بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۹/۱۵ - ۱۲ جمادی الاولی
💢 خطبه ۱۸۰ 💢 در باب گلایه و شکایت از اصحاب
شان نزول خطبه : وقتی عمرو عاص از طرف معاویه لشکر براه انداخت بسمت مصر، فرماندار مسر محمد بن ابی بکر بود. مسر شهر مهم و خطرناکی بود. ولمرو لاص دندان طمع برای ان تیز کرده بود. در نملات خود بشهر مصر فرماندار دو نفر از یاران خود را نزد حضرت فرستاد برای کمک رسانی ، قبل از اینکه شهر از دست برود به نجات مصر بشتابند .
مصر جایگاه ویژه ای برای حکومت اسلامی داشت.وبرای حضرت مهم بود، چه از جهت درآمد ، چه از نظر جغرافیایی ، شهر مصر اسلام را برای معاشرت با دیگر کشورها باز کرده بود.
بعد از رسیدن آن دو نفر ،حضرت مردم را در مسجد جمع کرد خطبه خواند که آماده دفاع و جنگ شوند .اما به تعداد انگشت شماری اعلام آمادگی کردند.
حصرت سران قبایل و عشایر را در دارالعماره جمع کرد برای آنها خطبه خواند که آماده دفاع شوند. (از انجایی که قوم و قبیله گرایی بود اگر رئیس قبیله همراه میشد بقیه مردم با روسا همراهی میکردند ولی اگر رییس قبیله مایل به همراهی نبود ، بقیه حتی اگر موافق هم بودند اجازه و جرآت همکاری نداشتند)
متاسفانه آنها هم پای رکاب حضرت نیامدند. مصر سقوط کرد و فرماندار محمد بن ابی بکر را سر از تن جدا کرده و آتش زدند و در بدترین وضع به شهادت رسید.وحکومت مصر از دست حضرت خارج شد. به دست معاویه افتاد. حضرت در اثنایی که روسا و بزرگان بودند این خطبه را خواند هم توبیخ و هم تحریک برای آماده شدن در جنگ باشد.
🔶الحمدُ للهِ ما قَضی مِن امرِ حمد میکنم خدا را برای سه چیز ۱- بخاطر امور و قضایی که حتمی کرده ،چه آنهایی که محقق شدند و چه آنهایی که قرار است محقق شود.
🔶و قَدَّرَ مِن فعلِِ ۲- بخاطر تمام افعالی که خدا مقدر کرد. (قضا ؛ تمام تصمیمات الهی قدَر ؛ کیفیت اجرا و اندازه )
🔶وعلیَ ابتِلائِی بکم ایتُهَا الفِرفهِ الَّتی (دردو دل امیرالمومنین) ۳-حمد می کنم خدا را بخاطر ابتلا من بشما. در خطبه ۱۱۴ فرمود: خدا را حمد می کنم بر نعمتها همانطور بر بلاها با همان کیفیت حمد می کنم. در روز پیروزی شاکر هستم ، در روز شکست هم همانطور شاکرم.
(شما یاران خوبی نیستید ولی من باز خدا را شکر می کنم ) علت اینست : شما مردمان بدی هستید .خداوند اینگونه مقدر کرده،است. من بر بد بودن شما شاکر نیستم. بلکه بر مقدرات الهی شکر میکنم.
🔶اِذا اَمَرتُ لَم تُطِعْ، واِذا دَعَوتُم لَم تُجِبْ شما گروهی هستید که هروقت امر کردم مطیع نبودید. هر وقت دعوت کردم اجابت نکردید.
🔶اِن اُمهِلتُم(اُهمِلتُم) خُضتُم اگر بشما مهلت داده شود [اُمهل]و دشمن شما را ترک کند. این فرصتها را بیهوده می گذرانید. اگر چند روزی رها شوید [اُهمل] به بطالت سپری می کنید. خودتان دغدغه ی درونی ندارید که برای دین کاری کنید. ( فرصت آماده سازی و حرکت بسوی مصر)
🔶واِن حُورًِتتُم خُرتُم اگر در گیر جنگ شوید ،جنگی صورت بگیرد ،شجاعت جنگ ندارید . یک لشکر ضعیف و ناتوان[خرتم] هستید.
