بسم الله الرحمن الرحیم شرح خطبه ها ۱۴۰۱/۹/۱۳ - ۹جمادی الاولی
💢 خطبه ۱۷۸ 💢 درباب توحید و توصیه
امیرالمومنین صلوات الله علیه در تمام نهج البلاغه و خطبی که در طول حیات خود میخواندند با مبحث توحید شروع و نکات ظریف و دقیق از خدا شناسی را بیان میکند.
🔶لا یَشغَلُهُ شُانُُ عن شَان پنج ویژگی برای خدا بیان می دارد. ۱- خداوند شخصیتی ست که هیچ کاری موجب مشغلهٔ او نمی شود. خدا نه محدودیت علمی دارد ،نه محدودیت قدرت.چون علم و قدرت مطلق است هیچ کاری اورا ازکار دیگر و هیچ صدایی او را از صدای دیگر باز نمی دارد. مستقلا و در آن واحد به تک تک افراد ، (موجودات، ملائک ، اجنه ، حیوانات ، تمام افلاک )بطور خاص تحت نظردارد. و هیچ چیزی مانع اعمال نفوذ و قدرت خدا نمیشود.
معنای دوم و لطیف تری هم وجود دارد. مقصور از این جمله آنست، هرکس خود را با خدا تنها ببیند. گویا خدا جز شما چیزی ، آفریده ای ندارد. با اینهمه علم و قدرت متمرکز به شماست. در این حالت انسان احتیاط می کند توجه و انس با خدا بیشتر میشود. اگر به این حقیقت برسید که وجود ۸ میلیارد انسان برای خدا هیچ تفاوتی ندارد با لحظه ای که من تک و تنها باشم. در هر دو صورت " لا یشغلُه شانُُ عن شان " هست. دیگران نمیتوانند حواس خدا را از من پرت کنند . اعتقاد پیداکردن و شنیدن با گوش جان از این جمله یک دلگرمی بزرگی است و از طرفی انسان بدنبال خطا نمیرود.
🔶ولا یُغَیِرُهُ زمانُُ ۲- زمان خدا را پیر و فرتوت نمی کند. زمان در خدا تغییر و تاثیری ندارد. تغییر بر اثر زمان، دو حالت دارد.گاهی تغییر به کمال و گاهی به نقص است. انسان ناقص برای تکامل خود در حال حرکت است. در کودکی کم تجربه بودیم با گذر عمر تجربه و علم بیشتر شد به کمال رسیدیم. ولی گذر زمان خدا را ، عالمتر و بر تجربه او اضافه نمی کند. فهم و کمال او بیشتر نمی شود. چون کمال مطلق است.هیچ خلٱیی ندارد که پر شود. ضعفی ندارد که کامل شود. از ابتدا کمال بود که در قیامت هم در کمال خواهد بود. از طرفی نقصی هم در اوایجاد نمیشود. مخلوقات جسمانی با زمان پیر می شوند. (ملائک جسمانی نیستند و بر اثر زمان فرتوتی هم ندارند فقط به اذن خدا مرگ دارند.)
🔶ولا یَحوِیهِ مکانُُ ۳- هیچ مکانی خدا را در بر نمی گیرد. چون او جسم نیست ،محدود به مکان نمی شود.انسان در احاطه خانه و ماشین است.چون جسم است. اما مکان بر خدا احاطه ندارد.
🔶ولا یَصِفُهُ لسانُ ۴- هیچ زبانی نمی تواند خدا را وصف کند. وصف تام و تمام است. کسی نمی تواند کنه ذات الهی را وصف کند. هر چقدر وصف شود باز از طرف محدود وصف شده و حمد و ثنا ناقص است. و متناسب با آن وجود بیکران نیست. حقیقت صفت خدا را نتوان وصف کرد.آن صفات عین ذات هستند محدویت ندارد.بشر محدود است که سطح فهم و درک به آن نمی رسد. نه از جهت ذهن ، ونه ازجهت لسان نمی تواند حقیقت صفت را وصف کند.
در پنجمین ویژگی ،به هفت مصداق اشاره می نماید.این احاطهٔ علمی خداست چه برای شما قابل رؤیت باشد ،وچه آنهایی که به ذهن شما نمی رسد.
🔶لا یَعزُبُ عنهُ ۵- آنچه که هست از خدا پوشیده نیست. هیچ چیز بر خدا مستور نمیشود.از جمله:
🔶عددُ قَطرِ الماءِ الف) عدد قطرات آبها ( آب چشمه، رودخانه، دریا ،اقیانوس و باران) عدد قطراتی که در ذهن نمی گنجد. از خدا پوشیده نیست. نه فقط تعداد قطره ؛ بلکه علتهارا میداند چرا مکانی باران امد مکانی نه !! چرا منطفه ای کم و منطقه ای زیاد امد!! در جایی منجر به سیل و در مکانی برکت زمین میگردد!! چرا یک آب شور و دیگری شیرین می باشد!! علتها، حکمتها و رمزهای انرا کسی نمیداند.
