر جایی نباشد. میانه روی در اخذ پول. و از طرفی در خرج اسراف و تبذیر ندارد، حالت اعتدالی دارد.
《اِنَ الانسانَ لَیَطغی اَن رَآهُ استَغنی 》 انسان وقتی احساس بی نیازی کرد طغیانگر میشود. پشت گرمی به مال و ثروت ندارد چون اول سقوط است.
✳️حدیث امام صادق صلوات الله علیه:
《اربعُ لا یُستَجاب لهُ دعاء》 دعای چهار گروه اجابت نمیشود.
۱- 《الرجُل فی بیتِه و یقول یا ربه اُغنی》مردی که در خانه نشسته و از خدا غنا و ثروت طلب می کند.
《اَلَم آمُرَک بالمال》مگر به تلاش و کسب مال امر نشدید!!!
۲- 《رجلُُ کانت اِمرَاَهً فدَعا علیها》مردی که همسر دارد چون تحمل او ندارد نفرین و مرگ همسر را میخواهد . دعای او اجابت نمیشود . طلاق بدهد اما نفرین نکند.
۳- 《رجلُ کانَ لهُ مالُُ و اُفسِدَهُ یا رب 》
مردی که مال او را بفساد کشانده و می گوید خدایا مرا اصلاح کن. دعا ی او اجابت نمیشود.
مگر امر به اقتصاد نشده بودید !! میانه روی نکردید، خرج در هر راهی افساد می آورد.
۴- مالی که بی حساب ، بدون بینّه و شاهد بدست دیگری سپرده و بعد از نابودی، از دولت و جامعه طلبکار و معترض میشود.
《اَلُم آمُرَکَ بالشهاده》 شما امر شدید در معامله شاهد بگیرید ، ثبت کنید.
🔶و خشوعاً فی عباده
و صف متقی : عبادتی با حال و خشوع دارد.صرف عبادت را ندارد بلکه عبادتی با توجه ، خشوع ،و انکسار دارد.
《قد افلحَ المومنون الذین هم فی صلاتِهم خاشعون》 قران وقتی صفت مومن را ذکر می کند صفت خشوع در نماز را بیان میدارد.
✳️امام سجاد صلوات الله علیه:
《کان علی بن الحسین ، اذا قامَ الصلواهَ کاَنَهُ ساقَ شجرَهِِ》 هنگامی که بنماز می ایستاد، آنقدر ثابت ، ساکن، طولانی و با آرامش بود مثل اینکه تنه درختی ایستاده.
🔶و تَجمُّلاً فی فاقَه
سی و سومین وصف متقی : در شرایط فقر اظهار جمال[تجملا] و آراستگی میکند. نداری خود را پنهان میکند.اهل گلایه و شکوه نیست.
جیب او خالی باشد اما از رزاقیت خدا ناامید نمیشود.صورت با سیلی سرخ نگه مبدارد.
همانطور که در غنا میانه روی دارد[قصداً فی غنیً] در فقر هم اظهار زیبایی دارد طوری که دیگران تصور می کنند او بی نیاز است. و بهترین معاش را دارد.
《یَحسَبُهُمُ الجاهلُ اَغنیاءَ منَ التَعَفُف ؛ بقره - ۱۶۷》 آنقدر عزبزند و بدون شکوه و گلایه مصمم هستند که هیچ چیز نمیتواند قلب آنها را زیرو رو کند. دیگران خیال می کنند او از اغنیاست.
زیبایی یک امر نسبی است . در لسان روایات عزت. بی نیازی ، حفظ کرامت زیبایی ست.
رو نزدن بغیر خدا زیبایی و جمال است.
حکمت ۴۰۶ : 《ما اَحسَنَ تواضُعَ الاغنیاءِ للفقراءِ طلَباً عندَ الله 》
زیبایی تواضع به اینست:
چه خوب است تواضع ثروتمندان برابر فقرا.
غنی در مقابل فقر تکبر نمیکند. درد آنها را می فهمد.
وزیباتر از آن از منظر امیرالمومنین اینست:
《و اَحسَنَ منه تیٖهُ الفقرا علیَ الاغنیاء اِتِّکالاً علیَ الله 》
وزیباتر از آن، حالتی که فقرا در برابر اغنیا دارند. ،بزرگ منشی ، عزت نفس، و هرگز در برابر انان کرنش نمی کنند.
《اِنَ اللهَ یحبُ الجمال و التجمیل》خدا زیبایی را دوست دارد و اینکه خود را به زیبایی بزنید.
خود اراستگی معنوی ِ اظهار جمال بهنگام فقر ، خوش خلقی ، حلم، اراسته شدن به زیبایی هاست.
《و یَکرَهُ البخل و التباعُد 》خداوند از زشتی بیزار است و از اینکه خود را شبیه زشت رویان کنید.کراهت دارد.
دنباله روی از بخیل با زشتی آراستن است. چون ببماری روحی مسری هستند و زود شبیه بخیل می گرداند.
✳️مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام صادق نقل میکند.
《اِذا اَرادَ اللهُ احدَکم اَن ربُهُ شیئاً الّا اَعطاهُ فلیَیئَس منَ الناسِ کلُهُ》
اگر برای اجابت دعا و مستجاب الدعوه بودن اصرار دارید از مردم نا امید شوید ، روی کمک مردم حساب باز نکنید.
✅یکی از علل مهم استجابت دعا بحث توحید در دعاست. قطع امید از دیگران.
اللهم اجعل لنا غنای فی نفسی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
﷽ شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۱۷ - ۱۵ رجب
💢بخش نهم خطبه۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
🔶وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ
حضرت در ادامه ویژگی متقین، سی و چهارمین وصف می فرماید :
در سختی هایی که توام و ممزوج با زندگی انسان است متقین صبری نمایان دارند .
این نمایان بودن صبر یعنی صبر آنهااز روی تظاهر یا ریا نمی باشد .
صبر فقط محدود به مصیبت نمی باشد در نعمت و مصیبت و طاعت صبر معنا دارد .
حضرت مولا علیه السلام : 《الدهر یومان یوم لک و یوم علیک》 روزگار دو روز است یک روز با تو و یک روز بر علیه او است( که باید صبر کنیم )
《 فَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ 》ایه
ای که هم پیغمبر و هم پیروان بابد صبر کنند .پیامبر صلوات الله علیه فرمودند سوره هود مرا پیر کرد
وقتی صبرنباشد به محض تهدید،افراد افراد سست می شوند .
آیه قرآن «ایا شما گمان کردید که همین طور بدون هیچ امتحانی وارد بهشت می شوید
در خطبه قاصعه هم سخن این بود که امتحان سخت است که معیار باشد هر کس چه نمره ای گرفته
✳️روایت از رسول الله صلی الله علیه و آله
《اَلْإِیمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِی اَلصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی اَلشُّکْرِ.》
ایمان دو نصف است نصف در صبر نصف دیگر در شکر .
🔶وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ
متقین واقعی کسانی هستند که کار و تلاش و طلب رزق نشانه آنها باشد، مشهور به کار باشند نه بیکاری و بی عاری
تفاوت متقین با مردم عادی این است که نوع رزق برای ایشان مهم است و دنبال مال حلال هستند . ولو کم باشد
✳️رسول الله صلی الله علیه و آله در حجه الوداع فرمودند : 《لا و إنّ الرُّوحَ الأمینَ نَفَثَ فی رُوعِی أنّهُ لَن تَمُوتَ نفسٌ حتّى تَستَکمِلَ رِزقَها ، فاتَّقُوا اللّه َ و أجمِلُوا فی الطَّلَبِ ، و لا یَحمِلْ أحَدَکُم استِبطاءُ شَیءٍ مِنَ الرِّزقِ أن یَطلُبَهُ بغَیرِ حِلِّهِ》
همانا روح الامین در دلم چنین افکند که هیچ کس نمیرد تا روزى اش را به طور کامل دریافت کند ؛ پس، از خدا بترسید و در طلب روزى آرام باشید و دیر رسیدن روزى شما را وادار نکند که آن را از راه غیر حلال بجویید.
رزق دو گونه است :
۱- رزقی که نزد تو می آید
۲- رزقی که تو باید درپی آن بروی البته در حد متعادل
✳️چند روایت در باب کسب حلال :
پیامبر صلی الله علیه و آله :
《الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ.》
عبادت ده جزء است که نُه جزء آن کسب طلب حلال است .
《کَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا نَظَرَ الرَّجُلَ فَأَعْجَبَهُ قَالَ هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَیْنِی قِیلَ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَةٌ یَعِیشُ بِدِینِهِ.》
پیامبر (ص)وقتی به جوانی که هیکل بزرگی داشت نظر می کرد پرسید شغلی دارد؟
پاسخ منفی شنید پیامبر صلوات الله می فرمود از چشم من افتاد.
مردم گفتند ؛ جوان اهل دعا و نماز است چرا شما اینطور میفرمایید ؟حضرت فرمود اگر آدمی حرفه شغل و منبع درآمد نداشته باشد از دین خود باز می گردد ( چه بسادر جایی برای گرفتن لقمه ای از دیگران دین خود را زیر پا می گذارد )
امیرالمومنین علیه السلام :
《الحرفة مع العفّة خیر من الغنى مع الفجور》شغل وکسب با عفت و پاکى بهتر است از توانگرى با آلودگى و گناه .
