بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۲۴ - ۲۰جمادی الاولی
💢بخش دوم خطبه ۱۸۳💢
توصیه به تقوی
امیر المومنین صلوات الله و سلامه علیه در بخش قبل فرمود:
انچه را که خدا دوست ندارد و کراهت میدارد ، فرقی بین دیروز و امروز نیست.حلال و حرام کم و زیاد نمیشود و در علم الهی ثابت است.
♦️واعلموا اَنَه لَن یَرضی عنکم بِشیِِ سَخِطَهُ علی مِن کانِ قبلَکم
یقین داشته باشید خداوند با کاری از شما خشنود نمیشود که به نفرات قبلی شما با همان کار سخط گرفت.
اگر اقوام گذشته لوط و ثمود را عذاب کرد ، ممکن نیست باهمان عمل شما را گرامی بدارد. هر چه دیروز نا پسند بود ، امروز هم ناپسند است.
♦️ ولَن یَسخَطَ علیکم بِشیِِ رَضِیَهُ مِمَّن کانَ قبلَکم
هرگز اینطور نیست امروز چیزی را بر شما ناپسند بدارد ، در حالیکه در گذشته مورد رضایت الهی بوده . احکام الهی همیشه ثابت است.
دین هر چه جلوتر امد تکمیل شد تا رسید به اسلام که کاملترین دین شد. اما اخلاقیات ، توحید ، معاد در همه ادیان ثابت است.
کسی را با کفر با بهشت نبرد و امروز هم با کفر نمیبرد.
در خطبه ۱۹۲ فرمود: خدا با کاری که فرشته ای را از بهشت خارج کرد ، انسانی را با آن به بهشت نمی برد. تکبر شیطان سبب خروج از بهشت.شد چگونه انسان با تکبر به بهشت ورود کند!!!
قاعدهٔ کلی :
رضایت خدا در آینده که می آید واحد است
رضایت او در گذشته به فعلی ،همان است که در آینده می آید.
وسخط خدا از گذشته تا آینده واحد است و تغییر نمیکند.
رضایت و خشم خدا ، در تمام ادوار ثابت بوده.
اگر برای اقوام گذشته انذار داده بود،این انذار برای آینده هم هست. همیشگی است.
اگر در اقوام گذشته فعل حسنه ای را دوست داشت ،در آینده همان را دوست می دارد.تغییر نمیکند.
در این دو جمله شبهه ایجاد می شود.
پس چرا ادیان آمدند؟
چرا حکم ادیان مختلف بود؟
در حالیکه حکمی مثل شراب ابتدای اسلام و یا ازدواج دو خواهر با یک شخص در زمان موسی بن عمران حلال بود ،در زمان دیگر حرام شد ؟
پاسخ ۱ : می فرماید" مَن کانَ قبلَکم "صحبت از قبل اسلام نیست.
صحبت از زمان پیامبراست ،هر چه واجب یا حرام شد از ابتدا تا انتها ، واجب و حرام بودن آن، استمرار تا ابد هست.
پاسخ ۲ :اگر مقصودحضرت ، اقوام گذشته بود. نه فقط ابتدای اسلام، اینچگونه است ؟
فروع در ادیان متفاوت بوده ،ازدواج دو خواهر زمانی حلال و زمانی حرام شد.
فروع ربطی به اصول ندارد.
اصول تمام ادیان واحد بوده ،و رضایت و سخط در اصول همان است.( توحید ، اصل پرستش ،نفی شرک ،معاد باوری ) این اصول در تمام ادیان ثابت بوده ،توحید محبوب خدا بوده و شرک را کراهت داشته و تغییر هم نکرده .
کلیت ثابت است،ادیانی که آمدندهر دین فروع دین قبل را تکمیل کرد ،تا رسید به دین پیغمبر خاتم و کاملترین شد.
♦️واِنما تَسیرونَ فی اَثرِِ بیِّن
بندگان خدا شما مسیر گذشتگان را میروید، در یک راه آشکار [اثر] حرکت می کنید.
گروهی رفتند و شما آمدید ،در حال تغییر هستید.
♦️و تتَکلَمونَ برَحعِ قولِِ قد قالَهُ الرِجالُ مِن قبلِکم
شما سخنی می گویید که تکرار سخن [رجع قول] رجال ( انبیا و مومنین) گذشته را شما گفتگو و تکرار می کنید.
تکرار گذشتگان، یعنی عمل و رفتار انسانهای صالح که قبل از شما بودند را بکار میبرید.
(( این جمله خبر هست ولی به داعیه ی انشاهست. شما اینطور عمل میکنید یک خبر است، ولی همه حرف انبیا را تکرار نمی کنند. که باید اینطور باشید و اینطور عمل کنید.))
افراد صالح مطیع پیامبر و کتاب بودند.
مسیر دینداری آنان را طی کنید.
به مانند کلام سلف صالح خود سخن بگویید.
♦️قد کَفاکُم مَوُنَهَ دنیاکُم
خداوند مؤونه دنیای شما را تضمین کرده است.
مؤونه منظور خورد و خوراک نیست،بلکه ابزار وسائل زندگی است. نیاز به تنفس ، هوا و اکسیژن قرار داده ،نیاز حیاتی ، آب قرار داده ،جلوگیری از تاثیر ضررها ، در مقابل اشعه خورشید لایه ازن قرار داده ،
آنچه برای زندگی دنیا نیاز بود احتیاجات اولیه همه را تامین کرده است.
اگر مؤونه رزق مقدر باشد ،برای همه رزقی قرار داده شده و روزی را می رساند.
بشرطی که ظالمی بر سر راه نباشد و سهم مقدر دیگری را دستبرد نزند. که باید او پاسخگو باشد.
♦️و حَثَّکم علیَ الشّکر. وافترَضَ مِن اَلسنَتِکمُ الذِکر
خدا مؤونه داد و تشویق کرد[حثَّ] به شکر گذاری . اصل نعمت را داد و راه ازدیاد شکر را هم بیان کرد.《ولَئِن شَکَرتُم لاَزیدَنَّکم اسری- ۵》
♦️وافتَرَضَ مِن اَلسِنتِکمُ الذِکر
بر شما ذکر شکر را واجب کرد. علاوه بر دادن موونه و درخواست شکر به ان اکتفا نکرد علاوه بر ان واجب هم کرد. در عین واجب عملی، لسان هم پیوسته ذاکر به شکر باشد.
قرائت قران یک حرف است ، تدبر در قران حرف دیگری ، بعد از فهم تدبر امر شده قران رو بلند بخوانید به گوش دیگران هم برسد.
♦️واَوصاکم بِالتَقوی
خدا همه را توصیه کرد به تقوا
《ولقد وصیّنَا الذینَ اوتُوا الکتابَ مِن قبلِکم و ایّاکُم اَنِ اتَّقوا الله نساء - ۱۳۰ 》
توصیه کردیم اهل کتاب را که قبل از شمابودند و همینطور شما را ، که تقوای خدا را پیشه خود کنید.
♦️و جعَلَها مُنتهی رِضاهُ
تقوا را مُنتهای رضایت خود قرار داده ،
هرچه متقی تر ،کسب رضایت بیشتر است. بیشترین رضایت الهی در گرو تقواست.
♦️حاجتَه مِن خلقِه
بالاترین آن، حاجت خدا از خلق است.
تقوا حاجت خداست از شما.