بدیهای آنان را گوشزد میکند تا آرام آرام تحریک شوند لشکر ی فراهم شود برای مقابله با عمرو عاص و معاویت.
ویژگی بعدی شما اینست:
🔶واِن اِجتَمَعَ الناسُ علی امامِِ طَعَنتُم (ظَعَنتُم) اگر بقیه مردم خود جوش حول محور امام و قائد خود آمدند، سپاهی درست کردند، طعنه زده عیب جویی می کنید.[طعنتُم] اگر مردم با هم اجتماع کنند شما سران از اجتماع مردم کوچ میکنید [ظَعَنتم] تا مروم را دلسرد کنید.(( نقش خواص بی بصیرت )) شما اگر خود در راس باشید خوب است. اما دیگران در راس باشند.انتقاد شروع می شود و در چشم شما مشکلات بزرگ می شود.
🔶و اِن اُجِئتُم الی مَشاقَهِِ نَکَصتُم اگر در ریاست و حکومتی که طعنه میزنید ،از شما دعوت شود که در کارهای سخت[مشاقه] بیایید مشاوره بدهید، عقب گرد می کنید [نکصتم]چون چیزی در دست ندارید. روسای قوم ، مشکلات شما اینست.
🔶 لا اَبا لغیرِکم تعبیر فارسی: غیر از شما بی پدر باد که در فارسی یک نوع ناسزاست. اما یک اصطلاح است. غیر از شما بی سرپرست است. من در جامعه پدر شما هستم دیگران رهبر و امام شما نیستند. غیر از شما سرپرست الهی ندارند اما شما دارید ولی کوتاهی می کنید.
🔶ما تَنتَظِرون بِنَصرِکم منتظر چه چیزی هستید که بنفع خود قیام کنید! منتظر چه هستید تا به داد خودتان برسید! منت گذاشتن ندارد .این حکومت در خدمت خود شماست.
🔶والجِهادِ علیٰ حَقِکم اگر بنفع حکومت کاری کنید بنفع خود کار کردید نه دیگران. برای احقاق حق خودتان جهاد کنید. نه حق من ، دشمن حمله کرده ،مصر از آن شماست بروید نجات بدهید.
✅هر کس از انقلاب دفاع کرد نه اینکه سود شخصی دارد، دفاع از وجود خود اوست. نفع وجود حکومت اسلامی به تک تک افرادی که ذیل حکومت هستند میرسد. در خطبه ۴۰ فرمود: دیگران بر شما مسلط شوند اجازه نفس کشیدن بشما نمی دهند.
🔶الموتُ اَوذ الذُلُ لکم یا باید بمیرید یا ذلت بکشید. در خطبه ۵۱ فرمود: مرگ انست که زنده باشید ولی خوار و ذلیل بمانید. ، و حیات در آنست که بنیرید ولی در عزت باشید.
🔶فواللهِ لئِن جاءَ یَومی ، ولیُاتِیَنِی بخدا قسم اگر زمان مقرر شده روز من (مرگ) سر برسد ، که قطعا میرسد [لیاتینی]من ماندنی نیستم .
🔶لَیُفرِقَنَّ بینی و بینَکم و انَا لصُحبتِکم قالِِ و بکم غیرُ کثیرِِ ولی بدانید. مرگ بین من و شما حائل میشود. در حالیکه از همنشینی با شما ناراحت بودم [قال] شما فقط یک سیاهی لشکر بودید بواسطه شما من زیاد نشدم [غیر کثیر] نه عِده وعُده من زیاد نشد. شما باعث نشدید قدرت من زیادتر بشود. کاری از دستتان بر نمی آید، همنشینی با شما را کراهت دارم (قال یک معنا گفتگو ، یک معنا قیلوله خوابیدن، یک معنا غضب و نارحتی)
من همه کس و کار شما بودم ،همه اقتدار و ابهت شما بودم .ولی شما هیچ کاری نکردید. راهی که شما در پیش گرفتید حالت جدایی و دوری از جهاد و همینطور دست دست می کنید. جهاد نکنید دو راه بیشتر ندارید. مرگ زیر پای دشمن نصیب شما می شود. یا زنده بمانید ،بر شما مسلط می شوند و شما را به ذلت و خواری وادار می کنند.