《 مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ.》
کسی که از زور بازو وزحمت خود پول در می اوردبه چشم زدنی از پل صراط عبور می کند
《مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ حَلَالًا فُتِحَ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ.》
کسی که با زحمت و زور بازوی خود طلب روزی حلال نماید ، هشت در بهشت برای او باز است به او خطاب میشود از هر دری که دوست داری وارد شو .
✅حضرت امیر علیه السلام وارد خانه کسی شدند. به ایشان گلایه شد که مرد خانه به خارج از شهر برای عبادت رفته
وقتی حضرت شخص مورد نظر را دیدند به او فرمود :تو در گیر شیطان شدی ، خرج زن و بچه ات به گردن دوستت افتاده و تو به کوه پناه بردی و به عبادت رفته ای..
✳️مرحوم کلینی در کافی شریف در باب مَا یَجِبُ مِنَ الِاقْتِدَاءِ بِالْأَئِمَّةِ ع فِی التَّعَرُّضِ لِلرِّزْق: نقل می کنند که
《إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع کَانَ یَخْرُجُ وَ مَعَهُ أَحْمَالُ النَّوَى فَیُقَالُ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا هَذَا مَعَکَ فَیَقُولُ نَخْلٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَیَغْرِسُهُ فَمَا یُغَادَرُ مِنْهُ وَاحِدَةٌ.》
امیر مومنان (به سوی صحرا) بیرون می شد در حالی که بارهای هسته خرما با وی بود، کسی به آن حضرت عرض می کند: ای ابالحسن این چیست که به همراه داری؟ می فرماید: ان شاء الله درختان خرما است پس
پس آنها را می کاشت و حتی یکی از آنها را وا نمی نهاد
✳️شخصی به امام صادق علیه السلام گفت که دعا کنیدخدا به من رزق دهد کار من به هم پیچیده (دعا یکی از اسباب نزول رزق است ولی او تنبل بود)
امام صادق (ع)بدون تامل فرمود : من دعا نمی کنم برو سریع کار کن و برای رزق زحمت بکش
دعا به شرطی جواب میدهد که تو زحمت کشیده باشی خدا هم راه را باز می کند
《الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ التِّجَارَةَ فَقَالَ لَا تَفْعَلْ افْتَحْ بَابَکَ وَ ابْسُطْ بِسَاطَکَ وَ اسْتَرْزِقِ اللَّهَ رَبَّک》
فضیل بن یسار به امام صادق علیه السلام گفت من تجارت را ترک کردم.
حضرت صادق (ع)فرمود :
اینکار را نکن در مغازه بازکن من به تو میگویم چه کنی و بساط خود باز کن و طلب روزی از خدا کن
🔶وَ نَشَاطاً فِی هُدًى
سی و ششمین ویژگی متقی:
انسان متقی در مسیر هدایت نشاط دارد.
مرحوم خویی در منهاج البراعه می فرمایند
نشاط عبارت است از اینکه عبادت را با رضایت کامل و دلخوشی انجام دهی سختی و کسالت نداشته باشی برای تو راحت باشد
✳️در کافی شریف در ذیل همین خطبه متقین دارد:《بَعِیداً کَسَلُهُ دَائِماً نَشَاطُه》
از متقی کسالت خیلی دور است و همیشه در حال نشاط است .کسی هم کنار او بنشیند روحیه و نشاط می گیرد
حدیث جنود عقل و جهل در همین کافی شریف آمده که نقل میکند :
نشاط از سربازان عقل است .کسی که دیگران را خشنود کند و یأس در او نباشد، نشانه ایمان را دارد ،عقل دارد. ولی یکی از سربازان شیطان ،جهل، کسالت است .
کسالت به معنای مریضی نیست خمودگی
✳️دعای ابوحمزه:《 اَللّهُمَّ اِنّى اَعوُذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَل》
– متقین در مسیر هدایت خودشان نشاط دارند، خستگی و افسردگی و دلزدگی در آنها راه ندارد .
– در مسیر هدایت دیگران خسته نمی شوند و با تمام توان زحمت میکشند.
– متقی همیشه اشتیاق به هدایت دارد ولی ریاکار فقط در جمع اشتیاق به عبادت دارد
✳️چطور متقی از انسان ریاکار تشخیص داده. می شود ؟
کافی: باب الریا 《امِیرُ الْمُؤْمِنِینَ( ع) ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِی یَنْشَطُ إِذَا رَأَى النَّاسَ وَ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ یُحْمَدَ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ.》
سه نشان امیرالمومنین ( ع) برای تشخیص ریاکار از متقی ذکر می کنند :
انسان ریاکار فقط در جمع اشتیاق به عبادت دارد و در تنهایی در انجام عبادت کسالت دارد و دوست دارد در تمام امورمورد تعریف دیگران باشد .
انسان متقی از تعریف دیگران ناراحت میشود و میگوید خدایا مرا به خاطر تعریف دیگران مواخذه نکن
دعای هر روز امام سجاد در ماه مبارک رمضان: ِ 《اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الْجِدَّ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الْقُوَّةَ وَ النَّشَاطَ وَ الْإِنَابَةَ وَ التَّوْبَةَ وَ الرَّغْبَةَ وَ الرَّهْبَةَ..》
خدایا، در این ماه جدیت ،تلاش ،قوت در انجام وظایف و نشاط را و ...روزی کن.
🔶وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ؛
سی و هفتمین ویژگی متقین : این است که به طور کلی دوری کرده اند از طمع؛
ذره ای طمع در وجودشان نیست.
《اَلطَّمَعُ رِقُّ مُؤَبَّدٌ..》 طمع بردگی و اسارت مال و منال است در حالی که متقی جز محبت به خدا به هیچ چیزی تعلق ندارد.
طمع بردگی همیشگی است
🔺چرا طمع بد است؟
در منهاج البراعه ی مرحوم خویی آمده که
《 لأنّه یورث الذّل و الاستخفاف و الحقد و الحسد و العداوة و الغیبة و ظهور الفضایح و المداهنة لأهل المعاصی و النّفاق و الرّیا و سدّ باب النّهى عن المنکر و الأمر بالمعروف و ترک التّوکّل على اللّه و التّضرع إلیه و عدم الرّضا بقسمه إلى غیر ذلک ممّا لا یحصى.》
چون طمع ذلت، خواری، حقد ، حسد، دشمنی، غیبت، بدی های زیاد، پنهان کاری ، و مداهنه در ارتباط با گناهکاران ، نفاق وریا ، و جلوگیری از امر به معروف و نهی از منکر ، ترک توکل بر خدا و اظهار تضرع به درگاه او کردن ، نارضایتی به آنچه خدا قسمت فرموده .. همه را در پی دارد .
✳️از امام صادق علیه السلام شخصی پرسید:
《 مَا الَّذِی یُثْبِتُ الْإِیمَانَ فِی الْعَبْدِ قَالَ الْوَرَعُ وَ الَّذِی یُخْرِجُهُ مِنْهُ قَالَ الطَّمَعُ.》
چه چیزی باعث ثابت ماندن ایمان در انسان می شود.؟
فرمود: انسان قوی و اینکه به شبهات نزدیک نشوید.
سوال کرد :
چی چیزی ایمان را از قلب میبرد ؟
فرمود: طمع
《اتَى رَسُولَ اللَّهِ ص رَجُلٌ فَقَالَ عَلِّمْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ عَلَیْکَ بِالْیَأْسِ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَإِنَّهُ الْغِنَى الْحَاضِرُ
قَالَ زِدْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِیَّاکَ وَ الطَّمَعَ فَإِنَّهُ الْفَقْرُ الْحَاضِر》
شخصی از رسول خدا صلی الله علیه و آله تقاضای نکته ای کرد
حضرت فرمود : آنچه در دست مردم است دنبال نکن ، از آنها نا امید باش. فقط در جهت خدا باش ،بی نیازی نقد یعنی همین .
او دوباره تقاضای نصیحت کرد
حضرت فرمود :از طمع به دور باش که طمع فقر نقد است
انسان متقی فقیر نیست ،بنده نیست ،آزاده است
غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۱۸ - ۱۶ رجب
💢بخش دهم خطبه۱۹۳💢
🔶یَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ؛
سیوهشتمین صفت متقین :
همه ی کارهای صالح را انجام میدهد ولی باز هم ترس[وَجَلٍ] بر او غالب است مبادا کم کاری و غفلتی از او سر زده باشد.
_متقی اهل تنبلی و گوشه گیری نیست، اهل عمل است، آن هم عملی که صلاح و فلاح در آن شرط است.[الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ]
_متقی با وجود اینکه عمل صالح انجام میدهد، باز هم در دل حراسدارد که مبادا مورد پذیرش خدا واقع نشده باشد (از خود راضی نیست)
همانگونه که در وصف 24 فرمود:
" وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ " ترس از کم کاری، و پذیرفته نشدن اعمال.
_اگر به جایی برسیم که از اعمال خود راضی و به آنها اکتفا کنیم متقی نیستیم.
_حالات امام سجاد ، گاهی حضرت برای انجام اعمال حج از هوش میرفتند وقتی به هوش می آمدند و اصحاب علت را میپرسیدند میفرمودند:《 خَشْیَةَ أَنْ یَقُولَ لِی لا لَبَّیْکَ وَلا سَعْدَیْک》
ترسیدم از اینکه در جواب لبیک من لا لبیک و لا سعدیک بیاید..
_قران کریم بدبخت ترین افراد را کسانی میداند که وقتی عملی رو انجام میدهند گمان میکنند، بهترینند.
《قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا؛ کهف - ۱۰۳》شما را خبر دهم که زیانکارترین مردم کیست؟
《الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً - ۱۰۴》
آنان که در زندگى دنیا تلاششان نابود مىشود، در حالى که مىپندارند کار شایسته انجام مىدهند.
🔶یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ؛
سیونهمین صفت متقین: صبح را شب میکند[یُمْسِی] در حالی که همه همتش بر شکرگذاری است، و شب را صبح میکند[یُصْبِحُ] در حالی که همه همتش یاد خدا و ذکر نعمتهاست.
_ طبق نظر همه شارحان نهجالبلاغه نه شکر مختص روز است و نه ذکرمختص شب، در همه حال باید شاکر و ذاکر خداوند متعال باشیم.
_شبها به خاطر نعمت هایی که در طول روز به او عنایت شده شاکر است و صبح را با یاد و استعانت از خدا شروع میکند.
قرآن کریم روز را زمان کسب رزق و معاش معرفی میکند: 《وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا 》ولی برای رسیدن به معاش و شکر آن باید ذکر صبح را جدی گرفت. روایات فراوانی در مورد بیداری بین الطلوعین و ذکر آن آمده که برخی جنبه ثواب اخروی را ذکر میکند و برخی افزایش رزق مادی را:
وسائل الشیعه / بَابُ تَأَکُّدِ اسْتِحْبَابِ الْجُلُوسِ بَعْدَ الصُّبْحِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْس:
قَالَ الصَّادِقُ ع : 《الْجُلُوسُ بَعْدَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ فِی التَّعْقِیبِ وَ الدُّعَاءِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ أَبْلَغُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِی الْأَرْض》تاکید شده بیداری بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب دعا و تعقیبات درکسب روزى ازفعالیت وسفر روى زمین رساتر ومؤثرتر است.
_قرآن در مورد نوح میفرماید: 《إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً 》
در روایت داریم:《 کان نوح إذا أکل قال الحمد للَّه الذی أطعمنی ولو شاء أجاعنی، وإذا احتذا قال: الحمد للَّه الذی حذانی ولو شاء أحفانی 》
نوح هر گاه لقمه نانی میخورد میگفت: خدایا شکر به خاطر آنکه مرا غذا دادی در حالی که میتوانستی گرسنه نگه داری، و هنگامی که کفشی به پا داشت[احتذی] میگفت خدا با شکر که مرا کفش دادی چرا که اگر اراده میکردی من پا برهنه بودم.[احقانی]
صفت مبالغه شکور برای نوح به خاطر شکری است که برای ابتدایی ترین نعمتها به جا میآورد.
_امام صادق: 《 اَلطَّاعِمُ اَلشَّاکِرُ، لَهُ مِنَ اَلْأَجْرِ کَأَجْرِ اَلصَّائِمِ اَلْمُحْتَسِبِ وَ اَلْمُعَافَى اَلشَّاکِرُ لَهُ مِنَ اَلْأَجْرِ کَأَجْرِ اَلْمُبْتَلَى اَلصَّابِرِ وَ اَلْمُعْطَى اَلشَّاکِرُ لَهُ مِنَ اَلْأَجْرِ کَأَجْرِ اَلْمَحْرُومِ اَلْقَانِعِ》 اجر خورنده سپاسگزار مانند روزهدار خداجوست،
و اجر تندرست شکرگزار مانند - اجر گرفتار صابر است .
واجر عطاکننده سپاسگزار مانند اجر محروم قانع است.
_همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند : 《شُکْرُ النِّعْمَةِ اَمانٌ مِنْ حُلُولِ النِّقْمَةِ》 شکرِ نعمت ، موجب ایمن ماندن از انتقامخدا مى شود . وشکر بلا و گرفتاری را از انسان دور میدارد.
_پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : 《ثَلاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إِبْلِیسَ وَجُنُودِهِ: الذَّاکِرُونَ للَّهِ ِ وَالْبَاکُونَ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَالْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ》
سه گروهند که از گزند ابلیس و لشکریان او مصونند : ۱. کسانى که به یاد خدا هستند،
۲. کسانى که از خوف خدا گریانند .
۳. آمرزش خواهانِ در سحرگاه در امانند.
🔶یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً، حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ؛
صفت چهلم : متقی شب را با نگرانی میخوابد وصبح را شاداب آغاز میکند، به خاطر آنچه که از غفلتها بر حذر داشته شده میترسد و خوشحالی به خاطر آنچه از فضل و رحمت خدا به او میرسد.
_ متقی نه برای گناهان بلکه برای غفلت ها هم نگرانی دارد. در وصیت نامه و حالات شهدا آمده که شب ها به خاطر کارهایی مثل غفلت از با وضو بودن و یا نماز شب نخواندن ابراز نگرانی میکردند.
_متقین گناه را ترک کرده و به مقامی رسیده اند که برای غفلت هاهم استغفار میکنند،و درجه ای بالا تر، ترس و نگرانی دارند از عبادتی که آلوده به عجب و ریا باشد.
کسی که رشد کند بجای توبه از گناه از غفلت توبه میکند و در نهایت به مقامی میرسد که از عبادات هم استغفار مینماید.
_شب وقت محاسبه و معاتبه است / امام صادق: َ: 《 مَنْ قَالَ حِینَ یَأْوِی إِلَى فِرَاشِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِائَةَ مَرَّةٍ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ مَنِ اسْتَغْفَرَ حِینَ یَأْوِی إِلَى فِرَاشِهِ مِائَةَ مَرَّةٍ تَحَاتَّتْ ذُنُوبُهُ کَمَا یَسْقُطُ وَرَقُ الشَّجَرِ.》 هر که هنگام رفتن به رختخواب، صد بار «لا اله الا الله»گوید، خداوند خانه ای برای او در بهشت بنا کند؛ واگر صد بار از خداوند آمرزش جوید، گناهان او فرو ریزد همان طور که برگ از درختان پاییزی فرو ریزد.
🔶 وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ مقصود ازفضل و رحمت، نعمت هایی است که خدا به آنها میدهد و اعمالی که آنها انجام میدهند.
_ عبادت فرح و شادی می آورد: کافی/ بَابُ الْمُؤْمِنِ وَ عَلَامَاتِهِ وَ صِفَاتِه: امام صادق:
《مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَ سَاءَتْهُ سَیِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ.》هر کس از حسنه خود شاد و گناه خود را بد داشته باشد او مؤمن است.
🔶إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ
صفت چهل و یکم : اگر نفس در آنچه که دوست نداشت بر متقی سخت گرفت و راه نیامد، متقی هم در آنچه نفس دوست دارد، سخت میگیرد.
_نفس از چه چیزی کراهت دارد؟
خطبه ۱۷۶:《وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی کُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی شَهْوَة》نفس انسان از طاعت کراهت دارد و به معصیت اشتهاء دارد.
_هر جا دیدید کار صالح را به راحتی انجام دادید نشان از مشکلی است که در کار وجود دارد، یا نیت خالص نیست، یا وظیفه شخص نیست و کار بیهوده است، یا رضایت پدر و مادر در آن نیست و..... ، ولی وقتی مقدمات کار نیکی با سختی فراهم میشود و موانعی در آن راه هست بدان که آن کار صالح درست است و باید بر آن پافشاری کرد
_امام کاظم:《 إِیَّاکَ أَنْ تُتْبِعَ النَّفْسَ هَوَاهَا فَإِنَّ فِی هَوَاهَا رَدَاهَا وَ تَرْکُ هَوَاهَا دَوَاؤُهَا 》
از پیروى هواى نفس بپرهیز،زیرا هلاکت در پیروى از هواى نفس است،و دواى آن ترک هواست.
_امام صادق:《 اِجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ》نفس را مانند دشمن قرار بده و در برابر اوموضع بگیر و بجنگ.
باید به فکر تربیت نفس بود واین دشمن را در نبردها به خاک بمالیم چرا که اینکار راصورت نگیرد مانع از انجام اعمال صالح میشود، باید نفس را از بیماری بدخیمی که دارد بزداییم و آن را رام کنیم.
🔶قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لَا یَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَى؛
چهل و دومین صفت : نور چشم ودلخوشی متقی چیزی است که ابدی باشد و زهد او نسبت به چیزی است که باقی نمیماند.
_متقی نسبت به دنیا زهد میورزد ولی نسبت به امور مانا مثل خداوند و ائمه و شهدا دل خوش است.
_ قره عین یعنی آنچه باعث خوشحالی است و اشک شوق به همراه دارد اشک سرد اشک شوق است و اشک گرم اشک غم،
همانگونه که ابراهیم خلیل فرمود:
" لا أُحِبُّ الْآفِلین " به دنیای فانی نباید دل بست. متقین هم از امور فانی بر حذرند.
_ روایت : 《ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ لَا یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ أَنْ یَنْسَاهُنَّ عَلَى کُلِّ حَالٍ فَنَاءُ الدُّنْیَا وَ تَصَرُّفُ الْأَحْوَالِ وَ الْآفَاتُ الَّتِی لَا أَمَانَ لَهَا》
شایسته نیست خردمند در هیچ حالتى سه چیز را از یاد ببرد:
۱. فناى دنیا،
۲. دگرگونى احوال و اوضاع،
۳. آفاتى که از آنها ایمنی نیست. (اگر به فنای دنیا توجه کنیم به طور خودکار به آن بی رغبت میشویم)
🔶یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ؛
چهل و سومین صفت : متقی حلم را باعلم، قول را با عمل مخلوط کرده[یَمْزُجُ]
در وصف ۱۹فرمود "وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ " در این بخش میفرماید حلم باید عالمانه باشد نه جاهلانه. برخی در مقابله با مخالفان ساکت اند و ادعای صبوری میکنند نه بخاطر حلم، بلکه به خاطر خالی بودن دست از جواب. مبفرماید شما علم داشته باشید ولی همراه با صبوری و آرامش.