خدا هیچ احتیاجی ندارد اما به انسان رو انداخته، خواهش کرده ،
تقوا آنقدر مسئلهْ مهمی هست که خداوند از شما درخواست کرده که تقوا داشته باشید.
تنها احتیاج و نیازی که خدا به مردم رو انداخته برای تقوا است.آنقدر کریم است ، به بنده رو میزند کا با تقوا کار بنده راحتتر باشد.
♦️فاتَّقو اللهَ الذی انتم بعَینِهِ
تقوای خدایی داشته باشید که زیر نگاه و دید اوهستید.《و لِتُصنَعَ عَینِی قصص - ۴۰》
زیر نظر و نگاه من بزرگ و ساخته می شوی.
《اَلم تَر باُنَّ اللهَ یَری》عالم محضر خداست در محضر او گناه نکنید.
♦️و نَواصیکم بیدِه، و تقلُبُکم فی قَبضَتِه
موی سر پیشانی [نواصی] تمام اختیار شما بدست خداست.
(موی سر پیشانی حیوان وقتی کشیده میشود زود رام و تسلیم میشود و از خود اختیاری ندارد )
تقوای خدایی که تمام حالات و حرکات اعضای شما در قبضهٔ قدرت اوست.
♦️اِن اَسرَرتُم عَلِمَهُ
هر چه را پنهان کنید. همه چیز به ظواهر نیست. اسرار را خدا میداند.
♦️و اِن اَعلَنتُم کَتَبَهُ
(از کلمات رحمتی و اوج رحمت خدا را بیان میکند.) با وجود اینکه همه چیز را میداند اما ثبت نمی کند فقط آنچه که آشکار و به عمل میرسد[اعلنتم] ملائک می نویسند.
صرف فکر باشد، با اینکه میداند ولی ثبت نمی کند.
علم خدا به همه چیز هست اما ملائک به همه چیز علم ندارند. خدا یک حجابهایی قرار داده. ملک ثبت اعمال روزانه عوض میشود و هرگز برنمی گردد تا روز شهادت حاضر شود . ثابت نبودن آنها برای حفظ آبروی اشرف مخلوقات انسان است.
《والشاهدَ لِما خَفِیَ عنهم - دعای کمیل》
تو شاهد بر اموری هستی که حتی از ملائک هم مخفی هستند.
رسول مکرم صلی الله علیه واله فرمود:
《مَن عُفِیَ باُمتّی ....ما لَم یَتَکَلموا و ما لم یَفعَلوا》 گناهانی کا به ذهن خطور میکند ولی به عمل نمیرسد، عفو شده بشرطی که با اجرا در نیاید.
فکر گناه اثر منفی دارد اگر پیوسته فکر گناه باشد در عملکرد اثر خود را می گذارد و براحتی صورت می گیرد. ابتدا قبح گناه در ذهن می شکند با تکرار ، در عمال هم راحت شکسته میشود.
♦️قد وَکَلَ بکم حَفَظَهً کِراماً
خداوند برای حفظ اعمال ملائک بزرگی را موکل کرده است.
♦️لا یُسقِطونَ حقاً ، ولا یُثبِتُونُ باطلا
هیچ حقی از قلم انها ساقط نمیشود..و هیچ باطل و اشتباهی را ثبت نمی کنند.
نه خوبی جا میماند و نه گناه اضافه بپای کسی می نو یسند.
♦️واعْلَموا اَنَهُ مَن یَتَقِ اللهَ یَجعَلْ لهُ مخرَجاً منَ الفِتَن
بدانید که اهل تقوا از فتنه ها خارج میشود.
(این جمله تفسیر امیرالمومنین از آیه قران است. طلاق -۴ )
رعایت تقوا چندین اثر و نتیجه دارد :
راه خروج را شرح میدهد.
♦️یَجعَلْ لهُ مخرَجاً منَ الفِتَن
۱- تقوا راه برون رفت از فتنه ،راه خروج از گرفتاری را نشان می دهد. فضای غبار آلود باعث نمیشود که حق را تشخیص ندهد.
♦️و نوراً منَ الظُلَم
۲- در تاریکی و بیراهه وجود متقی نور می شود بمانند فانوس درونی مسیر را روشن میکند.
♦️ویُخَلِدُهُ فیمَا اشتَهَت نفسُهُ
۳- تقوا می تواند خالد کند اهل تقوا را در اموری که اشتها دارد.[فیما اشتهت]
جاودانه میکند در خانه ای که شدیدا به آن میل دارد.
مومن انطور نیست که هر چه پیش آیدخوش آید. به گناه و بی عفتی علاقه ندارد.، به ایمان علاقه دارد ، خدا طوری برنامه عالم را می چیند، موارد اشتهایی سر راه متقی قرار بگیرد.
در حال خوش ، محبت و مودت در ولایت اشتهای مومن اینست. که حال خوش را از دست ندهد《فلا تَسلُب منّی ما اَنا فیه》
مودت ولایت از او گرفته نشود..
مومن خالد میشود در آنچه که میل دارد . و خدا هم کاری می کند که سرو کار مومن با آنها باشد.
♦️و یُنزِلُهُ منزِلَهَ الکَرامهً عندَهُ
۴- تقوا شخص متقی را در منزل کرامت، نزد خود جای میدهد. همسایه و همجوار خدا میشود [یا جارِیَ اللَصیق] وقتی در دنیا همجوار با خدا ، قلب با خدا باشد قیامت هم با خدا همسایه خواهد بود.
اوصاف این منزل کرامت:
♦️فی دارِِ اِصطَنَعَها لِنفسِه
- کریم ،منزل کرامتی که ، برای خود ساخته [اصطنعها]عطا میکند.
ار باب اینکه بیت الله ، شهر الله امده ، و خدا نیاز به مکان و ماه و خانه ندارد، از باب شرافت و تعظیم به خدا اسناد داده میشود.
♦️ظِلُّها عرشُهُ
- سایبان این خانه عرش الهی است.
♦️و نورُها بَهجَتُهُ
- روشنایی این خانه خوشنودی ، رضایت، و لبخند خداست.نورانیت بهشت به رضایت خداست.
♦️وزُوارُها ملائکتُهُ
- این خانه نه تنها نزدیک خدا بلکه حرم است و برای آن زائر می آید و ملائک زائرانی هستند که به دور خانه طواف میکنند.
♦️و رُفَقاوُها رُسُلُه
- رفیقان خانه انبیا هستند.
این خانه ،خانه ایست که خدا برای خاستگاه خود ساخته ،آنقدر که منسوب شده به ؛ خانه خانهٔ من است.
این جایگاه عظیم برای صاحب تقوا ست.
توصیه های اخلاقی:
♦️فَبادِروا المعادَ،
ابتداءً شما مبادرت به معاد داشته باشید ،معاد باوری بتنهایی کافی نیست ،
علاوه بر پذیرش معاد باید اعمال شما در راستای معاد باوری باشد
۱- معاد را باور داشته باشید
۲- سبقت بگیرید در انجام اعمال صالح ،متناسب با معاد.
طوری زندگی کنید که حقیقت مرگ روشن باشد. در مرگ یک انقطاع حاصل میشود. پس قبل از اینکه مرگ برسد ، ان انقطاع را بدست اورید.دلبسته و وابسته بودن بدنیا تمام شود.
♦️و سابقُوا الاجال
قبل از اینکه مرگ شما را بگیرد، شما بر مرگ پیشی بگیرید.(منظور خود کشی نیست)
قبل از حاصل شدن، خود منقطع بشوید.اماده مرگ باشید.