شگفتا از شما مردم !!
🔶اَما دینُُ یَجمَعُکم ، ولا حمِیَهُُ تَشحَذُکم آیا دینی ندارید که شما را جمع کند؟ چرا اینقدر متفرقید؟ تمام حرف دین اتحاد و اجتماع است. اگر دین ندارید،آیا غیرت [حمیه]هم ندارید؟ غیرتی که شما را در برابر حملات دشمن برنده و تیزکند.!![تشحَذ] شما را بر علیه دشمن بسیج کند !! شما نه دین دارید ،نه آن غیرت ذاتی ،نشستید تا دشمن بر شما مسلط شود.
🔶اَوَلیسَ عجباً آیا باعث تعجب نیست ؟
✅نکته : در این دوران جمله امام عصر (عجل الله فرجه) بما هم همین است. مبادا کسانی باشیم که بگوید " انا لصحبتکم قال" مشمول این جمله نباسیم. و نکته دوم اینکه سیاهی لشکر نباشیم که بگوید " ولکم غیرُ کثیر " هر یک نفر یک لشکر باشد مانند ابرهیم خلیل و شهید بهشتی یک امت بودند. یک واقعیت است یک نفری که یک امت را میتواند اداره کند.
🔶اَنَّ معاویهَ یَدعوا الجُفاتَ الطَّغامَ فیَتَبِعونه علی غیرِ مَعونَهِِ و لا عطاءِِ معاویه از انسانهای جفاکار ستم پیشه [جفاه] اوباش[طغام] برای شورش دعوت می کند. حرف اورا گوش کرده بسمت او می دوند .در حالیکه معاویه نه کمک هزینه مقطعی جنگ [معونه] می دهد نه حقوق ماهیانه میدهد.[عطا]
🔶و اِنا اَدعوکم -و اَنتم تَریٖکَةُ الاِ سلام و بقیهُ الناسِ من شما را دعوت میکنم در حالیکه باقی ماندهٔ مسلمانها هستید. شما از دودمان وباقی مانده انسانهای پاک هستید .در سرشت شما اسلام هست. بجای اینکه مدد بدهید عامل تفرقه شده اید.
🔶الیَ المَعونهِ و طائفهِِ منِ العطاءِ فتَفَرَقونَ عنّی و تَختَلِفون علیَّ شما را دعوت میکنم در حالیکه هم معونه و هم عطاء می دهم اما بطور یکسان از بیت المال تقسیم می شود. شما با من مخالفت کرده متفرق می شوید. جای تعجب ندارد؟!
✅معاویه سران قبایل را با مبلغ گزاف می خرید ولی با زیر دستان و مجموعه قبیله کاری نداشت ، روسا با زیر دستان چه پول بدهند یا ندهند ، باجبار یا اختیار باید مردم خود را برای انجام هر امری به دنبال خود بکشانند ولی حصرت هرگز زیر بار این کار نرفت ،چون بیت المال از آنِ همه است .
🔶اِناُ لا یَخرُجُ الیکم مِن امری رِضیً فتَرضَونَهُ ولا سَخَطُُ فیَجتَمِعونَ علیه هر جا به امری من راضی بودم شما مخالفت کردید. هر جا به امری رضایت نداشتم اتفاقا برهمان اجتماع کرده انجام می دادید. علت اینکه از من اطاعت نکردید. چون عصبیت قوم و قبیله ای از شما از بین نرفته ، فکر میکنید هرجا روسا رفتند باید بروید در حالیکه شما حق را نمی بینید ؟ روسای قبایل هم در برابر عدالت امیرالمومنین ناراحتی و اعتراض میکردند .