🔶ولا نجومِ السماءِ ب) به تعداد ستارگان آسمان علم دارد. در همین کهکشان راه شیری بیش از ۲۰۰ ملیون ستاره کشف شده . کهکشان راه شیری جزو کوچکترین کهکشان منظومه شمسی افلاک است. داخل ستاره هاچه خبر است !! اوضاع و احوال انان چگونه است !! نشان دهنده ی عظمت و علم نا محدود خداست.
🔶ولا سََوا فِی الرَّیحِ فیِ الهواء ج) تک تک ذرات معلق [سوا الریح]در هوا که ناشی از تند باد به هوا بر می خیزد. غبار برخاسته به کجا می نشیند. مخرب است یا منفعت دارد ،خدا خبر دارد.
🔶ولا دَبیبُ النملِ عَلیَ الصَفا د) حرکت آهسته [دَبیب]مورچه بر روی تخته سنگ صاف [الصفا]بر خدا پوشیده نیست. طبق اکتشافات علمی مورچه از جنس شیشه است وقتی شیشه روی سنگ ضربه بزندو راه برود صدایی تولید می شود.آن صدا از گوش بشر و دستگاه پیشرفته قابل شنیدار نیست .اما خدا می داند. در کنار هیاهوی انسانها صدای حرکت مورچه را خبر دارد.
هر حرکتی یک اثر و یک خراشی دارد. مورچه یک شی یی ست وقتی پا روی سنگ می گذارد اصطکاک ایجاد میشود، خراش وارد میکند. خراشی که پای مورچه بر این سنگ ضخیم ایجاد میکند با هیچ ابزاری رؤیت نمی شود اما خدا می بیند.هم خراش وهم صدای پای مورچه از خدا پنهان نیست.
🔶ولا مَقیلُ الذَّرِ فی اللَیلَهِ الظَّلماء ه) در تاریکی مطلق به محل استراحت و خواب[مُقیل] تمامی مورچگان[الذر] احاطه دارد. چقدر و چرا استراحت کرد!! ایا ترسیده بود با برای خواب بود!! علت را میداند.
🔶یَعلمُ ساقِطِ الاَوراق و) محل سقوط برگها و علت فرو ریختن و با کدامین باد و طوفان فرو ریخت را می داند.
🔶و خَفِیَّ طَرفِ الاَحداق ز) خدا تعداد حرکات پلکها[طرف] حدقه چشم شما را می بیند. چند بار پلک زد!! بکدام سمت نگاه کرد!! غرض از نگاه چه بود!! هر کدام از موجودات : چرندگان ، پرندگان ، درندگان ،چشمی دارند و پلک میزنند. به باز وبسته شدن پلک تمام موجودات آگاه است.
این مثلها می خواهد بفهماند شما هیچ نمی دانید.اما خدا به همه چیز حواسش هست. فقط یک بحث علمی نیست. یعنی انسان، اشتباه ،خطا و سوء نیت تورا هم می بیند. پلک زدن تورا که از روی ترحم و مهربانی هست یا از روی خیانت و انحراف همه را می بیند.
🔶واشهد آن لا اله الا اللهُ غیرَ معدولِِ به بعد از فهمیدن توحید باید اقرار به شهادت کنیم و در عمل ، باور ، گفتار باید توحید اثر داشته باشد. لذا شهادت می دهم خدایی جز الله نیست. این خدا قابل پرستش است. در حالیکه هیچ مثل و مانندی [معدولِ]ندارد.
🔶ولا مشکوکِِ فیه شهادت به توحید بشرطی که هیچ شکی در او نباشد. در حقیقت و واقعیت موجودی است که در بارگاه او شک راه ندارد. اگر شما شک کنید عیب از شماست نه ازخدا.
🔶ولا مَکفورِِ دینُهُ شهادت به توحیدی که دین و آیین خدا پوشیده نیست.[مکفور]همه بیان و تبیین شده شما باید بروید استنباط و استخراج کنید. شهادت در توحید ، به شریعت (قانون گذاری)هم قائل باشیم. توحیدی که دین در او پنهان باشد و ما هم پنهان کنیم آن ، توحید نیست.
🔶ولا مَحجودِِ تکوینُهُ شهادت در توحید، عالم آفرینش [تکوین] قابل انکار نیست.[محجود] نه می تواند ، ونه باید کسی تکوین (انچه را خدا خواسته و تقسیم میکند) را انکار کند. یکی بلند و یکی کوتاه،، یکی فقیر و یکی غنی ،، یکی زشت و یکی زیبا،، اگر عقلی باشد تکوین را میداند و به درستی آن ایمان و برعمل به آن پایبند می ماند.
🔶شهادهً من صَدَقَت نیَّتُهُ و صَفَّت دِخَلَتُهُ شهادت به توحید که با نیت صادقانه و همراه با پاکی[صَفَت] درون[دخله] باشد.
🔶و خَلَصَ یقینُهُ با یقین خالصانه اقرار به شهادت باشد.