♦️فاِنَّ الناسَ یُوشِکُ اَن یَنقَطِعَ بِهِمُ الاَمَل
علت پیشی گرفتن بر مرگ اینست:
انسان دائم سلسله آرزوهایش راقصد میکند.
بعد از رسیدن به آرزوها به سراغ دین و عمل میرود.اما زود رشته آرزوها قطع می شود.[یوشک]دست از دنیا کوتاه شد ارزو معنایی ندارد.قبل از تمام شدن دنیا و آروزها اقدام و عمل کنید.
♦️و یُرهِقُهُمُ الاَجَل
مرگ بزودی شما را کاملا در برمیگیرد[یرهقهم]و هضم میکند.
♦️و یَسُدَّ عنهم بابُ التوبه
وقتی اجل هم سر رسید درهای توبه بسته می شود .
قبل از تمام شدن دنیا و واضح شدن سکرات مرگ در توبه باز است به حال خود فکری کنید، نگذارید مرگ بر شما سبقت بگیرد.
♦️فقد اَصبَحتُم فی مِثلِ ما سَاَلَ الیهِ الرَّجعَهَ مَن کانَ قبلَکم
ذات انسان اینطور است که ؛
معطل میکند،فرصت سوزی میکند ،وقت که تمام شد دوباره طلب فرصت میکند.
شما مانند این قصه ای نباشید که : عده ای مردندبعد از خدا طلب رجعت کردند.
《حتی اذا جاءَ احدَهُمُ الموتِ قالَ ربِ الرجِعونِ لَعَلّیِ اَعمَلُ عملاً صالحاً فیما تَرَکتْ قالَ کلّا مومنون - ۹۹ 》
عده ای که مردند میگویند خدایا ما را برگردان تا آنچه از عمل صالح ترک کریم را انجام بدهیم در جوای گوید : کلا ؛ هرگز
این جمله را انسان میگویدولی کسی به آن ترتیب اثر نمی دهد.《 اِنَّها کلمةٌ هو قائلُها》
الان که هستید فرصت را مفتنم شمارید.
♦️وانتم بَنُو سبیلٕ علیٰ سفرمِن دارِِ لَیْسَتْ بِدارِکُم
شما در دنیا مسافرید ،خانه از خود شما نیست فرزندان راه هستید که طی طریق کنید . یک سفری را از یک خانه شروع کردید تا به مقصد برسید.و خانه اجاراه ای را باید پس بدهید. خانه ،خانه ی شما نیست.
"حب الوطن من الایمان " درست است که باید عُلقه به شهر و دیار و مرز جغرافیایی باشد اما معنای سطح پایین است.
بقول شیخ بهایی "رحمه الله" وطن مصر و شام و عراق نیست ، وطن اصلی معاد است.
♦️و قد اُوذِنْتُم منها بالاِرتِحال
آگاه باشید فردا روز که باید کوچ کنید ،من بشما اعلام کردم [اوذِنتُم]و شما از این کوچ [ارتحال] با خبر شدید.
♦️و اُمِرتُم فیها بِالزادِ
نه تنها اعلام ، بلکه امر هم شدید که برای مقصد خود، زاد و توشه جمع کنید.
در بهشت اگر نعمت فراوان است مومنین از قبل فرستادند، لذا هر کس بر سفره ی گسترده خود میهمان است و استفاده می کند. قرار نیست برای کسی از جایی طعام بیاورند.
مقایسه دنیا و آخرت :
♦️واعلَموا اَنَهُ لیسَ بِهذَا الجِلدِ الرقیق صبرُُ علیَ النار
می دانید ،پوست نازک بدن شما در مقابل یک خراش و یک ضربه طاقت ندارد.
پوست نازک که هیچ صبر و تحملی ندارد زود آسیب می بیند ،چگونه در برابر آتش سهمگین جهنم طاقت می آورد.!!!
هر کدام بارها تجربه کردید و آگاهید چقدر ضعیف هستید .این پوست همان پوست است چگونه عذاب را تحمل خواهید کرد!!
♦️فَرحَموا نفوسَکم فاِنَکم قد جَرَّبتُموها فی مَصائِبِ الدنیا
بفکر خود باشید ،بخود رحم کنید ،[فرحموا] بر اساس حب ذات که فطری ست، انسان خود را دوست دارد و همه تلاش او برای اینست که اوضاع خود را بهتر کند. همه را تجربه کردید[جرَّبتُموه] پس بر اساس حب فطری بر خود رحم کنید که فردا اذیت نشوید.
♦️اَفَرَاَیتُم جزَعَ اَحدِکم منَ الشَوکَهِ تُصیبُهُ
ایا ندیدید کسی که خار[شوکه] به دست او رفته چگونه جزع و فزع می کند.
(حضرت خود ۲۵ سال خار برچشم و استخوان در گلو صبر کردند که تصور ان هم سخت و سنگین است.)
♦️والعَثرَهِ تُدمِیِهِ ، والرَّمضاءِ تُحرِقُهُ
زمین خوردن [عثره] کسی را ندیدید که جراحت بردارد و زخمی شود[تُدمِیه] داد و فریاد دارد و از هوش میرود.
حرکت در زمین پر حرارت داغ [رمضاء] اتش میگیرد و بی تابی می کند.
این سه مثال حضرت را همه چشیده و تجربه کرده ایم.
♦️فکیفَ اذا کانَ بینَ طابَقَینِ مِن نارِِ ضَجعَ حَجَرِِ و قرینَ شیطانِِ
چگونه میتواند این پوست نحیف و نازک در دو طبق آتش [طابقین]از بالا و پایین توان تحمل دارد!!!
اگر بر آن تحمل نیست پس بر خودتان رحم کنید. و به داد خود برسید. در حالیکه کنار دست شما [ضجیع] سنگی که از شدت گرما مذاب شده وجود دارد.و از همه بدتر حقارت قرین شدن با شیطان است.
آنهایی که گناه میکنید فکر میکنید جهنم یک مکان عادی و معمولی هست ؟
در طرف مقابل ، مومنین همنشین با انبیا و ملائک زوار هستند. وقتی تقوا رعایت نشود.همنشینی با شیطان، همان که در دنیا برای او "اعوذ بالله" می گفت، مهیا میشود.
♦️اَعَلِمتُم اَنَّ مالکاً اذا غَضِبَ علیَ النارِ حَطَمَ بعضُها بَعضاً لِغَضبِه
وقتی مالک دوزخ بر آتش خشم گرفته و غضب میکند ، آتش از هم می شکند ،پرتاب می شود بر روی هم می افتند و گُر میگیرد.
فکر میکنید آتش بی شعور است ملتفت نیست و نمی فهمد.با فریاد مالک دوزخ ، آتش دست و پای خود گم میکند و از روی ترس به گوشه هایی پرتاب می شود.
صدای خشن خازن دوزخ مساوی هست با گُر گرفتن و سخت شدن آتش، و جهنم به تلاطم می افتد.
《یومَ نقولُ لِجهنمَ هَلِ امْتَلاَتِ و تَقُولُ هَل مِن مَزید. ق - ۷۰ 》
روزی که به جهنم می گوییم آیا پر شدی ؟
و جهنم میگوید آیا بازهم هست وباز طلب میکند.
آتش جهنم ، فهم دارد یک موجود ذی شعور و فهیم است . یک اتش عادی نیست. اتس دنیا را خوش رفتاری یا خشم کنند عکس العمل نشان نمیدهد. ولی جهنم می فهمد. کما اینکه در قیامت همه چیز می فهمند. کما اینکه در دنیا هم همه چیز می فهمند.