🔶 و اِن اَحَبَّ ما انَا لاقِِ الیَّ الموت بخدا قسم چیزی که بسیار دوست دارم انرا ملاقات کنم مرگ است.(اشاره به آمادگی مرگ هم هست) ترسی از مرگ ندارم سوی دیگر را ابادی می بینم .بر خلاف شما که طرف دبگر را خرابی میدانید از روبرو شدن با صحنه نبرد ترس دارید مبادا بمیرید.
🔶و قد دارَستُکمُ الکتاب من کتاب را بشما تدریس کردم شما فهمی از قران نداشتید.سرو کار شما با قران نبود. بشما تعلیم دادم چند صباح بعد نهروانی و خوارجی با همین قران برای علی استدلال آوردند. کسانی که از علی قران درس گرفتند با قران به حضرت هجمه کردند.
✅ امروزه عده ای که اصلا عدالت اجتماعی و آموزشی به مخیله انها هم نمی رسید در سایه انقلاب اسلامی عدالت مطرح شد و فهمیدند عدالت چیست ! با همان قد علم کرده وبه انقلاب با هجمه های خود تاختند. ( تکرار تاریخ)
🔶و فاتَحتُکم الحِجاج، و عَرَفتُم ما اَنکَرتُم حجت اوردن ، استفاده ی اداب و برهان عقلی را بشما نشان دادم استدلال را اموختم و آنچه را که انکار می کردید آموزش دادم
🔶 و سَوَغتُکم ما مَجَجتُم انچه را که شما بد و تلخ می دانستید [مججتم] برای شما گوارا کردم دین و احکام را اشتباه بشما دادند بکام شما تلخ یاد داده بودند . دین را پایش و تصفیه کردم برای شما گوارا شد . ذایقه شما را تغییر دادم، مرحله به مرحله وظیفه خود را انجام داده و شما را رشد دادم " ما علیَّ اِلّا الجُهد " در خطبه ۱۷۷ فرمود شما باید تصمیم گرفته تلاش کنید و معارف را عملیاتی کنید.
🔶لو کانَ الاَعَمی یَلحَظُ ، اَوِ النائِمِ یَستَیقِظ بشرط اینکه کور ببیند نائم از خواب بیدار شود . اگر کور دید شما هم می بینید ، اگر خواب زده بیدار شد شما هم بیدار می شوید. شما هم نمیخواهید بفهمید و نمیخواهید عمل کنید. اجرای عدالت در گرو همگانی بودن است ، حفظ حکومت در گرو آحاد جامعه است تنهایی نمیشود حکومت را اداره کرد.
🔶و اََقرِبَ ببومِِ منَ الجهل باللهِ قائِدُهم معاویه و مُوَدِبُهم ابنُ النابغه (اینکه علی قرانی زندگی میکرد، در حالیکه معاویه و این نابغه عمرو عاص هیچ بویی از قران ، ادب و اخلاق نبرده بودند )
✳️ طبری سنی در تاریخ خود نقل می کند ج۴ص۳۱: امیرالمومنین از کنار شامیان رد میشد ولید بن عقبه در میان مردم بود به حصرت ناسزا گفته شماتت کردند . اطرافیان که شنیدند هی گزارش میدادند حضرت سکوت کرده بود. انها را جمع کرد و فرمود ما آمدیم با انها بجنگیم ، قیام کنید ولی ارام و سکینه داشته باشید، سیمای صالحین را دارا باشید. در وسط جنگ هم چهره ی شما مانند چهره نماز در شب سحر باشد. جای تعجب نیست ناسزا گویند. چون دور و جاهلترین مردم از شناخت خدا و فهم این دو نفر هستند. معاویه و عمرو عاص .
مردمی که رهبرشان معاویه و تادیب کننده ی آنها عمرو عاص (ابن نابغه) باشد ، از این مردم بهتر نمیشود. این مردم مربیان و تربیت کنندگان خوبی نداشتند. (تاثیر حاکمیت ، حکومت ، تربیت کنندگان اخلاق جامعه را بیان می کند. )
((نابغه= انگشت نما عرب به زنان بدکاره نابغه گوید مادر عمرو عاص در جاهلیت باین کار انگشت نما بود.))