🔶و ثَقُلَت موازینُهُ شهادت به توحید کسی که بار اعمال صالحه او سنگین باشد. شهادت در عمل هم نشان داده شود. شهادت منهای عمل (فقط دل پاک باشد ) ان توحید و اقرار یک موحد نیست. موحد با این چهار شرط، اقرار به توحید او حساب میشود.
🔶واشهدُ اَنَ محمداً عبدُهُ و رسولُه المجتبی بخلائقه توحید منهای رسالت نمیشود پس. شهادت می دهم که پیامبر عبدبود و بعد فرستاده خداست. پیامبر از همین مخلوقات است ولی برگزیده، الگوی بشریت است.
🔶والمُغتامُ لِشرحِ حقائِقِه برگزیده شد تا حقایق عالم را علاقه مند وعاشقانه[مُغتام] بر مردم شرح بدهد. رسالتهای خدا و وظیفه خود را عاشقانه عمل کرد.
🔶والمختصُّ بمَعاقِلِ کراماتِه ، والمصطفی لکرائمِ رسالاتِه پیامبر اختصاص داده شده بود به برگزیدگی[معاقل] کرامات و به کرائم رسالت به جایگاهی رسید که دیگر انبیای اولی العزم بدانجا (معراج) پا ننهادند و به مقام محمود رسید.( کرامتهای خاصی بود که در سایه عبودیت بدست آورد.)
🔶والمُوَضَحَهُ بهِ اَشراطُ الهُدی پیامبری که به برکت او ، نشانه های هدایت آشکار شد. علَم ، نمونه و الگویی شد که هر جا باشد همانجا هدایت است.
🔶والمَجلُوُ بهِ غِربیبُ العَمی خدا به سبب پیامبر تاریکی محض [غربیب]را برطرف کرد وبه جلا [مجلو]و روشنی تبدیل کرد. هم اشراط الهدی موضح شد و هم غربیب العمی مجلو شد . سیاهی واضح و نور هم واضح شد و مردم راحت تشخیص دادند.
بخش دوم : توصیه و نکات اساسی
توصیه اول: شناخت حقیقت دنیا 🔶ایهَا الناسُ اِنَ الدنیا تَغذرُّ المُوَمِلَ لها ای مردم دنیا کسانی را فریب میدهد که آرزو مند دنیا [مُوَمل]باشند، وگرنه همه ی افراد را نمیتواند بفریبد. دلبسته و فریب خورده را گول میزند. دنیا با همین جلوه های خود آرزومند را بدنبال خود می کشد ، تا در گودال فریب فرو اندازد.
🔶والمُخَلِّدَ الیها یا کسانی را فریب میدهد خلود دتیا را می خواهند. تفاوت آرزومند با مخلد اینست که او فقط جمع می کند و خلود ، میخواهد بیشتر در دنیا بماند.
🔶ولا تَنفَسُ بمن نافَسَ فیها دنیا نفیس و با ارزش نمی شمارد [لاتَنفَس] کسی را که مدام برای دنیا نفس میزند.[نافَسَ] هر چه برای دنیا بیشتر بدود و نفس بزند دنیا بیشتر لگد میزند ، کمتر رو نشان میدهد. دنیا بر عکس انسان است، دنبال هر انسانی بروید بیشتر توجه و تحویل می گیرد اما دنیا هر چه بسمت او کشیده شوید برای دنیا نفس بزنید ،کمتر توجه میکند ، کمتر تحویل می گیرد.بیشتر پشت می کند.
🔶و تَغلبُ مَن غَلَبَ علیها دنیا پیروز میشود بر کسی که دنیا را بدست اورده باشد. همین که اجناس دلفریب دنیا را جمع کرد ، گویا بر دنیا غالب شده با صدای اژیر مرگ دنیا بر او غلبه پیدا میکند و او را دست خالی از دنیا روانه می کند.
توصیه دوم : 🔶وایمُ اللهِ ما کانَ قومُُ قَطُّ فی غَضِِّ نعمهِِ مِن عیشِِ فَزالَ عنهم اِلّا بذنوبِ اجتَرَحُوها بخدا قسم هیچ قوم و گروهی نیست که در ناز [غَضِ]و نعمت باشند. مگر اینکه به سبب گناهی که انجام داده اند [اجترَحوا]رحمت و آسایش نعمت از آنها گرفته می شود. (لفظ اجتراح جراحت است که با گناه روح خود را مجروح میکند.) خدا نعمتی که داده نمی گیرد مگربه سبب گناه سلب میشود
🔶واَنَ اللهَ لیسَ بظلّامٕ للعبید چون خدا به کسی ظلم روا نمیکند عامل بدبختی خود انسان است. رفتن نعمت ظلم خدا نبود بلکه اثر عمل خود بود. گناه مانند مجروح کردن خود است ولی درد آن را نمی فهمد . زمانیکه در قیامت بسوی دوزخ بردند درد آن فهمیده می شود.