کوه و آسمان و زمین می فهمند.، اگر آسمان مطیع نبود عرش نمیشد. اسمان جسم جامد است ، اما فهم متناسب با خود دارد.
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم /
با شما نا محرمان ما خامشیم/
بهشت و جهنم هدفمند هستند
ذرات خاک و سنگ و ....فهم دارند.
پیرانی که عمر به بطالت و هوسرانی گذراندید ، روزی جوان بودید به خود، وعدهٔ توبه در پیری دادید .
اکنون پیری رسیده ،در تمام سلولهای وجود شما نفوذ کرده ،پیری با چشم و گوش ، مغز و جان شما مخلوط شده و توبه هم نکردید
پیرانی که چنین فرتوت شدند چگونه خواهند بود؟
تحملشان با طوق آتشین بر گردن ،که گوشت را ذوب میکند و به استخوان می رسد. آیا تحمل خواهند کرد ؟
♦️و اذا زَجَرَها تَوَثَبَت بینَ ابوابِها جَزُلاً مِن زَجرَتِهِ
دومین عذاب آن لحظه ایست وقتی مالک فریاد میزند [زجرَها] اتش بسوی درب جهنم پرتاب میشود، اما چیزی بیرون نمیرود.دوباره آتس بر روی اتش بر می گردد. و همه بخاطر ترس است که از فریاد مامور آتش دارد.
آیا آمادهٔ چنین صحنه هایی هستید؟
گناه کردید و قرار بود توبه کنید و نکردید....
اللهم نعوذ بک من همزات الشباطین
الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۲۶ -۲۲ جمادی الاولی
💢بخش سوم خطبه۱۸۳💢
در آخرین بخش از خطبه ای که به اذعان ابن ابی الحدید معتزلی از مقایسه این خطبه با فصیح ترین کلمات عرب میتوان نتیجه گرفت فصاحت و بلاغت چیست و نهج البلاغه چه جایگاه عظیمی دارد ؟
♦ایها الیفن الکبیر الذی قد لهزه القتیر
( در بخش قبل حضرت به طور کل همه انسانها را مورد خطاب قرار دادند )در این بخش به طور خاص پیران و کسانی که سن و سالی از آنها گذشته خطاب قرار میدهند.
ای کسانی که پیری در تمام وجود شما نفوذ کرده[لهزه] در پیری چشم کم سو، دندان ها از کار افتاده و حواس انسان سر جای خود نیست اعضا و جوارح سست و ضعیف و همه انها از آفات پیری است[قتیر] انسان پیری که ناراحتی تمام سر و پا را فرا گرفته است.
♦کیف انت اذا التحمت اطواق النار بعظام الاعناق
چگونه خواهی بود لحظه ای که طوق هایی از آتش به استخوان گردنت برسد
♦ونشبت الجوامع حتی اکلت لحوم السواعد؟
و چگونه خواهی بود زمانی که آویزان باشد [نشبت] غل و زنجیر[جوامع] از گردن و دست های تو آویزان باشد آنگونه که این غل و زنجیر گوشت دست تو را بخورد آرام آرام گوشت دست تو را آب کند [اکلَت]حالت چگونه است؟
حضرت دو عذاب را ذکر فرمودند که فکر در مورد آنها حال انسان را خراب میکند. عذاب اول پیران، زمانی که طوقی از آتش دور گردن انهاست آتش گوشت گردن را ذوب کرده تا به استخوان گردن برسد .
چگونه آتشی است که پوست و گوشت را ذوب و به استخوان برسد و استخوان را بسوزاند آیا در مقابل این عذاب تحمل میکنید ؟
عذاب دوم منظور از جوامع در اصطلاح عربی غل و زنجیری به نام جوامع که در روضه کربلا و امام سجاد داریم( العنق الجامعه)سلام بر تو ای امام مظلومی که در گردن تو غل و زنجیر جامعه بود در مورد غل و زنجیر جامعه تفاسیر گوناگونی وجود دارد.
بعضی گفته اند که چوبی است که دو طرف گردن و دو طرف دستها را گرفته دست رو به آسمان و گردن داخل آن است و چون دست و گردن را جمع می کند به آن جامعه می گویند.
در بعضی نقل های دیگر از نظر تاریخی ، منظور از غل و زنجیر جامعه ، زنجیری که از گردن به دست ها از دست ها به پا بسته میشود یعنی سر تا پای انسان در زنجیر است.
بعضی میگویند منظور از جامعه این است در مورد امام سجاد ( مغلوله یده الی عنقه)ای کسی که دست او به گردن بسته شده بود.
بعضی هم ذیل آیه ( یُعرَفُ المجرمونَ بِسیماهُم فیُوخَذ ُبالنّواصِی والاَقدام) موی سر و پای گناهکار همزمان گرفته میشود. گفته شده منظور غل و زنجیری به دست و پای گناهکاران بسته شده و با حالت خواری و ذلت به جهنم انداخته میشود .
غل و زنجیر جوامع از غل و زنجیر عادی شرایط سخت تری دارد حضرت فرمود جهنم ذی شعور است و گناهکاران را می گیرد و در اینجا فرمود عذابش هم دردناک است
♦فالله الله معشر العباد! وانتم سالمون فی الصحه قبل السقم
خدا را خدا را ای مردم تا وقتی سالم هستید و بیماری [سُقم]سراغ تان نیامده کاری کنید الان فرصت کار است انسان پیر و مریض عبادتش هم سخت است.
♦وفی السفحه قبل الضیق
الان که وسعت زمان [فسحه] دارید و وسعت زندگی دارید و تنگنا[ضیق] ندارید کاری کنید آخرت خود را آباد کنید..
شما را قسم میدهم بخدا زنان ،مردان ، انسانها، امروز که حالتان خوب است و بیمار نیستید ،فرصت دارید ، وسعت دارید
قبل از اینکه شما را در تنکنا و قبر بگذارند
از دو نعمت سلامت و وسعت استفاده کنید ،تا شرایط جسمانی شما خوب است و آمادگی دارید دو نعمت الهی را بکار بگیرید و در آزاد کردن گردنهای خود تلاش کنید.
♦فاسعوا فی فکاک رقابکم من قبل ان تغلق رهائنها
با تمام قدرت تلاش کنید[فاسعوا] تا گردن خود را آزاد کنید ای مردم مکلف به تکالیفی هستید [ فکاک رقابکم ]خود را بری الذمه کنید کاری کنید زیرا گردن شما آزاد نشده قبل از اینکه بسته شود.[تغلق]
همه ما در گرو هستیم خدا ما را گرو گرفته. برعکس دنیا اگر در دنیا پولی درجیب نداشته باشید ساعت یا انگشتر را گرو میگذارید خدا خود ما را در گرو گرفته، گفته یا با اعمال صالح از ابن گرو آزاد می شوید یا در بند و گرفتار هستید.