_قرآن کریم در آیات ۲ ،۳ صف میفرمایند:
《یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ》
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا چیزى مىگویید که عمل نمىکنید. نزد خدا بسیار مورد غضب است ، چیزى را بگوئید که عمل نمىکنید.
_علم با عمل تاثیر گذار است《 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا》 اگر عمل عالم مطابق علم او نباشد اثر گذاری هم نخواهد داشت مانند باران که از سنگ تخت فرو میریزد.
🔶تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ،
چهل و چهارمین صفت متقین:
آرزوهای متقین [أَمَلُهُ] کوتاه و قابل دسترسی است.
آرزو هم جنبه مثبت دارد هم منفی:
در روایت است از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم : 《الاْمَلُ رَحْمَةٌ لاِمَّتى وَ لَوْلا الاْمَلُ ما رَضَعَتْ والِدَةٌ وَلَدَها وَ لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَراً》 امید و آرزو برای امت من مایه رحمت است و اگر نبود، هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى داد و هیچ باغبانى درختى نمى نشاند
اما مشکل در طول امل است:(آرزویی که رسیدن به آن سخت و غیر ممکن است.)
خطبه 42: 《أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ [اثْنَتَانِ] اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَة》
ای مردم من از دوچیز بر شما نگرانم :یکی تبعیت و پیروی از نفس و دیگری بلندی آرزو چراکه پیروی از نفس انسان را از حق دور میکند و طول عمل موجب فراموشی آخرت میشود.
_پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: 《أَیُّهَا النَّاسُ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ مِنَ اللَّهِ قَالُوا وَ مَا ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ تَجْمَعُونَ مَا لَا تَأْکُلُونَ وَ تَأْمَلُونَ مَا لَا تُدْرِکُونَ وَ تَبْنُونَ مَا لَا تَسْکُنُون》
پیامبر فرمود: ای مردم از خدا حیا نمیکنید، اصحاب گفتند: مگر ماچه کردهایم.
حضرت فرمود :مال اندوزی میکنید در حالی که عمر شما به قدر خوردن آن کفاف نمیدهد و آرزو هایی دارید که عمر شما به آن ها کفاف نمیدهد، و خانه هایی میسازید که هرگز فرصت زندگی در آنها را نمییابید.
🔶قَلِیلًا زَلَـلُه،
چهل و پنجمین صفت :انسان متقی کمتر دچار لغزش و اشتباه میشود.
کم بودن لغزش به خاطر دوری گزیدن از مواضع گناه و عصیان است.(ورع یعنی نزدیک محدوده نرفتن)
_علامه مجلسی در شرح این جمله حضرت میفرماید: 《قد عرفتَ أنّ زلل العارفین یکون من باب ترک الأولى لأّنَّ صدورُ الخیرات عنهم صار ملکة و الجواذب فیهم إلى الزلل و الخطیئات نادرة تکون لضرورة منهم أو سهو و لا شک فی قلته》 متقین میتوانند به درجه ای برسند که فقط ترک اولی از آنها صادر شود آن هم سهوا.
گناه کبیره و صغیره وحتی مکروهات از آنها سر نمیزند بلکه لغزششان در ترک اولی است.
🔶خَاشِعاً قَلْبُه
چهل و ششمین صفت: قلب انسان متقی خاشع است.
در صفت ۳۲ متقین فرمود:."وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ " و اینجا بحث کلی تر و در مورد قلب است.
متقی در ابتدای امر باید در عبادات خاشع باشد ولی مقام بالاتر خشوع در اعضا و جوارح است.
خشوع قلب ثمره معرفت است، وقتی متقین عظمت خدا را شناختند نسبت به او خشوع و فروتنی پیدا میکنند.
🔶قَانِعَةً نَفْسُهُ،
چهل و هفتمین صفت : انسان متقی قانع است. قناعت ملکه او شده است.
قناعت یعنی راضی بودن به مقدرات الهی و روزی او.
_دعای 8 صحیفه سجادیه: 《اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَة》
خدایا به تو پناه میبرم از زمانی که حرص غلیان پیدا کرده و غضب بر من سایه افکند و حسد بر من غلبه و صبرم ضعیف و قناعتم کم شود.
اگر قناعت انسان کم شد باید به خدا پناه برد.
_حکمت229: َ 《سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً فَقَالَ هِیَ الْقَنَاعَة》
از حضرت در رابطه با معنای(فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً/کسانی که به حیات طیبه میرسند) سوال کردند. فرمود: همان قناعت است.
متقین به حیات طیبه میرسند چرا که وجودشان سرشار از قناعت است.
🔶مَنْزُوراً أَکْلُهُ،
چهل وهشتمین صفت : متقی کم[مَنْزُوراً] غذاست. خوراک انان اندک است. پرخوری آفات زیادی دارد:
1.افزایش بیماری امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود :《مَنِ اقْتَصَدَ فى أکْلِهِ کَثُرَتْصِحَّتُهُ》 کسی که در خوردن میانه روی کند سلامتی زیاد میشود.
2.از بین رفتن حالت توجه و عبادت:
علامه حسن زاده در الهی نامه :
الهی آموختم تا شکم دائر است دل بائر است.
3.فراموشی فقراء: 《 وَ قِیلَ لِیُوسُفَ لِمَ تَجُوعُ وَ فِی یَدِکَ خَزَائِنُ الْأَرْضِ قَالَ أَخَافُ أَنْ أَشْبَعَ فَأَنْسَى الْجَائِعَ》
به یوسف سلام الله علیه گفتند چرا با وجود خزائنی که در دست داری باز هم گرسنگی میکشی فرمود: میترسم که سیر شوم و گرسنه ها و فقرا را فراموش کنم.
🔶سَهْلًا أَمْرُهُ،
چهل و نهمین صفت :امر متقی آسان است.
در اموری که دین مجاز کرده، اسان میگیرد و در اموریکه دین منع کرده سخت میگیرد.
_در وصف سیزدهم "وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ " معاشرت ، امور او سهل و آسان است، سختگیر نیست در اموری که دین آنها را مجاز شمرده..
_حکمت ۴۷۹: 《شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُکُلِّفَ لَه》
بدترین دوستان کسی است که در معاشرت با او دچار تکلف و سختی شوی.
_وقتی کسی امیرالمومنین را به خانه دعوت میکرد حضرت شرط میکرد که از ریخت و پاش و اسراف و... دوری شود.
🔶حَرِیزاً دِینُهُ،
پنجاهمین صفت : متقی به دنبال حفاظت از دین خود است.
_متقین دینشان را حفظ میکنند و نمیگذارند با شبهات و شهوات و دنیا خواهی ها دین از دستشان برود.
_آنقدر که برای در امان ماندن از آفات جسمانی به دنبال بستن حرز به بازو هستیم ، باید برای در امام ماندن از شر دشمنان حرز به دین ببندیم .
_کان فی وصیّة أمیرالمؤمنین علیه السلام لأصحابه: 《فَإِذَا حَضَرَتْ بَلِیَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوَالَکُمْ دُونَ أَنْفُسِکُمْ وَإِذَا نَزَلَتْ نَازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَکُمْ دُونَ دِینِکُم》
اگر گرفتاری پیش آمد پولتان را بدهید تا جان حفظ شود ولی اگر مشکلی پیش آمد که با پول حل نشد و مخیر شدید بین گذشتن از جان و دین، جان بدهید تا دین حفظ شود.
اللهم اجعل قلوبنا بحسن القول مسروره
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱۱۹ - ۱۷ رجب
💢بخش یازده خطبه۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
🔶مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ،
۵۱. وصف انسان متقی، شهوت حرام را کشته است.شهوت حرام آنها به طور کلی خاموش شده. حد اعتدال شهوت، لازمه بقاء نسل است.
_امیرالمومنین: 《مَن لَم یُعطِ نَفسَهُ شَهوَتَها أصابَ رُشدَهُ》هر که شهوت خود را برآورده نسازد، به هدایت خود دست یافته است.
معلوم می شود که این مرتبه از هدایت ورشد در گرو پا گذاشتن روی خواهشهای نفسانی، و تمایلات شهوانی است.
_امیرالمومنین: 《إذا أبصَرَتِ العَینُ الشَّهوَة، عَمِىَ القَلبُ عَنِ العاقِبَةِ》 هرگاه چشم شهوت بینا شد ، چشم دل از دیدن سرانجام امور، نابینا مى شود.
یکی از ویژگیهای مهم فرد متقی پیرو عقل بودن و بر مدار عدالت حرکت کردن است.
🔶مَکْظُوماً غَیْظُهُ؛
۵۲. انسان متقی صفت کظم غیظ دارد.
_کظم غیظ متقی در این مرحله به علت حسادت ها و فشارهای اجانب و شیطان صفتان برای به انحراف کشیدن آنها و ایجاد مانع سر راه آنهاستت.