توصیه سوم: 🔶ولو اَنَّ الناسَ حینَ تَنزِلُ بهمُ النِقَمُ و تزولُ عنهم النِعَم فزَعوا الی رَبهِم حضرت یک سیری را بیان میکند.راه جبران از دست رفتن نعمت چیست!! اگر مردم در لحظات ورود نقمت[حین تَنزِل] و رفتن نعمت [تزُول] فریاد وناله کنند به چند شرط :
🔶 بصِدقِِ مِن نیاتِهِم الف. گریه و ناله واقعی و با صدق باشد. از سوز دل اشک بریزد.
🔶 و َوَلَهِِ مِن قدوبِهِم ب. قلوب شما مضطرب شود. و با اضطراب درونی [وَله]دعا کند.
🔶رَرَّدَ علیهِم کلَّ شارِدِِ ج. تمام آنچه که از دست رفته را خدا بر می گرداند.
🔶و اَصلَحَ لهم کلَّ فاسد د.خسارت و شکستگی را جبران می کند. هم ترمیم و اصلاح میکند و هم از دست رفته را پر می نماید.
برکت دعاست و دعا چنین تاثیری دارد . امام سجاد صلوات الله علیه : دعا بلا را دفع می کند. بلایی که هنوز نیامده دعا انرا دفع می کند. و اگر بلا آمده بود دعا آنرا رفع می کند. تاثیر دعا در هر دو بخش است.
در حکمت ۱۴۷ فرمود : 《اِدفَعوا اُمواجَ البلاءِ بالدعا 》 وقتی امواج بلا وجود انسان را در هم می شکند ، کشتی سیل شکن و موج شکن نیاز است. اما دعایی که با صدق قلب ، شکستگی دل ، خدا مشکلات را بر طرف می کند.
توصیه چهارم : 🔶و اِنّی لاَخشی علیکم اَن تکونوا فی فَترَهِِ من بر شما میترسم (امیرالمومنینی که از هیچ کس و هیچ دشمنی نمیترسد ولی از انحراف مردم می ترسد) بر شما میترسم که در فترت قرار بگیرید. فترتی که وقتی انبیا نبودند مردم دوباره به جاهلیت فرو رفتند. مردم با خرافات و ذهنیات خود دینی را ساخته و اختیار می کنند. فترت زمان نیست یک فرهنگ است.جاهلیت فکر جاهلی ست. چنین دوره ی فترتی برای شما پیش بیاید می ترسم .
🔶و قد کانت امورُُ مَضَت مِلتُم فیها مَیلَهً کنتُم فیها عندی غیرَ محمودین شما دورانی را گذراندید یک اتفاقات و اموری در گذشته افتاد [مضت] که شما به آن میل داشتید [مِلتم] و این عمل شما مورد پسند من نبود. در زمانیکه به خلفا دلخوش بودید فعل شما مورد حمد من نبود.[غیرَ محمودین]
نعمت پیامبر را بشما داد، دچار انحراف شدید ، نعمت رسالت که هدایت بود از شما گرفته شد، در دوران فترت به خلفا و سقیفه گربتار شدید. اکنون که حکومت را بدست گرفتم میترسم دوباره به جاهلیت و همان فاصله بین پیامبر و ۲۵ سال امیرالمومنین گرفتار شوید.
🔶و لَئِن رُدَّ علیکم اُمرُکم اِنَکم لَسُعَداء راه اصلاح : اگر از راه اشتباه برگردید [رُدَّ] قطعا سعادتمند میشوید . بعد از سلب نعمت ، با توبه و دست کشیدن از گناه قطعا اصلاح صورت میگیرد.
🔶و ما علَیُّ اِلّا الجُهدُ بر من وظیفه ای نیست جز تلاس و کوشش برای دستگیری و اصلاح شما.. من ضامنم و شما را میبرم 《علیُُ ضامنُُ لِفَلَجِکم 》 ولی اصل تلاش و زحمت ، تبعیت شماست. گام اول باید از جانب شما باشد، ضمانت علی بشرط امدن و گام برداشتن شماست.
✅انسان یا باید به مقصد برسد یا باید در مسیر باشد ، ایستاده بجایی نمیرسد. مهم حرکت کردن در راه است که خسته گان و وامانده را دستگیری کرده و می رسانند.
🔶و لو اَشاءُ اَن اَقولَ لَقُلتُ اگر بخواهم [اشاءُ] بسیاری از مسائل زمان خلفا رو بگویم میتوانم ولی اکتفا می کنم و نمی گویم. در خطبه ۳ شقشقیه فرمود: 《شِقشِقُهُُ هَدرُت ثم قَرَّت》گدازه ای بود از جان علی برخاست و فرو نشست. بگذر و پیگیر نباش. در این جمله حضرت با وجود اینکه حاکم بود ولی کامل مبسوط الید نیست ، از زمان خلفا تمام حرفها را نمیگوید.
🔶عَفَا اللهُ عمّا سَلَف خدا آنچه را از خطا در گذشته بود عفو کند .
اللهم اخرجنا من ظلمات الوهم و اکرمنا بنور الفهم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
علی جان!