بدون عمل صالح با انجام تکالیف به حریت و آزادی میرسیم مرگ که آمد نمی توانیم خود را که در رهن هستیم آزاد کنیم چه کنیم؟ به طور مصداق و خاص برای ما بگویید
پنج توصیه که از بقیه اعمال بهتر است با استفاده از دو نعمت سلامت و فرصت :
♦اسهروا عیونکم
۱- در شبها چشمان خود را بیداری دهید [اسهروا] 《فَتَهَجَد بهِ نافلةً لکَ اَن یبعثَکَ ربُک مقاماً محمودا اسری ۷۹》
روایتی در من لا یحضره الفقیه جلد ۱ صفحه ۴۷۵ از امام باقر آمده در باب وقت نماز شب امده وقتی به نیمه شب شرعی رسیدید وقت نماز شب شروع می شود یعنی از اذان مغرب تا اذان صبح تعداد ساعات را تقسیم بر دو کنید. میتوان نماز شب خواند(ومن صلی تسع لیله اعطاه الله عشر دعوات المستجابات واعطاه الله کتابه بیمینه) اگر کسی یک نهم شب بیدار باشد خدا ده دعای مستجاب به او میدهد فردای قیامت او را روسفید میکند نماز شب یعنی عبادتی که نیمه شب در ارتباط با خدا مومنین را دعا کنید .خود سازش و مدارا با مومنین است.
♦واضمروا بطونکم
۲- شکم ها و بدن خود را فربه نکنید [اضمروا]
اهل روزه و مدارا باشید. با روزه خود را لاغر کنید.
♦واستعملوا اقدامکم
۳- در را ه رسیدن به خیر قدمهای خود را بکار گیرید. ودر مسیر رضای خدا و رضایت رسول خدا گام بردارید پا روی نفس خود بگذارید.
♦وانفقوا اموالکم
۴- فقط برای خود جمع نکنید دیگران را هم ببینید انفاق کنید. اموال خود را بخشش کنید..
♦وخذوا من اجسادکم
۵- از جسم خود کنده به روح خود اضافه کنید.در تقابل جسم و روح ، جود و بخشش کنید.
♦فجودوا بها علی انفسکم
۶- از جسم کم کرده را به جانِ خود اضافه کنید. وجه مشترک ما و حیوانات جسم است. عموماً به جسم می پردازیم کوچکترین درد برای جسم را معالجه میکنیم ولی در مورد روح و جان این حالت را نداریم مقداری از جسم خود کم و این اضافه را به جانتان بخشش کنید. ریاضت شرعی یعنی به جایی برسیم که به اختیار نخوریم باید زهد را اختیار کنیم و سمت تجمل نرویم.
جسم خود را برای روح ایثار کنید.
اصل اینست که جسم تحلیل می رود خسته و ناتوان میشود.اگر شما جسم خود را در اینراه مستهلک نکنید روزگار آن را تجزیه میکند.
♦ولاتبخلوا بها عنها
۷- مبادا بخل ورزید از نفس به جسم بخل نوررید از اینکه برای نفس اسراف کنید.
♦فقد قال الله سبحانه ( ان تنصرالله ینصرکم ویثبت اقدامکم )
در شرح عبادات حضرت ما را به قرآن ارجاع میدهد اگر خدا را نصرت کنید خدا هم قطعاً شما را نصرت می دهد و شما را ثابت قدم می کند." اِن " شرط است ، اگر خدا را یاری کنید حتماً خدا یاری تان می دهد و حتماً ثابتقدم تان می کند همان قدمی که در مسیر شهدا و اهل بیت رفت ثابت قدم می شود ودر شبهات نمی لرزد، مثل درختی ریشه دار که هیچ تند بادی اورا ریشه کن نمی کند.
♦وقال تعالی ( من ذاالذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له وله اجر کریم)
خدای تعالی فرمود کدام یک از شما حاضر است به خدا قرض بدهد هرکس به خدا قرض بدهد خدا هم چند برابر به او برمی گرداند و هم دنیا تأمین میشود و هم در آخرت اجرکریم دارد.
کرامت مربوط به آن دنیاست کدام یک از شما به خدا قرض میدهد برمیگردد به جمله( وانفقوا اموالکم) اموالتان را در راه خدا بدهید هر کس این کار را بکند با خدا معامله می کند مگر خدا فقیر است که به او قرض بدهیم ؟
♦فلم یستنصرکم من ذل ولم یستقرضکم من قل
خدا از شما طلب نصرت نکرده چون ذلیل است انسان گاهی دست نیاز به کسی دراز میکند و اگر خدا از شما طلب قرض کرده به خاطر قلت و کمبود نیست پس چرا از ما کمک خواسته حضرت جواب داده:
♦استنصرکم وله جنود السموات والارض وهو العزیز الحکیم
از شما طلب نصرت کرده در حالی که تمام لشکریان آسمان زمین مال او و در فرمان او هستند تمام آسمان و زمین در قبضه قدرت او و نفوذ ناپذیر [عزیز ]و حکیم است.
♦واستقرضکم وله خزائن السموات والارض وهو الغنی الحمید
از شما طلب قرض کرده در حالی که تمام خزائن آسمانها و زمین مال اوست و او غنی به ذات است.
♦وانما اراد ان یبلوکم ایکم احسن عملاً
خدا خواست او را کمک کنید وبه او قرض بدهید تا شما را امتحان کند همه اینها به خاطر آزمایش شماست تا میزان وعیار شما مشخص شود.
در آیه ۴ سوره محمد آمده ( ولو یشاء الله لانتصر منهم ولکن لیبلوا بعضکم ببعض)
اگر خدا می خواست میتوانست همه گرفتاریها را حل کند ولی از ما طلب کرد تا ما را آزمایش کند . بعضی را به سبب دیگری بیازماید.عبادت وطاعت ما از روی احتیاج خدا نیست خدا به هیچ کس وهیچ چیز محتاج نیست برای بالا رفتن مقام خود شماست.
♦فبادروا باعمالکم تکونوا مع جیران الله فی داره
در اعمال صالح با تمام توان مبادرت ورزید( بشتابید )اگر مبادرت به اعمال صالح کنید در خانه خدا با همسایگان[جیران] خدا همسایه می شوید در بخش قبل از خطبه هم جیران الله آمده یکی از ویژگی مومنین واقعی این است که همسایه خدا میشوند همسایگی خدا در گرو قلب ماست. قیامت تجسم اعمال ماست .
ویژگی همسایگی بهشت چیست ؟
♦رافق بهم رسله وازارهم ملائکته واکرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابداً
۱- انبیاء با آنها رفیق می شوند.
۲-ملائکه به زیارت اومی روند (منظور مردم عادی)
۳- خدا کاری میکند که کوچکترین صدای آتش به گوششان نرسد یکی از عذاب های جهنم صدای آتش است خدا کاری میکند که همسایگانش صدای آتش را نشنوند
♦وصان اجسادهم ان تلقی لغوباًو نصباً(ذلک فضل الله یوتیه من یشاء والله ذوالفضل العظیم )
۴- و خدا صیانت میکند [صان] اجساد این جیران الله را که با خستگی روحی [لغوب] و خستگی جسمی[ نصبا] ملاقات کند.
یکی از برکات همسایگان خدا این است که نه خستگی جسمی در آنها راه دارد و نه خستگی روحی .
روح آنها لذت می برد ،نه جسم آنها اذیت می شود ونه سکون در آنها هست چون سکون باعث خستگی است. در بهشت رشد و تکامل است این فضل خداست که عدهای همسایه خدا هستند.
♦اقول ما تسمعون والله المستعان علی نفسی وانفسکم وهو حسبنا ونعم الوکیل
این جمله دو معنا دارد.
آنچه را که می شنوید می گویم یعنی من حرفها را به شما زدم و حجت را بر شما تمام کردم اختیار عمل با خود شماست وظیفه من اتمام حجت است .