_پیامبر: 《مِنْ أَحَبِّ السَّبِیلِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جُرْعَتَانِ جُرْعَةُ غَیْظٍ تَرُدُّهَا بِحِلْمٍ وَ جُرْعَةُ مُصِیبَةٍ تَرُدُّهَا بِصَبْرٍ.》 بهترین راه بسوى خداوند متعال دو جرعه است خشمی را که با جرعه ای حلم و مصیبتی را که با جرعه ای صبر بنوشی .
لفظ صبر، به شیره درختی گویند که بشدت تلخ است .
_امام سجاد:《 مَا تَجَرَّعْتُ جُرْعَةً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ لَا أُکَافِی بِهَا صَاحِبَهَا》 هیچ جرعه ای برای من گواراتر از جرعه ی غیظی نبود که آن را به طرف مقابل انتقال ندادم بلکه آن را نوشیدم.
_امام صادق: 《مَا مِنْ عَبْدٍ کَظَمَ غَیْظاً إِلاَّ زَادَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ قَدْ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ 》
فرمودند: هیچ کسی در این دنیا نیست که کظم غیظ کند و این آتش نهفته را فرو ببرد ، مگر اینکه خدا در دنیا وآخرت عزیزش می کند. و خداوند عز وجل می فرماید: "کسانیکه غیظ خود را فرو می برند واز مردم می گذرند، نیکوکاران را دوست دارد."
قرآن، کنترل خشم را احسان، کارخوب ونیکو می داند.
_کظم غیظ سخت است و به سادگی به دست نمی آید: خطبه 217: 《فَإِذَا لَیْسَ لِی رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَیْتِی فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِیَّةِ فَأَغْضَیْتُ عَلَى الْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِیقِی عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ الْغَیْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَار》من نگاه کردم و جوانب کار را بررسى نمودم دیدم نه پشتیبانى دارم نه مدافعى و نه یاورى جز اهل بیتم که راضى نبودم جانشان را به خطر بیفکنم، لذا چشمان پر از خاشاک خود را بر هم نهادم و همچون کسى که استخوان در گلوی گیر کرده باشد آب دهان فرو بردم و با خویشتن دارى و فروبردن خشم در برابر چیزى که از حنظل تلخ تر و از تیزى تیغ و خنجر بر قلب دردناک تر بود شکیبایى کردم!
🔶الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مامون؛
۵۳. صفت خیر در متقی هست و شر در او نیست. متقی کمترین بار را به دوش انسانها می گذارد ، ولی بیشترین بار را از دوش انسانها بر می دارد.
✳️قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص《 أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ لِمَ سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لِائْتِمَانِ النَّاسِ إِیَّاهُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ مَنِ الْمُسْلِمُ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ النَّاسُ مِنْ یَدِهِ وَ لِسَانِه》
رسول خدا فرمودند: به شما بگویم چرا به انسانهای مومن، مومن گویند؟ چون مردم برای جان ومالشان از سوی آنها احساس امنیت می کنند.وچرا به مسلمانان، لفظ مسلمان را بکار می برند؟ چون مسلمان کسی ست که دیگران از دست وزبان او در امان باشند.
_خیر و شر در نهج البلاغه معنای خاص خود را دارد:
حکمت:《 سُئِلَ عَنِ الْخَیْرِ مَا هُوَ ،
فَقَالَ لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ 》
از امیرالمومنین پرسیدند خیر چیست؟
فرمود: خیر به زیادی مال وفرزند نیست .
《وَ لَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ وَ أَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّک 》
خیر به این است که علم و حلم زیاد باشد و بهای او بندگی باشد.
خطبه 84:《 أَمَا وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْکَذِب》
و در خطبه ۸۴ که در مورد عمرعاص است فرمود: دروغ شرِّ بزرگی است.
🔶إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کَانَ فِی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ.
۵۴. اگر متقی در جمع غافلان حضور داشته باشد، نام او در زمره اهل ذکر نوشته می شود.واگر هم در بین ذاکرین باشد، جزو غافلین نیست.
به دلیل اینکه متقی در بین مردم است بسیار پیش می آید که با افراد غافل همراه بشود ولی هرگز "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش" در مورد او صادق نیست.
هنر متقی در این است که در میان غافلین هم ذاکر است و همیشه خدا را ناظر و حاضر میداند.
✳️امام صادق: 《الذَّاکِرُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْغَافِلِینَ کَالْمُقَاتِلِ فِی الْمُحَارِبِین》
فرمود: ذاکر خداوند عز وجل در میان غافلان مانند کسی است که در برابر محاربین ومشرکین قتال وجنگ می کند.
_ذکر برای روح مثل غذا برای جسم است. امیرالمومنین:《مُدَاوَمَةُ الذِّکْرِ قُوتُ الْأَرْوَاحِ》اگر مداومت در ذکر داشته باشید غذای روح شما تامین شده است.
"قوت وغذای قلب ذکر است."
امام صادق ع فرمودند: ذکر فقط بر زبان آوردن الله اکبر، سبحان الله و...نیست. ذکر این است که در مواجهه با گناه، گناه صورت نگیرد. بندگی خدا کردن همان ذکر است.
ذکر فقط لسانی نیست، ذکر قلبی وذکر عملی هم داریم.
🔶یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ
۵۵. متقی عفو می کند کسی را که به او ظلم کرده است.
《 وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ؛ بقره - ۲۳۷》گذشت کردن به پرهیزکاری نزدیکتر است.
✅عفو از زیر مجموعه های شجاعت است، لذا بخشیدن ظالم در صورتی حسن است که اولا ظالم متنبه شده باشد، نه اینکه عفو ما او را جری کند؛ ثانیا از روی ضعف نباشد.بخشیدن از روی ضعف و عجز عفو نیست.
/// در حالت قدرت و توان بر انتقام اگر کسی ببخشد دارد با خوی حیوانی خود که انتقام است مقابله میکند.////
《قَالَ مُوسَى ع یَا رَبِّ أَیُّ عِبَادِکَ أَعَزُّ عَلَیْکَ قَالَ الَّذِی إِذَا قَدَرَ عَفَا》
موسی عرض کردخدایا کدام بندگانت پیش تو عزیزتر است، خداوند فرمود: کسی که قدرتش را دارد که انتقام بگیرد ولی ببخشد.
✳️پیامبر:《 ثَلاَثٌ وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنْ کُنْتُ لَحَالِفاً عَلَیْهِنَّ، مَا نَقَصَتْ صَدَقَةٌ مِنْ مَالٍ فَتَصَدَّقُوا وَ لاَ عَفَا رَجُلٌ عَنْ مَظْلِمَةٍ یَبْتَغِی بِهَا وَجْهَ اَللَّهِ إِلاَّ زَادَهُ اَللَّهُ بِهَا یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ وَ لاَ فَتَحَ رَجُلٌ بَابَ مَسْأَلَةٍ إِلاَّ فَتَحَ اَللَّهُ عَلَیْهِ بَابَ فَقْرٍ 》سه امر است که سزاوار است به خدایی که جانم را آفرید نسبت به آنها قسم بخورم:کسی که صدقه میدهد از مالش کم نمی شود پس صدقه دهید.
کسی از حق خود به خاطر خدا نمی گذرد مگر اینکه خداوند در قیامت جزای بهتری به او میدهد. هیچ کسی از دیگران طلب و درخواست نمی کند مگر اینکه خدا در فقر را به روی او باز میکند.
✳️پیامبر: 《أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ》
آیا شما را ازبهترین اخلاق[خلائق- خلیقه] دنیا وآخرت خبر بدهم؟ عفو کنید ان کسی را که ظلم وستم کرده، وصله رحم کنید با کسی که قطع ارتباط کرده، ونیکی کنید بر کسی که بدی کرده، وعطا ولطف کنید به کسی که شما را محروم کرده است.
🔶وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ
۵۶. صفت متقی ، عطا میکند بر کسی که او را محروم کرده است.
بخشش نسبت به کسی که انسان را محروم کرده حاکی از سخا است.
منظور صرف محرومیت مالی نیست ، محرومیت آبرویی هم است.
✳️در دسته شمشیر پیامبر حک شده بود: 《وُجِدَ فِی ذُؤَابَةِ سَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ صَحِیفَةٌ فِیهَا صِلْ مَنْ قَطَعَکَ وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ لَوْ عَلَى نَفْسِکَ》
کسی که باتو قطع رابطه کرده ارتباط برقرار کن، به او عطا کن، وحرف حق بزن ولو به ضرر خودت تمام شود.
/// شمشیر که ذاتش برای جنگ قطع و محرومیت هاست هم باید پیوند دهنده و اعطا کننده باشد///
🔶وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ؛
۵۷. متقی اتصال پیدا میکند با کسی که با اوقطع ارتباط کرد.