یک حاجی در طواف داری به دهان/ یک حیدر در مصاف داری به دهان/ یک تیغ دو دم به دست داری آقا/ یک تیغ دو دم غلاف داری به دهان/
بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ها
۱۴۰۱/۹/۱۳ - ۹جمادی الاولی
💢 خطبه ۱۷۸ 💢
درباب توحید و توصیه
امیرالمومنین صلوات الله علیه در تمام نهج البلاغه و خطبی که در طول حیات خود میخواندند با مبحث توحید شروع و نکات ظریف و دقیق از خدا شناسی را بیان میکند.
🔶لا یَشغَلُهُ شُانُُ عن شَان
پنج ویژگی برای خدا بیان می دارد.
۱- خداوند شخصیتی ست که هیچ کاری موجب مشغلهٔ او نمی شود.
خدا نه محدودیت علمی دارد ،نه محدودیت قدرت.چون علم و قدرت مطلق است هیچ کاری اورا ازکار دیگر و هیچ صدایی او را از صدای دیگر باز نمی دارد.
مستقلا و در آن واحد به تک تک افراد ، (موجودات، ملائک ، اجنه ، حیوانات ، تمام افلاک )بطور خاص تحت نظردارد. و هیچ چیزی مانع اعمال نفوذ و قدرت خدا نمیشود.
معنای دوم و لطیف تری هم وجود دارد.
مقصور از این جمله آنست، هرکس خود را با خدا تنها ببیند. گویا خدا جز شما چیزی ، آفریده ای ندارد. با اینهمه علم و قدرت متمرکز به شماست. در این حالت انسان احتیاط می کند توجه و انس با خدا بیشتر میشود.
اگر به این حقیقت برسید که وجود ۸ میلیارد انسان برای خدا هیچ تفاوتی ندارد با لحظه ای که من تک و تنها باشم. در هر دو صورت
" لا یشغلُه شانُُ عن شان " هست.
دیگران نمیتوانند حواس خدا را از من پرت کنند . اعتقاد پیداکردن و شنیدن با گوش جان از این جمله یک دلگرمی بزرگی است و از طرفی انسان بدنبال خطا نمیرود.
🔶ولا یُغَیِرُهُ زمانُُ
۲- زمان خدا را پیر و فرتوت نمی کند. زمان در خدا تغییر و تاثیری ندارد.
تغییر بر اثر زمان، دو حالت دارد.گاهی تغییر به کمال و گاهی به نقص است.
انسان ناقص برای تکامل خود در حال حرکت است. در کودکی کم تجربه بودیم با گذر عمر تجربه و علم بیشتر شد به کمال رسیدیم. ولی گذر زمان خدا را ، عالمتر و بر تجربه او اضافه نمی کند. فهم و کمال او بیشتر نمی شود. چون کمال مطلق است.هیچ خلٱیی ندارد که پر شود. ضعفی ندارد که کامل شود. از ابتدا کمال بود که در قیامت هم در کمال خواهد بود.
از طرفی نقصی هم در اوایجاد نمیشود. مخلوقات جسمانی با زمان پیر می شوند. (ملائک جسمانی نیستند و بر اثر زمان فرتوتی هم ندارند فقط به اذن خدا مرگ دارند.)
🔶ولا یَحوِیهِ مکانُُ
۳- هیچ مکانی خدا را در بر نمی گیرد.
چون او جسم نیست ،محدود به مکان نمی شود.انسان در احاطه خانه و ماشین است.چون جسم است. اما مکان بر خدا احاطه ندارد.
🔶ولا یَصِفُهُ لسانُ
۴- هیچ زبانی نمی تواند خدا را وصف کند.
وصف تام و تمام است. کسی نمی تواند کنه ذات الهی را وصف کند. هر چقدر وصف شود باز از طرف محدود وصف شده و حمد و ثنا ناقص است. و متناسب با آن وجود بیکران نیست. حقیقت صفت خدا را نتوان وصف کرد.آن صفات عین ذات هستند محدویت ندارد.بشر محدود است که سطح فهم و درک به آن نمی رسد. نه از جهت ذهن ، ونه ازجهت لسان نمی تواند حقیقت صفت را وصف کند.
در پنجمین ویژگی ،به هفت مصداق اشاره می نماید.این احاطهٔ علمی خداست چه برای شما قابل رؤیت باشد ،وچه آنهایی که به ذهن شما نمی رسد.
🔶لا یَعزُبُ عنهُ
۵- آنچه که هست از خدا پوشیده نیست. هیچ چیز بر خدا مستور نمیشود.از جمله:
🔶عددُ قَطرِ الماءِ
الف) عدد قطرات آبها ( آب چشمه، رودخانه، دریا ،اقیانوس و باران) عدد قطراتی که در ذهن نمی گنجد. از خدا پوشیده نیست.
نه فقط تعداد قطره ؛ بلکه علتهارا میداند
چرا مکانی باران امد مکانی نه !!
چرا منطفه ای کم و منطقه ای زیاد امد!!
در جایی منجر به سیل و در مکانی برکت زمین میگردد!!
چرا یک آب شور و دیگری شیرین می باشد!!
علتها، حکمتها و رمزهای انرا کسی نمیداند.