اللهم اجعلنا عواقب امورنا خیرا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۱۵ - ۱۲ جمادی الاولی
💢 خطبه ۱۸۰ 💢
در باب گلایه و شکایت از اصحاب
شان نزول خطبه : وقتی عمرو عاص از طرف معاویه لشکر براه انداخت بسمت مصر، فرماندار مسر محمد بن ابی بکر بود. مسر شهر مهم و خطرناکی بود. ولمرو لاص دندان طمع برای ان تیز کرده بود. در نملات خود بشهر مصر فرماندار دو نفر از یاران خود را نزد حضرت فرستاد برای کمک رسانی ، قبل از اینکه شهر از دست برود به نجات مصر بشتابند .
مصر جایگاه ویژه ای برای حکومت اسلامی داشت.وبرای حضرت مهم بود، چه از جهت درآمد ، چه از نظر جغرافیایی ، شهر مصر اسلام را برای معاشرت با دیگر کشورها باز کرده بود.
بعد از رسیدن آن دو نفر ،حضرت مردم را در مسجد جمع کرد خطبه خواند که آماده دفاع و جنگ شوند .اما به تعداد انگشت شماری اعلام آمادگی کردند.
حصرت سران قبایل و عشایر را در دارالعماره جمع کرد برای آنها خطبه خواند که آماده دفاع شوند.
(از انجایی که قوم و قبیله گرایی بود اگر رئیس قبیله همراه میشد بقیه مردم با روسا همراهی میکردند ولی اگر رییس قبیله مایل به همراهی نبود ، بقیه حتی اگر موافق هم بودند اجازه و جرآت همکاری نداشتند)
متاسفانه آنها هم پای رکاب حضرت نیامدند. مصر سقوط کرد و فرماندار محمد بن ابی بکر را سر از تن جدا کرده و آتش زدند و در بدترین وضع به شهادت رسید.وحکومت مصر از دست حضرت خارج شد. به دست معاویه افتاد.
حضرت در اثنایی که روسا و بزرگان بودند این خطبه را خواند هم توبیخ و هم تحریک برای آماده شدن در جنگ باشد.
🔶الحمدُ للهِ ما قَضی مِن امرِ
حمد میکنم خدا را برای سه چیز
۱- بخاطر امور و قضایی که حتمی کرده ،چه آنهایی که محقق شدند و چه آنهایی که قرار است محقق شود.
🔶و قَدَّرَ مِن فعلِِ
۲- بخاطر تمام افعالی که خدا مقدر کرد.
(قضا ؛ تمام تصمیمات الهی
قدَر ؛ کیفیت اجرا و اندازه )
🔶وعلیَ ابتِلائِی بکم ایتُهَا الفِرفهِ الَّتی
(دردو دل امیرالمومنین)
۳-حمد می کنم خدا را بخاطر ابتلا من بشما.
در خطبه ۱۱۴ فرمود: خدا را حمد می کنم بر نعمتها همانطور بر بلاها با همان کیفیت حمد می کنم. در روز پیروزی شاکر هستم ، در روز شکست هم همانطور شاکرم.
(شما یاران خوبی نیستید ولی من باز خدا را شکر می کنم ) علت اینست :
شما مردمان بدی هستید .خداوند اینگونه مقدر کرده،است. من بر بد بودن شما شاکر نیستم. بلکه بر مقدرات الهی شکر میکنم.
🔶اِذا اَمَرتُ لَم تُطِعْ، واِذا دَعَوتُم لَم تُجِبْ
شما گروهی هستید که هروقت امر کردم مطیع نبودید. هر وقت دعوت کردم اجابت نکردید.
🔶اِن اُمهِلتُم(اُهمِلتُم) خُضتُم
اگر بشما مهلت داده شود [اُمهل]و دشمن شما را ترک کند. این فرصتها را بیهوده می گذرانید.
اگر چند روزی رها شوید [اُهمل] به بطالت سپری می کنید. خودتان دغدغه ی درونی ندارید که برای دین کاری کنید.
( فرصت آماده سازی و حرکت بسوی مصر)
🔶واِن حُورًِتتُم خُرتُم
اگر در گیر جنگ شوید ،جنگی صورت بگیرد ،شجاعت جنگ ندارید . یک لشکر ضعیف و ناتوان[خرتم] هستید.