《 دَاوُدَ اَلرَّقِّیِّ ، قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) إِذْ قَالَ مُبْتَدِئاً مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ: یَا دَاوُدُ ، لَقَدْ عُرِضَتْ عَلَیَّ أَعْمَالُکُمْ یَوْمَ اَلْخَمِیسِ ، فَرَأَیْتُ فِیمَا عُرِضَ عَلَیَّ مِنْ عَمَلِکَ صِلَتُکَ لاِبْنِ عَمِّکَ فُلاَنٍ فَسَرَّنِی ذَلِکَ》
_ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ أَیْنَ أَهْلُ الْفَضْلِ- قَالَ فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ فَیَقُولُونَ وَ مَا کَانَ فَضْلُکُمْ فَیَقُولُونَ کُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِی مَنْ حَرَمَنَا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنَا قَالَ فَیُقَالُ لَهُمْ صَدَقْتُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ.》
داود رقی: محضر امام صادق نشسته بودم.بدون اینکه چیزی بگویم حضرت فرمودند: ای داود میدانی هر پنج شنبه اعمال شما به ما عرضه می شود؟
انچه که از اعمال تو برای من عرضه شد صله رحم برای پسر عمویت را دیدم وخوشحال شدم.وقتی که روز قیامت شد خداوند اولین وآخرین را در یک محل جمع می کند ، سپس متادی ندا می دهد اهل فضیلت کجایند؟
امام فرمود : جمعی از مردم قیام می کنند و ملائکه آنها را ملاقات میکنندو می گویند شما چه فضیلتی داشتید؟
انها میگویند: ما با کسی که با ما قطع رحم کرده بود صله رحم کردیم و به آنکسی که ما را محروم کرده بود به آنها بخشیدیم و کسی را که به ما ستم کرده بود بخشیدیم.
به آنها گفته میشود که راست می گویید وارد بهشت شوید.
🔶بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ،
۵۸. متقی واقعی کسی است که خیلی بعید است ناسزا وفحش بگوید. حرف زدن او لیّن است، با مهربانی وعطوفت حرف می زند.
_فحش یعنی خروج از حد اعتدال، یعنی فحشاء (خلاف آشکار) متقین نه تنها اهل فحش و ناسزا نیستند بلکه بسیار از وادی آن دور هستند و اصلا آن حوالی پیدایشان نمی شود.
✳️قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص 《إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى کُلِّ فَحَّاشٍ بَذِیءٍ قَلِیلِ الْحَیَاءِ- لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ لَه》
فرمودند: خداوند بهشت را بر هر آدم فحاش بی حیا حرام کرده است. آدمی که مهم نباشد که از ذهنش چه چیزی در می آید ودیگران چه چیزی به او میگویند.
بهشت جای آدمهایی ست با حیا، مودب و کسانیکه زبانشان را کنترل میکنند.
_امام صادق:《 الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاء وَ الْجَفَاءُ فِی النَّارِ》
فرمود: فحش [بذا]جفا وظلم به دیگران است وجای جفا آتش جهنم است.
فحش یکی از محرمات شرعی است، اگر کسی فحشی بدهد که دلالت بر بی عفتی طرف مقابل کند حد او 80 ضربه شلاق است و اگر فحاشی بدون نسبت بی عفتی باشد حاکم شرع فحاش را تعزیر میکند یعنی کمتر از 80 ضربه متناسب با مصلحت شلاق دارد.
_خطبه 206: 《إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْل》
من بیزارم از اینکه شما ناسزا می گویید اگر راست میگویید بدیهای واقعی انها را بگویید .
✅ لین بودن کلام یعنی درشت و عصبانیت نبودن، با محبت و علاقه حرف زدن.
امر به معروف و نهی از منکر با لسان لین جواب میدهد: 《اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی؛ طه - 》
🔶غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ،
۵۹. متقی واقعی منکر از او غائب است، یعنی منکر از اوسر نمیزند .کار خوب و معروف از او زیاد سر میزند.
اولا : منکرات از آنها سر نمیزند (غایب به معنای عدم است نه انجام در گناه در پشت پرده)
ثانیا: اگر هم منکری داشته باشند آشکار و اجتماعی نیست تا باعث انحراف دیگران شود
(معروف یعنی آنچه نزد عقل و شرع شناخته شده است.)
🔶مُقْبِلًا خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ؛
۶۰. متقی کسی است که خیر او را اقبال و شر از او ادبار دارد.
_دو معنا برای جمله حضرت می توان گفت: الف. این جمله مانند صفت 53 است:
" الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ "
خیر او مورد انتظار و شر او دور از انتظار است.
ب. مداوم اقبال به خیر دارد و به سمت خیر در حرکت است و پشت به شرور کرده و از آن فراری است (به فرض هم که در گذشته خطایی از او سر زده باشد ولی از آن هجرت کرده و دور شده است .
🔶فِی الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ؛
به هنگام دشواری و حوادث ویران کننده[زلازل] بردبار با وقار ودر ناخوشایند هاپایدار، ودر خوشیها سپاسگزار.
(حدیث جنود عقل و جهل:الْوَقَارُ وَ ضِدَّهُ الْخِفَّة)وقار سنگینی و متانت و ضد آن خفت وخواری است.
✳️ امام باقر:《الْمُؤْمِنُ أَصْلَبُ مِنَ الْجَبَل》 مومن از هر کوهی مستحکمتر است.
پیامبر: 《الْإِیمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَنِصْفٌ فِی الشُّکْر》
فرمود: ایمان دو بخش است، نیمه آن صبر و بردباری ونیمه دیگر ان شکر است.
امام باقر:《 لَمَّا حَضَرَتْ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ یَا بُنَیَّ اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ کَانَ مُرّاً.》
امام باقر: وقتی پدرم امام سجاد از دنیا می رفت، مرا محکم به سینه چسباند و فرمود میخواهید بدانید در گودی قتلگاه امام حسین به فرزندش علی بن الحسین چه گفت؟ پدرم امام حسین مرا در آغوش گرفت ودر گوشم گفت: پدرم علی بن ابیطالب وقتی از دنیا می رفت این جمله را گفت:
صبر کن بر حق اگر چه تلخ باشد.
✳️باب الشکر کافی از امام صادق:
《مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ نِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اَللَّهَ ظَاهِراً بِلِسَانِهِ فَتَمَّ کَلاَمُهُ حَتَّى یُؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزِیدِ》
خدا به کسی نعمتی نداد که آن را به همه وجود بشناسد و با زبان شاکر آن باشد مگر اینکه دستور ازدیاد نعمت را صادر کرد.هنوز کلامش تمام نشده فرمان صادر میشود که بیشتر به او بدهید.
🔶لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ وَ لَا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ؛
۶۲. متقی به کسی که با او دشمن است ظلم نمی کند و در مورد دوستانش دچار گناه نمیشود.
قرآن می فرماید:
《وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ، مائده - ۲ 》
دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است!
_همه کلام حضرت در خطبه قاصعه این بود که حق محور باشید، دنبال تعصبات نروید.
《وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَاقُرْبَى 》 هنگامى که سخنى مى گویید عدالت را رعایت کنید، هر چند درباره بستگان نزدیک شما باشد.
_حب فرزند و همسر، حب مال و مقام باعث میشود انسان بگناه بیفتد. حقایق را نگوید. شهادت دروغ بدهد و...
_برخورد امیرالمومنین با عقیل: خطبه ۲۲۴: 《وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِی مُؤَکِّداً وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ أَنِّی أَبِیعُهُ دِینِی وَ أَتَّبِعُ قِیَادَهُ مُفَارِقاً طَرِیقَتِی فَأَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَة》
به خدا عقیل را دیدم پریشان و سخت درویش. از من خواست تا یک من از گندم بیت المال به اوبدهم ، وکودکانش را دیدم از درویشی موی ژولیده، رنگشان تیره گردیده گویی بر چهره هاشان نیل کشیده؛ وپی در پی مرا دیدار کردو گفته خود را تکرار .گوش به گفته اش نهادم، پنداشت دین خود را بدو دادم، ودر پی او افتادم ، وراه خود را به یکسو نهادم پس آهنی برای او گداختم،
_جریان گردنبند عاریتی از بیت المال:
《 عَلِیِّ بْنِ أَبِی رَافِع مسول بیت المال أَ تَخُونُ الْمُسْلِمِینَ یَا ابْنَ أَبِی رَافِع یَا بِنْتَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ لَا تَذْهَبِی بِنَفْسِکِ عَنِ الْحَقِّ أَ کُلُّ نِسَاءِ الْمُهَاجِرِینَ تَتَزَیَّنُ فِی هَذَا الْعِیدِ بِمِثْلِ هَذَا فَقَبَضْتُهُ مِنْهَا وَ رَدَدْتُهُ إِلَى مَوْضِعِه》
یا علی بن ابی رافع، آیا به بیت المال مسلمین خیانت میکنی؟ ای دختر علی بن ابیطالب، خود را از راه حق دور نکن.آیا تمام زنان مهاجرین در روز عید اینگونه زینت می کنند؟ گردنبند را از او گرفت وبه بیت المال باز گردانید.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۱۱/۲۰ - ۱۸رجب
💢بخش دوازده خطب۱۹۳💢
کتاب فیض الاسلام ۱۸۵
خطبه متقین
🔶یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ؛
شصت و سومین صفت متقین:
متقی قبل از آنکه بر علیه او شهادت دهند به حق اعتراف میکند.
کسی که حق خواه و عدالت طلب است قبل از اقامه شهود و ادله بر علیه او، خودش حقایق را بیان میکند.
متقی برای ادای قرض، دنبال طلبکار میرود ، اگر امانتی دست او باشد دنبال میکند تا امانت را به صاحبش برگرداند و اگر جایی که حق با او نبود کسی به نفعش شهادت دهد، با گفتن حقیقت مانع از پایمال شدن حق دیگران میشود و ...