🔶ولا نجومِ السماءِ
ب) به تعداد ستارگان آسمان علم دارد.
در همین کهکشان راه شیری بیش از ۲۰۰ ملیون ستاره کشف شده .
کهکشان راه شیری جزو کوچکترین کهکشان منظومه شمسی افلاک است. داخل ستاره هاچه خبر است !!
اوضاع و احوال انان چگونه است !! نشان دهنده ی عظمت و علم نا محدود خداست.
🔶ولا سََوا فِی الرَّیحِ فیِ الهواء
ج) تک تک ذرات معلق [سوا الریح]در هوا که ناشی از تند باد به هوا بر می خیزد. غبار برخاسته به کجا می نشیند. مخرب است یا منفعت دارد ،خدا خبر دارد.
🔶ولا دَبیبُ النملِ عَلیَ الصَفا
د) حرکت آهسته [دَبیب]مورچه بر روی تخته سنگ صاف [الصفا]بر خدا پوشیده نیست.
طبق اکتشافات علمی مورچه از جنس شیشه است وقتی شیشه روی سنگ ضربه بزندو راه برود صدایی تولید می شود.آن صدا از گوش بشر و دستگاه پیشرفته قابل شنیدار نیست .اما خدا می داند. در کنار هیاهوی انسانها صدای حرکت مورچه را خبر دارد.
هر حرکتی یک اثر و یک خراشی دارد.
مورچه یک شی یی ست وقتی پا روی سنگ می گذارد اصطکاک ایجاد میشود، خراش وارد میکند. خراشی که پای مورچه بر این سنگ ضخیم ایجاد میکند با هیچ ابزاری رؤیت نمی شود اما خدا می بیند.هم خراش وهم صدای پای مورچه از خدا پنهان نیست.
🔶ولا مَقیلُ الذَّرِ فی اللَیلَهِ الظَّلماء
ه) در تاریکی مطلق به محل استراحت و خواب[مُقیل] تمامی مورچگان[الذر] احاطه دارد. چقدر و چرا استراحت کرد!!
ایا ترسیده بود با برای خواب بود!!
علت را میداند.
🔶یَعلمُ ساقِطِ الاَوراق
و) محل سقوط برگها و علت فرو ریختن و با کدامین باد و طوفان فرو ریخت را می داند.
🔶و خَفِیَّ طَرفِ الاَحداق
ز) خدا تعداد حرکات پلکها[طرف] حدقه چشم شما را می بیند. چند بار پلک زد!!
بکدام سمت نگاه کرد!!
غرض از نگاه چه بود!!
هر کدام از موجودات :
چرندگان ، پرندگان ، درندگان ،چشمی دارند و پلک میزنند. به باز وبسته شدن پلک تمام موجودات آگاه است.
این مثلها می خواهد بفهماند شما هیچ نمی دانید.اما خدا به همه چیز حواسش هست.
فقط یک بحث علمی نیست. یعنی انسان، اشتباه ،خطا و سوء نیت تورا هم می بیند.
پلک زدن تورا که از روی ترحم و مهربانی هست یا از روی خیانت و انحراف همه را می بیند.
🔶واشهد آن لا اله الا اللهُ غیرَ معدولِِ به
بعد از فهمیدن توحید باید اقرار به شهادت کنیم و در عمل ، باور ، گفتار باید توحید اثر داشته باشد. لذا شهادت می دهم خدایی جز الله نیست.
این خدا قابل پرستش است. در حالیکه هیچ مثل و مانندی [معدولِ]ندارد.
🔶ولا مشکوکِِ فیه
شهادت به توحید بشرطی که هیچ شکی در او نباشد. در حقیقت و واقعیت موجودی است که در بارگاه او شک راه ندارد.
اگر شما شک کنید عیب از شماست نه ازخدا.
🔶ولا مَکفورِِ دینُهُ
شهادت به توحیدی که دین و آیین خدا پوشیده نیست.[مکفور]همه بیان و تبیین شده شما باید بروید استنباط و استخراج کنید.
شهادت در توحید ، به شریعت (قانون گذاری)هم قائل باشیم.
توحیدی که دین در او پنهان باشد و ما هم پنهان کنیم آن ، توحید نیست.
🔶ولا مَحجودِِ تکوینُهُ
شهادت در توحید، عالم آفرینش [تکوین] قابل انکار نیست.[محجود]
نه می تواند ، ونه باید کسی تکوین (انچه را خدا خواسته و تقسیم میکند) را انکار کند.
یکی بلند و یکی کوتاه،، یکی فقیر و یکی غنی ،، یکی زشت و یکی زیبا،، اگر عقلی باشد تکوین را میداند و به درستی آن ایمان و برعمل به آن پایبند می ماند.
🔶شهادهً من صَدَقَت نیَّتُهُ و صَفَّت دِخَلَتُهُ
شهادت به توحید که با نیت صادقانه و همراه با پاکی[صَفَت] درون[دخله] باشد.
🔶و خَلَصَ یقینُهُ
با یقین خالصانه اقرار به شهادت باشد.