معنای دوم : یک چیزی می گویم و شما یک چیزی می شنوید من از بهشت و عجایب و نعمت های بهشت و فضایل خدا به بهشتیان چه بگویم؟ همانطور در مورد جهنم .
جهنم هم مثل بهشت توصیف شدنی نیست.
امیرالمومنین رائد است حضرت می گوید من از آن طرف آمدهام همه چیز را به شما میگویم بشنوید. از خدا طلب یاری می کنم بر نفس خودم و نفس شما و خدا کفایت می کند ما را ، واو بهترین وکیل است .
یعنی کار خود را به خدا بسپار به بهترین نحو کفایت میکند همه کاره عالم خداست به بهترین نحو مشکل را حل میکند.
از خدا طلب یاری می کنم هم بر نفس خودم و نفس شما نفوس فراوان است لذا در هر مرحلهای باید از خدا طلب یاری کرد گرفتاری ما با نفس اماره که امر به بدی می کند هست باید استعانت جست چون به تنهایی حریف نفس و شیطان نمی شویم راه استعانت از خداست و خدا دست ما را میگیرد.
اللهم عجل لولیک الفرج
وجعل عواقب امورنا خیراً
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۲۳ _ ۱۹جماد الاولی
💢بخش اول خطبه ۱۸۳💢
بیان توحیدی
ابن ابی الحدید درذیل این خطبه ؛میگوید از بلیغ ترین کلام های حضرت امیرالمومنین است واگرمیخواهید وزانت کلام حضرت را ببینید باید ملاک ایشان را با کلمات سایر ادباءمقایسه کنید و موارد متعددی ازکلمات بزرگان فصیح عرب را میآورد وبامقایسه با کلمات حضرت قیاس میکند که کلام حضرت چه عظمتی دارد .هم ازجهت ظاهری کلام ، چینش و... هم ازنظر محتوا .
اینکه انسان متونی را ببیند وتوصیف کند کجا ؟ ظریف ترین مباحث توحیدی و معاد رابا لسان فصیح و بلیغ بیان کند کجا ؟؟!!اصلا قابل مقایسه نیست.
او درپایان میگوید اگرکسی ادعا کند که معلوم نیست کلمات نهج البلاغه ازسوی علی علیه السلام باشد و ساخته وپرداخته خود شیعیان نباشد که به نام اوست تا حرفشان برد داشته باشد؛ باید در جواب گفت که هرگز چنین نگویید برای من که عمر خودرا درفصاحت و بلاغت گذرانده ام وتمام اشعار را خوانده وبا اسلوب وروش تمام فصیحان آشنا هستم میدانم که نهجالبلاغه کتابی ست که جز ازعلی نمیتواند صادر شده باشد.
عظمت کلام امیر المومنین به اندازه ای ست که احدی نمیتواند شبیه آن را بیاورد واین بهترین دلیل است که این کلمات جعلی وتحریفی نیست وازخودحضرت میباشد .
♦️ الحمدلله المعروف من غیر رؤیة
حمد مختص خدایی ست شناخته شده بدون اینکه دیده شود
ما برای خرید وسیله ای باید از قبل آنرا ببینیم یا لااقل تصویر آنرا. اما، ما به خدایی دل بسته ایم وبنده او شده ایم بدون اینکه قابل رویت باشد.
اوجسم ندارد پس دیده نمیشود ولی با فطرت و روحخود اورا درک میکنیم ، دیده نشدن به معنای نبودن نیست .
♦️والخالق من غیر منصبة
(حمد مختص خدایی ) که عالم را بدون زحمت [منصبه] خلق کرد
برای خدا بزرگ وکوچک فرقی ندارد، مورچه ای را خلق کند یا کوه دماوند را . اراده اش کافی ست تا چیزی خلق شود(کن فیکون) بدون هیچ زحمت ورنجی کامل میشود.
♦️خلق الخلائق بقدرته
مخلوقات را با قدرت بی نهایتش خلق کرد
قدرتش مانند عزتش بی بدیل است.
♦️واستعبد الأرباب بعزته
ارباب و مستبدان را بواسطه عزتش به بندگی و عبودیت کشاند
خدایی که عزیز است کسی معادل وهمطراز او نیست و با عزت خود همه صاحبان ادعا را به بند بندگی خود میکشد.
در خطبه ۱۸۲ فرمود : 《لم یولد سبحانه فیکون فی العز مشارکا》 او نه زاییده و نه زاده شده، تا کسی درعزت با اوشریک نباشد ؛ اوهیچ شریکی درعزت ندارد .
درعالم لباس عزت برازنده کسی نیست جز برای خدای متعال وهرکه بخواهد آن را بپوشد از تنش بیرون میکند.
نه فرعون ونه کوچکترونه بزرگترازاو نمیتواند در مقابل خدا بایستد.
♦️وساد العظماء بجوده
بواسطه بخشش و جود برهمه بزرگان سیادت وبرتری پیداکرد.
بخاطر بخشش ؛ آقای همه بزرگان واشراف شد.یکی از راههای سیادت بردیگران که موردنگاه همگان باشد ، جود است .هرکه بیشتر بخشش وعطاکند وبخاطر براه افتادن کاردیگران خود را به زحمت بیندازد به آقایی میرسد. اما شهرت ، سیادت نمیآورد چه بسا مشهورانی که بخاطر ذلت شان مشهورند مانند صدام .
✅درکتاب غررالحکم چندین روایت از امیر مومنان دراین باب بیان شده ازجمله :
《بالجود تکون السیادة؛ سبب السیادة السخاء 》 سیادت درگرو بخشش است ما اکمل السیادةمن لم یصمح کسی که گذشت نداشته باشد سیادت او کامل نمیشود.
کمال سیادت دربخشندگی است.
برخی صفات الهی مختص خود باریتعالی ست مثل واجب الوجود بودن و علم و...اما فرموده《 تخلقوا باخلاق الله 》یعنی میتوان دربرخی صفات درحد خود مانند خدا باشیم .ازجمله میتوان درحد خود اهل بخشش بود وکمیت بخشش مهم نیست بلکه صفت بخشندگی مهم است.
♦️وهوالذی اسکن الدنیا خلقه
خداوند در دنیا مخلوقات را سکنا داد.
حمدمختص خدایی که زمین را مناسب سکونت انسان وغیر انسان قرار داد وزمین را گهواره آرامش گرداند.
♦️وبعث الی الجن والانس رسله
ومبعوث کرد برای جن وانس پیامبرانش را .
خدا راباید شکرکنیم که انبیاء رابرای هدایت ما فرستاد آنان موتور متحرکی هستند برای توجه و تذکر دادن انسانها.
در ذیل ایه ۱۳۰ انعام « یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَیُنْذِرُونَکُمْ و...»
اگر دراینجا رسول به معنای اصطلاحی اش پیامبر باشد یعنی درطایفه اجنه پیامبری ازجنس خودشان قرار دادیم ولی بسیاری از علما با توجه به قرائن و روایات رسول را به معنای لغوی آن "فرستاده شده" میگیرند. پس انبیا از جنس انسان بودند چون اشرف و افضل هستند و برای هدایت اجنه نمایندگانی ازجنس خود جنیان انتخاب می کردند وکلامشان به آنها گفته ونمایندگان هم در میان اجنه رفته وبحث میکردند.
.پس مشهور اینست که اجنه باید از انبیاء انسان تبعیت کنند.