✳️ پیامبر اکرم صلی الله علیه :
«أَتْقَى النَّاسِ مَنْ قَالَ الْحَقَّ فِیمَا لَهُ وَ عَلَیْه»
باتقواترین مردم، آنست که حقیقت را به سود و زیان خود بگوید. متقی حق محور است نه خود محور
🔶لَا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ
شصت و چهارمین صفت :
متقی چیز هایی که به اوسپرده شده است[ مَا اسْتُحْفِظَ] را ضایع نمیکند[لَا یُضِیعُ]
_در ابتدای کافی شریف از وجود امام صادق علیه السلام در حدیث جنود عقل و جهل آمده است: «الْمُحَافَظَةُ وَ ضِدَّهَا التَّهَاوُن»
یا آنچه به او سپرده شده را حفظ میکند یا بر عکس آن سستی میورزد. (از زیر بار امانت شانه خالی میکند. )
_منظور از (ما استحفظ) تنها امانت های مادی که دیگران به شخص میسپارند، نیست؛ بلکه بر اساس آیه «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» و«حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى» به نماز و روزه و سایر اعمال عبادی که بر عهده انسان هست نیز، اطلاق میشود.
🔶وَ لَا یَنْسَى مَا ذُکِّرَ
شصت و پنجمین وصف : آنچه به متقی یادآوری شده و برای او تبدیل به ذکر میشود را فراموش نمیکند.
تنها شنیده ها به فراموشی سپرده میشوند، عمل فراموش شدنی نیست. درسی که صرفا شنیده شود و عملیاتی نشود به دست فراموشی سپرده میشود.
_متقین دستورات الهی و احکام دینی را فراموش نمیکنند.درس ها را برای عمل یاد میگیرند، با گوش جان میشنوند و بلافاصله در وجود خود عملیاتی میکنند، لذا فراموشی در آنها راه ندارد.
_قرآن کریم میفرماید: «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللهِ»
ایام الله را نباید از یاد برد.
نباید در مورد ولایت تقیه کرد: امیرالمومنین در کوفه فرمود هر کسی در غدیر خم بوده بلند شود و شهادت بدهد، عده ای بلند شدند و شهادت دادند ولی دو نفر خودشان را به فراموشی زدند. حضرت فرمود: «مَا مَنَعَکُمَا أَنْ تَقُومَا فَتَشْهَدَا فَقَدْ سَمِعْتُمَا کَمَا سَمِعَ الْقَوْمُ.» (چه چیزی مانع شما میشود تاشهادت بدهید؟ همان چیزی که بقیه مردم شنیدند شما هم شنیده اید.)
حضرت آنها را نفرین کردند: «ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنْ کَانَا کَتَمَاهَا مُعَانَدَهً فَابْتَلِهِمَا فَعَمِیَ الْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ وَ بَرِصَ قَدَمَا أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ.»
خدایا، اگر از روی دشمنی با من این حرفها را میزنند، آنها را مبتلا کن و در ادامه به ابتلای آنها اشاره مینماید.
✅اگر خطبه متقین در زندگی ما جاری شود، دیگر آن را فراموش نخواهیم کرد.
🔶وَ لَا یُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ
شصت و ششمین صفت متقین:
متقی دیگران را با القاب زشت صدا نمیکند.
و در صدا کردن اشخاص نیز مراقبت دارند.
_خداوند در آیه ١١ سوره حجرات میفرمایند: «وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ»
از یکدیگر عیب جویی نکنید و القاب زشت به هم ندهید.
_علاوه بر قبح ذاتی القاب زشت بر دیگران، آتش عداوت و کینه و انتقام را نیز روشن میکند و موجب کسر شأن برای خود شخص است.
_راوی میگوید خدمت امام هشتم بودم که حضرت شعری زمزمه میکردند، پرسیدم از کیست؟ فرمود از مردی عراقی.
گفتم این شعر از " أَبُو الْعَتَاهِیَةِ" (ناقص العقل) است. حضرت فرمود:
«هَاتِ اسْمَهُ وَدَعْ عَنْکَ هَذَا» اسم او را بگو و این صفات زشت را نسبت نده.
_در روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «سِلَاحُ اللِّئَامِ قَبِیحُ الْکَلَامِ.»
تمسخر و لقب زشت دادن و... سلاح انسان های فرومایه است.
🔶وَ لَا یُضَارُّ بِالْجَارِ
شصت و هفتمین صفت :
متقی، به همسایه زیان نمیرساند.
_قرآن کریم در آیه ٣۶سوره نساء میفرماید:
«وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا»
خدا را بپرستید! و هیچچیز را همتای او قرار ندهید! به پدر و مادر، نیکی کنید؛ همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکین، همسایه نزدیک، و همسایه دور، همنشین، واماندگان در سفر، و بردگانی که مالک آنها هستید.
_در نامه 47 وصیت نامه رسمی امام علیه السلام : «اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم»
خدا را! خدا را! نسبت به همسایه مراعات کنید چرا که وصیت پیامبر است در این زمینه. آنقدر نسبت به آن تاکید داشتند و وصیت مینمودند که برخی گمان میبردند همسایه از همسایه ارث میبرد.
✳️در کافی بَابُ حَقِّ الْجِوَار از وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین روایت شده:
«حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ کَحُرْمَةِ أُمِّه»
احترام همسایه بر انسان ، همانند احترام به مادر است .
✳️همچنین روایتی در مورد علت ابتلای حضرت یعقوب در همین باب از کافی نقل شده است:
یعقوب به خدا عرض کرد خدایا یوسف و بنیامین از دستم رفتند، چشم هایم از دستم رفت رحم کن. خدا فرمود اگر آنها را کشته باشم هم زنده میکنم و به تو بر میگردانم ولی یادت بیاید(علت تمام سختی هایی که یعقوب متحمل شد.) : «وَ لَکِنْ تَذْکُرُ الشَّاةَ الَّتِی ذَبَحْتَهَا وَ شَوَیْتَهَا وَ أَکَلْتَ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ إِلَى جَانِبِکَ صَائِمٌ لَمْ تُنِلْهُ مِنْهَا شَیْئاً.»
(گوسفندی بریان کرده ولی به همسایه ها نداده بود). از آن به بعد: «فَکَانَ بَعْدَ ذَلِکَ یَعْقُوبُ ع یُنَادِی مُنَادِیهِ کُلَّ غَدَاةٍ مِنْ مَنْزِلِهِ عَلَى فَرْسَخٍ أَلَا مَنْ أَرَادَ الْغَدَاءَ فَلْیَأْتِ إِلَى یَعْقُوب.»
یعقوب کسی را مامور کرده بود که تا یک فرسخی خانه فریاد بزند؛ هرکه گرفتاری وخواسته و نیازی دارد به در خانه یعقوب بیاید.
✳️روایتی است از وجود امام کاظم علیه السلام با این مضمون:همین که ضررت به همسایه نرسد کفایت نمیکند، بلکه باید آنچنان سعه صدر داشته باشی که اگر ضرری از او به تو رسید، بر آن صبر کنی.
🔶وَ لَا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ
شصت و هشتمین وصف:
متقی دیگران را بر مصیبتهایی که میبینند، شماتت نمیکند.
شماتت یعنی خوشحالی در مصیبت دیگران؛ در حالی که باید غم خوار مردم بود.
(مثلا بعد از اینکه کسی را نسبت به عواقب انجام کاری آگاه ساختی و اومرتکب همان کار شد، به جای همدردی، او را سرزنش کنی وگفته های خود را به او متذکر شوی)
_امام صادق علیه السلام میفرمایند: «مَنْ شَمَتَ بِمُصیبَة نُزِلَتْ بِأَخیهِ لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیا حَتّى یُفْتَتَنُ»
هر که از مصیبتى که به برادرش مى رسد شاد شود، از دنیا نرود تا آن که خود گرفتار گردد. باید طوری قوی و عزیز باشیم که دشمن نتواند بر غم ما خوشحالی کند.
دعای 8 صحیفه: «وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاء» خدایا از شماتت دشمنان به تو پناه میبریم.
_از حضرت ایوب بعد از همه آن سختی ها و مصیبت ها پرسیدند: «أَیُّ شَیْءٍ أَشَدُّ مَا مَرَّ عَلَیْکَ؟ قَالَ شَمَاتَةُ الْأَعْدَاء»
کدام مصیبت بر تو سختتر بود؟ گفت شماتت دشمنان.
(برخی از سختی هایی که به ایوب نبی نسبت میدهند مثل بیماری های واگیر و طرد شدن از جامعه خلاف واقع است و با ویژگی های نبی سازگار نیست.)
🔶وَ لَا یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ؛
شصت و نهمین صفت متقین:
هیچگاه به باطل وارد و هیچگاه از حق خارج نمیشود. اعمال و اعتقاد ، رفتار و کردار متقی بر مدار حق است.
✅ برخی از ما توحیدی فکر میکنیم، ولی عمل ما مشرکانه است. برخی عمل موحدانه داریم ولی افکارمان جاهلانه است.
قارون به جهت فکر باطل دچار بلا شد. (فقر دیگری به من مربوط نیست چرا باید از اموالم به او ببخشم)، چه بسیارند قارون هایی که با وجود اعمال موحدانهشان(نماز و روزه و....) افکار جاهلانه و مشرکانه، آن ها را به هلاکت میرساند.
🔺حق و باطل معنای گسترده ای دارد که افکار و اعمال و رفتار و ملکات انسان را شامل مییشود. باطل هر چیزی است که انسان را از خدا دور میکند و حق هر چیزی است که انسان را به خدا نزدیک میکند.