🔶و ثَقُلَت موازینُهُ
شهادت به توحید کسی که بار اعمال صالحه او سنگین باشد. شهادت در عمل هم نشان داده شود. شهادت منهای عمل (فقط دل پاک باشد ) ان توحید و اقرار یک موحد نیست.
موحد با این چهار شرط، اقرار به توحید او حساب میشود.
🔶واشهدُ اَنَ محمداً عبدُهُ و رسولُه المجتبی بخلائقه
توحید منهای رسالت نمیشود پس. شهادت می دهم که پیامبر عبدبود و بعد فرستاده خداست. پیامبر از همین مخلوقات است ولی برگزیده، الگوی بشریت است.
🔶والمُغتامُ لِشرحِ حقائِقِه
برگزیده شد تا حقایق عالم را علاقه مند وعاشقانه[مُغتام] بر مردم شرح بدهد. رسالتهای خدا و وظیفه خود را عاشقانه عمل کرد.
🔶والمختصُّ بمَعاقِلِ کراماتِه ، والمصطفی لکرائمِ رسالاتِه
پیامبر اختصاص داده شده بود به برگزیدگی[معاقل] کرامات و به کرائم رسالت به جایگاهی رسید که دیگر انبیای اولی العزم بدانجا (معراج) پا ننهادند و به مقام محمود رسید.( کرامتهای خاصی بود که در سایه عبودیت بدست آورد.)
🔶والمُوَضَحَهُ بهِ اَشراطُ الهُدی
پیامبری که به برکت او ، نشانه های هدایت آشکار شد. علَم ، نمونه و الگویی شد که هر جا باشد همانجا هدایت است.
🔶والمَجلُوُ بهِ غِربیبُ العَمی
خدا به سبب پیامبر تاریکی محض [غربیب]را برطرف کرد وبه جلا [مجلو]و روشنی تبدیل کرد. هم اشراط الهدی موضح شد و هم غربیب العمی مجلو شد . سیاهی واضح و نور هم واضح شد و مردم راحت تشخیص دادند.
بخش دوم : توصیه و نکات اساسی
توصیه اول: شناخت حقیقت دنیا
🔶ایهَا الناسُ اِنَ الدنیا تَغذرُّ المُوَمِلَ لها
ای مردم دنیا کسانی را فریب میدهد که آرزو مند دنیا [مُوَمل]باشند، وگرنه همه ی افراد را نمیتواند بفریبد. دلبسته و فریب خورده را گول میزند. دنیا با همین جلوه های خود آرزومند را بدنبال خود می کشد ، تا در گودال فریب فرو اندازد.
🔶والمُخَلِّدَ الیها
یا کسانی را فریب میدهد خلود دتیا را می خواهند.
تفاوت آرزومند با مخلد اینست که او فقط جمع می کند و خلود ، میخواهد بیشتر در دنیا بماند.
🔶ولا تَنفَسُ بمن نافَسَ فیها
دنیا نفیس و با ارزش نمی شمارد [لاتَنفَس] کسی را که مدام برای دنیا نفس میزند.[نافَسَ] هر چه برای دنیا بیشتر بدود و نفس بزند دنیا بیشتر لگد میزند ، کمتر رو نشان میدهد.
دنیا بر عکس انسان است، دنبال هر انسانی بروید بیشتر توجه و تحویل می گیرد اما دنیا هر چه بسمت او کشیده شوید برای دنیا نفس بزنید ،کمتر توجه میکند ، کمتر تحویل می گیرد.بیشتر پشت می کند.
🔶و تَغلبُ مَن غَلَبَ علیها
دنیا پیروز میشود بر کسی که دنیا را بدست اورده باشد.
همین که اجناس دلفریب دنیا را جمع کرد ، گویا بر دنیا غالب شده با صدای اژیر مرگ دنیا بر او غلبه پیدا میکند و او را دست خالی از دنیا روانه می کند.
توصیه دوم :
🔶وایمُ اللهِ ما کانَ قومُُ قَطُّ فی غَضِِّ نعمهِِ مِن عیشِِ فَزالَ عنهم اِلّا بذنوبِ اجتَرَحُوها
بخدا قسم هیچ قوم و گروهی نیست که در ناز [غَضِ]و نعمت باشند. مگر اینکه به سبب گناهی که انجام داده اند [اجترَحوا]رحمت و آسایش نعمت از آنها گرفته می شود.
(لفظ اجتراح جراحت است که با گناه روح خود را مجروح میکند.)
خدا نعمتی که داده نمی گیرد مگربه سبب گناه سلب میشود
🔶واَنَ اللهَ لیسَ بظلّامٕ للعبید
چون خدا به کسی ظلم روا نمیکند
عامل بدبختی خود انسان است. رفتن نعمت ظلم خدا نبود بلکه اثر عمل خود بود.
گناه مانند مجروح کردن خود است ولی درد آن را نمی فهمد . زمانیکه در قیامت بسوی دوزخ بردند درد آن فهمیده می شود.