بدیهای آنان را گوشزد میکند تا آرام آرام تحریک شوند لشکر ی فراهم شود برای مقابله با عمرو عاص و معاویت.
ویژگی بعدی شما اینست:
🔶واِن اِجتَمَعَ الناسُ علی امامِِ طَعَنتُم (ظَعَنتُم)
اگر بقیه مردم خود جوش حول محور امام و قائد خود آمدند، سپاهی درست کردند، طعنه زده عیب جویی می کنید.[طعنتُم]
اگر مردم با هم اجتماع کنند شما سران از اجتماع مردم کوچ میکنید [ظَعَنتم] تا مروم را دلسرد کنید.(( نقش خواص بی بصیرت ))
شما اگر خود در راس باشید خوب است.
اما دیگران در راس باشند.انتقاد شروع می شود و در چشم شما مشکلات بزرگ می شود.
🔶و اِن اُجِئتُم الی مَشاقَهِِ نَکَصتُم
اگر در ریاست و حکومتی که طعنه میزنید ،از شما دعوت شود که در کارهای سخت[مشاقه] بیایید مشاوره بدهید، عقب گرد می کنید [نکصتم]چون چیزی در دست ندارید.
روسای قوم ، مشکلات شما اینست.
🔶 لا اَبا لغیرِکم
تعبیر فارسی: غیر از شما بی پدر باد که در فارسی یک نوع ناسزاست.
اما یک اصطلاح است. غیر از شما بی سرپرست است.
من در جامعه پدر شما هستم دیگران رهبر و امام شما نیستند. غیر از شما سرپرست الهی ندارند اما شما دارید ولی کوتاهی می کنید.
🔶ما تَنتَظِرون بِنَصرِکم
منتظر چه چیزی هستید که بنفع خود قیام کنید! منتظر چه هستید تا به داد خودتان برسید! منت گذاشتن ندارد .این حکومت در خدمت خود شماست.
🔶والجِهادِ علیٰ حَقِکم
اگر بنفع حکومت کاری کنید بنفع خود کار کردید نه دیگران. برای احقاق حق خودتان جهاد کنید. نه حق من ، دشمن حمله کرده ،مصر از آن شماست بروید نجات بدهید.
✅هر کس از انقلاب دفاع کرد نه اینکه سود شخصی دارد، دفاع از وجود خود اوست.
نفع وجود حکومت اسلامی به تک تک افرادی که ذیل حکومت هستند میرسد.
در خطبه ۴۰ فرمود: دیگران بر شما مسلط شوند اجازه نفس کشیدن بشما نمی دهند.
🔶الموتُ اَوذ الذُلُ لکم
یا باید بمیرید یا ذلت بکشید.
در خطبه ۵۱ فرمود: مرگ انست که زنده باشید ولی خوار و ذلیل بمانید. ،
و حیات در آنست که بنیرید ولی در عزت باشید.
🔶فواللهِ لئِن جاءَ یَومی ، ولیُاتِیَنِی
بخدا قسم اگر زمان مقرر شده روز من (مرگ) سر برسد ، که قطعا میرسد [لیاتینی]من ماندنی نیستم .
🔶لَیُفرِقَنَّ بینی و بینَکم و انَا لصُحبتِکم قالِِ و بکم غیرُ کثیرِِ
ولی بدانید. مرگ بین من و شما حائل میشود. در حالیکه از همنشینی با شما ناراحت بودم [قال] شما فقط یک سیاهی لشکر بودید
بواسطه شما من زیاد نشدم [غیر کثیر] نه عِده وعُده من زیاد نشد. شما باعث نشدید قدرت من زیادتر بشود. کاری از دستتان بر نمی آید، همنشینی با شما را کراهت دارم
(قال یک معنا گفتگو ، یک معنا قیلوله خوابیدن، یک معنا غضب و نارحتی)
من همه کس و کار شما بودم ،همه اقتدار و ابهت شما بودم .ولی شما هیچ کاری نکردید.