در ادامه حضرت چند هدف انبیا را بیان میفرماید:
♦️لیکشفوا لهم عن غطائها
۱- انبیا آمدند تا پرده از چهره دنیا بردارند
دنیا خود را برای انسانها بسیار آراسته میکندتامجذوب شوند جاذبه های دنیا بسیار زیاد است تاهمه را گرفتار کند ولی پیامبران آمدند تا حقیقت دنیا را نشان دهند که محل دلبری نیست بلکه جای فنا و رنج ونابودی ست .
♦️ولیحذر هم من ضرائها
۲- پیامبران آمدند تا از گرفتاری وشدائد دنیا انذارو هشدار دهند. دست انسان باید به ریسمان الهی باشد تا در دنیا غرق وسرگردان نشود.
♦️ولیضربوا لهم امثالها
۳- انبیاء آمدند تا برای مردم مثلهای دنیا را بزنند .
ما درطول عمرخود آنچه می بینیم، فکر می کنیم دنیا همین ست اما انبیا آمدند تا برای ما مثال بزنند وقصه ها وعبرتهای گذشتگان رانقل کنند تا آگاه وهشیار شویم واین چه نعمت بزرگی است که باید بخاطرآن شاکر خدا باشیم .
♦️ولیصبر و هم عیوبها
۴- آمدند تا چشم انسانها را باز کنند و بصیرتشان دهند تاعیوب دنیا را ببینند
عاشق دنیا مانند عاشق لیلی هیچوقت عیوبش را نمیبیند .پیامبران آمدند تا بگویند دنیا جای عاشقی نیست
حضرت ابراهیم خلیل فرمود: 《 إنی لا أحب الآفلین》 من هرچه فانی شدنی ست را دوست ندارم بزرگترین عیب دنیا همین فنا وزوال پذیری آنست .
حضرت امیر درتوصیف برادران خودفرمود خوش بحال کسانی که دنیای زودگذر را فروختند آخرت کثیرو همیشگی را خریدند اینان برادران من هستند
♦️ولیهجموا علیهم بمعتبر من تصرف مصاحها واسقامها
۵- هدف از آمدن انبیاء این بود ،
با کلمات قاطع خود ،بر جن و انس هجوم ببرند. با تازیانه کلام ، انسان را با عبرتهایی از دگرگونی [تصرف] تندرستی [مصاح]و بیماری ها ادب کنند.
گاهی برای تاثیر حرف روی دیگران باید یک حرکت هجومی کرد .پیامبران با بیان عبرتهایی ازتاریخ، مردم را وادار به تفکر می کردند آیا شما هم میخواهید عاقبت تان مانند عاد وثمود و...شود.
یکی ازعبرتها که حضرت بیان میکند اینست که تندرستی وبیماری ها جابجا میشوند. پیامبران آمدند تا هشدار دهند که اگر امروز خوش هستید مست نعمت نباشید. فردا روز بیماری هم هست و اگر بیمار ویا فقیرهستید ناامید نباشید، فردا روزخوشی هم هست .
انسان اگر حقیقت دنیا را بشناسد دگرگونی و تصرف دنیا را هم می شناسد.
♦️وحلالها وحرامها
۶- آمدند تا حلال ها و حرام های دنیا را به جن وانس نشان دهند.
فطرت و روح انسان خداجوست اما اینکه خدا را با چه لفظی بخواند و چگونه دعا کند را نمی داند . اگر صحیفه نبود ما طرز سخن گفتن با خدا را بلد نبودیم و اگر نهج البلاغه نبود توحید ، شیوه حکومت داری و اخلاق و... نمی دانستیم همه اینها از برکت نبوت و امامت است.
همه حلال و حرامها از طریق ما رسیده جای شکر دارد.. حلال و حرام شیئ اعتباری نیستند بلکه حقایقی هستند که خدا طبق آنها حکم صادر کرده است احکام تابع مصالح و مفاسد هستند که اگر خدا آنها را نمی گفت ما آنها را رعایت نمی کردیم و متضرر می شدیم.
♦️وما اعدالله للمطیعین منهم والعصاة منهم من جنة ونار
۷- آنچه خدا برای اطاعت کنندگان ازجن وانس، و گناهکاران از آنها در بهشت وجهنم آماده کرده.
اگر انبیا نبودند نمیدانستیم کدام عمل مارا بهشتی و کدام عمل ماراجهنمی میکند.
پیامبران آمدند تا این هفت فلسفه رو به ما یادآوری کنند و یاداوری هم کردند .حال؛
《فاِمّا شاکراً واِمّا کَفوراً》
♦️احمده الی نفسه کما استحمد الی خلقه
او را ستایش می کنم همانگونه که خود از مخلوقات طلب حمد کرده است [ استحمد]
خداوند متعال نعمت را داده و بعد فرمود که منتظر حمد ماست .
تشکر دیگران در انسان باعث غرور وعجب ومنت گذاری می شود اما شکربنده ، برای خدا سودی ندارد بلکه می فرماید شکرکن تا نعمتم را بر تو زیاد کنم.
♦️وجعل لکی شیئ قدرا
و خداوند برای هر چیزی مقدار مشخصی قرار داد.
♦️واما قدر أجلا
و برای هر مقدار مشخصی یک انتهایی قرارداد. در بحث قضا و قدر وقتی خدا تصمیم به کاری می گیرد در مرگ و خلقت میشود قضا. اما چگونگی و جزئیات این امر را مقدرات گویند.
خدا هر چیز خاص را با مقدار خاصی خلق کرده است که در این صورت محدود می شود و هر چیز محدوده اجل و سرآمدی دارد.
♦️و لکل اجل کتاب
و تمام این پایان ها مکتوب است در لوح محفوظ خدا، و کسی نمی تواند از آن کتابی که خدا نوشته تخطی کند.
خدا قدرت بی انتهایی دارد و همه مجموعه قضاها و قدر ها ، اجل ها در علم خدا ثابت است هیچ چیزی خارج از علم خدا نیست لذا در عالم نه تصادف هیت و نه شانس بلکه مقدرات بر عالم حاکم است.
امام سجاد علیه السلام در دعای ۱۳ صحیفه سجادیه می فرماید ای خدایی که به کسی نیازی نداری ولی همه به تو نیازمندندهمه به سبب تو بی نیاز میشوند. تو خدایی هستی که هرچه مردم از تو مسئلت کنند به آنها می بخشی و چیزی از خزائن تو کم نمی شود.
(قصه درخواست مردم از خدا مانند فرو کردن نخی در یک اقیانوس است که یک نخ چه میزان از آب اقیانوس کم میکند ؟!)
تو خدایی هستی که وسیله ها نمی توانند حکمت تو را تغییر دهند از جمله این وسایل دعا کردن ، شرکت در روضه و جلسه و....است اما حکمت خدا بر همه انها غالب است او مانند ما تحت تأثیر قرار نمی گیرد که حاجت بدهد، بلکه هر وسیله ای را در درگاه خدا ببریم اگر حکیمانه باشند عنایت می کند وگرنه برآورده نمی شود و دعای عاقلانه طبق قواعد الهی مستجاب می شود.
ارتباط قران با انبیاء :
هر نبی کتابی دارد و قران کتاب پیامبر خاتم و اهداف رسالت پیامبران را دنبال میکند.
ویژگیهای قران :
♦️فالقران آمر زاجر
۱- امر کننده است و باز دارنده
اقام الصلوة دارد ، لا تتبعوا الشیطان دارد.
♦️وصامت ناطق
۲- صامت است و ناطق
صامت و ساکت بودن ظاهر قران است .