توصیه سوم:
🔶ولو اَنَّ الناسَ حینَ تَنزِلُ بهمُ النِقَمُ و تزولُ عنهم النِعَم فزَعوا الی رَبهِم
حضرت یک سیری را بیان میکند.راه جبران از دست رفتن نعمت چیست!!
اگر مردم در لحظات ورود نقمت[حین تَنزِل] و رفتن نعمت [تزُول] فریاد وناله کنند به چند شرط :
🔶 بصِدقِِ مِن نیاتِهِم
الف. گریه و ناله واقعی و با صدق باشد. از سوز دل اشک بریزد.
🔶 و َوَلَهِِ مِن قدوبِهِم
ب. قلوب شما مضطرب شود. و با اضطراب درونی [وَله]دعا کند.
🔶رَرَّدَ علیهِم کلَّ شارِدِِ
ج. تمام آنچه که از دست رفته را خدا بر می گرداند.
🔶و اَصلَحَ لهم کلَّ فاسد
د.خسارت و شکستگی را جبران می کند.
هم ترمیم و اصلاح میکند و هم از دست رفته را پر می نماید.
برکت دعاست و دعا چنین تاثیری دارد .
امام سجاد صلوات الله علیه : دعا بلا را دفع می کند. بلایی که هنوز نیامده دعا انرا دفع می کند. و اگر بلا آمده بود دعا آنرا رفع می کند. تاثیر دعا در هر دو بخش است.
در حکمت ۱۴۷ فرمود :
《اِدفَعوا اُمواجَ البلاءِ بالدعا 》
وقتی امواج بلا وجود انسان را در هم می شکند ، کشتی سیل شکن و موج شکن نیاز است. اما دعایی که با صدق قلب ، شکستگی دل ، خدا مشکلات را بر طرف می کند.
توصیه چهارم :
🔶و اِنّی لاَخشی علیکم اَن تکونوا فی فَترَهِِ
من بر شما میترسم (امیرالمومنینی که از هیچ کس و هیچ دشمنی نمیترسد ولی از انحراف مردم می ترسد) بر شما میترسم که در فترت قرار بگیرید.
فترتی که وقتی انبیا نبودند مردم دوباره به جاهلیت فرو رفتند. مردم با خرافات و ذهنیات خود دینی را ساخته و اختیار می کنند. فترت زمان نیست یک فرهنگ است.جاهلیت فکر جاهلی ست. چنین دوره ی فترتی برای شما پیش بیاید می ترسم .
🔶و قد کانت امورُُ مَضَت مِلتُم فیها مَیلَهً کنتُم فیها عندی غیرَ محمودین
شما دورانی را گذراندید یک اتفاقات و اموری در گذشته افتاد [مضت] که شما به آن میل داشتید [مِلتم] و این عمل شما مورد پسند من نبود. در زمانیکه به خلفا دلخوش بودید فعل شما مورد حمد من نبود.[غیرَ محمودین]
نعمت پیامبر را بشما داد، دچار انحراف شدید ، نعمت رسالت که هدایت بود از شما گرفته شد، در دوران فترت به خلفا و سقیفه گربتار شدید. اکنون که حکومت را بدست گرفتم میترسم دوباره به جاهلیت و همان فاصله بین پیامبر و ۲۵ سال امیرالمومنین گرفتار شوید.
🔶و لَئِن رُدَّ علیکم اُمرُکم اِنَکم لَسُعَداء
راه اصلاح :
اگر از راه اشتباه برگردید [رُدَّ] قطعا سعادتمند میشوید . بعد از سلب نعمت ، با توبه و دست کشیدن از گناه قطعا اصلاح صورت میگیرد.
🔶و ما علَیُّ اِلّا الجُهدُ
بر من وظیفه ای نیست جز تلاس و کوشش برای دستگیری و اصلاح شما.. من ضامنم و شما را میبرم 《علیُُ ضامنُُ لِفَلَجِکم 》
ولی اصل تلاش و زحمت ، تبعیت شماست.
گام اول باید از جانب شما باشد، ضمانت علی بشرط امدن و گام برداشتن شماست.
✅انسان یا باید به مقصد برسد یا باید در مسیر باشد ، ایستاده بجایی نمیرسد. مهم حرکت کردن در راه است که خسته گان و وامانده را دستگیری کرده و می رسانند.
🔶و لو اَشاءُ اَن اَقولَ لَقُلتُ
اگر بخواهم [اشاءُ] بسیاری از مسائل زمان خلفا رو بگویم میتوانم ولی اکتفا می کنم و نمی گویم.
در خطبه ۳ شقشقیه فرمود:
《شِقشِقُهُُ هَدرُت ثم قَرَّت》گدازه ای بود از جان علی برخاست و فرو نشست. بگذر و پیگیر نباش.
در این جمله حضرت با وجود اینکه حاکم بود ولی کامل مبسوط الید نیست ، از زمان خلفا تمام حرفها را نمیگوید.
🔶عَفَا اللهُ عمّا سَلَف
خدا آنچه را از خطا در گذشته بود عفو کند .
اللهم اخرجنا من ظلمات الوهم و اکرمنا بنور الفهم