راهی که شما در پیش گرفتید حالت جدایی و دوری از جهاد و همینطور دست دست می کنید. جهاد نکنید دو راه بیشتر ندارید.
مرگ زیر پای دشمن نصیب شما می شود.
یا زنده بمانید ،بر شما مسلط می شوند و شما را به ذلت و خواری وادار می کنند.
شگفتا از شما مردم !!
🔶اَما دینُُ یَجمَعُکم ، ولا حمِیَهُُ تَشحَذُکم
آیا دینی ندارید که شما را جمع کند؟
چرا اینقدر متفرقید؟ تمام حرف دین اتحاد و اجتماع است. اگر دین ندارید،آیا غیرت [حمیه]هم ندارید؟ غیرتی که شما را در برابر حملات دشمن برنده و تیزکند.!![تشحَذ]
شما را بر علیه دشمن بسیج کند !!
شما نه دین دارید ،نه آن غیرت ذاتی ،نشستید تا دشمن بر شما مسلط شود.
🔶اَوَلیسَ عجباً
آیا باعث تعجب نیست ؟
✅نکته : در این دوران جمله امام عصر (عجل الله فرجه) بما هم همین است. مبادا کسانی باشیم که بگوید " انا لصحبتکم قال"
مشمول این جمله نباسیم.
و نکته دوم اینکه سیاهی لشکر نباشیم که بگوید " ولکم غیرُ کثیر " هر یک نفر یک لشکر باشد مانند ابرهیم خلیل و شهید بهشتی یک امت بودند. یک واقعیت است یک نفری که یک امت را میتواند اداره کند.
🔶اَنَّ معاویهَ یَدعوا الجُفاتَ الطَّغامَ فیَتَبِعونه علی غیرِ مَعونَهِِ و لا عطاءِِ
معاویه از انسانهای جفاکار ستم پیشه [جفاه] اوباش[طغام] برای شورش دعوت می کند. حرف اورا گوش کرده بسمت او می دوند .در حالیکه معاویه نه کمک هزینه مقطعی جنگ [معونه] می دهد نه حقوق ماهیانه میدهد.[عطا]
🔶و اِنا اَدعوکم -و اَنتم تَریٖکَةُ الاِ سلام و بقیهُ الناسِ
من شما را دعوت میکنم در حالیکه باقی ماندهٔ مسلمانها هستید. شما از دودمان وباقی مانده انسانهای پاک هستید .در سرشت شما اسلام هست. بجای اینکه مدد بدهید عامل تفرقه شده اید.
🔶الیَ المَعونهِ و طائفهِِ منِ العطاءِ فتَفَرَقونَ عنّی و تَختَلِفون علیَّ
شما را دعوت میکنم در حالیکه هم معونه و هم عطاء می دهم اما بطور یکسان از بیت المال تقسیم می شود. شما با من مخالفت کرده متفرق می شوید. جای تعجب ندارد؟!
✅معاویه سران قبایل را با مبلغ گزاف می خرید ولی با زیر دستان و مجموعه قبیله کاری نداشت ، روسا با زیر دستان چه پول بدهند یا ندهند ، باجبار یا اختیار باید مردم خود را برای انجام هر امری به دنبال خود بکشانند ولی حصرت هرگز زیر بار این کار نرفت ،چون بیت المال از آنِ همه است .
🔶اِناُ لا یَخرُجُ الیکم مِن امری رِضیً فتَرضَونَهُ ولا سَخَطُُ فیَجتَمِعونَ علیه
هر جا به امری من راضی بودم شما مخالفت کردید. هر جا به امری رضایت نداشتم اتفاقا برهمان اجتماع کرده انجام می دادید.
علت اینکه از من اطاعت نکردید. چون عصبیت قوم و قبیله ای از شما از بین نرفته ، فکر میکنید هرجا روسا رفتند باید بروید در حالیکه شما حق را نمی بینید ؟
روسای قبایل هم در برابر عدالت امیرالمومنین ناراحتی و اعتراض میکردند .