ناطق بودن و سخنگوی آن اهل بیت هستند.
این کلام دومعنا دارد الف_جهت ظاهر قرآن ساکت است و حرف نمیزند.
ب_ناطق است از این جهت که حرف دارد محتوای قرآن پیام و مطلب گویایی در بر دارد.
قرآن در برخی موارد ساکت است اما سکوت حکیمانه و در برخی مواقع نطق دارد و آن هم حکیمانه است.
مثلاً در امر روح می فرماید : 《قل الروح من امر ربی》 یا درمورد وقت قیامت میفرماید 《یسئلونک عن الساعة ایان مرسیها قل علمها عند ربی 》
یا درمورد انفاق که میپرسیدند 《یسئلونک ماذا ینفقون قل ما انفقتم من خیر 》
افراد ثروتمند که می پرسیدند چگونه انفاق کنیم اگر قرآن پاسخ میداد افراد ندار مثل ابوذر ره و اصحاب سفه دلشکسته می شدند و پولی برای انفاق نداشتند.لذا می فرماید هر چه را میخواهید انفاق کنید که خدا می بیند. آنان مصداق می خواستند ولی خدا جوابی نداد گاهی سکوت کردن همان جواب دادن است.
در خطبه ۱۵۴ در مورد اهل بیت می فرماید اگر حرف بزنند صدق است وسکوت شان به طرف به نفع طرف مقابل است.
♦️حجة الله علی خلقه
۳- قران حجت است همانطور که امام حجت است. با قران برما احنجاج میکنند ،چرا خواندی عمل نکردی ؟!
♦️اخذعلیه میثاقهم
۴- خدا در یک زمانی با انسان عهد بست ،مفاد عهد این بود که انسان قران را بگیرد و به آن عمل کند.
♦️وارتهن علیهم انفسهم
۵- همگان را در عمل به قران گرو گرفتیم.
همه شما در رهن قران هستید، ثمن آزادی شما از این گرو خود شما هستید.
با عمل به قران از این رهن و گرو آزاد می شوید.
♦️وارتهن علیهم انفسهم
وآنها را درگرو دستوراتش قرار داده است
همه در گرو عمل به قرآن هستند در فقه بحث رهن مهم است اینکه چیزی را نزد چه کسی گرو بگذاریم و وسیله را بگیریم . ما همه در رهن قرآن هستیم که عمل کنیم تا آزاده شویم اما اگر کسی به قرآن عمل نکند در زندان دنیا گرفتار می شود.
اما الان برعکس است می گویند بنده قرآن شویم گرفتار می شویم.
حریت درعمل به قرآن است.
♦️واتم نوره
۶- خداوند به سبب قران نور خود را کامل کرد. قران کامل کننده نور خداست،
♦️و اکمل به دینه
۷- خداوند به سبب قران دینش را کامل کرد.
بدون قران دین ناقص بودهمانطور که بدون ولایت امیرالمومنین ( ع) دین ناقص بود.
♦️ وقبض نبیه صلی الله علیه و آله وقد فرغ الی الخلق من احکام الهدی به
خداوند وقتی پیامبر را قبض روح کرد که پیامبر فارغ شده بود از احکامی که باید به مردم می رساند
رسول اکرم صلیالله علیه و آله تمام احکام دین و هدایت را به مردم رساند و بعد قبض روح شد. هم قرآن کامل است و هم حجت است و عذری باقی نمیگذارد و هم پیامبر احکام قرآن را کامل بیان کرد حالا این ماییم که در گرو دین و قرآنیم یا عمل می کنیم و آزاده میشویم یا عمل نمی کنیم که همیشه در بند خواهیم ماند
♦️فعظموا منه ماعظم من نفسه
خداوند متعال را تعظیم بدارید همانگونه که ، نام خود رادر قران تعظیم داشته.
انتخاب نام و صفت برای خدا ، باید به گونه ای باشد که دلالت بر ضعف و نقص نباشد.
چون در او نقص راه ندارد.
خداوند قابل احترام و تکریم است بخاطر :
چیزی از دین خود را پنهان نکرد ،هر آنچه بود برای شما آشکار کرد.
♦️ولم یترک شیئارضیه او کرهه الا وجعل له علما بادیا
از آنچه که دوست دارد و آنچه را که کراهت دارد آشکارا بیان کرد.
خداوند نشانه آشکاری برای محبوبها و مبغوض های خود قرار داد.
♦️وآیة محکمةاو تدعوا الیه
یک نشان ظاهر و آیه محکم ( حدیث قدسی، حدیث نبوی ، قران ، عقل،) از این مجموعه آیه محکم قراردادیم که شما عمل کریه را اجتناب و فعل محبوب را انجام دهید.
♦️فرضاه فی مابقی واحدوسخطه فیمابقی واحد
این آیهٔ محکم شما را از عمل های کراهتی باز می دارد. و شما را بسمت کارهایی که محبوب خداست می خواند.
♦️فانه لم یخف عنکم شیئا من دینه
خدا هیچ چیز از دینش را از شما پنهان نکرد
خداوند هر چه صلاح و ضرر ماست را در قرآن بیان فرموده است و گرنه جایی برای محاسبه نمی ماند
♦️ولم یترک شیئارضیه او کرهه الا وجعل له علما بادیا
واز هرچه را که مورد رضایت یا کراهت خود میشد را کم نگذاشت و با نشانه های آشکار به ما گفته است [علما بادیا]
خداوند نشانه آشکاری برای محبوبها و مبغوض های خود قرار داد.
♦️وآیة محکمةاو تدعوا الیه
یک نشان ظاهر و آیه محکم ( حدیث قدسی، حدیث نبوی ، قران ، عقل،) از این مجموعه آیه محکم قراردادیم که شما عمل کریه را اجتناب و فعل محبوب را انجام دهید.
♦️فرضاه فی مابقی واحدوسخطه فیمابقی واحد
این آیهٔ محکم شما را از عمل های کراهتی باز می دارد. و شما را بسمت کارهایی که محبوب خداست می خواند.
حالا همه می دانند که حکم وفرمان ورضایت و کراهت خدا درچیست دیگر عمل کردن یا نکردن باخودشان است
♦️وآیة محکمةاو تدعوا الیه
صلاح و ضرر ما با یک آیه و نشانه محکم بیان کرد یا بسوی آن نشانه دعوت کرد
احکام خدا دیروز و امروز ندارد ولی احکام انسان دیروز و امروز دارد زیرا باید تجربه کسب کند
♦️فرضاه فی مابقی واحدوسخطه فیمابقی واحد
پس خشنودی و خشم خدا در گذشته و حال یکسان است
خوشنودی وغضب خدا دیروز امروز ندارد حرف خدا از روز اول تا ابد یکیست اگرچه ادیان پلهپله تکمیل شدند ولی حرف خدا تغییر نمی کند همچنان که پیامبر فرمود
حلال محمد صلی الله علیه و آله حلال ابدا الی یوم القیامةوحرامه حرام الی یوم القیامة
در خطبه ۱۷۶ حضرت فرمایند هرچه را که خدا امروز حلال کرده الان نیز حلال است
مردم نمی توانند برای دین خدا حکم جدید بدهند هرچه را که دیروز حلال کرده الان هم حلال است و هرچه را که حرام کرده امروز هم حرام است مردم نمی توانند برای خدا تعیین تکلیف کنند حکم همانست که خدا صادر کرده است..
غفرالله لی ولکم والحمدلله رب العالمین