🔶إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ
هفتادمین صفت متقین:
اگر سکوت کند از ساکت بودن ناراحت نیست و اگر بخندد قهقهه مستانه سر نمی دهد.
سکوت اگر حکیمانه و عالمانه باشد پر از حرف است و موجب افسردگی نمیشود.
_ یاد مرگ و قیامت مانع از خنده مستانه متقی میشود و به تبسمی اکتفا میکند.
معیار لسان و سخن گفتن در روایات و سخن بزرگان:
✳️در روایت است:
«اللسان صغیر الجِرم، عظیم الجّرم»
زبان کم وزن؛ ولى بزرگ جُرم است!
_مرحوم خوشوقت رضوانالله علیه در این زمینه میفرمود : هر گاه خواستی از روی عصبانیت سخنی بگویی لب ها را محکم بهم بدوز چرا که خداوند در آفرینش این لب ها از استخوان استفاده نکرده تا وقتی به هم میفشاری دردی بر تو عارض نشود.
_خطبه 176: «إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى یَخْزُنَ لِسَانَه»
زبان چموش است قسم به خدا من ندیدم کسی تقوایی داشته باشد که اورا به بهشت برساند تا اینکه زبان خود را کنترل کرد
اصل بر سکوت است مگر دلیل موجهی بر سخن گفتن داشته باشد.
✳️معیار خندیدن در رویات:
امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند:
«خَیْرُ الضَّحِکِ التَّبَسُّم »
بهترین خنده تبسم کردن است.
_امام باقر: «اذَا قَهْقَهْتَ فَقُلْ حِینَ تَفْرُغُ اَللَّهُمَّ لاَ تَمْقُتْنِی.» چون قهقهه زدى پس از فراغت بگو:بار خدایا!مرا دشمن مدار.
معلوم است قهقهه در بسیاری از موارد انسان را از یاد خدا غافل میکند.
معیار را باید در خندیدن هم رعایت کرد.
🔶وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ؛
هفتاد و یکمین صفت متقین:
اگر ظلمی به او شد صبر میکند تا خدا انتقام اورا بگیرد.
انسان باید تا یک حدی صبر کند و انتقام را به خدا بسپارد.
_این جمله ی حضرت بیشتر جنبه ی فردی و خانوادگی دارد، جایی که اگر خود او بخواهد مقابله به مثل کند و حق خود را بگیرد آسیب های بیشتری به وجود می آید.
ولی در مورد دشمن شدت و حدّت لازم است: خطبه ٢٩: «لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ»فقط انسان ذلیل است که نمی تواند ظلم را از خود دور کند.
_همچنین در حکمت٣١۴ دارد: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر»
سنگ را با سنگ پاسخ دهید؛ زیرا بدى را جز بدى دفع نکند .
_صائب: اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهی است/ اشک کباب موجب طغیان آتش است
در مقابل دشمن قدار و سرکش نباید تسلیم شد، ولی در خانواده و نزدیکان انتقام را به خدا بسپارید. گاهی به خاطر مصلحت اندیشی نباید انتقام گرفت.
🔶نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ؛
هفتاد و دومین صفت :نفس متقی در زحمت است، ولی مردم از او راحتند.
یکی از صفات ایثار گر بودن آنهاست یعنی دیگران را بر خود ترجیح میدهند و خود را به زحمت می اندازند تا مردم در راحتی باشند.
کسی که نیمه شب برای عبادت خود را به زحمت بیندازد، فردا روز مردم را به زحمت نمی اندازد.
🔶أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ؛
هفتاد و سومین صفت متقین:
خود را برای کسب آخرت به زحمت می اندازد ولی مردم را از دست خود راحت میکند.
_در این جمله فلسفه صفت قبل بیان میشود(برای چه خود را به زحمت می اندازد؟ تا آخرت را کسب نماید و مردم از او در آسایش باشند.)
نفس انسان مثل حیوان وحشی و سرکش است که اگر او را با عبادت و توجه به آخرت رام کردیم به مردم آسیب نمی رساند ولی اگر نفس رها بود دیگران را به زحمت می اندازد.
_خطبه 16: «أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَایَا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَایَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا- وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّة»
تقوا مثل یک حیوان رامی است که انسان را به بهشت میبرد ولی نفس و گناه و شیطان مثل حیوان چموشی است که تو را بر گرده خود سوار کرده ولی افسارش در دست تو نیست و بالاخره چنان تو را به زمین میزند که تمام استخوانهایت خرد شود.
🔶بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ، وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَةٍ.
هفتاد و چهارمین صفت متقین:
اگر از کسی یا گروهی دور میشود[تَبَاعَدَ] به خاطر دوری از مظاهر دنیا و پاکی است[ نَزَاهَةٌ] نه به خاطر تکبر و خود بزرگ بینی[بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ] ، و اگر به کسی نزدیک میشود[دَنَا] به خاطر مهربانی و رحمت است[لِینٌ] نه برای حیله و چاپیدن [خَدِیعَةٍ].
_معیار قرب و بُعد متقین نفسانیت و سود دنیایی و... نیست. او پاکی ، زهد، محبت و نرم خویی که موجب رضایت خداست را معیار کار خود قرار داده است.
_معیار معاشرت کردن و نکردن متقی با دیگران، رضایت خداست؛ نه سود مادی و امیال نفسانی و کبر و مکر.
((برخی از شارحان در این خطبه برای متقین هشتاد و چند صفت بر میشمارند و حتی آیت الله مکارم تا ١١٠ صفت میشمارند.))
بعد از بیان این صفات توسط امیرالمؤمنین علیه السلام:
🔶قَالَ: فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً کَانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا.
همام (همان کسی که از حضرت در مورد صفات متقین سؤال کرد) فریادی زد و همانجا در گذشت.
🔶 فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ.
در این هنگام امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود، به خدا سوگند من از این پیشامد بر او مى ترسیدم.
🔶ثُمَّ قَالَ أَهَکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا!
سپس فرمود: این گونه اندرزهاى رسا به آنها که اهل موعظه اند، اثر مى گذارد.
_ علت جان دادن همام یا خوف است یا شوق. خوف از اینکه انسان چقدر می تواند رشد کند و حرکت کند ولی جامانده است؛ یا به خاطر شوق به رسیدن آن مدارج عالی و حرکت به سمت آن کمال مطلق است. در هر دو صورت یک حالت انقطاع حاصل میشود و شاید انسان جان دهد.
درخطبه صفات متقین بیان شد:
«وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ لهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ»
اگر اجل و زمان انقضا که خداوند آن را مقدر ساخته برای متقین نبود، به شوق رسیدن پاداش و ترس از مجازات لحظهای روحشان در بدنشان نمیماند. (همانگونه که همام تاب نیاورد و بلافاصله جان به جان آفرین تسلیم کرد.)
✅ موعظه های بالغه ای که از لسان مبارک امیرالمومنین خارج شود انسان را به این انقطاع می رساند.
در ابتدای خطبه شقشقیه فرمود:
«یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْر» کلام حضرت که شروع میشود سیل معارف به راه می افتد و امثال همام را با خود میبرد.
🔶فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ؟ فَقَالَ (علیه السلام) وَیْحَکَ، إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا یَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا یَتَجَاوَزُهُ؛
شخصی خطاب به امام عرض کرد: پس چرا این مواعظ با شما چنین نمى کند. امام در پاسخ او فرمود: واى بر تو هر اجل و سرآمدى وقت معیّنى دارد که از آن نمى گذرد و سبب خاصى دارد که از آن تجاوز نمى کند.
_همانگونه که در ابتدای خطبه عرض شد عده ای آمدند با حضرت دیدار کنند ولی مشغول شوخی و لهو بودند و برای لحظاتی از یاد خدا غافل شدند، که حضرت فرمود: ِ
مَا لِی لَا أَرَى فِیکُمْ سِمَةَ شِیعَتِنَا وَ حِلْیَةَ أَحِبَّتِنَا أَهْلَ الْبَیْت...من در شما شباهتی به دوستان و شیعیانمان نمی بینم.) و اینجا بود که همام اصرار کرد و حضرت را قسم داد تا حضرت صفات شیعیان ومتقین را برایشان بیان کند.
همین جمع آمدند و خطبه همام را شنیدند و این سوال نابجا را مطرح کردند.
حضرت هم متناسب با ظرفیت او سخن گفت: عمر هر کسی مدت خاصی دارد .
وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ
ولی امیرالمومنین امام معصوم است و این مراحل را گذر کرده و مسول هدایت امت است:
«لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً.» اگر پرده ها کنار بروند، بر یقین من افزوده نخواهد شد(من به تمام یقین رسیده ام.)
🔶 فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِک.
آرام باش دیگر چنین سخنى مگو! این سخنى بود که شیطان بر تو دمید [نفث] و بر زبان تو جارى ساخت.
_یکی از راه های شیطان آن است در لحظه ای که مردم تحت تاثیر حرف حق قرار گرفته اند و قلبشان در حال تغییر است با القاء شبهه و شیطنت و مزاح ... دلها را منحرف کند.
🔺وظیفه ما بعد از شنیدن این خطبه چیست؟
خطبه 90: «عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِنَاق»
ای مردم تا فرصت هست خود را بسنجیدو حسابرسی کنید(چه میزان از صفات متقین را دارید) ، قبل از اینکه این طناب مرگ بر گلوی شما محکم شود.
اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومتین
الحمدلله رب العالمین