🔶 و اِن اَحَبَّ ما انَا لاقِِ الیَّ الموت
بخدا قسم چیزی که بسیار دوست دارم انرا ملاقات کنم مرگ است.(اشاره به آمادگی مرگ هم هست) ترسی از مرگ ندارم سوی دیگر را ابادی می بینم .بر خلاف شما که طرف دبگر را خرابی میدانید از روبرو شدن با صحنه نبرد ترس دارید مبادا بمیرید.
🔶و قد دارَستُکمُ الکتاب
من کتاب را بشما تدریس کردم شما فهمی از قران نداشتید.سرو کار شما با قران نبود.
بشما تعلیم دادم چند صباح بعد نهروانی و خوارجی با همین قران برای علی استدلال آوردند. کسانی که از علی قران درس گرفتند با قران به حضرت هجمه کردند.
✅ امروزه عده ای که اصلا عدالت اجتماعی و آموزشی به مخیله انها هم نمی رسید در سایه انقلاب اسلامی عدالت مطرح شد و فهمیدند عدالت چیست ! با همان قد علم کرده وبه انقلاب با هجمه های خود تاختند. ( تکرار تاریخ)
🔶و فاتَحتُکم الحِجاج، و عَرَفتُم ما اَنکَرتُم
حجت اوردن ، استفاده ی اداب و برهان عقلی را بشما نشان دادم استدلال را اموختم و آنچه را که انکار می کردید آموزش دادم
🔶 و سَوَغتُکم ما مَجَجتُم
انچه را که شما بد و تلخ می دانستید [مججتم] برای شما گوارا کردم
دین و احکام را اشتباه بشما دادند بکام شما تلخ یاد داده بودند . دین را پایش و تصفیه کردم برای شما گوارا شد .
ذایقه شما را تغییر دادم، مرحله به مرحله وظیفه خود را انجام داده و شما را رشد دادم
" ما علیَّ اِلّا الجُهد " در خطبه ۱۷۷ فرمود
شما باید تصمیم گرفته تلاش کنید و معارف را عملیاتی کنید.
🔶لو کانَ الاَعَمی یَلحَظُ ، اَوِ النائِمِ یَستَیقِظ
بشرط اینکه کور ببیند نائم از خواب بیدار شود . اگر کور دید شما هم می بینید ، اگر خواب زده بیدار شد شما هم بیدار می شوید.
شما هم نمیخواهید بفهمید و نمیخواهید عمل کنید.
اجرای عدالت در گرو همگانی بودن است ، حفظ حکومت در گرو آحاد جامعه است تنهایی نمیشود حکومت را اداره کرد.
🔶و اََقرِبَ ببومِِ منَ الجهل باللهِ قائِدُهم معاویه و مُوَدِبُهم ابنُ النابغه
(اینکه علی قرانی زندگی میکرد، در حالیکه معاویه و این نابغه عمرو عاص هیچ بویی از قران ، ادب و اخلاق نبرده بودند )
✳️ طبری سنی در تاریخ خود نقل می کند ج۴ص۳۱: امیرالمومنین از کنار شامیان رد میشد ولید بن عقبه در میان مردم بود به حصرت ناسزا گفته شماتت کردند . اطرافیان که شنیدند هی گزارش میدادند حضرت سکوت کرده بود. انها را جمع کرد و فرمود ما آمدیم با انها بجنگیم ، قیام کنید ولی ارام و سکینه داشته باشید، سیمای صالحین را دارا باشید.
در وسط جنگ هم چهره ی شما مانند چهره نماز در شب سحر باشد.
جای تعجب نیست ناسزا گویند. چون دور و جاهلترین مردم از شناخت خدا و فهم این دو نفر هستند. معاویه و عمرو عاص .
مردمی که رهبرشان معاویه و تادیب کننده ی آنها عمرو عاص (ابن نابغه) باشد ، از این مردم بهتر نمیشود. این مردم مربیان و تربیت کنندگان خوبی نداشتند.
(تاثیر حاکمیت ، حکومت ، تربیت کنندگان اخلاق جامعه را بیان می کند. )
((نابغه= انگشت نما
عرب به زنان بدکاره نابغه گوید مادر عمرو عاص در جاهلیت باین کار انگشت نما بود.))
اللهم اجعلنا عواقب امورنا خیرا